در سال گذشته یکی ازآقایان بزرگ تهران که سعادت ارادت به ایشان را دارم، یک روز تشریف آوردند منزل بنده که حسینیه هندی معروف است و باشگاه شیعه است، چون شیعه عموماً فقیراند؛ اگر بخواهند عزاداری یا عروسی یا جشن و اطعامی بکنند، جایی که بشود اجتماع بکنند ندارند، این بنا که به نام حسینیه ساخته شده، وقف برای همین منظور است و فعلًا رو به انهدام میرود. پس از صحبت زیاد، تجاری که همراه ایشان بودند، گفتند که اگر راهی پیدا میشد و کار تولیدی برای شیعه تهیه میگشت که از این فلاکت رهایی یابند خیلی خوب بود و قرار دادند بنده با عدهای از سران قوم صحبت کرده، نتیجه را اطلاع بدهم و در ضمن پولی برای تعمیر کامل این باشگاه شیعه تهیه بشود. مدتی با بزرگان شیعه در این موضوع صحبت کردم ونتیجه را خدمت آن آقا عرض کردم تا حال به نتیجه نرسیده است.
این را هم باید متذکر بشوم که دستههای کوچک شیعه در اطراف مدینه زیاداست و اگر امسال وقت حسابی پیدا کردم صورت کاملی از عده شیعیان اطراف مدینه و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آنها تهیه کرده، با عده شیعیان مکه و وضع آنها و برای سال دیگر در همین نشریه منتشر مینمایم تا خوانندگان محترم درست به وضعیت آن حدود آشنا بشوند و شاید برای حجاجی که بعد از این به حج مشرف بشوند بیفاید نباشد.
نا گفته نماند که این بنده در زمان آیت الله فقید آنچه حق سادات از طرف حجاج ایران و عراق و آفریقا و هندوستان و پاکستان میرسید، اوّلًا طبق دفتر به همه سادات ساکنین مدینه و حومه نزدیک مدینه با حضور عدهای از رؤسای سادات تقسیم میکردم و سپس چون اشخاصی هستند که آبرومندتر از سایرین میباشند و اهل این که بتوانند سراغ حجاج بروند نیستند و یا علویات یتیم داری که ممکن نیست دست حاجت به طرف کسی دراز بکنند به آنها خصوصی کمک دیگری هم کرده و به سادات خارج مدینه که در دفتر ثبت نیستند هم توسط اشخاص کمک میکنم.
یک نکته هم لازم است متذکر بشوم و آن اینکه دستهای ازسادات یا مجهول السیاده در موسم حج میان حجاج شیعه گردش کرده، طلب سهم سادات مینمایند. به اینها آقایان حجاج نباید پول حسابی بدهند چون هر کدام از اینها که سید هستند ناچار از دفتر عمومی سادات همه ساله اقلًا توسط بنده پول میگیرند و در نتیجه آنهایی که محترم و آبرومند و یا عاجز از گشت هستند، محروم میمانند؛ لذا توصیه میکنم که شایسته است به این سادات کمک مختصر کرده سهم سادات را بیاورند یک جا به همه عادلانه تقسیم بشود.
دیگر آنکه آنچه سهم امام (ع) ازآقایان حجاج میرسد صرف فقرای شیعه و خانوارهای بی بضاعت نخاوله که خیلی زیاد هستند میشود و مقداری هم به فقرای اطراف مدینه و حومههای نزدیک شهرکه شیعه و بسیار فقیراند داده میشود و مقداری هم به حسب زیادی عائله و کمی شدت استیصال و قلت گرفتاری و مقداری هم به حسب دستور مرحوم آیتالله 1 به مصارف دیگری که اهم آنها تألیف قلوب مستضعفین و کمک به اهل منبر شیعه و کسانی که در صدد تربیت اطفال شیعه هستند و موارد دیگری که این مختصر گنجایش آن را ندارد، داده میشود و البته با کمک اشخاص اهل خیر اگر نقشهای که در نظر هست برای تهیه کار تولیدی درست بشود، ممکن است پس از چند سال تا حدی وضع معاش شیعه خوب بشود و امیدوارم خداوند تعالی توفیق عمل به وظیفه را به حقیر و تمامت برادران ایمانی بنده عطا فرموده، عاقبت همه را ختم به خیر فرماید!
