«وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَی یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَی الْجَمْرَةِ».
«تمام جمرات را هنگام رمی در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمی روی جمره نایست.»
این حدیث به خوبی نشان میدهد که جمره همان محلّ سنگریزههاست؛ زیرا بعضی روی یک طرف آن میایستادند و طرف دیگر را رمی میکردند. امام علیه السلام از این کار نهی میکند وگرنه کسی روی ستون به هنگام رمی جمره نمیایستد.
در کلمات فقهای عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنی برخورد کردیم که بعضی از آنها میگویند: ایستادن روی جمره جایز نیست.
3- در حدیث معتبر دیگری از معاویةبن عمار از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود:
«خُذْ حَصَی الْجِمَارِ ثُمَّ ائْتِ الْجَمْرَةَ الْقُصْوَی الَّتِی عِنْدَ الْعَقَبَةِ فَارْمِهَا مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا».
«سنگریزههای جمرات را برگیر و به سراغ آخرین آنها که در نزد عقبه (گردنه) واقع است بیا و آن را از طرف مقابل رمی کن، نه از طرف بالا.»
این تعبیر و تعبیرات فقها نشان میدهد جمره عقبه قطعه زمینی بوده است که یک طرف آن بلند و طرف دیگرش پایین بوده و به تعبیر دیگر، یک طرف آن وادی (درّه) و طرف دیگرش تپّه بوده است. دستور داده شده آن را از طرف وادی، که در واقع پشت به مکه بوده، رمی کنند، نه از طرف تپّه؛ (زیرا از روایات دیگری استفاده میشود که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله چنین کرد).
و اگر جمره به معنای ستون باشد، جمله «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» نامفهوم خواهد بود زیرا کسی برای رمی، بالای ستون نمیرود.
«وَ إِنْ رَمَیْتَ وَ دَفَعْتَ فِی مَحْمِلٍ وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَی الْأَرْضِ أَجْزَأَتْ عَنْکَ»
ص: 46
و در نسخه دیگری آمده است:
«إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْأَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«هرگاه به انسان یا شتری که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمی قرار گیرد) کفایت میکند.»
(1) پرواضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمی است.
بنابراین، اشکال مرحوم صاحب جواهر که میگوید: «حدیث مبهم است»، موجّه به نظر نمیرسد.
5- در حدیث دیگری در فقه الرضا، درباره چگونگی رمی جمره عقبه چنین آمده است:
«وَ تَرْمِی مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا ...».
آن را از طرف مقابل رمی کن، و از طرف بالای جمره رمی مکن!»
(2) اگر جمره به معنای ستون باشد، معنی ندارد کسی روی آن برود و آن را رمی کند، بلکه به قرینه اینکه میگوید: «از روبرو رمی کن، نه از بالا» مفهومش این است که: این قطعه زمین- همانگونه که گفتیم- در یک سراشیبی بوده و مستحب این است که از طرف پایین آن را رمی کنند نه از بالا، همانگونه که از فعل پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است.
*** پرسش: شاید منظور این است که قسمت بالای ستون را نزن، بلکه پایین آن را رمی کن، چه میگویید؟
پاسخ: اوّلًا: اگر منظور این بود، باید تعبیر چنین باشد: «و لا ترم أعلاها» نه «و لا ترم من أعلاها» (دقّت فرمایید).
ثانیاً: تقابل در میان «ترمی من قبل وجهها» و «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» دلیل آشکاری است بر اینکه منظور آن قطعه زمینی بوده، از یک طرف پایین بوده و از طرف دیگر بالا؛ یعنی از طرف پایین (از طرف وادی) رمی کن، نه از طرف بلندی.
و فقه الرضا خواه حدیث باشد یا فتوی، شاهد خوبی بر این مدّعاست.
6- در کتاب «دعائم الاسلام» از امام صادق علیه السلام شبیه به همین معنی آمده که فرمود:
1- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 6، ح 1- در مصدر آمده: و إن رمیت و دفعت.
2- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 3، ح 1
ص: 47
«وَ تَرْمِی مِنْ أَعْلَی الْوَادِی ... وَ تَجْعَلُ الْجَمَرَةَ عَنْ یَمِینِکَ».
«از قسمت بلند درّه رمی کنید و از بالای جمره رمی نکنید.»
(1) این تعبیر نیز نشان میدهد که جمره همان قطعه زمین است که یک طرف آن بلندتر بوده، و در این روایت نهی شده است که از آن طرف رمی کنند، وگرنه کسی روی ستون برای رمی نمیایستد.
