الف: توفیق بهپاداشتن نماز، که بالاترین پیوند انسان با خداست، را برای خود و بعضی از ذریّهاش از درگاه خداوند متعال خواستار شد.
ب: گفت: خدایا! این دعا را از ما بپذیر.
ج: مغفرت و غفران الهی را برای خود و پدر و مادرش و مؤمنان خواست.
1. این دعاها در واقع مقاصد ابراهیم را مجسم میکند و پرتوی از فضایل روحی و مجاهدات الهی او را نشان میدهد.
2. جوار خانه خدا بهترین و مناسبترین مکان برای مهمترین دعا و خواستههای انسان است.
3. دعاهای حضرت ابراهیم در کنار خانه خدا به انسان میآموزد که انسان چه تقاضاهایی را باید در جوار کعبه داشته باشد.
4. ابراهیم علیه السلام در این دعاها تنها به فکر خودش نبود، بلکه برای ذریّه خود و مؤمنان نیز دعا کرد.
5. ذکر این دعاها در قرآن، دلالت بر استجابت آنها دارد و گرنه صرف نقل آنها، بدون رد یا اجابت، لغو لازم میآید.
6. تکرار ندای مکرر، با لفظ «رَبَّنا» و «رَبِّ» قابل تأمل و دقت است.
است که آن حضرت بر رویش گام نهاد و اثر پایش بهطور معجزه آسا بر روی آن سنگ باقی ماند و اکنون داخل گنبد کوچکی روبهروی درِ کعبه با فاصله تقریبیِ 13 متر قرار گرفته و زائران خانه خدا بعد از طواف به کنار آن میروند و نماز
ص: 22
طواف را بهجا میآورند و بر اساس بعضی از روایات، این سنگ از بهشت آورده شده است.
چنانکه از امام باقر علیه السلام روایت شده که گفت: «نَزَلَتْ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ حَجَرُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ الْحَجَرُ الْاسْوَدُ».
(1) در پاسخ این پرسش که «اثر پا در روی این سنگ، از چه زمانی نقش بسته؟» دو دسته روایت وجود دارد:
- دستهای دلالت دارند که ابراهیم علیه السلام در هنگام بازسازی کعبه روی سنگ میایستاد و پایههای کعبه را بالا میبرد و از آن زمان اثر پا بر روی سنگ نقش بست و تاکنون باقیاست.
- دسته دیگر، دلالت دارند که ابراهیم بعد از بازسازی کعبه مأمور شد برای حج اعلان عمومی کند. پس در این هنگام روی آن سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند.
به هر حال، خداوند متعال در دو جای قرآن از این محل با عظمت یاد کرد:
الف: آنجا که به زائران خانهاش فرمان داد مقام ابراهیم را مصلّای خود قرار دهند.
ب: جایی که مقام ابراهیم را به عنوان اوّلین و بارزترین آیات روشن خود خواند.
اگر مقام ابراهیم، با اینکه مفرد است، تفسیر «آیات بیّنات» قرار داده شود، معنایش این است که مقام ابراهیم به منزله آیات کثیره است؛ همانگونهکه خود ابراهیم علیه السلام به منزله یک امت است؛ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً ....
(2)و طبق تفسیر دیگر، مقام ابراهیم یکی از آیات بینّات است؛ چه بگوییم بقیه آیات ذکر نشد و چه بگوییم ذکر شد. امّا اینکه اوّلین آن را مقام ابراهیم قرار داد یا از میان آنها تنها مقام ابراهیم را ذکر کرد، اهمیت مطلب روشن میشود.
مطلب دیگر اینکه حفظ این آیت از زمان حضرت ابراهیم تا عصر حاضر، با داشتن دشمنان بسیار، بر اهمیّت آن میافزاید.
جوار خانه خدا بهترین و مناسبترین مکان برای مهمترین دعا و خواستههای انسان است.
در پایان، به عنوان حسن ختام، کلامی از امام حسین علیه السلام در فضیلت مقام ابراهیم میآوریم: امام حسین علیه السلام در یکی از سالها در مسجدالحرام بود، ناگهان سیلی آمد و به
1- نور الثقلین، ج 1، ص 122
2- نحل: 120
ص: 23
مسجدالحرام سرازیر شد. مردم میترسیدند که سیل مقام را ببرد. حضرت فرمود: «نَادِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ جَعَلَهُ عَلَماً لَمْ یَکُنْ لِیَذْهَبَ بِهِ فَاسْتَقِرُّوا ...».
