فقیه بزرگ، ملا مهدی نراقی (د1209ق.)، رسالهای نگاشته به نام «مناسک مکّیه» که تاکنون چاپ نشده است. وی درآن تألیف گرانسنگِ 65 صفحهای، افزون بر پرداختن به مسائل فقهیِ حج و آداب زیارت، با تحقیق میدانی، از جایها و اماکنی که در زمان وی موجود بوده، دیدار می کند و با ذکر جزئیات و نشانهها، به معرفی آنها میپردازد و این ویژگی، ارزش سخن او را چند برابر میکند. به دلیل اهمیّت، این بخش از رسالة یاد شده را گزینش نموده و به عاشقان حرمین شریفین تقدیم میکنیم.
از این رساله، فقط یک نسخة خطی میشناسیم که به دلیل بیدانشیِ نسخهپرداز، اغلاطی به آن راه یافته است. لیکن به دست یک محقّق آشنا به مصادر و آگاه به اماکن حرمین مکرّمین، قابل تصحیح و چاپ است و اگر نسخة دوّمی از آن پیدا شود کار تحقیق آسان خواهد شد، بدان امید...!
این نسخة یگانة ارزشمند، اکنون در تملّک آقای افشین عاطفی، فعّال عرصة فرهنگ و نشر در کاشان است و تصویر آن در مرکز احیای میراث اسلامیِ قم موجود است.
مؤلّف در این رساله، از «صروره»؛ کسی که نخستین سفر حجّ اوست، به «نو حاجی» تعبیر میکند. وی در مقدّمه مینویسد: «چون این تألیف در مکة مکرّمه به پایان رسیده، آن را مناسک مکّیه نامیدم.»
طبق نوشتة صفحة 18 این رساله، مؤلّف در سال 1188ق. به حجّ رفته است، امّا واضح نیست که در همان سال و همان سفر، این تألیف را در مکه به پایان برده، یا در سفر دیگری پس از آن. اکنون گلچین این بوستان حرمین شریفین را مرور میکنیم:
* اصل قرن المنازل مسجدی است در راه یَعْرُج که از طائف به مکه میرود و چون حال از آن راه تردّد نمیشود و از راه کِرا تردّد میشود، لهذا در این راه، در محاذات آن مسجد، بنایی ساختهاند که حال میقات است و احرام از آنجا میگیرند. (ص2)
* ابتدای حرم از هر سمتی میلهای سفید است که از برای علامت حرم نصب کردهاند. (ص2)
* یَلَملَم؛ از برای اهل یمن، و آن را سعدیه نیز گویند و آن وادی است مشهور و معروف، و در پای کوهی واقع است و اوایل آن وادی وسیع است، و به جهت کوهی که در میان آن واقع است دو شعبه میشود و هر چند در هر موضعی از این وادی احرام گرفتن جایز است لیکن بهتر آن است که در انتهای وادی وسیع ـ که متّصل است به کوهی که در میان وادی است و در نزدیکی آن، چاهِ آن است ـ احرام گرفته شود. (ص3ـ2)
* وادی عقیق؛ میقات است از برای اهل عراق و افضلِ آن وادی، اولِ آن است که مَسْلَخ گویند و به جهت عراق اقرب است و بعد اوسط آن که غَمْره است. و بعد از آن، ذاتِ عرْق[1] است و بهترین همة مواضع بِرکة شریفه است و آن مشهور است.