7- در سنن بیهقی از عبداللَّه بن یزید نقل میکند و میگوید: با عبداللَّهبن مسعود بودم، هنگامی که به جمره عقبه رسید، از سمت پایین آن را رمی کرد، به او گفتم:
«النّاس یرمونها مِن فوقها»؛ «مردم از بالا آن را رمی میکنند!»
او گفت سوگند به خداوند یکتا، این جای کسی است که سوره بقره بر او نازل شد.
(2) یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله از طرف پایین آن را رمی میکرد و در سمت بالای جمره نایستاد.
در اینجا حدیثی وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون برای جمرات میکند.
«عَنْ أَبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، قَالَ: الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إِنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ».
«ابو غسّان حمید بن مسعود میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدیم: آیا میتوان رمی جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانی بیش نیست، اگر بدون وضو سعی صفا و مروه کنی ضرری ندارد (اگر جمرات را هم بدون وضو رمی کنی مانعی ندارد) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا میتوانی آن را ترک نکن.»
(3) بعضی از فقهای متأخّر تصوّر کردهاند حیطان (جمع حائطبه معنای دیوار) نشان میدهد که در آنجا دیواری وجود داشته و این دیوار احتمالًا همان ستونهای جمرات بوده است.
ولی این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است؛ زیرا:
اوّلًا: سند حدیث ضعیف است؛ زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است. بنابراین، با
1- المستدرک، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 3، ح 2
2- بیهقی، السنن الکبری، ج 5، ص 129
3- وسائل الشیعه، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 2، ح 5
ص: 48
حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفی است، نمیتوان چیزی را اثبات کرد، در حالی که روایاتسابق، متضافربودند؛ بهعلاوهدرمیان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر برخلاف مطلوب آنها دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست؛ زیرا:
1- «حیطان» جمع «حائط» به معنای دیواری است که دور چیزی را میگیرد و این کلمه از ماده «حوط» و «احاطه» گرفته شده است. لذا به باغهای محصوری که اطراف آن را دیوار کشیدهاند «حائط» میگویند.
ابن منظور در «لسان العرب» میگوید «و الحائط: الجدار لِأَنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معنای دیوار است؛ زیرا آنچه را در وسط آن قرار دارد، احاطه میکند و جمع آن حیطان است.
جالب اینکه معنی اصلی «حوط» حفظ و نگهداری چیزی است و به دیوارهایی که گرداگرد چیزی را میگیرد حائط گفتهاند؛ زیرا آن را حفظ میکند.
بنابراین، معنی ندارد که به ستونی شبیه ستون فعلی جمرات، حائط بگویند، و اگر دیواری در آنجا بوده، دیواری شبیه دیوار حوضچه فعلی جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطی به ستون ندارد (دقّت بفرمایید).
2- تشبیه به صفا و مروه معنی خاصّی را در اینجا القا میکند؛ زیرا صفا و مروه دو کوه است؛ یکی کوچک و دیگری کمی بلندتر و در آنجا دیواری وجود نداشته است.
وانگهی دیوار بودن چه ارتباطی به مسأله وضو دارد، که میفرماید این هر دو (صفا ومروه و جمرات) حیطان هستند و نیازی به وضو ندارد.
تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولی است؛ مانند جمرات و حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که برای انجام طواف، وضو گرفتن واجب باشد و برای دخول در مسجد مستحب باشد.
بنابراین حدیث مزبور هیچگونه دلالتی بر وجود ستون در جمرات ندارد، اگر دلالت بر خلاف نداشته باشد. به علاوه، همانگونه که گفته شد، حدیث مزبور حدیث ضعیفی است که چیزی را ثابت نمیکند.
***
ص: 49
نتیجه بحث روایی
گرچه در هیچ یک از روایاتی که در بالا آوردیم، سخنی ازماهیّت «جمره» به میان نیامده بود، لیکن از تعبیرات موجود در آنها میتوان اطمینان یافت که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزهها در آن قطعه زمین معیّن از منا وجود نداشته و در زمان فقهای پیشین خاصّه و عامّه نیز وضع به همین منوال بوده است.
و به تعبیر دیگر، ستونی به نام جمره در منا نبوده که به آن سنگ بزنند؛ بلکه حجاج سنگها را به همان محلّی که امروز به صورت حوضچههایی در اطراف جمرات بنا شده است، پرتاب میکردند.
نکته:
از تواریخ معروف؛ مانند تاریخ «مروج الذهب» مسعودی و «تاریخ کامل» ابن اثیر استفاده میشود که در عصر جاهلیّت، قبر بعضی از افراد منفور و خیانتکار را رجم میکردند.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: هنگامی که «ابرهه» همراه لشکر فیل برای خراب کردن کعبه آمد، نخست به «طائف» رفت.
