عبادت خدا قرار گیرد و هیچ چیز دیگر شریک پروردگار قرار داده نشود؛ لذا برای تحقّق این هدف مقدس، به ابراهیم خلیل علیه السلام دو مأموریت داده شد:
1) ... أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً ... 2) ... طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ....
یعنی ای ابراهیم، هدف از جای گرفتن تو در اینجا سکنی گزیدن نیست، بلکه نباید هیچگونه شریکی برای من قرار بدهی؛ چه شرک خفی و چه شرک جلی، چه اینکه نکره در سیاق نهی مفید عموم است. ... لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً ...؛ بلکه باید ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک میرود، پاکسازی کنی تا دیگران در این مکان فقط مرا عبادت کنند و به هیچ چیز دیگر نیندیشند. این مطلب با عنایت به صدر آیه و تناسب کلمه و موضوع، که تطهیر کعبه برای امور عبادی؛ مانند طواف و عکوف و قیام و نماز است، به خوبی فهمیده میشود؛ همچنان که استعمال ضمیر متکلّم وحده ( «بی»، «بیتی») بیانگر این است که این خانه، خانه خداست. پس باید تنها خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح آیه مینویسد: مراد از آماده ساختن کعبه برای ابراهیم این است که این محل مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آنجا را خانه عبادت قرار دهند، نه اینکه ابراهیم آن مکان را محل سکنی و زندگی خود قرار دهد؛ از این رو، خانه را به خودش نسبت داد و فرمود: «بَیْتِی» تا اعلان کند که این خانه، کانون توحید و مخصوص عبادت خداست و هیچ چیز نباید شریک خداوند قرار داده شود و هدف دیگر این بوده که ابراهیم برای کسانی که قصد خانه خدا نمودهاند، عبادتی را تشریع کند که خالی از هرگونه شائبه شرک باشد.
چیزی که این عبادت خالص را فاسد و از اختصاصی بودن خدا خارج میکند و در نتیجه انسان را از بندگی و عبودیت منحرف میسازد، همانا «شرک» است. شرک انواع و اقسامی دارد که در قرآن، ظلم عظیم تلقّی شده است.
شاید هم در راستای تحقّق همین هدف است که باید جمله: «لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک» را تکرار کرد و به تعبیر عارفانه امام خمینی قدس سره:
«لبیک گویان برای حق نفی شریک به همه مراتب کنید و از خود، که منشأ بزرگ شرک است، به سوی او- جلّ و علا- هجرت نمایید.»
اینکه آیه: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ ... بعد از آیه: ... وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ...
ذکر شده، شاید دلیلش این باشد که ابراهیم علیه السلام ابتدا مأموریت یافت محیط کعبه را برای عبادت
ص: 13
خالص از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاک سازد و آنگاه دعوت عمومی کند تا طواف و نماز و سایر اعمال حج فقط برای او انجام پذیرد؛ یعنی اگر در گوشه و کنار جهان، انواع و اقسام کنگرهها و اجتماعات برای اهداف خاصی تشکیل میگردد، هدف از کنگره جهانی حج، سیر الی اللَّه و حضور در میهمانسرای الهی و رسیدن به مقام قرب خداوند و آزاد شدن از هرگونه وابستگی و غل و زنجیرهایی است که به دور خود کشیده است؛ چه اینکه خانه خدا توصیف به عتیق
(1) شده است و طواف پیرامون خانه عتیق باید سبب آزادی از بند عبودیت غیر خدا شود؛ چنانکه ذبح و قربانی هم باید موجب رهایی انسان گردد، که خداوند متعال درباره قربانی میفرماید: گوشتها و خونهای قربانی به خدا نمیرسد، بلکه آنچه به خدا میرسد تقوی و پرهیزکاری شماست.
(2) یعنی هدف از این سفر الهی، کسب تقوی و توشه معنوی است؛ چنانکه فرمود: « (در این سفر) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکاری است. ای صاحبان عقل و خرد، از من بپرهیزید.»