* چهارم جُحفه است از برای اهل شام و آن مسجد کوچکی است که تخمیناً در دو فرسخی رابُغ واقع است و در سمت چپِ رابُغ است نسبت به کسی که از مدینه به مکه میرود و در سمت قبلة مسجد به یک میدان اسب، تخمیناً فاصلة خمّ غدیر است. (ص3)
* مسجد شجره؛ تخمیناً در یک فرسخی مدینه است و آن فضایی است که آثار دیوار بر آن احاطه نموده است و بالفعل دیواری ندارد و در سمت چپ راه است نسبت به کسی که از مدینه به مکه میرود و نزدیک است به گودالی عمیق وسیع که آن را بئر علی7 گویند و متّصل به آن بئر حوض مربّع بزرگی است که آب از آن چاه میکشند و به آن حوض میریزند، از جهت استعمال. و بنایی که متصل است به فضای مسجد و در سمت قبلة آن است و تخمیناً نصف آنکه در سمت چپ است نسبت به کسی که داخل شود سقف دارد، اما نصف دیگر که دیوار دارد لکن سقف ندارد و آثار سقف دارد و معلوم نیست که از مسجد باشد. (ص4ـ3)
* مُعَرَّس نبی(صلی الله علیه و آله) ؛ مسجد کوچکی است که در سمت چپ مسجد شجره است و تخمیناً یک میدان اسب از آن دور است. (ص4)
* راههایی که از مدینة منوّره به مکة مشرّفه عبور میشود، سه راه است: یکی راه شرقی، که از آن راه به مسجد شجره عبور نمیشود بلکه به وادی العقیق میرسد. پس هرکه از آن راه برود باید در وادی العقیق در موضعی که مذکور شد احرام ببندد و دیگری راه سلطانی و دیگری راه فُرع و از این دو راه به مسجد شجره عبور میشود؛ یعنی تخمیناً یک فرسخ از مدینه گذشته، به مسجد شجره میرسد، و بعد از شش منزل به رابُغ میرسد که احرامگاه اهل سنّت است و تخمیناً در دو فرسخی رابُغ، جُحفه است (ص5 ـ4).
* هرگاه ممکن نشود که به اصل جُحفه برود، باید در محاذی آن احرام ببندد و محاذات آن تخمیناً یک فرسخ از رابُغ گذشته است و در سمت چپ راه دیواری نصب است که آن دیوار محاذی جُحفه است. (ص5)
* دوری بَیْداء از مسجد شجره، تخمیناً به قدر یک میل است. (ص8)
* عقبة مدنیّین و عقبة ابوطالب؛ در پای آن، از سمت مکه، قبرستان مَعْلاة و ذیطوی واقع است. (ص8)
از هر راهی که به مکه عبور میشود، در ابتدای حرم دو میل سفید ساختهاند. (ص15)
* باب السلام؛ همان سه در است که معروف است، و از سمت چپ آن نسبت به کسی که داخل مسجد شود دو در است که در برابر طاق بنی شیبه است و مشهور است به باب النساء، و از سمت راست باب الحنّاطین است که حال مشهور است به باب دُریبه. (ص15)
* رکن عراقی؛ که حَجَر در آن نصب است. (ص17)
* حجرالأسود؛ در ازمنة سابقه شکسته شده است و حال هفده یا هیجده پارچه سنگ سیاه است که به یکدیگر وصل نمودهاند و بر اطراف آن لاک ریختهاند و اطراف لاک را نقره گرفتهاند و در سنة هزار و یکصد و هشتاد و هشت که فقیر به زیارت بیت الله شرفیاب گردیده، در روز چهاردهم ذیحجّة سال مذکور، دو تنگه نقره که اطراف آن مطلاّ است، بر درِ حَجَرْ نصب نمودهاند؛ به نحوی که همة نقرههای سابق را و اکثر لاکها را پوشاند، لیکن قلیلی از لاکها که متّصل به ابتدا و اجزای حَجَر است، ظاهر است، و بر بالای تیکههای نقره، سُرب ریختهاند. (ص18)
* آنچه در میان مردم و بعضی از معلّمین مکه که خالی از تدبّرند شهرت یافته است، آن است که دو سنگی که در برابر حَجَرالأسود رو به چاه زمزم نصب کردهاند و یکی سفید و دیگری سرخ اندک مایل به زردی است و سفید به زمزم نزدیکتر است از سرخ، فاصلة میان این دو سنگ برابر جزء اول حَجَر است و این اشتباه محض است؛ زیرا که فاصلة مذکوره تخمیناً بهقدر یک قدم و نیم از جزء اول حَجَر دور است و در عقب آن است؛ به این معنا که فاصله به رکن یمانی نزدیکتر است از جزء اول حَجَر. و حقیر مکرّر تحقیق نمودم و در حضور جمعی اعتبار کردم تخمیناً یکقدم و نیم به قلیلی کمتر از فاصلة مذکور گذشته برابر جزء اول حَجَر است (ص19). در امثال این زمان، آن دو سنگ موجود است (ص20).
