بررسیهای آغازین
جغرافیای تاریخی مدینه و نامهای آن
موقعیت اقتصادی مدینه و اهمیت آن میان شمال و جنوب
اول: جغرافیای تاریخی مدینه و نامهای آن
آن هنگام که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از افزایش آزار و اذیّتهای قریش و ایستادگی و مقاومت آنان در برابر گسترش اسلام، تصمیم به هجرت گرفت، در اینباره به یاران خود در مکه فرمود:
جایگاه هجرت شما را دیدم؛ «اریت سبخة ذات نخل بین لابتین» (1)
و نیز فرمود: «در خواب دیدم از مکه به سرزمینی که در آن درختان خرما است، هجرت میکنم. در آغاز، تصوّر کردم که آن سرزمین، یمامه و یا هجر میباشد، لیکن پس از آن، متوجه شدم که آن، شهرِ یثرب است.» (2)
از آنچه گذشت، چنین برمیآید که مدینه با داشتن حرّهها و نخلستانهای فراوانش در میان عرب کهن، مشهور بوده است. (3) این شهر دارای ساکنانی بوده و پس از هجرت پایگاهی برای اسلام شد و از اینرو بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نام آن را در میان برخی از شهرهای کشاورزی
1- «شورهزاری با نخلهای فراوان، که در میان دو حرّه واقع گردیده بود». ابن کثیر، السیرةالنبویه، ج 2، ص 213
2- ابن کثیر، همان مصدر؛ الدیار بکری، تاریخ الخمیس، ص 320
یمامه؛ منطقهای گسترده در نجد، در میانه جزیرةالعرب، که شامل مناطق حجر ریاض کنونی، السهباء، السیح الکبیر، الخرج، نساح، العارض، وادیهای نعام و ... میباشد. یمامه دارای پناهگاههای پراکنده و درختان نخل و باغها و کشتزارها بوده است و مشهورترین قبایل آن بنیحنیفه و بنیتمیم بودند. در سرزمین آنان نخلستانها، دهکدهها و کشتزارهای فراوان به همراه چاههای آب وجود داشته است. نک: الهمدانی، صفة جزیرةالعرب تحقیق الاکوع، صص 285- 279
هجر؛ شهری است در بحرین، در ساحل شرقی جزیرة العرب. این منطقه بازار بنی محارب از بنی عبدالقیس بوده و سکونتگاههای پیرامون آن، از دهکدههای بحرین بهشمار میآمده است.
قطیف که منطقهای ساحلی است، از دهکدههای آن بوده که دهکدهای مهم و دارای خرمای فراوانی بوده است. و نیز العقیر در جنوب آن، که ساحلی بوده و نخل فراوانی داشته است. و النباج که سرزمینی با دهکدههای فراوان بوده و به آن نباج بنیعامر نیز میگفتند که شامل چشمههای آب فراوان بوده و نخلستانها و کشتزارهایی نیز داشته است. نک: الهمدانی، صفة جزیرة العرب، صص 280- 279.
3- العینی، عقد الجمان، ج 1، ص 32 کتابخانه توپ قاپو در استانبول؛ حتی، تاریخ العرب، ج 1، ص 146
1- و نیز از طلحة بن عبداللَّه تیمی روایت شده است هنگامی که در بازار بصری حاضر شد، از راهبی که در صومعه خویش بود، بشارت ظهور پیامبرخدا، محمد صلی الله علیه و آله را شنید و هجرتگاه او را به سرزمینی حاصلخیز، که دارای نخل و حرّه است، توصیف نمود. نک: ابن سعد، الطبقات، ج 3، ص 214 و 215.
2- حتی، تاریخ العرب، ج 1، ص 143
حجاز؛ با کسر بدین لحاظ حجاز نامیده شد که میان تهامه- که دشتهای پستی در ساحل دریای سرخ بوده- و بلندیهای شرقی نجد واقع گردیده است. نک: یاقوت، معجمالبلدان، ج 2، صص 220- 218، ماده «حجاز» الهمدانی، مختصرالبلدان، صص 26 و 27؛ حِتّی، تاریخ العرب، ج 1، صص 142 و 143. جغرافیدانان عرب در تعریف حجاز و تعیین محدوده آن با یکدیگر اختلاف دارند. لیکن با این حال تقریباً همگی در اینکه حجاز، همان جبل السراة است- که از حدود یمن تا بادیةالشام امتداد مییابد و تهامه و نجد را از یکدیگر جدا میسازد- همنظر میباشند. نک: وهیبی، د. عبداللَّه، الحجاز کما حدّده الجغرافیون العرب، مقالهای که در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه ریاض، م 1، سال اول، 1390 ه. ق./ 1970 م، صص 70- 53 منتشر گردید.
