به یقین، اگر بذر علم در سرزمین وجود کسی درست پاشیده شود و نهاد دانش در دل شخصی درست غرس گردد، محصول و ثمرهاش جز «حسن خلق» و برخورد نیکو نخواهد بود و به عکس، جهل و نادانی است که آثاری همچون: زشت خویی و بداخلاقی را به دنبال خواهد داشت.
حوزویان که بار امانت تبلیغ را بر دوش نهادهاند، در رأس برنامه تبلیغی خود می بایست گفتار نیک و اخلاق حسنه را قرار دهند تا بتوانند راهی به دل دیگران بگشایند و پیام اسلام را به درون قلعه جانها برسانند.
اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی.
«به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است. با او با نرمی سخن بگویید شاید پندگیرد یا بترسد.»
برخورد نیکو جاذبه آفرین است و با حسن خُلق سریعتر و بهتر میتوان بذر محبت به دلها افکند.
«کسی که نیک خُلق باشد، دوست داران فراوانی خواهد داشت وانسانها به او انس خواهند گرفت.»
قرآن کریم، پیامبرخدا (ص) را با «خلق عظیم» ستوده و از او به عنوان «اسوه حسنه» یاد کرده است و راز موفقیت و رمز پیروزی او را در همین صفت میداند:
فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ.
«به سبب رحمت الهی در برابر آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از گرد تو پراکنده میشدند.»
«گفت: سلامت باد! از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست؛ زیرا او بر من مهربان است.»
از این آیات استفاده میشود که مبلّغ باید براعصاب خود مسلّط باشد تا بتواند به درستی و شایستگی در برابر واکنش دعوت و تبلیغش برخورد کند؛ چنانکه حضرت ابراهیم (ع) با نهایت بزرگواری در برابر آزرِ بت پرست گفت: سَلامٌ عَلَیْکَ.
این سلام ممکن است تودیع و خدا حافظی باشد که با گفتن آن، ابراهیم آزر را ترک کرد و ممکن است سلامی باشد به عنوان ترک دعوی، چنانکه درجایی دیگر قرآن میفرماید: وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً.
این روش به ما میآموزد که برای هدایت دیگران و نفوذ در درون جان آنان، باید پیش از توسل به خشونت، از منطق محبّت و احترام استفاده نمود. البته ممکن است برخورد ملایم و مهرآمیز در دل سیاه و سخت منحرفان اثر نکند اما اصل حاکم بر روح تبلیغ، همان روح محبّت و انساندوستی و خوش برخوردی است.
مبلّغ موفق، مبلّغی استکه دربرابر اعتراضات مخاطبان، ازکوره در نرود، با اخلاق نیکو برخورد کند و از جدال و لجبازی اجتناب ورزد؛ زیرا جدال وتنازع، عزّت مؤمن را ضایع میکند وشخصیت او را تباه میسازد. اگر دید مخاطب قانع نمیشود، با کلمات زیبا و احترام کامل او را بدرقه کند.
ص: 85
فصل هشتم: شرح صدر و حلم
از شرایط لازم و کارساز برای مبلّغ دین و از وظایف نخستین داعی الی الله، سعه صدراست.
راغب مینویسد: «الحلم ضبط النفس و الطبع عن هیجان الغضب».
(1)کنترل نفس وطبیعت به هنگام هجوم غضب را «حلم» گویند و متصف به این حالت را «حلیم» نامند. دراخلاق ناصری آمده است:
«حلم آن است که نفس را طمأنینتی حاصل شود که غضب به آسانی تحریک او نتواند کرد واگر مکروهی بدو رسد مغلوب نگردد و در شغب نباید.»
(2)راغب در معنای شرح صدر مینویسد:
«أصل الشرح بسط اللحم و نحوه و منه شرح الصدر؛ أی بسطه بنور إلهی و سکینه من جهه الله تعالی و روح منه».
(3)«ریشه لغوی «شرح»، پهن کردن وگستردن گوشت و مانند آن است و شرح صدر یعنی روح و جانی که به نور الهی و آرامش خدایی وسیع شود.»