* اگر العیاذ بالله، حَجَرالأسود را دشمنی بردارد، طواف از مردم ساقط نخواهد شد، بلکه در این صورت باید در برابر رکن حَجَر؛ یعنی رکن عراقی ایستاد و نیّت کرد و روانه شد. (ص20)
* از حِجر تا ستونهای آهنین که انتهای مسجد است و نزدیک به مقام خضر است تخمیناً بیست و یک گام است. (ص22)
* رکن عراقی؛ همان است که حجرالأسود در آن منصوب است. (ص24)
* مستجار؛ قریب به رکن یمانی است از سمتی از خانه که در مابین رکن یمانی و رکن مغربی است و آن در مقابل درِ خانه است و به قدری که درِ خانه از زمین مرتفع است مستجار نیز از زمین به آنقدر مرتفع است و آن تخمیناً نُه شبر است و به قدری که درِ خانه دور است از رکن حَجَرالأسود، مستجار به آنقدر از رکن یمانی دور است، و آن تخمیناً دو شِبْر و نیم است [کذا] و همینقدر که مابین درِ خانه و رکن عراقی است عبارت است از حطیم، و به قدری که عرض درِ خانه است که هشت شِبْر باشد عرض مستجار نیز به آن قدر است و آن عبارت است از دو سنگ بزرگ و یک سنگ کوچک که تخمیناً نصف یکی از آن دو سنگ میشود و در انتهای آن، که به جانب رکن مغربی است، سنگ سرخ سماق مدوّری در زمین نصب نمودهاند و طول آن به قدر طول درِ خانه است. (ص 25ـ24)
* مراد به مقام ابراهیم؛ همین سنگی است که معروف است و بر فوق آن ضریح چوبی است و در میان بنا و قبّهای است که معروف و مشهور است و بنایی که بر آن واقع است شرعاً از آن خارج است، اگر چه عرفاً اطلاق مقام بر آن میشود و باید این دو رکعت نماز را در اصل مقام بکند یا در عقب آن و چون در اصل مقام، در این زمان ممکن نیست به اعتبار اینکه درِ آن قبّه بسته میباشد، لِهذا باید در عقب مقام نماز کرد. بهتر آن است که در برابر وسط مقام بایستد به نحوی که قفل ضریح مقام رو به قبلة او باشد. (ص28ـ 27)
اعتماد به قول بعضی از معلّمین که در مکة معظمه متوجّه یاد دادن مناسک حجّاج میباشند، بدون علم داشتن به عدالت و فقاهت ایشان، بیصورت است. (ص29).
