پاسخ به این پرسشها مجال واسعی را درخواست میکند که در حیطه این مقال نمیگنجد.
اجمالًا رسول خدا صلی الله علیه و آله در چنین کانونی مقدس تدریس میفرمود، و پس از او اصحاب و احیانا پارهای از ائمه علیهم السلام در آن به تدریس میپرداختند و به مرور زمان حلقات تدریس در همین مسجد رو به ازدیاد نهاد و بزرگانی از علم و دانش و دین را به جهان اسلام پیشکش کرد.
این دانشگاه، فرماندهان و شخصیتهای برجستهای را به جامعه اسلامی تقدیم کرد؛ فرماندهانی که سرزمینهای گستردهای از جهان را گشودند، و عدالت را در بسیط گیتی گستردند، دانشمندانی که سراسر علوم زمان را فرا گرفته و مردم را به خدای یگانه فرا خواندند.
اگر بخواهیم طبقات دانشمندانی را که از این مسجد (یا نخستین دانشگاه در تاریخ) چهره نمودند شناسایی کنیم، میتوانیم به مقالتی که در یکی از شمارههای روزنامه «المدینه» در سال 1993 م. به وسیله محمد سعید دفتردار به چاپ رسیده است مراجعه کنیم. وی طبقاتی از دانشمندانی را که از مسجد نبوی- پس از صحابه و تابعین- بارور شدند یاد کرده است ... که در میان صحابه از آنجمله (امیرالمؤمنین) علی بن ابی طالب علیه السلام را به یمن و ابن عباس (پایه گذار مکتب تفسیری مکه و شاگرد امیرالمؤمنین علیه السلام و معاذ را به شام، دیگران را به بلاد دیگر به عنوان معلم گسیل داشتند.
بنابراین شاگردان این دانشگاه، اساتید دانشگاههای گیتی به شماراند. هر فردی میتواند با توجه به مصادر مطمئن تاریخی بگوید:
هیچ مدرسه و کانونِ تدریسِ علم در جهان- جز به دست طلاب و دانشجویان این مسجد- افتتاح نشد.
هیچ منارهای در هیچ مسجدی- که بر فراز آنها، آوای «حیّ علیالصّلوة» و «اللَّه اکبر» به گوش میرسد- جز در رهگذر صدای مؤذنان مسجد نبوی- سامعه بشر را نوازش نداده و نمیدهد.
هیچ نمازی اقامه نشد و صفوف نماز گزارانی رده نگردید مگر اینکه باید آن را امتداد صفوف مسجد نبوی دانست.
بنابر این بذر نخستین و مبدأ همه این برکات را باید در مسجد نبوی جستجو کرد.
ص: 155
گسترده است که حماسه نبوی ما را در این مجال بسنده است که از آن جمله فرمود:
«یوشک أن تضرب أکباد الإبل الی عالم المدینة»؛
«این اندیشه سزا است که به زودی سینههای شتران در برابر دانشمندِ مدینه زمین را بوسه زده و در پیشگاه او سینه و پهلوی خود را با زمین آشنا سازد.»
و همو فرمود:
«من راح الی مسجدی لِعلمٍ یُعَلِّمُهُ کان کمن غزا فی سبیل اللّه»؛
«هرکسی که برای تعلیم و یا تعلّم علم به مسجد من راه بَرَد، چنان است که در راه خدا به پیکار و نبرد دست یازد.»
و نیز در حدیث ابی سعید خُدری آمده است که آن حضرت فرمود:
«یا أهل المدینة! الناس لکن تبع، ستفتح اقطار الدنیا و یأتیکم طلاب العلم فأقروهم و علّموهم»،
«ای مردم مدینه! مردم پیرو شما هستند.
به زودی سرزمینهای دنیا به دست شما گشوده خواهد شد، و دانش پژوهان و خواهندگانِ علم به سوی شما میآیند، پس موجب چشم روشنی آنها گشته و دانشها را به آنان بیاموزید.»
وجود امامانی چون امام حسن و امام حسین و امام سجاد و به ویژه «صادقین» علیهم السلام با شاگردانی که در این سرزمین پروراندند و از هزارها تن فراتر میروند گواهِ گویا و زندهای است برای این گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله.
