گفتم: صید را خداوند بر محرم حرام کرده ولی میته را در صورت اضطرار حلال قرار داده است، چرا از صید بخورد نه از میته؟
حضرت فرمودند: از صید بخورد و کفّارهاش را بدهد که در این صورت از مال خود خورده است.
9. منصور بن حازم گوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم: مُحرمی مضطر به خوردن از صید یا میتهگردیده، از کدام یک بخورد؟
حضرت فرمودند: از صید.
فرمودند: آری، ولی فدیه و کفّاره صید را بدهد. مگر نمیدانی که اگر صید را بخورد و بر عهدهاش کفاره بیاید، در حقیقت از مال خود خورده است، نه از صید.
همچنین در روایتی آمده است که وی از میته بخورد؛ زیرا میته برای مضطرّ حلال است ولی صید برای او حلال نیست.
10. ابو الصّباح کنانی گوید: از حضرت صادق (ع) در باره این کلام خدای تعالی پرسیدم که فرمود: وَمَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم؛ «و کسی که در آنجا اراده الحاد و تعدّی نماید و به خلق ظلم و ستم کند، عذاب دردناک به او میچشانیم»؟
حضرت فرمودند: من هر ظلمی راکه شخص در مکّه به نفس خویش کند؛ همچون سرقت یا ستم کردن به شخص دیگر، الحاد میدانم. از همین رو است که از سکونت و اقامت در حرم نهی شده است.
11. احمد بن محمّد سیاری گوید: جماعتی از اصحاب از امام صادق (ع) روایت کردهاند که آن حضرت اقامت در مکه را نمیپسندید و این به خاطر آن بود که پیامبر (ص) را از این شهر بیرون کردند. کسی که مقیم مکّه شود، سنگدل میگردد ...
ص: 70
2. محمّد بن جمهور (مرفوعاً) از امام صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: هر گاه یکی از شما اعمال حجّ خود را به جا آورد، مرکبش را سوار شده، بیدرنگ به اهلش محلق گردد؛ زیرا اقامت در مکّه، موجب قساوت قلب میباشد.
13. محمّد بن مسلم از حضرت ابو جعفر (ع) نقل کرده که آن جناب فرمودند: سزاوار و شایسته نیست که شخص یک سال در مکّه مقیم شود.
راوی گوید: پرسیدم: پس چه کند؟
فرمودند: به مکان دیگر منتقل شود.
آنگاه فرمودند: و سزاوار نیست که انسان خانهاش را بلندتر از کعبه بسازد.
14. امام صادق (ع) فرمود: دوست ندارم کسی یک سال در مکه مقیم شود و کراهت دارد همسایه شدن با مکه و افزود: زیرا این کار قساوت قلب میآورد.
چرا نشستن در مسجد الحرام؛ به طوری که دست را در زانو حلقه کند، مکروه است؟
15. حمّاد بن عثمان گوید: حضرت صادق (ع) را دیدم که از نشستن به حالت احتباء (هنگام نشستن، دست را در زانو حلقه کردن) کراهت داشتند و می فرمودند:
احتباء در مسجدالحرام مکروه است؛ زیرا تعظیم و بزرگداشت کعبه ایجاب میکند که این کار ترک شود.
و علت کراهت احتباء، فقط تعظیم و بزرگداشت کعبه است.
از چه رو سواره حج گزاردن، افضل و برتر از انجام حج با پای پیاده است؟
17. رفاعه بن موسی النخّاس گوید: از حضرت صادق (ع) سؤال شد: آیا حج سواره افضل است یا پیاده؟
حضرت فرمودند: حجّ سواره افضل است؛ زیرا پیامبر (ص) سواره حجّ بهجا آوردند.
18. سیف بن تمّار گوید: محضر مبارک امام صادق (ع) عرض کردم: ما پیاده
ص: 71
بهحجّ میرویم و خبری از شما به گوش ما رسیده، میخواهم رأی مبارک خود را بفرمایید؟
حضرت فرمودند: مردم، هم سواره و هم پیاده به حجّ میروند.
گفتم: پرسش من این نیست.
