فرهنگ‌نامه جغرافیایی حرمین شریفین‌

نوع مقاله : اماکن و آثار

نویسنده

موضوعات


مقاله حاضر بخشی از ترجمه کتاب «المعالم الأثیره» تألیف محمد محمد حسن شرّاب است که نویسنده در آن به معرفی آثار و اماکنی که در کتب حدیثی از آنها نام آمده، می‌پردازد و از این رو در واقع یک فرهنگ جغرافیاییِ تخصّصی حدیثی است. شناخت این اماکن و آثار از لحاظ تاریخی و موقعیت جغرافیایی به دلایل زیر دارای اهمیت است:
1- شناخت گذشته درخشان مسلمانان و تمدّن آنان.
2- فهم و درک بهتر حدیث و مسائل فقهی.
3- شناخت پیشینه تاریخی، باستانی و جغرافیایی سرزمین‌های اسلامی، به خصوص حرمین شریفین.
بدین ترتیب نویسنده محقّق، بار زحمت تحقیق را از دوش پژوهندگان حدیث برداشته و جای خالی چنین کتابی را در میان میراث فارسی حوزه و دانشگاه تا حدود زیادی پر کرده و به این نیاز پاسخ داده است:
الف
آبار المدینة النبویّة: نک: «بئر».
همچنین‌درباره چاه‌هایی که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از آن‌ها آب نوشیده، است نگاه کنید به واژه «بئر» یا نام هریک از چاه‌ها.
آطام: جمع «اطم»، نام دژهایی است که در عصر جاهلی در مدینه وجود داشته‌اند و تعداد آن‌ها زیاد بوده است.
در حدیث آمده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله از ویران کردن آطام اهل مدینه نهی کرد و فرمود: این‌ها زیور مدینه هستند. نک:
«اطم».
ابْطَح (به فتح اول و سکون باء و فتح طاء): به‌معنای هر سیلگاهی است که در آن شن و سنگریزه باشد. ابطح و بطحاء، همچنین، به‌معنای شن و سنگریزه گسترده بر روی زمین آمده است.
ابطح به مکه و منا، هر دو، نسبت داده می‌شود؛ زیرا فاصله ابطح با این دوجا یکی است، و شاید به منا نزدیک‌تر باشد. یاقوت می‌گوید: ابطح همان مُحَصَّب یا خَیْف بنی‌کنانه است. ابورافع که عهده‌دار حمل بار و بنه پیامبر صلی الله علیه و آله بود، می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به من دستور نداد که در ابطح باراندازم اما من خیمه حضرت را برپا کردم و ایشان هم در آن‌جا فرود آمدند.
در حال حاضر، ابطح جزو مکه است.
ابواء: وادیی است در حجاز که در آن چاه‌های فراوان و مزارع آبادی وجود دارد.

ص: 76
قسمت‌های مزروعی آن امروزه به‌نام «خُرَیبة» مصغّر «خَربة» (خرابه، ویرانه) خوانده می‌شود و در فاصله بیست و هشت کیلومتری شرق شهر «مستوره» واقع است. مسافت ابواء تا «رابغ» چهل و سه کیلومتر می‌باشد. گفته می‌شود که آرامگاه آمنه، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله، در ابواء است. نخستین غزوه پیامبر صلی الله علیه و آله غزوه ابواء بود که، دوازده ماه پس از ورود آن حضرت به مدینه، با بنی ضَمْره و بنی بکر بن عبدمناة بن کنانه به‌وقوع پیوست.
ابوقبیس: کوهی است که از جانب مشرق بر کعبه مکرّمه مشرف می‌باشد و امروزه پوشیده از ساختمان است.
ابوقبیس یکی از دو کوه مکه را تشکیل می‌دهد. (1) نقل شده است که از ابوحنیفه- بنیانگذار مذهب حنفی- سؤال شد اگر مردی با ضربه سنگ مردی را بکشد آیا قصاص می‌شود؟ گفت: نه. «وَلَوْ ضَرَبَهُ بِأَباقُبیس» حتی‌اگر «به أباقبیس» بر او بزند.
بعضی‌ها خیال کرده‌اند ابوحنیفه در این مورد دچار لحن یا خطای اعرابی شده است؛ زیرا می‌بایست بگوید: «بِأبی قبیس». اما در توجیه سخن او گفته‌اند که استعمال اسماء خمسه مانند اسم مقصور که همواره با الف می‌آید یکی از لغات و گویش‌های عرب است که اعراب آن تقدیری می‌باشد. مطلب دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست این است که گفته‌اند: کسی که بر بالای ابوقبیس بایستد «طائف» را می‌بیند. بدیهی است که مراد از «طائف» در این‌جا شهر طائف نیست چراکه چنین چیزی غیرممکن است، بلکه مقصود از آن طواف‌کننده برگرد کعبه است.
اتَمَة (به فتح همزه و تاء و میم):
یکی از وادی‌های نقیع است که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را قرقگاه قرار داد.
بلادی می‌گوید: امروزه به‌نام «یَتَمه» خوانده می‌شود و روستایی است آباد واقع در راه میان مدینه و مکّه (همان راه هجرت) و هشتاد و پنج کیلومتر با مدینه فاصله دارد.
أثافیّ البُرْمة: اثافیّ، جمع اثْفیَّة، عبارت از سه سنگی است که زیر دیگ قرار می‌گیرد. «بُرْمه» دیگ. مقصود از «اثافی‌البرمة» در این‌جا سه سنگی است که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ «العُشَیْرة» می‌رفت، در بطحای ابن‌ازهر در زیر دیگی قرار دادند که غذای آن حضرت را در آن پختند. نک: «بطحاء ابن ازهر».
اثایة (به ضمّ همزه و فتح و کسر آن روایت شده است): در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله به مکه که با احرام رهسپار آن‌جا شد از این اسم یاد شده است ... از اثایه به‌نام‌های آبارالاثایه و «شرف‌الاثایه» یاد می‌شود ...
و امروزه در میان مسافران و بومیان به‌نام «شُفیّه»، مصغّر «شفه»، معروف است.
بلادی‌محل آن‌را در سی‌وچهار کیلومتری بعد از مسیجید (منصرف) تعیین کرده است. مسیجید در راه شوسه مدینه به بدر قرار دارد (نک: نقشه رویثه و اثایه).
اثرب: تعبیردیگری‌است‌از «یثرب».
اجْرد: در راه هجرت نبوی از این محل نام برده شده است. محققان گفته‌اند: این کلمه تحریف شده است و آن جایی که در راه هجرت واقع شده «اجَیْرد»- به‌صورت مصغّر- است. اما «اجرد» نام کوه بزرگی است در غرب مدینه که وادی اضَم از شرق و شمال، آن را در میان گرفته است و هفتاد و پنج کیلومتر با مدینه فاصله دارد ... و با راه هجرت فاصله زیادی دارد. اجرد: اطُم یا دژی است در مدینه و همان است که به


1- کوه دیگر آن «احمر» است و این دو کوه را «اخْشَبان» می‌گویند. اخْشَب در لغت به‌معنای کوه درشت و بزرگ و ستبر است- م.

ص: 77
چاه آن «بصّة» می‌گویند و متعلق به گروهی از خزرجیان و بلکه از آنِ مالک ابن سنان پدر ابوسعید خدری بوده است.
اجْیاد: دو درّه (شِعْب) است در مکه که یکی به‌نام «اجیادالکبیر» خوانده می‌شود و دیگری به‌نام «اجیادالصغیر».
این دو درّه امروزه دو محلّه از محله‌های مکه هستند.
در اخبار و روایات آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: موسی در حالی که چوپان بود به پیامبری مبعوث شد و داوود نیز در حالی که شبانیِ گوسفندان را به عهده داشت مبعوث شد و من هم زمانی که گوسفندان خانواده‌ام را در اجیاد می‌چراندم به پیامبری برانگیخته شدم.
اجَیْرد: مصغّر «اجْرَد»، درّه‌ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر هجرت خود از آن‌جا عبور کرد. (نک: طریق‌الهجرة).
احْجار الثُّمام: احجار جمع «حَجَر» است و ثمام نام گیاهی است. (1) به‌گفته یاقوت: احجارالثمام همان صُخَیْرات‌الثمام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام رفتن به بدر در آن‌جا فرود آمد و نزدیک فَرْش و ملل واقع است ... (نک:
صخیرات‌الیمام).
احْجار الزَّیْت: جایی است در مدینه نزدیک زوراء. رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه می‌خواست نماز طلب باران بخواند به آن‌جا می‌رفت. در غرب مسجد نبوی، یعنی همان جایی که در صدر اسلام محل بازار مدینه بوده، واقع است.
احجارالمَراء: جایی است در مکّه ...
در حدیث آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله در محل احجارالمَراء جبرئیل را دیدار کرد. این قولی است که بکری آن را نقل کرده است، اما سمهودی به‌نقل از مجاهد گفته است که احجارالمراء در قُبا، از توابع مدینه، قرار دارد.
احُد: (به ضمّ اول و دوم): کوهی است مشهور در شمال مدینه که جنگ مشهور احد در محل آن به‌قوع پیوست.
احْزاب: یاقوت می‌نویسد: مسجد احزاب از مساجد معروف مدینه است که در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله ساخته شدند. این مسجد امروزه به نام «مسجدالفتح» خوانده می‌شود و یکی از مساجد هفتگانه به‌شمار می‌آید و در دامنه غربی کوه سَلْع جای دارد.
در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز جنگ احزاب (خندق) در مسجد فتح سه‌بار به درگاه پروردگار دعا کرد و بار سوم دعایش مستجاب شد.
احیاء: سمهودی گوید: نام آبی است پایین‌تر از ثَنیَّةالمَرَة (در رابغ) که عبیدة بن حارث بن مطلب، هشت ماه بعد از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله در آن‌جا با ابوسفیان‌بن حرب جنگید.
اخاشِب: جمع «اخْشَب» است و اخشب در لغت به معنای کوه سخت و ستبر یا کوهی است که بالارفتن از آن غیر ممکن باشد. از همین رواست که به کوه‌های مکه «اخاشب» و به دو کوه سمت راست و چپ مسجدالحرام؛ یعنی قُعَیقِعان و ابوقبیس، اخْشَبان می‌گویند. به دو کوه مِنا نیز اخشبان گفته می‌شود. به دو کوهی که حاجیان در شب کوچ از عرفه (عرفات) از میان آنها می‌گذرند نیز اخشبان می‌گویند و این دو کوه حدّ عرفه تا مزدلفه می‌باشند.
اخْشَبان: تثنیه «اخْشَب» (کوه) است.
این نام بر دو کوهی که در جاهای متعددی از مکّه و حرم آن، روبه‌روی هم واقع شده‌اند اطلاق می‌شود. مانند:
اخشبان مکه، که عبارتند از


1- گیاهی علفی و وحشی و زراعتی از تیره گندمیان که انواع بسیار دارد. یز فرهنگ فارسی لاروس- م.

