الف) اولین وظیفهای که خدای سبحان، پس از تعیین مکان کعبه، بر عهده حضرت ابراهیم نهاد، نفی هرگونه شریکی بر ای خداست:
«و چون برای ابراهیم جای خانه را معیّن کردیم، [بدو گفتیم:] چیزی را با من شریک مگردان!»
چنانچه مأموریت داشت که خانه خدا را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و عبادتکنندگان، از هر رجس و پلیدی، پاک گرداند:
کدام رجس و پلیدی بالاتر و بزرگتر از «شرک و بتپرستی» متصوّر است، تا در رأس وظائف ابراهیم خلیل قرار گیرد؟ به شهادت قرآن کریم، همه گناهان، از سوی خداوند سبحان مورد عفو و بخشش قرار میگیرد، جز شرک و الحاد.
معلوم میشود بنای کعبه که تا ابد پایگاه اجتماع موحّدان و مسلمانان خواهد بود، بر «توحید ناب و خالص» نهاده شده است که نفی هرگونه شرک را بهدنبال دارد؛ هم شرک جلی و آشکار که همان «بتپرستی و سرسپردگی طاغوتها» است و هم شرک خفی و پنهان
که «سرسپردگی مادر بتها، نفس اماره» است. از همین روست که «زائر بیتاللَّه الحرام» با ورود به حرم امن الهی و پوشیدن لباس احرام، اولین شعارش، «لَبَّیکَ الَّلهُمَّ لَبَّیْک، لَبَّیکَ لا شَرِیْکَ لَکَ لَبَّیک، انَّ اْلحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ اْلمُلْک، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیک» است که نفی شریک برای خدای سبحان در همه مراتب است و با تکرار آن، وارد حریم خانه خدا میشود، آن هم با صدای بلند که به اتفاق جمیع فرق اسلامی، مستحب است.
اگر این شعار، فریاد بر سر مشرکان و بتپرستان نیست، پس چرا با صدای بلند باید سرداد؟ این شعار، در نقطه مقابل شعار شرکآلودی است که قبل از ظهور اسلام، در بین مردم حجاز، رایج بود و میگفتند:
«لَبَّیکَ الَّلهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَرِیکَ لَک، الّا شَرِیکَ هُوَ لَک، تَمْلِکُهُ وَ ما مَلَک».
اگر رمی «جمرات» (نقطههایی که شیطان بر ابراهیم خلیل نمایان شده) به عنوان «سمبلهای شیطان» آن هم در اواخر موسم حج، رمی و طرد شیطان و نفس و شیاطین بیرونی (که مستکبران و
ص: 29
ستمگران، روشنترین مصادیق آنند) نمیباشد، پس چیست؟ آیا بدون چنین حکمت و سرّی، صرفاً پرتاب کردن سنگریزههایی به چند ستون سنگی، لغو و غیرعقلایی نیست؟ گرچه ما از حِکَم و اسرار همه اعمال و مناسک حج اطلاعی نداریم، اما هیچیک از آنها بدون حکمت و هدف نیست؛ هرچند ممکن است جنبه امتحان و آزمایش داشته باشد.
ب) در آیه شریفهای که «وجوب حج» تشریع شده، نیز میتوان این واقعیت را دریافت:
وَ للَّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ اْلبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَیهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَانَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ اْلعالَمِین.
(1)«و برای خدا حجّ آن خانه، بر عهده مردم است، [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد. و هرکه کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بینیاز است.»
در این آیه که ترک تکلیف حجّ خانه خدا (چنانچه از روی انکار باشد) «کفر» دانسته شده، حکایت از آن دارد که حج، تبلور توحید است و تارک آن، به وادی کفر افتاده است؛ گرچه کفر آنان ضرری را متوجه خداوند که غنیّ بالذات است، نمیکند. در روایات آمده است که برخی از ترککنندگان حج، در قیامت، «یهودی و نصرانی» و برخی «اعمی» محشور خواهند شد.
ج) آیات برائت از مشرکان نیز که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد، باید در مرکز توحید و نفی هرگونه شرک و بتپرستی، به اطلاع مسلمانان رسانده میشد. علی علیه السلام به عنوان کسی که «نَفْس رسول خدا» است
(2) و پس از امر جبرئیل (که: «لا یؤدی عنک الّا أنت أو رجل منک») و انتخاب شدن بهوسیله رسول خدا، فردی از خاندان رسول خداست، در «یوم الحج الاکبر» در سرزمین منا، برائت خدا و رسول او را به اطلاع مردم میرساند.
