رود، در اصطلاح به معنای اعتقاد به برکت داشتن کسی یا چیزی است که برکت و میمنتِ خود را بیواسطه یا با واسطه از جانب پروردگار یافته است.
در قرآن کریم، تفاسیر و کتب تاریخ، آنچه از سرگذشت امتهای متشرّع پیشین استفاده میشود، این است که: تبرک به آثار انبیا و اولیای الهی در نزد آنها، به عنوان عملی مشروع وجود داشته است؛ برای نمونه به بعضی از آنها اشاره میشود:
1. متبرّک بودن پیراهن حضرت یوسف 7؛ بهگونهایکه به برادرانش میفرماید: اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیراً؛
این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیندازید، تا بینا شود و آنان چنین کرده و پیراهن را با خود بردند و به میمنت و برکت آن پیراهن، یعقوب 7 بینایی خود را باز یافت؛ فَلَمّا أنْ جاءَ الْبَشیرُ ألْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیرًا،
اما هنگامی که بشارتدهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند، ناگهان بینا شد.
قرآن کریم این عمل پیامبر الهی را نقل نموده و آن را رد نکرده است.
2. متبرّک بودن صندوقیکه آثار آل موسی و آل هارون در آن قرار داشت؛ به طوری که بنی اسرائیل به هنگام نبرد با دشمنان، آن را همراه میبردند و همین، مایه آرامش آنها بود. البته به خاطر بیاحترامی آنها به آن صندوق، خداوند آنرا از میان آنان برداشت و وقتیکه طالوت را به عنوان فرمانروا برانگیخت بار دیگر آن صندوق را به عنوان نشانه فرمانروایی طالوت قرار داد: إنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ؛
نشانه حکومت او این استکه صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد؛ (همان صندوقی که) در آن آرامش از پروردگار شما و یادگارهای خاندان موسی و هارون قرار دارد؛ در حالی که فرشتگان آن را حمل میکنند.
3. برکت جستن از آب زمزمکه پیش از اسلام وجود داشته؛ در سیره ابناسحاق آمده است:
«هنگامی که عبدالمطّلب خواست زمزم را حفر کند، خداوند- عزّوجلّ- او را به مکان زمزم راهنمایی کرد و زمزم را به او اختصاص داد؛ خداوند- عزّوجلّ- بر شرافت و جایگاه او در میان قومش افزود و هرگونه سقایتی در مکه با ظهور زمزم تعطیل شد، چون مردم به سوی زمزم روی کردند و این به خاطر طلب برکت از زمزم و شناختن فضیلت زمزم- به دلیل نزدیک بودن آن به خانه خدا- و به خاطر این بود که خداوند اسماعیل 7 را به وسیله آن سیراب نمود.»
1. درباره نوح (ع) فرمود: قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلَی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ ...؛
« (به نوح) گفته شد ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایی که با تو هستند، فرود آی!»
2. درباره ابراهیم و اسحاق (ع) فرمود: وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحین)
«ما او را به اسحاق پیامبری از شایستگان بشارت دادیم، ما به او و اسحاق برکت دادیم.»
3. درباره موسی 7 میفرماید: فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا ...؛
«هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است و کسیکه در اطراف آن است [/ فرشتگان و موسی]!»
ص: 94
4. درباره حضرت عیسی 7 میفرماید: وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛
(1) «و مرا- هر جا که باشم- وجودی پر برکت قرار داده تا زمانی که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.»
5. درباره اهل بیت ابراهیم (ع) یا اهل بیت پیامبر (ص) فرمود: ... رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ؛
(2) «رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چراکه او ستوده و والاست.»
بند دوم: مکانهای مبارک در قرآن
درباره کعبه معظمه فرمود: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمین؛
(3) «نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شده، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است.»
درباره مسجد الأقصی و سرزمینهای پیرامون آن؛ مانند فلسطین و شام فرموده است: إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ ...؛
(4) و در جای دیگر فرمود: «به مسجد الأقصی که گرداگردش را پر برکت ساختهایم.»
