نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسنده
تاریخ ایران در دوره اسلامی / سازمان حج
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه:
«وَ لِلِهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ». (آل عمران : 97)
حج از نظر اسلام داراى اهمّیت ویژهاى است. به گونهای که در میان احکام الهى، هیچ واجب دیگرى غیر از نماز با آن برابرى نمىکند و دارای چنان جایگاه مهم
و ارزشمندی است که پیامبرخدا9 آن را بالاترین و برترین جهاد قلمداد نموده است. تفاوت مهمی که این واجب الهی با سایر احکام و عبادات دینی دارد، عبارت است از اینکه محل انجام این فریضة دینی در خارج از قلمرو سرزمینی ایرانیان واقع گردیده است و مؤمنان بناچار میبایست رنج سفر به سرزمین دوردست حجاز را تحمل کنند و برای مدت زمانی در آن منطقه ساکن شوند. لذا در اینجا موضوع تأمین یکسری از نیازهای ضروری حجاج؛ مانند اسکان، تغذیه و حمل و نقل و... مطرح میگردد که در صورت عدم تأمین این ملزومات انجام این فریضة دینی ممکن نخواهد بود.
شاید به جرأت بتوان گفت که مقولة اسکان به مراتب مهمتر از موضوعاتی چون تغذیه و تدارکات، حمل و نقل و ... میباشد؛ زیرا با تأمین محلی مناسب برای اسکان
و استراحت که بتواند نیازها را پاسخگو باشد. مدت زمان سفر برای حاجی کوتاه و توأم با آرامش گردیده و وی را قادر میسازد سختیها و مشکلات سفر و همچنین کمبودها
و کاستیها را بهگونة بهتری تحمل نماید و به عکس، چنانچه وی در محل و مکانی نامناسب ساکن شد، این سفر شیرین و فراموش نشدنی درکام وی تلخ گردیده و چه بسا از انجام صحیح برخی از اعمال و فرایض خویش نیز باز بماند. لذا میتوان گفت که موضوع تأمین محل اسکان مناسب از مهمترین موضوعات اجرایی در حج محسوب میگردد.
در این نوشته ابتدا به وضعیت اسکان حجاج در شهرهای مکه و مدینه طی دورههای قاجار و پهلوی پرداخته و سپس تغییر و تحولات بهعمل آمده در ابتدای دهه50 تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
اسکان حجاج در مدینة منوره
ظاهراً مدینة منوره از لحاظ جغرافیایی و اقلیمی، نسبت به مکة مکرمه شرایط بهتری برای اسکان حجاج داشته است. ولی بررسی سفرنامههای حجاج دورة قاجار، حاکی از این حقیقت است که از لحاظ اجتماعی شرایط مناسبی برای ایرانیان در آن شهر وجود نداشته و رفتار اهالی مدینه با شیعیان دوستانه نبوده است.
یعقوب میرزای تبریزی (منصور) درسفرنامة حج خود که مربوط به سال 1248 خورشیدی است، در خصوص رفتار اهالی مدینة منوره با ایرانیان مینویسد:
«اما حجاج رو به شهر کرده، رفتند. چون به نزدیکی دروازه رسیدند، اهل شهر، از خُرد
و بزرگ، از زن و مرد، هلهله کنان بیرون آمده، پیشواز کردند... لیکن پیشواز به عکس کرده بودند. همه از برای سنگ زدن برحجاج عجم بیرون آمده بودند. و رسم طایفه، چنان است که بهجهت راست آمدن کارشان، نذر میکنند که فلان کارم درست شود، در وقت آمدن حجاج، چند عدد سنگ برحجاج عجم اندازم!» (منصور، 1388ش، ص210).
لذا حجاج ایرانی و بهطور کلی حجاج شیعه در هنگام اقامت در مدینة منوره، ترجیح میدادند که در میان سادات نخاوله اسکان یابند؛ زیرا جدای از آرامش خاطر و امنیت، باعث میگردید تا در انجام فرایض مذهبی خود از بند تقیه آزاد باشند. به علاوه، این سکونت سبب میشد تا زائران شیعه، پولی را که بابت اجاره میپردازند، به یک شیعه بدهند و به عبارتی دیگر بدینوسیله در حد توان خود به جامعة اقلیت شیعیان مقیم مدینة منوره مساعدتی نموده باشند.
