موقوفات امیرالمؤمنین، علی علیه السلام‌

نوع مقاله : اماکن و آثار

نویسنده

موضوعات


شاید بعضی افراد که درباره زندگی زاهدانه و کاملًا بدون تجمّل حضرت امیرمؤمنان علیه السلام گفته‌هایی می‌شنوند یا نوشته‌هایی می‌خوانند، گمان کنند که آن حضرت در فقر و بینوایی روزگار می‌گذراند و از مال دنیا بهره کافی نداشت و نمی‌توانست در وضعیتی بهتر زندگی کند.
آن حضرت، به اضافه سهمی که هر سال از غنایم جنگی و بیت‌المال داشت، همواره در اطراف مدینه به کشاورزی می‌پرداخت و بر اثر بصیرت و اطلاع کامل در امور کشت و زرع و با کوششهای شخصی، باغ‌ها و چشمه‌هایی احداث کرد که سالانه دارای محصولی فراوان بود و می‌توان گفت که از افراد تا حدّی غنی مسلمان آن روز به شما می‌رفت.
امّا انفاق به فقرا و صدقات مستمرّ به مستمندان و بذل و بخشش به نیازمندان، هدف والای آن حضرت بود و همواره آسودگی دیگران و رفع احتیاج مسلمانان را، حتی بر زندگی روزمره خود ترجیح می‌داد، (1) به خصوص در روزگار خلافت ظاهریش در عمل نشان داد که خلیفه و رهبر باید آنگونه زندگی کند که بینواترین افراد مسلمانان زندگی می‌کنند تا از وضع خویش دلشکستگی نداشته باشند و در تحمّل ناملایمات و مشکلات روزگار، صبر و شکیبایی پیشه کنند. امیرمؤمنان در پاسخ عاصم بن زیاد، که بر شدّت سختگیری حضرت در پوشاک و خوراک و دیگر احتیاجات روزانه‌اش اعتراض داشت،


1- در بحار الانوار، ج 41، ص 24 به بعد. نمونه‌هایی از سخای علی علیه السلام را ببینید.

ص: 187
فرمود: خداوند بر امامان عادل واجب کرده است که در پایین‌ترین سطح مردمان ضعیف زندگی کنند تا فشار فقر آنان را از پای درنیاورد. (1) وقفنامه عمومی یا وصیت‌نامه‌ای که حضرت امیر علیه السلام نوشته و امام کاظم علیه السلام آن را در روایتی صحیح نقل می‌کند، مشتمل بر رقبات و املاک و اموالی است که دلیل بر گفتار ماست، لذا پیش از برشمردن همه موقوفات آن حضرت، عین وقف‌نامه را می‌آوریم و ترجمه می‌کنیم تا خواننده گرامی بینایی بیشتری در موضوع داشته باشد. (2) متن وقف‌نامه امیر المؤمنین علیه السلام
هذا ما أوصی بِهِ وَقَضی بِهِ فِی ماله عَبْدُاللَّه علیٌّ ابتغاءَ وجه‌اللَّه، لیولجنی به الجنّة ویصرفنی به عن النّار ویصرف النّار عنّی یوم تَبیَضُّ وجوهٌ وتسودُّ وجوهٌ، أنّ ما کان لی من مالٍ بِیَنبُع یعرف لی فیها وما حولها، صدقة ورقیقها، غیر أنَّ رباحاً وأبانَیْزَرَ وجُبَیراً عتقاءٌ لیس لأحد علیهم سبیل، فهم موالیّ یعملون فی المال خمس حِجَج، وفیه نفقتُهم ورزقهم وأرزاق أهالیهم. ومع ذلک ما کان لی بوادِ القری کلّه من مال لبنی فاطمة، ورقیقها صدقة. وما کان لی بدَیْمَةَ وأهلُها صدقة، غیر أن زُرَیْقاً له مثلُ ما کتبتُ لأصحابه، وما کان لی بِأذِینةَ وأهلُها صدقة، والفَقیرَیْن کما قد علمتم صدقة فی سبیل‌اللَّه. وإنَّ الذی کتبتُ من أموالی هذه صدقة واجبة بَتْلَة، حیّاً أنا أو میّتاً، یُنفق فی کلّ نفقة یُبتغی بها وجهَ‌اللَّه فی سبیل‌اللَّه ووجهه، وذوی الرحم من بنی‌هاشم وبنی‌المطلب والقریب والبعید. وإنّه یقوم علی ذلک الحسنُ بن علیّ، یأکل منه بالمعروف، وینفقه حیث یراه‌اللَّه عزّوجلّ فی حلٍّ محلَّل، لا حرج علیه فیه، فإن أراد أن یبیع نصیباً من المال فیقضی به الدینَ فلیفعل إن شاء ولا حرج علیه، وإن شاء جعله سَرِیَّ المِلک، وإن وُلدَ علیّ وموالیهم وأموالهم إلی الحسن بن علیّ.


