جمرات در گذشته و حال‌

نوع مقاله : فقه حج

موضوعات


حاجیان در انجامِ مواردی از اعمال و مناسک حج؛ مانند طواف و رمی، همواره با ازدحام جمعیت روبه‌رو بوده و دشواری‌های بسیاری را متحمّل می‌شوند. فقها و مراجع عظام تقلید با توجه به گشایشی که فقه شیعه برای پیروان این مکتب فراهم نموده، راهکارهایی را ارائه می‌کنند که تا حدّ زیادی از مشکلات می‌کاهد؛ توسعه قائل شدن در محدوده مطاف، خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهیم تا هر جا که حلقه طواف کنندگان می‌رسد و نیز راهکارهای سال‌های اخیر در زمینه قربانی، از جمله آنهاست.
در این راستا، حضرت آیت اللَّه العظمی آقای ناصر مکارم شیرازی- دام‌ظلّه‌العالی- در رابطه با مشکل رمی نظریه فقهی خود را به صورت مقاله در اختیار فصلنامه «میقات حج» قرار دادند که در شماره 39 نشر یافت، به دنبال آن نقدهایی به دفتر مجله رسید که آنها نیز برای آگاهی خوانندگان عزیز در شماره‌های بعد منتشر شد.
معظم‌له نقدها و نظریه‌ها را مورد توجه و بررسی قرار داده، پاسخ آنان را در نوشتار حاضر به نگارش در آورده‌اند که بخش نخست آن در این شماره و بخش دوم در شماره بعد (46) منتشر خواهد شد.

ص: 57
امید است اینگونه مباحث بتواند راههای جدیدی را در حلّ معضلات فقهی حج فراهم سازد.
اشاره
پیشتر مقاله فشرده‌ای با عنوان «تحقیقی جدید درباره رمی جمرات» در همین فصلنامه نشر یافت که گوشه‌هایی از مسأله جمرات را روشن می‌ساخت. آنچه اکنون در پیشدید شماست، شرح کاملی است درباره بحث فوق:
چکیده بحث:
رمی جمرات، از مناسک مهمّ حج‌است و در میان فقهای معاصر- ایّدهم‌اللَّه- معروف است که جمرات همان ستون‌های سه‌گانه‌ای است که مردم در ایام مخصوصِ حج، سنگ بر آن می‌زنند.
ولی هرچه به گذشته برمی‌گردیم، این اندیشه در نظر ما کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود، تا آنجا که اطمینان پیدا می‌کنیم، این ستون‌ها علامتی برای محلّ جمره هستند و «جمرات» همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست و باید سنگ را به آن پرتاب کرد.
صاحب جواهر رحمه الله تخییر در میان این دو را پذیرفته و صاحب مدارک رحمه الله زدن سنگ را به ستونها، از باب احتیاط می‌داند و به گذشته که برمی‌گردیم کمتر سخنی از ستون‌ها مطرح است، بلکه سخن از «مجتمع الحصی»؛ محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.
*** در این مجموعه، اقوال و نظریاتِ حدودِ 50 تن از فقهای شیعه و اهل سنّت آمده است که گروهی با صراحت و گروه دیگر با اشارت، تصدیق کرده‌اند که ستون‌ها علامت هستند و جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست که امروز به صورت حوضچه‌ای در اطراف ستون‌ها دیده می‌شود.
گروه بسیاری از ارباب لغت نیز در تفسیر معنای واژه «جمره» به این معنی تصریح کرده‌اند که عین عبارت آنها را در این نوشتار آورده‌ایم.
از کلمات مورّخان و سفرنامه‌نویسان نیز قرینه‌های روشن بر آن دیده می‌شود که از
ص: 58
نظر شما خواهد گذشت.
البتّه در هیچ‌یک از روایاتِ فراوانی که در احکام جمره، در کتب روایی آمده است، تعریفی درباره جمره دیده نمی‌شود ولی در گوشه و کنار همین روایات نیز اشاره‌های واضحی است که اندیشمندان را درباره تفسیر بالا قانع می‌کند.
قابل توجّه اینکه در یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین کتب تاریخی، که درباره مکّه و بیت‌اللَّه نگاشته شده و متن آن در آخر کتاب خواهد آمد، چنین می‌خوانیم:
«در وسط هر یک از جمرات، علامتی مانند ستون است که ارتفاع آن به اندازه قامت یک انسان است و از سنگ ساخته شده و به عنوان علامت برای محلّ رمی است و این علامات در صدر اسلام نبوده و بعداً پیدا شده است». (1)***
ما مطمئن هستیم که مطالعه این نوشتار افق تازه‌ای به روی محقّقان می‌گشاید که جمره چیزی جز «مجتمع الحصی»؛ (محل اجتماع سنگریزه‌ها) نیست و نباید مردم به خود زحمت دهند و ستون‌ها را نشانه‌گیری کنند، مطمئن باشند که آنها علامت و نشانه بر محلّ است.


1- التاریخ القویم لمکة و بیت‌اللَّه الکریم، ج 6، ص 15

ص: 59
پیشگفتار
لزوم بررسی درباره جمره
یکی از مشکلات مهمّ حاجیان، «رمی جمرات» است؛ به‌خصوص در روز عید قربان، که همه برای رمیِ «جمره عقبه» هجوم می‌آورند و در بسیاری از سال‌ها ضایعات جانیِ فراوانی رخ داده و کسان زیادی در اطراف جمرات مجروح، یا کشته شده‌اند و بسیاری از اوقات سرها، صورت‌ها و یا چشم‌های زیادی آسیب دیده است!
گرچه تدبیرهای مختلفی اندیشیده شده؛ از جمله ایجاد طبقه دّوم برای جمرات، ولی هنوز این مشکل بزرگ حل‌ناشده باقی است.
بیشتر این ضایعات به خاطر آن است که تصوّر عموم، به دنبال فتاوای بزرگان معاصر، بر این می‌باشد که در رمی جمرات واجب است سنگ‌ها به آن ستون مخصوص اصابت کند، در حالی که دلیل روشنی بر این امر وجود ندارد؛ بلکه دلایلی بر خلاف آن داریم که نشان می‌دهد، همین اندازه که سنگ‌ها به سوی جمره پرتاب شود و در همان دایره‌ای که محلّ اجتماع سنگ‌هاست بیفتد، کافی است. در واقع «جمره» همان «محلّ اجتماع سنگریزه» هاست؛ نه آن «ستون» ها! بلکه ستون‌ها نشانه‌ای برای آن محل است.
این نوشتار به این منظور تهیه و تنظیم شد که دلایل علمیِ این مسأله روشن شود و در معرض دید و ملاحظه اندیشمندان اسلام قرار گیرد تا روشن شود که این ستون‌ها نه در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته و نه در اعصار ائمه علیهم السلام. اگر وجود داشته، تنها برای دیدنِ محلّ جمره بوده که حاجیان محلّ رمی را گم نکنند و گاه چراغی در کنار آن نیز نصب می‌شد، برای آنانکه به حکم ضرورت در شب رمی می‌کردند.
از همه ارباب تحقیق می‌خواهیم، تا تمام این نوشته را با دقّت مطالعه نکرده‌اند، به داوری ننشینند؛ وفّقکم اللَّه لمرضاته.
ص: 60
جمره چیست؟
اصل وجوب رمی جمرات، به عنوان یکی از مناسک حج، از مسلّمات و ضروریات اسلام است و همه علمای اسلام بر آن، اتّفاقِ نظر دارند.
امّا مسأله مهم در باب رمی جمرات این است که بدانیم «جمره» چیست، که باید سنگ‌ها را به سوی آن پرتاب کرد؟
آیا جمره همین ستون‌هایی است که امروز به آن سنگ می‌زنند؟ یا آن قطعه زمینی است که اطراف ستون‌ها قرار دارد؟ یا هر دو؟ یعنی سنگ به سوی هر کدام پرتاب شود کافی است.
گروهی از فقها، از شرح این مطلب سکوت کرده‌اند و به سادگی از کنار آن گذشته‌اند، ولی گروهی از آنها تعبیرات روشنی دارند که به‌خوبی نشان می‌دهد «جمره» همان زمین اطراف ستون‌هاست؛ همان قطعه زمینی که سنگریزه‌ها به هنگام رمی در آن جمع می‌شود.
در کتب ارباب لغت و روایات معصومین علیهم السلام نیز اشاره‌های گویایی بر این امر وجود دارد.
بلکه قراین نشان می‌دهد که در عصر رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ستونی در محلّ جمرات وجود نداشته و اگر ستونی در عصر بعضی از معصومین علیهم السلام بوده، به عنوان نشانه و علامت برای گم نکردن آن محل بوده است و حاجیان سنگ‌های خود را بر آن قطعه زمین می‌انداختند و سنگ‌ها روی هم انباشته می‌شد و بدین جهت آن را جمره؛ یعنی «مجتمع الحصی» (محل جمع شدن سنگریزه‌ها) گفته‌اند.
برای پی بردن به این حقیقت، بحث را در چهار محور دنبال می‌کنیم:
محور نخست: کلمات ارباب لغت در تفسیر و توضیح جمره.
بلکه قراین نشان می‌دهد که در عصر رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ستونی در محلّ جمرات وجود نداشته و اگر ستونی در عصر بعضی از معصومین علیهم السلام بوده، به عنوان نشانه و علامت برای گم نکردن آن محل بوده است
ص: 61
محور دوم: نقل کلمات فقهای بزرگ شیعه و اهل سنّت.
محور سوم: آنچه از روایات اسلامی استفاده می‌شود.
محور چهارم: پاسخ به پرسش‌های مختلف و بررسی نقدها.
تفسیر جمره در کتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت، برای «جمره» چهار ریشه لغوی گفته‌اند:
1. جمره در اصل به معنای «هرگونه اجتماع»، یا «اجتماع قبیله» است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگ‌هاست، آن را جمره نامیده‌اند.
2. جمره به معنای «سنگریزه» است و چون جمرات سنگریزه است، به آن جمرات گفته‌اند.
3. جمره از «جِمار» به معنای «به سرعت دور شدن» است؛ زیرا هنگامی که حضرت آدم علیه السلام ابلیس را در این محل یافت، او را به وسیله سنگ رمی کرد و شیطان به سرعت از آنجا دور شد.
4. جمره به معنای «قطعه سوزانی از آتش» است (اشاره به جرقه‌هایی است که گاه از میان شعله آتش پرتاب می‌شود و شبیه سنگریزه است).
معانی سه‌گانه اول با نامگذاری جمرات تناسب دارد ولی چنانکه خواهیم دید بسیاری از ارباب لغت، روی معنای اول تکیه کرده‌اند و جمرات را همان محلّ اجتماع سنگریزه‌ها دانسته‌اند.
کلمات لغت‌دانان:
در اینجا بخشی از کلمات لغوی‌ها را که ناظر به معنای فقهی آن نیز هست، از نظر
ص: 62
خوانندگان محترم می‌گذرانیم و جالب این است که در گفتار آنها سخنی از ستون در میان نیست بلکه سخن از محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست:
1. (فیّومی متوفّای 770) در «مصباح المنیر» می‌نویسد:
«کلّ شی‌ء جمعته فقد جمّرته، و منه الجمرة و هی مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات».
«هر چیزی‌که آن را جمع کنی، نام جمره دارد و جمره معروف، همان محلّ جمع سنگریزه‌ها در منا است و هر توده‌ای از سنگریزه «جمره» نامیده می‌شود و جمع آن جمرات است.»
تعبیر به «کومه»؛ یعنی توده سنگریزه، اشاره به همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.
این تعبیر در خاطر شریف شما باشد که برای توضیح بعضی از عبارات مفید است.
2. مرحوم طریحی (متوفّای سال 1087 قمری) در «مجمع البحرین» می‌نویسد:
«و الجمرات مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات و جمرات منی ثلاث».
«جمرات محلّ اجتماع سنگریزه‌ها در منا است. هر توده‌ای از سنگریزه، جمره‌ای است و جمع آن، جمرات است و جمرات منا سه تا است.»
در اینجا نیز جمرات به محلّ اجتماع سنگریزه‌ها تفسیر شده است.
3. ابن منظور (متوفّای سال 711 قمری) در «لسان العرب» می‌نویسد:
«و الجمرة اجتماع القبیلة الواحدة ... و من هذا قیل لمواضع الجمار الّتی ترمی بمنی، جمرات؛ لأنّ کلّ مجمع حصی منها جمرة، و هی ثلاث جمرات».
«جمره به معنای اجتماع یک قبیله است و به همین جهت به محلّ اجتماع سنگ‌هایی که در منا پرتاب می‌شود، جمرات گفته شده؛ چون هر توده سنگریزه‌ای از آن، جمره‌ای است و آنها سه عدد هستند.»
4. ابن اثیر (متوفّای سال 606 قمری) در «نهایه» می‌نویسد:
«الجمار هی الأحجار الصغار و منه سمّیت جمار الحجّ للحصی التی یرمی بها
ص: 63
و أمّا موضع الجمار بمنی فسمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار و قیل لأنّها مجمع الحصی، الّتی یرمی بها». (1) «جمار، سنگ‌های کوچک است و به همین جهت به سنگریزه‌هایی که در رمی استفاده می‌شود «جمار» گفته‌اند و امّا محلّ سنگریزه‌ها را در منا به این جهت «جمره» می‌گویند که سنگریزه (جمار) بر آن می‌اندازند. بعضی گفته‌اند به خاطر آن است که محلّ جمع شدن سنگریزه‌هاست.»
تعبیر به «موضع الجمار»؛ (محلّ سنگریزه‌ها) به روشنی بر زمین تطبیق می‌کند و سخنی از ستون در میان نیست.
5. زبیدی (متوفّای سال 1205 قمری) در «تاج العروس فی شرح القاموس» می‌نویسد:
«و جمار المناسک و جمراتها الحصیات الّتی یرمی بها فی مکّة ... و موضع الجمار بمنی، سمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار، و قیل لأنّها مجمع الحصی»:
«جمار مناسک و جمرات سنگ‌هایی است که در مکّه رمی می‌شود ... ومحلّ سنگریزه‌ها در منا را جمره گفته‌اند، چون با «جمار» (سنگریزه) رمی می‌شود و بعضی گفته‌اند: به خاطر این است که جای گردآمدن سنگریزه‌هاست.»
باز در اینجا تعبیر به موضع الجمار یا محلّ اجتماع سنگریزه‌ها شده است که شاهد مدّعا است.
6. در «معجم الفاظ فقه جعفری» چنین آمده است:
«الجمرة: الحصاة الصغیرة، کومة من الحصی، مجتمع الحصی». (2) «جمره به معنای سنگ کوچک، تپّه‌ای از ریگ‌ها و محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.»
7. در «قاموس فقهی» نیز آمده است:
«الجمار: الحجارة الصغیرة، الجمرة: واحدة الجمر: و هی القطعة الملتهبة من النار و الحصاة الصغیرة و واحدة الجمرات التی ترمی فی منی، و هی ثلاث ...
و هی مجتمع الحصی فی منی». (3)