ص: 78
ابوقبیس و قعیقعان. اخشبا مِنا، که عبارتند از صابح و قابل. دو کوه یا اخشبان دیگر نیز وجود دارد که به آن‌ها «مَأزِمان» هم می‌گویند. این دو همان کوه‌هایی هستند که حجاج هنگام حرکت از عرفات از میان آن‌ها می‌گذرند و حدّ شرقی مزدلفه را تشکیل می‌دهند.
اخْضَر: منزلگاهی است نزدیک تبوک که در میان تبوک و وادی‌القری واقع شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسیر خود به تبوک در این منزل فرود آمد. در آن‌جا مسجدی است که نمازگاه پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و در پنجاه کیلومتری جنوب تبوک واقع شده است.
اخَیْضرات: (جمع مصغّر «اخْضَر») کوه‌هایی است که راه مکه- مدینه از کناره شرقی آن‌ها می‌گذارد. در این کوه‌ها درختی است که مردم عوام آن را زیارت می‌کنند و تکه‌هایی از پارچه به آن می‌آویزند و از آن تبرک می‌جویند! اخیضرات در راه هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دارد.
ادام: یکی از وادی‌های مکه و در فاصله 57 کیلومتری جنوب آن قرار دارد و جاده یمن آن را قطع می‌کند. میان وادی بیضاء و وادی یَلَمْلَم واقع شده است.
اذاخِر: در کتب سیره و حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه از ثنیّه یا گردنه اذاخر وارد مکّه شد ... اذاخر جایی است در مکه اما در تعیین محل آن اختلاف است.
اراک: در کتاب اخبار مکه از آن نام برده شده است ... عباس گوید: بر قاطر سفید رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار شدم و به راه افتادم تا این‌که به اراک رسیدم ... تا بلکه هیزم‌فروشی را پیدا کنم ... ممکن است این‌جا همان جایی باشد که درخت اراک در آن وجود دارد ....
بکری نقل کرده است که: اراک محلی است در عرفه. وی از مالک روایت می‌کند که عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، در عرفه، در نمره، فرود می‌آمد و سپس به «اراک» می‌رفت. او می‌گوید: بنابراین اراک از مواقف عرفه از ناحیه شام است و نمره از مواقف عرفه از ناحیه یمن.
ارْما (به فتح همزه و سکون راء):
چاهی است که غزوه ذات‌الرقاع در نزدیکی آن به‌وقوع پیوست.
اروان: نام چاهی است در مدینه منوّره که به‌نام «ذروان» و «ذواروان» نیز خوانده شده است. نک: حرف «ذال» و نیز «اوران».
اریس: چاهی است که به آن «بئرالخاتَم» نیز می‌گویند؛ زیرا خاتم (انگشتر) پیامبر صلی الله علیه و آله از دست عثمان در آن چاه افتاد. پژوهشگران معتقدند اریس در غرب مسجد قبا، حدود 42 متری دَرِ مسجد قدیم، قرار داشته است.
ازرق: وادیی است. در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به وادیی رسید، پرسید: نام این وادی چیست؟ عرض کردند: وادی ازرق ....
بکری می‌نویسد: وادی ازرق یک میل پس از امْج به مکه قرار دارد.
اساف: نام یکی از بت‌های مکّه بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه آن را شکست.
از این بت همواره در کنار بتی دیگر به‌نام «نائله» اسم برده می‌شود.
اسَد: (بنی‌اسد) بن خُزیمه: قبیله‌ای عدنانی است که زیستگاه آنان بعد از کرخ، از سرزمین نجد و در همسایگی طیّ بود.
ص: 79
اسْلَم: قبیله‌ای است از خُزاعه. یکی از روستاهای آنان «وَبْرَه» است که روستایی است دارای نخلستان‌ها و از اعراض و توابع مدینه می‌باشد و در وادی فرع واقع شده است. نک: «وبره».
اسْواف: (بر وزن افعال): جایی است از حرم مدینه که در سیره و حدیث از آن زیاد اسم برده شده است. گفته‌اند:
اسواف در شمال بقیع در جایی که به‌نام شارع (خیابان) ابوذر و مانند آن خوانده می‌شود واقع بوده و مسجد اسواف، که امروزه به‌نام مسجد ابوذر خوانده می‌شود و در انتهای خیابان قرار گرفته، در آنجاست.
اشْجَع: نام یکی از قبایل عرب است که در حومه مدینه می‌زیسته‌اند و هم‌پیمان خزرج بوده‌اند. از جمله مراکز آن‌هاست: مروراة، صهباء، خُبیت، و جَرّ.
اشطاط (غدیر): جایی است که در حدیث حدیبیّه از آن نام برده شده و نزدیک عُسفان است و در راه مکه و مدینه واقع شده و دو مرحله با مکه فاصله دارد.
اشْمَذانِ (به‌لفظ تثنیه): به‌قولی: دو کوه است میان مدینه و خیبر که قبایل جُهَینه و اشجع در آن‌جا سکونت داشته‌اند و به‌قولی نام دو قبیله است که شهرتی ندارند. در شعری از این نام یاد شده است.
اصافِر: یاقوت می‌نویسد: اصافر گردنه‌هایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام رفتن به بدر از آن‌ها عبور کرد.
بکری می‌نویسد: کوه‌هایی است نزدیک جُحفه واقع در جانب راست جاده مدینه به مکّه. در داستان عمرو بن امیّه ضمری که ابوداود آن را روایت کرده از اصافر نام برده شده است.
گفته‌اند: اصافر حدود بیست و پنج کیلومتری شمال شرقی رابغ واقع شده است. بنابراین رابغ و اصافر دو جای متفاوت هستند.
اضافِر: به‌گفته سمهودی: اضافر جمع «ضفیره» است به‌معنای ریگ دراز کج. نام گردنه‌هایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از ترک ذَفْران به‌جانب بدر، آن‌ها را پیمود. ذوالأضافر: تپه‌هایی هستند در دو میلی هَرشی که به این تپه‌ها نیز اضافر می‌گویند.
جاسر می‌گوید: اضافر همان اصافر پیشگفته است و عبارت است از تپه‌های سرخ‌رنگ آمیخته به سفیدی- و از این‌رو به رنگ زرد دیده می‌شود- که در فاصله بیست و چهار کیلومتری رابغ به مدینه واقع شده‌اند.
اضاة بنی‌غفار: بکری می‌گوید: اضاة واحد اضاء است. یاقوت آن را به‌صورت «اضاءَة» با همزه، آورده است.
بکری می‌نویسد: اضاة بنی‌غفار جایی است در مدینه. او این حدیث ابوداوود را آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در اضاة بنی‌غفار بود که جبرئیل بر آن حضرت فرود آمد و گفت: «إنّ اللَّهَ تَبارک وَ تَعالی یَأمُرُکَ أنْ تُقْرِی‌ءَ أُمَّتَکَ الْقرآن عَلی حَرفٍ» (خداوند تبارک و تعالی به تو دستور می‌دهد که قرآن را بر امت خود با یک حرف [لهجه و لغت] بخوانی.)
یاقوت می‌نویسد: جایی است نزدیک مکه واقع در بالای سَرِف نزدیک تناضب، و در حدیث مغازی از آن نام برده شده است.
ازرقی در «اخبار مکه» می‌نویسد:
اضاة بنی‌غفار که در حدیث وارد شده، در مکه، در مکان‌موسوم به «حَصْحاص» است که محل گورستان مهاجرین می‌باشد.
اضاءة به‌معنای آبی است که از سیل یا جز آن در یک‌جا جمع شود. به‌قولی:
ص: 80
برکه کوچک یا مسیل آب به برکه است. و غفار نام قبیله‌ای از کنانه می‌باشد. به احتمال قوی این مکان در مدینه بوده؛ زیرا اولًا اختلاف لهجه‌های عرب در واقع پس از هجرت بروز کرد. ثانیاً حدیث پیشگفته به یک طریق. از ابیّ بن کعب انصاری روایت شده است.
اضْوَج (به فتح اول و سکون ضاد و فتح واو): جایی است نزدیک احد در مدینه. در شعر کعب بن مالک که در سوگ حمزة بن عبدالمطلب رضی‌اللَّه عنه سروده، از این مکان نام برده شده است.
اطْحَل: طَحْله در لغت به‌معنای رنگ خاکستری است. یاقوت می‌نویسد:
اطحل کوهی است در مکه و ثور بن عبدمناة به آن‌جا نسبت داده می‌شود و می‌گویند: ثور اطحل. سفیان ثوری، متوفای سال 161 ه. ق. در بصره، نیز منسوب به همین ثور اطحل است.
بکری گفته است: ثور اطحل همان است که در حدیث آمده: «پیامبر صلی الله علیه و آله میان عیر تا ثور را حرم قرار داد». و این یک اشتباه است، زیرا «ثور اطحل» در مکه است و آن‌چه در این حدیث آمده، در مدینه قرار دارد.
اطُم: (به ضم اول و دوم): به‌معنای دژ و قلعه است و بیشتر به دژهای مردم مدینه در زمان جاهلیت گفته می‌شود.
هریک از قبایل انصار (اوس و خزرج) برای خود اطُم (دژ) یا آطام (دژهایی) داشته‌اند که در مواقع جنگ از آن‌ها استفاده می‌کرده‌اند.
از جمله آطامی که در سیره و حدیث از آن‌ها یادشده، عبارتند از: اطم بنی ساعده، که بلاذری در داستان زنی جونی (از بنی جون) که به همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله درآمد از آن اسم برده است. بنی‌ساعده نزدیک مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، در اطراف «بضاعه»، زندگی می‌کردند، و «سقیفه بنی‌ساعده» در شمال‌غربی حرم قرار داشت.
در صحیح مسلم ذیل عنوان «فی حدیث ابن صیّاد» آمده است که وی را نزد اطم «بنی مَغاله» یافت. عیاض گوید:
بنومغاله: هرگاه در آخر بلاط رو به‌روی مسجد پیامبر بایستی بنی‌مغاله در سمت راست تو قرار می‌گیرند.
اطم بنی انیف: بنی‌انیف تیره‌ای از اوس بوده‌اند و اطم یا دژ آنان در قبای مدینه منوره قرار داشته است.
اطم سعد بن عباده: در سمت قبله بئر بضاعه، بعد از بازار مدینه، قرار داشته است.
اطْلاح (ذات): یا «ذات اطلح» و یا «ذات ابطح».
یاقوت می‌نویسد: ذات اطلاح از پشت وادی‌القری تامدینه را شامل می‌شود که رسول‌خدا صلی الله علیه و آله در ماه ربیع‌الاول سال‌هشتم، کعب‌بن‌عُمیر غفاری را به‌جنگ آن فرستاد. در وادی العربه فلسطین مکانی است به‌نام «وادی الطلاح». دباغ می‌نویسد: به احتمال زیاد «ذات اطلاح» که کعب بن عمیر صحابی در آن‌جا به شهادت رسید، همین وادی الطلاح باشد (بلاد فلسطین، ص 643).
اعْشار: یکی از وادی‌های عقیق است. سمهودی نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار اعشار در عقیق فرود آمد، (نک: وادی عقیق).
اعْواف: یکی از صدقات (اوقاف) پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که از دارایی‌های مخیریق یهودی به آن حضرت رسید. چاه اعواف در آن‌جا قرار دارد، و در منطقه بالای مدینه (عوالی) واقع شده است.
اعْواف: چاهی است در صدقه رسول خدا صلی الله علیه و آله. این صدقه که به‌نام اعواف
ص: 81
خوانده می‌شود در منطقه عوالی مدینه قرار دارد.
