محرّمات آن برای مردم میگوید. وی همچنین بخشی از احکام و مناسک حج را که در عرفه تا منا برعهده حجاج است، در همین جا نقل میکند. در حالی که شهید همانگونه که پیشتر یادآور شدیم، نیازی به تکرار احکام و مناسک که پیش از این بحث مشروحاً در کتاب الحج بیان کرده، ندارد.
ماوردی محتوای این خطبه را بیان باقیمانده احکام و مناسک حج میداند. به گفته وی امیرالحاج اگر فقیه است میتواند به استفتائات مردم هم پاسخ دهد، در غیر این صورت خود را در معرض پرسش قرار نمیدهد. ماوردی همچنین به بیان آن بخش از احکام و مناسک نیز میپردازد. شهید نیز از ایراد این خطبه که در میراث فقه شیعه سابقه دارد، خودداری کرده است.
در همین خطبه به مردم اعلام میکند که شما مخیرید تا پیش از غروب آفتاب، به مکه بروید. در این صورت بیتوته در منا در روز سیزدهم بر عهده شما نیست، ولی اگر تا غروب آفتاب در منا ماندید باید امشب را هم بیتوته کرده و فردا بار دیگر جمرات را رمی نمایید. ماوردی همچنین یادآور میشود که امیرالحاج مجاز نیست در روز دوازدهم (یوم النفر الأول) به مکه رفته و آن تعداد از حاجیان را که در منا میمانند، به حال خود رها سازد. او موظف است تا روز سیزدهم (یوم النفر الثانی) در منا بماند تا اعمال به پایان برسد.
گفتنی است، جز خطبههای نماز روز عرفه که دو خطبه است، بقیه خطبهها یکی است. شهید از محتوای این دو خطبه نیز سخن گفته است؛ در خطبه نخست، چگونگی وقوف و آداب آن و زمان افاضه و بیتوته در مزدلفه بیان میشود و مردم به دعا و ذکر تشویق میشوند. سپس استراحت کوتاهی نموده و خطبه دوم را بسیار کوتاه ایراد میکند؛ به طوریکه با فراغت مؤذن از اذان و اقامه خطیب نیز از سخنرانی فارغ میشود. شیخ طوسی با صراحت از ایراد خطبه قبل از اذان سخن گفته است. بدیهی است با وجود سابقه این مسأله در روایات و میراث فقهی شیعه نمیتوان بحث شهید را در این مسئله متأثر از ماوردی دانست.
3. پیشتازی در انجام مناسک و رعایت ترتیب آنها
ص: 26
«تَرْتِیبُهُمْ لِلْمَنَاسِکِ عَلَی مَا اسْتَقَرَّ الشَّرْعُ عَلَیْهِ لأَنَّهُ مَتْبُوعٌ فِیهَا فَلا یُقَدِّمُ مُؤَخَّرًا وَلا یُؤَخِّرُ مُقَدَّمًا سَوَاءٌ کَانَ التَّرْتِیبُ مُسْتَحَقًّا أَوْ مُسْتَحَبًّا»
او به عنوان سوّمین وظیفه میگوید:
«تَقْدِیرُ الْمَوَاقِفِ بِمَقَامِهِ فِیهَا وَمَسِیرِهِ عَنْهَا کَمَا تُقَدَّرُ صَلَاةُ الْمَأْمُومِینَ بِصَلَاةِ الإِمَامِ».
شهید به صورت مشخص به مواردی از تکالیف خاص امیرالحاج پرداخته، مینویسد:
«و تقدّمه فی الخروج إلی منی لیصلّی بها الظهرین، و تخلّفه فیها حتّی تطلع الشمس، و کذا یتخلّف بجمع
(1) حتّی تطلع و لا یلبث بعد طلوعها، و تقدّمه یوم النحر فی الإفاضة إلی مکّة، ثمّ یعود لیومه لیصلّی الظهرین بالحجیج فی منی، و تأخّر بمنی إلی النفر الثانی، ثمّ یتقدّم الصلاة الظهرین بمکّة، و أمر أهل مکّة بالتشبّه بالمحرمین أیّام الموسم».
همانطور که ملاحظه میشود، شهید، بر خلاف ماوردی- که به صورتی کلّی از رعایت ترتیب در انجام اعمال و مناسک حج بر اساس دستور شرع و نیز در مواقف سخن گفته- مواردی از وظایف خاص امیرالحاج را برشمرده است.
- رفتن به منا پیش از همه، برای اقامه نماز ظهر و عصر و یوم الترویه (روز هشتم ذیحجه) و ماندن در آنجا، تا هنگام طلوع خورشید روز نهم و نیز ماندن در مزدلفه تا طلوع خورشید.
