نوشتار حاضر، بخش دوم «حج و جهاد در قرآن و تاریخ صدر اسلام» است که نگارنده ارجمند در این نوشته برآن است ضمن اشاره به اقدامات خصمان قریش بر ضد مسلمانان، به بررسی مسألهای بپردازد که در اتخاذ موضعگیری نظامی بر ضدّ مشرکان مکه، مهمترین نقش را داشته است، اما راویان سیره و گزارشگران حوادث صدر اسلام، آن را به گونهای مسکوت گذاشته و از چشم تاریخ پوشیده نگاه داشتهاند.
قرآن کریم از این موضوع، با عنوان «صَدٌّ عَنْ ... وَ الْمَسْجِدِ الْحَرام» (1) یاد کرده، که عبارت بود از: بستن راه عمره و حج بر مسلمانان؛ اعم از مهاجر و انصار، ایجاد جوّ خوف و وحشت برای زائران اهل مدینه، حتی در ماههای حرام و نیز سوء استفاده قریش از تسلّط خود بر مسجد الحرام و ادعای ولایت بر بیتِ الهی.
همانگونه که در بخش نخست ملاحظه کردید، نگارنده برای بررسی این موضوع، ابتدا به دیدگاه نخستین مورّخان مسلمان درباره علل جنگ با مشرکان مکه پرداخت، آنگاه توضیحی در بیان علل بنیادین جنگ، ضمن ارائه شواهد تاریخی و قرآنی آورد. اکنون این بخش با طرح «پنجمین شاهد قرآنی» از نظر شما می گذرد:
* پنجمین شاهد] قرآنی [:
آیه 25 سوره حج که آغازگر مبحث حج و جهاد در این سوره است، پنجمین شاهد قرآنی است:
(إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ). (25)
1- بقره: 217؛ مائده: 2؛ انفال: 34؛ حج: 25؛ فتح: 25
1- تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، ج 5، ص 360- 359
2- التحریر والتنویر، ج 9، ص 258
3- ر. ک. به: تفسیر قمی، ج 2، ص 83؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 298؛ مجمع البیان، ج 7، ص 128؛ تفسیر الکاشف، ج 5، ص 321؛ تفسیر المیزان، ج 14، ص 194؛ التفسیر الحدیث، ج 6، ص 35
4- مفاتیح الغیب، ج 23، ص 216؛ روح المعانی، ج 9، ص 132؛ البحر المحیط، ج 7، ص 499؛ مسالک الأفهام، ج 2، ص 287؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 6، ص 139؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص 75؛ المحرّر الوجیز، ج 4، ص 115؛ فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2417
5- البحر المحیط فی التفسیر، ج 7، ص 499
1- بر اساس مجموع روایاتی که در این باره در منابع شیعی و سنّی آمده، میتوان گفت که روز سه شنبه 15 شعبان سال دوم هجری محتملترین تاریخ برای تغییر قبله از بیت المقدس به مسجد الحرام است.
