و یارانش چه میخواهید؟ به خدا سوگند اگر شما در این جنگ پیروز شوید تا ابد نگاه هر یک از قریشیان در مکّه با شما، توأم با نفرت و کراهت خواهد بود؛ زیرا شما یا پسر عموی آنها را کشتهاید یا پسر داییشان و یا یکی از اقوامشان را، پس چه بهتر که به خانههای خود برگردید و کار محمّد را به سایر قبایل عرب بسپارید که اگر آنها پیروز شدند خواسته شما را تأمین نمودهاند و اگر نتوانستند شما باز هم از اغراض مصون خواهید بود.»
ولی ابوجهل او را به جبن و ترس متّهم کرد و به جنگ وادارش ساخت و دربارهاش چنین گفت:
«او با دیدن محمّد و یارانش زهره چاک شده و میترسد پسرش ابوحذیفه که در سپاه محمّد است کشته شود.»
عتبه چون این نکوهش را از ابو جهل شنید گفت: این «مصفّر اسْتِه (کلمه قبیح) خواهد دید کدام یک از ما از ترس زهره چاک شدهایم، او یا من؟»
ولذا عتبه اوّلین کسی بود که به همراه برادرش شیبه و پسرش ولید وارد کارزار گردید.
قبل از ورود عتبه به صحنه جنگ، از سوی مشرکین تیراندازی آغاز گردید که در اثر آن دو تن از مسلمانان به نام «مهجع» و «حارثه بن سراقه» روی خاک افتادند، رسول خدا صلی الله علیه و آله با اینکه اجازه شروع جنگ را به یاران خود نمیداد با دیدن این دو شهید سپاههیان خود را این چنین تشویق و تشجیع نمود:
«به خدایی که جان محمّد در دست اوست، امروز هر یک از شما وارد جنگ شود و در راه خدا تا پای جان پایداری کند، جایگاه او در بهشت خواهد بود.»
آنگاه دست دعا و تضرّع به سوی آسمان برداشت و از خداوند یاری طلبید؛ «أللّهمّ ان تهلک هذه العصابة لم تُعبَد بعدُ»؛ «خدایا اگر این گروه کم، در این جنگ از بین برود، در روی زمین کسی تو را پرستش نخواهد کرد.»
ص: 73
قریش بیرون جست، او در حالی که به سوی سپاه اسلام در حرکت بود، فریاد برآورد:
«من با خدای خود عهد کردهام که از حوض اینها آب بخورم به خدا یا باید آن را خراب کنم و یا در کنارش بمیرم.»
اینجا بود که پیش از همه حمزة بن عبدالمطلب بر وی تاخت و بیدرنگ پایش را قطع نمود. او در حالی که یک پایش را از دست داده بود برای اجرای تصمیم خود به سوی حوض جست و خیز میکرد که حمزه مجال نداد و او را با شمشیر دیگری از پای درآورد.
(1) دوّمین حمله و دفاع حضرت حمزه
عتبة بن ربیعه که کشته شدن «اسود مخزومی» را دید، در حالی که برادرش شیبه و پسرش ولید او را همراهی میکردند وارد میدان گردید و از این سو، سه تن از جوانان انصار پیش تاختند، «عتبه» با تحقیر پرسید:
شما چه کاره هستید! گفتند ما از انصاریم، گفت برگردید که ما نیازی به شما نداریم، سپس فریاد زد:
«یا محمّد! اخرج إلینا الأکفاء من قومنا».
«کسانی از اقوام ما را به سوی ما بفرست که هم شأن ما باشند!»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«یا بنی هاشم قوموا قاتلو بحقّکم الذی بعث اللَّه به نبیّکم اذ جائوا بباطلهم لیطفئوا نوراللَّه».
(2)در اینجا بود که حضرت حمزه و امیر مؤمنان و عبیده
(3) در مقابل آن سه تن قرار گرفته و چون سر و صورت خود را پوشانده بودند و شناخته نمیشدند، عتبه بار دیگر فریاد زد اینها چه کسانی هستند؟ آنان وقتی خود را معرفی کردند، گفت: «کفوٌ کریم»؛ «هماوردان خوبی هستند.»
