خداوند در آیات مختلف، برای خانه خود عناوین و نامهای متعدد آورده که به ترتیب میآوریم:
1. البیت
2. بیتی
واژه «بیتی» در سوره بقره و حج آمده است و خداوند متعال در هر دو مورد، این خانه را به خودش نسبت میدهد. از این کلمه عنوان «بیت اللَّه» را هم میتوان برای کعبه انتزاع کرد.
کعبه تنها مکانی است که خداوند آن را به خود نسبت داد، حتی بیتالمقدس را، با آن همه قداستش، به خودش نسبت نداده است.
... وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ ....
... وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ ....
ص: 9
3. بیت الحرام
در «بیت الحرام»، «بیت» موصوف به «حرام» شده؛ یعنی خانهای که محترم است:
(1) وَ لَاآمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ.
(2)جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ.
(3)و در جای دیگری، موصوف به «محرّم» گردیده است:
رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ.
(4)توضیح بیشتر آن در فصل بعد میآید.
4. الکعبه
عنوان «الکعبه» نیز در دو جای قرآن به کار رفته است:
هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ.
(5)جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ.
(6)در وجه تسمیه «بیتاللَّه» به «کعبه»، چند قول آمده است:
الف: از آنجاکه خانه خدا مربع است و عربها بر خانه چهارگوش و مربع کعبه اطلاق میکنند؛ ازاینرو، به خانه خدا هم «کعبه» اطلاق شد.
چنانکه امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:
«... لأنّها مربعة، فقیل له و لم صارت مربعة، قال: لأنّها بحذاء البیت المعمور و هو مربّع، فقیل له: و لم صار البیت المعمور مربّعاً؟ قال: لأنّه بحذاء العرش و هو مربع، فقیل له:
و لم صار العرش مربعاً؟ قال: لأنّ الکلمات الّتی بنی علیها الإسلام أربع و هی سبحان اللَّه، والحمدللَّه و لا إله إلّا اللَّه، و اللَّه اکبر».
(7) ب: به وسط هر چیزی «کعب» میگویند. از آنجاکه خانه خدا در وسط زمین واقع شده، به آن کعبه گفتهاند. در روایت آمده است گروهی از یهودیان خدمت پیامبر آمدند و از آن حضرت مسائلی پرسیدند؛ از جمله سؤال کردند: از چه رو کعبه را کعبه خواندهاند؟ پیامبر پاسخ داد: زیرا خانه در وسط دنیا قرار گرفته است.
(8) ج: هر چیزی که دارای ارتفاع و بلندی از سطح زمین باشد کعبه گویند. به خانه خدا هم کعبه اطلاق میشود؛ زیرا هم ارتفاع ظاهری دارد و هم ارتفاع و عظمت معنوی. از این رو،
1- البیت الحرام والبلد والمسجد الحرام لایحل انتهاکه، مصباح المنیر.
2- مائده: 97
3- مائده: 2 و 97 و 95
4- ابراهیم: 37
5- مائده: 95
6- مائده: 97
7- بحار، ج 96، ص 57؛ عللالشرائع، ج 2، ص 398
8- بحار الأنوار، ج 96، ص 57
ص: 10
امام باقر علیه السلام فرمود:
«وَ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَةِ».
(1) چنانکه بعضی از مفسران در این باره گفتهاند:
فَلَمّا کانَ هذَا الْبَیت أَشرف بُیوتِ الأرضِ وَ أقدمها زَماناً وَ أَکْثَرها فَضیلَة، سُمِّی بِهِ هذا الإسْم».
(2) البیت العتیق
«البیت العتیق» هم در دو جای قرآن بهکار رفته است:
وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(3)ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(4)در توصیف خانه خدا به «عتیق»، وجوه مختلفی به شرح ذیل ذکر شده که ناشی از معانی لغوی آن است.
الف: قدیم و کهن
یکی از معانی عتیق در کتب لغت، قدیم و کهن است؛
(5) چنانکه از امام باقر علیه السلام، در حالیکه در مسجد الحرام نشسته بود، پرسیدند: چرا خانه خدا عتیق نامیده شد؟ حضرت پاسخ داد:
«إنَّ اللَّهَ خَلَقَهُ قَبل الْخَلق ثُمّ خَلَقَ اللَّهُ الأرْضَ مِن بَعدَه فَدَحاها مِن تَحْتِهِ».
(6) بنابراین وجه، مفاد این آیه همان آیه إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
(7)خواهد شد که توضیح پیشتر گذشت.
ب: حرّ و آزاد
عتیق به معنای آزاد نیز آمده است، اما در اینکه کعبه از چه چیز آزاد شده، هم روایات مختلف است هم نظریه مفسران، ولی هیچ مانعی ندارد که همه آنها اراده شده باشد:
1. آزاد از ملکیت و رقیت انسانها
از امام باقر علیه السلام سؤال شد: «از چه رو خانه خدا را عتیق نامیدند؟» حضرت در پاسخ فرمود:
«زیرا که خانه آزاد و رها از تملک مردم است و هیچکس مالک آن نیست.»؛ «لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ؟ قَالَ: هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ».
(8)
1- فروع کافی، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60
2- التفسیر الکبیر، ج 8، ص 157
3- حج: 29
4- حج: 33
5- العتیق القدیم من کل شیئی صحاح- المتقدم فی الزمان مفردات راغب.
6- بحار الانوار، ج 96، ص 58
7- آل عمران: 96
8- بحار الانوار، ج 96، ص 58
ص: 11
2- آزاد شده از طوفان نوح
از امام صادق علیه السلام روایت شده که «خانه خدا تا زمان طوفان نوح پا بر جا بود، وقتی تمام دنیا در طوفان نوح زیر آب رفت، خداوند خانهاش را بالا برد و جای آن در زیر آب قرار نگرفت؛ از این رو، آن را «بیت العتیق» خواندند؛ یعنی خانهای که از غرق شدن رهایی یافت.»؛ «فَلَمَّا غَرِقَتِ الدُّنْیَا رَفَعَ اللَّهُ تِلْکَ الْقُبَّةَ وَ غَرِقَتِ الدُّنْیَا إِلَّا مَوْضِعَ الْبَیْتِ، فَسُمِّیَتِ الْبَیْتَ الْعَتِیقَ، لِأَنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ».
(1) 3- آزادی از جهنم
کسی که این خانه (کعبه) را در این دنیا زیارت کند، برائت از جهنم به او داده میشود.
(2) ج- گرانبها و نفیس
از دیگر معانی عتیق، چیز ارزشمند و نفیس است.
(3) پس کعبه از آنرو که گرانقدر و ارزشمند است، عتیق نام نهاده شد.
نتیجه و برداشت:
از آنجاکه لفظ «عتیق» در هر دو آیه مطلق است، منعی وجود ندارد که بگوییم همه این معانی اراده شده است و روایات هم از باب بیان بعض مصادیق است نه حصر مصداق، تا میان روایات تنافی لازم بیاید. به علاوه، عتیق در لغت به چیزی میگویند که هم دارای پیشینه تاریخی باشد و هم بهرهمند از قداست. اگر یکی از این دو معنا را نداشته باشد، به آن عتیق نمیگویند؛ زیرا در بعضی از کتب معتبر لغت، آمده است که: «عتق یجمع معنی الکرام و معنی المقدّم».
(4) از مطالبی که گذشت به دست میآید که خانه خدا در قرآن به اوصاف زیر توصیف شده است: الحرام (الْبَیْتَ الْحَرَام)،
(5) التعیق (الْبَیْتِ الْعَتِیق)،
(6) المحرّم (عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم).
(7) عناوین احتمالی کعبه
1. بکه
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً.
