(1210- 1344 ق.) مقاله حاضر سوّمین بخش از «حجگزاری در دوره قاجار» است که بخش اوّل و دوّم آن در شمارههای 32 و 33 منتشر شد و به یاری خداوند بخش پایانی آن در شماره آینده از نظر شما گرامیان خواهد گذشت: برخورد ساکنان مکه و مدینه با ایرانیان برخورد مردم مکه با ایرانیان به رغم آن که دو شهر مکه و مدینه در منطقه حجاز قرار دارد و به نظر میرسد که باید به لحاظ مذهبی و فرهنگی وضعیت مشابهی داشته باشد، اما به دلایل تاریخی و قومی، تا اندازهای تفاوت میان این دو شهر هست. این تفاوت اولا به لحاظ سکونت اقلیتی شیعه با نام نخاوله در مدینه طی چند قرن گذشته است، در حالی که در مکه چنین وضعیتی وجود ندارد. و دیگر آن که تعصب مذهبی در شهر مدینه بیشتر بوده و دلیل آن نیز به لحاظ تاریخی، آن است که افراد مذهبی که به حجاز مهاجرت میکردهاند، به طور عمده در مدینه مقیم شده و وضعیت مذهبی این شهر را تحت تأثیر قرار میدادهاند. آگاهیم که سکونت دائم در مکه، به عکس مدینه، به هیچ روی مورد تشویق قرار نگرفته است. در اینجا، پس از این مقدمه کلی، به برخورد
ص: 91 ساکنان این دو شهر با حجاج ایرانی میپردازیم. ابتدا از شهر مکه آغاز میکنیم. آنچه که در باره برخورد مردم مکه- به عنوان مرکز شریف نشین- با حجاج ایرانی گفته شده، نشان میدهد که گروههای مختلف از شریف و دستگاه اداری او و والی مکه گرفته تا خواجگان حرم و همچنین مطوفها و نیز تودههای مردم، به تناسب نوع مناسباتشان با ایرانیان برخوردهای متفاوتی داشتهاند. در میان شرفای مکه و خاندان آنان که از سادات بودند، شیعیان امامی یافت میشدند که علاقهمند به ایرانیان بوده و به آنها احترام میگذاشتند. این علاقه، افزون بر علائق مذهبی میتوانست از نظر مالی نیز برای شریف مکه فوایدی داشته باشد؛ چرا که علاوه بر پولی که از حجاج گرفته میشد، دولت ایران نیز از طریق سفارت خود در عثمانی توجه به شریف داشت. به علاوه، شریف نماینده رسمی دولت عثمانی بود و هر نوع برخورد منفی او با ایرانیان، جنبه سیاسی نیز پیدا میکرد. علاوه بر شریف، مطوفها که سروکار با ایرانیان داشتند، به طور عمده شیعه بوده و از این جهت و نیز برای منافع مادی خود، میکوشیدند تا با ایرانیان برخورد مناسبی داشته باشند تا مشتریان بیشتری را برای دورههای بعد جذب کنند. در میان عامه مردم نیز شیعیان اندکی یافت میشدند که آنان نیز به دلیل حس مشترک مذهبی، روابطشان با ایرانیان مناسب بود. از اینها که بگذریم، توده سنی این شهر به رغم آن که تعصب کمتری در مقایسه با مدینه دارد، اما به طور طبیعی تحت تأثیر تبلیغات ضد شیعه در این شهر قرار داشته و از این زاویه ممکن بود که برخورد خوبی با ایرانیان نداشته باشد. این مسأله در باره خواجگان حرم که ممکن بود سنیان متعصبی باشند، صدق میکند. امام حرم نیز بسته به مقدار تعصب خود و پیروی از سنتهای پیشین، نسبت به روافض یعنی شیعهها اظهار برائت کرده در دعاهای خود آنان را سب و لعن میکرد. بروجردی در سال 1261 در باره برخورد با شیعه در این شهر چنین مینویسد: و نماز جمعه خاصه حنفی و شافعی و پس از درود به صاحب مقام محمود و مدح صحابه و خلفا و باقی عشره مبشرَّه و حسنین و حمزه و عباس
ص: 92 عَمَّیْن نبی صلی الله علیه و آله به دعای سلطان و شریف محمدبن عون میکوشند. و در نفرین به گفتار: «الّلهم العن الکفرة و الرفضة» میخروشند و در مکه معظمه فقط چشم از لعن و سبّ روافض نمیپوشند. و دیگر در مکه معظمه دو حمام است. دیگر از اقوام شریف غالب سابق الذکر شریف سلیمان نامی است، جوان که با وجود بودن پدر متعصب، چندی است از مذهب خارج و از خلّص شیعیان است.» (1) بروجردی در حواشی همانجا، از تشیع شریف محمدبن عون صحبت کرده و از مجلسی یاد میکند که در حضور امیر حاج عجم ایران برگزار شده و شریف محمد به نوعی تشیّع خود را نشان داده است. (2) حضور یک شاهزاده ایرانی در مکه، سبب میشد تا از شدت برخورد با ایرانیان کاسته شده با احترام بیشتری با آنان برخورد شود. حسام السلطنه که به عنوان یک شاهزاده مورد احترام وارد مکه شده بود، نوشته است که «امسال- یعنی سال 1297- به ملاحظه رعایتی که از من میدیدند و سفارشاتی که از من شنیدند، با حجاج به احترام حرکت مینمودند و اذیت نمیکردند.» (3) فراهانی در سال 1302 نوشته است که مکه «قریب شصت نفر شیعه دارد که اغلب همین مطوفین هستند که با عجم محشور و از سادات حسینی میباشند و این شیعهها چندان تقیه عجالة ندارند، واضح و آشکار اظهار تشیع مینمایند و بعضی از همین شیعهها در ایام عاشورا روضه خوانی میکنند. از جمله سید ابوالفضل که یکی از مطوفین و داماد موسی بغدادی، که موسی بغدادی نیز شیعه و از تجّار معتبر و اغلب معاملات شریف مکه با اوست.» (4) همو اشاره میکند که پس از اعمال حج که از مکه عازم مدینه بودهاند، در «شب هشتم عاشورا محَرَّم، حجاج عجم جمع شده و بیتقیه روضه خوانی مفصلی کردند و اهالی رابغ هم اغلب جمع بودند.» (5) همین گروه در منازل بعدی نیز مراسم روضه خوانی برپا میکردند. (6) نایب الصدر هم در سال 1305 از مطوفین یاد کرده که «غالب شیعه هستند». (7) فراهانی در سال 1302 از بهبود روابط مکیان با حجاج عجم سخن گفته مینویسد: «سابقا در مکه، اهالی، حجاج عجم را که شیعه بودند بسیار اذیت میکردند و آنها هم کمال تقیّه را
ص: 93 مینمودند، و در این اوان به واسطه ضعف دولت روم و قانون فرنگی مآبی که درآنجا معمول شده و قوّت دولت عجم، این رسم به کلی متروک و اذیتی نسبت به عجم نمیشود و اگر تقیّه هم نکنند کسی متعرض نخواهد شد و کمال احترام را از عجمها دارند.» (1) نایب الصدر در شرح تحقیر ایرانیان در مکه در سال 1305 از اطفال مکی یاد میکند که دور یک ایرانی را گرفته او را به استهزاء گرفته بودند. (2) نجم الملک در سال 1306 با اشاره به تبعیضی که در مکه میان عرب و عجم گذاشته میشود، و نقل حکایتی از کتک خوردن یک زائر ایرانی به خاطر همراه بردن گیوههایش به داخل مسجد الحرام، مینویسد: این ایرادات همان- تنها- بر حجاج ایرانی است. اعراب مختلف، نعلین زیر بغل گذاشته وارد مسجد میشوند و احدی متعرّض آنها نمیشود. خلاصه این است که به سبب مجهولی، همه ساله مردم ایران در زحمت و مشقتاند.» (3)امین الدوله در سال 1316 از خانهای که برای اقامت وی در نظر گرفته شده بوده و از منشی خاص شریف مکه بوده، خبر داده و مینویسد که در آنجا همه تمثال شاهنشاه شهید ناصرالدین شاه دارد و صاحب منزل خواسته است خلوص خود را به ایرانیان اثبات کند.» (4) در گزارشی نیز که از سال 1317 در دست است، در مکه شهرت داشته که شریف بر مذهب تشیع بوده است. به نظر این زائر، «شریف مکه نسبت به حاج عجم خیلی مهربان و توجه خاطر دارد، حتی آن که اهل مکه نسبت تشیع به او میدهند و امسال قبل از ورود حاج، اعلان احترام حاج ایرانی را عموما داده بود ... از طرف سلطنت قاهره علیه اسلامبول هم توصیههای رعایت حاج عجم داده میشود.» (5) نیز گفته شده است که در همان سال به محض ورود به مکه «در خانه شیخ علی جمّال که شیعه و از مطوفین محترم و همراهان عجم است، منزل گرفتیم.» (6) گفتنی است که ایرانیان حتی در انتخاب قهوهخانه، در تلاش بودند تا جایی بروند که صاحبش شیعه مذهب باشد. از جمله در مکه «قهوه خانه حاجی قنبر معروف [است] که از شیعیان با همّت غیور است و در قهوهخانهاش لیله غدیر تعزیه امام سجاد علیه السلام منعقد و آش بسیار مفصلی طبخ مینماید و به حاجیان هدیه
