موقعیّت اقتصادی مدینه در دوران جاهلیّت و ...

نوع مقاله : اماکن و آثار

نویسنده

موضوعات


مدینه به جهت قرار گرفتن در موقعیّت جغرافیایی خاصّ و داشتن مناطق قابل کشت و زرع، محل زراعت بوده و به کشاورزی و باغداری شهرت داشته است.
این شهر همچنین به خاطر واقع شدن در سر راه کاروانهای تجاریِ شمال و جنوب؛ شام، یمن و مکه، از نوعی تجارت بهره‌مند بوده و نیز مردم آن به داد و ستد در خود شهر می‌پرداختند و بازار خرده‌فروشی در آن پررونق بود و از طرفی به اقتضای شهرنشینی، نیاز به صنعت داشته و از این نعمت برخوردار بوده‌اند. در نتیجه صنعتگرانی در آن می‌زیستند و به صنایع مختلف می‌پرداختند. و اینک به وضعیت اقتصادی شهر پیامبر از ابعاد مختلف می‌پردازیم:
1- کشاورزی
اقتصاد مدینه، به خلاف مکّه که اقتصادش بر تجارت تکیه داشت، به زراعت و کشاورزی وابسته بود و تقریباً در منطقه‌ای سرسبز قرار داشت. این به جهت موقعیتی بود که مدینه داشت و اهلش را از پیمودن راههای دور و تحمّل سفرهای دراز بی‌نیاز می‌کرد. آب وادیها و حرّه‌های بسیاری در آن می‌ریخت و از آن برای زراعت استفاده می‌کردند. و همین وادیها، جاهای مناسبی بود برای کشت و زرع.
همچنین آب آنها موجب می‌شد تا آب 

ص: 79
زیرزمینی نزدیک به سطح زمین بالا بیاید و با اندکی کندن بشود به آن رسید. کثرت چاهها در این منطقه دلیل این مطلب بود.
آیات بسیاری از قرآن کریم به باغهای نخل و انگور از مزرعه‌های حبوبات و سایر مزارع مدینه اشاره دارد. (1) و همین امر نشان می‌دهد که اهل این دیار بهره‌های بسیار از زراعت داشته و کشاورزی کار عمده آنان بوده است. بیشترین زراعت اهل مدینه در زمان جاهلیت، منحصر به داخل شهر بوده و هر گروه و قبیله‌ای خانه‌هایشان را در کنار مزارع خود بنا کرده بودند. غالباً اطراف مزارع دیوار کشی شده و داخل مزارع چاههایی برای آبیاری داشتند و از وادیهای اطراف بیشتر به عنوان چراگاه و شکارگاه استفاده می‌کردند (2).
از ثروتمندان انصار، ابوطلحه انصاری بیشترین باغ و نخل را در میان انصار دارا بود. باغی مقابل مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله داشت و در آن چاهی بود به نام «حاء» که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد آن می‌شد و از آب گوارای آن می‌نوشید که در نهایت با صلاحدید پیامبر صلی الله علیه و آله ابوطلحه آن باغ را به نزدیکانش بخشید (3).
کشاورزی مدینه منحصر در چند محصول بود که مهمترین آنها عبارت بودند از:
الف- خرما
بیشترین محصول مدینه را خرما تشکیل می‌داد و زمینش برای این محصول بسیار مناسب بود. حتی گفته‌اند: نشای نخل بعد از گذشت یکسال از کاشت آن در مدینه ثمر می‌داد. خرما ارزش زیادی نزد اهل مدینه داشت؛ به حدی که جای پول را در معاملات می‌گرفت. بیشتر غذای آنان خرما بود. روی آن معامله می‌کردند. دست مزدها را با آن پرداخت می‌نمودند. قرضهایشان را با آن ادا می‌کردند.
و نیز از نخل استفاده‌های زیادی می‌بردند؛ یعنی از شاخ و برگهای آن برای سقف خانه و از تنه آن به عنوان ستون استفاده می‌کردند. شاخه‌های خشکیده‌اش را برای هیزم بکار می‌بردند و دانه‌های خرما را آسیاب می‌کردند و به شتران می‌دادند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«خَیْرُ المالِ سِکَّتٌ مَأْبُورة ومُهْرَةٌ مَأْمُورَةٌ».
«بهترین ثروتها ردیف نخلی است که اصلاح شده باشد و اسب ماده‌ای است که زیاد بچّه به دنیا آورد.»
خرمای مدینه انواع گوناگون داشت، بعضی مرغوب بود و بعضی غیر مرغوب.
مشهورترین انواع آن خرمای «صیحانی»، 