(3) هرچند منشأ اعلان این برائت، نقض عهد از سوی مشرکان و ملحدان آن روزگار است، اما در عینحال، اختصاص به آن ندارد. در همین سوره میفرماید:
وَ اذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ الَی النّاسِ یَومَ اْلحَجِّ الأَکْبَرِ، أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ اْلمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ ....
(4)[این آیات] اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهدی ندارند و [از آنان بیزارند].
حقیقت «اذان»، اعلام است و نه ذکر، چنانچه در اذان نماز نیز چنین است.
1- آل عمران: 97
2- وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی ابواب وجوب الحجّ وشرائطه، باب 7، ج 8، ص 20
3- همان، ص 17
4- براءة: 3
ص: 30
آیه شریفه فوق، روشنترین و صریحترین آیه قرآن در نشان دادن «برائت خدا و رسول خدا» از مشرکان در موسم حج است که توسط علی علیه السلام به همگان ابلاغ شد و از آن تاریخ، هیچ مشرکی حقّ طواف و حج در بیتاللَّه الحرام را نداشت:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا ....
(1)فخر رازی در خصوص تکرار «برائت از مشرکان» در آیات صدور سوره برائت، وجوهی را ذکر میکند که خواندنی است:
[وجه اوّل] «ان المقصود من الکلام الأوّل الاخبار بثبوت البرائة و المقصود من هذا الکلام اعلام جمیعالناس بما حصل و ثبت ... [وجه سوم] فی الفرق انّه تعالی فی الکلام الأوّل اظهر البرائة عن المشرکین الذین عاهدوا و نقضوا العهد و فی هذه الآیة اظهر البرائة عن المشرکین من غیر انّ وصفهم بوصف معین تنبیهاً علی انّ الموجب لهذه البرائة کفرهم و شرکهم.»
(2)ورود به مسجدالحرام باید از «باب بنی شیبه» باشد
(3) تا بتِ هُبل که در مقابل آن در مدفون است، لگدمال شود، تا سمبل «شرک و بتپرستی» زیر پا نهاده شود؛ چراکه انسان موحّد، بدون نفی هرگونه شرک و بتپرستی، نمیتواند به پایگاه توحید قدم گذارد. برائت از مشرکان، در جایجای اعمال و مناسک حج، متبلور است. در دعای روز عرفه میخوانیم:
«برئت من الجبت و الطاغوت و اللّات و العزّی».
(4)دقّت در اینکه امروز نه «لات» ی هست و نه «عزّی» یی، نشان میدهد که اعلان برائت از آنان، به عنوان سمبل بت و بتپرستی و شرک است که در هر زمانی، شکل و صورتی دارد.
2- کعبه، محور حریّت و آزادگی
کعبه را «بیت عتیق» نامیدهاند و در کلمات ائمه معصومین علیهم السلام
(5) دو معنا برای آن دیده میشود:
یک. «عتیق» به شیء قدیمی و نفیس گفته میشود.
(6) خانه کعبه نیز (هر چند بنایش به دست ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل است)، امّا به حسب روایات، نقطه آغاز گسترش خاک در سطح سیاره زمین است.
(7) و به لحاظ قدیمی و نفیس بودنش، «بیت عتیق» نامگذاری
1- برائت: 3
2- الفتوحات المکّیه، محیی الدین بن العربی، ج 10، ص 380
3- سوره توبه، آیه 28
4- تفسیر کبیر، ج 15، ص 222
5- وسائل الشیعه، کتاب الحج ج 9، ص 347
6- المفردات، ص 321
7- الاقبال بالاعمال الحسنة، سید بن طاووس، طبع مکتب الاعلام الاسلامی، ج 2، ص 24 به نقل از: فقیه، ج 2، ص 89.
ص: 31
شده است.
دو. چون احدی مالک کعبه نیست و از هر سلطه و سلطنتی آزاد است،
(1) «عتیق» نامیده میشود؛ چنانکه مملوک با «عتق» از سلطه ارباب و مالک آزاد میگردد، کعبه نیز از سلطه هر مالک و سلطانی آزاد است. به روایتی از ابوحمزه ثمالی در این زمینه (که عهدهدار تبیین هر دو معنا از «عتیق» است)، توجه نمایید.
میگوید: در مسجدالحرام، به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم؛ عرض کردم:
«به چه دلیل خانه کعبه را عتیق نامیدهاند؟
حضرت فرمود: چون هیچ خانهای نیست که خداوند آن را بر روی زمین نهاده باشد، مگر اینکه صاحبی و ساکنانی دارد، جز این خانه. این خانه، صاحبی جز خدای عزّوجلندارد و لذا حرّ و آزاد است. سپس حضرت فرمود: خدای عزوجل، قبل از زمین، آن را آفرید؛ سپس زمین را خلق کرد و از زیر آن خانه، زمین را گسترانید.»