(1) 9- ابراهیم و اعلان عمومی جهت حج
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ.
(2)حضرت ابراهیم بعد از اتمام بازسازی کعبه از طرف خداوند متعال مأموریت یافت اعلان عمومی جهت انجام مناسک حج را به انجام برساند. چنان که روایت شده:
«لَمَّا فَرَغَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام بِنَاءَ الْبَیْتِ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یُؤَذِّنَ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ، فَقَالَ: یَا رَبِّ وَ مَا یَبْلُغُ صَوْتِی، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی: أَذِّنْ، عَلَیْکَ الْأَذَانُ وَ عَلَیَّ الْإِبْلَاغُ وَ ارْتَفَعَ عَلَی الْمَقَامِ».
(3) در روایات دیگر چگونگی ندا و علت آن هم آمده است. چنانکه از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت با صدای بلند ندا داد: «هَلُمَّ الْحَجَّ، هَلُمَّ الْحَجَّ» پس فرمود: اگر ابراهیم به جای «هَلُمَالْحَجَّ»، «هَلُمُّوا إِلَیالْحَجِّ» میگفت، «لَمْ یَحُجَّ إِلَّا مَنْ کَانَ یَوْمَئِذٍ إِنْسِیّاً مَخْلُوقاً وَلَکِنَّهُ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّی النَّاسُ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ: لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ، لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».
(4) مخاطب آیه کیست؟
مرحوم طبرسی گوید: جمهور محققان بر این باورند که خطاب آیه متوجه حضرت ابراهیم است
(5) چنانکه سیاق هم اقتضا دارد که مخاطب حضرت ابراهیم علیه السلام باشد.
به علاوه، روایاتی که در ذیل آیه مبارکه نقل شده، مؤید همین سخن است؛ مانند روایاتی که پیشتر آمد و روایتی که حلبی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که از آن حضرت پرسیدند:
«لِمَ جُعِلَتِ التَّلْبِیَةُ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنْ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ».
(6) در مقابل این قول، قول دیگری است که خطاب آیه، متوجه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است و دلیل آن، شأن نزولی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله ده سال در مدینه ماند و هنوز حج انجام نداده بود؛ «أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِینَ أَنْ یُؤَذِّنُوا بِأَعْلَی
1- نور الثقلین، ج 1، ص 367، در دنباله این روایت دارد که کان موضع المقام الذی وضعه ابراهیم عند جدار البیت فلم یزل هناک حتی حوله اهل الجاهلیة الی المکان الذی هو فیه الیوم بعد پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مکه آن را در جای اصلی گذاشت اما بعد عمر بن خطاب آن را در جای فعلی گذاشت.
2- حج: 27
3- نور الثقلین، ج 3، ص 488، و با مختصر تفاوتی در روح المعانی و تفسیر الکبیر ذیل آیه.
4- نور الثقلین، ج 3، ص 487
5- مجمع البیان، ذیل آیه.
6- نور الثقلین، ج 3، ص 487
ص: 24
أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَحُجُّ فِی عَامِهِ هَذَا ...».
(1) ظاهراً روایت منافاتی با روایات پیشین ندارد و به این صورت قابل جمع است که بگوییم:
خطاب آیه متوجه حضرت ابراهیم است، لیکن با نزول آیه، وجوب حج در اسلام تشریع شد؛ ازاینرو حضرت تصمیم به حج گرفت. باید گفت این در صورتی صحیح است که بگوییم حج تا سال دهم هجرت تشریع نشده باشد و حالآنکه مسلمانان درسال نهم هجرت، همراه نماینده رسمی پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام مراسم با شکوه حج را انجام دادند. مگر اینکه گفته شود این آیه مربوط به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است، همانگونهکه ظاهر شأن نزول هم همین است. به علاوه در روایت حلبی تصریح شده که آیه خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام است و آن حضرت هم ندای عمومی داد. به خلاف شأن نزول، که فقط دلالت دارد این آیه بر پیامبر نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله هم به مؤذن فرمان داد که اعلان کند رسولاللَّه صلی الله علیه و آله به حج میرود، چنین نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شد ندای عمومی برای تشریع حج بدهد. ممکن است که خطاب آیه در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام متوجه او بود و در زمان اسلام متوجه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شده است.