(3) بدیهی است، تنها صاحبان عقل و خرد از این سفر کسب تقوی میکنند و با پیمودن مدارج تقوی، به مقام قرب الهی میرسند؛ چه اینکه اگر تقوی به خدا میرسد؛ ... یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ ... نفس متقی هم به خدا میرسد؛ چنانکه استاد آیتاللَّه جوادی آملی در توضیح آیه فرمود:
تقوی، با نفسِ متقی متّحد است و نفس متقی به خدا میرسد و ممکن نیست که تقوی به خدا برسد اما متقی نرسد. پس گوارا باد بر حجگزاری که قربانیاش برای خدا باشد و غیر خدا را در آن نبیند تا تقوایش به خدا برسد و در نتیجه، خودش نیز به خدا برسد و شاید بهخاطر همین تقوای ارزشمند و «موعود به» در نحر است که روز نحر را «حج اکبر» خواندهاند
(4) و اینکه در تفسیر آیه ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ ...
(5)به ملاقات با امام معصوم اشاره شده، شاید به این جهت باشد که زائرِ متقی با قربانی به خدا میرسد و آلودگیهای روح را با ملاقات با حجت خدا برطرف میکند؛ چنانکه امام صادق علیه السلام در این زمینه فرمودند: «باید آلودگیهای روح و جان را در ملاقات با امام برطرف نمایند.»
(6) حضرت ابراهیم علیه السلام نیز با طی این منازل و مراحل حج، به مقام والای امامت نایل شد.
از آیات دیگری که دلالت بر بُعد معنوی و عرفانی حج دارد، آیهای است که اشاره به
1- وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ...، ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ...، حج: 29 و 33
2- حج: 27
3- بقره: 197
4- جرعهای از بیکران زمزم، ص 143
5- حج: 29
6- نور الثقلین، ج 3، ص 493؛ بحار الأنوار، ج 4، ص 459
ص: 14
نتیجه اعمال حج میکند؛ «هنگامیکه مناسک حج را انجام دادید، ذکر خدا بگویید؛ همانند یادآوری از پدرانتان بلکه شدیدتر و بیشتر.»
(1) یعنی بعد از اعمال حج و پیمودن منازل آن، باید چنان حالت ذکری به زائر خانه خدا دست دهد که غیر خدا را فراموش کند، دست کم مانند شور و سوزی که در افتخار و مباهات به پدران خود، در جاهلیت داشتند، بلکه «أَشَدُّ ذِکْراً»؛ روشن است که «أَشَدُّ ذِکْراً» کاری به کمّیت ذکر ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبی است. چه بسا که ذکر قلبیِ با سوز و گداز، به مراتب بهتر و برتر از گفتن یک عمر ذکر لفظی است. پس سرانجام حاجی میتواند با توجه قلبی به خدا برسد؛ چنانکه نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره فرمود:
«هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پا داشتن ذکر اللَّه در قلب و جان انسان است و الّا آن نماز و حج چه ارزشی خواهد داشت؟!»
(2) از این رو، خداوند متعال در توصیف مؤمنان فرمود: «مؤمنان کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان گردد.»
(3) پس یکی از مناسبترین مکانها برای تحقّق ذکر قلبی، مراسم با شکوه حج است و شاهد آن این است که در چندین آیه متذکّر همین مسأله در ایام حج شده است.
(4) قرآن کریم آنجا که در صدد بیان اهداف حج است؛ «ذکر» را یکی از آنها میشمارد؛ ... وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ ... و هنگامی که برنامه «هَدی» را در موارد متعدد بیان میکند، تذکر میدهد که هدف از نحر و ذَبح «ذکر اللَّه» و «تقرّب الی اللَّه» است.
