دخوله من باب بنی شیبة» فرموده است: «و هو الآن داخل فی المسجد موازیاً لباب السلام بقرب الأساطین».
شهید ثانی در سایر آثار فقهیاش؛ یعنی «مسالک الأفهام»، «الروضة البهیة»، «حاشیة الشرائع» و «مناسک الحج و العمره»، نیز متذکر این نکته شده است:
- «هو الآن داخل فی المسجد، بإزاء باب السلام، و لیس له علامة تخصّه، فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الأساطین؛ فإنّ توسعة المسجد من قربها ...».
- «هو الآن داخل فی المسجد بإزاء باب السلام، فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الأساطین لیصادفه ...».
البته شهید ثانی (م 965) در تذکر این نکته، تا حدودی تحت تأثیر آثار محقق کرکی (م 940) از جمله «جامع المقاصد» بوده است. محقق کرکی در این باره مینویسد.
«سمعنا أنّ هذا الباب یُدعی الآن بباب السلام. و ینبغی أن یعلم أنّ هذا الباب الآن غیر معلوم؛ لأن المسجد قد ثبت أنّه زید فیه. نعم، یراعی الدخول من الباب الذی یسامته الآن، فعلی ما سمعناه یدخل من باب السلام المعروف بذلک الآن».
در توضیح سخن شهید بزرگوار میافزایم که: از زمانهای پیش از شهید تا نزدیک زمان ما، یعنی حداقل تا یکصد سال پیش، در نزدیکی مطاف- یعنی نزدیک محدوده بین مقام و کعبه شریفه- ستونهایی بوده است که به آنها چراغ آویزان میکردهاند و منظور شهید از «اساطین» همین ستونها است که اگر کسی مستقیماً از باب السلام میآمده تا از این ستونها بگذرد از باب بنی شیبه عبور میکرده است. رفعت پاشا تصویری از طاقی نیم دایره که علامت موضع باب بنی شیبه بوده در
ص: 84
مرآةالحرمین (ص 217) درج کرده، و در توضیح ستونهای یاد شده و باب بنی شیبه مینویسد:
«... گرداگرد مطاف بر روی سنگها، ستونهای مسّی زرد رنگی قرار دارد که ... قندیلها بدانها میآویزند .... در کنار مطاف .. در سمت جنوبی گنبدی بر روی چاه زمزم ساخته شده است. در شمال چاه، درب بنی شیبه قراردارد که این درب به صورت طاقی نیم دایره بر دو ستون از سنگ مرمر ساخته شده است ....
(1) و آن هنگام که تمامی این قندیلها که در اطراف کعبه قرار گرفته روشن شود، منظره بس زیبایی را به وجود میآورد.
(2) ... میان ستونهای مطاف 257 عدد قندیل قرار دارد ... این شمارش در سال 1320 ق. توسّط اینجانب به عمل آمد ....
(3) «در سال 232 ق. به دستور واثق بالله عباسی ده ستون چوبی در اطراف مطاف قرار داده شد ... تا طواف کنندگان از نور آن استفاده کنند ... پس از آن مجدّداً تغییراتی در ستونهای یاد شده به وجود آمد به صورتی که در این اواخر آنها را از مس ساخته و اتّصالات بین آنها را آهن قرار دادند ....»
(4) از برخی منابع تاریخی هم فهمیده میشود که باب بنی شیبه نزدیک چاه زمزم و روبه روی مقام ابراهیم با فاصله حدود هفت متر بوده
(5) و از چند قرن پیش داخل مسجد شده است. شیخ انصاری (م 1281) هم بیش از صد و چهل سال پیش به پیروی از فقیهان پیشین در مناسک خود میگوید:
«و چون داخل شود از در بنی شیبه وارد شود و گفتهاند که آن در الحال برابر باب السلام است، باید که چون از باب السلام داخل شود راست بیاید تا ستونها ....»
(6) شاید این سخن شیخ: «گفتهاند که آن در الحال برابر باب السلام است» اشاره به توضیح شهید ثانی باشد که فرمود: «و هو الآن داخل فی المسجد بإزاء باب السلام فلیدخل من باب السلام علی الاستقامة إلی أن یتجاوز الاساطین».
بی تردید، مسجد الحرام از زمان شهید تاکنون بلکه از زمان شیخ انصاری تا الآن چند بار توسعه یافته
(7) و مشخصات آن زمان با وضع فعلی مسجد تناسبی ندارد. یعنی باب بنی شیبه فعلی (باب شماره 26) و باب السلام کنونی (باب شماره 24) که هر دو
1- مرآة الحرمین، ص 216 ترجمه فارسی.
2- همان، ص 214
3- همان، ص 260
4- همان، ص 261
5- تاریخ مکّة المکرّمة قدیماً و حدیثاً، ص 70
6- مناسک حج، ص 181
7- نک-: مرآة الحرمین، صص 237- 235؛ ساختمان مسجد الحرام، ص 28
ص: 85
در کنار و خارج مسعی واقع شدهاند، هیچ کدام باب بنی شیبه و باب السلام سابق نیستند. به عبارتی، باب السلام فعلی بعد از توسعه سعودی، نامگذاری جدید شده و مقابل باب بنی شیبه قدیم نیست و بنای فعلی قسمت قدیمی مسجد که از یادگارهای دوره عثمانی است پس از زمان شهید ثانی (م 965) ساخته شده است. بنابراین طبیعی است که وصف شهید از چگونگی مسجد، با وضع فعلی آن تفاوت داشته باشد.
با این همه تغییراتی که در بنای مسجد الحرام از زمان شهید تاکنون ایجاد شده، باز هم در مناسکهای فعلی میبینیم که همان عبارات قدیمی درج شده است. مثلًا در مناسک اکثر مراجع معاصر در آداب ورود به مسجد الحرام، عبارت ذیل وجود دارد:
«هنگام ورود از در بنی شیبه وارد شود و گفتهاند که باب بنی شیبه در حال کنونی مقابل باب السلام است. بنابر این نیکو این است که شخص از باب السلام وارد شده و مستقیماً بیاید تا از ستونها بگذرد.»
(1) ملاحظه میشود تعبیر «در حال کنونی» که در عبارت شهید ثانی (م 965) آمده و شاید پیش از شهید هم وضع این گونه بوده به همان شکل در مناسکهای زمان ما نیز درج شده است در حالی که امروزه هرکس این عبارت را بخواند، چنین میفهمد که مراد از آن، باب السلام فعلی مسجد (باب شماره 24) است و کسانی که میخواهند به این مستحب عمل کنند، از باب السلام فعلی داخل میشوند.
متن عبارت برخی از مناسکهای مراجع فعلی (دامت إفاضاتهم و أفاض الله علینا من برکات أنفاسهم) چنین است:
- «و هنگام ورود، از در بنی شیبه وارد شود و گفتهاند که در بنی شیبه در حال کنونی مقابل باب السلام است. بنابراین، خوب است که از باب السلام وارد شده و مستقیماً بیاید تا از اسطوانات
(2) بگذرد.»
- «و یقال: إنّ باب بنی شیبه یحاذی الآن باب السلام، و لهذا یُحَبّذ أن یدخل الشخص من باب السلام ویتوجّه بصورة مستقیمة إلی أن یتجاوز الأُسطوانات.»
1- مناسک حج با حواشی 12 نفر از مراجع، ص 222، مسأله 53
2- منظور از این اسطوانات- چنان که گذشت- ستونهایی است که نزدیک مطاف بوده و اکنون سالهاست که از آنها خبری نیست.
ص: 86
- «... الدخول من باب بنی شیبه، و هو الآن داخل المسجد الشریف بعد ماجری علیه التوسیع، و هو مقابل باب السلام علی الظاهر.»
