نسیان، غفلت و بیتوجهی نسبت به بعضی مناقب و آثار اهل بیت (علیهم السلام) از سوی زائران مدینه منوره بسی جای شگفت است. حتی در کتب راهنمای زائران در مورد اماکن تاریخی مدینه هم، آنگونه که باید به آن اماکن پرداخته نشده و در لابلای نوشتههای جغرافیا و تاریخ، به این مکانها و شأن و ارزش آنها کمترین اشارهای نگردیده است!
برای نمونه:
- کسی ننوشته است که امیر مؤمنان، علی (ع) انگشتر را در کجای مسجد النبی (ع) به فقیر داد. آنگاه که آن مسکین از کمک حاضران در مسجد نا امید شد و دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد پیامبرت از مردم حاجت خواستم و دست نیاز به سوی آنان دراز کردم اما هیچ کس پاسخم را نداد، علی (ع) در رکوع بود و در همان حال به فقیر اشاره کرد انگشتر را از دستش بگیرد و آیه کریمه: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون در شأن او نازل شد. چگونه است از این افتخار و منزلت علوی یاد نمیشود، اما خطای ابی لبابه و بیان توبه و طنابش و مکان اسطوانهاش زبانزد خاص و عام است؟!
- چرا باید محل درِ خانه علی (ع) و ماجرای سد الباب و بسته شدن تمام درها، جز درِ خانه آن حضرت به مسجد النبی، در پشت قفسههای قرآن مخفی بماند و این حقیقت تاریخی به فراموشی سپرده شود؟ تعجب است که در میان کتب آداب و آثار مدینه هم نشانی از آن یافت نمیشود.
- چرا کسی نمیداند که دخت گرامی پیامبر، زهرای مرضیه (س) در کجای مسجدالنبی (ع)، خطبه فدکیه را- آن هم از پشت پرده- ایراد کرد، اما اسطوانه منسوب به عایشه بر همگان معلوم و مشخص است؟!
آری، جای جای روضه نبوی و شهر مدینه، به انوار و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) منوّر است. باید، این اماکن و ماجراهای تاریخی آن، با رویکرد تبیین فضایل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) احیا شود و با انجام پژوهشی جامع و تهیه جزوات و فیلمهای تاریخی و با استفاده از هنر پویا نمایی، به ترسیم این وقایع پرداخت؛ زیرا که نورانیت و استحکام این قسم از ماجراها پاسخ بسیاری از شبهه پراکنیها را داده و مجال یاوه سرایی به دیگران نمیدهد.
در این نوشتار کوشیدهایم به یکی از مناقب کتمان شده آل البیت، یعنی «واقعه مباهله» بپردازیم؛ رخدادی که مهم و غیر قابل تردید است و در منطقهای، در بیرون مدینه و با حضور اهالی مدینه به وقوع پیوست، اما امروزه به نام واقعهای دیگر شناسانده میشود و نام «مسجد الاجابه» که یاد آور اجابت دعای پیامبر در حفظ امت از گرسنگی و غرق شدن است را بر آن مینهند!
درکتب راهنمای زائران، که بیشتر به جنبه جغرافیایی و تاریخی این اماکن میپردازند، نه تنها این فضیلتِ مسلّم، سربسته و نا تمام گذاشته شده، بلکه به اسم مسجد محله بنو معاویه معرفی شده است.
مسجد مباهله، دارای فضیلتی غیرقابل انکار اما کمرنگ!
اهمیت و استحکام این منقبت، از این حدیث رضوی آشکار میشود که گوید:
مأمون مناظرهای با حضور علمای اهل تسنن ترتیب داد و در آن، از امام رضا (ع) خواست برترین فضیلت امیر مؤمنان (ع) را با مستند قرآنی ثابت کند؛ «
أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَةٍ لأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَدُلُّ عَلَیْهَا الْقُرْآن».
امام رضا (ع) از میان تمام آیاتیکه در شأن امیر مؤمنان نازل شده، به آیه مباهله استناد کردند تا هیچکس نتواند در آن، خدشه واردکند؛ زیرا همه گروههای اسلامی؛ از شیعی و سنی متفقاند و تاریخ هم تأیید میکند که در جریان این معارضه و محاجه، به میدان آوردن امیر مؤمنان (ع)، به عنوان «
نَدْعُ ... أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ
» میباشد؛ یعنی امام علی به منزله نفس و جان پیامبر است. پس این آیه دلالت بر برتری و فضلیت حضرت علی (ع) بر دیگر صحابه، بلکه بر تمام انبیای بعد از پیامبر (ع) دارد.
منشأ و ریشه واقعه
طبق نقلی از سید بن طاوس، (1) در سال نهم (یا دهم) هجرت، از سوی پیامبر گرامی (ع) نامهای به مسیحیان نجران (که شهری است میان حجاز و یمن) نوشته شد و آنان را به اسلام و برادری با مسلمانان فراخواند و حضرت رسول دستور دادند: در صورت خود داری از پذیرش اسلام، باید بهحکومت اسلامی جزیه بپردازند وگرنه آماده جنگ با لشگر اسلام شوند. (2)
1- سید بن طاوس، اقبال الأعمال، ص 496
2- بحارالأنوار، ج 21، ص 285، باب 32، المباهلة و ما ظهر فیها من الدلائل و المعجزات.
«... أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَةِ اللهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ وَ أَدْعُوکُمْ إِلَی وَلایَةِ اللهِ مِنْ وَلایَةِ الْعِبَادِ فَإِنْ أَبَیْتُمْ فَالْجِزْیَةُ فَإِنْ أَبَیْتُمْ فَقَدْ آذَنْتُکُمْ بِحَرْبٍ وَ السَّلَامُ».
1- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 210، «قَدِمَ الْمَدِینَةَ رَجُلٌ نَصْرَانِیٌّ مِنْ أَهْلِ نَجْرَانَ وَ کَانَ فِیهِ بَیَانٌ وَ لَهُ وَقَارٌ وَ هَیْبَةٌ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ مَا أَعْقَلَ هَذَا النَّصْرَانِیَّ فَزَجَرَ الْقَائِلَ وَ قَالَ مَهْ إِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللهَ وَ عَمِلَ بِطَاعَتِهِ».
2- بحارالأنوار، ج 21، ص 336، «أتوا رسول الله ص فسلّموا علیه فلم یرد و لم یکلّمهم فانطلقوا یبتغون عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف و کانا معرفة لهم فوجدوهما فی مجلس من المهاجرین فقالوا إنّ نبیّکم کتب إلینا بکتاب فأقبلنا مجیبین له فأتیناه فسلّمنا علیه فلم یرد سلامنا و لم یکلّمنا فما الرأی؟ فقالا لعلی بن أبیطالب ما تری یا أبا الحسن فی هؤلاء القوم قال أری أن یضعوا حللهم هذه و خواتیمهم ثم یعودون إلیه ففعلوا ذلک فسلّموا فرد سلامهم».
3- بحارالأنوار، ج 35، ص 257، باب 7، آیه مباهله.
«... یَمْنَعُکُمَا مِنَ اْلإِسْلَامِ ثَلَاثٌ فِیکُمَا عِبَادَتُکُمَا الصَّلِیبَ وَ أَکْلُکُمَا الْخِنْزِیرَ وَ زَعْمُکُمَا أَنَّ لِلهِ وَلَداً».
4- بحارالأنوار، ج 21، ص 319، «فَقَالَ النَّبِیُّ ص لَا بَلْ أُصَدِّقُهُ وَ أُصَدِّقُ بِهِ وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِیُّ الْمُرْسَلُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا نُشُوراً».
5- «قَالَ الأُسْقُفُّ: یَا أَبَا الْقَاسِمِ مُوسَی مَنْ أَبُوهُ؟ قَالَ: عِمْرَانُ، قَالَ: فَیُوسُفُ مَنْ أَبُوهُ؟ قَالَ: یَعْقُوبُ، قَالَ: فَأَنْتَ مَنْ أَبُوکَ؟ قَالَ: أَبِی عَبْدُ اللهِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، قَالَ: فَعِیسَی مَنْ أَبُوهُ؟ فَأَعْرَضَ النَّبِیُّ ص عَنْهُمْ، فَنَزَلَ إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللهِ الآیَةَ، فَتَلاهَا رَسُولُ اللهِ فَغَشِیَ عَلَیْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ، قَالَ أَ تَزْعُمُ أَنَّ اللهَ أَوْحَی إِلَیْکَ أَنَّ عِیسَی خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ مَا نَجِدُ هَذَا فِیمَا أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ لا نَجِدُهُ فِیمَا أُوحِیَ إِلَیْنَا وَ لَا یَجِدُهُ هَؤُلَاءِ الْیَهُودُ فِیمَا أُوحِیَ إِلَیْهِمْ».
6- «قَالَ الأُسْقُفُّ إِنْ غَدَا فَجَاءَ بِوُلْدِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَاحْذَرُوا مُبَاهَلَتَهُ وَ إِنْ غَدَا بِأَصْحَابِهِ فَلَیْسَ بِشَیْءٍ».
1- بحارالأنوار، ج 21، ص 319، «فَقَالَ النَّبِیُّ ص لَا بَلْ أُصَدِّقُهُ وَ أُصَدِّقُ بِهِ وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِیُّ الْمُرْسَلُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا نُشُوراً».
2- بحارالأنوار، ج 21، ص 34، «إِنْ کُنْتُ صَادِقاً أُنْزِلَتِ اللَّعْنَةُ عَلَیْکُمْ وَ إِنْ کُنْتُ کَاذِباً أُنْزِلَتْ عَلَیَ».
3- الکافی، ج 2 ص 514، باب المباهله، «عَنْ أَبِی جَعْفَر ع قَالَ السَّاعَةُ الَّتِی تُبَاهِلُ فِیهَا مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ».
4- «فَأَتَوْا رَسُولَ الله ص وَ قَدْ غَدَا مُحْتَضِناً الْحُسَیْنَ آخِذاً بِیَدِ الْحَسَنِ وَ فَاطِمَةُ تَمْشِی خَلْفَهُ وَ عَلِیٌّ خَلْفَهَا وَ هُوَ یَقُولُ إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا».
5- «وَ فِی رِوَایَةٍ أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَاعَنُونِی مَا حَالَ الْحَوْلُ وَ بِحَضْرَتِهِمْ مِنْهُمْ بَشَرٌ. و فی روایة: قَالَ رَسُولُ الله ص لَوْ لَاعَنُونِی یَعْنِی النَّصَارَی لَقَطَعْتُ دَابِرَ کُلِّ نَصْرَانِیٍّ فِی الدُّنْیَا».