(8)
1- تفسیر صافی، ج 1، ص 189 و بحار، ج 96، ص 58
2- تفسیر کبیر، ج 8، ص 158
3- العتیق: الکریم من کل شییء: صحاح اللغه.
4- مقاییس اللغه.
5- مائده: 97
6- حج: 33 و 29
7- ابراهیم: 37
8- آل عمران: 96
ص: 12
مفسران معنای «بکه» را با اختلاف معنا کردهاند:
* بعضی گفتهاند: «بکّة مزدحم الناس للطواف و هو ما حول الکعبة من داخل المسجد الحرام».
(1)* گروهی دیگر گفتهاند: مراد از بکّه «موضع البیت» یا «موضع الحج» است
(2)و این نظریه برداشت از دو روایت زیر از امام صادق و امام باقر علیهما السلام است:
عن عبد اللَّه بن سنان، عن أبی عبد اللَّه علیه السلام قال: «مکة جملة القریة، و بکة موضع الحجر الذی تبکّ الناس بعضهم بعضاً».
(3) عن جابر، عن أبی جعفر علیهما السلام قال:
(4) «إنّ بکّة موضع البیت و إنّ مکّة الحرم».
پس طبق این دو روایت، مکه با بکه فرق دارد و بکه هم نام کعبه نیست.
* اما طبق روایتی دیگر، بکه نام کعبه است؛ چنانکه عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام پرسید: «لِمَ سُمِّیَتِ الْکَعْبَةُ بَکَّةَ؟ فَقَالَ: لِبُکَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِیهَا»
(5) ظاهراً این وجه با اشتقاق ادبی سازگار نیست؛ زیرا «بکه» مضاعف و «بکی» ناقص است.
* قول چهارم این است که «میم» آن تبدیل به «با» شد (قیل بکّة هی مکّة و لاقرب تبدیل الباء میماً ...
(6)) چنانکه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که: «إِنِّی سَمَّیتُ مَکّة بکّة لأنّ النّاس یتباکون فِیها».
(7) در روایت دیگری، از مام صادق علیه السلام تصریح شده که بکّه یکی از نامهای مکه است؛ «قال أسماء مکّة خمسة أمّ القری و مکة و بکة و البساسة ...».
(8) خلاصه این که بکّه، بنا به احتمالی که نام کعبه و یا لا اقل نام مکانی که کعبه در آنجا بنا شده و یا نام مکانی که حجر الأسود در آن نصب گردیده است مربوط به بحث ما میشود، اما طبق احتمالات دیگر، از بحث خارج است.
2. مسجد الحرام
قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ....
(9)بنا به قول گروهی از مفسران، مراد از «مسجد الحرام» در اینگونه آیات «کعبه» است، اما چرا کعبه گفته نشده و یا مراد از «وجه» و «شَطر» چیست، چند وجه ذکر شده که از محل بحث
1- مجمع البیان، ج 1، ص 477
2- الفرقان، ج 3 و 4، ص 261
3- نور الثقلین، ج 1، ص 366
4- نور الثقلین، ج 1، ص 366
5- نور الثقلین، ج 1، ص 366
6- مجمع البیان، ج 1، ص 477
7- نور الثقلین، ج 1، ص 366
8- نور الثقلین، ج 1، ص 366
9- بقره: 144
ص: 13
خارج است. احتمال دیگر آن است که مراد از مسجد الحرام همان مسجد الحرام معهود باشد ولی مراد از شطر، یا بعض است که در این صورت مراد از بعض مسجد الحرام، کعبه خواهد شد.
(1) و یا مراد از شطر وسط هر چیزی است و از آنجا که کعبه در وسط مسجد الحرام قرار گرفته، پس مراد وسط مسجد الحرام- کعبه- خواهد بود.
(2) 3. بیت المعمور
وَالطُّورِ وَکِتَابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ.
(3)از تفسیرهایی که برای بیت المعمور کردهاند، کعبه و خانه خدا در روی زمین است که همواره به وسیله زائران معمور و آباد است. مؤیدش این است که کعبه نخستین خانهای است که برای عبادت در روی زمین ساخته و آباد شده است.
(4) اما تفسیر مشهور که الهام گرفته از روایات میباشد، آن است که بیتالمعمور خانهای است در آسمانها و محازی خانه کعبه در روی زمین و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد میگردد:
و عن أمیر المؤمنین علیه السلام: «البیت الّذی فی السماء یقال له الضراح و هو بفناء البیت ...».
(5) و فی المجمع عن الباقر علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ تَحْتَ الْعَرْشِ أَرْبَعَةَ أَسَاطِینَ وَ سَمَّاهُ الضُّرَاحَ، وَ هُوَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ، وَ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ: طُوفُوا بِهِ، ثُمَّ بَعَثَ مَلَائِکَةً فَقَالَ لَهُمُ: ابْنُوا فِی الْأَرْضِ بَیْتاً بِمِثَالِهِ وَ قَدْرِهِ وَ أَمَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ أَنْ یَطُوفُوا بِهِ».
(6)* ویژگیهای کعبه در قرآن
1. مثابة
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ.
(7)نخستین ویژگی و صفتی که برای بیت اللَّه در قرآن ذکر شد «مثابة» است که خانه خدا بهعنوان مرجع و ملجأ و پناهگاه عمومی مطرح شده است.
1- المیزان، ج 1، ص 325
2- تفسیر کبیر، ذیل آیه.
3- طور: 4- 1
4- مجمع البیان، ج 5، ص 163
5- تفسیر صافی، ج 775
6- نور الثقلین، ج 5، ص 136 و صافی، ج 5، ص 77
7- بقره: 125
ص: 14
2. امناً
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً.
(1)دومین ویژگی، که صاحب خانه برای خانهاش آورده، «امنیت» است که بزرگترین و مهمترین نعمت برای جوامع انسانی به شمار میرود و تحقّق محیط و جامعه امن از آرزوهای دیرین بشر است.
3. خانه مردم
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ.
(2)إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ.
(3)ویژگی دیگر کعبه آن است که از آنِ ناس و همه مردم است و اختصاص به شخص یا گروه و نژاد خاصی ندارد؛ هم بنای آن برای مردم است، هم ملجأ، مرجع و مأمن برای آنان، و هم مایه قوام جوامع بشری است.
4. خانه خدا
وَ عَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیِ ....
(4)وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَاتُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ ....
(5)ویژگی دیگر آنکه، بیت اللَّه است؛ تنها خانهای که در قرآن به خدا نسبت داده شده است و جالب اینکه خداوند منان، در این دو آیه شریفه، آن را به خودش نسبت داده است.
از این رو، دو تن از بهترین بندگان خود را مأمور تطهیر خانهاش ساخت.
اما در جای دیگر، حضرت ابراهیم علیه السلام این خانه را به خداوند متعال نسبت داده است.
رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ ....
(6)یاد آوری چند نکته
1. جمع میان اینکه: کعبه هم خانه خداست و هم خانه مردم، روشن است؛ چه اینکه کعبه خانه خداست اما برای مردم بنا گردیده و برای آنها مأمن و مرجع قرار داده شده است.
یعنی آنچه که بهنام خدا و برای خداست، باید در خدمت مردم و بندگان او قرار گیرد.