و فَلَمَّا أَتاهَا نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَة ...؛
(5) «هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد.»
و وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً إِلَی الأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ؛
(6) «و او و لوط را به سرزمین (شام) که آن را برای همه جهانیان پر برکت ساختیم نجات دادیم.»
و وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیهَا ...؛
(7) «و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم) واگذار کردیم ...».
و یا در باره یمن فرمود: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتی بارَکْنا فیها قُریً ظاهِرَةً؛
(8) «و میان آنها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادیهای آشکاری قرار دادیم.»
و در باره مکان فرود آمدن کشتی حضرت نوح (ع) فرمود: وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ؛
(9) «و بگو: پروردگارا! ما را در منزلگاهی پر برکت فرود آر، و تو بهترین فرود آوردندگانی.»
درباره مقصد سلیمان 7 فرمود: وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجْری بِأَمْرِهِ إِلی اْلأَرْضِ الَّتی بارَکْنَا فیهَا؛
(10) «و تند باد را مسخّر سلیمان ساختیم که به فرمان او به سوی سرزمینی- که آن را پر برکت کرده بودیم- جریان مییافت.»
بند سوم: زمان مبارک در قرآن
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ؛
(11) «ما آن قرآن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم.»
بند چهارم: مبارک بودن قرآن کریم
تصریح برخی آیات کتاب شریف درباره برکت و تبرّک جستن به قرآن کریم:
وَ هَذَا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ ...؛
(12) «و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پر برکت، که آنچه را پیش از آن آمده تصدیق میکند.»
و وَ هَذَا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛
(13) «و این کتابی است پر برکت که ما (بر تو) نازل کردیم؛ از آن پیروی کنید و پرهیزگاری پیشینه نمایید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید.»
و وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُون؛
(14) «و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار میکنید؟!»
1- مریم: 31
2- هود: 73
3- آل عمران: 96
4- اسراء: 1
5- قصص: 30
6- انبیاء: 71
7- اعراف: 137
8- سبأ: 18
9- مؤمنون: 29
10- انبیاء: 81
11- دخان: 3
12- انعام: 92
13- انعام: 155
14- انبیاء: 50
ص: 95
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه ...؛
(1) «این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند.»
بند پنجم: مبارک بودن آب
وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصید؛
(2) «و از آسمان آبی با برکت نازل کردیم و به وسیله آن، باغها و دانههایی را که درو میکنند رویانیدیم.»
بند ششم: مبارک بودن زمین
وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَهَا ...؛
(3) «او در زمین کوههای استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و مواد غذایی آن را مقدّر فرمود.»
بند هفتم: مبارک بودن برخی خوراکیها
کَأنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیُّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ ...؛
(4) «همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته میشود که آن را از درخت پر برکت زیتونی گرفتهاند.»
مطلب چهارم: تبرک در سیره حضرت پیامبر 9
در کنز العمال از آن حضرت چنین آمده است:
«تَبَرَّکْ بالقرآنِ فَهُوَ کَلَامُ الله»
؛
(5) «به قرآن تبرک بجوی که آن، همانا کلام خداست.»
در المناوی درباره احُد آمده است:
«أُحُدٌ جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ فَإِذَا جِئْتُمُوهُ فَکُلُوا مِنْ شَجَرِهِ وَلوْ مِنْ عِضَاهِهِ»
؛
(6)«احُد کوهی است که ما را دوست میدارد و ما نیز آن را دوست میداریم، هرگاه کنار آن آمدید، چیزی از درخت آن بخورید ولو از درخت خاردار.»
و در شرح «فَکُلُوا» آورده است:
«ندباً بقصد التبرک»
.
(7)روایاتی در «تذکره الموضوعات» آمده که در آن پیامبر (ص) فرمودند:
«مَن وُلِدَ لَهُ مَولُودٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً تَبَرُّکاً بِهِ کَانَ هُوَ وَ مَولُودُهُ فِیالجَنّة»
؛
(8) «کسیکه صاحب فرزند ذکور شود و او را محمد نام نهد، به خاطر تبرّک به این نام، آن شخص و فرزندش وارد بهشت میشوند.»