1- ثقة الاسلام محمّد بن یعقوب الکلینی، کافی، ج 2، ص 410
2- کافی، ج 7، ص 49؛ تهذیب الاحکام، ج 9، ص 146، گویا نسخه‌هایی از این وصیت‌نامه نزد سادات بنی‌الحسن وبنی‌الحسین بوده که ابن شبه در تاریخ مدینه ج 1، ص 225 آن را از حسن بن زید نقل می‌کند.

ص: 188
وإن کانت دارُ الحسن بن علیّ غیر دار الصدقة فبدا له أن یبیعها إن شاء لا حرج علیه فیه، وإن شاء باع، فإنّه یقسِّم ثمنَها ثلاثة أثلاث، فیجعل ثلثاً فی سبیل‌اللَّه وثلثاً فی بنی‌هاشم وبنی‌المطلب، ویجعل الثلثَ فی آل أبی‌طالب، وإنّه یضعه فیهم حیث یراه‌اللَّه. وإن حَدَثَ بحسن حَدَثٌ وحسین حیٌّ فإنّه إلی الحسین بن علی، وإنّ حسیناً یفعل فیه مثل الذی أمرتُ به حسناً، له مثل الذی کتبتُ للحسن وعلیه مثل الذی علی الحسن. وإنّ لبنی ابنَیْ فاطمة صدقة علیّ مثل الذی لبنی علیّ، وإنّی إنّما جعلتُ الذی جعلت لابنَیْ فاطمة ابتغاءَ وجه‌اللَّه عزّوجلّ وتکریم حرمة رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله وتعظیمهما وتشریفهما ورضاهما. وإن حَدَثَ بحسن وحسین حَدَثٌ، فإنّ الآخر منهما ینظر فی بنی علیّ، فإن وجد فیهم من یرضی بهداه وإسلامه وأمانته فإنّه یجعله إلیه إن شاء، وإن لم یرفیهم بعض الذی یریده فأنّه یجعله إلی رجل من آل أبی‌طالب یرضی به، فإن وجد آل أبی‌طالب قد ذهب کبراؤهم وذوو آرائهم، فإنّه یجعله إلی رجل یرضاه من بنی‌هاشم. وإنّه یشتَرِطُ علی الذی یجعله إلیه أن یترکَ المال علی أصوله ویُنفق ثمره، حیث أمرتُه به من سبیل‌اللَّه ووجهه وذوی الرّحم من بنی‌هاشم وبنی‌المطلب والقریب والبعید، لا یُباع شی‌ء منه ولا یُوهب ولا یُورَّث.
[وإنّ مال محمّد بن علیّ علی ناحیته، وهو إلی بنی فاطمة علیهم السلام] (1)، وإن رقیقیَّ الذین فی صحیفة صغیرة التی کُتِبَتْ لی عتقاء. هذا ما قضی به علیُّ بن أبی‌طالب فی أمواله هذه الغد من یوم قدم مِسْکن (2) ابتغاء وجه‌اللَّه والدار الآخرة، واللَّه المستعان علی کلّ حال، ولا یحلّ لامرئٍ مسلم یؤمن باللَّه والیوم الآخر أن یقول فی شی‌ء قَضَیتُه من مالی ولا یخالف فیه أمری من قریب أو بعید.


1- در تاریخ المدینة المنوّره ابن شبّه این جمله بدین صورت آمده: «وإنّ مال محمّد علی ناحیة، ومال‌ابنی فاطمة ومال فاطمة إلی ابنی فاطمة»، وباید این عبارت صحیح باشد.
2- مسکن نام جایی است در کوفه.