1- مانند مردی که در سوره علق به آن اشاره شد: أَ رَأَیتَ الَّذی ینْهی 9 عَبْداً إِذا صَلَّی 10. از این دستهاند تفسیر ابن أبی حاتم، ج 1، ص 210؛ احکام القرآن کیاهراسی، ج 1، ص 13
2- برخی از مفسران دیگر نیز همین را میگویند. ر. ک. به: تفسیر القرآن الکریم شبر، ص 57
3- جامع البیان، ج 1، صص 397 و 398؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 1، ص 210؛ بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199؛ التفسیر الوسیط، ج 1، ص 253
4- مفاتیح الغیب، ج 4، ص 11
5- بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199
1- به همین جهت برخی از مفسران همان معنای عام را مورد تأکید قرار داده وگفتهاند شامل همه مساجد تا روز قیامت میشود. الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 77. برخی نیز پا را فراتر گذاشته گفتهاند: منظور از مساجد معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مراد همه معابد است که در آن، موحدان، خدا را یاد میکنند. بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199
2- تفسیر قمی، ج 1، ص 58؛ مجمع البیان، ج 1، ص 361؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 312؛ آیات الأحکام استرآبادی، ج 1، ص 173؛ فقه القرآن، ج 1، ص 177
3- مجمع البیان، ج 1، ص 361؛ التفسیر لکتاب الله المنیر، ج 1، ص 142؛ تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 183
4- فخر رازی ضمن نقل این تفسیر مینویسد: «أن هذا بشاره من اللّه للمسلمین بأنه سیظهرهم علی المسجد الحرام و علی سائر المساجد، و أنه یذل المشرکین لهم حتی لا یدخل المسجد الحرام واحد منهم إلا خائفاً یخاف أن یؤخذ فیعاقب، أو یقتل أن لم یسلم، و قد أنجز اللّه صدق هذا الوعد فمنعهم من دخول المسجد الحرام» مفاتیح الغیب، ج 4، ص 12؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 270؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 1، ص 371؛ التفسیر الوسیط، ج 1، ص 254
1- طبری میگوید: «و لا خلاف بین أهل التأویل جمیعاً أن هذه الآیه نزلت علی رسول الله- صلّی الله علیه وآله و سلّم- فی سبب قتل ابن الحضرمی و قاتله.» جامع البیان، ج 2، ص 202
2- اعزام این گروه که منحصراً متشکل از مهاجران بود، نشانگر آن است که تا ماه جمادی الثانی سال دوم، آیات: 193- 190، 216 و 244 از سوره بقره که حاکی از عمومیت فریضه قتال است، نازل نشده بود
3- کمتر مفسری مانند صاحب «تفسیر من وحی القرآن» «صدّ» را معطوف به «کبیر» دانسته است؛ چون در آن صورت مفاد آیه این میشود که: گناه اخراج اهل مسجد الحرام از آن، بزرگتر از «کفر بالله» است. تفسیر من وحی القرآن، ج 4، ص 188
4- جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 206- 201
1- تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 2، ص 320
2- محاسن التأویل، ج 2، ص 104
3- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 504
4- الفواتح الإلهیه و المفاتح الغیبیه، ج 1، ص 75
5- تفسیر روح البیان، ج 1، ص 334
6- مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج 1، ص 73
7- المغازی، ج 1، ص 18؛ تفسیر المراغی، ج 2، ص 135
8- دلائل النبوه، ج 3، ص 18؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص 43؛ الدر المنثور، ج 1، ص 251
9- التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 206؛ برخی همین معنی را از «صدّ عن سبیل الله» استنباط کردهاند. ابن جوزی میگوید: «و فی المراد ب- «سبیل اللّه» هاهنا قولان: أحدهما: أنه الحج، لأنّهم صدّوا رسول اللّه- صلّی اللّه علیه وآله و سلّم- عن مکه. قاله ابن عباس و السّدی عن أشیاخه» زاد المسیر فی علم التفسیر، ج 1، ص 183
10- مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 2، ص 55
11- الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 1، ص 257
12- بیان المعانی، ج 5، ص 172
