در دو بخش از نوشتة «خفتگان در بقیع» که در شمارههای 79 و 80 انتشار یافت، به تاریخ امّهات المؤمنین (مادران مسلمانان) و ماجرای ازدواج ایشان با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پرداختیم، اکنون در این بخش به شرح حال دو تن دیگر از همسران آن حضرت میپردازیم و در ادامة همین نوشته، به علل تعدد همسران پیامبر اشاره میکنیم و به یاوهگوییهای مستشرقان و دشمنان اسلام و اتهاماتیکه آنان به ساحت قدسی و نورانی آن حضرت زده و حتی اقدام به تهیه و ساخت فیلمهای موهن می کنند ، پاسخ میدهیم:
10. میمونه، دختر حارث الهلالیّه
نام کامل ایشان، مَیْمونةَ بنتِ الحَارِثِ بنِ حَزْنِ بنِ بُجَیْرِ بنِ الهُزَم بن رویبة بن عبد الله بن هلال بن عامربن صعصعه است. مادرش، هِنْدَ بنتِ عَوْفِ بن زُهَیْر بن الحارِثِ بن حماطة بن حمیر، نامش بُرّه بود، اما پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، نام وی را میمونه گذاشت.
ازدواج پیامبر با میمونه
اواخر سال هفتم هجرت، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با میمونه، دختر حارث ازدواج کرد و ازدواج در مکة مکرمه، در جریان عمرة القضا رخ داد.
میمونه، زنی پارسا، عفیفه و عابده بود که در جریان عمرة القضا، سال بعد از صلح حدیبیه، خود را به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) هدیه نمود.
«میمونه از آمدن پیامبر(صلی الله علیه و آله) آگاه شد. او در نظر داشت تا خود را به ازدواج پیامبر درآورد، لذا این مطلب را با خواهرش امّ فضل، همسر عباس بن عبدالمطّلب که از همه به ایشان نزدیکتر بود، در میان گذاشت. امّ فضل نیز آن را با شوهرش عباس بن عبدالمطلب در میان گذاشت. عباس نزد پیامبر رفت و در مورد برّه (میمونه) که مسلمان و مؤمن بود، سخن گفت و نیز به آن حضرت گفت: ابو وهمبن عبدالعزّی، شوهر برّه فوت کرده است، آیا میخواهید با او ازدواج کنید؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) موافقت کرده، پسرعمویش جعفربن ابوطالب را برای خواستگاری نزد میمونه فرستادند. هنگامی که جعفر آمد، میمونه سوار بر شتر بود و جعفر از او برای پیامبر خواستگاری کرد. میونه گفت: شتر و آنچه بر او است، هدیه به رسول الله است. مردم در مکه با لحن سرزنش گفتند: میمونه خودش را به پیامبر هبه کرد! خداوند در پی این سخنان مردم، این آیه را نازل کرد:
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتِی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِالْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنا مَا فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فِیأَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَکانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً). (احزاب:50)
«اى پیامبر، ما همسران تو را که مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال کردیم و همچنین کنیزانى که از طریق غنایمى که خدا به تو بخشیده است مالک شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمّهها، و دختران دایى تو، و دختران خالهها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هر گاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد مىتواند او را به همسرى برگزیند، امّا چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه دیگر مؤمنان. ما مىدانیم براى آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمى مقرّر داشتهایم (و مصلحت آنان چه حکمى را ایجاب مىکند) این بهخاطر آن است که مشکلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونترى فراهم سازى) و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
با پیشنهاد عباس بن عبدالمطّلب، عموی آن حضرت، در محلی به نام سرف (بین مکه و مدینه) مراسم عقد، توسط عباس بن عبدالمطلب، (عموی پیامبر) به پا گردید و میمونه به ازدواج رسول الله(صلی الله علیه و آله) درآمد.[1] ایشان آخرین زنی است که به ازدواج آن حضرت در آمد.
میمونه زنی پارسا و اهل عبادت بود، بهگونهای که عایشه دربارهاش میگوید:
«همانا او از میان ما با تقواتر و با عاطفهتر نسبت به خویشاوندان بود.»[2]
میمونه در جنگ تبوک، در صف مجاهدان اسلام بود و به پرستاری و ترمیم زخمهای مجاهدان میپرداخت؛ بهطوریکه گفتهاند: وی نخستین زنی است که برای رسیدگی به زخمیها، گروه پرستاران زن را تشکیل داد و برای ترمیم زخمهای مجاهدان در راه خدا، قیام کرد. وی در اثنای طواف، مورد اصابت تیری قرار گرفت، اما جراحتش بهبود یافت.
نقش بارزی که میمونه در جنگها ایفا کرد، سبب شد که افرادی مانند نسیبه، جرّاح تربیت شوند و در جنگهای مختلف حضور یابند و به مداوای رزمندگان بپردازند.
زندگانی بسیاری از همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از رحلت آن حضرت چندان مورد توجه مورّخان قرار نگرفت و اندکی از حالات آنها به کتابت نهاده شد، اما در بین همان مطالب اندک، حقایق بلندی خود نمایی میکند که وضعیت فکری، روحی و دغدغة آنها پس از پیامبرخدا را نشان میدهد.
ابن ابیشیبه، به نقل از ابو اسحاق، ماجرای جنگ صفین را اینگونه توضیح میدهد:
«هنگامی که در کوفه پراکندگی پیش آمد، به میمونه، دختر حارث و همسر پیامبر خدا گفته شد: ای مادر مؤمنان، چاره چیست ؟ گفت: با علیبن ابیطالب باشید، سوگند به خدایی که او گمراه نیست و کسی به وسیلة او گمراه نمیشود.»[3]
همچنین در المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری آمده است:
«جریّ بن کلیب عامری نقل کرده، هنگامی که علی(علیه السلام) به جانب صفین حرکت کرد، از جنگیدن ناخشنود بودم و به مدینه آمده، به خانة میمونه، دختر حارث (همسر پیامبرخدا) رفتم.