استاد شهید مرتضی مطهری، میان «شرح صدر» و «سعه صدر» فرق قائل شده و این دو را متفاوت دانسته است:
«... درهرجاییکه شرح صدر باشد سعه صدر هست، اما هر سعه صدری را نمی توان شرح صدر نامید. هرجاکه شرح باشد، قهراً توسعه هم هست ولی هرجاکه توسعه باشد، الزاماً شرح نیست.»
(4)اکنون که در صدد تحقیق درباره این موضوع نیستم، به همین اندازه اکتفا میکنم که: حلم، سعه صدر، شرح صدر، ظرفیت وسع روحی، پرحوصلگی و ... همه نشانه کمال روحی یک انسان است و قرآن دراین باره می فرماید:
«فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء ...».
(5)«آن را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای پذیرش اسلام وسیع می سازد و آن را که بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ میسازد که گویا می خواهد به آسمان بالا رود.»
این صفت روحی برای کسانی که ریاست، مدیریت، رهبری و هدایت دیگران را به عهده دارند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اگر مبلّغ در برنامه تربیتی و هدایتیاش از این نعمت الهی برخوردار نباشد، درانجام رسالت تبلیغیاش ناکام خواهد ماند و بار امانت دعوت و تبلیغش را به سر منزل مقصود نخواهد رساند. از این روی، خداوند به پیامبر (ص) میفرماید:
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ.
(6)«آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم؟ و بار سنگین را از تو برنداشتیم؟ همان باری که سخت بردوش تو سنگینی می کرد؟»
مفسران گفتهاند: در اینجا خدا به پیغمبر (ص) منّت میگذارد؛ یعنی این نعمت سنگین و بزرگ را یادآوری میکند. این خود دلیل بر اهمیت این صفت نیک و شایسته است. حضرت موسی (ع) آنگاه که مأموریت دعوت و تبلیغ پیدا میکند، در آغاز حرکت وانجام مأموریتش همین صفت را از خداوند طلب میکند:
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
(7)به هر نسبتی که مدیریت و حوزه کار اجتماعیِ انسان وسیعتر باشد، به خصلت «سعه صدر» بیشتر نیازمند است. مبلّغان اسلامی از آن جهت که حوزه فعالیت و تلاششان توده مردم است و با افراد متفاوت وگوناگونی برخورد دارند، به این صفت اخلاقی نیز نیاز بیشتری دارند.
شایسته مبلّغان است که تحمّل نظر مخالف را داشته باشند و از انتقاد دیگران نرنجند، با مسائل و واقعیات جاری زمان با وسعت نظر برخورد کنند و هیچگاه در برابراظهار نظر دیگران وقار و متانت خود را از دست ندهند. علی (ع) در باره حلم و بردباری و سعه صدر برای عالمان، میفرماید:
- «الْحِلْمُ زِینَهُ الْعِلْمِ»؛
(8) «حلم و بردباری زینت علم است.»
1- مفردات راغب، واژه «حلم».
2- محمد معین، فرهنگ معین، واژه «حلم»/ تهران، انتشارات امیر کبیر.
3- مفردات راغب، واژه «شرح».
4- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تفسیر سوره انشراح/ قم/ انتشارات صدرا.
5- انعام: 125
6- انشراح: 1، 2 و 3
7- طه: 25 تا 28
8- قاضی ناصح الین عبدالواحد بن محمد التمیمی الآمدی، غررالحکم، ص 286/ تهران، انتشارات عقیلی، 1337 ش.
ص: 86
- «رَأْسُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ»؛
(1) «رأس دانش حلم است.»
- «لَنْ یُثْمِرُالْعِلْمُ حَتَّی یُقَارِنَهُ الْحِلْمَ»؛
(2) «علمی که همراهش حلم نباشد سودی ندارد.»
کارآیی مبلّغ هنگامی روشن میشود که دریای علم و حلم را به هم بیامیزد و از عمق این دریای پهناور لؤلؤ و مرجان مواعظ و نصایح سازنده را به دیگران ارزانی دارد.
از جلوههای شرح صدر و حلم، که خداوند در قرآن کریم به پیامبر (ص) دستور میدهد و نمود این صفت را روشن میسازد:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ.
