استطاعت در حج‌

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

موضوعات


مناسک
حج، آمیزه‌ای از کنش‌های بدنی در جغرافیای کعبه است که به‌قصد قربت به پروردگار جهانیان انجام می‌گیرد. اعمال تعریف شده در کنار خانه خدا را «مناسک حج» می‌گویند. مناسک در ادیان مختلف، نقش‌آفرینی‌ها و اثربخشی‌های مهمی دارد که در دیدگاه دانشمندان جامعه‌شناس چنین است:
یو آخیم واخ: کلیه اعمالی که از تجربه دینی مایه گرفته یا با تجربه دینی مشخص می‌شود؛ همه در حکم بیان عملی مناسک هستند. به‌معنای محدودتر، مناسک، عمل یا اعمال پرستش انسان دیندار است. (1) تاریخ مناسک دینی نشان‌دهنده تأثیرات متقابل و مستمر میان اجبار سنت از یک‌طرف و کشش دائم برای آزادی فرد، ایجاد انگیزه‌های تازه و بروز فعالیت خلّاقِ انسانِ دیندار از طرف دیگر است که در سیر تکاملی الگوهای فکری بشری ملاحظه می‌کنیم. (2) به‌نظر «دورکیم»، همین مناسک است که احساسات مذهبی را ایجاد، تقویت و تجدید می‌کند. حس وابستگی به یک قدرت خارجی روحانی و اخلاقی را که در واقع همان جامعه است، تشدید می‌نماید.
همین مناسک و ماهیت جمعی چنین گردهمایی‌هاست که این همه شور و شوق برمی‌انگیزد و شرکت‌کنندگان را به اهمیت گروه و جامعه در قالب آیین‌های مذهبی آگاه می‌سازد. بدین‌سان مناسک، همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد و حفظ می‌کند. (3) «ردکلیف براون» نیز معتقد است:
مناسک کارکرد اجتماعی خاص دارد؛ که


1- جامعه‌شناسی دین، یو آخیم واخ، ترجمه جمشید آزادگان، 1380، نشر سمت، ص 26
2- همان، ص 27
3- مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت، حسن رهبری، 1380، دبیرخانه کانون‌های فرهنگی هنری مساجد، ص 155

ص: 67
ضمن تنظیم و حفظ احساساتی که مبنای ساختمان را تشکیل می‌دهد؛ آن را از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌دهد. (1) به‌عقیده «گیرتس»: مکانیسم ایجاد کننده ایمان، مناسک است. ایمان مذهبی در جریان مناسک مذهبی ایجاد می‌شود. (2) دین زنده، با ماهیتی که دارد، باید رابطه اجتماعی را خلق کرده و از آن نگهداری کند. (3) انواع مناسک:
- مناسک خانوادگی: دعا، نماز، زیارت، قربانی، قرآن‌خوانی و ...
- مناسک خویشاوندی: صله ارحام، ازدواج، دعا، نماز، زیارت، ولیمه دادن، عیادت مریض و ...
- مناسک محلی: مسجدسازی، مراسم دعا، قرائت قرآن، مراسم شب قدر، نماز جماعت، نماز.
- مناسک ملی: مانند مثال‌های بالا.
- مناسک جهانی: حج.
مناسک جهانی، برای دنیای خارج از اسلام مفهوم ناشناخته‌ای است.
جامعه‌شناسان غربی، در بیان انواع مناسک دینی، توانسته‌اند تا مناسک ملی و نژادی پیش بروند. حال، اگر در قرن اخیر به پدیده جهانی شدن می‌اندیشند، جز در چهارچوب روابط مادی و سیاسی، تصوّری از جهانی شدن را درک نمی‌کنند.
حج، مهم‌ترین مناسک دینی در آیین مقدس اسلام است که، می‌تواند مسلمانان را سالیانه در یک اجتماع عظیم مذهبی گردهم آورد و همگان را با دستور و نظام هماهنگ و شعار واحد به اجرای مراحل مختلف مناسک، هدایت نماید و ارتباط معنوی با خدا و مردم را در عالی‌ترین و زیباترین صورت نشان دهد.
این است که حج در اسلام از ارکان اعتقادی ایمان‌آورندگان به‌شمار می‌رود و در قرآن و روایت‌ها، به رفتن به‌سوی آن تأکید می‌شود؛ اما نه هجوم همگانی، که ممکن نخواهد بود، بلکه آنان که شرایط برایشان فراهم است و عذر و مشکل خاصی برای به‌جا آوردن مناسک حج ندارند، باید آهنگ حج نمایند.
مناسک جهانی حج در سفارش پیشوایان اسلامی
احکام و دستورهای اسلامی همواره متناسب با مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی صادر شده است. هرکدام آثار فردی و اجتماعی خاصی دارد. هرکدام از