دو نامهای که در پی میآید، سندهای زنده از فعالیتهای شیعه در مدینه منوره و مربوط به سالهای 7- 1386 ق. است؛ زمانیکه آیت الله لواسانی بر آن بود تا مهدیهای در مدینه بسازد.
آیت الله لواسانی در این نامه ها از آیت الله میلانی در خواست می کند که اقدامی در جهت رفع توقیف از بنای مهدیه در مدینه منوره به عمل آورد و در صورت صلاحدید، از دولت ایران هم بخواهد که دخالت کند:
ص: 44
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیه الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی دامت برکاته
به عرض عالی میرساند، ساختمان «المهدیه» در مدینه منوره که مرکزی از مراکز شیعه در این خاک و دیار میباشد، به عوارض و عوامل چندی جلب نظر علمای وهابی را نموده است:
مثلًا ... منابر آقای فلسفی و سر و صدای بلندگوی ایشان در بالای بقیع، دیدار آیهالله زادگان شیرازی کربلا از شخصیتهای برجسته سعودی، نماز حضرت آیهالله شاهرودی، اقامه مجلس افتتاح ساختمان نماینده آیه الله حکیم شیخ محمد علی عمروی و عوامل دیگر.
در نتیجه، در 27 ذی الحجه 1386 از طرفی این جانب و در روز دیگر هم شیخ محمد علی عَمروی را از طرف محکمه شرعیه مدینه منوره احضار نموده و امر نمودند تابلوییکه نام «المهدیه» بر آن نقش شده، پایین آورده شود و سؤالاتی چند از مقصد این ساختمان و طول و عرض و عدد غرف و طبقات آن نموده؛ البته غیر از امتثال چارهای نبود.
در 20 صفر 1387 مجددا این جانب را خواسته و در این مرتبه رییس قضات جدّه و رییس هیأت امر به معروف، قسمت غربی خاک سعودی در مکه به اضافه رییس قضات مدینه منوره حضور داشتند و اسأله در این مرتبه کتبی و به امضا رسید، مانند اسأله سابق.
تقریباً دو روز بعد، از طرف شهرداری هر دو ساختمان را امر به توقیف نمودند؛ یعنی استمرار بنا را موقوف کردند. پس از آن بیشتر از سابق به تکاپو افتاده و به شیخ محمد سرور صبّان رییس رابطه عالم اسلامی در مکه متوسل شده و از طرفی در روز 20 صفر که به محضر قضات رفتم، دیدار ساختمان را خواستار شدند و به المهدیه آمدند.
در همان حین، شخصی از اعضای سفارت، که به قصد دیدار امین دولت در مدینه آمده بود، از دربِ ساختمان المهدیه عبور نموده و علما و هیأت را دیده به دنبال آنها به داخل ساختمان آمده و تمام سؤالات و چگونگی را حاضر بوده و مراتب را به سفیر ایران در جده اطلاع داده، ایشان هم به اندازه خودشان دخالت نموده ولیکن مصیبت عظمی این است که از منبع وثیق به اطلاع رسیده که دولت قصد دارد دو ساختمان المهدیه و آن را که نماینده آیه الله حکیم میسازد، گرفته و در مقابل پولی بدهند و خلاصه به دستگاه شیعه در مدینه، بلکه تمام خاک حجاز خاتمه بدهند.
چون ما زور و قوّه در مقابل نداریم، لذا میبایست تسلیم شویم. از این جهت دست نیاز به طرف شما دراز کرده و مطلب را به عرضتان میرسانم، چون ساختمان المهدیه سنگر امام زمان (عج) میباشد و شما نایب و نماینده ایشان هستید. پس دفاع از این سنگر در مرتبه اول به عهده شماست.
آنچه به نظر میرسد این که حضرت عالی شخصی را به عنوان سؤال و اعتراض به سفارت سعودی طهران ارسال فرمایید. در ضمن به دوستان دستور فرموده که در حدود پنجاه نامه به امضا و خطهای مختلف به نام این جانب ارسال دارند که مضمون آن سؤال باشد به عنوان این که شنیده شده است ساختمان المهدیه از طرف دولت سعودی متوقف یا توقیف شده است؛ چگونگی را اطلاع دهید و هرگونه اقدامی لازم است دستور نمایید.