ص: 94 میدهد». این جلسه برگزار شده و از دید این گزارشگر «انعقاد چنین مجلسی در آن نقطه که مرکز متعصبین عامه است، خیلی شعار بزرگی است برای جعفریان- یعنی جعفری مذهبان». (1) در چنین فضایی که شیعه کم بود، گاه اتفاق استثنایی هم رخ میداد. محمد ولی میرزا در سال 1260 نوشته است که هر روز در مسجد الحرام قرآن میخواندم. یک روز قرآن را «به دست یک حضرموتی شیعه دادم که نگاه بدارد تا من از طواف برگردم. بعد از برگشتن سید قرآن را برد.» شگفتی محمد ولی میرزا آن است که روزهای قبل «قرآن را به عربها و اهل مکه میدادم» همه برگرداندند، اما این بار قرآن از دست رفت! (2) در گزارشی از سال 1331 گفته شده است که آغاواتهای مکه رفتار بهتری در مقایسه با آغاواتهای مدینه دارند: «خواجهوات که آغاواتشان گویند، مواظبت دارند، اخلاقشان خیلی بهتر از خواجه وات مدینه است، بلکه طرف نسبت نیست، به هیچ وجه تفاوتی فیما بین ایرانی و غیره نمیگذارند؛ خیلی نجابت آنان ما را مسرور کرد.» (3) همین نویسنده از تمسخر بچههای مکه نسبت به زائران شیعه سخن گفته، مینویسد: «در بازارها میرفتیم. حضرات جوانها هر کس را میفهمیدند شیعه است، اداش را در میآوردند و صدا میزدند حاجی علی حاجی عمر!» (4) در برخی از منابع، اشاره به اقامت برخی از ایرانیان در جده شده است. از جمله آنها سید مختار نامی بوده که نایب الصدر با همراهانش پس از بازگشت از حج و سفر به مدینه، در جده به منزل او وارد شدهاند. به نوشته او «سید مختار از سادات دشتستانی و سالها است که در حجاز متوقف است و همه اهالی آنجا او را به حُبّ حیدر کرار و دشمن داشتن دشمنان آل رسول میشناسند ... و در این دو ماه محرم هر شب روضه خوانی دارد.» (5) برخورد مردم مدینه با عجم در باره برخورد عامه مردم مدینه، با زائران عجم، گزارشهای مختلفی در دست است. گذشت که به دلیل منازعات طولانی شیعه و سنی از یک طرف، و جدال و نزاع صفویان و عثمانیان طی دو قرن و تبلیغاتی که از ناحیه عثمانیها و سنیان متعصب بر ضد شیعه در این شهر
1- سفرنامه میرزاعلی اصفهانی، صص 225- 226 2- محمد ولی میرزا، ص 246 3- میرزا علی اصفهانی، ص 224 4- جزائری، ص 43 5- نایب الصدر، ص 276
ص: 95 صورت میگرفته، میبایست اصل را بر بدبینی ساکنان این شهر نسبت به شیعه و طبعا ایرانیان گذاشت که شیعه مذهب بودند. این مسأله نه تنها نسبت به مدینه که در تعصب مذهبی شهرت داشته بلکه برای ساکنان نواحی آن نیز صادق است. در باره وکیل کشتیهایی که در بندر ینبع لنگر انداخته بوده، گفته شده است که «آدم ستم پیشه است و سنی متعصب و با جنس ایرانی دشمن است». (1) نیز اشاره کردیم که مدینه به عنوان محل مهاجرت سنیان متعصب، در برخورد با شیعیان سختگیرتر بوده است. در باره این شهر یک نکته دیگر را هم باید افزود و آن این که نزاع ساکنان شهر با نخاوله شیعه مذهب که در روستاهای اطراف بودند، آنان را نسبت به ایرانیان نیز که نوعی اتحاد مذهبی با نخاوله داشتند، بدبین میکرد. اما گزارش برخورد مردم این شهر با ایرانیان در منابع موجود: زائری در سال 1261 نوشته است: با این که اهل مدینه، نسبت به اهل مکه، بسی مهربان و با سلوکاند، عجم در انظار ایشان مفلوک و معتبرین حجاج، بسی دنی و صُعْلوک.» (2) این ناشی از تعصب جاهلی است که از قدیم الایام میان عرب وجود داشته است. متقابلا برخی از عجمها نیز با همین دید تحقیرآمیز به عربها نگاه میکردند. امین الدوله مینویسد: «شترها را نزدیک چادرها خوابانیدهاند، عربده عرب و شتر بهم آمیخته، عفونت این دو جانور به یکدیگر پیشی میگیرد.» (3) طبعا چون در مدینه قدرتی نداشتند، نمیتوانستند برخورد تندی داشته باشند. گزارش مفصلی که از برخورد خشن عربها با عجمها از سال 1306 نقل شده جالب توجه است. میرزا عبدالغفار نجمالملک منجم باشی، گویا به هدف آگاه کردن دربار قاجاری، نوشته است: آنچه خانهزاد در خاک حجاز دید، این است که مردم عجم نمیدانم از چه بابت در انظار مردم آنجا مغضوب و حقیر و خفیفاند، بلکه از سگ پستترند و با وجود آن که در این سنوات، به حسن کفایت حاجی میرزا حسن کارپرداز مقیم جده، خیلی رفاهیّت دست داده، باز خالی از خطر نبود، خاصه در مدینه طیبه که خون و مال عجم را حلال و مباح میدانند و به هر قسم بتوانند در صدمه حجاج کوتاهی نمیکنند. حتی سید حسن
ص: 96 مطوّف که از جانب معین الملک برای مطوّفی ایران مأمور است، کمال بدسلوکی را مینماید. سالهاست رسم چنین شده که هر نفر حاجی مبلغ دو ریال فرنگ که معادل دوازده هزار دینار باشد به او بدهند تا در میان مزوّرین و خدّام قسمت کند. این مردِ وحشی بیادب، با جمعی از خواجهها و عسکر، برای وصول این تنخواه، در نیمه شبی بی خبر وارد اردوی حجاج بیصاحب میشود و در وقتی که مردم در چادرهای خود خوابیدهاند، بعضی تنها و بعضی با عیال، بدون اذن شبیخون زده میریزند بر سر آنها و با کمال خفّت آن وجه را وصول میکنند. عجیب این است که اهل مدینه با این کمال بیادبی و وحشیگری، مردم ایران را یک ذرّه وقری نمینهند و در نوع انسان محسوب نمیدارند ... و اهل ایران با آن که اغلب به لباس منقّح بودند، روزها را اختیار نداشتند که چندان در مسجد برای زیارت توقف کنند، و تنها جرأت نمیکردند به مسجد روند و شبها را به کلّی ممنوع بودند از دخول مسجد. (1) نجمالملک پس از اظهار این که خود مشاهده کرده است که چه طور یک بچه عرب در مدینه، دو ایرانی را آزار میکرده و آنها جرأت برخورد با او را نداشتند، مینویسد: از امتیازات اعراب، که در تمام خاک عربستان دیدم، این است که هر گاه منازعهای رخ دهد فی ما بین یک نفر عرب و یک نفر عجم، آن عرب حق دارد که هر نوع فحش و تهمتی بر آن عجم نسبت دهد، ولی عجم حق یک کلمه سؤال و جواب ندارد و الّا آن قدر اعراب بر سر او میریزند و میکوبندش که هلاک شود. (2) مخبرالسلطنه هم در سال 1321 این نکته را به حق دریافته است که «در مدینه تعصب بیشتر» از مکه است. (3) وی به خصوص این تعصب را متوجه بخارائیهایی میداند که «همیشه جمعی مجاورند». زمانی که مخبرالسلطنه وضو میگرفته، تنی چند از آنان، با نگاه «غضب آلود» به او مینگریستهاند. (4) افزونی تعصب مدنیها، مسألهای است که تا به امروز نیز میتوان آن را مشاهده کرد. سیف الدوله نیز اهل آن «ولایت» را «بسیار متکبر و سخت دل، بیرحم، بدسلوک و زبان دراز» وصف میکند. (5) در گزارشی که به سال 1331 نوشته شده آمده است: سلوک حضرات مدنیها با جماعت عجم و شیعه، فوق العاده