حضرت فرمودند: پس، از چه چیز میپرسی؟
گفتم: از اینکه از پیاده و سواره، کدام یک نزد شما محبوبتر است که ما همان را انجام دهیم؟
حضرت فرمودند: اگر سواره به حجّ روید، نزد من مطلوبتر است؛ زیرا سواره رفتن، شما را در عبادت و دعا تقویت میکند.
19. ابو بصیر گوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم: فضیلت پیاده به حج رفتن بیشتر است یا سواره رفتن؟
فرمودند: اگر شخص توانگر است و به این جهت که نفقه و هزینه کمتری صرف کند، پیاده به حج میرود، البته سواره رفتن در حقّ وی افضل است.
20. سلیمان گوید: به حضرت صادق (ع) گفتم: میخواهیم پیاده به مکّه رویم، آیا این کار را انجام دهیم؟
حضرت فرمودند: پیاده نروید، بلکه سواره حج بگرارید.
گفتم: خدا حالتان را خوش دارد. از حضرت امام حسن بن علی به ما رسیده که ایشان پیاده حج میگزاردند.
حضرت فرمودند: حسن بن علی حج میگزارد و مرکبها از جلو آن جناب حرکت میکردند.
چرا مستحب است در منا و در روزهای تشریق، بعد از پانزده نماز تکبیر گفته شود و در شهرها به دنبال ده نماز؟
21. علی بن اسماعیل، از حمّاد بن عیسی، از حریز و او از زراره نقل کرده که گفت: به حضرت ابو جعفر عرض کردم: تکبیر در ایام تشریق، دنبال هر نماز باید
ص: 72
گفته شود؟
حضرت فرمودند: در منا مستحب است دنبال پانزده نماز تکبیر بگویند؛ یعنی: از نماز ظهر روز دهم تا نماز صبح روز سیزدهم.
سپس فرمودند: در این تکبیر میگویی: «اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ اْلأَنْعَامِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا أَبْلَانَا»
و در دیگر شهرها، این تکبیر را مستحب است به دنبال ده نماز بگویند؛ یعنی بعد از نماز ظهر روز دهم تا بعد از نماز صبح روز دوازدهم.
و سرّ این (که در منا بعد از پانزده نماز و در شهرهای دیگر بعد از ده نماز تکبیر میگویند)، آن است که: مردم وقتی در کوچ اوّل، که روز دوازدهم است، از منا، کوچ کرده و به شهرهای خود رفتند، دیگر به دنبال نمازهایشان تکبیر نمیگویند. پس تکبیر در شهرها، بعد از ده نماز قطع میشود، ولی حاضران در منا، تا زمانی که در منا هستند؛ یعنی تا روز سیزدهم، که نفر و کوچ دوّم در این روز صورت میگیرد، تکبیر میگویند.
22. ابان بن تغلب گوید: پس از آنکه حَجّاج کعبه را خراب کرد، مردم خاکآن را میان خود تقسیم نمودند و آن مکان را با زمین یکسان ساختند. بعد که خواستند از نو بنا کنند، ماری از زمین بیرون آمد و از کار آنان جلوگیری کرد، بهطوری که مردم از وحشت گریخته، نزد حَجّاج رفتند و واقعه را برای او بازگفتند. وی ترسید که از بنا و ساختن کعبه ممنوعگردد، ناگزیر بالای منبر رفت و مردم را فرا خواند و گفت:
خدا رحمت کند بندهای را که بداند چاره آنچه ما به آن مبتلا شدهایم چیست و ما را از آن آگاه کند.
ابان میگوید: پیرمردی از جا برخاست و گفت: اگر چاره این کار نزد کسی باشد، او همان کسی است که دیدم به سوی کعبه آمد و اندازه آن را گرفت و رفت.
حجّاج پرسید: او کیست؟
ص: 73
پیرمرد گفت: او حضرت علی بن الحسین است.
حَجّاج گفت: او معدن و مرکز اصل این معنا است. پس کسی را محضر مبارکش فرستاد و از آن حضرت خواست که در مجلس وی حاضر شود. حضرت به مجلس حجّاج آمدند و نشستند، حجّاج واقعه را برای آن جناب بیان کرد و گفت: حقتعالی وی را از ساختن کعبه منع نموده است.