الاء: جایی است که با تبوک پنج مرحله فاصله دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن‌جا مسجدی داشته است.
الال: به‌قولی همان جبل‌الرحمه است در عرفات. و به قولی: کوهی شنی است در عرفات که امیرالحاج بر بالای آن می‌ایستد. وجه تسمیه آن به «الال» این است که حجاج وقتی آن را می‌بینند به شتاب حرکت می‌کنند (الُّوا فی السیر/ یعنی در حرکت شتاب کرد) تا به موقف برسند. در شعری منسوب به ابوطالب از این محل اسم برده شده است.
الَمْلَم: تعبیر دیگری است از «یَلَمْلَم». کوهی از کوه‌های تهامه که از آن تا مکه دو شب راه است و میقات مردم یمن می‌باشد.
امّ احراد: یکی از چاه‌های قبایل قریش در مکه در روزگار پیش از اسلام بوده و امروزه جای آن معلوم نیست.
امَج (به فتح اول و دوم): قریه‌ای است نزدیک مکّه که بعد از خُلیص به طرف مکه قرار دارد. برخلاف آن‌چه برخی نقل کرده‌اند، امَج از توابع مدینه نیست. این قریه جزو آبادی‌هایی که در مسیر راه هجرت پیامبر قرار داشته‌اند ذکر می‌شود.
امّ العیال: روستای آبادی است در وادی فرع از منطقه مدینه.
انْصاب‌الحَرَم: نشانه‌هایی بوده که از سنگ ساخته و آن‌ها را گچ‌اندود کرده و بر کناره‌های راه‌هایی که از مکه خارج می‌شود نصب کرده بودند. ماورای آن‌ها منطقه حلّ و آزاد بود و طرف داخلشان منطقه حرم. گفته‌اند: این حدود، از عهد قریش به ارث رسیده بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم آن‌ها را تأیید کرد و مسلمانان این حدود را حفظ کردند.
انْقاب‌المدینه: انقاب جمع «نَقْب» است به‌معنای راه تنگ و باریک. و مراد از انقاب‌المدینه راه‌های مدینه منوره است.
انْمار: نام قبیله‌ای است که در سراة، واقع‌درجنوب‌طائف، می‌زیسته‌اند.
انی: (به ضم اول): بروزن «هُنا». بعضی هم آن را به فتح اول، بر وزن «حَتّی» گفته‌اند.
ابن اسحاق می‌نویسد: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد بنی قریظه رفت در کنار چاهی از چاه‌های آنان فرود آمد و مردم به آن حضرت ملحق شدند.
این چاه «انا» نام داشت، و بنی قریظه در عوالی مدینة النبی سکونت داشتند.
انواط (ذات): درخت سرسبز تنومندی بوده است نزدیک مکه که در زمان جاهلیت مردم همه‌ساله به زیارت آن می‌رفتند و سلاح‌های خود را به آن می‌آویختند و در پای آن قربانی می‌کردند. بعضی گفته‌اند: مردم هنگامی که برای حج می‌آمدند رداهای خود را به آن می‌آویختند و به احترام کعبه بدون ردا وارد حرم می‌شدند. به همین دلیل به‌نام ذات انواط خوانده شده است. چه، نَوط در لغت به‌معنای آویزان کردن است. در حدیث آمده است که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و تنی چند از اصحاب آن حضرت از آن درخت که میان مکه و حنین است عبور کردند یکی از ایشان گفت: ای رسول خدا، برای ما نیز مانند آن‌ها ذات انواطی قرار ده.
اوارة: جایی است در اطراف «فدک». در هنگام صحبت از «یوم نخله» از ایام جنگ فجار که رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه عموهای خود در آن شرکت داشتند، از اواره یاد شده است. بعضی
ص: 82
گفته‌اند: اواره همان آب دُوَیْن‌الجریب می‌باشد که متعلق به بنی‌تمیم بوده است.
اوْدیةالمدینة (وادی‌های مدینه):
عبارتند از بحطان، قناة و عقیق.
وادی بُطْحان: ابن شبّه از براء و عایشه با حذف بعضی از روات حدیث نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«بطحان بر روی دری از درهای بهشت قرار دارد».
سیل بطحان- بطحان وادیی است که خانه‌های مدینه آن را در میان گرفته است- از ذی‌الجَدْر سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از حرّه به جفاف می‌ریزد و سپس به فضای بنی‌خمطه و اعوص می‌رسد و آن‌گاه از بستر وادی بحطان عبور می‌کند و سرانجام در زغابه می‌ریزد.
ابن‌زباله می‌گوید: سیل بحطان از حلأتین، حلأتی صَعْب، واقع در هفت‌میلی مدینه می‌آید و سپس به جفاف در شرق قبا می‌رسد و در آن‌جا، از طرف مصلی، وادی رانونا به آن می‌پیوندد.
مطری می‌گوید: ابتدای بُطحان، ما جشونیه است و انتهای آن مساجدالفتح (مساجدسبعه).
وادی مهزور: بنابه گفته ابن زباله، این وادی از حرّه شوران شروع می‌شود و از املاک بنی‌قریظه می‌گذرد و سپس به مدینه می‌آید. این وادی از مسجد نبوی صلی الله علیه و آله می‌گذشته است. سیل بنی‌قریظه در فضای بنی‌خطمه به مذینب می‌پیوندد.
بنابراین، این دو وادی یکی می‌شود و در اموال یادشده از هم جدا می‌گردد و از تمامی صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله به‌جز مشربه ام‌ابراهیم، می‌گذرد و سپس به الصَّوْران، نزدیک قصر مروان بن حکم می‌رسد و آن‌گاه با پیمودن بطن وادی از کنار قصر بنی‌یوسف می‌گذرد و بقیع را در می‌نوردد و سپس به دیار بنی‌حُدیله می‌رسد. مسجد نبوی در بطن وادی مهزور واقع است. وادی مهزور به کومه (تپه‌خاکی) ابوالحمراء منتهی می‌شود.
وادی مهزور در سال یکصدو پنجاه و شش (یا هشت)، در زمان خلافت منصور، چنان طغیانی کرد که صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله را زیر آب برد و در برقه، آب تا کمر درختان خرما رسیده بود. مردم نگران خراب شدن مسجد شدند و به‌طرف آن حرکت کردند و با راهنمایی پیرزنی در برقه نقطه‌ای از زمین را کندند و به سنگ منقوشی برخوردند و آن را از جا درآوردند و آب به‌طرف آن حفره سرازیر شد و فروکش کرد.
زبیر بن بکار می‌گوید: سیل عقیق و رانونا و ذاخر و ذوصلب و ذوریش و بطحان و معجب و مهزور و قناة در زغابه به هم می‌رسند. این سیل‌های منطقه عوالی، پیش از پیوستن به عقیق، به یکدیگر می‌پیوندند و سپس مجموعاً در زغابه در زمین سعد بن ابی‌وقاص؛ یعنی بالای وادی اضم، به عقیق وصل می‌شوند. (وجه تسمیه وادی اضم آن است که این سیلاب‌ها در آن‌جا به یکدیگر منضّم می‌شوند) این سیلاب‌ها، پس از پیوستن به یکدیگر، در سمت راست الصورین، واقع در پایین زغابه پیش می‌روند و سپس وادی نعمی و وادی نعمان به آن‌ها می‌پیوندند و همچنان پیش می‌روند و آن‌گاه وادی ملل در ذی‌خُشُب و سپس وادی برمه از شام و بعد وادی حجر و وادی جزل که سقیا در آن واقع شده است به آن ملحق می‌گردد، و آن‌گاه وادیی به‌نام سفیان، در محل کوهی که به آن اراک می‌گویند، به آن می‌پیوندد و سپس از سه نقطه به
ص: 83
نام‌های یعبوب و نبیحه و حقیب به دریا می‌ریزد.
- از عبداللَّه بن ابی‌بکر (1) از پدرش روایت شده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله درباره (نحوه استفاده از آب) وادی مَهْزور و مُذَیْنیب چنین حکم فرمود که آب را نگه می‌دارند تا به اندازه برآمدگی پشت پاها برسد، آن‌گاه جلوی آن را باز می‌کنند تا به زمین‌ها و باغ‌های پایین‌تر برود.
- حیان بن بشر از یحیی بن آدم، از ابومعاویه، از محمد بن اسحاق، از ابومالک ابن ثعلبة بن ابی‌مالک، از پدرش حدیث کرد ما را که: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تقسیم (آب وادی) مهزور و وادی بنی‌قریظه چنین داوری کرد که: آب تا پاشنه پا بالا بیاید و سپس رها شود تا به اراضی و باغ‌های پایین‌تر برود.
- یحیی از حفص از جعفر از پدرش حدیث کرد ما را که: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره سیل مهزور حکم کرد که برای صاحبان نخلستان‌ها تا پاشنه پا و برای صاحبان مزارع تا بند کفش است و سپس آب را رها کنند تا کسانی که پایین‌تر از آنان هستند استفاده کنند.
- ابوعاصم از محمد بن عماره از ابوبکر بن محمد برای ما روایت کرد که:
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره سیل مهزور چنین حکم و داوری کرد که زمین‌ها و باغ‌های بالاتر آب را نگه می‌دارند تا به اندازه برآمدگی پشت پاها و جدر (2) برسد سپس رها شود تا پایین‌ترها از آن استفاده کنند. از این آب برای آبیاری باغ‌ها استفاده می‌شد.
اوران: بکری می‌نویسد: چاهی است معروف در ناحیه مدینه. در خبر مربوط به جادو شدن پیامبر صلی الله علیه و آله از این چاه نام برده شده است. به‌نام‌های «اروان» و «ذروان» نیز روایت می‌شود.
اوْساط: سمهودی از این مکان نام برده و روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در اوساط، در خانه سعد بن عباده، در مدینةالنبی برای تشییع‌جنازه‌ای حاضر شد.
اوطاس: وادیی است در سرزمین هوازن. در همین‌جا بود که این قبیله و قبیله ثقیف برای جنگ با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز حنین، اردو زدند ... بقایای هوازن پس از شکست به اوطاس گریختند. در همین محل بود که پیامبر صلی الله علیه و آله غنایم حنین را تقسیم کرد. گفته می‌شود: رسول‌خدا صلی الله علیه و آله زمانی که حلیمه سعدیه دایگی آن حضرت را به‌عهده گرفته بود در این ناحیه در میان بنی‌سعد به‌سر می‌برد.
اهاب: (بر وزن کتاب) جایی است نزدیک مدینه. در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به محل چاه اهاب آمد و فرمود:
زود باشد که ساختمان‌ها به این مکان برسد ...
سمهودی می‌نویسد: این چاه در حرّه غربی قرار دارد و ظاهراً همان چاهی است که امروزه- در زمان سمهودی- به «زمزم» معروف است.
بعضی‌هاآن رابه‌صورت «یِهاب»- به کسر یاء- و بعضی به‌صورت «نِهاب»- با نون- روایت کرده‌اند.
«ب»
بئر انَس: منظور انس بن مالک صحابی است. این چاه در مدینه قرار دارد و در جاهلیت «برود» خوانده می‌شد و مردم هرگاه در محاصره قرار می‌گرفتند از آب این چاه می‌نوشیدند.
بئر بُصَّة: ابن نجّار می‌نویسد: این چاه نزدیک بقیع، در سر راه کسی که به قبا می‌رود و بین نخلستانی واقع شده است.
بئر بُضَّة: روایت دیگری است از «بُصّه» پیشگفته.


