روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. خبر ورود آیتاللَّه کاشانی به بیروت را اینچنین نقل میکند:
«ساعت ده بعد از ظهر روز سه شنبه، هواپیمای حامل حضرت آیتاللَّه کاشانی، رییس مجلس شورای ملی ایران در بین احساسات شدید مستقبلین در فرودگاه بیروت به زمین نشست.
در فرودگاه، علاوه بر جمع کثیری از اهالی بیروت، تقریباً کلّیه ایرانیهای مقیم این بندر و عدّه زیادی از مقامات دولت لبنان حضور داشتند و مقدم آیتاللَّه کاشانی را گرامی داشتند.
هنگامیکه پروانههای هواپیما خاموش شد و درِ هواپیما باز شد، جمعیت با صدای بلند فریاد زد: «یعیش السیّد العظیم» و عدّه دیگر فریاد میزدند: «یعیش الجلالة المعظّم» و «یحیی سماحة السید أبوالقاسم الکاشانی».
حضرت آیتاللَّه کاشانی نیز از بالای پلکان هواپیما، با اشاره دست و سر، به ابراز احساسات مستقبلین پاسخ میدادند و در فرودگاه با آیتاللَّه آقای سید عبدالحسین شرفالدین موسوی، رهبر شیعیان لبنان، که به اتفاق جمعیت کثیری برای تجلیل و استقبال به بیروت آمده بودند، ملاقات و مدّتی مذاکره کردند.
حضرت آیتاللَّه کاشانی در فرودگاه بیروت، در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران، که انگیزه ایشان را از این سفر جویا شده بود، اظهار داشتند:
مسافرت من دارای دو جنبه مذهبی و سیاسی میباشد. در مدت توقّف در عربستان سعودی، با اعلی حضرت ملک ابن سعود و سایر رجال عربستان سعودی ملاقات نموده و نهضت پان اسلامیک را توسعه داده و از طریق این جنبش، به عموم مسلمین ثابت خواهم کرد که در مبارزه ایران با انگلستان، حق با ملت ایران است. انگلستان از منابع نفتی ایران سالی 400 میلیون دلار استفاده میکرده و
ص: 58
اگر ایران این ثروت را خود به دست بیاورد، قادر خواهد بود با اجرای طرحهای آبیاری و ایجاد کارخانهها، فقر و بدبختی را در ایران ریشه کن سازد ....
حضرت آیتاللَّه کاشانی در لبنان با نخست وزیر وقتِ آن کشور، آقای سامیالصلح و تنی چند از رجال سیاسی و مذهبی ملاقات کردند».
(1) آقای حاج محمد علی سیگاری در ادامه خاطرات خود میافزاید:
«... وقتی به بیروت رسیدیم، مشاهده شد که حدود هفتصد نفر حاجی در هوای گرمِ بیروت منتظر رفتن به حج هستند، لیکن هواپیما برای رفتن به جده وجود ندارد و آن تعداد هواپیمایی هم که داشتند جا نداشت و تکمیل بود.
فرودگاه بیروت نیز در آن زمان امکانات خوبی نداشت؛ شیروانیهایی بود که در زیر آن حدود 700 حاجی به سر میبردند و از تشنگی و هوای گرم در رنج بودند. در بین آنها مرحوم حاج محمود شربت اوغلی، کارواندار معروف نیز بود، وی نزد ما آمد و گفت:
از حضرت آیتاللَّه کاشانی بخواهید ما را کمک کنند و از اینها بخواهند وسیلهای برای رفتن این عده به حج فراهم کنند.
قرار شد پس از رفتن به محلّ اقامت، موضوع را به آقای کاشانی منتقل کنیم.
ما را از فرودگاه به هتلی در بیروت منتقل کردند، سفیر وقت آمریکا در بیروت به دلیل اینکه مرحوم کاشانی رییس مجلس بود، اجازه گرفته، به ملاقات ایشان آمد، در این ملاقات، پس از خاتمه یافتن سخنان طرفین، مرحوم کاشانی به او فرمود:
تعدادی از حاجیان ما در بیروت ماندهاند و شما که هواپیماهای زیادی دارید، تعدادی از آنها را به ما اجاره بدهید تا حجاج را به جده منتقل کنیم.
سفیر گفت: اجازه بدهید سؤال کنم سپس به شما جواب خواهم داد.
وقتی او رفت، مرحوم کاشانی به اطرافیان فرمود:
تا یک حاجی در اینجا باشد من به حج نخواهم رفت و انصافاً این کار را هم کرد.
فردای آن روز سفیر آمریکا پیغام فرستاد که با اعزام آنان موافقت شده و به ما نیز دستور دادهاند آنها را مجانی به جده ببریم.