علی بن الحسین فرمودند: ای حَجّاج، تو بنایی را که جناب ابراهیم و اسماعیل ساخته بودند، منهدم کردی و خاک هایش را در جاده ریخته و سپس آنها را غارت کردی. گویا پنداشتی آنها میراث تو هستند. اکنون وظیفه تو آن است که به منبر رفته، به مردم بگویی: هیچ از خاککعبه نگه ندارد، بلکه آنچه نزدشان هست را برگردانند.
راوی میگوید: حجّاج فرمان امام (ع) را اجرا کرد و مردم را سوگند داد که از خاککعبه هیچ نگه ندارند، بلکه آنچه نزدشان هست را برگردانند. مردم چنین کردند. حجّاج وقتی دید تمام خاکها در یک جا جمع شد، محضر حضرت علی بن الحسین رفت و حضرت اساس و پایه بیت را نهاد و سپس فرمان داد: آن را حفر کنند. راوی میگوید: مار از ایشان گریخت و غایب شد و آنان پایه بیت را گود کردند تا به جایگاه ستونها رسیدند. حضرت علی بن الحسین به آنان فرمود: دور شوید. آنان دور شدند و حضرت نزدیک آمد و با جامه مبارکش خود روی جایگاه ستونها را پوشانده و سپس گریست. آنگاه با دست خود خاک روی آنها ریخت و بدین وسیله آن ها را پوشاندند. بعد کارگران را به حضور خواند، فرمودند:
ساختمان را بنا کنید. آنها بنا را ساختند و وقتی دیوارها بالا آمد، فرمان داد: که خاکها را در داخل بنا بریزند؛ از این رو بیت مرتفع و بلند گردید، به طوری که باید به وسیله پلکان به داخل آن رفت.
ص: 74
چرا قریش کعبه را منهدم کردند
«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّمَا هَدَمَتْ قُرَیْشٌ الْکَعْبَةَ لأَنَّ السَّیْلَ کَانَ یَأْتِیهِمْ مِنْ أَعْلَی مَکَّةَ فَیَدْخُلُهَا فَانْصَدَعَتْ».
23. ابن ابی عمیر، از کسی که در نزد او، از حضرت صادق (ع) یاد کرده نقل میکند که گفت: قریش به این جهت کعبه را منهدم کردند که سیل غالباً از بالای مکّه میآمد و چون کعبه در پایین قرار داشت، داخلکعبه میشد و آن را میشکافت و خراب میکرد. بنابر این، قریش تصمیم گرفتند آن را بگونهای بسازند که از این خطر مصون بماند.
از چه رو که پیامبر خدا (ص) در تمام حجها مسیر خود را از مئذمین انتخاب کرده، آنجا فرود میآمدند و قضای حاجت میکردند و چرا مستحب است از باب بنیشیبه وارد مسجد الحرام شوند و چگونه است گفتن تکبیر، فشار و سختی را برطرف میکند و چرا تراشیدن سر بر حاجی صَروره واجب است و بالاخره چرا گام نهادن صروره بر سرزمین مشعرالحرام مستحب است؟
24. به حضرت جعفر بن محمّد عرض کردم: پیامبرخدا (ص) چند حج به جا آوردند؟ حضرت فرمودند: پیامبر (ص) بیست حج پنهانی گزارد و در هر یک از آنها از مئذمین عبور نمودند و در آنجا فرود آمده قضای حاجت کردند.
پرسیدم: چرا در آنجا فرود آمدند و ...؟
حضرت فرمودند: زیرا آنجا اوّلین مکانی بود که در آن بُتها پرستیده شدند و نیز سنگی که بُت هبل را از آن تراشیدند، از آنجا آورده بودند. (بت هبل همان بتی است که علی (ع) وقتی روی دوش حضرت رسول (ص) قرار گرفتند، آن را از بام کعبه به زیر انداختند و پیامبر (ص) امر کردند که در آستانه در بنی شیبه دفنش کنند؛ از این رو، دخول به مسجدالحرام از این در سنّت گردید تا بدین ترتیب این بت در عمل پایمال زائران بیتالله قرار گیرد).
