آسیب شناسی معنوی در حج‌

نوع مقاله : اسرار و معارف حج

نویسنده

موضوعات


امیر مؤمنان (ع) فرمود: «فَإِنَّ لِکُلِّ شَی‌ءٍ آفَةٌ». (1)
و نیز در روایات متعددی این مضمون وارد شده است که: «آفَةُ الدِّینِ الْهَوَی، و آفَةُ الْعِلْمِ النِّسْیانُ، و آفَةُ الْحِلْم الذُّلّ، آفَةُ الْعِبَادَة الرِّیا ...» (2)
بر این اساس، اکنون پرسش این است که‌حجگزار با ارتکاب چه اموری‌بر اعمال و مناسک خود در حج آفت وارد میکند و ازارزش حج‌خویش میکاهد و بهره وثمره اندک عایدش میشود؟
برخی از زائران خانه خدا، گاهی در تحقّق اعمال حج رنجها میبرند و چنین میاندیشند که آنها را تمام و کامل به انجام رساندهاند، در حالی که چنین نبوده و از آفات عمل خویش غافلاند.
اینجا است که باید گفت: آسیب شناسی در اعمال حج، از مهمترین تکالیف و مشکل‌ترین عبادات است؛ زیرا چه بسا با نشناختن آسیبها، اعمال آدمی باطل و حبط گردد و هدر رود! در حالی که آرزوی هر حاجی بعد از مدتها انتظارِ تشرّف این است که حجی مبرور و محفوظ از هر نوع آسیب و گزند در صحیفه اعمالش ثبت شود.
بحث «آفات حج» در اینجا شامل همه مبطلات حج و نیز هر امری است که موجب تضییع‌و یا نقصان در برکات آن میشود؛ بهطوری که حاجی از اعمال خویش احساس نارضایتی میکند و پس از انجام اعمال میگوید: تازه متوجه شدهام که حج مبرور چیست و حج مقبول کدام است و من انجامش ندادهام!
- ایکاش پیش از اعمال، از تعلیمات مناسکآگاه و ازآفت جهل وبیخبری‌مصون میشدم.
- ایکاش در حین اعمال، کسی با تذکراتش از خواب غفلت بیدارم میکرد.
این آسیبها به حدّی مهم وحساس استکه باید از ماهها پیش از تشرفِ حاجیان، برای مصونیت از آنها برنامهریزی کرد؛ از یک سو آگاهیهای لازم را به حاجیان منتقل کرد و از سوی دیگر آمادگی روحی و اخلاقی در آنان به وجود آورد تا از فرصت به دست آمده، بهترین بهره برداری را بنمایند.
آسیب های حج:


