1- ابن قدامه میگوید: نظر ابو عبداللَّه- رحمه اللَّه- در این خصوص بیست رکعت است که همین قول را نوری و ابوحنیفه و شافعی برگزیدهاند. و مالک سی و شش رکعت گفته و پنداشته که از دیر زمان چنین معمول بوده است. وی به عمل اهل مدینه استناد کرده است.
نگارنده گوید: دلیل آنها بر بیست رکعت، عمل ابیّ بن کعب است که عمر مردم را به نماز خواندن با وی ترغیب کرد. و از اینجا معلوم میشود که در این خصوص نصّ صریحی از پیامبر در مورد تعداد رکعات نرسیده است. بلکه ظاهر برخی روایات نیفزودن نافلههای رمضان بر دیگر ماههاست؛ یعنی یازده رکعت نافله شب. آنها همچنین برای اثبات بیست رکعت به آنچه به علی علیه السلام نسبت داده شده که آن حضرت مردی را به اقامه بیست رکعت در رمضان نصب فرمود، استدلال کردهاند.
2- محمّد بن نصر مروزی، مدعای ابن قدامه را نقد کرده که صحابه به بیست رکعت اجماع نمودهاند. او گوید: روایات بسیاری در حدّ تواتر از پیامبر خدا رسیده که در رمضان بر یازده رکعت اضافه نمیکردند. پس صحابه چگونه بر خلاف سیره رسول اللَّه اجماع نمودهاند؟ پس بهتر آن است که فعل پیامبر ملاک عمل قرار گیرد.
3- قسطلانی گوید: معروف، که اکثریت عمل میکنند، بیست رکعت است با ده سلام و پنج ترویحه (استراحت). بنابراین، هر ترویحه چهار رکعت است با دو سلام به جز وتر که سه رکعت میباشد. و سخن عایشه را که گوید پیامبر صلی الله علیه و آله در رمضان و دیگر ماهها بر یازده رکعت نمیافزود، اصحاب حمل به وتر نمودهاند ...
4- سرخسی گوید: به جز وتر، به نظر ما بیست رکعت است و مالک گوید: سنّت سی و شش رکعت میباشد.
5- العینی نیز به اختلاف شدید اقوال در مسأله اشاره کرده است (که به دلیل اختصار، از نقل آن خودداری میشود).
6- موصلی حنفی گوید: شایسته است در هر شب از ماه رمضان، پس از عشا، امام جماعت پنج ترویحه برای مردم اقامه کند. هر ترویحه چهار رکعت با دو سلام، و میان هر ترویحه مقداری برای استراحت بنشیند و پس از ترویحه پنجم نماز وتر را به جای آورد.
ص: 26
ابیّ بن کعب چنین کرد و این روش مردم حرمین (مکّه و مدینه) بوده است.
(1) 7- بغوی گوید: از جمله سنّتها نماز تراویح در ماه رمضان است که عدد آن بیست رکعت است با ده سلام.
(2) 8- ماوردی نیز بیست رکعت را با پنج ترویحه برگزیده است.
(3) 9- الجزیری نیز بیست رکعت را برگزیده به جز نماز وتر.
(4) از مجموع این سخنان استفاده میشود که قول به بیست رکعت در نزد اهل سنّت اجماعی است؛ چنانکه ابن قدامه و دیگران ادعا کردهاند و رأی جمهور (اکثریت) است چنانکه عسقلانی مدعی شد. و همان است رأی ابوعبداللَّه، نوری، ابوحنیفه و شافعی و حنبلیها که ترمذی از اکثر اهل علم نقل کرده و همین منقول است از علی علیه السلام و عمر و سایر صحابه و تابعین؛ مانند اعمش و ابن ابیملیکه و حارث همدانی و اهل کوفه و ...
* آرای فقهای امامیّه
مشهور نزد امامیه هزار رکعت در ماه رمضان است که در هر شب بیست رکعت تا شب بیستم و سی رکعت در شب های دهه آخر خوانده میشود، با تفصیلی که در کتب فقهی آمده است. در اینجا به نقل گفتار سیّد مرتضی، شیخ طوسی، حلبی، حلّی، نراقی، عاملی و طباطبایی بسنده میکنیم:
1- سیّد مرتضی گوید: «عقیده امامیّه در ترتیب نوافل ماه رمضان این است که هر شب بیست رکعت بخواند، هشت رکعت پس از نماز مغرب، دوازده رکعت پس از نماز عشا و چون شب نوزدهم رسد صد رکعت و در شب بیستم همان بیست رکعت و شب بیست و یکم صد رکعت و در شب بیست و دوم سی رکعت، هشت رکعت آن را پس از مغرب و بقیه را پس از عشا.