13- البحر المدید، ج 1، ص 244؛ کنز العرفان، ج 1، ص 354؛ جلاء الأذهان، ج 1، ص 270. در جواب اشکالی که آیه مورد نظر چندین سال قبل از حدیبیه نازل شده، فخر رازی پاسخی دارد که زمینهای برای اینگونه اشکالها باقی نمیگذارد: «و یمکن أن یجاب عنه بأن ما کان فی معلوم اللّه تعالی کان کالواقع» مفاتیح الغیب، ج 6، ص 390
14- وی میگوید: «وَ صدّ عن الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراج أَهْلِهِ مِنْهُ من عند المسجد الحرام فذلک صدّهم، و ذلک أنّهم أخرجوا النبی- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- و أصحابه من مکه» تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 186
15- وی میگوید: «فأعلمهم اللّه أن الکفر باللّه و بالمسجد الحرام و هو أن اللّه جعل المسجد للمؤمنین و لعبادتهم إیاه فیه فجعلوه لأوثانهم و منعوا المسلمین منه فکان ذلک کفرا بالمسجد الحرام» أحکام القرآن، ج 1، ص 147
16- وی میگوید: «وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ مخفوض بقوله: یسألونک عن القتال و عن المسجد» معانی القرآن، ج 1، ص 141
1- صحنهای از روزهای بعد از بدرکه واقدی بیان کرده این کینه را توصیف میکند: «چون بنی نضیر به خیبر رسیدند، حییّ بن اخطب، و کنانه بن ابی الحقیق، و هوذه بن حقیق، و هوذه بن قیس وائلی که از خاندان بنی خطمه و از قبیله اوس بود، و ابو عامر همراه ده- دوازده نفر دیگر به مکه رفتند تا قریش و پیروان آنها را به جنگ پیامبر 9 ترغیب و وادار کنند. آنها به قریش گفتند: ما با شما خواهیم بود تا محمد را از پا درآوریم. ابو سفیان گفت: آیا فقط انگیزه شما همین است و به این منظور به مکه آمدهاید؟ گفتند: آری، آمدهایم تا با شما درباره دشمنی با محمد و جنگ با او همپیمان شویم و بر این کار سوگند بخوریم. ابوسفیان گفت: درود بر شما، خوش آمدید! محبوبترین مردم در نظر ما کسی است که ما را در ستیزه با محمد یاری کند.» ترجمه مغازی واقدی، ص 330
2- انفال: 38
3- انفال: 61
4- بقول ابن شهر آشوب، تعداد سپاه مشرکان در جنگ احزاب هیجده هزار و بهگفت مسعودی بیست و چهار هزار بوده است. مناقب، ج 1، ص 197؛ التنبیه و الاشراف، ص 216
5- وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَینا حِجارَه مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ 32
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ 33
1- ما با نظریه مرحوم علامه طباطبایی اتفاق داریم که آیه 34 با آیات قبل ازآن مرتبط نیست. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 73- 72. کسانیکه آنها را مرتبط میدانند در تفسیر آیات به زحمت افتادهاند. صاحب «تفسیر من وحی القرآن» هرچندکه وی «صد» در این آیه را بدرستی معنی کرده، نمینوانسته است به نتیجه روشن و صریح برسد: «وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. ربما کان هذا التأکید علی عذاب اللَّه لهم ناشئا من استحقاقهم للعذاب، لولا وجود رسول اللَّه بینهم. و لکن اللَّه یؤخر عذابهم إلی یوم القیامه، فقد صدوا عن المسجد الحرام کل المؤمنین، فهم کانوا یضطهدونهم فی مکه، و یمنعون من کانوا خارجها من المجیء إلیها للحج و العمره. و قد فسر البعض العذاب هنا بالقتل الذی نزل بهم فی معرکه بدر و غیرها، و یؤید ذلک أن اللَّه عبّر عن القتل بالعذاب فی قوله تعالی: قاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیدِیکُمْ [التوبه: 14]، و لکن هذا غیر واضح من سیاق الآیه و اللَّه العالم.» تفسیر من وحی القرآن، ج 10، ص 377. نیز نک.: مجمع البیان، ج 4، ص 829؛ تفسیر کوثر، ج 4، ص 364
2- تفسیر نمونه، ج 7، ص 156. مانند همیشه، تفصیلیترین و مرتبترین گزارش آرا در تفسیر آیه از طبری است. جامع البیان، ج 9، صص 157- 154
3- تفسیر الصافی، ج 2، ص 298؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 5، ص 335
4- تفسیر القمی، ج 1، ص 277؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 683
5- بیهقی بابی مفصل به این عنوان باز کردهاست: «باب نزول سوره الفتح مرجعهم من الحدیبیه و ما ظهر فی وعد اللّه جل ثناؤه فی تلک السوره من الفتح و المغانم، و دخول المسجد الحرام، و دعاء المحلّقین من الأعراب .. الخ.» دلائل النبوه، ج 4، صص 169- 154.