- رفتن به مکه در روز عید، پیش از همه و بازگشت به منا تا ظهر برای اقامه نماز ظهر و عصر با حجاج در این سرزمین
- ماندن در منا تا روز سیزدهم و ترک منا بعد از حجاج
- اقامه نماز ظهر و عصر در روز سیزدهم
- دستور به اهالی مکه که در ایام برگزاری حج، خود را مانند افراد مُحرم کنند و مانند آنان لباس به تن نمایند.
4. اقامه نماز یوم الترویه در منا، واجب یا مستحب؟
مشهور فقهای امامیه، این وظیفه امام را مستحب میدانند، هر چند صاحب جواهر قول به «وجوب اقامه نماز ظهر و عصر یوم الترویه در منا» را به شیخ طوسی در «تهذیب»، «نهایه» و «مبسوط» نسبت داده است،
(2) لیکن این نسبت در خصوص دو کتاب اخیر درست به نظر نمیرسد و عبارت وی ظهور در استحباب دارد؛ زیرا عبارت وی در سیاق احکام استحبابی حرکت از مکّه به منا و از منا به عرفات است
1- در احادیث متعدد، مزدلفه را «جمع» نامیدهاند به خاطر جمعکردن نماز مغرب و عشا به یک اذان و دو اقامه ر. ک: لوامع صاحبقرانی، ج 7، ص 40
2- جواهر الکلام، ج 19، ص 6
ص: 27
و این احتمال که یکی از احکام، در میان بقیه احکام استحبابی، الزامی باشد، بعید به نظر میرسد. عبارت «نهایه» و «مبسوط» چنین است:
«یستحب للإمام أن لا یخرج من منی إلّا بعد طلوع الشمس من یوم عرفة. و من عدا الإمام یجوز له الخروج بعد أن یصلّی الفجر بها، و موسع له أیضاً إلی طلوع الشمس».
(1)«و یستحب اذا اراد الخروج الی منی ان لایخرج من مکه حتی یصلّی الظهر یوم القیامه بها، فاذا صلّی الظهر یوم الترویه بمکة خرج متوجها الی منی و علی الامام ان یخرج من مکه قبل الظهر حتی یصلّی الظهر و العصر معاً فی هذا الیوم بمنی و یقیم بها الی طلوع الشمس من یوم عرفه».
(2)آیت الله محقق داماد نیز- بر خلاف مشهور- اقامه نماز ظهر و عصر یوم الترویه در منا را بر امیرالحاج واجب شمرده و آن را تنها به کتاب «تهذیب» شیخ طوسی نسبت داده
(3) که دور از ذهن نیست و با ظاهر عبارت شیخ سازگار است. عبارت وی چنین است:
«فَأَمَّا الإِمَامُ فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ لَهُ أَنْ یُصَلِّیَ الظُّهْرَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَّا بِمِنًی وَ کَذَلِکَ صَلَاةُ الْغَدَاةِ یَوْمَ عَرَفَةَ وَ یُقِیمُ إِلَی بَعْدِ طُلُوعِ الشَّمْسِ ثُمَّ یَغْدُو إِلَی عَرَفَات».
(4)غیر از شیخ در «تهذیب»، صاحب «حدائق» نیز قول به وجوب را با استناد به ظاهر روایات، بعید ندانسته است.
(5) نویسنده در مقالهای این مسأله را بررسی کرده و روایات را ظاهر در وجوب یافته و چون اجماع مورد ادعا بر «استحباب» نیز بررسی شده و به خاطر عدم طرح مسأله در میان بسیاری از قدما، تنها شهرت بین متأخرین ثابت شده، از این رو، قول به وجوب بعید نیست.
(6) از فقیهان معاصر آیت الله سید موسی شبیری زنجانی نیز به تبع استاد خود قائل به وجوب شدهاند.
(7)5. ماندن در منا تا طلوع آفتاب روز عرفه
فقهای امامیه، ماندن امیرالحاج در منا تا طلوع آفتاب روز عرفه را مستحب دانسته و گفتهاند: بر خلاف حاجیان که پس از طلوع فجر میتوانند راهی عرفات شوند، امیر الحاج باید تا طلوع آفتاب صبر کند و همه حجاج روانه عرفات شوند.
(8) برخی از فقها این ماندن را «مستحب مؤکّد» شمردهاند. دلیل این حکم استحبابی روایات است.