1- همان.
2- همان، ص 156
3- جامعه‌شناسی دین، ص 28

ص: 68
دیگری متأثر می‌باشد. همگی در یک سخن، اسلام را تعریف می‌کند. اگر روزه اثر فردی بیشتری دارد، نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، هم اثر فردی دارد هم اثر اجتماعی. در این میان حج است که علاوه بر داشتن آثار دوگانه، اثر جهانی را هم با خود به همراه دارد. این است که گاه در ترازوی اسلام، وزنه حج بر نماز و روزه سنگینی می‌کند و با فضیلت‌تر به‌شمار می‌رود. (1) در جهان اسلام، تقویت دین و پیوند مسلمانان به حج بستگی دارد. (2) کعبه، نماد و مظهر اسلام است. (3) دین جهانی اسلام، تا آن‌جا ماندگار است که حج ماندگار باشد. (4) خداوند متعال تا آن‌جا مسلمانان را مهلت می‌دهد که حج‌رَوی و مناسک حج را ترک نکنند؛ و خانه خدا را خالی نگذارند. (5) حج، جدای از آثار جهانی، آثار مادی و معنوی ویژه‌ای را هم در انسان پدیدار می‌کند:
حج پذیرفته شده در پیشگاه خداوند، پاداشی جز بهشت ندارد. (6) حج‌گزار، از گناه پاک می‌شود، همانند روزی که از مادر متولد شده است. (7) هر مالی و نعمتی را پاسخگویی لازم است، مگر هزینه کردنی که در راه جهاد برای خدا و زیارت کعبه انجام گرفته باشد. (8) حج مایه سلامتی بدن، افزایش درآمد و شایستگی در ایمان خواهد بود. (9) آن‌که حج واجب انجام دهد؛ آزادی از آتش جهنم پاداش اوست؛ و اگر دوباره رود، تا پایان عمر سعادتمند خواهد زیست؛ و اگر سه‌باره پشت سرِ هم حج کند، همانند کسی است که هرساله به حج رود. (10) چنین کسی دیگر روی فقر و تهیدستی نخواهد (11) دید.
حج، در عمر انسان بالغ و عاقل، بیش از یک‌بار واجب نیست؛ اما از چنان اهمیتی برخوردار است که در سفارش پیشوایان اسلام می‌خوانیم: «اگر می‌توانید در زندگیتان به نان و نمک قناعت کرده و سالیانه به حج روید، چنین کنید!»
گاه فقیهان قدیم شیعه، حج‌رَوی را در روایت‌های رسیده به‌قدری عمیق یافته‌اند که به واجب بودن همه‌ساله آن فتوی داده‌اند. (12) زیرا علاوه بر تأکیدهای فراوان برای رفتن به حج، از کسانی هم که با وجود استطاعت، به حج نمی‌روند، کافر نام برده می‌شود. (13) تعریف استطاعت
«استطاعت، اصطلاح کلامی به‌معنای توانایی (قدرتِ) انجام دادن کار (فعل) از سوی انسان است که متکلّمان درباره ماهیت


1- «وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ الْحَجَّ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ»، من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 1413 ه. ق، بیروت، دارالأضواء، ج 2، ص 170
2- علی علیه السلام: «الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّینِ»- نهج‌البلاغه صبحی صالح، حکمت 252
3- علی علیه السلام: «جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لِلْإِسْلامِ عَلَماً»، همان، خطبه اول
4- امام صادق علیه السلام: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ»، وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، 1378 ه. ق بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج 8، ص 14
5- علی علیه السلام: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا»، نهج‌البلاغه، نامه 47
6- رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله: «الحجّ الْمَبْرُور لَیس لَهُ جَزاءٌ إلّاالْجَنّة»، کنز العمّال، فاضل هندی، 1224 ه. ق بیروت، دارالکتب العلمیة، ج 5، ص 3 و مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، 1407 ه. ق قم، مؤسسه آل‌البیت علیه السلام لإحیاء التراث، ج 8، ص 41
7- ابوعبداللَّه علیه السلام عن أبیه: «مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَیْتَ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً مُبَرَّأً مِنَ الْکِبْرِ رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیْئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ‌أُمُّهُ»، فروع کافی، شیخ کلینی، 1350، دارالکتب الإسلامیة، ج 4، ص 252
8- عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّ نَعِیمٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ إِلَّا مَا کَانَ فِی غَزْوٍ أَوْ حَجٍّ»، سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، بی‌تا، انتشارات فراهانی، ج 1، ص 211
9- قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَجْسَامُکُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُکُمْ وَ ...»؛ ثواب الأعمال، شیخ صدوق، ترجمه علی‌اکبر غفاری، 1363، 108
10- وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام مَنْ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَقَدْ حَلَّ عُقْدَةً مِنَ النَّارِ مِنْ عُنُقِهِ وَ مَنْ حَجَّ حَجَّتَیْنِ لَمْ یَزَلْ فِی‌خَیْرٍ حَتَّی یَمُوتَ وَ مَنْ حَجَّ ثَلَاثَ حِجَجٍ مُتَوَالِیَةٍ ثُمَّ حَجَّ أَوْ لَمْ یَحُجَّ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مُدْمِنِ الْحَجِّ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 162
11- عَنِ الصّادق علیه السلام: «مَنْ حَجَّ ثَلَاثَ حِجَجٍ لَمْ یُصِبْهُ فَقْرٌ أَبَداً»؛ خصال، شیخ صدوق، باب ثلاثة، حدیث 93
12- حج در قرآن، شهید سید محمد حسینی بهشتی، 1378، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 103
13- پیامبر اسلام به علی علیه السلام: «یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ ...»؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 21