در خصوص سادات نخاوله قابل به توضیح است که آنان گروهی از شیعیان مدینة منوره هستند که از سادات حسینی به شمار میآیند و تبارشان به امام زینالعابدین7 میرسد. آنها در منطقهای به همین نام در جنوب مدینه ( شارع عوالی و شارع قربان امروز) ساکن و به علت شغل باغداری و کار در نخلستانها و همچنین تبحّر در نخلبندی، به این نام شهرت یافتهاند. (کریمی واقف، 1392ش، ص549)
میرزا داود وزیروظایف که در اسفند سال 1283خورشیدی وارد مدینه شده، در این باره مینویسد:
«در محلة نخاوله که طایفة شیعی و مردمان فقیرخوبی داشتند، منزل حاجی محمدحسین نامیکه مشتمل بود بر پنج اتاق و باغچة کوچک و سه حوض آب هم داشت، به پنج لیره برای ما منزل گرفته بودند.» (میرزا داود، 1388ش، ص155).
موضوع اقامت در میان سادات نخاوله در آن روزگار، عرفی معمول در بین حجاج ایرانی بوده است.
ابوالقاسم مرجانی در سفرنامة حج خود ـ 1292ش. مینویسد:
«به دلالت آدمهای حاجی باشی، وارد محلة سادات نخاولة بنیهاشم شدیم. درمنزل حاجی سیدرضا نام هاشمی مسکن نمودیم و فوراً قصد اقامة عشره برای اتمام عبادات خود نمودیم.» (مرجانی، 1387، ص50).
پس از سقوط ترکان عثمانی و تشکیل حکومت آل سعود ـ 1926م/1304خورشیدی ـ که همزمان با انقراض خاندان قاجار و تشکیل سلسلة پهلوی بود. علیرغم حوادث ناگواری که در سرزمین حجاز رخ داد ـ همچون تخریب بقاع متبرکة بقیع و غیره ـ روابط و مناسبات سیاسی خوبی بین دو دولت تازه تأسیس بهوجود آمد. این نزدیکی و روابط حسنه، شرایط حجگزاری حجاج ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار داد و بهطور کلی شرایط و اوضاع و احوال حجاج ایرانی در سرزمین حجاز به نسبت دوران حاکمیت ترکان عثمانی قاجار که متأثر از روابط غیر دوستانة آنان بود متحول شد.
همانگونهکه اشاره شد این تحولات سیاسی ـ منطقهای، شرایط را برای اسکان و اقامت حجاج ایرانی تغییر داد و برخوردهای قهرآمیز نیروهای دولتی و رفتارهای نامساعد اهالی منطقه نسبت به ایرانیان، بهتدریج کاهش یافت؛ بهگونهای که به مرور زمان حجاج ایرانی در سایر مناطق مدینة منوره نیز اسکان مییافتند، ولی این تحولات در تمایلات ایرانیان به حفظ روابط نزدیکشان با سادات نخاوله تغییری ایجاد ننمود و کماکان این احساس و علایق قلبی نسبت به سادات مظلوم نخاوله تا به امروز باقی است.
بهدلیل آنکه درآن روزگار، شهر مدینه فاقد هتل و مراکز اقامتی تخصصی جهت پذیرایی و اسکان حجاج بود. لذا حجاج با توجه به میزان استطاعت و تمکن مالی، عموماً در منازل استیجاری و یا باغها و نخلستانهای شهر اقامت مینمودند.
مرحوم جلال آل احمد که در دورة پهلوی دوم ـ سال 1343خورشیدی ـ به سفر حج مشرف شده بود، در سفرنامة خود ـ خسی در میقات ـ محل اسکان خود در مدینه را اینگونه توصیف میکند:
«اما این خانهایکه داریم، عمارت نوسازی است با آجرهای سیمانی. اندکی بزرگتر از خشت آجر فشاری. وسط پیهای بتونی را با آن پرکردهاند و فقط طبقة همکف تمام شده است و سفید کرده و الباقی که طبقة دوم باشد و نیمة طبقه سوّم. آجرها نمایان است و سیمکشی برق بیرون افتاده از دیوار و بیآبی جاری و باز همان صبحها و غروبها مختصر آبی در لولهها. دیروز که دوش میگرفتم، سر و صدای همسفرها درآمد. آب از کنارههای حمام نشت کرده بود زیر بساط زندگیشان، ناچار دوش گرفتن را باید تعطیل کرد. هر طبقهای یک راهرو است در وسط و اتاقها در اطراف و حمام این سمت ـ وسط راهرو ـ و مستراحی آن سمت، آخر آن، امّا مجرای مستراحها هنوز نگرفته و جای شکرش باقی است. سه دستگاه خانه است عین هم. مال آدمی به اسم سید عمر حبشیکه سیاه نیست. دو تایش را دو حملهدار ایرانی گرفتهاند؛ به یکی 700 ریال برای تمام ایام حج و سوّمی هنوز خالی افتاده و حیاط که مشترک است، دست یک عده بهرهای است که در فضای آزاد بهسر میبرند و هرخانواده دور هم با یک کاسه آب کنار باغچه حمام میکنند.» (آل احمد، 1389ش، ص29).