3- بکری، معجم ما استعجم، ج 1، ص 5
4- عمالیق؛ منسوب به عملاق بن ارفخشدبن سامبن نوح میباشند. گفته شده است که عمالیقنخستین افرادی بودند که در مدینه به کشاورزی مشغول شده و در آنجا نخل کاشتند و خانهها، اطُم و محلّهها را بهوجود آوردند. (نک: سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 157).
و «أطام» جمع «أطمّ»، دژی از سنگ بوده است. (نک: العدوی، احوال مکه و المدینه، ج 2، ص 112). گفته میشود که «أُطمّ» از ائتطم، بهمعنای ارتفاع و بلندی است. در حالیکه ولفنسون، تاریخنگار یهودی میگوید: فعل أطم دارای معانی گوناگون در زبان عبری است؛ بهطوری که گفته میشود «أطم عینیه»؛ یعنی دیدگان خود را فرو بست و «أطم أذنیه»، بهمعنای گوشهای خود را بست. و أطم در دیوار و ساختمان، همان منافذی است که از خارج بسته و از درون باز است. (نک: تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیة و صدر الاسلام، ص 117).
ضروری میدانم بر آنچه گذشت اضافه کنم که: در میان مردمِ بومی نجد، استفاده از فعل «سقف»، بهمعنای بهوجود آوردن، سقف در ساختمان بوده، همچنانکه بهمعنای پوشانیدن چاه بهوسیله سنگ بزرگ میباشد و فعل امر «یطم» در لفظ عامیانه آنان چنین بهکار برده میشود: أَنطم، که بهمعنای خاموش باش- با تندی- و یا نظیر «علی طمام المرحوم» که بهمعنای «در دوران و ایام او» میباشد، استفاده میشود و در پایه بلاغت: «طم الوادی طموماً»، بهمعنای فزونی و غلبه یافتن و «طم البئر»، بهمعنای بستنِ درِ چاه و «طم شعره»، بهمعنای «کوتاه کردن موی او» میباشد. (نک: زمخشری، اساس البلاغه، چاپ دار صادر بیروت، ص 396).
ملاحظه میگردد که لفظ «أطم» در قرآن کریم استفاده نشده است. (نک: مدنی، عبید، أطوم مدینه، مقالهای که در مجله دانشکده ادبیات، دانشگاه الریاض، جلد سوم، سال سوم، 1393/ 1394 ه. ق. بهچاپ رسید).
در اینجا به کلمه «الحصون» از گفتههای باری تعالی درباره بنیقریظه و بنینضیر اشاره میکنم: ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ ...؛ «و خودشان نیز گمان میکردند که دژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود» (حشر: 2).
همچنین در اینباره به لفظ «الصیاصی» از کلام اللَّه اشاره میکنم: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ ...؛ «و خداوند گروهی از اهل کتاب (یهود) را که از آنان (مشرکان عرب) حمایت کردند، از قلعههای محکمشان پایین کشید» (احزاب: 26).
گفته میشود که تنها مدینه دارای أُطام نبوده، بلکه در یمامه و خیبر و تیماء و طائف و نیز در صنعاء و نجران نیز اطام وجود داشته است. لیکن این نوع ساختمان از نظر قدمت و نیز سیر تکاملی آن، به مدینه بازمیگردد. (نک: منبع قبل، ص 223). اما دژهای یمامه، با نام «البتل» که واحد آن بتیل بود، شناخته میشد. این دژهای مربّع، همانند صومعه، سر بر آسمان کشیده بود و از گِل ساخته میشد و گاه ارتفاع آنها به دویست ذراع میرسید و نیز گفته شده که در دوران «طسم» و «جدیس» که ساکنان کهن آنجا بودند، این بلندی به پانصد ذراع میرسیده است. (نک: الهمدانی، صفة جزیرة العرب، ص 284).
از اینرو، تاریخنگاران مسلمان آوردهاند که بنی أنیف- که خود از بازماندگان عمالیق بهشمار میآمدند و پیش از یهودیان در مدینه میزیستند و بیشتر ساکنان مدینه را تشکیل میدادند و به همراه آنان مردمانی از «بلی» و «یمن» نیز در آنجا زندگی میکردند- پیش از یهودیان آطام و خانهها را بنا کردند، که این خود اندیشه عربی بودن ساختار آطام را برای ما آشکار میسازد. (نک: العدوی، احوال مکه و المدینه، ج 2، ص 112؛ یاقوت، معجم البلدان، ج 5، ص 84؛ ابن خلدون، تاریخ، چاپ حبابی در مصر، 1355 ه. ق. ج 1، ص 44).
