روی نقوش اوراق مرده بغداد و ری و طبرستان و قاهره و شام و خراسان بخوانیم و بشناسانیم.
یک روز در جلسه مستشرقان آلمانی، در آکادمی علوم انسانی کلن گفتم: تا موضوع تحقیق درباره سیره مشخص نشود، صحّت تحقیق مشخص نخواهد شد.
اگر محمد یک پیامبر است، این روش تحقیق شرق شناسان درباره پیامبری پیامبر نیست، نوعی روش کار پژوهشی برای پول در آوردن است و نه رسیدن به واقعیتها و اگر یک شخصیت تاریخی بنام محمد مد نظر شماست، پس چرا میخواهید کسی را تحقیق کنید که از همان نخست علیه تصوّرات شماست؟
موضوع شما، برای او و یافتگان معرفت او موضوعیت ندارد. مشکل اساسی شرق شناسی نیست، انتخاب شیوههایی است که ما را به حقایق تاریخی نزدیک نمیکند. حقایقی نه آنطور که مؤمنان میخواهند، آنطور که صادقانه محقّقان را قانع سازد.
: پس شما روشهای تحقیقی رایج در دانشگاههای غرب را برای اسلام شناسی مناسب نمیدانید؟
آقای نجفی: شاید برای اسلام شناسی مناسب باشد؛ زیرا این رشته بیمحتوی را غربیان به وجود آوردند، ولی برای مدینه شناسی هرگز؛ چرا که ما به مدینه او میرویم تا آنچه آنجا بوده به معرفت ما درآید و نه اینکه مدینهای را که ما میخواهیم بنانهیم تا داستان تاریخی شهروندانش را بنگاریم! البته معتقد نیستم که باید روشهای تحقیقی رایج در دنیای امروز را مانند روشهای تحقیقی قدمای مسلمان کناری نهیم. هر دو به یک حد نارسا و ناقص است ولی معتقدم هیچ دستاوردی در دانشگاهها و حوزهها بد نیستند. آنچه مهم است این است که چگونه خود را در متن این یا آن و یا هر دو، جای دهیم تا به مدینه او رسیم؟ این مشکلترین مرحلهای است که هر مدینه شناسی در زندگی با مدینه او، با او و یاران او روبروست. من چون خواستهام با مدینه زندگی کنم، خود تلاش کردم تا هم با آگاهی از روشهای تحقیقاتی قدیم و جدید، به اصلاح روشها نائل آیم و هم
ص: 123
منابع تاریخی را مورد نقد و بررسی قرار دهم تا بتوانیم در شهر او نشانههای واقعی را بیابیم.
ما برای رسیدن به شناختهای واقعیتر، جز صدق، هیچ راهی و جز واقعیت هیچ تعهّدی به نوگرایان جهانی و یا سنت گزاران عالم اسلامی، نداریم.
: با این تجاربِ پژوهشیِ ربع قرنی، تا کنون درباره مدینه شناسی چه نوشتی؟ چه چاپ شده است و چه در دست چاپ دارید؟ اجازه دهید کمی درباره موضوعات و محتوای کتاب صحبت کنیم؟
آقای نجفی: خاضعانه تأکید میکنم، مدینه شناسی یک شوق و عشق پژوهشیِ شخصی است درباره آنچه که میخواستم صادقانه درباره آن بدانم، نه یک کار گروهی و یا آنچه که میبایست صورت بگیرد، لذا توجه میدهم در همین حد با آن تماس بگیریم. هیچ طرح جامعی در ذهن من نبود. تا آنجا که امکاناتم اجازه میداد پیش رفتم. هرجا نتوانستم، ایستادم و تضرّع کردم ولی از یأس ننالیدم. هیچ عجلهای نداشتم تا کاری را نشان دهم؛ زیرا این تحقیق را برای زندگی خودم نمیخواستم.
خودم را برای این تحقیق میدیدم، لذا محتوای هر مجلد دقیقاً مشتمل بر موضوعاتی است که نقد نیست، حال است. دیروز و امروز نیست، حال است.
در این حال بودم که هم صادقانه در خشکی آن سوختم و هم در دریای آن غرق شده بودم.
در مجلد اول: سیّاحی را میبینید که تلاش کرده آنچه را در مدینه 1354 تا مرداد 1357 شمسی دیده و صف کند؛ مسجدها، خانهها، چاهها، قبرها.
ولی در مجلد دوم: موضوع غزوات را موردض بررسی قرار داده و از راه تطبیق منابع با موقعیتهای جغرافیایی بدر، احد، خندق، خیبر، پیبردم که غزا، دفاعی اجتناب ناپذیر برای صلح بوده و پیبردم که چگونه قریشیان جنگجو و یهودیان پول پرست حجاز، آن زمان نتوانستند مهر اسلام را به شمشیر اسلام و عدل اسلام را به ثروت اسلام! بدل سازند.
