پیامبر اسلام پس از روزهای طولانی پیادهروی در مسیر گرم و ملال آور مکه تا یثرب، وارد این شهر شد.
آن حضرت به محض ورود به یثرب، اقداماتی سنجیده به منظور انسجام مسلمانان و دفع خطر اهل کتاب انجام دادند. نخستین اقدام آن حضرت ساختن مسجد بود. جایگاهی که افزون بر مرکزیت عبادی، مسائل فرهنگی و سیاسی نیز از آنجا مدیریت میشد. دومین اقدام آن حضرت ایجاد پیمان برادری میان مسلمانان بود که این مهم نیز در محل مسجد برگزار گردید و اقدام دیگر ایشان انعقاد معاهدهای با اهل کتاب بود که به موجب آن، مسیحیان و یهودیان مدینه در جنگهای احتمالی، دست کم به دشمنان اسلام مدد نرسانده و در جبهه دشمن قرار نمیگرفتند.
هر روز که از حضور مسلمانان در شهر مدینه میگذشت جاذبههای معنوی این دین جدید، بیش از پیش، مردم کنجکاو را مورد توجه قرار میداد. بیان نغز و شیوا و منطق جذاب و برخورد نرم پیامبراسلام، حجت را بر طالبان حقیقت تمام میکرد و در این میان انتخاب مکان مناسب در مسجد پیامبر برای مذاکره با نمایندگان ادیان، اهتمام نبی گرامی را در توجه دادن به نقش معنوی و ماندگار مسجد، در جدیترین صحنههای فکری، نمایان میسازد:
در محل مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، در مدینه منوره، ستونهایی وجود دارد. این ستونهای نُهگانه عبارتاند از: حرس، توبه، وفود، سریر، قرعه، حنانه، مربعة القبر، تهجّد و مخلّقه.
باید دانست که ستونهای یاد شده، یادآور اتفاقها و رخدادها در رابطه با پیامبر صلی الله علیه و آله و یا اصحاب آن حضرتاند. ستون حنانه یادآور درخت خرمایی است که پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام سخنرانی و ایراد خطبه به آن تکیه میزدند و با پیشنهاد یکی از صحابه منبری ساخته شد و درخت جای خود را به آن منبر چوبین داد و این اتفاق نالهای حزن آور را از آن درخت خرما بدنبال داشت.
ص: 125
گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تافتی بر سر منبر تو مسند ساختی؟
(1)استوانه حرس خاطره علی علیه السلام را به یاد میآورد که در کنار آن میایستاد و به هنگام جلسه گفتگوی پیامبر با اعاظم و بزرگان قبایل و ادیان، از جان پیامبر صلی الله علیه و آله محافظت میکرد.
استوانه وفود، یادآور توجه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به مکانت و شأن مسجد در طرح مطالب فکری بلند است؛ آن هم در مکانی خاص از مسجد. چنانچه حضرتش همواره هیأتهای نمایندگی را در این مکان به حضور میپذیرفتند و با معرفی اسلام و حقایق ناب دینی، از ایشان استقبال میکردند.
«وفد» به معنای رسول و نماینده است و به کسی که از سوی شخصی یا افرادی به حضور سلطان و یا صاحب منصبی میرسد، «وافد» میگویند. و وافد کسی است که زودتر از قوم و مردمِ خود، به محضر مقام عالی رتبهای میرسد.
(2) امام باقر علیه السلام به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: نخستین وافد در محضر الهی من هستم و بعد کتاب و قرآن و اهل بیتم و سپس امت من آستان الهی شرفیاب میگردند.
(3) در حدیث نبوی دیگر آمده است: سه گروه وفد خدایند که خدای بزرگ ایشان را دعوت کرد و آنان نیز اجابتش نمودند؛ «جنگجویان در راه خدا»، «حجاج بیتاللَّه الحرام» و «عمرهگزاران».