5- بلاذری، انسابالأشراف، ج 1، ص 6؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، از ص 156 به بعد؛ د. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب، ج 1، صص 137- 128
6- نام دریای سرخ در قدیم، قلزم بوده است. نک: اصطخری، المسالک و الممالک، تحقیقد. محمد صابر، ص 20.
ینبع؛ در سمت راست رَضْوی کوهی در نزدیکی ینبع و در فاصله یکروز از آن، که از مدینه هفت منزل فاصله دارد و شخصی که از مدینه بهسوی دریای سرخ حرکت کند، با کوه رضوی یک شب فاصله دارد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ینبع را در اختیار عمربن خطاب قرار داد. نک: یاقوت، معجمالبلدان، ج 3، ص 51، ماده رضم و ج 5، صص 449- 450، ماده ینبع. ینبع، یکصدوپنجاه مایل از غرب با مدینه فاصله دارد. در حال حاضر و پیش از آن، نام ینبع بر ینبع المنیاء ینبع ساحلی اطلاق میگردید و در مقابل، به ینبعالنخل همواره همان ینبعالنخل گفته میشد. لیکن منظور از نام ینبع در کتابهای پیشینیان، همان- ینبع النخل است؛ زیرا ینبعالمنیاء یا «ینبعالبحر»- که بدین نام نیز خوانده است- در آن هنگام و پیش از این، از معروفیت کمتری برخوردار بود. نک: الجاسر، حمد، بلاد ینبع «لمحات تاریخیه جغرافیه و انطباعات خاصه»، صص 12- 10، منشورات دارالیمامه للبحث و الترجمة و النشر، ریاض.
7- اما مدینه بهطور دقیق نسبت به خطوط طولی و عرضی بر درجه 39 و دقیقه 36 و ثانیه یک و 61
عمر کحاله در اینباره گفته است: مدینه بر درجه 39 و دقیقه 50 طولی شرقی و بر درجه 24 و دقیقه 32 عرضی شمالی قرار گرفته است. نک: جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص 174.
8- یعقوبی، البلدان، ص 72
9- یاقوت، معجمالبلدان، ج 5، ص 82، ماده «مدینه»؛ العینی، عقدالجمان، ج 1، ص 32
10- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 161؛ مطری، التعریف، ص 80
11- مطری، همان مصدر.
12- یاقوت، معجمالبلدان، ج 5، ص 82، ماده «مدینه»؛ فیروزآبادی، مغانمالمطابه، صص 323 و 324
قبا؛ مطری گوید که در سه مایلی از مدینه قرار داشته است. نک: التعریف، ص 50.
13- یعقوبی، البلدان، ص 73
14- مطری، التعریف، صص 68 و 69؛ کبریت، جواهرالثمینه، ص 8؛ خطی اوقاف در بغداد.
جبل عیر؛ عیر الصخره و نیز گفتهاند که هر قدر به میانه آن نزدیکتر شویم، هموارتر میگردد. (نک: ابن سیده، المحکم، ج 2، صص 169- 167).
15- یاقوت، معجمالبلدان، ج 3، ص 236، ماده «سلع»؛ عباسی، عمدةالأخبار، ص 337؛ انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینة المنوره، صص 205- 203
1- تاریخنگاران مسلمان درباره آخرین فعالیت آتشفشانی که مدینه شاهد آن بوده، آوردهاند که آغاز آن با زلزلهای همراه بوده است که در اول ماه جمادیالآخر و یا پایان جمادیالاولی سال 654 ه. ق. اتفاق افتاد. سپس گدازههای آتشفشانی که در آن زمان به آتش معروف بود، از مراکز آتشفشان سرازیر گردید و این فعالیت تا روز یکشنبه بیست و هفتم رجب ادامه یافت و سپس خاموش گردید. نک: سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، صص 145- 142.
2- مطری، التعریف، ص 15؛ کبریت، همان مصدر، ص 8؛ عجیمی، مکه و المدینه، ص 37
3- عباسی، همان مصدر، صص 302- 299
4- جماوات، مفرد آن جماء، با فتح و تشدید میم و مَدّ آن؛ در سمت راست مسافری است که ازمدینه بهسوی مکه رهسپار است و آن عبارت است از: جماء اول، «جماءتضارع» که بهسوی کاخ عاصم چاه عروه در عقیق امتداد مییابد و جماء دوم، «جماء امّ خالد» و جماء سوم، «جماءالعاقر» است که میان آن و جماء امّ خالد فضای بازی وجود دارد. نک: عباسی، عمدةالاخبار، صص 289 و 290.