ر. ک. به: الطبقات الکبری، ج 2، ص 80؛ أنساب الأشراف، ج 1، ص 350؛ تفسیر القمی، ج 2، ص 314؛ أسباب النزول، صص 397 و 398؛ مجمع البیان، ج 9، ص 166؛ المنتظم، ج 3، ص 270؛ البدایه و النهایه، ج 4، ص 164؛ إمتاع الأسماع، ج 1، صص 299 و 300؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 4، ص 9؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 24 النص و الاجتهاد، ج 1، ص 185؛ شرح الشفا، ج 1، ص 129؛ مکاتیب الرسول 9، ج 3، ص 97؛ الصحیح من سیره النبی ط- قدیم، ج 7، ص 125، ج 8، ص 306
6- تاریخ الأمم و الملوک، ج 2، ص 621؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 276؛ جوامع السیره النبویه، ص 164
7- أنساب الأشراف، ج 1، ص 349؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 16؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 275 مقریزی میگوید: «خرج من المدینه یوم الاثنین لهلال ذی القعده. هذا هو الصحیح، و إلیه ذهب الزهری، و قتاده، و موسی بن عقبه، و محمد بن إسحاق، و الواقدی، و اختلف فیه علی عروه بن الزبیر، فعنه: خرج رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله و سلّم- إلی الحدیبیه فی رمضان، و کانت الحدیبیه فی شوال، و عنه أنها کانت فی ذی القعده من سنه ست»
8- متن صلحنامه بهروایت واقدی چنین است: «باسمک اللّهمّ، این پیمان صلحی است که محمد بن عبد الله و سهیل بن عمرو بستهاند و صلح کردند که جنگ تا ده سال متوقف باشد، و در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم یک دیگر نباشند، و نسبت به یکدیگر خیانت نکنند و سرقت و غارتی انجام ندهند، و کاری به یکدیگر نداشته باشند، هر کس دوست داشته باشد که به آیین و پیمان محمد درآید آزاد باشد و هرکس مایل باشد به آیین و پیمان قریش در آید، آزاد باشد، هرکس از قریشکه بدون اجازه ولی خود پیش محمد بیاید او را برگرداند و اگر کسی از اصحاب محمد به قریش پناهنده شود، او را برنگردانند و محمد امسال را برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچگونه سلاحی جز همان مقدار که برای مسافر ضروری است، همراه نیاورد و باید که شمشیرها در غلاف باشد». ترجمه مغازی واقدی، متن، ص 462
برای روایات مختلف از متن این صلحنامه و مصادر آن ر. ک. به: مکاتیب الرسول ص، ج 3، صص 80- 77؛ نیز ر. ک. به: الطبقات الکبری، ج 2، ص 77؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 634؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 295؛ السیره الحلبیه، ج 3، ص 30؛ جوامع السیره النبویه، ص 165
1- وجود آیات اکمال دین مائده: 3 و تبلیغ مائده: 67 در آن سوره و شواهد تاریخی که حاکی از نزول این آیات در روز غدیر 18 ذی حج سال دهم؛ یعنی قریب به سه ماه قبل از رحلت پیامبر 9، دلیل محکمی است بر اینکه سور مائده بعد از سور توبه نازل گردید. چون نزول سور توبه در شوال سال نهم یعنی در سالی که آن را عام الوفود نامیدهاند و بعد از برگشت پیامبر 9 از تبوک بوده و قرائت آن در مراسم حج آن سال به وسیله جناب امیر 7 از مسلّمات تاریخ اسلام است.
نیز سیوطی در در المنثور، ج 2، ص 252 چندین منبع برای روایات عایشه و دیگران ذکر میکند که حاکی است سوره مائده، آخرین سوره قرآن است و در حجه الوداع بین مکه و مدینه نازل گردید و اینکه چیزی از آن منسوخ نشده است. روایات مشابهی در تفسیر برهان، ج 2، ص 214 از امیر المؤمنین و امام باقر 8 آمده، مبنی بر اینکه مائده آخرین سوره و دو- سه ماه قبل از وفات پیامبر 9 نازل شده و اینکه نسخی در آن صورت نگرفته است.