1- نهایه، ج 1، ص 282
2- معجم الفاظ الفقه الجعفری، دکتور أحمد فتح اللَّه، ص 143
3- القاموس الفقهی، دکتور سعدی أبوحبیب، ص 65

ص: 64
«جمار به معنای سنگریزه‌هاست.
«جمره» مفرد «جمر» به معنای قطعه سوزان آتش و سنگ‌های کوچک است و همچنین مفرد جمراتی است که در منا رمی می‌شود و آن سه عدد است ...
و به معنای محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.»
8. در «دائرة المعارف اسلامی» می‌خوانیم:
«الجمرة فی الأصل الحصاة و هی تطلق خاصّة علی اکوام الحجارة فی وادی منی الّتی تتجمع من الجمار، یرمی بها الحجیج فی عودتهم من الوقوف بعرفة». (1) «جمره، در اصل به معنای سنگریزه است و آن به‌خصوص، بر تپّه‌های سنگ در وادی منا اطلاق می‌شود که از سنگریزه‌هایی که حجاج در بازگشت از منا به سوی آن پرتاب می‌کنند تشکیل یافته است.»
*** از مجموع کلمات و مطالب بالا، و از تعبیرات گروه دیگری از ارباب لغت استفاده می‌شود «جمرات» را از این جهت جمرات گفته‌اند که محلّ اجتماع سنگریزه‌ها بوده است و یا از این جهت که «جمار» (سنگریزه) در آنجا انباشته
می‌شده و همانگونه که می‌بینیم آنها جمره را به معنای «ستون» نگرفته‌اند، بلکه به معنای «زمینی که سنگریزه‌ها در آن جمع می‌شود» گرفته‌اند. به تعبیر دیگر، آن را «مجتمع الحصی» می‌دانند.
این سخنان علاوه بر اینکه نشان می‌دهد در عصر بسیاری از آنها هنوز ستونی ساخته نشده بوده و یا اگر بوده به عنوان علامت بوده، علّت نامگذاری جمرات و ریشه لغوی آن را، مسأله اجتماع سنگریزه‌ها مطرح می‌کند.
*** جمره حقیقت شرعیه ندارد
این نکته نیز گفتنی است: به یقین


1- دائرة المعارف اسلامی، ج 7، ص 102

ص: 65
جمرات جزو الفاظی نیست که دارای حقیقت شرعیّه یا متشرّعه باشد. بنابراین، باید در فهم معنای آن به کتب لغت مراجعه کرد و اطلاق آن بر محل‌های سه‌گانه؛ از قبیل اطلاق کلّی بر فرد است و به تدریج این واژه برای آن اماکن «عَلَم» شده است.
حال اگر قول لغوی را، طبق سیره عقلا در مورد «اهل خبره» صحیح بدانیم، به‌خصوص هرگاه مطلبی در میان آنها شهرت داشته باشد، مطلب با شهادت آنها ثابت می‌شود- و هو الحق؛ زیرا در کتاب «انوار الاصول» حجّیت قول لغوی را در اینگونه موارد اثبات کرده‌ایم و سیره عقلا نیز بر همین جاری است- در غیر این صورت، این گواهی‌ها مؤیّد خوبی برای اثبات مقصود محسوب می‌شود.
گواهی فقها و دانشمندان اسلام
در این بخش، اقوال بیش از چهل تن از علمای معروف شیعه و اهل سنّت، در بیش از پنجاه منبع آورده شده که نشان می‌دهد جمرات همان قطعه زمینی است که محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست، نه ستون‌هایی که امروز بر آن سنگ می‌زنند؛ یعنی باید سنگ‌ها را بر قطعه زمینی که امروز آن را به صورت حوضچه‌ای درآورده‌اند، پرتاب کرد.
به تعبیر بهتر، همانگونه که پیشتر اشاره شد، همه علمای اسلام اجماع دارند که یکی از واجبات حج، رمی جمرات است، ولی سخن در موضع جمرات است؛ یعنی محلی که سنگ بر آن انداخته می‌شود. (1) توضیح اینکه، تعبیرات علمای اسلام در این مسأله مختلف است و می‌توان آنان را به چند گروه تقسیم کرد:
گروه نخست: کسانی‌که با صراحت می‌گویند «جمرات» همان قطعه زمین است و سنگ را باید بر آن پرتاب کرد.
گروه دوم: از این هم فراتر رفته و تصریح کرده‌اند ستون‌ها فقط علامت می‌باشند و سنگ زدن به آن‌ها کافی نیست و باید سنگ را بر محلّ اجتماع سنگریزه‌ها انداخت، آنها حتّی مقدار وسعت آن زمین را نیز با ذراع معین کرده‌اند.


1- ذکر این نکته لازم است که اختلاف میان علمای شیعه و اهل سنّت در «احکام حج» بسیار کم است و در «موضوعات حج» تقریبا اختلافی وجود ندارد؛ یعنی در اصل منی، عرفات، مشعر، مقام ابراهیم، جمرات و مانند آن اختلافی وجود ندارد.