* باب الصفا؛ پنج دری است که مشهور است و در برابر مابین رکن یمانی و رکن عراقی واقعاند. (ص30)
* مخفی نماند که حال در موضعی که مشهور به صفا و مروه است، کوهی [نیست] لیکن نظر به ارتفاعی که دارند معلوم میشود که ابتدا دو تلّ بوده است و به جهت آنکه بعضی از هر یک از دو تلّ را تسویه [و هموار] نمودهاند و بر بالای آن خانه ساختهاند، وضع آن تغییر یافته است. (ص31) و سنّت است که در مابین دو مناره که در میان صفا و مروه واقعاند، هروله کند. (ص31)
* چون به ابطح رسد صدا را به تلبیه بلند کند و ابطح موضعی است مشهور و از راهی که به عرفات میروند، بعد از تمام شدن خانههای مکه، به اندک مسافتی به ابطح میرسد. (ص34)
* کوه ثَبیر؛ کوهی بزرگ که در مشعر واقع است، در طرفِ راستِ کسی است که از منا به مشعر میرود و اول کوهی است که آفتاب بر آن میتابد. (ص37)
* ابتدای وادی مُحَسِّر، نسبت به آنکه از مشعر به منا میرود انتهای مشعر است و آن موضعی است از مابین دو کوه، که بر عرض راه سنگها منصوب است و زمین گودتر و سرازیر میشود و از آنجا پانصد و چهل ذرع داخل وادی مُحَسِّر است. (ص 38ـ37)
* نوحاجی یعنی کسی که مرتبه اول باشد که به حج رفته باشد. (ص 39)
* جمرة عقبه؛ آن است که هرکه از مکه به منا میرود، ابتدا به او میرسد و در سمت چپ راه است و در دیوار بزرگی که متّصل به تلّی نصب است؛ به نحوی که همین یک روی آن ظاهر است. (ص44)
* بهترین مواضع مسجد خیف؛ مسجد حضرت رسول است؛ یعنی آنچه در عهد آن حضرت مسجد بوده است و از نزد مناره که در وسط مسجد است و متصل به آن قبّه نباشد تا سی ذرع از سمت قبله و سی ذرع از جانب راست و سی ذرع از جانب چپ، مسجدِ آن حضرت است. ظاهر آن است که محراب آن حضرت محرابی باشد که حال در آن قبّه است یا نزدیک به آن است. (ص45)
* باب الحنّاطین؛ که حال آن را باب الدُریبه گویند و در برابر رکن شامی[2] است و نسبت به کسی که داخل مسجد میشود از باب السلام، اول دری است که از سمت راست باب السلام است (ص47ـ46).
* مسجد الحرام؛ آنچه محقّق است که در عصر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) همان قدر بوده، همان قدری است مدوَّر که ستونهای آهنین که سی و یک است و دو ستون مرمر که از دو طرف ستونهای آهنین است، بر آن احاطه نموده است و ظاهر آن است که مربّع مستطیل که از سنگ مفروش است و مشتمل است بر زمزم و طاق بنیشیبه و منبر چوبی، و منبر مرمر و مقام ابراهیم داخل مسجد باشد و اگر چه خارج است از قدر مدوّری که محاط ستونهای آهنین است. (ص48)
* حطیم؛ قدری است از دیوار خانه، که مابین حجرالأسود و درِ خانه است و بعد از آن مِعجَن و مصلاّی حضرت ابراهیم. و معجن زمین گودی است که نزدیک به دیوار درِ خانة کعبه است و مصلاّی حضرت رسول در وسط مابین رکن یمانی و حجرالأسود است، نزدیک به دیوار خانه و موضع سجده متصل به شاذِرْوان است و بر موضع سجده سنگ مدوّری از یشم نصب است. و مصلاّی حضرت ابراهیم در مابین رکن شامی[3] و معجن، اما نزدیک به معجن است و بر بالای آن در شاذِرْوان، سنگ مرمر سفیدی نصب است که بعضی آیات قرآن برآن نوشتهاند. (ص49ـ 48)