ص: 97 مُقرّح قلب است. صاحبان غیرت و اربابان نفوذ و همّت را فریضه ذمّه است که فکری به حال این شیعیان بیچاره بکنند. (1) وی اشاره میکند که «زوّار را به شتم و ضرب طرد مینمایند و خود با کفش در داخل روضه مطهره تفرّج و تفرعن مینمایند و استهزای ایشان میکنند ... به علاوه آن که هر نفری یک مجیدی و نیم به عنوان مزوّری و مطوّفی میگیرند به هر تزویری باشد». (2) برخورد آغایان حرم مدینه با شیعه نیز در دورههای مختلف، به صورتهای متفاوتی نقل شده است. حجاج ایرانی به دلیل شیعه بودن و ایرانی بودن، در اقلیت بودند و در برابر متعصبین مذهبی این شهر نیاز به حمایت داشتند. در برابر آنچه گذشت، بروجردی در سال 1261 قمری از خوشرفتاری آغایان مدینه سخن گفته مینویسد: آغایان خواجه مدینه طیبه، برخلاف مکه معظمه، مستغنی الطبع و بیآزارند. (3) نویسنده دیگری که سال 1317 حج گزارده، بر رعایت اصول مورد نظر آغایان در وقت حضور زائران در مسجد تأکید کرده و مینویسد: با مردم ایرانی و حاج عجم هم بیجهت از طرف آنها بیاحترامی و ایذا و اذیت نمیشود، مگر از جانب خودشان، سوء ادب و بیپروایی و دنائت و گدایی در ورود و خروج شود و الّا اگر از روی ادب و لباس پاکیزه و قانون تقیه وارد روضه منوّره شوند، و هنگام نماز جماعت جلوی نماز حضرات راه نروند و اقتدا کنند و مهر نماز موقوف دارند وبه آغایان خواجه و بعض مزوّرین که مقابل ضریح مبارک نبوی و ضریح مقدس صدیقه طاهره صلواتاللَّه علیها ایستادهاند، مختصر بذلی اگرچه یک قران دو قران باشد بشود، خیلی خیلی محترم خواهند بود. (4) البته این موارد، برای کسانی است که پولی در بساط داشته باشند و با افراد متعصب هم برخورد نکنند، و الا قاعده آن بود که با عجم تندخویی میکردند. دختر فرهاد میرزا با شرحی از این که عربها نجاست و پاکی حالیشان نیست و همانجا که بول میکنند «فورا وضو بجای میآورند» مینویسد: «با این پاهای کثیف در حرم رسولاللَّه صلی الله علیه و آله داخل میشوند و عجم بیچاره را از حرم میرانند.» (5) البته عجمها نیز گاه بیتقصیر
ص: 98 نبودند. انجام کاری که موجب بیحرمتی شیعیان نسبت به گروه مخالف میشد، سبب خشم آنان میگردید. در سال 1260 شایع شد که «بد مذهبی- یعنی یک شیعه- نجاست برده در سوراخی که قبر خلفا معلوم بوده، انداختهاند، خواجه که میشنود، بنای چوب را میگذارد، جمعی زدند و جمعی را پولشان را بردند. قدغن شد ورود عجم مشرّف نشود.» (1)طبیعی است که در این شرایط، برخورد با عجمها سختتر شده و آنچنان که محمد ولی میرزا نوشته، «در مدینه به هیچ وجه فرصت تفحص نشد، بسیار بد سلوک میکنند با حاج عجم.» (2) در سال 1316 نیز گفته شد که «در بقیع متعرض دو سه نفر حجاج ترک شده بودند که در مقبره خلیفه ثالث پلیدی انداخته، بی احترامی کردهاند.» امین الدوله در این باره، به حکومت اعتراض کرده و حکومت نیز «اشخاصی را که نسبت به تُرکها تَرک اولی کرده بودند، تأدیب و تعذیر» کرده است. (3) یکی از کهنهترین بهانهها، راه رفتن عجمهای در بین صفوف نماز اهل سنت است که تا به امروز نیز مطرح است. بهانه آغایان حرم آن بود که «در مذاهب اربعه ممنوع است کسی از جلو مُصلِّی عبور کند و عجمان این معنا را زشت نمیشمارند ... لهذا ایشان را از مسجد بیرون میکنیم.» (4) البته برخورد با اعیان و شاهزادگان ایرانی، به گونهای دیگر بود. هر سال شماری از درباریان به حج میرفتند و به مقدار موقعیتی که داشتند، در آنجا از سوی شریف مکه و والی آن مورد احترام قرار میگرفتند. طبعا حکومت مدینه یا مکه، با تأکید دربار عثمانی، رعایت حال شاهزادگان را میکرد. مثلا زمانی که اتابک در سال 1321 از جده عازم مدینه بود و اعراب به کاروان حجاج حملهور شدند، محافظین به خاطر اتابک دستور داشتند، هر حملهای که صورت گرفت، در مقابل از اعراب بکشند. در حالی که در وقتهای معمولی چنین اجازهای را نداشتند. (5) در سال 1263 مهد علیا مادر ناصرالدین شاه همراه اعتمادالسلطنه و شماری دیگر از درباریان به حج رفت. به همین دلیل آنها با احترام مواجه بوده و برای نمونه وقتی به شام رسیدند: «حضرات حاج عجم، در سر عسکری «نامق پاشا، شهر شوال سنه 1263، وارد شام شدند و به خانههای شهر منزل
1- محمد ولی میرزا، ص 239 2- محمد ولی میرزا، ص 249 3- امین الدوله، ص 273 4- میرزا علی اصفهانی، ص 190 5- مخبرالسلطنه، صص 247- 248
ص: 99 گرفتند». در آنجا بود که مهدعلیا «یک شب پاشاها را مهمانی کرد، بسیار سنگین و خوب، به طور ایرانی». (1) زمانی نیز که به مکه رسیدند، وجود مهدعلیا سبب آسایش حجاج ایرانی بود؛ چنان که همین اعتمادالسلطنه مینویسد: با وجودی که امسال، جماعت حاج بواسطه داشتن نوّاب مهد علیا- دامت شوکتها- در مکّه و مدینه و شام و غیره در نهایت آسوده بودند، مع ذلک مردم حرمین شریفین، در موقع اذیّت حتی المقدور مضایقه نداشتند. (2) همو مینویسد: سرکار آصف الدوله نور محمد خان، سردار وزیر حضرت مهد علیا بود، و بر حاج سمت امیری و سرداری داشت، از نگاه داری حاج از تعدیّات حمله داران، و سایر عمله کوتاهی نفرموده، با ملتزمین رکاب حضرت مهد علیا، قسمی رفتار کرد، که از حرکات و سکنات ایشان تمام مردم راضی و شاکر بودند. (3) زمانی که فرهاد میرزا در سال 1292 وارد مدینه شد، به او خبر دادند که یک فوج سپاه برای استقبال آورده و «دو عراده توپ هم به استقبال آوردهاند که شلیک بکنند». فرهاد میرزا با این کار مخالفت کرده گفت: «ابدا اذن نمیدهم که توپ بیندازید که پیغمبر را از آمدن خود اعلام بکنم. اگر او را عالم ماکان و ما یکون میدانم، البته دانسته است که یکی از سگان آستان به زیارت این مکان آمده است.» (4) حرمت فرهاد میرزا سبب شد تا با درخواست وی برای باز بودن درِ حرم تا صبح، موافقت شود و در پناه او سایر زائران ایرانی نیز بهرهمند شود. (5) در زمان سفر فرهاد میرزا شیخ الحرم که از طرف دولت عثمانی منصوب میشد، علی پاشا بود که فرهاد میرزا در باره او مینویسد: «آدم خوش نفسی است و با حجاج عجم خوشرفتار است.» (6) به نظر میرسد که برخی از ایرانیها، برای آن که با برخورد بد مواجه نشوند، لباس خود را تغییر داده خود را به صورت عربها و یا ترکها درمی آوردند. اعتمادالسلطنه که در سال 1263 تغییر لباس داده بوده، وقتی یک ایرانی او را شناخته، به او گفته است: «تو عجم هستی، حالا عثمانلو شدهای.» (7) فرهاد میرزا در سال 1292 مینویسد: «در مدینه چنانچه به اهل حاج عجم غدغن کرده بودم که تغییر کسوت و حالت لباس ندهند، امروز هم به همه اهل حاج همان تأکید را کردم