ص: 66
گروه سوم: کسانی که گفته‌اند جمرات «مجتمع الحصی» (محلّ اجتماع سنگریزه‌ها) است.
گروه چهارم: کسانی که سخنی با صراحت نگفته‌اند، ولی تعبیراتی دارند که به دلالت التزامی اشاره روشنی است به همان محلّ اجتماع سنگریزه‌ها؛ مثلًا گفته‌اند: حاجی می‌تواند روی یک طرف جمرات بایستد و طرف دیگر را سنگ بزند.
حال اگر جمره همان زمین باشد، ایستادن روی یک طرف و زدنِ طرفِ دیگر کاملًا ممکن است ولی اگر مراد ستون باشد، هیچ عاقلی بالای ستون نمی‌رود تا در یک طرف ستون بایستد و طرف دیگر را سنگ بزند.
بعضی نیز تعبیر به «فی الجمرة» (انداختن سنگ در درون جمره) یا «علی الجمرة» (انداختن روی جمره) و امثال آن دارند که اشاره خوبی به همان قطعه زمین است.
گروه پنجم: افراد معدودی که قائل به تخییر شده و گفته‌اند، هم می‌توان سنگ به اطراف ستون‌ها انداخت و هم به خود ستونها زد.
پس از ذکر این مقدّمه، به سراغ گروه‌های پنجگانه می‌رویم و از خداوند توفیق و هدایت می‌طلبیم.
*** بعضی نیز تعبیر به «فی الجمرة» (انداختن سنگ در درون جمره) یا «علی الجمرة» (انداختن روی جمره) و امثال آن دارند که اشاره خوبی به همان قطعه زمین است.
گروه نخست: کسانی هستند که از جمره تعبیر به «ارض» (زمین) و مانند آن کرده و گفته‌اند: پرتاب سنگ بر آن قطعه زمین کافی است، بی‌آنکه کوچک‌ترین سخنی از ستون به میان آورند؛ مانند:
1. مرحوم ابو الصلاح حلبی در «کافی» می‌فرماید:
«فإن رمی حصاة فوقعت فی محمل أو علی ظهر (بعیر) (1) ثمّ سقطت علی الأرض أجزأت و إلّا فعلیه أن یرمی عوضها عنها». (2) «هرگاه سنگریزه‌ای بیندازد و در محمل یا بر پشت شتر بیفتد، سپس روی زمین قرار گیرد، کافی است و الّا باید عوض آن را بیندازد.»


1- در حاشیه کتاب آمده است: لم أهتد إلی صحیح هذه الجملة أو الکلمة و فی بعض النسخ: غطی‌ظهر- و به نظر می‌رسد «علی ظهر بعیر» صحیح باشد.
2- کافی، ص 199

ص: 67
2. مرحوم سید ابوالمکارم ابن زهره در کتاب «غُنیه» چنین می‌گوید:
«و إذا رمی حصاة فوقعت فی محمل أو علی ظهر بعیر، ثمّ سقطت علی الأرض أجزأت ... کلّ ذلک بدلیل الإجماع المشار إلیه». (1) «هنگامی‌که سنگی بیندازد و آن سنگ در محمل یا بر پشت شتر بیفتد، سپس روی زمین (جمره) قرار گیرد، کافی است ... تمام اینها به دلیل اجماعی است که قبلًا اشاره کرده‌ایم!»
همانگونه که ملاحظه می‌کنید، مرحوم ابن زهره ادعای اجماع بر کفایت این‌گونه رمی می‌کند.
3. مرحوم علّامه حلّی، در کتاب «منتهی» چنین فرماید:
«إذا رمی بحصاة فوقع علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه». (2)«هنگامی‌که سنگریزه‌ای بیندازد و روی زمین بیفتد و سپس بغلتد، یا به چیز محکمی مانند محمل یا شبه آن بخورد، سپس در داخل مَرمی بیفتد، کافی است؛ زیرا افتادن در محلّ رمی، با فعل او و به وسیله او بوده است.»
این تعبیر نشان می‌دهد که محلّ رمی در سراشیبی بوده و اگر سنگ نزدیک آن می‌افتاد، می‌غلتید و در آن محل می‌افتاد، کفایت می‌کرد. این دلیل بر آن است که ستونی به عنوان «مرمی» (محلّ رمی) مطرح نبوده، بلکه «مرمی» همان محلّ اجتماع سنگریزه‌ها بوده است.


1- غنیه، قسم الفروع، ص 189
2- منتهی، ج 2 ص 731، چاپ قدیم.

ص: 68
4. در کتاب «فقه الرضا» آمده است:
«فَإِنْ رَمَیْتَ وَوَقَعَتْ فِی مَحْمِل وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ الَی‌الْارْضِ أَجْزَأَ عَنْکَ». وفی ذیله عن بعض النسخ: «وَ إِنْ أَصَابَ إنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْارْضِ أَجْزَأَهُ». (1) «اگر رمی کردی و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روی زمین (جمرات) قرار گرفت، کافی است»- و در ذیل آن، از بعضی نسخ چنین نقل شده- «اگر سنگ به انسانی که در آنجاست اصابت کند یا به شتری، سپس بر زمین (جمرات) بیفتد کافی است.»
فقه الرضا، خواه مجموعه‌ای از روایات باشد و یا یک کتاب فقهیِ متعلّق به بعضی از قدمای اصحاب که فتاوای خود را از متون روایات می‌گرفته، عبارت بالا شاهد زنده مدّعای ماست، که جمره ستون نبوده؛ بلکه آن قسمت خاصّ از زمین بوده است.
البتّه قرائن بسیاری در فقه الرضا دیده می‌شود که نشان می‌دهد فقه الرضا یک کتاب فقهی است و مربوط به بعضی از بزرگان قدمای ماست ولی در هر دو صورت شاهد مقصود است.
5. مرحوم علّامه حلّی در کتاب «تذکره» می‌فرماید:
«و لو رمی بحصاة فوقعت علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها، أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه ... و أمّا لو وقعت الحصاة علی ثوب انسان فنفضها فوقعت فی المرمی فإنّه لایجزئه». (2) «اگر سنگ را پرتاب کرد و بر زمین افتاد و غلتید یا اصابت به چیز محکمی، مانند محمل و شبه آن کرد، سپس در محلّ رمی افتاد، کافی است؛ چون افتادن در محلّ رمی، با فعل و رمی او بوده است و امّا اگر سنگ بر لباس انسانی بیفتد و او لباسش را تکان بدهد و سنگ در محلّ رمی بیفتد کافی نیست. (چون به فعل دیگری بوده است).»
تعبیرهای مختلفی که در عبارت بالا آمده است، بعضی صراحت دارد (مانند وقعت


1- مستدرک الوسائل، ج 10، ابواب رمی جمرة العقبة، باب 6، حدیث 1
2- تذکره، ج 8، ص 221

ص: 69
علی الأرض) و بعضی ظهور در مدّعا دارد (مانند وقعت فی المرمی) و نشان می‌دهد که محلّ رمی، همان قطعه زمین است و همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید سخنی از اصابت به ستون در میان نیست.
6. مرحوم شیخ بزرگوار، طوسی، در کتاب پرارزش «مبسوط» می‌گوید:
«فإن وقعت علی مکان أعلی من الجمرة و تدحرجت إلیها أجزأه». (1) «هرگاه‌سنگریزه بر محلّی بالاتر از جمره بیفتد و به سوی جمره بغلتد، کفایت می‌کند!»
7. شهاب‌الدین احمد بن ادریس، یکی از فقهای اهل سنّت، می‌گوید:
«فإنْ رمی بحصاة ... وقعت دون الجمرة و تدحرجت إلیها أجزأ». (2) «اگر سنگریزه‌ای بیندازد ... و پایین‌تر از جمره بیفتد، ولی بغلتد و به جمره برسد، کافی است!»
*** گروه دوم: کسانی هستند که تصریح کرده‌اند ستون‌هایی‌که در جمرات است، به عنوان «علامت» و «شاخص» برای محلّ رمی انتخاب شده و حتی بعضی گفته‌اند: زدن سنگ به ستون‌ها کافی نیست و باید سنگ را به محلّ اجتماع سنگریزه‌ها زد از جمله آنها:
8. مرحوم محقّق بزرگوار «علّامه بحر العلوم» در رساله‌ای که در باب حج و عمره نگاشته و آن را «تحفة الکرام» نامیده، چنین آورده است:
قال ابن جماعة (3): قال الشافعیة: «إنّ الرمی مجتمع الحصی عند بناء الشاخص


1- مبسوط، ج 1، ص 369 و 370
2- الذخیره، ج 3 ص 108
3- ابن جماعه کنیه دو نفر است: یکی از علمای شافعی قرن هشتم به نام «عزّ الدین محمد بن ابی‌بکر» و دیگری از علمای متعصّب شافعی در قرن نهم است به نام «عباد بن جماعه».

ص: 70
معتقدند محلّ اصلیِ رمی همان نقطه زمین است منتهی بعضی فضای بالای آن را هم در حکم آن می‌دانند و بعضی نمی‌دانند.
هناک، لا ما سال من الحصی، و لا البناء الشاخص، فإنّه بنی علامة علی موضع الرمی». (1) ابن جماعه می‌گوید: پیروان مکتب شافعی گفته‌اند: «مرمی، محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست که در کنار «بنای شاخص» قرار دارد، نه سنگ‌های پراکنده اطراف آن و نه بنای شاخص؛ زیرا این بنا به عنوان نشانه محلّ رمی ساخته شده است.»
9. ابن عابدین از علمای اهل سنت (متوفّای 1232 قمری) می‌گوید:
«و فی اللباب: و لو وقعت علی الشاخص: أی أطراف المیل الّذی هو علامة للجمرة أجزأه». (2) «اگر سنگریزه بر شاخص بیفتد؛ یعنی در اطراف ستونی که علامت جمره است قرار گیرد، کافی است.»
ممکن است این فتوی از اینجا نشأت گرفته باشد که منظور از شاخص قسمت پایین ستون‌ها باشد که جزو جمره است، ولی در هر حال، دلیل بر این است که ستون‌ها علامت جمره است نه جمره.
10. امام احمد المرتضی (متوفّای 840 قمری) می‌گوید:
«لا یشترط أن یصیب الجمرة لأنّ المقصود إصابة المرمی و هو موضع الجمرة، فإن قصد إصابة البناء فقیل لا یجزی؛ لأنّه لم یقصد المرمی و المرمی هو القرار لا البناء المنصوب و قیل یجزی لأنّ حکم الهوی حکم القرار». (3) «لازم نیست سنگ به جمره اصابت کند؛ زیرا مقصود اصابت کردن به محلّ رمی است و آن محلّ سنگریزه‌هاست و اگر نیّت کرد به آن بنا (ستون) بزند، بعضی گفته‌اند کافی نیست، چون قصد محلّ رمی نکرده؛ چرا که محلّ رمی، قرارگاه است نه بنایی که در آنجا نصب شده و بعضی گفته‌اند مجزی است چون حکم «هوا»، حکم «قرارگاه» است.»