(3)«عفو را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.»
در این آیه، به سه وظیفه از وظایف مبلّغان اشاره شده است:
... سومین وظیفه آن استکه در برابر جاهلان بردبار و حلیم باشند؛ زیرا همواره در راه تبلیغ، افراد لجوج وکوتاه فکر وجود دارند که مبلغ را آماج تهمتها و شایعهها قرار میدهند. راه پیروزی براین گونه افراد گلاویز شدن با آنان نیست بلکه کارسازترین راه، تحمّل و حوصله است.
در همین راستا است که قرآن کریم ما را به اسوههای حلم و بردباری متوجه میسازد:
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ؛
(4) «ابراهیم بردبار و نازک دل و فرمان برداراست.»
قَالُوا یَا شُعَیْبُ ... إِنَّکَ لأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ؛
(5) «گفتندای شعیب ... به راستی تو مردی بردبار و خردمند هستی.»
بدینسان نتیجه میگیریمکه اگر مبلغان دارای سعه صدر و سینه گشاده وصبور در برابر مشکلات باشند، هیچگاه در راه تبلیغ دچار دلسردی و دلتنگی نمیشوند و همواره با دلی مطمئن و روحی دریاگونه به جنگ دشواریها میروند و طوفانها آرامش اقیانوس روح آنان را بر هم نمیزند؛ مشکلات و سختیهای راه آنان را به زانو در نمیآورد و کارشکنیهای دشمنان آنان را از هدفشان مأیوس نمیسازد و اثر کلامشان در روحهای تشنه حقیقت، نفوذ مینماید.
فصل نهم: صبر و استقامت
عنصر صبر و شکیبایی در کار تبلیغ، عنصری است اساسی و سازنده. مکارم اخلاقی بیشتر از صبر برمیخیزد. ایمان بدون صبر، همانند پیکر بدون سر است. مبلغان در امر تبلیغ، بیش از هر چیز به این صفت نیازمندند؛ زیرا همواره در برابر افکار منحط و خرافات جاری در جامعه و با افراد سودجو و زورگوکه با تعمیق ارزشها، منافعشان به خطر می افتد، روبهرو میشوند و بدون صبر و مقاومت نمی توانند بر آنان فائق آیند. آنان چون «تواصی به حق» می کنند، شایسته است که به «صبر در راه حق» نیز متخلّق باشند.
قرآن کریم درباره صبر و مقاومت پیامبران الهی می فرماید:
(وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ)
(6)«پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنتهای الهی است) و هیچ چیز نمیتواند سنتهای خدا را تغییر دهد و اخبار پیامبران به تو رسیده است.»
پروردگار متعال، هدایتگران و مبلغان آگاهی بخش را با دو ویژگی «صبر» و «یقین» میستاید:
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ؛
(7)«از میان آن قوم پیشوایانی پدید آوردیم که چون صبوری پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند به فرمان ما به هدایت مردم پرداختند.»
از این آیه استفاده میشود: مبلّغ باید هم در بُعد نظری و اعتقادی بهکمال برسد (یقین) و هم در صحنه عمل وعینی به صفت نیک (صبر) دست یابد.
1- همان.
2- همان.
3- اعراف: 199
4- هود: 75
5- هود: 78
6- انعام: 34
7- سجده: 24
ص: 87
صبر و استقامتیکه قرآن بهآن سفارش میکند، گاه:
- در مقابل مصائبی است که به شخص انسان می رسد،
- در برابر آزاری است که دوستان به او می دهند،
- در مقابل بدگوییها و بدزبانیهاست،
- از ناحیه کج اندیشان است،
- از سوی بداندیشان است،
- از سوی جاهلان و نادانان است
- از سوی آگاهان بدخواه است.
(1)گزیده سخن آن که: استقامت عملی، متانت و وقار روحی و مقاومت در برابر سختی و دشواری از والاییهای روحی و سجایای اخلاقی پیامبران بوده است و بر وارثان انبیا و مبلغانیکه رسالتهای الهی پیامبران را عهده دار شدهاند، این خوی و خصلت واجب و ضروری است.