(4) چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیأتهای نمایندگی از سوی ادیان و قبایل عرب را همواره در کنار ستون یاد شده به حضور میپذیرفتند، بعدها این ستون به نام «استوانة الوفود» مشهور گردید.
اکنون در مورد ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله با سران قبایل و ارباب ادیان، نکاتی را یاد آور میشویم:
1. بهنظر میرسد مجالس گفتگو و احتجاج با ارباب ادیان، از همان آغازین روزهای اقامت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه شکل گرفت؛ چرا که ظهور دین اسلام و جاذبههای معنوی آن، سبب شد که اهل کتاب و بهویژه یهود، آیین خود را در مخاطره دیده و به منظور تضعیف اسلام با ترفندهای مختلفی سعی در زیر سؤال بردن پیامبر گرامی و تعالیم مورد نظر ایشان نمودند. در همین رابطه امام باقر علیه السلام میفرمایند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن هنگام که به مدینه وارد شدند، آثار
1- مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 2117 تا 2119 و 2122
2- مجمع البحرین، ج 3، ص 163 و لغت نامه دهخدا، ماده وفد.
3- مهجه البیضاء، ج 1، ص 194
4- صحیحبن حبان، ج 1، ص 474 و النهایه، ج 5، ص 209
ص: 126
صداقت و نشانههای حقانیت و دلایل نبوت آن بزرگوار موجب گردید، یهود به مکر و حیله دست بزنند و برای خاموش کردن نور الهی و حجتهای بالغه پروردگار، تصمیمات ناخوشایندی اتخاذ کنند، لذا به تکذیب و انکار آن حضرت پرداختند و بزرگان آنان، چون مالکبن الصیف، کعببن اشرف، حییّبن اخطب، حدی بن اخطب و ابو یاسر بن اخطب از پیشگامان این حرکت خزنده بودند.
(1) 2. اوج ملاقاتهای هیأتهای نمایندگی، پس از بازگشت پیامبر اسلام و رزمندگان مسلمان از منطقه تبوک بود و نخستین وفد در این سال، که به «سال وفد» معروف گردید، وفد ثقیف است
(2) که پس از حضور و اسلام آوردن این هیأت، قبایل مختلف، از دور و نزدیک مدینه، با انتخاب هیأتهای نمایندگی از سوی خود به زیارت پیامبر شتافتند و در محضرش با اسلام آشنا شده، ایمان آوردند. این وفود به ترتیب عبارتند از: وفد بین تمیم، وفد بهر، وفد بنیالبکاء، وفد بنی فزازه، وفد عدیبن حاتم، وفد ثعلبةبن سعد، وفد سعید هذیم، وفد بنی سعد، وفد بنی الحرث، وفد غسان، وفد عامر، وفد ازدجش، وفد عبدالقیس، وفد بنی حنیفه، وفد کنده، وفد کنانه، وفد وائلبن حجر، وفد محارب، وفد الرهامن، وفد نجران، وفد صدف، وفد عبس، وفد عامربن صعصعه، وفد طی.
(3) در برخی نقلها، وفود دیگری نیز اضافه شدهاند؛ مانند: وفد سلامان، وفد ازت، وفد زبید، وفد بجیله، وفد خولان و وفد حمیر،
(4) که با احتصاب این وفود، هیأتهای نمایندگی به 31 هیأت میرسید.
3. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مقید بودند که به محض اطلاع از ورود وفدی به مدینه، آنها را با احترام میپذیرفتند و به هنگام خروج هیأتها از مدینه، به ایشان هدیهای میدادند و نیازهای آنان را برای بازگشت به وطن خویش برآورده میکردند. این موضوع آنقدر مورد تأکید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود که در زمره سه وصیت خود در بستر احتضار، توصیه به اهدای جوایز و هدایا به هیأتهای نمایندگی را یادآور شده و بر آن اصرار ورزیدند،
(5) تا آنکه این سنت که موجب تألیف قلوب و تکریم بزرگان و اقوام و ملل بود، پس از آن حضرت نیز ادامه یابد.