* خانة خدیجه؛ که دارالوحی و مولد حضرت فاطمه است و در سوق صبّاغین است نزدیک به بازار صفا و مروه است، در جانب راست کسی که از صفا به مروه میرود و قبّة معروفی دارد و متّصل به آن مسجدی است. سنّت است به آنجا رفتن و نماز تحیّت آن موضع را به جا آوردن و حوائج خود را طلب کردن. مثل مولد نبی(صلی الله علیه و آله) که در سوق اللیل است و قبّة معروفی دارد و بر فوق آن شبیه به مناره از چوب ساختهاند. قبر خدیجه که در قبرستان معلاة و نزدیک به انتهای قبرستان است که در پای کوه واقع است و قبّة معروفی دارد که اصل قبّه سفید و پایین آن در است، باید در آنجا خدیجه را زیارت کرد و همچنین آمنه[4] والدة حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را، و قبر او نزدیک قبر خدیجه است و اندکی در بالای آن است از طرف راست کسی که از مکه به آن کوه رود و همچنین سنّت است زیارت کند ابوطالب والد حضرت امیر و عبدالمطّلب جدّ رسول خدا را، و قبر ایشان بر بالای قبر خدیجه و آمنه است و بر دور آن دیواری است که بعد از آن تا کوه بیش از یک حظیره نیست که میگویند شخصی از درویشان که اهل سنّت به او معتقدند در آن مدفون است و حظیرهای که ابوطالب و عبدالمطّلب در آن مدفونند دری دارد که در دست راستِ کسی است که از قبر خدیجه به جانب کوه رود و از یک سمت این حظیره که روبروی در است، حظیرهای است که از این حظیره مرتفعتر است و در قبلة آن محرابی است و در برابر دو قبر است که یکی قبر ابوطالب است و دیگری قبر عبدالمطّلب و قبر دیگر هست که متّصل به دیوار است از دست راستِ در. بعضی میگویند آن قبر عبد المناف است اما مشکوک فیه است و معلوم نیست و در بازار صبّاغین در نزدیک خانة خدیجه سنگی بر دیوار نصب است که آن را حَجَر متکلّم گویند و در نزد اهل مکه شهرتی دارد که این سنگی است که سلام بر حضرت رسول الله کرده و به او تکلّم نموده، و این معلوم نیست. و حدیثی نرسیده که دلالت بر آن کند. (ص51 ـ50)
مدینه منوّره
* از دری که مسمّا به باب جبرئیل است داخل مسجد رسول الله(صلی الله علیه و آله) شود و آن دری است که نزدیک به مقام جبرئیل و از سمت بقیع است و به این جهت آن را «باب البقیع»[5] نیز گویند و این در، از جانب مشرق است و درِ دیگر نیز از این سمت است مسمّا به «باب النساء» است. دو درِ دیگر که از جانب مغرب واقعند؛ یکی مسمّا است به «باب السّلام» و آن دری است که چون کسی از دروازة مصری داخل بازار مدینه شود و به استقامت از بازار برود به آن در میرسد، و دری دیگر مسمّا به باب الأموات و باب الرحمه است. (ص52 ـ51)
* استوانة نبی(صلی الله علیه و آله) ؛ آن ستونی است که در بالای سر حضرت، در شُبّاک قبر منصوب است و در محاذات آن از جانب طول مسجد؛ یعنی از جانب منبر استوانة ابولبابه است و بعد از آن استوانة عایشه است و بعد از آن، استوانة خلفاست و بعد از آن استوانة عباس و عبدالرحمان و زیدبن سعید است و در محاذات آن، از جانب عرض مسجد؛ یعنی از سمت شبّاک قبر که سمت محجّر باشد، استوانة حضرت امیر است و بعد از آن استوانة وفود است و اسم هر یک از این ستونها بر آن نوشته است و به هر صورت به نزد استوانة نبی(صلی الله علیه و آله) رود که در بالای سر مبارک است (ص53 ـ52)
* پس رود به مقام جبرئیل و آن در سمت باب بقیع[6] است و بر آن شبّاکی است که مابین قبر پیغمبر و قبر فاطمه است و در نزدیکی درِ حُجرة حضرت فاطمه است که در آنجا آن حضرت را زیارت میکنند و قبل از این، بر بالای آن ناودانی بوده است و حال نیست و در آنجا این دعا که مشهور به دعای دَمْ است بخواند: «أَیْ جَوَادُ أَیْ کَرِیمُ، أَیْ قَرِیبُ أَیْ بَعِیدُ، أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَرُدَّ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ» و هر زنی که مستحاضه باشد و این دعا را بخواند پاک میشود. پس دو رکعت نماز زیارت حضرت رسول بکند و بهتر آن است که این نماز را در مقام آن حضرت بهجا آورد و آن نزد ستونی است که مابین محراب و منبر است و در یسار شمعدان است. (ص55 ـ54)
