یکی از حضار: قرار بر این شد که برای هریک از قسمتها و بخشها یک نفر مسؤول انتخاب شود و او این مسائل را پیگیری کند. اکنون برای اینکه اقدامات زودتر بهنتیجه برسد، از میان همین جمعیت برای هر مسؤولی، یک یا دو نفر همکار انتخاب شود تا بتوانند این کارها را سریع دنبال کنند و با مسؤولان بخش ها و کمیسیونها تشریک مساعی داشته باشند.
همچنین پیشنهاد آقای دکتر جزایری که در مورد مشکلات اختصاصی خانمها مطرح کردند که البته قبلًا مورد توجه جلسه قرار گرفته بود و صحبت کرده بودیم، گرچه در این جلسه فراموش کردیم مطرح کنیم. من معتقدم برای همین مسأله هم مسؤولی انتخاب شود.
یکیدیگر ازحضار: به نظر میرسد مقدّم بر همه این کارها، کمیسیونی با عنوان «کمیسیون رسیدگی به پیشنهادها» تشکیل شود و پیشنهادهایی راکه بهنظر آقایان میرسد و مطالعه میکنند، به صورت کتبی به کمیسیون رسیدگی به پیشنهادها بنویسند و کمیسیون آنها را جمعآوری، دستهبندی و کلاسه کند تا وقت جلسه زیاد گرفته نشود.
دومین جلسه مشاوره، در مورد رفع اشکالات سفر حج، با تلاوت کلامالله مجید آغاز گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم، بسیار خوشبختیم که دومین جلسه بحث و مشاوره درباره مسائل مربوط به حج آغاز میشود و متأسفیم از اینکه عادت همیشگی ما باعث شد، این جلسه هم با تأخیر شروع شود؛ امیدواریم که این موضوع را دوستان و همکاران درنظر بگیرند و سعی کنند وقت آقایانی که با زحمت تشریف میآورند، هدر نرود و فرصت کافی برای بحث داشته باشیم.
در جلسه قبل، هر چند نفر از آقایان، برای رسیدگی به یک موضوع مشخص تعیین شدند که در مورد آن موضوع، با هم مشورت کنند و کمیسیونهایی داشته باشند و اقدامات لازم را انجام دهند.
یکی از آن کمیسیونها، «کمیسیون مطالعات فقهی» بود و دیگری «تشکیل کلاس آمادگی برای کاروان نمونه» و سومی «کمیسیون برای تماس با دولت ایران» و چهارم «کمیسیون تماس با دولت عربستان سعودی». بعضی از این کمیسیونها در طول دو هفته گذشته، جلساتی داشتند که از طرف هرکمیسیون، یکی از آقایان اعضای کمیسیون گزارش و نتایج جلسات را به عرض آقایان خواهند رساند. از کمیسیون مطالعات فقهی، جناب آقای مطهری بفرمایند.
استاد مطهری: برای اینکه آقایان اطلاع داشته باشند چه مقدار کار انجام گرفته، طبق وظیفهای که داشتیم، در هفته گذشته، در منزل حضرت آقای جزایری جلسهای گذاشتیم. اولًا قبل از اینکه این جلسه تشکیل شود، خودِ حضرت آقای جزایری، با کسالتی که داشتند و دارند، بعد از اینکه از اینجا میروند، با اینکه خسته میشوند و در اثر حضور در اینجا و به خاطر چهار- پنج ساعتی که به مطالعه می پردازند، عوارض قلبی ایشان عود پیدا میکند و هشت- نُه ساعتی ناراحت میشوند. حضرت آقای زنجانی هم که به اطلاعشان رسانده شده بود و ایشان که هم سابقه مطالعه داشتند و هم روی این قضیه مطالعه کرده بودند، بالأخره جلسهای با هم تشکیل دادیم و آقایان تشریف آوردند در منزل آقای جزایری.
بنده و آقای شاهچراغی هم بودیم. از آقای سید عبدالکریم موسوی اردبیلی هم، که از فضلای قم هستند و شب شنبه گذشته در حسینیه ارشاد بودند و مرد فاضلی هستند و تا اندازهای فراغت دارند، خواهش کردیم در آن جلسه ما شرکت کنند. یک سلسله مذاکرات انجام گرفت. موضوعاتی طرح شد. آقایان نتیجه مطالعات خود را طرح و تبادل نظر کردند و یادداشتهایی هم از آن جلسه برداشته شد. آن یادداشتها در اختیار آقایان: (آیت الله) موسوی اردبیلی و شاهچراغی گذاشته شد که این دو نفر، روی اینها مطالعه کاملتری انجام دهند و نتیجه مطالعاتشان را بهصورت یک
ص: 66
جزوه، در جلسهای که روز سهشنبه، در هفته بعد تشکیل خواهد شد، ارائه کنند. در آن جلسه هم آقایان نظریات دیگری اگر داشتند بدهند و آن جزوه کاملتر شود و پس از آن تصمیمگیری کنیم.