ص: 189
أمّا بعد، فإنّ ولائدی... هذا ما قضی به علیّ فی ماله هذه الغد من یوم قدم مِسْکَن. شهد أبوشمر بن أبرهة وصَعصَعة بنُ صُوحان، ویزیدُ بنُ قیس وهیّاجُ بن أبی‌هیّاج. وکتب علیّ بن أبی‌طالب بیده لعشرٍ خلون من جمادیَ الأولی سنة سبع وثلاثین.
«این آن چیزی است که وصیّت نموده ودستور داده است به آن در اموال و داراییش، بنده خدا علی، برای خشنودی خدا، تا مرا به واسطه آن به بهشت برد و دوزخ را از من برای خاطر آن دور سازد و آتش جهنّم را بر من روا ندارد در روزی که گروهی روسفید و گروهی روسیاه می‌شوند.
وصیت چنین است:
املاکی که در «ینبع» و اطراف آن دارم و نسبت آنها به من شناخته شده است، همه آنها و بندگان در آنها صدقه است. جز بندگانم «رباح» و «ابونیزر» و «جبیر» که این سه تن آزادند و هیچ کس بر آنها تسلطی ندارد. ایشان غلامان من‌اند و در اموال یاد شده پنج سال کار می‌کنند و حق برداشت مخارج و هزینه زندگی خود و فرزندانشان را دارند.
با حفظ این مراتب آنچه در «وادی القری» دارم و همه از اموال خودم می‌باشد اختصاص به فرزندان «فاطمه» دارد، و بندگان در این املاک صدقه‌اند (و در راه خدا مصرف می‌شوند.)
و آنچه در «دَیْمه» دارم و افرادی که در آنجا هستند نیز صدقه است، جز «زریق» که مانند غلامان یاد شده می‌باشد. و آنچه در «اذینه» دارم با آنان که در آنجا هستند نیز صدقه است، و «فقیرین»- چنان که می‌دانید- نیز صدقه است و باید در راه خدا مصرف شود.
آنچه از اموالم در اینجا یاد کردم همه صدقه لازم قطعی است، و این حکم در زندگی و پس از مرگ من جاری خواهد بود، باید در آنچه سبب خوشنودی خدا و در راه خداست به مصرف رسد و خویشانم از بنی‌هاشم و بنی‌مطلب نزدیک و دور بهره برند.
نظارت بر این اوقاف و صدقات با (فرزندم) حسن بن علی است، از آنها به قدر ضرورت خود بدون زیاده روی بهره می‌برد و در مواردی که رضای الهی در
ص: 190
آن است صرف می‌نماید، در این کار بر او باکی نیست. اگر خواست بخشی از آنها را بفروشد تا قرضی را ادا کند، بفروشد باکی بر او نیست، و اگر بخواهد می‌تواند املاک برجسته و نفیس قرار دهد. فرزندان علی و غلامان و اموال وی اختیارشان در دست حسن بن علی است.
و اگر خانه حسن بن علی جز خانه صدقه باشد و خواست که آن را بفروشد می‌تواند بفروشد، بر او باکی نیست. اگر بخواهد می‌تواند بفروشد و قیمتش را به سه بخش تقسیم کند؛ قسمتی را در راه خدا مصرف نماید و قسمتی را به بنی‌هاشم و بنی‌مطلب و قسمتی را به فرزندان ابوطالب بدهد، در مواردی که خدا می‌پسندد از این سه قسم به مصرف رساند.
اگر پیشامدی برای حسن، رخ داد (و از این جهان درگذشت) در حالی که حسین زنده باشد، این کارها بدو موکول می‌شود، باید آنچه را به حسن دستور دادم وی انجام دهد. برای اوست آنچه برای حسن نوشتم و بر اوست آنچه بر عهده حسن بود.
برای فرزندان دو فرزند فاطمه (حسن و حسین) از صدقه علی آن چیزی خواهد بود که برای فرزندان علی تعیین شد، و من هر چه برای دو فرزند فاطمه قرار دادم به جهت خوشنودی خدای عزّوجلّ و حفظ حرمت رسول‌اللَّه و تعظیم و بزرگداشت و رضای خدا و رسول است.
اگر برای حسن و حسین پیشامدی رخ داد، آخرین این دو نفر در فرزندان علی جستجو می‌کند، اگر کسی را از آنان یافت که صلاحیت و اسلام و امانت او را بپسندد، کارها را بدو محوّل می‌سازد، و اگر کسی را در آنها نیافت که واجد شرایط باشد به یکی از فرزندان ابوطالب که دارای صلاحیت باشد کارها را محوّل می‌کند، و اگر دید بزرگان و صاحب نظران فرزندان ابوطالب در گذشته‌اند به یکی از مردان بنی‌هاشم که او را واجد شرایط می‌داند می‌سپارد.
بر آن کسی که کارها بدو محوّل می‌گردد، شرط می‌شود که اصول اموال را حفظ کند و بهره آن را انفاق نماید در آنچه او را بدو دستور داده‌ام؛ از سبیل‌اللَّه و بر خویشان از بنی‌هاشم و بنی‌مطلب، دور و نزدیک. چیزی از آن اصول به فروش نمی‌رسد و بخشیده نمی‌شود و به ارث منتقل نمی‌گردد.
آنچه در اختیار محمّد بن علی (ابن حنفیه) است در اختیار او می‌ماند و پس از او
ص: 191
به اولاد فاطمه منتقل می‌شود، و آن دو برده که نامشان را در صحیفه کوچک آورده‌ام، آزادند.
این است آنچه علی در اموالش دستور می‌دهد، از روزی که به «مسکن» آمده، و این وصیّت برای خوشنودی خدا و پاداش در آخرت انجام گرفته، و از خدا در هر حال یاری می‌خواهم. بر هیچ فرد مسلمانی که ایمان به خدا و روز واپسین دارد، حلال نیست که در اموالم کاری کند جز دستوری که داده‌ام و از نزدیک یا دور خلاف امر من انجام دهد.
سپس آن حضرت در ادامه وصیّت‌نامه فرمودند:
این است آنچه علی در اموال خود دستور می‌دهد از روزی که به مسکن آمده است. شاهدان بر این وصیّت ابوشمر بن ابرهه و صعصعة بن صوحان و یزید ابن قیس و هیّاج بن هیّاج می‌باشند. این وصیّت را علی بن ابی‌طالب به دست خود پس از گذشتن ده روز از جمادی الاوّل سال سی و هفت نوشته است.»
*** اینک چند موضع از موقوفات حضرت امیر علیه السلام را که نام آنها را در کتابهای حدیثی و تاریخی یافته‌ایم در اینجا می‌آوریم، با توضیحات مختصر جغرافیایی و بیان بعضی از خصوصیّات هر یک از این موقوفات:
1- الأحْمر:
صحرایی است در «الرَّجْلاء» بین مدینه و شام، نیمی از آن از موقوفات آن حضرت ونیم دیگر متعلّق به وراث بود. (1) 2- أدْبِیَة:
در صحرای «إضَم» در اطراف مدینه واقع است. (2) 3- أُذَیْنَة:
نام یکی از وادی‌های «قَبَلیّه» در اطراف مدینه می‌باشد. (3) املاک و بردگان آنجا صدقه‌اند، چنانچه در وقفنامه عمومی آمده.
4- الاسْحَن:
صحرایی است در حدود «فدک». (4)


