مقدمه
در این نوشته به برخی از اوصاف نیکو و صفات پسندیده که شایستة یک پزشک است و همه از وی توقع و انتظار دارند، می پردازیم تا بایستهها برجستهتر شود. گرچه پزشکان محترم به این نکات و دهها وظیفة دیگرشان عمل میکنند لیکن تذکّر و تأکید بر مطالب مهمّ، خالی از خیر نیست؛ بهویژه برای کسانی که کمتر تجربه دارند.
تعبیر به «انتظارات و توقعات» از این بابت است که ما مدّعی تعیین تکلیف ـ برای پزشک ـ نیستیم و شأن او را بالاتر و والاتر میدانیم، ولی باب بیان انتظارات باز و گسترده است.
آنچه به ما جرأت و جسارت داد تا در این وادی نگاهی تحلیلی داشته باشیم، روحیة بالای پزشکان حج است که همواره در پی بهترین جایگاه معنوی و بیشترین تلاش در حوزة خدمترسانی بوده و هستند و به حدّاقلها بسنده نمیکردند. ازاینرو، بر آن شدیم تا روزنههای رشد را بازتر و روشنتر نماییم.
جایگاه حاج و خادم الحجاج
امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌ عَلَی اللَّهِ أَنْ یُکْرِمَ وَفْدَهُ وَ یَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ»؛ «حجگزار و عمرهگزار میهمان خدایند و برخداست که میهمانش را گرامی بدارد و او را با مغفرت، هدیه دهد.»1
در جایی که رأفت و رحمت الهی، تکریم زائر را بر حضرت حقّ لازم میشمارد، تکلیف ما، در گرامیداشت جایگاه زائران مشخص میگردد.
اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت میکند:
«مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً وَاحِداً...».2
«کسیکه یکبار پیرامون این خانه ـ کعبه ـ طواف کند، خداوند برایش شش هزار حسنه مقرر میدارد و شش هزار گناهش را میبخشاید و شش هزار درجه به او عطا میکند؛ تا آنگاه که به محل مُلتَزَم رسید، خداوند هشت درِ بهشت را به رویش مىگشاید و به او گفته مىشود: از هر در که مىخواهى وارد بهشت شو.
پرسیدم: جانم به فدایت! این همه فضیلت در یک طواف؟!
حضرت فرمودند: آری و تو را آگاه نمایم از کاری پرفضیلتتر از آن، برآوردن حاجت یک مسلمان برتر است از یک طواف، دو طواف... و شمردند تا رسیدند به ده طواف.»3
امام خمینی1 هنگامیکه همراه دوستان طلبة خود برای زیارت به مشهد مقدس مشرّف میشدند، دعا و زیارت خود را در حرم، مختصر انجام میداد و زودتر از دیگران به منزلی که اجاره کرده بودند، باز میگشت و خانه را نظافت، سماور را روشن و چایی را مهیا میکرد و منتظر بازگشت سایر دوستان میماند و با آمدن دوستان، به پذیرایی از آنان میپرداخت.
روزی یکی از همراهان از ایشان پرسید: این چه کاری است که میکنید، برای انجام این کارها و خدمات، دعا و زیارت را کوتاه و مختصر میخوانید و سریع بر میگردید؟!
امام1 در پاسخ میگوید: «من ثواب این آب و جارو و آماده کردن چایی را کمتر از ثواب آن دعا و زیارت نمیدانم.»4
بر قلّة مناسک
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «أَنْسَکُ النَّاسِ نُسُکاً، أَنْصَحُهُمْ جَیْباً وَ أَسْلَمُهُمْ قَلْباً لِجَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ»؛5 «عبادتکنندهترین مردم، نسبت به تمامی مسلمانان، کسی است که خیرخواهتر و دلپاکتر باشد.»
و امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «مِنَ السَّعَادَةِ التَّوْفِیقُ لِصَالِحِ الأَعْمَال»؛6 «توفیق در انجام کارهای شایسته و نیکو، از سعادت و خوشبختی است.»