(2) این خبر موجی از خوشحالی در حاجیان به وجود آورد و بحمداللَّه همه آنها به حج مشرّف شدند.
1- روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331، صص 1 و 4
2- «در روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. خبرگزاری یونایتدپرس این خبر را بهگونهای دیگر نقل کرده، چنین مینویسد:
دیروز نیروهای هوایی آمریکا برای اولین بار دست به کار بیسابقهای زده بود. چندی قبل عدّه زیادی از زائران که برای حج عازم مکه میباشند، وارد بندر بیروت شدند ولی به علت نبودن هیچ نوع وسیله نقلیه، در وضع بسیار رقّت انگیزی گرفتار شده بودند.
دولت لبنان نیز که فاقد وسیله نقلیه بود، چارهای ندید جز اینکه از نیروی هوایی استمداد نماید.
فقط نیم ساعت از این تقاضا گذشته بود که 12 فروند از هواپیماهای بزرگ مسافربری نیروی هوایی آمریکا در فرودگاه به زمین نشست و هر یک 50 نفر از زائران را به سمت مکه معظمه حمل نمودند. عدّه زائرین حدود 3000 نفر است که هواپیماهای مزبور کلّیه آنها را تا ظهر امروز بهطور مجانی به مکه حمل خواهند نمود.به قرار اطلاع، عده زیادی از زوار ایرانی جزو کسانی هستند که از هواپیماهای نامبرده استفاده کردهاند. روزنامه اطلاعات مورخ 5/ 6/ 1331 ص 3».
متن خبر، گویای آن است که تحریفی در نقل صورت گرفته و امکان ندارد به دنبال درخواست، نیم ساعت بعد، دوازده فروند هواپیما در فرودگاه بیروت به زمین نشسته باشد. علاوه بر این، هواپیمای بزرگ توان بردن بیش از پنجاه مسافر را دارد! و به نظر میرسد همان نقل آقای سیگاری صحیح است.
آیتاللَّه کاشانی در ضمن پرواز، قسمتهای مختلف هواپیما را بازدید کرده، از خلبانان و از این اقدام نیروی هواییآمریکا قدردانینمودند روزنامه اطلاعات مورخ 8/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1
ص: 59
به دستور حضرت آیتاللَّه کاشانی نذر کرده، از بیروت محرم شدیم و با هواپیما به جدّه آمدیم، ولیعهد عربستان در جده برای استقبال آمده بود ولیکن به دلیل تأخیر زیادی که هواپیما داشت، بازگشته بود.
(1) اما تعداد پنج دستگاه ماشینِ بدون سقف، که در هر کدام یک افسر پلیس نیز حضور داشت، فراهم ساخته بود تا ما را به ساختمان محل پذیرایی ببرند. در فرودگاه، عدهای از مقامات و مسؤولان عربستان، همراه با برخی سفرای کشورهای اسلامی به استقبال آمده بودند و با تشریفات خاصی ما را به ساختمان بزرگی در جده منتقل کردند.
پس از صرف شام، به ما گفتند:
میتوانید شب را اینجا بمانید و میتوانید به مکه بروید.
تصمیم گرفته شد عازم مکه شویم، لذا با توجه به اینکه قبل از میقات محرم شده بودیم، از همان جده عازم مکه شدیم.
(2) پس از ورود آیتاللَّه کاشانی به جده، ایشان در نخستین اجتماعی که با حضور جمعی از نمایندگان سیاسی ممالک شرقی و حجاجی که از اندونزی، پاکستان و هندوستان و کشورهای عرب؛ از جمله مراکش و تونس برگزار شده بود چنین گفت:
«رجال مؤثر و فعال ممالک اسلامی متوجه باشند که از فلسفه حج و تجمع مسلمین دنیا در مکه معظمه چه نتایج بزرگی میتوان به دست آورد! موضوع حج تنها ادای یک وظیفه دینی نبوده، بلکه تجمع مسلمانان دنیا در سرزمین مقدس حجاز میتوانست بالاترین فواید را برای تسریع در آزادی ملل شرق از نفوذ دول استعماری عاید سازد و هر سال در موسم حج زمینه همکاریهای وسیعی میان کلیه ممالک مسلمان جهان فراهم شود ...
ایشان افزودند:
... من علاوه بر ادای وظیفه مذهبی، قصد دارم هر چه بیشتر ممکن باشد، در این سفر با حجاج ملل اسلامی تماس بگیرم و کلیه مسلمانان دنیا را به یک همکاری بسیار وسیع، که زمینهای برای ایجاد یک جبهه قوی در برابر استعمار باشد دعوت کنم ...
