حج و جهاد در قرآن و تاریخ صدر اسلام‌

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسنده

موضوعات


نوشتار حاضر، بخش دوم «حج و جهاد در قرآن و تاریخ صدر اسلام» است که نگارنده ارجمند در این نوشته برآن است ضمن اشاره به اقدامات خصمان قریش بر ضد مسلمانان، به بررسی مسألهای بپردازد که در اتخاذ موضعگیری نظامی بر ضدّ مشرکان مکه، مهمترین نقش را داشته است، اما راویان سیره و گزارشگران حوادث صدر اسلام، آن را به گونهای مسکوت گذاشته و از چشم تاریخ پوشیده نگاه داشته‌اند.
قرآن کریم از این موضوع، با عنوان «صَدٌّ عَنْ ... وَ الْمَسْجِدِ الْحَرام» (1) یاد کرده، که عبارت بود از: بستن راه عمره و حج بر مسلمانان؛ اعم از مهاجر و انصار، ایجاد جوّ خوف و وحشت برای زائران اهل مدینه، حتی در ماههای حرام و نیز سوء استفاده قریش از تسلّط خود بر مسجد الحرام و ادعای ولایت بر بیتِ الهی.
همانگونه که در بخش نخست ملاحظه کردید، نگارنده برای بررسی این موضوع، ابتدا به دیدگاه نخستین مورّخان مسلمان درباره علل جنگ با مشرکان مکه پرداخت، آنگاه توضیحی در بیان علل بنیادین جنگ، ضمن ارائه شواهد تاریخی و قرآنی آورد. اکنون این بخش با طرح «پنجمین شاهد قرآنی» از نظر شما می گذرد:
* پنجمین شاهد] قرآنی [:
آیه 25 سوره حج که آغازگر مبحث حج و جهاد در این سوره است، پنجمین شاهد قرآنی است:
(إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ). (25)


1- بقره: 217؛ مائده: 2؛ انفال: 34؛ حج: 25؛ فتح: 25

ص: 38
«کسانی که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا و مسجد الحرام- که آن را برای مردم قرار دادیم و مقیم و مسافر در آن یکساناند- باز می‌دارند و نیز هر که در آنجا کجروی و ستمکاری- آزار مردم- خواهد، او را از عذابی دردناک بچشانیم.» (25)
سدّ کردن راه مسجد الحرام که در این آیه به آن اشاره رفت، همان عدم امکان بهجا آوردن حج و عمره برای مسلمانان است. به جهت تهدیدهایی که از سوی قریش متوجه پیامبر (ص) و مسلمانان بود، برای آنان امکان دسترسی به مسجد الحرام، حتی در ماههای حرام نیز وجو نداشت.
مفاد آیه روشن است. خداوند مسجد الحرام را (که در آیات بعدی اشاراتی به آبادانی بیت‌الله توسط حضرت ابراهیم (ع) و دعوت جهانی او برای شرکت مردم در مراسم حج آمده) برای همه مردم؛ اعم از آنانکه در حرم مکه اقامت داشتند و دیگران که از خارج راهی مکه می‌شدند، قرار داد. عمل قریش در بازداشتن مسلمانان از حضور در مسجد الحرام، مساوی با الحاد و ظلم است و موجب عذابی دردناک برای آنان خواهد بود. در این باره، در تفسیر قمی آمده است:
«قَوله تَعَالَی:
(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ)
قَالَ: نَزَلَتْ فِی قُرَیْشٍ حِینَ صَدُّوا رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ مَکَّةَ وَ قَوْلِهِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ، قَالَ: أَهْلُ مَکَّةَ وَ مَنْ جَاءَ إِلَیْهِ مِنَ الْبُلْدَانِ فَهُمْ فِیهِ سَوَاءٌ لَا یُمْنَعُ النُّزُولَ وَ دُخُولَ الْحَرَم». (1)
برخی از مفسران دیگر نیز متوجه بسته بودن راه حج و عمره برای مسلمانان بعد از هجرت پیامبر (ص) بوده‌اند و میان آنها ابن کثیر و ابن عطیه اندلسی در این باره مطالبی با صراحت آورده‌اند. ابن کثیر می‌نویسد:
«یقول تعالی منکرًا علی الکفّار فی صَدّهم المؤمنین عن إتیان المسجد الحرام، وقضاء مناسکهم فیه، ودعواهم أنهم أولیاؤه:
(وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلا الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ)
[الأنفال: 34] الآیة.
وفی هذه الآیه دلیل [علی] أنّها مدنیه، کما قال فی سوره البقره: (یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ) [البقره: 217]، وقال: هاهنا: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 83

ص: 39
وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)
أی: و من صفتهم مع کفرهم أنّهم یصدّون عن سبیل الله والمسجد الحرام، أی: ویصدّون عن المسجد الحرام من أراده من المؤمنین الذین هم أحقّ الناس به فی نفس الأمر ...».
و نیز می‌گوید:
(الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ) أی یمنعون الناس عن الوصول إلی المسجد الحرام، و قد جعله اللّه شرعاً سواء لا فرق فیه بین المقیم فیه و النائی عنه البعید الدار منه؛ (سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ)
ومن ذلک استواء الناس فی رباع مکة و سکناها». (1)
ولی میان مفسّران، بیان ابن عطیه اندلسی در این باره بسیار روشن‌تر و روشنگرانه است:
«والمراد بصدّهم عن المسجد الحرام صدّ عرفه المسلمون یومئذ. ولعلّه صدّهم المسلمین عن دخول المسجد الحرام والطواف بالبیت. والمعروف من ذلک أنّهم منعوا المسلمین بعد الهجرة من زیارة البیت فقد قال أبو جهل لسعد بن معاذ لما جاء إلی مکة معتمراً و قال لصاحبه أمیّة بن خلف: انتظر لی ساعة من النهار لعلّی أطوف بالبیت، فبینما سعد یطوف إذ أتاه أبو جهل و غرفه. فقال له أبو جهل: أ تطوف بالکعبة؟ آمناً و قد أوتیتم الصباة (یعنی المسلمین)؟». (2)
برخی دیگر اشاراتی مجمل به این «صد» دارند. (3) متأسفانه برخی از مفسّران «آیه صد» را از سیاق واقعی خود جدا کرده، آن را در پرتو وقایع اوایل بعثت و یا حادثه‌ای که چندین سال بعد در سال ششم هجری در جریان سفر عمره پیامبر در سال حدیبیه و سد راه شدن قریش اتفاق افتاد، تفسیر نموده‌اند، (4) گویا بعد از هجرت و قبل از حدیبیه راه حج و عمره برای مسلمانان باز بوده است. حتی بعضی اظهار می‌دارند که غیر از حدیبیه و مواردی در ابتدای بعثت چنین «صدّی» پیش نیامده است. (5)
به هرحال تهدیدی که در این آیه نسبت به سران قریش ابراز شده، بهزودی جامه حقیقت پوشید و دیری نپایید که بیشتر آنان در بدر به هلاکت رسیدند.
این بخش از سوره حج که با «آیه صدّ» و اعلان حج از جانب ابراهیم (ع) آغاز می‌شود، بعد از اذن قتال برای نجات و احیای مساجد، مجدداً با ذکر جهاد و پیروی از ملت ابراهیم (ع)، پدر موحدان، خاتمه می‌یابد:
(وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبیکُمْ


1- تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، ج 5، ص 360- 359
2- التحریر والتنویر، ج 9، ص 258
3- ر. ک. به: تفسیر قمی، ج 2، ص 83؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 298؛ مجمع البیان، ج 7، ص 128؛ تفسیر الکاشف، ج 5، ص 321؛ تفسیر المیزان، ج 14، ص 194؛ التفسیر الحدیث، ج 6، ص 35
4- مفاتیح الغیب، ج 23، ص 216؛ روح المعانی، ج 9، ص 132؛ البحر المحیط، ج 7، ص 499؛ مسالک الأفهام، ج 2، ص 287؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 6، ص 139؛ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص 75؛ المحرّر الوجیز، ج 4، ص 115؛ فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2417
5- البحر المحیط فی التفسیر، ج 7، ص 499

ص: 40
إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصیرُ). (78)
«در راه خدا جهاد کنید؛ چنانکه سزاوار جهاد اوست. او شما را [بر همه امتها] برگزیده است و بر شما در کار دین هیچ تنگی و دشواری ننهاده است. این همان آیین پدرتان ابراهیم است- یا آیین پدرتان ابراهیم را پیروی کنید- او (خدای) پیش از این- در کتابهای پیشین- و در این [قرآن] شما را مسلمان نامید، تا این پیامبر- محمد (ص)- بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به [دین] خدا چنگ زنید. اوست خداوند و سرپرست شما، پس نیکو خداوند و سرپرست و نیکو یاوری است.» (78)
زمان نزول سوره بقره
پیشتر گفته شدکه سوره بقره بعد از سوره حج و قبل از بدر نازل شد. قرائن در این باره به حدّی روشن است که شاید نیاز به بیان و توضیح ندارد؛ اولًا- در این سوره اشاره‌ای به بدر نشده است. ثانیاً- برخی شواهد داخلی و خارجی وجود داردکه نشان دهنده زمان تقریبی نزول است؛ زمان نزول آیات تغییر قبله (آیات 150- 142) باید همان روزی باشد که پیامبر (ص) قبله نماز را تغییر داد. (1) آیه 217 درباره حادثه قتل ابن حضرمی نازل شد که در نخستین یا آخرین روز ماه رجب توسط یکی از یاران عبدالله بن جحش اتفاق افتاد. بر این اساس می‌توان گفت نیمه دوم سوره بقره (از آیه 142 تا پایان آن) به احتمال زیاد در بازه تقریبی یک ماه قبل از روز بدر (17 رمضان سال دوم) نازل شده است.
* ششمین شاهد] قرآنی [:
آیه 114 سوره بقره، شاهدی دیگر در این زمینه است که می‌فرماید:
(وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ). (114)
«کیست ستمکارتر از آن که نگذارد در مسجدهای خدا نام او را یاد کنند و در ویرانی آنها می‌کوشد؟ اینان را نرسد که در آنها در آیند مگر بیمناک و هراسان. آنان را در این جهان، خواری و رسوایی و در آن جهان عذابی بزرگ است.»


1- بر اساس مجموع روایاتی که در این باره در منابع شیعی و سنّی آمده، می‌توان گفت که روز سه شنبه 15 شعبان سال دوم هجری محتملترین تاریخ برای تغییر قبله از بیت المقدس به مسجد الحرام است.