درگیری میان آن شش تن آغاز شد، عبیده که هفتاد سال داشت، با عتبه در آویخت. حمزه با برادر وی شیبه و امیرمؤمنان علیه السلام با ولید بن عتبه درگیر شدند.
امیر مؤمنان و حمزه علیهما السلام به حریفان خود امان ندادند وآنان را به خاک انداختند ولی عبیده با هماورد خویش در حالی که یکی از پاهایش قطع شده بود، همچنان درگیر بود.
در این حال آن دو بزرگوار به همرزم سالخورده خود یاری کردند و عتبه را از پای در آوردند. سپس عبیده را، که مجروح شده بود، به پشت جبهه حمل کردند و در مقابل
1- سیره ابن هشام، ج 2، ص 194؛ الروض الأنف، ج 2، ص 38؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 378
2- «ای بنیهاشم برخیزید در مقابل عقیده باطل آنان که میخواهند با آن، نور خدا را خاموش کنند، از آیین حقّتان، که خدا به وسیله پیامبرش فرستاده است، دفاع کنید.» طبقات واقدی چاپ لیدن، ج 2، ص 10
3- عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب پسر عموی رسول خدا است. وقتی بدن او در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله قرارگرفت چشمش را باز کرد و گفت: «یا رسول اللَّه بأبی أنت و أمّی أَلسَتُ شهیداً؟» پیامبر در حالی که اشکش جاری بود، فرمود: «أنتَ أوّل شهیدِ منْ أهل بیتی!»
ص: 74
رسول خدا بر زمین نهادند.
(1) آن حضرت چون پسر عموی خود را با پای قطع شده و بدن مجروح مشاهده کرد اشک از چشمانش جاری گردید.
حمله عمومی
با کشته شدن «اسود مخزومی» و این سه تن از سردمداران کفر و الحاد، در میان سپاه مکّه ولوله عجیب وجوش و خروش بیسابقهای به پا شد؛ زیرا دیدند که خلاف آنچه از ضعف و ناتوانی سپاه اسلام پیشبینی کرده بودند به وقوع پیوست و در اولین مرحله از جنگ، چهار تن از برجستهترین افرادشان به دست حمزه علیه السلام و امیرمؤمنان به هلاکت رسیدند، در صورتی که ارزیابی جاسوس آنها (عُمیر بن وهب حُمحی) از نیروی اسلام چنین بود:
«ما لهم کمین ولا مَدد ولکن نواضح یثرب حملت الموت الناقع»
«سپاه محمّد نه کمینی دارد و نه کسی به کمک آنها میشتابد، بدانید که شتران آبکش یثرب! چیزی جز مرگ فراگیر و ذلّت بار حمل نمیکنند.»
ابو جهل نیز که از سران و طرّاحان جنگ بود چنین اظهار نظر کرد: «ما هم الّا أُکْلَةُ رأسٍ لو بَعَثنا إلیهم عبیدنا لأخذوهم أخذاً بالید»؛ «سپاه یثرب لقمهای بیش نیست، ما اگر تنها غلامان خود را بفرستیم آنها را خفه خواهند کرد.»
(2) آری بر خلاف این پیشبینیهای دشمن، شجاعت و شهامت عمو و پسر عموی رسول خدا در اوّلین مصاف، سرنوشت جنگ را به نفع اسلام رقم زد و دشمن با از دست دادن چهارتن از نامآوران خود، که طلیعه شکست قطعی بود، به این فکر افتاد که به جای جنگ تن به تن، از حمله عمومی و تهاجم جمعی بهرهگیرد تا بتواند در اثر قلّت سپاه توحید و کثرت سپاه کفر، سرنوشت جنگ را تغییر دهد و پیروزی را نصیب خود سازد.
