نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی / جامعة المصطفی العالمیة
2 دانش پژوه دکتری قرآن و مستشرقان / جامعة المصطفی العالمیة
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
حج، به معنای قصد اماکن مقدس، از دیر زمان در میان اقوام سامى، رایج و جزو شعائر بوده، در ادیان آسمانی جایگاه ویژه داشته و یکی از مهمترین فروع دین اسلام است. پیشینة حج را میتوان با تاریخ حیات انسان پیوند داد. به بیان قرآن کریم نخستین خانهای که برای مردم بنا شده، بکه در مکه است که نامی از نامهای کعبه است، )آلعمران : 96( که از همان آغاز حیاتِ انسان در زمرة شعائر موحّدان و پیامبران خدا، از آدم7 تا خاتم9 بوده است. اگرچه در اسلام عبادات اجتماعی، مثل نماز جماعت و نماز جمعه و نماز عید وجود دارد؛ اما «حج» از همه باشکوهتر و گستردهتر و پرشورتر است. با نگاهی به آنچه در قرآن کریم و احادیث معصومان: دربارة حج آمده است، شاید بتوان حج را به نمونه و مدل کوچکی از اسلام تشبیه کرد و شاید بتوان گفت که حج «مینیاتور»ی کوچک از اسلام بزرگ است. )حداد عادل، 1378ش، بیتا، بیجا) بهرهگیری صحیح از حج میتواند احیاگر روح توحید در دلهای از خدا رمیده و معنویتگمکرده، نزدیککنندة امتِ متفرق اسلامی، و عزتبخش مسلمانان و رهاییبخش آنها از وضعیت نابسامان کنونی در عرصههای مختلف دینی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باشد.
شاید درست به همین دلیل باشد که از قدیم مورد توجه خاص بیگانگان؛ اعم از موافق و مخالف اسلام، بوده است. این مطلب از آثار متعدد و متنوع غیر مسلمانان؛ چه در قالب سفرنامههای اولیه و چه آثار تحلیلی و انتقادی دوران متأخر، به خوبی آشکار و نمایان است.
پیشینة پژوهش
دربارة پیشینة این بحث و توجه اندیشمندان مسلمان به حج و مسائل آن، میتوان از دو زاویه نگریست؛ نخست پرداختن به حج و مسائل آن از نگاه دروندینی و بهعنوان یکی از آموزهها و شعائر اصلی دین مبین اسلام است و دوم توجه به آثار و آرای محققانِ غیر مسلمان دربارة حج و مسائل آن و بررسی و نقد آنهاست.
در قسمت نخست، به دلیل اهمیت و جایگاه والای عبادی و سیاسی ـ اجتماعی حج، شاهد انبوهی از مباحث؛ اعم از فقهی و تاریخی، در قالب مناسک حج، حج و جایگاه آن در قرآن و اسلام، تاریخ و جغرافیای اماکن مربوط به شعائر حج و سفرنامهها و... ، در این زمینه هستیم که حتی یک تعریف اجمالی این آثار خود نیازمند اثری سترگ است که خارج از توان و موضوع این تحقیق است.
اما در قسمت دوم که ناظر به آثار و آرای محققانِ غیرمسلمان و بررسی و نقد آنهاست، اثر مستقلِ برجستهای قابل مشاهد نیست. شاید تنها مورد قابل ذکر در این بحث، کتاب «مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی» با ترجمة محمدرضا فرهنگ باشد که به همت حوزة نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، در سال 1384ش، انتشار یافته است. این اثر در واقع، ترجمة دو بخش مکه و مدینة منوره، از «موسوعة العتبات المقدّسه» است؛ علاوه بر این، ناظر به سفرنامههای اروپاییان سدههای گذشته است و فاقد توجه به آثار و آرای جدید و معاصر است.
در حقیقت، بحث حج از نگاه «دایرة المعارف قرآن» که اثری متعلق به سدة بیست ویکم است، کاملاً جدید و بکر است؛ همانگونه که توجه به آرای «جرالد هاوتینگ» در باب حج، نیز پیشینهای ندارد یا حداقل نویسندگان این سطور به آن دست نیافتهاند.