اکنون مطالب خود را در دو بخش سامان میدهیم: بخش نخست: ملاحظات و روابط پزشک با روحانی و مدیر کاروان و بخش دوم: چگونگی برخورد پزشک با زائران.
بخش اول: با روحانی و مدیر کاروان
1. جایگاه رفیع پزشک
هماکنون معمولاً پزشک، در ردیف یکی از عوامل کاروان و زیر مجموعة مدیر است و به بیانی، مدیریت دو پایه دارد: مدیر و روحانی، در نتیجه، پزشک، منتخب مدیر و تحت امر او و به ناچار، هماهنگ با او است.
پیشنهاد این است که از نظر منزلت و جایگاه؛ مدیریّت مثلث باشد و پزشک هم در این منظومه، مهم، ذینفوذ و اثرگذار و در واقع یک پایه منظور شود و راهکار آن هم این است: همانطور که الآن روحانی کاروان زیر نظر بعثه فعالیت می کند و تحت فرمان مدیر کاروان و از عوامل مدیر نیست، پزشک هم زیر نظر هیأت پزشکی حج فعالیت کند و از عوامل و خدمة مدیر و تحت فرمان مدیر نباشد و نقش او بارزتر از وضع کنونی باشد. به یاد دارم مدیر کاروانی در مکه، در حضور دیگران و پزشک ـ هر چند به شوخی ـ میگفت:
«من پزشک کاروان تعیین می کنم، من تو دهنِ این پزشک می زنم!»
نتیجة این پیشنهاد آن است که هر کاروانی سه رکن داشته باشد: روحانی، مدیر و پزشک و هر یک از آنان، مستقل از یکدیگر و مددکار هم باشند.
راهکار ارجنهادن به پزشک، نکتهای است که جا دارد جداگانه بررسی گردد؛ مثل اینکه او هم نسبت به مدیر و روحانی، ارزیابی کند و نمره دهد و... بدیهی است شأن پزشک برتر از آن است که درگیر اموری شود که نتیجه اش تزاحم و تداخل در کارها است. پیشنهاد ما این است که از زیر مجموعة خدمه بودن و مطیع مدیر و دست بسته بودن خارج شود و یکی از ارکان مدیریّتی و مبسوط الید در حوزة مسائل بهداشت و درمان به حساب آید.
2. پزشک، حلقة واسطه بین مدیر و روحانی
توقع این است که پزشک، حلقة واسطه میان مدیر و روحانی و مرجع محترم حلّ اختلافات و تفاهم آفرین باشد، نه یکی از عوامل. چه اشکالی دارد در موارد بسیار مهم؛ مثلاً اولین باری که میخواهند زائران و نیز معذوران را برای اعمال حج واجب به حرم ببرند، نظر او هم لحاظ شود.
به هنگام بروز اختلافات، ما عملکردهای متفاوتی از پزشکان محترم مشاهده کردهایم، برخی بسیار منصف و مصلح و بعضی هم در حدّ آشپز و خنثی یا در یک طرفِ جبهة عناد و اختلاف.
3. روحانی و پزشک رفیق باشند نه رقیب
روحانیون کاروان ها توقع دارند روحانی و پزشک همدیگر را دو همکار و دو رفیق ببینند نه رقیب! مواردی مانند توزیع وقت سخنرانی و ارشاد یا بیان نکات بهداشتی از زبان روحانی و... پیش میآید که اگر دیدگاهها، درست و دوستانه نباشد؛ رقابت و اصطکاک رخ میدهد. همچنین اگر صمیمی و آگاه باشند، در حضور دیگران ـ حتی سایر عوامل ـ به نقد و انتقاد از همدیگر نمیپردازند و یکدیگر را تضعیف نمی کنند، بلکه به صورتی محرمانه و خصوصی، نقاط ضعف و نارساییها را در میان میگذارند و از میان برمیدارند.