(2) از این رو، جز آزادگان بر گرد آن نمیچرخند؛ آزادگانِ از هر سلطه درونی و بیرونی! اساساً کعبه مرکزی است تا انسانها خود را از سلطه طاغوتهای بیرونی و درونی، آزاد کنند. تنها «احرار» شایستگی طواف بر بیت عتیق و حرّ (نمادِ آزادی و آزادگی) را دارند. همانطور که نماز، آدمی را از فحشا و منکر باز میدارد، طواف نیز آدمی را از شرک ورقیّت وظلمپذیری میرهاند؛ چراکه انسان، مأموراست برگرد «بیتعتیق» طواف کند: وَلِیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِاْلعَتِیق.
(3)از این بیان لطیف بر میآید که خانهای که مملوّ از بتهای چوپی و سنگی باشد و یا در محاصره مشرکان و ملحدان و یا مستکبران و ستمگران باشد، «عتیق» نیست. با شکستن بتهای درون کعبه و شکستن ابهت و قدرت مستکبران و مشرکان و قطع ایادی آنان از این پایگاه توحید، بیتاللَّه الحرام «عتیق» خواهد شد، آنگاه طواف بر آن، «طواف بر بیت عتیق» خواهد بود و در اندیشه و روان و زندگی مادی و معنوی طوافکننده، اثر خواهد گذاشت.
چگونه ممکن است «فضای کعبه» پر از بتها و «اختیار کعبه» (و حتّی حفظ امنیت سرزمین وحی) به دست بیگانگان باشد و زائران آن، مدّعی «طواف بر بیت عتیق» باشند؟! از همین رو، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سال نهم هجری با صلای «برائت از مشرکان» زمینه فتح مکّه را فراهم نمود و بتهای کعبه را یکی پس از دیگری شست و
1- المفردات، ص 321
2- وسائل الشیعه، ج 9، ص 347: «قلت: لأیّ شیءٍ سماه اللَّه العتیق؟ فقال: انّه لیس من بیتٍ وضعه اللَّه علی وجه الارض الّا له ربّ و سکّان یسکنونه غیر هذا البیت؛ فانّه لاربّ له الّا اللَّه عزّوجل، خلقه قبل الارض، ثم خلق الارض من بعده، فدحاها من تحته».
3- حج: 29؛ نک: به کتابالحج، ج 2، مقدمه، ص 19
ص: 32
این چنین به ابّهت، قدرت و نفوذ ابوسفیانها پایان داد. از این سنّت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم استفاده میشود که «شناخت خدای یکتا و توحید قولی و عملی» از یک سو، و «شناخت طاغوتها و اجتناب قولی و عملی از آنان» از دیگر سو، شرط حُریّت انسان و تضمینکننده آزادی و آزادگی او هستند.
به همین قیاس، باید دانست که حجّ بیت عتیق، علاوه بر آنکه نظام مناسبی برای تعلیم توحید و تربیت نفوس موحّد است، با سنّتِ جاودانِ «اعلانِ برائت از مشرکان»، مسلمانان جهان را متوجّه دشمنان اصلی دین خدا و پیروان رسول خدا (صهیونیزم، استکبار جهانی، و ...) خواهد نمود و مکّه را به پایگاهی برای وحدت، همفکری و رایزنی تمامی دانشمندان و رهبران مسلمان (درباره رشد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع خویش و عوامل و موانع توسعه مادّی و معنوی ملّتهای مسلمان و آسیبشناسی فرهنگ اسلامی) تبدیل میکند. عرصهای چنین «آزاد» و «فراگیر»، میتواند پایگاه اقتدار سیاسی- بینالمللی جهان اسلام و محور گفتگوهای مسالمتآمیز و آزادانه همه پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر اساس «کتاب و سنّت» باشد و همزمان با مرکزیّت یافتن برای «قیام و قوام ناس»، پایگاه «هدایت» و «وحدت» و «منافع» مسلمانان و بلکه آزادگان عالم (برای رهایی از همه اسارتها) شود. خداوند، این روز را نزدیک گرداند!
3- کعبه، پایگاه قیام ناس
خداوند سبحان، خانهاش را بیت حرام قرار داد تا مکان و پایگاه قیام برای مردم باشد: جَعَلَاللَّهُ اْلکَعْبَةَ الْبَیْتَالْحَرام قِیاماً لِلنّاسِ.