4. سیره پیامبر اسلام در مواجهه با افرادی که ایشان را ملاقات میکردند، در توصیفی که توسط علی علیه السلام در پاسخ به سؤال فرزندش امام حسین علیه السلام عنوان مینماید، چنین است:
«کان دائم البشر، سهل الخلق، لین الجانب، لیس بفظ ... قد ترک نفسه من ثلاث
1- بحارالأنوار، ج 9، ص 174
2- تاریخ بن خلدون، ج 2، ص 51
3- بحارالأنوار، ج 21، ص 375
4- تاریخبن خلدون، ج 2، ص 58- 52
5- همان، ص 62
ص: 127
المراء و الإکثار و ما لا یعنیه».
«کسانی را که به مجلسشان شرفیاب میشدند، با چهرهای گشاده، برخوردی نیکو، خلقی نرم و به دور از خشونت میپذیرفتند. در هنگام مذاکره با مردم و طالبان حقیقت، زیادهگویی نمیکردند و از سخنان بیهوده دور بودند و جدال و مراء به کار نمیبستند.»
(1) این سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و پرهیز آن بزرگوار از مراء و جدال و تأکید به دوری از آن در احادیث نبوی، سبب شد که گروهی گمان کنند بحث در مورد مسائل اعتقادی با مخالفان مطلقاً صحیح نیست و مورد رضایت پیامبر نمیباشد، لذا امام صادق علیه السلام در این زمینه به روشنگری پرداخته و منهی بودن جدال در دین را، که یکی از یارانشان به رسول اسلام نسبت میداد، نادرست دانسته و فرمودند: «آنچه که نهی گردیده، جدال غیر احسن است.
(2) و جدال احسن که در قرآن نیز به آن اشاره شده، چگونه حرام است و حال آنکه پروردگار در ردّ ادعای اهل کتاب در اینکه به غیر از ایشان کسی وارد بهشت نخواهد شد، مجادله کرده و میفرماید:
وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
(3)«آنان گفتند: (هیچ کس جز یهود یا نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد (این آرزوی آنهاست! بگو: (اگر راست میگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!).»
علمای اخلاق، مراء را ایراد و اشکال در کلام و استدلال خصم دانستهاند که برای تحقیر و اهانت و اظهار برتری و اثبات هوشمندی و نه برای اثبات حق، ابراز میگردد و جدال به مرائی گویند که به اظهار مسائل اعتقادی مربوط میگیرد.
(4) طبیعی است چنانچه غرض از جدال ارشاد و هدایت باشد، مذموم نیست و از سوی قرآن به جدال احسن نامگذاری شده است.
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.
(5)«با اهل کتاب جز با روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده، ایمان
1- معانی الاخبار: ص 81 تا 83 و مهجة البیضاء، ج 4، ص 161
2- بحارالأنوار، ج 9، صص 255 و 256
3- بقره: 111
4- جامع السادات، ج 2، ص 282 تا 286
5- عنکبوت: 46
ص: 128
آوردهایم و معبود ما و شما یکی است و ما در برابر او تسلیم هستیم!.»
بدیهی است تمامی مذاکراتی که پیامبران اسلام با اهل کتاب داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع جدال احسن بوده است.
5. اختصاص مکانی ویژه به منظور ملاقات وفود از نظم و تدبیر پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه و آله حکایت دارد؛ چرا که مکانی مخصوص در مسجد برای ملاقات کنندگان تعیین میکرد و آنان را به مکانی ویژه و مشخص رهنمون میساخت و از سردرگمی افراد در محیط باز مسجد جلوگیری میکرد و هم حفاظت و امنیت جانی پیامبر را برای اصحاب، بهویژه حضرت علی علیه السلام امکانپذیر مینمود.
تمامی مذاکراتی که پیامبران اسلام با اهل کتاب داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع جدال احسن بوده است.