رؤوس موضوعات و مطالب را در آن جلسه مشخص کردیمو تا اندازهای در فروع هم بحثهایی شد. این گزارش مختصری است که لازم بود به عرض آقایان برسانم.
آقای مناچی: در مورد تشکیل کلاس، قرار بود جناب آقای مطهری مطالعاتی داشته باشند در اینکه:
مطالب کلاس چهباشد و آن را تهیه و تنظیم کنند.
جلسات کلاس چگونه و در چه سطحی باشد؛ سه درجه یا یک درجه؟
و اینکه چه کسی آن مطالب را طرح کند.
و بالاخره، جای کلاس در کجا و نام آن چه باشد و ...
لازم به یادآوری است، جای کلاس، همان تالار جدید است که انشاءالله قبل از موسم حج آماده شود و کلاسها اعلام و آغاز گردد. از جناب آقای مطهری باید خواهش کنیم که خودشان این برنامه را تهیه بفرمایند.
امّا راجع به کاروان نمونه، با آقای دکتر نکوفر و آقای دکتر حائری صحبت شد و مقرر گردید که با چند کاروانخوب و دارای صلاحیت صحبت شود که در اینجا به اشکالاتی برخوردیم:
1. اگر بخواهیم اعلام عمومی کنیم که میخواهیم افرادی را بهعنوان کاروان نمونه انتخاب کنیم و با کاروانی قرارداد ببندیم، ممکن است این ظنّ و گمان پیدا شود که هدف ما از این کار، سود و نفع است؛ چنانکه سال قبل چنین شد و بعضیها از ما می پرسیدند: شما در اینمیان نفع مادی میبرید و تجارت راه انداختهاید! در حالی که چنین قصد و هدفی در بین نبود و تعدادی از افراد را هم که به کاروان شربت اوغلی معرفی کردیم، آن بنده خدا هم با وضعیت بسیار خوب پذیرفت، حتی نرخش از دیگران کمتر بود و واقعاً هم خوب پذیرایی کرد.
2. اگر ما به کاروانی پیشنهاد کنیم که مثلًا تعدادی زائر در کلاسهای ما حضور یافته و با آموزش و آمادگی قصد سفر حج دارند، او از ما خواهد خواست که مثلًا دست کم دویست نفر باشند. حال اگر تعداد افراد به دویست نرسید و کاروان کامل نشد چه کنیم؟ او که نمیتواند متضرّر شود. چون برای دویست نفر جا تهیه میکند. برای همین تعداد، وسایل فراهم میآورد و ... بنابراین، ناچاریم به او بگوییم ما نمیتوانیم تعدادی معین معرفی کنیم، تعداد نفراتیکه در کلاس ما شرکت کنند، آنها را به شما معرفی خواهیم کرد. در این صورت، او ناگزیر میشود افراد دیگری را ثبت نام کند. اینجا است که ممکن است افراد معرفی شده ما با افراد ثبت نام شده او سنخیت و همسانی نداشته باشند. این اشکالی است که ما، در سال قبل، درکاروانیکه بودیم، داشتیم. افرادی وضع ناجور داشتند. همین سبب شد که بعضی از آقایان پیشنهاد دادندکه ما خودمان، کاروانی جداگانه با عنوان «کاروان نمونه» راه اندازی کنیم و به همه اعلام کنیم که این کاروانِ نمونه، امسال در نظر دارد با هزینه تمام شده، به فلان مبلغ برای سفر حج نام نویسی کند، اگر احتمالًا چیزی از آن پول اضافه ماند، آنرا پس میدهد.
البته وقتی کار از روی حساب و کتاب دقیق بود و توانستیم بیلان بدهیم و قیمت تمام شده، دقیق بهدست آمد و اضافه آن مشخص شد که مثلًا پانصد تومان یا سیصد تومان بود و حق هرکس را پس دادیم، این تأثیر بسیار خوبی دارد و ممکن است همه در مورد ما چنین قضاوت کنند که قصد و هدف ما مادی و تجاری نیست.
اما مطلبی که هست، این است که ما باید افراد مدیر و تأیید صلاحیت شدهای را انتخاب کنیم وکارها را به آنها بسپاریم. یکی مثلًا مسؤول تماس با دولت عربستان و کار راهانداز آنجا باشد. اداره غذا و مسائل رفاه را به شخص دیگری بسپاریم. نفر سوّمی را برای کارهای اداری و تهیه برنامه و ... در نظر بگیریم و اینها همه باید دستمزد بگیرند.
چند نفر هم مستخدم لازم است که کاروانها مبلغی؛ مثلًا دو یا سه هزار تومان از آنان میگیرند و آن بیچارهها هم- گرچه درست کار نمیکردند- اما برای اینکه دو هزار تومان کمتر پول بدهند و هزینه سفرشان ارزان تمام شود، زیر بار چنین قراردادی میرفتند.