* ظاهر آن است که حدّ مسجد آن حضرت در بنای ثانی به آن حدّ رسیده، از سمت طول از شبّاک قبر است تا موضعی که زمین مرتفع میشود و در سمت قبله محجّر دارد و تخمیناً هفتاد گام است و مشتمل بر ده ستون است که یکی از آن ده بر ابتدای موضع مرتفع منصوب است و از سمت عرض از نزد محجَّرِ سمت قبله است تا جایی که زمین مرتفع میشود و سقف و ستون تمام میشود و تخمیناً پنجاه و چهار ـ پنج گام است و ستونهای این سمت نُه است و آنچه از این قدر زیادتر است بعد از آن حضرت به هم رسیده است و از جمله مسجد آن حضرت محسوب نمیشود. هر یک از باب الوفود و باب الرحمه که دو در است از چهار در خانة پیغمبر که در او مدفون است و هر یک در یک جهت خانه واقع است بایستد و دعا کند. و باب الوفود درِ غربی است که در سمت مسجد است و در نزد استوانة وفود است و این دری است که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در اوقات نمازها از آنجا داخل مسجد میشده است. و باب الرحمه دری است که در سمت قبله، در پیش روی قبر است در نزد شُبّاک پیش روی قبر و این، الحال مسدود است اما پنجره از فولاد بر آن نصب کردهاند که از آن معلوم است که ابتدا دَرْ بوده است و دو در دیگر که یکی شرقی است و سمت بقیع است و آن درِ حجرة حضرت فاطمه است که در نزد آن در آن حضرت را زیارت میکنند و آن مسمّا به باب فاطمه است و دیگری درِ شمالی است که او نیز فضایی است که مسقَّف نیست و خدمه و خواجههای حرم در آنجا مینشینند و این مسمّا به «باب علی» است.[7]
* آنچه وارد شده است از استحباب مَسْح سَرِ رُمّانَتَیْن منبرِ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و مالیدن دو چشمها بر آن، ظاهر آن است که در این زمان نباشد؛ زیرا که این منبرِ سنگی که حال موجود است منبر آنحضرت نیست و دو شبیه به رمّانه از برنج که در دو طرفِ منبر منصوب است رُمّانَتین منبر آن حضرت نیست بلکه این منبر و این دو شبیه به رُمّانه، بعد ازآن حضرت احداث شده است.(ص57 ـ56)
* بدان که در موضع قبر حضرت فاطمه اختلاف است و آنچه اقوی و اصحّ است و محقّقین شیعه و جمیع اهل سنت بر آن اتّفاق نمودهاند، آن است که در حُجرة خود که در پشت حُجرة حضرت رسول است و بر آن ضریح است، مدفون است. و بعضی گفتهاند که در ما بین قبر و منبر مدفون است و بعضی گفتهاند در بقیع در بقعة ائمة بقیع مدفون است؛ در موضعی که حال پردة سبزی بر آن آویزان است و هر چند اصحّ، قول اوّل است؛ همچنانکه بنای سنّیان بر آن است، اما افضل آن است که آن حضرت را در این سه موضع زیارت کنند و اکمل آن است که آن معصومه را در بیت الأحزان او که در نزدیکی قبّة ائمة بقیع است نیز زیارت کند. (ص58)
* اما زیارت ائمة بقیع، چون خواهد داخل شود دعای اذن بخواند و بعد از دخول خود را به ضریح مقدس بچسباند و آن را ببوسد. (ص60)