1- بقره: 125
2- بقره: 125
3- آل عمران: 96
4- بقره: 125
5- حج: 26
6- ابراهیم: 37
ص: 15
حضرت آیتاللَّه جوادی آملی در فرق میان این دو، میگوید:
از جهت ادبی، فرق اینکه خانه خدا بدون لام به خداوند نسبت داده شده، اما در «وُضِعَ لِلنّاسِ» با لام به مردم اسناد داده شده است؛ یعنی بیتاللَّه است اما بیت الناس نیست، بلکه برای مردم قرار داده شده؛ از این رو، به وُضِعَ است نه بُنِیَ؛ یعنی تشریفاً معبد و مطاف و قبله قرار داده شد، اما تفاوت معنوی این است که بیت در اثر اضافه به اللَّه، شرافت پیدا کرد. اما مردم در اثر اضافه کعبه به آنها شریف میشوند. پس شرف کعبه به خاطر اضافه به خدا و شرف مردم در اثر ارتباط با کعبه است.
(1) 2. در آیاتی که در بالا اشاره شد، کعبه با عنوان «بَیْتِی» آمده، در حالیکه خداوند نه جسم است و نه نیاز به خانه دارد. پس منظور از این اضافه، همان اضافه تشریفیه است؛ یعنی برای بیان شرافت و عظمت چیزی، به خدا نسبت داده شده است؛ مثل شهر اللَّه، کتاب اللَّه، بیت اللَّه و مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در این باره فرمودند: «و من عظائم تلک النعم، جعل الکعبة بیتاً لنفسه ... و لعمری انّ هذا، غایة اللطف و الرفق و الکرم».
(2)
1- فصلنامه «میقات حج»، شماره 4، تابستان 1372
2- المراقبات، ص 194
ص: 16
5. بانی آن ابراهیم
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ.
(1)کعبه با دست توانای دو پیامبر عظیم الشأن الهی بازسازی و تجدید بنا گردید و بهخاطر همین بانی، بر بیت المقدس فضیلت پیدا کرده است؛ زیرا که بانی کعبه، ابراهیم و بانی بیتالمقدس سلیمان است؛ «و لاشک انّ الخلیل أعظم درجة و أکثر منقبة من سلیمان فمن هذا الوجه یجب أن تکون الکعبة أشرف من بیت المقدس»
(2) و به تعبیر آیت اللَّه جوادی آملی، ابراهیم از پیامبران اولوالعزم کعبه را ساخت اما بیتالمقدس را حضرت سلیمان که از حافظان شریعت انبیاء اولوالعزم است، ساخت.
(3) 6. پایههای کعبه بر خلوص نهاده شد
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
(4)بالا بردن قواعد و پیهای کعبه، عبادتی خالصانه به دست حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام بوده؛ بهطوری که برای این کار هیچ پاداشی نطلبیدند، بلکه تنها گفتند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»؛ «پروردگارا! این خدمت را از ما بپذیر» یعنی پاداش از دیدگاه این دو پیامبر عظیم الشأن، پذیرش عمل نزد خداوند است که عمل بدون قبولی خدا، ناچیز و بی ارزش است؛ از این رو، خداوند این دو پیامبر را به صفت بندگان مخلص ستود.
(5) 7. نخستین معبد
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ.
پیشینه تاریخی، ویژگی دیگر بیت اللَّه الحرام است، تا آنجا که در قرآن، به عنوان نخستین معبد عمومی در روی کره زمین شناسانده میشود. بدینسان کعبه بر بیتالمقدس مقدم و قبله نخست جهانیان بود. این آیه مبارکه، پاسخ به اعتراض یهودیان بر مسلمانان است که میگفتند بیت المقدس برتر از کعبه و برای قبله بودن سزاوارتر است؛ چون کعبه پیشتر بنا شده و قبله برخی از انبیا بوده است.
در پاسخ به این اعتراض بود که خداوند فرمود: نخستین خانهای که برای عبادت بشر بنا
1- بقره: 127
2- التفسیر الکبیر، ج 8، ص 154
3- میقات حج، شماره 4، تابستان 1372
4- بقره: 127
5- این ویژگی برداشت از کتاب «جرعهای از بیکران زمزم، ص 48 است.
ص: 17
شده، کعبه است و هیچ معبدی پیش از آن وجود نداشته است. اگر قبله از بیت المقدس به کعبه برگردانده شد، چیز عجیبی نیست، زیرا این بازگشت به قبله نخست است و مؤید آن این است که ابراهیم وقتی هاجر و اسماعیل را در آن سرزمین اسکان داد، گفت: رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ، رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ ... هدف و غایت را اقامه نماز در این سرزمین مقدس بیان کرد و شاید از این جهت به کعبه بیت العتیق؛ یعنی خانه قدیم
(1) گفته شده است؛ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(2)8. مبارک
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً.
(3)ویژگی دیگر کعبه مبارک
(4) بودن آن است؛ یعنی خانهای است پر خیر و برکت و از آنجاکه مبارکاً مطلق است؛ از این رو، هم شامل برکات مادی میشود و هم برکات معنوی. البته بعضی از مفسران گفتهاند: اگر چه مبارکاً هم شامل برکات مادی است و هم معنوی، ولی در اینجا به قرینه مقابله با «هُدیً لِلْعَالَمِینَ» تنها شامل افاضه برکات دنیوی میشود.
(5) و به تعبیر بعضی از مفسرین، از آنجاکه خود خداوند تبارک است، خانهاش هم مبارک است.
(6) 9- هُدیً لِلْعَالَمِین
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدیً لِلْعَالَمِینَ.
(7)هدایتگری خانه خدا ویژگیِ دیگر آن است. مردم از راه دور و نزدیک به کنار این خانه میآیند و از هدایتهای آن بهرهمند میشوند.
مرحوم علامه طباطبایی در بیان این ویژگی مینویسد:
«کعبه هم هادی و راهنمای جهانیان برای سعادت اخروی و باعث رسیدن به کرامت و قرب الهی است، هم باعث هدایت مسلمین است به سعادت دنیوی که همان وحدت کلمه و ائتلاف امت و مشاهده منافعشان میباشد. چنانکه نحوه هدایتش هم عمومیت دارد و جمیع مراتب هدایت را شامل میشود.
از سوی دیگر هدایتش مربوط به عالم خاص و دسته مخصوص نیست، بلکه شامل تمام جهانیان میشود.»
(8)
1- اهل لغت برای لفظ عتیق معانی متعددی ذکر نمودهاند که از جمله آن قدیم و کهن میباشد.
2- حج: 29
3- آل عمران: 96
4- «البرکة ثبوت الخیر الألهی فی شیء ... والمبارک ما فیه ذلک الخیر مفردات راغب. کثیر الخیر و البرکة، مجمع البیان، ج 1، ص 478
5- المیزان، ج 3، ص 350
6- آیتاللَّه جوادی آملی، میقات، شماره تابستان 1372
7- آل عمران: 96
8- المیزان، ج 3، صص 351 و 352
ص: 18
و دعوت حق به وسیله انبیا از اینجا به گوش جهانیان رسیده و میرسد؛ چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از همینجا ندای توحید را به گوش جهانیان رساند و نیز امام زمان علیه السلام از همینجا ندای حق را به جهانیان خواهد رساند. به علاوه، وجه امّ القری بودن مکه، بی مناسبت با هدی للعالمین نیست.
10. فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ
فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ ....
(1)وجود نشانههای الهی در کنار بیت اللَّه از ویژگیهای دیگر این خانه است که گام به گام آن، یادآور آیات و نشانههای فراوان و روشن الهی است.
11. خانه محترم
وَ لَاآمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ.
(2)جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ.
(3)رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ.
(4)کعبه، خانهای است محترم و باید از هر جهت احترام آن نگه داشته شود. حتی کسی نباید خانه خود را بلندتر از کعبه بسازد؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
«وَ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَةِ».
(5) و احترام آن باید در همهجا حفظ شود؛ حتی در دورترین نقاط جهان، به هنگام تخلیه، نباید به سوی آن و یا پشت به آن نشست.
