سنت را که چقدر در این باب اهتمام دارند: در سنه 1329، که به مکه معظمه مشرّف گشته بودم، در مراجعت به کشتی سوار بودم. فراموش نمیکنم یکی از محترمین اهل سنت را که با ما مجاور بود؛ هر گاه که میخواست تلاوت کلام اللَّه کند، مصحف شریف را به دست میگرفت و به مردم ارائه میداد. پس امر میکرد که هر کس در اطراف او بودند، به جهت احترام قرآن، از مکان عالی که بودند نزول کنند. پس کسانی که بر روی صندوقها نشسته بودند یا مکانشان از آنجایی که قرآن در دست او بود بلندتر بود، پایین میآمدند و به خضوع مینشستند و خود او نیز از مکان عالی خود نزول میکرد. چون از تلاوت کلام اللَّه فارغ میگشت، هر کس به جای خود بر میگشت ....
در این سفر که حدود شش ماه طول کشیده، با دوستش مرحوم آقا شیخ مرتضی عیدگاهی از عالمان مشهد مقدّس همسفر بوده است.
این سفر از مشهد مقدّس و در سال 1341 ق. بوده است. محدث قمی روزی برای خرید گوشت از خانه بیرون میرود، نزدیک دکّان قصّابی میبیند که چند نفر سوار اتومبیل سواری هستند. یکی از آنها میگوید: «حاج شیخ، خوب است حالا گوشت نخرید و تا بیرون شهر به بدرقه ما بیایید». در سه فرسخی شهر به وی میگویند: «ما پول زیادی به شما میبخشیم که از همین جا با ما حرکت کنید». محدث قمی از همانجا نامهای به آیةاللَّه حاج آقا حسین قمی مینویسد و پیغام میدهد: «نمیدانم چه کنم؟ آمده بودم برای خرید گوشت و سپس بدرقه، و اینها چنین میگویند». آیةاللَّه قمی، که عموی همسر محدّث قمی بوده است، پیراهن و دیگر لباسهای لازم او را برایش میفرستد و مینویسد:
«سفر خوبی است، بروید. التماس دعا».
آن اشخاص به منزل محدث قمی میروند و گوشت و پول را تحویل میدهند و بر میگردند و به همراه ایشان و بقیه زوّار، که در سه فرسخی مشهد بودهاند، راهی حج میشوند. محدث قمی در این هنگام در بیرون شهر، در ورقی مطالب ذیل را با مداد مینویسد و آن را به منزل میفرستد:
ص: 173
[آیةاللَّه سید صدرالدین صدر] است. در کتابهایش گذاشته شود. از جناب حجة الاسلام آقا [آیةاللَّه حاج آقا حسین قمی] (دام ظلّه العالی) نزد احقر است: جلد نهم، جلد ششم بحار، مقامع الفضل، مناسک، هر سه بالا خانه است. خدمت ایشان داده شود. مناسک را مرحمت فرمایند به حاجی جعفر یا هر که ملحق شود، به داعی برسد. و از همه التماس دعای لازم دارم.
(1) ایشان برخی حوادث این سفر را یادداشت کرده است؛ از جمله در آغاز نسخهای از وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، تألیف سمهودی نوشته است:
... قد دخل فی نوبتی، و أنا العبد عبّاس القمی، و ذلک بمکّة المعظّمة فی 17 ذی الحجّة 1341.
در آخر جلد اول همان کتاب، قصیدهای در مدح مدفونین قبرستان ابوطالب نوشته و در پایان آن افزوده است:
کُتِبَ عند قبر أبیطالب علیه السلام بمکّة المکرّمة فی یوم 22 ذی الحجة سنة 1341. عبّاس القمی.