1- بقره: 261، 264 و 266، انعام: 99 و 141، مؤمنون: 19، یس: 33 و 34 و ق: 11- 7
2- دکتر حمیداللَّه. محمد، رسول اکرم در میدان جنگ، انتشارات کتابفروشی محمدی، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی ص 75- 73
3- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دار بیروت للطباعة والنشر، 1408 ه. ج 1، ص 299

ص: 80
«عذق زید»، «عجوه» و «صرفان» است و بعضی از نویسندگان تا صد و سیزده نوع خرما برای آن شمرده‌اند. (1) مردم مدینه نخل را به صورت منظّم و ردیف شده می‌کاشتند که از کنار هر ردیف، جوی آبی می‌گذشت و در مواقع معیّن، آب را در جویها جاری می‌ساختند. به این ردیف‌ها «سکّه» می‌گفتند، چنانکه در حدیث فوق‌الذّکر گذشت. (2) ب- جو
محصول مهم دیگر در مدینه جو بود.
آن را گاهی در مزارع خالی و گاهی در باغها و زیر درختان نخل می‌کاشتند. مقدار آن تقریباً به یک چهارم محصول خرما می‌رسید و بر خلاف خرما که غالباً بیش از نیاز مردم بود، محصول جو نیاز اهل شهر را کفایت نمی‌کرد و مجبور بودند مقداری از خارج وارد کنند.
در کنار این دو محصول مهم، محصولاتی دیگر از قبیل گندم، مویز و انواع میوه‌های دیگر از جمله انار، موز، لیمو و خربزه در مدینه کاشته می‌شد، چنانکه سبزیجاتی چون لوبیا، پیاز و سیر نیز به عمل می‌آوردند (3).
آبیاری در بعضی مناطق با آب وادیهایی بود که در فصول باران جمع شده و به سوی پایین سرازیر می‌گشت.
کشاورزان این آبها را به حوضها و برکه‌هایی که پیشتر آماده شده بود، هدایت می‌کردند و از آن برای آبیاری استفاده می‌نمودند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله بگونه‌ای آب را میان کشاورزان تقسیم می‌کرد، که صاحبان زمینهای بالا بعد از رسیدن به حدّی جلو آب را رها می‌کردند تا پایینی‌ها هم استفاده کنند. نوع آبیاری وادی مهزور، مذینیب و بطحان بدینگونه بود و وادی مهزور به قبیله بنی قریظه تعلق داشت.
هنگامی که باران زیاد می‌بارید، سیل این وادی، مدینه را تهدید می‌کرد تا این که در زمان خلافت عثمان جلوی آن سدّ ساختند. (4) چاههای مدینه
باران در مدینه زیاد می‌بارید و در وادیها روان می‌گشت و آب زیرزمینی در شهر نزدیک به سطح زمین بود. به این خاطر چاههای زیادی برای آبیاری و شرب، حفر شده بود. از آب چاهها به وسیله «نواضح» (5) استفاده می‌کردند و گاهی آب به فروش می‌رسید. (6) البته چاههایی در داخل خانه‌ها بود که فقط برای آشامیدن از آنها 


1- عبداللَّه عبدالعزیز بن ادریس، مجتمع المدینه فی عهد الرسول صلی الله علیه و آله، ریاض: عمارة شؤون المکتبات- جامعة الملک سعود ص 191
دکتر جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین. بغداد- مکتبة النهصه ج 7، ص 29
محمد محمد حسن شراب، المدینة النبویه فجر الاسلام والعصر الراشدی، دمشق: دار القلم، بیروت: الدار الشامیه ص 314- 310
2- دکتر جواد علی، همان منبع.
3- دکتر احمد ابراهیم الشریف: مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول صلی الله علیه و آله، دار الفکر العربی، ص 381
4- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دار بیروت للطباعة والنشر، ج 1، ص 446؛ ج 3، ص 439 وج 4، ص 205
5- «نواضح» جمع «ناضحه» است و ناضحه به شتر یا گاوی گفته می‌شد که آن را به دلو چاه می‌بستند و بارفت و برگشت، آب را از چاه بیرون می‌کشید و در حوضی که آماده شده بود می‌ریخت و از آن حوض به تدریج مصرف می‌شد ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 4.
6- دکتر جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین. بغداد: مکتبة النهضه‌ج 7، ص 41، 42 و 131