(1) آنچه ذکر شد، از باب نمونه بود و غیر از این موارد، برخی تغییرات مکانی دیگر نیز در مناسکهای امروزی مدّ نظر قرار نگرفته است مثلًا در مناسک یکی از فقیهان بزرگ معاصر (چاپ 1379 ش/ 1421 ق.) در بخش مستحبات مکه میخوانیم:
5. «ینبغی زیارة مکان مولد رسولالله (ص) بمکّة و هو الآن مقابل المسجد الحرام باب العمرة فیزقاق بسوق اللیل یسمّی زقاق المولد، فیصلّی فیه و یدعوالله تعالی ...».
9. «إتیان منزل خدیجة ... و هو الآن مسجد أیضاً فیصلّی فیه و یدعو ....
12. إتیان مسجد الأرقم و الصلاة فیه».
در حالی که سالهاست، نه از «زقاق المولد» خبری هست و نه از مسجدی که در محل خانه حضرت خدیجه کبری بوده، اثری مانده است. همچنین مسجد ارقم در توسعه مسجد الحرام (سال 1375 ق.) جزو مسجد شده و گفتهاند: «نزدیک دری بوده که اکنون باب ارقم نامیده میشود.»
(2)
1- علاوه بر مناسک مراجع معظم، در برخی از دیگر کتابهای مربوط به حرمین نیز همان عبارت مناسک تکرار شده است از جمله در مناسک نوین، به کوشش حجت الاسلام جناب مستطاب آقای بی آزار شیرازی، و مشعل زائر ص 139 اثر حجت الاسلام والمسلمین آقای علی عطایی.
2- آثار اسلامی مکه و مدینه، صص 157- 155
ص: 87
یکی از خدمات تشکیلات مسؤول و بعثهها به نهاد مرجعیت، میتواند بررسی دقیق مواضعی در مشاعر مقدّسه و اماکن مشرّف باشد که از یک طرف موضوع احکام شرعی، و از سوی دیگر دستخوش تغییر، دگرگونی و توسعهاند. نمونههایی دیگر علاوه بر آنچه ذکر شد:
الف) ذبح کفّاره احرام عمره در حزوره
علامه حلی (أعلی الله مقامه) در باره کفّارات احرام از علی بن بابویه پدر بزرگوار شیخ صدوق نقل میکند:
«کلّ ما أتیته من الصید فی عمرة أو متعة فعلیک أن تنحر أو تذبح ما یلزمک من الجزاء بمکّة عند الحزورة قبالة الکعبة موضع النحر ...».
شبیه این سخن را نیز علامه از ابن برّاج و ابو الصلاح حلبی و ابن ادریس نقل کرده است.
(1) ازرقی میگوید:
«الحزورة؛ سوق مکّة، و کانت بفناء دار أُمّ هانی ابنة أبی طالب التی کانت عند الحنّاطین فدخلت فی المسجد الحرام».
(2) زبیدی مینویسد:
«... فی روض السهیلی: «هو اسم سوق کانت بمکّة و أُدخلت فی المسجد لمّا زید فیه» ...».
(3) یاقوت حموی هم بیان میکند:
«الحزورة؛ کانت سوق مکّة، و قد دخلت فی المسجد لمّازید فیه».
(4) از این کلام ابن بابویه: «... موضع النحر» نیز فهمیده میشود که حزوره محل قربانی اهل مکه بوده است. چنان که ازرقی و حموی و زبیدی تصریح کردهاند «حزوره» از چند قرن پیش داخل و جزء مسجد الحرام شده و دیگر قربانی کردن در آنجا ممکن نیست. با این وصف، یکی از فقیهان بزرگ معاصر- به پیروی از ابن
1- مختلف الشیعه، ج 4، صص 295- 294، مسأله 247 و صص 195 و 196، مسأله 152
2- ازرقی، تاریخ مکّه، ج 2، ص 294، بهنقل از قاموس الحرمین الشریفین، ص 98 واخبار مکه، فاکهی، ج 4، ص 206
3- تاج العروس، ج 11، ص 10، «حرز».
4- معجم البلدان، ج 2، ص 255
ص: 88
بابویه و فقیهان دیگری که از آنها نام بردیم- در مناسک عربی خود (ص 116) نوشتهاند:
«ما یلزم الحاجّ من الفداء فی إحرام الحجّ ینحره أو یذبحه بمنی، و إن کان فی إحرام العمرة فبمکّه بالموضع المعروف بالحزورة».
بیتردید در دوران قدیم و پیش از انقلاب با نبود امکانات و ابزارهای گوناگون، این گونه سهل انگاریها طبیعی بود ولی امروزه دیگر پسندیده نیست.
(1) پارهای از نمونههایی که بیان شد موضوع بعضی از احکام مستحب بود و در خصوص جاهایی که موضوع احکام واجباند- مانند جمرات- موضوعشناسی، اهمیت بیشتری پیدا میکند. بدون شک، اطلاع فقیه از چگونگی وضع جمرات در زمان معصومین (علیهم السلام) و تغییر و تحوّل آن تا زمان ما، در استنباط احکام آن تأثیر خواهد داشت. یکی از عالمان معاصر که تقریباً از پنجاه سال پیش تاکنون بارها به حج مشرف شده است میگفت: یکی از مراجع، رمی جمره را از طبقه بالا صحیح نمیدانست به او گفتم: جمره عقبه- دهها سال قبل- در ته یک درّه واقع شده بود، نه بر سطح فعلی، و شاید اکنون دهها متر بالاتر و مرتفعتر از موضع وسطح قبلیاش باشد.
(2) بنابراین، در زمان معصومین (علیهم السلام) هم جمره بر سطح فعلی نبوده که گفته شود: رمی قسمت طبقه پایین صحیح و رمی طبقه بالا غیر صحیح است. ایشان میگفت: «آن مرجع، استدلال مرا پذیرفت و رمی از طبقه بالا را کافی دانست».
ب) استحباب نماز روی سنگ قرمز داخل کعبه
از این باب نمونههای دیگری هم هست که دیگر به همه آنها به تفصیل نمیپردازم و تنها به چند مورد اشاره میکنم: در مناسک علمای معاصر، ضمن مستحبات درون کعبه معظّمه آمده است: «پس دو رکعت نماز بین دو ستون، بر سنگ قرمز بگزارد. در رکعت اوّل بعد از حمد «حم سجده» ودر رکعت دوم بعد از حمد، پنجاه و پنج آیه از سایر جاهای قرآن بخواند».
(3)
1- دلیل پدید آمدن سهل انگاریهای مزبور این است که معمولًا فقیهان بر مناسک علمای پیشین حاشیه میزنند و در هنگام درج حاشیه در متن، این گونه تغییرات مورد غفلت واقع میشوند.
2- رفعت پاشا در باره چگونگی جمره عقبه در حدود یک صد سال پیش چنین مینویسد: «جمره عقبه دیواری سنگی است به ارتفاع حدود سه متر و عرض حدود دو متر که روی قطعه سنگ بلندی به ارتفاع یک متر و نیم از روی زمین بنا گردیده است ...»؛ جمره عقبه ... در پای کوه قرار دارد و یک سویه است» مرآة الحرمین، صص 344 و 96، ترجمه فارسی.
3- نک-: مناسک حج، از امام خمینی با حواشی مراجع عظام، ص 507، مسأله 1310
ص: 89
تعبیر «سنگ قرمز» داخل کعبه (الرخامة الحمراء) از روایات گرفته شده است و در آثار فقهی شیخ صدوق و شیخ مفید تا فقهای زمان ما آمده است و اکنون باید بررسی و پرس و جو کرد که آیا هنوز «الرخامة الحمراء» و دو ستون مذکور در جای سابق خود داخل کعبه معظم هست یا نه؟
در احادیث شریفه میخوانیم:
«عن یونس، قال، قلت لأبیعبدالله (ع): إذا دخلتُ الکعبة کیف أصنع؟ قال: خذ بحلقتیالباب إذادخلت ثمّ امض حتّی تأتی العمودین فصلّ علی الرخامة الحمراء ...»