از میان آیات گذشته، آیه 34 از سوره حج قابل توجه بیشتر است؛ زیرا:
1. علّت تشریع عبادات، برای هر امتی، یک چیز قرار داده شد و آن «ذکراللَّه» است تا به این نکته توجه دهد که مقصود اصلی مناسک، ذکر خدا است؛ چنانکه بعضی از مفسران گفتهاند: «از اینکه در این آیه مبارک، تشریع نُسک را فقط به ذکر الهی تعلیل آورده، فهمیده میشود که مهمترین هدف از تشریع عبادت، ذکر الهی است.»
(5) فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ* الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِینَ عَلی ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ.
2. از دنباله آیه: فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ... استفاده میشود که چون معبود شما یکی است، پس باید تنها خاضع و تسلیم او باشید و ذکر او را بگویید و توجه به غیر نداشته باشید.
3. از تعقیبآیه پیشگفتهتاآیه: وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ ... الَّذِینَإِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ...
(6)
1- بقره: 200
2- جامع السعادات، ج 2، ص 345
3- انفال: 2
4- انفال: 2؛ بقره: 203 و 198؛ حج: 28، 34 و 36
5- روح المعانی، ج 17، ص 154
6- حج: 35
ص: 15
به دست میآید که نخستین صفت مخبتین، همان توجه قلبی به خدا است که باید در مراسم حج برای حاجی حاصل شود.
نکته دیگری که از این آیه (با توجه به این که در سیاق آیات حج واقع شده) به دست میآید، این است که حاجی باید در ایام حج بکوشد از مخبتین باشد؛ آنان که دارای چهار ویژگی؛ «وجل»، «صبر»، «اقامه نماز» و «انفاق» اند.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح آن مینویسد:
«جمله وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ اشاره به این است که هرکس در حج، اخلاص و حالت تسلیم داشته باشد، از مخبتین است و مخبتین طبق این آیه، کسانی هستند که وقتی نام خدا برده میشود، دلهایشان مملوّ از خوف پروردگار میگردد و در برابر حوادث، صبر و شکیبایی پیش میگیرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آنها داده، انفاق میکنند.»
علامه رحمه الله میفرماید:
«انطباق این صفات مخبتین، با کسی که حج خانه خدا را با حالت تسلیم بهجا میآورد، روشن است؛ چونکه همه این صفات در حج وجود دارد.»
(1)
1- المیزان، ج 14، ص 375
ص: 16
از این رو، حضرت ابراهیم مقام تسلیم را در کنار کعبه، برای خود و ذرّیهاش درخواست نمود: «پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود گردان و از دودمان ما نیز امتی مسلمان قرار ده.»
(1) از آیات دیگری که دلالت بر بُعد معنوی و عرفانی حج دارد، آیهای است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردید شعائر الهی را نقض نکنید و حریم آنها را حلال نشمرید و احترام را نگهدارید و قربانیهای بینشان و یا نشاندار را حلال نشمرید و نیز احترام کسانیکه برای به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زیارت خانه خدا حرکت میکنند، نگهدارید و برای آنها مزاحمت ایجاد نکنید.»
(2) روشن است که «رضوان» در لغت به معنای رضایت کثیر
(3) است، پس حاجی در این سفر باید به دنبال کسب رضوان الهی باشد که مهمترین سرمایه برای هر بندهای، کسب رضایت مولی است؛ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ
(4)و محلّ کسب چنین رضایتی، موسم با شکوه حج است؛ چنانکهامامصادق علیه السلام در ضمن حدیثمفصلی گفتند: «حجشعبهایاز رضوانالهی است.»
(5) همچنانکه حضرت ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! من بعضی از ذریّهام را در سرزمین بی آب و علف، در کنار خانهای که حرم تو است، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند.»
(6) از این آیه نیز بُعد معنوی حج استفاده میشود؛ زیرا که کلمات «غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» و «عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» و «لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ» اشاره به این است که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نیست، بلکه اسکان در این مکانِ فاقدِ هر نوع امکانات اولیه، برای تقرّب محض الی اللَّه و ممحّض شدن در عبادت اوست.