نگاهی به کتابشناسی حجّ مستشرقان
خاورشناسان دربارة زوایای گوناگون و گستردة حج و مکانهای مقدس اسلامی در مکه و مدینه، آثار متعددی را در قالب کتاب و مقاله تدوین کردهاند. این آثار در ابتدا بیشتر در قالب سفرنامهنویسی و توصیف ظاهری مکانهای اسلامی و اعمال عبادیِ مسلمانان بوده، (الخلیلی، مترجم: محمدرضا فرهنگ، 1384ش.) لیکن به مرور زمان، در کنار تشکیک در دیگر معارف اسلامی، شکل نقدی و تشکیکی گرفته است. در اینجا برخی از آثار که بگونهای خاص به موضوع حج و مکانهای مربوط به این آیین الهی و ابراهیمی پرداختهاند، نام برده میشوند:
1. هورخرونیه، ک. سنوک، صفحات من تاریخ مکه المکرمه (2جلد)، تعریب: محمد محمود السریانی، معراج نواب مرزا، ریاض، دارالملک عبدالعزیز، 1419ق/1999م
اصل این اثر به زبان آلمانی نوشته شده که بین سالهای 1888 تا 1889م، در دو جلد، در لاهة هلند انتشار یافته است.
2. اُریس، لئون، حج، لندن 1984م
Haj, London, Corgi Bks. 1984, by Uris, Leon
3. متِسون و میلنی، برداشتها از حج، سنگاپور، موسسة مطالعات آسیای جنوبشرقی 1984م
Perceptions of the Haj, Singapore, Institute of Southeast Asian Studies 1984, by V. Matheson and, A.C. Milney
4. پیترز، ف. ای، حج: حج مسلمانان به مکه و اماکن مقدس، نیوجرسی، انتشارات دانشگاه پرینستون 1994م.
The Hajj: the Muslim Pilgrimage to Mecca and the Holy Places, New Jersey, Princeton University Press 1994, by F. E. Peters
5 . پیرسون، مسافران پارسا: حج در زمانهای نخستین، دهلینو، انتشار: ناشران استرلینگ 1994م.
Pious Passengers: the Hajj in earlier times, New Delhi, Sterling Publishers 1994, by M. N. Pearson
6 . وُلف، مایکل، حج، سفر یک آمریکایی به مکه، 1998م
The Hadj, An American's Journey to Mecca, 1998, by Michael Wolfe
7. لینگز، مارتین، مکه از پیش از نزول تورات تا کنون، ترجمه: سعید تهرانی نسب، تهران، انتشارات حکمت 1395ش. = 1437ق.
Mecca: From Before Genesis until Now (2004), Archetype, by Martin Lings
8. پورتر، وِنیشیا و سیف، لیانا، حج: مجموعه مقالات، بریتانیا، هاکلی 2013م.
The Hajj: Collected Essays, The Trustees of the British Museum 2013, Edited by Venetia Porter and Liana Saif
9. پیترز، ف. ای، مکه: تاریخ ادبی سرزمین مقدس مسلمانان، انتشارات دانشگاه پرینستون 2017م.
Mecca: A Literary History of the Muslim Holy Land, Princeton University Press, 2017, by F. E. Peters
10. متیوز، دیوید، راهنمای حج و عمره در راه خدا، بیجا، بیتا، نویسنده: انیس دیوید متیوز
A Guide for Hajj and Umra dedicated to the cause of Allah, by Anees David Mathews
جرالد هاوتینگ
در میان انبوه مستشرقانی که در باب حج دست به تألیف زده و اظهار وجود کردهاند، جرالد هاوتینگ (Gerald R. Hawting)، اسلامشناس و شرقشناس انگلیسی، متولد سال 1944م. است. او در دانشگاه لندن تحصیل کرده و دکترایش را زیر نظر برنارد لویس (Bernard Lewis) و جان ونزبرو (John Wansbrough) در 1978م به اتمام رسانده است. زمینههای مطالعاتی وی عبارتند از: رشد اسلام در خاورمیانه، شرح زندگی پیامبر9 تاریخ اسلام قبل از دورة مدرن و تاریخ خاورمیانه. وی در حال حاضر استاد بازنشسته تاریخ خاورمیانه و خاور نزدیک در «مرکز مطالعات شرقشناسی و آفریقایی لندن» است. (https://www.soas.ac.uk/staff/staff31081.php)
هاوتینگ دارای آثار متعددی دربارة اسلام است که برخی از آنها عبارتند از:
750 (1986) - The First Dynasty of Islam: The Umayyad Caliphate AD 661
امویان، نخستین دودمان حکومتگر در اسلام(661 ـ 750م)، مترجم: عیسی عبدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵ش.Approaches to the Quran, ed. (1993)
رهیافتهایی به قرآن، جرالد هاوتینگ، عبدالقادر شریف؛ به کوشش و ویرایش مهرداد عباسی، انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۸۸ش.