ص: 81
استفاده می‌شد. نام بعضی از چاههای مدینه از این قرار است:
اریس، جاسوم، اعواف، اناء، انس، اهاب، بصه، بضاعه، حاء، حلوه، ذرع، رومه، سقیاء، عهن، ابی‌عنبه، غرس، قراصه، قریصه و یسره (1).
معیشت و گذران اکثر اهل مدینه با کشاورزی بود. بعضی از آنان زمین داشتند و بعضی دیگر بدون زمین بودند. آنها که زمین داشتند هر قدر می‌توانستند خود می‌کاشتند و اگر زمینشان زیاد بود مقداری هم به صورت اجاره یا مزارعه در اختیار کسانی که زمین نداشتند قرار می‌دادند.
مقدار اجاره زمین، با مرغوب و نامرغوب بودن زمین فرق می‌کرد. (2).
مالکان در کشت و زرع زمین، بیشتر اوقات از وجود غلامان و بردگانی بهره می‌بردند که از عراق و شام آورده شده و توسط آنان خریداری می‌شدند (3). به این جهت نام بعضی از محصولات کشاورزی مانند «خربزه» را از آنها گرفتند. در حالی که به خربزه در مکه «بطیخ» گفته می‌شد.
کشاورزی بعد از هجرت
با این که مدینه شهر کشاورزی بود، لیکن وضع زراعت مردم آن بویژه انصار، پیش از هجرت چندان خوب نبود و محصولاتشان آنان را کفایت نمی‌کرد، بطوری که مجبور بودند بقیه نیازمندیهای خود را از مناطق دیگری مانند شام وارد کنند. بهترین و پربارترین زمینها در دست ساکنان «عوالی» مدینه، که بیشتر از یهودیها بودند، قرار داشت (4). به این جهت ثروتمندان، بویژه ثروتمندان یهود از این وضع سوء استفاده می‌کردند و به فقیران و صاحبان زمینهای اندک، قرض می‌دادند و در مقابل رهن می‌گرفتند و آنان مجبور می‌شدند خرما و انگور خود را روی درخت و محصول جو و گندمشان را قبل از رسیدن بفروشند. بنابراین فاصله فقیر و غنی زیادتر می‌شد و ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می‌شدند و گاهی صاحب زمین کم مجبور می‌شد در مقابل بدهی خود از زمینش دست بردارد و آن را به طلبکارش واگذار نماید. این مسائل باعث حقد و کینه میان مردم می‌شد. هر طرف می‌کوشید که اراضی زراعی را تملّک کند. و گاهی به درگیری و قطع درختان و خراب کردن مزرعه‌ها منجر می‌شد و سرانجام سبب می‌شد که ضربه اقتصادی به مدینه وارد شود. بدین جهت وقتی که مهاجران به مدینه آمدند و در خانه‌های انصار سکنی گزیدند و مخارجشان 


1- العباسی، احمد بن عبدالحمید، عمدة الأخبار فی مدینة المختار، قاهره چاپ سوم، ص 233
2- دکتر ابراهیم الشریف احمد، مکه والمدینه فی الجاهلیة وعهد الرسول، دار الفکر العربی، ص 381
3- یاقوت حموی، همان منبع، ج 5، ص 82
4- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دار بیروت للطباعة والنشر 1408 ه. ج 1، 446

ص: 82
بر آنان تحمیل شد، در فشار قرار گرفتند. در حالی که تعداد مهاجران از صد خانوار تجاوز نمی‌کرد تا اینکه به صورت مُزارعه در مزارع انصار مشغول به کار شدند. (1) این وضع به خاطر اختلافات و منازعاتی بود که سالیان متمادی میان انصار وجود داشت و امنیت و آسایش را از آنها ربوده و از پرداختن به زراعت بازداشته بود و تنها در داخل شهر در کنار خانه‌های خود کشاورزی می‌کردند و به خاطر عدم امنیت، مایل به زراعت در خارج شهر نبودند. ولی یهودیها به عکس آنان از موقعیت‌ها خوب استفاده کرده، ثروتمند شده بودند و با بهره بالا به انصار قرض می‌دادند و هنگامی که مزارع آنها نصیب مسلمانان شد وضعشان بهبود یافت.
بعد از این که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت نمود، کشاورزی در این شهر رونق گرفت و به خاطر وجود آب وسعت پیدا کرد و در اطراف آن باغهای زیادی ایجاد شد بطوری که شهر در محاصره باغها و درختان قرار گرفت (2) و وادیهای آن آباد شدند. بعضی از مهاجران هم به کشاورزی روی آوردند و چاههایی برای خود کندند و باغها به وجود آوردند و بر اطراف آن دیوار ساختند و محصولات قابل ملاحظه‌ای برداشت می‌نمودند. اگر فتوحات اسلامی نبود، که باعث شد تا مهاجران و انصار به ممالک فتح شده جلب شوند، یثرب یکپارچه باغ و بستان و مزرعه می‌گشت و حتی می‌توانست نیاز غذایی مناطق دیگر را هم تأمین کند.
اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در بیرون از مدینه به کشاورزی و زراعت پرداختند؛ به ویژه در وادی عقیق که مکانی پرآب و سرسبز بود و از انتهای منطقه نقیع شروع می‌شد و آب کوههای جمّاوات و حرّه بر آن می‌ریخت و آب آن را تشکیل می‌داد. در این محل، اصحاب چاههای زیاد می‌کندند و باغها و نخلستانها به وجود آوردند و نخلهای آن از بهترین نخل‌های مدینه بود و در مورد صافی هوا و گوارایی آب و سرسبزی آنجا اشعار فراوانی گفته شده است. در زمان عثمان بعضی از اشراف مانند سعید بن زید، سعد بن ابی وقاص، ابوهریره و سعید بن عاص برای خود در آنجا قصرها ساختند که بیشتر وقت خویش را در آن صرف می‌کردند. (3) این وادی سه بخش بود:
«صغیر»، «کبیر» و «اکبر» که قسمت اکبر آن‌دردست‌علی علیه السلام بوده‌است‌ودرآن چاههایی حفر نموده بودند که در جای مسجد شجره کنونی قرار داشته و معروف به «مسجد 