کتاب «اعانه الطالبین» نیز همین مضمون را آورده است.
(9)جلال الدین سیوطی مینویسد:
«کان یلزق صدرهُ و وجههُ بالملتزم».
(10)المناوی در شرح این جمله میافزاید:
«تبرّکاً وتیمّناً به و هو ما بین باب الکعبة والحجر الأسود سمّی به لأنّ الناس یعتنقونه ویضمّونه إلی صدورهم».
(11)«پیامبر (ص) صورت و سینه خود را به ملتزم میمالید، به خاطر تبرّک و تیمّن جستن به وسیله آن و ملتزم میان درِ کعبه و حجرالأسود است
(12)، به این نام نامیده شده، چون مردم آن را در برمیگیرند و سینههایشان را بدان میچسبانند.»
در صحیح بخاری به نقل از عایشه نقل شده:
«أنّ رسول الله- صلّی الله علیه (و آله) و سلّم- کان إذا اشتکی نفث علی نفسه بالمعوذات ومسح عنه یبده»
؛
(13) «پیامبر خدا هرگاه بیمار میشد، معوذات میخواند و دستش را به محل درد میمالید.»
صحیح مسلم نیز این مطلب را از عایشه اینگونه آورده است:
«أَنَّ النَّبِیَّ- صلی الله علیه [وآله] وسلم- کَانَ إِذَا اشْتَکَی یَقْرَأُ عَلَی نَفْسِهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ وَیَنْفُثُ فَلَمَّا اشْتَدَّ وَجَعُهُ کُنْتُ أَقْرَأُ عَلَیْهِ وَأَمْسَحُ عَنْهُ بِیَدِهِ رَجَاءَ بَرَکَتِهَا»؛
(14) «همانا پیامبر (ص) هرگاه بیمار میشد بر خودش معوذات را میخواند و هرگاه دردش شدید میشد، من معوذات را بر او میخواندم و دست حضرت را بر موضع درد میکشیدم به امید برکت دست حضرت.»
مسند احمدبن حنبل از انس نقلکرده است که:
«کَانَ النَّبِیُّ- صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ
[وآله]
وَسَلَّمَ- إِذَا صَلَّی الْغَدَاةَ جَاءَ خَدَمُ أَهْلِ الْمَدِینَةِ بِآنِیَتِهِمْ فِیهَا الْمَاءُ فَمَا یُؤْتَی بِإِنَاءٍ إِلَّا غَمَسَ یَدَهُ فِیهَا فَرُبَّمَا جَاءُوهُ فِی الْغَدَاةِ الْبَارِدَةِ فَغَمَسَ یَدَهُ
1- ص: 29
2- ق: 9
3- فصلت: 10
4- نور: 35
5- کنز العمال، متقی هندی، ج 1، ص 519، ح 2326
6- عضاه: درخت بزرگ خاردار
7- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، المناوی، ج 2، ص 239.
8- تذکره الموضوعات، الفتنی، ص 89.
9- اعانه الطالبی، الکبری الدمیاطی، ج 1، ص 20؛ کنز العمال، ج 16، ص 422؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 308؛ کشف الخفاء، العجلونی، ج 2، ص 284.
10- الجامع الصغیر، جلال الدین السیوطی، ج 2، ص 394، ح 7171.
11- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 5، ص 315؛ ابن حجر، تلخیص الحبیر، ج 7، ص 420 به نقل از: السنن، الدار قطنی؛ السنن الکبری، بیهقی، ج 5، ص 164؛ کنز العمال، المتقی الهندی، ج 7، ص 93.
12- البته این نظریه اهل سنت است اما شیعه معتقد است ملتزم نزدیک رکن یمانی و پشت کعبه، موازی در خانه خدا است.
13- صحیح البخاری، ج 5، ص 139.
14- صحیح مسلم، ج 7، ص 16؛ در صحیح ابن حبان، ج 14، ص 555 با همین مضمون نقل نموده است.