(9)شهید در بحث «مقدمات وقوف در عرفات» دلیل آن را تأسی به پیامبر خدا و سخن حضرت
1- شیخ طوسی و علّامه حلّی، النهایه و نکتها، ج 1، ص 518؛ مبسوط، ج 1، ص 365
2- علّامه حلّی، منتهی المطلب، ج 2، ص 715، چاپ سنگی
3- عبد الله جوادی آملی، کتاب الحج تقریر درس آیت الله محقق داماد ج 3، صص 11- 9
4- تهذیب الاحکام، ج 5، صص 202- 201
5- الحدائق الناضره، ج 16، ص 354
6- ر. ک. به: فصلنامه «میقات حج»، زمستان، 1378، ش 30، مقاله «امارت حج و زماعت حجاج»
7- احکام عمره و حج، ص 157
8- کیدری، اصباح الشیعه، ص 157؛ ابن زهره، غنیه النزوع، ص 182؛ جواهر الکلام، ج 19، صص 12- 10؛ علّامه حلّی، تذکره الفقها، ج 8، ص 166
9- وسایل الشیعه، ج 13، ص 528، ح 2
ص: 28
صادق 8 دانسته، که فرمودند: «
إِنَّهُ مِنَ السُّنّة
».
(1)6. حرکت از مشعر به منا بعد از طلوع آفتاب
در کتب فقهی اهل سنت و شیعه، از عمل مستحب دیگری برای امیرالحاج سخن گفته شده که در کلام ماوردی اثری از آن نیست و آن «استحباب خروج از مشعر به قصد منا، بعد از طلوع آفتاب روز دهم» است. شهید، هم در بحث «امارت حج» و هم در بحث «وقوف در مشعر» آن را متذکر شده است.
(2)در حالیکه این استحباب در مورد حجاج، حرکت قبل از طلوع آفتاب است و حتی به تعداد قابل توجهی از فقها؛ مانند شیخ طوسی در «نهایه» و «مبسوط»، ابن حمزه در «وسیله»، ابن برّاج در «مهذّب» و ابن زهره در «غنیه» و یحیی بن سعید در «الجامع للشرائع» نسبت داده شده که «ماندن در مشعر تا طلوع آفتاب» را بر امیرالحاج واجب دانستهاند.
برخی دیگر از فقها؛ مانند شیخ صدوق و پدرش، شیخ مفید، سید مرتضی، سلّار و حلبی مطلقاً ماندن را برای همه لازم دانستهاند.
(3) مستند این فتوا روایتی است از امام صادق (ع) که بر اساس آن، امام باید تا طلوع خورشید بماند ولی بقیه مردم میتوانند صبر کنند و میتوانند زودتر خارج شوند.
(4)7. رفتن به مکه بعد از اعمال روز عید و بازگشت به منا برای اقامه نماز ظهر و عصر
نسبت به این وظیفه که شهید از آن سخن گفته، سابقهای در کتب متداول فقهی یا روایات در خصوص امیرالحاج به چشم نمیخورد. اما به طور کلی رفتن به مکه برای انجام بقیه اعمال حج؛ مانند طواف حج و نماز طواف و سعی و طواف نساء و نماز آن، بعد از پایان اعمال روز عید در منا مستحب است و بازگشت به منا تا قبل از غروب آفتاب برای بیتوته در منا واجب است، مگر آنکه کسی در مکه بماند تا صبح در مسجد الحرام بیدار بوده و به عبادت بپردازد. شاید سخن شهید مبنی بر خروج امیرالحاج از منا به مکه، پیش از همه، به دو جهت باشد؛ یکی هدایت و امارات حجاج، و دیگر عجله برای بازگشت به منا تا ظهر، چون بقیه حجاج تا قبل از غروب آفتاب هم میتوانند بازگشت را به تأخیر اندازند ولی امام که در ظهر روز عید در منا نماز اقامه کند و ایراد خطبه نماید، لازم است تا ظهر برگردد. ولی امروزه معمولًا به خاطر ازدحام جمعیت، امکان رفتن به مکه بعد از انجام اعمال روز عید در منا، انجام بقیه اعمال حج در مکه و بازگشت به منا تا ظهر امکان پذیر نیست. لذا این تکلیف استحبابی از عهده امام هم ساقط است. یا باید همراه حجاج به مکه رود و از اقامه ظهرین و ایراد خطبه
1- الدروس الشرعیه، ج 1، ص 417؛ غایه المراد، ج 1، ص 435
2- الدروس الشرعیه، ج 1، ص 424
3- سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج 6، ص 397
4- وسایل الشیعه، ج 14، ص 26، ح 4
ص: 29
در منا صرفنظر نماید یا به طور کلی در منا بماند و از رفتن به مکه در این روز چشم بپوشد و ظهرین را در منا اقامه کرده و به ایراد خطبه بپردازد.