سلیمان میگوید: عرض کردم: سرّ این که تکبیر گفتن زائران در هنگام وارد
ص: 75
شدن به مسجد، از در بنی شیبه، از فشار و سختی جمعیّت میکاهد چیست؟
حضرت فرمودند: سرّش این است که وقتی بندهای میگوید: الله اکبر، معنایش این است که: خدا بزرگتر است از اینکه همچون بتهای تراشیده شده یا خدایان دروغین باشد و چون ابلیس با دستیاران و یارانش در همین موضع (در بنیشیبه) راه را بر حاجیان و زائران تنگ و سخت میکنند وقتی صدای تکبیر واردین را میشنوند، از وحشت و ترس، همگی آنجا را ترک کرده، میگریزند وفرشتگان نیز آنها را تعقیب کرده تا جایی که آنها در رود نیل میافتند.
گفتم: چرا بر صَروره مستحب است داخل کعبه شود، نه آنانکه پیشترا به حج آمدهاند؟
حضرت فرمودند: زیرا صروره را دعوت کردهاند که به قصد بیتالله به آنجا رود و وی این واجب را ادا میکند، پس لازم است داخل بیتی شود که وی را به سوی آن خواندهاند تا در آنجا اکرام شود.
عرضکردم: چرا تراشیدن سر تنها بر صَروره واجب است نه آنانکه پیشتر نیز حج گزاردهاند؟
امام (ع) فرمودند: به خاطر اینکه وی با تراشیدن سر نشان گذارده میشود و معلوم میگردد که وی در امان میباشد و شاهد بر این گفتار، فرموده حقتعالی است که میفرماید:
لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ «البته شما مؤمنان، اگر خدا بخواهد، داخل مسجدالحرام میشوید، در حالیکه در امانید، سرهایتان را تراشیده، بدون ترس و هراس، ناخنهایتان را کوتاه نمودهاید».
گفتم: قدم نهادن بر زمین مشعر به وسیله صروره مستحب است؟
فرمودند: تا بدین ترتیب مستحق شود قدم به وسط بهشت نهد.
ص: 76
چرا ایام توقف حاجیها در منا سه روز است
25. راوی از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمودند: آیا میدانی چرا ایام توقّف حاجیها در منا سه روز است؟
گفتم: فدایت شوم، به چه دلیل است؟
فرمودند: کسیکه برههای از این زمان (سه روز منا) و اندکی از آن را درک کند، تمام حجّ را درک کرده است.
وی این روایت را در نوادر خود اخراج و ضبط کرده است، ولی آنچه من به آن فتوی داده و در این معنا به آن اعتماد نمودهام، روایتی است که شیخ ما محمّدبن حسن بن احمد بن ولید نقل کرده است.
ایشان فرمودهاند: محمّد بن حسن صفّار، از یعقوب بن یزید، از محمّد بن ابیعمیر، از جمیل بن درّاج، از حضرت ابی عبدالله (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
کسیکه روز قربانی (روز دهم) پیش از زوال آفتاب مشعرالحرام را درک کند، حج را درک کرده و کسیکه روز عرفه (روز نهم ذیحجهالحرام) پیش از زوال،
ص: 77
آفتاب مشعرالحرام را درک نماید، متعه و عمره را درک کرده است.
چرا شخص هنگامی که تصمیم دارد احرام بپوشد، جایز نیست روغنی که در آن مشک یا عنبر است را به خود بمالد؟
26. عبیدالله بن علی حلبی، از حضرت صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: هنگامی که میخواهی محرم شوی، روغنی که در آن مشک یا عنبر هست را به خود نمال؛ زیرا بوی آن بعد از احرام باقی میماند ولی روغنی که چنین نیست را میتوانی استعمال کنی و وقتی محرم شدی روغن بر تو حرام میشود تا زمانی که از احرام درآیی و مُحلّ شوی.
چرا صید پرنده اهلی، هنگامی که داخل حرم شود، جایز نیست؟
27. معاویه بن عمّار، از حضرت صادق (ع)، نقل می کند که از امام (ع) سؤال شد: پرنده اهلی هرگاه داخل حرم شد، حکمش چیست؟
حضرت فرمودند: نباید آن را بگیرید؛ زیرا خداوند متعال در قرآن میفرماید: ومن دخله کان آمناً؛ «هر موجودی که داخل حرم شود در امان است».