برداشت از آیه
1. از تعبیر «یَأْتُوکَ» و «یَأْتِینَ» برداشت میشود که خداوند به ابراهیم علیه السلام وعده اجابت او را داد، که مردم از راه دور و نزدیک، پیاده و سواره دعوت تو را اجابت نموده، به طرف کعبه حرکت خواهند کرد و این دو جمله جواب امر است؛ یعنی «أذّن فیهم و إن تؤذن فیهم یأتوک ...» و «یأتین» یعنی از تو اعلان و از مردم حضور به هم رساندن، به هر نحو ممکن.
شاید این وعده پاسخ دعای حضرت ابراهیم علیه السلام باشد که عرض کرد: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ.
(2) 2. از تعبیر قرآن به «یَأْتُوکَ» استفاده میشود که مقصود آمدن نزد ابراهیم و رسیدن به نکاتی که ابراهیم رسیده و دیدن اموری که آن حضرت مشاهده کرده است، نه اینکه مراد انجام ظاهری اعمال حج باشد؛ چونکه تعبیر قرآن، عمل به مناسک حج نیست، بلکه «یَأْتُوکَ» است.
3. شاید از تقدّم «رِجالًا» بر «ضامِرٍ» فهمیده شود که پیاده فضلیت بر سواره دارد. مؤید این وجه، روایاتی است که در فضیلت پیاده رفتن نقل شده است؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
1- همان.
2- ابراهیم: 37
ص: 25
کسیکه پیاده حج کند، در هر گام 700 حسنه یابد، اما برای سواره 70 حسنه مینویسند؛
(1) همچنانکه سیره عملی امام مجتبی علیه السلام
(2) و بعضی از ائمه علیهم السلام مؤید دیگری است بر فضیلت پیاده بر سواره. و شاید هم اشاره به اهمیت زیارت خانه داشته باشد که باید با استفاده از هرگونه امکانات، آهنگ حج کنند و در انتظار مرکب ننشینند.
4. از تعبیر «ضامِرٍ» برداشت میشود که سختی راه نمیتواند باعث سقوط حج شود؛ یعنی از راه صعبالعبوری، که باعث لاغر شدن حیوان میشود، به حج خواهند رفت و از طرف دیگر هشداری است بر تحمّل مشکلات این راه و شاید اشاره به این باشد که با امکانات کم و حداقلّ وسیله هم به حج خواهند رفت.
5. تعبیر «فَجٍّ عَمِیقٍ» اشاره به این است که وجوب حج، بستگی به راه دور و نزدیک ندارد، بلکه از هر جا باشد، باید به سوی کعبه حرکت کنند.
10- ابراهیم علیه السلام و مناسک حج
چیزی که از نظر آیات و روایات قطعی و مسلّم است، آن است که حج در زمان حضرت ابراهیم وجود داشته و اگرچه معدود نویسندگانی چون رشید رضا در وجود کعبه و حج، در زمان قبل از ابراهیم کلامی داشتهاند اما از زمان ابراهیم به بعد، کسی در آن اختلاف نکرده، بلکه بنیانگذار حج را آن حضرت میدانند.
اما آیاتی که دلالت بر وجود حج در زمان حضرت ابراهیم دارد، به شرح زیر است:
1. وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ
(3).
آیه شریفه، نه تنها دلالت بر اصل وجود حج در زمان ابراهیم دارد، بلکه دلالت بر بعض اهداف و اعمال حج هم میکند. اگر حج در زمان حضرت ابراهیم تشریع نشده بود، اعلان عمومی آن حضرت چه معنا داشت؟!
2. وَعَهِدْنا إِلیإِبْراهِیمَ وَإِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ.
(4) این آیه مبارکه هم، فی الجمله دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد؛ چونکه خداوند حضرت ابراهیم را مأمور کرد تا خانهاش را برای طوافکنندگان و معتکفان و نمازگزاران تطهیر و پاکیزه سازد.
1- مجمع البیان و روح المعانی و تفسیر کبیر، ذیل آیه.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 150
3- حج: 27 و 28
4- بقره: 125 و نظیر آن در سوره حج: 26
ص: 26
3. أَرِنا مَناسِکَنا
(1)؛ با توجه به توضیحی که پیشتر در ذیل این آیه آمد، این آیه هم فیالجمله دلالت بر اصل وجود حج دارد. توضیح بیشتر آیات و روایاتی که دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد، پیشتر گذشت.