اما در آن روزگار همه در منازلی اینچنین، اسکان نمییافتند وهمانطورکه در سطور قبل اشاره گردید، عدهای از حجاج به باغها و نخلستانها، جهت اسکان و اقامت مراجعه مینمودند. یکی از حجاج آن روزگار در خصوص اسکان حجاج در مدینه طی سالهای اواسط دهة 40 شمسی میگوید:
«درمدینه ساختمانی برای سکونت حجاج نبود. زائران در باغها و در زیر سایة نخلها روزگار میگذراندند.» (توکلی، میقات حج، ص54).
امّا این باغها و نخلستانها چه شرایطی داشته است؟
مرحوم آل احمد در سفرنامة خویش به این باغها و نخلستانها و اوضاع و احوالشان نیز اشارهای دارد:
«در برگشتن، با جواد رفتیم سراغ باغ صفا که حجاج آنقدر حرفش را میزنند! چنان باغ، باغ ... میکردند که گمان کردم ارم شیراز است یا اصلاً خود باغ بهشت! اما نخلستانی مخروبه بود و پالایش آبی از موتورخانهای به استخری میریخت و مردم همان توی استخر در حال صابون زدن و رخت شستن. آب عین دوغاب و لولهها از همین استخر به طرف نخلستان آب برده و هرگوشهای شیری و کف کرت میان نخلها! مردم بساط پهن کرده و سایبانی از هرچه به دست برسد بر سر کشیده و بند سایبانها به تنة نخلها بسته و زن و مرد و پیرو جوان، لای هم در لولیدن. میان رختخواب و پریموس و سماور و پتو و کاسة سالاد و منقل کباب وجویها و جدولها نوعی گنداب رو و هر دسته همولایتی یکجا. یکجا از بغل لهجة اصفهانی گذشتم ـ جای دیگر از بغل یزدی ـ جای دیگر از وسط خراسانی؛ اینها حجاجی هستند که خرجشان با خودشان است و فقط مختصر پولی به یک راهنما دادهاند برای سرپرست داشتن در امور مذهبی و شبی یک ریال سعودی کرایة باغ میدهند. در عوض برای استحمام مزدی نمیدهند. به خلای عمومیشان هم سر زدم! صد رحمت به خلای مسجد شاه در بیست سال پیش و چه خاکی و چه گرمایی و چه کثافتی! عین سیزده بدر در مثلاً امامزاده داوودی که بگذاریش زیر نخلستانی در شوش! و تازه حضرات چه خوشحال که آمدهاند و در باغ سکونت کردهاند، وخود صاحب باغ یک یزدی یا اصفهانی مجاور شده و سخت چاق وسخت خوش و بش کننده. عین [آقای] شمشیری دم درچلوکبابیاش و علاوه بر باغ صاحب یک کارخانة یخ سازی ویخ کیلویی دو ریال سعودی» (آل احمد، 1389، ص40).
جعفر شهری، نویسنده و روزنامه نگاری که سالها بعد، از این محلها دیدار داشته، حکایتی مشابه و چه بسا اسفبارتر از شرح جلال آل احمد نقل میکند:
«بعد ازآن، به تماشای باغ صفا و مرجان رفتم. این دو باغ متشکل از نخلستانهایی است که با پارچه وگونیهایی آن را قطعه قطعه کرده، برای زوّار آماده ساختهاند که در زیر درختان آن منزل میکنند. زوّار اینجا هم عموماً از حجاجاند ولی با وضع بسیار فقیرانهای زندگی میکنند. فرش حصیر پارههایی است که از صاحب باغ میگیرند
و اثاثشان شکسته دریدههایی از قبیل قمقمه سوراخ و آفتابه شکسته و سفره پارههایی که همراه آوردهاند. بیشتر بلکه غالب سکنه این اماکن را ایرانیها تشکیل میدهند.