1- این چهار حدیث از تاریخ‌المدینه ابن‌شبه نقل شده‌اند.
2- جدر: به‌قولی به‌معنای بیخ یاپای‌درخت است، و به قولی دیواره‌هایی است که دور درختان خرما درست می‌کرده‌اند تا آب در آن جمع شود، و به قولی به معنای «پَل» می‌باشد. وفاءالوفاء: 3/ 1079، محیی‌الدین.

ص: 84
بئر جاسوم: از چاه‌های مدینه در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.
بئر جُشَم: از چاه‌های ناشناخته مدینه بوده است. به‌نظر می‌رسد که منظور از جُشَم، جشم بن خزرج باشد. این چاه در غرب وادی رانونا بوده و در موطأ از آن یاد شده است.
بئر جَمَل: فیروزآبادی می‌نویسد:
این چاه در ناحیه جُرْف در انتهای عقیق بوده است ... البته این تعیین محل مورد اتفاق نیست.
بئر حاء: عبارت بوده از یک چاه و یک بستان. در ضبط این کلمه میان علما اختلاف است: آیا دو کلمه است، یعنی «بئر+ حاء»؟ یا یک کلمه واحد یعنی «بیرحا»، به فتح باء و کسر آن؟ ... گفته‌اند:
برخی محدّثان برای تحقیق ضبط درست کلمه «بئرحاء» حتی یک کتاب مستقل نوشته‌اند. تعیین محل فعلی آن کار دشواری است؛ زیرا کلیه آثار و اماکنی که بتوان بر اساس آن محل «بئرحاء» را معلوم ساخت، در آخرین توسعه‌ای که پیرامون مسجدالنبی صلی الله علیه و آله صورت گرفته از بین رفته‌اند. این چاه و باغ در ناحیه موسوم به باب‌المجیدی قرار داشته‌اند.
بئر حُلْوه: در احادیث نبوی از این چاه یاد شده، اما از محل آن کسی اطلاع ندارد. بئر حلوه یکی از چاه‌های مدینةالنبی صلی الله علیه و آله بوده است.
بئر خارجه: در صحیح مسلم این عبارت آمده است: «وارد باغی از بئر خارجة (با تای مربوطه) می‌شود».
به‌صورت «بِئرٌ خارِجُه»، یعنی بیرون از باغ، نیز روایت شده است. بنابراین، اگر «بئر خارجة» مضاف و مضاف‌الیه باشد معلوم نیست خارجة، صاحب چاه، چه‌کسی بوده است؟! و اگر صفت و موصوف باشند در این‌صورت مکان و محل چاه دانسته نیست، در هر حال، این چاه یکی از چاه‌های مدینةالنبی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از آن آب نوشیده است.
بئر خَطَمه: یکی از چاه‌های مدینه بوده که محل آن معلوم نیست؛ این چاه در محله بنی‌خطمه، از قبیله اوس، که در منطقه عوالی مدینه می‌زیستند قرار داشته است.
بئر ذَرْع: چاهی بود در مدینه و همان چاه بنی‌خطمه پیشگفته است.
بئر ذَرْوان: این ضبط از بخاری است اما در مسلم به‌صورت «ذواروان» و در روایتی نیز «ذواوان» آمده است. نقل است که لبید بن اعصم رسول خدا صلی الله علیه و آله را با چند دندانه از شانه و لاخ مویی از آن حضرت جادو کرد و آن‌ها را در چاه ذروان قرار داد. گمان می‌رود که این چاه در اطراف بقیع در مدینةالنبی بوده است.
بئر رومة: بعضی آن را به‌صورت «رؤمه»- با همزه- گفته‌اند. به این چاه بئر عثمان و «قلیب مزنی» نیز گفته می‌شود.
چاهی است که امروزه در عقیق مدینه معروف است. در کتاب خود به‌نام «اخبار الوادی المبارک» عقیق، به تفصیل از این چاه سخن گفته‌ایم. علاقه‌مندان به آن مراجعه کنند.
بئر زمزم: چاهی است در مدینه که در سمت راست کسی که به سمت «آبارعلی» می‌رود قرار می‌گیرد.
سمهودی می‌نویسد: ممکن است همان چاه اهاب باشد که در کناره حرّه غربی قرار دارد. علت نام‌گذاری این چاه به «زمزم» آن است که مردم مدینه به آن تبرّک می‌جویند و آب آن، همچون آب زمزم مکه، برای تبرک به اطراف و اکناف برده می‌شود.
بئر سُقیا: چاهی است در مدینه. در احادیث از این چاه نام‌برده شده، اما در
ص: 85
تعیین محل آن اختلاف نظر است. این سقیا با «سَقیا» که در حرف سین خواهد آمد و در وادی فرع واقع شده است فرق می‌کند. بعضی گفته‌اند: چاه سُقیا در جنوب شرقی ایستگاه راه‌آهن مدینه قرار دارد و جاده میان چاه و ایستگاه فاصله انداخته است. این چاه به مرور زمان پر شده است.
بئر عَقَبة: از چاه‌های مدینه بوده و در احادیث از آن یاد شده است.
بئر ابی‌عِنبه: در اخبار مربوط به غزوه بدر، از جمله روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار چاه ابی‌عِنبه، واقع در یک میلی مدینه، اردو زد و از یاران خود سان‌دید و سپاه مسلمانان را آرایش داد و کسانی را که کم سن و سال و نابالغ بودند به مدینه برگرداند.
بئر قُرَیْصة: از چاه‌های مدینه است که رسول‌خدا صلی الله علیه و آله از آن آب نوشیده است.
بئر مَرْق: چاهی است در مدینه که در اخبار از آن یاد شده است.
بئر یُسْره: چاه بنی‌امیة بن زید و یکی از چاه‌های مدینه بوده است. نام قبلی این چاه «عُسره» بود و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را «یُسره» نامید. در طبقات ابن‌سعد آمده است که چاه یادشده به‌نام «عبیره» موسوم بوده است؛ اما احتمال می‌دهم تصحیف باشد.
بَأَلی: یکی از مسجدهای رسول خدا صلی الله علیه و آله در راهش‌به‌غزوه‌تبوک بوده است.
باب جبریل: یکی از باب‌های مسجد شریف نبوی است.
باب‌الرحمة: یکی از باب‌های غربی مسجدالنبی است که قبلًا به آن باب عاتکه، منسوب به عاتکه عمّه رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌گفتند.
بدائع: جایی است از کوه احد که رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از جنگ احد در آن‌جا فرود آمد.
بَدْر: نام چاهی است که جنگ معروف بدر در محل آن به‌وقوع پیوست.
بدر در حال حاضر شهری بزرگ و
آباد است و حدود 150 کیلومتر با
ص: 86
مدینه منوره فاصله دارد.
در گذشته هرکس به حج می‌رفت از بدر عبور می‌کرد؛ زیرا در راه مدینه به مکه قرار داشت اما پس از افتتاح اتوبان (جاده هجرت) دیگر کسی از آن نمی‌گذرد. در این‌جا مراحلی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه خود به غزوه بدر پیموده است نام می‌بریم (نک: نقشه جنگ بدر):
بَذَّر: نام چاهی است که هاشم بن عبدمناف آن را حفر کرد. محل آن در مکه معلوم نیست.
بَرْثان: مجد می‌نویسد: وادیی است میان محلل و اولات الجیش. پیامبر صلی الله علیه و آله در راه خود به بدر از این‌جا گذشته و در آن فرود آمده است.
سمهودی می‌نویسد: احتمال دارد شکل تصحیف شده «تربان» باشد.
بُرقه: جایی است در مدینه و از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که مقداری از مخارج خانواده خود را از آن تأمین می‌کرده است (نک: صدقات النبی).
بِرْک: جایی است نزدیک مدینه.
بعضی گفته‌اند: روبه روی شُواحِط از نواحی مدینه قرار دارد و دارای گیاه و سَلَم فراوان است و آب‌های زیادی در آن جای است. به قولی: نقبی بوده به عرض حدود چهار میل که از ینبع به مدینه می‌رفته و آن را مبرک می‌گفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله در حق آن دعا کرد. بلادی می‌نویسد: «مبرک» هنوز هم به همین نام خوانده می‌شود.
بَرَکَه: چشمه‌ای است در وادی ینبع النخل که به جهینه تعلق داشته است.
جاسر می‌گوید: از چشمه‌های «عُشیره»، محل یکی از غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله است.
بَرود: جایی است در وادی فُرُع که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا نماز خواند.
بُساق: این کلمه به صورت بصاق- با صاد نیز گفته می‌شود. کوهی است در عرفات، و به قولی: وادیی است میان مدینه و جار (بندری قدیمی نزدیک ینبع). در خبر اسلام آوردن «مغیرة بن شعبه»، که پس از دیدارش با مقوقس و بازگشتش از مصر روی داد، از قول وی آمده است که: چون به «بُساق» رسیدیم ...
احتمال دارد که همین «بُساق» باشد که از آن سخن می‌گوییم و شاید هم «بَشاق» باشد که ذیلًا از آن یاد می‌شود. اما به احتمال قوی‌تر همین بساقی باشد که میان مدینه و جار، در مسیر آمد و شد کنندگان به مصر، قرار دارد؛ چرا که مغیره هنگام بازگشت از مصر همسفران خود را به قتل رساند و راهی مدینه شد و اسلام آورد. ماجرای او را در طبقات ابن سعد: 4/ 285 ببینید.
بُصّه: چاهی بوده واقع در باغی معروف به همین نام، و بر سر راه کسی قرار داشته که از شارع العوالی، از مرکز مدینه به قبا و قربان می‌رفته است. به نام «بوصه» نیز از آن یاد شده است. این محل حدود 220 متر با بقیع فاصله دارد.
بُضاعه: چاهی است در محله‌ای که امروزه به همین نام موسوم است و نزدیک سقیفه بنی‌ساعده در مدینه قرار داشته است.
گفته‌اند: بضاعه، خانه بنی ساعده در مدینه بوده و چاه آن معروف است.
درباره همین چاه بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فتوا داد که: آب تا زمانی که تغییر نکرده باشد پاک است.
1- نَقْب‌المدینه
2- عقیق
3- ذوالحلیفه
4- ذات‌الجیش
5- تُرْبان
6- مَلَل
7- غمیس‌الحمام
8- مرّیَیْن
ص: 87
9- صُخیرات‌الیمام
10- سَیاله
11- فجّ‌الرَّوحاء
12- شنوکه
13- عِرْق‌الظبیة
14- سجیح
15- مُنصرف (مُسَیْجید)
16- نازیه
17- رَحْقان
18- مضیق‌الصفراء
19- صفراء
20- ذَفِران
21- اصافر
22- دَبَّة
23- حنّان
24- بدر
در این فرهنگ از کلیه این اماکن نام برده شده است، بنابراین، برای دیدن هریک به محل خاص آن مراجعه شود.
بَذَّرَ: نام چاهی است که هاشم بن عبدمناف آن را حفر کرد. جایگاه آن در مکّه معلوم نیست.
بَرْزَتان: سمهودی می‌نویسد: این دو از منابع در آمد و تأمین هزینه زندگی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و گمان می‌کنم همان برزه و بُریزه معروف باشند که در منطقه العالیه هستند و جزء اموال بنی‌نضیر بودند.
بُرْقه: جایی است در مدینه و از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که مقداری از مخارج خانواده خود را از آن تأمین کرده است (نک: صدقات‌النبی).
پی‌نوشتها:
ص: 88