ص: 69
آن و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.
استطاعت، مصدر باب استفعال از ریشه «طوع» است. راغب اصفهانی می‌گوید: استطاعت به‌معنای وجود چیزی است که به‌سبب آن امکان‌پذیر می‌شود و انسان به‌وسیله چهار امر استطاعت می‌یابد که خواسته‌هایش را به‌عنوان فعل پدید آورد:
1. نیرو یا قدرت ویژه‌ای که از آنِ فاعل است.
2. تصور کردن فعل.
3. ماده‌ای که پذیرای تأثیر فعل است.
4. ابزار انجام دادن فعل (اگر فعل به ابزار نیازمند باشد).
عجز، ضدّ استطاعت است و عاجز کسی است که فاقد یک یا چند امر از امور یادشده باشد. بدین قرار، هرگاه فردی این امور را دارا باشد، مطلقاً مستطیع، و هرگاه فاقد همه آنها باشد، مطلقاً عاجز است؛ و زمانی که دارای برخی و فاقد برخی دیگر باشد، از جهتی مستطیع، و از جهتی عاجز است؛ و بهتر آن است که او را عاجز بخوانند. استطاعت اخصّ از قدرت است. (1) مبحث استطاعت از نخستین مباحث کلامی به‌شمار می‌رود. «جبرگرایان»، استطاعت را همراه با فعل می‌دانند؛ یعنی آنان معتقدند که یاری خداوند، در زمان انجام دادن فعل و به همراه آن می‌رسد و این یاری همان استطاعت است. «عدل‌گرایان» به‌سبب مختار دانستن انسان در کارهایش، به استطاعت قبل از فعل معتقدند. هشام بن حکم- متکلم امامی- با بهره‌گیری از سخنان معصومان علیهم السلام، بر این باور است که استطاعت دو جنبه دارد؛ یک جنبه آن، توفیقی است که کار مخلوق نیست و این جنبه همراه با فعل است؛ اما جنبه دیگر آن، استطاعتی است که از جهت تندرستی، وسع، توانایی و سلامت اعضاست. این جنبه، پیش از فعل است و خطاب تکلیف‌کننده نیز به آن تعلّق می‌گیرد. (2) اگر می‌توانید در زندگیتان به نان و نمک قناعت کرده و سالیانه به حج روید، چنین کنید!
آن‌چه در مفهوم استطاعت، منطقی می‌نماید و آیات قرآنی و روایات آن را تأیید می‌کند، همان است که هشام بن حکم گفته است؛ «یعنی استطاعت پیش از فعل و همراه با آن».
برای رفتن به حج ابتدا عقل، ایمان، نیت و پول لازم است، اما این‌ها همه کافی نیست. تا در بدن توانایی حرکت و اجرای


1- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جمعی از نویسندگان، تهران، 1377، ج 8، ص 192
2- همان، صص 193 و 194