مرحوم علّامه طباطبایی بعد از نقل روایاتی مبنی بر اینکه سور نصر آخرین سوره است که بر پیامبر نازل شد، مینویسد: «أقول: لعل المراد به أنها آخر سوره نزلت تامه کما قیل». تفسیر المیزان، ج 20، ص 216
مصنفان شیعی تفاسیر آلاء الرحمن ج 2، ص 144 و المیزان ج 5، ص 157 و مصنف سنی تفسیر بحر المحیط ج 4، ص 393 میگویند: متّفق علیه است که مائده آخرین سور قرآن است. از تفاسیر و منابع قدیم و جدید که آخرین سوره بودن مائده را تأیید میکند، عبارتاند از: تأویل مشکل القرآن، ص 221؛ أحکام القرآن الجصاص، ج 4، ص 185؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 413؛ کشف و البیان، ج 4، ص 93؛ معالم التنزیل، ج 2، ص 69؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج 2، ص 229؛ مجمع البیان، ج 3، ص 231؛ مفاتیح الغیب، ج 12، ص 452؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص 68، ج 6، ص 30؛ نهج البیان، ج 2، ص 190، 253؛ زبده التفاسیر، ج 2، ص 207؛ تفسیر الصافی، ج 2، ص 104؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 122؛ تفسیر المعین، ج 1، ص 324؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 582؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز عاملی، ج 1، ص 360؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 4، ص 21؛ روح المعانی، ج 3، ص 253؛ تفسیر بیان السعاده، ج 2، ص 120؛ الغدیر، ج 8، ص 277؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 2، ص 425؛ المیزان، ج 20، ص 72؛ الفرقان، ج 8، ص 8؛ فی ظلال القرآن، ج 2، ص 832، ج 2، ص 841؛ من هدی القرآن، ج 2، ص 277؛ الموسوعه القرآنیه، خصائص السور، ج 2، ص 209؛ الموسوعه القرآنیه، ج 2، ص 33؛ التحریر و التنویر، ج 5، ص 276؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 341؛ محاسن التأویل، ج 3، ص 134؛ مقتنیات الدرر، ج 4، ص 108؛ التفسیر الوسیط طنطاوی، ج 4، ص 10؛ تفسیر من وحی القرآن، ج 16، ص 60؛ التفسیر لکتاب الله المنیر، ج 3، ص 1؛ مواهب الرحمان، ج 10، ص 249؛ التفسیر الواضح، ج 1، ص 473
2- مائده: 2
1- إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَه الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ نمل: 91
2- وَ هذَا الْبَلَدِ الأَمینِ تین: 3؛ وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یجْبی إِلَیهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ قصص: 57؛ أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَه اللَّهِ یکْفُرُونَ عنکبوت: 67.
3- رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیتی بِوادٍ غَیرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیقیمُوا الصَّلاه فَاجْعَلْ أَفْئِدَه مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یشْکُرُونَ ابراهیم: 37؛ سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اسراء: 1
4- آی پیشین و: فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ قریش: 3
5- وَ الْبَیتِ الْمَعْمُورِ طور: 4، در صورتی که مقصود را کعبه بدانیم
6- جن: 18
7- این پیام موضوع با ملازمات آن بعداً به صراحت در سورههای انفال و توبه بیان گردید: وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ. وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیه فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ انفال: 34 و 35. مَا کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ. إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاه وَ آتَی الزَّکاه وَ لَمْ یخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ توبه: 17 و 18
1- إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ... وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ ... وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجالًا ... لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ ....
2- وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثابَه لِلنَّاسِ وَ أَمْناً ... رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّه مُسْلِمَه لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا ...
3- مترجمان، این عبارت را به «جایگاه اجتماع»، «محل اجتماع»، «محل گردهمایی»، «محل توجه»، «مرجع»، «محل رجوع و اجتماع»، «مرجع و بازگشتگاه»، «محل برگشت»، «محل بازگشت»، «جای بازگشت»، «محل بازگشت و عبادتگاه»، «جایگاه عبادت»، «مرجع و زیاتگاه»، «محل رفت و آمد»، «محل ثواب»، «جایگاه رسیدن به ثواب و پاداش»، «ثوابگاه»، «پناهگاه» مردم و «مرجع امر دین خلق» و «مرجع دین خلق» ترجمه نمودهاند
4- سَیقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاس ... وَ مِنْ حَیثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام ...
5- إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَه مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ ...
6- یسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّه قُلْ هِی مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ ...
7- وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَه لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی ... وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فی أَیامٍ مَعْدُوداتٍ ....
بهگفته فخر رازی مفسران آنرا اولین آیه در باب حج میدانند مفاتیح الغیب، ج 5، ص 297، و بهقول نیشابوری، آنان در این باره اجماع دارند تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 536. ولی در عین حال رازی نزول آن را در سال هفتم میداند مفاتیح الغیب، ج 5، ص 298 و نیشابوری نیز معتقد است که در عمره القضاء نازل شد غرائب القرآن، ج 1، ص 538. مفسر دیگری در ذکر ادله کسانی که معتقد به تراخی در حجاند، مینویسد: «إن الحج فرض عام ست من الهجره، ولا خلاف أن آیه وَأَتِمُّواْ الحج والعمره للَّهِ [البقره: 196] الآیه نزلت عام ست من الهجره فی شأن ما وقع فی الحدیبیه من إحصار المشرکین رسول الله صلّی الله علیه وآله و سلّم- وأصحابه، وهم محرمون بعمره، وذلک فی ذی القعده من عام ست بلا خلاف» أضواء البیان، ج 4، ص 389 در ذیل آی حج: 27؛ نیز ر. ک. به: محاسن التأویل، ج 2، ص 365
8- وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ ... فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ
9- إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّه مُبارَکاً ... الی فیهِ آیاتٌ بَیناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعالَمینَ
10- هُمُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْی مَعْکُوفاً أَنْ یبْلُغَ مَحِلَّهُ ... لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ ....
1- مَا کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ ... أَجَعَلْتُمْ سِقایه الْحاجِّ وَ عِمارَه الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ ...
2- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا ...
3- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْی وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرامَ ...
4- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ ... جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَه الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْی وَ الْقَلائِدَ ...
5- بهگفت آقای حجتی در اسباب النزول ص 93: «امام صادق 7 فرمود: «مسلمین در آغاز تصور میکردند که سعی میان صفا و مروه، ساخته و پرداخته افکار جاهلی و از جمله مناسکی است که مردمان جاهلی آنرا وضع کردند، لذا برای دفع این توهم آیه مذکور نازل گردید مبنی بر اینکه این کار بلامانع بوده و از شعائر الهی محسوب میگردد که باید حاجّ و معتمر آنرا انجام دهند». گویند: علت اینکه مسلمین و یا پارهای از صحابه از سعی میان صفا و مروه احساس دشواری و از آن خودداری میکردند آن بود که بر روی کوه صفا بتی را نصب کرده بودند که «اساف» نام داشت، و بر روی کوه مروه بتی دیگر نهاده بودند که به «نائله» موسوم بود و هنگام طواف و سعی میان این دو کوه این دو بت را مسح میکرده و برآنها دست میکشیدند. مسلمین به خاطر وجود این دو بت بر روی کوه صفا و مروه از سعی میان آن دو احساس گناه مینمودند.». نیز ر. ک. به: تفسیر طبری، ج 29، ص 93؛ أسباب نزول واحدی، ص 50؛ الکشف والبیان، ج 2، ص 26؛ مجمع البیان، ج 1، ص 440؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 341؛ در المنثور، ج 1، ص 160