روشن است اگر بخواهیم کاروان ما نمونه باشد، باید مستخدمان واردی به کار بگیریم و نه تنها از آنها پول دریافت نکنیم، بلکه باید کارمزدی هم به ایشان بدهیم. با چنین شرایطی میتوان کاروان نمونهای را تدارک دید و راه انداخت.
ص: 67
بالأخره با وجود این دو اشکال، آقایان (دکتر نکوفر و دکتر حائری) وعده دادند که در هر دو مورد مطالعه کنند که آیا اداره چنین کاروانی را به شخصی واگذار کنیم، یا خودمان، با انتخاب مسؤول و مدیری با تجربه، کاروان نمونهای را تشکیل دهیم.
آقای دکتر نکوفر قول دادند که با چند نفر صحبت کنند. اکنون اگر کسی از آقایان در این باره مطلب و نظری دارد بفرماید تا کار با مطالعه انجام شود.
مهندس معین فر: میتوان با کاروانی صحبت کرد؛ مانند کاری که در سال گذشته حسینیه ارشاد کرد وآقایان با کاروان شربت اوغلی مشرف شدند، اما همان موانعی که فرمودید پیش میآید؛ به خصوصکه ما برنامهای هم نداریم و تعدادمان مشخص نیست. پس به نظر میرسد این عملی نباشد. به نظر من، همان نظر دوم خیلی بهتر است، با این تفاوت که اگر بگویید، هر مقدار پول زیاد آمد، بعداً برمیگردانیم، این خودش برای برخی توقع ایجاد خواهد کرد و نتیجه آن این است باید در پایان صورتحساب را بگیرند. اگر صورتحساب و بیلانی باشد، مشکلی ایجاد نمی شود، ولی همان توضیح دادن و همان سؤال و جواب، ممکن است ایجاد ناراحتی کند.
بهنظر من، رقم عادلانهای تعیین شود و به هنگام نام نویسی به افراد یادآوری گردد که هر مبلغی زیاد آمد، به مصرف فلان کار خیر میرسانیم و مورد مصرف را هم روشن میکنیم فرض کنید تحقیق و تتبّع اسلامی یا چاپ فلان کتاب اسلامی و ... البته اعلام آن در همهجا، آنهم از حالا، صحیح نیست چون اگر بنا بر اعلام باشد، باز صورت تجارت و نفع طلبی پیدا خواهد کرد.
و اما در مورد تعداد افراد، بالأخره کسانی هستند که ثبت نام کنند. در میان دوستان خودمان، فرض کنید انجمنهای اسلامی، افراد زیادی در هر سال به سفر حج میروند. در سال گذشته شاید حدود پنج یا شش نفر مشرف شدند. از میان پزشکان همینطور. البته پزشکان که وضعیت دیگری دارند و بهحساب خدمت در کاروانها میروند، ولی بههرحال انجمنهای اسلامی افراد داوطلب زیاد دارند. حسینیه ارشاد هم همانطور که شما آقایان و ما میشناسیم، شاید همین تعداد که ما در نظر داریم باشند. پنجاه یا شصت نفر هم باشند کفایت میکند و هیچ نگرانی وجود ندارد؛ یعنی مسأله، مسأله مشکلی نیست که فکر کنیم حتماً باید به تعداد یک کاروان باشند، بلکه طوری باشد که با آنها منضم شویم. ناراحتی عمدهای که وجود دارد، منا است که آن هم چند روزی بیش نیست. تنها در منا است که ساختمان نخواهیم داشت. چه مانعی دارد. در عرفات که هیچکس ساختمان ندارد. تنها منا است که آن هم سهروز است و بهجهت اینکه سال اول است تدارک قبلی نداشتهایم چون نمیدانیم تعدادمان چقدر است. این سه روز را در چادر زندگی میکنیم، چه مانعی دارد.
چون میخواهیم کاروان داری را برنامهریزی و ساماندهی کنیم، اشکالی ندارد که سال اول، دوم یا سوم را در چادر سرکنیم. مگر تا دو- سهسال پیش زائرین چهکار میکردند؟! یا مگر الآن همه کاروانها در منا داخل ساختمان هستند؟! پس تنها نگرانی، منا است و مسائل دیگر حل است و مشکلی نخواهیم داشت. اگر حتی ده نفر با هم، همراه یک آشپز حرکت کنند و بروند، میتوانند یک کاروان باشند. چه رسد به اینکه شصت یا هفتاد نفر باشیم.
یکی از حضار: به نظر من آقای مهندس معینفر موضوع را سادهتر از آنچه هست تصور کردند، در حالی که موضوع مشکلتر از این حرفها است. چون مسأله راهاندازی کاروان نمونه است، نه این که یک گروه و اکیپ به حج برود. اگر گروهی بخواهد حج مشرف شود، با چهار نفر، پنج نفر و ده نفر هم که باشد، میرود. زیر چادر هم میماند و حتی بدون چادر هم میشود سرکرد. اما شما میخواهید کاروانی نمونه داشته باشید؛ کاروانی که برای دیگر کاروانها نمونه باشد.