 

آخرین توسعه و مرمت کعبه‌

همه می‌دانند کعبه بنایی است در میان مسجد الحرام که هیچ بنای دیگری از آن حفاظت نمی‌کند و گرچه جامه‌ای به منظور زیبایی و نیز محفوظ ماندن، بر آن پوشانده شده، اما این خانه همچنان در معرض عوامل طبیعی و فرساینده مختلفی به ویژه عوامل جوّی است که در شکل فرایندهای شیمیایی یا مکانیکی بر آن اثر می‌گذارند.
از آخرین مرمت کلّی کعبه در سال 1040 ه. ق. نزدیک به چهار سده بر آن گذشته و از این روی، در اثر عوامل فرساینده طبیعی، بر روی سنگ‌های دیوار، پوسته‌ها و شکاف‌های ریزی پدید آمده و در بند کشی میان سنگ‌ها نیز، خواه در قسمت‌های بالا و خواه در قسمت‌های پایین دیوارها، درزها و شکستگی‌هایی پدیدار شده بود.
از این روی، در اوایل ذی حجه سال 1414 ه. ق. طی دستوری مرمّت شکاف‌ها و بر طرف کردن پوسته‌ها و اقدام‌های لازم دیگری که در نوسازی دیوار کعبه نیاز است آغاز شد.
مراحل کار بدین شرح انجام پذیرفت:
1- بندکشی میان سنگ‌ها، تا جایی که لازم بود و به اصل بنا نیز آسیب نمی‌رساند برچیده شد و آن‌گاه شکاف میان سنگ‌ها کاملًا پاکسازی و تمیز گردید.
در جریان کار در لابه لای سنگ‌ها مقداری رطوبت به چشم آمد که احتمالًا از عوامل طبیعی و آب و هوایی سرچشمه می‌گرفت. این رطوبت نیز برطرف گردید.
همچنین در قسمت‌هایی از درز سنگ‌ها آثار موریانه وجود داشت که آنها نیز از میان رفت.
2- پس از تمیز کردن درزهای میان ردیف‌های سنگ به تنظیف رویه سنگ‌ها و زدودن پوسته‌ها و خالی کردن اطراف شکاف‌ها و رخنه‌ها اقدام شد. پس از آن، سنگ‌ها را شستند و به وسیله ماشین‌های مخصوص خشک کردند.
3- سپس مطالعاتی در مورد مشخصات و ترکیب سنگ‌های دیوارهای کعبه و تطابق این مشخصات با کوه‌های معروف مکه انجام گرفت تا سازگارترین سنگ‌ها برای ترمیم انتخاب شود. پس از آن، از سازگارترین سنگ‌ها خمیری تهیه و ضمن آمیختن آن به مواد شیمیایی ویژه، به داخل قالب‌هایی هم‌شکل با پوسته طبیعی سنگ که بر روی سنگ‌های