(5) 2- شیخ طوسی گوید: طول ماه رمضان هزار رکعت، افزون بر نافلههای سایر ماهها بخواند. در بیست شب اوّل، هر شب بیست رکعت، هشت رکعت میان مغرب و عشا و دوازده رکعت پس از عشا و در دهه آخر هر شب سی رکعت و در شب های نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوّم هر شب صد رکعت.
(6) 3- ابوالصلاح حلبی نیز به همان ترتیب فرموده است.
(7)
1- الاختیار، ج 1، ص 95
2- التهذیب فی فقه الشافعی، ج 2، ص 368
3- الحاوی الکبیر، ج 2، ص 368
4- نک: عمدة القاری، ج 11، ص 127 و ...
5- الإنتصار، ص 55
6- الخلاف، ج 1، ص 530 مسأله 459
7- الکافی فی الفقه، ص 159
ص: 27
4- ابوالحسن حلبی، گفته است: علاوه بر نوافل یومیه، در ماه رمضان هزار رکعت خوانده شود؛ به این ترتیب که از شب اوّل تا شب پانزدهم بیست رکعت در هر شب و پس از آن بر بیست رکعت بیفزاید.
(1) 5- علّامه حلّی نیز هزار رکعت در ماه، هر شب بیست رکعت تا شب بیستم و از آن پس سی رکعت را فرموده است.
(2) 6- فاضل نراقی، هزار رکعت را اجماعی دانسته و در ترتیب آن دو صورت را مطرح نموده است:
الف: در هر شب بیست رکعت، هشت رکعت پس از مغرب و دوازده رکعت پس از عشا- یا به عکس- و در دهه آخر هر شب ده رکعت بیفزاید و در شب های قدر صد رکعت بیفزاید.
ب: همان ترتیب، مگر آنکه در شب های قدر به صد رکعت اکتفا کند.
(3) 7- سیّد عاملی گوید: در هر شب بیست رکعت و این اجماعی است، همانگونه که در انتصار و خلاف و کشف اللثام و منتهی آمده است.
(4) 8- سیّد طباطبایی، با اشاره به اختلاف روایات، اجماع فقها را بر استحباب هزار رکعت، افزون بر نوافل دیگر آورده است. وی اشاره به قول صدوق نموده که گفته است:
در رمضان زاید بر نوافلِ دیگر ماهها نافلهای نیست، آن را قول شاذّ دانسته
(5) و کیفیت انجام آن را به ترتیب سابق ذکر کرده است.
(6) همانگونه که پیشتر گفته شد، کلام صدوق در فقیه دالّ بر عدم مشروعیّت نیست بلکه تأکید آن بر استحباب را نفی میکند و به طور صریح آورده است: عمل به آنچه در روایات وارد شده.
(7)* اقوال مخالف در مسأله تراویح
در برابر آنچه جمهور فقهای عامّه به سنّت بودن بیست رکعت تراویح قائلاند، برخی آن را انکار کردهاند:
1- کحلانی مؤلّف «سبل السلام» آن را مورد انکار قرار داده، میگوید: روایت صحیحی درباره آن نرسیده و تنها یازده رکعت در روایت صحیح آمده است و آنچه عمل
1- اشارة السبق، ص 105
2- قواعد الأحکام.
3- مستند الشیعه، ج 6، ص 379
4- مفتاح الکرامه، ج 3، ص 255
5- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 139
6- ریاض المسائل، ج 4، ص 197. نک: جواهر الکلام، ج 12، ص 187
7- نک: حدائق، ج 1، ص 509
ص: 28
میشود (بیست رکعت) بدعت میباشد، شوکانی نیز در نیل الأوطار راه کحلانی را پیموده است.