ص: 70
مناسک حج نباشد، اعمال حج امکان برگزاری نخواهد داشت.
سیدای نسفی در این خصوص چه زیبا سروده است:
احرام کعبه را به تصوّر مکان تمام این راه، قطع، بی‌مدد پا نمی‌شود (1)
استطاعت در قرآن
استطاعت از ریشه «طوع»، در صیغه‌های مختلف باب استفعال، 42 بار در قرآن آمده است. اهل لغت، استطاعت را توانستن، و ممکن شدن انجام کاری، معنی کرده‌اند. واژه مخالف آن «عجز» است که به‌معنی ناتوانی و واماندگی است. (2) ازاین‌رو، کسی که از لحاظ مادی و معنوی یا جسمی و روحی قادر به انجام کاری بوده و ابزار کار برایش فراهم باشد، او «مستطیع» است؛ در غیر این صورت «عاجز» است و معذور.
فقیه دامغانی در تفسیر واژه قرآنی «استطاعت» چنین می‌نویسد:
«الإستطاعة علی وجهین: السعة فی المال، الطاقة فی القلب»:
الوجه الأول
- وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ (3)
یعنی لو وجدنا السعة فی المال.
- وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا (4)
یعنی من وجد سعة فی المال علی أن یحجّ قدر ما یبلغه.
- وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا (5)
أی: فمن لم یجد فی المال سعة «أن ینکِحَ المُحصناتِ».
الوجه الثانی
- وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ (6)
یقول لن تطیقوا أن تعدلوا بین النساء فی الحبّ.
- فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (7)
یعنی ما أطقتُم. (8) استطاعت در قرآن بر دو معنی آمده است: توانگری و توانایی به‌عنوان مثال:
1) در مفهوم توانگری
- (منافقان) به‌زودی به خدا سوگند یاد می‌کنند که: «اگر توانایی داشتیم همراه شما برای (جهاد) حرکت می‌کردیم» یعنی اگر مالی داشتیم (که معاش خانواده و هزینه خرید سلاح و ... را تأمین کنیم با سپاه اسلام به‌سوی میدان روانه می‌شدیم).
- برای مردمی که راهی یابند، رفتن به خانه کعبه واجب است؛ یعنی مقدار دارایی


1- دیوان سیدای نسفی، با تصحیح و تعلیق حسن رهبری، 1382، انتشارات بین‌المللی الهدی، ص 276
2- نک: مفردات راغب اصفهانی، 1393 ه. ق دارالکاتب العربی افست قم، دارالکتب العلمیه، ص 319
3- توبه: 43
4- آل‌عمران: 97
5- نساء: 25
6- نساء: 129
7- تغابن: 16
8- الوجوه والنظائر، فقیه دامغانی، 1390 ه. ق بیروت، دارالعلم للملایین، ص 300

ص: 71
که برای حج لازم است، (داشته باشند).
- کسی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان پاکدامن مؤمن ندارد، پس با کنیزان مؤمن ازدواج نماید.
2) در معنی توانایی قلبی:
- شما هرگز نمی‌توانید در میان زنان، به عدالت رفتار کنید؛ یعنی نمی‌توانید علاقه یکسان به آنان داشته باشید.
- تقوای الهی پیشه کنید تا می‌توانید؛ یعنی تا آن‌جا که طاقت دارید.
با توجه به معنای «استطاعت»، «مستطیع» کسی خواهد بود که برای انجام کاری قدرت بدنی و امکانات مادی داشته باشد. البته نوع کارها از هم متفاوت‌اند؛ برخی تنها توان جسمی، برخی به توان فکری، برخی به توان مادی و برخی دیگر به وجود هر دو یا هر سه با هم نیازمند می‌باشند.
نماز، با رمقی از توان جسمی و فکری قابل انجام است؛ روزه، انرژی بیشتری نسبت به نماز، نیاز دارد؛ اما حج، غالباً با پیمایش مسافت بسیار طولانی همراه است.
چنین مسافرتی، مرکبی هموار و ساز و برگی بسیار می‌طلبد. از این‌رو، تحمّل سختی‌های راهپیمایی تا مکّه مکرمه، انجام اعمال و مناسک حج و اسکان چند روزی در شهر مکه، هم قدرت بدنی و فکری می‌خواهد و هم قدرت مالی.
پس، از منظر قرآن و عقل، استطاعت در حج، مستلزم سلامت جسم است و داشتن درهم و دیناری عرف‌پسند برای تأمین هزینه سفر و هزینه خانواده‌اش به اندازه بسندگی در روزهای مسافرت به خانه خدا و بازگشت از آن.
ص: 72
حال، شاید کسی راهی نزدیک یا حتی راهی دور، اما با قدرت بدنی زیادی که دارد، پای پیاده حج رود و دیگری توان تهیه چهارپایی لاغراندام داشته باشد و با آن آهنگ کعبه کند؛ و آن یکی هم با خودرو و هواپیما به این سفر معنوی رو نهد. به‌هرحال دستور خداوندی بر این است که از ملیت‌ها و قشرهای مختلف امت اسلامی باید هر سال در کنگره عظیم حج حضور یافته و در تمرین شیوه‌های عبودیت به روش ابراهیمی، درس زندگی سعادتمند را فراگیرند و بدانسان رفتار نمایند. متن دعوت‌نامه خداوند سبحان از مردم، که ابلاغ آن را به‌عهده پیامبرش حضرت ابراهیم علیه السلام می‌گذارد چنین است:
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ. (1)
« (ای ابراهیم)، مردم را به حج دعوت کن تا پیاده و یا سوار بر مرکب‌های لاغراندام، از هر راه دوری به‌سوی تو روان شوند.»
این دعوت، عمومی است و همه جهانیان را دربرمی‌گیرد؛ امّا بدیهی است که هر تکلیفی از عهده هرکس برنمی‌آید؛ در ضمن محدودیت زمانی ایّام حج و محدودیت مکانی کعبه، اجازه حضور همگانی در حج را نمی‌دهد. ازاین‌رو:
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا (2)
«از جانب خداوند سبحان، حج بر کسی واجب است که توانایی برای حج کردن داشته باشد.»
استطاعت در روایت
معنای «استطاعت» در قرآن را دانستیم، حال ببینیم که روایت‌ها در معنای فقهی استطاعت چه می‌گویند:
1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: هَذِهِ لِمَنْ کَانَ عِنْدَهُ مَالٌ وَ صِحَّةٌ ...». (3) امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه استطاعت حج فرمود: وجوب حج برای کسی است که دارایی و سلامتی را داشته باشد.
2- عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ لَهُ مَالٌ وَ لَمْ یَحُجَّ قَطُّ قَالَ هُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (4)
راوی می‌گوید: از امام صادق علیه السلام از حال مردی که امکان مالی دارد ولی هرگز به حج نرفته است پرسیدم، فرمود: آن‌کس،