یک نفر برای بهدست آوردن یک تکه حصیرپاره دوازده اسم را ـ که خدمة باغ بودند و لازم بود که بهخاطرداشته باشد ـ آورد و به دور باغ گردید، عاقبت هم مأیوس و محروم برگشت و بر روی زمین خاکی منزل گرفت. من در این چند دقیقه توقف و تماشا اسم صالح احمد حمزه زیاد بهگوشم خوردکه مردم عقب ایشان
میگشتند و آنها هم مثل بخت از آنها رویگردان بودند. این گروه آن جماعتاند که برای دویست ـ سیصد تومان کمتر دادن، چند نفر با هم، همخرج شده، از کاروانی کناره میگیرند و به اصطلاح پی خودشان میروند و بعضیهاشان هم با فلاکت بیشتر تک روی میکنند. اگر وضع تهیة غذا و خوراک و نظافت آن مکان را تشریح کنم دلتان از هر چه حاجی است آشوب میشود. استخرکوچک کثیفی در کناری قرارداردکه ازکهنة بچه تا شلوار احتلامی وکهنة بینمازی زنها و استکان چای وکاسه بادیه خوراک، همه در همان شسته میشود و حجاج محترم ایرانی هم چون آب کثیر است و کر میباشد، با کمال رغبت از آن استفاده کرده، حتی وضو میسازند و مضمضه میکنند! در هرگوشة باغ دود و دمی برقرار است و دیگها کماجدانها برای خاطر خورندههاشان که آیا از اکل این کثافات جان سالم بدر میبرند یا نه، جوش میزنند! مستراحهای این باغ از چالههای دستی تشکیل شده و بقدری کثیف و آلوده است که یکنفر اصفهانی سدهی سرماتم به دست گرفته بود که دو روز است قضای حاجت نکردهام و نمیدانم با این وضع چه کنم؟!» (شهری، 1344، ص202)
شرایط و اوضاع و احوال براساس سفرنامه و گزارشهای تاریخی موجود تا پایان دهة 40 خورشیدی به همین نحو ادامه داشته است.
سکونت حجاج در مکة مکرمه
آنچه که در بارة برخورد مردم مکه ـ به عنوان مرکز شریف نشین ـ با حجاج ایرانی گفته شده، نشان میدهد که گروههای مختلف از شریف و دستگاه اداری او و والی مکه گرفته تا خواجگان حرم و همچنین مطوّفها و نیز تودههای مردم، به تناسب نوع مناسباتشان با ایرانیان برخوردهای متفاوتی داشتهاند. ولی بهطور کلی رفتار ایشان با ایرانیان
و شیعیان به مراتب بهتر از رفتار اهالی و حاکمان مدینه بوده است؛ بهگونهای که در شهر مکه در ایام عاشورا مجالس روضهخوانی راحتتر تشکیل میگردید تا در شهر مدینه.
همین موضوع باعث میشد که برخلاف مدینه، ایرانیان در مکه از آسایش و آرامش بیشتری برخوردار شوند و در جهت انتخاب محل و اجارة محل سکونت، معذوریتها
و محدودیتهای مدینه را نداشته باشند.
با توجه به مدت زمان تقریباً طولانیتری که حجاج در مکه مقیم میشدند، موضوع اسکان در مکه در مقایسه با مدینه از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
ویژگیهای جغرافیایی شهر مکة مکرمه؛ از جمله کوهستانی بودن آن، باعث میشدکه بنای ساختمانهای جدید، افزایش ظرفیت اسکان و تهیة مسکنِ مناسب به کندی
و سختی صورت پذیرد و همه ساله در موسم حج مسلمانان و حجاج، در این رابطه با مشکلات عدیدهای مواجه شوند.
امروزه تخریب کوههای سخت مکة مکرمه و ایجاد ساختمانهایی که پاسخگوی نیازهای حاجیان باشد، کاری صعب و سخت است، لذا میتوان اینگونه برداشت کرد که با توجه به امکانات آن روزگار، این کار به مراتب سختتر و مشکلات آن صدچندان بوده است.