(1)از سیره حضرت ابراهیم علیه السلام و قیام و استقامت مردم در طول تاریخ، استفاده میشود که «کعبه» پایگاه قیام و حرکت مردم بوده است و بقای دین الهی، به پویایی و حیات آن بستگی دارد
(2) و «لایزال الدین قائماً ماقامت الکعبة».
(3)در آیات شریفه قرآن، «قیام» به معنای «جهاد» به کار رفته و «قعود» (که ضدّ قیام است) در نقطه مقابل جهاد قرار گرفته است: فَضَّلَ اللَّهُالْمُجاهِدِینَ عَلَی اْلقاعِدِینَ أجْراً عَظِیماً.
(4)آنچنان که پیامبران با آیات و بینات برانگیخته شدند، تا مردم قیام به قسط نمایند: لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ
1- مائده: 97
2- کتاب الحج، ج 2، ص 23
3- وسائل الشیعه، کتاب الحج ج 8، ص 14
4- نساء: 95
ص: 33
وَالْمِیزانَ، لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط.
(1)علامه طباطبایی، بیان دیگری درباره آیه شریفه دارد
(2) و قیام را با استفاده از کلام اهل لغت، «مایقوم به الشیء» معنا کرده است. بدین معنا که خداوند، بیتاللَّه الحرام را قوام برای مردم قرار داده و به عبارت دیگر، دنیا و آخرت مردم، قائم بدان است و حق تعالی با ایجاد ارتباط بین بیتاللَّه الحرام و ماههای حرام (به وسیله احکامی همچون حج)، زندگی اجتماعی توأم با سعادت مردم را تأمین نموده است.
اندک تأملی در منافع و برکات بیت عتیق و ماههای حرام، نشان میدهد که برکات ثابت و متغیر فراوانی بر آنها مترتب میگردد. صله ارحام، ارتباط بین دوستان، انفاق به فقرا، کسب و کار و منفعت اقتصادی، دوستی و مودّت بین اقوام و نزدیکان و همسفران، آشنایی با مسلمانان بلاد دیگر، نزدیکی قلوب، پاکیزگی روحها، تقویت قوای مسلمانان، رشد امّت و حیات دین، اهتزاز نشانههای حق و حقیقت و پرچمهای توحید و یکتاپرستی، و ... همگی از آثار و برکات حج است.
در واقع، آیه شریفه، پاسخی است به شبهه کسانی که اعمال و مناسک حج را کمفایده یا بیفایده و خرافی تخیّل میکردند؛ چنانچه از ذیلآیه ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ استفاده میشود که خداوند (که دانای همه چیز است)، این منافع و برکات را بر کعبه، ماه حرام و اعمال و مناسک حج، مترتّب نموده است.
نکته مهم در آیه شریفه، «قیاماً للناس» است یعنی در پرتو کعبه، منافع مردم تأمین میگردد؛ و البته در فرهنگ قرآنی، منافع، اعم از دنیوی و اخروی است.
در آیه شریفه دیگری، این مطلب با صراحت بیشتر بیان گردیده است:
لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم
(3)چنانچه آیه مبارکه دیگری، کعبه را اوّلین خانهای معرّفی میکند که برای مردم، مایه برکت قرار داده شده است: انَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمِین.
(4)این آیه شریفه، پاسخ شبهه یهودیان در خصوص تغییر قبله مسلمانان (از بیتالمقدس، به سوی بیتاللَّه الحرام) است.
مبارک، به معنای «برکتیافته» و «جایگاه خیر فراوان» است (و البته از آنجا که پس از «مبارکاً» عبارت «وهدیً» آمده است، ممکن است این مبارکی، فقط ناظر
1- حدید: 25
2- المیزان، ج 6، ص 142 و 143.
3- حج: 28. زمخشری با استفاده از کلمه «منافع» که به صورت نکره آورده شده، استفاده میکند که مراد آیه، منافع مختص به حج است، اعم از دینی و دنیوی که در سایر عبادات یافت نمیشود. کشاف، ج 3، ص 152
4- آل عمران: 96
ص: 34
به برکات مادّی باشد
(1) و اشاره به «هدایت عالمیان» نیز ناظر به برکات معنوی بیت).
امام هشتم علیه السلام حج را حاوی منافعی برای همه اقشار مردم در شرق و غرب عالم میدانند، اعم از آنکه در موسم حج حاضر شوند و یا توفیق تشرف به بیتاللَّه الحرام را پیدا نکنند؛ و نیز آن را فرصتی برای تفقّه و انتقال سخنان ائمه علیهم السلام به هر ناحیه و منطقهای میشمارند.