1- حج: 27
2- آل‌عمران: 97
3- وسائل الشیعة، ج 8، ص 16
4- همان، ص 17

ص: 73
مصداق این سخن خداوند است که می‌فرماید: «روز قیامت نابینا ظاهر می‌شود».
3- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیهما السلام قَوْلُهُ تَعَالَی وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: یَکُونُ لَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ». (1) محمد بن مسلم می‌گوید: از امام محمد باقر علیه السلام از معنای آیه «استطاعت حج» پرسیدم؛ فرمود: هرچه حج بدان بستگی دارد، [استطاعت] را شامل می‌شود.
کسی که از لحاظ مادی و معنوی یا جسمی و روحی قادر به انجام کاری بوده و ابزار کار برایش فراهم باشد، او «مستطیع» است؛ در غیر این صورت «عاجز» است و معذور.
4- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَثْعَمِیِّ؛ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا مَا یَعْنِی بِذَلِکَ؟ قَالَ: مَنْ کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ مُخَلًّی سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ کَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ: فَإِذَا کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ مُخَلًّی سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ یَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ؟
قَالَ نَعَمْ». (2) راوی می‌گوید که حفص کناسی آن‌گاه که من هم حضور داشتم، از امام صادق علیه السلام از تفسیر آیه «استطاعت حج» پرسید. حضرت فرمود: آیا کسی که از لحاظ جسمی سالم است راه حج امنیت لازم را دارد، توشه راه و مرکب برایش فراهم است، یا این‌که دارایی لازم را داشته باشد، او مستطیع نمی‌شود؟ کناسی گفت:
یعنی کسی که دارای این ویژگی‌ها باشد مستطیع است؟ حضرت فرمود: آری!
5- عَنِ الرِّضَا علیه السلام فِی کِتَابِهِ إِلَی الْمَأْمُونِ قَالَ: «وَ حِجُّ الْبَیْتِ فَرِیضَةٌ عَلَی مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، وَ السَّبِیلُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ الصِّحَّةِ». (3) امام رضا علیه السلام در نامه‌ای به مأمون نوشت: حج برای هر مستطیعی واجب است و منظور از راه داشتن: توشه و مرکب و سلامتی بدن است.
6- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: «سَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: الصِّحَّةُ فِی بَدَنِهِ وَ الْقُدْرَةُ فِی مَالِهِ». (4) راوی گوید از امام صادق علیه السلام از تفسیر آیه «استطاعت حج» پرسیده، فرموده است:


1- همان، ص 22
2- استبصار، شیخ طوسی، 1390 ه. ق تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج 2، ص 139 و کافی، ج 4، ص 267
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 23
4- همان، ج 8، ص 24