محمد حسین فراهانی که در دورة قاجار ـ 1302 ق/1264 ش. ـ به حج مشرف شده، در خصوص کیفیت محلهای سکونت حجاج درمکة مکرمه ـ در حدود130 سال پیش از این ـ مینویسد:
«... خانههای این شهر از یک مرتبه [طبقه] الی پنج مرتبه است و اغلب را کرایه به حجاج میدهند. بعضی خانهها حالت کاروان سرا را دارد؛ به این معنا که قریب
پنجاه ـ شصت نفر حاجی در یک خانه جمع میشوند و هرچند نفر در یک مرتبه اتاق به اتاق مینشینند و این قسم خانهها کرایه شان ارزانتر و مناسبتر است و بعضی دیگر را دربسته به شخص مخصوص کرایه میدهند و این قسم خانهها بالنسبه گرانتراست. و رسم کرایه خانهها هم روزی نیست، بلکه هر قدر در ایام حج توقف در مکه کرد باید در این منزل باشد و کرایه خانهها از دویست ریال فرانسه که قریب یکصد و بیست تومان میشود الی بیست ریال فرانسه است و آن خانههای خوب با اسباب اتاق و میز
و صندلی و نیمکتها و مخدهها است و همة خانهها پشت بامهای خوب به جهت جای خواب دارند و بعضی خانهها پول سقا و آب هم با خود صاحب خانه است.» (جعفریان، 1389، ج5 ، 188)
بعضی از حجاج که دارای مکنت و اوضاع مالی خوبی بوده و یا از اشراف و درباریان عصر قاجاری محسوب میشدند، در ایام حج اقدام به اجارة کاخها و سکونتگاههای بزرگان شهر مکه مینمودند و ایام اقامت در مکه را به راحتی و آسایش کامل سپری میکردند. میرزا علیخان امینالدوله که از رجال دورة قاجاری و در دورهای نیز صدر اعظم مظفرالدین شاه قاجار بوده، درخصوص محل اسکان خود که متعلق به یکی از منشیان شریف مکه بود، مینویسد:
«خانة جدید البنا است و درکوچهای که سربالا به کوه میرود واقع شده و پله و درگاهی شبیه به مدخل عمارات فرنگی دارد... برای من و همراهان کافی است، با رشحات آب و تابش نور خیلی مصفاست.» (همان، ج6 ، ص459).
ساختمانهای محل سکونت حجاج، همه به این کیفیت نبودهاند. کوهستانی بودن شهر مکه موجب آن میگردید که اغلب خانهها بر روی ارتفاعات قرار داشته باشد و لذا وجود پلههای زیاد ایاب و ذهاب را برای حجاج مشکل مینموده است.
خواجه عبدالکریم کشمیری در سال1278خورشیدی مینویسد:
«خانههای مکه همین بالا خانه است. روی همدیگر ساختهاند. حیاط ندارد. این منزل که برای من گرفتهاند، چهل و شش پله میخورد، بالا میرود. امّا چون که قدری وسعت دارد قبول نمودم.» (همان، ج1، ص87)
شرایط در طول دورههای بعد نیز تغییر چندانی نسبت بهگذشته نداشته است. جلال آل احمد ـ در سال1343 خورشیدی ـ محل اسکان کاروان خود در شهر مکه را اینگونه شرح میدهد:
«خانهای که حمله دارمان گرفته در محلة سلیمانیه است. شمالی مکه، پای کوه هندی، در حقیقت خانة سه طبقه بزرگ است در سه طبقه. زنها را در طبقه اول تپانده و مردها را در دوتای دیگر و خود صاحبخانه با زن و بچهاش الآن روی بام زندگی میکنند. حمله دارمان میگفت یاروکارمند دارایی مکه است. مالیچیهای همة عالم یک جورند. بله دیگر... خانه حمامی داردکه فوری انبار آشپزخانه شده است و دوشی دارد در هر طبقه با مستراحی. در طبقة ما یک اتاق نقلی هم هست با پنجرههای ارسیدار و شیشههای رنگی... و اتاق ما دو سمت پای دیوارش صندوقهای بلند چوبی یکسره دارد که نیمکت را میماند و پیر پاتالها یا عزیز دُردانهها را رویشان میخوابانیم و الباقیمان دراز به دراز پتوهامان را میکشیم زیرمان و میخوابیم و دوریک سفرة سراسری غذا میخوریم.» (آل احمد، 1389ش، ص80)
براساس گزارشهای تاریخی، شرایط در مکه برای ایرانیان از جهت نوع منازل مورد اجاره تا پایان دهه 40 خورشیدی به همین صورت ادامه داشته است.