1- غرر الحکم، ص 431
2- میزان الحکمه، ج 1، ص 84

ص: 18
1. عدم آگاهی از مناسک
حج، عبادتی بیبدیل و دارای فلسفهها، حکمتها و معنویتها است و حجگزار با آگاهی و شناختِ آنها میتواند حجّی عارفانه، عاشقانه و حکیمانه بهجا آورد، به شرط آنکه با حضور در جلسات آموزشی و مطالعات شخصی، از آنها آگاه شود تا وظایف خویش را بهتر انجام دهد.
در روایات آمده است: عبادتیکه یک بار با علم و آگاهی انجام گیرد بهتر است از عبادتیکه هفتاد هزار بار با نا آگاهی و نادانی به جا آورده شود. (1)
وبه قول حافظ:
به کوی عشق مَنِه بی دلیلِ راه، قدم که من به خویش نمودم ص-- د اهتمام و نشد
درخواست ارائه مناسک
حضرت ابراهیم (ع) پس از بنای کعبه و نصب حجر الأسود، دو چیز از خدا خواست:
1. مقام تعبّد و تسلیم 2. ارائه مناسک حج (وَ أَرِنا مَناسِکَنَا)، نه تعلیم مناسک، که‌تنها در ذهن نقش ببندد. پس زائر باید مناسک را چنان بیاموزد که مانند دیدنِ با چشم‌باشد وارائه مناسک به تنهایی در تحقّق حج کافی نیست بلکه باید توأم با تسلیم و تعبد به آن باشد؛ (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِنْ ذُرّ یتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا). (2)
2. عدم تسلیم در مناسک
مهمتر از آگاهی به مناسک، داشتن روحیه تعبّد وتسلیم در برابر فرامین و دستورات شرع مقدس اسلام است. انقیاد و تسلیمِ محض در تمام عبادات، بهخصوص در حج لازم است؛ چرا که، بسا ما با اعمال دیگر عبادات مأنوسیم وحکمت آنها را درک میکنیم اما با مناسک حج، که عبادتی است عظیم و پیچیده، انس و آشنایی نداریم و اسرار و حکمتش را نمی‌شناسیم و در این میان، آنچه انسان را به انجام این اعمال وا میدارد تنها امر خداونداست و قصد امتثال حکمِ او.
انقیاد و تسلیم در حج و مطیع اوامر الهی بودن، نوعی آزمایش است و بدینوسیله آنان که پایبند به قوانین و دستورات دین‌و احکام حج نیستند، از همدیگر تمیز داده میشوند؛ زیرا آنانکه در قلبشان مرض و نفاق ریشه دوانیده، اگر چه با جماعت مسلمانان در اعمال حج شرکت کردهاند، لیکن چون در باطن بصیرتی ندارند، بی مبالاتی در انجام احکام حج‌مینمایند و این اعمال را بی معنی و هجو میپندارند.
در روایات آمده است، شخص فاسقی از امام کاظم (ع) پرسید: ای ابوالحسن، نظر شما در مورد استظلال مردِ مُحرم چیست؟ در حالیکه سوار بر مرکب شده، جایز است‌در سایه قرار گیرد؟ حضرت فرمودند: حرام است.
مرد فاسق پرسید: همین مُحرم وقتی میخواهد به مکان مستور و بیت الخلا رود، آیا جایز است استظلال کند؟
امام (ع) فرمودند: آری، استظلال در این حال جایز است.
شخص فاسق در این هنگام پوزخندی زد و بار دیگر همین پرسش را با حالت استهزا و تمسخر طرح کرد و پرسید: چه فرقی است میان این دو حالت که یکی حرام است و دیگری جایز؟!
امام (ع) فرمودند: ای ابا یوسف، احکام الهی و دستورات دینی را با قیاسهای بچهگانه نمیتوان به دست آورد. شما دین را به بازی میگیرید اما رفتار و عمل ما همان عمل پیامبر (ص) است. کلام‌ما نیز کلام همان حضرت است. پیامبر (ص) در حال احرام، آنگاه که سوار بر مرکب بودند، استظلال نمیکردند و هرگاه تابش خورشید موجب آزارشان می‌گردید، قسمتی از بدنشان را با قسمتی دیگر می پوشاندند و یا صورت مبارک خویش را با دستشان استتار می‌کردند، اما وقتی از مرکب پیاده میشدند، استظلال میکردند و به بیت الخلا و یا به خانه وارد میشدند و یا در سایه دیوار می نشستند. (3)
در کافی از امام صادق (ع) نقل شده اگر جماعتی از مسلمانان تنها خدا را عبادت کنند و شریکی برای او نگیرند و نماز هم به پا دارند و زکات بدهند و حج خانه خدا بگزارند و روزه ماه رمضان بگیرند، ولی در یک عملیکه خدا و رسول (ص) انجام داده، چون و چراکنند که:
چرا این عمل اینگونه است


1- بحارالأنوار، ج 2، ص 19، «عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَکْعَةٌ یُصَلِّیهَا الْفَقِیهُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ رَکْعَةٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِدُ».
2- بقره: 128
3- بحار الانوار، ج 48، ص 171؛ اصول الکافی، ج 4، ص 350
«قَال الراوی دَخَلَ هَذَا الْفَاسِقُ ابو یوسف آنِفاً فَجَلَسَ قُبَالَةَ أَبِی الْحَسَنِ ع ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِی الْمُحْرِمِ أَ یَسْتَظِلُّ عَلَی الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَهُ لَا قَالَ فَیَسْتَظِلُّ فِی الْخِبَاءِ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْقَوْلَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ یَضْحَکُ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا فَرْقُ بَیْنِ هَذَا وَ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ بِقِیَاسٍ کَقِیَاسِکُمْ أَنْتُمْ تَلْعَبُونَ بِالدِّینِ إِنَّا صَنَعْنَا کَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قُلْنَا کَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّه ص کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَرْکَبُ رَاحِلَتَهُ فَلَا یَسْتَظِلُّ عَلَیْهَا وَ تُؤْذِیهِ الشَّمْسُ فَیَسْتُرُ جَسَدَهُ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا سَتَرَ وَجْهَهُ بِیَدِهِ وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فَیْ‌ءِ الْبَیْتِ وَ فَیْ‌ءِ الْجِدَارِ».