ص: 74
سلامتی در جسم و توانایی در مال است.
7- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام ... قَالَ: وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَاجِبٌ لِمَنْ (عَلَی مَنِ) اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ هُوَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ أَنْ یَکُونَ لِلْإِنْسَانِ مَا یُخَلِّفُهُ عَلَی عِیَالِهِ وَ مَا یَرْجِعُ إِلَیْهِ بَعْدَ حَجِّهِ». (1) امام صادق علیه السلام فرمود: رفتن به خانه خدا بر هر کسی که استطاعت رفتن داشته باشد واجب است و استطاعت آن است که:
توشه راه، مرکب سواری، تندرستی، و مخارج اهل و عیال خود را تا هنگام بازگشت از مکه داشته باشد.
این‌ها نمونه روایاتی بود که از کتاب‌های حدیثی، در این‌جا آوردیم.
روایات دیگری هم وجود دارد که به‌دلیل یکسان بودن مضمون آن‌ها و پرهیز از طولانی شدن مطلب، از بیان همگی خودداری کردیم.
چنانکه ملاحظه کردید؛ چه در قرآن و چه در روایات، مفهوم فقهی استطاعت، داشتن توانایی انجام حج با تمام امکانات لازم برای سفر به خانه خدا است.
همان‌گونه که برای رفتن به یک سفری و انجام مأموریتی، داشتن پول، ابزار کار، وسیله سفر، صحّت بدن و تأمین نیازمندی‌های خانواده‌ای که در خانه بی‌سرپناه خواهند ماند لازم است و عقل و عرف چنین برنامه‌ریزی را لازمه سفر می‌شمارد، شرع نیز، عقل و عرف بشری را همراهی کرده و دریافت آن‌ها را برای عملی شدن این سفر مهم الهی پسندیده و امضا کرده است.
اما بدیهی است که امروزه ابزار سفر، زمان سفر، میزان نقدینگی و ... با توجه به شرایط روز و روابط بین‌المللی، به مراتب با گذشته فرق کرده و به روز کردن تکالیف وارده، از ضروریات زمانی و مکانی در فقه اسلامی تبعیّت خواهد کرد.
این جستار پس از بیان دیدگاه برخی از فقیهان جهان تشیع در استطاعت حج، مفهوم امروزین استطاعت را مورد نظر دارد که بدان خواهد پرداخت.
استطاعت در نگاه فقیهان
فقیهان شیعه و سنی، برای وجوب حج، شرایط پنج‌گانه زیر را قائل شده‌اند:
1. اسلام (2) 2. بلوغ
3. عقل
4. آزاد بودن
5. استطاعت (3) اما در مفهوم استطاعت، اختلاف نظر


1- خصال، شیخ صدوق، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 733
2- بعضی از فقیهان شیعه، اسلام را معتبر نمی‌دانند، نک: الدروس الشرعیه، شهید اول، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1417 ه. ق ج 1، ص 270
3- فقه السنه، السید سابق، قاهره، دارالفتح الأعلام العربی و بیروت، المکتبة العصریة، 1420 ه. ق ج 1، ص 637 ونک: اللمعة الدمشقیة، شهید اول، کتاب الحج، فصل اول فی شرائطه وأسبابه و المحجة البیضاء، فیض کاشانی، بیروت مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1403 ه. ق ج 2، ص 160