مرحوم علامه طباطبایی هم در مورد هجرت حضرت ابراهیم به این سرزمین بی آب و علف فرمود: «برای اینکه ذریّهاش ممحّض در عبادت خدا شوند و مشاغل دنیا دلهایشان را مشغول نسازد.»
(7) از این رو، اوّلین غرض و به قول بعضی از مفسران تنها غرضش را اقامه نماز ذکر کرد و چنانکه تکرار ندای «رَبَّنا» در «رَبَّنا لِیُقِیمُوا» و ذکر نماز از میان شعائر، برای اظهار کمال عنایت به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنانکه از آیه: وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ
(8)استفاده میشود که عمده عبادت حاجی در کنار خانه خدا، باید طواف و عکوف و نماز باشد.
بنابراین، حاجی از همان آغاز، که نیت حج میکند و از خود و خانه و کاشانه و همه
1- بقره: 127
2- مائده: 2
3- المفردات.
4- توبه: 72
5- بحار الأنوار، ج 96، ص 29
6- ابراهیم: 37
7- المیزان، ج 12، ص 77
8- حج: 26
ص: 17
تعلّقات مادی جدا میشود تا احرام و طواف و سعی و رمی و هدی، همهجا خدا را میجوید و در طلب وصال او، شب و روز آرام ندارد؛ این سو و آن سو میرود و در کوه و بیابان سرگردان میشود تا در میهمانسرای الهی، آیات روشن الهی را با چشم جان ببیند؛ فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ
(1)و با سعی و تلاش انسانی چون هاجر، چشمهای از معرفت برایش گشوده میشود.
پس، هر کس که قصد سفر الی اللَّه را نموده، باید از ابتدا از هرگونه اموری که با این سفر ضدیت دارد دوری جسته و دل را فقط متوجه خدا بنماید؛ چنانکه امام صادق علیه السلام در این باره میگویند: «به هنگام حج، دل را برای خدا مجرد ساختن، و از هر حجابی آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن و در تمام حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنیا و ما فیها را رها ساختن، از مقدّمات سفر الی اللَّه است.»
(2) یعنی شرط نخستین این سیر، بیرون آمدن از خود و تعلّقات مادی است و جهت تحقّق عملی آن از لحظه اول احرام، باید از انواع تعلّقات مادی و انواع امتیازات و تفاخرات و زخارف، حتی از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشتهگونه پیدا کند و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال، با رمز مخصوص جواز عبور برای میهمانی و ملاقات با ربّ الارباب بگیرد. از این رو، لحظه جواز عبور گرفتن، بسی حساس و سرنوشتساز است، که اولیاءاللَّه در موقع گفتن لبیک رنگ عوض کرده و گریه مینمودند که نکند جواز عبور به آنها داده نشود؛ چنانکه امام صادق و امامسجاد علیهما السلام در این لحظه به حالت غشی افتادند. وقتی علت را پرسیدند، در پاسخ فرمودند: چگونه جرأت کنم که بگویم «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ» در حالی که میترسم «لبیک» بگویم اما پاسخ «لا لبّیک» بشنوم.
(3) لبیک را کسی میگوید که احساس حضور کند. در اتاق دربسته، در حالی که کسی نباشد «بله» نمیگویند. اگر لبیک گفته میشود؛ یعنی در حضور او هستیم. او ما را صدا زده و ما پاسخ میدهیم. از این رو، حضرت امام خمینی، عارف معاصر، میگوید: مهم آن است که حاجی بداند کجا میرود و دعوت چه کسی را اجابت میکند و میهمان کیست و آداب این میهمانی چیست.
(4) حاجی میخواهد با احرامش، حرم امن الهی در خویش به وجود آورد و وجودش را برای غیر خدا منطقه ممنوعه اعلام کند؛ ... وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً ...
(5)تا برای همیشه بر روی غیر خدا ممنوع گردد. میزبان زائران (خداوند) فرمود:
«کسانی که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نمودهاند، باید از هرگونه تمتّعات جنسی و
1- آل عمران: 97
2- بحار الأنوار، ج 96، ص 124
3- محجّة البیضاء، ج 2، ص 201؛ المراقبات، ص 204
4- حج در کلام و پیام امام خمینی، ص 12
5- آل عمران: 97
ص: 18
انجام گناه و گفتگوهای بیفایده و جرّ و بحثهای بی ارزش اجتناب کنند.»