1- این کتاب خطی است و نسخه آن در کتابخانه مدرسه فیضیه، جزء کتب خطی به ثبت رسیده است.
2- حاشیة رد المحتار، ج 2، ص 565
3- شرح الأزهار، ج 2، ص 122

ص: 71
این سخن نیز دلالت دارد که همه معتقدند محلّ اصلیِ رمی همان نقطه زمین است منتهی بعضی فضای بالای آن را هم در حکم آن می‌دانند و بعضی نمی‌دانند.
11. محبّ الدین طبری (متوفّای 494 قمری) می‌گوید:
«مرمی (محل انداختن سنگ‌ها) حدّ معیّنی ندارد، جز اینکه بر فراز هر جمره، عَلَم و نشانه‌ای برافراشته‌اند و آن عمودی است معلّق و آویزان که ریگ‌ها را به زیر یا به اطراف آن «علم» می‌اندازد و احتیاط این است که دور از آن محل نباشد. برخی از متأخرین آن را محدود به سه ذراع از هر طرف نموده‌اند، جز در «جمره عقبه» که چون در کنار کوه واقع شده، فقط یک طرف دارد». (1) تعیین محلّ جمرات به سه ذراع از هر طرف (منظور شعاع دایره است)، با صدای رسا، فریاد می‌زند که محلّ رمی همان زمین است.
این «عَلَم‌ها» که «محبّ‌الدّین طبری» از آن یاد کرده، در قرن پنجم بدین جهت در محلّ جمرات نصب شد که حاجیان محلّ «جمره» را گم نکنند و به اشتباه جای دیگری را سنگ نزنند؛ زیرا در آن زمان «منا» بیابانی بیش نبوده و تعیین محلّ جمره، نیاز به نشانه‌ای داشته است.
چنانکه نقل کرده‌اند، در زمان‌های گذشته، گاهی حجاج محل رمی را گم می‌کردند و به اشتباه به‌جای دیگر سنگ می‌انداختند. می‌گویند در زمان حکومت متوکّل عباسی مردمِ ناآگاه، جای «جمره» را تغییر داده، در غیر محلّ رمی، سنگ می‌انداختند.
«اسحاق‌بن سلمةالصائغ» که از طرف متوکّل مسؤول امور حج و کعبه بود، پشت جمره عقبه، دیواری ساخت تا محلّ رمی مشخص شود. (2) شرح این سخن را با عین عبارتش خواهیم آورد.


1- ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، قاهره، دار الکتب المصریة، افست تهران، المطبعة العلمیه، ج 1، ص 48 به نقل از کتاب الموسوعة الفقهیة، طبع کویت، ج 15، ص 276
2- ابراهیم رفعت پاشا، همان کتاب، ج 1، ص 329؛- به نقل از دو مؤلف بزرگوار مهدی پیشوایی و حسین گودرزی که مطالب ایشان از اینترنت اخذ شد.

ص: 72
12. ابن جُبَیر اندلسی (متوفّای 614 قمری) در وصف جمره عقبه می‌گوید:
«... در اوّلِ منا، از سمتِ مکّه و در سمت چپِ کسی‌که عازم مکّه است، قرار گرفته و در وسط راه است و به علت ریگ‌های جمرات، که در آنجا گرد آمده، بلند شده است و در آن، عَلَم و نشانه‌ای، چون نشانه‌های حرم که گفتیم، نصب شده است».
آنگاه در مورد جمره وسطی و اولی می‌گوید:
«بعد از جمره عقبه، محلّ جمره وسطی است و آن نیز نشانه‌ای دارد و میان این دو، به اندازه پرتاب یک تیر فاصله است. پس از آن، به جمره اولی می‌رسد که فاصله‌اش با آن، به اندازه فاصله با دیگری است». (1) صراحت این عبارت، در اینکه ستون‌ها علامت جمره است، بر کسی مخفی نیست.
13. «باجی» از علمای اهل سنّت می‌نویسد:
«الجمرة اسم لموضع الرمی، قال ابن فرحون فی شرحه علی ابن الحاجب:
و لیس المراد بالجمرة البناء القائم و ذلک البناء قائم وسط الجمرة، علامة علی موضعها و الجمرة اسم للجمیع، انتهی». (2) «جمره نام محلّ رمی است. ابن فرحون در شرحی بر ابن حاجب می‌گوید: منظور از جمره، ستونِ ایستاده نیست؛ زیرا آن بنای ایستاده در وسط جمره، علامتی است برای محلّ جمره و جمره نام همه (آن محل) است.»
14. محمد بن شربینی (متوفّای 977 قمری) می‌نویسد:
«و یشترط أیضاً قصد الجمرة بالرمی، فلو رمی إلی غیرها کأنّ رمی فی الهواء فوقع فی المرمی لم یکف و قضیّة کلامهم أنّه لو رمی إلی العَلَم المنصوب فی الجمرة أو الحائط التی بجمرة العقبة کما یفعله کثیر من الناس، فأصابه ثمّ وقع فی المرمی لا یجزی‌ء». (3) «شرط دیگر این است که نیّت رمی داشته باشد. پس اگر ریگی به غیر آن؛ مثلًا به هوا پرتاب کند و در محلّ رمی بیفتد، کافی نیست و مفهوم سخن فقها این است که اگر به ستونی که در جمره نصب شده، یا دیواری که در کنار جمره (عقبه) است، سنگ بزند- همانگونه که بسیاری از مردم انجام


1- رحلة ابن جبیر، بیروت، ص 136 این مطلب نیز از آن دو مؤلف نقل شده است.
2- مواهب الجلیل، ج 4، ص 191
3- مغنی المحتاج، ج 1، ص 507

ص: 73
می‌دهند- سپس در محلّ رمی بیفتد، کافی نیست!»
این عبارت بسیار قابل توجّه است؛ زیرا علاوه بر اینکه ستون‌ها را «علامت» محلّ رمی می‌شمرد، نه محلّ رمی، و سنگ زدن به آنها را کافی نمی‌داند؛ تصریح می‌کند که مفهوم کلمات و فتاوای «فقها» نیز همین است. (دقّت کنید!)
15. بهوتی از علمای اهل سنت در «کشّاف القناع» می‌نویسد:
«أنّ المرمی مجتمع الحصی، کما قال الشافعی، لا نفس‌الشاخص و لا مسیله». (1) «محلّ رمی، محلّ اجتماع سنگریزه‌ها است؛ همان‌گونه که شافعی گفته، نه ستون شاخص و نه سنگ‌های پراکنده.»
*** گروه سوم: صاحبان این نظریه‌اند که جمره همان «مجتمع الحصی»؛ (محل اجتماع سنگریزه‌ها) است:
16. در کتاب «حواشی شروانی» آمده است:
«قوله: الجمرة مجتمع الحصی، حَدَّه الجمال الطبری بأنّه ما کان بینه و بین أصل الجمرة ثلاثة أذرع فقط و هذا التحدید من تفقّهه و کأنّه قرب به مجتمع الحصی غیر السائل، و المشاهدة تؤیّده فإنّ مجتمعه غالباً لا ینقص عن ذلک.
تنبیه: لو فرش فی جمیع المرمی أحجار فأثبتت، کفی الرمی علیها کما هو ظاهر لأنّ المرمی و إن کان هو الأرض إلّا أنّ الأحجار المثبتة فیه صارت تعدّ منه و یعد الرمی علیها رمیاً علی تلک الأرض». (2) «مصنّف گفته است: جمره محلّ گرد آمدن سنگریزه‌ها است و حدّ آن را جمال طبری به سه ذراع تا مرکز جمره تعیین کرده است. این اندازه‌گیری از فکر خود او است، گویا او مقدار نزدیک به محلّ اجتماع سنگریزه‌ها را در نظر گرفته و مشاهده نیز آن را تأیید می‌کند، چون محلّ اجتماع سنگریزه‌ها غالباً کمتر از سه ذراع نیست!»
این تعبیر نشان می‌دهد که تقریباً محدوده جمره سه ذراع است- از مرکز دایره، از هر طرف یک متر و نیم- و حوضچه‌های فعلی نیز تقریباً همین مقدار است.


1- کشّاف القناع، ج 2، ص 582
2- حواشی شروانی، ج 4، ص 134

ص: 74
17. شافعی، یکی از امام‌های چهارگانه اهل سنّت گفته است:
«إنّ الجمرة مجتمع الحصی». (1) «جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.»
18. و همچنین شافعی در جای دیگر گفته است:
«فإن رمی بحصاة فأصابت انساناً أو محملًا ثمّ استَنَت حتّی أصابت موضع الحصی من الجمرة، أجزأت عنه». (2) «اگر به هنگام رمی، سنگی پرتاب کند و به انسان یا محملی برخورد کند، سپس بغلتد تا به محلّ سنگریزه‌های جمره اصابت نماید، کافی است.»
19. «مالک»، یکی دیگر از پیشوایان معروف اهل سنّت، در این زمینه می‌گوید:
«و إن وقعت فی موضع حصی الجمرة و إن لم تبلغ الرأس أجزأ». (3) «هرگاه سنگ در محلّ سنگ‌ریزه‌های جمره بیفتد، هرچند به بالای آن نرسد، کافی است.»
روشن است که منظور از «رأس» همان «رأس مجتمع الحصی» و بالای مخروط سنگریزه‌هاست.
توضیح اینکه: در محلّ جمرات، سنگریزه‌هایی روی هم انباشته شده بوده و طبعاً به‌صورت مخروطی بوده که مالک، امامِ اهل سنّت تأکید می‌کند، اصابت به نوک مخروط لازم نیست بلکه به هر نقطه از آن اصابت کند کافی است.
20. امام «شافعی» نیز بنا به نقل «سنن بیهقی» درباره جمع‌کردن سنگریزه‌ها چنین می‌گوید:
«و من حیث أخذ أجزأه، إلّا إنّی أکره من المسجد ... و من الجمرة لأنّه حصی غیر متقبّل». (4) «از هرجا سنگ بردارد کافی است، ولی من دوست ندارم از مسجد الحرام ... و از خود جمره بردارد، چون آن از سنگ‌های غیر مقبول است.»