1- ابن شبه، تاریخ المدینه، ص 234
2- همان، ص 222
3- معجم البلدان، ج 4، ص 309
4- تاریخ المدینه، ج 1، ص 225

ص: 192
5- بِئْر المَلک:
در صحرای «قَناة» واقع است. (1) 6- البُغَیْبِغَة
چاهی است نزدیک «رشاء» در اطراف مدینه. از حضرت صادق علیه السلام از پدرش نقل شده که چون به علی علیه السلام پیدا شدن این چشمه را بشارت دادند، فرمود: وارث خوشنود می‌گردد، آنگاه فرمود: وقف است بر مساکین و مسافرانی که خرجی راه ندارند و نیازمندان نزدیک. (2) 7- البُغَیْبِغات
چند چشمه است در «ینبع» به نام‌های «خَیْفُ الأراک» و «خَیف لیلی» و «خَیف بسطاس». مجموع این چشمه‌ها را حضرت علی وقف نموده است. (3) 8- البَیْضاء
صحرایی است در «حَرَّة الرَّجلاء» دارای مزارع و باغ‌ها. (4) 9- خانه‌ای در مدینه
این خانه در محلّه «بنی‌زُرَیق» در شهر مدینه واقع است و حضرت آن را وقف نمود تاخاله‌هایش در آن سکنی‌داشته باشند وپس از آن‌ها در اختیار نیازمندان از مسلمین باشد. (5) 10- دَیمَة
معلوم نشد کجاست. املاک آنجا وقف و بردگان آن صدقه‌اند جز «زُرَیق» که آزاد است؛ چنانچه در وقفنامه عمومی آمده.
11- ذاتُ کمات
چهار چاه است در «حرّة الرجلاء» به نامهای «ذوات العشراء» و «قعین» و «معید» و «رعوان». مجموعاً از جمله موقوفات آن حضرت می‌باشد. (6) 12- رعیه
صحرایی‌است در حدود «فدک» دارای نخل و اندکی آب که از کوه ریزش می‌کند. (7) 13- عین أبی‌نَیْزر
چشمه‌ای است در «ینبع» پر آب و دارای نخل‌های بسیار، منسوب به «أبونَیْزر» یکی از غلامان حضرت امیر علیه السلام. (8)