گفت: از کجایی؟ گفتم: از مردم کوفه. گفت: از کدامشان؟ گفتم: از بنیعامر. گفت: خیلی خوش آمدی و گرامی هستی، چرا آمدهای؟ گفتم: علی به سوی صفین رفت و من از جنگیدن ناخشنود بودم و به اینجا آمدم. گفت: آیا با وی بیعت کردهای؟ گفتم: آری. گفت: به سوی او برگرد و با او باش. سوگند به خدا که او گمراه نشده و به وسیلة او کسی گمراه نمیشود.»[4]
روایتگر احادیث نبوی
شخصیتهای بزرگی؛ مانند شیخ طوسی، ابن عبدالبرّ اندلسی و ابو نعیم اصفهانی، میمونه را از بانوان صحابی پیامبرخدا و راوی حدیث از آن حضرت شمردهاند که عبدالله بن عباس شوهر خواهر وی و دیگران از او روایاتی را نقل کردهاند.
وفات میمونه
مورّخان و سیرهنویسان، سال وفات میمونه را 38، 51، 63 و 66 قمری نوشتهاند و نیز در مورد محل دفن وی، از دو محل نام بردهاند؛ یعنی منطقة سرف، جایی که پیوند آسمانیاش با پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) برقرار شد و بقیع. در بارة سن شریف ایشان نوشتهاند 80 یا 81 بوده است.
11 . سوده بنت زمعة بن قیس
نام کامل ایشان، سوده بنت زمعة بن قیس بن عبدشمس القرشیّه. نام مادرش، الشموس بنت قیسبن عمرو بن زید بن لبید بن خداش بن عامر بن غنم بن عدى بن النجار بود.
سوده پیش از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، همسر پسر عمویش، السکران بن عمروبن عبدشمسبن ودّ بن نصر بن مالک بن عامر بن لؤی بود که آن دو، در مکه اسلام را پذیرفتند و در هجرت دوم به حبشه، رهسپار آن دیار شدند تا اسلامیت و دیانت خود را حفظ کنند. در این ماجرا و در طی سفر، همسرش کشته شد و او در حبشه بیوه گردید. اما علاّمه عسکری در تحقیقات خود، مرگ سکران را در مراجعت از حبشه به مکه دانسته، و در این باره چنین مینویسد:
«سوده ابتدا با پسر عموی خود، سکران ازدواج کرد و به همراهی دیگر مسلمانان ـ که برای دومین بار به حبشه مهاجرت میکردند ـ راهیِ آن دیار شد. سکران پس از مراجعت از حبشه در مکه درگذشت و سوده را بیپناه و بیسرپرست گذاشت و پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) پس از وفات خدیجه، سوده را به عقد خود درآورد.»[5]
وقتی همسر سوده از دنیا رفت، خوله دختر حکیم بن اوقص سُلَمی، همسر عثمان بن مظعون، نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر، میبینم که غمی سنگین بر شما عارض شده و خدیجة کبرا را از دست دادهاید؟! حضرت فرمودند: همینطور است که میگویی، غم خدیجه برایم غمی سنگین است. خوله افزود: ای فرستادة خدا، اجازه میدهید برای از سوده، دختر زمعه برایتان خواستگاری کنم؟ پیامبر که سوده را میشناخت و از مرگ شوهرش آگاه بود، فرمودند: آری، منعی نیست. شما زنان به این مسأله و ضرورت آن آشناترید. پس از آنکه سوده از عدة وفات همسرش خلاصی یافت، پیامبر خوله را نزد وی فرستاد و از او برای خود خواستگاری کرد. سوده در پاسخ گفت: در مورد ازدواجم، پیامبر صاحب اختیار است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وی فرمودند: فردی از خاندانت در ماجرای ازدواجت با من ناظر و گواه و صاحب اختیار باشد. سوده، حاطب بن عمرو بن عبدشمس را تعیین کرد تا او سوده را به ازدواج پیامبر درآورد و این ازدواج در سال دهم بعثت و بعد از وفات حضرت خدیجه روی داد. بنابر این، سوده بنت زمعه، نخستین زنی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از خدیجه، با وی ازدواج کردند.[6]
«سوده مانند بیشتر همسران پیامبر، از آن حضرت صاحب فرزند نشد.»[7]
اوصاف و ویژگیهای سوده
در منابع و متون اسلامیِ ما، سوده بنت زمعه، بهعنوان بانویی باکرامت و فضیلت، دائم الذکر، عالمه، عابده، با تقوا و پرهیزکار و اهل زهد و درایت بود.
به لحاظ جنبههای معنوی، در منابع اسلامی، از سوده بنت زمعه بهعنوان زنی روزهدار شب زندهدار، عابده، زاهده و پرهیزگار یاد شده است. عایشه دربارة او گفته است:
«در روش و منش، مانند نداشت و زنی را به اندازة سوده دوست نداشتم، جز اینکه در اخلاقش نوعی از تندی بود که زود برطرف میشد.»[8]
و نیز نقل شده که او از «فواضل عصر خود به شمار میآمد.[9]
شخصیت روایی سوده
شخصیتهایی چون شیخ طوسی، ابن عبد البرّ، ابو نعیم، ابن اثیر و دیگران، او را در شمار اصحاب و راویان پیامبر نام بردهاند. او احادیثی از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) روایت کرده و افرادی چون ابن عباس، یحیی بن عبدالله بن عبدالرحمان بن اسد بن زراره، از او احادیثی را نقل کردهاند.
در صحیح مسلم و بخاری از او پنج حدیث نقل شده که در این دو کتاب موجودند.
وفات سوده و دفن در بقیع
سوده بنت زمعه، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا سال 54 قمری در قید حیات بود. و سرانجام در همین سال، در دوران سلطنت معاویه بدرود حیات گفت و در بقیع به خاک سپرده شد.
ابن عباس هنگام وفاتش سجده کرد! گفتند: چرا سجده کردی؟ گفت: از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: هرگاه نشانهای از نشانههای الهی را دیدی، سجده کن، چه نشانه و آیتی بالاتر از وفات سوده، همسر رسول الله؟! و این، به دلیل اهمیتی بود که سوده در نظر ابن عباس داشت.