آیتاللَّه کاشانی سپس میگویند:
... ملل اسلامی امروز وضعی دارند که
1- روزنامه اطلاعات در این زمینه مینویسد:
درجدّه، نماینده ملک سعود بهفرودگاه آمدهبود تااز رییس مجلس شورای ملیایران وهمراهان استقبال نماید ولی به علت تأخیر هواپیما موفق به ملاقات آیتاللَّه نشد و در وهله دوم معاون وزارت خارجه دولت سعودی از آیتاللَّه استقبال کرد. اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1.
2- آقای حاج محمد علی سیگاری، مصاحبه حضوری.
ص: 61
به عقیده من هنوز دول استعماری، خصوصاً دولت انگلیس، آن را درنیافتهاند و نمیدانند بیداری و قیام ملل شرق چه قدرت معنوی و مادیِ جدیدی را در دنیای آشفته امروزی ایجاد کرده و جبهه متحد ممالک اسلامی، یگانه عاملی است که میتواند دنیا را از مشتعل شدن آتش جنگ سوّم، که بشریت را به فنا و زوال تهدید میکند، جلوگیری نماید.
وضع عمومی ممالک اسلامی امروز نه تنها با بیست سال و ده سال پیش تفاوت دارد بلکه میان وضع امروز با وضعی که پنج سال قبل؛ یعنی هنگام پایان یافتن جنگ دوم جهانی برقرار بود نیز بیاندازه متفاوت است. آن روز پاکستان و هندوستان در زیر سلطه جابرانه انگلیسیها لگدکوب میشد و اندونزی زنجیر اسارت اجنبی به گردن داشت.
منابع نفت ایران در دست شرکت غاصبی بود که هر سال بیش از بودجه کلّ کشور ایران، از این منبع سرشار استفاده میکرد. ولی امروز اندونزی با هفتاد میلیون نفر جمعیت، پرچم آزادی خود را برافراشته و پاکستان در ردیف دول مقتدر زنده جای گرفته است.
نفت ایران از دست شرکت غاصب انگلیسی خارج شده و نام ایران به عنوان یک ملت مبارز در صف مقدم ملل مبارز دنیا نقش بسته است.»
(1) پس از ورود آیتاللَّه کاشانی به جده، دکتر محمد مصدق، نخست وزیر وقت، تلگرافی به این شرح به جده مخابره میکند:
حضرت آیتاللَّه کاشانی دامت برکاته
از اینکه به سلامتی وارد و توفیق ادای فریضه و دعای خیر درباره مسلمین برای آن جناب حاصل است مسرور و التماس دعا دارم.
(2) دکتر محمد مصدق
آقای جعفر رائد که در سال 1330 ه. ش. به عنوان دفتردار، همراه با مظفر اعلم، وزیر مختار ایران در عربستان، به جده رفته بود و هنگام آمدن آیتاللَّه کاشانی به حج در سال 1331 ه. ش. در جده حضور داشت، مشاهدات خود را چنین بازگو میکند:
«در مهرماه 1330 من با مظفر اعلم، که به سمت وزیر مختار ایران در عربستان سعودی تعیین شده بود، به جده رفتم. و در سال 1331 آیتاللَّه کاشانی، که به ریاست مجلس انتخاب شده وهیچگاه درمجلس حضور نیافته بود، تصمیم به سفر مکه و انجام
1- روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4
2- روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1
ص: 62
مراسم حجگرفت وچون پرواز مستقیم از تهران به جده فراهم نبود، به اتفاق جمعی عازم سوریه و لبنان شد تا از آنجا با هواپیمای محلّی، راهیِ عربستان سعودی شود و هزاران نفر از ایشان پیروی کردند. اما شرکتهای هواپیمایی محلّی سوریه و لبنان، به اندازه کافی هواپیما برای تأمین مسافرت این همه زائر به عربستان سعودی نداشتند و چون روزهای مخصوص حج به سرعت نزدیک میشد، التهاب وحشت زایی در میان زائران ایرانی درمانده در سوریه و لبنان به وجود آمده بود تا بالأخره ارتشِ دولتی غیرِ عربی، که هنوز پس از جنگ جهانی دوم، همه پایگاههای خود را از منطقه برنچیده بود، به یاری شتافت و بهطور رایگان دوازده هواپیمای مسافربری در اختیار زائران ایرانی گذاشت که مقدم بر همه آیتاللَّه کاشانی و همراهان را به عربستان سعودی آورد و من که در فرودگاه جده جزو استقبال کنندگان بودم، به حکم سابقه خدمت در محضر آیتاللَّه، از جمله کسانی بودم که داخل هواپیما شده و خیر مقدم گفتم.