ص: 75
وجود دارد. برخی توان مالی را برای استطاعت بسنده می‌دانند برخی توان بدنی را و گروهی توان مالی و بدنی را یکجا شرط استطاعت می‌شمرند.
فاضل مقداد در کتاب معروف «کنز العرفان» می‌نویسد:
با توجه به این‌که حدیث نبوی صلی الله علیه و آله، که استطاعت را داشتن توشه و سواری (الزاد والراحلة) تفسیر می‌کند، بنابراین:
شافعی، تنها توان مالی را شرط استطاعت می‌داند. پس مطابق این دیدگاه، کسی که از کار افتاده و زمین‌گیر است، ولی توان مالی دارد، حج بر او واجب می‌شود و باید به‌جای خود کسی را به حج بفرستد.
مالک، توان جسمی را شرط استطاعت می‌داند. برابر دیدگاه او، کسی که توان راه رفتن و کسب و کار را [حتّی به گدایی] (1) در طول مسیر حج داشته باشد، حج بر او واجب می‌شود.
ابوحنیفه، توان مالی و بدنی را به‌طور همزمان شرط استطاعت می‌داند. برابر رأی او، کسی که توشه راه، سواری، هزینه رفت و آمد به حج و پس‌انداز لازم برای خود و هزینه خانواده‌اش را نداشته باشد، حج بر او واجب نیست.
شیعه [افزون بر دیدگاه ابوحنیفه]، داشتن سرمایه و امکاناتی که پس از بازگشت از حج در کسب و کار کسی لازم است، (2) و امنیت راه و داشتن وقت کافی برای رسیدن به حج را نیز از جمله شرایط استطاعت مطرح کرده‌اند. (3) البته برخی از فقیهان شیعه- همانند دیدگاه شافعی- استطاعت بدنی را شرط وجوب ندانسته‌اند؛ یعنی آنان بر این باورند که اگر تمام شرایط حج برای کسی آماده باشد، ولی به‌دلیل مرض مزمنی زمین‌گیر است، حج بر او واجب است و باید به‌جای خود کسی را به حج بفرستد. اما باورکنندگان به این دیدگاه کم هستند، بلکه دیدگاه غالب این است که افراد پولدار ناتوان و زمین‌گیر مستطیع نمی‌شوند و نایب گرفتن برای حج هم بر آنان واجب نیست (لو کان المتمکّن مریضاً لم یجب الإستنابة)؛ (4) مگر این‌که قبل از ناتوانی و زمین‌گیر شدن، حج بر او محقّق شده باشد؛ آن‌وقت واجب است که از طرف خود نایبی را به حج بفرستد و اگر بمیرد، وارثان از سرمایه‌اش این کار را انجام بدهند. (5) اولویت‌بندی واجبات‌درمقام استطاعت
از شرایط استطاعت آن است که واجبِ مهم‌تر و مقدم‌تری بر حج وجود


1- مسالک الأفهام إلی آیات الأحکام، جواد کاظمی، مکتبة المرتضویه، 1343 ه. ش، ج 2، ص 105
2- کنزالعرفان، فاضل مقداد، 1343، تهران، مکتبة المرتضویه، ج 1، صص 263 و 264
3- مسالک الأفهام، ص 105 والمحجة البیضاء، ج 2، ص 160
4- تبصرة المتعلّمین، علامه حلی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، 1372 ه. ق ص 39
5- الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، شهید ثانی، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ سوم، 1375 ه. ش ج 1، ص 243 و تحریرالوسیله، امام خمینی، کتاب الحج، مسأله 42 و 48 و مناسک حج، ناصر مکارم شیرازی، مدرسة الإمام علی بن ابی‌طالب، 1374، ص 2

ص: 76
نداشته باشد وگرنه استطاعت محقّق نخواهد شد؛ مثلًا بدهکار در مقابل مطالبه طلبکار، بدهکار حقوق واجب (زکات)، نیازمند خانه، مسکن، ازدواج، یا دیگر ضروریات زندگی برای خود یا افراد واجب النفقه- در صورتی که رفتن به حج حیثیت اجتماعی او را لکه‌دار خواهد کرد- مستطیع نخواهد بود. (1) امام خمینی (ره) در پاسخ به این‌که، آیا حج مقدّم است یا ازدواج؟ می‌نویسد:
اگر نیاز به ازدواج دارند، در صورتی مستطیع هستند که علاوه بر مصارف حج، مخارج ازدواج را هم داشته باشند. (2) استطاعت در موقعیت کنونی
امروزه با توجه به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیش‌آمده، مفهوم استطاعت، دیگر در همان مفهوم سی- چهل سال پیش باقی نمانده است. در گذشته، زمان استطاعت را از روزهایی که کاروان‌ها آماده ثبت‌نام می‌شدند به‌حساب می‌آوردند و هرکس متناسب با وضعیتی که در آن روزها داشت استطاعت مالی و بدنی خود را می‌سنجید و تشخیص می‌داد؛ امّا از دو- سه دهه گذشته، افزایش جمعیت کشورهای اسلامی، فزونیِ داوطلبان حج، محدودیت‌های اسکان در مدینه و مکه، محدودیت‌های پروازی، ارزی، امنیتی و ...
دست به‌دست هم داده و حالتی را پدید آورده است که درخواست کنندگان باید در یک فرصت معیّنی ثبت‌نام کنند و سپس مدتی را در انتظار باشند تا قرعه‌کشی، زمان سفر آنان به حج را معلوم کند. چه‌بسا که پنج- شش سالی زمان انتظار به درازا بکشد، که چنین هم شده است!
ازاین‌رو، در فرصت اعلان شده برای ثبت‌نام، کسانی که خود را از لحاظ مالی در آن روز مستطیع می‌شناسند و یا احتمال می‌دهند که تا اعلام اسامی آنان مستطیع خواهند شد، با قرض کردن و فروش زیورآلات همسر و غیره نسبت به ثبت‌نام اقدام می‌نمایند، تا چه پیش آید!
روشن است که در فقه، مقدّمه واجب، واجب است و ثبت‌نام اولیه، امروز یکی از مقدمات حج به‌شمار می‌رود. بنابراین، کسی که در زمان اعلام ثبت‌نام، استطاعت لازم را داشته باشد، ثبت‌نام بر وی واجب خواهد بود. اگر پس از اعلام نتایج قرعه‌کشی، نوبتش در همان سال اول قرار گرفت و تا زمان ثبت‌نام کاروان‌ها شرایط استطاعت برایش باقی بود، حج بر او استقرار یافته و واجب می‌باشد؛ امّا اگر نوبتش در سال‌های