(1)- «عن معاویة بن عمّار، قال: رأیت العبد الصالح علیه السلام دخل الکعبة فصلّی فیها رکعتین علی الرخامة الحمراء ...».
(2) عبارت برخی از فقهای پیشین نیز در این زمینه چنین است:
1. شیخ صدوق (م 381):
«فإن أحببت أن تدخل الکعبة فاغتسل قبل أن تدخلها ... ثمّ تصلّی بین الأُسطوانتین علی الرخامة الحمراء رکعتین ...».
(3) 2. شیخ مفید (م 413):
«ثمّ لیصلّ بین الأُسطوانتین علی الرخامة الحمراء التی بین العمودین رکعتین: یقرأ فی الرکعة الأُولی «الحمد» و «حم السجدة» و فی الثانیة «الحمد» و بعدد آی السجدة من القرآن».
(4)3. شهید (م 786):
«ثمّ یقصد الرخامة الحمراء بین الأُسطوانتین اللتین تلیان الباب، و یصلّی علیها رکعتین ...».
(5) ج) نمونهای دیگر از مستحبات مزدلفه
نمونه دیگر این که در مستحبات مزدلفه آمده است: «همین که از طرف دست راست به تلّ سرخ رسید بگوید ...».
(6)
1- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 313، ح 950
2- همان، ج 5، ص 313، ح 951
3- المقنع، ص 290
4- المقنعه، ص 424
5- الدروس الشرعیه، ج 1، ص 451
6- مناسک حج، از امام خمینی، با حواشی مراجع عظام، ص 407، مسأله 995
ص: 90
تعبیر تلّ سرخ (الکثیب الأحمر) نیز از روایات شریفه و آثار فقهی پیشینیان گرفته شده است:
«... عن معاویة بن عمّار، قال، قال ابو عبدالله علیه السلام: ... فإذا انتهیت إلی الکثیب الأحمر عن یمین الطریق فقل ...».
(1) «... فإذا أتی الکثیب الأحمر عن یمین الطریق فلیقل ...».
(2)همه اینها شواهدی بر لزوم بررسی وضع فعلی و جایگاه این اماکن است و لازم است با توجه به نکاتی که مطرح شد در مناسک حج و رسایل عملیه از این جهات تجدید نظر و بازنگری صورت گیرد.
چهارم: استحباب نماز روبروی چهار رکن کعبه معظّمه
در روایات شریفه و کتابهای فقهی ازآغاز تاکنون به خواندن نماز مستحب در چهار زاویه درون کعبه سفارش شده است. ولی شیخ مفید (م 413) علاوه بر نماز در زوایای کعبه، خواندن دو رکعت نماز در صحن مسجد الحرام، روبه روی هر یک از چهار رکن کعبه معظّمه را مستحب دانسته و ذیل عنوان «باب الصلاة نحو الأرکان» نوشته است:
«و من السنّة أن یصلّی بإزاء کلّ رکن من أرکان البیت رکعتین، ولیکن آخرها الرکن الذی فیه الحَجَر، و إن زاد علی رکعتین فهو أفضل. فإذا فرغ من الصلاة إلی الأرکان فلیتّصق بالحطیم ...».
(3) ولی این ناچیز تاکنون به حدیثی دالّ بر این مطلب برنخوردهام و از فقهای دیگر هم- با توجه به جستجوی ناقص بنده- کسی متعرض آن نشده و چنین نمازی را مستحب ندانسته است، تنها مرحوم سلّار دیلمی (م 448/ 463) در کتاب مراسم- که قاعدةً ایشان هم از مقنعه شیخ مفید گرفته است- فرموده است:
«من السنّة المتأکّدة صلاة رکعتین فمازاد بإزاء کلّ رکن آخرها الرکن الذی فیه الحَجر».
(4)
1- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 213، ح 623
2- المقنعه، ص 415
3- المقنعه، ص 429
4- المراسم، ص 117
ص: 91
به هر حال ظاهراً این مسأله تنها در کتاب مقنعه مفید است و شهید اوّل (م 786) نیز از وجود آن در مقنعه مطّلع نبوده است. از این رو ضمن یک درس از کتاب دروس برخی فتاوی و فروع نادر و متفرقه مربوط به حجّ را گرد آورده و از جمله آن فروع، همین سخن سلّار (رحمة الله) در کتاب مراسم است:
درس: منع ابن إدریس من الإحرام عمّن زال عقله ....
و قال: لایکره الإحرام فی الکتّان وإن کره التکفین فیه ....
و قال سلّار فی الوداع: من السنّة المتأکّدة ....
و من فتاوی الجعفی: یجوز للمدنی تأخیر الإحرام إلی الجحفة ....
(1) خلاصه حتی شهید هم که در کتاب دروس، فروع بسیاری در کتاب حج ذکر کرده، به چنین سخنی از غیر سلّار برنخورده است. وی در زمینه تتبّع بسیارش در کتاب حج نوشته است:
«وقد أتینا منه بحمد الله فی هذا المختصر ما لم یجتمع فی غیره من المطوّلات، فللّه الشکر علی جمیع الحالات».
(2) پنجم: طواف از طبقه بالا
در سال 1424 ق. مهمترین مسألهای که اتفاق افتاد و محل ابتلا و سؤال بود موضوع طواف از طبقه دوم مسجدالحرام بود؛ چون به افراد ویلچری اجازه نمیدادند از پایین طواف کنند و به ناچار باید از بالا طواف میکردند. از این رو حکم آن از مراجع تقلید استفتا شد و معاون آموزش و پژوهش بعثه پاسخها را یکجا منتشر کرد و در اختیار روحانیون قرار داد که با تبیین و توضیحی در پی میآید.
نخست، متن سؤال و پاسخها را نقل میکنیم و سپس برای تسهیل امر برای روحانیان کاروانها توضیحاتی خواهیم داد. به دلایلی، به جای نام مبارک هریک از
1- الدروس الشرعیه، ج 1، صص 183 و 184
2- همان، ص 494
ص: 92
مراجع، از حروف ابجد استفاده کردهایم:
سؤال: قبلا افراد ناتوان، با صندلی چرخ دار (ویلچر) یا سبد (تخت روان) در صحن مسجدالحرام طواف داده میشدند، ولی در سال جاری از طواف در صحن مسجدالحرام منع شدهاند وحتی ممکناست کسینباشد تا فرد ناتوانرا بردوش خود حملکند وطواف بدهد یا همین کار نیز ممنوع شود و چنین افرادی باید در طبقه دوم یا پشت بام مسجد الحرام طواف داده شوند. آیا چنین طوافی کفایت میکند یا نه؟ وظیفه آنان چیست؟
پاسخ:
الف) در صورت عدم امکان با رعایت الأقرب فالأقرب کفایت میکند (والله العالم).
ب) احتیاط واجب این است که آنها را از طبقه دوم طواف دهند و نایب هم برایشان بگیرند.
ج) طواف باید دور کعبه معظّمه، ولو در فضای ما بین زمین تا محاذی پشت بام کعبه باشد و کف طبقه دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف کننده، پایینتر از نقطه محاذی پشت بام کعبه نباشد، طواف از طبقه دوم، صحیح و مجزی نیست و کسانی که نمیتوانند در صحن مسجد الحرام، ولو به وسیله حمل توسط شخص دیگر طواف کنند، وظیفه شان نایب گرفتن در طواف است و احوط آن است که خودش هم در همان طبقه دوم طواف نماید.
د) چنانچه احراز شود که طبقه دوم، بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمیکند و باید برای طواف از پایین نایب بگیرند و لازم نیست احتیاط کنند و چنانچه مطلب مشکوک باشد باید احتیاطاً بین طواف از بالا و نایب گرفتن از پایین جمع نمایند.