آیتاللَّه کاشانی پس از پیاده شدن، سراغ بعضی مواقیت حج- یعنی نقاطی که از آن حاجی احرام؛ یعنی دو حوله بزرگ سفید به دور خود میپیچد و نیت حج میکند- گرفتند. ایشان چون مدتی درگیر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بودند، در ذکر اسامی نامأنوسِ این نقاط، دچار اشتباه میشدند و در واقع خیلی هم طبیعی بود. من برای ایشان توضیح دادم که عدهای از علمای درجه اول و معروف به زهد و پرهیزگاری که در انجام اعمال مذهبی از هیچ امری سرسری نمیگذرند؛ از جمله مرحوم آیتاللَّه آقا سید یونس اردبیلی از همان جده نیت کردند و احرام بستند و آیتاللَّه کاشانی بالأخره متقاعد شدند و از همین قرار عمل کردند.»
(1) آقای حاج محمد علی سیگاری در ادامه خاطرات خود میگوید:
«در مکه نیز تشریفات خاصی برای ورود ایشان ترتیب داده بودند. در اواخر شب، مسجدالحرام را قرق کرده، ما را به داخل کعبه نیز بردند و آثار آنجا را به ما نشان دادند.
پس از اعمال عمره تمتع در مکه ماندیم تا آنکه وقت اعمال حج تمتع شد.
سعودیهابه مااطلاع دادند که هر وقت بخواهید به عرفات بروید ما آماده هستیم و اوضاع در آنجا مرتب است.
برای هر کدام ما یک نفر پیشخدمت
1- تاریخ و فرهنگ معاصر 6- 7، ص 332، خوانندگان عزیز توجه دارند که آقای سیگاری اظهار داشت که ما به دستور آیتاللَّه کاشانی پیش از رسیدن به میقات، از بیروت احرام بسته و محرم شدیم! و با توجه به این مطلب، ضرورتی به احرام مجدد نبوده است!
ص: 63
گذاشته بودند و در عرفات چند چادر بزرگ به پا کرده بودند که در آن فرشهای قیمتی و شربت آلات گذاشته بودند.
آن روز در عرفات به مسجد نمره هم رفتیم سپس به مشعر و پس از آن به منا آمدیم.
در منا نیز ساختمان بزرگی را به ما اختصاص دادند. ما اعمال منا را نیز انجام داده، پس از آن به مکه آمدیم و اعمال پس از منا نیز تمام شد.
مرحوم کاشانی در مدت اقامتش در مکه، در مسجدالحرام اقامه نماز جماعت میکرد و سنّیها هم به نماز ایشان آمده، اقتدا میکردند و واقعاً مرحوم کاشانی از هر جهت مورد احترام آنها بود.
(1) آیتاللَّه کاشانی بر اساس اخباری که در جراید آن زمان منتشر شد، قرار بوده با پادشاه عربستان نیز دیداری داشته باشد که به دلایلی این دیدار صورت نمیپذیرد و ایشان فرزندشان مرحوم آقای سید مصطفی کاشانی و شمس قنات آبادی را به نمایندگی خود برای دیدار به کاخ ولیعهد عربستان اعزام و نامبردگان با امیر سعود ملاقات میکنند.
(2) روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 در این زمینه مینویسد:
«ابتدا قرار بود که آیتاللَّه با ولیعهد دولت سعودی ملاقات کنند و در ضمن راجع به پیامی که قرار بود روز عید در مسجد بزرگ، در برابر کلیه مسلمین قرائت نمایند، مذاکره به عمل آورند، ولی بعداً پس از مشاوره، این تصمیم عوض شد و حضرت آیتاللَّه با ولیعهد ملاقات ننمودند و از قرائت پیام نیز منصرف شدند.»
(3) روزنامه اطلاعات در تکمیل این خبر مینویسد:
«نمایندگان آیتاللَّهکاشانی؛ یعنی آقایان سید مصطفی کاشانی و شمس قناتآبادی با ولیعهد سعودی ملاقات نموده، پیامی از طرف ایشان به مشارالیه تسلیم کردند. این پیام در روزنامههای آن دولت چاپ شد و مربوط به اتحاد و اتفاق دولتهای عربی است.
ولیعهد در جواب پیام اظهار داشت که:
هر نقشهای از طرف دولت ایران برای اجرای فکر اتّحاد و اتفاق کشورهای عرب پیش کشیده شود، دولت سعودی نخستین دولتی است که از آن پیروی خواهد کرد.
آیتاللَّه کاشانی پیام دیگری نیز از مدینه برای ولیعهد ارسال کردند که مضمون آن مربوط به بنای یک
1- در تأیید این سخن، توجه خوانندگان محترم را به گزارش روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 جلب میکنیم:
در روز عید قربان در خطبهای که همه ساله معمولًا قبل از شروع مراسم حج به نام ابن سعود خوانده میشود از حضرت آیتاللَّه بنام «سید الحجاج» یاد شد، در صورتی که همه ساله نام فاروق به عنوان «سید الحجاج» در خطبه ذکر میشده است.
2- روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8
3- اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1
ص: 64
سایبان جهت مدینه منوره (بقیع) بود که هنوز جوابش نرسیده است.»
(1) متن پیام آیتاللَّه کاشانی که خطاب به ملک عبدالعزیز آل سعود پادشاه وقت عربستان ارسال داشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مَنْ لا نَبِیَّ بَعْدَهُ وَ آلِهِ وَ صَحْبِهِ
حضرة صاحب الجلالة الملک عبدالعزیز آل السعود
ملک المملکة العربیّة السعودیة المعظّم
السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
و بعد الدعاء لکم بالسلامة و طول العمر و التوفیق فی خدمة الحرمین الشریفین و تنفیذ أوامر اللَّه تعالی و الدعاء للشعب السعودی الکریم بالرفاه و السعادة و بلوغ أمانیه تحت ظلّ عاهلها العظیم.
لا شکّ أنّ جلالتکم أعلم بحال المسلمین و الاختلافات المزعومة التی نخوت و لا تزال تنخرض الإسلام بحیث أدّت إلی الإنشقاق و التفرقة و لا شکّ انّکم بصفتکم من أعاظم ملوک الإسلام و بحکم المرکز الهامّ الذی تحتلّونه بین البلاد الإسلامیة لمن أحرص الناس علی إحلال التفاهم و الودّ محلّ الاختلاف والبغض تمشیاً مع سیرة السلف الصالح وعملًا بأوامر اللَّه تعالی و إعلاء شأن المسلمین و السعی إلی إعادة أیّامهم المجیدة و عصورهم الذهبیّة. و الطریقة الوحیدة لإنقاذ البلاد الإسلامیة من کابوس الاختلافات و الافتتانات، هی توحید کلمتهم علی اختلاف مذاهبهم و المحافظة علی الأُصول دون الفروع و استبقاء اللباب دون القشور. و من حسن الحظّ أنّ الطوائف الإسلامیة متّفقة فی الأُصول و جمیعاً تعتقد بکلمتی الشهادة و بالقرآن و المعاد. وإن اختلفت فی شیء فانّها تختلف فی الفروع التی لا تمسّ الأساس و لا تبعث علی الإلحاد من حظیرة الدین.
و قد باحثت عدداً من القضاة و الفقهاء حین تشرّفی بزیارة المدینة المنوّرة قبل سنتین و برهنتُ لهم بالدلائل العقلیّة و المنطقیّة إنّ الجمود علی الفروع و البقاء فی نقطة واحدة تنتهی إلی الإخلال بالأُصول و تضرّ بسمعة الشریعة السمحاء و بالإضافة إلی ذلک، کان مثل هذا الجمود یبعدنا عن رکب العالم و تقهقرنا إلی ما قبل أربعة عشر قرناً فی حین أنّ الدّین الإسلامی
1- روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، ص 5
ص: 65
دین یوافق کلّ زمان و مکان ویجب أن یسایر العالم و یسابق الزمان کی یبقی شامخ الرأس و یستطیع المسلمون من أن یعیشوا لدنیاهم کما یعیشوا لآخرتهم.
والحال، أنّ التحفّظ و الحرص علی الظواهر والتمسّک بالقشور دون اللّباب و اعتبار الفروع هی الکلّ فی الکلّ دون الالتفات إلی الأُصول لا یجد بنا نفعاً فحسب بل یفتح ثغره بین المسلمین یدخل منها العدوّ فیزعزع الأرکان و یقضی حتّی علی الأُصول تدریجیاً و هناک لعمری الطاعة الکبری و فحمیة الإسلام و المسلمین العظمی.
إنّی بصفتی عالم روحانی اعتزّ بالإسلام و أتمنّی عظمة المسلمین وانقاذهم من أغلال الاختلاف و مخالب المستعمرین الأعداء و بحکم الواجب الدینی- دون الالتفات إلی فائدة شخصیّة- أسعی وراء اتّحاد المسلمین فی کافّة أقطار الأرض و أحرص علی عظمة ملوکهم و زعمائهم و أخلص لمن یتولّی أمر المسلمین. و حیث انّ جلالتکم متمسّکون بتشیید دعائم الإسلام و مبانیه و تعظیم شعائراللَّه أرغب من شفاف قلبی فی مزید عزّکم و سموّ مقامکم و محبوبیّتکم عند عموم المسلمین و أودّ من الصمیم أن یتبوّأ جلالتکم مکانة مرموقة فی قلوب المسلمین عامة علی اختلاف مذاهبهم وأن تکونوا عند حسن ظنّ الجمیع فی حین أنّ جمود بعض القضاة من الّذین لایلتفتون إلی السیاسة العامة ومقتضیاتها لجمع کلمة المسلمین لا یفسح المجال لبلوغ أمنیّتی و یصبح حجر عثرة فی سهیل ذلک. و لابدّ هنا من الاعتراف بأنّ حرص جلالتکم علی صیانة حرمة الدیار المقدّسة و تهیئة وسائل الراحة لزوّار بیتاللَّه الحرام و لا سیّما إلغاء الضرائب علی الحجّاج فی هذا العام، قد ألهج الألسن بالثناء و رفع الأکفّ بالدعاء ولکنّ المسلمین یرجون المزید من حارس بیتاللَّه الحرام قبلةالإسلام وضریح نبیّهم و تراثة.
