ویژگی های حج در قرآن‌

نوع مقاله : اسرار و معارف حج

نویسنده

موضوعات


مقدمه
قرآن- معجزه جاودان الهی- چشمه جوشانی است که هرگز خشک نمی‌گردد. دریای بی‌کرانی که به عمقش نمی‌توان رسید. (1) سفره گسترده‌ای که هر کس به اندازه ظرفیتش و به میزان تشنگی‌اش از آن بهره می‌گیرد. (2)
کتاب عزیزی که در فتنه‌ها باید به آن پناه برد (3) و در ارزیابی آرا و نظریات و تمایلات باید آن‌را محور قرار داد.
کتاب جاودانی که پا به پای زمان، جریان دارد. شگفتی‌های آن هرگز تمام شدنی نیست و نوآوری‌های آن تا ابد به کهنگی نمی‌گراید (4) و تا روز قیامت کلامی است تازه و نزد هر فرد، شاداب و زنده خواهد بود. آهنگ نغمه‌های فرح بخش آن در هر زمان سخن تازه‌ای دارد و تشنگان را سیراب می‌نماید؛ (5) اما هرگز از آن سیراب نمی‌گردند؛ (6) دارویی که هیچ دردی با او باقی نمی‌ماند؛ نوری که هیچ ظلمتی با او جمع نمی‌شود. (7) در عظمت قرآن همین بس که کلامی است از خداوند بزرگ و تراوشی است از علم بی‌انتهای او که هرگز فکر محدود بشر نمی‌تواند به همه اسرار و گنجینه‌های نهفته در آن دست پیدا کند. توگویی قرآن اقیانوس ژرفی است که هرچه بررسی و تحقیق بیشتر، رموز و اسرار آن متجلّی‌تر می‌گردد.
از گنجینه‌های نهفته در کلام الهی، مراسم باشکوه حج است که هر چه بررسی و تحقیق در اطراف آن بیشتر گردد، معارف و رموز و اسرار آن آشکارتر می‌شود.
حضرت امام خمینی (رحمة الله) احیاگر حج ابراهیمی در پیامی به حجاج بیت الحرام فرمود: «اندیشمندان و غوّاصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند ... از صدف این دریا، گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت.» (8)
پیامبر گرامی اسلام در یک بیان نورانی، حج را عصاره اسلام و معادل شریعت دانسته است؛ چنان که وارد است:
«والخامسة الحج و هی الشریعة». (9)
همچنان که مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف خصال، ضمن اشاره به این روایت فرمود: «
قد جاء فی تعلیل الرسول للحج ضمن تعلیله لسائر الفرائض بانه معادل لتمام الشریعة
». (10)
پس حج نمونه و مدل کوچکی از اسلام بزرگ است. گویا خداوند متعال اراده نمود که اسلام را در همه ابعادش در یک عبادت جای دهد تا حاجی کل اسلام را یک باره تجربه نماید.
مرحوم صاحب جواهر در دائره المعارف فقهی شیعه، حج را این‌گونه تعریف نموده است:
«هو من أعظم شعار الإسلام، و أفضل ما یتقرب به الأنام إلی الملک العلام ... فهو حینئذ ریاضة نفسانیة و طاعة مالیة، و عبادة بدنیة، قولیة و فعلیة، و وجودیة و عدمیة، و هذا الجمع من خواص الحج من العبادات التی لیس فیها أجمع من الصلاة، و هی لم تجتمع فیها ما اجتمع فی الحج من فنون الطاعات ...
وعلی کلّ حال فللحج أسرار و فوائد لا یمکن إحصاؤها.
سپس فرمود: «
وانّ الحجّ المبرور لا یعد له شی‌ء»؛ (11) «هیچ چیز با حج برابری نمی‌کند.» سخن گفتن و قلم زدن درباره فریضه‌ای که آیینه تمام نمای اسلام و جلوه‌گاه شریعت است، کاری بس دشوار بلکه تمام نشدنی است؛ هم‌چنان که رییس مذهب شیعه، حضرت جعفربن محمد الصادق (ع) در پاسخ پرسش زراره- که پرسید: یا بن رسول الله چند سال است از شما درباره حج می‌پرسم، شما پاسخ می‌فرمایید؟- فرمود: ای زراره، خانه‌ای که دو هزار سال پیش از آدم به سوی آن حج گزارده می‌شود، آیا می‌شود مسائل آن در عرض چهل سال پایان پذیرد؟! (12)


1- قال علی 7: «أَنْزَلَ عَلَیْهِ‌الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ ... وَ بَحْرٌ لَا یَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُیُونٌ لَا یُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ لَا یَغِیضُهَا الْوَارِدُونَ». رک: شرح نهج البلاغه، عبده، ج 2
2- «أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَه اللهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُم» .. رک: میزان الحکمه، ج 8، ص 74
3- «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ». 
4- «ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ ... لَا تُحْصَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَی غَرَائِبُهُ ...»- چنانکه از امام رضا 7 سؤال شد: «مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عَلَی النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً، فَقَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ...» رک: تفسیر برهان، ج 1، ص 28
5- علی 7 در وصف قرآن فرمود: «جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ ... وَ دَوَاءً لَیْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَة» ر. ک: میزان‌الحکه، ج 8، ص 66
6- قال رسول الله ص: «ولا یشبع منه علماؤه» میزان الحکمه، مج 8، ص 65
7- علی 7 در وصف قرآن فرمود: «جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ ... وَ دَوَاءً لَیْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَة» رک: میزان الحکمه، ج 8، ص 66
8- حج در کلام و پیام امام خمینی، ص 71
9- وسائل الشیعه، ج 1، ص 26
10- خصال، ج 2، ص 447
11- جواهر الکلام، ج 17، صص 218- 214
12- وسائل الشیعه، ج 11، ص 12