(2) روشن است که مراد از تفقّه و نقل اخبار ائمه علیهم السلام، شناخت دین خدا و تکالیف فردی و اجتماعی است و در هر زمانی (حتّی در عصر غیبت)، لازم و ضروری است. اطلاع از مسائل جهان اسلام در ابعاد مختلف و نیز مشکلات جوامع اسلامی، میتواند مصادیقی از تکلیف اجتماعی مسلمانان باشد. قریب به این مضمون، در روایتی از امام صادق علیه السلام به عنوان علّت تشریع حج، ذکر شده است:
«حج بر بندگان واجب شد ... تا [مسلمانانِ] شرق و غرب عالم، یکدیگر را بشناسند و از آثار رسول خدا و اخبار او، اطّلاع پیدا کنند.»
(3) خلاصه آنکه در پرتو حج و قیام در بیتاللَّه الحرام، منافع دنیوی و اخروی نصیب مردم میشود، چه نفعی بالاتر از «دشمن شناسی و هماهنگی و برنامهریزی و همآوایی برای رهایی از سلطه مشرکان، مستکبران و ستمگران»؟ چه سعادتی بالاتر از کسب «استقلال» و «آزادی» و زیستن در پرتو عدالت؟
4- کعبه، مرکز هدایت جهانیان
یکی از آیات قرآن که بیانگر مسائل حج است، کعبه را پایگاه هدایت همه جهانیان معرفی میکند. این بیان، نشانگر این معناست که کعبه، اختصاص به مردم حجاز ندارد؛ بلکه مرکزی است که باید نور هدایت از آنجا نشأت بگیرد و بر همه تشنگان و مستضعفان عالم برسد:
انَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدیً لِلعالَمِین.
(4)اجمالی درباره این آیه، در مبحث قبلی ارائه شد و اینک نکات دیگری بر آن افزوده میشود.
یکی از ویژگیهای بیتاللَّه الحرام، جهانی بودن آن است؛ ظهور اسلام به عنوان آخرین دین و بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان خاتم پیامبران در این مکان، نیز به لحاظ جهانیبودن آن است. چنانکه ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام به عنوان
1- المیزان، ج 3، ص 350
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 8
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 9
4- آل عمران: 96
ص: 35
منجی بشر (که برای پرکردن همه عالم از قسط و عدل و ایجاد حکومتی جهانی خواهد آمد)، از همین مکان خواهد بود. تنها مرکز هدایت جهانیان، میتواند پایگاه ظهور شخصیتهای جهانی باشد. اجتماع مسلمانان همه بلاد اسلامی و غیر اسلامی (از اقصی نقاط جهان) در این مسجد و حرم امن الهی، خود گواه دیگری بر جهانی بودن این پایگاه است. این معنا در کلمات علمای دین نیز فراوان به چشم میخورد.
فخر رازی احتمالات گوناگونی را در تفسیر ذیل آیه شریفه (هدی للعالمین) مطرح میکند و میگوید:
«چند معنا برای «هدی للعالمین» به عنوان یکی از صفات بیتاللَّه الحرام، گفته شده است: چون کعبه قبله عالمیان است و نماز را به سمت آن میخوانند، هدایت برای جهانیان دانسته شده است؛ چون با آیات و نشانههایی که در آن است، دلالت بر وجود صانع و نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد؛ چون هر کسی که نمازهای واجب را کما هو حقّه به جا آورد، اهل بهشت است، پسکعبه مایه هدایت مردم به سوی بهشت است.»
(1) این ویژگی به هر معنا که باشد، کعبه را متعلق به همگان میداند و آن را عامل هدایت همه انسانها میشمارد. چنانکه سید قطب، حج را کنگره بزرگ سالیانه همه مسلمانان میشمارد که یکدیگر را بنا به دعوت اسلام، ملاقات میکنند؛ کنار بیتی که در آن، به دست پدرشان ابراهیم، ملت حنیفْ پایهگذاری شد و خدای سبحان آن را اولین بیت خود در زمین برای عبادت قرار داد؛ مکان مقدّسی که همگان را به اجتماع بر گرد خویش و اتّصال به خالق هستی فرا میخواند.
(2) فصل چهارم: شبهات و القائات
بحثی که به عنوان خاتمه این نوشتار مطرحمیشود، شبهات و اشکالاتی است که ازسوی برخیافراد القاگردیده است؛ شبهاتی کهجهل بهاسلام ومعارف آن، منشأ آنهاست و یا علمی که در خدمت قدرتمندان است.