ص: 100 که بعد از اتمام مناسک، کلاه فیس به سر نگذارند و تغییر لباس ندهند.» (1) زمانی هم که در مکه دیده بود همشیره زادههای امام جمعه اصفهان، عمامه سبز را برداشته عمامه سفید گذاشتهاند، به آنان اعتراض کرد. (2) شگفت آن که روزنامه اختر که در عثمانی به طبع میرسید، در همین سال نوشته است «در بهجة الفتاوی که در این زمان در پای تخت دولت بزرگ اسلام- یعنی استانبول- چاپ شده است مینویسد: هر کس کلاه عجم را بسرش بگذارد، نکاح زنش باطل خواهد شد و باید تجدید نکاح کند.» (3) این فتوا که ممکن است در اصل مربوط به کلاههای اروپایی بوده، بر اساس روایت «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُ» صادر شده، اما به هر روی، نویسنده مقاله، در تحلیل خود، مبنا را بر این گذاشته است که مقصود کلاه ایرانی بوده است. وی میافزاید: «جای تعجب است که لفظ عجم را چه قدرها در نزد عوام مستکره کردهاند، به طوری که هر کس کلاه عجمی یعنی کسوت ایرانیه را در بر دارد، در نظر مردم این سامان از هر گروه و ملتی مستکرهتر دیده میشود.» فراهانی که در سال 1302 از اعتبار یافتن عجم در میان مکیان سخن میگوید، نسبت به کسانی که تغییر لباس میدادهاند تا کمتر مورد اعتراض واقع شوند، معترض است. وی مینویسد: این بنده در مکه و مدینه و عرض راه، همه جا لباس عجمی میپوشیدم و کلاه عجمی بر سر مینهادم و ابدا تقیّه نمیکردم و هیچ کس یدا و لسانا متعرض من نشد، سهل است، نهایت احترام را منظور میداشتند.» (4) نجم الملک در سال 1306 نوشته است که «در خاک حجاز هر ملت به لباس خود آزادانه راه میرود الّا اهل ایران که یا باید عرب شوند یا افندی. با وجود آن، همین قدر که شناختند عجم است، مورد تمسخر و استهزاء است.» (5) کلاهِ ایرانیِ امینالدوله سبب شده است تا پیرمردی در مکه به او به عنوان یک ایرانی نزدیک شده و یکی دو بیت از اشعار سعدی برای او بخواند. این پیرمرد گفته است که از اهالی کردستان است که «با مجاورت چندین ساله درین مکان شریف- یعنی مکه- زبان فارسی» را به کلی فراموش نکرده است. (6) امین الدوله در جای دیگری مینویسد: جز من که به کلاه پوست ایرانی ساخته و تغییری به لباس و صورت ندادهام، همه کس فینه و عمامه و کفیه و عقال گرفتهاند. (7)
ص: 101 امین الدوله که با فهم سیاسی بالای خود و موقعیتی که به عنوان صدر اعظم داشته، مسائل مربوط به دولت عثمانی و حکومت مدینه و سادات و نخاوله را کاملا درک میکرده، اطلاعات جالبی در این باره به دست داده، خبر از تلاشهایی میدهد که برای بهبود مسائل زوار ایرانی در مدینه در جریان بوده و به دلیل بیلیاقتی مشیرالدوله، به جایی نرسیده است. وی از قول سید حسن که کار راهنمایی زائران ایرانی را در مدینه عهدهدار بوده، نقل کرده است که وی «شکایت و دلتنگی» خاصی از اولیای دولت ایران داشت و آن این بود که «اگر از طرف دولت، برای احترام و اعزاز یک مشت ایرانی که همه ساله به اینجا میآیند و سروکارشان با خدمه و خواجههای متعصّب شریر است، جزیی انفاق و انعامی مبذول بود، این اشکالات و خفّتها و خواریها را نداشتیم». امین الدوله میگوید: گفتم: مگر انعامی که همه ساله از جانب دولت و به توسط سفارت ما، مقیم استانبول، داده میشود، کفایت نمیکند؟ [سید حسن] گفت: کدام انعام؟ گفتم: همان مبلغی که مرحوم حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله بعد از سفر حج خود و تأدیبی که به سید مصطفی عموی تو کرد، از دولت مستدعی شد و تا پارسال برات آن صادر و وجه آن به توسط خود من به این مشیرالدوله [حاجی محسن] داده میشد و کاغذهای او نزد من مضبوط است. با هزاران سوز و گداز برای تلطیف خاطر خدّام حرمین و وجوب ایصال این وجه به وقت و به موقع که گاهی من خود به قرض برات اسلامبول از طهران گرفته و فرستادهام. [سید حسن] قسم یاد کرد که بعد از زمان مرحوم حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله، دیناری از این انعام دولتی نرسیده است. حیرت کردم که جناب مشیرالدوله با خدا و رسول هم خیانت کرده، این جزئی پول را که برای احترام و آسایش حجاج و زوّار ایرانی در حرمین شریفین مقرر است، به مصارف غیرمشروعه خود رسانیده است. (1) وی با اشاره به اقدامات بدعتآمیز سفیر ایران در استانبول مینویسد: «هیچ قوم در یثرب و حجاز مثل ایرانی ذلیل و اسیر نیست و سبب این که مأمورین ایران آنها را به ثمن بخس به عثمانیها فروختهاند.» (2) میرزا داود که در سال 1322 به
1- امین الدوله، صص 254- 255 2- امین الدوله، ص 279
ص: 102 مدینه آمده مینویسد که امین الحرم یا رئیس المطوفین برای وی هدایایی فرستاده از وی خواسته است که رضایت نامهای جهت او برای سفیر کبیر- ایران در استانبول- بنویسد. وی میگوید که آنان از هر زائر ایرانی دو ریال میگیرند که البته از روی احترام از وی نگرفتهاند. (1) ایرانیان و شیعیان نخاوله یکی از حساسیتهای حجاج ایرانی در سفر حج، برقراری ارتباط با شیعیان آن نواحی بود. ایرانیها به هر نقطهای که میرسیدند، به دنبال یافتن محلات شیعه نشین بوده و در طول سفر و به ویژه شهر مدینه به این مسأله توجه داشتند. برای نمونه، زائرانی که از ایران به سوی شام رفته و از آنجا قصد مدینه میکردند، در محله خراب شام سکونت میگزیدند. این محله، محلهای شیعه نشین بود که از زمان صفوی به این سو، محل اقامت زائران ایرانی بود. از جمله زائری در سال 1331 نوشته است که در دمشق «در خانه جناب حاجی محمد مهدی حلباوی، در محله معروف به خراب که خیلی آباد است، نزول کردیم». (2) یک زائر شیعه هشیار، به طور معمول، در هر منزل به این امر توجه داشت که طرفش بر چه مذهبی است؛ شیعه است یا سنی. زمانی که امین الدوله در نزدیکی مدینه وارد سربازخانه شد، از «مصلّی و اوراقی که در منزل رئیس کل عساکر» آنجا بود، حدس زد که وی «باید شیعی مذهب باشد». (3) زائرانی نیز که از طریق بصره میرفتند، در قصبچه کوچکی معروف به مقام علی که «اهل آنجا غالب شیعه میباشند» منزل میکردند. (4) در این زمینه مهمترین نکته آن بود که در مدینه، شیعیان نخاوله (5) سکونت داشتند و از این جهت، ایرانیان، مشتاق بودند تا با آنان در ارتباط بوده و رفت و شد داشته باشند. از این رهگذر آگاهیهای جالبی از این طایفه در سفرنامههای ایرانیان دیده میشود. نجم الملک که به سال 1306 به حج مشرف شده، در باره نخاوله و موقعیت بسیار ضعیف آنان در میان دیگر ساکنان مدینه، از سر دلسوزی، آگاهیهای جالبی به دست داده است: «اهل مدینه، مردان شان، غالب کوسجاند و سفید پوست؛ ولی بد زبان و خشن و بسیار تنگ معیشت.