قرآن مجید میفرماید:
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لَا یُوقِنُونَ».
(2)«پس صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و مبادا آنان که به مرحله یقین نرسیده اند تو را بی ثابت و سبکسر گردانند.»
فصل دهم: تواضع و فروتنی
روح هر چه بلند و اندیشه هر چه والا باشد، فروتنی و تواضع بیشتری در انسان ایجاد میکند. آنانکه به سرچشمه و معارف اسلامی نزدیکترند، این ویژگی از آنان زیبندهتر است.
بر مبلّغان لازم است که خود را با خوی نیک (تواضع) بیارایند و از (کبر) و خودبزرگ بینی و خود بزرگ پنداری بپیرایند. تواضع میوه درختِ دانش است؛ «التَّوَاضُع ثَمَرهُ الْعِلْمِ».
(3)سرفرو میآورد هر شاخه از بار آوری میکند افتادگی انسان اگر دانا شود
امیر مؤمنان (ع) اساس علم و دانش را تواضع و فروتنی میداند؛ «رَأْسُ الْعِلْمِ التَّوَاضُع».
(4)کسیکه به خاطر دانایی وآشنایی با یک سری اصطلاحات و مباحث علمی، خود را بالاتراز دیگران میبیند، او گرفتار کبر و خود برتربینی است و این حالت زاییده علم در انسانهای کم ظرفیت است. علم اگر رنگ الهی داشته باشد و عالم اگرانگیزه خدایی، نه تنها گرفتار کبر و غرور نمیشود که عامل فروتنی و (خفض جناح) میگردد؛ رعایت تواضع برای مبلّغان که رابطهای مستقیم و فراگیر با مردم دارند، سزاوارتر است. اینان باید درآهنگ سخن و تن صدا و لحن کلام و شیوه جواب دادن حتی در شیوه راه رفتن و کیفیت بحث و مجادله و بالأخره در تمام حرکات و سکنات خود نمودها و نشانههای تواضع و فروتنی را بیاموزانند.
مبلّغان در هنگام حضور در مجالس و محافل و زمان برخورد با همنوعان و نیز در پذیرفتن دعوت تهیدستان وبرخورد با مستضعفان و زیردستان، باید درعمل درس تواضع و برخورد انسان دوستانه بدهند. قرآنکریم دراین باره، به پیامبر (ص) چنین رهنمود میدهد:
وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛
(5) «در برابر مؤمنان فروتن باش.»
مبلّغ باید کانون مهر باشد و سایه عطوفتش را بر سر همه بگسترد و مانند پدری مهربان و رؤوف، فرزندان مکتبیِ خویش را با کمال تواضع به ارزشها فرا خواند. فخر و افتخار خود را در بندگی ببیند و عظمت و عزّت خویش را در «تواضع» بجوید. همواره رفتارش یادآور اسوههای علمی مکتب باشد مگر نه این است که در سیره عملی پیامبر (ص) میخوانیم:
«هرگاه برجایی میرفت و همراهش جمعی از اصحاب میرفتند، معمولًا پشت سر آنان بود، نه جلوتر. به همه سلام میکرد، حتی بهکودکان. با حوصله به سخنان هرگوینده گوش میکرد. وقتی سواره بود نمیگذاشت کسی پیاده همراهش حرکت کند یا او را با خود سوار میکرد یا (اگر طرف قبول نمیکرد) میفرمود: جلوتر برو در فلان مکان منتظر باش. درکارهای خانه کمک میکرد. به
1- انشراح: 1، 2 و 3- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج 17، ص 166/ قم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1387 ش.
2- روم: 60
3- فهرست غررالحکم.
4- بحار الانوار، ج 75، ص 6
5- حجر: 88
ص: 88
علوفه حیوانات میرسید. شتر را میبست. خانه را تمیز میکرد. گوسفند میدوشید. بهکفش پینه میزد. لباس را وصله میکرد. با خدام غذا میخورد. دعوت همه را می پذیرفت و ...».