ه-) در مورد سؤال، اگر ممکن باشد کسی فرد ناتوان را بر دوش حمل کند، طواف در محدوده بین مقام ابراهیم و کعبه لازم است، ودر غیر این صورت باید نایب بگیرند تا در محدوده طواف کند و بنابر احتیاط مستحب نیز خود شخص در طبقه دوم طواف داده شود و چنانچه نیابت نیز ممکن نباشد، طواف دادن شخص در طبقه دوم کفایت میکند.
و) در فرض مذکور، این افراد باید در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتیاط
ص: 93
واجب، نایب هم گرفته تا برای آنان در صحن مسجد الحرام طواف نماید.
ز) در فرض سؤال، چنانچه کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر نباشد، احتیاط واجب آن است که علاوه، بر اینکه در طبقه دوم طواف داده میشوند، استنابه هم بنمایند (والله العالم).
ح) طواف در طبقه فوقانی صحیح نیست و این قبیل افراد باید به وسیله کول گرفتن، طواف خود را انجام بدهند و اگر ممکن نشد، لازم است برای طواف خود نایب بگیرند.
ط) در این گونه موارد که راهی جز این نیست، طواف در طبقه بالا کفایت میکند.
ی) در مفروض سؤال باید طواف اشخاص مذکور به صورت نیابی در مطاف انجام شود و به احتیاط مستحب، خود آنها نیز در طبقه دوم با هر وسیلهای که میتوانند طواف کنند.
ک) در مفروض سؤال، باید نایب بگیرد که در صحن مسجد الحرام طواف نماید و در صورتی که متمکّن میباشد و بر او حرجی نیست، احتیاط واجب آن است که خودش هم از طبقه دوم طواف نماید.
توضیحات:
1. در پاسخ «و» و «ک» یک تکلیف به صورت فتوا، و تکلیفی هم با عنوان احتیاط واجب ذکر شده است:
و) باید در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتیاط واجب، نایب هم گرفته تا برای آنان در صحن مسجد الحرام طواف نماید.
ک) باید نایب بگیرد که در صحن مسجد الحرام طواف نماید و ... احتیاط واجب آن است که خودش هم از طبقه دوم طواف نماید.
معلوم است که اینجا تکلیف معذور، یک امر بیشتر نیست و آن، طواف است. حال این طواف یا باید به وسیله نایب در صحن مسجد انجام شود، یا خود معذور در طبقه دوم طواف کند؛ به هر حال، آنچه در واقع واجب است، یکی از این دو امر است. بنابراین، اگر فقیه از ادلّه، یکی از این دو امر
ص: 94
را استنباط کرد و «فتوا» داد، به عِدل دیگر، مسلّماً فتوای وجوب نمیدهد و نیز به نحو احتیاط واجب هم، عِدل دیگر را الزام نمیکند؛ چون یک تکلیف بیشتر نیست. البته احتیاط مستحب بلاشک مانعی ندارد، بلکه ممدوح است.
بنابراین، پاسخ «و» و «ک» را باید توجیه کرد؛ بدین نحو که یا سهو القلم شده و به جای «احتیاط مستحب»، سهواً «احتیاط واجب» ذکر شده؛ همچنان که در پاسخهای «ه-» و «ی» احتیاط مستحب آمده است، و یا اینکه هر دو شقّ مسأله، احتیاط واجب است، نه فتوا؛ همچنان که در پاسخهای «ب» و «ز» و ذیل «د» به هیچ طرف فتوا داده نشده و هر دو به صورت احتیاط واجب ذکر شده است.
خلاصه اینکه با فرض فتوای جازم به یک طرف، نمیتوان طرف دیگر را احتیاط واجب کرد. مثل اینکه اگر در رکعت سوم و چهارم نماز به نحو فتوا، یک تسبیح را کافی دانستیم، دیگر نمیتوانیم ذکر دو تسبیح دیگر را احتیاط واجب کنیم. بلی، به نحو احتیاط مستحب مانعی ندارد.
2. روشن است که اگر به طواف از طبقه دوم، عرفاً «طواف کعبه» نگویند و صدق عرفی طواف محرز نباشد، به هیچ روی طواف از طبقه دوم کافی نیست. باتوجه به اینکه از پاسخهای مذکور استفاده میشود که برخی از پاسخ دهندگان، صدق عرفی طواف در بالا را احراز کردهاند؛ مانند «الف» و «ط» و برخی عدم صدق عرفی را احراز کردهاند؛ مانند «ح
(1)» و برخی در صدق و عدم صدق، مردّد بودهاند؛ مانند «ج»، «د» و «ز». برخی هم، چون طواف در بیرون مقام را- ولو در صحن- صحیح نمیدانند، فرمودهاند: طواف از طبقه بالا کافی نیست؛ مانند «ه-».
3. در بیان ملاک صدق عرفی طواف هم پاسخها مختلف است:
ج) کف طبقه دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف کننده، پایینتر از نقطه محاذی پشت بام کعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحیح و مجزی نیست ....
د) چنانچه احراز شود که طبقه دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمیکند ....
1- صاحب این فتوا طواف از بیرون مقام را در صحن مسجد کافی میداند؛ ولی با وجود این، طواف از طبقه بالا را صحیح نمیداند. نک-: مناسک حج با دوازده حاشیه، ص 246
ص: 95
ز) چنانچه کعبه مقدس از طقبه دوم پایینتر نباشد، احتیاط واجب آن است که علاوه بر اینکه در طبقه دوم طواف داده میشوند، استنابه هم بنماید.
روشن است که مفاد پاسخ «ج» این است که برای صدق طواف باید قامت طواف کننده از کعبه بالاتر نباشد و حتّی اگر فقط سر و گردن، هم از کعبه بالاتر باشد، عرفاً طواف صدق نمیکند، ولی مفاد «د» و «ز» این است که اگر کف طبقه دوم اندکی پایینتر از پشت بام کعبه یا مساوی آن باشد، طواف صدق میکند؛ هر چند تمام بدن طائف، بالاتر از پشت بام کعبه باشد؛ چون مفهوم «اگر طبقه دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمیکند»، این است که اگر از طبقه دوم بالاتر نباشد، بلکه مساوی پشت بام کعبه یا اندکی پایینتر باشد، کفایت میکند.
4. پاسخ «ز» اندکی کاستی دارد؛ زیرا در آن، فقط وظیفه فرضی که «کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر نباشد» بیان شده است؛ ولی اگر پشت بام کعبه مقدس مساوی با سطح طبقه دوم یا بالاتر باشد، تکلیف چیست، به صراحت در این پاسخ نیامده است؛ هر چند با دقّت میتوان فهمید مراد این است که دراین فرض، طواف از طبقه بالا کفایت میکند.
پاسخ «ه-» دقیق است؛ چون فرض بر دوش گرفتن هم در آن ذکر شده که در صورت امکانِ آن، مقدّم بر نیابت است، و از آنجا که در سؤال، عدم امکان بر دوش گرفتن، به طور قطع نیامده، بلکه به صورت احتمال و فرض ذکر شده است، برای وضوح بیشتر پاسخ و دفع هر گونه توهّم، بهتر بود در پاسخها ذکر میشد. پاسخ «ج» و «ح» نیز از این جهت مانند «ه-» است.
به هر حال، با فرض عدم امکانِ بر دوش گرفتن، پاسخ «ب» محتاطانهترین پاسخ است و تا هنگامی که تکلیف صدق عرفی طواف از طبقه بالا روشن نشود، مناسبترین، جامعترین و محتاطانهترین پاسخ این است که «با عدم امکانِ بر دوش گرفتن، معذور، هم نایب بگیرد تا در مطاف طواف کند، و هم خودش از طبقه بالا طواف کند».