ص: 89
نیازمند مرمت قرار داده شده بود، تزریق شد و بدین وسیله قسمت‌های کنده شده از سنگ‌های کعبه و نیز درزها و شکاف‌های آن مرمت شد؛ به گونه‌ای که رویه جدید، درست همانند ظاهر طبیعی سنگ به چشم می‌آید.
4- سپس به درون فواصل طبیعی میان ردیف‌های سنگ که بندکشی‌های قبلی‌اش برداشته شده بود، ملاط مخصوصی به وسیله دستگاه تزریق شد تا همه درزها را پر کند آنگاه با همین ملاط مخصوص بندکشی‌های جدید به صورت برجسته انجام پذیرفت.
هدف از انتخاب این نوع بندکشی نیز کمک به ماندگاری و مقاومت بیشتر سنگ‌ها در برابر عوامل طبیعی بود.
همچنین به منظور یکسان سازی شکل مستطیل‌هایی که پس از بندکشی رخ می‌نمود، در جاهایی که سنگ‌های بزرگ و یکپارچه در مسیر وجود داشت، خط بندکشی روی سطح سنگ به صورت برجسته ادامه می‌یافت تا در نهایت دیوار کعبه شکلی همسان و هماهنگ به خود گیرد.
بدین ترتیب پس از پایان این مرمت، دیواری نو رخ نمود، هر چند آن همان دیوار پیشین بود که دستان هنرمندی بدان چنین چهره‌ای تازه می‌بخشید.
مرمّت داخلی کعبه
مقدمات کار: در سال 1415 ه. ق. مرمت بیرونی دیوار کعبه به پایان رسید. این کار بدون نصب دیوارهای کارگاهیِ موقت و تنها با داربست‌های رو باز صورت پذیرفت و مجموعه عملیاتی که انجام می‌شد در معرض دید زائران و حاجیان بود.
انجام موفقیت‌آمیز مرمّت بیرونی دیوار، عامل برانگیزاننده‌ای بود تا دست‌اندرکاران را به اهتمام هر چه بیشتر به ترمیم وضع داخلی دیوارها و پایه‌ها و سقف کعبه وادارد تا این خانه در آینده گرفتار خرابی‌ها یا مشکلاتی که شایسته چنین بنایی تاریخی و دینی نیست نشود، به ویژه آن که در جریان مرمت بیرونی روشن شده بود که موریانه و دیگر حشرات و همچنین عوامل آب و هوایی و رطوبت، خرابی‌هایی به بار آورده بود که هیچ دور نمی‌نمود توانسته باشد به درون دیوار و پی و پایه آن نیز نفوذ کرده باشد.
بنابراین، در چهار چوب سیاستِ «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد»، مطالعات و پژوهش‌های علمی، فنی و مهندسی دقیقی در داخل کعبه آغاز شد تا وضعیت آن به درستی روشن شود و نسبت به چگونگیِ اقدام‌هایی که باید انجام گیرد، اطمینان به دست آید؛ چه، وضع ظاهری دیوار و خانه نمی‌توانست در این زمینه اطمینانی به دست دهد و چه بسا بناهایی که در ظاهر نشانی از خرابی ندارد اما در درون آن خوردگی و دیگر عوامل طبیعی، بنا را در آستانه نابودی قرار داده است. این مطلب هنگامی حساس‌تر می‌شود که عامل فرساینده، حشرات و عواملِ طبیعی باشد. افزون بر این که می‌دانیم بخش‌هایی از دیوارِ کعبه از داخل با لوح‌های سنگی یادمان پوشیده شده و در پشت این سنگ‌ها موریانه و رطوبت و دیگر عوامل به خوبی می‌تواند تخریبی جبران‌ناپذیر به وجود آورد.
از دیگر سوی، سیاستِ مسؤولان بر تغییرات، بی‌مطالعه و بی‌پایه نبوده و همواره در صدد در پیش گرفتن روند و اجرای برنامه‌ای است که مصلحت عمومی اقتضا می‌کند، و البته در کنار آن بدین ضرورت توجه دارد که نمی‌توان در برابر حوادث و آنچه ممکن
ص: 90
است پیش بیاید با دستان بسته ایستاد.
به هر روی، با توجه به این جوانب و ملاحظات، بررسی‌ها و مطالعات شناسایی در مورد دیوار کعبه، با استفاده از شیوه‌های مشاهده مستقیم و نیز حفر آزمایشی و نمونه برداری تصادفی از عمق دیوارها و کف و سقف صورت پذیرفت. این مطالعات نشان داد که در میان فواصل سنگ‌ها و لوح‌ها، موریانه و قارچ وجود دارند و همچنین عوامل خوردگی به کنش شیمیایی خود ادامه می‌دهند و در مورد سقف نیز حشرات و فرساینده‌های طبیعی در لابه لای ستون‌های چوبی و پوشش‌های گِل و شن و ماسه و گچ جای گرفته و در این میان وجود رطوبت به آنها امکان تکثیر و رشد داده است و توانسته‌اند بخش‌های عمده‌ای از این سقف را، که همچنان در زیر لایه سطحی خود سالم به نظر می‌رسد، از میان ببرند.
این مطالعات ثابت کرد مرمت همه جانبه دیوارها و سقف کعبه، کاری لازم است و می‌بایست قسمت‌های تخریب شده را ترمیم و یا با مواد و مصالح نو و مقاوم‌تر جایگزین کرد و البته در این کار تدابیر پیش‌گیرانه لازم را نیز فراهم دید تا از وقوع چنین خوردگی‌ها و خرابی‌هایی در آینده جلوگیری شود.
تصویر ص 129 کتاب الکعبه المعظمه
خوردگی در چوبهای قرار گرفته در لابه‌لای دیوار
آغاز کار: انجام کار مرمّت و نوسازی به مجموعه بن لادن تعلق گرفت. این شرکت در ماه شعبان 1416 ه. ق. آمادگی خود را اعلام کرد اما این موقعیتِ زمانی، برای انجام کار مناسب نبود؛ چه، ماه رمضان و ماه‌های پس از آن تا ذی‌حجه در پیش بود و این دوره زمانی اوج مراسم حج و عمره بود و از این روی انجام عملیات در این مقطع زمانی موجب محروم شدن حاجیان و زائران از مشاهده خانه خدا می‌شد. این در حالی است که بنابر سیاست اتخاذ شده، طرح‌های این گونه اماکن می‌بایست به موازات هم و به‌گونه‌ای پیش رود که کمترین خلل را در بهره بردن زائران و حاجیان از این مکان‌های مقدس به وجود آورد.
بدین ترتیب، به رغم همه علاقه‌ای که به انجام کار در کوتاه‌ترین زمانِ ممکن وجود داشت، طرح مرمّت درون کعبه در دهم محرم سال 1417 ه. ق. عملی گردید.
مراحل عملیِ کار: در آغاز عملیات مرمت کعبه، حصاری چوبی با ارتفاع اندکی بیشتر از ارتفاع کعبه و با فاصله مناسب از دیوار ایجاد شد. این حصار به‌گونه‌ای بود که ارکان و نقاطی از کعبه که حاجیان استلام می‌کنند، در معرض رؤیت بماند. برای این
ص: 91
حصار دو در؛ یکی در سمت شمال غرب برای ورود به محوطه حصار و دیگری در سمت جنوب غرب برای خروج از آن قرار داده شد.
یکی از ابتکارهایی که در این مرحله انجام گرفت آن بود که در سه هفته اول به حاجیان اجازه دادند به حصار پیرامونی وارد و از آن جا به داخل کعبه مشرف شوند. مردم پس از هر نماز برای ورود به داخل کعبه به صف می‌ایستادند و به صورت منظم و به اندازه گنجایش داخل کعبه، تشرف می‌یافتند تا لحظه‌هایی را در مقدس‌ترین مکان دینی، در خلوت انس سپری کنند و هم از نزدیک ببینند که چگونه در سنگ‌ها و بندکشی‌های میان سنگ‌ها درزها و ترک‌هایی پدید آمده و نیازمند نوسازی است و آنچه انجام می‌گیرد برخاسته از یک ضرورت است. (1) همه هدیه‌ها و لوح‌های یادمان که در داخل کعبه وجود داشت یا به دیوارها الصاق شده بود، برچیده و پس از تمیز شدن در جایی محفوظ نگهداری شد.
از آنجا که بیشترین آسیب‌ها و فرسودگی‌ها در سقف و ستون‌های چوبیِ نگهدارنده آن پیش بینی می‌شد سقف و ستون‌ها به طور کامل برداشته شد.
در سطح داخلی دیوار کعبه، همه بندکشی‌های درز سنگ‌ها و همچنین ملاط میان سنگ‌های درون دیوار برداشته شد. در آغاز پیش بینی می‌شد ضرورتی به برداشتن سنگ‌های تشکیل دهنده لایه میانی دیوار نباشد، اما با برداشتن مقداری از ملاط مشخص شد که این ملاط کیفیت و چسبندگی خود را از دست داده است. از همین روی سنگ‌های لایه داخلی دیوار شماره‌گذاری و سپس بر داشته شد و از نو با استفاده از ملاط تازه و سازگار با فنون و شیوه‌های جدید ساخت و ساز در جای خود قرار گرفت.
مشاهده شد که سطح خارجی دیوار هیچ گونه عیب ساختاری ندارد و سنگ‌های لایه داخلی از پشت تهیگاه‌های میان سنگ‌های سطح خارجی، دیوار را پر کرده و برآمدگی‌های قبه شکل سنگ‌ها در فرورفتگی‌های سنگ‌های دیگر جای گرفته و آنها را محکم نگه داشته است. در این میان تنها در ملاط پرکننده فضاهای خالی میان سنگ‌ها اشکال وجود داشت که آن نیز- همان گونه که گذشت- با ملاط نو جایگزین گردید.
در دیوارها به صورت کلّی عیبی اساسی؛ همانند نشست در پی و پایه، یا انحراف و کج شدن، مشاهده نشد.
تصویر ص 129 کتاب الکعبه المعظمه


1- گواه گرفتن مردم بر آنچه درباره کعبه انجام می‌پذیرد یا بایستی انجام پذیرد، سنتی است که عبداللَّه‌بن زبیر گذارد. او هنگامی که تصمیم به نوسازی کعبه داشت مردم را به دیدن خانه فرا خواند تا خود تأیید کنند و ببینند که خانه نیازمند مرمّت کلی است.