یا صاحب الجلالة- إنّ الصراع بین أقطار إیران و مصر و تونس المسلمة و بین الدول الاستعماریة هو صراع الموت والحیاة، صراع الحقّ و الباطل، صراع الأُصول الدینیة و الإلهیّة و ظواهر الکفر و المادیّة و أخیراً صراع بین الإسلام و الإلحاد. فعلیه من الواجب و الفرض العینی علی المسلمین کلّ بحسب مرکزه أن یؤیّد دیناللَّه و ینصر جنده و یشدّ أزر
ص: 66
المسلمین بالقول و العمل و یتبع ما یوحیه إلیه صلاح المسلمین و نصرتهم.
و علیهذا فالمتوقّع من ملک الجزیرة مهد الإسلام و مولد سیّد الأنام أن یتقدّم قبل غیره فی هذا السبیل و یحمل لواء الدعوة إلی الإتّحاد و الاتفاق و یزیل العقبات و یقود المجاهدین و یفوز بکسب الفخار فی إحیاء الدین و الشریعة و قطع أیدی الأجانب و المستعمرین عن کافّة الأقطار المسلمة و بأخذ ذلک یداً عنداللَّه و الرسول و خالص المؤمنین.
هذا هو المتوقّع و المأمول من جلالتکم و من کافة المسلمین لحکومتکم الموقّرة و من المناسب فی هذا المقام، أن لانبخس حقّ معالی الشیخ حمزة غوث، الوزیر المفوّض لجلالتکم فی طهران إذ أنّ الرجل من الداعین إلی نبذ الاختلافات و اتّحاد المسلمین و التمسک بأُصول الدین الحنیف. و قد استطاع معالیه أن یفتح قلوب الإیرانیین لحبّ جلالتکم و یصل العاهل السعودی فی سویداء القلوب بسعیه المشکور وأخلاقه الإسلامیة الفاضلة ندعوا اللَّه تعالی أن یکثر من أمثاله بین رجال المملکة السعودیة و یوفّقه فی خدمة الإسلام.
وختاماً- یا صاحب الجلالة- لا أتمنّی من وراء کتابی هذا الّا عزّ الإسلام و عظمة المسلمین و نظراً لما أکتبه نحو جلالتکم من احترام و ودّ و لما أعهد فی جلالتکم من نظر ثاقب و رأی صائب وهمّة عالیة دونها الراسیات أتأمل فوز مسألتی بالقبول و رعایتکم شؤون المسلمین قاطبة، أکثر من ذی قبل و أن تثمروا عن ساعد الجدّ فی إعلاء کلمةاللَّه و معاضدة الأقطار الإسلامیة الّتی تکافح فی سبیل الاستقلال و تناضل لنیل الحرّیة و تذود عن حیاضها معاضدة فعالة مؤثّرة و لاسیّما تأیید قضیة تونس المعروضة علی مجلس الأمن الدولی و الاحتجاج علی أعمال فرنسا الجائرة فی ذلک القطر الاسلامی الشقیق. و اللَّه فی عون العبد مادام العبد فی عون أخیه.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته و علی أصحاب السموّ انجا لکم الکرام و علی کافة اهالی البلاد.
آقای جعفر رائد، در رابطه با پیشنهاد خود به آیتاللَّه کاشانی، مبنی بر انجام دیدار ایشان با ولیعهد عربستان
ص: 67
مینویسد:
«سید مصطفی کاشانی، فرزند آیتاللَّه کاشانی و شخص دیگری که هر دو به وکالت مجلس انتخاب شده بودند، از جمله همراهان بودند و من هم تقریباً در تمام مدتِ اقامت آیتاللَّه در حجاز، در التزام بودم.