یکی دیگر از حضار: نواقص کار ما باید از اول کم وحدّاقل باشد. من فکر میکنم، همانگونهکه پیشتر گفته شد، در آن کمیسیون مربوط باید بیشتر بحث شود و راه حلهای مختلف بررسی گردد.
شرکت کننده دیگر: کاروان نمونه، باید مباشرتاً کار را خودش بهعهده بگیرد، منتهی در سالهای اول و دوم چون آشنای به کار نیست، نمیتواند از عهده برآید، ولی بالأخره در سال سوم، چهارم و ... باید کارها را خودش رأساً انجام دهد و برای اینکه درجریان باشد وبتواند تجارب لازم را بهدست آورد و همه کارها را خودش انجام دهد، مناسبتر از همه آن است که شق دوم رعایت شود.
بنده میشناسم کسانی را که در خدمت کاروانها هستند و تمام کارهای کاروان را انجام میدهند و حقّی هم دریافت میکنند. ما میتوانیم از چنین افرادی دعوت کنیم که در کاروان ما کارهای اداری را انجام دهند؛ مانند تهیه چادر و جا و کرایه کردن خانه در مکه و مدینه و ...
ص: 68
از اینافراد، کسانی را میشناسم که از الآن با عربستان مکاتبه میکنند و جواب نامههای خود را در تهران میگیرند. یکی از این افراد در نامهاش نوشته بود که من نمیتوانم خوب عربی صحبت کنم. در پاسخ نامهاش از مدینهنوشته بودند اگرجا و مسکنی را که در سال گذشته گرفته بودید، میخواهید، برایتان نگه داریم.
لازم هم نیست کسی مثلًا برای تهیه مسکن، حتماً به مدینه یا مکه سفر کند. با مکاتبه از تهران هم میشود آن را انجام داد. بنابراین، یکی- دو نفر در کاروان، به صورت پادو، این کارها را انجام میدهند. ما می توانیم از چنین کسانی دعوت کنیم که این قبیل کارهای کاروان را به عهده بگیرند و ما هم بر کارهای آنها نظارت داشته باشیم. هدف ما این استکه کاروان نمونه داشته باشیم و کاروان داری را بهتر از دیگران ساماندهی کنیم. پس، از تجارب آنها استفاده کنیم، خودمان هم نظارت داشته باشیم. بنابر این، می توانیم امور اداری و غیر اداری را خودمان حل کنیم و در تهیه غذا و خوراک و مسائل سکونت و ... از تجربیات آنان بهره ببریم. وقتی در سال اول و دوم از تجارب آنها استفاده کردیم، از سالهای بعد میتوانیم بهطور مستقل کاروان را اداره کنیم و می توانیم آنها را استخدام کنیم. در این صورت تعیین هزینه کار آسانی است.
بعضی خرجها از حالا وضعیت روشنی دارد. کرایه هواپیما، مخارج گذرنامه، کرایه خانه در مکه و مدینه و ... را به طور تقریبی می توان حساب کرد. میماند مخارج خوراک و مانند آن، که البته همان خوراک را هم میتوانیم تا حدی خودمان برآورد کنیم. در نتیجه، هزینه کلی حج را با ده درصد تقریب، از حالا خودمان میتوانیم برآورد کنیم و معادل بگیریم.
بنده در سال اول تشرف، با یک گروه پانزده نفره عازم حج شدیم و یک آشپز استخدام کردیم، پول گذرنامه و طیارهاش را دادیم و دو هزار تومان هم کارمزد به وی دادیم که از ایران برنج و چیزهای لازم را تهیه کرد و آن ها را با خود بردیم. در خدمت حاجآقا سعادت بودیم. هنگام برگشت، وقتی به جده رسیدیم، بنده به عتبات مشرف شدم و بقیه به تهران برگشتند. هزینه را که محاسبه کردیم نفری سه هزار و هفتصد تومان شد و این در حالی است که ما هزینههای اضافی هم کرده بودیم؛ مثلًا دو دستگاه وانت شانزده نفره دربست کرایه کردیم که ما را از مدینه به مکه برد و سه- چهار روز عملیات حج (ایام تشریق)، در عرفتات و مشعر و منا همراه ما بودند. وهمچنین در مکه ساختمان بزرگ دوطبقه کرایه کردیم و پول خوبی به آن دادیم. با وجود خرجهای فوق برنامه که کرده بودیم، نفری سه هزار و هفتصد تومان تمام شد. پس برآورد هزینه حج کار مشکلی نیست و میتوان حدود آن را، با ده یا پانزده درصد تقریب مشخص کرد و پول گرفت و اگر در آخر زیاد آمد، آن مثلًا ده درصد را، همانطور که جناب آقای میناچی فرمودند به صاحبانشان بر میگردانیم و یا با اجازه خودشان صرف امور خیریه میکنیم.