1- بیگانگی حج از امور سیاسی
قبل از پاسخ به این شبهه، با استفاده از کلمات حضرت امام خمینی (رض) که در شبههشناسی و برملاکردن انحرافات و توطئهها و کجاندیشیها، نقش بسزایی
1- تفسیر کبیر، ج 8، ص 149
2- فی ظلال القرآن، سید قطب، ج 1، ص 436 دار الشروق.
ص: 36
داشتند، به توضیح آن میپردازیم:
«چه بسا جاهلان متنسّک بگویند که قداست خانه حق و کعبه معظّمه را به شعار و تظاهرات و راهپیمایی و اعلان برائت، نباید شکست و حج، جای عبادت و ذکر است نه میدان صف آرایی و رزم و نیز چه بسا عالمان متهتّک القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستیز، کار دنیاداران ودنیاطلبان بوده، ورود در مسائل سیاسی، آن هم در ایام حج، دونِشأن روحانیان و علما میباشد.»
(1) پاسخ تفصیلی به این شبهات، از حوصله این مقاله خارج است. تلخ است، ولی حقیقتاً اکثر دانشمندان اسلامی (اعم از عارفان و فقیهان و مفسران) حج را تنها «عبادتی» تلقی میکنند که «مجموعهای از اعمال و مناسک و اذکار» است و اسرارش نیز بر ما نامعلوم میباشد. ابن عربی که او را پدر عرفان اسلامی نام نهادهاند، در بحث حج و در سه موضع
(2) درباره «تعبّدی بودن» و «غیر قابل تعلیل بودنِ» اعمال و مناسک حج، سخن گفته و صریحترین سخنش در این موضوع، چنین است:
«لِأنّها افعال مخصوصة للّه عزوجلّ بالقصد، لیس للعبد فیها منفعة دنیویة الّا القلیل من الریاضة البدنیه ولهذا تمیّز حکم الحج عن سائر العبادات فی اغلب احواله وافعاله فی التعلیل، فاکثره تعبد محض لایعقل له معنی عند الفقهاء، فکان بذاته عین الحکمة ماوضع لحکمة موجبة، وفیه اجر لایکون فی غیره من العبادات، وفیه تجلّی الهیّ لایکون فی غیره من الاعمال».
(3)ملاحظه آرا و مشی فقها و دانشمندان اسلامی در قرون گذشته نسبت به حج و مشاهده تحوّل ژرفی که حضرت امام خمینی (رضیاللَّه عنه) در همه جنبههای مکتب (و از آن جمله، حج) ایجاد کرد، عظمت او و اهمیت تحوّلی که به وجود آورد، آشکارتر میشود؛ به حق باید او را «احیاگر حجّ ابراهیمی» نامید. از دیدگاه آن بزرگوار ژرفاندیش، حج «تنظیم و تمرین و تشکّل یک زندگی توحیدی است». با چنین بینشی از حج، البته بیدارنمودن مسلمانان جهان، با هدف خارجکردن آنان از سلطه بیگانگان، بازگشت به هویت خویش، و اعلان برائت از مشرکان و ملحدان و حاکمان ستمگر، از لوازم اجتنابناپذیر حج است. اساساً بینش آن حضرت، با بینشهای دیگر، تفاوت اصولی دارد. از هنرهای او «تصحیح اندیشهها» بود؛ اندیشههایی که
1- صحیفه نور، ج 20، ص 111
2- الفتوحات المکیة، ج 10، ص 140، 185، 455
3- همان، ص 455
ص: 37
در طی قرون متمادی، دستخوش انحراف و تحریف شده بود.
اگر از این مرحله بگذریم، و به «جدایی حج از امور سیاسی» (بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران) به صورت یک شبهه بنگریم که از سوی برخی ناآگاهان یا مغرضان القا میشود، در واقع آنچه تاکنون در طی فصول متعدد عرضه نمودیم، پاسخ به این شبهه است. آنان که «دین را جدای از سیاست و اجتماع» تخیّل میکنند (و به باور عالمان هشیاری چون امام راحل و شهید مطهری، تحت تأثیر تز استعماری و القائات استعمارگران هستند)، حج را نیز منحصر به امور عبادی تصوّر مینمایند. در حالی که نه دین جدای از سیاست است و نه حج منحصر به عبادت و ذکر و دعای خشک و بیاثر؛ چرا که ادیان توحیدی- با هدف نجات انسانها از عبودیت غیر حق و هدایت آنان- اساساً نمیتوانند جدای از سیاست و جامعه باشند؛ چنانکه هیچ پیامبری در انجام رسالت خویش فارغ از این صحنه نبوده است.