ص: 96
در پارهای از پاسخها برخی مسامحات جزئی دیده میشود که به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم: در پاسخ «ب» آمده است: «نایب هم برایشان بگیرند» در حالی که شخص معذور از طواف، خودش باید نایب بگیرد، نه اینکه «برایشان بگیرند»؛ چون از طواف معذور است، نه از نایب گرفتن.
5. چنان که ملاحظه شد، با وضع فعلی، اختلاف است که آیا بر طواف از طبقه بالا عرفاً «طواف کعبه» صدق میکند یا نه. لازمه برخی پاسخها این است که «به طور حتم صدق میکند»؛ مانند «الف» و «ط» و لازمه برخی اینکه «به طور حتم صدق نمیکند»؛ مانند «ح» و برخی هم مشروط کردهاند به احراز اینکه چیزی از قامت طائف، بالاتر از پشت بام کعبه نباشد؛ مانند «ج» و برخی به احراز اینکه طبقه دوم از کعبه بالاتر نباشد یا کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر باشد؛ مانند: «د» و «ز».
هر چند مشهور است که تشخیص موضوع با فقیه نیست، بلکه با مکلّف است، اما با چنین وضعی، آیا رواست که از مکلّف بیچاره که چه بسا یک بار در عمرش به حج مشرّف شده، بخواهیم صدق عرفی طواف از طبقه بالا یا عدم آن را تشخیص دهد و ...؟ آیا با این همه امکانات، مسئولان مربوط نمیتوانند بررسی و اعلام کنند
ص: 97
که طبقه دوم از کعبه بالاتر است یا نه؟ تا مثلا در پاسخ به طور واضح گفته شود: «چون طبقه دوم از پشت بام کعبه بالاتر است، بر طواف از طبقه دوم، عرفاً طواف صدق نمیکند» یا به عکس. وقتی در صدق عرفی طواف بین پاسخ دهندگان سه قول است، چگونه از مکلّف بیچاره که حتّی گاهی در مبدأ و ختم طواف هم اشتباه میکند و رکن یمانی را رکن «حجرالاسود» میپندارد، چنین توقّعی داشته باشیم؟
6. جمع بندی و حاصل این یازده پاسخ، هشت پاسخ ذیل است:
1. کفایت طواف از طبقه بالا: «الف» و «ط».
2. عدم کفایت طواف از طبقه بالا: «ه-» و «ح».
3. بهاحتیاط واجب، جمع بین طواف شخص از طبقه بالا وطواف نایب در صحن: «ب».
4. فتوا به طواف از طبقه دوم، و احتیاط واجب در نیابت و طواف نایب در صحن: «و».
5. فتوا به نیابت، و احتیاط واجب در طواف خود در طبقه دوم: «ک».
6. فتوا به نیابت، و احتیاط مستحب در طواف خود شخص در طبقه دوم: «ه-»، «ز» و یک فرض از فروض «ج».
7. اگر احراز شد که طبقه دوم، بالاتر از کعبه است، فتوا به نیابت، و در فرض شک، به احتیاط واجب، جمع بین طواف از بالا و نیابت: «د».
8. اگر کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر نباشد، به احتیاط واجب، جمع بین طواف از بالا و نیابت، و اگر باشد، طواف از بالا لازم نیست: «ز». البته ذیل این فرض، لازمه پاسخ «ز» است و صریحاً ذکر نشده است.
خلاصه اینکه به این مسأله، هشت گونه پاسخ دادهاند. روشن است که اگر روحانی کاروان حج بخواهد همه این پاسخها را به مردم بگوید، کاروان، معرکه عظمی میشود! بنابراین در وضع فعلی، راحتترین راه برای یقین به برائت ذمّه (علی ایّ حال) که مطابق احتیاط است و با فتوای هیچ کس مخالف نیست، این است که «در فرض عدم امکان طواف بر دوش دیگری در مطاف، معذور هم نایب بگیرد، هم خودش از بالا طواف کند».
ص: 98
روحانیِ کاروان با این پاسخ میتواند بدون اشاره به اختلافی بودن مسأله و تشتّت افکار زائران، از توابع اختلاف آرا نجات یابد و از سوی دیگر، برای زائر، یقین به برائت ذمّه حاصل میشود.
گفتنی است رئیس شؤون حرمین شریفین گفته است: کف طبقه دوم مسجدالحرام از سقف کعبه 27 سانتیمتر بالاتر است.
(1) بیفزایم که دوست فاضل و گرامی حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد جواد فاضل لنکرانی مقالهای در این زمینه نوشتهاند که در مجله میقات حج، شماره 48 چاپ شده است.
شایسته است در این موضوع و موضوعات مهم دیگر اینگونه مقالات محققانه نوشته شود و آنقدر درباره آنها بحث شود تا ابهامات مسائل زدوده گردد. یا به حداقل برسد. امروز در بسیاری از رشتههای علمی همین که معضلی پیش آید بزرگان آن رشته همه به آن میپردازند و آنقدر درباره آن پژوهش و بحث و مناقشه میکنند تا روشن شود و ابهامی در آن نماند یا ابهام آن به حداقل برسد. ولی ما در موضوع رمی جمرات و قربانی و مانند آن از مسائل مهم، جز چند مقاله و کتاب، چیزی تألیف و منتشر نکردهایم.
همچنین خوب است تشکیلات مسؤول اعضای بعثهها برای بهسازی کتابهای مناسک حج تلاش و اگر مسامحاتی در آنها هست برطرف کنند، مراجع عظام را از تغییرات جغرافیایی مشاعر مقدس و جزئیات مشاکل مناسک با اطّلاع، و روز به روز برای تسهیل آموزش و تدوین مناسک تلاش کنند. روشن است که اکثر مراجع معظم فرصت تشرف به حج را ندارند و این بر عهده بعثههاست که فضای حج و مشاکل و مسائل آن را به آنها انتقال دهند.
ششم: یکی از مستحبات وقوف در عرفات
1. در جوامع روایی درباره مستحبّات وقوف به عرفات میخوانیم:
زرعة عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله (ع) قال: «إذا أتیت الموقف فاستقبل البیت
1- نک-: با کاروان صفا، ص 331
ص: 99
و سبّح الله مائة مرّة و کبّرالله مائة مرّة ... ثمّ تقرأ عشر آیات من أوّل سورة البقرة، ثمّ تقرأ «قُلْ هُوَ الله أَحَد» ثلاث مرّات، و تقرأ آیة الکرسی حتّی تفرغ منها، ثمّ تقرأ آیة السخرة ....
(1)احتمالًا در یکی از مناسک حج که پیش از شیخ اعظم انصاری (قدس سره) تألیف شده است، در ترجمه این حدیث، در بخش مستحبّات وقوف به عرفات، تعبیر «ده آیه از اوّل سوره بقره» بر اثر اشتباه چاپی، به «دو آیه از اوّل سوره بقره» تبدیل شده است و چون گاهی فقهای بزرگوار در مستحبّات به ادلّه رجوع نمیکنند و تذکّر میدهند که به قصد رجا اتیان شود
(2)، شیخ انصاری (أفاض الله علینا من برکات أنفاسه الشریفة) در مناسک خود که از بهترین رسالههای مناسک حج است و مدتهای مدید، محور نگارش مناسک و موضوع حاشیه و تعلیقه بسیاری از بزرگان بوده است، در این قسمت، همان تعبیر مناسک پیشین را آورده، با این تفاوت که متن دو آیه نخست سوره بقره را هم ذکر فرموده است؛ بدین گونه:
و دیگر رو به قبله کن و بگو: «سبحان الله» صد بار، و «الله اکبر» ... صد بار.
پس دو آیه اوّل سوره بقره را بخواند: «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم، الم ذلکَ الْکِتَاب لارَیْبَ فِیِه هُدًی لِلْمُتّقینَ الَّذیِنَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ». دیگر «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» را سه نوبت بخواند و یک بار آیة الکرسی و آیه سخره را ....