ـ روند نامناسب اجاره منازل و لزوم بعمل آمدن تحول در آن.
روند اجاره منازل و محل اقامت حجاج در طی سالهای مورد مطالعه و بررسی بدین صورت بوده است که حملهدار شخصاً ویا بهوسیلة عوامل زیرمجموعهاش مستقیماً وارد مذاکره با صاحبان مسکن در شهرهای مکه و مدینه میگردید و پس از بهعمل آمدن توافقات لازم، اقدام به اجاره منزل جهت اسکان کاروان خود مینمود. او بدین منظور گاه مجبور میگردید که تا یک ماه در عربستان اقامت نماید تا بدینوسیله بتواند یک مسکن مناسب که پاسخگوی نیازهای کاروانش باشد را تهیه کند و سپس با خیالی آسوده به ایران باز گردد.
در این وضعیت، مالکان عرب بودند که همة شرایط را تعیین میکردند و دائماً از طریق واسطهها و دلالها قیمتها را بالا میبردند. حمله داران نیز در این حالت مجبور بودند به روشهای مختلف با مطوفها و دلالها کنار بیایند تا بتوانند به هر نحوی که بتوانند جلوی کارشکنی آنها و ضرر و زیانهای وارده را بگیرند.
از طرف دیگر، حمله داران هم به دلیل اینکه قصد داشتند مخارجشان را کاهش دهند و سفر را ارزانتر وسودآورتر سازند. طبعاً به دنبال مسکن مطلوب نمیرفتند و به حداقلها بسنده میکردند. بدیهی است که متضرر واقعی در این میان حجاج نگون بختی بودند که بیآنکه بدانند، منافعشان قربانی زیاده خواهیهای صاحبان منازل، واسطهها و حمله داران میگردد در مکانهایی نامناسب بهسر میبردند.
در این اوضاع و احوال نه چندان مناسب، گاه دیده میشد که یک نفر به وکالت از طرف چندین حملهدار برای آنها اقدام به تهیه منزل میکرد و مسکن مورد اجاره را به قیمت بیشتر و با احتساب درصد بالایی حق دلالی در اختیار حمله داران میگذاشت.
همچنین بعضاً افرادی به واسطة روابط و زدوبندی که با دلالهای مسکن داشتند، چند خانه را رزرو مینمودند و بعد به بهای بالاتر در اختیار حملهدارهای دیگر میگذاشتند. بهطور کلی میتوان گفت که در آن دوره هیچگونه سیستم و تشکلی در جهت اجارة منسجم و جمعی منازل و تقسیم عادلانه آن بین کاروانها تعبیه نشده بود و اساساً نظارتی بر موضوع مسکن چه از نظر اجاره و چه از نظر کنترل کیفیت وجود نداشت و یا اگر وجود داشت، ضعیف و مقطعی و بدون استمرار بود.
اعمال نظارت دولتی و اعلام استانداردهای لازم در اجاره منازل
از سالهای ابتدای دهة 50 ـ بر اساس تصویبنامه راجع به شورای عالی حج مصوب 2/2/51 هیأت وزیران ـ که حج به سمت تمرکز و دولتی گردیدن حرکت نمود. فرآیند نظارت سازمان اوقاف برکلیة اجزاء و قسمتهای اجرایی حج؛ از جمله بخش مسکن آغاز گردید. در این خصوص هیأتهایی جهت تأیید منازل از طرف سازمان اوقاف به عربستان اعزام میشدند که در صورت عدم تطبیق شرایط مورد منزل اجاره با استانداردهای در نظر گرفته شده از طرف دولت با حملهدار برخورد جدی و قانونی صورت میگرفت و احیاناً فرد متخلف تهدید به الغای حق مدیریت میگردید.
در یکی از موارد تذکر کتبی به احدی از مدیران کاروانهای حج میخوانیم:
«آقای ذبیح الله معماربانی بنابر گزارش هیأت اعزامی سازمان اوقاف به عربستان سعودی، محلی که برای اسکان زائران گروه خود اجاره کردهاید برابر با ضوابط اعلام شده نیست. علیهذا مقتضی است در اسرع وقت به عربستان سعودی عزیمت نموده، نسبت به اجارة محل مناسب با توجه به ضوابط اقدام نمایید، در غیر اینصورت اجازه مدیریت شما لغو خواهد شد. ـ معاون نخست وزیر و رییس سازمان اوقاف ـ منوچهر آزمون.» (آزمون، 1353ش ، ص149).