"John Wansbrough, Islam, and monotheism," in Quest for the Historical Muhammad, edited by Ibn Warraq (1997)
[مقاله] «جان ونزبرو، اسلام و توحید» در کتاب «در جستجوی محمد تاریخی» اثر ابن وارق، 1997
The Idea of Idolatry and the Rise of Islam: From Polemic to History, Cambridge University Press (1999)
بتپرستی و ظهور اسلام: از جدل تا تاریخ، انتشارات دانشگاه کمبریج، 1999
The Development of Islamic Ritual, (Aldershot: Ashgate, 2006) (The Formation of the Classical Islamic World, 26)
«رشد آیینهای اسلامی»، الدرشات: اشگیت 2006
The Origins of the Muslim Sanctuary at Mecca, in Studies on the First Century of Islamic Society, Edited by G. H. A. JUYNBOL, 1982 (PAPERS ON ISLAMIC HISTORY 5), pp. 23 ـ 47
خاستگاه اماکن مقدس اسلامی در مکه، نشر یافته در: مطالعاتی دربارة سدة نخستِ جامعة اسلامی، ویراستة خوتیر ینبُل، 1982
مقالات وی در دایرةالمعارف قرآن لایدن، عبارتند از: کفاره (Atonement)؛ گوساله سامری (Calf of Gold)؛ بتپرستی و بتپرستان (Idolatry and Idolaters)؛ اصنام و شمایل (Idols and Images)؛ کعبه (Kaba)؛ سوگند (Oaths)؛ احزاب و فراکسیونها (Parties and Factions)؛ حج و عمره (Pilgrimage)؛ عربستانِ پیش از اسلام و قرآن (Pre ـ Islamic Arabia and the Qurān)؛ سنت و عرف (Tradition and Custom)؛ و پرستش (Worship).
مفهوم شناسی
جرالد هاوتینگ در مقالة «حج و عمره»، (Hawting, Gerald, Vol.4, pp.91-100, 2004) پس از تعریف حج، بیان میکند که واژة حج 9 بار و عمره 2 بار، آنهم در یک آیة (بقره : 196)، در قرآن آمده است. اما چند صیغة اسمی و فعلی مرتبط با هریک از این دو واژه نیز در قرآن وجود دارد. لغتشناسان سنتی عرب: «حجَّ» و «اِعتَمَرَ» را قصد سفر به مکانی (به خصوص حرم) با انگیزة زیارت معنا کردهاند.
هاوتینگ معتقد است که این معنا احتمالاً بازتاب مناسک مسلمانان است و معنای دقیق این واژهها نیست. معانی احتمالی، با توجه به عربی متأثر از عبری یا زبانهای جنوب عربستان چنین است: 1. حرکت آرام دستهای از مردم دریک خط؛ 2. حرکت دایرهوار؛ 3. رقص یا جشن.
وی اظهار میکند که ریشة «حج» بر عمل رقص یا حرکت آرام دور قربانگاه یا دور دیگر اشیای آیینی دلالت دارد و با طواف کعبه مرتبط است. در کتاب مقدس، کلمة عبری «حج» معمولاً فقط به عید یا جشن ترجمه شده است. ممکن است به معنای مشارکتکنندگان در سفر زیارتی به مکانی، بیتالمقدس یا جای دیگر، که در آن حج گزارده میشود، نیز باشد (خروج 23:14 ـ 17؛ تثنیه 16:16). در پرتو این معنا، حج عربی را هم میتوان گونهای «جشن زیارتی» تلقی کرد. ریشة عربی «ع ـ م ـ ر» را به سختی میتوان به معنای عمرة عربی مستند کرد (Ibid).