(3) در حالی که در روایت، «عشر آیات» آمده و تنها بر اثر اشتباه چاپی و مانند آن، «ده» به «دو» تبدیل شده است، ولی چنان که ملاحظه میشود، به دنبال این اشتباه چاپی، در مناسک شیخ نصّ دو آیه اوّل سوره بقره هم- لابدّ برای وضوح بیشتر- نقل شده است و از آنجا که در این گونه کتب، فقیهان بعدی تحت تأثیر کتاب فقیه قبلی هستند- خصوصاً شخصیتی مثل شیخ انصاری (قدس سره)- در بسیاری از مناسک پس از شیخ که تحت تأثیر مناسک وی تألیف شده، این اشتباه رخ داده است و تنها کسانی که به روایت مسأله مراجعه کردهاند، از این اشتباه مصون ماندهاند؛ از جمله در مناسک حضرت امام خمینی، آیة الله خویی و آیة الله گلپایگانی (قدّس الله أسرارهم و أفاض
1- الفقیه، ج 2، ص 322، حدیث 1545، چاپ نجف اشرف؛ وسائل الشیعه، ج 13، صص 542- 540، أبواب «احرام الحجّ و الوقوف بعرفة»، باب 14، حدیث 4
2- همچنان که حضرت امام خمینی ره در آغاز مناسک خود گوید: «و چون مستحبّات حج بیش از آن است که در این رساله بیان شود، به بیان مقداری از آنها اکتفا کرده و بقیه را به کتب مفصّله وا میگذاریم که به جا آوردن آنها به امید ثواب، اشکالی ندارد».
3- مناسک حج، شیخ انصاری، همراه با دوازده حاشیه، چاپ قم، 1415 ق./ 1373 ش، اسماعیلیان، صص 307- 306 البته در برخی چاپهای مناسک شیخ، متن دو آیه نیامده و تنها همان تعبیر «دو آیه اوّل سوره بقره» ذکر شده است. بنابراین شاید خود شیخ متن دو آیه را ذکر نکرده و بعدها برای تسهیل امر، در برخی چاپها دو آیه را افزودهاند. در این صورت، نمیشود این اشتباه را به شیخ نسبت داد، مگر اینکه در برخی مناسک پیش از وی، «دو آیه» به جای «ده آیه» ذکر شده باشد. البته بعد از قدری فحص، به مناسکی فارسی پیش از مناسک شیخ دست نیافتم.
ص: 100
علینا من برکات أنفاسهم) این اشتباه رخ نداده و این سه بزرگوار تصریح کردهاند که «از اوّل سوره بقره ده آیه بخواند»، ولی در بسیاری از مناسک تحت تأثیر مناسک شیخ، همان اشتباه تکرار شده است؛ از جمله:
الف) مناسک حج، از مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری، ص 83 (چاپ تهران، بوذرجمهری، 1366 ق.).
ب) مناسک حج، از مرحوم علّامه شعرانی، ص 75 (چاپ تهران، اسلامیه، 1386 ق.). البته ظاهراً بخش مستحبّات این مناسک، تألیف خود علّامه شعرانی نیست.
(1) ج) مناسک حج جامع، مشتمل بر فتاوای نه نفر از مراجع، ص 149، تألیف شیخ عباس مغیثی مرندی، (چاپ شوال 1386 ق./ 1345 ش).
د) مصباح الناسکین و مشکاة الحاجّ و المعتمرین، از مرحوم آیة الله مرعشی نجفی، ص 124 (چاپ 1396 ق.).
ه-) مناسک حج، از مرحوم آیة الله شیخ محمد علی اراکی، ص 95 (چاپ قم، 1370 ش).
و) مناسک حج، از مرحوم آیة الله سید عبدالأعلی سبزواری، ص 130 (چاپ قم، دارالکتاب 1371 ش).
ز) مناسک حج، از مرحوم آیة الله میرزا علی غروی تبریزی، ص 192 (چاپ دفتر معظّم له، 1374 ش).
ح) مناسک حج، از آیة الله سید محمّد مهدی حسینی اشکوری، ص 129 (بی جا، بی نا، چاپ 1413 ق.).
ط) مناسک حج، از آیة الله سید عزّالدین حسینی زنجانی، ص 91، (چاپ 1374 ش).
در همه این مناسکها بجز مناسک آیت الله سید محمد تقی خوانساری، متن دو آیه اوّل سوره بقره هم مانند مناسک شیخ، درج شده است.
1- زیرا ایشان در مقدّمه فرمودهاند: «از ذکر فروع نادر و مستحبّات احتراز جستم» و پیش از بخش دوم که مشتمل بر مستحبّات است، تاریخ ختم تألیف مناسک، شوال 1386 ق .. دیده میشود.
ص: 101
اینها همه بر اثر مراجعه نکردن به ادلّه مستحبّات است که معمولا اتفاق میافتد، جالب اینکه در سال پیش، مناسک شیخ با بیش از بیست حاشیه چاپ شد و این اشتباه را کسی متذکّر نشد، فقط یکی از محشّین نوشتهاند: «در بعضی از آثار، ده آیه آمده است» که معلوم است به اشتباه متفطّن نشدهاند.
*** هفتم: حجگزاری بدون پرداخت خمس
در مناسک حج امام خمینی (قدس سره) که با دوازده حاشیه چاپ شده است، میخوانیم:
سؤال: شخصی بدون اینکه خمس مال خود را بپردازد، به حج رفته است و الآن میخواهد بپردازد، آیا حج او صحیح است یا خیر؟
جواب: اگر لباس احرام و قربانی با پول غیر مخمّس نبوده، عمل او اشکال ندارد ....
(1) در این مسأله برخی از مراجع معظّم فرمودهاند: «اگر همان طور که متعارف است، به ذمّه خریده باشد حجّش صحیح است».
آیة الله اراکی هم گویند: «چون حق این است که اشاعه نیست، پس آنچه با آن پول تهیه کرده است، مالک شده، طواف و قربانی او صحیح است».
(2) قطع نظر از این دو مبنا، مفهوم پاسخ فوق این است که «اگر لباس احرام و قربانی با پول مخمّس یا غیر متعلّق خمس تهیه شده، حجّ او صحیح است»، در حالی که شرط صحّت حجّ، آن است که هم طواف عمره تمتّع و هم طواف حج تمتّع و هم نماز طواف، با لباس مباح انجام شود
(3) و چون معمولا طواف حجّ تمتّع و نماز آن با لباس احرام انجام نمیشود، بلکه با لباسهای معمولی انجام میشود- چون پیش از آن، حجّاج از احرام خارج شدهاند، مگر کسانی که اعمال مکّه را پیش از وقوفین انجام میدهند- جواب دقیق، آن است که «علاوه بر لباس احرام و قربانی، لباسی که با آن طواف میکنند و نماز طواف میگزارند نیز باید با مال حلال تهیه شده باشد».
علاوه بر این، گاهی طواف عمره تمتّع و نماز آن نیز با لباس معمولی- نه لباس
1- مناسک حج، ص 521، مسأله 1350. نیز نک-: مسأله 1351
2- مناسک حج، ص 277، مسأله 667. حواشی مراجع مذکور ذیل مسأله مشابهی است، ولی در آنچه مقصود ما از بیان این نکته است، تأثیری ندارد.
3- مناسک حج، ص 240، مسأله 573؛ توضیح المسائل امام خمینی، ص 132، مسأله 820: «اگر با عین پولی که خمس یا زکات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است و همچنین است اگر به ذمّه بخرد و در موقع معامله، قصدش این باشد که از پولی که خمس یا زکاتش را نداده بدهد».
ص: 102
احرام- انجام میشود و صحیح است؛ مثل مواردی که پس از تقصیر عمره تمتّع معلوم شود طواف و نماز آن به جهتی باطل بوده است که در این صورت، برای اعاده طواف و نماز آن پوشیدن لباس احرام لازم نیست و احرام با لباس معمولی کافی است.