گرچه مّدتِ این درگیریِ خونین چندان روشن نیست ولی مسلّم است که دشمن برای زدودن ننگ شکست قبلی و حفظ غرور جاهلی و تأمین هدف خود، که براندازی نظام توحید وتثبیت پایههای شرک و بتپرستی بود، تمام توانش را به کار بست و همه تیراندازان و شمشیر زنان و نیزهداران را بسیج کرد.
از سوی دیگر، مجاهدان اسلام با نداشتن عدّه و عُدّه، در اثر ایمان و صلابت درونی خود و در اثر سخنان آتشین فرمانده این سپاه، (رسول خدا صلی الله علیه و آله)، درقلب هزار نفر
1- سیره ابن هشام، ج 2، ص 195؛ تاریخ ابن کثیر، ج 3، ص 273؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 378
2- تاریخ ابن کثیر، ج 3، ص 270- 269
ص: 75
سلاح به دست فرو رفته است.
سپاه دشمن با کشته شدن هفتاد تن که ابوجهل هم در میان آنها بود و اسارت هفتاد تن دیگر از سران مشرکین، به شکست قطعی خود اذعان کرد و از صحنه خارج گردید و هر یک از سپاهیان به سویی فرار نمود؛ زیرا در صورت مقاومت بیشتر در مقابل سپاه اسلام چیزی بجز از دست دادن بقیه نیرو برای آنان قابل تصوّر نبود.
نتیجه جنگ بدر
نتیجه ظاهری و اثر زود رس جنگ بدر که با شکست قطعی مشرکان به دست آمد، بهطور خلاصه چنین بوده است:
1- مقتولان و اسرای مشرکین
مشهور در میان مورّخان و مفسران، همانگونه که اشاره گردید، این است که تعداد مقتولان از مشرکان هفتاد نفر و تعداد اسرای آنها نیز هفتاد نفر میباشد ولی واقدی میگوید: تعداد مقتولین بیش از هفتاد نفر بوده است.
(1) 2- غنایم جنگی
مسلمانان در این جنگ یکصد و پنجاه شتر و سی رأس اسب و تعداد بسیاری شمشیر و مقدار قابل توجّهی اجناس و سلاحهای دیگر، از دشمن به غنیمت گرفتند که در کیفیّت تقسیم در میان یکی دو نفر از آنان بحث و گفتگو به عمل آمد و آیه شریفه انفال
(2) در این زمینه نازل گردید و به بحث آنها خاتمه داد.
شهدای جنگ بدر
تعداد شهدای مسلمانان در جنگ بدر بنا بر مشهور چهارده نفر میباشد که هشت تن از آنها از انصار و شش نفر دیگر از مهاجران بودند ولی از مسلمانان حتّی یک نفر به اسارت مشرکین درنیامد.
اهمیت جنگ بدر
امروز با وجود جنگهای جهانی و جنگهای بزرگ منطقهای که میلیونها انسان در آنها از بین میرود و ضایعات فراوان و غیر قابل جبران به همراه دارد، جنگ بدر با محدودیت مقتولان و اسرای آن که اشاره گردید، شاید برای بعضی از خوانندگان دارای چندان اهمّیتی نباشد و مانند یک برخورد قبیلهای و عشیرهای تلقّی شود ولی با توجّه به اهداف و آثار این جنگ، میتوان به اهمّیت آن پیبرد و ابعاد آن را که در هیچیک از جنگها در تاریخ اسلام وجود
1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 205؛ طبقات واقدی، ج 2، ص 11
2- انفال: 1
ص: 76
ندارد درک نمود؛ زیرا سرنوشت اسلام با این جنگ رقم میخورد و پیروزی مسلمانان در آن مساوی با پیروزی قطعی اسلام و احیاناً شکست آنان در این جنگ پیروزی قطعی شرک و بت پرستی را در کلّ تاریخ به دنبال داشت. و لذا قرآن مجید از این جنگ به عنوان: ... یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ ...