در مجلّد سوم: به عنوان اوّلین ایرانی مسلمانی که بر اساس مستندات تاریخی
ص: 124
این مسیر را طی کرد، راهیِ درک و فهم مسیر هجرت شدم، آنقدر بر وجب به وجب این راه بزرگ تاریخ چرخیدم و منابع و مصادر تاریخی را خواندم تا یافتم هجرت او هرگز نتیجه هراس از قتل و عدم تحمل رنجهایی نبود که قریشیان بر ضدّ او اعمال میکردند و خروج او و راهی که طی کرد هرگز پنهانی نبود، و غار ثور، هرگز مخفیگاه او نبود، عبادتگاه او بود. هجرت او برای جهانی کردن دعوت اسلام بود؛ کاری که جز با گذشت از مال و زندگی و ترک تعلّقات وطن (مکه) میسّر نمیشد.
در مجلّد چهارم: در مسیر بازگشت پیامبر به مکه، رفت و آمدها کردم تا یافتم که هرگز پیامبر در پی فتح شهر و تصرف خاکی نبود، مهر اسلام قلبها را فتح کرد و فتح یک رحمت بود تا قلبها از کوری خود به روشنای خدا افتد و نه یک پیروزی نظامی که قلبها را به اطاعت کور میکشاند.
در مجلد پنجم، فرهنگ جغرافیایی سیره پیامبر را جمع آوری کردهام تا محققان را در ادامه پژوهشهای مدینه شناسی یاری دهد.
اینها کارهایی است که پژوهش آن به اتمام رسیده ولی امکان چاپ فراهم نیست. اما چیزی که جامع همه این مجلدات است، مجلّد ششم است که هنوز دست بکار نشدهام؛ زیرا نیازمند کار و اصلاح دل است تا دستم بتواند قلم صدق را نگه دارد، اگر عمری باشد و توفیق قلبی که قلمی را نگه دارد، تلاش خواهم کرد در مجلّد ششم زندگانی پیامبر را به زبان بسیار ساده و تنها بر اساس قرآن و کلام خودش بنگارم؛ شیوهای که سالهای قبل بر خارهای مغیلانِ تشویق و تهدید گام نهادیم تا مسیرش را بکنیم، شاید به قرنی بعد ما آبی رسد.
: در تحقیق چنین تألیفی چه احساسی دارید؟ آیا فکر میکنید خدمتی به فرهنگ ایران اسلامی کردهاید و یا خدمتی به فرهنگ جهانی اسلام؟
آقای نجفی: در طی راه پژوهش، هرگز احساس نکردهام که میخواهم به کشوری خدمت کنم و یا با نشر کتاب مدعی یک خدمت فرهنگی باشم، عاشقی بودم که مست حضور در بوستانی شدم، مست حضور، نظر به میوههایی نمیکند که ممکن است
ص: 125
از این بوستان نفعی به این یا آن رساند. چون فارغ از احساس خدمت و نفعی بودم، هرگز احساس نکردم که در این راه به کمک کس یا مؤسسه و دولتی نیازمندم. نیاز من در شادی من به اینکه چنین توفیقی برای من حاصل شده، مستحیل بود. نمیدانم مرز این بینیازی با شادی ناشی از احساس توفیق کجاست؟ همین قدر میدانم که تمام توجه من به شناخت و اصلاح راهی بودم که آن را طی میکردم، آیا نتیجه چنین توجّهی میتواند کاری شایسته تلقّی شود؟
ادعای گزافی است که از گمان آن میهراسم.
: در خاتمه این گفتگو، چه الگوهایی را برای پژوهش در تاریخ حرمین شریفین به محققان و دانش پژوهان پیشنهاد میدهید؟
آقای نجفی: من صالح نیستم که به دیگران راه و روشی را نشان دهم، همین قدر میتوانم بگویم راهی که من به تجربه انتخاب کردم چه بود. نخست در بیان تاریخ مکه و مدینه، هیچ جهت مذهبی خاصی را ترویج نکردم، نگذاشتم آرمان سیاسی کشوری سایه بر بیان تاریخ سرزمینی بیندازد که محل ظهور اسلام بود. از دل کین به تاریخ را زدودم، با ایمان به رحمت بر آتش تبعیض به اقوام و تعصب به ادیان، آب مهر پاشیدم، نخواستم آرا و اسناد پیشینیان را در قالبی که خود آن را میخواستم جای دهم و یا اگر آن را نمیپسندیدم، کناری نهم. از امروز به گذشتهها افتادم تا بیان امروزی آن را بیابم و در نهایت احساس میکردم مدینه شناسی پیش از آنکه کتابی در دست این و آن شود، مدرسهای است که در آن الفبای مدینه شناسی را میآموزم.