آقای مزینی: اگر جزء جزء مسائل کمیسیون بخواهد در جلسه عمومی مطرح شود، وقت زیادی از آقایان گرفته میشود. قاعده این است که در اینجلسه کلیات مطالب را مطرح و تقسیم کار کنیم. از آن لازمتر این است که اصلًا ببینیم بنیه و توان ما چقدر است؟ این مطلب را تلفنی خدمت جناب آقای مطهری عرض کردم که مشکلات و نقایص کار بسیار است و اقدام برای آن هم لازم، امّا باید ببینیم مقدورات و تواناییهای ما چه اندازه است و به کجا میتوانیم تکیه کنیم.
در جلسه گذشته بحثی بودکه ما وقتی به حج مشرف میشویم، علاوه بر انجام مناسک، آیا وظیفه دیگری هم داریم؟ نقایصی را که در کار مردم میبینیم، آیا موظف به رفع آن هستیم؟ مثلًا افراد زیادی به ذبح قربانی با وضعیت کنونی اعتراض دارند، آیا ما جوابی در این مورد داریم یا نه؟ مباحث مختلفی مطرح شد؛ در مورد سردخانه و امور دیگر. البته چون ما قبلًا مطالعه داشتیم، میدانستیم که راهاندازی سردخانه عملی نیست، برای اینکه اصلًا صرف نمیکند؛ ما حساب کردیم که اگر بخواهد یک میلیون گوسفند کشته شود؛ آنهم یکساله باشد، نر باشد و نقص نداشته باشد و ... لازمهاش این است که پانزده میلیون گوسفندداری بکنیم تا بتوانیم یک میلیون در سال مصرف کنیم در هر صورت اینها مسائلی است که باید در جای خودش بحث شود ...
بهنظر بنده، ما باید در اینجا مباحث کلی را مطرح و آن را تجزیه کنیم و به الأهم فالأهم عمل کنیم؛ یعنی از میان «اهم» و «مهم»، اهم را بگیریم و مهم را فعلًا رها کنیم؛ چون به همه کارها نمیرسیم. وقت هم تنگ است.
در مورد کاروان نمونه، بهنظر بنده، در باره جزئیاتش هم صحبت شد و مسأله حل شده است. همانطور که فرمودند: کاروان نمونه برای یکسال که نمونه نیست، باید سالها نمونه باشد. اگر در سال اول از پول زیاد آمد صرف کارهای سال بعد میشود و ...
ص: 69
ما الآن کار زیادی داریم. باید نواقص را رفع کنیم. کتابچه چاپ کنیم و ... با این وضع چرا باید بهکارهای دیگر بپردازیم؟! ما چرا باید پا توی کفش به اصطلاح دستگاههای اقتصادی یا حملهداریکنیم؟! راه پیشرفت ما این است که نقش سر حَکَمی داشته باشیم، نه اینکه خودمان مستقلًا عمل کنیم. اگر احیاناً نصایح و توصیههای ما را نپذیرفتند، آنگاه خودمان مستقلًا یک جزء از کار یا تمام کار را عهدهدار میشویم. معلوم است که اگر خودمان عهدهدار امور اجرایی شویم؛ بسیار مشکل است، مگر این که همه افراد از رفقا و دوستان خودمان باشند و نواقص را نادیده بگیرند و اعتراض نکنند، وگرنه اعتراضات زیاد است. ممکن است تمام مسائل حج را کنار بگذارند و در مورد سرخ نشدن قورمهسبزی بحث کنند و چنین چیزی اصلًا بعید نیست. و بعد هم به ما اعتراض کنند که این چه دستگاهی است، صد رحمت به دستگاه فلان! چقدر خوب بود! و چه خوب به ما رسید و ... اصلًا هدف حج را رها کرده و به وجهه دیگری رفته است.
ما از پسِ چنین حرفهایی برنمیآییم. همه اعتراضات از یک سنخ نیست. میگویند ما رفتیم بد بود!
بهنظر من، ما باید کارمان را تقسیم کنیم. جناب آقای مطهری فرمودند که آقایان اهل علم مطالعه کرده، راه حلی پیدا کنند و بعد به عرض مراجع تقلید برسد. اگر مورد تأیید آنها قرار گرفت، گویا یکی از آقایان هم تأیید فرمودهاند اجمالًا و دیگران هم اگر تأیید بفرمایند، یک مرحله از کار طی شده است. بعد ببینیم که نقایص دیگرمان چیست؟
و آنچه که در باره کاروان نمونه مطرح شد، اگر صلاح بدانید چند نفر از آقایان حملهدارها را دعوت کنیم و به آنها بگوییمکه ما فلان نقص را در کار شما میبینیم و حاضریم همکاری و کمک رایگان در اختیار شما بگذاریم و معاضدت کنیم که این نواقص شما برطرف شود، نظر پولی و مادی هم نداریم. فقط میخواهیم ایرادهای شما را رفع کنیم. در اموری با شما همکاری میکنیم که خودتان وقت پرداختن به آن را ندارید. این نظر بنده است. پس ما باید ابتدا تجزیه و تحلیل کنیم که خودمان چهکارهایی را میتوانیم انجام دهیم و چقدر بنیه و توان داریم، بعد محاسبه کنیم که چگونه میشود امور را حل کرد.