مسجد نبوی از بُعد اجتماعی
مقر فتوا و قضا
این مسجد از عهد و زمان رسولخدا صلی الله علیه و آله و صحابه و تابعین تا دورانِ دور و درازی مقرِّ فتوا بوده و آن حضرت در همین مسجد به قضاوت و داوری در خصومات میپرداخت و شاکی و طرف دعوا در مسجد حضور به هم میرساندند و در همانجا قضیه فیصله مییافت. ماجرای بنت جمیل نمونهای از همین قضایا است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فراغ از نماز بامدادی، در کنار درِ مسجد، شبح سیاهی را مشاهدهنمود و گفت: این کیست؟ پاسخ داد:
جمیله دختر فلانی. فرمود: چرا اینجا آمدهای و چه کار داری؟ عرض کرد: راجع به همسرم. فرمود: راجع به چه موضوعی درباره همسرت؟ عرض کرد: نه من و نه او؛ من از کفر بیمناکم. فرمود: آیا باغ او را به وی بر میگردانی؟ عرض کرد: آری و زیادتر
ص: 156
از آن. فرمود: نه، زیاده از باغ لازم نیست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله همسر او را احضار کرد و فرمود: باغ را بگیر و این زن را مطلّقه و رها کن. و طلاق خُلع میان خانه آن حضرت تا محراب مسجد تا بامدادان جاری شد. این جریانی که روی داد کار تازهای نبود؛ تاریخِ قضا و داوری در مسجدِ نبوی، سرشار از اینگونه قضایا است؛ و این ماجرا به عنوان نمونه یاد شده است.
نخستین دارالقضای اسلامی در خانه مروان و باب السلام بنیاد شد که خانه عمر بود و مروان آن را برای مقرّ حکومت خود خریداری کرد و خود در آن مقیم گشت.
آنگاه دید مؤذن بر این خانه، از مناره اشراف دارد؛ لذا آن را رها کرد، و فقط به عنوان دارالقضا از آن استفاده مینمود و مدتها به عنوان «دارالقضا» بر سرِپا ماند. از آن پس دارالقضا به اماکن دیگر منتقل گشت.
مجلس شوری
ازمسجدنبوی به عنوان محل اجلاس مشورتی و تبادل افکار بهره برداری میشد و درباره اموروشؤون مختلف زندگانی مسلمین در آن به شور و مشورت مینشستند.
محل پذیرایی از وفدها
مسجد نبوی محلی برای استقبال گروههایی بود که وارد مدینه میشدند، چنانکه مقرِّ ضیافت نیز بوده است. از مهمترین گروههایی که در مسجد از آنها استقبال و پذیرایی شد «وَفْدِ نجران» است که برای مباهله به مسجد در آمدند. و همچنین از وقد ثقیف نیز در مسجد استقبال شد.
یکی از ماجراهای جالب در سال نهم بعثت مربوط به «سنة الشدة/ سال دشوار» و یا «سنة الحزن/ سال غم و اندوه» بوده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای عرضه دعوت خویش به طائف میرفت و بر قبیله «ثقیف» در میآمد. موضع آنها نسبت به آن حضرت سخت ناخوشآیند بود. این قبیله، اوباشان و نابخردان را به سوی آن حضرت گسیل میداشتند و او را وادار میکردند به باغ عتبه پناه آورد. نوجوانی نصرانی از «نینوا» نزد آن حضرت میآمد و خوشه انگوری پیشکش میکرد و میشنید که رسول خدا صلی الله علیه و آله میگوید: «باسم اللَّه» و انگور را تناول میکرد. مردم این محل با چنین تعبیر؛ یعنی «باسم اللّه» مأنوس و آشنا نبودند. نبی اکرم صلی الله علیه و آله به این نوجوان نصرانی فرمود: از کجا بدینجا آمدهای؟ عرض کرد:
از «نینوا». فرمود: از سرزمین پیامبری صالح، عرض کرد: تو که هستی؟ فرمود: من پیامبر میباشم. آن نوجوان بیدرنگ اسلام
ص: 157
آورد، و به سوی عتبه و برادرش بازگشت.
این دو میگفتند بیتردید این غلام و نوجوانِ ما با چهرهای متفاوت از چهرهای که میرفت باز گشته است.