چگونگی رفتار و برخورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) با همسران
در بارة سجایای اخلاقی و جزئیات رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) با همسران خود، مطالب فراوانی در کتب سیره و تاریخ آمده است؛ رفتاری که نمایانگر خُلق عظیم و سجایای اخلاقی آمیخته با کرامت آن رسول نور و رحمت بود، اما واقعیت این استکه هیچکس نمیتواند در این باره به نیکی قضاوت کند مگر خود همسران آن حضرت که مناسب است به جملهای از عایشه اشاره کنیم:
عایشه که همواره در حضور و مصاحبت حضرت بوده و در طول حیاتش بیشترین و طولانیترین همراهی را داشته، دربارة اخلاق و سجایای انسانی آن حضرت با همسرانش، چنین میگوید: «وَ کَانَ خُلقُهُ القُرآن»؛[10] «رفتار آن حضرت، نمونهای کامل از قرآن بود.» یعنی رفتاری منطبق با آیات قرآن کریم داشت.
در این رابطه، چند اصل حاکم بر زندگی پیامبر با همسرانشان را مورد اشاره قرار میدهیم:
1. آموزش معارف دینی
یکی از رسالتهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) آموزش و تبیین معارف دین به همة انسانها بود و این امر، اولاً: تجلّی خاصی در خانوادة آن حضرت داشت که این وظیفهای است بزرگ بر سرپرست خانواده که معارف دینی را به خانوادهاش بیاموزد؛ چنانکه نقل شده است: «وَ حِینَ اُفْتُرِضَتْ الصّلاَةُ عَلَى رَسُولِ اللّهِ ـ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ] وَآلِهِ [وَسَلّمَ أَتَاهُ جِبْرِیلُ فَتَوَضّأَتْ وَ رَسُولُ اللهِ یَنظُرُ إِلَیهِ...»؛[11] «هنگامی که نماز بر پیامبر واجب شد جبرئیل به نزد حضرت آمد و در حضور پیامبر وضو را به آن حضرت آموخت و جبرئیل وضو گرفت تا حضرت کیفیتش را فرا گیرد. پیامبر اکرم به او نگاه میکرد تا ببیند چگونه وضو میگیرد.» پس رسول الله(صلی الله علیه و آله) مانند جبرئیل وضو گرفت. جبرئیل نماز گزارد و پیامبر نیز همراه او نماز بهجا آورد. آنگاه که جبرئیل رفت، پیامبر به منزل خدیجه آمد و چگونگی وضو گرفتن و نماز خواندن را به او آموخت. پس از آن، خود در حضور خدیجه، بهطور عملی آنگونه که از جبرئیل فرا گرفته بود نماز گزارد تا خدیجه وضو و نماز را به خوبی بیاموزد. سپس خدیجه نیز وضو گرفت و نماز گزارد.
2. پرورش روحیة توکّل به خدا در همسران
توکل و اعتماد به خدای متعال، نقش بارزی در رشد اخلاقی و معنوی سازی فضای زندگی انسان دارد. توکل، به معنای اعتماد به خدا و گسستن از غیر او است.
پیامبرخدا، پیش از آنکه این روحیة بزرگ و ستودنی را در دیگران به وجود آورد، سعی میکرد این حس باطنی و معنوی را در همسرانش ایجاد نماید.
از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است از اخلاق کریمة آن حضرت این بود که:
«أَنَّهُ کَانَ إِذَا أَصَابَ أَهْلَهُ خَصَاصَةٌ، قَالَ لَهُمْ: قُومُوا إِلَى الصَّلاَةِ وَ یَقُولُ: بِهَذَا أَمَرَنِی رَبِّی، قَالَ اللهُ تَعَالَى (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها...) ».[12]
«هرگاه خانوادة ایشان به مشکلی مانند فقر و گرسنگی برمیخوردند، میفرمود: نماز بخوانید. آنگاه میفرمود: خداوند مرا به این عمل فرمان داده و فرموده است: «خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزى نمىخواهیم (بلکه) ما به تو روزى مىدهیم و عاقبت نیک براى تقواست!»
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با این شیوه، خانوادة خود را به کانون اصلی جهان؛ یعنی خدای متعال توجه داده، و بدان متکی میساختند.
3. ایجاد امنیت روحی و روانی برای همسران
شک نیست که فضای زندگی باید آمیزهای از عشق و محبت و صمیمیت و عاطفه باشد تا فضایی برای امنیت روحی و روانی در زندگی آماده گردد. زوجین به امنیت روحی و روانی نیازمندند تا به یک زندگی مطلوب و سازگار با روان خود دست یابند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این نیاز مهم همسرانشان توجه کامل داشتند. آن حضرت پس از ازدواج با خدیجة کبری، مأمور شد چهل روز از همسرش (خدیجه) فاصله بگیرد. او برای تأمین امنیتِ خاطرِ همسر گرامیاش، عمار بن یاسر را نزد خدیجه فرستاد و فرمود: از جانب من به وی بگو:
«یَا خَدِیجَةُ لاَ تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ [هِجْرَةٌ] وَ لاَ قِلًى وَ لَکِنْ رَبِّی ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ [لِیُنْفِذَ] أَمْرَهُ، فَلاَ تَظُنِّی یَا خَدِیجَةُ إِلاَّ خَیْراً، فَإِنَّ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلاَئِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً...».[13]
«ای خدیجه، گمان مبر که دوری من از تو با هدف دور شدن از تو یا از روی خشم و غضب بوده است بلکه این کار را به دستور خدا انجام دادهام تا فرمانش اجرا شود، در این دوری، جز گمان خیر مبر. خداوند هر روز بارها نزد بزرگترین فرشتگانش به تو مباهات میکند. شب هنگام در خانه را ببند. بدانکه من در خانة فاطمه بنت اسد هستم. (فاطمه بنت اسد کفالت پیامبر را در کودکیشان بر عهده داشتهاند).»