ص: 19
یا چرا این دستور چنان است؟
اگر خلاف این را میکرد بهتر بود و ...
و یا حتی اگر این چون و چرا را به زبان نیاورند و فقط از دل آنها بگذرد، به همین مقدار مشرک شدهاند. آنگاه حضرت فرمودند: «عَلَیکُمْ بِالتَّسْلِیم»؛ «بر شما باد که همیشه در مقابل احکام و اوامر پیامبر خدا (ص) تسلیم باشید.» (1)
بدین جهت، روح تعبّد و انقیاد، علاوه بر تعلیم وآموزش مناسک، دو رکن اساسی در محفوظ ماندن حج از آفات است و باید حاجی بداند خداوند که اعمال حج را تشریع کرده، همه اعمال آن به سود اوست و توجه به این حقیقت روح انضباط و تسلیم در برابر اوامر الهی را در انسان پرورش میدهد.
تعظیم مناسک نمادی از تق-- وا
خداوند متعال در تبیین‌اعمال و مناسک حج‌فرموده است:
(ذلِکَ وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ). (2)
«مناسک و برنامههای حج این بودکه بر شمردیم و هرکس از روی رضا و رغبت شعائر دین خدا و مناسک حج را تعظیم و احترام نماید و در مشاعر معظم اعمال لازم را مو به مو و با کمال انقیاد رعایت کند، در حقیقت این کار اوحاکی از پاکی دل و مقام پرهیزکاری و خوف از خدا در دل‌اوست.»
نکته اینجا است که خداوند نفرمود «هرکسکه مناسک حج را به جا آورد» بلکه فرمود: « (مناسک حج) این است! و هرکس برنامه‌های الهی را بزرگ دارد ...» و این همراه با نوعی تعظیم و احترام و مطیع فرمان خدا بودن است؛ همانطورکه سربازان، در پادگان، به پرچم کشور خود احترام میکنند. روشن است که پرچم پارچهای بیش نیست و احترام به آن، از آن رو است که نماد وطن است و تنها در این صورت است که حس وطن پرستی سرباز جلوه و نمود پیدا می‌کند.
اگر قرآن کریم فرموده: وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ ... و در آیه دیگر فرموده است: وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه ...؛ (3) «و (قربانی کردن) شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم و ...» در واقع مقصود از تعظیم قربانی حج در اینجا، تعظیم و بزرگداشت مقام و موقعیت دین خدا و آداب حج است و بدین ترتیب، ارتباط و نشأت این عمل از تقوای دلها است.
3. توجه به غیر صاحب البیت
از امام صادق (ع) در باره آداب حج نقل شده که فرمود: «هرگاه اراده حج کردی، پیش از سفر، قلبت را برای خداوند- عزّ وجلّ- از هر مشغول کننده و تاریکی حجاب پاکیزه ساز و همه امور را به آفرینندهات واگذارو در همه حرکات و سکنات بر او توکّل کن و بر قضا و حکم و تقدیر تسلیم شو و دنیا و راحتی مخلوق را واگذار ...». (4)
توجه به خدا، آن هم در کنار بیت الله الحرام، که از هر نظر آمادگی برای راز و نیاز و حضور قلب فراهم است و عوامل اشتغال فکر و انصراف ذهن، به حد اقلّ میرسد، از فیضها و مواهب معنوی حج است؛ لذا تمام تلاش حاجی باید این باشد که از هرچه او راغافل میکند و از توجه و ارتباط روحی با خداوند باز میدارد، بپرهیزد، هر چند آن مانع، از امور مباح باشد؛ چه رسد به انجام محرّمات، آنهم در حرم امن الهی!
همانطورکه در نماز شب، که بارزترین مظهر پیوند با خدا و طریق وصل به مقام محمود است، ممکن است نمازگزار مشغول غیر خدا شود. در اینصورت فرقی نیست میان صلاة اللیل او و صلاة النهارش.
در نهج البلاغه آمده است: «
کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیسَ لَهُ مِنْ صِیامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیسَ لَهُ مِنْ قِیامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاء». (5)
امام صادق (ع) در مورد نماز، که معراج مؤمن و مایه چشم روشنی اوست، به اسم جلاله سوگند میخوردند که: ممکن است شخصی پنجاه سال نماز بخواند اما خداوند حتی یک نماز اورا قبول نکند؛ «فَأَی شَی‌ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا!؟» (6)
بزرگترین سعادت و موفقیت حاجی، داشتن حالت دعا و رسیدن به مقام انس با خدا و احساس شیرینی مناجات با او است. اگر این ارتباط روحی و توجّه قلبی به صورت مؤثر ونافذ حاصل شود و رابطهای میان حاجی و صاحب البیت


1- اصول الکافی، ج 1، ص 390، «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْکَاهِلِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ‌ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ ع صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الآیَةَ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیمِ».
2- حج: 32
3- حج: 36
4- مصباح الشریعة، ص 47، «قال الصادق ع إذا أردت الحج فجرد قلبک لله عز و جل من قبل عزمک من کل شاغل و حجب عن کل حاجب و فوض أمورک کلها إلی خالقک و توکل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکونک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و تدع الدنیا و الراحة و الخلق ...»
5- نهج البلاغه، ص 495
6- اصول الکافی، ج 3، ص 269، «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَیَأْتِی عَلَی الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَیُّ شَیْ‌ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا وَ اللَّه».