بیتالمعمور خانهای است در آسمانها و محازی خانه کعبه در روی زمین است و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد میگردد
در روایات آمده است که ویران کردن آن، در ردیف قتل پیامبر و امام معصوم است.
امام صادق علیه السلام میگوید: هر کس عمداً هتک حرمت این خانه کند و آن را به پلیدی آلوده سازد، محکوم به اعدام است.
(6) چنانکه در روایت دیگر فرمود:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرُمَاتٍ ثَلاثاً، لَیْسَ مِثْلَهُنَّ شَیْءٌ کِتَابُهُ وَ هُوَ حِکْمَتُهُ وَ نُورُهُ وَ بَیْتُهُ
1- آل عمران: 96
2- مائده: 2
3- مائده: 96
4- ابراهیم: 37
5- فروع کافی، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60
6- وسایل الشیعه، ج 13، ص 291
ص: 19
الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلنَّاسِ لَا یَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ تَوَجُّهاً إِلَی غَیْرِهِ وَ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ صلی الله علیه و آله».
(1) از این رو فرمودهاند: حرمت این خانه باعث احترام مسجد الحرام، بلکه مکه و حرم شده است و احتمالًا ماههای حج بهخاطر حرمت خانه خدا موصوف به حرام شده است (الشَّهْرُ الْحَرامُ ...) و به خاطر همین احترام، مشرکین حق ورود به آن منطقه را ندارند؛ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ ....
(2)چنانکه وقتی از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «لِمَ سُمِّیَ بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامَ قَالَ لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ».
(3) 12. قِیَاماً لِلنَّاسِ
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ.
(4)خانه محترمی که مسلمانان میتوانند در پناه آن همه کارهای فردی و اجتماعی همچنین مادی و معنویِ جامعه خود را سامان ببخشند؛ چنانکه پیشوایان معصوم علیهم السلام فرمودهاند:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «مَنْ أَرَادَ دُنْیَا وَ آخِرَةً فَلْیَؤُمَّ هَذَا الْبَیْتَ»
(5) امام صادق علیه السلام: «جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِینِهِمْ وَ مَعَایِشِهِمْ».
(6) امام صادق علیه السلام: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ».
(7) حیات دین به حیات کعبه است و حیات متدین به حیات دین؛ با انهدام و ترک کعبه، دین میمیرد و در نتیجه مردم هم خواهند مرد.
علی علیه السلام فرمود: «لَا تَتْرُکُوا حَجَّ بَیْتِ رَبِّکُمْ فَتَهْلِکُوا ...».
(8) 13. کعبه تجلّیگاه توحید
وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَاتُشْرِکْ بِی شَیْئاً.
(9)ویژگی دیگر کعبه آن است که بر توحید محض پایهگذاری شده و با هیچ شرکی؛ اعم از خفیّ و جلیّ، همراه نیست، چه اینکه نکره در سیاق نهی مفید عموم است.
و از آنجاکه «أَنْ» در أَنْ لَاتُشْرِکْ بِی شَیْئاً. مفسره است؛ یعنی أَنْ لَاتُشْرِکْ بِی شَیْئاً تفسیر برای بوّأ است؛ از این رو، چنین برداشت میشود که هدف از جا دادن حضرت
1- وسائلالشیعه، ج 4، ص 300
2- توبه: 28
3- بحار الانوار 96، ص 65؛ وسائلالشیعه، ج 13، ص 236
4- مائده: 97
5- من لایحضره الفقیه، ج 11، ص 21
6- بحار الانوار، ج 96، ص 65
7- وسائل الشیعه، ج 22، ص 21
8- بحار الانوار، ج 96، ص 69
9- حج: 26
ص: 20
ابراهیم در این مکان مقدس، این بوده که کعبه تجلّیگاه توحید گردد و هیچ چیز دیگر، شریک آن قرار نگیرد و اساس این خانه از اول بر توحید صرف بنیان شود.
14. کعبه خانه آزاد
وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(1)ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(2)از ویژگیهای کعبه، با توجه به یکی از معانی عتیق (آزاد شده)، آزاد بودن آن است؛ چنانکه از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: «فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ ...».
(3) اما اینکه از چه چیز آزاد شده، توضیح آن پیشتر گذشت. از آنجاکه این خانه، خانه آزاد است، پس تا انسان از بند عبودیت و بندگی دیگری آزاد نشود، صلاحیت طواف برگرد آن (بیت العتیق) را نمییابد و هرکس به گرد آن طواف کرد، دیگر نباید سر به بندگی غیر بگذارد.
* احکام کعبه و حرم
1. امنیت تکوینی و امنیت تشریعی
از احکام اختصاصی کعبه و حرم در قرآن، «امن» بودن آن سرزمین مقدس است که هم امنیت تکوینی دارد؛ «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»
(4) که اگر کسی بخواهد کعبه را محو سازد، به او امان داده نمیشود؛ مانند جریان ابرهه، و هم امنیت تشریعی دارد؛ «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً».
(5) کسی که داخل حرم شود، شرعاً در امان خواهد بود.
نکته قابل توجه در این آیه آن است که: جمله به صورت ماضی استمراری بیان شده و به صورت «مَنْ دَخَلَهُ» امن ذکر نشده است؛ یعنی همواره در آنجا امنیت تشریعی حکم فرماست.
پس هر فرد مسلمان، تا هنگامی که در این منطقه زندگی میکند، در امان خواهد بود و هیچکس حق تعرّض به او را ندارد؛ در خارج حرم مرتکب جنایتی شده باشد یا نه. زیرا آیه مبارکه اطلاق دارد و تنها یک مورد استثنا شده است و آن اینکه اگر کسی حرمت حرم را نگه ندارد و در داخل حرم مرتکب جنایت شود، در امان نخواهد بود و حدّ شرعی بر او جاری خواهد شد.
چنانکه امام صادق علیه السلام در توضیح آیه وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً فرمود: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ
1- حج: 29
2- حج: 33
3- فروع کافی، ج 4، ص 189
4- قریش: 4
5- آل عمران: 97
ص: 21
فِی غَیْرِ الْحَرَمِ جِنَایَةً ثُمَّ فَرَّ إِلَی الْحَرَمِ لَمْ یَسَعْ لِأَحَدٍ أَنْ یَأْخُذَهُ فِی الْحَرَمِ وَ لَکِنْ یُمْنَعُ مِنَ السُّوقِ وَ لَا یُبَایَعُ وَ لَا یُطْعَمُ وَ لَا یُسْقَی وَ لَا یُکَلَّمُ، فَإِنَّهُ إِذَا فُعِلَ ذَلِکَ بِهِ یُوشِکُ أَنْ یَخْرُجَ فَیُؤْخَذَ وَ إِذَا جَنَی فِی الْحَرَمِ جِنَایَةً أُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدُّ فِی الْحَرَمِ لِأَنَّهُ لَمْ یَدَعْ لِلْحَرَمِ حُرْمَتَهُ».
(1) نه تنها انسانها، بلکه حیوانات و پرندگان هم در آن منطقه در امنیتاند؛ بهطوری که متخلفان مورد مجازات قرار خواهند گرفت؛ چراکه اطلاق «مَنْ دَخَلَهُ» شامل حیوانات و پرندگان هم میشود.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه فرمود:
«... وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّیْرِ کَانَ آمِناً مِنْ أَنْ یُهَاجَ أَوْ یُؤْذَی حَتَّی یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».
(2) و عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَحَدَهُمَا علیهما السلام عَنِ الظَّبْیِ یَدْخُلُ الْحَرَمَ. فَقَالَ: لَا یُؤْخَذُ وَ لَا یُمَسُّ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً».