4. به یاد داشتن نیکیهای همسران و یادآوری آنها
5 . پاسخ دادن بدیهای برخی همسران به نیکی
6 . ایجاد شادابی و نشاط در همسران
7. عطوفت و مهربان با همسران
8 . خوشرفتاری و گذشت
9. مساوات و عدالت با همسران
10. هبه دادن پیامبر به همسران
11. آوردن هدیه در سفرها برای همسران
12. همکاری با همسران در محیط خانه
موارد یاد شدة بالا به ضمیمة موارد فراوان دیگر، نمونههایی از نوع رفتار پیامبر با همسران خویش بوده که به دلیل طولانی نشدن بحث، از توضیح و تبیین موارد فوق خودداری نموده و به عناوین آنها اکتفا کردیم.
فلسفة تعدد همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله)
چند قرنی است که دشمنان سوگند خوردة اسلام با اصرار و لجاجتِ زاید الوصفی، مقولة ازدواجهای متعدد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را وسیلهای برای اهانت به شخصیت نورانی او قرار دادهاند و در این راه از هر اتهام و قلمفرسایی بهره بردهاند. آنان همواره خواستهاند بدین وسیله، از وجود نورانی پیامبر(صلی الله علیه و آله) فردی هوسباز معرفی کنند و با این شگرد شیطانی، مسلمانان را نسبت به آن پیامبر نور و رحمت؛ که فانی در خدا بوده، بدبین نمایند و از تعداد پیروان آن رسول گرامی بکاهند و نور خدا را خاموش سازند، غافل از اینکه نور الهی همواره و هر روز درخشش افزونتری مییابد و پیروان بیشماری را به خود جذب مینماید.
آیین مقدس اسلام، انجام ازدواجهای متعدد و گوناگون را محدود و مشروط به شرایطی ویژه و خاص قرار داده است؛ مانند رعایت عدالت عاطفی میان همسران، توانایی مالی و معیشتی جهت ادارة زنان و... که در این صورت به مردان حق داده شده تا چهار همسر همزمان را برای خود برگزیند. (فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ)؛ «پس همسر برگزینید زنان پاکیزه را برای خودتان، دو ـ سه و چهار را.»[14]
این کلیت حکم در شریعت اسلامی است و هیچ مسلمانی را نشاید که با این حکم الهی به تعارض پردازد. البته با رعایت قیود و شرایطی که در همسرداری در آیین اسلامی مورد لحاظ و تأکید قرار گرفته است.
در نگرشی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیرة العرب، به یک نکتة کلی و مهم دست مییابیم و آن، اینکه در آن دوره با وضعیت چادرنشینی و زندگی قبایلی و کوچگرایی و از طرفی تمرکز ثروت در دست اقلیتی از اجتماع آن روز و بهویژه تمرکز ثروت در دست یهودیان، وضعیت معیشتی عموم جامعه، اسفبار بوده به نوعی که در گزارشهای تاریخی مورخان میبینیم جهت ارتزاق، از ملخ و سوسمار استفاده میکردند و از آبهای گندیدة گودالها میآشامیدند که گزارشهای آن را همة تاریخ نگاران نگاشتهاند.
علامه سید مرتضی عسکری در این زمینه مینویسد:
«عربهای صحرایی... هر حیوانی را صید میکردند و میخوردند.»[15]
افزون بر این، زندگیِ قبایلی، از جنبة کوچنشینی برخوردار بود. آنان در نقطهای خاص تمرکز زیستی نداشتند، بلکه پیوسته در حرکت بودند و در جایی که مختصر آثار حیات میدیدند، چند روز اطراق میکردند که در این اطراقکردنها، مورد هجوم قبایل یورشگر قرار میگرفتند.
«گاهی هم قبیلهای از ایشان بر قبیلة دیگر یورش میبرد و پس از آنکه مردان جنگی دو قبیله در حد توان یکدیگر را میکشتند و یک قبیله شکست میخورد. قبیلة غالب هرچه میتوانست از زنان و دختران و فرزندان، قبیلة مغلوب را به اسارت میبرد.»[16]
اسارت زن در دوران جاهلیت، باعث سرشکستگی شدید محسوب میشد و از این رو، عربِ جاهلی، زن را باعث زحمت و رنج خود میدانست و او را مانع پیشرفت امور خود میشمرد؛ موجودی دست و پاگیر که برای بسیاری از امور، مانع و مزاحم محسوب میگردید.
از سوی دیگر، مردان در دورة جاهلیت، صاحب اختیار همة امور خانواده و کسان خویش بودند و حتی حق حیات زنان بر عهدة آنان بود، که سنتی بسیار غلط و جاهلانه شمرده میشد.
این روند، در آنان باوری انحرافی ایجاد کرده بود که داشتن دختر را ننگ بشمارند و به همین جهت، اغلب آنان به اعتقاد خود حاضر نبودند این ننگ را تحمل کنند و لذا اقدام به زنده به گور نمودن دختران میکردند.
قیس بن عاصم در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) اعتراف کرد که تمامی دختران خود را زنده به گور کرده است! حتی دختری را که با ترفتند مادر، تا چند سالگی زنده بوده، به رغم التماسهایش، زیر خاک دفن میکند! پیامبر با چشمانی اشکبار میفرماید: «همانا این قساوتی آشکار است!»
ویژگیهایی مانند: غیرت، تعصب شدید، ترس از بیآبرویی هنگام اسارت زن و دختر، ترس از فقر، عیوب ظاهری و جسمی دختر، علل این اعمال ضد انسانی شمرده شده است، البته عامل اقتصادی و فرار از فقر، مهمترین عامل شمرده میشده، که قرآن نیز به آن اشاره کرده، میفرماید:
(وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ).
«و فرزندانتان را از ترس تنگدستی مکشید که ما آنها و شما را روزی میدهیم.»[17]
ازدواجهای پیامبر، تابعی از مصالح کلی
پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا سن 53 سالگی، غیر از حضرت خدیجه همسری اختیار نکرد و بعد از پنجاه و سه سالگی، به پیشنهاد خوله، همسر عثمان بن مظعون، صحابی بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، میپذیرد که با سوده بنت زمعه ازدواج کند و ازدواجهای بعدی، پس از آن آغاز میشود؛ یعنی از سال دهم بعثت به بعد.