6- به عنوان مثال گفتهاند: آیه «أتِمُّوا الحَجَّ ... فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی» در سال ششم در حدیبیه نازل شد محاسن التأویل، ج 2، ص 365، فی ظلال القرآن، ج 1، ص 193، و نیز فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ در بار کعب بن عجره در حدیبیه نازل شده است. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص: 172؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 134- 139؛ أسباب نزول القرآن الواحدی، ص: 62؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 2، ص 101؛ تفسیر ابن أبی حاتم، ج 1، ص 338؛ الکشاف، ج 1، ص 241؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 382؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 397؛ البحر المحیط فی التفسیر، ج 2، ص 272؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 1، ص 213؛ معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 248؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 1، ص 126؛ کنز العرفان فی فقه القرآن، ج 1، ص 289؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 187؛ فتح القدیر، ج 1، ص 225
7- برای روایات شیعه در این باره ر. ک. به: کافی، ج 2، ص 23- 18، ح 1، 2، 3، 5، 7، 8، 11، 14، ص 24، ح 4؛ ج 4، ص 62، ح 1، امالی صدوق ص 349، ح 404/ 14؛ خصال، 278، ح 21، ص 447، ح 47، فقیه، ج 2، ص 74، ح 1770، تهذیب، ج 4، ص 151، ح 418؛ وسائل، ج 1، ص 29- 14، ح 1- 6، 8- 39؛ مستدرک، ج 1، ص 74- 69، ح 1- 15
برای روایات اهل تسنن ر. ک. به: مسند احمد، ج 2، صص 26، 93، 120، ج 4، صص 363، 364؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 8، ج 5، ص 157؛ صحیح مسلم ج 1، ص 34؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 119؛ سنن نسائی، ج 1، ص 109؛ سنن الکبری بیهقی، ج 1، ص 358، چ 4، ص 81، 199
1- وسائل الشیعه، ج 11، صص 7- 32، ابواب 7- 1
2- صاحب جواهر میگوید: «ولاناقد بیننا أن حجه الاسلام علی الفور دون التراخی، وهذه حجه» جواهر الکلام، ج 21، ص 388). نیز ر. ک. به: مسائل الناصریات از شریف المرتضی، ج 1، ص 276، و النهایه، ج 56، ص 3؛ الخلاف، ج 3، ص 240، 350؛ المبسوط- الشیخ الطوسی، ج 1، ص 345، رسائل العشر الطوسی، ج 69، ص 1، تذکره الفقها (ط. ج)، ج 8، ص 27)، مسالک الأفهام الشهید الثانی، ج 11، ص 310، روایات صریحی در بار بالفور بودن فریض حج از ائمه: روایت شده است.
3- الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج 17، ص 24؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج 1، ص 191؛ فیض القدیر- ج 7، ص 1؛ عون المعبود- ج 4، ص 135؛ عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، ج 14، ص 187؛ شرح النووی علی مسلم، ج 4، ص 212، مشکاه المصابیح مع شرحه مرعاه المفاتیح، ج 8، ص 618؛ تفسیر القرطبی، ج 4، ص 136، تفسیر النیسابوری، ج 2، ص 315؛ تفسیر البحر المحیط، ج 3، ص 331؛ جامع لطائف التفسیر، ج 15، ص 182
4- شافعی اساساً معتقد است صرف اوامر بدون قرائن دال بر فوریت نمیباشد. ازجمله دلایل آنهاییکه معتقد به فوری بودن وظیف حجاند این است که اوامر دلالت بر فوریت میکند و مبادرت در طاعت ممدوح و تأخیر مذموم محسوب میشود
5- آل عمران: 97
6- اختلاف در بار وجوب عمره نیز از همین جا نشأت میگیرد
7- احکام القرآن ابن عربی، ج 2، ص 942؛ مجمع البیان، ج 5، ص 46؛ معالم التنزیل، ج 2، ص 346؛ الکشاف، ج 2، ص 269؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 133؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 3، ص 466؛ روح البیان، ج 3، ص 383؛ محاسن التأویل، ج 5، ص 353؛ بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 252
8- احکام القرآن جصاص، ج 5، ص 64؛ التفسیر المنیر، ج 17، ص 198؛ تفسیر آیات الأحکام، ص 493. لذا روایت شده است که پیامبر 9 در حجه الوداع فرمود: «إنّ الزمان قد استدار کهیئته یوم خلق اللّه السماوات و الأرض».