کحلانی در عینحال جماعت خواندن نافله را انکار نکرده وبه عمل عمر استناد کرده است که چون دید مردم متفرّق به نماز ایستادهاند، آنها را به جماعت فراخواند. و سپس به روایتی که عامّه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکنند که «بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفای راشدین بعد از من» اشاره کرده و میگوید: مقصود از سنّت خلفا راه و روش پیامبر در برابر دشمنان اسلام و تقویت شعائر دین و امثال آن است. و میافزاید این حدیث هر خلیفه راشدی را شامل است و به شیخین (ابوبکر و عمر) اختصاص ندارد و این از قواعد شریعت است که خلیفه راشد حقّ ندارد طریقهای را بر خلاف سیره پیامبر صلی الله علیه و آله بنیانگذاری کند. حتّی عمر که خود مؤسس جماعت نافله در شبهای رمضان بود، آن را بدعت نامید و نگفت سنّت است. افزون بر این، صحابه در موارد مختلفی با شیخین مخالفت نمودهاند و این نشانه آن است که آنها حدیث مذکور را دالّ بر سنّت بودن تراویح ندانستهاند.
(1) 2- شوکانی بر این باور است که: از روایات این باب مشروعیّت نافله در رمضان به جماعت و یا فرادی استفاده میشود، بنابراین منحصر نمودن آن به تراویح و عدد معین و با قرائت بخصوص از سنّت دلیلی ندارد.
(2) 3- علّامه مجلسی گوید: از روایات اهل سنّت بر میآید که پیامبر بیست رکعت به عنوان تراویح اقامه نکردند بلکه سیزده رکعت بجا میآوردند و روایات آنها نیز هیچگونه دلالتی بر استحباب بیست رکعت ندارد تا چه رسد به جماعت خواندن آن، هر چند بهترین عبادت است و کم یا زیاد آن مانعی ندارد امّا قول به استحباب عدد خاصّ و در وقت مخصوص و به شیوهای خاص، بدعت و گمراهی است در حالیکه سنّتی که آنها (عامّه) روایت میکنند به صورت مؤکّد است و با عنوان شعائر دین تراویح را بپا میدارند.
(3) نماز تراویح با جماعت، بدعتی از خلیفه دوم
ظاهر پارهای نصوص این است که نخستین کسیکه جماعت در نافله رمضان را سنّت کرد، عمربن خطاب بود و در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و دوره خلافت ابوبکر چنین چیزی
1- نک: سبل السلام، ج 2، ص 11
2- نیل الأوطار، ج 3، ص 53
3- نک: بحار الأنوار، ج 29، ص 15
ص: 29
وجود نداشت. امّا عمر با استحسان به این امر رأی داد ومردم را بدان ترغیب کرد و خود معترف بود که این بدعت است امّا میگفت بدعت خوبی است! و خود به آن ملتزم نبود و در خانه فرادی میخواند. به این مطلب قسطلانی و قلقشندی و ابن قدامه و دیگران تصریح کردهاند که سخنانشان را خواهیم دید.
روایت بخاری
ابن شهاب از عروة بن زبیر، از عبدالرحمان بن عبدالقاری نقل کرده که گفت: شبی از شب های رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتیم، مردم متفرق بودند و هرکس برای خود نماز میخواند و بعضاً مردی با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون این بدید گفت: به عقیده من اگر اینها را با یک امام گرد آوریم بهتر است. و در پی این تصمیم ابیّبن کعب را به امامت گماشت. شب دیگر به اتفاق به مسجد رفتیم و مردم به جماعت نماز میخواندند، عمر گفت: «نعم البدعة هذه» این بدعت خوبی است! البته نمازی که پس از خوابیدن بخوانند؛ یعنی آخر شب از اینکه اوّل شب اقامه شود بهتر خواهد بود.»
(1) علمای عامّه چه میگویند
1- قسطلانی میگوید: این نماز را عمر بدعت نامید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله دستور نداده بود که به جماعت بخوانند و همچنین در عهد ابوبکر، در اوّل شب نبود و همه شب اقامه نمیشد و عدد رکعات آن این مقدار نبوده است.
(2) 2- ابن قدامه گفته است: تراویح را به عمر نسبت دادهاند؛ زیرا مردم را مأمور ساخت با ابیّبن کعب به جماعت بخوانند و او چنین کرد.
(3) 3- العینی گوید: عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را سنّت نکرد و در زمان ابوبکر نیز بدان عمل نمیشد. او میافزاید: بدعت دو گونه است؛ اگر زیر عنوان عمل پسندیده در شریعت باشد بدعت نیکو است واگر ناپسند باشد بدعت ناپسند است.
(4) نگارندهگوید: خواهیم گفت که بدعت یک نوع بیش نیست و آن هم ضلالت است و حرام.