1- دکتر جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین. بغداد: مکتبة النهصه، ج 7، ص 433
2- همان منبع، ص 314
3- زین الدین المراغی، تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره، مکتبة العلمیه بالمدینة المنوره، ص 182
و عبدالسلام هاشم حافظ، المدینة المنوره فی التاریخ، منشورات نادی المدینة المنورة الادبی، ص سوم، ص 38

ص: 83
آبیار» یا «آبار علی» بوده است. (1) در منطقه «جرف» نیز صحابه مزارعی به وجود آورده بودند. عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف در آنجا مزرعه داشتند و عبدالرحمن با بیست شتر مزرعه خود را با آب چاه آبیاری می‌کرد.
در قسمت شرقی هم مزارعی وجود داشت و از آبهایی که از حرّه سرازیر می‌شد، آبیاری می‌گشت. زبیر بن عوام در این ناحیه مزرعه‌ای داشت و بر سر آب با مردی از انصار اختلاف پیدا کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله میانشان قضاوت نمود. (2) طلحة بن عبید در وادی قنات مزرعه گندم به وجود آورده بود و با بیست شتر از آب چاه، آن را آبیاری می‌کرد.(3)این شکوفایی و گسترش زراعت در مدینه، در اثر تشویق رسول خدا صلی الله علیه و آله به کشاورزی و زراعت بود تا مسلمانان به خودکفایی برسند و نیازمند دیگران نباشند.
مهاجران بعد از رسیدن به مدینه در مزارع و باغات انصار شروع به کار کردند و به آنها اجاره پرداخت نمودند. (4) هر کس زمینی از زمینهای موات را آباد می‌کرد از آنِ او می‌شد. از طرفی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله زمینهای موات و زمینهای فتح شده و مناطقی را که انصار به آن حضرت می‌بخشیدند به صورت اقطاع (5) در اختیار مهاجران قرار می‌داد؛ از جمله ابوبکر، عمر، زبیر و عماریاسر از اقطاعات پیامبر برخوردار شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله چهار قطعه زمین: الفقیرین، بئر قیس و شجره را به علی علیه السلام اقطاع دادند. همچنین آن حضرت به بزرگان بعضی از قبائل؛ مانند زید الخیل، مجاعة بن مرارة بن سلمی از اهل یمامه و مشمرج بن خالد السعدی زمینهایی را به صورت اقطاع واگذار کردند.
غالباً زمینهایی را که پیامبر اقطاع می‌داد زمینهای موات بودند (6) و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مناطقی چون وادی عقیق، عوالی و حرّه شرقی به اکثر مهاجران اقطاع داده و زمین بخشیده بودند. بعد از کوچ دادنِ بنی‌نضیر، زمینها و باغات آنجا چون بدون جنگ فتح شده بود، خالصه پیامبر گردید و آن حضرت نیز آن را میان مهاجران و دو نفر از انصار تقسیم کرد، مهاجران در مناطقی چون «غابه» هم دارای زمین شدند و درختان آن را قطع کردند و زمینش را اصلاح نمودند و نخل و گندم کاشتند (7).
2- تجارت
گرچه در اخبار مربوط به جاهلیت، اهل مدینه بیشتر به عنوان کشاورز و زارع 


1- سمهودی. وفاء والوفا باخبار دار المصطفی، دار احیاء التراث العربی، تحقیق؛ محمد محی الدین عبدالحمید، ج 3، ص 1307 و 1068 
2- یاقوت حموی، همان منبع، ج 2، ص 128
3- ابن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت للطباعة والنشر، ج 3، ص 222
4- دکتر جواد علی، همان منبع، ص 220- 218
5- اقطاع؛ یعنی این که حاکم قطعه‌ای از زمین را در اختیار شخصی بگذارد تا آن را آباد کند.
6- دکتر نجمان یاسین، تطور الأوضاع الاقتصادیه فی عصر الرساله والراشدین، بغداد: دار الشؤون الثقافیةالعامه، ص 145
7- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دار بیروت للطباعة والنشر 1408 ه. ج 4، ص 182