4. پزشک در کاروان، سنگ صبور مشکلات
انتظار و توقع این است که پزشک، سنگ صبور در مشکلات، روحیه دهنده و تشویقگر زائران باشد. مواردی که پزشک مشوّق روحانی بوده و گذشته از احترامهای علنی در جلسات، به صورت خصوصی تشویق کرده و مثلاً اظهار میداشت: حاج آقا! استعداد و قابلیتهای شما واقعاً بالاست. اصلاً به قیافه و ظاهر شما نمیخورد که این همه مهارت در بیان داشته باشید، در طرح مطالب پر محتوا استادانه عمل می کنید، در مدیریت و تدبیر ممتازید و... فراموش نمی شود .
بخش دوم: پزشک با زائران
1. سخن گفتن به زبان قابل فهم
از آنجا که پزشکان مانند سایر اهل علم و دانشگاهیان، عمری با زبان و فرهنگ مخصوص خوگرفتهاند، همانگونه که در کلاس و دانشگاه، ادیبانه سخن میگویند، در کاروان هم برخی پزشکان با همان ادبیات و واژگان حرف می زنند. غافل از آنکه درصد ناچیزی از مخاطبان هستند که زبان فصیح، یا بهتر بگویم: زبان تخصصی پزشکی را به خوبی درک میکنند. پزشکی را دیدم که عین عبارتهای مکتوب را که با کمک پاورپوینت نمایش میداد، تلفظ میکرد و زائران ما که عمدتاً روستایی بودند، اصلاً نمیفهمیدند.
حضرت امام راحل1 که در اوج فقه و عرفان و فلسفه و ادب بودند، در سخنرانیهای عمومی کاملاً عامیانه و همة فهم سخن میگفتند. بهگونهای که مرادشان مفهوم عوام و خواص بود ولی نوع مردم، زبان روشنفکران یا سیاستمداران را در نمییافتند و همین نکته یکی از رموز موفقیت روحانیت و حضرت امام راحل1 در نهضت و انقلاب بود.
2. تقدیم اَهمّ در موارد تزاحم
توضیح: در موارد صدور مجوّز توان انجام دادن اعمال، معمولاً پزشکان محترم جانب زائر را مقدم میدارند و سعی میکنند در حدّ امکان زائر بیمار را راهی حج کنند و مانع حج نشوند.
انگیزة این تصمیم معمولاً دلسوزی زیاد پزشک است. پزشک ملاحظه میکند این بزرگسال بیمار سالهای سال است، چشم انتظار زیارت و آرزومند حج و... است، ازاینرو، دل پزشک راضی نمیشود به راحتی زائر کهنسال یا بیمار را محروم کند.
پیشنهاد ما این است که در این موارد، بهجای میدان دادن به عواطف و احساسات و بهجای مردم دوستی و خیرخواهی برای زائر، باید تصمیمی قاطع و عاقلانه و منطقی گرفت و از ناله و نفرین زائر محروم نترسید.
زیرا صدور مجوّز برای زائر ضعیف یا ناتوان، ارفاق و گذشت و فداکاری نیست، بلکه بعضاً تضییع حقوق سایر زائران و جفا به خود این زائر و گناه است.
پزشک بر سر دو راهی است؛ اگر مجوز بدهد، درست است که دلی بهدست آورده است، ولی از منظری دیگر، حق و حقوق سایر زائران، مدیر، روحانی و حتی خود همین زائر تضییع میشود.
و این هم گناهی است نابخشودنی. بسیار دیدهایم زائرانی از این دست را که هم در میقات، هم در مسجدالحرام با لباس نجس، محرم میشوند یا اعمال خود را صوری انجام میدهند، حتی به دلیل کهولت، در جُحفه، گاهی به شدت لجبازی میکردند و محرم نمیشدند یا در مسجدالحرام، از گفتن حالت بیطهارتی، خجالت میکشیدند و بعد از زحمات زیاد از اطرافیان میشنیدم که اعمال را در حال ادرار، انجام میداد و... .
بنابراین، امر تصمیم پزشک دائر است بین دو محذور، اگر مجوّز بدهد، حقوقی از مدیر ـ روحانی و سایر زائران تضییع میگردد و اگر مجوّز ندهد، یک زائر دلباخته محروم از حج میشود.