بنابر این، این ازدواجها در فاصلة دهم بعثت تا فتح مکه رخ میدهد که در این زمینه چند نکتة مهم، قابل ذکر و یادآوری است:
* بیشتر زنان پیامبر، جز عایشه، بیوه بودهاند.
* حکم تعدد زوجات، حکمی اختصاصی و تجویزی ویژه برای آن حضرت از ناحیة خدای متعال بوده است.
* ازدواجهای آن حضرت، تابع مصالح کلی؛ مانند تألیف قلوب، نجات زنان از تنگنای اقتصادی و معیشتی و جذب قبایل گوناگون به اسلام بوده است.
* برخی از آن ازدواجها، باعث دفع خطر از کسانی بود که تازه مسلمان شده بودند.
توضیحی در بارة چهار مورد فوق که اشاره شد:
1. از اسناد و منابع تاریخی میتوان دریافت که جز دو تن از همسران پیامبر؛ (عایشه و ماریه)، بقیه بیوه بوده و قبل از پیامبر خدا، یک یا چند بار ازدواج کردهاند؛ مانند:
ـ خدیجه بنت خویلد؛ نخستین همسر پیامبر گرامی است. آن حضرت، پانزده سال پیش از بعثت و در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه، که چهل سال سن داشت، ازدواج کرد.
خدیجة کبری3 قبل از پیامبر، با دو تن ازدواج کرده بود؛ ابتدا همسر ابیهاله شد و بعد از فوت وی، با عتیق بن عائد مخزومی ازدواج کرد.
ـ سوده بنت زمعه؛پس از رحلت خدیجة کبرا3 ، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پیشنهاد خوله، همسر عثمان بن مظعون را به همسری برگزید؛ چنانکه در شرح حالش گذشت، او پیش از عثمان بن مظعون، همسر پسر عمویش سکران بن عمرو بود و از او پسری به نام عبدالرحمان داشت. ازدواج پیامبر با وی، به دلیل داشتن سن و سال زیاد، تعجب بسیاری را برانگیخت.
ـ حفصه دختر عمربن خطاب؛ ایشان قبل از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، همسر خنیس بن حُذاقه بود. چنانکه گذشت، خُنیس بن حُذاقه صحابی حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) ، در جنگ احد مجروح شد و در مدینه درگذشت و او بعد از عدّة وفات، به همسری پیامبر درآمد.
ـ زینب بنت خزیمه؛ وی ابتدا همسر طفیل بن حارث بود که پس از جدایی از وی، همسر برادر طفیل؛ یعنی عبیدة بن حارث گردید. وقتی عبیدة بن حارث در جنگ بدر به شهادت رسید، زینب با عبدالله بن جحش ازدواج کرد و او نیز در نبرد اُحُد به شهادت رسید و او پس از شهادت ابن جحش، همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) شد.
ـ امّ سلمه، دختر ابیامیه؛ در نخستین ازدواجش، همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالأسد، پسر عمة پیامبر بود. او همراه شوهرش به حبشه رفت و سلمه را در آنجا به دنیا آورد. وی پس از بیعت عقبه با همسرش به مدینه هجرت نمود و دارای سه فرزند دیگر شد. همسرش در جنگهای بدر و اُحد شرکت حضور یافت و زخمی شد. ابوسلمه، پس از بازگشت از سریة قطن به دلیل شدت جراحات وارده درگذشت. پیامبر خدا در سال چهارم هجرت با امسلمه، امّ المؤمنین ازدواج کردند.
ـ زینب بنت جحش؛ دختر عمة پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. نخست به خواست و اشارة آن حضرت به همسری زیدبن حارثه درآمد، میان آن دو، الفت، صمیمیت و تفاهم وجود نداشت و علیرغم پا در میانی و اصرار پیامبر خدا بر همدلی و سازش، سازشی میان آن دو حاصل نشد و سرانجام این ازدواج به طلاق و جدایی منجر گردید. پس از عدة طلاق، علیرغم باورهای غلط آن روز در خصوص ازدواج با همسر پیشینِ پسر خوانده، پیامبر با زینب بنت جحش ازدواج کرد. این ازدواج، طبق آیات 37 و 38 سورة احزاب، برای از بین بردن پندار و سنت غلط جاهلی، صورت گرفت تا آن را در هم بشکند. این ازدواج در سال پنجم هجرت در 58 سالگی پیامبر انجام شد.
ـ صفیه دختر حُیَیّ بن اخطب: وی ابتدا به همسریِ سلام بن أبی الحُقَیق درآمد و پس از وی همسر کنانة بن ابی الحُقیق شد که هر دو از شاعران یهود بودند. کنانه در جنگ خیبر کشته شد و صفیه به اسارت مسلمانان درآمد. رفتار توأم با متانت و کرامت صفیه، به هنگام عبور از صحنة نبرد، پیامبر را بر آن داشت که برای دلجوییاش، ردای خود را بر او افکند و مسلمانان را برای عبور دادن اسیران از کنار صحنة نبرد توبیخ نماید. حضرت فرمان داد وی را آزاد کنند و او پس از آن اسلام را برگزید و مسلمان شد و پس از اختیار اسلام بود که پیامبر با وی ازدواج کرد.
ـ میمونه، دختر حارث؛ خواهر امّ الفضل و همسر عباس بود. وی پیش از اسلام، همسر مسعود بن عمرو ثقفی بود. گرچه شوهرش از مشرکان بود اما خود وی، به دلیل رفت و آمد به خانة عباس، به اسلام متمایل گردید. میمونه که از خبر پیروزی سپاه اسلام در خیبر خوشحال شده بود، چون به خانه آمد شوهرش را غمگین یافت، شوهر شادمانی وی را بر نتافت و طلاقش داد. میمونه چون از وی جدا شد، با حویطب بن عبدالعزّی ازدواج کرد. و آنگاه که حویطب از دنیا رفت، ناگزیر به خانة خواهرش امالفضل، همسر عباس رفت و در آنجا اقامت گزید. در سال هفتم هجری، پس از صلح حدیبیه، وقتی پیامبر برای ادای مناسک حج به مکه آمد، وی از طریق خواهرش، عباس را واسطه قرار داد و خود را به پیامبر بخشید که توضیح ماجرا پیش از این گذشت.