ص: 96
فِیهَا»؛
(1) «بعد از آن که پیامبر (ص) نماز صبح را به جا میآورد، خادمان اهل مدینه با ظرفهای آب میآمدند و حضرت دست خود را در آنها فرو میبرد و چه بسا در صبحهای سرد نزد حضرت میآمدند و آن حضرت دست خود را در ظرف آبشان فرو میبرد.»
در روایت دیگری احمد بن حنبل از عایشه نقل کرده:
«أَنَّ رَسُول اللهِ- صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- کَانَ یُؤْتَی بِالصِّبْیَانِ فَیُبَرِّکُ عَلَیْهِمْ»؛
(2) «بچه را نزد پیامبر (ص) میآوردند و آن حضرت کام کودکان را باز میکرد و برایشان- برکتدار شدنشان- دعا میفرمود.»
به نقل از ابی حازم آمده است: سهل بن سعد برایم نقل کرد که پیامبر (ص) در روز خیبر فرمود: «این پرچم را فردا به مردی میسپارم که خداوند به دست او خیبر را فتح مینماید؛ مردی که خدا و پیامبرش را دوست میدارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست میدارند. مردم به استراحت پرداختند در حالی که سخت با خود میاندیشیدند که پرچم به دست کدام یک از آنان داده خواهد شد، وقتی صبح شد، نزد پیامبر خدا آمدند و هر یک آرزو میکرد که پرچم به او داده شود. در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: علی بن ابیطالب کجاست؟ گفتند: چشمان او درد میکند. فرمود: به دنبالش رفته، به اینجایش بیاورید. وقتی او را آوردند، پیامبر (ص) آب دهان [مبارک] ش را بر چشمان او مالید و برایش دعا کرد و درد چشمانش بهبود یافت؛ بهگونهای که گویا اصلًا درد نداشته است! سپس پرچم را به او سپرد.»
(3)* سیره مسلمانان
سیره مسلمانان در باره تبرک، در راستای سیره گفتاری و عملی پیامبر (ص) است و رابطهای مستقیم با آن دارد و بسیاری از این موارد در حضور پیامبر (ص) رخ داده و این همان تبرک جستن از وجود با برکت شخص پیامبر (ص) بوده است. پیامبر هیچگاه از تبرّک جستن افراد به او نهی نکرد؛ این سیره بعد از پیامبر در باره اهل بیت (علیهم السلام) و سپس درباره ذرّیه صالح رسول الله (ص) تا به امروز استمرار داشته است.
از این نمونهها- که درتاریخ وکتب روایی ثبت گردیده- به بیش از هزار میرسدکه امروزه به همّت پژوهشگران و محقّقان مرکز المصطفی، در نرم افزاری با نام «مکتبه اهلالبیت:» در دو عنوان:
«الذین قبلهم النبی 9 أو بارک علیهم»
و
«الذین دعا لهم النبی 9»
استخراج گردیده است. شکرالله مساعیهم.
اکنون نمونههایی از سخنان و عملکرد بزرگان اهل سنت درباره آثار پیامبر (ص) و نیز چند نمونه از عملکرد صحابه گرامی درباره آثار آن حضرت و نیز در مورد چیزهای دیگر ذکر میکنیم:
1. قاضی عیاض گوید:
«وَ مِن إعظامه و إکبارِه إعظامُ جمیعِ أسبابِه، و إکرامُ مَشاهِدِه وأَمْکِنَتِه مِن مکَّة والمدینة ومَعاهدِه وما لَمِسَه- صلی الله علیه وسلم- أو أعرف به»
؛
(4) «و موارد بزرگداشت و گرامی داشتن آن حضرت (ص)، بزرگداشت همه اسباب و گرامی داشتن همه جاهایی است که در آنها حضور یافته و مکانهای منتسب به آن حضرت در مکه و مدینه و هر جایی که از آن گذر کرده و آنچه لمس نموده و هر چیزی که به خاطر انتساب به آن حضرت معروف شده است.»
صالحی الشامی ضمن نقل این مطلب از قاضی افزوده است:
«و ذلک بزیارة تلک المشاهد و التبرّک بها»
؛
(5) «بزرگداشت و گرامیداشت آنها با زیارت نمودن و تبرک جستن از آنهاست.»