به چه علت پیامبر (ص) به عباس اذن دادند شبهایی را که باید در منا باشند، وی در مکه بماند؟
28. مالک بن اعین از ابیجعفر (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: عباس از پیامبرخدا (ص) اذن خواستند شبهایی را که باید در منا باشند، وی در مکّه بماند، حضرت به او اذن دادند، تا آنکه وی به حاجیها آب دهد.
از چه رو امیرمؤمنان (ع) بعد از هجرت از مکه تا زمان رحلتش، در مکه معظمه، شب را صبح نکردند؟!
29. جعفر بن عقبه، از ابی الحسن (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: علی (ع) پس از هجرت، از مکه تا زمانی که از دنیا رفتند، در مکّه شب را به صبح نرسانده و در آن بیتوته نکردند.
راوی گوید: به امام (ع) عرض کردم: سرّ آن چه بود؟
ص: 78
حضرت فرمودند: امیر مؤمنان (ع) کراهت داشتند در سرزمینی که پیامبرخدا (ص) از آن هجرت کرده، بیتوتهکنند. لذا نماز عصر خود را در مکّه میخواندند و از آنجا خارج میشدند و شب را در غیر آن سرزمین به صبح میرساندند.
چرا بر محرم جایز نیست، بدون جهت سایبان بر سر قرار دهد؟!
30. عبدالله بن مغیره گوید: از حضرت ابو الحسن اوّل (ع) پرسیدم: در حالی که مُحرم هستم، سایبان بر سر خود قرار بدهم؟
حضرت فرمودند: خیر.
پرسیدم: میتوانم از سایبان استفاده کنم و کفّاره بدهم؟
فرمودند: خیر.
پرسیدم: اگر بیمار شوم چطور؟
فرمودند: در این صورت، کفّاره بده و از سایبان استفاده کن. سپس حضرت افزودند: مگر نمیدانی پیامبر خدا (ص) فرمودند: هیچ حاجی نیست که ظهر کند در حالیکه تلبیه بگوید تا آفتاب غروب کند، مگر آنکه گناهانش نیز با غایب شدن آفتاب غایب شود.
31. حلبی گوید: از حضرت صادق (ع) معنای آیه شریفه: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ ... را پرسیدم؟
حضرت فرمودند: مقصود این است که از صید هر سو برای مؤمنین در حال احرام فراهم و جمع میشود و به قدری به ایشان نزدیک میگردند که در دسترس و تیررس ایشان واقع میشوند تا بدین وسیله، حقتعالی ایشان را بیازماید و معلوم کند آیا محرم، حرام الهی را، که صید باشد، مرتکب میشود یا نه.
به چه علت سرمه کشیدن بر زن، در حال احرام حرام است؟
32. حلبی گوید: از حضرت صادق (ع) در باره زن محرمی که سرمه بر چشم
ص: 79
میکشد پرسیدم؟
حضرت فرمودند: باید سرمه نکشد.
پرسیدم: با رنگ سیاهی که در آن چیز خوشبو نیست چطور؟
فرمودند: مکروه است؛ زیرا زینت محسوب میشود. آنگاه فرمودند:
البته اگر زن محرم به کشیدن سرمه مضطرّ باشد، اشکال ندارد.
33. حریز، از حضرت صادق (ع) نقل کرده که آن جناب فرمودند: زن با رنگ سیاه سرمه نکشد؛ زیرا سیاهی زینت است.
علت وجوب بدنه (شتر) بر محرمی که به ساق پا و یا عورت زنی را بنگرد و محتلم شود؟
34. ابوبصیر گوید: از حضرت صادق (ع) در باره محرمی که به ساق پا یا عورت زنی نگریسته و محتلم شده است پرسیدم؟
فرمودند: اگر توانگر و ثروتمند است، بر او یک شتر واجب می شود، اگر حال متوسطدارد، باید گاو بدهد و در صورتی که فقیر است، گوسفند بر عهداش میآید. آنگاه فرمودند:
توجه داشته باش که کفّاره یاد شده، نه به خاطر احتلام و خروج منی از او است، بلکه علّتش نگاه او به چیزی است که حلال و جایز نیست.