11- ابراهیم در قربانگاه
از آیات دیگری که دلالت بر وجود حج و بعضی از اعمال آن دارد، آیات زیر است:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ.
(2)این آیات بر اساس روایاتی که در ذیل آن، در تفسیرهای البرهان، نور الثقلین، مجمع البیان و الدرّ المنثور
(3) و کتب تفسیری دیگر و بعض کتب روایی
(4) نقل شده، مربوط به یکی از اعمال حج؛ یعنی قربانی میباشد.
فشرده ماجرا این است که: حضرت ابراهیم برای اتمام حج، در خواب مأمور شدکه فرزند خود را در راه خدا قربانی کند. از آنجا که این تکلیف چیزی عجیب و بر خلاف عقل بود، سه مرتبه خواب مذکور تکرار شد تا اینکه این مسأله برای حضرت مسلّم و قطعی گردید.
گام نخست این بود که این جریان را با خود فرزند در میان بگذارد. از این رو، خطاب به اسماعیل گفت: یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری؛ «فرزندم! در خواب دیدم که خودم باید تو را ذبح کنم، با تأمل و دقت بگو نظرت در این باره چیست تا از روی تقلید و کورکورانه نباشد. فرزندی که نسخه پدر بود، با آغوش باز و طیب خاطر عرض کرد: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ. اولًا: پدر را با لفظ «اب» مخاطب ساخت؛ یعنی این مسأله باعث نمیشود که من تو را پدر ندانم. ثانیاً: عرض کرد: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» و نگفت «افْعَلْ ما رَأَیْتَ» یعنی به چیزی که فرمان یافتهای عمل کن و نگفت: «به خوابی که دیدهای عمل نما».
همچنان که از امام رضا علیه السلام در این باره روایت شده که فرمود:
«أمّا إسماعیل فهو الغلام الحلیم الَّذِی بشراللَّه به إبراهیمُ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ ... و هو
1- بقره: 128
2- صافات: 107- 102
3- البرهان، ج 4، ص 28 بهبعد- نورالثقلین، ج 4، ص 420؛ مجمعالبیان، ج 454؛ الدرّالمنثور، ج 7، ص 114- 104
4- مانند فروع کافی، ج 4، ص 207
ص: 27
لما عمل مثل عمله قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ و لم یقل یا أبت افعل ما رأیت».
(1) سپس جملهای گفت که مراتب ایمان و ادب او را در مقابل خدا بیان میکند. سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ یعنی به ایمان و اراده خود تکیه نکرده بر مشیت و اراده خداوند تکیه نموده. بدین وسیله هم پدر و هم پسر نخستین مرحله آزمایش را به خوبی پشت سر گذاشته که قرآن از آن تعبیر به تسلیم میکند. فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ.
از آنجایی که این امتحان بسیار مهم و عظیم بود إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ شیطان برای عقیم گذاشتن آن به دست و پا افتاد. گاه به سراغ پدر و گاه به سراغ پسر و زمانی به سراغ مادر میرفت تا آنها را از این عمل منصرف کند اما هر سه دست رد بر سینه او زدند و بر طبق روایتی شیطان به دنبال ابراهیم علیه السلام به راه افتاد. وقتی که به محل جمره اول رسید حضرت با هفت سنگ او را از خود راند و هنگامی که به محل جمره دوم رسید مجدداً شیطان را مشاهده کرد. این بار هم با هفت سنگ او را رد کرد و در جمره سوم هم این عمل تکرار شد.
(2) لحظه حساس فرارسید. پدری مهربان یگانه فرزند خودش را بر زمین خواباند و کارد را به حرکت درآورد و با سرعت و قدرت بر گلوی فرزند گذاشت اما کارد برنده و تیز در گلوی لطیف فرزند کمترین اثری نگذاشت. ابراهیم در حیرت فرو رفت. بار دیگر کارد را به حرکت درآورد اما ندا آمد: یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا.
هنگامی که ابراهیم از عهده امتحان به خوبی برآمد جبرئیل از روی تعجب گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ»، سپس اسماعیل گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ». آنگاه ابراهیم گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ».