اندک تأمّلی در مناسک حج و زمان واحدی که همه مسلمانان از اقصی نقاط جهان برای انجام آن اجتماع میکنند ... و اینکه حاکم اسلامی در صورت لزوم باید مردم را به حضور در مراسم حج وادار نماید
(1) و حتی در صورت نیاز آنان، از بیتالمال هزینه سفر آنان را تأمین کند
(2)...
اینکه دیدار با امام و اعلان وفاداری و آمادگی برای یاری رساندن به امام، موجب تمامشدن و کمال حج است
(3)... اینکه اگر مردم حج را کما هو حقه دریابند، دنیا و آخرتشان تأمین میشود
(4)... اینکه هر ظلم و ستمی در این سرزمین، مستوجب هلاک و عذاب است
(5)... و برخی آداب دیگر (همچون استحباب عبور از باب بنیشیبه برای لگدکوب کردن بت هبل و نمونههای فراوان دیگر)، همگی نشانگر این حقیقت است که حج با «سیاست و اجتماع» عجین است. اساساً مراسم حج، آن هم در پایگاه توحید، بدون توجه به عزّت و شرافت و عظمت مسلمین و خارج ساختن آنان از تحت سلطه اجانب، معنا و مفهومی ندارد.
مروری بر تاریخ زندگی معصومان علیهم السلام و علما و مجاهدان راه دین، نشان میدهد که چقدر از موسم حج و اجتماع مسلمین در راه افشای چهره غاصبان و مستکبران و ستمگران بهره میجستند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در موسم حج، از مسلمانان میخواست به گونهای ظاهر شوند که رعب در دل مشرکان بیفکنند؛
1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 15
2- همان، ص 16
3- وسائل الشیعه، ج 10، ص 252
4- وسائل الشیعه، ج 9، ص 349
5- همان، ص 350
ص: 38
شانههای خود را عریان کنند تا دشمن، بازوان توانای آنان را مشاهده کند.
(1)فریاد برائت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در منا و یوم الحج الاکبر و هشدار به مشرکان به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سخنرانی حضرت سیدالشهدا علیه السلام در سال 58 هجری و در زمان حاکمیت بنیامیه و معاویة بن ابیسفیان، در سرزمین منا و انتقاد شدید از عملکرد معاویه و تأکید بر رساندن پیامش به گوش مردم در شهرها
(2) و وصیت امام باقر علیه السلام مبنی بر برگزاری مراسم مدیحه و مرثیهخوانی در موسم حج
(3) در جهت افشای چهره ظالمان و ستمگران، همگی در همین راستا قابل تحلیل است.
القای چنین شبههای از سوی علمای وهّابی، شگفت نیست؛ چرا که آنان موجودیت خود و نظام خود را در خطر میبینند. اما چنین زمزمههایی از بعضی از خودیها، حاکی از سادهلوحی و یا رسوخ همان تز استعماریِ «جدای دین از سیاست» در عمق جان آنان است. در پایان این بخش، پاسخ زیبا و روشنگرانه امام را متذکر میشویم:
«بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری ازاحکام الهی را درک نکردهاند و حج، با آن همه راز و عظمتی که دارد، هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بیثمر باقیمانده است ...
چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیرهخواران، به عنوان «فلسفه حج» ترسیم شده است، این است که حج یک عبادت دسته جمعی و یک سفر زیارتی و سیاحتی است ...»
(4) 2- بدعت
آخوندهای وهّابی، از «اعلان برائت از مشرکان» به عنوان «بدعت و نوآوری در دین» یاد میکنند؛ غافل از آنکه برائت از مشرکان و مستکبران (به استناد آیات قرآن و احادیث نبوی)، هم ریشه در قرآن دارد و هم در سنّت و سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم.
بدعت، نوآوردن در دین و «چیزی را که در دین نیست، به عنوان دین شمردن و عملکردن» است؛ در حالی که چنانچه گذشت، اعلان برائت، جزء لاینفک اصل توحید و مراسم توحیدی حجّ ابراهیمی است. البته در قاموس کسانی که در «تحجّر و واپسگرایی و کجفهمی در دین» گوی سبقت را از «اسلاف خوارج» خود ربودهاند، اعلان برائت از مشرکان، بدعت است!! اما کیست که نداند سرچشمه این اتّهامات
1- مجمعالبیان، امین الاسلام طبرسی، ج 9، ص 127
2- احتجاج، امینالاسلام طبرسی، ج 2، ص 18 و 19
3- جلاء العیون، علامه مجلسی، ص 692؛ نیز نک: به تحلیل امام خمینی از این وصیت: صحیفه نور، ج 16، ص 218
4- صحیفه نور، ج 20، ص 229
ص: 39
کجاست؟ از ناحیه کسانی که در پرتو برائت از مشرکان در موسم حج، منافع خود را در خطر میبینند؛ به قول امام بزرگوار:
«راهپیمایی مکّه و مدینه است که بستهشدن شیرهای نفت عربستان را به دنبال دارد و به نابودی سرسپردگان شوری و امریکا ختم میشود».