(1)یاد نمود؛ یعنی جنگی که حق و باطل و توحید و بتپرستی در اثر آن ظاهر گردید؛ روزی که در آن، دو گروه متکی به ایمان و متکّی به کفر درگیر شدند.
و در آیه دیگر در اهمّیت این جنگ چنین فرموده است: «به خاطر بیاورید زمانی را که از شدّت ناراحتی، از پروردگارتان تقاضای کمک میکردید و او تقاضای شما را پذیرفت و گفت من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سرهم میآید یاری میکنم ولی خدا این را تنها برای شادی و اطمینان خاطر شما قرارداد و گرنه پیروزی جز از طرف خدا نیست.
(2) در این جنگ رسول خدا مکرّر به دعا و تضرّع به سوی پروردگار برمیداشت و گاهی پیشانی به سجده مینهاد و از خداوند درخواست پیروزی میکرد و از جمله دعاهایش این بود:
«اللّهمّ إن تَهلک هذه العصابة لم تُعبد بعدُ»
«خدایا! اگر این گروه مسلمانان از بین بروند کسی تو را پرستش نخواهد کرد!»
نقش حضرت حمزه در پیروزی جنگ بدر
در پیروزی سپاه توحید، در جنگ بدر مانند هر جنگ دیگر، عوامل مختلفی قابل بررسی است ولی ازهمه مهمتر فضل و عنایت پروردگار بود که در اثر استغاثه و استمداد رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان برای شادی و اطمینان خاطر سپاهیان اسلام و برای امداد و یاری آنان هزار فرشته را پیاپی فرو فرستاد:
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنْ الْمَلَائِکَةِ مُرْدِفِینَ* وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَی وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ
(3)وهر یک از سپاهیان اسلام به اندازه درجه ایمان و کمال یقینش از این مدد غیبی و اطمینان الهی بهره جسته و در شکستن صفوف دشمن و پیروزی اسلام سهمی را ایفا نموده است.
اینک باید دید این مژده و بشارت
1- انفال: 41
2- انفال: 10
3- انفال: 10
ص: 77
الهی بر دل کدام یک از لشکریان اسلام بیش از دیگران اشراق داشته و این اطمینان آسمانی در آن صحنه حسّاس در دست و بازوی کدام یک از حاضرین ظهور و تجلّی بیشتری یافته و مشرکین را ناباورانه به خاک مذلّت کشانیده است.
آمار مقتولان از مشرکان
برای روشن شدن این حقیقت، باید آمار مقتولان از مشرکان را و اینکه به دست چه کسانی کشته شدهاند، به دست بیاوریم تا راه قضاوت درست در این فضیلت را در پیش روی خواننده عزیز قرار دهیم.
لازم به یادآوری است همانگونه که آمار دقیق مقتولین جنگ بدر و معرفی همه آنان و خصوصیات دیگر به دست ما نرسیده و آنچه در تاریخ منعکس گردیده است اغلب درباره سران و سردمداران شرکت بوده است. این ابهام درباره تلاش قهرمانان اسلام نیز، که نقش اساسی را در این جنگ ایفا نمودهاند، صادق است و تعداد دقیق کسانی که به وسیله آنان به هلاکت رسیدهاند مشخّص نیست، ولی میتوان از آنچه در تاریخ به طور، ناقص به دست میآید، تا حدّی به حقیقت امر پیبرد و با نقش این افراد در این جنگ آشنا گردید.
ابن ابیالحدید در زمینه عدم انعکاس آمار دقیق پس از نقل و معرفی تعداد پنجاه و دو نفر از مقتولان از واقدی، میگوید:
روایات زیادی داریم که مقتولان بدر هفتاد نفر بوده، ولیکن آنها که به نام شناخته شدهاند، همان افرادی است که ما معرّفی نمودیم.