ص: 41
چند نکته درباره معنی و تفسیر این آیه و محل و مصداق آن، گفتنی است:
1. آیات 114 و 115 چندان ارتباطی با آیات قبل و بعد (آیات 113- 109 و 123- 116) ندارند و در میان آیاتی واقع شده‌اند که عمدتاً مربوط به بنی اسرائیل و اهل کتاب است.
2. شاید به همین علت، دیدگاههای مفسران در بیان مصداق آن دچار اختلاف و آشفتگی است؛ برخی از مفسّران، آیه را مربوط به اقدامات قریش در مکّه دانسته‌اند؛ آنگاه که مانع نماز خواندن مسلمانان در مسجد الحرام می‌شدند. (1)
طبری از ابن عباس نقل میکند که آنان گروه نصاری بودند که به گفت مجاهد، مردم را اذیت و از نماز در بیت المقدس منع می‌کردند و به گفت قتاده، بخت نصّر و لشگریانش را در تخریب بیت المقدس یاری کردند. وی نظر سدّی را نقل می‌کند که بر طبق آن، مصداق آیه بخت نصّر است که با کمک روم بیت المقدس را تخریب کرد و رومی‌ها بدینوسیله میخواستند از بنی اسرائیل انتقام خون یحیی را بگیرند. طبری نظر ابن زید را نیز نقل میکند که مصداق آیه را مشرکین قریش می‌دانست آنگاه که پیامبر (ص) را در حدیبیه از رسیدن به مسجد الحرام باز داشتند. (2)
خود طبری همان نظر ابن‌عباس را بر دیگر نظرات ترجیح می‌دهد و در رد نظر ابن زید می‌گوید: مشرکان قریش اگرچه در بعضی اوقات (مانند سالهای قبل از هجرت در مکّه) مسلمانان را از نماز خواندن در مسجد الحرام منع می‌کردند و اعمالی بر خلاف رضای الهی انجام می‌دادند ولی آنها هیچگاه کوششی در تخریب آن نداشتند بلکه در ایام جاهلی از سازندگان مسجد الحرام بودند و به این امر افتخار می‌کردند. (3)
فخر رازی نیز نظری مخصوص در این باره دارد. بهگفت وی، آیه ناظر به یهود است که با ردّ مسجد الحرام بهعنوان قبل مسلمانان، میخواهند باعث تخریب آن شوند. (4)
در ردّ تفاسیری که طبری ارائه کرده، همچنانکه برخی از مفسران نیز اشاره دارند، (5) باید گفت: هر چند بخت نصّر (630- 562 ق. م.) و بعد از وی رومیان هیکل سلیمان و شهر بیت المقدس را تخریب کردند، مسیحیان نمی‌توانستند در این امر به بخت نصّر مساعدت نمایند، صرفاً به همین دلیل ساده که وی قریب به شش قرن قبل از میلاد مسیح می‌زیست. در تخریب هیکل و شهر بیت المقدس به دست رومیان در سال 70 میلادی نیز مسیحیان نمی‌توانستند نقشی داشته باشند؛ چون در این زمان تعداد و قدرت آنان قابل ملاحظه نبود. هرچند که نظر ابن زید از نظر شناخت کلی مصداق (مشرکین مکه و مسجدالحرام) با نظر ما مطابق است، ولی منع مورد نظر نمی‌توانسته مربوط به عمر حدیبیه باشد که


1- مانند مردی که در سوره علق به آن اشاره شد: أَ رَأَیتَ الَّذی ینْهی 9 عَبْداً إِذا صَلَّی 10. از این دسته‌اند تفسیر ابن أبی حاتم، ج 1، ص 210؛ احکام القرآن کیاهراسی، ج 1، ص 13
2- برخی از مفسران دیگر نیز همین را می‌گویند. ر. ک. به: تفسیر القرآن الکریم شبر، ص 57
3- جامع البیان، ج 1، صص 397 و 398؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 1، ص 210؛ بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199؛ التفسیر الوسیط، ج 1، ص 253
4- مفاتیح الغیب، ج 4، ص 11
5- بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199

ص: 42
قریب به پنج سال بعد از نزول سور بقره واقع گردید.
پس ناگزیر باید گفت اگرچه مفاد آیه عمومیت دارد (1)و ناظر بر مسجد یا مساجد خاصی نیست، اما با توجه به شرایط حاکم آن زمان، آیه شریفه اشاره به قریش دارد که تا زمان عمره القضاء در سال هفتم هجرت و نزدیک به هفت سال مسلمانان را از عمره و حج باز می‌داشتند. برخی از مفسران نیز همین نظر را تا حدّی تأیید کرده‌اند. (2) طبرسی ضمن نقل همین مطلب از امام صادق (ع) و تأیید همین تفسیر، توجیهات طبری درباره قریش را رد می‌کند و می‌گوید:
علاوه بر تخریب معنوی مسجد الحرام، آنها برخی از مساجد ساخته شده به دست اصحاب پیامبر در مکّه را بهطور فیزیکی منهدم کرده بودند. (3)
به نظر می‌رسد عبارت (أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفینَ) نیز تأییدی است بر همین تفسیر؛ زیرا اشاره به این حقیقت دارد که برای مسلمانان دخول در مکه و مساجد آن، بدون خوف و ترس جان، امکان نداشت و آیه می‌خواهد بگوید آن مشرکان که مردم را از ذکر خدا در مساجد منع می‌کنند ظالم هستند و آنهایندکه نباید بدون خوف و لرز وارد مساجد الله شوند (اولئک، برای تأکید ضمیر آمده است). چنانکه بعد از نزول سور برائت، همین وضعیت برای آنها پیش آمد و از دخول در حرم منع شدند. (4)
* هفتمین شاهد] قرآنی [:
آیه 217 سوره بقره، یکی دیگر از دلایل اثبات مدعای این مقاله است:
(یسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ). (217)
«از تو درباره جنگ در ماه حرام (رجب، شوال، ذی قعده و ذی حجه) می‌پرسند (چون عده‌ای از سپاهیان اسلام به اشتباه در آن ماه جنگیده بودند)، بگو: هر نوع جنگی در آن (گناهی) بزرگ است، ولی هر نوع جلوگیری از راه خدا (از اسلام آوردن مردم) و کافر شدن به او و (منع مردم از) مسجد الحرام و بیرون کردن اهلش از آن، (گناه این اموری


1- به همین جهت برخی از مفسران همان معنای عام را مورد تأکید قرار داده وگفته‌اند شامل همه مساجد تا روز قیامت می‌شود. الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 77. برخی نیز پا را فراتر گذاشته گفته‌اند: منظور از مساجد معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مراد همه معابد است که در آن، موحدان، خدا را یاد می‌کنند. بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 199
2- تفسیر قمی، ج 1، ص 58؛ مجمع البیان، ج 1، ص 361؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 312؛ آیات الأحکام استرآبادی، ج 1، ص 173؛ فقه القرآن، ج 1، ص 177
3- مجمع البیان، ج 1، ص 361؛ التفسیر لکتاب الله المنیر، ج 1، ص 142؛ تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 183
4- فخر رازی ضمن نقل این تفسیر می‌نویسد: «أن هذا بشاره من اللّه للمسلمین بأنه سیظهرهم علی المسجد الحرام و علی سائر المساجد، و أنه یذل المشرکین لهم حتی لا یدخل المسجد الحرام واحد منهم إلا خائفاً یخاف أن یؤخذ فیعاقب، أو یقتل أن لم یسلم، و قد أنجز اللّه صدق هذا الوعد فمنعهم من دخول المسجد الحرام» مفاتیح الغیب، ج 4، ص 12؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 270؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 1، ص 371؛ التفسیر الوسیط، ج 1، ص 254

ص: 43
که کفار انجام می‌دهند) در نزد خداوند بزرگتر (از جنگ در ماه حرام) است و فتنه (شرک و آزار مسلمین) از کشتار بزرگتر است! و همواره (مشرکان) با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند و هرکه از شما از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی عمل‌های نیکشان در دنیا و آخرت تباه می‌شود (در دنیا نیز ذکر خیر و دعا و ترحّم مردم به واسطه آثار نیکشان تبدیل به عکس می شود) و آنها اهل آتش‌اند و در آنجا جاوداناند.»
خداوند در این آیه، ضمن ناروا دانستن جنگ و کشتار در ماههای حرام، می‌فرماید: قریش مرتکب جنایتهایی شده‌اند که از جنگ و خونریزی بهطور عموم و بلکه در ماه حرام نیز بدتر است. آن جنایتها عبارتاند از:
1. صدّ و مانع ایجاد کردن در راه خدا
2. کفر ورزیدن به پروردگار
3. باز داشتن مردم از مسجد الحرام
4. بیرون کردن مکّیان از شهریکه خداوند برای همه جای امن قرار داده است.
قرآن کریم مجموع این اعمال را «فتنه» می‌نامد و به طور تلویح، گشودن راه مسجد الحرام را یکی از اهداف مهم جهاد علیه مشرکان مکّه قرار داده است.
همانطورکه پیشتر نیز اشاره شد، پرسشیکه در آیه مطرح است، درباره کشته شدن عمروبن حضرمی بهوسیله یکی از مسلمانان در حین سری عبدالله بن جحش به نخله (میا مکّه و طائف) است. (1) بهروایت عروه، همینکه پیامبر (ص) از «غزوه» سفوان یا بدر اولی- که در اصل تعقیب کرز بن جابر فهری بود- برگشت، ابن جحش را با 8 نفر از مهاجران به نخله فرستاد. (2) روزی که این برخورد به وجود آمد، آغاز ماه برای همراهان ابن جحش مشتبه گردید و معلوم نبود که آخرین شب جمادی الثانی است یا اوّلین شب از ماه رجب؟ تفاصیل این واقعه در کتب سیره، مغازی و تفسیر آمده است.
اما مفسّران عبارت «صدّ عن المسجد الحرام» را چگونه معنی کرده‌اند؟ بیشتر آنان توجّه را به مسأله جواز قتال در ماه حرام و رویداد سری عبدالله بن جحش معطوف کرده‌اند و نیز به برخی از مسائل نحوی ذوقی مربوط به عبارات آیه و یا به مسأله منسوخ بودن یا نبودن آن پرداختهاند؛ وتوجه چندانی به واقعیت مهم سیاسی و شرعی، که عبارت «صد عن مسجد الحرام» از آن حکایت می‌کند ندارند؛ (3) مثلًا طبری در بیان این عبارت مطلبی افزون بر آنچه که در آیه آمده، ندارد. (4) دیگران به توضیحات مختصر بسنده نموده‌اند؛ مانند:


1- طبری می‌گوید: «و لا خلاف بین أهل التأویل جمیعاً أن هذه الآیه نزلت علی رسول الله- صلّی الله علیه وآله و سلّم- فی سبب قتل ابن الحضرمی و قاتله.» جامع البیان، ج 2، ص 202
2- اعزام این گروه که منحصراً متشکل از مهاجران بود، نشانگر آن است که تا ماه جمادی الثانی سال دوم، آیات: 193- 190، 216 و 244 از سوره بقره که حاکی از عمومیت فریضه قتال است، نازل نشده بود
3- کمتر مفسری مانند صاحب «تفسیر من وحی القرآن» «صدّ» را معطوف به «کبیر» دانسته است؛ چون در آن صورت مفاد آیه این می‌شود که: گناه اخراج اهل مسجد الحرام از آن، بزرگتر از «کفر بالله» است. تفسیر من وحی القرآن، ج 4، ص 188
4- جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 206- 201

ص: 44
- «وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، أی: و صدّ عن المسجد الحرام». (1)
- «أی: و صدّ عن سبیل اللّه وعن المسجد الحرام»، (2)
- «صَدّ أی و صدّ المسجد الحرام عن الطائفین و العاکفین و الرکّع السجود»، (3)
- «وَ صدّ أیضاً عن طواف الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الذی قد حرم اللّه الصدّ و الاعراض عنه». (4)
عدهای دیگر مطلب را روشنتر نموده، به اجمال گفته‌اند:
«أی منع المسلمین عن دخول مکة و زیارة بیت اللّه»، (5)
«منع الناس عن مکّة»، (6)
«و منعهم المسلمین عن المسجد الحرام فی الحج و العمرة»، (7)
«و صدّهم للمسلمین عن المسجد الحرام فی الحج و العمرة و الصلاة فیه»، (8)
«وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، لأنّ المشرکین صدّوا المسلمین عنه»، (9)
«و صدّ أیضاً عن دخول [الْمَسْجِدِ الْحَرامِ] و زیارة بیت اللّه»، (10)
«و الصدّ عن المسجد الحرام هو مثل عمل قریش و المشرکین حین منعوا النبیّ
(ص)
والمؤمنین معه عن زیارة بیت اللّه الحرام و عن دخول مکة» (11) «وَ صدّ المؤمنین عن دخول الْمَسْجِدِ الْحَرامِ و منعهم من الطواف به»، (12)
برخی
«صدّ عن المسجد الحرام»
را مربوط به سال حدیبیه دانسته‌اند، گویا قبل از آن «صدی» وجود نداشته است. (13) مقاتل هم چنین می‌نماید که «صدّ» مسلمانان از مسجد الحرام را همان اخراج مهاجران میداند.(14) برخی نیز، مانند ابن عربی، «مسجد الحرام» را معطوف به «کفر» دانستهاند، جایی برای مطرح شدن «صد عن المسجد الحرام» نگذاشته‌اند. (15) فراء در قولی که کمتر کسی آنرا قبول داشته، «مسجد الحرام» را معطوف به «قتال» میداند و بهاین صورت موضوع «صدّ» را از بحث آیه خارج میکند. (16)
به نظر می‌رسد عدم توجه کافی به موضوع بسته بودن راه عمره و حج در سالهای قبل از حدیبیه از سوی اکثر مفسران و مورّخان اسلامی باعث این شده است که ما درک صحیحی از سیاست پیامبر (ص) و اهداف جنگ با قریش نداشته باشیم و در نتیجه علل جنگ را در حوادث جزئی بجوییم و نتوانیم تصویر روشنی از سیاست جنگی پیامبر در قبال قریش داشته باشیم.
زمان نزول سوره انفال
سوره انفال بعد از جنگ بدر نازل گردید؛ جنگی که در آن بسیاری از سران قریش، مانند ابوجهل، امیه بن خلف، عتبه بن ربیعه و نزدیکان آنها به هلاکت رسیدند. ولی این شکست باعث


1- تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 2، ص 320
2- محاسن التأویل، ج 2، ص 104
3- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 504
4- الفواتح الإلهیه و المفاتح الغیبیه، ج 1، ص 75
5- تفسیر روح البیان، ج 1، ص 334
6- مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج 1، ص 73
7- المغازی، ج 1، ص 18؛ تفسیر المراغی، ج 2، ص 135
8- دلائل النبوه، ج 3، ص 18؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص 43؛ الدر المنثور، ج 1، ص 251
9- التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 206؛ برخی همین معنی را از «صدّ عن سبیل الله» استنباط کرده‌اند. ابن جوزی می‌گوید: «و فی المراد ب- «سبیل اللّه» هاهنا قولان: أحدهما: أنه الحج، لأنّهم صدّوا رسول اللّه- صلّی اللّه علیه وآله و سلّم- عن مکه. قاله ابن عباس و السّدی عن أشیاخه» زاد المسیر فی علم التفسیر، ج 1، ص 183
10- مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 2، ص 55
11- الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 1، ص 257
12- بیان المعانی، ج 5، ص 172
13- البحر المدید، ج 1، ص 244؛ کنز العرفان، ج 1، ص 354؛ جلاء الأذهان، ج 1، ص 270. در جواب اشکالی که آیه مورد نظر چندین سال قبل از حدیبیه نازل شده، فخر رازی پاسخی دارد که زمینه‌ای برای اینگونه اشکالها باقی نمی‌گذارد: «و یمکن أن یجاب عنه بأن ما کان فی معلوم اللّه تعالی کان کالواقع» مفاتیح الغیب، ج 6، ص 390
14- وی میگوید: «وَ صدّ عن الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراج أَهْلِهِ مِنْهُ من عند المسجد الحرام فذلک صدّهم، و ذلک أنّهم أخرجوا النبی- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- و أصحابه من مکه» تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 186
15- وی می‌گوید: «فأعلمهم اللّه أن الکفر باللّه و بالمسجد الحرام و هو أن اللّه جعل المسجد للمؤمنین و لعبادتهم إیاه فیه فجعلوه لأوثانهم و منعوا المسلمین منه فکان ذلک کفرا بالمسجد الحرام» أحکام القرآن، ج 1، ص 147
16- وی می‌گوید: «وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ مخفوض بقوله: یسألونک عن القتال و عن المسجد» معانی القرآن، ج 1، ص 141

ص: 45
برافروخته‌تر شدن آتش کینه مشرکان قریش نسبت به اسلام و پیامبر گردید و یهود مدینه نیز به این آتش دامن می‌زدند، (1) درحالیکه قرآن، بعد از آن همه جنایتها و خیانتها، راه آشتی، صلح و گذشت را برای مکّیان باز می‌گذارد:
(قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الأَوَّلینَ)
(2)
به کسانی که کافر شدند بگو: اگر باز ایستند، آنان را آنچه گذشته بخشوده و آمرزیده می‌شود و اگر [به روش خود و جنگ و فتنه انگیزی] بازگردند پس همان روش و نهاد است که بر پیشینیان گذشت.
(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ). (3)
و اگر به صلح و آشتی گراییدند، تو نیز به آن بگرای و بر خدا توکل کن، که اوست شنوا و دانا.
ولی روحیه استکباری قریش به آنها اجازه نمی‌داد که به این زودی و سادگی راه آشتی را بپذیرند. نفرات سپاه مکی در جنگهای بدر، احُد و خندق بهترتیب حدود یک هزار، سه هزار و ده هزار (4) نفر بوده است. خندق آخرین کوشش مکّه و اعراب برای نابودی اسلام بود. نافرجام ماندن این عملیات بزرگ، کمر همت آنان را شکست و راه را برای صلح حدیبیه آماده ساخت.
* هشتمین شاهد] قرآنی [:
(وَ ما لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (34) وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ). (35)
«چرا خداوند آنها را مجازات نکند، با اینکه از (عبادت موحّدان در کنار) مسجد الحرام جلوگیری می کنند آنهم در حالی که سرپرست آن نیستند؟! سرپرست آن، تنها پرهیزگاراناند ولی بیشتر آنها نمی‌دانند. (34) (آنها که مدّعیاند ما هم نماز داریم) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود. پس بچشید عذاب (الهی) را بهخاطر کفرتان!» (35)
مفسران در تفسیر آیه 34 و بهخصوص در مصداق «صدّ» که در آن آمده، نیز دچار اختلاف آرا شدهاند. قرار گرفتن آن آیه کنارِ آیات پیشین (5) نیز مشکل آنها را مضاعف نموده و ایشان را وادار به


1- صحنه‌ای از روزهای بعد از بدرکه واقدی بیان کرده این کینه را توصیف می‌کند: «چون بنی نضیر به خیبر رسیدند، حییّ بن اخطب، و کنانه بن ابی الحقیق، و هوذه بن حقیق، و هوذه بن قیس وائلی که از خاندان بنی خطمه و از قبیله اوس بود، و ابو عامر همراه ده- دوازده نفر دیگر به مکه رفتند تا قریش و پیروان آنها را به جنگ پیامبر 9 ترغیب و وادار کنند. آنها به قریش گفتند: ما با شما خواهیم بود تا محمد را از پا درآوریم. ابو سفیان گفت: آیا فقط انگیزه شما همین است و به این منظور به مکه آمده‌اید؟ گفتند: آری، آمده‌ایم تا با شما درباره دشمنی با محمد و جنگ با او همپیمان شویم و بر این کار سوگند بخوریم. ابوسفیان گفت: درود بر شما، خوش آمدید! محبوبترین مردم در نظر ما کسی است که ما را در ستیزه با محمد یاری کند.» ترجمه مغازی واقدی، ص 330
2- انفال: 38
3- انفال: 61
4- بقول ابن شهر آشوب، تعداد سپاه مشرکان در جنگ احزاب هیجده هزار و بهگفت مسعودی بیست و چهار هزار بوده است. مناقب، ج 1، ص 197؛ التنبیه و الاشراف، ص 216
5- وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَینا حِجارَه مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ 32
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ 33