(2) محدث قمی در بازگشت از این سفر، به شام و حلب میرود و به زیارت اماکن مقدسه آنجا نایل میشود. روز 13 صفر 1342 را در حلب به سر میبرد. کتابهای امالی سید مرتضی (رضواناللَّه علیه)، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل و جلد اول صحیح مسلم را از بازار حمیدیه میخرد
(3) و در شهر حمص، مرقد قنبر قدس سره را زیارت میکند. وی در سرگذشت سدیدالدین حمصی مینویسد:
... و قبر قنبر، غلام حضرت امیر علیه السلام، و قبور اولاد جعفر بن ابیطالب در آنجاست و بالجمله من از آن عبور کردهام.
(4) محدث قمی همچنین در سرگذشت احمد بن منیر عاملی گوید:
ابن خلّکان گفته که «قبرش در جبل جوشن در حلب است» و من زیارت کردهام قبر او را و دیدم بر لوح مزارش نوشته بود:
مَنْ زار قبری فلیَکُنْ مُوقِناً أنّ الذی ألْقاه یَلْقاه
1- مفاخر اسلام، ج 11، صص 72- 70
2- مفاخر اسلام، ج 11، ص 211
3- مفاخر اسلام، ج 11، ص 211 و 230 و 231. محدّث قمی در آغاز نسخهای از امالی سید نوشتهاست: «اشتریته بحلب من حامل کتب فی جامع زکریا علیه السلام یوم 13 صفر 1342 بخمسین قروش سوری و سبع قروش لبنانی. الأحقر عبّاس». همچنین در آغاز جلد اول صحیح مسلم و الأُنس الجلیل نوشته است: «اشتریته فی الشام من السوق الحمیدیة عند الجامع الأموی. الأحقر عباس القمی. 1342».
4- الفوائد الرضویة، ص 661
ص: 174
فَیرْحَمُ اللَّهَ امرءاً زارَنی و قال لی: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ»
(1)نیز درباره مشهد السقط و جبل جوشن، که معروف است در آنجا فرزندی از حضرت سید الشهدا علیه السلام از مادر سقط شده است، گوید:
من به زیارت آن مشهد مشرف شدهام و به حلب نزدیک است و در آنجا تعبیر میکنند از او به «شیخ مُحَسِّن»- به فتح حاء و تشدید سین مکسوره- و عمارتی رفیع و مشهدی مبنی بر سنگهای بزرگ داشته، لکن فعلًا خراب شده به جهت محاربهای که در حلب واقع شده.
(2) محدث قمی پس از زیارت اماکن مقدس شام، در بازگشت ازشام به عتبات میرود و درنجف اشرف کتاب إبصار العین مرحوم سماوی را که تازه چاپ شده بود، میخرد.
همچنین در پایان مجموعهای نوشته است:
این مجموعه شریفه را در سنه 1342، که از سفر حجاز مراجعت کرده بودم، در طهران به دست آوردم.
(3) سفر چهارم حجّ
چهارمین و آخرین سفر حج محدّث قمی، از مشهد و به سال 1347 بوده است. وی با وجود اینکه دوازده سال پس از آن در قید حیات بود، ولی دیگر به حج نرفت. در بازگشت از این سفر نیز به شام، حمص، حلب و سپس عتبات عالیات رفت و بعد از زیارت این اماکن به مشهد باز گشت. وی پیش از این سفر، در صفحهای از دستنویس سفینةالبحار چنین نگاشته است:
... مسوّده تتمه مجلّدات سفینة البحار است. ان شاء اللَّه که از سفر حج مراجعت کنم، مبیّضه نمایم. و اگر مُردم جناب آشیخ هادی بیرجندی مبیّضه مینماید. ان شاء اللَّه.
و پس از مراجعت از سفر حج، به دنبال یادداشت بالا نوشته است:
الحمدللَّه به سلامتی مراجعت کردم و شروع نمودم به مبیّضه کردن فی 4 شنبه، 24/ ج 2/ 1348.
(4)
1- الفوائد الرضویة، ص 37
2- منتهی الآمال، ج 1، ص 598، فصل ششم.