5- 2-؛.،. 602
6- مطری، التعریف، ص 63؛ یعقوبی، البلدان، ص 72
7- مطری، همان مصدر، ص 63
8- ابن شبه، همان مصدر، ص 54
9- عریض؛ دهکده عریض در فاصله 5 تا 7 کیلومتری شمال مدینه واقع است که اکنون در راهفرودگاه قدیم مدینه قرار دارد. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خانواده آن حضرت به این دهکده رفت و آمد داشتند تا اینکه در دوران حضرت صادق علیه السلام زمینهای کشاورزی آن، از سوی ایشان احیا گردید و خانواده حضرت در آنجا سکونت داشتند و خود امام نیز به آن محل رفت و آمد داشتند.
علی بن جعفر، فرزند امام صادق علیه السلام نیز در آنجا زندگی میکرد. او در زمان حضرت جواد علیه السلام درگذشت و پیکرش را در این دهکده دفن کردند. آرامگاه او در کنار مسجدی بزرگ به همین نام قرار داشت و همهساله مردم مدینه و دیگر زائران برای زیارت مرقدش به آنجا میرفتند. و اینجانب نیز تا سال 1422 ه. ق. همهساله به هنگام تشرّف به مدینه، به این منطقه مشرّف میشدم، لیکن در سال 1423 ه. ق. این مزار بهوسیله وهابیان ویران شد. پیکر حضرتش پس از هزار و اندی سال، سالم از قبر بیرون آورده شد و در بقیع، در پشت دیوار قبور ائمه علیهم السلام دفن گردید. و بدین ترتیب آثار مسجد و مرقد حضرت علیبن جعفر در این دهکده با خاک یکسان شد. «مترجم»
10- مطری، همان مصدر، ص 63؛ الأنصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، صص 235 و 236
عُرَیْض؛ تصغیر عرض و درّهای است که در حرّه شرقی مدینه قرار دارد و دارای چاههای فراوان و کشتزارهایی است. این منطقه حدود پنج کیلومتر از مدینه فاصله دارد. نک: فیروز آبادی، مغانم المطابه، ص 360؛ انصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، ص 138؛ عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، ص 525.
11- یعقوبی، البلدان، ص 72؛ انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، صص 180 تا 182 و نیز 237
وادی قناة؛ درّهای است که در شمال مدینه، از شرق جریان پیدا کرده و تا قبور شهدای احُد امتداد مییابد. نک: عباسی، عمدالأخبار، ص 399؛ ابن شبه آن را بهنام وادیالاحمر معرفی کرده است. او در اینباره مینویسد: هنگامیکه حمزه رحمه الله به شهادت رسید، او را در همان مکان در پایین جبل رمات که کوهی کوچک در میانه وادی احمر است، دفن کردند. نک: اخبار مدینه، ص 41.
الغابه؛ مکانی در نزدیکی مدینه است که از سمت شمال، هشت مایل با مدینه فاصله دارد. نک: عباسی، همان مصدر، صص 381 و 382.
12- 3-؛،.. 602
13- یعقوبی، همان مصدر، ص 72
14- مطری، التعریف، ص 56
15- مطری، همان مصدر، ص 58
بقیع: همان بقیع غرقد است. بقیع از نظر لغت در اصل به هر مکانی گفته میشود که در آن بوتههای درختان از انواع مختلف روییده باشد. به همین مناسبت آن را «بقیعالغرقد» نامیدند و غرقد گیاه خاردار [خولان] را نامند. بقیع در شرق مسجد پیامبر و در نزدیکی آن قرار دارد و قبرستان مردم مدینه بهشمار میآید. نک: فیروزآبادی، مغانم المطابه، ص 61؛ انصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، صص 175- 176.
16- مطری، همان مصدر، ص 58
1- مطری، همان مصدر، ص 59
2- ابن شبه، اخبارالمدینه، ص 49؛ مطری، التعریف، صص 59 و 60
3- 1-،،،. 702
4- مالک، همان مصدر، ج 1، ص 15
أبردوا: بهمعنای کاستن است. (نک: المعجمالوسیط، ج 1، ص 47، ماده برد).
5- مسلم، صحیح، ج 2، صص 614 و 615
6- روایت شده که مردی بهحضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: ای پیامبر خدا، چهارپایان هلاک شده و حرکت قطع گردیده است؛ زیرا شتران بهعلت نبودن غذا، ضعیف و از حرکت مانده بودند به درگاه خداوند برای ما دعا کن. پس پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد و باران رحمت از جمعه تا جمعه دیگر سرازیر گردید.