8. ماندن در منا تا روز سیزدهم و ترک منا بعد از خروج حجاج
نسبت به این وظیفه امیرالحاج- که او تا سیزدهم در منا بماند و بعد از خروج حجاج، از این سرزمین بیرون آید- در کتب فقهی پیش از شهید نیز اشارهای نشده و وجه آن روشن و بینیاز از هرگونه استدلال است؛ چون با مسؤولیتی که امیر الحاج بر عهده دارد، طبیعی است که همراه انبوه حجاج در منا بماند و تا آخرین روز بیتوته در منا در کنار زوار باشد و آنان را در صورت لزوم راهنمایی کند، اقامه جماعت نماید و ...
9. اقامه نماز ظهر و عصر در مکه، در روز سیزدهم
استحباب خروج از منا، پیش از ظهر برای اقامه نماز ظهر و عصر در مکه، پیش از شهید در کلام شیخ، ابنبرّاج، ابن حمزه و ... سابقه دارد.
(1) و در کلام علّامه، این وظیفه استحبابی امام، مستند به روایت عامی یا امامی نشده، اما استدلال علامه «آموزش کیفیت وداع مکه و طواف خانه خدا به مردم» است «
لیعلم الناس کیفیّة الوداع
».
(2)البته او از واژهای مانند «استحباب» استفاده نکرده تا بیانگر حکمی از احکام پنجگانه تکلیفیه باشد؛ چون وجوب یا استحباب نیازمند مجوّز شرعی است، بلکه کلمه «ینبغی» را به کار برده تا نشانگر مطلوبیت این عمل باشد که مقتضای موقعیت و مسؤولیت امیرالحاج است. چنان که در عبارت شهید نیز از استحباب آن سخن گفته نشده، بلکه در شمار وظایف امیرالحاج آمده است. لااقل دو روایت در این زمینه وجود دارد که میتواند مستند این وظیفه امیر الحاج قرار گیرد؛ 1. روایتی که کلینی از حلبی و او از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمود:
«یُصَلِّی الإِمَامُ الظُّهْرَ یَوْمَ النَّفْرِ بِمَکَّة»
(3)2. روایتی که ایوب بن نوح میگوید: نامه به محضر او نوشتم که اصحاب ما در افضل بودن خروج از منا- قبل از زوال یا بعد از آن- اختلاف نظر دارند، امام پاسخ نوشتند:
«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) صَلَّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِمَکَّةَ فَلَا یَکُونُ ذَلِکَ إِلَّا وَ قَدْ نَفَرَ قَبْلَ الزَّوَالِ»
(4)در باره سند این دو حدیث میتوان گفت که هر دو صحیح است و از این جهت با مشکلی روبهرو نیستند.
1- شیخ طوسی، مبسوط، ج 5، ص 273؛ تهذیب، ص 269؛ المهذب، ج 1، ص 263؛ وسیله، ص 190
2- تذکره الفقهاء، ج 8، ص 375؛ تحریر الاحکام، ج 1، ص 111
3- وسائل الشیعه، ج 14، ص 281، ح 1
4- همان، ص 282، ح 2
ص: 30
و در مورد دلالت آنها، روایت اول به صورت جمله خبریه از نماز خواندن امام در این روز در مکه خبر میدهد، ولی علمای اصول جمله خبریه را در مقام قانونگذاری آکد در وجوب میدانند، ولی این جمله میتواند بر استحباب نیز دلالت داشته باشد؛ چنان که فقها چنین برداشتی کرده و شیخ حرّ عاملی نیز عنوان باب را «اسْتِحْبَابِ نَفْرِ الإِمَامِ ...» نام نهاده و تنها به نقل این حدیث بسنده کرده است.
روایت دوم نیز که از فعل پیامبر حکایت دارد، تنها بر مطلوبیت و افضلیت اقامه نماز در مکه دلالت میکند.
10. فرمان به اهالی مکه برای تشبه به حجّاج
آنچه درکلمات فقها با الهام از روایات به چشم میخورد، «استحبابِ به تن داشتن لباس احرام پس از قربانی کردن در روز عید و حلق تا پیش از طواف زیارت در مکه» است تا همگان بر حسب ظاهر هم که شده، مثل محرم باشند «تشبّه به مُحرمان»،
(1) اما در خصوص تشبّه اهالی مکه به مُحرمان، شیخ طوسی حدیث صحیحی نقل کرده که عبارت است از:
«لَا یَنْبَغِی لأَهْلِ مَکَّةَ أَنْ یَلْبَسُوا الْقَمِیصَ وَ أَنْ یَتَشَبَّهُوا بِالْمُحْرِمِینَ شُعْثاً غُبْراً»
(2)شیخ احتمال تقدم و تأخر را در عبارت مطرح کرده؛ یعنی
«ینبغی لأهل مکّة أن لا یلبسوا القمیص و أن یتشبّهوا».