من عذر میخواهم از اینکه بیپروا و رُک صحبت میکنم. این نتیجهای است که بنده در گذشته دیدهام و میدانم به نتیجه نمیرسیم. مدتی زحمت کشیدیم خودمان خسته شدیم. کم کم گِله از داخل شروع شد.
یکی از حضار: در سال گذشته ما با اینها صحبت کردیم و گفتیم افرادی در حسینیه ارشاد هستند که میخواهند تحت یک برنامه منظم به حج مشرّف شوند، شما بیایید با ما قرارداد ببندید در مورد پذیرایی، مسکن، برنامههای آموزشی و مذهبی و ... گفتند: بسیار خوب، هرطور که شما بگویید. قول دادند که خواستههای ما را برآورده کنند. وقتی رفتیم، به بعضی از آنها عمل کردند، ولی نه آنگونهکه ما انتظار داشتیم. معلوم است که آنها حساب سود و نفع خودشان را میکنند؛ میکوشند جوری برنامهریزی کنند که بهره مادی بیشتری ببرند. فرض کنید اتاقی که ده نفر ظرفیت دارد، در اختیار بیست نفر می گذارند. غذا را از یک گوشهاش میزنند. هرکاری را که میتوانند انجام میدهند تا در آخر مثلًا دویست هزار تومان بیشتر برایشان بماند.
حال اگر یک کاروانی به دنبال این نفع نباشد؛ مثلًا پنج هزار تومان بگیرد اما هرچه لازم است خرج کند. بهترین مسکن را اجاره کند و بعد عهدهدار برنامههای آموزشی شود. تنها این نباشد که بساطی پهن کند و به افراد غذای خوب بدهد، صبح بخورند و تا غروب بخوابند! مثلًا در کاروانی که ما بودیم، افرادی میگفتند: ما آمدهایم که اعمالمان را درست انجام دهیم. ما باید بدانیم که حوله احرام را چگونه ببندیم. به آنها گفتم: آقا! این که کاری ندارد از کتاب بخوانید، میفهمید که چهگونه باید ببندید. بیایید پای سخنرانی بنشینید و حقیقت حج را بفهمید، حاضر نبودند شرکت کنند و کمی به خودشان زحمت بدهند!
اگر منظور این است که بروند حج و فقط همان اعمال خشک را انجام دهند و سرشان را بیندازند پایین و برگردند، همین کاروانها برایشان خوب است، ولی اگر کسی می خواهد واقعاً از هدف اصلی حج آگاه شود و استفاده کند، باید با کاروانی برود که خود آن کاروان هم آمادگی داشته باشد برای طرحریزی این برنامهها.
ما نمیتوانیم از حمله دارها، آن کاروان ایدهآل و آرمانی را توقع داشته باشیم. جناب آقای مزینی فرمودند که از عهدهما ساخته نیست. باید با آنها صحبت کنیم و ... اما آنها بهما قول میدهند و عمل نمیکنند. نمونهاش همان بود که ما دیدیم. برای اینکه او نفع خودش را میخواهد و از گوشه و کنار هزینه میزند تا سود بیشتری گیرش بیاید و هیچکدام از این کارها و خواستههای ما را انجام نمیدهد.
ص: 70
عرضکردم که ما نمیتوانیم اینکار را بکنیم، چون اینکاره نیستیم. ما نمیتوانیم بایستیم دستور غذا بدهیم یا غذا بپزیم. از افرادی که صلاحیت دارند پیدا کنیم و با آنها قرارداد ببندیم وکارمزد بدهیم و آنها هم نفعی داشته باشند.
با محاسبه دقیقی که بنده در سال گذشته کردم، بهترین جا را اگر بگیریم، بهترین غذا و بهترین برنامهها را اجرا کنیم، هزینه هر نفر چهارهزار و پانصد تومان میشود در حالی که آنها شش هزار تومان از زائر میگیرند و خودشان هم اقرار دارند که استفاده میکنند.
در دو شب گذشته، یکی از صاحبان رستورانهای خیلی خوب قلهک را دیدم و با او در این باره صحبت کردم. گفت: خیلیها از طرف کاروانها دنبال من آمدند، ولی نپذیرفتم. شما با چنین برنامهای، اگر بخواهید با کمال میل حاضرم و تعهد میکنم که کاروان را از هر جهت اداره کنم.