گفت: مردی به حضور آن حضرت آمده، عرض کرد: ای پیامبر خدا، خانهها ویران شده و حرکتها متوقف گردیده است که نشان از فراوانی آب و عدم حرکت چهارپایان بهعلت کمبود خوراک بود. پس پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الّلهُمَّ ظهور الْجِبال وَ الآکام، وَ بُطُون الأودیة و منابت الشّجَرِ». گفت: پس بهناگاه، ابرها چونان خارج شدن پیراهن از بدن، از آسمان مدینه دور شدند. نک: مالک: الموطأ، ج 1، ص 191.
7- مطری، التعریف، ص 16؛ ابن الحاج، رفع الخفاء، ص 65، خطی در کتابخانه موزه عراق؛ یاقوت، معجمالبلدان، ج 5، ص 8
1- عجیمی، تاریخ مکه و المدینه، ص 35 و نیز آورده است که مدینه تقریباً دارای یکصد ناممیباشد؛ از قبیل: طابه، طیبه، ارض الهجره، اکلةالبلدان، اکلةالقری و الایمان و ... نک: ابنالحاج، همان مصدر، پاورقی صفحه 65؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، از ص 1 به بعد.
2- کبریت، جواهرالثمینه، ص 7
3- جواد علی، المفصل، ج 4، ص 130
4- همان.
5- ابن کثیر، السیره، ج 2، ص 213
6- مطری: التعریف، صص 16 و 17 و نیز گفته شده است که علت تغییر نام یثرب، علاقه پیامبر صلی الله علیه و آله به نامهای خوب بوده است؛ زیرا یثرب برگرفته از «ثرب»، بهمعنای فساد است و یا «التثریب» که بهمعنای کسی است که بهعلت انجام گناه از او بازخواست میشود، میباشد. نک: مطری، همان مصدر، ص 19.
7- یاقوت، معجمالبلدان، ج 5، ص 82
8- عینی، عقدالجمان، ج 1، ص 32
9- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 156
10- بلاذری، الأنساب، ج 1، صص 6 و 7؛ ابن عبدالبرّ، القصد و الامم، نجف، 1966 م، ص 14
11- ابن عبدالبرّ، همان مصدر.
12- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، صص 158 و 159؛ ابن نجار، الدره، ص 30
1- جواد علی، المفصل، ج 1، صص 615- 610 و ج 4، ص 130
2- 1-؛.. 602
3- مطری، همان مصدر، ص 19
4- همان.
5- مطری، التعریف، ص 19؛ مراغی، تحقیق النصره، ص 19
شهادتگاه حمزه: در گوشه شمال شرقی از کوه عینین، در جنوب کوه احد قرار دارد. این مکان در فاصله چهارکیلومتر و نیمی از خط امتداد یافته از مسجد غمامه در میانه مدینه قرار دارد. نک: عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، صص 531 و 532.
چشمه ازرق عین الأزرق: مردم آن را چشمه زرقاء مینامند. چشمهای است که از سوی مروان حکم، هنگامیکه از سوی معاویه والی مدینه بود، به جریان درآمد. این چشمه بهنام او- که دارای چشمهایی کبود بود- تسمیه گردید. چشمه اصلی آن، چاه معروف و بزرگی است که در قبا و در غرب مسجد قبا قرار داشته و دارای آبی فراوان و گوارا است. اما برکه در نزدیک چاه رومه در شمال غربی مدینه و در پایان وادی عقیق قرار دارد. این بخش بهوسیله قناتی که از آب چشمه ازرق جریان داشته، مشروب میگردیده است. نک: عباسی، عمدةالاخبار، صص 379- 265؛ انصاری، عبدالقدوس، آثارالمدینه، از ص 262 به بعد.
6- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، صص 8 و 9
جُرْف، با ضم و سپس سکون: مکانی در سه مایلی مدینه از سمت شمال غربی. نک: عباسی، همان مصدر، ص 288.
برنی: برناوی نیز گفته میشود. نک: ابن نجار، الدره، ص 8. برنی نامی است که به نوعی خرما که در مدینه مشهور بوده است، اطلاق میگردد. نخلستان برنی ظاهراً از نخلستانهای عیون، واقع در شمال غربی مدینه بوده است. اما زباله در شمال کوه سلع تا نزدیکی وادی قناة میباشد. نک: الانصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، ص 177؛ عیاشی، همان مصدر، صص 24- 25.