(1) مسائل معنوی و عرفانی حج، هرگز تمام شدنی نیست و رسیدن به مقامات عالی در حج، وقف احدی نیست بلکه بستگی به سعی و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد.
و زائر خانه خدا باید بداند اگر کسی در این بُعد از حج، که مهمترین ابعاد حج است، موفق نگردد، در ابعاد دیگر هم چندان موفق نخواهد شد؛ چنانکه حضرت امام خمینی قدس سره، احیاگر حجّ ابراهیمی- محمدی، در این باره میگویند: «تحصیل ابعاد دیگر، در گرو تحصیل بُعد معنوی حج است. بُعد سیاسی و اجتماعی حج حاصل نمیشود، مگر آنکه بُعد معنوی و الهی آن جامه عمل بپوشد.»
(2) بنابراین، حاجی نباید تنها این بدن را از راه دور حرکت داده و به میقات و مطاف و مسعی و عرفات و مشعر و منا رساند، اما با جان خالی از معارف آسمانی و دست تهی از بهره معنوی حج، با کیفهای پر از عروسک و اسباببازی برگردد؛
(3) «فَوا أَسفاه مِن خجلتی وَافْتضاحی».
(4) کسی که با پا به کعبه رود، با پا طوافش کند و آن کس که با دل رود، با دل طواف میکند.
حاجی اگر در موسم حج به خود نپردازد و از خودبینی رها نشود و به خودسازی همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصیر و طواف، خود را از آلودگیها خلاصی نبخشد، کی میتواند؟!
اگر پیش و پس از حج متحوّل نشود، پس کی ...؟ حج فراموش کردن خود در راه خدا و ذوب شدن «من»، در «ما» است.
2- بعد فرهنگی حج
موسم حج، علاوه بر رسیدگی به امور معنوی، یکی از مناسبترین ایام برای مبادله فرهنگی و انتقال ارزشها در میان مسلمانان جهان است که آثار و برکاتی از این راه نصیب اسلام و مسلمین میگردد و سبب رشد و شکوفایی زائران خانه خدا را فراهم میآورد؛ زیرا که ایمان و بینش دینی حجگزار در گذرگاههای حج، از ناخالصیها جدا و اصلاح میگردد و در نتیجه، حجگزار به فرهنگ ناب محمدی دست مییابد؛ چون حج، دوره عملیِ آموزش دین برای هر زائر است و تا مسلمان آن را در تمام عمر دست کم یک بار پیاده نکند، به حقیقت ایمان نمیرسد. از این رو، گفتهاند: «تارک حج در صف یهود و نصاری قرار میگیرد.»
(5) و در
1- بقره: 197
2- حج در کلام و پیام امام خمینی قدس سره، ص 10
3- حج در کلام و پیام امام خمینی قدس سره، ص 11
4- مفاتیح الجنان- مناجات تائبین.
5- نور الثقلین، ج 1، ص 374
ص: 19
مقابل، حج و عمره عامل مؤثر برای اصلاح ایمان و تقویت دین معرفی شده است؛
(1) چه اینکه حج مروری است بر توحید و تاریخ حامیان آن؛ از آدم تا ابراهیم و خاتم و درگیری مدام ایمان است با کفر و نفاق.
هر یک از اعمال حج و مکانهای مقدس؛ از حرم، میقات، مکه، کعبه، سعی، عرفات، مشعر، منا و ... با انسان سخن میگویند و حاجی را به اندیشه وا میدارند و آگاهیهای لازم را به او انتقال میدهند و سر انجام سبب بینش توحیدی، که اساس همه مسائل است میگردند.