(1) باید بهگفتار ابن ابیالحدید این نکته را نیز اضافه کنیم: همانگونه که در مقدّمه این بحث اشاره نمودیم و در آینده ملاحظه خواهید کرد در تعمیه و پردهپوشی حقایق تاریخی، به ویژه درباره امیرمؤمنان وحمزه علیهما السلام نبایدنقش سیاستها را نادیده گرفت و از جعل و تحریف در پیروزیهایآندو بزرگوار، که در ارتباط مستقیم با سلطهگران بنیامیّه قرار داشت، غفلت نمود.
دو قهرمان جنگ بدر، علی امیر مؤمنان و حمزه سید الشهدا علیهما السلام
کشته شدن بیشتر مقتولین جنگ بدر به دست مهاجرین و به ویژه اقربای پیامبر صلی الله علیه و آله و در رأس آنان امیرمؤمنان علیه السلام و حمزه سید الشهدا به وقوع پیوسته است.
و به طوری که در تاریخ آمده است در همین جنگ بدر بود که از سوی مشرکان
1- شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج 14، ص 212
ص: 78
امیرمؤمنان به لقب «موت احمر»؛ «مرگ سرخ» ملقّب گردید و چرا چنین نباشد در حالی که در همین جنگ بیش از نصف مقتولین را او از پای در آورده و در به هلاکت رسانیدن تعداد دیگر نیز سهیم گردیده است؛ به طوری که شیخ مفید تعداد سی و شش تن از مقتولین را، که به دست آن حضرت کشته شدهاند، به نام معرفی نموده است.
(1) ابن اسحاق از مورّخان معروف جهان تسنّن میگوید:
«أکثر قتلی المشرکین یوم بدر کان لعلیّ»؛
(2)«در جنگ بدر بیشترین کشته شدگانِ از مشرکان به دست علی بوده است.»
ولی بعضی از مورّخان این تعداد را بیست و هفت،
(3) و گاهی حتّی به بیست و دو نفر تنزّل دادهاند.
(4) آمار مقتولین به دست حمزه سیّد الشهدا
در منابع اهل سنّت تعداد مقتولین به دست حمزه سیّد الشهدا نُه نفر ذکر شده است که در میان این عدّه، افرادی هستند مستقلًاّ به وسیله آن حضرت و افراد دیگر به اشتراک او و حضرت علی، امیرمؤمنان علیه السلام به هلاکت رسیدهاند و تنها در یک مورد از سعد بن وقّاص به عنوان شریک آن بزرگوار یاد شده است.
لازم است قبل از بیان آمار و معرّفی این مقتولین به این مطلب توجّه شود همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، بر اساس دلایل تاریخی، این تعداد بخشی از کسانی هستند که به وسیله حضرت حمزه به هلاک رسیدهاند نه همه آنها، ولی عدم ذکر همه مقتولین و یا اختلاف نظر در مورد آنان، همانند اختلاف نظر در آمار مقتولین به وسیله امیرمؤمنان علیه السلام که بعضی از مورّخان بیشترین کشتهشدگان و بعضی دیگر تنها بیست و دو تن را از آنِ آن حضرت دانستهاند. با در نظر گرفتن حقایق موجود تاریخی چندان مهم نیست؛ زیرا اگر همه مقتولان دراین جنگ مشخّص و منعکس میگردید نظر مورّخان در مورد هر دو بزرگوار تغییر میکرد. به هر حال با اینکه آمار دقیق از آن مقتولین به دست دو بزرگوار در دست نیست ولی دلائل مسلّم تاریخی نقش اساسی آنها را در پیروزی جنگ بدر ثابت نموده است و در این جنگ شکست دشمن در مرحله اوّل به دست امیرمؤمنان و سپس به دست حضرت حمزه
1- ارشاد، ص 39
2- به نقل بحار الانوار، ج 19، ص 291
3- تفسیر قمّی، ج 1، ص 271؛ بحار الانوار، ج 19، ص 240
4- نور الابصار شبلنجی، ص 86
ص: 79
آنگاه به دست سایر افراد سپاه توحید به وقوع پیوسته است، آنهم نه همه افراد سپاه؛ زیرا طبق مضمون صریح قرآن تعدادی از صحابه از اوّل حرکت رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه، از این برخورد ناخشنود و از ورود به صحنه جنگ شدیداً مضطرب و نگران بودند.