آیا صرف حضور در عربستان و خوابیدن در بستر بیماری کافی است یا باید عبادتی بکند و لذتی ببرد، نه اینکه شکنجه شود و دیگران را هم بیازارد!
چنین فردی گرچه سالها چشم انتظاری کشیده، اما میشود همین زیارت را در سفر عمره هم با سهولت و دلپذیری انجام دهد.
وقتی خدای متعال، اعمال شاقّه را برداشته و تکالیف فوق طاقت نمیخواهد؛ (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)؛ (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها)، چرا پزشک مجوّز بدهد تا زائر را شرعاً ملزم و مکلّف به انجام مناسک کند؟! آیا حضور جمعیت چند میلیونی و ازدحامهای طاقتفرسا و دوری مسافت و... احراز کنندة موضوع «مشقّت فوق معمول» نیست؟
در علم اصول، یکی از ملاکهای اولویت را وجود بدل دانستهاند؛ مثلاً در مورد همراه داشتن آب کمی که ناگزیریم با آن یا وضو بگیریم و یا بدن را تطهیر کنیم، گفتهاند: وضو و غسل بدل دارد و بدلش تیمم است ولی طهارت بدن و لباس بدل ندارد. پس اولویت با مصرف آب برای تطهیر است. این مورد هم همینگونه است؛ یعنی زائرِ بیمار میتواند نایب بگیرد و اصلاً تنها جایی که در حال حیات، عبادت نیابی صحیح شمرده شده، همین حج است؛ یعنی در روزه و صیام، تا شخص زنده است روزة نیابی برای او صحیح نیست ولی حج نیابی صحیح است.
پیشنهاد نگارنده این است که تشخیص استطاعت بدنیِ زائرانِ مسن و ناتوان، تنها بر عهدة پزشک کاروان نباشد، بلکه این کار را هیأت منتخبِ هیأت پزشکی در مراکز استانها به عهده بگیرد.
3. رازداری یا محرمیّت
از خصوصیت ها و ویژگی در اخلاق پزشکی، رازداری پزشک است؛ گاهی شخصی می خواهد دیگران از بیماری وی آگاه نشوند اما لازم است بدون ترس و نگرانی آن را با پزشک در میان بگذارد و در عرف مشهور است که پزشک محرم و رازدار افراد است.
برخی از مردم تصور میکنند، پزشک نسبت به زنان مانند محارم است و رعایت محرمیت در مطبّ لغو شده است! در اینجا شایسته است میان «رازداری» و «عدم محرمیت فقهی» تفاوت قائل شویم.
4. تبیین موضوع نه تعیین تکلیف
برخی از زائران، با اندک دشواری و مشقّتی که برایشان پیش میآید، دست به دامن پزشک و روحانی کاروان میشوند؛ مثلاً اظهار می کنند: نمیتوانم رمی جمرات کنم، نمیتوانم پیاده طواف کنم و... اما دیده میشود که برخی از همین افراد توان رفتن به بازار و گشت و گذار در آن را دارند! مثلاً گاهی زائری را با ویلچر به سعی بردیم و روز بعد دیدیم همین شخص در سعی الأسواق، با بارگران، در تکاپو است!
برخی از زائران که این روحیه را دارند، در پیآن ا ند که هم حج صحیح انجام دهند و هم عذر موجّه برای خود بتراشند و بالاخره نزد خود قانع و راضی هم باشند که به تکلیفشان عمل کرده ا ند! در چنین مواردی، هشیاری و زیرکیِ پزشکی اقتضا میکند که فتوا ندهد؛ مثلاً بگوید: شما که ناتوانید از همین چادر منا هم که به طرف جمره سنگی پرتاب کنید کفایت میکند. یا شما باید نایب بگیرید و...
فقط موضوع را مشخص کند که: به تشخیص من این شخص در این حال، توان این مقدار پیادهروی ندارد. یا توان دارد؛ زیرا (بَلِ الإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَی مَعاذِیرَهُ).