1- حواشی شروانی، ج 4، ص 135
2- کتاب الامّ ج 2، ص 235
3- المدونة الکبری، ج 1، ص 422
4- سنن بیهقی، ج 5، ص 128

ص: 75
این تعبیر نشان می‌دهد که جمره همان مجتمع سنگریزه‌ها است.
21. «محیی‌الدین نَوَوی»، از فقهای معروف اهل سنّت، در کتاب «المجموع» اینگونه می‌نویسد:
«و المراد (مِن الجمرة) مجتمع الحصی فی موضعه المعروف و هو الّذی کان فی زمان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و لو نحّی الحصی من موضعه الشرعی و رمی إلی «نفس الأرض» أجزأ، لأنّه رمی فی موضع الرمی. هذا الّذی ذکرته هو المشهور و هو الصواب». (1) «مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست، در همان محلّ معروف و این همان چیزی است که در زمان رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله بوده است (دقّت کنید). سپس می‌افزاید: اگر سنگریزه‌ها را از آن محل کنار بزنند و سنگ را به آن زمین بیندازند کافی است؛ زیرا محلّ رمی «همان زمین» است، و این مطلبی را که من ذکر کردم در میان فقها مشهور است و حق نیز همین است.»
این عبارت، با صراحتِ کامل، جمره را همان قطعه زمین می‌داند و حتی ادّعای شهرت می‌کند و نیز می‌گوید: در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز چنین بوده است (دقت کنید!)
22. «ابن حجر» در کتاب «فتح الباری‌ء» چنین آورده است:
«و الجمرة اسم لمجتمع الحصی، سمّیت بذلک لاجتماع الناس بها». (2) «جمره نام محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن، به این اسم نامیده شده است.»
این سخن نیز صراحت دارد که جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.
23. امام احمد المرتضی از علمای اهل سنّت می‌گوید:
«جمرة العقبة و هو مستدبر للکعبة من بطن الوادی و موضعها ما تحت البناء و حولیه و هو موضع الحصی و لهذا قال فی الروضة: و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة فلو وقف طرفها و رمی الطرف الآخر جاز». (3)


1- المجموع، ج 8، ص 176
2- فتح الباری، ج 3، ص 464
3- شرح الأزهار، ج 2، ص 121

ص: 76
«جمره عقبه پشت به قبله از طرف درّه (باید رمی شود) و محلّ آن، همان قسمتی است که زیر بنا واقع شده و دو طرف آن، و آن محلّ سنگریزه‌هاست و لذا در «روضه» گفته است: شرط نیست رمی کننده خارج جمره باشد بلکه اگر یک طرف آن (دایره) بایستد و طرف دیگر را رمی کند جایز است.»
*** گروه چهارم: اینان کسانی هستندکه هیچ‌یک از تعبیرهای بالا را ندارند و آنان نیز چند گروهند:
الف) کسانی که گفته‌اند «روی جمره نایست» یا اگر کسی یک‌طرف جمره بایستد و طرف دیگر را بزند کافی است (یا کافی نیست).
این‌گونه تعبیرها نشان می‌دهد که جمره همان قطعه زمین دایره مانند است که می‌توان روی یک‌طرف آن ایستاد و سنگ را به طرف دیگر پرتاب کرد و گرنه ایستادن روی یک‌طرف ستون و رمی کردن طرف دیگر؛ چنانکه در گذشته نیز گفتیم، معنی ندارد از جمله کسانی که این تعبیر را دارند:
24. مرحوم یحیی بن سعید حلّی در کتاب «الجامع للشرائع» می‌فرماید:
«و اجعل الجمار علی یمینک و لا تقف علی الجمرة!» (1) «جمرات را در طرف راست خود قرار ده و روی جمره نایست.»
مگر ممکن است روی جمره ایستاد که از آن نهی می‌کند؟ آری اگر جمره محلّ اجتماع سنگریزه‌ها باشد، چنین کاری ممکن است؛ زیرا وسعت آن حدود سه متر در سه متر است و ممکن است کسی روی یک‌طرف آن بایستد.
25. محیی الدین نَوَوی، از فقهای عامّه، در کتاب «روضة الطالبیین» می‌نویسد:
«و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة، فلو وقف فی الطرف و رمی إلی الطرف الآخر جاز». (2) «شرط نیست که رمی کننده بیرون از جمره بایستد، بلکه اگر در یک طرف جمره بایستد و طرف دیگر را رمی کند کافی است.»


1- الجامع للشرائع، ص 210
2- روضة الطالبین، ج 2، ص 392

ص: 77
جالب است افرادی که در برابر این‌گونه تعبیرها پاسخی ندارند، گفته‌اند: در آن زمان عدّه‌ای بوده‌اند که از ستون‌ها بالا می‌رفته‌اند و در یک‌طرف ستون می‌ایستاده‌اند و طرف دیگر را می‌زدند!
بدیهی است هیچ پژوهشگر و محقّقی به‌طور جدّی این احتمال را نمی‌دهد که مردم بالای ستون‌ها بروند و از همان‌جا ستون‌ها را رمی کنند، این کار به طنز و شوخی شبیه‌تر است؛ چنانکه در سفرنامه «رفعت‌پاشا» به زودی خواهد آمد که بعضی به شوخی این کار خطرناک را انجام می‌دادند.
کسانی‌که با تعبیر «ارض»؛ «زمین» نیاورده‌اند ولی تعبیر به «فی‌الجمرة» یا «علی‌الجمرة» کرده‌اند. این نشان می‌دهد که جمره همان قطعه زمین است که اگر سنگ‌ها را «در آن» یا «بر آن» بیندازند کافی است
26. عبد الکریم رافعی در کتاب «فتح العزیز» نیز می‌نویسد:
«و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة بل لو وقف فی طرف منها و رمی إلی طرف جاز». (1) «لازم نیست کسی که سنگ می‌زند در خارج جمره بایستد، بلکه اگر در یک طرف بایستد و طرف دیگر را رمی کند، جایز است.»
27. محیی‌الدین نووی در «مجموع» آورده است:
«قال أصحابنا: و لا یشترط وقوف الرامی خارج المرمی بل لو وقف فی طرفه و رمی إلی طرفه الآخر، أو وسطه، أجزأه، لوجود الرمی و اللَّه أعلم». (2) «اصحاب ما گفته‌اند: شرط نیست رمی کننده خارج از محلّ رمی بایستد، بلکه اگر در یک طرف بایستد و طرف دیگر یا وسط آن را رمی کند کافی است، چون رمی حاصل شده است، و اللَّه اعلم.»
ب) کسانی‌که با تعبیر «ارض»؛ «زمین» نیاورده‌اند ولی تعبیر به «فی‌الجمرة» یا «علی‌الجمرة» کرده‌اند. این نشان می‌دهد که جمره همان قطعه زمین است که اگر سنگ‌ها را «در آن» یا «بر آن» بیندازند کافی است؛ روشن است که اگر واجب باشد سنگها را به


1- فتح العزیز، ج 7، ص 398
2- المجموع، ج 8، ص 174

ص: 78
ستون‌ها بزنند، تعبیر به «فی» و «علی» مناسب نیست. از کسانی که این تعبیر را دارند:
28. علّامه حلّی در «تذکره» می‌نویسد:
«و أمّا الرمی فإن أمکن الصبیّ من وضع الحصی فی کفّه و رمیها «فی الجمرة» من یده فعل و إن عجز الصبیّ من ذلک أحضره الجمار و رمی الولیّ عنه». (1) «اما رمی (کودکان)، هرگاه کودک بتواند سنگریزه را در دست بگذارد و از دست خود در جمره بیندازد، این کار را انجام می‌دهد و اگر نمی‌تواند ولیِّ او، وی را نزد جمرات می‌برد و از سوی او رمی می‌کند.»
29. شیخ صدوق نیز در «من لا یحضره الفقیه» می‌فرماید:
«وَ یَجُوزُ أَنْ تُکَبِّرَ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ تَرْمِیهَا تَکْبِیرَةً، فَإِنْ سَقَطَتْ مِنْکَ حَصَاةٌ فِی الْجَمْرَةِ أَوْ فِی طَرِیقِکَ فَخُذْ مَکَانَهَا مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْکَ وَ لا تَأْخُذْ مِنْ حَصَی الْجِمَارِ الَّذِی قَدْ رُمِیَ بِهَا». (2)«جایز است با هر سنگی که می‌زنی تکبیر بگویی و هرگاه یک سنگ (بدون اختیار) در جمره بیفتد یا در راه بیفتد به جای آن، سنگ دیگری از زیر پای خود بردار و از سنگ‌های جمرات که با آن رمی شده بر ندار.»
درست است که مرحوم صدوق می‌گوید سنگی که از دست در جمره افتاده کافی نیست ولی این به خاطر عدم نیّت و اختیار است، مهم این است که تعبیر به افتادن در جمره می‌کند و این دلیل بر این است که جمره همان زمین و محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست.
30. محقّق سبزواری در کتاب «ذخیره» می‌فرماید:
«و لو وقعت علی حصاة فطفرت الثانیة فوقعت «فی المرمی» یجزی کما قطع به المصنّف و مثله لو رمی إلی غیر المرمی فوقعت «فی المرمی». (3) «هرگاه آن سنگی را که رمی می‌کند، به سنگ دیگر بپرد- بخورد- و آن سنگ در محلّ رمی بیفتد، کافی است، همانگونه که مصنّف (منظور علّامه حلّی است) به آن قطع پیدا کرده است. و همچنین اگر به غیر محلّ رمی پرتاب کند و در محلّ رمی بیفتد، کافی است.»