ـ امّ حبیبه، دختر ابوسفیان؛ او نخست به همسری عبید الله بن جحش درآمد و به رغم اینکه پدرش از سران کفر بود، به اسلام گروید و به حبشه مهاجرت کرد. در حبشه صاحب دختری شد، در حبشه، عبیدالله جحش، مرتد شد و در پی آن، ام حبیبه از او فاصله گرفت و جدا گرفت. با مرگ عبید الله، وی ناگزیر در دیار غربت باقی ماند؛ بطوری که نه امکان بازگشت نزد خانوادهاش را داشت و نه پناهگاهی، در این هنگام، پیامبر نمایندهای نزد نجاشی فرستاد و از طریق وی، او را خواستگاری کرد و بدینسان به ازدواج پیامبر درآمد که ماجرایش گذشت.
چنانکه میبینیم همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیشتر، افرادی بودهاند که با یک یا دو فرد دیگر قبلاً ازدواج نمودهاند که این قضیه، خود نشان دهندة آن است که ازدواجهای آن حضرت هرگز جنبة نفسانی و شهوانی نداشته و دارای مصالح کلیِ مهمی بودهاند که به آنها اشاره خواهیم کرد.
پیشاز پرداختن بهفلسفههایکلی تعدد همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) لازم است ابتدا بهچند نکته اشاره شود:
1. اگر پیامبر گرامی اسلام به دنبال ارضای غرایز نفسانی بود، میبایست در سنین جوانی به این مسأله اقدام میکرد؛ زیرا غریزة جنسی از آغاز بلوغ خودنمایی کرده و تا سن چهل سالگی به اوج خود میرسد و از آن پس، سیر نزولی طی میکند، درحالیکه همة مؤرخان به این مسأله تصریح کردهاند که پیامبر خدا تا سن 25 سالگی همسری اختیار نکرده و پس از آنکه اقدام به گزینش همسر میکند، آنهم با خدیجة کبری که سنش بیشتر از پیامبر بود؛ زنی که قبل از آن، دو بار ازدواج کرده و از آن دو، فرزندانی هم داشت. جالب این است که حدود 25 سال را با این بانوی بزرگوار زندگی میکند. بیآنکه همسر دیگری برگزیند و یا با زن دیگری رابطه جنسی و زناشویی برقرار کند. و همانطورکه مورخان نوشتهاند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا سن 53 سالگی جز یک همسر نداشت. درحالیکه مقولة تعدّد زوجات در حجاز امری کاملاً عادی محسوب میگردیده است.
2. پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) به لحاظ سیمای ظاهری، بسیار وجیه و زیبا بوده که خود حضرت فرمودهاند: «أنَا أملَحُ مِن یُوسُف»؛[18] «من از یوسف ملیحترم» که بنابر قاعده، این مسأله موجب جذب و رغبت زنان به آن حضرت بوده است لیکن با این وصف، او هرگز در پی کامیابی از زنان نبوده و هیچ مورخی چنین مسألهای را ننوشته است.
در این رابطه، مناسب است به عبارتی از جان دیون پورت انگلیسی در کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» اشاره کنیم. وی در این کتاب نوشته است:
«...تهمت چهارم که بر محمد میزنند، این است که او بهوسیلة مشروع قراردادن تعدد زوجات، شهوتپرستی را تشویق کرده است! تعدد زوجات بهطور کلی از دوران ابراهیم به بعد در تمام مشرق زمین، معمول و رایج بوده است. در صفحات بیشماری از کتب مقدس ذکر شده است و به قسمتهایی از آن اشاره خواهیم کرد و در آن روزگاری که سادگی و صفای زندگی بیشتر وجود داشته، این عمل گناه محسوب نمیشده است. تعدد زوجات میان یونانیهای قدیم نیز مجاز بوده؛ همانطور که «پلوتارخ»، این موضوع را راجع به یک دسته از جوانان ارتش ذکر کرده است. اروپلیدس و افلاطون از این موضوع دفاع کردهاند.
رومیهای قدیم دارای اخلاق محکمتری بودند و هیچگاه در اینباره اقدامی نکردهاند. گو اینکه در میان آنان ممنوع نبوده است و مارک انتونی را اولین کسی میدانند که آزادی گرفتن «زن را به دست آورد. از آن تاریخ به بعد، این امر در امپراطوری روم به خوبی معمول شد تا دوران سلطنت تئودوسیوس و هردنیوس و آرکاویوس که برای اولین مرتبه در سال 393 مسیحی آن را ممنوع کردند.»[19]
وی در عبارتی دیگر مینویسد:
«اما موضوع مشروعیتِ تعدد زوجات، از مراجعه به منابع اسفار، که در کتاب مقدس ذکر شده، معلوم میشود که این امر، نه فقط مورد تصویب یهود (خدای جهودها) بوده، بلکه آن را مبارک و متبرّک نموده است. (کتاب خلقت، فصل 30، آیه 5 ـ سفر خروج، آیه 21، فصل 11 ـ کتاب پنجم از پنج کتابی که به موسی نسبت داده میشود، فصل 7 آیه 17 ـ کتاب شموئیل، فصل اول، آیة 1، 2، 11 و20 و باز همان مدرک فصل 29، آیة 32 و 43 و کتاب 2 شموئیل فصل 12، آیة 8 و همان منبع فصل 5 ، آیة 13 و کتاب قضات، فصل 8 آیة 30. وایضاً فصل 10 آیة 4 و ایضاً فصل 12، آیه 9 و 14».[20]
و در بخش دیگری آورده است:
«بنابراین، محمد(صلی الله علیه و آله) عملی را مشروع دانست که نه فقط محترم بود، بلکه در ادوار سابق از طرف خدا، مورد برکت و رحمت واقع شده بود و در دوران جدید مشروع و محترم اعلام شد. در این صورت، او از تهمت اینکه تعدد زوجات را تشریع کرده و در نتیجه شهوتپرستی را رواج داده است باید مصون و مبرّا باشد... آیا ممکن است در چنان کشوری که تعدد زوجات، عملی عالی محسوب میشد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگتر؟!»[21]
3. خصوصیات یک زندگی آمیخته با خوشگذرانی و شهوت و زنبارگی، هرگز با سیمای نورانی پیامبر(صلی الله علیه و آله) تطبیق نمیکند. در زندگیهای آمیخته با خوشگذرانی و شهوت، همة وسایل عشرت و عیاشی مهیا میشود و وضعیت زندگی همسران، وضعیتی ویژه دارد که فرد بتواند به اکثر خواستههای شهوانی خویش دست یابد. در این نوع از زندگیها، زرق و برق و تجملات و خودنماییها و رفاه طلبیها، حضور جدی دارد. درحالیکه پیامبر خدا، بهکلی از زندگی تجملی به دور بودند؛ بهگونهای که برخی از زنان پیامبر از این وضعیت، به شدت ناراضی بوده و پیامبر را مورد آزار هم قرار میدادند، اما حضرت آنان را بین ادامه زندگی با پیامبر و طلاق مخیّر میگذاشتند.