7- مطری، التعریف، ص 19؛ عباسی، عمدةالاخبار، صص 288، 332 و 399؛ عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، ص 24
1- مطری، همان مصدر، ص 19
2- ابن الحاج میگوید: «پیامبرخدا صلی الله علیه و آله هنگامیکه از قبا حرکت کرد، بر ناقه خویش سوار شد وبهسوی یثرب، که همان مدینه است، حرکت نمود». نک: رفع الخفاء، ص 68.
3- گفته شده که آنان سیصد زرگر بودهاند. نک: مطری، همان مصدر، صص 19 و 20.
ولی علیرغم شهرت یهودیان در صنعت طلا و زرگری، قبول این تعداد بسیار دشوار است. در صورتیکه این روایت را درست فرض کنیم، بیتردید، این بخش از مدینه مرکز ویژهای برای کارگاههای زرگری و جایگاههای تجارت آنان بهشمار میآمده است.
4- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 9؛ ابن نجار، الدره، ص 8
زُهْره با ضم و سکون: منطقهای در مدینه میان حرّه شرقی و سافله را میگفتهاند. نک: عباسی، همان مصدر، ص 331.
5- سمهودی، همان مصدر، ج 1، صص 8 و 9؛ عباسی، همان مصدر، ص 331؛ مراغی، تحقیقالنصره، ص 23
6- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 159؛ عدوی، احوال مکه و المدینه، ج 2، ص 111؛ بتنونی، الرحلةالحجازیه، چاپ دوم، قاهره، 1329 ه. ق، ص 252
7- سمهودی، همان مصدر، ج 1، ص 159؛ عدوی، همان مصدر، ج 2، ص 111؛ ابن نجار، الدره، ص 9
8- ابن اسحاق، السیره، ج 3، ص 788؛ یعقوبی، البلدان، از ص 68 به بعد؛ سمهودی، همان مصدر، ج 1، صص 170 و 171؛ حتی، تاریخ العرب، ج 1، ص 146
1- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 300؛ بلاذری، فتوح البلدان، ج 1، صص 41 و 42
2- سمهودی، وفاء الوفا، ج 2، از ص 747 به بعد.
3- نک: شریف، مکه و المدینه، ص 365.
میتوان اهمیت فعالیت بازرگانی در مدینه را از توجه قرآن کریم به مسأله خرید و فروش و تنظیمقوانین آن پی برد، چنانکه میفرماید: ... وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ بقره: 275؛ «در حالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام! زیرا فرق میان این دو، بسیار است و اگر کسی اندرز الهی به او رسد و از رباخواری خودداری کند، سودهایی که در سابق [/ قبل از نزول حکم تحریم] بهدست آورده، مال اوست، و این حکم، گذشته را شامل نمیگردد و کار او به خدا واگذار میشود؛ و گذشته او را خواهد بخشید. اما کسانی که بازگردند و بار دیگر مرتکب این گناه شوند، اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود». و ربا گرفتن افزون بر مال اصلی است. در دوران جاهلیت هرگاه شخصی به دیگری بدهکار بود، به او میگفت: برای تو این مقدار و یا فلان مقدار اضافه میکنم تا زمان ادای دین مرا تأخیر اندازی. و او نیز چنین میکرد. نک: طبری، جامع البیان، ج 3، ص 101. همچنانکه پروردگار متعال درباره فروش میفرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ»؛ «وای بر کم فروشان» پس ترازوی خود را درست کنید. نک: طبری، همان مصدر، ج 30، ص 90- 91.
4- ابن حجر، الاصابه، ج 4، صص 44، 45 و 107
5- دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج 2، ص 12؛ شریف، همان مصدر، ص 271
6- مطری، التعریف، صص 19 و 20؛ شریف، همان مصدر، صص 376 و 377
7- صنایع دستی که از برگ درخت خرما و الیاف و ساقههای آن میساختند؛ نظیر حصیر، طناب وصنایع چوبی مانند اثاث خانه و درها. نک: شریف، همان مصدر، صص 376 و 377.