2. ابن عبدالبرّ در «الإستذکار» آورده است: «
التبرک والتأسی بأفعال رسول الله 9 ایمان وتصدیق وحبّ فی الله ورسوله»
؛
(6) «تبرک جستن و پیروی از کارهای پیامبرخدا (ص)، نشانه ایمان و تصدیق و محبت خدا و پیامبر است.»
3. ابنهشام، از ابوایوب انصاری نقل کرده که:
«قَالَ وَکُنّا نَصْنَعُ لَهُ الْعَشَاءَ ثُمّ نَبْعَثُ بِهِ إلَیْهِ، فَإِذَا رَدّ عَلَیْنَا فَضْلَهُ تَیَمّمْت أَنَا وَأُمّ أَیّوبَ مَوْضِعَ یَدِهِ فَأَکَلْنَا مِنْهُ نَبْتَغِی بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ»
(7) «هنگام حضور حضرت در منزل ابو
1- مسند احمد، ج 3، ص 137.
2- مسند احمد، ج 6، ص 212؛ همچنین مسلم در صحیح خود ج 1، ص 164 و ج 6، ص 176 با همین مضمون آورده.
3- فی رحاب اهل البیت، صباح علی بیاتی، ج 35، ص 76 به نقل از: مسند احمد، ج 5، ص 333؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 30 و 207؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 105 باب غزوه خیبر؛ کتاب السنه لأبی عاصم، ص 594؛ السنن الکبری، النسائی، ج 5، ص 46 و 108؛ المناقب، فضائل علی بن أبیطالب، مسند أبی یعلی، ج 1، ص 291؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج 6، ص 152
4- الشفا بتعریف حقوق المصطفی، القاضی عیاض، ج 2، ص 57
5- سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج 12، ص 402
6- الاستذکار، ابن عبد البر، ج 2، ص 361
7- السیره النبویه، ابن هشام الحمیری، ج 2، ص 346
ص: 97
ایوب انصاری اتفاق افتاده که ابو ایوب گوید: برای حضرت شام درست میکردیم و نزد آن حضرت میبردیم، هرگاه چیزی از غذا را برگشت میداد، من و امّ ایوب به رسم تیمّن و تبرّک، از آن میخوردیم.»
4. همچنین در «الإستذکار» آمده است:
«کان ابن عمر یتبرّک بالمواضع التی کان رسول الله- صلّی الله علیه [وآله] و سلّم- ینزلها للصلاة وغیرها و ...»؛
(1) «ابن عمر تبرک میجست از مکانهایی که رسول خدا (ص) در آنها برای نماز و غیر آن فرود آمده بود و ....»
5. صالحی شامی نقل نموده
: «وروی الطبرانی برجال ثقات عن أبی أسید الساعدی رضی الله تعالی عنه أن له بئرا بالمدینة یقال لها: بئر بضاعة، قد بصق فیها رسول الله صلی الله علیه وسلم، فهی یتبرک بها، ویتیمن بها»
؛
(2) «طبرانی با سند موثق از ابو اسید ساعدی (رض) نقل کرده که او در مدینه چاهی داشته که به آن چاه «بضاعه» میگفتند، پیامبر 9 از آب دهان مبارکش در آن قرار داده بود، از آب آن چاه تبرک و تیمن میجویند.»
6
. «أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ قَحْطًا شَدِیدًا، فَشَکَوْا إِلَی عَائِشَةَ، فَقَالَتْ انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِیِّ- صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ [وآله] وَسَلَّمَ- فَاجْعَلُوا مِنْهُ کِوًی إِلَی السَّمَاءِ حَتَّی لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ، قَالَ: فَفَعَلُوا فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّی نَبَتَ الْعُشْبُ وَسَمِنَتْ اْلإِبِلُ».