ص: 7
اما از باب
«ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه»
نوشته‌ای که در پیش رو دارید با بضاعت اندک در اهمیت حج تدوین شده و کوششی است اندک در جهت آشنا نمودن زائران خانه خدا با حج ابراهیمی، تا با آگاهی بیشتر در مراسم حج شرکت نمایند و این فرصت استثنایی را با انجام مراسم تشریفاتی و بی‌روح از دست ندهند. امید است مقبول درگاه حق واقع شود.
فصل اول: ویژگی‌ها و تأکیدها در چگونگی بیان تشریع حج
وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ). (1)
حج از واجبات الهی است که در تمام ایام عمر یک‌بار با شرایطی ویژه واجب می‌شود و این آیه از آیاتی است که دلالت بر وجوب حج دارد؛ اما چگونگی بیان وجوب حج در این آیه کریمه، به‌گونه‌ای است که در هیچ یک از واجبات دیگر به چشم نمی‌خورد. بیان وجوب حج در این آیه، مانند بیان وجوب نماز و زکات نیست، بلکه به منزله میثاق و عهد الهی است که بر گردن همه انسان‌ها گذاشته شده است؛ از این رو تعبیر وجوب حج به سیاق خطاب امری، آن‌گونه که در مورد سایر عبادات بیان شده، نیست بلکه در قالب میثاق و عهد مخصوص الهی با اسم جلاله، در حالی که مقدم بر متعلّق خود گردیده، بیان شده است- که در هیچ یک از عبادات دیگر نمونه ندارد- چنان‌که امام صادق (ع) در این باره فرمود:
«... وَ اعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ تَعَالَی لَمْ یَفْتَرِضِ الْحَجَّ وَ لَمْ یَخُصَّهُ مِنْ جَمِیعِ الطَّاعَاتِ بِالْإِضَافَةِ إِلَی نَفْسِهِ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا
)». (2)
پس حج، پیمان و عهدی است میان خداوند و بندگان او، هر طور که شده باید از عهده آن برآیند و به هیچ وجه از انسان‌های مستطیع ساقط نمی‌شود؛ به‌طوری‌که این عهد و میثاق با مرگ هم ساقط شدنی نیست و اگر خودش معذور شد، باید نایب بگیرد.
مطلب قابل توجه دیگر در این آیه، این است که: به جای «
لَمْ یَحُجّ
» یا «
مَنْ تَرَکَ الْحَجَ
» از کلمه کفر استفاده شده و بدین طریق ترک حج مساوی با کفر عملی معرفی گردیده است؛ این در حالی است که چنین تعبیری در مورد هیچ ترک واجبی در آیات قرآن نمونه ندارد. (3)
علاوه بر این، ذکر استغنا- که دلالت بر نهایت خشم خداوند و خذ لان تارکین حج دارد- با ضمیمه تأکید «إِنَّ» و اسم ظاهر «الله» به جای ضمیر و تعبیر إِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ به جای «
إن الله غنی عنهم
»- که نوعی تعمیم را می‌رساند- همه این‌ها اهمیت و جایگاه ویژه حج را می‌رساند.
چنان‌که استفاده از جمله خبری برای تشریع وجوب حج، به جای صیغه امری، (4) به خصوص به صورت جمله اسمیه (5) آن هم با تقدم خبری که اسم ذات است، در قالب «
لفلان علیّ کذا
» که به قول بعضی از مفسران، از بلیغ‌ترین الفاظ در افاده وجوب است، (6) به انضمام این که در تشریع حج ابتدا فرمود: عَلَی النَّاسِ سپس آن را تخصیص به مستطیع زد، که نوعی توضیح و تفصیل بعد از ابهام و اجماع، آن‌هم در قالب بدل، (7) توجه به همه این نکات، شدت اهتمام قرآن نسبت به امر حج را اثبات می‌کند که در هیچ یک از عبادات دیگر سابقه ندارد. (8)
جالب توجه این‌که همه این نکات در ضمن یک آیه به کار برده شده. در ضمن، از تقدم خبر (الله) بر مبتدأ (حج البیت)، حصر استفاده می‌شود؛ یعنی فقط برای خدا انجام پذیرد.
فصل دوم: جامعیت حج و گستردگی ابعاد آن


1- آل عمران: 97
2- بحار الانوار، ج 96، ص 125
3- در فرهنگ قرآن، تنها به منکر خدا و اصول دین کافر اطلاق نشده است، بلکه در سه مورد دیگر هم کفر اطلاق شده است: تارک حج، رباخواران، ساحران- بقره: 102 و 275
4- بسیاری از اصولی‌ها معتقدند که جمله خبری در دلالت بر وجوب تأکید بیشتر از صیغه امر دارد.
5- جمله اسمیه از نظر علمای «معانی و بیان» دلالت بر دوام و ثبات دارد.
6- احکام القرآن، ابن عربی، ج 1، ص 374
7- بدل در حکم تکرار مبدل شده است و این نوعی تأکید را می‌رساند.
8- اکثر این نکات از کتب تفسیری: صافی، ج 1، صص 362 و 363؛ روح المعانی، ج 4، صص 13 و 14؛ تفسیر کبیر، ج 8، صص 165 و 166؛ تفسیر فرقان، ج 4، ص 273

ص: 8
از چیزهایی که دلالت بر اهمیت فوق‌العاده و منحصر به فرد حج دارد، وجود ابعاد مختلف و منافع وسیع و احیاناً متضاد حج است که این چنین وسعت و گستردگی در هیچ یک از عبادات دیده نمی‌شود و این از مختصات حج است.
خداوند متعال در خطاب به حضرت ابراهیم (ع) فرمود: مردم را دعوت به حج نمایید تا منافع خود را در آن بیابید؛ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ ... لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. (1)
عمومیت و گستردگی حج از اطلاق منافع و تکثیر آن- که دلالت بر تکثیر منافع یا تنویع منافع دارد- استظهار می‌شود که مفسران با تعبیرهای گوناگون به این وسعت اشاره کرده‌اند. بعضی گفته‌اند: «نوعی منافع دینی و دنیوی است که در هیچ یک از عبادات دیگر به چشم نمی‌خورد». (2) برخی دیگر نوشته‌اند: «حج محلّ تلاقی تمام دنیا وآخرت مسلمانان است.»(3) وگروه دیگر گفته‌اند: در آیه مبارکه، «منافعهم» و یا «المنافع» به کار برده نشده تا تصور نوعی خاص از منافع به ذهن تداعی نکند. (4) هم‌چنان که مرحوم صاحب جواهر در این باره فرمود:
- «
الحجّ ... ریاضة نفسانیّة و طاعة مالیّة، و عبادة بدنیّة، قولیة و فعلیة، و وجودیة و عدمیّة ...
- و هذا الجمع من خواص الحجّ من العبادات التی لیس فیها أجمع من الصلاة، و هی لم تجتمع فیها ما اجتمع فی الحج من فنون الطاعات ....
- و علی کلّ حال فللحج أسرار و فوائد لا یمکن إحصاؤها
». (5)
همچنین مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای در این زمینه فرمود:
«فریضه حج از جمله تکالیف نادری است که در آن، ابعاد متعدد و متنوّع مربوط به زندگی فرد و سلوک جمعی به شکل با شکوه و دارای تأثیر عمیق در تن و جان و اندیشه و نیز در منش و روش آدمی گنجانده شده و درست گزاردن آن می‌تواند او را به توفیقات بزرگی در همه عرصه‌های مادی و معنوی نایل سازد.» (6)
پس حج در میان عبادات الهی از همه باشکوه‌تر و گسترده‌تر و دارای ابعاد گوناگون است که در هیچ عبادت دیگر در یک جا جمع نشده است. بنابراین اگر بخواهیم جان و روح ما تصفیه شود، اگر بخواهیم صحنه مرگ و معاد در جان ما ریشه بدواند، و فرهنگ غنی اسلام در جوامع مسلمین تقویت یا احیا شود و هر گونه ریشه فرهنگ استعماری و وابستگی از جوامع مسلمین زدوده و به جای تفرقه و نفاق بذر اتحاد کاشته شود، اگر بخواهیم بنیه اقتصادی کشورهای اسلامی تقویت گردد و استقلال و حاکمیت و حریت و حمیت دینی عینیت یابد، اگر بخواهیم به فریادهای مظلومانه پاسخ داده شود و از مشکلات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یک دیگر آگاه و در رفع آن تلاش شود و در یک کلمه اگر بخواهیم دین و دنیای ما استوار بماند بهترین موقعیت موسم حج است؛ چنانکه نبی مکرم اسلام فرمود: «
مَنْ أَرَادَ دُنْیا وَ آخِرَ فَلْیؤُمَّ هَذَا الْبَیتَ
». (7)
فصل سوم: حج دعوت همگانی- فراخوان عمومی
أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِ (8)
همه فرایض و واجبات اسلامی متوجه مؤمنین است، چنان که در مورد روزه فرمود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ. (9)
یا درباره نماز فرمود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ .... (10)
اما امتیازات حج این است که متوجه عموم مردم است؛ یعنی حج مثل نماز و روزه و ... نیست که متوجه مؤمنان فقط باشد، بلکه همچون پرستش خدا، یک اعلان عمومی است:
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ. (11)