4- قلقشندی گوید: یکی از ابتکارات عمر این بود که نماز تراویح را برای نخستین
1- بخاری، ج 1، ص 342؛ عبدالرزاق، ج 4، ص 258
2- ارشاد الساری، ج 4، ص 657
3- المغنی، ج 2، ص 166
4- عمدة القاری، ج 11، ص 126
ص: 30
بار در ماه رمضان سنّت کرد و مردم را به اقامه آن با امام واحد فراخواند و این در سال چهاردهم هجرت بود.
(1) الباصی، سیوطی، سکتواری و دیگران نیز گفتهاند: اوّلین کسی که تراویح را سنّت نمود عمربن خطاب بود و نیز تصریح کردهاند که اقامه نوافل به جماعت در ماه رمضان از بدعتهای عمر است.
(2) ابن سعد و طبری و ابن اثیر گفتهاند: این موضوع در سال چهاردهم بود و در مدینه برای مردم و امام قرار داد یکی برای مردان و دیگری برای زنان.
(3) الباصی، ابن التین، ابن عبدالبرّ، کحلانی و زرقانی نیز همین مطلب را گفتهاند و کحلانی درباره این سخن عمر که گفت: این بدعت خوبی است، میگوید: بدعت هیچگاه پسندیده نیست بلکه همواره گمراهی و ضلالت است.
(4) اینها بخشی است از گفتار فقهای فریقین در مسأله تراویح و همینهاست که موجب شده است در مشروعیت آن به بحث بپردازند.
حکم جماعت در نافله رمضان
همانگونه که ملاحظه کردیم، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله نوافل رمضان به جماعت تشریع نشده و خلیفه دوم آن را اختراع کرده است و همین امر منشأ اختلاف فقهای اسلام شده است. امامیّه مشروعیّت آن را به استناد دلائل محکم رد کردهاند و متأسفانه برخی از عامّه موضع شیعه را نفهمیده و تصوّر کردهاند اصل مشروعیّت نافله مورد انکار آنها است، در حالی که چنین نیست. آنچه مردود است جماعت خواندن نافله است نه اصل نافله؛ چرا که به اعتراف خلیفه دوّم بدعت است.
برخی از عامّه نیز نظری موافق و نزدیک به امامیّه دارند؛ مانند شافعی که جماعت خواندن نافله را مکروه دانسته و برخی دیگر گفتهاند بهتر است فرادی و در خانه خوانده شود. بنابراین مسأله مورد اتّفاق علمای عامّه نیست هر چند اکثریت به مشروعیّت جماعت قائل شدهاند.
* آرای فقهای عامّه
1- عبدالرزاق از ابن عمر نقل کرده که گفت: نماز نافله در ماه رمضان به جماعت
1- مآثر الانافه فی معالم الخلافه، ج 2، ص 337
2- محاضرات الاوائل، ص 149 و شرح المواقف.
3- طبقات ابن سعد، ج 3، ص 281؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 22؛ کامل، ج 2، ص 41؛ تاریخ عمربن خطاب ابن جوزی، ص 52
4- نک: سبل السلام، ج 2، ص 10؛ بدایة المجتهد، ج 1، ص 210 و شرح فرقانی و ...
ص: 31
خوانده نشود.
(1) و نیز از مجاهد- که گفت مردی نزد ابن عمر آمد و گفت در رمضان جماعت میخوانم- پرسید آیا قرائت میخوانی، پاسخ داد: آری، گفت: آیا همچون حمار سکوت میکنی! برو در خانهات نماز بخوان.
(2) 2- سرخسی از شافعی نقل کرده که گفت: مانعی نیست هر نمازی به جماعت خوانده شود؛ چنانکه مالک گفته و قائل به استحباب آن شده است، امّا به نظر ما مکروه است.
سرخسی میافزاید: شافعی نافله را به فریضه قیاس گرفته است، در حالی که به نظر ما اصل در نوافل پنهان داشتن و پرهیز از ریا و خودنمایی است. به عکس فرایض که اصل در آنها اعلان است و جماعت چنین ویژگی را دارد.
(3) و نیز در فصل دوم کتاب خود گوید: طحاوی از معلی و ابو یوسف و مالک نقل کرده که گفتهاند: حتّیالامکان در خانه اقامه کند. و شافعی گوید: تراویح به صروت فرادی افضل است؛ زیرا دور از تظاهر است. عیسی بن ابان و بکار بن قتیبه و مزنی از شافعیه و احمد بن علوان قائل به افضل بودن جماعتاند مطابق مشهور اکثریّت علما.
سرخسی سپس به حدیث اباذر استناد کرده، میگوید: گروهی از اهل بدعت منکر جواز اقامه آن به جماعت در مسجد شدهاند ولی چون این شعار اهل سنّت است لذا از شعائر اسلامی به حساب میآید!