در این حالت وحتی درزمان اوج نظارت سازمان اوقاف بر حوزة اجاره مسکن، همچنان اختلاف در سطح کیفی منازل کاملاً مشهود بود.
یکی از دلایل مهم این آشفتگی را میتوان عدم آشنایی پارهای از مدیران به بازار مسکن دانست. به همین جهت آنان مجبور بودند برای رفع نیاز و تهیة مسکن مناسب، به مدیران قدیمیکه به بازار اجاره مسکن اشرافیت کافی داشته و با مالکین و دلالان مسکن آشنایی قبلی داشتند مراجعه کنند. این حملهداران پرسابقه که صاحب تجربه بودند، در این خصوص و با استفاده از روابط و تعاملاتشان با مالکین و بومیان منطقه قبلأ چند منزل را به نام خود اجاره مینمودند و در ادامه آنها را با قیمتهای بیشتر در اختیار سایرین قرار میدادند.
بهطورکلی و با توجه به فضای دلالی و واسطهگری و مهمتر از آن به دلیل اینکه مالکین عرب، ابتکار عمل را در دست داشتند، قیمتها وضع ثابت و مشخصی نداشت و بعضاً تا 50% اختلاف در اجاره بها دیده میشد.
بررسیها نشان میدهد که عامل مهم در تشتت وضعیت مسکن زائران در آن دوره عمدتاً از عدم هماهنگی و نبود برنامهریزی در زمینة تهیه و توزیع مسکن منشأ میگرفت.
لذا با وجود جمعیت نسبتاً کم زائران درآن زمان ـ بین 11 تا 27 هزار نفر در سالهای دهة 40 خورشیدی ـ به گواهی اسناد و مدارک موجود و اظهارات حمله داران و مدیران با سابقه و قدیمی منزلهای اجاره شده در سطحی پایین و قیمتی به مراتب بالاتر از قیمت واقعی اجاره میشدند و به تناوب دست به دست میگشتند.
موضوع دیگر این بود که تقریباً همه ساله به تعداد گروههای موجود درآن سال میبایست حمله دار به عربستان عزیمت نموده و با نگرانی تمام در فکر تهیة منزل مورد نیاز کاروان خود باشد و مدت زمان قابل توجهی ـ تا یک ماه ـ را نیز در عربستان بهسر برد و لذا بدین ترتیب هزینههای اضافهای برای فرآیند تشرف حجاج بهوجود میآمد و قیمت تمام شده برای حجاج را افزایش میداد.
مدیران سازمان اوقاف که از جانب دولت مأمور به سروسامان دادن به امور حج گردیده بودند، در حوزة مسکن به این فکر افتادند که با گذاشتن سقفی برای اجاره بهای منزلهای مسکونی استیجاری حجاج، قیمتها را به اصطلاح مدیریت و کنترل نمایند.
در این رابطه اقدام به تعیین تعرفه برای منزل مورد اجارة هر کاروان نمودند. این تعرفه در مکه حد اکثر اجاره بهای مجاز 65 هزار ریال، در مدینه برای کاروانهای مدینه قبل
55 هزار ریال و برای مدینه بعد 45 هزار ریال سعودی تعیین گردید. این تدبیر هم مفید فایده واقع نگردید؛ چرا که حمله داران ناچار بودند در وقت مقتضی بهر نحو ممکن منزل را اجاره کنند و به ایران برگردند و فرصت کافی برای باقی ماندن در عربستان به مدت طولانی نداشتند. لذا حملهدار ناگزیر بود که دو سند تنظیم نماید که یکی را به شکل صوری و غیر واقعی جهت ارائه به اوقاف تهیه و تنظیم کند تا بتواند مجوز اعزام را دریافت نماید. و سند دیگری را که واقعی بود، مبنای محاسبه با مالک منزل قرار دهد.
بدین ترتیب، تعیین سقف اجاره بها هم نتوانست معضل افزایش بیرویة اجاره منازل در موسم حج را حل کند و در نتیجه حملهدار جهت تهیة منزل وارد یک معامله و بازاری
میگردید که روابط غیر رسمی و غیر اداری و قول و قرار و وعده و وعیدهای بین حملهدار
و دلال یا مطوف نقش اساسی داشت. از طرفی صاحبان منازل هم به اوضاع مسلط و واقف بودند و همة کانالها و واسطهها را میشناختند، لذا منزل خود را نگه میداشتند و بعد در وانفسای بازار وارد معامله میشدند و به هر قیمت و به هرکس که مورد نظرشان بود اجاره میدادند.