1- میرزا داود، صص 157- 158 2- میرزا علی اصفهانی، ص 181 3- امین الدوله، ص 279 4- نجم الملک، ص 170 5- در باره نخاوله مفصلترین مقاله با این مشخصات چاپ شده گرچه از اطلاعات بسیاری از سفرنامههایفارسی را که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته، استفاده نکرده است:. WERNER ENDE. THE NAKHAWILA, A SHIITE COMMUNITY IN MEDINA PAST AND PRESENT, die Welt des Islama 37, 3. Brill, Leiden, 1997 .. ترجمه دو قسمت از این مقاله در فصلنامه «میقات حج»، ش 25، 31 چاپ شده است.
ص: 103 خاصه طایفه نخاوله که منسوباند به حضرت سجاد علیه السلام. جمعی شیعه خاصاند، و عجب این است که اهل مدینه ایشان را کلاب مدینه نامیدهاند. این طایفه در خارج شهر قدیم، خانههای بسیار پست خرابه دارند، و به کمال سختی زندگانی میکنند و اهل مدینه آنها را به حرم مطهّر و به مسجد النبی راه نمیدهند و گاه گاه اتفاق نموده میریزند و خانههای ایشان را میزنند و میکشند و غارت میکنند!» همین زائر میافزاید: «اعتقاد این بنده آن است که اگر احدی، یک فلوس در مشرق زمین نذر داشته باشد، با وجود آنها و در صورت امکانِ رسانیدن به آنها توسط حجاج، حرام است که به دیگری بدهد. زندگانی نه آن قدر بر آن بیچارگان تلخ و صعب است که بتوان شرح داد.» (1) دلیل علاقه ایرانیان برای اقامت میان نخاوله، جدای از آرامش خاطر آنان، داد و ستد متقابلی بود که به لحاظ مادی و معنوی میان آنان برقرار میشد. سکونت یک شیعه در میان نخاوله، سبب میشد تا او در انجام فرائض مذهبی خود از بند تقیّه آزاد باشد. چنان که امین الدوله در وقت اقامت در منزل نخاوله میگوید که «نماز ظهر و عصر بیتقیه ادا شد.» (2) به علاوه، این سکونت سبب میشد تا زائران شیعه، پولی را که بابت اجاره بها میپردازند، به یک شیعه بدهند. فراهانی در سال 1302 در باره نخاوله نوشته است که آنان بیشتر در قرای خارج از دیوار مدینه زندگی کرده و «اغلب فقیرند و زراعت و آبیاری اراضی و باغات دور شهر را میکنند». وی به دنبال آن مینویسد: «حجاج شیعه، اغلب در خانههای نخاوله منزل مینمایند.». وی جمعیت مدینه را هشتاد هزار نفر دانسته که از این مقدار، ده هزار نفر آن شیعه مذهب هستند. به نوشته وی «قریب چهار هزار شیعه در شهر و شش هزار در قرای اطراف شهر هستند.» (3) همو مینویسد که امسال «حجاج در مدینه و همه شب در حوش نخاولهها جمع شده و مشغول روضه خوانی و تعزیه داری حضرت سید الشهداء بودند و گاهی سنیها هم به روضه میآمدند و مخصوصا بعد از فراغت از روضه، دعای دوام دولت شاهنشاه ایران را به اسمه مینمودند.» (4) حسام السلطنه که در سال 1297 به عنوان یک شاهزاده با احترام و با استقبال رسمی و سفارش سلطان عثمانی
ص: 104 به مکه و مدینه آمده بود، مینویسد که در مدینه «سادات حسینیه و موسویه و نخاوله آمدند. چون این دو طایفه شیعه هستند و در مدینه مسکن دارند و لازم الرعایة میباشند، سیصد تومان بالمناصفه به آنها نیاز شد که صرف معاش خود نمایند.» (1) نایب الصدر نیز که در سال 1305 به حج مشرف شده است، پس از ورود به مدینه مینویسد: در محله نخاوله منزل گرفته شد. (2) زائری که در سال 1317 همراه با یک کاروان قریب سیصدنفری، پس از انجام اعمال حج، روانه مدینه شده شرح داده است که «به واسطه اتّحاد مذهبی تمام قافله، به محله حضرات نخاوله که از شیعیان خالص و اغلب سادات و مساکیناند، وارد شدند». (3) میرزا داود هم که در محرم سال 1323 وارد مدینه شده مینویسد که «در محله نخاوله که طایفه شیعی و مردمان فقیر خوبی داشتند، منزل حاجی محمد حسین نامی که مشتمل بود بر پنج اطاق و باغچه کوچکی و سه حوض آب هم داشت، به پنج لیره برای ما منزل گرفته بودند.» (4) همو مینویسد که در شب عاشورا «رفتم به محله نخاوله، روضه آنها تمام شده بود، ولی سی چهل نفری جمعیت هنوز بودند، دوباره خواهش کردم یک نفر رفت روضه خوانی شیخ جابر نام آورد، جوانکی بود، روضه خوبی هم خواند، دوباره اقامه مجلس تعزیه کردیم دو سه تومان به روضه خوان و قهوهچی دادم». (5) و باز مینویسد: چند تومانی نذر نخاوله داشتم دادم، کمکم فقرای نخاوله مطلع شدند و ازدحام کردند، به هر قسم بود، آنها را کمی زیادی دادیم، حقیقتاً چیز دادن به آنها خیلی ثواب دارد». (6) شیعیان برای شرکت در نماز جماعت به محله نخاوله رفته و گاه میشد که روحانی ایرانی در آنجا منبر میرفت. میرزاعلی اصفهانی در سال 1331 مینویسد «شب را در حسینیه نخاوله نماز جماعت منعقد و جمعیت کثیر شد و چون اساس روضه منعقد و مناسب بود، خودم منبر رفتم ... همه شب نماز جماعت مفصل و منبر منعقد» است. (7) کمک مالی به نخاوله نیز رسمی کهن بوده است. این کمک در قالب پرداخت حقوق مالی- خمس- به شیعیان نخاوله انجام میشده است: «مبلغی هم بابت حقوق آوردند. لهذا به جماعت
ص: 105 نخاوله و فقرای شیعه آنجا بنای تقسیم شد. صورت آوردند، رجالا و نساء، وجوه به حضرات تقسیم شد.» (1) در برابر، نخاوله واعراب شیعه، گاه در مواقع حساس به حمایت از شیعیان ایرانی برمی خواستند. زمانی که یک کاروان اسیر اعراب بدوی شده و پس از تحمل صدمات فراوان به مدنیه برگشت،- در این کاروان آقا سیدمحمد فرزند مرحوم حاج آیةاللَّه سیدمحمد کاظم یزدی مرجع شیعیان نیز حضور داشت- «از طرف شیعیان و دوستان عوالی، مکرر در مکرر رسولان و قاصدان آمدند که ما جماعتی از شیوخ عوالی خود را حاضر خدمت ساخته که شما را با همراهانتان در مدت هفت روز برسانیم به مکه.» (2) ایرانیها حتی میکوشیدند تا در اجاره کردن الاغ نیز این ملاحظات را داشته باشند. کازرونی مینویسد که شتر را از طایفه فُرْعی که «غالب آنها شیعه هستند» کرایه کرده بودیم. (3) مقصود از این ناحیه، منطقه فرع است که ده قریه داشته و «چهار قریه آن شیعه و از سادات عالی درجات» بودهاند. حسام السلطنه در سال 1297 از یکی از روستاهای شیعه این منطقه یادکرده و مینویسد: «شیخ فرعی که از شاگردان مرحوم شیخ- انصاری- است در این آبادی توقف دارد، مروّج مذهب امامیه است و جمعی را شیعه کرده و هر ساله به مکه معظّمه میرود و مقام اجتهاد دارد.» (4) فراهانی نیز در باره منطقه فرع نوشته است: «اهالی فرع اغلب شیعه اثناعشری هستند». (5) نیز در گزارشی که از سال 1315 در دست است، آمده است که همراه کاروان ایرانیها، آیةاللَّه سید عبدالحسین لاری بوده که وقتی به منطقه فُرع و روستاهای شیعه آن رسیده، «اهل آن قریه میآمدند و مسائلی که داشتند سؤال میکردند.» (6) همین زائر، وقتی به مدینه رسیده است «در باغ نخلی که دو برکه آب در آن بود، قریب به خانه نخاولهها، منزل» گرفته است. (7) فراهانی مینویسد که شماری از مردمان قرای اطراف وادی فاطمه نیز که در نزدیکی مکه قرار دارد، شیعه اثناعشری و زیدی هستند. (8) به طور معمول، حاجیانی که ابتدا اعمال حج را به جای آورده و سپس به مدینه میرفتند، ممکن بود که ایام سوگواری محرم را در مدینه باشند. در اینجا بود که رسم شیعیان با رسم سنیان متعارض میشد؛ چرا که در ایام عاشورا،