اگر با چنین آدم منظمی، که هدف مادی ندارد، دلیلش هم این است که تاکنون به دنبال کاروان درست کردن نبوده و میتوانسته مانند دیگران قراردادی ببندد و سودی ببرد.
اگر چنین شخصی مدیریت کند، دیگر کسی نمیتواند به غذا اعتراض کند. از نظر برنامههای مذهبی و برنامههای رسمی هم که خود ما برنامه را تنظیم میکنیم، افرادی را هم در اختیارش میگذاریم؛ کسانیکه بتوانند با دستگاههای دولتی عربستان در ارتباط باشند و اتومبیل کرایه کنند و چادر تهیه نمایند و ... در آخر کارمزد بگیرند. ما هم هیچ کاری نکنیم و فقط فکر بدهیم.
معلوم است اگر کار میان افراد ذیصلاحیت تقسیم شود، کاروان نمونه میشود و اگر افراد این کاروان آن کلاسهای ویژه را بگذرانند و به حج بیایند، حقیقت حج را درک خواهند کرد والّا اگر گیر این کاروانچیها بیفتند، همان مصایبیکه بود، ادامه خواهد داشت.
استاد مطهری: در اینجا لازم است دو مطلب را عرض کنم:
1. گاهی ناراحتیهایی از خودِ این مسافرت برای بعضی پیدا میشود. بعضی از افراد تحمّلبیشتری در برابر سختیها دارند. بهعکس بعضی هستند به برخی مسائل اهمیت نمیدهند. بسیاری از ناراحتیها شاید در معاشرتها ایجاد میگردد؛ مثلًا در سوار شدن به هواپیما و پیاده شدن از آن، روح انسان چقدر رنج میبیند. انسان باید مسابقه بگذارد تا در هواپیما جا گیرش بیاید؛ نظم و حساب و کتاب نیست. کسی که از اینجا حرکت میکند، باید مطمئن باشد در داخل هواپیما اسیر و گرفتار نمیشود. آسایش جسمانی در حدّی که لازم است داشته باشد.
2. مطلب دیگر آگاهانه و زنده بودن این سفر است. لازم است افرادی که به مکه و مدینه میروند، و مدت دهروزی که مثلًا در مدینه میمانند راهنما داشته باشند تا مطالب تاریخی مدینه را بهطور مختصر و اجمال توضیح دهد. ما وقتی به آنجا رفتیم، با اینکه مقداری اهل کتاب و مطالعه هستیم، اگر چیزی بپرسند، نمیتوانیم خوب پاسخ بدهیم. آدم باید یکچیزهایی را بداند؛ مثلًا خانه امام صادق (ع) درکجا بوده؟ مقامات پیغمبر کجا است؟ و ... اگر برنامه زندهای باشد و در ظرف ده روز، بهطور اجمال تاریخ دهساله هجرت را برای زائران بگوید. یا در مدتی که در مکه است، تاریخ مکه ابراهیمی، مقام ابراهیم، حجر اسماعیل، زندگی حضرت رسول، بعثت و ... را مرور کند.
ما میخواهیم در طول سال به مردم این مطالب را بیاموزیم اما مردم آمادگی ندارند. در آنجا این آمادگی هست و صد برابر هم هست. در مشاعر خوب میشود اینها را آموخت.
میدانیم که عرفات چه سرزمین مهمی است؛ هم از جهت مکانی و هم از نظر زمانی. اشخاصی به آنجا میروند اما مردد و منتظر هستند کی غروب میشود که از آنجا بروند! باید برنامهای، مانند برنامه کامل، جالب و زندهای که امسال حسینیه ارشاد درآنجا اجرا کرد، ادامه یابد. به خصوص در آن نصف روز، از ظهر تا غروب، دعا و راز ونیاز با حالی اجرا شود. انسان وقتی خودش تنها میرود که نمیتواند و کاروانی هم که چنین برنامهای را داشته باشد، وجود ندارد. امروز کاروانچی هرقدر هم که ماهر باشد، در احیای حج مهارت ندارد. همچنین در منا آن سه روزی که هستند، باید سه روز زندهباشد.
پس هدف ما از کاروان نمونه آن است که آسایش جسمانی اشخاص در آن تأمین شود؛ ناراحتیهاییکه لازم نیست انسان آنها را تحمل کند وجود نداشته باشد و دیگر اینکه خودِ این سفر، سفر زندهای باشد. البته باید در حول و حوش آن بیشتر اندیشید و باید دید افرادیکه میخواهند راهنما باشند و مأمور زنده کردن این برنامه هستند، چه کارهایی را لازم است انجام دهند. اگر اینمسائل در کاروانی محقق شد، میتوان گفت آن کاروان، نمونه است. در این صورت، کاروانهای دیگر هم از آن سرمشق میگیرند. اگر ده تا، بیست تا کاروان اینگونهشد، ما دیگر از این کار و برنامهها دست برمیداریم.