8- از نقطهنظر دینی، قبایل ساکن یثرب همگی بتپرست و به تعبیر قرآن «مشرک» بودهاند. بههمین دلیل پیوندهای آنان با مکه و مشرکان آن سرزمین مقدس، بسیار قوی بوده است. میتوان گفت: آنان تمامی آداب بتپرستی قریش و مراسم منحرفشده بازمانده از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام را که مکیان رعایت میکردند، انجام میدادند. بدین ترتیب آنان دارای پیوندی مستحکم از لحاظ فرهنگی با مکیان بودند. از طرفی، هیچگونه پیوند فکری با یهودیان ساکن مدینه نداشته و کمترین تأثیری از آنان نپذیرفته بودند. همینطور از مسیحیان که اگرچه در شهر آنان ساکن نبودند، لیکن در میان کاروانهای تجارتی که از نجران یا یمن به سمت شمال در منطقه آنان در رفت و آمد بودند، حضور داشتند. عدم تأثیرگذاری گسترده یهود در عرب، بیشتر به بیتوجهی یهود به گسترش دعوتشان بازمیگردد. آنان خود را قومی برگزیده و برتر از رسولاللَّه پنداشته و به دینِ یهودیت چهره نژادی داده بودند؛ چیزی که اکنون نیز در میان یهودیان به چشم میخورد. بهعلاوه، اوس و خزرج معتقد بودند که دین بومی منطقه، همان بتپرستی است و نباید به دینی که از خارج وارد شده اهمیتی بدهند. در عین حال، یعقوبی اسامی تعدادی از طوایف یهودی قبایل عربی را به هنگام پیمان عمومی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله با مسلمانان و یهودیان ذکر کرده است. یعقوبی میگوید: جمعی از اوس و خزرج به دلیل مجاورت با یهود خیبر، قریظه و نضیر، یهودی شدند. یعقوبی، ج 1، ص 257.
در هر صورت بهنظر میرسد که اوس و خزرج تنها ظهور پیامبری نوین را همواره از یهودیان میشنیدند و نیز گفته شده است که اساساً یهودیان سالها پیش از این، با اعتقاد به ظهور پیامبر جدید در یثرب، به این سرزمین هجرت کرده بودند و این اندیشه در میان عربهای ساکن در یثرب وجود داشت، لیکن گزارشی بر ایمان آوردن به این اندیشه در دست نداریم. بهنظر میرسد که شرایط پذیرش و جانبداری آنان از رسولاللَّه صلی الله علیه و آله نخست به شرایط داخلی میان اوس و خزرج بازمیگشت.
1- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 292
2- همانطور که پیش از این گفتیم، بهنظر میرسد که آنان نسبت به ظهور پیامبری نو ایماننداشتهاند. لیکن همواره این مطلب را از یهودیان میشنیدند و باتوجه به شرایط ویژه داخلی خود و جنگهای خستهکنندهای که سالها میان اوس و خزرج وجود داشت و آنان را ضعیف و خسته کرده بود، برای تقاضای کمک و پشتیبانی از قبایل مکی به این شهر قدم گذاردند و پس از برخورد با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و شنیدن گفتههای ایشان و تطبیق آن با شنیدههای خود درباره پیامبر جدید از یهودیان، فهمیدند او همان کسی است که یهودیان همواره نوید او را میدادهاند. بنابراین، از بیم آنکه مبادا یهودیان بر آنان پیشی گرفته و گردش جمع شوند و درنتیجه ریشههای تحلیلرفته و ضعیف آنان گسستهتر شود و از میان بروند، به پیامبر ایمان آورده و گرد او جمع شدند و بهراستی در پیمان خود ثابتقدم بودند، چنانکه پس از هجرت آن را به اثبات رسانیدند.
3- روایت شدهکه پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام را بر آنان ارائه کرد و آیاتی از قرآن را برای آنان خواند. در اینهنگام برخی از آنان به دیگران گفتند: ای قوم، بهخدا سوگند او همان پیامبری است که یهودیان به شما نوید میدادند، پس هوشیار باشید که آنان از شما پیشی نگیرند. نک: ابن اسحاق، همان.
4- ابن اسحاق، همان مصدر.
5- ابن اسحاق، همان مصدر، ج 2، ص 293
6- ابن اسحاق، همان مصدر، ج 2، صص 308- 294
7- سمهودی، وفاء الوفا، ج 1، ص 235
8- ابن اسحاق، السیره، ج 2، ص 324
9- ابن اسحاق، همان مصدر، ج 2، صص 326 و 347؛ سمهودی، همان مصدر، ج 1، از ص 235 به بعد.
10- ابن اسحاق، همان مصدر، ج 2، ص 341؛ ابن خیاط، تاریخ، ج 1، ص 12؛ ابن سیدالناس، عیونالأثر، ج 1، ص 225 چاپ نخست، بیروت، 1977 م.
11- HOH, P. M.; CambrridgeH istor yofJslem, vol, 1 cambrrige, 1970 , P. 41.