1- حج: 28
2- تفسیر کبیر، ج 23، ص 27؛ کشاف، ج 3، ص 152
3- سید قطب فی ظلال، ج 4، ص 2418
4- الفرقان، ج 17، ص 65
5- جواهر الکلام، ج 17، صص 214 و 218
6- گزیده‌ای از پیام مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به نماینده‌اش جناب آقای محمدی ری شهری.
7- وسائل الشیعه، ج 11، ص 58
8- حج: 27
9- بقره: 183
10- مائده: 6
11- بقره: 21

ص: 9
چنان‌که حضرت ابراهیم (ع) بعد از بازسازی کعبه مأمور شد که اعلان عمومی در میان مردم بنماید و أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِ سر دهد. (1)
هم چنان که وجوب و تشریع حج هم متوجه ناس و مردم است (
وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ
(2) تا آنجا که بعضی از مفسرین در توضیح این آیه گفته‌اند، به جای (
وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا
). به کار برده شده (3) تا اشعار به علّیت وجوب حج داشته باشد که «هو کونهم ناساً» (4) چنان که قبل از این جمله هم فرمود: (
وَ هُدیً لِلْعالَمین
). و ظاهراً به خاطر همین عمومیت بوده که وقتی این آیه مبارکه نازل شد، پیامبر مکرم اسلام سران کسانی که معتقد به مبدأ بودند- یهود- نصاری- مجوس- صابئی- مشرکین و مسلمین- را جمع نمود و این آیه را بر آنها تلاوت کرد و فرمود خداوند حج را بر شما واجب نموده است. شاهد دیگر بر عمومیت حج، این است که خداوند متعال اصل و بنای کعبه را برای مردم قرار داده است:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ. (5)
و برای تأکید بیشتر فرمود: جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ .... (6)
از سوی دیگر در بیان فواید و آثار حج بازتکیه بر ناس شده است:
جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ.
أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ ... لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ.
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ.
بلکه امام رضا (ع) در این زمینه فرمود: «
وَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ ... وَ مَنْفَعَةُ مَنْ فِی شَرْقِ الأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحِجُّ وَ مَنْ لّا یَحِجُ
». (7)
یعنی خیرات و برکات حج نه تنها شامل زائران، بلکه شامل همه مردم است؛ چه آنها که در مراسم حج شرکت کرده‌اند و چه آنان که حضور نیافته‌اند.
بنابراین، حج یک امر عمومی است و منافع و آثار و فواید آن اختصاص به گروه خاصی ندارد و همه مردم نسبت به آن یکسان‌اند: جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ. (8)
هم چنانکه کعبه ملک هیچ کسی نیست، بلکه خانه آزاد خداست و همه مردم در آنجا یکسان‌اند، گویا منزل خود آنهاست از این رو، می‌توانند نماز را در آنجا تمام بخوانند و هیچ کس هم حق جلوگیری از ورود کسی را ندارد: وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیم. (9)
پس، از آیه الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ دو نتیجه گرفته می‌شود:
حرم متعلق به همه است مختص گروه و مذهب خاصی نیست.
تقدم عاکف (10) بر بادی (11) توجیهی ندارد، پس کسی حق ندارد عبادت مسلمین را در چارچوب یک مذهب منحصر نماید و عقاید دیگر مذاهب مسلمین را محدود سازد و آزادی عمل در عبادت را از آنها سلب کند، چنان که حضرت امام خمینی (رحمة الله) در این زمینه فرمود:
«هیچ شخصی و رژیمی و طایفه‌ای حق تقدم در آن را ندارد. اهل بادیه و صحرانشینان و خانه بدوشان با عاکفان کعبه و شهرنشینان و دولت مردان در آن یکسان‌اند. این بیت معظم برای ناس بنا شده است.» (12)
فصل چهارم: ویژگی حج از جهت مکان


1- حج: 27
2- آل عمران: 97
3- در اصطلاح وضع الظاهر موضع المضمر گفته می‌شود که فوایدی در کتب معانی بیان برای آن ذکر شده است.
4- روح المعانی، ج 4، ص 13
5- آل عمران: 96
6- حج: 25
7- بحار الانوار، ج 96، ص 32
8- حج: 25
9- حج: 25
10- عاکف کسی است که در مکه اقامت گزیده است.
11- بادی کسی است که برای به جا آوردن حج به مکه آمده است و از اهالی مکه محسوب نمی‌شود؛ چنان که علی 7 در این زمینه فرمود: «فَالْعَاکِفُ مُقِیمُ بَادِی الَّذِی یَحُجُّ إِلَیْهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ»، نهج البلاغه، نامه 67
12- حج در کلام و پیام امام خمینی 1 ص 14