ص: 20
برقرار گردد و به رؤیت و شهود قلبی صاحب خانه نایل شود؛ یعنی همان کشف و شهودی که نیازمند سالها تهذیب نفس و عبادت و ریاضت است، برای حاجی با اخلاص یک شبه به دست آید و در اثر این شهود عرفانی، نور حج در دل او بتابد، اثر آن در مرتبه اول در موافقت و اطاعت اوست، و به سبب این اطاعت، از هرگونه مخالفت در افکار و اخلاق و صفات و اعمال و گفتار و رفتاردوری خواهد کرد و به عبارت دیگر، نور حج در دل او تابیده میشود. این معرفت عرفانی ضیوف الرحمان تا حدی شبیه است به رؤیت قلبی خدا توسط طوفان زدگان دریا که در بین امواج متلاطم و در اثر قطع امیدها و برطرف شدن غفلت ها دلشان ناگزیر متوجه خداوند می گردد. (1)
به گفته مرحوم شیخ بهایی:
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو مقصود من از کعبه بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
اما در این میان، غفلت زدگی و کاهلی کم نیست، هستند کسانیکه در اعمال حجشان مبتلا به آفت جبران ناپذیری میشوند و از ذکر و توجه به صاحب البیت‌منحرف میگردند، جهتش هم روشن است؛ هر چه اشتغال و سرگرمی به امور مادی متراکمتر شوددلها کمتر فراغت به دست میآورندکه به معنویات بپردازند ودیگر در دلها جای تهی برای توجه بهخدا کمتر میشود و در واقع این افراد از حج، تنها به پوستهای از آن قناعت کرده و مغزش را به دور افکندهاند و حج را وسیلهای برای تفریح و سیر وسیاحت وکسب مادیات وعناوین میدانند و هرگز بهروح حج واقف نمیشوند.
امام صادق (ع) فرمودند: در حج و مشاعر، برای خودت هر دعایی را که دوست داری، با تمام جدّ و جهد مطرح کن؛ چرا که روز عرفه روز دعا و مسألت است و پناه به خدا ببر از وسوسههای شیطان و فریب خوردن از آن؛ چرا که بهترین محلیکه شیطان میکوشد انسان را به غفلت و کاهلی و نسیان بکشاند، همین بیت الله الحرام و مشاهد مشرفه است و بر حذر باش از مشغول شدن به اموری مانند تماشا کردن مردم و یا اموری که چندان مهم نیست و پیوسته بگو: خدایا! من از میهمانهایت بی بهره نباشم و بر من که از راه دور آمدهام رحم کن! (2)
البته یادآوری این نکته لازم است که ویژگی ضیافت الهی و حج این است که کسی از این ضیافت خانه با دست تهی و بی پاداش بر نمیگردد، هر چند با بهرهای قلیل ومنافع دنیوی، اما این بهره کجا و مرتبه عالی حج مبرور که به منزله تولّد ثانوی است کجا؟ برگشت این حاجی خائب و خاسر کجا وبرگشت حاجی عارف و ذاکر با برات بهشت کجا؟ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاء.
ادب تشرّف در حضور با توجه
سزاوار است در کنار بیت الله الحرام و مشاعر، که محلّ نزول فیوض الهی است، متوجه این مطلب باشد که این مشاهد شریفه، قدمگاه و مطاف و مصلّای انبیا و ائمه (علیهم السلام) و صلحا و محل آمد و شد پاکیزگان است و کسی که گام در این مکان میگذارد، باید خود را از سنخ آنان کند.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: (3) «هرگاه به درِ مسجدی رسیدی، بدان که سلطان بزرگی را قصد کردهای و به بارگاه او گام ننهند، مگر پاکیزگان و همنشین او نشوند، مگر تصدیق کنندگان. متوجه باشکه او قادر است عملی را قبول کند و از راه تفضل اجر و مزد عطا فرماید، هر چند که عمل کم باشد و یا این که از روی عدل و حساب، عمل را رد کند، هر چند بسیار باشد. پس بنگر که نامت از کدامین دفتر بیرون میآید.
اگر شیرینی و حلاوت مناجات پروردگار را چشیدی، پس داخل مسجد شو که اذن ورود به تو دادهاند، وگرنه درن-- گ کن و داخل مسجد مشو، مانند توقفِ شخص مضطر و بیچارهای که اسباب و وسایل از وی منقطع شده است. پس آنگاه که خداوند اذنت داد به مسجد در آی؛ زیرا که خداوند اجابت کننده مضطر و بیچاره است.
آری، هرگاه حالت توجه در تو نبود و شیرینی لذت حضور و ارتباط با خدا را در خود احساس نکردی، کنار درِ مسجد بنشین و از همانجا دست به دعا بردار و بگو:
(أَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یکْشِفُ السُّوء). (4)


1- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِی عَلَی اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَکْثَرَ عَلَیَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَیَّرُونِی؟ فَقَالَ لَهُ: یَا عَبْدَ اللَّهِ، هَلْ رَکِبْتَ سَفِینَةً قَطُّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَهَلْ کُسِرَ بِکَ حَیْثُ لَا سَفِینَةَ تُنْجِیکَ وَ لَا سِبَاحَةَ تُغْنِیکَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُکَ هُنَالِکَ أَنَّ شَیْئاً مِنَ الأَشْیَاءِ قَادِرٌ عَلَی أَنْ یُخَلِّصَکَ مِنْ وَرْطَتِکَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ الصَّادِقُ ع فَذَلِکَ الشَّیْ‌ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَی الْإِنْجَاءِ حَیْثُ لا مُنْجِیَ وَ عَلَی الإِغَاثَةِ حَیْثُ لَا مُغِیثَ».
2- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 182، «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ... وَ تَخَیَّرْ لِنَفْسِکَ مِنَ الدُّعَاءِ مَا أَحْبَبْتَ وَ اجْتَهِدْ فَإِنَّهُ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ تَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَنْ یُذْهِلَکَ فِی مَوْطِنٍ قَطُّ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یُذْهِلَکَ فِی ذَلِکَ الْمَوْطِنِ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشْتَغِلَ بِالنَّظَرِ إِلَی النَّاسِ وَ أَقْبِلْ قِبَلَ نَفْسِکَ وَ لْیَکُنْ فِیمَا تَقُولُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ فَلَا تَجْعَلْنِی مِنْ أَخْیَبِ وَفْدِکَ وَ ارْحَمْ مَسِیرِی إِلَیْکَ مِنَ الْفَجِّ الْعَمِیقِ».
3- مصباح الشریعة، ص 130، «قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا بَلَغْتَ بَابَ الْمَسْجِدِ فَاعْلَمْ أَنَّکَ قَدْ قَصَدْتَ بَابَ مَلِکٍ عَظِیمٍ لَمَا یَطَأُ بِسَاطَهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ وَ لَا یُؤْذَنُ لِمُجَالَسَتِهِ إِلَّا الصِّدِّیقُونَ فَهَبِ الْقُدُومَ إِلَی بِسَاطِهِ هَیْبَةَ الْمَلِکِ فَإِنَّکَ عَلَی خَطَرٍ عَظِیمٍ إِنْ غَفَلْتَ فَاعْلَمْ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَی مَا یَشَاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَ الْفَضْلِ مَعَکَ وَ بِکَ فَإِنْ عَطَفَ عَلَیْکَ بِرَحْمَتِهِ وَ فَضْلِهِ قَبِلَ مِنْکَ یَسِیرَ الطَّاعَةِ وَ أَجْزَلَ لَکَ عَلَیْهَا ثَوَاباً کَثِیراً وَ إِنْ طَالَبَکَ بِاسْتِحْقَاقِ الصِّدْقِ وَ الإِخْلَاصِ عَدْلًا بِکَ حَجَبَکَ وَ رَدَّ طَاعَتَکَ وَ إِنْ کَثُرَتْ وَ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ وَ اعْتَرِفْ بِعَجْزِکَ وَ تَقْصِیرِکَ وَ انْکِسَارِکَ وَ فَقْرِکَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَإِنَّکَ قَدْ تَوَجَّهْتَ لِلْعِبَادَةِ وَ الْمُؤَانَسَةِ بِهِ وَ اعْرِضْ أَسْرَارَکَ عَلَیْهِ وَ لْتَعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ أَسْرَارُ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ وَ عَلَانِیَتُهُمْ وَ کُنْ کَأَفْقَرِ عِبَادِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَخْلِ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ شَاغِلٍ یَحْجُبُکَ عَنْ رَبِّکَ فَإِنَّهُ لَا یَقْبَلُ إِلَّا الأَطْهَرَ وَ الأَخْلَصَ وَ انْظُرْ مِنْ أَیِّ دِیوَانٍ یُخْرَجُ اسْمُکَ فَإِنْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِهِ وَ لَذِیذَ مُخَاطَبَاتِهِ وَ شَرِبْتَ بِکَأْسِ رَحْمَتِهِ وَ کَرَامَاتِهِ مِنْ حُسْنِ إِقْبَالِهِ عَلَیْکَ وَ إِجَابَتِهِ فَقَدْ صَلَحْتَ لِخِدْمَتِهِ فَادْخُلْ فَلَکَ الإِذْنُ وَ الأَمَانُ وَ إِلَّا فَقِفْ وُقُوفَ مَنِ انْقَطَعَ عَنْهُ الْحِیَلُ وَ قَصَرَ عَنْهُ الأَمَلُ وَ قَضَی عَلَیْهِ الأَجَلُ فَإِنْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِکَ صِدْقَ الالْتِجَاءِ إِلَیْهِ نَظَرَ إِلَیْکَ بِعَیْنِ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اللُّطْفِ وَ وَفَّقَکَ لِمَا یُحِبُّ وَ یَرْضَی فَإِنَّهُ کَرِیمٌ یُحِبُّ الْکَرَامَةَ لِعِبَادِهِ الْمُضْطَرِّینَ إِلَیْهِ الْمُحْتَرِقِینَ عَلَی بَابِهِ لِطَلَبِ مَرْضَاتِهِ قَالَ تَعَالَی أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ».
4- نمل: 62