1- تذکرة الفقهاء، ج 7، ص 30
2- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 548
3- ذخیرة المعاد، ج 3، ص 662

ص: 79
31. عبد الکریم رافعی از فقهای اهل سنّت (متوفّای 623 قمری) می‌گوید:
«و لو انصدمت الحصاة المرمیّة بالأرض خارج الجمرة أو بمحلّ فی الطریق أو عنق بعیر أو ثوب انسان، ثمّ ارتدّت و وقعت «فی المرمی» اعتدّ بها لحصولها فی المرمی بفعله من غیر معاونة أحد». (1) «هرگاه سنگی را که پرتاب کرده، به زمینِ خارج جمره یا به محلّی در راه یا گردن شتر یا لباس انسان بخورد و برگردد و در جمره بیفتد به آن قناعت می‌کند، چون به وسیله فعل او در جمره افتاده، بی آنکه از کسی کمک بگیرد.»
32. قبلًا از «محمد بن شربینی» چنین نقل کردیم:
«و یشترط أیضاً قصد الجمرة بالرمی فلو رمی إلی غیرها، کأن رمی فی الهواء فوقع فی المرمی لم یکف». (2) «شرط دیگر این است که نیّت رمی داشته باشد، پس اگر ریگی را به غیر آن، مثلًا به هوا پرتاب کند و در محلّ رمی بیفتد کافی نیست.»
و جالب این است که او در کتاب خود، بعد از این عبارت، در ذیل کلامش تصریح می‌کند که اگر سنگ را به ستون بزند و در محلّ رمی بیفتد کافی نیست چون نیّت محلّ رمی را نکرده است.
33. «امام سحنون» به «سعید التنوخی» در کتاب «المدوّنة الکبری» می‌نویسد: فتوای امام مالک را از امام عبدالرحمان‌بن القاسم در باره رمی جمار پرسیدم و گفتم:
«فإن رمی حصاة فوقعت قرب الجمرة؟ قال: إن وقعت فی موضع حصی الجمرة و إن لم تبلغ الرأس أجزأه، قلت: أتحفظه عن مالک؟ قال:
هذا قوله». (3) «هرگاه سنگریزه‌ای بیندازد و نزدیک جمره واقع شود، کافی است؟ گفت:
اگر در محلّ سنگریزه‌های جمره بیفتد


1- فتح العزیز، ج 7، ص 399
2- مغنی المحتاج، ج 1، ص 507
3- المدونة الکبری، ج 1، ص 422

ص: 80
کافی است، هرچند به بالای آن نرسد. گفتم: آیا این سخن را از مالک به خاطر داری؟
گفت: آری این سخنِ اوست.»
تعبیر به «و إن لم تبلغ الرأس» نشان می‌دهد که سنگ‌های روی هم انباشته، به صورت مخروط بوده که بعضی نوک آن را نشانه می‌گرفتند، در اینجا «سحنون» می‌گوید:
انداختن سنگ بر نوک این مخروط لازم نیست، اگر به اطراف آن هم بیندازند کافی است (این سخن را به خاطر داشته باشید که تعبیرات مشابه را نیز تفسیر می‌کند).
34. عبد اللَّه بن قدامه در «مغنی» آورده است:
«و إن وقعت علی موضع صلب فی غیر المرمی، ثمّ تدحرجت علی المرمی أو علی ثوب انسان ثم طارت فوقعت «فی المرمی» أجزأته لأنّ حصوله بفعله». (1) «هرگاه سنگ بر محلّ محکمی در غیر محلّ رمی بیفتد سپس غلتیده بر محلّ رمی بیفتد و یا بر لباس انسانی بیفتد و بپرد و در محلّ رمی قرار گیرد، کافی است؛ زیرا این عمل با فعل او انجام شده است.»
قابل توجّه اینکه در این عبارت، هم تعبیر به «فی المرمی» شده و هم «علی المرمی» که هر دو یک معنی می‌دهد.
35. و نیز عبد اللَّه بن قدامه در «المغنی» می‌نویسد:
«و لا یجزئه الرمی إلّا أن یقع الحصی فی المرمی فإن وقع دونه لم یجزئه». (2) «در رمی کفایت نمی‌کند مگر اینکه سنگریزه در محلّ رمی بیفتد، اگر در غیر آن واقع شود، کافی نیست.»
به یقین اگر منظور ستون باشد باید گفته شود: «مگر به ستون‌ها اصابت کند» و نمی‌توان گفت: «در ستون‌ها واقع شود».
36. محیی الدین نَوَوی در «المجموع» می‌گوید:
«إذا رمی الحصاة السابعة، ثمّ رمی صیداً قبل وقوع الحصاة «فی الجمرة» قال:
الدارمی، قال ابن المرزبان، یلزمه الجزاء لأنّه رماه قبل التحلّل فإنّه لا یحصل


1- المغنی، ج 3، ص 450
2- المغنی، ج 3، ص 450

ص: 81
التحلّل الّا بوقوع الحصاة فی الجمرة». (1) «هنگامی‌که سنگ هفتم را پرتاب می‌کند، به گفته دارمی، ابن مرزبان گفته است:
اگر پیش از افتادن سنگ در جمره صیدی کند، کفاره دارد؛ زیرا قبل از خروج از احرام صید کرده؛ چرا که حلّیت فقط با افتادن سنگ در جمره است.»
37. بهوتی (متوفّای 1051) در «کشّاف القناع» آورده است:
«و یشترط علمه بحصولها أی السبع حصیات «فی المرمی» فی جمرة العقبة (و فی سائر الجمرات) لأنّ الأصل بقاء الرمی فی ذمّته». (2) «و شرط است علم به قرار گرفتن هفت سنگریزه در محلّ رمی، در جمره عقبه و در سایر جمرات، چون اصل، اشتغال ذمّه است تا علم به برائت حاصل شود.»
38. در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعه» این‌گونه آمده است:
«الحنابلة قالوا: و لو رمی حصاة و وقعت خارج المرمی ثمّ تدحرجت حتّی سقطت فیه أجزأته و کذا إن رماها فوقعت علی ثوب انسان فسقطت فی المرمی». (3) «هرگاه سنگریزه‌ای پرتاب کند و در خارج محلّ رمی بیفتد، سپس بغلتد و به داخل محلّ رمی سقوط کند، کافی است. همچنین اگر رمی کند و بر لباس انسانی بیفتد و از آنجا در محلّ رمی سقوط کند، آن هم کافی است.»
تعبیر به «انْحَدَرَتْ عَلی الجَمَرة» نشان می‌دهد که جمره همان قطعه زمینی است که سنگ به آن می‌اندازند».
در این عبارت، مسأله «غلتیدن سنگ» یک بار و «سقوط در محلّ رمی» دوبار تکرار شده است و هر دو گواه بر مدّعاست.
39. در کتاب موسوعه فقهی طبع کویت، در باب رمی جمار آمده است:
«و یشترط حصول الجمار فی المرمی عند جمهور الفقهاء (المالکیّة و الشافعیّة و الحنابلة) و إن لم یبق فیه و لا یشترط ذلک عند الحنفیّة، فلو وقع علی ظَهْر رجل أو جمل أو وقعت بنفسها بقرب الجمرة أجزأ و إلّا لم یجزی‌ء». (4)


1- المجموع، ج 7، ص 320
2- کشّاف القناع، ج 2، ص 581
3- الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 667
4- الموسوعة الفقهیة، طبع کویت، ج 15، ص 279

ص: 82
«نزد بیشتر فقها (ی مالکی، شافعی و حنبلی) لازم است سنگریزه‌ها در محلّ رمی قرار گیرد، هرچند در آن باقی نماند و حنفی‌ها این معنی را لازم نمی‌دانند.
پس اگر بر پشت انسان یا شتری واقع شود سپس نزدیک جمره بیفتد کافی است و الّا کفایت نمی‌کند.»
40. مرحوم علّامه در «قواعد» می‌فرماید:
«لو وقعت علی شی‌ء و انحدرت علی الجمرة صحّ». (1) «هرگاه سنگ‌ریزه‌ها بر چیزی واقع شود و در جمره فرو افتد صحیح است.»
تعبیر به «انْحَدَرَتْ عَلی الجَمَرة» نشان می‌دهد که جمره همان قطعه زمینی است که سنگ به آن می‌اندازند».
البته واضح است که سخن از تمام جمرات است نه خصوص جمره عقبه.
41. ابن فهد حلّی در «محرّر» می‌گوید:
«لَو وقَعَت علی شی‌ء ثُمَّ انحدرت مِنه الَی الجَمَرة، اجزأت أیضاً». (2) «هرگاه سنگریزه بر چیزی بیفتد، سپس از آن به سوی جمره سرازیر شود، آن هم کافی است.»
این نیز در تمام جمرات است.
42. در کتاب «شرایع الاسلام» (از محقق حلّی) می‌خوانیم:
«فالواجب فیه النیّة و العدد ... و إصابة الجمرة بها بما یفعله فلو وقعت علی شی‌ء و انحدرت علی الجمرة جاز ...». (3) «واجب است در رمی نیّت کند و عدد (هفت) نیز شرط است و باید به وسیله او به جمره اصابت کند و اگر روی چیزی قرار گیرد و از آن سرازیر گردد و به وسیله آن به جمره برسد، کافی است.»
43. مرحوم شهید ثانی در «مسالک الافهام» در باب جمرات می‌گوید:
«فلو وقعت علی شی‌ء و انحدرت علی الجمرة جاز». (4)


1- قواعد الأحکام، ج 1، ص 439
2- سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 30، ص 528
3- شرایع الاسلام، ج 1، ص 192
4- مسالک الأفهام، ج 2، ص 292

ص: 83
«هرگاه سنگریزه بر چیزی بیفتد و به سوی جمره سرازیر شود، کافی است.»
44. محقّق ثانی در «جامع المقاصد» نیز همین تعبیر را دارد و می‌فرماید:
«لو وقعت علی شی‌ء و انحدرت علی الجمرة صحّ و لو تمّمتها حرکة غیره لم یجز». (1) «هرگاه سنگریزه بر چیزی بیفتد و در جمره سرازیر شود صحیح است اما اگر با حرکت دیگری به جمره برسد کافی نیست.»
45. مرحوم صاحب ریاض نیز شبیه همین را دارد و می‌فرماید:
«لو وقعت علی شی‌ء و انحدرت علی الجمرة فإنّها تجزی». (2) «اگر سنگریزه روی یک شی‌ء بیفتد و به سوی جمره سرازیر شود، کافی است.»
و در ادامه سخن، منظور از شی‌ء را بدن انسان یا شتر ذکر می‌کند.
همه این تعبیرها شاهد مقصود ماست.
ج) کسانی‌که گفته‌اند اگر سنگ را به جمره بیندازد؛ به‌طوری که وارد جمره شود وسپس از آن خارج گردد، مانعی ندارد؛ یعنی ماندن سنگ در محلّ جمره شرط نیست و روشن است که اگر مراد رمی ستون بود، فرض این مسأله اصلًا معنی نداشت؛ از کسانی که پیرو این گروه‌اند، عبارت‌اند از:
46. زکریابن محمد الأنصاری (متوفّای 926 قمری) در کتاب «فتح الوهّاب» در بیان شروط رمی می‌گوید:
«و تحقّق إصابته بالحجر و إن لم یبق فیه کأن تدحرج و خرج منه فلو شکّ فی إصابته لم یحسب». (3) «یکی از شروط، اصابت سنگریزه (به جمره) است، هرچند در جمره نماند، مثل اینکه سنگ‌ریزه بغلتد و از جمره خارج شود و هرگاه شک در اصابت کند، کافی نیست.»