ص: 106 سنیان به جشن و سرور میپرداختند و عاشورا را عید میگیرند در حالی که شیعیان مشغول روضه خوانی و نوحه سرایی میشدند. حضور شیعیان در میان سنیان، در این ایام، سبب گرفتاری و نگرانی بود. دختر فرهاد میرزا با اشاره به این که در کشتی مراسم سوگواری بوده و اهل کشتی که همه فرنگی وخارج از مذهباند، چیزی نمیگویند، از اعراب یاد میکند که در «مدینه طیبه، در شب قتل- شب عاشورا- در همه خانهها آواز دف و دایره و هلهله بلند بود، کسی از ترس جرأت نکرد که اسم امام حسین علیه السلام را به میان آورد.» (1) در مکه، شریف عبداللَّه این مسائل را ممنوع کرده بود. فرهاد میرزا در سال 1292 مینویسد: از محاسن شریف آن است که سابقا در روز عاشورا اهل مکه معظمه عیش و عشرت داشته ساز و طنبور میزدهاند که کشتی نوح امروز در جودی قرار گرفته و این شریف موقوف کرده که برای کشتی نوح باید صبح عیش و عشرت کرده و نباید برای پسر فاطمه که امروز شهید شده، محزون وملول شد ... این رسم قدیم را موقوف کرده است که در ایام امارت معزّی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمیشوند.» (2)فراهانی در سال 1302 با اشاره به این که «سابقا اهالی مکه به اسم این که روز عاشورا کشتی نوح به کوه جودی قرار گرفته» در «روز عاشورا شادیها میکردند و اسباب لهو و لعب فراهم میآوردند» مینویسد: «بعد از شریف عبدالمطلب چون شریف عبداللَّه و شریف عون که شریف حالیه است به تشیع بی میل نبودند، این قاعده را منسوخ کردند و به احترام قتل سید الشهداء علیه السلام موقوف نمودند». (3) امین الدوله نیز در سال 1316 خبر از آن داده است که «حضرت شریف به اقتضای نسب و اصل کریم، مذاق تشیع دارند.» (4) نایب الصدر نیز که عاشورای سال 1306 را در مدینه بوده، خبر از برگزاری مراسم سوگواری در محله نخاوله داده که عرب و عجم در آن شرکت کردند و حتی مداحی، اشعاری از ناصرالدین شاه را در عزای امام حسین خوانده و «بعد از ختام، متفق الکلام دعای شاه اسلام پناه را گفتند.» (5) به گزارش همو، شبهای بعد نیز مراسم سوگواری برقرار بوده که نخاوله نیز در آن شرکت میکردند. وی
ص: 107 درباره نخاوله و روابط آنان با ایرانیان مینویسد: «جمعیت نخاوله که همگی بیرون مدینه در حصار جدید منزل دارند، دو هزار نفر میشوند و تمامْ محب آلابیطالب و شیعیان اسداللَّه الغالب میباشند، با زوّار ایرانی کمال الفت را دارند، غالب فقیر میباشند». وی سپس توصیه میکند که از ایرانیان «هر گاه به قدر مقدور، هر کس مشرف بشود، اعانت نماید، بسیار به موقع است». (1) امین الدوله از طرحی سخن گفته که قرار بوده است تا از طریق مشیرالدوله سفیر ایران در عثمانی، برخی از شیوخ نخاوله را نیز در کار اداره بقعه ائمه اطهار علیه السلام شریک با سادات برزنجی که فرمان سلطانی برای اداره این بقعه داشتند، شریک کنند؛ اما کوتاهی و تسامح حاجی محسن خان مشیرالدوله، سبب شده است تا شیخ جزاء از رؤسای نخاوله که به تهران آمده بوده، دست خالی بازگردد. (2) این شیخ جزا در سفر امین الدوله به مدینه، در کنار وی بوده است. (3) امین الدوله که در عقیده تشیع خود سخت جدی است، اظهار میدارد که در مدینه «قدری هم از آشنایان نخاوله و سادات و شرفا که در میان مردم مدینه با این همه تعصب، حفظ مذهب تشیع کردهاند، پذیرایی کردم. معرف همه و مترجم بنده، شیخ جزا است و خلاصه مطلب را به من میگوید که برای آقایان فکر پول بکنید.» (4) روزی که امین الدوله به قبا میرفت، سر راه به منزل یکی از نخاوله وارد شده در آنجا جوانی از نخاوله نیز بر او وارد گردید و «بیمقدمه سرود آغاز کرد و ابیاتی در مرثیه حضرت ابیعبداللَّه- ارواحنا فداه- به آهنگی سوزناک خواند». امین الدوله مینویسد: «من که در عزا، سوز دلم بیش از اشک چشم است، بی اختیار سیل از دو دیده روان کردم و همگی چندان گریستیم که به تلافی بیفرصتی ایام عاشورا، عزاداری به وجه اکمل شد». (5) امین الدوله میافزاید با آن که توسط «حاجی تقی صراف تبریزی سی لیره» به نخاوله داده بوده، باز «تقاضای رعایتی شد». به همین جهت «مجددا وجهی به رعایت ایشان تخصیص شد». وی میافزاید: «البته اهل توقع بسیارند و کیسه ما کفایت نمیکند.» (6) گفتنی است که به احتمال از قرن سیزدهم هجری به بعد، در تزئینات
1- نایب الصدر، ص 235. وی شرحی هم از وجه تسمیه نخاوله ارائه داده است. 2- امین الدوله، ص 254 3- امین الدوله، ص 257 4- امین الدوله، ص 259 5- امین الدوله، ص 265 6- امین الدوله، ص 271