ص: 21
«وَ لْیکُنْ فِیمَا تَقُولُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ فَلَا تَجْعَلْنِی مِنْ أَخْیبِ وَفْدِکَ وَ ارْحَمْ مَسِیرِی إِلَیکَ مِنَ الْفَجِّ الْعَمِیق». (1)
«پیوسته بگو: خدایا! من عبد تو هستم. پس از نا امیدترین این جماعت و کم بهرهترین شان قرارم مده. خدایا! خائب و حاجت نگرفته نباشم. پروردگارا! به من که از راه دور آمدهام، رحم، شفقت و ملاطفت فرما!»
به یقین آنانکه خداوند منت نهاده و امکان عشق ورزی به ذات خویش را ارزانیشان کرده، حتی لحظهای از مناجات و زمزمه محبتآمیز با او را به هستی دنیا نمیفروشند.
افلح، غلام امام جواد (ع) در باره حالات معنوی آن حضرت، هنگام ورود به مسجد الحرام میگوید: با حضرت برای انجام حج به مکه رفتیم. پس آنگاه که داخل مسجد الحرام شدیم، امام (ع) در حال ذکر و مناجات بودند، لحظه‌ایکه چشمش به بیتالله الحرام افتاد، با صدای بلند گریست؛ بهطوری که مردم را متوجه خود میکرد. عرض کردم: مولای من! پدر و مادرم به فدایت. آرامتر، وقتی صدایت را بلند میکنی مردم متوجه تو میشوند! حضرت فرمودند: وای بر تو! چرا گریه نکنم؟ شاید از جانب صاحب این خانه بر من نظر رحمتی شود و موجب فوز و رستگاری‌ام گردد.
امام (ع) طواف کردند و برای نماز طواف، پشت مقام ابراهیم (ع) ایستادند و سرانجام سر برسجده نهادند. آنگاه که سر از سجده برداشتند، دیدم محلّ سجدهاش از اشک چشمانش خیس شده است. (2)
چنانکه در مثنوی آمده:
تا نگرید طفلک حلوا فروش بحر رحمت در نمیآید به جوش ...
تا نگرید ابر کی خندد چمن تا نگرید طفل کی جوشد لبن
گفت «وَ لْیبْکُوا کَثیراً» گوش دار تا بریزد شیر ف-- ضل کردگار
آری، نشانه حج توأم با اشتیاق وتوجه به خدا این استکه زائر بیت الله احساس لذت و حلاوت وسهولت در انجام اعمال حج میکند، بهخلاف حج توأم با غفلت ونسیان یاد خدا که علامتش احساس مرارت و شدت در سفر حج است.
حضرت موسی (ع) درکوه طور، در انتظار شنیدن کلام حق و در شوق مناجات با خدا چنان بودکه چهل شبانه روزفکر طعام وآب‌را از خاطر برده بود، این حال وهوای خوش، نتیجه عشق وشوق به خداستکه قلب بهطور کامل در اختیار توجه به خدا قرار میگیرد.
راوی (یحیی الکاهلی) گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که در یادآوری حج میفرمود: تا آنجا که توان داری، هرگز خودت را از آمدن به حج محروم نکن؛ آیا نمی بینیکه در اینجا حال و هوای خوشی داری؟ بهطوریکه با سر و وضع ژولیده و غبار آلودی و پوست بر بدنت جمع شده و میلرزد و از توجه و نگاه کردن به زنان خود داری میکنی؛ آن‌چنانکه گویی در اثر تشرف بهپیشگاه الهی از خود بیخود و مبهوت گشتهای و به غیر از پروردگارت و حلاوت مناجات با او به هیچ چیز دیگر توجه نداری. (3)
4. حج و مال نا مشروع
مال دنیاکه از راه حلال و بی شبهه‌به دست آید و مصرف در عبادات مالی وکسب آخرت شود، بهترین مالها است.
در روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل است که: اطیب اموال خود را در سه مورد به مصرف رسانید؛ الف) مهریه زنان ب) انجام حَجّة الاسلام ج) تهیه کفن. (4)
حج عبادتی‌است هزینهبر که نیاز به انفاقات مالی دارد و از این رو، آن را در ردیف عبادات مالی دیگر؛ مانند زکات، خمس و انفاقات مستحبی شمردهاند.
این ویژگی در حج اقتضا میکند هزینههایی که در راه تحقق این عبادت صورت می‌گیرد، همگی از یک منبع مالی حلال و بی شبهه است و فقط در این صورت است که در پاسخ
«لَبَّیک، الَّلهُمَّ لَبَّیک»
او، ندای
«لَبَّیکَ وَ سَعدَیک»
میشنود، اما کسیکه حجش با مال غیر طیب‌باشد، پاسخی جز
«لَا لَبَّیکَ وَ لَا سَعدَیک»
نخواهد شنید و با