و چنانچه صلاح بدانید از دولت ایران هم خواستار شوید دخالت نمایند خوب است، چون دولت سعودی فعلًا سیاست را مقدم بر هر چیزی میدارد و چنانچه به اطلاعش برسد که این کار به سیاست خارجی او ضرر میرساند، علما را وقعی به کارشان نمیگذارد و الا جهت رضایت آنها دو ساختمان که سهل است صد ساختمان را هم ویران میکند.
این است آنچه من بر خود لازم میدانم. بیش از این مصدّع نمیشوم. سرکار، حاج فرج الله موحّدی طهران سرای مشیر خلوت، جزئیات مطلب را میدانند و به اطلاعشان رساندهام. آقازادگان و اخوی محترم عارض سلام. 8/ 5/ 1387
مدینه منوره: سید محمد لواسانی
رونوشت، جهت حضرت آیت الله آقای گلپایگانی
رونوشت، جهت حضرت آیت الله آقای مرعشی
رونوشت، جهت حضرت آیت الله آقای خوانساری
ص: 45
...
ساختمان المهدیه در درجه اول وقف جهت سکونت ایرانیان است. متولی آن این جانب میباشد و تابع دولت سعودی میباشم. تا به حال سه طبقه آن ساخته شده است و دو طبقه باقی مانده است. ابتدای وقف و ساختمان آن از سال 1381 [ق.]. اصل زمین را این جانب از مال خود وقف نموده و بعداً شروع به ساختمان شده است و هر چه حجاج کمک کنند، گرفته میشود و برای جمعآوری هیأت و دفتری تهیه نشده است.
زیرزمین جهت استراحت و منزلگاه حجاج است و جهت نماز جماعت و مجالس ساخته نشده است.
سالنطبقه اول جهت سفره وپذیرایی میباشد وابداً ساختمان عنوان اجتماعات و یا نماز جماعت و یا روضهخوانی ندارد. اینگونه در محضر قضات جواب داده شده است.
در ایام حج، گاهی از طرف حجاج اقامه جماعت میشود و مجالسی همه احیاناً جهت ارشاد آنها به وظایف و اعمال حج و بینایی در امور مدینه منوره از قبیل اشتراک در جماعت و نبوسیدن ضریح و نماز نخواندن در بقیع و امثال آن برپا میشود.
نامه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیة الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی دام ظله
به عرض عالی میرساند این که تمام ماه رجب و قسمتی از ماه شعبان را از این شهر به آن شهر گشته و به این و آن پناهنده شده و دنبال راه چاره میگشته و اخیراً به حضور اعلیحضرت ملک فیصل مشرف شدم و نامه شرح حال خود و ساختمان المهدیه و سبب آن را تقدیم نمودم.
پس از دو روز به خط مبارکشان جواب مرقوم فرموده: «به ایشان بگویید خودت را در زحمت نینداز. ما امر نمودیم پول ساختمان را بپردازند و اگر میخواهی بنایی بنمایی در محل خودت باشد، اما در این جا ممکن نیست.»
به این جمله اشاعات سابق تأکید شد و همچنین آنچه واضح گشته از ساختمان کمیسیون حج هم جلوگیری به عمل آمده است.
بنا براین، طایفه شیعه را میخواهند از خاک حجاز برانند.
بنا براین، اهمال و سکوت از حضرت آیت الله العظمی روا نیست و بدون خجالت عرضه میدارم آنچه را بعد از استیلا بر ساختمانها میخواهید عمل فرمایید، دستور فرموده قبل از فوات اوان اجرا سازند. و من هنوز از رحمت الهی مأیوس نیستم؛ چه این که امر فرمودهاند و نقضآن بر خودشان آسان است. البته مخالفت ما بسیار سخت و گران تمام خواهد شد.
مشکلهای که در بین وجود دارد اینکه ساختمان المهدیه وقف میباشد و قانون دولت در اوقاف این است که پولش را در محکمه امانت میگذارد و متولی محل دیگری را انتخاب نموده و به محکمه اطلاع میدهد و محکمه اگر موافقت نمود، پول را میدهند و محل دوم جای محل اول را میگیرد و در محل المهدیه تا روز قیامت محکمه موافقت نخواهد نمود.
السید محمد لواسانی 12/ 8/ 1387