ص: 108 مسجد النبی علیه السلام در کنار نام خلفا، عشره مبشره و ائمه مذاهب اربعه، نام دوازده امام نیز افزوده شده که تا به امروز نیز وجود دارد و تنها نشان تشیع امامی در یکی از مهمترین مساجد دنیای اسلام است. شیعیان زائر در مدینه طبعا از دیدن این اسامی در مسجد النبی خشنود بودهاند. گزارش این اسامی در سفرنامههای دوره قاجاری آمده است. (1) زیارت اماکن جدای از اعمال حج، و نیز زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله مراکز و اماکن دیگری در مکه ومدینه وجود دارد که عامه مسلمانان به زیارت آنها میروند. در این میان، شیعیان نسبت به برخی از این اماکن توجه بیشتری از خود نشان داده و حتی در مواردی، تنها شیعیان بودند که به زیارت برخی از این اماکن میرفتند. فهرستی از این اماکن را که در روزگار قاجار در حرمین شریفین مورد توجه حجاج و زائران بوده، میتوان در سفرنامهها به دست آورد. البته روشن است که برای یک حاج، شیعه یا سنی، هیچ کجا بهتر از مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله نبود. محمد ولی میرزا در سال 1260 نوشته است که طی پانزده روز اقامت در مکه «تمامی نمازها در مسجد الحرام کردم، یک صد و ده طواف کردم و یک ختم کلاماللَّه کردم». (2) این رویهای بود که بسیاری از حجاج داشتند. در این میان، پس از مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله، بقیع در میان مراکز زیارتی رتبه اول را برای عموم مسلمانان به ویژه شیعیان داشته و زائران هر روز، آن هم دو یا سه بار، به زیارت آن محل مشرف میشدهاند. در بسیاری از سفرنامهها، از بقعههای موجود در بقیع نیز که در آستانه انحلال دوره قاجار و تسلط دولت وهابی بر عربستان از میان رفت، خبر داده شده است. بقعهای برای چهار امام، بقعهای برای ابراهیم پسر پیغمبر و چندین بقعه دیگر به همراه بیت الاحزان یا مسجد فاطمه زهرا (س) از اماکنی است که مورد زیارت شیعیان قرار میگرفته است. (3) برخی از زائران زیارت را در بقعه ائمه خوانده، نماز آن را در مسجد بیت الاحزان بجا میآوردهاند. (4) گفتنی است که ایرانیها به ویژه اشراف و بزرگان همیشه در اندیشه بهبود بخشیدن اوضاع ساختمانی بقعه ائمه بوده و برای آن هزینه میکردهاند. زمانی
ص: 109 که یک زائر اصفهانی در اواخر دوره صفوی به زیارت بقعه امامان شتافت، و سادگی آن را دید، از شاه ایران خواست تا برای آبادی آن چارهای اندیشیده و کمک کند. میان یک ضریحی چهار مولای گرفته هر یکی در گوشهای جای زمینی کو بُدی بالاتر از عرش به کهنه بوریایی گشته بد فرش مکانی را که بد توأم به جنّت ندادندش از قندیل زینت نسیما سوی اصفاهان گذر کن در آن سلطان ایران را خبر کن بگو کی شاه عادل در کجایی از این جنّت سرا غافل چرایی بیا بنگر بر اولاد پیمبر بدان رخشنده کوکبهای انور که مسکن کردهاند در یک سرایی ضریح از چوب و فرش از بوریایی روان کن ای غلام آل حیدر فروش لایق آن چار سرور ز بهر زینت آن خلد رضوان قنادیل طلا چون مهر رخشان (1) خبر جالبی که مخبرالسلطنه در سال 1321 آورده این است که امین السلطنه، داماد امین السلطان، ضریحی از فولاد در اطراف قبور ائمه بقیع نصب کرده بوده است. (2) این ضریح باید همان ضریحی باشد که بعدها با پیشنهاد شهردار مدینه یعنی سید مصطفی عطار، در روی دیوار مقبره حمزه در احد نصب گردید. (3) در پشت دیوار قبور ائمه بقیع، قبر شیخ احمد احسایی بوده که برخی از زائران ایرانی آنجا را نیز زیارت میکردهاند. (4) ملاابراهیم کازرونی و نایب الصدر شیرازی شعری را که روی سنگ قبر احسایی بوده، آوردهاند.(5) فراهانی متن سنگ قبر احسائی و شعر را آورده که سال فوت احسایی در آن 1243 حک شده بوده است. وی ادامه میدهد که سنیها آن را مقبره شیخ الروافض میدانند. وی کرامتی نیز در باره شیخ نقل کرده که مربوط به دزدانی است که میخواستهاند سنگ قبر شیخ را از جا کنده و ببرند. همو افزوده که قبر شیخ الاسلام شیراز نیز که در سال 1286 درگذشته، کنار قبر احسایی است. (6) نایب الصدر به تفصیل از بقعههای موجود در بقیع سخن گفته و کتیبههای ترکی که در بالای هر بقعه بوده، عینا نقل کرده است. (7) برخی از زائران در مدینه، به زیارت قبر پدر پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز
ص: 110 میشتافتند. (1) قبر عبداللَّه در محلی که به دارالنابغه شهرت داشته بوده و در حال حاضر در مسجد النبی صلی الله علیه و آله واقع شده است. در زیارت احد و قبر حضرت حمزه که در فاصله پنج شش کیلومتری مسجد النبی صلی الله علیه و آله قرار دارد، مورد توجه زائران ایرانی قرار داشته، (2) و حسام السلطنه شرحی از چگونگی بقعه حمزه و شهدای احد را ارائه داده است. (3) نایب الصدر نیز در سال 1306 به زیارت قبر حمزه شتافته واشعاری که بر الواحی در آنجا بوده، نقل کرده است. (4)اطلاعات میرزا داود از مزار حمزه قابل توجه است، مخصوصا که مینویسد آنجا از «فرشهای بخارایی و ایرانی مفروش بود». (5) حسام السلطنه شرحی هم از اماکن متبرکه قبا به دست داده که جالب توجه است. (6) نایب الصدر نیز افزون بر شرحی که از مسجد قبا و بقعههای اطراف داده، کتیبههای ترکی آنجا را نیز ضبط کرده است. (7) با این حال، در سفرنامههای موجود کمتر اشارتی به زیارت اماکن مختلفی که در مدینه و اطراف آن بوده، مانند مساجد فتح، مسجد غمامه، و حتی مسجد قبا و جز آن شده است. البته این اماکن از نگاه تیزبین کسانی که معرفت تاریخی داشتند، پنهان نبوده است. میرزا محمد مهندس که طی سفری در سال 1292- به همراه فرهاد میرزا- جغرافیای مدینه را نگاشته، از این قبیل اماکن در مدینه و اطراف آن یاد کرده است. (8) در مکه، زیارت قبرستان حَجون یا مَعْلاة که ایرانیها آن را قبرستان ابوطالب مینامند و محل دفن حضرت خدیجه، عبدمناف، عبدالمطلب و ابوطالب بوده و هر کدام بقعههای مخصوصی داشتهاند، جزو زیاراتی است که شیعیان به آن علاقه زیادی داشتهاند. نایب الصدر در سال 1305 آنجا را زیارت کرده و گزارش بقعههای موجود در آن را داده است. وی اشاره به روضهخوانی شیعیان در آنجا کرده و نام ذاکرین را هم آورده است. (9) در بقعه حضرت ابوطالب لوحی آویزان بوده که متن نوشته آن را که از سال 1299 بوده، نایب الصدر نقل کرده است. (10) کازرونی نیز به تفصیل از وضعیت قبرستان ابوطالب و بقعههای موجود در آن سخن گفته و اشاره به زیارت مکرر خود از آنجا کرده است. (11) حسام