(1)از مبلغ چنین انتظاری هست. او باید نسبت بهکسانیکه به آنان علم میآموزد متواضع باشد. البته این روحیه هنگامی پدید میآید که دانش و تبلیغ متواضعانه و برای خدا باشد نه برای فخر و مباهات.
پیامبرخدا (ص) فرمود:
«تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ وَ لَا تَکُونُوا جَبَابِرَهَ الْعُلَمَاءِ».
(2)«به آنانکه علم میآموزید تواضع کنید و در مقابل دانشمندان سرکش مباشید.»
البته برای دستیابی به این صفت، باید از خدا مدد خواست، آنگونهکه امام سجاد (ع) فرمود:
«خدایا! هرگز رتبهام را در میان مردم بالا مبر، مگر آنکه به همان اندازه مرا در نظر خودم پایین آوری. خدایا! هرگز عزت ظاهری برایم پدید نیاور مگر اینکه به همان اندازه در باطن خودم احساس کوچکی و حقارت پدید آوری».
(3)مبارزه علیه کسانی که با زر و زور و تزویر موجب استضعاف تودهها و تباه کردن استعدادها واسارت اندیشهها گشتهاند، از اساسیترین کار مبلّغان است. همدست شدن با ستمگران شیوه عالمان شیفته دنیا و مبلّغان خود فروخته است. مبارزه با ظلم و طاغوت روش مبلغان آزاده که به حاکمیت خداوند اعتقاد دارند:
وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ.
(4)«و به کسانی که ستم کردهاند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما میرسد و در آن حال برای شما دوستانی نخواهد بود، و سرانجام یاری نخواهید شد.»
مبلغ دین کسی است که از بردگی فکری و سیاسی مردم به دست مستکبران تاریخ، رنج میبرد. با سلاح سخن در نجات انسانها از این اسارت میکوشد و شعارش همان شعار رهایی بخشی است که مسلمانان صدر اسلام سردادند.
«الله جاء بنا، و هو بعثنا لنخرج من یشاء من عباده من ضیق الدنیا إلی سعتها، و من جور الأدیان إلی عدل الإسلام».
(5)احساس مسؤولیت مبلّغ او را وا میدارد تا ریاست طلبان آزمند و شهرت خواهان زورمند را رسوا و نکوهش کند و با آنانکه سدّ راه شکوفایی استعدادهای آزاداندیشان و خیرخواهان اجتماع می گردند و به تعبیر قرآن: یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ
(6) بوده و با عناوینی چون: «ملاء»،
(7) «مترف»
(8) و «ائمه الکفر»
(9) شناخته میشوند، سرسازش نداشته باشد.
مبلّغ اسلامی فریادی است رسا و کوبنده علیه نامردمیهای جابران و دنیاداران بی درد و بی بصیرت و طوفانی است علیه سکوت و سکون و بر این باور و اعتقاد گام بر میداردکه:
«أَفْضَلَ الْجِهَادِ کَلِمَه حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَان جَائِرٍ».
(10)استبداد ستیزی و استعمار زدایی، از ویژگیهای عالمان راستین و مبلغان صاحب درد وسوز است. بهترین نمونهاش در این قرن، حضرت امام خمینی 1 است که وجودش سراپا عشق به مستضعفان و خشم علیه مستکبران بود. آری، همان ابر انسانی که با کمال صراحت و شجاعت این اصل را اعلام کرد که: «... یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد ...».
(11)مبلّغیکه در محیط تبلیغی گام مینهد، شایسته نیست سراغ دنیاداران و مرفهین بی درد برود و با این شیوه و رفتارش دل محرومان و مستضعفان را بیازارد.
همواره در محیطهای تبلیغی، مرفهین بی دردی هستند که از وجود روحانی و مبلغ سوءاستفاده میکنند و با برخوردهای ریا کارانه و چاپلوسانه، خود را انسان وارسته و خدمتگزار معرفی می کنند. مبلغ آگاه و با بصیرت نباید گرفتار این دامها شود که این باعث طرد و دفع پابرهنگان همیشه در صحنه و بسیجیان عاشق و دلباخته میگردد.