1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 538
2- بحار الأنوار، ج 46، ص 290، «عَنْ أَفْلَحَ مَوْلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ خَرَجْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ حَاجّاً فَلَمَّا دَخَلَ الْمَسْجِدَ نَظَرَ إِلَی الْبَیْتِ فَبَکَی حَتَّی عَلَا صَوْتُهُ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ فَلَوْ رَفَعْتَ بِصَوْتِکَ قَلِیلًا فَقَالَ لِی وَیْحَکَ یَا أَفْلَحُ وَ لِمَ لَا أَبْکِی لَعَلَّ اللَّهَ تَعَالَی أَنْ یَنْظُرَ إِلَیَّ مِنْهُ بِرَحْمَةٍ فَأَفُوزَ بِهَا عِنْدَهُ غَداً قَالَ ثُمَّ طَافَ بِالْبَیْتِ ثُمَّ جَاءَ حَتَّی رَکَعَ عِنْدَ الْمَقَامِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ فَإِذَا مَوْضِعُ سُجُودِهِ مُبْتَلٌّ مِنْ کَثْرَةِ دُمُوعِ عَیْنَیْهِ وَ کَانَ إِذَا ضَحِکَ قَالَ اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِی».
3- وسائل الشیعة، ج 11، ص 110، «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَ یَذْکُرُ الْحَجَّ فَقَالَ ... لَا تَدَعِ الْحَجَّ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَیْهِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ یَشْعَثُ فِیهِ رَأْسُکَ وَ یَقْشَفُ فِیهِ جِلْدُکَ وَ تَمْتَنِعُ فِیهِ مِنَ النَّظَرِ إِلَی النِّسَاءِ».
4- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 189، «رُوِیَ أَنَّ السِّنْدِیَّ بْنَ شَاهَکَ قَالَ لأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع أُحِبُّ أَنْ تَدَعَنِی عَلَی أَنْ أُکَفِّنَکَ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَکْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا».