6. حضور پیامبر اسلام در محل ملاقات، در کنار استوانه، به احتمال بسیار قوی در زمانی مشخص صورت میپذیرفته است؛ زیرا به شهادت آیه شریفه: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
(1)آن حضرت خود در زمانی مشخص از حجرات خارج شده و به مسجد میآمدند و این انضباط پیامبر موجب گردید که به مردم توصیه شود در خارج زمانهای مورد نظرِ پیامبر، حضور نیابند و برای آن حضرت مزاحمت ایجاد نکنند و اجازه دهند پیامبر اسلام طبق زمانبندیِ مورد خود، برای ملاقات با دیگران از حجرات خارج شوند.
در میان وفود یاد شده، برخی سبب نزول سور و آیات قرآنی هستند که به آنها اشاره میکنیم:
الف) در موردِ شأن نزول سوره حجرات گفتهاند
(2): وفد قبیله بنی تمیم- که از عطاردبن حاجب و اقرعبن حابس و زبرقانبن بدر و عمرو بن الأهتم و قیسبن عاصم و گروه زیادی تشکیل میشد- داخل مسجد پیامبر شدند و با صدای بلند فریاد زدند: ای محمد، بیرون آی.
1- حجرات: 5؛ «اگر آنها صبر میکردند تا خود به سراغشان آیی، برای آنان بهتر بود؛ و خداوندآمرزنده و رحیم است!»
2- مجمع البیان، ج 9، صص 129 و 130
ص: 129
پیامبر در حالی که به منظور استراحت در یکی از حجرات همسرانشان بهسر میبردند، از این رفتار آنان ناراحت شده، از حجره بیرون آمدند. آنها گفتند: آمدهایم به تو فخر بفروشیم و از نسب و شرف خود که بر تو برتری دارد، سخن بگوییم. آیا اجازه میهی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه دادند و شاعر ایشان عطاردبن حاجب و سپس زبرقان شروع کردند به خواندن اشعاری که از برتری قبیله ایشان حکایت میکرد. پیامبر نیز به حسانبن ثابت اذن دادند که با اشعارش، فضیلت اسلام و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله را یاد آور شود.
در تاریخ آمده است، وقتی اشعار حسان پایان یافت اقرع گفت: سخنورا و شعرای این مرد (پیامبر اسلام)، از سخنرانان و شاعران ما قوی ترند و ما مغلوب شدیم. سرانجام آن وفد همگی در مسجد، اسلام آوردند و همراه با هدایا و جوایزی که پیامبر به ایشان پیشکش نمودند به میان قبیله شان بازگشتند و آیات آغازین سوره حجرات نازل گردید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
(1)«ای کسانی که ایمان آوردهاید، چیزی را بر خدا و رسولش مقدم نشمرید (و پیشی مگیرید)، و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست!»
إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ
(2)« (ولی) کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند!»
ب) شأن نزول سه آیه از آیات قرآن را به وفد نجران مرتبط دانستهاند.
(3) هیأت نجران از چهل تن از بزرگان مسیحیت نجران چون سید، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح اسقف نجران تشکیل یافته بود که پس از نماز صبح به محضر پیامبر آمده و اسقف ایشان پرسشهای مطرح میکند و حضرت پاسخ میدهند:
- ای ابو القاسم، پدر موسی که بود؟
- عمران.
- پدر یوسف که بود؟
- یعقوب.
1- حجرات: 1
2- حجرات: 4
3- بحارالانوار، ج 21، صص 343 و 344
ص: 130
- پدر تو کیست؟
- عبداللَّه فرزند عبدالمطّلب.
- پدر عیسی کیست؟
پیامبر روی برمی گرداند و این آیه نازل میشود:
إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ، ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
(1)«مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود:
موجود باش، او هم بیدرنگ موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.).»
پیامبر آیات را تلاوت میکنند و از هوش میروند. وقتی به هوش میآیند مسیحیان میگویند، آیا گمان کردی فرشته وحی به تو نازل شد و این سخنان خداست؟ آیهای دیگر نازل میشود:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ.