قبیله «بنی ثقیف» شخصی به نام «ابورغال» را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوی مکّه را به او نشان دهد. ابورغال در اثنای طریق، در محلّی به نام «مغمّس» (میان طائف و مکه) از دنیا رفت و او را در همان محلّ دفن کردند و بعد از آن، عرب «قبر او را (همه ساله) به خاطر خیانتش سنگسار میکرد». حتّی این کار به صورت ضربالمثل درآمد چنانکه یکی از شعرا، که با فرزدق مخالف بوده، میگوید:
«إذا مات الفرزدق فارجموه کما ترمون قبر أبیرغال
«هنگامی که فرزدق از دنیا میرود (قبر) او را رجم کنید، همانگونه که قبر «ابورغال» را رمی میکنید.»
همان مورّخ در نقل دیگری میگوید:
بعضی گفتهاند: ابورغال کسی بود که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در مأموریّتی که از سوی آن حضرت در امر جمعآوری زکات پیدا کرده بود، خیانت کرد. قبیلهاش (بنیثقیف) او را
ص: 50
کشتند و هر سال قبرش را رجم میکردند و در این زمینه این شاعر گفته است:
و ارجم قبره فی کلّ عام کرجم الناس قبر أبیرغال»
(1)این احتمال نیز وجود دارد که آنها دو نفر بودند؛ یکی در زمان «ابرهه» و دیگری در دوران حکومت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه.
«ابن اثیر» نیز در کتاب معروف «تاریخ کامل» داستان ابرهه و ابورغال را نقل کرده، بعد از ذکر مرگ او در محلّی به نام «مغمّس»، میگوید:
«فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذی یُرجم».
(2)در سفینة البحار، در داستان ابولهب (واژه لهب) آمده است:
بعد از مرگ ابولهب جسد او سه روز گندیده به روی زمین بود. تا اینکه آن را در بعضی از ارتفاعات مکّه (سر راه عمره) زیر سنگی دفن کردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران میکردند!
از این تعبیرات استفاده میشود که عرب، قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمی میکردند و ظاهراً آن را از رمی جمرات گرفته بودند و در این تواریخ نوشته نشده است که ستونی بر بالای قبور مزبور ساخته باشند و آن را «رمی» کنند.
اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستونی وجود داشت، مناسب بود که عرب به همان صورت تقلید کنند.
نمیخواهیم این مطلب را به عنوان دلیلی مطرح کنیم؛ بلکه تنها به صورت یک مؤیّد محسوب میشود.
*** نتیجه نهایی بحث
از مجموع بحثهای گذشته چنین میتوان نتیجه گرفت که:
1- نه تنها دلیلی بر لزوم اصابت سنگریزهها به ستونها از نظر فقه اسلامی؛ اعم از فقه شیعه و اهل سنّت در دست نیست؛ بلکه کفایت رمی ستونها اگر سنگریزهها در دایره
1- مروج الذهب، ج 2، ص 78- ذکر الیمن ملوکها-
2- تاریخ کامل، ج 1، ص 284- ذکر امر الفیل-
ص: 51
اطراف ستونها نیفتد، محل تأمّل است. (دقّت شود).
آنچه مسلّم است کفایت انداختن سنگریزهها در همان دایره اطراف ستونهاست.
2- بنا بر آنچه در بالا آمد، حُجّاج محترم نباید به خود زحمت دهند و به استقبال خطرات مختلف بروند و ستونها را رمی کنند، بلکه به راحتی میتوانند هفت سنگ کوچک به دائره اطراف ستونها پرتاب کنند و بیدرنگ از محل دور شوند و راه را برای بقیّه بگشایند.
3- اگر سنگها احیاناً به ستونها بخورد و در پای آن بیفتد کافی است؛ ولی تحمّل این مشقّت لازم نیست.
4- هرگاه از طبقه بالا رمی کنند و سنگ را به حوضچههایی که در طبقه بالا قرار دارد پرتاب کنند، کافی است؛ زیرا حوضچههای بالا به صورت قیفی ساخته شده و سنگها را به حوضچههای پایین منتقل میکند.
5- سزاوار است همه محقّقان اسلامی این مسأله را مورد بررسی قرار دهند و هرگاه علمای اعلام شیعه و بزرگان اهل سنّت، پس از بررسی لازم، بر این مسأله توافق کنند، یکی از مشکلات عظیم حج، که سبب ازدحام شده و بارها موجب از بین رفتن و یا مجروح شدن گروه زیادی از حجاج عزیز گردیده است، ان شاء اللَّه حل خواهد شد، در عین اینکه عملشان هماهنگ با اعمال رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه هدی علیهم السلام خواهد بود.
حوزه علمیّه قم
ربیعالاوّل 1423- خرداد 1381