ص: 84
شناخته می‌شوند ولی با بررسی روایات، می‌توان به این نتیجه رسید که تجارت هم کم و بیش میان آنها رواج داشته و بعضی از اهالی این شهر با یمن و شام به تجارت می‌پرداختند و ثروت زیادی از این راه به چنگ آورده بودند، حتی پول به ربا می‌دادند؛ از جمله اصیحة بن جلاح رییس قبیله اوس، یکی از ثروتمندان مدینه بود و پول به ربا می‌داد و مالکِ دو برج(1) و صد شتر بود. سعد بن عباده از ثروتمندان مدینه، در سخاوت و بخشش، شهرت زیادی داشت و در یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله کوتاهی نمی‌کرد. در مدینه بیشتر تجارت به صورت داخلی و خرده‌فروشی بود. اهالی آن به علت اشتغال به کشاورزی چندان رغبتی به تجارت نشان نمی‌دادند. چون مدینه سر راه قرار گرفته بود، اهالی تنها برای رفع نیازهای ضروری خود هنگام توقف کاروانهای تجاری، با آنها داد و ستد می‌کردند. عمده تجارت خارجی مدینه توسط کاروانهای تجاری بود که از شام می‌آمدند و کالاهای خود را به فروش می‌رساندند و کالاهای آنها عبارت بود از گندم، جو، زیتون، انجیر و پارچه.
هنگام ورود یکی از این کاروانهای تجاری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود که مردم با شنیدن صدای طبل کاروان برای این که کالاهای مورد نیاز خود را تهیه کنند، به سوی کاروان رفتند و جز اندکی در حضور پیامبر باقی نماندند و محل نماز را ترک کردند. خدای تعالی به این جهت آنها را در سوره جمعه توبیخ کرده است. (2) این کاروانها عامل تبادل خبر بودند و چون رفت و آمد این کاروانها زیاد بود، هر روز اخبار شام به گوش مسلمانان می‌رسید و اخبار مدینه به شام می‌رفت. پیش از جنگ تبوک کاروانی از شام به مدینه آمد و خبر آورد که رومیان از قبائل لخم، جذام، غسّان و عامله نیرو جمع کرده‌اند و مقدمه سپاهشان را به «بلقاء» فرستاده‌اند و «هرقل» در «حمص» مانده و آماده حمله هستند. طبق این خبر، رسول خدا صلی الله علیه و آله برای رفتن به تبوک آماده شدند (3) و هنگامی که ابوبکر عمرو عاص را با لشکری به سوی فلسطین می‌فرستاد یکی از این کاروانها خبر حمله مسلمانان را به هرقل رساند و آنها برای مقابله آماده شدند. (4) یهودیها هم در این نوع تجارت شرکت داشتند. بخصوص که جو از شام وارد می‌کردند و در بازار بنی‌قینقاع به فروش می‌رساندند. (5) بعضی از تاجران مکه هم 


1- به چنین برجهایی در مدینه «اطُم» می‌گفتند که هم جنبه امنیّتی داشت و مانند قلعه بود و هم جنبه‌اقتصادی، که به جای قصر و کاخ مورد استفاده قرار می‌گرفت.
2- دکتر جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، بغداد: مکتبةالنهصه، ج 4، ص 141 و ج 7، ص 293
3- واقدی، المغازی، بیروت: عالم الکتب، ج 3، ص 989 و 990
4- دکتر جواد علی، همان منبع، ج 4، ص 141
5- دکتر جواد علی، همان منبع، ج 7، ص 58 و 293 و دکتر توفیق برّو، تاریخ العرب القدیم، دمشق ط 1، ص 307