ص: 46
سعی برای جمع بین آن دو کرده است. (1)
برخی می‌گویند: آیه 33 متعلق به دور مکی یا به مؤمنان و آیه 34 با دور مدینه و یا مشرکین مربوط است. (2) باز گروهی آنرا اشاره به بازداشته شدن پیامبر (ص) از ورود به مکّه در روز حدیبیه می‌دانند. (3) برخی با توجه به اینکه آیه بعد از بدر نازل شد، عذاب یاد شده را قتل سران مشرک در روز بدر میداند
«فَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالسَّیْفِ یَوْمَ بَدْرٍ فَقُتِلُوا». (4)
با توجه به توضیحاتی که گذشت، در باره سیاست قریش در بستن راه مکّه بر مسلمانان، معنای آیه 34 کاملًا روشن است؛ چرا خداوند مشرکان قریش را عذاب نکند (همچنانکه آنها را در بدر نیز عذاب کرد) با اینکه مسلمانان را از شرکت در مراسم حج و عمره و عبادت در مسجد الحرام منع می‌کنند، بیآنکه سرپرست و متولّی آن باشند؛ چرا که حق سرپرستی و ولایت بر مسجد الحرام، منحصر به انسانهای پرهیزگار می‌باشد (و آناناند که چنین حقی را دارند و می‌توانند مشرکان را از ورود به مسجد الحرام بازدارند).
این آیه با صراحت، علت درگیری با قریش را روشن می‌کند که جنگ بر سر حق ولایت بر مسجد الحرام است. آیه نه تنها آشکارا ولایت قریش بر مسجد الحرام را نفی می‌کند بلکه با همان صراحت حقّ چنین ولایتی را برای پیامبر (ص) و پرهیزکاران اثبات می‌نماید و ادعای قریش را مردود می‌شمارد. معلوم است که قریش نمی‌توانستند در برابر چنین اعلانی موضعگیری نکنند و برای اثبات ادعای خویش پیکار با مسلمانان را ادامه ندهند.
زمان نزول سوره فتح
مانند سوره‌های بقره و انفال، در بار زمان نزول سوره فتح نیز غالب مورخان و مفسران اتفاق نظر دارند و آن اینکه این سوره در راه برگشت از حدیبیه به مدینه در سال ششم هجرت نازل شد. (5) پیامبر (ص) همراه حدود هزار و سیصد تا پانصد نفر (6) در نخستین روز ماه ذیقعده (7) از مدینه برای عمره راه افتادند. روانه شدن در ماه حرام، همراه نداشتن سلاح جنگی، بستن احرام از ذو الحلیفه و تلبیه گویان حرکت نمودن، همراه بردن هفتاد شتر قربانی که علامت گذاری شده بودند و قلاده‌هایی بر گردن آنها افکنده بودند، همه اینها حاکی از آن بود که پیامبر (ص) و همراهان وی تنها برای عمره به مکّه آمده‌اند و قصد دیگر ندارند، ولی قریش در ادامه سیاست خویش بر ممانعت مسلمانان از مسجد الحرام، از ورود پیامبر به مکّه جلوگیری کردند و بعد از تهدیدها و مذاکرات حاضر به صلح شدند. (8)


1- ما با نظریه مرحوم علامه طباطبایی اتفاق داریم که آیه 34 با آیات قبل ازآن مرتبط نیست. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 73- 72. کسانیکه آنها را مرتبط می‌دانند در تفسیر آیات به زحمت افتاده‌اند. صاحب «تفسیر من وحی القرآن» هرچندکه وی «صد» در این آیه را بدرستی معنی کرده، نمی‌نوانسته است به نتیجه روشن و صریح برسد: «وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. ربما کان هذا التأکید علی عذاب اللَّه لهم ناشئا من استحقاقهم للعذاب، لولا وجود رسول اللَّه بینهم. و لکن اللَّه یؤخر عذابهم إلی یوم القیامه، فقد صدوا عن المسجد الحرام کل المؤمنین، فهم کانوا یضطهدونهم فی مکه، و یمنعون من کانوا خارجها من المجی‌ء إلیها للحج و العمره. و قد فسر البعض العذاب هنا بالقتل الذی نزل بهم فی معرکه بدر و غیرها، و یؤید ذلک أن اللَّه عبّر عن القتل بالعذاب فی قوله تعالی: قاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیدِیکُمْ [التوبه: 14]، و لکن هذا غیر واضح من سیاق الآیه و اللَّه العالم.» تفسیر من وحی القرآن، ج 10، ص 377. نیز نک.: مجمع البیان، ج 4، ص 829؛ تفسیر کوثر، ج 4، ص 364
2- تفسیر نمونه، ج 7، ص 156. مانند همیشه، تفصیلیترین و مرتبترین گزارش آرا در تفسیر آیه از طبری است. جامع البیان، ج 9، صص 157- 154
3- تفسیر الصافی، ج 2، ص 298؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 5، ص 335
4- تفسیر القمی، ج 1، ص 277؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 683
5- بیهقی بابی مفصل به این عنوان باز کرده‌است: «باب نزول سوره الفتح مرجعهم من الحدیبیه و ما ظهر فی وعد اللّه جل ثناؤه فی تلک السوره من الفتح و المغانم، و دخول المسجد الحرام، و دعاء المحلّقین من الأعراب .. الخ.» دلائل النبوه، ج 4، صص 169- 154.
ر. ک. به: الطبقات الکبری، ج 2، ص 80؛ أنساب الأشراف، ج 1، ص 350؛ تفسیر القمی، ج 2، ص 314؛ أسباب النزول، صص 397 و 398؛ مجمع البیان، ج 9، ص 166؛ المنتظم، ج 3، ص 270؛ البدایه و النهایه، ج 4، ص 164؛ إمتاع الأسماع، ج 1، صص 299 و 300؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 4، ص 9؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 24 النص و الاجتهاد، ج 1، ص 185؛ شرح الشفا، ج 1، ص 129؛ مکاتیب الرسول 9، ج 3، ص 97؛ الصحیح من سیره النبی ط- قدیم، ج 7، ص 125، ج 8، ص 306
6- تاریخ الأمم و الملوک، ج 2، ص 621؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 276؛ جوامع السیره النبویه، ص 164
7- أنساب الأشراف، ج 1، ص 349؛ تاریخ الخمیس، ج 2، ص 16؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 275 مقریزی میگوید: «خرج من المدینه یوم الاثنین لهلال ذی القعده. هذا هو الصحیح، و إلیه ذهب الزهری، و قتاده، و موسی بن عقبه، و محمد بن إسحاق، و الواقدی، و اختلف فیه علی عروه بن الزبیر، فعنه: خرج رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله و سلّم- إلی الحدیبیه فی رمضان، و کانت الحدیبیه فی شوال، و عنه أنها کانت فی ذی القعده من سنه ست»
8- متن صلحنامه بهروایت واقدی چنین است: «باسمک اللّهمّ، این پیمان صلحی است که محمد بن عبد الله و سهیل بن عمرو بسته‌اند و صلح کردند که جنگ تا ده سال متوقف باشد، و در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم یک دیگر نباشند، و نسبت به یکدیگر خیانت نکنند و سرقت و غارتی انجام ندهند، و کاری به یکدیگر نداشته باشند، هر کس دوست داشته باشد که به آیین و پیمان محمد درآید آزاد باشد و هرکس مایل باشد به آیین و پیمان قریش در آید، آزاد باشد، هرکس از قریشکه بدون اجازه ولی خود پیش محمد بیاید او را برگرداند و اگر کسی از اصحاب محمد به قریش پناهنده شود، او را برنگردانند و محمد امسال را برگردد و سال آینده همراه یاران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت کند و هیچگونه سلاحی جز همان مقدار که برای مسافر ضروری است، همراه نیاورد و باید که شمشیرها در غلاف باشد». ترجمه مغازی واقدی، متن، ص 462
برای روایات مختلف از متن این صلحنامه و مصادر آن ر. ک. به: مکاتیب الرسول ص، ج 3، صص 80- 77؛ نیز ر. ک. به: الطبقات الکبری، ج 2، ص 77؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 634؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 295؛ السیره الحلبیه، ج 3، ص 30؛ جوامع السیره النبویه، ص 165

ص: 47
و بدین طریق، راه ورود به مکّه برای مسلمانان باز شد، ولی برای آنها درک اهمیت صلح حدیبیه مشکل بود و از مفاد آن بهشدت ناراحت بودند، اما بالآخره به دستور پیامبر (ص) گردن نهاده، سرها را تراشیدند و قربانی‌ها را کشتند. توقف پیامبر (ص) در حدیبیه 19 روز بود و در ذی‌حجه به مدینه مراجعت کرد.
* نهمین شاهد] قرآنی [:
در هرجای قرآن اگر یادی از «صدّ عن المسجد الحرام» آمده، بیشتر مفسّران و مورّخان، آنرا اشاره به حدیبیه می‌دانند و گاهی نیز اشاره به سالهای بعد از بعثت و قبل از هجرت در مکه دارند، لیکن حقیقت این است که آنچه در حدیبیه پیش آمد، ادامه جریان شش ساله بعد از هجرت بود و در حدیبیه آن ممنوعیت و سدّ شش ساله شکسته شد. صلح حدیبیه باعث شد راه مکّه برای مسلمانان باز شود و همین صلح مقدمه‌ای برای فتح مکّه در سال هشتم گردید. به همین جهت قرآن کریم آنرا «فتح» در مقابل «صدّ» نامید؛ فتحی که مقدمه‌ای برای برقراری ولایت مسلمین بر حرم خدا گردید:
(إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً). (1)
«حقا که ما فتحی نمایان برای تو پیش آوردیم.»
صلح حدیبیه، بزرگترین فتح پیامبرخدا (ص) بود؛ زیرا به نتیجهای منجر شدکه هدف اصلی جهاد پیامبر (ص) علیه مکیان را بدون درگیری و خونریزی تأمین کرد. با توجه به چنین نتیجهای، پذیرفتن شرایط صلح یاد شده، که در دیدگاه اصحاب بسیار نامناسب جلوه می‌کرد و قریش با طرح بعضی از بندهای آن، تنها در پی حفظ غرور جاهلی خود و ظواهر کار بودند، با سیاست پیامبر (ص) کاملًا سازگار بود.
* دهمین شاهد] قرآنی [:
صلح حدیبیه امنیت را به زائران مسلمان مکه برگرداند؛ امنیتیکه از بدو هجرت برای آنان وجود نداشت. بدین جهت است که در این آیه از سور فتح به امنیت و عدم خوف تأکید شده است:
«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَتْحاً قَریباً». (2)
«خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد، راست گفت بهطور قطع همه شما بهخواست خدا وارد مسجد الحرام می شوید در نهایت امنیت و در حالی که سرهای