(3) طبق بعضی از روایات، فلسفه استحباب تکبیرهای بعد از چند نماز، از همینجا نشأت گرفته است. همچنان که از بعضی روایات دیگر استفاده میشود که فلسفه نامگذاری سرزمین منا به این اسم، به خاطر این بود که وقتی حضرت از عهده امتحان بر آمد، جبرئیل به او گفت:
هر چه میخواهی از پروردگارت تمنّا کن؛ «فتمنّی إبراهیم فی نفسه أن یجعلاللَّه مکان ابنه إسماعیل کبشاً یأمره بذبحه فداء له فأعطی مناه».
(4) چنانکه در ذیل آیات مورد بحث هم به
1- نور الثقلین، ج 4، ص 420
2- تفسیر ابو الفتوح رازی ذیل آیات و در المنثور ج 5 ص 280
3- نور الثقلین، ج 4، ص 420 و تاریخ طبری، ج 1، ص 141
4- نور الثقلین، ج 1، ص 420
ص: 28
همین مطلب اشاره شده است؛ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ.
پس حج اجمالًا در زمان حضرت ابراهیم تشریع شده بود، اگر چه چگونگی مناسک آن برای ما مشخص نیست ولی این مقدار مسلّم است که طواف و قربانی و رمی وجود داشته است.
(1) آیا خواب پیامبران حجت است؟
سخن در مورد «خواب» بسیار است. آنچه که در اینجا لازم است بدان توجه شود، این است که خوابهای انبیا هرگز خواب شیطانی نیست بلکه نوعی ارتباط با خداست، چراکه ارتباط انبیا با مصدر وحی به چند صورت ممکن است؛ یکی از آن راهها، خواب است.
ازاینرو در خوابهای آنها هیچگونه خطایی رخ نمیدهد بلکه همانند چیزی است که در بیداری میبینند.
ذبیح چه کسی بود؟
مفسران شیعه و برخی از محققان اهل سنت بر این باورند که ذبیح، حضرت اسماعیل بوده، اما در مقابل، گروهی قائلند که ذبیح اسحاق بوده است.
دلایل قول اول:
1. ظاهر سیاق آیات دلالت دارد «ذبیح» اسماعیل بوده؛ زیرا که خداوند متعال بعد از آیات مورد بحث فرموده است: وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ.
(2) همچنان که امام صادق علیه السلام برای اثبات ذبیح بودن اسماعیل، به همین ظاهر تمسک کرده است؛ در کتاب «من لا یحضره الفقیه آمده است:
«سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنِ الذَّبِیحِ مَنْ کَانَ؟ فَقَالَ: إِسْمَاعِیلُ علیه السلام لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَکَرَ قِصَّتَهُ فِی کِتَابِهِ، ثُمَّ قَالَ وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ».
(3) 2. روایات زیاد و معتبری در منابع اسلامی نقل شده که ذبیح اسماعیل است؛ از جمله «عن أبی جعفر علیه السلام قال: سألته عن صاحب الذبح، فقال إسماعیل علیه السلام».
(4) در حدیث معتبری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «أَنَا بن الذَّبِیحَین»
(5) از آنجاکه
1- نور الثقلین، ج 1، ص 197 و تاریخ طبری، ج 1، ص 134
2- صافات: 112
3- نور الثقلین، ج 4، ص 424
4- نور الثقلین، ج 4، ص 422
5- مجمعالبیان، ج 4، ص 453
ص: 29
حضرت محمد صلی الله علیه و آله از فرزندان اسماعیل میباشد، مراد از ذبیحین حضرت اسماعیل و پدرش عبداللَّه خواهد بود.
3. مرحوم طبرسی برای اثبات مطلب، به آیه دیگری تمسک جسته است؛ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ
(1)در این آیه، خداوند به ابراهیم دو چیز را بشارت داد؛ یکی اسحاق و دیگری فرزندی از اسحاق به نام یعقوب و این بشارت چگونه با امر به ذبح اسحاق سازگار است.
(2) معنای این آیه چنین است: اسحاق میماند و از او یعقوب به دنیا میآید و حال آنکه آیه مربوط به ذبح میگوید: ذبیح نمیماند، پس ذبیح غیر از اسحاق است.
4. به یقین، کودکی که به همراه هاجر به مکه برده شد و در ساختن کعبه پدر را یاری کرد و برنامه حج را با او انجام داد، حضرت اسماعیل بود و ظاهراً ذبیح هم همین اسماعیل بوده است. حتی بعضی قائلند که اسحاق اصلًا به مکه نرفته است
(3) تا این جریان برای او پیش آمده باشد.