ص: 85
وقتی که از یثرب عبور می‌کردند، سر راه خود با آنها داد و ستد می‌نمودند، چنانکه هاشم جدّ پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام گذشتن از یثرب با «سلمی» مادر عبدالمطلب ازدواج کرد و عبداللَّه پدر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام برگشتن از شام در مدینه از دنیا رفت. (1) بدین منظور بازارهایی در زمان جاهلیت در مدینه وجود داشت که عبارت بودند از:
بازاری در ناحیه‌ای به نام یثرب، بنی‌قینقاع، بازاری در منطقه صفاصف، بازاری در کنار قلعه مزاحم و بقیع الخیل.
بعضی از این بازارها دائمی بود و بعضی دیگر در مواقع معینی از سال برگزار می‌شد و در بقیع الخیل، حیوانات و مواد غذایی به فروش می‌رسید. از همه بازارها، بازار بنی‌قینقاع که از آن یهود بود، رونق زیاد داشت و در آن زینت‌آلات و وسائل فلزی داد و ستد می‌شد (2).
وضعیت تجاری مدینه بعد از هجرت
پس از این که مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند، چون پیشه اصلی‌شان تجارت بود، بعضی‌شان مشغول تجارت شدند و افرادی از انصار هم از آنان پیروی کرده، وارد بازار شدند و به داد و ستد پرداختند و تجارت در مدینه رونق گرفت و اهل مدینه با مناطق دیگر به تجارت مشغول شدند و توانستند با اهل مکه رقابت کنند. اوج این تجارت بعد از فتح مکه و ورود قبائل حجاز به اسلام بود، چون آنان موظّف بودند که به دولت مدینه زکات بپردازند و این اموال سرمایه تجاری برای اهل آن قرار گرفت.
حاطب بن ابی بلتعه مواد غذایی می‌فروخت. (3) دحیه کلبی از شهرهای شام روغن زیتون و مواد غذایی وارد می‌کرد. (4) ابامعلق انصاری نیز بعد از هجرت با سرمایه خود و دیگران با شهرهای دیگر رابطه تجاری داشت. یکسال پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر همراه نعیمان و سویبط بن حرمله برای تجارت به شهر بُصرای شام رفته بودند. همچنین تجّار شام کالاهایی چون روغن، گندم، جو، انجیر، پارچه و آنچه در شام وجود داشت به مدینه می‌آوردند و تاجران نبطی، گندم و زیتون وارد می‌کردند.
مهمترین کالاهایی که از خارج وارد مدینه می‌شد، انواع پارچه برای لباس و عمامه بود. از یمن هم عطر می‌آوردند.
از جمله مناطقی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله با مدینه رابطه تجاری داشت، نجد بود. آن حضرت اسرای بنی‌قریظه را توسط سعد بن زید انصاری به نجد فرستاد 


1- ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت: دار المعرفه، ج 1، ص 137 و 158
2- ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، قم: منشورات دار الفکر 1410 ه، ج 1، ص 305
3- عبداللَّه عبدالعزیز بن ادریس، مجتمع المدینه فی عهد الرسول صلی الله علیه و آله، ریاض: عمارة شؤون المکتبات. جامعة الملک سعود، ص 191
4- دکتر جواد علی، همان منبع، ص 293

ص: 86
تا آنها را بفروشد و به جایش اسب و سلاح بخرد؛ چنانکه از یمامه خرما به مدینه می‌آوردند. (1) رسول خدا صلی الله علیه و آله هم برای رونق تجارت، برای مسلمانان بازاری بنا کرد.
مکان این بازار را ابتدا در منطقه بقیع تعیین نمود ولی با مخالفت یهودیان روبرو شد و آن را به مکان بازار مدینه در نزدیکی مسجد منتقل ساخت. مکان این بازار مانند بازارهای بین روستاها، در فضای باز بود و سایبانی در آن وجود نداشت و معامله‌گر می‌توانست کالای خود را بر زمین بگذارد و خود در بازار گردش نماید و متاعش را هم مشاهده کند و مواظب آن باشد. طول این بازار بیشتر از عرضش بود و در آن انواع مواد غذایی؛ مانند خرما، گندم و روغن و انواع پوست دباغی شده و انواع لباسها و اثاثیه منزل به فروش می‌رسید.
بزّازان برای خود مکان مخصوصی داشتند و عثمان بن عفّان و طلحة بن عبیداللَّه از جمله بزّازان بودند. برای فروش حیوانات جای خاصّی بود. و همه چیز در این بازار وارد می‌شد؛ مانند گندم، روغن زیتون، عسل، اسب و سلاح و همچنین بعضی اشیای لوکس؛ مانند ظروف نقره به فروش می‌رسید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله کار بازار را تنظیم کرده و بر آن اشراف داشت و خود اداره آن را بر عهده می‌گرفت، عامل مخصوصی را بر آن نگماشت در حالی که برای بازار مکه عاملی را تعیین کرد. چون خود در آنجا حاضر بود و نظارت می‌کرد. آن حضرت قیمتها را تعیین می‌کرد. از احتکار منع می‌نمود و حدود و قانونی برای جلوگیری از «غَبْن» فروشنده و خریدار وضع ساخت. در حالی که در جاهلیت هیچ مراقبتی بر بازار نبود. در کیل و وزن نظمی وجود نداشت و کم‌فروشی و غشّ به وفور یافت می‌شد. در این باره آیه:
وَیْلٌ لِلْمُطَفّفینَ نازل شد.
قبائل مجاور مدینه در شکوفایی و رواج بازار مدینه سهم بزرگی داشتند و در طول سال کالاهای خود را به آنجا می‌آوردند و به داد و ستد می‌پرداختند.
مهمترین چیزی که به مدینه می‌آوردند:
اسب، گوسفند، شتر و روغن بود. در آن ایام بود که رسول خدا از شخصی از قبیله بنی‌فزاره اسبی را به قیمت ده اوقیه نقره خرید. قبایل اطراف پیش از تحریم شراب، شراب و همچنین گوشت حیوانات شکار شده را به آنجا می‌آوردند و مانند زمان جاهلیت با صدای بلند کالای خود را عرضه می‌کردند و از بازار مدینه 