روحانی هم میباید فقط حکم و موضوع را بگوید، مثلاً: برای هرکس این مسیر، غیر قابل تحمل است یا این کار غیر قابل تحمل است ولو با استمداد از دیگران، فلان تکلیف، تغییر میکند. ولی نباید بگوید: شما اینگونه هستید یا نیستید.
گاهی دیده شده که خانمهایی با اندک دشواری، تکلیف را از خود برمیدارند و میگویند: انجام رمی برای ما دشوار بود، بنابراین، نایب گرفتیم و... .
گفتنی است برخی از اعمال حج، اصلاً قابل استنابه نیست؛ مثل وقوف در منا و عرفات یا حضور در میقات.
5 . سنگ صبور بحرانها
توقع زائر در کاروان این است که به هنگام پیش آمدن مشکلات و بحرانهای غیر مترقّبه و یا معمولی که مدیر و روحانی نیز مضطرب و پریشان می شوند، پزشک کاروان سنگ صبور ایشان باشد و بکوشد با زیبا و آسان جلوه دادن سختی ها و مشکلات، نگرانی و اضطراب را برطرف سازد؛ زیرا در چنین رخدادهایی، روحانی یا مدیر ـ به دلیل مسؤولیت ـ آشفته میشوند و همین آشفتگی و پریشان حالی و اضطراب، به زائران نیز منتقل میشود و نگرانیهای ایشان مضاعف میگردد.
در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده دل، افسرده کند انجمنی را
6 . کاهندة اضطرابها
عوامل اضطراب در سفر حج فراوان است. اصولاً گفتهاند: «المسافر کالمجنون!» سفر حج، هم غربت است هم ناآشنایی با زبان مقصد، هم شرایط جدا از وطن و جدید، هم دوگانگی عقیدتی و مذهبی، هم هول و هراس جمعیت و هم اهمیت انجام اعمال صحیح با توجه به یکی دو دهه انتظار تشرف و... .
در این وانفسا و اقیانوس اضطرابها، معمولاً گفتار و احیاناً رفتار هراسناک مدیر و روحانی هم مزید بر علت میگردد.
البته مدیر و روحانی قصد خیر دارند ـ شاید برخی پزشکان هم همین شیوه را داشته باشند ـ و در بیشتر جلسات آموزشی و یا خطابههای مکه و مدینه برای اینکه زائر مطیع باشد، موضوع را دشوار جلوه میدهند. مدیر میگوید: اگر اندکی دیرآمدید یا گم شدید و یا... جان شما بر باد است و عربها شما را میربایند و... .
روحانی هشدار میدهد که اگر ذرهای یکی از گوشههای اعمال شما ساییده شود. تمام زحمات شما باطل و نکاح بر شما حرام و... میگردد.
این همه ایجاد اضطراب و ترس، به منظور رام و مطیع ساختن زائرانِ سرکش یا سرخود اِعمال میگردد و همینها بر زائران کم دل یا کم تجربه اضطراب، ترس و وحشت میآورد. انتظار است که پزشک و روحانی و مدیر، زائر را متوجه، عواقب کارهای خویش نمایند و هم در همهجا آرام بخش زائران مضطرب باشند.
7. تلاش عاشقانه
همانگونه که در اکثر موارد دیدهایم، زائر توقع و انتظار دارد تلاش پزشک در خدمت به زائران، عاشقانه و با دیدگاه برترین عبادت باشد نه بهعنوان انجام وظیفه یا رفع تکلیف که در فرض اول، هیچگاه خسته نمیشود و دایم لذت میبرد لیکن در فرض دوم، به زودی خسته میگردد و از ادامه خدمت رسانی باز می ماند.
پینوشتها :
1. حج و عمره در قرآن و حدیث، ح372
2. وسائل الشیعه، ج16، ص364، 21771 ؛ کافی، ج2، ص155، ح8
3. کافی، ج2، ص155؛ وسائل الشیعه، ج16، ص364 ؛ عبادتهای اجتماعی، ص19
4. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی1، مصطفی وجدانی، ج1، صص 97 و 98
5. اصول کافی، مترجم، ج4، ص482
6 . غررالحکم، ج6 ، ص19، ح9296