روزی به ایشان گفتم شما میهمان رسمی دولت سعودی هستید و از شما و همسفرانتان که متجاوز از بیست نفر هستند، پذیرایی شایان میشود، آیا آمادگی ندارید بهعنوان قدردانیازملک سعودبن عبدالعزیز پادشاه این کشور دیدن کنید؟
آیت اللَّه آقای سید ابوالقاسم کاشانی، در جواب، به عادت همیشگی، سرش را تکان داد و به عربی گفت: «أنا مَلِکالمسلمین»؛ یعنی من پادشاه مسلمین هستم و طبعاً کسی با چنین اعتقادی به دیدار شاه حجاز نمیرفت. ولی دستور دادند تا نامه نسبتاً مفصّلی به زبان عربی خطاب به ملک سعود پادشاه عربستان سعودی نوشته شود که در آن برای نزدیکی و اتّحاد مسلمانان و نیز جهت سر و سامان دادن به امور حج و عمره، پیشنهادهایی گردیده بود؛ از جمله آزاد گذاشتن روزهای عرفه و عید قربان بود تا هر فرقهای هر روزیرا که از نظر مذهبی برایش مسلم شده است، اعمال مورد نظر حج را در آن روز برگزار نماید. و شایان اشارهاست کهدر آن سال، درمورد رؤیت هلال ذیالحجه، میان شیعیان و سنیان اختلاف افتاده بود و آیتاللَّه کاشانی مایل بود مقامات سعودی به شیعیان اجازه دهند که یک روز دیرتر اعمال حج را به جا آورند. البته ملک سعود نه تنها اینپیشنهاد رانپذیرفتبلکهبه او برخورد؛ زیرا آن را مقدمه ایجاد دو دستگی بزرگی بین مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی در موسم حج میدانست و دستور داد عدهای سرباز و پلیس به چادرهای آیتاللَّهکاشانی وسفیرایران- مظفراعلم- بفرستند تا از یک طرف مانع برگزاری جداگانه مراسم حج از طرف مسلمانان شیعه شوند و از طرف دیگر، اگر کسانیبه این بهانه در صدد تجاوز به آنان برآیند، از آنها جلوگیری به عمل آورند.
دعوت آیتاللَّه کاشانی به انجام دو مراسم حج در صورت اختلاف شیعه و سنی در ثبوت رؤیت هلال ماه شهر ذی الحجه، برخلاف انتظار مقامات سعودی و محافل اهل سنت بود؛ زیرا تصوّر میکردند او که یک روحانی سیاستمدار
ص: 68
و آزاد منشی است، خواهان گذشت و سازش در این قبیل مسائل فرعی است.
گو اینکه مشکل بعدها از میان برخاست؛ زیرا مراجع بزرگ در نجف و قم فتوی دادند که حجاج شیعه در رؤیت هلال ذیالحجهوروزهای معینمراسمحجباید ازتصمیم دولت سعودی پیروی کنند.
آیتاللَّه کاشانی در نامه خود به پادشاه سعودی، به موضوع دیگری هم پرداخته بود و آن خرابه بودن قبرهای امامان جهان تشیع در «مدینه» و لزوم تجدید بنا و سر و صورت دادن به وضع آنها بود، که این مطلب هم مورد توجه مقامات سعودی قرار نگرفت. در واقع از پیش معلوم بود که عنوان کردن این مطالب نه تنها اثر ندارد، بلکه نتیجه معکوس هم به بار میآورد و من با آشنایی که به وضع محیط داشتم، این پیشبینیها را گوشزد کرده بودم، لیکن آیتاللَّه کاشانی که مرد یک دندهای بود التفاتی نکرد.
(1) البته او میخواست به تکلیف شرعی خود عمل کند و نیز در عالم روحانیت شیعه به ابتکار مهم و پر سر و صدایی دست بزند.
درنامه آیتاللَّه کاشانی به ملک سعود، به مطالب دیگری؛ مانند لزوم اتّحاد مسلمین هم تأکید شده بود.
در این سفرِ حج، وسیله آشنایی میان آیتاللَّه کاشانی و سایر شخصیتهای بارز علمی و سیاسی و مذهبی جهان اسلام، که جهت برگزاری مراسم حج در مکه حضور داشتند، فراهم نشد و فقط چند نفری از حجاج مهم سایر کشورها از ایشان دیدن کردند.
خود آیتاللَّه کاشانی در آن هنگام، اکثر توجهش به مسائل داخلی ایران بود و شاید هم برای دور بودن از برخی جریانهای سیاسی در داخل و پرهیز از درگیری و آلوده شدن بود که این سفر پرمشقت حج را درآن موقع بهخصوص، بر خود هموار کرده بود. به خاطر دارم که در آن سال، حدّت و شدّت گرما، فوقالعاده بود و حدود دو هزار نفر از حاجیان کشورهای مختلف از آفتاب زدگی و گرمازدگی هلاک شدند و تلفات ایرانیان نیز در حدود یک صد نفر بود.