داستان تعدد زوجات پیغمبر را نمیتوان به شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل کرد؛ چرا که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی، که تنها به خدیجه اکتفا کرد، همچنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد.[22]
بنابراین، در زندگی پیامبر، هرگز اهداف نفسانی وجود نداشته و ازدواجهای آن حضرت تابع مصالح عمده و مهمی بوده که غرض اصلی، رشد اندیشة اسلامی، تبلیغ اسلام و زمینهسازی برای اهداف مقدس اسلامی بوده است.
در اینجا، عبارتی دیگر از جان دیون پورت بسیار راهگشا است:
«بهطوری که نقل کردهاند، محمد((صلی الله علیه و آله)) پس از رحلت (حضرت) خدیجه ... یازده یا دوازده همسر اختیار کرده و از این جهت، مکرر مورد نکوهش نویسندگان جنجال طلب قرار گرفته است و این عمل را نشانه و دلیل داشتن صفت شهوانی در او دانستهاند، در حالی که درست است که تعدد زوجات (بر حسب قوانین اروپایی ممنوع است) اما در زمان حیات محمد(صلی الله علیه و آله) در تمام عربستان و سایر نواحی مشرق زمین معمول بوده و خلاف اخلاق شمرده نمیشده است، باید این نکته را به خاطر آورد که محمد از سن بیست و پنج سالگی تا پنجاه سالگی با داشتن یک زن راضی و قانع بود و تا هنگامی که خدیجه زنده بود و در سن شصت سالکی وفات کرد، محمد(صلی الله علیه و آله) همسری اختیار نکرد و او از خدیجه فرزند ذکور نداشت (البته قاسم و طاهر هم وفات یافتند) در این صورت باید پرسید: آیا ممکن است مردی که به شهوت توجه بسیار دارد، درچنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب میشد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟! و آیا نمیتوان بیشتر بر این احتمال تکیه کرد که محمد(صلی الله علیه و آله) زنهای متعددی را که در دوران اواخر زندگیاش گرفت، ناشی از این میل و رغبت بوده است که پسری داشته باشد؟[23]
اهداف ازدواجها
هدف ازدواجهای متعدد پیامبر را میتوان در اهداف زیر خلاصه کرد:
1. اهداف تبلیغی
ایشان با ایجاد نسبت فامیلی و پیوند با قبایل عرب، که خاصیت نظامهای قبیلگی اقتضای چنین امری را داشت، در پی کسب موقعیتی ممتاز برای تبلیغ احکام نورانی اسلام بودند و در راستای این هدفِ عمدة تبلیغی و نیز آن اهداف برجستة سیاسی بود که با عایشه دختر ابوبکر از قبیلة تیم، حفصه دختر عمر از قبیلة عدی، امّ حبیبه دختر ابوسفیان از بنیامیه، امّ سلمه از قبیلة بنیمخزوم، سوده از قبیلة بنیاسد، میمونه از قبیلة بنیهلال، وصفیه دختر حُیَیّ بن اخطب از قبایل یهود و بنی اسرائیل ازدواج کردند و داستان تأثیرات این ازدواجها در فضاسازی برای نشر اسلام و تمایل قبایل یاد شده به اسلام، سهم به سزایی داشت. فرهنگ قبایل عرب چنین بود که وقتی کسی وارد قبیلة آنان میشد، هم از او دفاع میکردند و هم میل و رغبت نشان میدادند که با وی حشر و نشر و رفت و آمد داشته باشند و این ارتباطات در مسلمان شدن آنان تأثیری شگرف داشت.
2. اهداف حمایتی از ضعفا و نو مسلمانان
در این راستا میتوان از سرپرستی زنان بیوه و بیپناه یاد کرد. برخی از زنان که پیامبر با آنها ازدواج کرده، از مسلمانان اولیه بودند که شوهرانشان در میدانهای جنگ به شهادت رسیده بود و یا زنانی بودند که از شرّ شوهران کافرشان به حبشه مهاجرت کردند و بی همسر و سرپرست شدند، لذا پیامبر برخود لازم میدانستندکه به آنان توجه نموده و مورد حمایتشان قرار دهند؛ مثلاً اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) از سوده بنت زمعه حمایت نمیکرد، بیسرپرست مانده به مکه باز میگشت و قبیلهاش وی را مجبور به ترک اسلام میکردند، او تا دم مرگ مورد شکنجه قرار میگرفت و این خود، شکستی برای اسلام و پیامبر محسوب میشد.
همین مسأله دربارة زینب بنت خزیمه نیز صادق است. آخرین شوهر زینب بنت خزیمه در جنگ اُحد به شهادت رسید و خود او منزلت والایی داشت، همانطورکه درگذشته اشاره کردیم، در دورة جاهلیت، از کثرت همراهی و معاضدت مساکین، به امّ المساکین شهرت یافت. ازدواج پیامبر(صلی الله علیه و آله) با چنین بانویی که همسرش را در نبرد احد از دست داد و اواخر عمر خود را در تنهایی سپری میکرد، جز برای تجلیل از او و آبرو بخشیدن به یک بانوی بزرگ نبود. گفتنی است مورخانی مانند ابن سعد در کتاب طبقات به این نکته اشاره کرده است.