(3)شیخ مفید نیز روایتی با همین مضمون نقل کرده که اهل مکه در ایام حج شایسته است که لباس نپوشند و به افراد محرم شبیه باشند.
(4)11. امامت جماعت در نمازهای روزانه
ماوردی: «إمَامَتُهُمْ فِی الصَّلَوَاتِ فِی الأَیَّامِ الَّتِی شُرِعَتْ خُطَبُ الْحَجِّ وَجَمْعُ الْحَجِیجِ عَلَیْهَا ...».
شهید: «و إمامة الحجیج فی الصلوات و خصوصاً الصلوات التّی معها الخطب».
ماوردی در همین بخش به تفصیل از زمان و محتوای خطب چهارگانه سخن گفته است.
شهید پس از شمارش وظایف امیرالحاج، اشارهای هم به وظایف حجاج در قبال امیرالحاج نموده است، در حالی که ماوردی آنها را نیز در زمره وظایف والی حج ذکر کرده که از نوعی تسامح حکایت میکند.
ماوردی: «الرابع: اتِّبَاعُهُ فِی الأَرْکَانِ الْمَشْرُوعَةِ فِیهَا وَالتَّأْمِینُ عَلَی أَدْعِیَتِهِ بِهَا لِیَتَّبِعُوهُ فِی
1- علّامه حلّی، منتهی المطلب، ص 766
2- تهذیب الاحکام، ج 5، ص 447، ح 203
3- تهذیب الاحکام، ج 5، ص 447
4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 515. چنین مطلبی را در «مقنعه» که شیخ حرّ از آن نقل کرده، نیافتیم.
ص: 31
الْقَوْلِ کَمَا اتَّبَعُوهُ فِی الْعَمَلِ وَلِیَکُونَ اجْتِمَاعُ أَدْعِیَتِهِمْ أَفْتَحَ لأَبْوَابِ الإِجَابَةِ.
شهید: «و علی الناس طاعته فی ما یأمر به، و یستحبّ لهم التأمین علی دعائه، و یکره التقدّم بین یدیه فی ما ینبغی التأخّر عنه و بالعکس، و لو نهی حرم.»
«پیروی از امیرالحاج در آنچه بدان فرا میخواند و امر میکند» و نیز «استحباب آمین گفتن به هنگام دعا کردن او، بدین جهت که در گفتار هم مثل عمل از او پیروی شده باشد و نیز دعای دسته جمعی زودتر به اجابت برسد» از جمله وظایف مردم در قبال امیرالحاج است که هم ماوردی و هم شهید مطرح کردهاند، گرچه ظاهر کلام شهید الزامی بودن وظیفه نخست و غیر الزامی بودن (استحباب) وظیفه دوم است، بر خلاف عبارت ماوردی که ظاهر عبارت و تعلیل او در خصوص آمین گفتن به هنگام دعا، حکایت از الزامی بودن میکند.
شهید از کراهت پیروی نکردن از امیرالحاج خبر داده و به عبارت دقیقتر جلو افتادن از او را در مواردی که پیروی شایسته است و عقب ماندن از او را در مواردی که همراهی شایسته است، مکروه شمرده و در مواردی که امیر الحاج از انجام عملی یا ترک عملی نهی کرده باشد، سرپیچی از نهی او را حرام دانسته است.
ماوردی نیز در پایان بحث، از کراهت مخالفت تابع از متبوع سخن گفته، عبارت او چنین است:
«وَلَوْ قَصَدَ النَّاسُ فِی الْحَجِّ التَّقَدُّمَ عَلَی إمَامِهِمْ فِیهِ وَالتَّأْخِیرَ عَنْهُ جَازَ وَإِنْ کَانَتْ مُخَالَفَةُ الْمَتْبُوعِ مَکْرُوهَةً وَلَوْ قَصَدُوا مُخَالَفَتَهُ فِی الصَّلَاةِ فَسَدَتْ عَلَیْهِمْ صَلَاتُهُمْ لارْتِبَاطِ صَلَاةِ الْمَأْمُومِ بِصَلَاةِ الإِمَامِ وَانْفِصَالِ حَجِّ النَّاسِ عَنْ حَجِّ الإِمَامِ»
احتمالًا مقصود وی از انفصال حج مردم از حج امام، انفصالی است که از فساد و بطلان نمازهای روزانه که به جماعت اقامه میشود، پیش میآید، نه انفصالی که احیاناً از تقّدم و تأخر از امام بروز میکند و او در صدر عبارت آن را جایز، ولی مکروه شمرد.