1- جامع المقاصد، ج 3، ص 235
2- ریاض المسائل ج 6 ص 412
3- فتح الوهاب، ج 1، ص 256

ص: 84
47. امام احمد المرتضی در «شرح الأزهار» می‌نویسد:
«لا یشترط بقاء الحصی فی‌المرمی فلو وقعت فیه ثمّ تدحرجت عنه لم یضرّ». (1) «شرط نیست که سنگریزه در محلّ رمی بماند، هرگاه در آن قرار گیرد و سپس بغلتد و از آن خارج شود، ضرری ندارد.»
48. محیی‌الدین نَوَوی نیز در «مجموع» چنین آورده است:
«قال أصحابنا: و لا یشترط بقاء الحجر فی المرمی فلو رماه فوقع فی المرمی ثمّ تدحرج منه و خرج عنه أجزأه، لأنّه وجد الرمی إلی المرمی و حصوله فیه». (2) «اصحاب ما گفته‌اند: شرط نیست سنگریزه در محلّ رمی بماند، پس اگر رمی کند و در محلّ رمی بیفتد و سپس بغلتد و از آن خارج شود، کفایت می‌کند؛ زیرا رمی در مرمی قرار گرفته است.»
*** گروه پنجم: جمعی از فقهای متأخر اشاره به کفایت رمی بر ستون و رمی بر محلّ اجتماع سنگ‌ها کرده‌اند و به تعبیر دیگر، از کلام آنان تخییر استفاده می‌شود که نتیجه آن کفایت رمی بر محلّ سنگریزه‌ها است. پیروان این نظریه عبارت‌اند از:
49. مرحوم شهید اوّل در کتاب «دروس»، چنین می‌نویسد:
«و الجمرة اسم لموضع الرّمی، و هو البناء أو موضعه ممّا یجتمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه، و صرّح علیّ بن بابویه بأنّه الأرض». (3) «جمره نام محلّ رمی است و آن ستون مخصوص یا محلّ آن است که سنگریزه‌ها در آن جمع می‌شود. بعضی نیز گفته‌اند: جمره فقط نام محلّ جمع شدن سنگها است و مرحوم صدوق تصریح کرده که جمره همان زمین است.»
50. مرحوم فاضل اصفهانی در «کشف اللثام» در تفسیر «جمره» چنین می‌نویسد:
«و هی المیل المبنی، أو موضعه». (4) «جمره عبارت از ستونی است که بنا شده، یا محلّ آن ستون.»


1- شرح الأزهار، ج 2، ص 122
2- المجموع، ج 8، ص 173
3- دروس، ج 1، ص 428
4- کشف اللثام، ج 6، ص 114

ص: 85
51. شهید ثانی در «شرح لمعه» نیز در تعریف جمره اینگونه آورده است:
«و هی البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا یجتمع من الحصی، کذا عرفه المصنف فی الدروس، و قیل هی مجمع الحصی ... و قیل هی‌الأرض». (1) «جمره همان بنای مخصوص یا محلّ واطراف آن‌است که سنگریزه‌ها درآن جمع می‌شود، همان‌گونه که مرحوم شهید اوّل در دروس آن را تفسیر کرده است. بعضی نیز گفته‌اند: جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه‌هاست و بعضی گفته‌اند: همان قطعه زمین‌است.»
نکته مهمّی که در کلام شهید آمده، این است‌که می‌فرماید: «أو موضعه و ما حوله ...»؛ یعنی یک معنای جمره، محلّ ستون و اطراف آن محل است که دقیقاً چیزی شبیه حوضچه‌های فعلی می‌شود (این سخن در نظرتان باشد که در بحث «نقدها» از آن استفاده فراوان خواهیم کرد).
52. بکری دمیاطی از علمای شافعی، در کتاب «إعانة الطالبین» می‌گوید:
«لزم أن یکون قاصداً المرمی، فلو قصد غیره لم یکف، و إن وقع فیه؛ کرمیه نحو حیّة فی الجمرة، و رمیه العَلَم المنصوب فی الجمرة عند ابن حجر، قال:
نعم لو رمی إلیه بقصد الوقوع فی المرمی و قد علمه فوقع فیه، اتّجه الإجزاء لأنّ قصده غیر صارف حینئذ، قال عبد الرؤوف:
و الأوجه أنّه لا یکفی و کون قصد العلم حینئذ غیر صارف ممنوع لأنّه تشریک بین ما یجزی‌ء و ما لا یجزی‌ء أصلًا.
و فی الایعاب: أنّه یغتفر للعامی ذلک، و اعتمد إجزاء رمی العلم إذا وقع فی المرمی، قال: لأنّ العامة لا یقصدون بذلک إلّا فعل الواجب، و المرمی هو المحلّ المبنی فیه العلم ثلاثة أذرع من جمیع جوانبه إلّا جمرة العقبة فلیس لها إلا جهة واحدة». (2) «واجب است محلّ رمی را نیّت کند. پس اگر غیر آن را قصد کند کافی نیست، هرچند در محلّ رمی بیفتد، مثل اینکه سنگ را به سوی ماری که در جمره بوده، انداخته یا به علامتی که در آنجا نصب کرده‌اند بیندازد (به عقیده ابن حجر). او


1- شرح لمعه، ج 2، ص 282
2- إعانة الطالبین، ج 2، ص 347

ص: 86
می‌گوید: اگر رمی به سوی ستون باشد به قصد اینکه از آنجا در محلّ رمی بیفتد و در آنجا نیز بیفتد، کفایت می‌کند، چون قصد غیر محلّ رمی نظر او را منصرف نمی‌کند. ولی عبدالرؤوف گفته‌است که کفایت نمی‌کند و اینکه گفته شود قصد ستون انسان را از محلّ رمی واقعی منحرف نمی‌کند درست نیست، و در کتاب «الایعاب» آمده است که این در مورد عوام بخشوده می‌شود و گفته است پرتاب سنگ به سوی ستون به شرط اینکه در محلّ رمی بیفتد مانعی ندارد؛ زیرا عوام هدفشان انجام واجب الهی است و محلّ رمی همان محلّی است که علامت در آن قرار داده شده که از هر طرف (از مرکز دایره) سه ذراع است مگر جمره عقبه که یک طرف بیشتر ندارد.»
53. ابن عابدین از علمای حنفی در «حاشیة رد المحتار» می‌گوید:
«و فی اللباب: و لو وقعت علی الشاخص: أی‌أطراف المیل الذی هو علامة للجمرة، أجزأه، و لو وقعت علی قبة الشاخص و لم تنزل عنه أنّه لا یجزیه للبعد». (1) «در کتاب لباب آمده است: اگر سنگریزه بر شاخص، یعنی اطراف میل که علامت جمره است بیفتد کافی است ولی اگر بالای شاخص قرار گیرد و پایین نیفتد کافی نیست، چون از محل دور است.»
54. اخیراً یکی از فضلای محترم که از مکّه باز گشته بود، بخشی از مجلّه «البحوث الفقهی المعاصره» (شماره 49- سال 1421) حجاز را در باره ماهیت جمرات با خود آورده بود که مدرک خوبی برای بحث ماست.
این مجله در مقاله‌ای با عنوان «الجمرات» سخنی دارد که نشان می‌دهد فقهای فعلی حجاز، موضوع جمرات را همان محلّ اجتماع سنگریزه‌ها می‌دانند ولی در این اختلاف


1- حاشیة ردّ المحتار، ج 2، ص 565

ص: 87
دارند که آیا زمین زیر جمرات می‌تواند جزئی از محلّ رمی باشد یا نه (توجه کنید: جزئی از محلّ رمی).
بعضی با صراحت آن را نفی می‌کنند و می‌گویند: محلّ ستون‌ها جزء نیست و اگر ستون‌ها از بین برود، رمی محلّ آن کفایت نمی‌کند، بلکه باید سنگ را به دایره اطراف آن انداخت و بعضی معتقدند محلّ آن هم جزئی از محلّ رمی است و اگر ستون‌ها از میان برود، به تمام آن محل (محلّ ستون‌ها و منطقه اطراف آن) می‌توان رمی کرد.
همانطور که ملاحظه می‌کنید همگی مسلم می‌دانند که محلّ رمی، اطراف ستون‌هاست ولی در اینکه محلّ ستون‌ها هم جزء است یا نه، اختلاف نظریه دارند.
اکنون این شما و این هم عین عبارت مجله «البحوث الفقهی المعاصرة»:
«امّا العَلَم الشاخص فی وسط الجمرات، فقد اختلف الفقهاء فی احتسابه جزءاً من المرمی، أو خارجاً عنه، نظراً لاختلافهم فی وجوده علی عهد النبی صلی الله علیه و آله، و یترتّب علی هذا خلاف فقهی فی صحّة رمی مکان الشاخص لو أزیل، و فی بقاء حصی الجمار علیه بشقوق جداره فی حالة وجوده، أو أعلی قمّته.
فمن یذهب إلی وجود الشاخص علی عهد رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله یعدّ مکانه جزءاً من المرمی فی حالتی بقائه، أو زواله، یصحّ الرمی إلی مکانها، و ما بقی من الجمار بین شقوق الجدار.
و من یری استحداثه بعد عهد النبوة یری أنّه أی الشاخص لا یعدّ من المرمی فلا یصحّ الرمی إلی مکانها بعد زوالها، أو بقاء حصی الجمار علیه، أو بین شقوق جدارها.
فمن ثمّ یطرح الفقهاء عند هذا الموضع السؤال التالی:
«هل أرض العَلَم (الشاخص) من أصل المرمی بحیث یجزی‌ء الرمی الی محلّه لو أزیل، أو لا خلاف»؟
ذهب ابن حجر الی أنّها لیست من المرمی، فلا یجزی‌ء الرمی الیها لو أزیل العلم، و قال العلّامة ابراهیم الباجوری تبعاً لابن قاسم، هی منه، و یجزی‌ء الرمی الیه لو أزیل، و أما ذات العلم المبنی فلیس بمرمی، فلا یکفی الرمی إلی العلم المنصوب فی الجمرة.
ص: 88
و عند العلّامة محمّد الرملی: «یجزی‌ء الرمی إلی العَلَم إذا وقع فی المرمی. قال:
لأنّ العامّة لا یقصدون بذلک إلّا فعل الواجب ...».
و تتعدّد اجتهادات العلماء فی عدّ مکان الشاخص لو أزیل من الجمرة أم لا و هل یصحّ الرمی إلیه؟
تعرّض لهذا الموضوع أیضا العلّامة الشیخ محمود الشکری بن السید اسماعیل حافظ کتب الحرم المکّی قائلا:
«و اختلف فی أرض الشاخص، قیل أنّها مجتمع الحصی، و قیل: لا، و الأول هو الأرجح و الأقوی، و علی کلا القولین یجوز الرمی إلیه لو أزیل الشاخص؛ لأنّها من المرمی الحقیقی علی القول الأول، و من المرمی الحکمی علی القول الثانی».
از آنچه در بالا آمد، نتایج زیر گرفته می‌شود:
1. اگر طبق گفته بعضی از مورّخان، نگوییم به‌طور قطع این ستون‌ها در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، حدّ اقل باید بگوییم وجود آنها در آن زمان مشکوک است.
2. همه علمای اهل سنّت اتفاق بر این دارند که محلّ رمی همان «مجتمع الحصی»؛ (محل اجتماع سنگریزه‌ها) است، بحث در این است که آیا زمین زیر ستون هم جزئی از آن می‌باشد، که اگر ستون از میان برود، انداختن سنگ بر جای آن کافی باشد یا نه، گروهی آن را جزء می‌دانند و گروهی جزء نمی‌دانند و دایره اطراف را محلّ رمی می‌شمارند.
3. اگرکسی سنگ به ستون‌ها بزند و در دایره پایین بیفتد، به عقیده بعضی کافی نیست؛ چرا که ستون را قصد کرده نه دایره اطراف را، ولی بعضی دیگر می‌گویند کافی است؛ زیرا قصد قربت به‌طور اجمالی برای انجام وظیفه داشته و سنگ را به ستون پرتاب کرده و از آنجا در دایره- که محلّ واقعی رمی است- افتاده، همین قصد اجمالی کفایت می‌کند.
55. اخیراً مجّله دیگری از مجلّات معروف عربستان به‌نام «البلد الأمین» (1) نیز به دست ما رسید که مقاله‌ای در باره جمره عقبه به قلم «شریف محمدبن مساعد الحسنی» در آن نوشته شده است.