3. رهایی کنیزان
پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) به تبعیت از آیین اسلام، با طراحی و برنامهریزی مشخص، سعی در آزادیسازی اسیران، لغو بردگی و لغو طفیلیگری و یا رهایی زنان از کنیز شدن و... تلاش میکردند. جویریه و صفیه هر دو کنیز بودند که در جنگ به اسارت و کنیزی گرفته شدند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) وقتی با ایشان ازدواج کرد، هر دو را از اسارت و کنیزی رهایی بخشیده، مورد توجه قرار دادند؛ بهگونهای که در ازدواج حضرت با جویریه، بسیاری از کنیزان آزاد شدند، که توضیح آنها در جای خود و شماره قبل گذشت.
گیورگیو، دانشمند مسیحی در این زمینه مینویسد:
«محمد با جویریه ازدواج کرد، یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب مینگریستند. فردای آن روز، کمکم اسیران خود را آزاد کردند؛ چون نمیتوانستند بپذیرند که بستگان همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بردة آنان باشند.»[24]
4. اجرای حکم الهی و زدودن افکار غلط جاهلی، مانند ازدواج با زینب بنت جحش.
5 . تقویت جایگاه اجتماعی زنان، در دورانی که زن در ردیف انسان بهشمار نمیرفت؛ چنانکه بیشتر با زنان بیوه و یا اسیران ازدواج نمودهاند.
6 . ایجاد فرصت و زمینه برای جذب قبایل به اسلام، مانند ازدواج با عایشه، حفصه و زینب بنت خزیمه.
7. حذف فاصلة طبقاتی و پیوند دادن افراد ثروتمند با افراد فقیر جامعه، چنانکه در آیات 36 و 37 سورة احزاب به ساختار این نوع از ازدواجهای پیامبر اشاره شده است.
محمد محمود صوّاف، در علت تعدد همسران پیامبر توضیحی آورده، مینویسد:
«تعدد همسران پیامبر، خود یکی از عوامل اصلی و مهم تبلیغ و گسترش دین اسلام بوده است. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد اکثر ازدواجهای خود چنین هدفی را دنبال میکرد؛ بهگونهای که هر یک از این همسران، دعوتگرانی برای اسلام شدند و هر کدامشان به تنهایی مدرسهای برای آموزش مردم و مربیانی برای زنان و مردان امت اسلامی در همة موضوعات زنانگی، احکام شرعی، آداب زناشویی و دستورات اسلامی محسوب میشدند. سیاست حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در زمینة ازدواج با زنان متعدد، همان سیاست هوشیارانهای بود که دعوت اسلامی در آن زمان اقتضا میکرد.
اهداف دیگری مانند ترمیم رابطة انسانی، ابطال عقاید جاهلی، تألیف قلوب قبایل و طبقات مختلف انسانی در ازدواجهای پیامبر دخیل بوده است و هرگز قضیة شهوانی بودن و نفسانیت در ازدواجهای آن حضرت قابلیت طرح ندارد و شبهاتی که مستشرقین دربارة آن مطرح کردهاند، دارای انگیزههای سیاسی فراوانی بوده که میخواستند چهرة نورانی پیامبر نور و رحمت را زیر سئوال برده و از گرایشهای روز افزونی که به راه و مکتب ایشان در سراسر عالم وجود داشت جلوگیری کنند.
درباره اهداف و مقاصد تعدد ازدواجهای پیامبر، مطالب گوناگون و متنوع و دلایل متقن دیگری هم وجود دارد، اما هدف ما به تناسب معرفی همسران پیامبر و غنودگان در بقیع، با همین مختصر برآورده میشود و به قصد احتراز از تطویل بحث، ادامه آن را به کتب تاریخی و منابع مستقلی، نظیر «همسران پاک پیامبر و فلسفة تعدد آنها»، نوشتة محمد محمود صوّاف با ترجمة مصطفی احمد نور کهتوئی و کتاب «من هنّ زوجات الرسول»، نوشتة محمدرضا انصاری نشر ژوف، تهران 1381 و نظایر آنها ارجاع میدهیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علی اکبر نوایی، پاییز ـ 1391
[1]. ابن عبدالبرّ، الإستیعاب، ج4، تحقیق، محمد البیجاوی، بیروت، دارالجبل، 1992م. ، ص1865
[2]. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء، البدایة والنهایه، بیروت، دارالفکر، ج5، ص319
[3]. ابن ابی شیبه، تاریخ المدینة المنوره، ج2، ص488.
[4]. شیخ طوسی، امالی طوسی، قم، انتشارات دارالثقافه، 1414ق. ص505
[5]. عسکری، سید مرتضی، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج3ـ.1 مترجمین، سردار نیا و نجمی، تهران مرکز انتشاراتی خیبر، 1377، ص55
[6]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج4، ص285
[7]. ابن اثیر، اسد الغابه، ج6 ، بیروت، دارالفکر، 1989م، ص144
[8]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، 1992م، ص1867
[9]. همان، ص1868
[10]. المختصر الکبیر فی سیرة الرسول ، ج1، ص41
[11]. الروض الأُنُف، ج1، ص422 ؛ سیرة ابن هشام، ج1، ص243
[12]. (طه : 132)، طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، نشر جامعة مدرسین، 1382، ص61
[13]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج16، بیروت، دارصادر، 1404ق. ، ص78
[14]. نساء : 3
[15]. عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج8 ، جامعه مدرسین، 1376، ص128
[16]. همان، ص132
[17]. اسراء : 31
[18]. ابن شهرآشوب، المناقب، ج1، نشر امیرکبیر، 1364، ص218
[19]. جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، شرکت سهامی انتشارا، 1344، ص228
[20]. همان، ص230
[21]. جان دیون پورت، پیشین، ص232
[22]. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، به اهتمام سید هادی خسرو شاهی، بوستان کتاب، 1362، ص18
[23]. جان دیون پورت، پیشین، ص35
[24]. گیوو گیو، کنستانتین، «محمد، پیامبری که از نو باید شناخت»، مترجم، ذبیحالله منصوری، نشر تهران، بیتا، ص207