(3) در کجای دنیا چنین امنیتی وجود دارد؟ تا آنجا که شکار حیوانات، بلکه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع باشد! آن هم در منطقهای که «یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ».
(4)حتی انسان از جهت قرض و دَین هم در امان است و طلبکار حق ندارد طلب خود را در آن منطقه از بدهکار بخواهد؛ سماعه از امام صادق علیه السلام در این باره روایتی نقل کرده که گفت:
«سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لِی عَلَیْهِ مَالٌ، فَغَابَ عَنِّی زَمَاناً، فَرَأَیْتُهُ یَطُوفُ حَوْلَ الْکَعْبَةِ أَ فَأَتَقَاضَاهُ مَالِی؟ قَالَ: لَا، لَا تُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ لَا تُرَوِّعْهُ حَتَّی یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».
(5) علاوه بر امنیتهای ظاهری، امنیت معنوی هم در روایات برای حرم ذکر شده است چنانکه معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
«إِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْکَعْبَةِ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لَا تَدْخُلْهَا بِحِذَاءٍ وَ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ، اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً فَآمِنِّی مِنْ عَذَابِ النَّارِ».
(6) از تمسک امام علیه السلام به آیه شریفه، فهمیده میشود که معنای آیه وسیع است و هر نوع امنیتی را شامل میشود، منتهی از بعضی روایات برداشت میشود که امنیت معنوی در حرم، مشروط به داشتن ولایت است؛ چنانکه راوی به امام صادق علیه السلام عرض میکند:
«جُعِلْتُ فِدَاکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ قَدْ یَدْخُلُهُ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِیُّ وَ الْحَرُورِیُّ وَ الزِّنْدِیقُ الَّذِی لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ. قَالَ: لَا وَ لَا کَرَامَةَ
1- فروع کافی، ج 4، ص 226، ونور الثقلین، ج 1، ص 370 و صافی، ج 1، ص 360
2- فروع کافی، ج 4، ص 226، ووسائل الشیعه 12، ص 557، وصافی، ج 1، 360
3- نور الثقلین، ج 1، ص 371 و 369 و روایات دیگر.
4- عنکبوت: 67
5- نور الثقلین، ج 1، ص 371 و 369 و روایات دیگر.
6- نور الثقلین، ج 1، ص 371 و 369 و روایات دیگر.
ص: 22
قُلْتُ فَمَنْ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: وَ مَنْ دَخَلَهُ وَ هُوَ عَارِفٌ بِحَقِّنَا کَمَا هُوَ عَارِفٌ لَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ کُفِیَ هَمَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ».
(1) 2. ممنوعیت جنگ و خونریزی
از احکام دیگر حرم ممنوعیت جنگ و خونریزی در این منطقه است:
لَاتُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّی یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ.
(2)احترام مسجد الحرام را نگهدارید و تا هنگامی که دشمن دست به سلاح نبرد، درصدد جنگ با آنها برنیایید، اما اگر آنها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند، شما حق دفاع دارید.
در منطقه حرم رفت و آمد با سلاح نیز ممنوع است؛ چنانکه حضرت امام در تحریر الوسیله میگوید:
الرابع و العشرون: (من محرمات الاحرام) لبس السلاح علی الأحوط؛ کالسیف والخنجر والطینجه ونحوها، فما هو و آلات الحرب الّا لضرورة و یکره حمل السلاح إذا لم یلبسه إن کان ظاهراً و الأحوط الترک».
(3) همچنانکه امام صادق علیه السلام در این باره فرمود:
«لَا بَأْسَ بِأَنْ یَخْرُجَ بِالسِّلَاحِ مِنْ بَلَدِهِ وَ لَکِنْ إِذَا دَخَلَ مَکَّةَ لَمْ یُظْهِرْهُ ...».
(4) همچنانکه علی علیه السلام در حدیث أربعمائه فرمود: «لَا تَخْرُجُوا بِالسُّیُوفِ إِلَی الْحَرَمِ».
(5) 3. ورود غیر مسلمان به حرم ممنوع است
ممنوعیت ورود غیر مسلمانان به حرم از دیگر احکام حرم است. غیر مسلمان همچنین حق سکونت و بلکه حق عبور و مرور از آن منطقه را ندارد؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا ....
(6)از آنجاکه مشرکان آلوده و ناپاکند، نباید بعد از این سال (سالیکه علی علیه السلام آیات برائت را تلاوت کرد) نزدیک مسجد الحرام شوند. مضمون این آیه نیز یکی از مواد چهارگانهای بود که حضرت امیر علیه السلام در سال نهم هجرت، در سرزمین مکه به مردم ابلاغ کرد.
در این آیه مبارکه، به فلسفه حرمت ورود مشرکان به حرم نیز اشاره شده است؛ یعنی چون مشرکان نجس هستند و مسجد الحرام جای مقدس و پاک است، پس آنان حق نزدیک
1- نور الثقلین، ج 1، ص 371 و 369 و صافی، ج 1، ص 360 و روایات دیگر.
2- بقره: 191
3- تحریر الوسیله، ج 1، ص 429
4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 256 و فروع کافی، ج 4، ص 228
5- وسائل الشیعه، ج 13، ص 257، و فروع کافی، ج 4، ص 228
6- توبه: 28
ص: 23
شدن به آن مکان مقدس را ندارند تا چه رسد بخواهند داخل حرم شوند!
از «إِنَّمَا» که نشانه حصر است و از وصف به مصدر (نَجَسٌ) که در مبالغه استفاده میشود، بر میآید که گویا موصوف تنها عین نجس است؛ همچنانکه ظاهر اطلاق آیه شامل هر نوع کافر با هر عنوانی میشود؛ از این رو، سفرا و ... هم حق عبور و گذر از آن منطقه را ندارند.
4. ممنوعیت سکونت مفسد و ظالم در حرم
چهارمین حکم از احکام حرم آن است که باید از سکونت عاملان فساد و ظلم و الحاد در حرم پیشگیری شود، بلکه در این مورد با آنان با خشونت رفتار میشود؛ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ.
(1)اگر چه بعضی از مفسران مصادیقی را برای الحاد به ظلم، آوردهاند، اما همه اینها از باب ذکر بعضی از مصادیق است و گرنه معنای آیه وسیع است و شاهد آن روایتی است از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه که فرمود: «کُلُّ ظُلْمٍ یَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَکَّةَ مِنْ سَرِقَةٍ أَوْ ظُلْمِ أَحَدٍ أَوْ شَیْءٍ مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّی أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِکَ کَانَ یُتَّقَی أَنْ یُسْکَنَ الْحَرَمُ».
(2) و یا از طریق اهل سنت روایت شده که «شَتمُ الْخادِمِ فِی الْحَرَم، ظُلْمٌ فَما فَوقه».
(3) بهعلاوه، حذف مفعولِ «یُرِدْ» هم دلالت بر عموم دارد و شامل هر نوع ظلم و انحراف از حق میشود؛ چنانکه بعضی از مفسران در این باره گفتهاند: «وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ ممّا ترک مفعوله لیتناول کل متناول، أی و من یرد فیه شیئاً ما أو مراداً ما».
(4) مؤید دیگر، معنای الحاد
(5) است که هر نوع انحراف از حقی را شامل میشود.
تا انسان از بند عبودیت و بندگی دیگری آزاد نشود، صلاحیت طواف برگرد آن (بیت العتیق) را نمییابد و هرکس به گرد آن طواف کرد، دیگر نباید سر به بندگی غیر بگذارد.