12. امر به معروف و نهی از منکر
شهید وظیفه دیگر امیر الحاج را امر به معروف و نهی از منکر شمرده است؛ بهخصوص در امور مربوط به مناسک وکفارات حج. او مینویسد:
«وعلیه الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، وخصوصاً فیما یتعلّق بالمناسک والکفّارات»
. همچنین در ادامه، اشارهای بهاختلاف فتاوای فقها نموده و امیرالحاج را از وادار کردن مردم بر عمل به فتاوای او- اگر فقیه باشد- یا مرجع تقلید مورد نظرش بر
ص: 32
حذر داشته و او را مجاز به چنین الزامی ندانسته است، مگر اینکه «امام و پیشوای جامعه خود امارت حج را عهدهدار باشد» یا «امیرالحاجِ منصوب از جانب وی، فتوای او را برای حجاج نقل نماید و از آنان بخواهد به فتوای او عمل کنند»، در این دو صورت میتواند به آنان امر کند که به فتوای رهبری عمل کنند، ولی در خصوص عمل به فتوای پیشوای مسلمانان نیز استثنایی وجود دارد و آن صورتی است که فتوای او دارای خطای آشکار بوده و به همین دلیل نظریه نادر و شاذّ باشد، در این فرض امیرالحاج میتواند نظر و فتوای او را رد کند و طبعاً مردم را به فتوای او فرا نمیخواند.
ماوردی نیز از «عدم جواز تحمیل فتوای خود بر حجاج» سخن گفته ولی فروعی که در کلام شهید آمده، در کلام او دیده نمیشود. در زمینه امر و نهی معتقد است که امیر الحاج مجاز به نهی از فعلِ جایز نیست، مگر آنکه بترسد عمل مباح شخص الگوی افراد نادان شود؛ مانند اینکه خلیفه دوم طلحه بن عبیدالله را از پوشیدن لباس قرمز یا زرد بر حذر داشت و گفت: میترسم اشخاص جاهل از تو پیروی کنند.
* به نظر ماوردی، ششمین وظیفه بر عهده والی حج- که البته اختلافی هم هست- سه امر میباشد:
1. اگر یکی از حجاج کاری کند که مستحق تعزیر یا حدّ باشد، چنانچه جرم او بیارتباط به حج باشد، والی حج حق ندارد بر او حدّ جاری کند یا تعزیرش نماید و اگر در ارتباط با حج باشد، تنها حق تعزیر و تأدیب او را دارد و در اینکه مجاز به اجرای حدّ هم باشد یا نه، دو وجه دارد؛ چون از احکام حج است، پس حق دارد بر او حد جاری کند و متقابلًا چون خروج از افعال حج است، چنین حق و اختیاری را ندارد.
2. در نزاع میان حجاج، اگر در غیر احکام حج باشد، حق داوری ندارد و اگر نزاع در احکام حج بود؛ مانند اینکه زن و شوهر در لزوم یا عدم لزوم کفاره، به خاطر مباشرت و هزینه قضا کردن اعمالی که باطل شده، اختلاف پیدا کنند، دو نظر وجود دارد، که بنا بر یک نظر، حق داوری دارد.
3. یکی از حجاج مرتکب عملی شود که موجب پرداخت فدیه باشد، امیرالحاج میتواند او را به پرداخت فدیه مجبور کند و به اخراج آن از اموالش فرمان دهد، ولی اینکه بتواند با او از درِ خصومت درآید و به مانند طرفین نزاع با هم درگیر شوند، چندان روشن نیست و همان دو وجهی که در بحث اجرای حدود گفته شد، در اینجا نیز مطرح است.
ص: 33
جمعبندی و نتیجهگیری
چنانکه پیشتر گذشت، در این بخشکه مربوط به احکام ومناسک حج است، شهید بیش ازآنکه از ماوردی متأثر باشد، از فتاوای فقهای پیشین و منابع روایی دراین زمینه تأثیر گرفته است. هر چند احکام مطرح شده در این بخش، هر کدام به تناسب در مباحث پراکنده کتاب الحج آمده و پیش از شهید به صورت منسجم و یکجا جمعآوری نشده بود و شهید در کتاب «دروس» به چنین ابتکاری دست زده است، اما اصل وظایف امام حج در این زمینه، مانند اقامه نماز و امامت و ایراد خطبه و پیشاپیش حجاج حرکت کردن و گاهی بعد از همه حجاج- مثلًا از مشعر به منا و از منا به مکه رفتن- و ارشاد و راهنمایی یا امر و نهی کردن به حجاج، کم و بیش در میراث فقهی فقهای پیشین وجود دارد و غالباً از سیره پیامبر خدا (ص) و روایات ائمه هدی: گرفته شده است. اهل سنت هم اگر احکام مشابهی دارند که ماوردی برخلاف شهید، در این بخش به تفصیل آنها را جمع آوری نکرده، برگرفته از سیره پیامبر است که در منابع روایی عامه نقل شده و در پارهای موارد از سیره خلفای بعد از پیامبر است.