از سوی دیگر، در حج آموزش عملیِ فرهنگِ برابری، مساوات، اخوت، تعاون و طرد هر گونه تفرّق و نفاق داده میشود؛ یعنی به حاجی میآموزند که علیرغم تفاوتهایشان در رنگ و پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوی هستند. خطبههای پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در حَجّة الوداع شاهد روشن و واضح بر این مدعاست که فرمود: از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند؛ عرب بر عجم و عجم بر عرب، هیچ فضیلتی ندارد، جز به تقوی ...
مسلمان برادر مسلمان است.
(2) و در یک کلمه، بزرگترین و مهمترین فرهنگی که در ایام حج به حاجی منتقل میگردد، فرهنگ توحید خالص ابراهیمی- محمدی است.
آیاتی که بُعد فرهنگی حج از آن استفاده و برداشت، میشود عبارتاند از:
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ ...؛ «خداوند کعبه را، که خانه محترم است، وسیلهای برای سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد ...»
(3) وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ ...* لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ ...؛ «ای ابراهیم در میان مردم اعلان عمومی برای حج کن تا پیاده و سوار بر مرکبهای لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا کنند تا شاهد منافع گوناگون خویش در این برنامه حیاتبخش باشند.»
(4) دقت دراطلاق دو کلمه «قیام» و «منافع» باعث رهنمون شدن بهمطلب وسیع و گستردهای میگردد که قوام و حیات جامعه بشری و تأمین هر نوع منافع انسانها در گرو تحقّق مراسم با شکوه حج است. چه چیزی بالاتر و مهمتر از فرهنگ جامعه، که قوام و حیات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعی عزیزتر و با ارزشتر از منافع فرهنگی- عقیدتی! بلکه آن منافعی که اساساً با این فریضه الهی و امکنه مقدس تناسب دارد، که همان ایمان و ارزشهای الهی است. شاهد قوی و گویای آن این است که بُعد فرهنگی در جوامع روایی به عنوان یکی
1- بحار الأنوار، ج 96، ص 25 و نهج البلاغه، حکمت 244
2- تحف العقول، ص 30
3- حج: 27
4- حج: 28
ص: 20
از مهمترین علل و فلسفههای حج مطرح شده است؛ چنانکه امام صادق علیه السلام در جواب هشامبن حکم در مورد حکمتهای حج فرمود: خداوند متعال به وسیله حج، زمینه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم کرد تا همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند ... و برای اینکه آثار پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله شناخته شود و اخبار و گفتار وی احیا گردد تا به دست فراموشی سپرده نشود. جالب اینکه امام در دنباله آن، دلیل این مطلب را هم بیان میکنند که:
«اگر هر قوم و ملتی تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائل اختصاصی خود بیندیشند، همگی هلاک میگردند و کشورهایشان ویران میشود و از بسیاری از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار محروم میشوند، این است فلسفه و دلیل کنگره جهانی حج.»
(1) بنابراین، یکی از علل حج، شناخت و آشنایی مردم با آثار و احادیث رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و زنده نگهداشتن و به دست فراموشی نسپردن آنهاست؛ در واقع، حج مروری بر توحید و حامیان آن؛ از آدم تا ابراهیم و خاتم است و تابلویی برای تمام فداکاریهای قهرمان توحید و پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است که حاجی با دیدن این صحنهها و مکانها، پیام میگیرد.
از سوی دیگر، ایام حج فرصتی است بسیار مناسب برای تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام، در میان قشر وسیع و قابل توجهی از مسلمین، که از اطراف و اکناف عالم در این نقطه اجتماع کردهاند و اصولًا از مقدمات اولیه حج تعلّم بسیاری از مسائل اسلامی است که به نوبه خود، به علمای متعهّد اسلام امکان میدهد تا از استقبال مردم برای تعلیم و ارشاد و نشر فرهنگ غنی اسلام استفاده کنند.