(1) نیز در صورتی که کسی به نیابت از دیگری طواف عمره تمتّع یا طواف عمره مفرده انجام دهد، پوشیدن جامه احرام لازم نیست.
(2) همچنین در فرضی که محرم- جهلا یا عمداً- حولههای احرام را کنار بگذارد و با لباس دوخته طواف و سعی انجام دهد، عملش صحیح است.
(3) آیة الله خویی (رحمة الله) نیز فرمودهاند:
- «بر مستطیع لازم نیست که حتماً از مال خود به حج برود، پس هرگاه به گدایی یا با مال دیگری حج کند، کافی است. بلی، اگر جامههای احرام یا پول قربانیاش غصبی باشد، کافی نخواهد بود.»
(4)- «هرگاه جامههای احرام یا پول قربانیاش از مالی باشد که حق به او تعلّق گرفته، حجّش صحیح نخواهد بود.»
(5) اشکال فوق بر این سخن نیز وارد است؛ یعنی علاوه بر جامه احرام و پول قربانی «لباسی که با آن طواف میکند» نیز باید حلال باشد و متعلّق حق دیگری نباشد.
ممکن است در پاسخ این اشکال گفته شود: اینجا درصدد بیان چیزی بودهاند که ویژه حج است و آن، قربانی و لباس احرام است و معلوم است که سایر لباسها باید مباح باشد، ولی اوّلا، این پاسخ؛ از سؤال و جواب آغاز این بحث، رفع اشکال نمیکند و ثانیاً، این جهت، چندان واضح نیست که مراجعه کنندگان به مناسک بفهمند، بلکه این دقّت نظر، ویژه خواصّ اهل فن است و رساله و مناسک، سزاوار است به گونهای باشدکه مراجعه کننده به سهولت، مقصود را دریابد.
هشتم: محرمات احرام
در بیان محرّمات احرام و تعداد آنها در بسیاری از مناسک حج، نوعی تداخل و عدم ضبط دقیق دیده میشود؛ مثلا حضرت امام خمینی (قدس سره) دومین عمل محرّم از
1- نک-: مناسک امام خمینی، ص 293، مسأله 705، چاپ مشعر، 1382
2- نک-: همان، ص 309، مسأله 749
3- نک-: همان، ص 310، مسأله 752
4- مناسک حج، چاپ پانزدهم، 1396 ق.، ص 20، مسأله 30
5- همان، ص 24، مسأله 36
ص: 103
محرّمات احرام را «جماع با زن، بوسیدن، دست زدن یا تماس و نگاه با شهوت، بلکه هر نحو لذّت بردن و تمتّع» دانستهاند.
(1) یعنی همه این امور را ذیل یک عنوان آوردهاند؛ همچنان که حرمت شکار و همه فروع آن را یک عمل محرّم از محرّمات احرام قلمداد کردهاند
(2) و از این جهت، یکنواختی در تعداد رعایت شده است، ولی مرحوم آیة الله خویی (رحمة الله)، مورد نخست را چهار امر محرّم به حساب آوردهاند و مورد دوم را یک امر؛ یعنی در بیان تروک احرام فرمودهاند: «1. شکار حیوان صحرایی؛ 2. نزدیکی با زنان؛ 3. بوسیدن زن؛ دست زدن به زن؛ نگاه کردن به زن و ملاعبه با او».
(3) بنابر این تفصیل، شکار را هم باید چند عنوان محرّم قلمداد میکردند؛ چون آنچه محرّم است و ایشان ذیل عنوان «شکار حیوان صحرایی» به حرمتش تصریح کردهاند، عبارت است از:
1. شکار؛ 2. کمک به دیگری در شکار (چه دیگری محرم باشد، چه مُحِلّ)؛ 3. نگهداری شکار یا به دست گرفتن آن در حال احرام (هر چند شکار کردنش پیش از احرام باشد)؛ 4. خوردن گوشت شکار (هر چند شکارکننده، مُحِلّ باشد).
(4) به نظر میرسد تعبیر و شمارش قدما در این موضوع، دقیقتر است که برای مثال، تعبیرات علّامه حلّی، شهید اوّل و شهید ثانی را به ترتیب ذکر میکنیم:
- «یجب علی المحرم اجتناب صید الْبَرِّ ... أکلا و ذبحاً، واصطیاداً، و إشارةً، و دلالةً، وإغلاقاً و إمساکاً.
و النساء وطئاً، و عقداً له و لغیره و شهادةً علیه و إقامةً، و تقبیلا و نظراً بشهوة».
(5)- «أمّا التروک المحرّمة فثلاثون: ... و النساء بکلّ استمتاع حتّی العقد.»
(6)- «... صید البرّ ... اصطیاداً و أکلا و ذبحاً و دلالةً و إغلاقاً، مباشرةً و تسبیباً ولو بإعارة الآلة. والاستمتاع بالجماع و مقدّماته حتّی العقد».
(7)
1- مناسک حج، ص 161. البته تعبیر مناسک آیة الله بهجت ص 94 در عنوان مسأله در اینجا مناسبتر و بهتر است: «2. امور زناشویی».
2- مناسک حج، ص 158
3- مناسک حج، ص 115، «تروک احرام» و ص 129، مسأله 239
4- مناسک حج، صص 117 و 118، مسأله 201- 200
5- غایة المراد وحاشیة الارشاد، ج 1، ص 395
6- اللمعة الدمشقیه، ص 69
7- رسائل الشهید الثانی، ج 1، ص 367، رساله مناسک الحج و العمرة، ص 14
ص: 104
اشکال دیگر به تعبیر مرحوم آیة الله خویی اینکه ایشان «نگاه کردن به زن و ملاعبه با او» را یک عنوان شمردهاند، در حالی که نگاه، غیر از ملاعبه است و به مبنای ایشان مبنی بر تفصیل و جدا کردن این امور، باید دو عنوان محسوب میشد.
اشکال دیگر اینکه تعبیرات «نگاه کردن به زن، دست زدن به زن» و مانند آن در سخن ایشان، موهم این است که این امور فقط بر مردان حرام است، درحالی که بر زنان نیز حرام است و مسأله طرفینی است و عنوان مسأله باید طوری اتّخاذ شود که موهم خلاف نباشد.
البته این اشکال به تعبیر علّامه در ارشاد و شهید در لمعه: «والنساء وطئاً، و عقداً و ...»؛ «والنساء بکلّ استمتاع حتّی العقد» نیز وارد است، ولی به تعبیر شهید ثانی: «والاستمتاع بالجماع و مقدّماته حتّی العقد» و به تعبیر برخی از معاصران
(1) «امور زناشویی» وارد نیست.
تعبیر اخیر، علاوه بر اینکه عامّ و سلیم از این اشکال است، از جهت کنایی و محترمانه بودن هم ستودنی است. سزاوار است مانند قرآن کریم، از این امور در مناسک حج و رسائل عملیه هم تا آنجا که به فهم مطلب ضرری نرساند، با تعابیر کنایی یاد شود.
(2) همچنین مرحوم آیة الله خویی و من تبعه و امام خمینی، یکی از محرّمات احرام را به ترتیب، «استعمال بوی خوش» و «استعمال عطریات» دانستهاند، ولی ذیل همین عنوان فرمودهاند:
«بر محرم حرام است که بینی خود را از بوی بد بگیرد. بلی تند رفتن از جهت خلاص از بوی بد عیبی ندارد.»
(3) «اقوی حرمت گرفتن دماغ است از بوی بد، لکن فرار کردن از بوی بد به تند رفتن، عیب ندارد.»
(4) در حالی که حرمت استعمال بوی خوش و حرمت گرفتن بینی از بوی بد، دو عنوان محرّم است، نه یک عنوان.