در پایان میتوان گفت، شهید در عین حال که در طرح بحث ولایت حج و امارت حجاج در اثر فقهی خود از ماوردی در «
الاحکام السلطانیه
» متأثر بوده و برای نخستین بار این بحث را در یک اثر فقهی شیعی وارد کرده، اما در هر دو بخش «مدیریت حجاج» و «ولایت حج» نوآوری و ابتکارات قابل توجهی دارد؛ به ویژه در بخش دوم، بیش از آنکه تحت تأثیر ماوردی باشد، به جمعآوری و منسجم کردن مباحث پراکنده فقهی مربوط به والی حج از میراث فقهی گذشتگان پرداخته است.
غیر از مسائل و فروع و احکام الزامی و غیرالزامی که در این دو نوشته آمده، موارد دیگری هم در لابلای روایات و کتب فقهی به صورت پراکنده به چشم میخورد و شهید نیز در «کتاب الحج» به بعضی از آنها اشاره کرده، که در پایان بحث به اختصار مطرح میکنیم.
اجبار مردم به انجام حج و زیارت حرم نبوی
یکی دیگر از وظایف و اختیارات امام آن است که: اگر مردم انجام حج و زیارت بیت الله الحرام و حرم نبوی را ترک کردند، در صدد یافتن علل و عوامل آن برآید و در جهت برطرف کردن موانع آن بکوشد؛ مثلًا اگر مردم به دلیل مشکلات مالی، این فریضه الهی را ترک کردند، از بیت المال به آنان بپردازد تا به سفر حج رفته و اقامه حج نمایند و در صورت لزوم، مردم را به آن وادار کند.
ص: 34
این مسأله که در کتب فقهی با استناد به احادیث آمده،
(1) در «الدروس الشرعیه» اثر فقهی شهید نیز مطرح شده، هر چند شهید آن را در بحث ولایت بر حج مطرح نکرده است. شاید علت آن این نکته باشد که مقصود از «امام» در این بحث «پیشوای جامعه» است نه لزوماً «امیر الحاج» که ممکن است شخصی منصوب از جانب پیشوای جامعه باشد. امّا نکته در این است که ممکن است آنکه از بیت المال بر مردم انفاق میکند یا آنان را به اقامه حج وادار میسازد، پیشوای جامعه باشد، ولی آن که مردم را به زیارت حرم نبوی در مدینه وادار میکند، امیر الحاج باشد که در موسم حج حضور دارد و مسؤولیت حج با اوست. به هر حال عبارت وی چنین است:
«و یجبر الإمام الناس علی الحجّ و زیارة النبیّ (ص) لو ترکوهما، و علی المقام بالحرمین لو ترکوه، فلو لم یکن لهم مال أنفق علیهم من بیت المال، و روی لو عطّلوه سنة لم یناظروا، و روی لنزل علیهم العذاب، و روی ما تخلّف رجل عن الحجّ إلَّا بذنب و ما یعفو اللّه عنه أکثر».
(2)اما شهید در این عبارت افزون بر وادارکردن مردم به زیارت خانه خدا و حرم نبوی، از واداشتن آنان به امامت در مکه و مدینه از سوی امام نیز سخن گفته است. گویا حرمین شریفین نباید از مردم مسلمان خالی باشد و باید برای اقامت در این دو شهر تشویق شوند و جاذبههای لازم برای حضور و اقامت مردم ایجاد گردد. گرچه جاذبههای معنوی و دینی و تاریخی مکه مکرمه و مدینه منوره، این دو شهر امن الهی به قدری است که اگر مردم برای اقامت دائم یا موقت در آنها آزاد باشند، حتماً علاقمندان و شیفتگان را گنجایش نخواهد بود و نیازی به نقشآفرینی حاکم مسلمانان در این زمینه نیست.