نکته دیگر اینکه، برای تأکید و مبالغه در تحذیر، جزا (نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ) را بر مجرد اراده (مَنْ یُرِدْ ...) مترتب کرده است و شاید بشود گفت که: اگر اراده گناه در موارد دیگر گناه محسوب نمیگردد، در این سرزمین مقدس، نه تنها گناه است که بعضی از علما از جمله «نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» برداشت کردهاند اگر کسی در حرم مرتکب خلاف شود، علاوه بر حد و
1- حج: 25
2- نور الثقلین، ج 3، ص 483 و وسائل ج 13 ص 232
3- در المنثور، ج 6، ص 28
4- المیزان، ج 14، ص 367 وروح المعانی ج 17 ص 140 و تفسیر کبیر، ج 23، ص 25 و کشاف، ج 3، ص 151
5- «الحد فلان مال عن الحقّ»، مفردات راغب.
ص: 24
تعزیر، مجازات افزوده هم دارد.
(1) این برداشت را برخی روایات، که دلالت دارند گناهان در مکه دو برابر بوده و عذابش نیز شدیدتر است؛ همانگونه که عبادت در مکه چند برابر ثواب دارد، تأیید میکند.
جمله «مَنْ یُرِدْ ...»، اگر چه ظهور در انسان دارد، اما با توجه به بعضی روایات، این حکم شامل حیوانات هم میشود؛ چنانکه از امام صادق علیه السلام، در حالی که در مسجد الحرام بودند، سؤال شد «انّ سبعاً من سباع الطیر علی الکعبة لا یمر به شیء من حمام الحرم الا ضربه فقال: انصبوا له و اقتلوه فانّه قد الحد فی الحرم».
(2) 5. برابری مقیم و مسافر در استفاده از حرم
از احکام دیگر حرم آن است که همه مردم در این منطقه یکساناند ... ... وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ ....
(3)مفسران در تفسیر جمله «سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ ...»، نظریات گوناگون دادهاند؛ گروهی گفتهاند: مراد از «سَواء» در سکنی گزیدن است؛ از این رو، برخی از فقها، خرید و فروش و اجاره خانههای مکه را حرام دانستهاند و برای اثبات آن، به آیه شریفه و روایات تمسک کردهاند، برای اینکه اگر خانههای مکه قابل تملّک باشد، «عاکف» و «بادی» نباید در استفاده کردن از خانههای مکه مساوی باشند، در حالی که آیه میگوید عاکف و بادی، مساوی هستند.
در موارد متعددی از روایات نیز آمده است:
- علی علیه السلام در نامهای به قثم بن عباس، فرماندار مکه نوشت: «وَ مُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلَّا یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ».
(4)- عن علی علیه السلام: «إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله نهی أهل مکة عن إجارة بیوتهم و إن تعلّقوا علیها أبواباً و قال: سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ».
(5)- عن ابن عمر: «إنّ النّبیّ صلی الله علیه و آله قال: مکّة مباحه لا تؤجر بیوتها و لا تباع رباعها».
(6)- عن ابن عمر: «إنّ النّبیّ صلی الله علیه و آله قال: من أکل کراء بیوت مکّة أکل ناراً».
(7) لازمه این قول آن است که مراد از مسجد الحرام مکه باشد تا بحث سکونت در خانهها مطرح شود و برای توجیه اطلاق مسجد الحرام بر مکه، دو مؤید ذکر کردهاند:
1. از آنجاکه مراد از «عاکف» مقیم است و اقامت مقیم در مسجد نیست، بلکه در منازل
1- السیوری جمال الدین المقداد بن عبد اللَّه، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج 1، ص 335
2- نور الثقلین، ج 1، ص 482 و 480 و روایات دیگر.
3- حج: 25
4- نور الثقلین، ج 3، ص 482 و 480 و روایات دیگر.
5- برهان، ج 3، ص 84
6- در المنثور، ج 6، ص 26
7- در المنثور، ج 6، ص 26 و روایات دیگر.
ص: 25
است، پس مراد از مسجد الحرام مکه است.
(1) 2. در آیات دیگر نیز مسجد الحرام اطلاق بر مکه شده، مانند آیه:
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی.
(2)این آیه، صراحت دارد که آغاز معراج از مسجد الحرام بوده، در حالیکه در تاریخ و بعضی از روایات آمده است که محلّ معراج، خانه خدیجه یا خانه امّ هانی یا شعب ابیطالب بوده است. بنابراین، میتوان گفت منظور از مسجد الحرام در این آیه، شهر مکّه است.
(3) در مقابل این قول، گروه دیگری از مفسران گفتهاند: مراد از «سواء»، سواء در عبادت و انجام مراسم حج است و هیچکس حق مزاحمت به دیگری در امور حج و عبادت را ندارد.
قال صلی الله علیه و آله: «یا بنی عبد مناف، من ولی منکم من أمر النّاس شیئاً، فلا یمنعن أحداً طاف بهذا البیت و صلّی فیه أی وقت شاء فی لیل أو نهار».
(4) بنابراین قول، مراد از مسجد الحرام، خودِ مسجد است و طبق این نظریه، خرید و فروش و اجاره خانههای مکه جایز خواهد شد؛ لقوله صلی الله علیه و آله: «و هل ترک لنا عقیل من ربع (من دار)»
(5)همانگونه که نقل شده؛ «قد اشتری عمر بن خطّاب دار السجن».
(6) اما آنچه که ابتدا به نظر میرسد این است که قدر متیقّن از سواء، سواء در عبادت و اجرای مراسم حج است که سیاق آیه و ظاهر لفظ مسجد الحرام آن را تأیید میکند؛ زیرا صدر آیه مربوط به صدّ از سبیل اللَّه و صدّ از مسجد الحرام است و این با عبادت سازگاری دارد، نه صرف سکنی گزیدن در مکه. به علاوه، لفظ مسجد الحرام حقیقت در خود مسجد است و دلیلی نداریم که از ظاهر آیه دست برداریم، چراکه آغاز معراج از بیرون مسجد الحرام، مسلّم نیست بلکه محتمل است که از خود مسجد آغاز شده باشد و یا به گفته مرحوم صاحب جواهر، از منزل امّ هانی به مسجد الحرام رفت و از آنجا به مسجد الاقصی سیر نمود
(7) و از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که مراد از عاکف، ملازم مسجد یا مجاور در مسجد باشد؛ بهطوری که برای او امکان داشته باشد که هر وقت خواست به راحتی به آنجا برود.
(8)مؤید دیگر اینکه، خانه خدا عتیق است؛ از این رو، ملک کسی نمیشود و خداوند متعال آن را برای عبادت همه مردم قرار داده است؛ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ؛ یعنی «وضع لعبادة الناس» و یا در موارد دیگر فرمود: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ.
(9) قِیَاماً لِلنَّاسِ.
(10)و ... و سیاق این آیات با آیه مورد بحث؛ (جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ) سازگاری دارد اما با
1- تفسیر کعبی، ج 23، ص 24
2- اسراء: 1، و نیز آیه لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ. بقره: 196
3- کنز العرفان، ج 1، ص 335
4- تفسیر کبیر، ج 23، ص 24
5- کنز العرفان، ج 1، ص 335 و تفسیر کبیر، ج 23، ص 24
6- تفسیر کبیر، ج 23، ص 24
7- جواهر الکلام، ج 20، ص 48
8- تفسیر کبیر، ج 23، ص 24
9- بقره: 125
10- مائده: 97
ص: 26
توجه به اطلاق سواء، که متعلق آن ذکر نشده است و حذف متعلق هم دلالت بر عموم میکند، به خصوص با عنایت به روایات زیادی که آیه مذکور را تفسیر به سواء در سکنی کردهاند، استظهار میشود آیه مبارکه، هم شامل سواء در عبادت میشود و هم سواء در سکنی.