1- فتح: 1
2- فتح: 27

ص: 48
خود را تراشیده یا کوتاه کرده‌اید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید ولی خداوند چیزهایی را می‌دانست که شما نمیدانستید (و در این تأخیر حکمتی بود) و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است.» (27) (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی).
* یازدهمین شاهد] قرآنی [:
قرآن کریم سد کردن راه مسجد الحرام را جرمی بزرگ میشمارد که موجب مجازات و عذاب سخت الهی است ومیفرماید: اگر نبود بهخاطر اختلاط مؤمنان و کافران در جمیعت مکه، کفار آن شهر را که راه زائران را سد کرده و باعث نرسیدن قربانی‌ها به جایگاه قربانی شده بودند بهدست مسلمانان مورد عذاب قرار می‌داد.
(هُمُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً). (1)
«آنها هستند کسانی که کفر ورزیدند و شما را از (زیارت) مسجد الحرام بازداشتند و نیز قربانیِ (شما) را منع کردند از اینکه به محلّ خود (مکّه یا منا) برسد و اگر نه این بود که مردان و زنان مؤمنی را که نمی شناختید (و مخلوط با کفار مکه بودند) زیر پای گذارید و از این راه، ناآگاهانه گزند و ناخوشایندی (و دیه‌هایی) به شما برسد (شما را از جنگ با آنها باز نمی‌داشت و چنین کرد) تا کسانی را که می خواهد (شما و مسلمین مخلوط با کفّار را) در رحمت خود داخل کند و اگر آنها (از مسلمانها) جدا بودند بی‌تردید کسانی از آنان را که کفر ورزیدند، به عذاب دردناکی عذاب می کردیم.» (ترجمه آیت الله مشکینی).
از مفاد آیه روشن است که اگر بستن راه زائران بیت الله در عمره حدیبیه علّت موجهی برای قتال با مشرکان و عذاب سخت الهی باشد، اصل آن سیاست نیز که سالها پیش آغاز شده بود، می‌توانست علت موجهی برای جهاد علیه مشرکان مکه باشد، هر چند که در زمینه نظامی نیز این قریش بودند که سیاست تهاجم و تجاوز را پیش گرفتند و پیامبر خدا (ص) موضع دفاعی و آشتی جویانهای را در قبال آنها اتخاذ نمودند.
* دوازدهمین شاهد] قرآنی [:


1- فتح: 25

ص: 49
آخرین شاهد قرآنی، متعلق است به سور مائده؛ سورهای که طبق روایات فریقین آخرین سور قرآن است؛ (1) چنانچه نزول آن را در اواخر سال دهم هجرت بدانیم، سوره متعلق است به زمانی که اکثر مناطق عربستان و قبایل عرب به اسلام روی آورده و آثار و مظاهر علنی شرک و بت پرستی رو به استیصال بود. از زمان برگشت پیامبر (ص) از تبوک، در رمضان سال نهم، مسلمانان شاهد ورود پی در پی وفود سران قبایل عرب در مدینه بودند و دیگر هیچ نیرویی آنها را از داخل شبه جزیره تهدید نمی‌کرد. در چنین موقعیتی، وقتی پیامبرخدا (ص) قصد خویش را برای حج اعلام کردند و اهالی مدینه و اطراف و بادیه نشینان برای انجام فریض حج در کنار پیامبر (ص) آماده می‌شدند، سور مائده آنها را از آداب و احکامی که باید در طول سفر رعایت کنند، آگاه میکند و ایشان را از اقدامات و حرکاتی، بهقصد تصفیه حسابهای گذشته و خالی کردن کینههای پیشین بر حذر می‌دارد:
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَالْحَرامَ وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِالْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْتَعْتَدُوا وَتَعاوَنُوا عَلَیالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَلَا تَعاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ). (2)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، حرمت نشانه‌های (توحید وپرستش) خدا (مانند اعمال حج و عمره و مکانهای آن عبادات) و حرمت ماههای حرام (که رجب و ذیقعده و ذیحجه و محرّم است) و حرمت قربانی بی‌نشان و قربانی قلاده در گردن و حرمت قاصدان بیت الحرام را که فضل و خشنودیی از پروردگارشان را می‌طلبند نشکنید و چون از احرام در آمدید میتوانید شکار کنید و عداوت گروهی بدین جهت که شما را از مسجد الحرام بازداشتند شما را وادار نکند که (بر حقوق آنها) تجاوز کنید و در هر کار خیر و تقوا یکدیگر را یاری دهید و بر گناه و تجاوز همکاری نکنید و از خدا پروا نمایید، که همانا خداوند سخت کیفر است.» (ترجمه آیت الله مشکینی)
هفت سال سدّ راه حج و عمره، برای مسلمانان امری بسیار ناراحت کننده بود و حتی بیش از تهاجمها، تجاوزها، اهانتها و اذیت‌هاییکه از مشرکین مکه به آنها رسیده بود، در دلها باعث خشم وکینه شده بود. لذا قرآن کریم در منع مسلمانان از تجاوز احتمالی نسبت به اهل مکه تنها به همین موضوع؛ یعنی «صدّ عن المسجد الحرام» اشاره نموده است.


1- وجود آیات اکمال دین مائده: 3 و تبلیغ مائده: 67 در آن سوره و شواهد تاریخی که حاکی از نزول این آیات در روز غدیر 18 ذی حج سال دهم؛ یعنی قریب به سه ماه قبل از رحلت پیامبر 9، دلیل محکمی است بر این‌که سور مائده بعد از سور توبه نازل گردید. چون نزول سور توبه در شوال سال نهم یعنی در سالی که آن را عام الوفود نامیده‌اند و بعد از برگشت پیامبر 9 از تبوک بوده و قرائت آن در مراسم حج آن سال به وسیله جناب امیر 7 از مسلّمات تاریخ اسلام است.
نیز سیوطی در در المنثور، ج 2، ص 252 چندین منبع برای روایات عایشه و دیگران ذکر می‌کند که حاکی است سوره مائده، آخرین سوره قرآن است و در حجه الوداع بین مکه و مدینه نازل گردید و اینکه چیزی از آن منسوخ نشده است. روایات مشابهی در تفسیر برهان، ج 2، ص 214 از امیر المؤمنین و امام باقر 8 آمده، مبنی بر اینکه مائده آخرین سوره و دو- سه ماه قبل از وفات پیامبر 9 نازل شده و اینکه نسخی در آن صورت نگرفته است.
مرحوم علّامه طباطبایی بعد از نقل روایاتی مبنی بر اینکه سور نصر آخرین سوره است که بر پیامبر نازل شد، می‌نویسد: «أقول: لعل المراد به أنها آخر سوره نزلت تامه کما قیل». تفسیر المیزان، ج 20، ص 216
مصنفان شیعی تفاسیر آلاء الرحمن ج 2، ص 144 و المیزان ج 5، ص 157 و مصنف سنی تفسیر بحر المحیط ج 4، ص 393 می‌گویند: متّفق علیه است که مائده آخرین سور قرآن است. از تفاسیر و منابع قدیم و جدید که آخرین سوره بودن مائده را تأیید می‌کند، عبارتاند از: تأویل مشکل القرآن، ص 221؛ أحکام القرآن الجصاص، ج 4، ص 185؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 413؛ کشف و البیان، ج 4، ص 93؛ معالم التنزیل، ج 2، ص 69؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج 2، ص 229؛ مجمع البیان، ج 3، ص 231؛ مفاتیح الغیب، ج 12، ص 452؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص 68، ج 6، ص 30؛ نهج البیان، ج 2، ص 190، 253؛ زبده التفاسیر، ج 2، ص 207؛ تفسیر الصافی، ج 2، ص 104؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 122؛ تفسیر المعین، ج 1، ص 324؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 582؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز عاملی، ج 1، ص 360؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 4، ص 21؛ روح المعانی، ج 3، ص 253؛ تفسیر بیان السعاده، ج 2، ص 120؛ الغدیر، ج 8، ص 277؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 2، ص 425؛ المیزان، ج 20، ص 72؛ الفرقان، ج 8، ص 8؛ فی ظلال القرآن، ج 2، ص 832، ج 2، ص 841؛ من هدی القرآن، ج 2، ص 277؛ الموسوعه القرآنیه، خصائص السور، ج 2، ص 209؛ الموسوعه القرآنیه، ج 2، ص 33؛ التحریر و التنویر، ج 5، ص 276؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 341؛ محاسن التأویل، ج 3، ص 134؛ مقتنیات الدرر، ج 4، ص 108؛ التفسیر الوسیط طنطاوی، ج 4، ص 10؛ تفسیر من وحی القرآن، ج 16، ص 60؛ التفسیر لکتاب الله المنیر، ج 3، ص 1؛ مواهب الرحمان، ج 10، ص 249؛ التفسیر الواضح، ج 1، ص 473
2- مائده: 2

ص: 50
حج در اسلام
هر چند در برخی سوره‌های مکی، به شهر مکه بهعنوان شهری مقدس (1)و جای امن (2) و به کعبه و مسجد الحرام به عنوان مکانی مقدس، (3) خان خداوند (4) و خانه‌ای آباد (5)اشاراتی شده است، ولی در این مرحله از تاریخ اسلام که کعبه هنوز قبل مسلمین قرار نگرفته بود، سخنی از حج و عمره و مراسم آن به میان نیامده است. به نظر می‌رسد همین اشارات مختصر نیز باعث برانگیخته شدن حساسیت قریش نسبت به عزائم اسلام درباره شهر مکه و نقش مسجد الحرام در دین یکتاپرستی که پیامبر (ص) مبلغ آن بود، شده باشد. از این لحاظ پیام آیه‌ای از سور جن که سور مکی است، قابل توجه است:
(وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً). (6)
این آیه کریمه آشکارا مشرکان را از عبادت بتان در «مساجد» منع می‌کند (7) و مسجد الحرام در آن زمان تنها مصداق «مسجد» در شبه جزیره عرب بود. صرف نظر از اینکه سران قریش، اسلام را تهدیدی بر بت‌پرستی خود بهحساب می‌آوردند، هرگونه تقدیس و ادعایی نسبت به کعبه و مسجد الحرام از سوی پیامبر (ص) را خطری برای موقعیت خود به عنوان متولیان بیت الله و سروران اعراب تلقّی می‌نمودند. شاید همین احساس خطر باعث می‌شد که آنان از حضور مسلمانان در آن مسجد و خواندن نماز در آن، به شدت جلوگیری کنند.
ممکن است برای پرهیز از تشدید همین حساسیت‌های قریش نسبت به این امر بود که در ابتدا بیت‌المقدس بهجای کعبه بهعنوان قبل مسلمانان تشریع گردید و نیز از سخن راندن درباره مشروعیت حج و عمره در اسلام در سوره‌های مکی پرهیز شده است.
اما با هجرت پیامبر خدا (ص) به مدینه اوضاع دگرگون گشت و مسلمانان از فشار و مظالم روزانه قریش ایمن شدند. در واقع سور حج که با آیاتی با مضامین و محتوای آشنای مکی آغاز و دنبال می‌شود و به یکباره با جهت‌گیری جدید، رنگی مدنی به خود می‌گیرد، وضعیتِ محیط جدید را می‌نمایاند و از این حیث منعکس کننده همان دگرگونی اوضاع است که با هجرت پیامبر (ص) پیش آمد.
پرداختن به موضوع حج در اسلام (و نیز بیاناتی درباره مقام کعبه در اسلام، بنای آن به‌وسیله ابراهیم (ع)، تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه و طرح حق ولایت بر مسجد الحرام، از موضوعاتی هستندکه به نوعی با این موضوع مرتبط میباشند) با سور حج آغاز می‌شود و با سور مائده خاتمه می‌یابد. بر اساس ترتیبی که در این مقاله برای سوره‌های مربوط مدنی قائل شده‌ایم، ترتیب زمانی آیات حج از این قرار است:


1- إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَه الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَی‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ نمل: 91
2- وَ هذَا الْبَلَدِ الأَمینِ تین: 3؛ وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یجْبی إِلَیهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَی‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ قصص: 57؛ أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَه اللَّهِ یکْفُرُونَ عنکبوت: 67.
3- رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیتی بِوادٍ غَیرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیقیمُوا الصَّلاه فَاجْعَلْ أَفْئِدَه مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یشْکُرُونَ ابراهیم: 37؛ سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اسراء: 1
4- آی پیشین و: فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ قریش: 3
5- وَ الْبَیتِ الْمَعْمُورِ طور: 4، در صورتی که مقصود را کعبه بدانیم
6- جن: 18
7- این پیام موضوع با ملازمات آن بعداً به صراحت در سورههای انفال و توبه بیان گردید: وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ. وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیه فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ انفال: 34 و 35. مَا کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ. إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاه وَ آتَی الزَّکاه وَ لَمْ یخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ توبه: 17 و 18

ص: 51
1. آیات 37- 25 از سوره حج، (1) این آیات در ضمن تهدید کفار قریش به جهت بستن راه مسجد الحرام، به سوابق تشریع حج می‌پردازد و به برخی از شعائر اساسی آن، مانند هَدی، نحر، طواف، احلال، احرام و ذکر خدا اشاره می‌کند. همچنین نخستین آیاتی است که در آن، از حج ابراهیمی سخن رفته و ضمناً اشارتی به امضای آن در اسلام آمده است. نزول آن بعد از هجرت، و همزمان با اذن جهاد؛ یعنی قبل از اوایل رمضان سال نخست هجری و پیش از نزول سور بقره می‌باشد.
2. آیات 128- 125 از سوره بقره، (2) ضمن اشاره به کعبه در این آیات، بهعنوان
«مَثابَةً لِلنَّاس»
، (3) باز هم سخن از بنای کعبه بهدست ابراهیم و اسماعیل 8 آمده است.
3. آیات 150- 142 از سور بقره، (4) آیات یاد شده، درباره تغییر قبله، در نیمه شعبان سال دوم هجری است و آیات بعد سوره، متعلّق است به باز زمانی 15 شعبان سال دوم هجری و جنگ بدر در 17 رمضان.
4. آیه 158 سوره بقره، (5) آیه در باره جواز سعی میان صفا و مروه بهعنوان جزئی از مراسم حج و عمره است.
5. آیه 189 سوره بقره، (6) آیه در ضمن بیان اهمیتِ ماه نو برای تعیین تقویم طبیعی و نقش آن در نظام زندگی، اشاره‌ای به حج دارد که اهمیت آن را نمایان می‌سازد.
6. آیات 200- 196 و نیز 203 از سور بقره، (7) در این آیات، ضمن اعلام وجوب حج و عمره، دربار احکام و آداب حج به تفصیل سخن به میان آمده است.
7. آیات 35- 34 سور انفال، (8) ضمن اشاره به سد راه مکه بهوسیله قریش و سزاوار عذاب بودن آنان، سخن از نفی حق حاکمیت آنها بر مسجد الحرام و اثبات ولایت مسلمین بر آن، به میان آورده است. نزول این آیات، متعلّق به زمان بعد از غزو بدر در رمضان سال دوم است.
8. آیات 97- 96 از سوره آل عمران، (9) در این آیات، بار دیگر و با تأکید بیشتر، سخن از وجوب حج- با ذکر شرط استطاعت- به میان آمده است. نزول نیمه دوم سور آل عمران بعد از جنگ احد، در شوال سال سوم بوده است.
9. آیات 27- 25 از سور فتح، (10) فرازی از داستان حدیبیه، مسدود نمودن راه زائران خان خدا از سوی قریش و رؤیای پیامبر (ص) را بیان می‌کند. نزول سوره، بعد از حدیبیه در ذیقعده سال ششم بود.
10. آیه 3 سور توبه، 3 در اعلام برائت از مشرکین و اعلام جهاد علیه آنها، با ذکر مهلت چهار


1- إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ... وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ ... وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجالًا ... لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ ....
2- وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثابَه لِلنَّاسِ وَ أَمْناً ... رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّه مُسْلِمَه لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا ...
3- مترجمان، این عبارت را به «جایگاه اجتماع»، «محل اجتماع»، «محل گردهمایی»، «محل توجه»، «مرجع»، «محل رجوع و اجتماع»، «مرجع و بازگشتگاه»، «محل برگشت»، «محل بازگشت»، «جای بازگشت»، «محل بازگشت و عبادتگاه»، «جایگاه عبادت»، «مرجع و زیاتگاه»، «محل رفت و آمد»، «محل ثواب»، «جایگاه رسیدن به ثواب و پاداش»، «ثوابگاه»، «پناهگاه» مردم و «مرجع امر دین خلق» و «مرجع دین خلق» ترجمه نموده‌اند
4- سَیقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاس ... وَ مِنْ حَیثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام ...
5- إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَه مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ ...
6- یسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّه قُلْ هِی مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ ...
7- وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَه لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی ... وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فی أَیامٍ مَعْدُوداتٍ ....
بهگفته فخر رازی مفسران آنرا اولین آیه در باب حج می‌دانند مفاتیح الغیب، ج 5، ص 297، و بهقول نیشابوری، آنان در این باره اجماع دارند تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 536. ولی در عین حال رازی نزول آن را در سال هفتم میداند مفاتیح الغیب، ج 5، ص 298 و نیشابوری نیز معتقد است که در عمره القضاء نازل شد غرائب القرآن، ج 1، ص 538. مفسر دیگری در ذکر ادله کسانی که معتقد به تراخی در حجاند، می‌نویسد: «إن الحج فرض عام ست من الهجره، ولا خلاف أن آیه وَأَتِمُّواْ الحج والعمره للَّهِ [البقره: 196] الآیه نزلت عام ست من الهجره فی شأن ما وقع فی الحدیبیه من إحصار المشرکین رسول الله صلّی الله علیه وآله و سلّم- وأصحابه، وهم محرمون بعمره، وذلک فی ذی القعده من عام ست بلا خلاف» أضواء البیان، ج 4، ص 389 در ذیل آی حج: 27؛ نیز ر. ک. به: محاسن التأویل، ج 2، ص 365
8- وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ ... فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ
9- إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّه مُبارَکاً ... الی فیهِ آیاتٌ بَیناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعالَمینَ
10- هُمُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْی مَعْکُوفاً أَنْ یبْلُغَ مَحِلَّهُ ... لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ ....

ص: 52
ماه. زمان نزول آیه و آیات بعد متعلق است به باز زمانی شوال و ذیحجه سال نهم.
11. آیات 19- 18 از سوره توبه، (1) در نفی نقش مشرکان در اعمار مساجد و بی‌ارزش بودن خدمات آنها در نگهداری حرم و سقایت حجاج در برابر ایمان به توحید و معاد.
12. آیه 28 سور توبه، (2) در منع مشرکان از ورود به مسجد الحرام بعد از حج سال نهم.
13. آیه 2 از سور مائده، (3) این آیه، با بخشی از آیه پیشین، به تقدس شعائر حج، حرمت تعرض به زائران خان خدا و حرمت صید در حالت احرام می‌پردازد. نزول سوره به اواخر سال دهم هجری بازمی‌گردد.
14. آیات 97- 95 از سور مائده، (4) در تأکید بر حرمت صید برای محرِم.
باتوجه به توضیحات بالا و نیز استدلالیکه پیشتر ارائه شد، نکات زیر را می‌توان برشمرد:
1. اصل مشروعیت حج وعمره هیچگاه میان مسلمانان مورد تردید نبود؛ زیرا تنها اشکالی که انصار داشتند مربوط بهسعی میان صفا و مروه بود (5) که آیه 158 سوره بقره بهآن پرداختهاست.
2. از نظر تاریخی، بعد از هجرت، فریضه حج در شرایطی مطرح گردید که راه مکه برای مسلمانان مسدود بود و در عمل، امکان عمره یا حج برای مسلمانان وجود نداشت. حج با اهمیتیکه به عنوان رکنی از ارکان اسلام دارد، نمی‌توانست به مدت طولانی در قرآن مسکوت بماند؛ لذا با وجود عدم امکان انجام اعمال حج و عمره، مشروعیت و وجوب آن مورد امضا و تأکید قرار گرفت؛ بلکه در کنار امضای این سنت دیرینه و بیان سوابق تشریع، مناسک و احکام آن نیز در چندین مرحله در سوره‌های حج، بقره و آل عمران بیان گردید.
3. اینکه مفسران، نزول بخشی از آیات حج در سوره‌های حج و بقره را مربوط به جریان حدیبیه یا سالهای بعد دانسته‌اند، (6) ظاهرا باید آنرا از باب ظهور مصداق بعد از نزول آیه بدانیم، نه از موارد اسباب نزول.
4. توالی و درهم بودن آیات حج و جهاد در سوره‌های حج و بقره، نشان دهند نوعی قرابت میان آن دو موضوع در شرایط آن زمان است. از نظر قریش نیز موضوع حج مسلمانان برای سیادت آنها و سلطه بر مسجد الحرام، که لازم آن سیادت بود، تهدید جدّی به حساب می‌آمد. تنها بعد از شکست عملیات نظامی‌شان در جنگهای بدر، احد و احزاب بود که آنها مجبور شدند در حدیبیه حق مسلمانان را به رسمیت شناخته به آن تن دهند.
همه مذاهب اسلامی معتقد به وجوب حج به عنوان یکی از ارکان اسلام (7) می‌باشند و روایات