ص: 10
فریضه حج از جهت مکان برگزاری، دارای ویژگی‌های خاصی است که در هیچ یک از عبادات دیگر وجود ندارد و آن ویژگی‌ها عبارتند از:
الف) نخستین معبد و با ارزش‌ترین مکان در روی کره زمین؛
ب) خانه خدا؛
ج) کانون توحید؛
د) تجلی‌گاه نشانه‌های روشن الهی؛
ه) منطقه امن بین الملل؛
د) پناهگاه عمومی.
الف) نخستین معبد و با ارزش‌ترین مکان در روی زمین؛ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ. (1)
قرآن کریم کعبه را به عنوان نخستین خانه توحید و با سابقه‌ترین معبد عمومی در روی کره زمین معرفی نمود. هیچ معبدی پیش از کعبه مرکز عبادت خدا نبوده است و کعبه به خاطر سابقه‌اش بر بیت المقدس ترجیح یافت و قبله جهانیان گردید و خداوند این سابقه را به عنوان مزیتی در پاسخ ایراد و طعن یهود در تغییر قبله ذکر می‌نماید؛ بر اساس شأن نزولی که در کتب تفسیری فریقین در ذیل آیه مبارکه نقل شده، یهودی‌ها در برابر تغییر قبله، عکس العمل نشان دادند و گفتند: «
إنّ بیت المقدس أفضل من الکعبة و أحق بالاستقبال، و ذلک لأنّه وضع قبل الکعبة و هو أرض المحشر، و قبلة جملة الأنبیاء
». (2)
در پاسخ به این ایراد، آیه مذکور نازل شد که کعبه به خاطر سابقه‌اش تقدم بر بیت المقدس دارد و قبل از کعبه هیچ معبدی در روی زمین وجود نداشت و الّا اوّلیت این آیه باطل خواهد شد، و به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی ظاهر اطلاق آیه این است که کعبه اولین مسجد جهانی است که هیچ پیامبری غیر از کعبه قبله نداشته است، از آنجا که طبق آیات 31 و 58 و 59 مریم، همه انبیا سجده می‌کردند و نماز داشتند ناچار به سمتی بوده، اگر بگوییم قبله غیر از کعبه بوده با اطلاق آیه سازگاری ندارد. (3)
مراد از اوّلیت
اقوال و توجیهات مختلفی نقل شده است: أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ؛ «
هو أوّل مسجد وضع للعبادة فی الأرض»؛ «هو أوّل بیت ظهر علی وجه الماء عند خلق السماء و الأرض»؛ «أوّل بیت بناه آدم فی الأرض».
و اوّلیت در فضل وشرف؛ (4) قدر متیقّن از اوّلیت، با عنایت به سیاق آیه و اطلاق آن و بعضی روایات، اوّلیت در معبد عمومی و فضل و شرف خواهد بود، چراکه:
اولًا: این آیه هم چنان که اشاره شد در پاسخ به اعتراض یهود در مورد تغییر قبله نازل شد، از آنجا که در اعتراض آن‌ها، هم سبقت زمانی و هم فضل و شرف برای بیت المقدس ذکر شده بود، این آیه هم که در پاسخ آنها است لااقل هر دو را در بر خواهد داشت.
ثانیاً: با عنایت به این که سیاق در بیان مزایای بیت الله است، پس مقصود اصلی از ذکر اولیت بیان فضیلت است و از آن جا که صرف قدمت تاریخی دلیل بر فضیلت چیزی نمی‌شود و نفاست و قداست به ارمغان نمی‌آورد، پس یک چیز دیگر هم باید در کنار این قدمت تاریخی باشد تا باعث ارزش شود و آن در این‌جا معبد بودن است؛ چنان که غالب مفسران، اعم از خاصه و عامه، در تفسیر وُضِعَ لِلنَّاسِ گفته‌اند مراد وضع بیت برای عبادت مردم است؛ (5) زیرا که وُضِعَ لِلنَّاسِ در مورد کعبه معانی غیر از این نخواهد داشت. مؤید آن، روایتی است از علی (ع) در فرموده است:
«... ولکنّه کان أوّل بیت وضع لعبادة الله» (6)


1- آل عمران: 96
2- تفسیر کبیر، ج 7، ص 151 و مجمع البیان ذیل آیه با تفاوتی مختصر.
3- میقات حج، شماره 4
4- کشاف، ج 1، ص 386؛ تفسیر کبیر، ج 8، صص 153 و 154
5- المیزان؛ روح المعانی؛ کشاف؛ صافی، تفسیر کبیر، ذیل آیه.
6- در المنثور، ج 2، ص 265

ص: 11
شاهد دیگر اطلاق کلمه عتیق بر بیت الله (1) است. عتیق در لغت به چیزی گویند که هم قدمت تاریخی دارد و هم از قداست برخوردار است. (2) از این رو، به چیزی که یکی از این دو را نداشته باشد عتیق اطلاق نمی‌گردد.
پس کعبه با سابقه‌ترین معبد و با ارزش‌ترین مکان، در روی زمین است؛ جایی که از سالیان بسیار دور انبیا و اولیا و بندگان خدا در آنجا به عبادت خدا مشغول بوده‌اند و آن فضا را با عبادت خود معطّر و منوّر و قداست بخشیدند؛ مکان مقدسی که واضع آن خداوند متعال است، چون که در جمله «
وضع للناس
» نایب فاعل مردم قرار داده شده است، پس واضع کسی غیر از مردم خواهد بود.
ب) خانه خدا
در بحث قبل اثبات شد که کعبه اولین معبد عمومی در روی زمین و با ارزش‌ترین مکان است؛ اما مشخص نگردید که این خانه متعلق به کیست. در این بخش با استناد به آیات الهی استنباط خواهد شد که کعبه خانه خداست: وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ ...؛ (3) وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ .... (4)
در عظمت این خانه همین بس که خود خداوند متعال در این دو آیه آن را مبارکه، به خودش نسبت داد و این تنها خانه‌ای است که به خداوند اسناد داده شده و در جای دیگری حضرت ابراهیم (ع) این خانه را به خداوند منان نسبت داد؛ رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ. (5)
از آن‌جایی که عظمت و عزت خداوند قابل تصور نیست، خانه‌ای را که خود خدا به خودش نسبت داد هم قابل تصور نخواهد بود از این رو دو تن از بهترین بندگان خود- یعنی ابراهیم و اسماعیل- را مأمور تطهیر آن کرد؛ چرا که این خانه متعلّق به اوست هر کسی نمی‌تواند آن را تطهیر کند؛ چنان که مشرکین به احترام این خانه حق ورود در آن، بلکه نزدیک شدن به آن را ندارند: إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ. (6)
بلکه مسلمانان و مؤمنان هم بدون جواز عبور و لباس احرام و رمز مخصوص حق ورود ندارند و اگر به اشتباه عبور کردند باید برگردند. اگر به موسی خطاب شد: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً (7)؛ «ای موسی این سرزمین مقدس طوی است، کفش‌هایت را درآور.»
اما زائر خانه خدا هنوز به وادی مقدس (کعبه) نرسیده، بلکه فرسنگ‌ها مانده، باید کفش و کلاه و ... را در آورد؛ زیرا خانه، خانه خداست و به خاطر همین خانه است که منطقه حرم، امن الهی و مقدس و محترم شمرده شده که شامل شهر مکه و بخشی از اطراف آن می‌گردد و دارای احکام و خصائص ویژه‌ای شده است.
پس کعبه خانه (8) خداست و سفر حج حرکت به سوی بیت الله است. از این رو هرکس در رو روی کره زمین بخواهد به زیارت خانه خدا برود، باید آهنگ حج کند و از آنجاکه سفر حج الی‌الله است، هرکس بخواهد صاحبخانه را با چشم دل ببیند، باید از نزدیک مهمان او شود؛ مگر می‌شود کسی به مهمانی برود، آن هم مهمانی چند روزه و بر سر سفره اکرام او بنشیند، اما وجود میزبان را احساس نکند و با چشم دل نبیند؛ هم چنان که حسین بن علی (ع) در دعای عرفه فرمود: «
عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک
». ج) کانون توحید
وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ. (9)
از وقوع نکره در سیاق نهی- که مفید عموم است- برداشت می‌شود که جایگاه کعبه بر توحید صرف بنا شده است که هیچ نوع شرکی؛ اعم از شرک جلی و خفی در آن مکان نباید راه داده شود و از سوی دیگر با توجه به این که کلمه «أن» در أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی أن مفسّره است؛ یعنی این جمله، تفسیر تبوئه


1- وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ، ح 29
2- مقاییس اللغه.
3- بقره: 125
4- حج: 26
5- ابراهیم: 37
6- توبه: 28
7- طه: 13
8- این اضافه، اضافه تشریفیه است؛ یعنی: برای بیان شرافت و فضیلت کعبه به خدا نسبت داده شده است، مثل: شهرالله و کتاب الله، و الّا خداوند منزه از صفات اجسام است و ازطرف دیگر این نهایت لطف خداوند به بندگانش است که نقطه‌ای را معین کند و به خودش نسبت داده و بندگان خود را دعوت کند تا از نزدیک میهمان او شوند و آن‌ها را مورد اکرام قرار دهد؛ چنان که مولی علی 7 فرمود:
«الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُاللهِ وَ حَقٌّ عَلَی اللهِ تَعَالَی أَنْ یُکْرِمَ وَفْدَهُ وَ یَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ». بحارالانوار، ج 96، ص 8
9- حج: 26

ص: 12
می‌باشد، فهمیده می‌شود که هدف از جای دادن ابراهیم در این مکان، برای این بود که تنها خدا پرستیده شود و هیچ چیزی شریک او قرار نگیرد. پس هدف از تبوئه (جا دادن ابراهیم) این نبود که این مکان، محل سکونت او شود. در دنباله این آیه، به هدف دیگری برای تبوئه ابراهیم (ع) اشاره می‌کند و می‌فرماید: وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ ...؛ یعنی نه تنها ابراهیم، هیچ چیز را در این مکان نباید شریک او قرار دهد، بلکه باید برای زائران و طواف کنندگان کانون توحید احداث نماید و از هرگونه مظاهر شرک و کفر و هر چه شائبه غیر می‌رود پاکسازی نماید، تا بندگان او در کنار خانه‌اش فقط به او بیندیشند و او را عبادت کنند و درس توحید بیاموزند.
پس در این آیه کریمه دو چیز هدف تبوئه ابراهیم (ع) در کنار خانه خدا قرار داده شد، یکی نفی و دیگری اثبات، اولی مربوط به شخص ابراهیم (ع) است که هدف از اسکان او این است که هرگز به او شرک نورزد و اساس خانه را بر توحید استوار کند و بعد از این که خودش موحد شد، باید این خانه را طوری پایه‌گذاری کند که خالی از هرگونه شائبه شرک و کفر باشد تا دیگران هم فقط او را عبادت کنند. شاهد دیگر بر این‌که این مکان کانون توحید است، استعمال ضمیر متکلم وحده (بی- بیتی) در دو جای این آیه آمده است؛ یعنی خداوند با ضمیر متکلّم وحده به خودش نسبت داد (یعنی خانه خداست). پس تنها باید خدا پرستیده شود و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، بیت را به خود نسبت داد تا بفهماند که این خانه مخصوص عبادت من است نه چیز دیگر. (1)
و به تعبیر بعضی از مفسران: «
إضافة البیت إلی نفسه، یعنی لا یلیق أن یعبد فیه غیره
». (2)
و احتمالًا نام گذاری کعبه به «بیت عتیق»، (3) اشاره به همین مطلب باشد که این خانه آزاد است و کسانی صلاحیت طواف و عبادت به گرد بیت عتیق را دارند که از بند عبودیت غیر خدا آزاد شوند و فقط سر به آستان خدا فرود آورند. (4)
مؤید دیگر، تکرار «
لا شریک لک لبّیک
» در تلبیه می‌باشد؛ یعنی از آنجاکه حاجی قصد ورود به سرزمین توحید و تجلّیگاه توحید دارد، از اوّل باید اساس کار خود را بر توحید و نفی غیر بنا کند؛ همچنان که شاید وجه استحباب ورود به مسجد الحرام از باب بنی شبیه- محل دفن بت هبل در فتح مکه- برای همین جهت باشد که این خانه از آنجاکه کانون توحید است، ابتدا باید غیر خدا را لگدمال کرد و سپس وارد آن شد.
د) تجلی‌گاه نشانه‌های الهی
فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا .... (5)
در این خانه نشانه‌های روشن الهی از توحید و معنویت و نبوت و امامت و ایثارگری‌ها و زندگی سراسر مبارزه حضرت ابراهیم (ع) به چشم می‌خورد که قدم به قدم آن، یادآور آیات و نشانه‌های فراوان الهی است که هر کس بخواهد این آیات را ببیند، باید آهنگ این خانه کند و از طرف دیگر باید بکوشد این آیات را در جان خود ببیند و همچون هاجر بعد از سعی و تلاش، به چشمه‌ای دست یابد.
مراد از آیاتٍ بَیِّناتٍ (6) چیست؟
مفسران در تفسیر «آیات بینات» اختلاف دارند: گروهی، در تعیین مصادیق آیات بینات نظریاتی داده‌اند که خیلی مهم نیست؛ زیرا از قبیل بیان مصادیق است و هر مفسّری بعضی از مصادیق آن را ذکر کرده و ادعای انحصار آن را هم ندارد. گروه دیگر، نظریاتی در موارد آیات بینات دارند، مواردی که در آیه کریمه آمده، و آن سه قول است:
بعضی از مفسران گفته‌اند: در این آیه، تنها یکی از آیات بینات، که مقام ابراهیم (ع) باشد، ذکر شده است؛ اما از آنجاکه آیات جمع و مقام ابراهیم مفرد آورده شده، چند توجیه آورده‌اند:


1- المیزان، ج 14، ص 368
2- المنار، ج 1، ص 466
3- وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ- ثم محلّها الی البیت العتیق، حج 29 و 33
4- جرعه‌ای از بیکران زمزم، ص 58
5- آل عمران: 97
6- تذکر دو مطلب خالی از فایده نمی‌باشند: الف) مراد از آیه امر خارق العاده نیست چون که معنای آیه، نه در لغت و نه در استعمال قرآن، منحصر در این معنی نمی‌باشد؛ بلکه مراد علامت و نشانه‌ای است که دلالت بر خداوند و صفات او داشته باشد. ب) در مقام ابراهیم 7 از جهت ادبی چهار احتمال داده شده است- خبر برای مبتدا محذوف (احدها مقام ابراهیم 7)- مبتدا برای خبر محذوف (منها مقام ابراهیم 7)- بدل بعضی از کل یا عطف بیان، روح المعانی، ج 4، ص 5

ص: 13
الف) مقام ابراهیم به منزله آیات بینات است؛ مانند خود ابراهیم که به منزله یک امت مطرح شده است: إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلهِ ... (1)
از این رو آلوسی در توضیح آن گفت: «
صحّ بیان الجمع بالمفرد بناءاً علَی اشتمال المقام علی آیات متعدّدة
» بعد گفته است: اگر چه مقام در ظاهر یک آیه است اما چند آیه را در خود جمع کرده است؛ از جمله «
أثر قدمیه فی الصخرة- غوصهما فیها إلی الکعبین- إبقاءه علی ممرّ الزمان ... حفظه علی الأعداء دون سائر آیات الأنبیاء
». (2)
و یا گفته‌اند: تعداد آیاتی که در مقام ابراهیم وجود دارد، این است که مقام، هم دلالت بر قدرت خداوند دارد هم نبوت حضرت ابراهیم (3)، و هم می‌رساند که دین پیامبر اسلام بر دین ابراهیم استوار است.
توجیه دیگر این که مقام مصدر است، از این رو جمع بسته نمی‌شود. پس مقامات ابراهیم (ع) مراد است. (4)
ب) در این آیه مبارکه دو مورد از آیات بینات آمده است: «
مقام إبراهیم
»، «و من دخله کان آمناً»
؛ یعنی نعمت امنیت هم به عنوان یکی دیگر از آیات بینات ذکر شده، هم چنان که خداوند متعال در موارد دیگر امنیت را به عنوان یکی از نعمتهایش به رخ مشرکین کشیده است:
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللهِ یَکْفُرُونَ. (5)
وجود نعمت امنیت در سرزمینی که مردم آن ربوده می‌شدند، دلالت بر قدرت خداوند دارد پس چرا به باطل ایمان می‌آورند و نعمت را شکر نمی‌گزارند و مؤمن به خدا نمی‌شوند. این قائل در توجیه جمع بودن آیات گفته است: اگر چه مقام وامنیت تثنیه است و آیات جمع، اما
«لفظ الجمع قد یستعمل فی الأثنین».
(6)
ج) این قول از همه معقول‌تر است و احتیاج به توجیه‌های قول اول و دوم ندارد و آن این است که بگوییم: سیاق آیات در مقام بیان مزایای بیت الله است، همچنان که در آیه قبل در مقابل اعتراض یهود به برتری بیت المقدس بر کعبه سه امتیاز و برتری برای کعبه ذکر کرد: أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ .... مُبارَکاً ... هُدیً لِلنَّاسِ تا در دنباله آن هم، یکی دیگر از مزایای کعبه را بیان کند: فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ که خانه خدا را به عنوان تجلی‌گاه آیات روشنش معرفی کرده است و سپس سه آیت از مهم‌ترین آیات را آورده است: (7) 1. مقام ابراهیم 2. تقریر الأمن فیه- من دخله کان آمناً، توضیح این دو مطلب در ضمن اقوال پیشین بیان شد 3. و إیجاب حجّه علی الناس المستطیعین وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ.
تذکر چند نکته
الف) ذکر این سه نشانه و علامت در آیه مورد بحث به معنای انحصار آیات بینات در این سه نیست، بلکه از باب ذکر مهم‌ترین آنها است چنان که مفسران آیات دیگری هم ذکر کرده‌اند، مانند: زمزم، صفا و مروه، حجر اسماعیل، حجر الأسود، دوام و بقای خانه خدا در طول تاریخ در برابر دشمنان سرسخت و ....
هم چنان که از امام صادق (ع) در مورد این آیات سؤال شد- فرمود:
«مقام إبراهیم حیث قام علی الحجر، فأثّرت فیه قدماه، و الحجر الأسود، و منزل إسماعیل». (8)
مرحوم علامه طباطبایی هم در ذیل این روایت گفت:
«و فی هذا المعنی روایات أخر، و لعل ذکره هذه الأمور من باب العد و إن لم تشتمل علی بعضها الآیة». (9)
ب) بنابر قول سوم، باید برای دو جمله آخر، کلمه «أن» در تقدیر گرفت تا بدل یا عطف بیان برای آیات بینات شود؛ یعنی:
«مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْت.»
سپس به عنوان اختصار، «أن» حذف شد. پس معنای آیه چنین می‌شود:
«مقام إبراهیم و أمن من دخله و حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلّا»
(10)


1- نحل: 120
2- روح المعانی، ج 4، ص 5 و 6
3- روح المعانی، ج 4، ص 5 و 6
4- تفسیر کبیر، ج 8، ص 160
5- عنکبوت: 67
6- تفسیر کبیر، ج 8، ص 160
7- مخترالمیزان، ج 3، ص 352؛ مختر رشید رضا در: المنار، ج 7، ص 8؛ روح المعانی، ج 4، ص 6؛ تفسیر کبیر، ج 8، ص 160 به عنوان قولی ذکر شده است.
8- فیض کاشانی، صافی، ج 1، ص 358؛ نور الثقلین، ج 1، ص 367
9- المیزان، ج 3، ص 356
10- تفسیر کبیر، ج 8، ص 160