اما در مقابل، از بعضی روایات استفاده میشود که ذبیح اسحاق بوده است؛ مانند:
فی الکافی، عدّةٌ مِنْ أَصْحابِنا: قالَ أَبُو الْحَسَن علیه السلام «لَوْ عَلِمَ اللَّهُ خَیْراً مِنَ الضَّأْنِ لَفَدَی بِهِ إِسْحَاقَ»
(4) و فی المجمع روی انه اسحاق.
(5) اگر در زمان حضرت ابراهیم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله طاغوتها و بتها بیجان بودند، اما امروز جان دارند و به قول حضرت امام قدس سره احیاگرِ حج ابراهیمی، اینها از آنها بدتر و خطرناکترند.
این روایات، اولًا مخالف ظاهر آیه است؛ هانگونهکه امام صادق علیه السلام به ظاهر آیه اشاره کردند. ثانیاً تعداد این روایات در مقابل روایاتی که دلالت دارند ذبیح حضرت اسماعیل است بسیار کمتر میباشد. ثالثاً این قول نهتنها مخالف کتاب است، بلکه موافق با تورات میباشد،
(6) که اهل کتاب ذبیح را اسحاق میدانند. از آنجاکه اهل کتاب خود را از نسل اسحاق دانستهاند، ازاینرو سعی دارند این امتیاز را نصیب خود کنند. بنابراین، احتمال دارد که این دسته از روایات، از قبیل اسرائیلیات باشد.
1- هود: 71
2- مجمع البیان، ج 4، ص 453
3- مجمع البیان، ج 4، ص 453
4- نور الثقلین، ج 4، ص 424
5- مجمع البیان، ج 4، ص 453
6- تورات، سفر تکوین.
ص: 30
مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» پاسخ دیگری دادهاند و آن اینکه: به فرض صحت روایات اسحاق، باید گفت: ذبیح اسماعیل بود. اما اسحاق آرزو کرد ای کاش مانند برادرش اسماعیل بود و در برابر آن امتحان صبر میکرد. به خاطر این آرزو ثواب برادرش را به او دادند؛ «فَسَمَّاهُ بَیْنَ مَلَائِکَتِهِ ذَبِیحاً لِتَمَنِّیهِ لِذَلِکَ»
(1) 12- مبانی حج ابراهیمی
مراد از حج ابراهیمی، همان حج واقعی است که پیامبر صلی الله علیه و آله مأموریت یافت مردم را جهت انجام آن دعوت عمومی کند؛ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ.
(2) همان حجی که دو پیامبر بزرگ الهی مأمور شدند ساحت قدس کعبه را از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازی کنند تا طواف کنندگان و زائران خانه خدا مراسم حج را صحیح و کامل به انجام رسانند؛ وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ
(3)حجی که هدف از آن زنده کردن اصل توحید و یکتاپرستی و زدودن هرگونه بت و بتپرستی و مظاهر شرک و کفر است؛ وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ....
(4) از این رو در کنار خانه خدا دست به دعا برداشت و در حق خود و ذرّیهاش دعا کرد؛ وَاجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ.
(5) و به عبارت بهتر، فلسفه حج ابراهیمی فلسفه توحید در تمام ابعاد زندگی است که نخستین گام در راه آن، مبارزه با هرگونه شرک و کفر است و حضرت ابراهیم هم در این راستا با هرچه غیر خدا بود، در سخن و عمل مبارزه کرد و برای اثبات توحید، مأمور شد کانون بینظیر توحید را بازسازی کند. حج ابراهیمی همان حجی است که برای قوام جامعه بشری تأسیس شده است؛ جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ.
(6) حجّی که در آن، هرگونه منافع جوامع مسلمین؛ اعم از مادی و معنوی و نیز اجتماعی و سیاسی تأمین گردد؛ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ ... لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ.
(7) و از سوی دیگر، فلسفه حج ابراهیمی، دیدن صاحب خانه (بَیْتِیَ)
(8) و اجابت به دعوتی است که ابراهیم نموده و آمدن نزد ابراهیم (یَأْتُوکَ)
(9) و رسیدن به نکاتی است که ابراهیم رسیده و دیدن اموریاستکه ابراهیم شاهد بوده وهمچون ابراهیم آماده قیام در برابر بت
1- منلایحضرهالفقیه، ج 2، ص 230؛ صافی، ج 4، صص 276 و 277
2- حج: 27
3- بقره: 125
4- حج: 26
5- ابراهیم: 35
6- مائده: 97
7- حج: 28
8- بقره: 125 و حج: 26
9- حج: 27
ص: 31
وبتپرستان و سرکشان شدن است. از این رو، قرآن تعبیر به «یَأْتُوکَ» آورده و جایی را در کنار خانهاش به نام مقام ابراهیم علیه السلام قرار داده است تا مردم به او اقتدا کنند؛ وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی.