1- عبداللَّه عبدالعزیز بن ادریس، همان منبع، ص 214 و 215

ص: 87
خرما و گندم و بعضی از لباس‌ها را می‌خریدند. (1) 3- صنعت
زندگی یکجا نشینی و پیشه زراعت و تجارت، بر خلاف صحراگردی و چادرنشینی، صنایع خاصّ خود را می‌طلبد.
شهرنشینی مسکن و کشاورزی وسائل آن و دفاع از شهر وسائل دفاعی و تجهیزات جنگی لازم دارد. برای هر یک از این‌ها صنعتگران مخصوصی باید مشغول به کار شوند. مدینه هم که شهر بود چنین وسائلی را لازم داشت و اهل آن نمی‌توانستند همه را از خارج وارد کنند. بنابر این از خود صنعتگرانی داشتند. ولی بیشتر صنایع مدینه در دست یهودیان بود. چون عربها چندان رغبتی به صنعت نشان نمی‌دادند و صنعتگر را تحقیر می‌کردند. از این رو یهودیان صنایعی چون دباغی، رنگرزی، آهنگری و سلاح سازی را در اختیار گرفته بودند و گروهی از آنها به زرگری می‌پرداختند. (2) و هنگام هجرت پیامبر به مدینه تنها یک نجّار به نام میمون در آنجا وجود داشته است. (3) مدینه برای قبائلی چون جهینه، غفار، عذره و بلّی مرکزیت داشت و افراد این قبائل برای رفع نیازهای خود به مدینه می‌آمدند. (4) 4- دامداری
مدینه منطقه دامداری نبود و زمینهای مرغوب آن در جهت تولید محصولات کشاورزی کاشته می‌شدند و اطراف آن هم از آنِ قبائل صحراگرد و بدوی بود. با این حال اهل مدینه تعدادی شتر و گوسفند و سایر حیوانات اهلی را نگهداری می‌کردند و آنها را از شاخه درختان و کنار باغها می‌چراندند و نیز مناطقی در اطراف مدینه بود که چراگاه به شمار می‌آمد؛ از جمله در شمال غربی مدینه منطقه «زرغابه» و «غابه» که در راه شام قرار داشت و هفت میل از مدینه دور بود، درختچه‌هایی بود که شتران می‌توانستند از آن بخورند. (5)شتران پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا می‌چریدند که «عیینة ابن حصن» آنها را غارت کرد. (6) در جنوب نیز چراگاههایی پیدا می‌شد که بعضی از شتران پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی به نام «ذی الجدر» چرانده می‌شدند.
هشت نفر از قبائل عرب به مدینه آمدند و اسلام آوردند، ولی نتوانستند با آب و هوای شهر مدینه سازگاری داشته باشند و مریض 


1- ابن قتیبه، ابی محمد عبداللَّه بن مسلم، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشه، منشورات الشریف الرضی ص 575 و عبداللَّه عبدالعزیز بن ادریس، مجتمع المدینه فی عهد الرسول صلی الله علیه و آله، ریاض: عمارة شؤون المکتبات- جامعة الملک سعود، ص 213- 209
2- دکتر توفیق برّو، تاریخ العرب القدیم، دمشق ط 1، ص 307
3- سمهودی، وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 396
4- حسین مونس، اطلس تاریخ اسلام، قاهره: الزهراء الاعلام العربی، ص 104
5- دکتر احمد ابراهیم الشریف، مکه والمدینه فی الجاهلیه وعهد الرسول صلی الله علیه و آله، دار الفکر العربی، ص 384
6- واقدی، المغازی، بیروت: عالم الکتب، ج 2، ص 538