1- مَا کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ ... أَجَعَلْتُمْ سِقایه الْحاجِّ وَ عِمارَه الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ ...
2- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا ...
3- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْی وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرامَ ...
4- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ ... جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَه الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْی وَ الْقَلائِدَ ...
5- بهگفت آقای حجتی در اسباب النزول ص 93: «امام صادق 7 فرمود: «مسلمین در آغاز تصور می‌کردند که سعی میان صفا و مروه، ساخته و پرداخته افکار جاهلی و از جمله مناسکی است که مردمان جاهلی آنرا وضع کردند، لذا برای دفع این توهم آیه مذکور نازل گردید مبنی بر اینکه این کار بلامانع بوده و از شعائر الهی محسوب می‌گردد که باید حاجّ و معتمر آنرا انجام دهند». گویند: علت اینکه مسلمین و یا پاره‌ای از صحابه از سعی میان صفا و مروه احساس دشواری و از آن خودداری می‌کردند آن بود که بر روی کوه صفا بتی را نصب کرده بودند که «اساف» نام داشت، و بر روی کوه مروه بتی دیگر نهاده بودند که به «نائله» موسوم بود و هنگام طواف و سعی میان این دو کوه این دو بت را مسح می‌کرده و برآنها دست می‌کشیدند. مسلمین به خاطر وجود این دو بت بر روی کوه صفا و مروه از سعی میان آن دو احساس گناه می‌نمودند.». نیز ر. ک. به: تفسیر طبری، ج 29، ص 93؛ أسباب نزول واحدی، ص 50؛ الکشف والبیان، ج 2، ص 26؛ مجمع البیان، ج 1، ص 440؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 341؛ در المنثور، ج 1، ص 160
6- به عنوان مثال گفته‌اند: آیه «أتِمُّوا الحَجَّ ... فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی» در سال ششم در حدیبیه نازل شد محاسن التأویل، ج 2، ص 365، فی ظلال القرآن، ج 1، ص 193، و نیز فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ در بار کعب بن عجره در حدیبیه نازل شده است. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص: 172؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 134- 139؛ أسباب نزول القرآن الواحدی، ص: 62؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 2، ص 101؛ تفسیر ابن أبی حاتم، ج 1، ص 338؛ الکشاف، ج 1، ص 241؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 382؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 397؛ البحر المحیط فی التفسیر، ج 2، ص 272؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 1، ص 213؛ معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 248؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 1، ص 126؛ کنز العرفان فی فقه القرآن، ج 1، ص 289؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 187؛ فتح القدیر، ج 1، ص 225
7- برای روایات شیعه در این باره ر. ک. به: کافی، ج 2، ص 23- 18، ح 1، 2، 3، 5، 7، 8، 11، 14، ص 24، ح 4؛ ج 4، ص 62، ح 1، امالی صدوق ص 349، ح 404/ 14؛ خصال، 278، ح 21، ص 447، ح 47، فقیه، ج 2، ص 74، ح 1770، تهذیب، ج 4، ص 151، ح 418؛ وسائل، ج 1، ص 29- 14، ح 1- 6، 8- 39؛ مستدرک، ج 1، ص 74- 69، ح 1- 15
برای روایات اهل تسنن ر. ک. به: مسند احمد، ج 2، صص 26، 93، 120، ج 4، صص 363، 364؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 8، ج 5، ص 157؛ صحیح مسلم ج 1، ص 34؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 119؛ سنن نسائی، ج 1، ص 109؛ سنن الکبری بیهقی، ج 1، ص 358، چ 4، ص 81، 199

ص: 53
زیادی درباره اهمیت آن در منابع حدیث شیعه (1) و اهل تسنن آمده است، اما درباره اینکه حج چه زمانی واجب گردید و آیا فریض آن فوری است یا با تراخی، اختلاف میان فقها وجود دارد.
تمام علمای امامیه (2) و حنبلی و بیشتر فقهای مالکی و حنفی و برخی از شافعیه اعتقاد به فوری بودن وجوب حج دارند ولی شافعی (3) و گروهی قائل به جواز تأخیر آن از نخستین سال استطاعت می‌باشند. شافعی‌ها در استدلال خود به دلایلی (4) از جمله مکی بودن سور حج، حدیثی درباره وفد ضمام بن ثعلبه که به روایتی در رجب سال پنجم به حضور پیامبر (ص) رسید و سؤالاتی درباره ارکان اسلام؛ از جمله حج نمود و تشریع فریض حج در سال پنجم یا ششم و تأخیر آن تا سال دهم از سوی پیامبر (ص)، و به خصوص به تأخیر انداختن حج از جانب آن حضرت (ص) بعد از فتح مکه در سال هشتم و نیز پس از برگشت از تبوک در رمضان سال نهم، استناد می‌کنند.
طرفداران فوری بودن حج، معتقدند فریض حج در سال نهم هجرت با نزول آیه (وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا) (5)
تشریع گردید و پیامبرخدا (ص) نیز آن را بدون تأخیر انجام داده است. آنها آی (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ ...) را که گفته می‌شود نخستین آیه درباره حج است، مربوط به حدیبیه و خطاب به کسانی میدانند که اعمال عمره را آغاز کرده ولی به اتمام نرسانده‌اند. به نظر ایشان، آیه بر وجوب آغاز و مبادرت به حج یا عمره دلالت نمی‌کند. (6) وفد ضمام بن ثعلبه سعدی را نیز متعلق به سال نهم، که به «عام الوفود» شهرت یافته، می‌دانند. درپاسخ اشکالیکه: چرا پیامبر (ص) حج را در همان سال نهم انجام نداد؟ میگویند در آن سال مشرکان در مراسم حج با مسلمانان آمیخته بودند و عدهای از آنان به حالت عریان طواف می‌کردند و پیامبر (ص) به همین علت از شرکت در حج آن سال کراهت داشت. بعد از ممانعت ورود آنها به مسجد الحرام این مانع برطرف گردید و لذا پیامبر (ص) در سال دهم در معیت اصحاب و زنان عازم حجه الوداع گردید. برخی از مفسّران دلیل دیگری برای عدم شرکت پیامبر (ص) در حج سال نهم آورده‌اند که متعلّق است به رسم «نسی‌ء». گویند در اثر اعمال نسی‌ء و اخلال در تقویم بر اساس سنت جاهلی، روز حج در سال نهم با دهم ذیقعده مطابقت داشت (7) ولی با برطرف شدن این اشکال در سال بعد، تقویم بهحالت صحیح خود برگشت و روز حج در تاریخ واقعی خود مطابق با دهم ذیحجه قرار گرفت. (8)
با صرف نظر از بحث فقهی دربار لزوم فور یا جواز تأخیر در انجام فریض حج و عمره، باید گفت دلایلی که هر دو طرف قضیه ارائه کرده‌اند، مبتنی بر درک صحیح از وضعیت آن زمان و سیاست و اهداف پیامبر (ص) نیست؛ زیرا:


1- وسائل الشیعه، ج 11، صص 7- 32، ابواب 7- 1
2- صاحب جواهر می‌گوید: «ولاناقد بیننا أن حجه الاسلام علی الفور دون التراخی، وهذه حجه» جواهر الکلام، ج 21، ص 388). نیز ر. ک. به: مسائل الناصریات از شریف المرتضی، ج 1، ص 276، و النهایه، ج 56، ص 3؛ الخلاف، ج 3، ص 240، 350؛ المبسوط- الشیخ الطوسی، ج 1، ص 345، رسائل العشر الطوسی، ج 69، ص 1، تذکره الفقها (ط. ج)، ج 8، ص 27)، مسالک الأفهام الشهید الثانی، ج 11، ص 310، روایات صریحی در بار بالفور بودن فریض حج از ائمه: روایت شده است.
3- الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج 17، ص 24؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج 1، ص 191؛ فیض القدیر- ج 7، ص 1؛ عون المعبود- ج 4، ص 135؛ عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، ج 14، ص 187؛ شرح النووی علی مسلم، ج 4، ص 212، مشکاه المصابیح مع شرحه مرعاه المفاتیح، ج 8، ص 618؛ تفسیر القرطبی، ج 4، ص 136، تفسیر النیسابوری، ج 2، ص 315؛ تفسیر البحر المحیط، ج 3، ص 331؛ جامع لطائف التفسیر، ج 15، ص 182
4- شافعی اساساً معتقد است صرف اوامر بدون قرائن دال بر فوریت نمی‌باشد. ازجمله دلایل آنهاییکه معتقد به فوری بودن وظیف حجاند این است که اوامر دلالت بر فوریت می‌کند و مبادرت در طاعت ممدوح و تأخیر مذموم محسوب می‌شود
5- آل عمران: 97
6- اختلاف در بار وجوب عمره نیز از همین جا نشأت می‌گیرد
7- احکام القرآن ابن عربی، ج 2، ص 942؛ مجمع البیان، ج 5، ص 46؛ معالم التنزیل، ج 2، ص 346؛ الکشاف، ج 2، ص 269؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 133؛ تفسیر غرائب القرآن، ج 3، ص 466؛ روح البیان، ج 3، ص 383؛ محاسن التأویل، ج 5، ص 353؛ بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام، ص 252
8- احکام القرآن جصاص، ج 5، ص 64؛ التفسیر المنیر، ج 17، ص 198؛ تفسیر آیات الأحکام، ص 493. لذا روایت شده است که پیامبر 9 در حجه الوداع فرمود: «إنّ الزمان قد استدار کهیئته یوم خلق اللّه السماوات و الأرض».