1- همان، ص 223
2- همان، ص 220
3- همان، ص 222
4- همان، ص 234
5- شیخ الطایفه محمّد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 9، ص 131
6- تاریخ المدینه، ج 1، ص 224
7- همان، ص 224
8- نور الدین علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 127

ص: 193
14- عین موات
چشمه‌ای است در «وادی القری». (1) 15- عین فاقة
چشمه‌ای است در «وادی القری» و «عین حسن» نیز نامیده می‌شود. (2) 16- عین یَنبُع
«ینبع» دهی است نزدیک کوه «رَضْوی» و از مدینه هفت منزل فاصله دارد، دارای چشمه‌های پر آب وگوارا و زمینی حاصل‌خیز. (3) بعضی چشمه‌های آنجا را یک‌صد و هفتاد چشمه گفته‌اند. (4) از عمار یاسر نقل شده که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله زمینی را از «ذی‌العَشِیره» در ینبع به حضرت امیر بخشید و عمر نیز در ایام خلافتش قطعه‌ای در همانجا بدو بخشید و علی علیه السلام در آنجا ملکی دیگر خرید و مجموعاً چند چشمه در آنجا داشت و همه را وقف نمود. (5) این ملک در وقفنامه عمومی ذکر شده با قید هر چه در اطراف آن است و صدقه بودن بردگانی که در آنجا به کار مشغول‌اند جز سه تن از آنها؛ «رباح»، ابو «نیزر» و «جبیر» که آزاد می‌باشند.
17- فَقْرَین
نام دو جاست در اطراف مدینه که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین بخشیده، و اصل این نام به معنی چاه یا حفیره‌ای است که برای به کار گذاشتن نخل حفر می‌کنند. (6) این زمین حاصل‌خیز در عصر ما نیز معروف است و به زبان محلّی «الفُقیر» نامیده می‌شود. (7) از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که در ینبع چشمه‌ای احداث کردند، آبی از آن به طرف آسمان جوشید مانند گردن یک شتر، چون به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بشارت دادند فرمود: به وراث بشارت دهید، این چشمه صدقه و وقف است برای زایران خانه خدا و مسافرینی که نیاز به خرج راه دارند، فروخته و بخشیده و به ارث گذاشته نمی‌شود ... (8) 18- القُصَیْبَة
باغی است در حدود «فدک». (9)


1- تاریخ المدینه، ج 1، ص 223
2- همان، ص 223
3- ابوعبداللَّه یاقوت بن عبداللَّه حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 450
4- شیخ احمد بن عبدالحمید عباسی، عمدة الاخبار فی مدینة المختار، ص 353
5- وفاء الوفا، ص 1334
6- معجم البلدان، ج 4، ص 269؛ وفاء الوفا، ص 1282
7- عمدة الاخبار، ص 318
8- کافی، ج 7، ص 54؛ تهذیب الاخبار، ج 9، ص 148
9- تاریخ المدینه، ج 1، ص 225

ص: 194
19- وادی القُری
نام صحرای وسیعی است میان مدینه و شام، دارای ده‌های بسیار و حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله آنجا را فتح نمود. (1) حضرت امیر در آنجا املاکی داشت و وقف نمود، بعضی از آنها با نام مخصوص ذکر شده و بعضی را نام نبرده‌اند.
در وقفنامه عمومی آمده است که برای فرزندان فاطمه علیهم السلام وقف شده و بردگان آنجا صدقه می‌باشند.
پی‌نوشتها:


1- معجم البلدان، ج 5، ص 345