ص: 92
سطح داخلی دیوار کعبه و مراحل مرمّت آن
در تخته‌ها و چوب‌های حمایتیِ به کار رفته در داخل دیوارها، تخریب طبیعی فراوانی به چشم آمد. دلیل این امر نیز روشن بود؛ چرا که چوب بیش از سنگ در گذر زمان از عوامل طبیعی و آب و هوایی و موریانه و همانند آن آسیب می‌بیند.
برای آن که انجام کار در هیچ بخش از دیوار بر بخش‌های دیگر اثر نگذارد و به‌ویژه کار در ردیف‌های پایینی سنگ‌های دیوار، در ردیف‌های بالاتر مشکلی به وجود نیاورد، انجام کار به ترتیب در طی سه مرحله جدا از هم صورت پذیرفت.
مرحله اول: تنها به سنگ‌های چهار ردیف یا رج بالاتر دیوار محدود شد.
مرحله دوم: سنگ‌های ردیف‌های پایین‌تر تا ردیف موازی با کف کعبه مرمّت شد.
مرحله سوم: به ردیف‌های پایین‌تر از کف کعبه تا ردیف موازی با کف مسجدالحرام پرداخته شد و مرمت تا عمق میان 40 تا 70 سانتیمتر ادامه یافت.
در همین مرحله پی و پایه دیوارها مورد معاینه قرار گرفت و معلوم شد که کاملًا فاقد عیب و در وضعیت بسیار خوبی است.
اینک به شرح هر یک از این سه مرحله می‌پردازیم:
مرحله اول: همان گونه که یادآوری شد، در این مرحله تنها چهار رج بالایی دیوارهای کعبه از داخل هدف مرمت قرار گرفت. در این مرحله، ملاط لای سنگ‌های بزرگ تراشیده، سنگ‌های کوچکتری که در فاصله میان آنها و یا در لایه داخلی دیوار وجود داشت برداشته و شماره‌گذاری، تمیز و شسته شد تا پس از انجام مراحل کاری لازم، به جای خود برگردانده شود. پس از آن فاصله‌های خالی به وجود آمده؛ با ملاطی کاملًا قوی و دارای قابلیت‌های بالا در نگهداری سنگ، پر شد و سپس سنگ‌های لایه میانی و همچنین سطح نمای درونی کعبه با توجه به شماره گذاری صورت پذیرفته، در جای قبلی خود قرار گرفت و فواصل میان این سنگ‌ها نیز با ملاط سیمان با مشخصات فنی مناسب پر شد. در این مرحله در لا به لای سیمان قطعات فلزی مخصوصی قرار گرفت تا نگهدارندگی سیمان را دو چندان کند و سنگ‌های نمای درونی را با سنگ‌های لایه دیوار به خوبی به هم کلاف کند.
بدین ترتیب کار مرمت چهار رج بالایی دیوار انجام پذیرفت و سنگ‌های این رج کاملًا به همدیگر محکم شدند تا در هنگام انجام عملیات ترمیم، در رج‌های پایین‌تر مشکلی در این قسمت به وجود نیاید.
همچنین برای احتیاط هر چه بیشتر، کار در مراحل بعدی و در رج‌های پایین‌تر در مقطع‌های عمودی از بالا به پایین صورت گرفت و از کار کردن در محدوده‌های افقی خودداری شد.
مرحله دوم: این مرحله دربردارنده عمده بخش‌های دیوار، به استثنای چهار رج بالایی و قسمت‌های کرسی چینی پایین است. در این مرحله، دیوار به بخش‌هایی مستطیل شکل- و مستطیل‌های عمودی- قسمت شد و مرحله به مرحله کار در هر یک از این نوارها یا باریکه‌های فرضی پیش رفت. عرض هر یک از این نوارهای عمودی بسته به ابعاد سنگ‌های موضوع مرمت میان یک و نیم متر تا 70/ 1 سانتیمتر بود، و در هر یک از این نوارها سنگ‌های لایه داخلی دیوار و همچنین سنگ‌های نمای درونی، پس از شماره‌گذاری برچیده و تنها سنگ‌های نمای بیرونی کعبه باقی گذاشته شد.
ص: 93
به منظور جلوگیری از هر گونه لغزش و از جا در رفتن سنگ‌های دیوار، در دو طرفِ باریکه‌هایی که موضوع مرمت قرار می‌گرفت، تیرک های حایلی به صورت افقی و در فاصله‌های مناسب نصب می‌شد.
در جریان مرمت دیوار، در هر یک از نوارها یا باریکه‌هایی که مرمت در آنها صورت می‌پذیرفت، کار به صورت بخش بخش و هر بخش شامل چهار رج از بالا به پایین ادامه یافت و در هر رج درزهای میان سنگ‌ها خالی و سنگ‌ها تمیز و سپس با دستگاه‌های مخصوص خشک شد آنگاه ملاطی مناسب با درجه چسبندگی و استقامت بالا به این درزها تزریق گردید و پس از اطمینان نسبت به خشک شدن و استحکام یافتن آنها، بندکشی مناسبی با مواد دارای کیفیت بی‌نظیر صورت پذیرفت.
به هدف بالا بردن میزان استحکام دیوارها و کلاف شدن کامل سنگ‌های نمای بیرونی دیوارها با سنگ‌های درون دیوار و نیز سنگ‌های نمای درونی کعبه بتون و ملاط به کار رفته در فواصل آنها با میله‌هایی از فلزهای آزمایش شده مسلح شد.
پس از مرمّتِ لایه درونی دیوار، در هر یک از نوارهای عمودی‌ای که موضوع مرمت قرار گرفتند، بدین ترتیب در مورد سنگ‌های نمای درونی عمل شد:
* در پایین‌ترین رج؛ یعنی رجی که موازی با کف کعبه قرار می‌گیرد، حشره کش‌هایی با اثر دراز مدت استفاده شد تا از لانه کردن حشرات جلوگیری کند.
* سنگ‌ها، بر حسب شماره گذاری قبلی و پس از شست و شوی کامل و خشک کردن، از پایین به بالا در جای خود قرار داده شدند و پس از آن درزهای میان سنگ‌ها با ملاط و بتون مسلّحی با شبکه‌های عمودی- افقی پر شد.
* پس از پایان کار در هر باریکه عمودی، کار نوسازی باریکه بعدی آغاز و به همین ترتیب در مورد آن عمل شد.
تصویر ص 129 کتاب الکعبه المعظمه
تصویری از نمای درونی دیوار کعبه در مراحل مرمّت
سرانجام با پر کردن همه فاصله‌ها، درزها و شکاف‌های موجود با ملاطی قوی پایان پذیرفت.
مرحله سوم: این مرحله شامل کندن کف کعبه و رساندن کف آن به سطحی موازی با
ص: 94
مسجدالحرام؛ یعنی عمق دو متر و بیست سانتیمتر و انجام تعمیرات در دیوارها شده است.
در اصل کندن کف خانه کعبه کاری نبود که بتوان در آن شتابزده عمل کرد، همچنین مصلحت نبود مرمت کامل دیوار کعبه در این قسمت بدون بررسی همه جانبه‌ای از پی دیوار انجام پذیرد. به همین دلیل نخستین گام انجام آزمایش‌هایی در این خصوص بود. بدین منظور در نزدیک رکن شامی، قسمتی با عرض و طول کافی، تا سطح موازی مطاف حفر شد تا از وضعیت دیوار و بخشی از پی، اطلاعات دقیقی به دست آید.
پس از انجام این حفرِ آزمایشی، مشاهده شد وضعیت دیوارها در این بخش بسیار مطلوب‌تر و سالم‌تر از بخش‌های فوقانی است و تنها نشانه‌هایی از احتمال تأثیرهای تخریبی عوامل محیطی در آینده، البته در صورت واگذاشتن وضع، وجود دارد.
بدین ترتیب تصمیم نهایی بر کندنِ کفِ کعبه و انجام تعمیرات در این بخش از کرسی چینی دیوار قرار گرفت. در مرحله بعد داخل کعبه تا سطح موازی مطاف خالی شد و سپس مرمت دیوار به همان ترتیبی که در مرحله پیشین و در مورد دیوارهای فوقانی صورت پذیرفته بود انجام گرفت. همچنین برای احتیاط هر چه بیشتر کار ترمیم تا عمقی میان نیم متر تا سه چهارم متر پایین‌تر از سطح موازی مطاف نیز ادامه یافت. در پایین این عمق سنگ‌های بزرگ و محکم شده‌ای وجود دارد که هیچ نیازی به مرمت آنها نیست.
چرا مرمت تنها تا سطح پی دیوار ادامه یافت؟ در مرمت هر بنای تاریخی و اصولًا در هرگونه عملیات معماری فراگیر می‌بایست وضع پی و پایه بنا، به خوبی روشن و ارزیابی شود. این اصل کلی را در مورد هیچ بنایی نمی‌توان نادیده گرفت و تنها شیوه‌های بررسی و ارزیابی از بنایی تا بنای دیگر تفاوت دارد.
از دیگر سوی، می‌دانیم کعبه بنایی مقدس است و بر پی و پایه‌ای که خداوند بدان راه نموده، استوار شده و از این روی بررسی و وارسی این پی و پایه لزوماً می‌بایست شیوه‌ای ویژه داشته باشد؛ به گونه‌ای که به هیچ وجه در قداست آن مکانِ با عظمت، خللی وارد نیاورد.
وضعیت پایین‌ترین رج‌های دیوار کعبه و وضعیت پی دیوار: برای روشن شدن وضعیت بخش‌هایی از دیوار که پایین‌تر از سطحِ کفِ مسجد الحرام قرار گرفته است، دو حفر شناسایی صورت گرفت؛ یکی در فاصله دو متری رکن شامی و میان این رکن و رکن یمانی و دیگری در فاصله 10/ 2 سانتیمتر از رکن حجرالأسود و میان این رکن و رکن یمانی.
پس از نمونه‌بردای‌ها و مشاهدات انجام گرفته، نتایجی بدین شرح به دست آمد:
الف) حفره اول:
ابعاد: 10/ 1 سانتیمتر به موازات دیوار کعبه، در یک متر عمود بر دیوار با عمق متوسط 40/ 1 سانتیمتر از سطح کف فعلی کعبه؛ یعنی 20 سانتیمتر پایین‌تر از سطح کنونی مطاف.
نتایج مشاهدات: روشن شد عملیات ترمیمی که در مورد دیوارها انجام گرفته تا عمق 70 سانتیمتر پایین‌تر از سطحی که حفاری در آن انجام شده پیش رفته و پایین‌تر از آن تا سه یا چهار رج سنگ‌هایی همانند سنگ‌های بخش‌های فوقانی دیوار وجود دارد و این سنگ‌ها به شیوه خشکه چین (شیوه‌ای که در قدیم در بنای چهار دیواری‌ها مرسوم
ص: 95
بوده) روی هم قرار گرفته و از نظر عرض نیز در مقایسه با قسمت‌های بالاتر دیوار عرض بیشتری دارند.
ب) حفره دوم:
ابعاد: 10/ 1 سانتیمتر موازی با دیوار کعبه، در 05/ 1 سانتیمتر عمود بر دیوار، با عمق متوسط 25/ 1 سانتیمتر از سطحی که حفاری در آن آغاز شده است؛ یعنی عمق 10 سانتیمتر پایین‌تر از سطح فعلی مطاف.
نتیجه مشاهدات: روشن شد عملیات ترمیمی که در مورد دیوارها انجام گرفته تا عمق 45 سانتیمتر پایین‌تر از سطحی که حفر در آن آغاز شده، ادامه یافته و پایین‌تر از آن چهار یا پنج ردیف سنگ همانند سنگ‌های قسمت‌های فوقانی دیوار وجود دارد و این سنگ‌ها به شیوه خشکه چین روی هم قرار گرفته‌اند و عرض آنها از عرض دیوار بیشتر است.