(1) و تاریخ هم گویای این واقعیت است که بعضی از صحابه در میدان جنگ یا نقشی نداشتند و یا دارای نقش کم رنگی بودند.
تحلیل ابن ابیالحدید از پیروزی مسلمانان
در اینجا مناسب است تحلیلی را که ابن ابیالحدید از پیروزی در جنگ بدر و از شجاعت و نقش مؤثّر امیرمؤمنان و حضرت حمزه علیهما السلام در این پیروزی ارائه داده است به طور خلاصه نقل نماییم:
وی در تحلیل خود از این پیروزی با وجود نیروی قوی و توانای مشرکین و ضعف و ناتوانی مسلمانان میگوید: آری، سپاه کوچک اسلام از عدّهای از انصار از قبیله اوس و خزرج و تعدادی از مهاجرین که در بطولت و شجاعت معروف بودند، تشکیل یافته بود و مهمتر اینکه در کنار این گروه به ظاهر کم، علی بن ابیطالب و حمزة بن عبدالمطلب که شجاعترین افراد در تاریخ بشریّت میباشند، قرار گرفته بودند و فرماندهی آنها را شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله آن پیامبر داعی به حق و منادی بر حق و عدل و توحید و مؤیّد به قوّه الهی به عهده داشت.
«وفیهم علیُّ بنُ أبیطالب وَحَمزَةُ بن عَبدِ المطّلب وهُما أشجع البشر! و جَماعةُ من المُهاجرین أنجاد وأبطال».
(2)اعتراف یکی از سران مشرکین به شجاعت حضرت حمزه علیه السلام
پس از خاتمه جنگ و در هنگام انتقال اسیران به پشت جبهه، یکی از آنان به نام «امیّةبن خلف» که از مشرکین سرشناس بود، چون چشمش به حضرت حمزه افتاد از عبدالرحمان بن عوف پرسید:
«مَنْ هذا المُعلّم؟»؛ «این که در سرش علامت است کیست؟».
گفتنی است حضرت حمزه در جنگها با نصب ریش نعامهای بر کلاه خودش، از دیگر سرداران متمایز بود. عبدالرحمان پاسخ داد: «حمزه بن عبدالمطلب است.» أمیّه با تأسّف و تحسّر شدید از شکست سپاه شرک، چنین گفت: «ذاک الذی فعل بنا الأفاعیل»؛ «این بود که صفوف ما را در
1- انفال: 5
2- شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 107
ص: 80
هم شکست و ما را به خاک سیاه نشاند!»
(1) اسامی نُه تن از مقتولان مشرک که به دست حضرت حمزه کشته شدند، طبق منابع اهل سنت:
(2)1- أسود بن عبدالاسد مخزومی
2 و 3- عتبه و شیبه فرزندان ربیعه
4- طُعَیمة بن عَدیّ
5 و 6- زَمعه و عقیل فرزندان اسود
7- ابو قیس بن ولید
8- نُبیه بن حجّاج
9- حَنظَلة بن أبیسفیان.
*** این بود اجمالی از نقش حضرت حمزه در جنگهای مختلف و به ویژه در جنگ بدر و نمونهای از ایمان و شجاعت او در دفاع از اسلام و این بود حمایت اسداللَّه از دین خدا و جهاد و تلاش او در شکستن صفوف دشمنان توحید وپیروان شرک وبتپرستی.