* عباس عمّ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در نزد چهار امام مدفون است و در قبرستان بقیع دختران رسول(صلی الله علیه و آله) و دختران حضرت امیر7 و زنان آن حضرت و عقیل برادر حضرت امیر و ابراهیم فرزند حضرت رسول و حلیمة سعدیه، مادر رضاعی پیغمبر و فاطمة بنت اسد والدة حضرت امیر را زیارت کند. و اول قبّهای که برابر قبّه ائمّة بقیع است و در سمت چپ آن است، نسبت به کسی که از [دیوار] مدینه [به سوی بقیع] بیرون آید، قبّهای است که در آن رقیّه و زینب و امکلثوم، دختران پیغمبر و زینب و امّ کلثوم دختران حضرت امیر و فاطمة صغری دختر حضرت امام حسین7 در آن مدفونند، و قبّهای که متّصل به قبّة دختران است قبّه زنان پیغمبر است و همة زنان آن حضرت در آنجا مدفونند مگر خدیجه و میمونه. و قبّهای که متصل به قبّة زنان است، قبّه عقیل است و بعد از آن، دو قبّه است؛ یکی از مالک، سر مذهبِ سنّیان و دیگری از نافع قاری، و بعد از آن دو قبّه، قبهای است بزرگتر که در آن ابراهیم پسر حضرت رسول مدفون است و ضریحی دیگر در آن است که درآنجا عثمان بن مظعون و عبدالله بن مسعود و عبدالرحمان بن عوف مدفونند. و در انتهای قبرستان دو قبّه است؛ یکی در طرف راست است، نسبت به کسی که خارج شده از دیوار مدینه و مربّع است و در بالای آن شبیه به میلی است. مشهور میان سنّیان آن است که از عثمان بن عفان است و بعضی میگویند از عثمان بن وسید است و آن که در طرف چپ است، از حلیمة سعدیه، مادر رضاعی پیغمبر است. و قبّهای که از قبرستان خارج است و در نخلستان واقع است، از فاطمة بنت اسد است. و قبّهای که در ابتدای بقیع متّصل به دروازه است، قبّهای است که در آن عمّههای پیغمبر صفیه و عاتکه در آن مدفونند (ص 63 ـ62)
* اسماعیل پسر امام جعفر صادق7 قبّة او داخل مدینه است اما متّصل به سُور مدینه است که در سمت بقیع است و برابر قبّة ائمة بقیع است و در سمت چپ اوست دروازة مصری نسبت به کسی که داخل دروازه شود قبه است در مدینه که آن از مالک بن سنان والد ابو سعید خدری است که از شهدای اُحُد است و در سمت چپ دروازه نسبت به داخل کوچه است که در آنجا میرود تا مدفن او که بر فوق آن قبّة مذکوره است و بر روی قبر او ضریحی است، او را زیارت کنند. و از یمین کوچة مذکوره کوچهای است که مشهور است به زقاق اسطوان که از آنجا بعد از چند گردش به خانهای میرسد که مشهور است حال به «بیت ابی النبی» و در نزد اهل مدینه شهرت یافته که والد پیغمبر درآنجا مدفون است و در آنجا صندوقی است در جوف ضریح چوبی و میگویند: قبر او در میان ضریح است. و بسیاری از مشایخ مکّه منکر این بودند و میگفتند در شام مدفون است. و بعضی موضع دیگر را نشان میدهند که در آنجا مدفون است. و اصحّ آن است که در مدینه در خانة مذکور مدفون باشد. همچنانکه نزد اهل مدینه مشهور است وبعضی از اهل تواریخ نیز چنین نقل کردهاند. (ص65 ـ64)
* همچنین به مشربة امّ ابراهیم رود و نماز کند و به مسجد قبا رود و نماز کند. (ص65)
* همچنین در مسجد حضرت امیر7 که در طرف قبلة رکن مغربی مسجد قبا است نماز کند، و در مسجد فاطمه3 که در قبلة مسجد حضرت امیر است. (ص65)
[1]. ذات عرق مُهل؛ یعنی میقات و احرام بستنگاه حاجیان عراق باشد وآن حدّ میان نجد و تهامه است. و بعضی گویند عرق کوهی است به راه مکه و ذات عرق، بدانجاست.
[2]. رکن شامی به نظر ملا مهدی نراقی آن است که پس از عبور از در کعبة مشرّفه در حین طواف، اولین رکن است نه بعدی آن، و مشهور مؤلفان آن را رکن عراقی مینامند. اما به نظر نراقی رکن عراقی آن است که حَجرالأسود بر آن منصوب است.
[3]. همان.
[4]. قبر حضرت آمنه در ابواء بین مکه و مدینه است.
[5]. در این کتاب، باب البقیع را بر باب جبرئیل اطلاق کرده به دلیل آنکه به سمت بقیع است، و اما امروزه درب جدیدی گشودهاند و نام آن را باب البقیع نهادهاند، و مقصود مؤلف این باب نیست.
[6]. همان.
[7]. مقصود وصف چهار در مقبره حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که در چهار جهت بوده است.