1- سال 6، شماره 8

ص: 89
در این مقاله توضیحی در باره حوضچه‌های اطراف جمرات آمده، که نخستین بار در چه زمانی اقدام به ساختن این حوضچه‌ها شده، در ضمن شرح داده است که محلّ رمی همین محدوده حوضچه‌هاست، عین عبارت مقاله چنین است:
«البسام ذکر فی کتابه (توضیح الأحکام فی بلوغ المرام، ج 3) إنّ أوّل من ذکر إحداث هذه الحیطان (الأحواض) علی الجمار هو الشیخ علی ابن سالم الحضرمی فی نسکه المسمّی: «دلیل الطریق لحجاج بیت‌اللَّه العتیق» فقد قال فی صفحة 87: المرمی المحلّ المبنی فیه العلم و ضبطه ثلاثة أذرع من جمیع جوانبه و قد حوّط علی هذا المقدار بجدار قصیر فالمرمی یکون داخله»:
«بسام در کتابِ «توضیح الأحکام فی بلوغ المرام جلد 3» می‌نویسد: نخستین کسی که به بنای حوضچه‌ها در محدوده جمار اشاره کرده «شیخ علی‌بن سالم حضرمی» است که در کتاب مناسکش به نام «دلیل الطریق لحجاج بیت اللَّه العتیق، صفحه 87» آورده است: محلّ رمی، همان جایی که علامت (یعنی ستون‌ها) در آن بنا شده، به مقدار دایره‌ای به شعاع سه ذراع است و در محیط این دایره دیوار کوتاهی بنا شده که محلّ رمی در داخل محدوده دیوار قرار دارد.»
این سخن نشان می‌دهد که محدوده رمی، دایره‌ای به شعاع سه ذراع (به قطر سه متر) بوده است و ستون‌ها به عنوان «عَلَم» (نشانه) معرفی شده‌اند.
*** 56. در پایان بحث، کلام فقیه ماهر «صاحب جواهر»- اعلی‌اللَّه مقامه الشریف- را به عنوان «حسن ختام» می‌آوریم:
مرحوم صاحب جواهر رحمه الله از معدود محقّقانی است که به سراغ توضیح موضوع «جمره» رفته و بحث نسبتاً مشروحی (حدود یک صفحه) درباره آن آورده است و عبارتش در پایان بحث نشان می‌دهد که انداختن سنگ در محلّ جمرات را کافی می‌داند. عبارت ایشان چنین است:
ص: 90
«ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص، أو موضعه إن لم یکن، کما فی کشف اللثام، و سمّی بذلک لرمیه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار، أو من الجمرة بمعنی اجتماع القبیلة لاجتماع الحصاة عندها ... و فی الدروس أنّها اسم لموضع الرمی و هو البناء، أو موضعه، ممّا یجتمع من الحصی، و قیل هی مجتمع الحصی لا السائل منه و صرّح علیّ بن بابویه بأنّه الأرض و لا یخفی علیک ما فیه من الإجمال و فی المدارک بعد حکایة ذلک عنها قال: و ینبغی القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة، و لعدم تیقّن الخروج من العهدة بدونه، أمّا مع زواله فالظاهر الاکتفاء بإصابة موضعه» و إلیه یرجع ما سمعته من الدروس و کشف اللثام إلّا أنّه لاتقیید فی الأوّل بالزوال و لعلّه الوجه لاستبعاد توقّف الصدق علیه». (1) «منظور از جمره، آن بنای مخصوص، یا «محلّ» آن است، در صورتی که آن بنای مخصوص وجود نداشته باشد، همانگونه که در کشف اللثام آمده است؛ و از این جهت جمره نامیده شده و با سنگ‌های کوچک، که نامش
شواهدِ روشن نشان می‌دهد که در اعصار پیشین ستونی وجود نداشته و تنها همان محلّی بوده که سنگریزه‌ها روی آن انباشته شده است
«جمار» است، رمی می‌شود، یا از جمره به معنای اجتماع قبیله گرفته شده، چون محلّ اجتماع سنگ‌هاست ...
و در کتاب «دروس» آمده است که «جمره» اسم است برای محلّ رمی، که همان «بنای مخصوص» یا «محلّ» آن است؛ یعنی همان جایی که سنگ‌ریزه‌ها جمع می‌شود و بعضی گفته‌اند: «جمره» به معنای محلّ اجتماع سنگریزه است، نه محلّی که سنگریزه‌ها جریان پیدا می‌کند. (یعنی منطقه‌ای که سنگریزه‌ها در آن پخش شده است) و مرحوم «صدوق» تصریح کرده که جمره همان «زمین» است، و کلام او خالی از اجمال نیست و در کتاب «مدارک» بعد از نقلِ این مطلب از صدوق، می‌گوید: سزاوار است یقین داشته باشیم به لزوم اصابت سنگ به آن بنای مخصوص، در صورتی که بنا وجود داشته باشد؛ زیرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است، همان بنا است. به علاوه یقین به ادای تکلیف بدون آن حاصل نمی‌شود، امّا اگر این بنا از میان برود


1- جواهرالکلام، ج 19، ص 106

ص: 91
ظاهر این است که اصابت سنگ به محلّ آن کافی است.»
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این عبارات می‌فرماید:
«آنچه از دروس و کشف اللثام نقل شد، به همان مطلبی که مدارک گفته بر می‌گردد، ولی شهید در دروس مقیّد به زوال نکرده؛ یعنی اصابت به ستونها و زمین (هر دو را) کافی می‌داند، حتّی اگر ستونها وجود داشته باشد».
صاحب جواهر سپس می‌گوید: «شاید صحیح همین باشد؛ زیرا بعید است که صدق جمره بر زمین، مشروط به وجود ستون‌ها باشد».
*** از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر دو نکته به خوبی استفاده می‌شود:
الف) خود ایشان تمایل به این دارد که اصابت سنگ به ستون‌ها و زمین، هر دو کافی است، و این سخن با مقصود ما، که همان کفایت پرتاب سنگ به حوضچه اطراف ستون‌هاست، موافق است.
ب) از کلامی که از صاحب مدارک نقل کرده، معلوم می‌شود که ایشان برای اصابت سنگ به ستون‌ها، به دو چیز تمسّک جسته است؛ نخست اصل اشتغال و احتیاط، و دیگر اینکه در زمان ایشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است.
ولی چنانکه خواهد آمد، هیچ یک از این دو دلیل قانع کننده نیست؛ زیرا وجود ستون‌ها در عصر ایشان، دلیل بر این نیست که در عصر معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته است (آن هم نه به عنوان علامت).
قاعده احتیاط در اینجا ایجاب می‌کند که هم ستون را رمی کند و هم در محلّ سنگریزه‌ها بیفتد. بنابراین، سنگ‌هایی که به ستون می‌خورد و به بیرون پرتاب می‌شود کافی نیست و این مشکل عظیم دیگری برای حجاج فراهم می‌کند که اصابت به هر دو محل را رعایت کنند.
به علاوه رجوع به اصل احتیاط، هنگامی است که دلیلی بر وجوب رمی به محلّ سنگریزه‌ها نداشته باشیم، در حالی که دلیل کافی داریم؛ زیرا شواهدِ روشن نشان می‌دهد که در اعصار پیشین ستونی وجود نداشته و تنها همان محلّی بوده که سنگریزه‌ها روی آن
ص: 92
انباشته شده است و اگر ستونی بوده به عنوان علامت و نشانه برای محلّ جمره بوده است.
و دلایل متعدّدی بر این امر اقامه کرده‌ایم.
*** نتیجه:
دقّت در سخنان گسترده بالا، که از محقّقان فقه اسلامی؛ اعم از شیعه و اهل سنّت، در پنج گروه و از حدود پنجاه منبع نقل شد (به خصوص با توجّه به اینکه در موضوعاتِ مربوط به حج اختلافی میان فِرَق اسلامی نیست) ثابت می‌کند که در قرون پیشین یا ستونی در محلّ جمرات نبوده و یا اگر بوده به عنوان علامت بوده است.