خداوندمتعال در قرآن مجید به پیامبر (ص) چنین خطاب میکند:
1- مجله حوزه، شماره 92- 91/ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
2- نهج الفصاحه، حدیث 1185
3- صحیفه سجادیه، 98/ قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا- «لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَهً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا».
4- هود: 113
5- ابن اثیر، عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 463/ قاهره/ اداره الطباعه المنیره، 1357 ق.
6- شعراء: 152
7- اعراف: 88
8- سباء: 34
9- توبه: 12
10- نهج الفصاحه، حدیث 394
11- صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1، ج 14، ص 261-
www. imam- khomeini. ir
ص: 89
وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمینَ.
(1)«آنان را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن. نه چیزی از حساب آنان بر عهده توست و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان. اگر آنان را طرد کنی از ستمگران خواهی بود.»
در شان نزول آیه نوشتهاند:
«جمعی از قریش ازکنار مجلس پیامبر (ص) گذشتند در حالیکه صهیب، عمار، بلال، خباب و ... از مسلمانان کم بضاعت و کارگر، در خدمت پیغمبر (ص) بودند. آنان از مشاهده این صحنه تعجب کردند، گفتند: ای محمد، آیا به همین افراد از میان جمعیت قناعت کردهای؟ اینان هستند که خداوند از میان ما انتخاب کرده است؟ ما پیرو اینان باشیم؟ هرچه زودتر آنها را از اطراف خود دورکن شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروی کنیم»
(2)این آیه و آیات مشابه آن، نشانگر این معنی است که: در جامعه همواره گروهی خودخواه و خودبین هستندکه محرومان و کوخ نشینان را نا چیز میانگارند و در صدد تحقیر و توهین به آنان بر میآیند.
پیام آوران خدا، با سرسختی هرچه بیشتر در برابر این افکار انحرافی و طبقاتی مقاومت کردند و هیچگاه ثروتمندان کوردل را بر مسلمانان پاکدل پابرهنه و با ایمان مقدم نمیداشتند.
قرآن دراین باره میفرماید.
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً.
(3)«و همراه با کسانی که پروردگار خود را صبح و شام میخوانند وتنها خوشنودی او را میطلبند، خود را به صبر وادار. هرگز چشمان خود را به خاطر زینتهای دنیا از آنان بر مگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود (خدا) غافل ساختیم اطاعت مکن. آنان که پیروی هوای نفس کردند و کارهایشان افراطی است.»
در اینجا به عنوان حسن ختام، نگاهی میاندازیم به بیانات حضرت امام خمینی 1، احیاگر اسلام ناب محمدی (ص):
«علمای اصیل اسلام، هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه داران در یک کاسه است و خداوند کسانی را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر میکنند، نمیبخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت.»
(4)تذکر نهایی: البته نباید از این نکته غفلت کرد که پابرهنگی مرادف خوبی و سلامت نفس نیست، چنانکه توانگری مستلزم فساد وطغیانگری نیست. گاهی انسانهای با ایمان و شریفی هستند که توانگرند و زندگی مادی مناسبی دارند که موجب باقیات الصالحات فراوانی شدهاند و از آن سو، انسانهای بیبضاعت و فقیری هستند که متخلق به اخلاق رذیله و اهل فساد وتعدّیاند. روحانی آگاه ودقیق میتواند تشخیص دهد که با هرکسی چگونه برخورد کند.
مبلّغ موفق کسی است که شخصیت مراجعه کنندگان را بشناسد، آنان را روان کاوی کند، و متناسب با ظرفیت و شخصیت آنها برنامهریزی نماید. گول ظاهر را نخورد و مردم را فرزندان معنوی خویش تلقی نموده، در احیای شخصیت و معنویت آنها لحظهای کاهلی نکند.
خداوند متعال همه ما را در شناخت و عمل به دستورات حضرت حق- جلّت عظمته- و پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت پاک ومطهرش- صلوات الله علیهم اجمعین- موفق ومؤید گرداند و همه ما را از شرّ شیاطین درون و بیرون محفوظ کند! وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِین.
1- انعام: 52
2- تفسیر نمونه، ج 5، ص 252
3- کهف: 28
4- صحیفه امام، ج 21، ص 276