با وجود اینکه خداوند در مقام حمایت از آن حضرت، فرشته را مأمور میساخت، از رضادادن به نزول عذاب بر گروههای متمرّد دریغ میورزید و از سر مهر و رأفت عرض میکرد:
«ألّلهمَّ اهْدِقَومی فإنّهم لایعلمون».
خداوند به جای تمرّد قبیله ثقیف، عوالم جن را پذیرای نبوت آن حضرت و حقانیت قرآن کریم ساخت:
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَراً مِنْ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ. «1»
«و به یادآور روزی که گروهی از جن را به سوی تو برگرداندیم که به قرآن گوش فرا دهند، وقتی بر آن حاضر شدند، به هم گفتند: گوش فرا دهید، و چون به انجام رسید در حالیکه به صورت هشدار دهندگان در آمدند، به گروه خود بازگشتند. گفتند: ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیمکه پسازموسی نازل شد، تصدیق کننده کتابهای پیشین است و به سوی حق و راهی راست رهنمون میباشد.»
و جنّیان برای اولین نشست، خود، از دعات و مبلّغان قرآن گشتند. اکنون باید اندیشید کدامیک از آنها- یعنی قبیله ثقیف وجنّیان- سزاوارتر و دارای مزّیت و برتری هستند. ثقیف که قبیلهای از بنی نوع انسان بودند برتر به شمار اندیا سراسر عوالم جنّیان؟!
باید گفت کوچش آن حضرت به سوی قبیله ثقیف با توجه به رویداد یاد شده، کوچشی موفق و توأم با کامیابی بود.
وفد ثقیف در سال نهم هجرت بر آن حضرت در میآیند؛ اما در طائف، جریان، مربوط به سال نهم بعثت است. وقد ثقیف سال نهم هجرت به سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میآیند. جای شگفتی است که وفدها و گروهها میآمدند و خوراک برای آنها میفرستاد و آنها آن را تناول میکردند. اما شیوه وفد ثقیف چنان بود که وقتی خوراکی را به آنها پیشکش میکردند، بدان دست نمییازیدند مگر آنگاه آن کسی که آن را برای آنها میآورد چیزی از آن میخورد.
آنها در دلشان حالتی را احساس میکردند که ترس و بیمی را موجب میگشت! لیکن رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد آنها میرفت و با آنها
(1)- الأحقاف: 29 و 30
ص: 158
گفتگوهای شبانه برگزار میکرد، حتی شبی این گفتگوها دیر پایید و فرمود: فلان وفد مرا به خود سرگرم ساخت و دوست نمیداشتم قبل از آنکه سخنم را به پایان برم نزد شما بیایم.
مسجد- یا- دارالضیافه و محلّ به بند کشیدن خلافکاران
از مسجد به عنوان سرایی برای ضیافت و میهمانی غربا استفاده میشد؛ چنانکه مأوی و پناهگاه اسیران نیز بوده است: ثمامة بن أثال به عنوان اسیر دستگیر شد و او را به ستون مسجد بستند. و چنانکه پیشتر گذشت، ابو لبابه نیز به به خاطر خلافی که از او سرزد، خود را بر ستون مسجد به بند کشید.
مسجد- یا- درمانگاه
مسجد احیانا جایگاهی برای درمان مجروحان جنگی بود. سعد بن ابیوقاص وقتی که در جنگ زخمی شد، خیمهای در مسجد برای درمان او نصب کردند و به معالجه او میپرداختند.
و سرانجام باید گفت: در مسجد، مهاجرانی که بتدریج به مدینه میآمدند، اقامت میکردند و فردِ مهاجرِ غریب، به طور موقت در مسجد سکنی داشت تا وقتی که جایی برای سکنای خود فراهم آوَرَد و از مسجدبدانجا منتقل شود. و جز این خدمات اجتماعی، خدمات دیگری در مسجد نبوی صورت میگرفت که اگر بگوییم مسجد نبوی مهمترین خانه و سرای امّت بود که هیچ کانون و بنیاد دیگری نمیتوانست در ادای این خدمات بدانگونه موفق باشد سخن به گزاف نیاوردهایم.
این بود خلاصهای از وظایف و رسالتهایی که مسجد نبوی در طول تاریخ به عهده داشت.