1- نک: الدروس، شهید اول، ص 266؛ تحریر الوسیله، ج 2، ص 120، مسأله 15 و استفتائات مختلف از مراجع عظام تقلید ...
2- استفتائات، امام خمینی، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366، ج 1، ص 435

ص: 77
دیگر قرار گرفت، اختیار خواهد داشت که نوبت را برای خود حفظ کند یا این‌که ودیعه خود را از بانک یا سازمان حج و زیارت مسترد، و در امور لازم سرمایه‌گذاری و یا هزینه نماید.
حال در فرض این‌که ودیعه را همچنان در بانک نگه‌داشته باشد، زمان بررسی استطاعت مالی و جانی، زمانی خواهد بود که شخص به‌سال نوبتش وارد شده و کاروان‌ها ثبت‌نام از حایزین شرایط را آغاز کرده باشند. اگر در چنین زمانی، از هر لحاظ، خود را مستطیع می‌داند، حج بر او مستقر شده و واجب خواهد بود و اگر حتی مقداری از شرایط استطاعت را دارا نباشد، مستطیع نخواهد بود و اگر چنین شخصی با اصرار و احساس علاقه‌مندی، به حج برود، از حَجّةالاسلام کفایت نخواهد کرد؛ یعنی اگر در سال‌های بعد مستطیع شد باید به حج برود.
نظر فقیهان نسبت به استطاعت در وضعیت حاضر
مسأله‌ای که مسلمانان ایران در موضوع استطاعت حج با آن روبه‌رو هستند، همان است که در بالا بدان اشاره کردیم، امّا این‌که فقیهان شیعه در شرایط مذکور، نسبت به مسأله چه حکمی دارند، در اکثر رساله‌ها و استفتائات، جز سکوت به چیزی نمی‌توان رسید، مگر در «تحریرالوسیله» که می‌نویسد:
«لو کان عنده ما یکفیه للحجّ، فإن لم یتمکّن من المسیر لأجل عدم الصحّة فی البدن أم عدم تخلیة السّرب، فالأقوی جواز التصرف فیه بما یخرجه عن الاستطاعة».
اگر نزد او مالی باشد که برای حجش کفایت می‌کند، چنان‌که به علت سالم نبودن خودش یا باز نبودن راه نتواند حج برود، اقوی آن است که تصرف در آن مال، به‌طوری که او را از استطاعت بیندازد، جایز است:
«... والظاهر جواز التصرّف لو لم یتمکّن فی هذا العام، و إن علم بتمکّنه فی العام القابل، فلا یجب إبقاء المال إلی السنین القابلة». (1) علی ا صدق الله العظیم لامی ی الحمد لله ا تمهید والفضل ا صدق الله العظیم لامی
از شرایط استطاعت آن است که واجبِ مهم‌تر و مقدم‌تری بر حج وجود نداشته باشد وگرنه استطاعت محقّق نخواهد شد


1- تحریرالوسیله، امام خمینی ره، ترجمه علی اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، 1368، ج 2، ص 124 و 125

ص: 78
نتیجه
وجوب حج، به استطاعت جانی، مالی و فراهم شدن شرایط، ابزار و امنیت سفر بستگی دارد. تنها ثبت‌نام کردن و واریز ودیعه به‌حساب سازمان حج و زیارت، استطاعت‌آور نیست. کسی را که مقررات دولتی در همان سالِ ثبت‌نام، اجازه رفتن ندهد، به انتظار نشستن او برای سال‌های بعد الزام شرعی ندارد. او اختیار دارد ودیعه‌اش را تا رسیدن نوبت در حساب واریزشده نگه دارد یا این‌که مطالبه و در امور مورد نظر خود مصرف کند؛ امّا اگر ودیعه‌اش را همچنان نگه‌داشت، استطاعتش در سالی که نوبت حج او رسیده است- منوط به داشتن تمام شرایط استطاعت در همان سال خواهد بود.
پی‌نوشت‌ها