ارزیابی وضع کنونی پی دیوارها: آن جا که هر گونه عملیات شناسایی در مورد پی دیوارهای کعبه با محدودیت نسبی مواجه است و به دلایل پیش‌گفته، پایین رفتن به بیش از عمقی که انجام گرفته امکان‌پذیر نیست، ارزیابی وضعیت پی دیوارها افزون بر مشاهدات فعلی، تا حدی نیز به مشاهدات گذشته و برخی از شرایط و اوضاع تاریخی این خانه بستگی دارد.
روایت‌های تاریخی موجود گویای این امر است که پی و پایه کعبه از روزگار ابراهیم، از سنگ‌هایی متداخل که به خوبی در هم فرو رفته‌اند تشکیل شده و با آن که کعبه در گذر تاریخ بارها نوسازی و مرمت شده، اما در هیچ یک از این نوسازی‌ها و مرمت‌ها تغییری در این پی و پایه صورت نپذیرفته است.
درباره نوسازی دوران عبداللَّه زبیر روایت کرده‌اند که چون دیوارها را تا سطح پی تخریب کرد، سنگ‌های متداخلی که از دوران ابراهیم به صورت خشکه چین نهاده شده بود و شترانی را می‌مانست که گردن در همدیگر فرو برده باشند، پدیدار شد. این نحوه از سنگ چینی به گونه‌ای است که فرو نشستن یا جا به جایی آنها در اثر سنگینی دیوارهای کعبه؛ یعنی همان وزنی که در سده‌های طولانی آن را تحمل کرده است، امکان‌پذیر نیست؛ چه، وضعیت مکانیکی چنین پشته‌ای سنگی، باعث می‌شود هر گونه فرو نشستنِ ناشی از تحمل وزن به صورتی فوری انجام گیرد و با گذشت زمانی اندک با رسیدن پشته سنگی به حالت توازن، در حالی که کمترین فضای خالی میان سنگ‌ها وجود دارد، این فرو نشستن متوقف می‌شود و امکان هر گونه جا به جایی سنگ‌ها در آینده و در اثر تحمل وزن پیشین از میان می‌رود.
رج‌های پایین و پی دیوارهای کعبه از چنین وضعیتی برخوردار است و مشاهدات گذشته و حال هیچ‌گونه نشانی از فرو نشستن یا جابه جایی خاک و سنگ ردیف‌های پایین یا پی و پایه دیوارها در دوره حدوداً چهار صد ساله میان مرمت‌های دوران حاضر و آخرین مرمت دوران عثمانی و همچنین دوره افزون بر نهصد سال میان مرمت عبداللَّه بن زبیر تا آخرین مرمت دوران عثمانی به دست نمی‌دهد.
گفتنی است در بناهای سنگی از این نوع، هر گونه نشست یا جا به جایی در ردیف‌های پایین و یا پی دیوار، فروپاشی‌ها و مشکلات سریعی را در دیوارها موجب می‌شود، چنان که مشکلاتی از این دست در مورد برج پیزای ایتالیا به وجود آمده است.
ص: 96
اما در مورد کعبه تا کنون مشکلی از این قبیل دیده نشده و این خود دلیلی دیگر است که از وضعیت مناسب پی و پایه کعبه خبر می‌دهد.
*** به هر حال، به ترتیبی که ذکر شد، در بخش‌هایی از دیوار کعبه که بالاتر از سطح مطاف است و دیده می‌شود سنگ‌ها از نو با همدیگر ترکیب شده و با توجه به بتون‌های مسلحی که در لابه لای آنها به کار رفته است، دیوار حالتی یکپارچه یافته و از قدرت و استحکام فراوانی برخوردار شده است و در این میان تسلیح عمودی بتون مقصود عمود بر سطح نمای دیوار است- یکپارچگی و ارتباط سنگ‌های نمای بیرونی و نمای درونی را حفظ کرده و تسلیح افقی و موازی بتون بخش‌های مختلف دیوار را به همدیگر کلاف کرده است.
همچنین تجانس کامل دیوار با ارتفاع افزون بر 13 متر منظم بودن و توازن توزیع سنگینی دیوارها را بر ردیف‌ها و رج‌های پایینی و نیز پی و پایه تضمین می‌کند و این توازن، استحکام وقدرتی را به بنا می‌بخشد که حتی در صورت وجود گسستگی‌ها یا نقاط ضعیف اندکی درپایین دیوار، همچنان سر پا بماند و وزن خود را بر پیِ بنا توزیع کند.
با عنایت به همه آنچه یاد شد، می‌توان با اطمینان گفت: پی دیوارهای کعبه در حالت بسیار مناسبی است و به هیچ گونه مرمت و نوسازیی نیاز ندارد، تا آن روز که خداوند مستضعفان را وارث زمین سازد.
سقف کعبه
چوب، اساسی‌ترین عنصر تشکیل دهنده سقف کعبه است. مناسب‌ترین چوبی که می‌تواند در این سقف به کار رود، چوبی است که دارای ویژگی‌های فنی متعددی؛ از جمله ویژگی‌های زیر باشد:
1- مقاومت در برابر وزن برای طولانی‌ترین عمر فرضی.
2- پایین بودن میزان انقباض تا حد نزدیک به صفر.
3- مقاومت در برابر تغییرات آب و هوایی مناطق گرم و خشک.
4- مقاومت در برابر موریانه و قارچ‌ها و دیگر حشرات ریز و همچنین رطوبت هوا.
5- برخوردار بودن از طول، افزون بر 10 متر و داشتن قطری که پس از آماده‌سازی نهایی، کمتر از یک متر نباشد.
روشن است دست یافتن به چوب‌هایی با این مشخصات و آن هم برخوردار از بالاترین کیفیت، بدون رایزنی با مراکز جهانی پژوهشی درصنعت چوب امکان‌پذیر نبود.
به همین دلیل با مراکزی در اروپا، استرالیا و نیوزیلند تماس برقرار شد و در نتیجه مطالعات و رایزنی‌های صورت پذیرفته و از میان انواع درخت‌های مورد بررسی، چوب درخت تیک، که پیشتر نیز در برخی از طرح‌های توسعه در عربستان از آنها استفاده شده بود و ویژگی‌های مورد نظر؛ از جمله طول کافی و قطر افزون بر 5/ 1 متر را داشت و دفع‌کننده موریانه بود وامکان خشک کردن آن درکوتاهترین زمان ممکن نیز وجود داشت و علاوه بر این، پس از روغن خوردن درخشش خیره کننده‌ای می‌یافت
ص: 97
انتخاب شد.
انتخاب درختان مناسب: درختان تیک در جنگل‌های هند و برمه می‌رویند.
از این روی دیدارهایی از جنگل‌های نیلمپور در هند و رانگون در بِرمه انجام گرفت تا درخت‌های موجود در آنها بررسی شود. در نتیجه بررسی‌ها مشخص شد چوب مورد نظر در جنگل‌های برمه راحت‌تر در دسترس قرار می‌گیرد. به همین دلیل دو نماینده از شرکت بن لادن مأمور شدند از طریق وزارت جنگل در برمه با شرکت‌های فراوری چوب هماهنگی‌های لازم را انجام دهند تا درختان مناسب انتخاب و قطع شود و چوب آنها به کارگاه‌های آماده سازی اولیه و از آنجا پس از گزینش تنه‌های مرغوب‌تر به عربستان سعودی انتقال یابد.
جست و جوی درختان مناسب در مساحتی حدود 13000 هکتار در جنگل‌های بایو، کانا و مدییک که با پایتخت برمه 1000 کیلومتر فاصله دارند انجام پذیرفت و سرانجام درختان مورد نیاز در جنگل‌هایی با فاصله 250 کیلومتر از رانگون که درختانی با کیفیت برتر داشت انتخاب شد.
در این عملیات مجموعاً 137 اصله درخت قطع شد و پس از انتقال آنها به کارگاه فراوری 49 تنه مرغوب‌تر برای استفاده در سقف و ستون‌های کعبه به عربستان انتقال یافت.
انتقال و آماده سازی: چوب‌های انتخاب شده به بندر جده منتقل شد و در آن‌جا به منظور خشک شدن نسبی، به مدت شش ماه در هوای آزاد گذاشته شد و پس از این مدت به کوره‌های ویژه خشک کردن انتقال داده شد و نسبت رطوبت آنها تا 15% کاهش یافت.
پس از این مرحله نوعی ماده نگهدارنده غیر سمی و فاقد رنگ و بو به نام برای محافظت، بر این چوب‌ها پاشیده شد.
سپس در پی برش چوب‌ها به اندازه‌های مناسب سر تیرک‌ها و نقاطی از آنها که سنگینی را مستقیماً تحمل می‌کرد با ورقه‌های فلزی مقاوم در برابر زنگ زدگی پوشش شد.
طراحی سقف: قطعه‌های چوب به کیفیتی انتخاب شد که اندازه‌های ستون‌ها و تیرک‌ها با آنچه از پیش وجود داشته است برابری کند. سپس ستون و تیرک‌ها در فاصله‌های مناسب و مساوی نصب گردید، به گونه‌ای که وزن سقف به صورت مساوی و متوازن بر آنها و سپس بر دیوارها توزیع شود.
عایق بندی: پس از نصب سقف چوبی کعبه، لایه‌ای از عایق رطوبتی روی آن قرار گرفت و روی این لایه نیز با لایه‌ای از بتون سبک تقویت و برای جریان آب بام، شیب بندی شد. در مرحله بعد سر تا سر روی بام با سنگ مرمر سنگفرش گردید.
ناودان: پس از پایان کار سقف و بام کعبه ناودان قدیم با ناودانی نو با همان اندازه‌ها و ابعاد و نیز نقش‌ها و کتابت‌های ناودان قدیم جایگزین گردید، با این تفاوت که ناودان جدید در مقایسه با قدیم محکم‌تر، زیباتر و بادوام‌تر ساخته شد.
پایه‌های ستون‌ها: در این مرمت به جای پایه‌های سنگیِ ستون‌های داخلی کعبه، پایه‌هایی از بتون مسلح ساخته و اطراف آنها کاملًا عایق بندی شد. همچنین برای آن که فشار خاک‌ها و مصالحی که درون کعبه را از سطح موازیِ در تا سطح موازی مطاف پر کرده است، مستقیماً به دیوار اصلیِ کعبه وارد نیاید، در کنار دیوارهای اصلی، در چهار
ص: 98
سمت، دیوارهای حمایتی با بتون مسلح و با عایق بندی کامل تا ارتفاع موازی در کعبه بنا گردید.
شاذروان: همچنین در این مرمت، سنگ‌های کهنه شاذروان با سنگ‌های جدید، البته با همان رنگ و کیفیتِ سنگ‌های قدیم، جایگزین شد.
گفتنی است در جریان کار، بخشی از شاذروان قدیم که در ناحیه پایین در کعبه قرار گرفته است، به دلیل مرغوبیت و استحکام و همچنین زیبایی سنگ‌ها، واگذاشته و از تعویض سنگ‌های آن خودداری شد.
تصویر ص 129 کتاب الکعبه المعظمه
برشی از سقف و ستونهای کعبه
حِجر اسماعیل و نوسازی آن
در این مرمت سنگ‌های نمای دیوار حجر و نیز سنگ‌های کف آن برچیده و سنگ‌های جدیدی جایگزین آنها شد. همچنین چلچراغ‌های نصب شده بر روی دیوار تنظیف گردید و پس از آن به جای قبلی خود برگردانده شد. افزون بر این، برای درگاه‌های حجر از دو سوی، نرده‌ای مناسب از طناب‌های محکم و زیبا و سازگار با جایگاه و عظمت حجر اسماعیل فراهم گشت تا بتوان در مواقع ضرورت برای بستن حجر از آنها استفاده کرد.
دکه نگهبانی
در آخرین مرمت کعبه، در کنار رکن حجرالأسود برای نگهبانی و ساماندهی استلام حجرالأسود از سوی حاجیان، دکه‌ای بنا شد. این دکه از سنگ مرمر ساخته شده و با عبور آب سرد از کف آن، سرد نگه داشته می‌شود.