(4) در حاشیه سخن سرخسی
نگارنده گوید: نمیدانم سرخسی به چه کسی گوشه میزند و کدامین را نکوهش میکند! و مقصود او از اهل بدعت کیست؟ با اینکه خلیفه (عمر) گفت: این بدعت خوبی است! و شافعی قائل به کراهت جماعت است و آن را اصل در نوافل دانسته یا اینکه به امثال بغوی گوشه میزند که قائل به افضل بودن انفراد است و به عمل و سیره پیامبر استناد کرده که فرمود: «در خانههایتان نماز بخوانید». یا بر امامیّه تعریض میزند که قائل به عدم مشروعیت جماعت نوافل در مواردی هستند که دلیل وجود ندارد؟!
و بالأخره چرا اقامه نافله به جماعت، شعار اهل سنّت شده؟ با اینکه عمر اقرار به
1- المصنف، ج 5، ص 264
2- همان.
3- المبسوط، ج 2، ص 144
4- همان، ج 2، ص 145
ص: 32
بدعت بودنش دارد و خود او ترجیح میداد تنها بخواند و در عهد پیامبر خوانده نشد و نیز در خلافت ابوبکر و بخشی از دوران عمر و گروهی از اعلام و بزرگان اهل سنّت چون مالک و ابو یوسف و برخی شافعیه به پیروی او، قائل به کراهتاند، آیا اینها به زعم سرخسی اهل سنّت نیستند که شعار اهل سنّت (جماعت تراویح) را ترک کردهاند!
(1) اگر پیامبر آن را شعار اسلام و سنّت قرار نداد و صحابه نیز آن را شعار سنّت نشناختند، چگونه و به چه دلیل و از کجا این شعار سنّت شد؟ تا عامل امتیاز آنها از سایر مذاهب باشد؟ آیا این از مصادیق بارز بدعت نیست؟
به علاوه، چگونه میتوان چنین بدعتی را به جماعت در فرائض قیاس کرد، با اینکه مشروعیت جماعت در فرایض جای سخن نیست! باری، منشأ تشریع جماعت در تراویح، رأی شخصی و اجتهاد بدون دلیل و صرفاً استحسان است؛ چرا که خلیفه دوم گفته است: به نظر من اگر یک امام با این جماعت نماز بخواند بهتر خواهد بود! و جز این مستندی ندارد.
موصلی، بغوی، قسطلانی و دیگر فقهای عامه نیز به بحث در باره این موضوع پرداخته و دیدگاههای مختلفی ابراز کردهاند؛ از جمله قسطلانی با نقل قول برخی فقها در افضلیت اقامه نافله در خانه و به صورت فرادی، آن را مستند به فعل رسولاللَّه صلی الله علیه و آله نموده که آن حضرت در خانه و فرادی بهجا میآوردند و اعتراف عمر را نیز به همین ترتیب آورده و اختیار این قول را به مالک و ابویوسف و برخی شافعیه نسبت داده و از زهری نقل کرده که میگفت رسول خدا درگذشت و سیره بر این جاری بود که نافله را هر کسی در خانهاش فرادی بخواند تا اینکه عمر آمد و مردم را توصیه کرد که با ابیّبن کعب به جماعت برگزار کنند و این شیوه بعد از آن معمول گردید.
(2) همچنین شوکانی از قول مالک و ابو یوسف و برخی شافعیه و دیگران نقل کرده که گفتهاند: افضل فرادی و انجام نافله در خانه است، به دلیل قول رسول اللَّه که فرمود:
«افضل صلوة المرء فی بیته إلّاالمکتوبة.»
، افضل این است که شخص نماز خود را در خانه بخواند بجز نمازهای واجب. شوکانی اضافه میکند که این حدیث مورد اتفاق است و این در حالی است که عترت (اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله) نیز گفتهاند که جماعت خواندن نافله بدعت است.
(3)
1- علّامه حلّی گوید: جماعت در نمازهای فریضه است نه مستحب، جز نماز استسقا و عیدین. تذکرة الفقهاء، ج 4، ص 235
2- ارشاد الساری، ج 4، صص 661- 654
3- نیل الاوطار 3/ 50؛ مستند الامام زید، الهامش 139
ص: 33
فتوای علمای امامیّه
عموم فقهای امامیه با جماعت خواندن نافله را بدعت میدانند؛ از جمله آنها سیّد مرتضی است که میگوید: امّا تراویح، بدون شبهه بدعت است، همانگونه که در روایت نبوی است که فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الصَّلاةَ بِاللَّیْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ النَّافِلَةِ فِی جَمَاعَةٍ بِدْعَةٌ».