1- احکام القرآن جصاص، ج 5، ص 64
2- الکافی ج 4، ص 245، 251؛ منلایحضرهالفقیه ج 2، صص 237 و 238؛ تهذیبالأحکام ج 5، ص 443 و 458
3- مرحوم سید شرف الدین در پاسخ یکی از پرسشهای معترض میگوید: «قال المغرور موسی جارالله: حج النبی- صلّی الله علیه وآله و سلّم- بعد الهجره حجه واحده، ویقول الإمام الباقر والإمام الصادق قد حج النبی بمکه مع قومه حجات عشرین حجه، فهل کان یحضر فی موسم الحج مع الناس؟ فأقول: من أنت یا هذا لتنکر علی ساده آل محمد أقوالهم، وتنتقد أفعالهم، ألا تربع علی ضلعک، وتتأخر حیث أخرک القدر، إن الباقر والصادق اعرف الناس بهدی جدهما، وأعلم الناس بسنته، والقول قولهم علی رغم کل خارج علیهم، أو ناصب لهم کائناً من کان، سلمنا انه صلی الله علیه وآله وسلم ما حج بعد الهجره إلا حجه واحده- هی حجه الوداع- فمن اخبرک یا مسکین بانه لم یحج قبلها مع قومه، وهو فی مکه لتنکر علی الامامین قولهما بذلک، وما یدریک لعله حج وهو بمکه عشرین حجه أو اکثر، وقد کانت مده إقامته فیها ثلاثا وخمسین سنه، وما احمق هذا الرجل إذ یقول: وهل کان یحضر فی مواسم الحج مع الناس؟ وکیف یحج مع قومه ولا یکون حاضراً معهم؟ وما المانع من حضوره؟ نعوذ بالله من الخرف» أجوبه مسائل جار الله، ج 7، ص 10
4- به عنوان مثال نادرست بودن برخی روایات و تفاسیر درباره شأن نزول آی 34 سور انفال از مواردی است که باعث شبهاتی در بار ترتیب آیات در سورههای قرآن شده است. ابن ابی الحدید در شرح یکی از حکم امبر المؤمنین 7 مینویسد: « وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ أی و لأی سبب لا یعذّبهم الله مع وجود ما یقتضی العذاب و هو صدهم المسلمین و الرسول عن البیت فی عام الحدیبیه و هذا یدلّ علی أن ترتیب القرآن لیس علی ترتیب الوقائع و الحوادث لأنّ سوره الأنفال نزلت عقیب وقعه بدر فی السنه الثانیه من الهجره و صد الرسول ص عن البیت کان فی السنه السادسه فکیف یجعل آیه نزلت فی السنه السادسه فی سوره نزلت فی السنه الثانیه. و فی القرآن کثیر من ذلک و إنما رتبه قوم من الصحابه فی أیام عثمان» شرحنهجالبلاغه، ج 18، ص 241
1- درباره تأثیر غزو تبوک و عقبنشینی رومیان بر اذهان اعراب دکتر محمد حسین هیکل نوشته است: «لقد ترک هذا الانسحاب فی نفوس قبائل العرب المحتفظه بکیانها و بدینها أثراً عمقاً، و ترک فی نفوس قبائل الجنوب بالیمن و حضرموت عمان أثراً أشدّ عمقاً. أ لیس الروم هؤلاء هم الذین غلبوا الفرس و استردّوا منهم الصلیب و جاؤا به إلی بیت المقدس فی حفل عظیم، و فارس کانت صاحبه السلطان علی الیمن و علی البلاد المجاوره لها أزمانا طویله! فإذا کان المسلمون علی مقربه من الیمن و من غیرها من البلاد العربیه جمعاء، فما أجدر هذه البلاد بأن تتضامّ کلها فی تلک الوحده التی تستظلّ بعلم محمد، علم الإسلام، لتکون بمنجاه من تحکم الروم و الفرس جمیعا! و ماذا یضرّ أمراء القبائل و البلاد أن یفعلوا و هم یرون محمدا یثبّت من جاءه معلنا الإسلام و الطاعه فی إمارته و علی قبیلته؟! فلتکن السنه العاشره للهجره إذا سنه الوفود، و لیدخل الناس فی دین اللّه أفواجاً، و لیکن لغزوه تبوک و لانسحاب الروم أمام المسلمین من الأثر أکثر مما کان لفتح مکه و الانتصار فی حنین و حصار الطائف.» حیاه محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ص 292