3- مفاخر اسلام، ج 11، ص 211 و 212 و 231
4- مفاخر اسلام، ج 11، ص 273
ص: 175
در این سفر از آثار خود، الأنوار البهیه، نفس المهموم و نفثة المصدور را به همراه داشته و در آغاز الأنوار البهیه نوشته است:
من کتب الأحقر الأقلّ: عباس القمی. و کان معی فی سفر الحجّ. و ألتمس الدعاء من القارئین.
نیز درآغاز نفس المهموم نوشته است:
الیوم، که 16 محرم است، در شام میباشم.
امروزکه یوم جمعه بیستم شهر محرم 1348 است، در حرم مطهّر حضرت زینب بنت امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته، مشغول مطالعه این کتاب میباشم.
امروز، که یوم شنبه 22 محرم است، در شام در منزل مرحوم حاج علی آقای ...
[خوانده نمیشود] جناب مستطاب سید العلماء العظام آقا سید محسن [امین عاملی هستم].
(1) محدث قمی در این سفر در شام مرقد حجر بن عدی را در مرج عذرا زیارت میکند و در سرگذشت وی مینویسد: «قبر شریفش درعَذراء دو فرسخی
(2) دمشق واقع است».
(3) همچنین به مناسبتی درباره این سفر مینویسد:
من توفیق یافتم که برای چهارمین بار به حج بروم. و از خداوندمتعال امید دارم که به این دلیل مرا از فشار قبر ایمن بدارد؛ زیرا وارد شده است که «مَنْ حَجَّ أربعَ حجج لم تُصِبْه ضَغْطة القبر أبداً.»
(4)***
در پایان تذکر چند نکته مناسب است:
(1)
محدث قمی مطالبی درباره بعضی از مشاهدات سفرهای حج خود- بدون تصریح به سال آن- ذکر کرده است. از این رو معلوم نیست مربوط به کدام سفر اوست؛ از جمله در سرگذشت احمد بن محمد بن یوسف بحرانی مینویسد:
1- مفاخر اسلام، ج 11، ص 214- 215
2- برخی از عالمان سوری فاصله مرج عذراء تا دمشق را بیش از بیست کیلومتر دانستهاند.
3- تحفة الأحباب، ص 85، ش 116؛ مفاخر اسلام، ج 11، ص 231.
4- مفاخر اسلام، ج 11، ص 346. نیز ر ک: ص 229. این حدیث شریف در فقیه ج 2، ص 139- 140، ح 606 و از امام رضا علیه السلام و در خصال ص 238، باب الأربعة، ح 37 از امام صادق علیه السلام روایت شده است. ظاهراً محدث قمی با توجه به این حدیث شریف، درصدد بوده که چهار بار به حج مشرف شود. به همین دلیل پس از حج چهارمین، با اینکه بیش از ده سال زنده بود، دیگر به حج نمیرود.
ص: 176
این شیخ احمد، غیر از شیخ احمد بن زینالدین احسائی بحرانی ... صاحب شرح حکمت عرشیه ملا صدرا ... و رسالههای بسیار است که در اوائل سنه 1243 در سفر حج وفات کرد و در ظَهْر بقعه مبارکه ائمه بقیع (صلوات اللَّه علیهم أجمعین) به خاک رفت و من بر سر قبر او رفتهام. بر لوح مزارش نوشته بود:
لِزَیْن الدین أحمدَ نورُ علم یُضیءُ به القلوبَ المُدْلَهِمَّهْ
یُریدُ الجاهلونَ لیُطْفِؤوه و یَأبَی اللَّهُ إلّاأنْ یُتِمَّه
(1)(2)
محدث قمی دانشمندی خوش ذوق و با سلیقه بوده و بسیاری از خاطرات سودمند سفرهای خود را مینوشته است؛ از جمله:
... بنده خدا، عباس بن محمد رضا قمی (عُفی عنه)، میگوید: من در روز دوشنبه سیزدهم ماه رجب سال 1340 حضرت موسی بن جعفر و ابوجعفر جواد علیهما السلام را زیارتکردم. سپس مشرف شدم به کربلای مشرفه و در نیمه دوم شب سهشنبه به آنجا رسیدم. در آنجا تا نیمه رجب ماندم و آن حضرت (سلام اللَّه علیه) را زیارت کردم. سپس از آنجا بیرون آمدم و آخر آن روز به بغداد رسیدم و از آن پس به سامره رفتم و روز پنجشنبه شانزدهم به آنجا رسیدم و هم اکنون عصر جمعه هفدهم ماه رجب است که در حرم مطهر، سمتِ سر مبارک هستم. این چند سطر را بعد از نماز ظهر نوشتم، در حالی که غیر از من کسی در حرم مطهر نیست ...