در واقع، حج آموزشگاهی است که هر سال دایر میگردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتید آن انبیا و ائمه معصوم و علمای متعهّد اسلاماند که معارف اصیل و ناب را به کام تشنگانی که از سراسر عالم در این مکان گرد هم آمدهاند، میریزند؛ چنانکه سیره عملی انبیا (عموماً) و پیامبر خاتم و ائمه گرامی علیهم السلام (خصوصاً) بر این منوال بود که از این کنگره عظیم حج در جای جای مواقف و مشاعر به نحو نیکو و درست استفاده کنند و شاید یکی از علل موفّقیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نشر و گسترش اسلام به سراسر عالم، این بود که در مدّت سیزده سال اقامت در مکه، با نمایندگان و سران قبایلی که از اطراف عالم برای ادای حج به مکه میآمدند، تماس برقرار کنند و به تبلیغ بپردازد که بعضی از مورّخان نمونههایی از این قبیل ذکر کردهاند.
(2) همچنانکه امامان معصوم علیهم السلام نیز از این مرتبت استفاده میکردند که به نمونههایی ازآن
1- سیره ابن هشام، ج 1، ص 422
2- سیره ابن هشام، ج 1، ص 422
ص: 21
اشاره میشود:
- پیام رسانی و تبلیغ حضرت علی علیه السلام در سرزمین منا، در ضمن تلاوت آیات برائت.
- تبلیغ امام حسین علیه السلام در موسم حج، برای بیان رسالت خود و اوضاع سیاسی جامعه و وضعیت یزیدبن معاویه، که برای تحقّق این هدف، چند ماه در مکه توقف کرد تا حجاج از سراسر دنیا در موسم حج گِرد هم آیند.
- تبلیغ امام صادق علیه السلام در عرفات، در میان انبوه جمعیت، که با صدای بلند رو به هر طرف نمود و در هر بار سه مرتبه میفرمود: «ای مردم، رهبر شما پیامبر خدا، بعد حضرت علی، سپس امام حسن و امام حسین و امام سجاد و امام باقر و فعلًا من هستم. پس از من سؤال کنید.»
(1)- امام صادق علیه السلام در موسم حج خیمهای میافراشتند و دانشمندان آن روز به حضورش میرسیدند و شیوه مبارزه با مفاسد فکری و اعتقادی را میآموختند. در مقابل، مسلمانان و علما هم در ایام اختناق، این فرصتها را مغتنم شمرده، در موسم حج شرکت میکردند و از محضر ائمه علیهم السلام بهره میبردند. گواه روشن آن، مباحثات عقیدتی و فقهی ائمه علیهم السلام و صحابه و تابعین و علما در موسم حج است که به افتا، تدریس و مناظره میپرداختند.
پیامهای حضرت امام خمینی قدس سره، مقام معظم رهبری- مدّظله- در هر سال، به حجاج بیتاللَّه الحرام نیز در همین راستا است.
بنابراین، ایام حج، فرصت بسیار مناسب و استثنایی برای تبلیغ و نشر فرهنگ اصیل اسلام در میان قشر وسیع و قابل توجهی از مسلمانان است؛ هم تبلیغ گفتاری و هم بررسی مسائل مختلف اسلامی به وسیله برجستهترین افراد از نظر علم و تقوی، و هم مبارزه با ریشههای فرهنگ استعماری وخنثی نمودن هرگونه توطئه ونقشههای شوم بر ضدّ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله است. همچنانکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جریان فتح مکه و حَجّةالوداع، فرهنگ جاهلیت را در گفتار و رفتار ریشه کن کرد.
نکته دیگری که در بُعد فرهنگی حج نمایان است، مسأله پیام رسانی است. حاجی و زائر خانه خدا، علاوه بر اینکه معارف اصیل اسلام و آیات روشن الهی را مشاهده و پیام را دریافت میکند،
(2) باید این پیام را به عنوان «رهتوشه حج» با خود به همراه برده و در محیط و شهر و آبادی خود نشر دهد؛ چه اینکه پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در حَجّةالوداع خطاب به مردم فرمود:
«باید این مطالب و معارف را حاضران به آنان که حضور ندارند و غایباند، انتقال دهند.