البته لازم است این موضوع هم در نظر گرفته شود که در آن دوران سطح انتظارات حجاج ومعتمرین به نسبت امروزه بسیار پایین بوده و با بررسی اسناد و گزارشهای موجود
پی میبریم که حتی سازمان اوقاف نیز در ارزیابیهای خود در خصوص کیفیت و امکانات منازل استیجاری حداقلها را در نظر میگرفته است. جالب است بدانیم که مسئولین وقت سازمان اوقاف برروی ملزومات رفاهی اولیهای چون؛ پنکه، کولر، آسانسور، حمام، دوشها، سرویسهای بهداشتی و غیره، حساسیتی آنچنانی نداشتهاند.
این روند نا مناسب در حوزة تهیه مسکن حجاج متأسفانه تا پایان دورة پهلوی کماکان ادامه داشت و حجاج ایرانی علیرغم مبالغی که هزینه میکردند، از امکانات اسکان و رفاهیات مناسبی که با پرداختهایشان متناسب باشد برخوردار نمیشدند.
برای اولین بار درسالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که کارشناسان سازمان حج و زیارت، مستقیماً و در غالب گروههای اجاره منازل و مسکن به عربستان رفتند
و اقدام به اجارة منازل نمودند وموضوعاتی چون؛ درجهبندی منازل و قیمتبندی آنها
و همچنین تعیین سرانة مسکن مورد نیاز ـ میزان فضایی که به هر زائر باید تخصیص داده شود ـ مطرح و در فرآیند اجاره منازل مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه حمله داران که مدیرکاروان نامیده میشدند، دیگر هیچگونه مسئولیتی در خصوص اجاره منازل نداشتند. و مالکان و دلالان نیز امکان ایجاد بازار سیاه و بالا بردن کاذب قیمتها را پیدا نمیکردند.
نتیجه گیری:
بدون تردید همواره موضوع تهیة محل اسکان مناسب در شهرهای مکه و مدینه، در ایام حج، برای حجاج از اهمیتی خاص برخوردار است. در اینجا این سؤالات اساسی مطرح میشود که در دورههای تاریخی مورد نظرچه شرایطی برحوزة اجاره مسکن مورد نیاز حجاج ایرانی در سرزمین حجاز ـ شهرهای مقدس مکه و مدینه ـ وجود داشته؟ و همچنین فضای حاکم و نوع تعاملات اهالی این شهرها با ایرانیان چه شرایطی را رقم میزده است؟
بررسیها حکایت از آن دارند که در دورة قاجار شهر مکه با وجود کوهستانی
و نامناسب بودن فضای فیزیکی ولی بدلیل تعامل بهترمردمان آن با شیعیان به نسبت مدینه مکانی مناسبتر و دلنشینتری برای حجاج ایرانی بوده است. این موضوع در سفرنامههای حجاج کاملا مشهود است. حجاج ایرانی در دوره قاجار عمومأ در مدت اقامت در شهر مدینه در منطقه سادات نخاوله اسکان یافته و به گونهای به ایشان پناه میبردهاند. شرایط مذکور در دورة پهلویها و با وقوع تحولات سیاسی ـ منطقهای بتدریج بهبود یافت.
شرایط اجاره منازل و نوع تعاملات حمله داران با مالکان و دلالان مسکن نیز
در طول دورههای تاریخی متأسفانه شکلی نامطلوب داشته است. در چند سال اخیر نیز مالکان عرب و واسطهها با ایجاد بازار سیاه و بالا بردن کاذب قیمتها موجبات ضرر و زیان حجاج را فراهم میکردند. این وضع به شیوة گذشته تا پایان دهة40 خورشیدی باقی بود. از ابتدای دهة 50 خورشیدی با تسلط سازمان حج و زیارت بر امور حج سعی فراوانی شدکه فرآیند اجاره منازل ضابطهمند شود. ولی علیرغم ایجاد تأثیرات مثبت، بخاطر عدم الگو و برنامه ریزیِ مدون، توفیق چندانی حاصل نگردید و شرایط کماکان و به همین منوال تا زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 ادامه داشت.