ص: 111 السلطنه نیز از زیارت قبور قبرستان یاد شده، یاد کرده و به خطا آنجا را شعب ابیطالب تصور کرده است. (1) البته نایب الصدر و فراهانی کاملا متوجه این نکته بوده و شعب ابیطالب را همانجایی دانستهاند که محل تولد پیغمبر صلی الله علیه و آله در آن واقع شده است. (2) میرزا داود شرحی مفصل از قبرستان و مدفونین آن آورده و شرح حال خدیجه، عبدالمطلب و ابوطالب را در سفرنامهاش آورده است. (3) همچنین در مکه، زیارت مولد النبی صلی الله علیه و آله و خانه حضرت خدیجه که هر دو در نزدیکی مسجد الحرام بوده، مورد توجه زائران همه کشورها و از جمله ایرانیها قرار داشته است. (4) کازرونی که خود به زیارت این دو مکان رفته، همانند حسام السلطنه، شرحی از چگونگی بنای آن به دست داده است. (5) کوه ثور و حراء نیز توسط حسام السلطنه زیارت شده است. (6) مزار شهدای فخّ نیز مورد توجه بوده است؛ چنان که میرزا داود شرحی از آن و واقعه مربوطه به دست داده است. (7) در فاصله مکه تا مدینه، در محل غدیر خم مسجدی بوده که به احتمال مورد زیارت برخی از زائران ایرانی قرار میگرفته است. یک نمونه مربوط به محمدولی میرزا در سال 1260 است که از کنار این محل گذشته، اما شتردار اجازه پیاده شدن و نماز خواندن به او را نداده است. (8) زمانی هم که امین الدوله به این منطقه رسیده، به او گفتهاند که «غدیر خم همین جاست که منزل داریم.» (9) مقبره حضرت حواء در جده نیز مورد زیارت ایرانیها قرار داشته و اطلاعات فراوانی در منابع در باره این مقبره آمده است. (10) نجم الملک که در سال 1306 به زیارت آنجا شتافته میگوید: «خدامی دارد چه طرّار و کلّاش و اوباش». (11) یک زائر دیگر که به سال 1331 آنجا را زیارت کرده به وصف قبر پرداخته میگوید: رفتیم سر مقبره جدّه که میگویند حضرت حوا است، بیرون شهر است. دری دارد که از در وارد میشوند. بقعه کوچکی است. چند نفر خدام سنی ایستاده، زیارت میخوانند و میگویند این سر حضرت است. کفشها را کندیم. وارد بقعه شدیم. زیارت خواندیم. از بقعه به آن طرف رفتیم. قبر مستطیلی است که از دو طرف دیوار کشیدهاند. صد قدم پایینتر، بقعه دیگر است که میگویند
1- حسام السلطنه، ص 126 2- نایب الصدر، ص 154؛ فراهانی، ص 201 3- میرزا داود، صص 142- 149 4- سفرنامه فرهاد میرزا، ص 219؛ سفرنامه حسام السلطنه، صص 126- 127 5- کازرونی، صص 366- 367 6- حسام السلطنه، صص 127- 128 7- میرزا داود، صص 149- 150 8- محمد ولی میرزا، ص 247 9- امین الدوله، ص 239. گرچه به نظر میرسد محلی که به او گفتهاند، نادرست است؛ زیرا که این محل نزدیک مدینه بوده است. 10- برای نمونه بنگرید: فرهاد میرزا، ص 236؛ نایب الصدر، ص 281؛ امین الدوله، صص 160- 161 11- نجم الملک، ص 173
ص: 112 ناف حضرت است. باز زیارت خواندیم. باز بیرون رفتیم. صد قدم پایینتر بقعه دیگر است که میگویند پای حضرت است. تا تمام قبر موهوم مجعول را قدم زدیم، تقریبا دویست و پنجاه قدم معمولی قبر این جدّه بود. گمان میکنم صرف جعل و خیالات است و الا یقینا مردم سابق به این قد و قبارهها نبودهاند. وانگهی حضرت حوا در این خراب شده چه میکرد.» (1) افزون بر اینها، شیعیان در مسیر سفر حج نیز در پی یافتن اماکنی بودند که به نوعی با ائمه اطهار علیه السلام ارتباط داشت. برای نمونه اعتماد السلطنه در سال 1263 در مسیر حج، پیش از رسیدن به قطیفه و دمشق، از «منزل سی و دویم» با عنوان «چشمه امام زین العابدین که اسم واقعش نه بیک باشد» یاد کرده و شرح داده است که «روایت میکنند که حضرت امام زین العابدین علیه السلام را، با اسرای کربلا از آن ده عبور میدادند، آب بسیار کمی داشت، حضرت امر فرمود یک چشمه از جانب خدا در آن مکان جاری شد، قدر آبش قریب یک سنگ، و چنان آب گوارا و لطیف و به حدی سرد است که البته از آب یخ سردتر و خوش طعمتر است، و مکان بسیار خوش آب و هوائی است.» (2) پرداخت وجوه مختلف به خواجگان و خدّام در حرم مکه و مدینه، خواجگانی بودهاند که از چندین قرن پیش، کارهای داخلی مسجد را انجام داده و به حاجیان خدمت میکردند. این افراد، درآمدهای مختلفی داشتند که هم از طریق حکومت ممالیک و سپس عثمانی و هم از طرف شرفای مکه و نیز کمکهای اهدایی از طرق مختلف به آنها میرسیده است. با این حال، مبالغی نیز به بهانههای مختلف از زائران دریافت میکردهاند. همانگونه که در مکه مُطوّف وجود داشت، در مدینه نیز مزوّر بود که کار هدایت زائران را در زیارت انجام داده و مبالغی از آنان میگرفت. به گزارش بروجردی در سال 1261 «شخصی از اعیان مسمی به شیخ مصطفی، شیخ المزوّرین است و قرار چنین که آنچه از زوار گرفته بالمثالثه قسمت میشود: ثلثی از آن خاصه شیخ مسطور و ثلث دیگر متعلق به آقایان خواجه و ثلثی قسمت سایر مزورین که یکصد و پنجاه
1- جزائری، ص 42 2- اعتماد السلطنه، صص 86- 87
ص: 113 نفرند.» (1) در مکه جدای از آنچه مطوف میگیرد، زائران به فراخور دارایی خود و برای انجام کارهای ویژه، پولی به یکی از آغایان حرم داده و کار خویش را به سامان میرساندهاند. برای نمونه زائری در سال 1317 نوشته است که «یک ریال فرانسه» به یکی از آغایان حرم داده تا به او کمک کند، نزدیک مقام ابراهیم رفته، نماز طواف خویش را به جای آورد. (2) در مدینه نیز به حجاج ایرانی تأکید شده است تا با پرداخت یک قران یا دو قران هم شده به آغایان خواجه حرم داده شود تا حرمتشان حفظ شود. (3) در آن روزگار، با پرداخت اندکی پول، امکان ورود به کعبه نیز وجود داشت. این رسمی کهن بود که البته برخی در اصل آن به لحاظ فقهی، تشکیک میکردند. (4) کازرونی (در سال 1315) مینویسد که «حقیر با جناب حاجی شیخ عبدالحمید، بعد از دادن دو ریال فرنگ داخل در کعبه منوره شدیم». (5) امین الدوله نیز که شخصیت سیاسی شناخته شدهای بود، در سال 1316 پس از انجام فریضه حج از سوی کلیددار کعبه که از خاندان بنی شیبه بوده، دعوت شده است تا به درون کعبه برود. وی حتی قطعهای از پرده کعبه را نیز به او داده است. (6) میرزا داود در سال 1322 با پرداخت یک مجیدی به داخل کعبه رفته است. (7) در سال 1331 نیز گزارش شده است که «امام حنفی که جوان سی ساله کلیددار بیت شریفه است و مال حرام هم خیلی میخورد، از هر آدمی دو روپیه و یک مجیدی برای دخول بیت شریف میگیرد». (8)
1- بزم غریب، ص 776 2- سفرنامه عتبات و مکه، ص 171 3- سفرنامه عتبات و مکه، ص 178 4- شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، الفاسی، ج 1، ص 129 به نقل از: التاریخ القویم لمکة و بیتاللَّه الکریم، محمد طاهر الکردی، ج 4 مکه، 1385، صص 179- 180 5- کازرونی، ص 368 6- امین الدوله، ص 200 7- میرزا داود، صص 130- 131 8- میرزا علی اصفهانی، ص 224