قرآن و مناسک حج
در آیات قرآن جزئیات کافی برای ایجاد یک طرح کلی، حتی برای آن دسته از مناسک مورد اشاره هم وجود ندارد، لذا تفصیل احکام اسلامی مربوط به حج و عمره اساساً مبتنی بر عبارتهای قرآنی نیست (Ibid). وی در مقالة «عبادت» (Ibid. vol. 5, pp. 555-7, 2006) بیان میکند که قرآن به ندرت به جزئیات اعمال عبادی پرداخته است. ظاهراً فرض را بر این میگذارد که این اعمال جزو روند معمول زندگی دینی بوده و شکلِ انجام آنها از قبل معلوم است.
در دیدگاه سنتی این جزئیات از سنت پیامبر اخذ میشوند که در احادیث و اخبارِ زندگی وی مضبوط است. اما در دیدگاه مقابل، بدیلِ دیدگاه سنتی، میتوان نظر داد که این مطلب نتیجة تحول رویههای جامعهاند و منابع مکتوب نیز نتیجة کار عالمانی است که بین این رویههای موجود در جامعه و متونِ در دسترسشان پیوند برقرار کردهاند (Ibid).
شبهات مناسک حج
هاوتینگ مدعی است که گاه به نظر میرسد تفاوتهایی میان عمل مسلمانان یا آموزههای فقهی و پارهای از مطالب قرآنی وجود دارد. در تطبیق آیات قرآن بر شکلهای واجب حج و عمره و نیز برخی مکانهای مربوط به هر کدام از این دو، مشکل وجود دارد؛ و مفسران برای حل این اختلافها شگردهایی دارند (bid, vol, 4, pp. 91-100, 2004) برخی از این تعارضهای ظاهری که مؤلف مدعی شده است عبارتند از:
واژگان و اصطلاحات
در میان شبهاتی که مطرح میشوند، برخی مربوط به واژگان و اصطلاحات خاصی است که به حج و عمره مربوط میشوند که در اینجا به دو مورد، «بکه» و «حج اکبر»، اشاره میشود:
بکه
در آیة 96 سورة آل عمران «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمین»؛[1] چرا قرآن از واژة «بکه» استفاده کرده است؟ توضیح مفسران حاکی از این است که بدون شناخت واقعی سعی در ربط دادن مفاد آیات به مناسک حج مسلمانان دارند (Ibid).
حجّ اکبر
همین وضعیت در تفسیر اصطلاح «حج اکبر» در آیه 3 توبه نیز قابل مشاهده است: «وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْـرِکینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیرُ مُعْجِزِی اللهِ وَ بَشّـِرِ الَّذینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلیم».[2]
تفسیرهای ارائه شده در باب مراد از «حج اکبر»: 1. روزهای خاص مثل وقوف در عرفه، عید قربان و غیره؛ 2. غالباً گفتهاند مراد حجی است که به رهبری ابوبکر بلافاصله بعد از فتح مکه صورت گرفت؛ 3. حج اکبر همان حج و یا حج همراه با عمره است و حج اصغر نیز عمره یا حج بدون عمره است.
آیات
هاوتینگ برخی از آیات را نیز متذکر شده، مدعی است که در تفسیر و تطبیق قسمتهای اصلی این آیات به مناسک حج، اشکال و اختلاف وجود دارد:
1. در آیة 158 سورة بقره (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ الله فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلیمٌ»،[3] عبارت «لاجُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما) محل بحث است، چرا در جاییکه در اسلام بهلحاظ فقهی، بدون هیچ اختلافی بهعنوان یکی از اجزای واجب و اصلی حج و عمره است، گفته شده «خطا و گناهی نیست».
وی در ادامه به حدیثی اشاره نموده که عایشه برداشت عروة بن زبیر را به شدت رد میکند؛ آنجا که عروة بن زبیر گفته است: اگر کسی سعی بین صفا و مروه را بجا نیاورد، بر او مشکلی نیست. سپس به بیان شأن نزولهای مختلف این آیه و باور برخی بر استحباب و عدم وجوب آن میپردازد، البته ایشان هیچ منبع و یا مذهب و یا فردی را مشخص نمیکند!