ص: 88
شدند، رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را به «ذی الجدر» فرستاد تا در آنجا از شیر شترانش تغذیه کنند و آنان بعد از چند روز مرتد شدند و چوپان شتران را کشتند و شتران را به غارت بردند. پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از اطلاع از قضیه، به تعقیب آنها پرداخت و آنها را گرفته، به سزای عملشان رساند. (1) میان مدینه و ربذه منطقه‌ای بود که رسول‌خدا صلی الله علیه و آله آن را برای شتران زکات حمی (2) قرار داده بود. در جنوب غربی مدینه منطقه «نقیع الخصمات» را برای اسبان مجاهدان قُرُق نموده و به آنها اختصاص داد. (3)مردم مدینه تعدادی گاو برای شخم زدن زمین داشتند و تعدادی شتر، برای این که آب را توسط آنها از چاه بیرون بیاورند و به جاهای دیگر برده و زمینشان را آبیاری کنند و به این شتران «نواضح» می‌گفتند. بعضی از اهل مدینه تا صد شتر داشتند. بدویها هم شتر و سایر حیوانات اهلی به مدینه می‌آوردند و به فروش می‌رساندند، ولی نسبت به اهل مکه به دامداری راغب نبودند. اما بعد از هجرت وضع فرق کرد و مردم بیشتر به تجارت مشغول شدند و تجارت با خارج، شتران بیشتری لازم داشت و به خاطر جنگهایی که پیش می‌آمد، نیاز بیشتر به اسب پیدا می‌شد از این رو مردم اسبان زیادی را از قبائل اطراف خریداری کردند، به حدی که اسبان انصار در جنگ فتح مکه پانصد رأس بود و در یک کاروان پانصد شتر عبدالرحمن بن عوف وارد مدینه شدند. (4) در حالی که در جنگ بدر همه مسلمانان یک یا دو اسب داشتند.
تحول وضع اقتصادی مدینه بعد از هجرت
وضع اقتصادی مدینه و انصار پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ضعیف و کم رونق بود و این به جهت جنگها و اختلافات طولانی آنها بود، لیکن به عکس، یهودیان ثروتمندتر شده و با بهره زیاد، پول به انصار قرض می‌دادند و گاهی بهره پول در سال به پنجاه درصد می‌رسید و خدای تعالی به این خاطریهودیان رادرقرآن توبیخ فرموده است.
هنگامی که مهاجران به مدینه وارد شدند سخت‌ترین روزهای انصار بود و به ابتدایی‌ترین نیاز محتاج بودند و در جنگ بدر نتوانستند بیش از هفتاد شتر تهیه کنند.
و نمی‌توانستند همه مهاجران را تأمین نمایند و عده‌ای از واردین به مدینه در کنار مسجد سکنی یافتند و غذایشان تنها خرما بود و از خرما خوردن خسته شده بودند و به پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر 


1- واقدی، همان منبع، ص 569 و یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 114
2- حمی یعنی قُرُق کردن محل مخصوصی، که در جاهلیت بزرگان و رؤسای قبائل این کار را می‌کردند.
3- حافط ابی عبید قاسم بن سلام، الامول، بیروت ط 1408 ه. ص 386
4- دکتر جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین. بغداد مکتبة النهضه، ج 7، ص 433

ص: 89
فراز منبر رفت و فرمود: «اگر نان و گوشت داشتم به شما می‌خوراندم» این حالت تا جنگ خندق ادامه داشت که هنگام حفر آن، از شدّت گرسنگی سنگ به شکم می‌بستند ولی بعد از جنگ این حالت عوض شد و مسلمانان مناطقی را فتح کردند و از خراج و جزیه آن برخوردار شدند و بعد از فتح مکه و جنگ حنین وضع بهتر شد و مسلمانان غنائم زیادی را از قبیله هوازن به دست آوردند. قبائل حجاز به مدینه می‌آمدند و اسلام می‌آوردند و زکات پرداخت می‌کردند و یا مصالحه کرده، جزیه می‌دادند.
پیامبر با اهل تباله، جرش و ایله برای هر بالغی سالی روی یک دینار مصالحه کرد. با اهل اذرح در سال به صد دینار مصالحه نمود.
با اهل یمن بر مبلغی مصالحه کرد.
با اهل نجران به دو هزار «حله» در سال مصالحه نمود.
از مجوسیان از هر نفر که به سنّ بلوغ می‌رسید یک دینار می‌گرفت.
هنگامی که از بحرین مالی به دست پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: در مسجد بگذارند و خودش رفت و نماز خواند و بعد از نماز نشست و هر کس را دید مقداری از آن عطا کرد. (1) این اموال در دست مسلمانان سرمایه گشت تا توانستند با شهرهای دیگری تجارت کنند و سرمایه زیادی به دست آورند.
پی‌نوشتها: 


1- عبداللَّه عبدالعزیز بن ادریس، مجتمع المدینه فی عهد الرسول صلی الله علیه و آله، ریاض: عمارة شؤون المکتبات- جامعة الملک سعود، ص 189 و 190