کسانی هم که با آیتاللَّه کاشانی به حج آمده بودند، در مقامی نبودند که بتوانند ملاقاتها و مذاکراتی را در سطح بین المللی اسلامی رهبری کنند یا اقلًا به عهده بگیرند و اصلًا اندیشههایشان پیرامون این قبیل
1- قطعاً در اینجا یک دندگی مطرح نبوده، بلکه ایشان بر اثر درخواست اکثریت حجاج و نیز مسائلو دیدگاههای فقهی، چنین نظری را برگزیده است. کما اینکه ایشان بلافاصله میگوید: «البته او میخواست به تکلیف شرعی خود عمل کند.»
ص: 69
موضوعها دور نمیزند و به استثنای یک یا دو نفر، بقیه افرادی عادی و عامی و بی اطلاع و بیسواد بودند.
غرضنویسندهالبته نقلخاطرات در زمینه دیلماجی و ترجمه در محضر آیتاللَّه کاشانی بود، اما چون میدانم خواننده توقّع دارد چند کلمهای هم در باره شخصیت این رهبر روحانی که نقش مؤثری در یک مقطع تاریخی ایران به عهده داشت گفته شود، از این رو خیلی کوتاه، بهنکاتی دراینزمینهاشاره میکنم:
شادروان آیتاللَّه کاشانی، دلیر و پردل بود و از خطر نمیهراسید و در مواقع سهمناک، خود را نمیباخت و خونسردی خود را از دست نمیداد. به خاطر دارم نزد او نشسته بودیم و گویا درخانهای در قلهک بود که پشت سر هم کسانی از تهران میرسیدند و اخبار زد و خورد و تیراندازی و کشتگان و زخمیها را پیرامون مجلس شورای ملی میآوردند. این همان حوادث معروف تیرماه 1331 بود و خوب به یادم هست که یکی از اشخاص «جهانگیر تفضلی» بود.
آیتاللَّه کاشانی همه این خبرهای هیجانانگیز را با نهایت آرامش و حتی بیاعتنایی میشنید و از شوخی و نکته سنجی دست برنمیداشت، مثلًا به یکی که تعریف میکرد چگونه از وسط آتش و خون آمده است گفت: معلوم میشود کاشی نیستی؟! چون نکتههایی در مورد ترسویی کاشیها رواج دارد و خود آیتاللَّه از اهل کاشان بود، همواره به کسانیکه لاف شجاعت میزدند، میگفت: «معلوم است کاشی نیستی؟!»
آیتاللَّه کاشانی نه تنها در فکر اندوختن مالنبود، بلکه بسیار دستودل باز بود وآنچه داشت به صاحبان حاجت میبخشید و اغلب بدهکاری بار میآورد.
بدون خودنمایی، او فطرتاً فروتن و بیتکبّر بود و این تواضع طبیعی، برخی از نزدیکان و اطرافیان را گاهی جسور میساخت؛ مثلًا یکی از نوههایش که در اروپا تحصیل میکرد و تمایلات افراطی داشت و به عربی مکاتبه مینمود، نامههای تند وگاهیزننده بهپدربزرگش مینوشت و سیاست و رفتار او را به باد انتقاد شدید میگرفت ولی آیتاللَّه کاشانی خم به ابرو نمیآورد و کینه به دل راه نمیداد.
آنچه ازدستش برمیآمد، بدون قید وشرط، نسبت بههرکسکه به او مراجعه میکرد، حداکثرکمکرابه عملمیآورد وبدین جهت توصیههای آیتاللَّهکاشانی
ص: 70
آنقدر شده بود که جز در موارد معین، کمتر نتیجه داشت. خود من هم مشمول التفات شدم و نامهای با خط خود به «سید باقر کاظمی» وزیرامور خارجه وقت نوشتند و در آن، از خانواده و من و از آشناییام به زبان عربی و به بعضی معلومات و مباحث مربوط به جهان اسلام و عرب به نیکی یاد کردند که فکر میکنم دربایگانی وزارت خارجه محفوظ باشد.
این نامه موجب شدکه برخی از رؤسای ادارات آن وزارتخانه از من بخواهند که آنان را به خدمت آیتاللَّهکاشانی ببرم.
(1) آقای کاظم ازرمی کاردار سفارت ایران در جده نیز در تاریخ 22/ 7/ 1331 در سند شماره 709، گزارش مبسوطی از سفر مرحوم آیتاللَّه کاشانی به تهران مخابره کرده است که توجه خوانندگان محترم را به مشروح آن، در بخش دوّم و در شماره 44 فصلنامه «میقات حج» جلب خواهیم کرد.پینوشتها:
1- مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ج 6 و 7، ص 332 تا 335