12- فاصله میان پیمان عقبه تا هجرت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله میان هفتاد تا نود روز بوده است. در این فاصله، اکثریت مسلمانان از مکه بهسوی مدینه هجرت کردند که در این میان برخی از آنان به سختیهای فراوانی در مکه دچار شدند. اغلب مهاجران در قبا نزد قبیله بنی عمرو بن عوف سکونت گزیدند. ابوسلمه نخستین مهاجر در قبا بود. بعد از آن خاندان جحش و بسیاری دیگر در قبا سکونت اختیار کردند. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 471.
پس از مهاجرت مسلمانان بهسوی مدینه، مشرکان قریش و مکّیان به هراس افتاده و پیمان معروف خود را در مرکز مشاورتی مکه دارالندوه میان یکدیگر منعقد ساختند که براساس آن، تصمیم گرفته شد چهل نفر از خاندانها و قبایل مختلف و سرشناس مکه در قتل رسولاللَّه صلی الله علیه و آله شرکت نمایند. از این پس بود که پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم به مهاجرت گرفت و به گفته ابن اسحاق این آیه از سوره انفال در این روز نازل شد: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا ....
یکی از نکات جالبِ هجرتِ رسولاللَّه صلی الله علیه و آله رعایت کامل مسائل امنیتی است؛ از آن جمله: گذاشتن امام علی علیه السلام در خانه برای گمراه کردن مشرکان؛ رفتن به جنوب مکه با اینکه مسیر حضرت به سمت شمال بود، استفاده از عامر بن فهیره که کار وی راندن گلّه گوسفندان از پشت سررسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا جای پای آن حضرت محو شود و نیز استفاده از یک راهنمای مطمئن اما مشرک که توجه کسی را جلب نکند. علاوه بر آن، حضرت راهپیمایی را شبانه انجام میداد و روزها به استراحت میپرداخت و مخفی میشد. بنا به روایتی از ابورافع که ابن عساکر آن را نقل کرده، علی علیه السلام مأموریت داشت حضرت را هنگامیکه در غار پنهان شده بودند، از نظر غذا و آب پشتیبانی کند. راهنمای پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را از بیراهه به سمت یثرب روانه کرد و حضرت در دهه نخست ربیعالأول وارد قبا شدند. روز دوازدهم ربیعالاول مصادف با 24 سپتامبر 622 میلادی که برابر با دوم مهرماه بوده، پیامبر صلی الله علیه و آله به قبا رسیدند.
رسولاللَّه صلی الله علیه و آله روز دوشنبه وارد قبا شدند و تا روز جمعه در آنجا ماندند. در برخی روایات گفته شده که حضرت بیست و سه شب در قبا ماندند انساب الأشراف، ج 1، ص 263 و این توقف برای رسیدن حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام و سایر افراد خانواده بوده است. درجریان استقبال از پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمانان که شامل انصار نیز میشدند، همگی بهطور مسلح از آن حضرت استقبال کردند طبقات الکبری، ج 1، ص 233 و این، احتمالًا بدین جهت بوده که مردم مدینه دفاع از ایشان را در عقبه دوم تعهد کرده بودند. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد قبا شدند، استراحتگاه خود را منزل کلثوم بن هدم قرار داده و دیدارهای خود را در منزل سعد بن خیثمه تشکیل میدادند. از آنجا که سعد مجرد و عزب بود، همه جوانان مهاجر عزب در خانه وی گرد آمده بودند و خانه وی به دار العزاب مشهور شد. در این هنگام عمار بن یاسر برای آن حضرت سایهبانی ساخت تا زیر آن استراحت کرده و نماز بگزارد و سپس پیامبر صلی الله علیه و آله مسجد قبا را ساخت. از این رو وی نخستین کسی بودکه مسجدی برای عموم مسلمانان ساخت. سیره حلبیه، ج 2، ص 55؛ وفاء الوفا، ج 1، ص 250؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 3، ص 380.
سپس حضرت رو به سوی یثرب گذاشت و در جایگاه کنونی مسجد النبی فرود آمد.
1- ابن اسحاق، مصدر پیشین، ج 2، ص 348
2- 1-؛.. 1.. 14
3- واقدی، المغازی، ج 1، از ص 9 به بعد چاپ آکسفورد.
4- خداوند در قرآن میفرماید: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ ...؛ «بهخاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین، گروهی کوچک، اندک و زبون بودید؛ آنچنان که میترسیدید مردم شما را بربایند! ...» انفال: 26.
5- ابن اسحاق، السیره، ج 4، از ص 985 به بعد.
6- سمهودی، وفاء الوفا، ج 2، از ص 757 به بعد.