ص: 14
اما مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: این تقدیر بنا بر قول سوم لازم نیست.
پس کعبه تجلّیگاه آیات روشن الهی، یادآور مبارزات و بندگی قهرمان توحید و تسلیم و رضای محض اسماعیل، ایثار و فداکاری مهاجر و صبر، و بردباری وصف ناشدنی رسول الله (ص) مبارزات وحماسه‌های بی‌نظیر پرچم‌دار عدل و توحید، امیر المؤمنین (ع) و یادآور شکنجه شدن اصحاب رسول الله (ص) و بالأخره مکانی که سیزده روز اقامت در آن سیزده سال خاطرات زمان رسول الله (ص) را به همراه دارد؛ از این‌رو حضرت امام (رحمة الله) فرمود:
«جای‌جای این سرزمین محل نزول و اجلال انبیای بزرگ و جبرئیل امین و یادآور رنج‌ها و مصیبت‌های چند ساله‌ای است که پیامبر اکرم (ص) در راه اسلام و بشریت متحمّل شده‌اند ...». (1)
بنای کعبه یادآور ایثار و هجرت ابراهیم، (2) اخلاص این پدر و پسر، (3) کوه صفا ومروه، وتلاش و سعی هاجر است. کعبه یاد می‌آورد دعوت عمومی پیامبر بر فراز جبل النور را، نزول قرآن و جبرئیل امین را و مولد علی- یکی از معجزات الهی- و بالأخره قدم به قدم آن، یادآور آیات و نشانه‌های فراوان الهی است.
و) منطقه امن بین المللی
مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. (4)
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً. (5)
بر هیچ فرد عاقلی پوشیده نیست که بزرگ‌ترین نعمت برای هر انسان و جوامع انسانی، وجود محیطی امن و مطمئن است که افراد آن جامعه، باکمال صفا و صمیمیت، به دور از هر نوع نفرت و تمایزات و تجاوزات در کنار هم بسر برند که تحقق چنین جامعه و مرکزی از آرزوهای دیرینه بعضی از دانشمندان؛ از زمان افلاطون تا عصر تمدّن بوده و هست؛ چنان که سازمان‌ها و جوامع بین المللی با تمام وسعت و خرج سنگین، در صدد تحقق چنین آرمانی هستند؛ اما تاکنون راه به جایی نبرده‌اند و از سوی دیگر ضرورت چنین منطقه و مکانی با توجه به دنیای پرآشوب و هیجان، که شعله جنگ و نزاع و تفرقه سراسر عالم را فرا گرفت، برهیچ شخصی پوشیده نیست؛ اما خداوند متعال طبق حکمت متعالیه‌اش قرن‌ها قبل، منطقه‌ای را در یک نقطه زمین برای چنین اهداف مقدسی تأسیس و تأمین نموده که در هیچ جای دنیا چنین امنیتی وجود نداشته و ندارد؛ به حدی که حتی شکار حیوانات بلکه نشان دادن آن با گوشه چشم ممنوع است، آن هم در منطقه‌ای که یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ امنیتی که باعث سکون قلب و آرامش خاطر گردد. (6)به خصوص با عنایت به آیه دوم که جهت مبالغه از مصدر استفاده شده (7) و وصف برای بیت قرار گرفته است تا دلالت بر امنیت خالص و واقعی بکند؛ چون که «آمناً» با «أمناً» با یکدیگر فرق دارند.
به علاوه، توجه به اطلاق «آمناً» با «أمناً» در هر دو آیه، ما را به مطلب دیگری رهنمون می‌کند که مراد، امن از دنیا و آخرت است؛ چنان که امام صادق (ع) در توضیح امنیت بیت الله فرمود:
«من أمّ هذا البیت و هو یعلم أنّه البیت الذی أمره الله عزّ و جلّ به، وعرفنا أهل البیت حق معرفتنا، کان آمنا فی الدنیا و الآخرة». (8)
مؤید این روایت دو دسته دیگر از روایات است که دسته‌ای بر امن دنیوی، دسته دیگر بر امن اخروی دلالت دارند. (9)
این تأمین الهی در حقیقت پاسخ به دعاهای مکرر حضرت ابراهیم در مورد امنیت آن منطقه است که خود حکایت از اهمیت این نعمت می‌کند، به خصوص با توجه به دعاهای هفت‌گانه ابراهیم (10) که اولین درخواست خود را همین نعمت قرار داده (11) تا آنجا که این دعای امنیت را مقدم بر توحید و دوری از بت‌پرستی (12) نمود؛ همچنان که خداوند در بیان عظمت این نعمت فرمود:


1- حج در کلام و پیام امام خمینی، ص 13
2- رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ.
3- ربنا تقبل منا ... بقره: 127
4- آل عمران: 97
5- بقره: 125
6- الامن، طمأنیه النفس و زوال الخوف. مفردات راغب‌
7- وصف به للمبالغه: روح المعانی، ج 1، ص 387
8- صافی، ج 1، ص 360؛ نورالثقلین، ج 1، ص 369
9- صافی، ج 1، ص 360، نورالثقلین، ج 1، ص 369
10- ابراهیم، آیات. 35 تا 41
11- وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنا.
12- وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الأَصْنامَ.

ص: 15
أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً. (1)
و درجای دیگر فرمود:
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللهِ یَکْفُرُونَ. (2)
خداوند متعال در یک سرزمین بحرانی که در همه جا کشتار و غارت بود، منطقه‌ای را در امنیت قرار داد، در حالی که در بیرون این منطقه، انسان‌ها ربوده می‌شدند و از آن جا که این نعمت بزرگ احتیاج به شکرگزاری عملی و اعتقادی داشت، فرمود: آیا به جای شکر و ایمان آوردن به خدا، سراغ باطل می‌روید و به نعمت خدا کفران می‌ورزید، آن هم در خانه خدا در کانون توحید به سراغ بت و صنم می‌روید: بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً ... وَ جَعَلُوا لِلهِ أَنْداداً. (3)
هم چنان که در این عصر، خیلی از افراد به جای شکر این نعمت به دنبال بت‌های شرق و غرب به راه افتادند وَ جَعَلُوا لِلهِ أَنْداداً سپس در دنباله آیه چنین نتیجه می‌گیرد:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ .... (4)
آیا ظلم و ستم از این برتر تصور می‌شود که انسان به جای شکر نعمتِ ایمان آوردن به خداوند، در بیت الله و کانون توحید به سراغ غیر الله برود که این بدترین نوع کفران نعمت است. پس کعبه: 1. مرکز امن بین المللی است 2. به عنوان یکی از نعمت‌های بزرگ الهی در قرآن به شمار رفته است؛ نعمتی که شرط اساسی و عامل اولیه برای شکل‌گیری و قوام هر جامعه است 3. مظلومان تاریخ از سراسر عالم می‌توانند در این نقطه جمع می‌شوند و به دور از هر گونه وحشت، فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند تا چاره‌اندیشی شود و وجود چنین امان خانه‌ای تأثیر زیادی در جلوگیری از ظلم و تجاوز دارد که جهان بداند چنین جایی وجود دارد که به داد مظلوم و بی‌پناه رسیدگی خواهد کرد 4. وجود چنین مرکزی فتح باب مذاکرات و رفع مخاصمات بین دول و ملل اسلامی خواهد شد 5. تکرار و تشکیل این کنگره در هر سال نوعی آموزش تعلیم عملی امنیت به مسلمین عالم است تا نمونه‌هایی برای همه ایام سال و ایام عمر در طول زندگی باشد.
جمع بندی
از آنجاکه خداوند متعال کعبه را امان‌خانه عمومی قرار داد، پس هیچ فردی و گروهی حق نا امن کردن این مکان مقدس را ندارد؛
مراد از امنیت، امنیت تکوینی وتشریعی و دنیوی و اخروی است واحتمالًا تکوینی قبل از اسلام هم وجود داشت آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ اما تشریعی بعد از اسلام اضافه شد مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً.
بر همه مسلمین فرض و لازم است که از فرصت مناسب و بی‌نظیر برای رفع تفرقه و مخاصمات، به نیکوترین وجه استفاده نمایند.
ه) مرجع و پناهگاه عمومی
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً. (5)
از آنجاکه آیه در مقام یادآوری یکی از نعمت‌ها به پیامبر اسلام یا مردم است (6) و با ضمیر متکلّم مع الغیر آن را به خودش نسبت می‌دهد و از سوی دیگر لفظ مثابه هم مطلق و هم با تاء مبالغه (7) ذکر شده و از ناحیه دیگر مثابه لفظی است که معنای وسیعی به همراه دارد؛ به طوری که بعضی از مفسران تا دوازده معنی برای آن ذکر کرده‌اند (8) که توجه به همه این‌ها ولفظ «الناس» سبب توجه بیشتر به مثابه بودن خانه خدا خواهد شد؛ خانه‌ای که ملجأ و مرجع و پناه‌گاه همه مردم قرار داده شد، مکان مقدسی که نفع و ثواب مادی و معنوی به همراه دارد، خانه‌ای که محل بازگشت و توبه ازگناهان فردی و اجتماعی است و باعث تنبّه و بیداری از هرگونه غفلت و لغزش و سبب سیراب از آب حیات زندگی خواهد شد.