1- فروع کافی، ج 4، ص 466
2- حج: 29 و آل عمران: 97
ص: 22
همانطور که امام حسین علیه السلام در سال 58 هجرت، دو سال پیش از مرگ معاویه، در سرزمین منا، در میان جمعیت هزار نفری، بعد از انتقاد از وضع موجود، گفتند:
«گفتارم را بشنوید و به خاطر بسپارید. آنگاه که به محلّ سکونت خود برگشتید، پیام مرا به افرادی که مورد اطمینان هستند، برسانید.»
(1) همچنین علی بن موسی الرضا علیهما السلام در ضمن بیان علل و فلسفه حج گفتند:
«در حج، تفقّه و آشنایی با دین و گسترش فرهنگ اهل بیت به تمام نقاط، نهفته است؛ «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَةٍ».
(2) یعنی در حج، هم پیامگیری است هم پیامرسانی و در واقع بهترین و مؤثرترین رسانه گروهی جامعه اسلامی است. اما نکته قابل توجه این است که امام علیه السلام در بیان این مطلب، تمسّک به آیه ذیل نمودند؛ چرا از هر گروهی، طایفهای از آنان کوچ نمیکنند تا در این امر دین تفقّه نمایند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را انذار نمایند تا شاید (از مخالفت فرمان الهی) بترسند و خودداری کنند؛ ... فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ.
(3)نعمت بهرهبرداری از معارف و فرهنگ ناب محمدی در مراسم حج مختص به مسلمین، که توفیق حضور دارند نیست، بلکه آنها موظفاند این فرهنگ را به عنوان بهترین سوغاتی با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدین وسیله نقش فرهنگی حج با توجه به تکرار آن در هر سال، ابعاد گستردهتری پیدا میکند و در نهایت عامل قوی برای تقویت دین و ضامنی جاودانه برای فرهنگ اصیل اسلام خواهد بود و در نتیجه فرمایش امام صادق علیه السلام که گفتند: «تا کعبه برپاست دین هم استوار است»؛ «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَة»، جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
بنابراین، یکی از اهداف و ابعاد عالی حج، آشنایی بیشتر و عمیقتر مردم با مسائل اسلامی و انتقال اخبار و پیامهای حج به سراسر عالم است. حج آموزش چند روزه است برای آمادهسازی فرد در پهنه زندگی. حج تابلویی از تمام فداکاریهای قهرمان توحید و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله است که با دیدن صحنه و امکنه تبلیغ میشوند و پیام میگیرند، سپس به سراسر عالم نشر میدهند. حج یک دانشگاه و دانشسرای عالی فرهنگی است که فرهنگ خودسازی، امنیت، عدالت اجتماعی، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط، اتحاد و مساوات و ... به حاجی تعلیم
1- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 296
2- نور الثقلین، ج 2، ص 283
3- توبه: 124
ص: 23
داده میشود و عملًا به مسلمین میآموزند که چگونه میتوان از نیروهای پراکنده، قدرت واحدی به وجود آورد؛ چنانکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حَجّة الوداع این قدرت را به معرض نمایش گذاشت. حج محلّ زنده کردن آثار رسولاللَّه است «وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَ یُذْکَرَ وَ لَا یُنْسَی» و حج محل تعلیم علوم اهل بیت و نشر آن به سراسر جهان «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَةٍ» میباشد.
حضرت امام خمینی قدس سره، احیاگر حج ابراهیمی، درباره بُعد فرهنگی حج فرمودند:
حج کانون معارف الهی است ... حج بِسان قرآن است که همه از آن بهرهمند میشوند، ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازهای که آن کتابِ زندگی و کمال و جمال در حجابهای خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارِ آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیونها مسلمان هر سال به مکه میروند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر میگذارند، ولی هیچکس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد علیهما السلام که بودند و چه کردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواستهاند؟»
(1) پینوشتها
1- حج در کلام و پیام امام خمینی، صص 72 و 73