2. بحث در آیة 196 سورة بقره (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِله...)؛ این است که آیا عمره نیز مانند حج واجب است یا مطابق برداشت اکثریت، مستحب میباشد؟
برخی از طرفداران اختیاری عمره، واژة عمره را مبتدا گرفته و چنین معنا کردهاند که «حج را به پایان برسانید اما عمره برای خداست...».
برخی دیگر از قائلان اختیاری عمره، با توجه به قرائت معیار، مفعول بودن عمره را حفظ کردهاند، اما «أَتِمُّوا» را اینگونه معنا کردهاند که «وقتی مسئولیت انجام حج یا عمره را پذیرفتید آن را به پایان برسانید.» این گروه معتقدند آیهای که وجوب حج را حداقل برای یک بار، برای هر مسلمانی ثابت میکند، این آیه نیست بلکه آیة 97 آلعمران است که میفرماید: (فیهِ آیاتٌ بَیناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِله عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِی عَنِ الْعالَمینَ).[4]
3. ادامة آیة 196 بقره (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِله فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی فَمَنْ لَمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا الِله وَ اعْلَمُوا أَنَّ الله شَدیدُ الْعِقابِ)[5] که بحث احصار (راغب اصفهانى، تحقیق: داودى، 1412ق، صص9-238).[6] (بازداشته شدن و ماندن از ادامة حج) و شرایط آن را بیان میکند.
الف: شرایط احصار کدام است؟ 1) بیماری شخص یا مرکبش، مشکلات مالی؛
2) وجود دشمن یا حاکم ظالم؛ 3) همة موارد.
ب: هاوتینگ میگوید: نزول این آیه در صلح حدیبیه بوده که مانع عامل انسانی شد
و قربانی پیامبر9 و صحابهاش نیز در حدیبیه که خارج از محدودة حرم است صورت گرفت؛ پیامبر9 هم سال بعد مکه رفت و «عمرة القضاء = عمرة القضیه» بهجا آورد. بنابراین، این روایت با احکام مقرر در آیة 196 بقره دربارة شخصی که از اتمام حج و عمره بازمانده، در تعارض است؛ زیرا طبق آیه، چنین شخصی تا قربانیاش به زمان و مکان ذبحش نرسیده، محرمات حال احرام از وی مرتفع نمیشود.
حال میان فِرق اسلامی نیز اختلاف شده که اولویت با روایت مبین رفتار پیامبر9 در حدیبیه است یا با احکام مقرر در آیه و یا با آنچه که شرایط اقتضا میکند؟
در حالیکه مالکیها روایت را ترجیح دادهاند و فقط بیماری را استثنا کردهاند، ولی در غیر بیماری نباید از حال احرام خارج شود، بقیه آیه را ترجیح دادهاند.
4. اختلاف اهل سنت و شیعه در بحث متعةالنساء و متعةالحج، بر مبنای آیة 196 بقره (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِله فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی فَمَنْ لَمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا الله وَ اعْلَمُوا أَنَّ الله شَدیدُ الْعِقابِ)[7] و آیة 24 سورة نساء (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ کِتابَ اللهِ عَلَیکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیکُمْ فیما تَراضَیتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ إِنَّ الله کانَ عَلیماً حَکیما).[8] (ibid, vol. 4, pp. 91-100, 2004)
هاوتینگ، ضمن بیان شبهاتی پیرامون مفهومشناسی حج، مشکل تطبیق برخی مکانها با حج امروزی و ناسازگاری برخی آیات با اعمال حج امروزی مسلمانان، در نهایت، ریشة بحث را بنوعی مبنایی میداند.
وی بر این باور است که با توجه به کمبود یا نبود مطالب تفصیلی در آیات راجع به حج و عمره، داوری دربارة این مطلب مشکل است که تا چه اندازه این آیات مبین همان مناسکی باشند که در مکانهای امروزی انجام میگیرند. مکانهایی؛ مانند زمزم، منا، وقوف و رمی جمرات، هیچگاه در قرآن ذکر نشدهاند، بلکه معلوم نیست آن اسامی هم که در قرآن آمده، بر همان چیزهایی دلالت کنند که در اسلام رایج وجود دارند. در اینباره دو دیدگاه عمده وجود دارد:
الف: مطابق دیدگاه رایج میان غالب مسلمانان و نیز افراد همسو با این دیدگاه، دلیل اساسی مبتنی بر این پیشفرض استوار است که پیامبر9 بعد از تسلط بر مکه
و دیگر مکانهای مربوط، در مناسک حج و عمرة آن زمان تغییر اساسی نداد بلکه تنها تغییراتی جزئی و حاشیهای در مناسک ایجاد کرد.