ص: 22
حجی مردود برخواهد گشت.
امام باقر (ع) میفرماید: «اموالیکه از طریق کسبهای حرام؛ مانند غش در معامله، ربا، خیانت و یا سرقت به دست آید، نمیتوان از آن زکات و صدقه داد و یا در راه حج و عمره صرف کرد؛ صرف آن در چنین اموری، نزد خدا به اندازه پرِ پشهای ارزش ندارد و این اموال که از حرام به دست آمده، علاوه بر اینکه خود معصیت بزرگی است، هر چه در آن تصرف شود، معصیت روی معصیت است.» (1)
مراجع عظام تقلید، در مورد پولهاییکه در راه حج؛ مانند ثبت نام، لباس احرام، قربانی و ... هزینه میشود، دستور به لزوم حسابرسی و تخمیس قبل از سفر حج‌میدهند.
5. حجّ همراه‌باکبر و غرور
از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «کسیکه قصد تشرّف به بیت الله الحرام؛ برای گزاردن حج یا عمره دارد، اگر با دوری از کبر و خود بزرگ بینی باشد، از گناهان گذشته پاک میشود؛ مانند روزیکه از مادر زاده شده است. بزرگ پنداشتنِ خود، جهل به حق و خرده گرفتن بر اهل حق است. هرکس چنین کند، منازعه و مجادله با خدا کرده است.» (2)
تکبر و خود بزرگ بینی؛ نسبت به خدای سبحان باشد (که أدنی الإلحاد است) و یا تکبر به مردم (که «لَا یعْرِفْ لأَحَدٍ الْفَضْل»)، از بدترین رذایل اخلاقی است‌و موجب آسیب دیدگی اعمال حج میشود؛ چرا که در حج روح بندگی وشکستگی نفس نهفته است.
روشن است که یکی از حکمتها و اسرار حج، تعیین عیار بندگی و تسلیم حاجی است. باید واقعاً عبد الله‌و بنده خدا باشی تا آنگاه که در مقابل باب بیت الله الحرام ایستاده‌ای بگویی:
«سَیدِی! عَبْدُکَ بِبَابِک»
وبلکه بگویی: بنده کوچک و ذلیلی هستم در پیشگاه تو؛
«عُبَیدُکَ بِفِنَائِکَ، فَقِیرُکَ نَزَلَ بِسَاحَتِک»
. بلکه امام سجاد (ع) گفت:
«وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ اْلأَقَلِّینَ، وَ أَذَلُّ اْلأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا». (3)
آری، حاجی باید اثبات کند که عبد الله است نه عبد الهوی و الدنیا و باید عبد بود تابه حریم کبریایی مولا راه یافت.
6. سستی و کاهلی در طول سفر حج
پیامبرخدا (ص) در وصایا و سفارشهای خود به امیر مومنان (ع) میفرمایند: «آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَة». (4) واژه «فَتْرَة» به معنای‌سستی و بیحالی بعد از شور و نشاط است و نیز احساس ضعف روحی و کم همتی بعد از قوت اراده و پایداری را «فَتْرَة» گویند. در این حدیث نبوی، از آن به عنوان «آفت‌عبادات» یاد شده است.
دیده میشود برخی از افراد که رنج سفرِ حج را بر خود هموار میکنند، به اعمال ظاهری و صوری و چند طواف مستحبی دلخوش میشوند و به همین مقدار از اعمال قناعت میکنند و ازباقی‌مانده سفرخود غافل میشوند و و از فرصتهای ارزشمندشان بهرهای نمیبرند وآنرا در پرسه زدن درخیابانها و مغازهها و بازار و یا با گفتگوهای لهو و سرگرم کننده میگذرانند. در حالی که باید حضور در این مشاهد مشرفه را توفیقی بزرگ برای خود بشمارند و در این اندیشه باشند که ممکن است دیگر توفیق حضور در این سرزمین را نیابند.
امیر مومنان (ع) میفرماید:
«اْلإِعْجَابُ یَمْنَعُ مِنَ اْلازْدِیَادِ».
(5)
سوتیتر:
انقیاد و تسلیم در حج و مطیع اوامر الهی بودن، نوعی آزمایش است و بدینوسیله آنان که پایبند به قوانین و دستورات دین‌و احکام حج نیستند، از همدیگر تمیز داده میشوند؛ زیرا آنانکه در قلبشان مرض و نفاق ریشه دوانیده، اگر چه با جماعت مسلمانان در اعمال حج شرکت کردهاند، لیکن چون در باطن بصیرتی ندارند، بی مبالاتی در انجام احکام حج‌مینمایند و این اعمال را بی معنی و
هجو میپندارند.


1- وسائل الشیعة، ج 11، ص 145، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: «مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ أَرْبَعٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ فِی أَرْبَعٍ مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ غُلُولٍ أَوْ رِبًا أَوْ خِیَانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ فِی زَکَاةٍ وَ لَا صَدَقَةٍ وَ لَا حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ».
2- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 205، قَالَ الصَّادِقُ ع: «مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَیْتَ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً مُبَرَّأً مِنَ الْکِبْرِ رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیْئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ الْکِبْرُ هُوَ أَنْ یَجْهَلَ الْحَقَّ وَ یَطْعُنَ عَلَی أَهْلِهِ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَهُ».
3- الصحیفة السجادیة، دعای روز عرفه.
4- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 371
5- نهج البلاغة، ص 500

ص: 23
اموالیکه از طریق کسبهای حرام؛ مانند غش در معامله، ربا، خیانت و یا سرقت به دست آید، نمیتوان از آن زکات و صدقه داد و یا در راه حج و عمره صرف کرد؛ صرف آن در چنین اموری، نزد خدا به اندازه پرِ پشهای ارزش ندارد و این اموال که از حرام به دست آمده، علاوه بر اینکه خود معصیت بزرگی است، هر چه در آن تصرف شود، معصیت روی معصیت است.