(3)«خشکسالی شدیدی اهل مدینه را در بر گرفت، آنها پیش عایشه ابراز نگرانی کردند، او گفت: متوجه قبر پیامبر (ص) شوید، و دریچهای به سوی آسمان باز کنید به گونهای که بین قبر شریف و آسمان سقفی حایل نباشد، چنین کردند؛ و باران باریدن گرفت، به گونهای که علفها سبز شدند و شترها چاق شدند.»
7. حصنی دمشقی نقل کرده که ابو ایوب انصاری- رضی الله عنه- به زیارت قبر پیامبر (ص) پرداخت و آن را در بر گرفت، مروان بن حکم او را به خاطر این کار سرزنش کرد. ابو ایوب نیز او را نکوهش کرد و کلامی با این مضمون گفت:
«أبکوا علی هذا الأمر إذا ولیه غیر أهله»
؛
(4) «گریه کنید بر این حکومت، وقتی که نااهل آن را عهدهدار شود». این مطلب را ابوحسین نیز در کتابش «اخبار مدینه» آورده است.
و از ابن عمر- رضی الله عنه- روایت شده که دست خود را بر منبر، محل نشستن پیامبر (ص) کشید وسپس آن را بر صورت مالید و از راههایی که پیامبر گذر کرده بود، آمد و شد میکرد و همچنین در جاهایی که حضرت توقف نموده بود میایستاد و همه اینها به خاطر تبرّک بود و نیز گذشت قصه بلال (رحمة الله) که بار سفر بست برای زیارت قبر پیامبر (ص) و هنگامی که به ضریح مکرّم رسید، صورت خود را بر آن گذاشت و گریه کرد.
8. ابن حبان در صحیح خود مطالبی را با عناوین زیر آورده است: «ذکر ما یستحب للمرء التبرک بالصالحین وأشباهم»،
(5) «ذکر استحباب التبرک للمرء بعشرة مشایخ أهلالدین و العقل»،
(6) «ذکر اباحة التبرک بوضوء الصالحین من أهل العلم»
.
(7)نقل مطالب با این عناوین، گویای نظر ایشان است.
9. مناوی در شرح فیض القدیر، در شرح حدیثی از کتاب «العاقبه» آورده:
«قال عبد الحق فی العاقبة: فیندب لولیّ المیت أن یقصد به قبور الصالحین ومدافن أهل الخیر فیدفنه معهم وینزله بإزائهم ویسکنه فی جوارهم تبرّکاً وتوسلًا بهم و ...»
؛
(8) «عبد الحق در کتاب «العاقبه» میگوید: مستحب است ولی میت، میت را در کنار قبر صالحان و اهل خیر دفن کند، برای تبرّک و توسّل به آنها.»
10 همچنین «المناوی» درباره کوه الخلیل مینویسد:
« (جبل الخلیل) أی الجبل المعروف بإبراهیم الخلیل علیه الصلاة والسلام (مقدّسٌ) أی مطهّر ... فلا بأس بزیارته والتبرک به».
(9)« (کوه الخلیل)؛ کوهی که به نام ابراهیم خلیل (ع) شناخته میشود (مقدس است) یعنی مطهّر است ... پس اشکالی ندارد زیارت آن و تبرک جستن از آن.»
1- الاستذکار ابن عبدالبر، ج 2، ص 230، کتابهای اهل سنت پر است از موارد متعدد تبرک جستن ابن عمر به آثار پیامبر 9، از جمله در کتاب التبرک، علامه احمدی میانجی، ص 146 به نقل از الارتیاب آورده: «روی ان ابن عمر کان یضع یده الیمنی علی القبر الشریف.»
2- سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج 7، ص 225
3- التبرک، علی احمدی میانجی، ص 144 به نقل از: سنن الدارمی، ج 1، ص 43- 44؛ کشف الإرتیاب، ص 313 عن السمهودی فی وفاء الوفاء، ج 2، ص 549
4- دفع الشبه عن الرسول 9، الحصنی الدمشقی، ص 199
5- صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج 2، ص 317.