پیآمدهای جنگ بدر در میان مشرکین
تصمیمات جدید قریش
مشرکین مکّه که مدّت سیزده سال در آزار و اذیت رسول خدا و مسلمانان، تمام همّت خویش را به کار بستند تا آنجا که آنان را مدّتی در داخل درّهای زندانی نمودند و سپس از شهر و دیارشان بیرون راندند و آنان را مجبور به ترک وطن و هجرت به سوی حبشه و مدینه کردند و ... باز هم از تصمیم خود در ریشه کردن درخت توحید و از بین بردن مسلمانان منصرف نگشتند و پیوسته در دشمنی خود اصرار میورزیدند تا اینکه سرانجام جنگ بدر به وقوع پیوست و آنان پس از تحمّل ضربه سنگین و چشیدن طعم تلخ شکست، و پذیرش خفّت بار اسارت در دست مسلمانان، که همه غرور و تفرعن آنها را در جزیرةالعرب به ننگ و حقارت تبدیل نمود، کینه و عداوتشان نسبت به مسلمانان مضاعف گردید و با مراجعت از بدر، خود را برای جنگ دیگری که بتواند این شکست را جبران و داغ ننگ آن را از پیشانیشان بزداید، آماده میشدند، و همزمان، نقشه ترور رسول خدا صلی الله علیه و آله را نیز در سرمیپروراندند و موفّقیت در این طرح را، بهترین راه پیروزی خود میدانستند.
طرح ترور رسول خدا صلی الله علیه و آله:
«عمیر بن وهب یکی از افراد فتّاک و خونریز در میان قریش، که فرزندش وهب در اسارت مسلمانان به سر میبرد، با
1- شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 49؛ الروض الأُنُف، ج 2، ص 41؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 382
2- الروض الأنف، ج 3، ص 103- 102
ص: 81
عموزادهاش «صفوان» به طور مخفیانه و در گفتگویی در حجر اسماعیل همپیمان شدند که صفوان قرضهای عمیر و کفالت فرزندانش را به عهده گیرد. عمیر هم در مدینه رسول خدا را به قتل برساند. وی با همین هدف وارد مدینه شد و علی رغم مخالفت صحابه که از او به جان رسول خدا صلی الله علیه و آله احساس خطر میکردند، آن حضرت عمیر را به حضور خویش فراخواند و او به همراه چند نفر ا یاران پیامبر وارد گردید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید عمیر! به چه منظور به مدینه آمدهای؟ عمیر گفت: برای آزادی فرزندم وهب. حضرت فرمود: این شمشیر برای چیست؟
عرض کرد: «قبّح اللَّه هذه السیوف» که همراه داشتن آنها جزو عادت ما شده است. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله آنچه راکه در حجر اسماعیل در میان او و صفوان گذشته بود، بیان کرد. عمیر با شنیدن رازی که بجز او و صفوان از آن مطّلع نبود بر نزول وحی به رسول خدا و نبوّت آن حضرت ایمان آورد و از اشتباهات گذشتهاش پوزش خواست. پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به صحابه فرمود: «فقّهوا أخاکم فی دینه وأقرِئُوهُ القُرآنَ وأطْلِقوا أسیره»؛ «به برادر تازه مسلمانتان قرآن و احکام بیاموزید، اسیرش را هم آزاد کنید.»
(1)گرچه در کتب تاریخ این موضوع یک تصمیم دو جانبه و در میان عمیر و صفوان عنوان گردیده است ولی قرائن موجود از شدّت عداوت قریش با مسلمانان و طراحی جنگ مجدّد نشانگر این است که این طرح نیز نمیتواند بدون هماهنگی و سازماندهی آنان انجام گیرد، البته برای جلوگیری از اشاعه چنین موضوع حساسی باید تصمیمگیریها به طور خصوصی و دور از دید دیگران انجام پذیرد.