ترجیح بر مکّی نبودن امیرالحاج
از مطالبی که در احادیث به چشم میخورد و حکم کراهت از حدیث استفاده شده، «مکّی بودن امیر الحاج» است. در حدیث صحیحی نقل شده که حضرت صادق (ع) فرمود:
«لَا یَلِی الْمَوْسِمَ مَکِّیٌّ»
(3)عنی شخص مکّی ولایت بر حج را در موسم حج برعهده نمیگیرد. شیخ حرّ عاملی عنوان باب را «
کراهة کون الإمام مکیاً
» نهاده و از حدیث حکم کراهتی برداشت کرده است. فیض کاشانی هم روایت را چنین تفسیر کرده
«لَا یَنبَغِی أن یکون رجلٌ مِن أهل مکة والیاً علی الحاج أیّام الموسم»
(4)
1- کافی، ج 4، ص 272؛ شیخ طوسی، مبسوط، ج 1، ص 385
2- الدروس الشرعیه، ج 1، ص 473
3- وسائل الشیعه، ج 11، ص 398
4- الوافی، ج 14، ص 1311
ص: 35
کراهت توقف امیر الحاج در انجام مناسک حج
کراهت توقف امیرالحاج در حین انجام اعمال و مناسک را از ماجرایی که از امام صادق (ع) نقل شده، برداشت کردهاند. در سال 140 هجری که امام صادق (ع) در موسم حج حضور داشت، هنگام عزیمت از عرفات به مشعر مرکبش دچار مشکل شد و حضرت از مرکب فرود آمد. اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس که امیر الحاج بود و قدری جلوتر از امام حرکت میکرد، متوجه شد و به انتظار حضرت توقف کرد. امام سرش را بلند کرده، فرمود:
«إِنَّ الإِمَامَ إِذَا دَفَعَ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَنْ یَقِفَ إِلَّا بِالْمُزْدَلِفَةِ».
(1)البته او به انتظار ایستاد تا امام (ع) سوار مرکب شود و آن حضرت را همراهی نماید.
خاتمه: سرنوشت ولایت و امارت حج در شرایط کنونی
از وظایف امیرالحاج در مدیریت حج و نیز تعیین امیرالحاج در تاریخ اسلام برمیآید که امارت حج با وحدت امت اسلامی و یگانگی دولت اسلامی عجین است. به این معنا که شخص امام مسلمانان امارت حج را بر عهده میگیرد یا فردی را برای این مسؤولیت میگمارد.
البته امروزه که امت اسلامی به صورت پراکنده در کشورهای متعدد و تحت حاکمیت دولتهای گوناگون به سر میبرند، بحث از امارت حج و تعیین امیرالحاج، قدری متفاوت با گذشته است. امروزه هر کشوری، سرپرستی را برای حجاج اعزامی خود تعیین کرده و «بعثه» ای را در شهرهای مکه و مدینه در موسم حج برپا میکند و نمایندهای برای انجام امور مربوط به حجاج اعزامی خود میفرستد و به حسب ظاهر ارتباط و هماهنگی میان آنها هم وجود ندارد.
به نظر میرسد تا رسیدن به جامعه واحد اسلامی، که دولتی واحد، امّت اسلام را تحت پوشش قرار دهد، لازم است درباره حج که به همه مسلمانان تعلّق دارد، طرحی نو در انداخت تا مصالح اسلام و مسلمین را تأمین نماید و بتواند اهداف متعالی حج را برآورده سازد.
شاید امروزه به خاطر گستردگی آماری و پراکندگی زائران خانه خدا در موسم حج، مدیریت حج به شیوه گذشته و با مدیریت شخصی به عنوان امیر الحاج با وظایف الزامی و غیرالزامی مشخص ممکن نباشد، بلکه شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی ایجاب نماید که زائران هر کشوری یا لااقل پیروان هر مذهبی تحت ولایت و زعامت یکی از علما و فرزانگان آن کشور یا مذهب قرار گیرند و
1- وسائل الشیعه، ج 11، ص 399
ص: 36
زائران هر کشور یا مذهبی از سوی او مدیریت و رهبری شوند.
قهراً سیاستگذاری و برنامهریزی حج از سوی جمع یا مرکزی مطمئن در جهت دستیابی به اهداف متعالی حج مثل وحدت امت اسلامی، رسیدگی به مشکلات و مصائب جهان اسلام، همگرایی دولتهای اسلامی در برابر دشمنان اسلام و مسلمانان، در رشد و پیشرفت مسلمانان در ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی خواهد بود که در پرتو فرصت حج که سالیانه برگزار میشود، به دست میآید.
دفاع از کشورهای اسلامی در برابر بیگانگان و اعلان برائت از مشرکان و مستکبران از جمله اهداف سالیانه حج است که در صورت برگزاری هدفمند حج، زیر نظر جمع یا مرکزی مطمئن، قابل دسترسی است. بحث از ولایت حج و زعامت حجاج در میراث فقهی شیعه و اهل سنت و جستجوی احکام و فروع مربوط به آن و برشماری وظایف امیرالحاج، بهانهای است برای احیای ظرفیتهای عظیم حج در پرتو برگزاری فریضه حج، تحت ولایت و زعامت علمای طراز اول جهان اسلام و فرزانگان پراکنده در کشورهای اسلامی، از طریق مجمعی اسلامی.
بدیهی است این مجمع برای پیشبرد امور از تمرکز بر مشترکات مذهبی و سیاسی و اقتصادی آغاز و به تدریج برگستره آن میافزاید.