6- همان، ج 2، ص 319
7- همان، ج 4، ص 82
8- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، المناوی، ج 1، ص 297
9- همان، ج 3، ص 453
ص: 98
11. مناوی، همچنین درباره خرمای «عجوه» آوردهاست:
«قال السمهودی: لم یزل إطباق الناس علی التبرّک بالعجوة و هو النوع المعروف الذی یأثره الخلف عن السلف بالمدینة»؛
(1)«سمهودی گوید: تبرک به خرمای «عجوه» در میان مردم باقیمانده و این کاری است که مردم از پیشینیان مدینه فرا گرفتهاند.»
12. و بالاخره در کتاب خصائص الفاطمیه به نقل از المناقب آورده: «روزی ابوحنیفه- برای شنیدن فقه و حدیث- نزد امام صادق (ع) آمده بود، ابو عبدالله (ع) خارج شد در حالی که عصا در دست داشت، ابوحنیفه به او گفت: یابن رسول الله به سنی نرسیدهای که به عصا نیاز داشته باشی! فرمود: آری چنین است، لکن این عصای رسول الله (ص) است، خواستم به آن تبرک بجویم، ابوحنیفه خیز گرفت و گفت: یابن رسول الله میخواهم آن را ببوسم. حضرت دو آستین خود را بالا زد و فرمود: میدانی این پوست رسول الله است و این از موی اوست، این را نمیبوسی و عصا را میبوسی؟!»
(2)مطلب ششم: تحلیل مطالب و نتیجهگیری
از مجموع مطالب گذشته روشن شد که تبرک جستن به اولیای الهی و آثار آنان، در میان پیروان ادیان گذشته وجود داشته است و قرآن کریم بدون نهی، آنها را نقل کرده است و علاوه بر این قرآن کریم موارد متعددی از اشخاص، مکانها و سایر چیزهای مبارک را برشمرده است.
تبرک به نبی اکرم (ص) را همه مذاهب اسلامی قبول دارند، و جزء مسلمات تاریخی و روایی است. موارد بسیاری از آن را نقل و درباره کمتر موضوعی در اسلام، این همه مطلب تاریخی تأییدکننده و روایت مسلّم وجود دارد. در این میان از شخص پیامبر (ص) حتی یک مورد نهی از «تبرک جستن» صادر نشده و این فعل به صورت سیره مستمره جمیع فِرَق مسلمین تا زمان حاضر استمرار یافته است.
میتوان گفت، این که پروردگار متعال پیامبران و اولیای الهی و آثار آنان و یا چیزهای دیگر را مبارک قرار داده، همه اینها از لطف، فیض، محبت، کرم و رحمت الهی ناشی میشود. و همچنانکه وجود پیامبران و اوصیاء موجب ریزش برکت الهی بر دلهای انسانها میشود، هیچ اشکالی ندارد که وجود بابرکت آنها واسطه فزونی نعمات و برکات الهی در زندگی مادی مردم شود، و این نوع از برکات در زندگی سراسر خیر و برکت انبیاء و اولیای الهی کم نیست. ما برخی از آنها را از قرآن، تاریخ و روایات به عنوان شاهد و نمونه ذکر کردیم.
گاهی تبرک نه فقط برای بهره گرفتن فرد تبرک جوینده، بلکه برای تعظیم شعایر الهی است و البته تعظیم شعایر الهی نشانه تقوای قلوب است وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ؛
(3) و بیاعتنایی به شعایر الهی نشانه بیتقوایی و موجب غضب الهی است.
نکته مهمی که در این بحث و مباحثی اینگونه؛ باید مورد توجه و دقت قرار گیرد، این است که یک انسان موحد، برکتِ پیامبران و اولیای الهی و مانند اینها را- که برکت خود را از خداوند کریم اخذ نمودهاند- در طول برکت پروردگار میداند، نه در عرض آن و اینها در واقع در طول ربوبیت پروردگار عالمیان قرار دارند و هیچ منافاتی با توحید افعالی ندارند؛ زیرا در عرض آن تصور نمیشوند؛ و چه مناسب است با این مطلب، این شعر از زبان مجنون که گفت:
«أمُرُّ علی الدیار، دیار لیلی
أقبِّلُ ذالجدارَ و ذا الجدارا
وما حُبُّ الدّیار شَغَفنَ قلبی
ولکن حُبُّ مَن سَکَنَ الدیارا»
«به محله لیلی گذر میکنم و میبوسم این دیوار و آن دیوار را؛ عشق کسی که در این محله سکونت دارد، دلم را لبریز ساخته نه محبت این محله».