(1) 3- جدال
میگویند: قرآن، حجّاج بیتاللَّه الحرام را از جدال نهی میکند و آیه شریفه وَلارَفَثَ وَلافُسُوقَ وَلاجِدالَ فِیاْلحَجّ را به عنوان مستند ادّعای خویش، قرائت میکنند.
این هم از آن قبیل تحریفهایی است که نه تازگی دارد و نه آخرین آن خواهد بود؛ تحریفی همچون تحریف عمروعاص که سخن پیامبر را در حق عمار، در جنگ صفین (بدون آنکه انکار کند) واژگونه کرد و علی علیه السلام را قاتل عمار معرفی کرد؛ چرا که علی علیه السلام عمار را به میدان جنگ آورده بود!
هر یک از واژههای «رفث» و «فسوق» در آیه شریفه، معانی مشخصی دارد که از سوی مفسّران شیعه و سنی ذکر گردیده است.
در هیچ تفسیری اعلان برائت و انزجار از مشرکان و دشمنان خدا، «جدال مورد نهی در آیه شریفه» معرفی نشده است.
در تفسیر این فقره از آیه، تحقیقاتی صورت گرفته
(2) که ما را از تفصیل، مستغنی میکند. اجمالًا آنکه معنای «لاجدال فی الحج» در میان دانشمندان اهل سنّت، مورد اختلاف است؛ به طوری که در بعضی از تفاسیر، شش معنا برای آن ذکر کردهاند
(3) امّا هیچ یک از آن موارد، بر مورد بحث ما و ادّعای واهی ایرادکنندگان، منطبق نمیباشد.
چنانکه مفسران و فقیهان شیعه به تبعیت از ائمه معصومین علیهم السلام «جدال» در آیه شریفه را به معنای خاصی حمل کردهاند و آن، گفتن «لاواللَّه» و «بلی واللَّه» است؛ چنانکه «رفث» را به همبستری و «فسوق» را به دروغ و دشنام دادن، معنا کردهاند.
(4)امام خمینی احیاگر حج ابراهیمی و محمّدی صلی الله علیه و آله و سلم مظهر أشِدَّاءُ عَلَی اْلکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم بود. او بیش از همه مصلحان اجتماعی، منادی وحدت مسلمین بود و بیش از همه از اختلافات آنان رنج میبرد و هیچگاه راضی به بروز اختلاف و نزاع بین حجاج بیتاللَّه الحرام نبود. یکی از سرفصلهای مهم پیامهای او به حجّاج (به
1- همان، ص 233
2- نک: درباره برپایی حج ابراهیمی، عباسعلی عمید زنجانی، ص 123
3- تفسیر الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 1، ص 409
4- وسائلالشیعه، ج 9، ص 108؛ المیزان، ج 2، ص 80
ص: 40
مناسبت موسم حج)، «دعوت به وحدت کلمه» بود. جالب آنکه کسانی او و رهروانش را به ایجاد اختلاف و نزاع در حج متهم میسازند که بیان و قلمشان، لبریز از ناسزا به پیروان فرق گوناگون اسلامی (بالاخص شیعیان) است. سخن را با کلامی نورانی از امام خمینی، به پایان میبریم:
«مسلّماً حجِّ بیروح و بیتحرک و قیام، حجّ بیبرائت، حجّ بیوحدت و حجّی که از آن هدم کفر و شرک برنیاید، حج نیست. حج برای نزدیک شدن و اتّصال انسان به صاحب خانه است. حج، تنها حرکات واعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمیرسد؛ حج کانون معارف الهی است که از آن، محتوای سیاست اسلام را در تمام زوایای زندگی باید جستجو نمود.
حج، پیامآور ایجاد و بنای جامعهای به دور از رذائل مادّی و معنوی است. حج، تجلّی و تکرار همه صحنههای عشقآفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج، مناسک زندگی است و از آنجا که جامعه امّت اسلامی از هر نژاد و ملیّتی باید ابراهیمی شود تا به خیل امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیوند خورد و یکی گردد و ید واحده شود، حج، تنظیم و تمرین و تشکل یک زندگی توحیدی است ...»
(1) پینوشتها:
1- صحیفه نور، ج 20، ص 229