«مردم! نماز نافله شب را در ماه رمضان به جماعت خواندن بدعت است.»
(1) و روایتی نیز هست که عمر در یکی از شب های ماه رمضان وارد مسجد شد، دید چراغها را برای نماز جماعت روشن کردهاند. پرسید: قضیّه چیست؟ گفتند: مردم برای نماز مستحبی اجتماع کردهاند. عمر گفت: «بِدْعَةٌ فَنِعْمَةِ الْبِدْعَة»؛ «بدعت است امّا بدعت خوبی است!»
چنانکه ملاحظه میکنیم عمر به بدعت بودنش معترف بود و از قول نبیاکرم صلی الله علیه و آله است که فرمود:
«کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ»
؛ «هر بدعتی گمراهی است». روایت دیگری در این خصوص وجود دارد که مردم کوفه در مسجد اجتماع کرده بودند و از امیرمؤمنان، علی علیه السلام خواستند کسی را به امامت برگزیند تا نافله ماه رمضان را با وی اقامه کنند و حضرت آنان را نکوهش کرد و فرمود: این خلاف سنّت است.
(2) سیّد مرتضی (از فقهای امامیّه) نیز میگوید: ادّعای قاضی القضاة که نافله گزاری با جماعت، در ماه رمضان، در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته و سپس آن حضرت ترک نموده است، مغالطهای بیش نیست؛ چرا که ما نافله ماه رمضان را به صورت فرادی منکر نیستیم بلکه جماعت خواندن آن را قبول نداریم و اگر کسی مدعی شود که پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان خود به جماعت خواندند، این ادعا نوعی زورگویی است که کسی به آن تن نداده است و اگر چنین بود، عمر نمیگفت: «إِنَّها بِدْعَةٌ»؛ «این یک بدعت است.»
سیّد مرتضی، همچنین میفرماید: «به نظر میرسد که امامیّه در ممنوعیّت اقامه جماعت در نافلههای ماه رمضان منفرد اند و آن را ناپسند میدانند و بیشتر فقهای عامّه نیز با این رأی موافق میباشند.
معلی از ابویوسف نقل میکند که گفت: اگرکسی بتواند در ماه رمضان نافله را در خانه خود اقامه کند، همانگونه که امام میخواند، به نظر من بهتر آن است که چنین کند.
1- منلایحضرهالفقیه، ج 2، ص 137، باب الصلاة فی شهر رمضان
2- تلخیص الشافی، ج 1، ص 193
ص: 34
مالک نیز میگوید: ربیعه و بسیاری از علمای ما، هنگامی که نافله به جماعت اقامه میشد مسجد را ترک میکردند و با جماعت نماز نمیخواندند و من نیز چنین میکردم؛ چرا که پیامبر نافله را جز در خانه اقامه نکرد.
شافعی هم میگوید: به نظر من نماز فرادی در نافله رمضان بهتر است.
اینها مطالبی است که طحاوی در کتاب «الاختلاف» نقل کرده است. بنابراین، موافقین امامیّه در این مسأله بیشتر از مخالفان هستند.
دلیل ما در این مسأله، یکی «اجماع» است و دیگری «طریق احتیاط»؛ زیرا کسی که در خانه فرادی بخواند به اجماع همه نه بدعتگذار است و نه گنهکار، در حالیکه اقامه آن به جماعت، مظنّه گناه و بدعت میباشد.
سیّد مرتضی سپس میافزاید: عمر نیز خود معترف بود که خلاف سنّت است و حکم بدعت را دارد و خود آنها (عامّه) روایت میکنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کُلُّ ضَلالَةٍ فِی النَّارِ»
؛ «هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش جای دارد.»
(1)***موضوع تراویح در اصل مقاله، با بحثهای روایی و فقهی دنبال شده و دلائل روایی بسیاری، از منابع امامیّه، در خصوص بدعت بودن تراویح نیز آمده است. همچنین جرح و تعدیل دلایل فریقین در مسأله مورد بحث، همچنان ادامه دارد که خوانندگان را به مطالعه اصل مقاله توصیه میکنیم و برای ترجمه و تلخیص همین مقدار را کافی میدانیم.پینوشتها:
1- الإنتصار، ص 55