1- همان، ج 4، ص 496
2- الخصائص الفاطمیه، الشیخ محمد باقر الکجوری، ج 2، ص 549- 550
3- الحج: 32
ص: 99
و همین است مقصود مؤمنانی که کعبه و ضریح بندگان صالح خدا را لمس میکنند، و نه عبادت کعبه و ضریح- همچنانکه سیاهدلان گمان میکنند و سوءظن نسبت به مؤمنان دارند- بنابراین مخالفان تبرک و شفاعت، یا از درک این مطلب عاجزند و یا اینکه احتمالًا خود را به تغافل میزنند.
ضمناً نباید از نظر دور داشت که هر موضوع مشروع، همچنانکه میتواند مفید باشد و مورد استفاده صحیح پیروان دین و آیین قرار گیرد، میتواند مورد استفادههای سوء واقع شود، چه از طرف افراد ناآگاه و یا از طرف افرادی با اغراض خاص، برای ضربه زدن به دین؛ بنابراین موضوع تبرک نیز گاهی دچار این آسیب شده و ممکن است در آینده نیز مورد سوء استفاده قرار گیرد، در این صورت بر افراد آگاه و دلسوز است که گروه اول را آگاه کرده، متوجه اشتباهشان نمایند و با هوشیاری، مراقب اعمال مغرضان باشند و با آنان به صورت مقتضی، مقابله و توطئههای آنان را خنثی کنند. البته مراقبت در اینجا باید مداوم باشد، چراکه تبرک جستن از اولیاء الهی و اماکن مقدسه، مانند موضوع کرامات اولیاء و صالحین یک امر فراگیر است و فراوان مورد ابتلاء قرار میگیرد و این مسایل هیچگاه موجب نمیشود فعلِ مشروع قاطبه مؤمنان و مسلمانان زیر سؤال برود؛ و قیاس فعل انسانهای موحد به فعل مشرکان زمان جاهلیت، قیاس مع الفارق است و قیاسکننده یا جاهل است یا مغرضانه، مغالطه میکند.
در پایان از مجموع مطالب گذشته به طور خلاصه این نتایج به دست میآید:
1. هیچ مانعی وجود ندارد از اینکه خداوند متعال، از سر لطف و رحمت بیانتهای خود به بعضی از اشخاص، اماکن و چیزهای دیگری که خود اراده میفرماید، برکت عطا نماید و نیز آنها را واسطه فیض و رحمت خود به سایر بندگانش قرار دهد، این مطلب به صراحت همچنانکه گذشت، مورد تأیید آیات قرآن کریم است و هیچ اشکال شرعی و عقلی بر آن مترتب نیست.
2. رابطه برکتِ صاحبان برکت، با برکت الهی رابطه طولی است نه عرضی، یعنی همه این برکات در واقع از جانب خدا و از آنِ اوست و مستقل از پروردگار نیست و چون در راستای برکت الهیاند، هرگز موجب شرک افعالی نمیشوند.
3. تبرک در اقوام و ادیان توحیدی قبل از اسلام وجود داشته و قرآن کریم برخی از آنها را نقل کرده، بدون آنکه آنها را رد کند.
4. تبرک در سیره مؤمنان و مسلمانان خصوصاً در عصر رسول اعظم (ص) وجود داشته و هیچگاه آن حضرت از آن نهی ننموده و این سیره تا امروز استمرار یافته است و کاملًا مشروع است؛ زیرا ناشی از یک رابطه عاطفی و محبت داشتن به خدا و اولیای الهی است.
5. بر مؤمنان تیزبین است که در این زمینه، با هوشیاری مراقب سوء رفتار برخی جاهلان یا مغرضان باشند و افراد ناآگاه را آگاهی بخشند و توطئههای مغرضان را شناخته و آنها را خنثی نمایند.
و منالله التوفیق