1- آیة الله بهجت، مناسک حج، ص 94، چاپ جدید.
2- سزاوار است رسائل عملیه و مناسک حج، علاوه بر جهات محتوایی و تبویب، از نظر زبانی و ادبی هم ویرایش و اصلاح شود و با بهترین ادبیات و لحن باشد. هنوز در برخی مناسکها امثال این تعبیر دیده میشود: «جایز است سر را خود انسان بتراشد یا به سلمانی بدهد»؛ «رو به قبله بودن در حال قطع اوداج اربعه کافی است».
3- آیة الله خویی، مناسک حج، ص 134، مسأله 241
4- امام خمینی قدس سره مناسک حج، ص 172، مسأله 341
ص: 105
نیز آیة الله خویی در شمارش محرّمات احرام، ذیل عنوان «9. پوشیدن لباس دوخته بر مردان» فرمودهاند:
«پوشیدن لباس دوخته، هر طور باشد، برای زنان عیبی ندارد، مگر دستکش که آن را نپوشند.»
(1) پیداست که حرمت پوشیدن دستکش برای زنان، عنوان مستقلّی است و ربطی به «پوشیدن لباس دوخته بر مردان» ندارد.
همچنین در شمارش محرّمات احرام، ذیل عنوان «16. زینت نمودن» نوشتهاند:
«پوشیدن زیور برای زینت بر بانوان محرم حرام است و زیوری که پیش از احرام، عادت به پوشیدن داشته، مستثنی است و میتواند او [آن] را بپوشد، ولی نباید او [آن] را به شوهر خود و دیگر مردان نشان دهد.»
(2) هویداست که «إظهار الزینة للزوج و لغیره من الرّجال» عنوان مستقلی غیر از «پوشیدن زیور» است. همین ایراد، عیناً به مناسک حج حضرت امام خمینی نیز وارد است.
(3) در اینجا تعابیر قدما دقیقتر است؛ مثلا علّامه و شهیدین در شمارش محرّمات احرام گویند: «و الحلی غیرالمعتاد للنساء، و إظهار المعتاد للزوج»
(4)، «و لبس المرأة ما لمتعتده من الحلی؛ و إظهار المعتاد للزوج»
(5)، «و لبس ما لم تعتده من الحلی، و ما اعتادته بقصد الزینة لابدونها؛ لکن یحرم علیها إظهاره للزوج».
(6) توضیح اینکه برخی از قدما مانند شهید، چنان که گذشت، تروک احرام را سی مورد دانستهاند و آنها را از یکدیگر تفکیک کردهاند و برخی معاصران، 25 یا 24 مورد دانستهاند و دو یا چند عنوان را ذیل یک عنوان درج کردهاند که دقیق نیست. البته در مواردی، قدما هم چند امر را ذیل یک عنوان آوردهاند، ولی تعبیرشان دقیق است؛ مثلا تعابیر علّامه در ارشاد که گذشت، انصافاً دقیق است:
«... صید البَرِّ ... أکلا، و ذبحاً، و اصطیاداً، و اشارةً، و دلالةً، و إغلاقاً و إمساکاً و النساء وطئاً، و عقداً له و لغیره و شهادةً علیه و إقامةً، و تقبیلا و نظراً بشهوة».
(7)
1- مناسک حج، ص 136، مسأله 244
2- مناسک حج، ص 142، مسأله 256
3- مناسک حج، ص 187، مسأله 393
4- غایة المراد و حاشیة الارشاد، ج 1، ص 397
5- اللمعة الدمشقیه، ص 69
6- رسائل الشهید الثانی، ج 1، ص 367؛ رساله مناسک الحج و العمره، ص 15
7- غایة المراد و حاشیة الارشاد، ج 1، ص 395
ص: 106
ولی مرحوم آیة الله خویی (رحمة الله) و من تبعه صید را با همه مسائل وابستهاش یک عنوان و نساء، یعنی آمیزش و مانند آن را- چنان که گذشت- چهار عنوان دانسته که این دوگانگی، وجهی ندارد. علاوه بر اینکه عنوان «صید» در کلام علامه و مانند آن، کلّی است و همه محرّماتی را که ذیل آن ذکر شده، شامل میشود، ولی عنوان در کلام آیة الله خویی به گونهای است که شامل محرّمات ذیل آن نمیشود؛ زیرا در عنوان محرّم نخست فرمودهاند: «1. شکار حیوان صحرایی» و پیداست که این عنوان، شامل اکل، امساک و مانند آن نمیشود؛ بر خلاف تعبیر «شکار/ صید» در سخن علّامه که شامل همه موارد؛ یعنی اصطیاد، ذبح، أکل و ... میشود.
نهم: عدم محاذات جدّه با میقات
مسأله محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات یکی از مسائلی است که کارشناسان باید تکلیف آن را مشخص و معیّن کنند و اختلاف در آن به هیچ وجه شایسته نیست. در مناسک برخی از مراجع معاصر میخوانیم:
«کسانی که با هواپیما به حج میروند و میخواهند بعد از حج به مدینه مشرف شوند، احتیاط آن است که بدون احرام بروند جدّه، و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقیق کنند، اگر جدّه یا حده معلوم شد محاذی با یکی از میقاتهاست از آنجا محرم شوند و الّا بروند به میقات دیگر مثل جحفه و از آنجا محرم شوند ....»
محاذات یا عدم محاذات جدّه با یکی از مواقیت- به نظر بسیاری از فقیهان- موضوع حکم است و نباید توقع داشت حاجی- که از همه جا بی خبر است- تحقیق کند که آیا جدّه محاذی میقات است یا نه و ابهام و تردید در آن با اینهمه امکانات و وسائل فعلی سزاوار نیست. برخی از فقیهان دیگر در این زمینه نوشتهاند:
- «محاذات جدّه با یکی از مواقیت ثابت نیست، بلکه اطمینان به عدم محاذات آن است، پس احرام از جدّه مجزی نیست و بر حاجی لازم است قبل از رسیدن به جده نذر احرام نموده و از محل نذر احرام ببندد ...»
(1)- «با ملاحظه نقشههای جغرافیایی، نقطه محاذی جحفه، در جنوب شرقی جدّه واقع
1- مناسک حج با 12 حاشیه، صص 119- 118، مسأله 212
ص: 107
است و لذا با نذر میشود در فرودگاه جدّه احرام بست؛ زیرا قبل از میقات واقع است.»
- «محاذات جدّه با هیچ یک از میقاتها ثابت نیست. بنابر این باید یا به میقات یا محاذات میقات برود.»
(1)- «جدّه نه میقات است نه محاذی میقات، لذا احوط آن است که با نذر از آنجا محرم شود.» (2) ظاهراً منشأ اختلاف فتوای علما در این زمینه، مشخص نبودن وضع موضوع حکم، یعنی محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات است، (3) که با این همه وسایل موجود، ابهام در آن به هیچ وجه شایسته نیست. البته اگر در معنی کلمه «محاذات» اختلاف باشد و بر اثر آن در محاذی بودن جدّه اختلاف شود، سخن دیگری است و چنین اشکالی وارد نخواهد بود.پی نوشت ها:
1- همان.
2- همان، ص 199، ذیل مسأله 443
3- برخی از فقیهان نیز مانند آیة الله خوئی رحمة الله میفرمایند: «احرام از جدّه حتی بر فرض محاذی بودن آن با میقات مجزی نیست ...» حاشیه مناسک حج، ص 118، ذیل مسأله 212. بعضی از فقیهان هم معتقدند احرام از جدّه- چه محاذی باشد و چه نباشد- برای کسانی که از میقات و نزدیک آن عبور نمیکنند، صحیح است: «یصحّ الإحرام من جدّة لمن لایمرّ علی أحد المواقیت أو بالقرب منه». و هو الأقرب إلی الصواب.