(2) خاطرات مذکور مربوط به سفری است که محدث قمی به سال 1340 ق. مشهد را به قصد عتبات ترک گفته بود.
از دیگر خاطرات این سفر اینکه: در 25 ماه رجب همین سال، سید محمد علی، پسر علامه سید شرف الدین عاملی رحمه الله، کتاب الفصول المهمه، تألیف پدرش را به محدث اهدا کرد. محدث در همین سفر، رساله نَسَب حضرت عبدالعظیم علیه السلام را در ماه رجب 1340 ق.
در حرم عسکریین علیهما السلام مینویسد. در همین سال در بازگشت از عتبات کتاب المحجّة البیضاء نصیب او میشود و از این رو میگوید: «خدایا! چگونه شکر نعمت تو را گزارم؟».
(3)
1- الفوائد الرضویة، ص 37
2- مفاخر اسلام، ج 11، ص 229
3- مفاخر اسلام، ج 11، ص 230
ص: 177
(3)
روشن است که در آن روزگاران، این گونه سفرها مشقت زیادی داشته است.
محدث قمی خود به پارهای از مشکلات سفرهایش اشاره کرده است؛ از جمله هنگامی که به سال 1322 از عتبات، از راه خسروی و قصر شیرین عازم ایران میشود، در صفحات آغازین کتابش، فیض القدیر، مینویسد:
الیوم، که شنبه 27 شهر ربیع الأول است ... ما را قرنطینه کردند و مدت آن شش روز دیگر است که مجموع هفت روز میباشد. 1322.
الیوم، که یکشنبه 11/ ع 2/ 1322 است، در کرمانشاهان هستم و ناخوش. «وبا» هم میباشد و غالب مردم از خود فراموش، در فکر آخرت خود هستند.
بیماری ایشان در کرمانشاهان شدّت مییابد، به طوری که از زندگی مأیوس میشود. از این رو در صفحه آخر الفوائد الرجبیة مطالبی را به عنوان وصیت مینویسد:
... اسبابهای حقیر به جناب آقای رضی قمی برسد. ایشان برسانندبه والدم در قم. در جوف پشتی قبای برکی هست دو تومان در کیسه ... آن دوختهام. از آن خرج من شود و مابقی را به والدم برسانند و این پول تفصیلی دارد: اصل آن پول کتابت قراردادی است که در نجف شده. و قرار نمودهام که اگر آن نسخه را نخواستند، پول را به ایشان رد نمایم و جناب شیخ آقا بزرگ طهرانی ساکن نجف، که کتابهای من نزد ایشان است، مطلع هستند و پدرم اگر مرحمت کند تمام کتب مرا و اگر نه ثلث آن رابه طلّاب فقرا بدهد به مقابل نماز و روزه و ردّ مظالم و ... یک حج میقاتی بگیرد برای آن کسی که من نایب او شدم و مکّه نرفتم. دیگر حالم مساعد بیش از این نیست. عقاید خود را مفصلًا نوشتهام. فی لیلة ثالث عشر من ع 2/ 1322.