تصمیم بر جنگ مجدّد
ابو سفیان که از سلسلهجنبانان و ارکانِ اصلیِ جنگ بود، با کشته شدن سران قریش و اسارت عدّه دیگر، ریاست مستقیم مشرکین را در آماده سازی آنان بر جنگ دیگر و ایفای نقش اساسی در این هدف را به عهده گرفت. و بلا فاصله پس از مراجعت به مکّه، در حالی که پسرش حنظه و عتبه و ولید و شیبه به ترتیب پدر و برادر وعموی همسرش هند در این جنگ کشته شده بودند و پسر دیگرش به نام عمر به اسارت مسلمانان در آمده بود، در میان اجتماع قریشیان خطاب به آنان چنین گفت: ای گروه قریشیان، پس از این جنگ که بزرگان
1- مشروح این رخداد را در سیره ابن هشام، ج 2، ص 220؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 345؛ تاریخ ابن کثیر، ج 3، ص 313؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 154- 153 مطالعه فرمایید.
ص: 82
و عزیزان ما و شما را از دست ما گرفت، نباید از خود ضعف نشان دهیم بلکه باید صبر و صلابت خود را حفظ کنیم برکشته شدگان خود گریه نکنیم. هیچ زنِ نوحهگری بر آنان نوحه سرایی نکند و هیچ شاعری در عزایشان شعری نگوید؛ زیرا این اعمال موجب تخفیف کینه و عداوت ما نسبت به محمّد و یارانش میگردد و شعله آتش دشمنی و خونخواهی ما را فرو مینشاند و قدمهای ما را در انتقام گرفتن از آنان سست میگرداند، گذشته از اینکه اگر آنان جزع و فزع و آه و ناله ما را بشنوند، زبان بر شماتت و استهزا خواهند گشود و این درد و مصبت بالاتر از مصیبت از دست دادن عزیزانمان خواهد بود و من نیز از این ساعت استفاده از عطر و زنان را با خود حرام میکنیم تا روزی که با محمّد بجنگیم.
(1) ابو سفیان و سران قریش نه تنها از گریه جلوگیری کردند، بلکه حتّی از آزاد سازی اسرای خویش نیز امتناع میورزیدند و لذا وقتی به ابوسفیان پیشنهاد شد که با فدیه دادن، فرزندت عمر را آزاد کن، چنین پاسخ داد: فرزندم حنظله کشته شد، شما میگویید برای فرزند دیگرم هم فدیه بدهم ودرمقابلدشمن بیشتر تحقیرشوم؟ بگذارید او را تا هر وقت که میخواهند نگهدارند. (2) همچنین درتحریک مشرکینبرجنگ، تنها مردان وقریش نبودندکه فعّالیت داشتند بلکه زنان آنها نیز در این راه سعی و تلاش میکردند؛ از جمله آنها هند همسر ابوسفیان بود. او در پاسخ گروهی از زنان قریش که، چرادر کشته شدن عزیزانت (پدر، برادر، عمو و پسرت) گریه نمیکنی؟ گفتار همسرش ابوسفیان را تکرار کرد و گفت:من در مکّه بر عزیزانم گریه کنم محمّد و یارانش و زنان قبیله خزرج در مدینه شماتتم کنند؟! نه، به خدا سوگند تا انتقام عزیزانم را از محمّد نگیریم خود را معطّر نخواهم کرد.او این جمله را هم اضافه نمود: به خدا سوگند اگر میدانستم که گریه میتواند حزن و اندوهم را برطرف کند میگریستم ولی نه، تنها چیزی که سوز دلم را برطرف میکند و شعلههای درونیم را فرو مینشاند، گرفتن انتقام این کشتهها است. (3) و بدینگونه قریشیان در تب و تاب انتقام و در اندیشه حمله به مدینه به سر میبرند و خود را برای جنگ دیگری آماده میکردند تا پس از گذشت یک سال از جنگ بدر به سوی مدینه حرکت نمودند و جنگ احد به وقوع پیوست.
1- سیره ابن هشام، ج 2، ص 2111؛ تاریخ ابن کثیر، ج 3، ص 309؛ واقدی به نقل بحار، ج 19، ص 341
2- سیره ابن هشام، ج 2، ص 213؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 389؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج 14، ص 151
3- سیره ابن هشام، ج 2، ص 213؛ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 151؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 389