اما روایاتی که آیه شریفه را تفسیر به سواء در سکنی کردهاند. برخی از آنها بشرح ذیل است؛ «عَنْ حُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هَذِهِ الْآیَةَ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ قَالَ: کَانَتْ مَکَّةُ لَیْسَ عَلَی شَیْءٍ مِنْهَا بَابٌ وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَی بَابِهِ الْمِصْرَاعَیْنِ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَمْنَعَ الْحَاجَّ شَیْئاً مِنَ الدُّورِ مَنَازِلِهَا».
(1) «عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ کَرِهَ إِجَارَةَ بُیُوتِ مَکَّةَ وَ قَرَأَ: سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ.
(2)اما اطلاق مسجد الحرام بر معنای وسیعتر از خود مسجد، ظاهراً در قرآن نمونههایی دارد
(3)، همچنانکه لفظ «بیت عتیق» بر مکه و اطراف آن استعمال شده است؛ ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
(4)به علاوه مراد از عاکف به قرینه مقابله، با بادی مقیم خواهد بود، نه ملازم، چنانکه حضرت امیر علیه السلام در تفسیر عاکف و بادی فرمود: «فالعاکف المقیم به و البادی الّذی یحج إلیه من غیر أهله».
(5) پس معنای آیه شریفه با توجه به اطلاق کلمه «سواء» و روایات، معنایی است وسیع که نه تنها زائران خانه خدا در انجام مراسم حج یکسانند، بلکه در استفاده کردن از زمین و خانههای مکه جهت استراحت و سایر نیازها، یکسان خواهند بود.
اما بحث از اینکه آیا بیع و شراء و اجاره خانههای مکه حرام است یا نه، بحثی است فقهی. از اینرو، تفصیل کلام در جای خود میآید. اما به اجمال میتوان گفت: از آنجاکه اساس روایات وارده در تفسیر آیه مبارکه دو دسته است؛ دستهای ظهور در تحریم دارد و دسته دیگر کراهت، از این رو، طبق قاعده اصولی، روایاتی که ظهور در تحریم دارند، حمل بر کراهت خواهند شد: همانگونه که قول مشهور، بر کراهت است.
(6) همانطور که مرحوم صاحب جواهر هم در این باره فرمود: اگر چه به ظاهر، آیه و تعدادی از روایات دلیل بر تحریم است، اما شهرت اصحاب و تعبیر لاینبغی ترجیح بر کراهت میدهد و در ادامه فرمود: «و کونها مفتوحة عَنوة لا یمنع من الأولویة و اختصاص الآثار بمن فعلها و حینئذ فیجوز أخذ الأجرة».
(7)
1- وسائلالشیعه، ج 13، ص 269؛ نورالثقلین، ج 3، صص 481 و 480
2- نورالثقلین، ج 3، صص 480 و 481؛ وسائلالشیعه، ج 13، ص 269 و روایات دیگر، که برخی از آنها پیشتر گذشت.
3- بقره: 191 و 196- توبه 28
4- حج: 33
5- نور الثقلین، ج 3، صص 480 و 481، روایات دیگر که برخی از آنها پیشتر گذشت.
6- جواهر الکلام، ج 20، صص 50- 48
7- جواهر الکلام، ج 20، ص 48 تا 50
ص: 27
به علاوه، امکان دارد گفته شود که تملیک زمین دارای اشکال است اما تملّک بنا و منافع آن، هیچ اشکالی ندارد؛ مانند بنا در زمین وقفی، که قابل فروش و اجاره است و شاید هم کسی بگوید: نهایت چیزی که از آیه و روایات استفاده میشود، تحریم بیع و اجاره در موسم حج است، اما در غیر موسم حج، به چه دلیل حکم به تحریم شود؟
به هر حال، این معنی مسلم است که اهل مکه باید از هرگونه سختگیری بر زائران خانه
خدا خودداری کنند و بلکه برای آنان تسهیلات فراهم آورند. بنابراین، هیچکس حق ندارد به هر عنوانی (متولّی- خادم) کمترین مزاحمتی برای حاجیان ایجاد کند و یا آن مکانهای مقدس را تبدیل به پایگاهی اختصاصی برای گروهی خاص نماید، بلکه حرم متعلّق به همه مسلمانان است و هر نوع ایجاد مزاحمت و ممانعت، تجاوز به حقوق مسلمانان جهان محسوب میشود و مرتکبین آن بر اساس آیه مبارکه: نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ باید به اشدّ مجازات تنبیه شوند؛ چون مفهوم جمله الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ ... این است که حرم در انحصار گروه یا مذهب خاص نیست؛ همانگونه که مفهوم سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ، برابری زائران خانه خدا در انجام مناسک و مراسم حج را میرساند.
اگر این خانه، خانه خداست (بَیْتِیَ)
(1)و برای همه مردم (آنهایی که اسم ناس بر آنها اطلاق میگردد، بدون هیچ فرقی میان حاضر و بادی، مکی و آفاقی و وهابی و غیر وهابی)
1- بقره: 125 و حج: 26
ص: 28
قرار داده شده است؛ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ،
(1) جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ،
(2) مَثَابَةً لِلنَّاسِ،
(3) قِیَاماً لِلنَّاسِ.
(4)پس چرا امروزه عاکفین، با دیدگاه خاصی که دارند، بر خلاف صریح قرآن، حرم را در انحصار خود قرار داده و آزادی عمل در انجام مراسم حج را از بادی گرفتهاند. آیا این نوعی الحاد به ظلم نیست؟ آیا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ شامل آنها نمیگردد؟
آیا این عمل حاکمان سعودی، که هر سال قانونی جعل و جلوی عدهای از مشتاقان و مستطیعان را میگیرند بر خلاف آیات قرآن و برخلاف فرمانی که علی علیه السلام به قثم بن عباس نوشت (فَأَقِمْ لِلنَّاسِ) نیست؟ آیا سرزمین مکه که بر اساس دو اصل قرآنی منطقه امن و آزاد است، ایجاد محدودیتها و مزاحمتها، نوعی بدعت نیست؟
(5) 6. تشریفات خاص جهت ورود به حرم
هر کس که بخواهد از بیرون وارد حرم شود (اگر چه موسم حج نباشد) ابتدا باید در یکی از میقاتها، با تشریفاتی خاص احرام بپوشد و آنگاه وارد حرم شود و این یکی دیگر از احکام حرم میباشد. جالب توجه است که میقاتها با حرم، فرسنگها فاصله دارد؛ یعنی اگر به حضرت موسی علیه السلام در داخل سرزمین طور گفتهاند: ... فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً
(6)به زائران خانه خدا گفتهاند: فرسنگها مانده به حرم، کفش و کلاه را در بیاورید و با رمز خاص و لباس ویژه، قصد زیارت خانه خدا کنید.
7. کندن گیاهان و شکستن شاخههای درختان در حرم ممنوع است
از احکام دیگر حرم آن است که از کندن گیاهان و شکستن شاخه درختان حرم پرهیز شود و چنین عملی ممنوع است تا آنجا که برای متخلّفین، مجازات مالی
(7) در نظر گرفته شده است و این حکم شامل غیر محرم هم میشود؛ چنانکه حضرت امام در تحریر الوسیله فرمود:
«للمحلّ أیضا قطع الشحر و الحشیش من الحرم فیما لا یجوز».
(8) همانگونهکه امام صادق علیه السلام فرمود: «کلّ شیء ینبت فی الحرم فهو حرام علی الناس أجمعین».