(1) مرحوم شیخ احمد آخوندی نقل کردهاند که: در دوره رضا خان پهلوی با اتوبوس از مشهد به تهران میآمدم. در بین راه از دور دیدم شیخی درکنار جاده نشسته و بساطی گسترده است. وقتی نزدیک شدیم، دیدم حاج شیخ عباس است که عبایش را روی زمین انداخته و اوراقش را پهن کرده و مشغول نوشتن است. تعجب کردم که وی در این بیابان، تک و تنها چه میکند؟! به راننده گفتم نگه دارد. ایستاد. رفتم پایین و گفتم: آقا! اینجا تک و
1- مفاخر اسلام، ج 11، ص 56 و 57
ص: 178
تنها چکار میکنید؟ حاج شیخ پاسخ داد:
من با ماشین جلویی آمدم. ماشین اینجا پنچر کرد. شوفر گفت: «چون آخوند در ماشین هست، هی پنچر میکند» و به من گفت: «باید پیاده شوی، ما نمیتوانیم هی پنچری بگیریم!» مسافرین هم گفتند: «راست میگوید تا شما هستی این طور میشود؛ پیاده شوید!» من هم پیاده شدم. گفتم چرا بیکار بنشینم و وقتم را هدر دهم. عبایم را پهن و دستمالم را باز کردم. شروع به نوشتن کردم تا این که خداوند متعال برایم فرجی برساند که حالا شما رسیدید!
(1) (4)
چنان که گذشت محدث قمی در نهایت تنگدستی و زهد روزگار میگذرانده است.
سفرهای حج او- جز سومین سفر از مشهد، که بذلی و برای خودش بوده- ظاهراً به نیابت و استیجاری بوده است. یادداشتی از خود ایشان که در بند چهارم نقل شد، مُشْعِر به این موضوع است.
(5)
محدث قمی به سال 1346 ق. زندگینامه کوتاهی از خود به خواهش دوستش، مرحوم واعظ خیابانی قدس سره، برای درج در کتاب علماء معاصرین نوشته که در آن کتاب چاپ شده است. در این زندگینامه خود نوشت، که قبل از چهارمین سفر حج او بوده، به سه سفر حج خود و اینکه با وجودسفرهای بسیار، تألیفات فراوانی دارد اشاره کرده و گوید:
... در خلال این حال، مکرّر به زیارت ائمه عراق علیهم السلام و سوم بار به زیارت بیت اللَّه مشرف شدم و عمرم از پنجاه گذشته، با وجود این کتب کثیره از من بروز کرده است و ختم میکنم کلام را به تمثّل به این ابیات:
از روش این فلک سبز فام عمر فزون گشته ز پنجاه عام
در سر هر سالی از این روزگار خوردهام افسوس خوشیهای پار
باشدم از گردش گردون شگفت کانچه مرا داد همه پس گرفت
1- مفاخر اسلام، ج 11، ص 411
ص: 179
قوّتم از بازو و زانو برفت آب ز رخ رنگ هم از مو برفت
عِقْد ثریای من از هم گسیخت گوهر دندان همه یک یک بریخت
آنچه به جا ماندْ و نیابد خلل بار گناه آمد و طول امل
بانگ رحیل آمد از این کوچ گاه همسفران روی نهاده به راه
آه ز بیزادیِ روز معاد زادْ کم و طول مسافت زیاد
بار گران بر سر دوشم چو کوه کوه هم از بار من آمد ستوه
ای که برِ عفوِ عظیمت گناه در جلوِ سیل بهار است کاه
فضل تو گر دست نگیرد مرا عصمتت ار باز گذارد مرا
جز به جهنّم نرود راه من در سقر انداخته بنگاه من
بنده شرمنده نادان منم غوطه زنِ لجّه عصیان منم
خالق بخشنده عصیان تویی فرد و نوازنده به غفران تویی
کتبه بیُمناه الوازرة: عباس بن محمد رضا القمی (عفی عنه). سنه 1346 هجری
(1).پینوشتها:
1- علمای معاصرین، ص 181