(2)«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسید، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را. ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد مباهله میکنند و قرار میگذارند که فردای آن روز مباهله صورت بگیرد. طبق آنچه در برخی کتب شیعی وجود دارد، مکان مباهله همان مسجد بنی معاویه بوده است. این مسجد به اجابت نیز شهرت یافته و بسیاری از شیعیان اکنون آن را به مسجد مباهله میشناسند که در فاصله 400 متری شمال شرقی بقیع در کنار شارع ستین واقع است.
(3) هیأت نجران در اندیشه شد که فردا چه واقعهای به وقوع خواهد پیوست. اسقف ایشان گفت: اگر محمد تنها با فرزندان و خاندانش به مباهله آید، باید از آن پرهیز کرد و اگر با اصحاب و جمعیتی انبوه آمد، دروغگو است! و با او مباهله میکنیم. روز موعود فرا رسید و
1- آل عمران: 59
2- آل عمران: 6
3- آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 280
ص: 131
پیامبر اعظم، در حالیکه ایشان را حضرت زهرا، علی، امام حسن، امام حسین علیهم السلام همراهی میکردند، به محل مباهله وارد شدند. چهرههای آسمانی و برافروخته شدن ایشان آنچنان وحشتی در هیأت نجران افکند که راضی شدند صلح کنند به شرط آنکه آن بزرگواران زبان به نفرین ایشان نگشایند. پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرفت و برای مسیحیان نجران جزیهای تعیین کرد.
در شأن نزول آیه شریفه وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ ....
(1) از ابن عباس نقل شده
(2) که وقتی وفد نجران خدمت رسول اسلام رسیدند، بزرگان یهود مطلع شدند و آنها نیز به مجلس وارد شده، در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله با مسیحیان منازعه کردند. رافعةبن حرمله به آنهاگفت: «ما أنتم عَلی شیء» شما مسیحیان در میان ادیان جایگاهی ندارید و نبوت عیسی پذیرفته نیست و انجیل کتاب آسمانی نمیباشد. در مقابل او، مردی از مسیحیان نیز تورات و دین یهود را انکار میکرد و آیه مذکور نازل گردید.
در شأن نزول آیه شریفه ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.
(3)گفته شده
(4) ابو رافع از یهودیان و رییس وفد نجران، هر دو به پیامبر گفتند: آیا میخواهی تو را بپرستیم و خدای خود قرار دهیم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: معاذ اللَّه. به نام خدا پناه میبرم که غیر خدا را بپرستیم و به عبادت غیر خدا دیگران را وادار نمایم. در این هنگام آیه یاد شده، نازل گردید.
در انتها یادآور میشویم، آنچه مورد توجه خاص این نوشتار قرار گرفت، بیان جایگاه رفیع مسجد در انتقال پیام حیاتبخش اسلام و تبلیغ این آیین آسمانی به طالبان حقیقت و رقبای جدی آن؛ یعنی آیین مسیح و یهود در صدر اسلام است و طبیعی است که موارد ذکر شده، گوشهای از گفتگوی پیامبر اسلام با نمایندگان ادیان بود و برای آگاهی از تمامی مجالس گفتگوی آن حضرت با اربابان ادیان و سران قبایل، باید به کتابهایی مانند «احتجاج طبرسی» رجوع شود.
پینوشتها
1- بقره: 113، «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خد ندارند و مسیحیان گفتند: یهودیانهیچ موقعیتی ندارند و بر باطلاند.»
2- بحارالانوار، ج 9، صص 67 و 68
3- آل عمران: 79، «برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم نبوت به اودهد سپس او به مردم بگوید: غیر از خدا، مرا پرستش کنید! بلکه سزاوار مقام او، این است که بگوید: مردم! الهی باشید؛ آنگونه که کتاب خدا را میآموختید و درس میخواندید! و غیر خدا را پرستش نکنید!.»