ص: 54
اولًا- اصل حج و عمره در میان اصحاب، هیچگاه مورد تردید نبود. به نظر می‌رسد بسیاری از انصار و مهاجر، پیش از هجرت، با سایر اعراب حج و عمره انجام داده بودند؛ چنانکه از حضور انصار در بیعت‌های عقبه می‌توان به این موضوع پی برد. شاید بر همین اساس در منابع اهل سنت آمده است که پیامبر (ص) پیش از هجرت، حج را دو بار انجام داد، (1)اگرچه روایات شیعه حاکی از آن است که حضرت (ص) ده یا بیست بار در مراسم حج قبل از هجرت شرکت نموده‌اند. (2) و بسیار طبیعی است که در دور پنجاه و سه سال اقامت در مکه، ایشان مکرر و ده‌ها بار در مراسم حج شرکت کرده باشد. (3)
پس از هجرت، راه مکه مسدود شد و تا هفت سال، امکان انجام حج یا عمره برای مسلمانان وجود نداشت. مراسم عمره و حج، تنها سنت باقیمانده از شرع ابراهیمی بود و مشرکان نیز به آن و حریم مکه و ماههای حرام، که برای امنیت زائران تشریع شده بود، احترام میکردند. قریش در برخورد با اسلام، آن سنت دیرین عرب را نقض کردند و مسلمانان را سالها از دسترسی به مسجد الحرام بازداشتند.
با نادیده گرفتن این واقعیت تاریخی و با اعتقاد به اینکه آیات مربوط به وجوب حج و عمره متعلّق به سالهای ششم یا نهم هجرت است، ما نمی‌توانیم به درستی مفاد و جایگاه تاریخی آیات «صدّ» را درک کنیم و نمی‌توانیم به تصویر درستی از ترتیب نزول بعضی سوره‌ها و حتی از ترتیب نزول آیات در برخی سوره‌ها دست یابیم. (4) همچنین قادر نخواهیم بود که به اهمیت حج در تاریخ اسلام و نقش آن در سیاست پیامبر (ص) نسبت به قریش و ارتباط آن با سیاست تهاجمی قریش نسبت به اسلام و مسلمانان و تهدیدهایی که آنان از این ناحیه برای سیادت خویش احساس می‌نمودند، پی ببریم.
اصل حفظ حرمت کعبه و حرم مکه، به عنوان حرم امن الهی، دارای نخستین اولویت در سیاست پیامبرخدا (ص) نسبت به قریش بود و ایشان از جنگ و خونریزی در مکه، در هر وضعیتی به شدت احتراز می‌کرد. با وجود جنگ افروزی‌های مکرر قریش علیه مسلمانان، وی هیچگاه حاضر نشد عملیات تهاجمی علیه مکه صورت دهد و اوّلینبارکه به سراغ مکیان رفت در زی زائری در لباس احرام بود، تلبیهگویان و عاری از سلاح جنگی.
اوّلین سفر وی به مکه برای عمره بود، چون اگر برای حج می‌رفت حضور حاجیان مسلمان در شرایط خطیری که در سال ششم وجود داشت، به احتمال قریب به یقین موجب آشفته‌تر شدن اوضاع می‌شد. لذا وی، که از ایجاد درگیری در حرم و ناآرام شدن مراسم حج بهشدت پرهیز داشت، زمان عمره را برای گشودن راه مسجد الحرام انتخاب کرد. این سیاست پرهیز از برخورد و خشونت در حرم


1- احکام القرآن جصاص، ج 5، ص 64
2- الکافی ج 4، ص 245، 251؛ من‌لایحضره‌الفقیه ج 2، صص 237 و 238؛ تهذیب‌الأحکام ج 5، ص 443 و 458
3- مرحوم سید شرف الدین در پاسخ یکی از پرسشهای معترض میگوید: «قال المغرور موسی جارالله: حج النبی- صلّی الله علیه وآله و سلّم- بعد الهجره حجه واحده، ویقول الإمام الباقر والإمام الصادق قد حج النبی بمکه مع قومه حجات عشرین حجه، فهل کان یحضر فی موسم الحج مع الناس؟ فأقول: من أنت یا هذا لتنکر علی ساده آل محمد أقوالهم، وتنتقد أفعالهم، ألا تربع علی ضلعک، وتتأخر حیث أخرک القدر، إن الباقر والصادق اعرف الناس بهدی جدهما، وأعلم الناس بسنته، والقول قولهم علی رغم کل خارج علیهم، أو ناصب لهم کائناً من کان، سلمنا انه صلی الله علیه وآله وسلم ما حج بعد الهجره إلا حجه واحده- هی حجه الوداع- فمن اخبرک یا مسکین بانه لم یحج قبلها مع قومه، وهو فی مکه لتنکر علی الامامین قولهما بذلک، وما یدریک لعله حج وهو بمکه عشرین حجه أو اکثر، وقد کانت مده إقامته فیها ثلاثا وخمسین سنه، وما احمق هذا الرجل إذ یقول: وهل کان یحضر فی مواسم الحج مع الناس؟ وکیف یحج مع قومه ولا یکون حاضراً معهم؟ وما المانع من حضوره؟ نعوذ بالله من الخرف» أجوبه مسائل جار الله، ج 7، ص 10
4- به عنوان مثال نادرست بودن برخی روایات و تفاسیر درباره شأن نزول آی 34 سور انفال از مواردی است که باعث شبهاتی در بار ترتیب آیات در سورههای قرآن شده است. ابن ابی الحدید در شرح یکی از حکم امبر المؤمنین 7 می‌نویسد: « وَ ما لَهُمْ أَلَّا یعَذِّبَهُمُ اللَّهُ أی و لأی سبب لا یعذّبهم الله مع وجود ما یقتضی العذاب و هو صدهم المسلمین و الرسول عن البیت فی عام الحدیبیه و هذا یدلّ علی أن ترتیب القرآن لیس علی ترتیب الوقائع و الحوادث لأنّ سوره الأنفال نزلت عقیب وقعه بدر فی السنه الثانیه من الهجره و صد الرسول ص عن البیت کان فی السنه السادسه فکیف یجعل آیه نزلت فی السنه السادسه فی سوره نزلت فی السنه الثانیه. و فی القرآن کثیر من ذلک و إنما رتبه قوم من الصحابه فی أیام عثمان» شرح‌نهج‌البلاغه، ج 18، ص 241

ص: 55
از یک طرف و تحصیل نمودن مقصود اصلیکه گشودن راه مکه بود، از طرف دیگر، وی را وادار نمود شرایط قریش را برای صلح بپذیرد.
در حین فتح مکه نیز وی تمام سعی خود را به کار برد تا آن مرحل خطیر نیز بدون جنگ و با حد اقلّ خشونت به پایان برسد و با عفو وگذشت از دشمنان دیرین صحنه‌هایی در حافظ تاریخ ثبت نمود که جهان نظیر آنرا به یاد ندارد. وی دو بار عمره را در ایام فتح انجام داد؛ یک بار به محض ورود به مکه و بار دیگر هنگام بازگشت از جِعرانه، ولی در آن هنگام که هنوز اهالی مکه از «شوک» شکست و سقوط شهر بیرون نیامده بودند و پیکار شرک و توحید، تعصب جاهلی و تمایل به اسلام در باطن مردم هنوز جاری بود، وی حضور خود را در مراسم حج آن سال مناسب ندید و این به لحاظ وضعیت ناسازگار و جوّ پر تنش حاکم بود و به جهت فاصله‌ای که این وضع با فضای مطلوب داشت.
وی می‌خواست با تعلیم عملی آداب و احکام حج، صحنه‌ای زیبا بیافریندکه از لوث مظاهر شرک و مراسم جاهلی و دنیاپرستی، کدورتهای بین فاتح و مفتوح عاری بوده و نموداری ملموس و گیرا از ایمان به یکتا پرستی، خداجویی و ذکر خدا، همراه با برادری، برابری، همدلی، آشتی، نیکی، امنیت وآرامش همگانی به معرض نمایش بگذاردکه دور از هرگونه شهوت‌رانی، دروغگویی، دشنام، جدال و ستیزه جویی و دوری از هر نوع خشونت و تعدّی، حتی نسبت به جانوران و گیاهان و حشرات حرم باشد.
چنین فضایی، نه چند هفته بعد از فتح مکه میسر بود و نه در جوّ پُر تنش سال نهم که با حضور مشرکان عرب در حج، سور برائت برای آنان قرائت شد و ضمن اعلام ممنوعیت ورود آنها به حرم از سال آینده، زنگ اعلان جهاد نیز علیه کاف مشرکان (بهاستثنای عده‌ایکه هنوز پیمانی معتبر با مسلمین داشتند) نواخته شد. به علاوه، چنانکه در سفر بازگشت از تبوک آشکار شده بود، پیامبر (ص) حتی از ناحیه عده‌ای از «اصحاب» نیز برای جان خود ایمن نبود. شرکت حضرت در مراسم حج سال نهم، با افزودن خطرات ناشی از حضور مشرکان، فضای حج را بهحالت «امنیتی» در می‌آورد که با دیدگاه و هدف پیامبر (ص) سازگار نبود.
فتح مکه، پیروزی در حنین، تسلیم شدن طائف و دیگر وقایع سال نهم و دهم باعث شد فضای جدیدی به سرعت در شبه جزیره عرب پدید آید. تبوک آخرین غزوه پیامبر (ص) بود. عقب نشینی رومیان در برابر لشکر اسلام در تبوک (1) از یک سو و ابلاغ سوره برائت به مشرکان عرب از سوی دیگر، سران قبایل را وادار ساخت دسته دسته راهی مدینه شده، اسلام را بپذیرند. با فراهم شدن فضای مناسب و آرام برای آموزش


1- درباره تأثیر غزو تبوک و عقب‌نشینی رومیان بر اذهان اعراب دکتر محمد حسین هیکل نوشته است: «لقد ترک هذا الانسحاب فی نفوس قبائل العرب المحتفظه بکیانها و بدینها أثراً عمقاً، و ترک فی نفوس قبائل الجنوب بالیمن و حضرموت عمان أثراً أشدّ عمقاً. أ لیس الروم هؤلاء هم الذین غلبوا الفرس و استردّوا منهم الصلیب و جاؤا به إلی بیت المقدس فی حفل عظیم، و فارس کانت صاحبه السلطان علی الیمن و علی البلاد المجاوره لها أزمانا طویله! فإذا کان المسلمون علی مقربه من الیمن و من غیرها من البلاد العربیه جمعاء، فما أجدر هذه البلاد بأن تتضامّ کلها فی تلک الوحده التی تستظلّ بعلم محمد، علم الإسلام، لتکون بمنجاه من تحکم الروم و الفرس جمیعا! و ماذا یضرّ أمراء القبائل و البلاد أن یفعلوا و هم یرون محمدا یثبّت من جاءه معلنا الإسلام و الطاعه فی إمارته و علی قبیلته؟! فلتکن السنه العاشره للهجره إذا سنه الوفود، و لیدخل الناس فی دین اللّه أفواجاً، و لیکن لغزوه تبوک و لانسحاب الروم أمام المسلمین من الأثر أکثر مما کان لفتح مکه و الانتصار فی حنین و حصار الطائف.» حیاه محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ص 292

ص: 56
مناسک حج در اواخر سال دهم، پیامبرخدا (ص) ضمن دعوت عموم قبایل عرب برای شرکت در حج، خود نیز همراه اصحاب و زنان عازم مکه گردید؛ صلی الله علیه و آله.