1- قصص: 57
2- عنکبوت: 67
3- ابراهیم: 30 تا 38
4- عنکوبت: 68
5- بقره: 125
6- «اذکر یا أیّها الرسول أو اذکر یا أیّها الناس».
7- روج المعانی، ج 1، ص 178
8- تفسیر فرقان، ج 1 و 2، ص 137

ص: 16
تردیدی نیست که جامعه بشری به هنگام بروز اختلافات و تعدّیات احتیاج به چنین ملجأ و مرجع بین المللی دارد که از یک سو متعلق به گروه و طایفه و دولت خاصی نباشد و از سوی دیگر مورد احترام همگان باشد؛ چنین پناه‌گاهی در هیچ نقطه جهان برای هیچ ملتی و قبیله‌ای با چنین اوصاف وجود ندارد.
وقتی کعبه پناه‌گاه همه مردم است (الناس)، پس نباید پناه‌گاه گروهی خاص گردد و برای عده دیگر شکنجه‌گاه و برای دسته دیگر قتل‌گاه شود.
فصل پنجم: ویژگی حج از جهت زمان
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ. (1)
حج، از جمله اعمالی است که باید در ماه‌های معین انجام پذیرد و به طوری که این ماه‌های معین در آیه حج مطرح شده است؛ مثل این که حج در همین ماه‌های معین است. ماه‌های: شوال و ذی‌قعده و چند روز از ذی‌حجه از ماه‌های حرام هستند که در اسلام محترم و دارای احکام ویژه‌اند.
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ. (2)
حج، علاوه بر این که مانند صوم در ماه معین انجام می‌گیرد، اما فرقی که با صوم دارد، این است که ماه‌های حج از ماه‌های حرام است که پیش خداوند محترم است؛ به علاوه، قضای روزه ماه مبارک رمضان در ماه‌های دیگر سال، قابل جبران است، اما حج چنین نیست و باید در همان وقت مشخص انجام پذیرد؛ از این رو، در آیه فوق، «اشهر معلومات» حمل بر «الحج» شد با آن‌که حج خود اشهر معلومات نیست، بلکه اعمال حج در ماه‌های معینی انجام می‌پذیرد.
به علاوه، از ظاهر آیه دیگر استفاده می‌شود که یکی از حکمت‌های وجود ماه، با آن همه اهمیتی که دارد، برای بیان اوقات و زمان حج ذکر شده است.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِ (3)
روشن است که سؤال از حقیقت ماه و قمر نیست، بلکه سؤال از هلال ماه است که حکمت و فایده آن چیست؟ چنان که از پاسخ این مطلب به خوبی فهمیده می‌شود؛ زیراکه جمله: «
قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ
» جواب از حقیقت ماه نیست، بلکه اشاره به حکمت و آثار هلال ماه دارد، که این مضمون در آیات دیگر هم تکرار شده است. (4)
مؤید دیگر، شأن نزولی است که از معاذ بن جبل نقل شده، که خدمت پیامبر عرض کرد: مکرر از ما سؤال می‌شود که این هلال ماه چیست که به تدریج به صورت بدر کامل در می‌آید و باز به حالت اول بر می‌گردد و مانند خورشید یک حالت ندارد. (5)
پس، از این آیه مبارکه و نظایر آن برداشت می‌شود که ماه یک تقویم طبیعی برای تمام افراد بشر؛ اعم از باسواد و بی‌سواد است که می‌توانند از این تقویم استفاده نموده و بر اساس آن نظام زندگی را استوار سازند، اما نکته قابل توجه در این آیه مبارکه این است که جمله هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ) شامل همه وظائف دینی و غیر دینی می‌شود، اما برای نشان دادن اهمیت حج مجدداً آن‌را به تنهایی ذکر نمود تا ارتباط تنگاتنگ حج با دگرگونی ماه را برساند و ماه‌های حج از راه هلال قمر به دست آید، چون که حج را به هیچ وجه نمی‌شود در ماه‌های دیگر انجام داد. از این رو، در دنباله آیه مبارکه، انجام اعمال حج در غیر موسم خود را تشبیه کرده به انسانی که بخواهد از نقبی که پشت خانه‌اش زده، وارد منزلش شود و از راه اصلی


1- بقره: 197
2- توبه: 36
3- بقره: 189
4- کقوله تعالی: وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ، یونس، آیه 5 و کقوله: فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ، اسراء: 12
5- مجمع البیان و تفسیر کبیر ذیل آیه‌

ص: 17
و معمولی نرود؛ چنان‌که فرمود: وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها چنان که بعضی از مفسران در تفسیر این آیه گفته‌اند: آیه مبارکه اشاره به یکی از اعمال جاهلیت به نام نسی‌ء دارد که حج را به خاطر منافع شخصی در غیر ایامش انجام می‌دادند. (1)


1- تفسیر کبیر، ج 5، ص 139