ص: 71
یکی از حضار: تمام همّت ما این است کاروان نمونهای راه اندازی کنیم که سرمشق باشد. نمونه، معنایش همین است که سرمشق بشود. ما باید برداشتی از «نمونه» داشته باشیم که قابلیت سرمشقی داشته باشد. اگر یک کاروانی راه بیندازیم و سه هزار و دویست و پنجاه تومان از هر زائر بگیریم و همین مبلغ را برای هر نفر خرج کنیم، مطمئن باشید از ما شروع میشود و به ما هم ختم میشود. حملهدار از اول تا آخر سال، حواسش به حساب و کتاب است که چگونه صرفه جویی کند و از هزینه بکاهد تا سودی برایش بماند. و ما میخواهیم طوری عمل کنیم که دیگران تقلید کنند و قابلیت تقلید داشته باشیم.
یک وقت افرادی مرد خدا هستند و برای رضای خدا کاری را انجام میدهند، این فرق میکند، همهکه اینگونه نیستند. من آن آقای رستورانی قلهک را نمیشناسم و نمیدانم تا چهاندازه میتواند از عهده این کار برآید. معلوم است که اداره یک رستوران در تهران با اداره آن در صحرا تفاوت زیاد دارد.
اگر ما موفق شویم یک درصد کاروانها را اصلاح کنیم و نفع داشته باشد، بیشتر توفیق یافتهایم تا صددرصد آنها را اصلاح کنیم بدون اینکه نفعی در میان باشد. چون آن یک در صد نفع دارد و این صد در صد نفعی ندارد. باید بگونهای عمل کنیم که بتوانیم نافذ باشیم. بهنظر بنده خواستن آنها و به ایشان گفتن، لااقل اتمام حجت استکه آقایان! ما گفتیم و شما شنیدید، چیزی هم از شما نخواستیم. البته اول باید برای خودمان معلوم باشد که چه میخواهیم؛ حقیقت این است که ما باید طوری عمل کنیم که میان حاجی و غیرحاجی فرق باشد. این فرق در دانستن تاریخ آنجا حاصل نمیشود. حاجی باید آدم جدیدی باشد، همان انسان قبل نباشد. معلوم است که زحمت هم دارد. آسان نیست. پس باید خودمان اول بفهمیم که باید چهکنیم حالمان تغییر کند و بعد، از دیگران بخواهیم ...
بعضیمیگویند سیسفر یا چهل سفر حج رفتهایم! باید پرسید چه تغییری در شما ایجاد شده است؟ من استدعا میکنم از حضرت آقای مطهری که یکی از جلسات را اختصاص دهند به همین مطلب تا استفاده کنیم که قبل و بعد از حج باید چه تغییری در ما ایجاد شود؟
یکی از حضار: امروزه حملهدارها به منافع اقتصادیخود میاندیشند و در این سو فعالیت میکنند. اما شما میخواهید روی منافع معنوی فعالیت کنید، این دو، با هم معارضاند و قابلیت تقلید در آن ها نیست.
ما میخواهیم کاروانی تشکیل دهیم که هدفش به دست آوردن منفعت نیست. کاروانی که از هر حاجی هزار و پانصد تومان منفعت میبرد، نمیتواند از ما تقلید کند. خواست او با خواست ما معارض است؛ اگر چنین کند، هزار و پانصد تومان از دستش میرود. من نمیگویم اینکار را نکنیم اما مطمئن باشید این کار ما برای آنان قابل تقلید نیست.
یکی دیگر از حضار: برای اینکه ما بتوانیم اثرگذار باشیم، راه خوبی وجود دارد و آن اینکه از افرادی که تصمیم دارند با کاروانی عازم حج شوند و حج خود را بهجا آورند، دعوت کنیم در کلاسهای ما شرکت کنند و معارف و فلسفه حج را به آنها آموزش دهیم و در مورد تاریخ اماکن مکّه و مدینه مطالبی در اختیارشان بگذاریم تا زمانی که همراه کاروانشان هستند، از جهت اخلاقی و معارف حج، بتوانند رهبری معنوی کاروان را به عهده بگیرند و جلسات تربیتی تشکیل دهند؛ به خصوص اگر آن افراد هدفدار باشند؛ یعنی به کاریکه میکنند، معتقد بوده و ایمان داشته باشند. این راهی است برای نفوذ در کاروانها و جلب افراد با روحیه و معنویتگرایی که با کاروانها عازم حج میشوند.
این افراد میتوانند در طول سفر حج، با ملل مختلف تماس بگیرند و تفاهم داشته باشند. خلاصه آنچه گفتم این شد که: باید افرادی را تربیت کنیم که برای رهبری معنوی کاروان، کار روحانی ورزیده و کاردان را انجام دهند.