(1) اگر در زمان حضرت ابراهیم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله طاغوتها و بتها بیجان بودند، اما امروز جان دارند و به قول حضرت امام قدس سره احیاگرِ حج ابراهیمی، اینها از آنها بدتر و خطرناکترند.
اگر در عصر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله ساحت قدس کعبه و حج، از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازی شد و در سال نهم هجرت به وسیله نماینده رسمی پیامبرخدا، در مراسم باشکوه حج از بت و بتپرستان و مشرکان اعلان برائت و بیزاری شد، اما با کمال تأسف بعد از مدتی بهوسیله استکبار و ایادیاش و هرکس که به گونهای منافعش از طریق انجام مراسم صحیح حج به خطر میافتاد، مورد تحریف واقع شد و تبدیل به یک مراسم خشک و بیروح گردید. تا اینکه پس از چهارده قرن، فرزند پاکی از تبار ابراهیم و محمد صلی الله علیه و آله در ایران اسلامی کمر همّت بر احیای حج واقعی بست و در سخنرانیها و اطلاعیههایش، حجّ واقعی را به مسلمانان جهان شناساند و از حج موجود، تعبیر به «حجّ آمریکایی» کرد که فقط یک سفر سیاحتی و انجام صورت ظاهری اعمال حج بوده است که کاری به مبانی و اهداف حج از نظر بنیانگذاران آن ندارند و اعلان فرمود که: حج بیبرائت حج نیست و حج ابراهیمی همان حج محمدی است که نماینده رسمی آن حضرت در مراسم حج اعلان برائت و بیزاری از شرک و کفر کرد.
1- بقره: 125
ص: 32
همان حجیکه در آن روح برادری و برابری حاکمیت داشته و هر نوع تبعیض و امتیازطلبی نفی گشته است. همان حجی که پاسخگوی فریادهای مظلومانه فلسطین و بوسنی و کشمیر و الجزایر و ... است. همان حجی که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی و درصدد رفع آن برآید.
همان حجیکه برای قیام تأسیس شده، آن هم قیام ناس برای ناس، قیام بر ضدّ مستکبران و جباران عالم، همان حجی که بُعد سیاسی آن کمتر از بعد عبادیاش نیست، بلکه سیاستش عین عبادت است.
حجی که کانون معارف الهی است که از آن، محتوای سیاست اسلام را در تمام زوایای زندگی باید جستجو نمود. همان حجی که در ادامه بت شکنیهای ابراهیم علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله است و اعلان برائت در آن تأسی از رسولاللَّه صلی الله علیه و آله و متابعت از اوامر خداست. همان حجی که در آن باید حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین ستاند.
همان حجی که لبیک آن، لبیک به حقتعالی و فریاد لا بر همه طاغوتها و طاغوتچههاست. همان حجی که در آن رمی از شیاطین و در رأس آنها شیطان بزرگ میشود تا حج خلیلاللَّه و حبیباللَّه و ولیاللَّه اعظم حضرت مهدی (عج) بجا آورده شود و الّا در حق ما گفته میشود: «مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ».
همان حجیکه برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه تأسیس شده است.
همان حجیکه سفرش سفر الیاللَّه و گردش در خانهاش، نشاندهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.
همان حجی که بسان قرآن است و همه از آن بهرهمند میشوند ولی اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامی، اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرورفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهر هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند کرد و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند شد. اما حجی که انسان را به خدا نزدیک نکند و رذایل نفسانی را نزداید، حجی که جوابگوی فریادهای مظلومانه نباشد، حجی که بیروح و بیتحرک و بیوحدت و بیبرائت باشد و هدم کفر و شرک از آن برنیاید و فقط یک سفر تفریحی- تجارتی و انجام یکسلسله اعمالخشک وبیحاصل وبیثمرباشد، حج ابراهیمی- محمدی صلی الله علیه و آله نخواهدبود.
(1)
1- با استفاده از رهنمودهای حضرت امام خمینی قدس سره احیاگر حج ابراهیمی- محمدی صلی الله علیه و آله.