(9) حتی شاخه درختی را که ریشهاش داخل حرم و شاخهاش در خارج حرم است، نمیشود شکست. همچنین اگر ریشه آن داخل حلّ و شاخهاش در حرم باشد.
1- آل عمران: 96
2- حج: 25
3- بقره: 125
4- مائده: 97
5- با استفاده از کتاب در راه بر پائی حج ابراهیمی عمید زنجانی.
6- طه: 12
7- «لو قطع الشجرة الّتی لا یجوز قطعها أو قلعها فإن کانت کبیرة فعلیه بقرة و إن کانت صغیرة فعلیه شاة علیالأحوط» تحریر الوسیله، ج 1، ص 428 مسأله 45 از تروک احرام.
8- تحریر الوسیله، ج 1، ص 429
9- وسائل الشیعه، ج 12، ص 552
ص: 29
معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام پرسید: «شَجَرَةٍ أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ وَ فَرْعُهَا فِی الْحِلِّ؟
فَقَالَ: حَرُمَ فَرْعُهَا لِمَکَانِ أَصْلِهَا. قَالَ: قُلْتُ فَإِنَّ أَصْلَهَا فِی الْحِلِّ وَ فَرْعَهَا فِی الْحَرَمِ. قَالَ:
حَرُمَ أَصْلُهَا لِمَکَانِ فَرْعِهَا».
(1) این حکم حتی شامل آنجا نیز میشود که پرندهای روی شاخهای نشسته که در حل قرار دارد، اما ریشهاش در حرم است؛ یعنی کسی نمیتواند آن پرنده را رمی کند، چنانکه از علی علیه السلام در این مورد سؤال شد: «... شَجَرَةٍ أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ وَ أَغْصَانُهَا فِی الْحِلِّ عَلَی غُصْنٍ مِنْهَا طَائِرٌ رَمَاهُ رَجُلٌ فَصَرَعَهُ. قَالَ: عَلَیْهِ جَزَاؤُهُ إِذَا کَانَ أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ».
(2) 8. اختیاری بودن نماز در قصر و اتمام
همچنین از احکام ویژه آن است که زائران خانه خدا میتوانند در مسجد الحرام یا شهر مکه
(3) نمازشان را تمام بخوانند.
9. حکم کسی که عمداً کعبه و مسجد الحرام را آلوده کند
از احکام خاص کعبه و مسجد الحرام آن است که هرکس به عمد، کعبه معظمه را آلوده کند حکمش اعدام و هرکس مسجد الحرام را آلوده کند حکمش تعزیر شدید است؛ چنانکه ابی الصباح کِنّانی از امام صادق علیه السلام پرسید:
«مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَحْدَثَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: یُضْرَبُ رَأْسُهُ ضَرْباً شَدِیداً.
ثُمَّ قَالَ: مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَحْدَثَ فِی الْکَعْبَةِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: یُقْتَلُ».
(4) 10. حکم بنای ساختمان در پیرامون کعبه
حکم ساخت بنا در اطراف کعبه آن است که بنا نباید به احترام کعبه بلندتر از کعبه باشد؛ بهطوریکه بعضی از علما فتوی به حرمت دادهاند، چنانکه مرحوم صاحب جواهر در این باره نقل کرده است: «قال الشیخ و جماعة علی ما فی المدارک، یحرم أن یرفع أحد بناء فوق الکعبة لاستلزامه الإهانة لها ... و قیل و القائل هو المشهور کما فی کشف اللثام یکره و هو الأشبه».
(5) چنانکه امام باقر علیه السلام در این باره فرمود: «وَ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَةِ».
(6)
1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 559
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 560
3- این تردید بهخاطر اختلاف فتوی است.
4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 291
5- جواهر الکلام، ج 20، ص 50 و 51
6- فروع کافی، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60
ص: 30
11. حکم لقطه در حرم
اشیائی است که در حرم پیدا میشود؛ یعنی لقطه حرم با لقطه غیر حرم تفاوت دارد. اگر لقطه در غیر حرم پیدا شود بعد از یکسال اعلان کردن و ناامیدی از یافتن صاحبش، میتوان آن را تصاحب کرد، اما اگر در حرم پیدا شد:
اولًا: نباید به آن دست زد و برخی فتوی دادهاند که کسی حق ندارد به لقطه در حرم دست بزند؛ چنانکه فیصلبن یسار از امام باقر علیه السلام در مورد لقطه حرم سؤال کرد حضرت فرمود: «لَا تَمَسَّ أَبَداً حَتَّی یَجِیءَ صَاحِبُهَا ...»
(1) و یا وقتی که علیّبن حمزه در باره مردی که دیناری از حرم برداشته بود، پرسید، حضرت فرمود: «بِئْسَ مَا صَنَعَ، مَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَأْخُذَهُ ...».
(2) ثانیاً: اگر کسی لقطهای را از حرم برداشت، نمیتواند مالک آن شود و باید بعد از یکسال، به نیت صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش آمد، ضامن است؛ «فَإِنْ جَاءَ طَالِبُهُ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ».
(3) امام صادق علیه السلام در فرق لقطه حرم و غیر حرم فرمود: «اللُّقَطَةُ لُقَطَتَانِ: لُقَطَةُ الْحَرَمِ تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ وَجَدْتَ صَاحِبَهَا وَ إِلَّا تَصَدَّقْتَ بِهَا، وَ لُقَطَةُ غَیْرِهَا، تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلَّا فَهِیَ کَسَبِیلِ مَالِکَ».
(4) از مطالب بالا برداشت میشود که گویی لقطه حرم هم در امان است و کسی حق تعرض به آن را ندارد.
* کعبه و بیت المقدس
از آنچه در این بخش آمد، ترجیح کعبه بر بیت المقدس به خوبی دانسته میشود، اما در عین حال، بیان مهمترین آنها، با تفصیل، خالی از فایده نیست.
1. تنها خانهای که خداوند آنرا به خود نسبت داد و فرمود: «بَیْتِی»، کعبه است.
2. بانی کعبه، ابراهیم خلیل، از انبیای اولوالعزم است، اما بانی بیت المقدس، سلیمان از حافظان شریعت پیامبران اولوالعزم میباشد.
3. از آنجاکه بنای کعبه پیش از بنای بیتالمقدس بوده، پس کعبه از نظر زمان سبقت بر بیت المقدس دارد و از قدیمیترین معبدها است. پیشینه این خانه از زمان حضرت آدم، بلکه
1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 260
2- وسائل الشیعه، ج 13، ص 260
3- وسائل الشیعه، ج 13، ص 260
4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 260
ص: 31
طبق روایاتی، قبل از او بوده و همواره مصاف، معبد و قبله برای مردم بوده است. پس کعبه با این سابقهاش (هم سبقت زمانی هم معبد و مطاف و قبله بودن)، بر بیت المقدس شرف تقدّم یافت و از این رو بر کعبه، «بیتالعتیق» اطلاق شده است. عتیق به چیزی میگویند که هم دارای پیشینه تاریخی بوده و هم از قداست بهرهمند باشد.
4. خداوند متعال وعده داد که کعبه را از خطر دشمنان نگهدارد، اما در باره بیتالمقدس چنین وعدهای را ندادهاست. ازاینرو است که وقتی بخت نصر مسجدالاقصی را خراب کرد، هیچ خطری متوجه او نشد و ماجرای ابرهه، آنگاه که میخواست کعبه را ویران کند، برایش پیش نیامد.
برای کعبه، علاوه بر امنیت تکوینی، امنیت تشریعی نیز مقرّر گردیده است.
(1) پینوشتها
1- با استفاده از مقاله آیتاللَّه جوادی آملی، فصلنامه «میقات حج»، شماره 4، چاپ تابستان 1372