ب: در مقابل نظر فوق، دیدگاه اسنوک هورخرونیه و ولهاوزن و برخی دیگر از پژوهشگران، قابل ذکر است؛ به باور این گروه، تغییراتی که برای بازشناسی حرم مکه به عنوان حرم اسلامی ایجاد شد، بسیار بیشتر بودهاند. شواهدی دلالت بر این دارد که پارهای از مکانهای مقدس و مناسکی که اساساً از هم مستقل بودند با هم یکی شدند و مناسک بگونهای مقرر شد که نقطة تمرکز آنها بر کعبه در مکه باشد. مطابق این دیدگاه، حج در اصل هیچ ارتباطی با مکه یا کعبه نداشت، بلکه مربوط به کوه عرفات یا سایر مکانهای مقدسی بود که با مکه فاصله داشتند؛ و این عمره بود که مناسکی داشت که به کعبه مربوط میشد.
طبق این دیدگاه، آیة 158 سورة بقره (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ الله شاکِرٌ عَلیمٌ»[9] در اصل آغاز این فرایند را نشان داده و بازتاب دهندة اعتراضهای کسانی است که مخالف این ادغام بودند (Ibid).
این دیدگاهی است که بهنوعی از سوی مستشرقانی مانند کرون و کوک در کتاب «هاجریسم» (Crone, Patricia and Cook, M. A., Hagarism, 1977) و جان برتُن در «جمع قرآن» ((Burton, John, pp. 12, 16, 30-31, 1977 و خودِ هاوتینگ در کتاب «بتپرستی و ظهور اسلام» (Hawting, Gerald, Press (1999))، همه از شاگردان جان ونزبرو، و نیز فرانسیس ادوارد پیترز در کتاب «حج: حج مسلمانان به مکه و اماکن مقدس» (Peters F. E., p 3-41, 1994) نیز ارائه شده است.
با مطالعة آرای هاوتینگ در آثار وی، باید گفت که غالب دیدگاههای وی دربارة حج و مسائل مربوط به آن، به نظریة او در باب خاستگاه اسلام و قرآن بازمیگردد؛ وی در مقالة «کعبه» به این مطلب تصریح میکند. (Hawting Gerald R., vol. 3, p. 79, 2003) و باز دیدگاه وی حاکی از اعتقاد وی به تطور و تکامل طبیعی و تدریجی دین اسلام از بتپرستی به یکتاپرستی است و ظاهراً اعتقادی به وحیانی بودن قرآن و دین اسلام ندارد. وی در مقالة «عربستانِ پیش از اسلام»، دیدگاههای مختلف در اینباره را بیان میکند. یکی از مؤثرترین نظریهها این است که شرک و بتپرستی عربها به تدریج تا زمان پیامبر9 دچار افول شده و به همین دلیل، دین پیامبر9 قادر به پاسخگویی و تأمین نیازهای معنوی و اخلاقی جامعة عرب، در سدة نخست اسلامی بود؛ یعنی ما شاهد گرایشهای یکتاپرستانة مشرکان هستیم؛ از جمله مورد حنفاء، که این دال بر نظریة تکامل طبیعی دین است. یولیوس ولهاوزن با کتاب «بقایای بتپرستی عرب»، در شکلگیری این نظریه تأثیرگذار بوده است. این تحول و تکامل دینی، گاه به صورت گرایش مشرکان از بتپرستی به توحید و بهعنوان یک تحول و بالندگی طبیعی ترسیم میشود که فرایندی برای همة جوامع است؛ گاه نیز به دلیل تأثیرپذیری جامعة عرب از جوامع توحیدی خارج از عربستان توصیف شده است؛ و گاهی هم بیان شده، به رغم بتپرست و مشرک بودن اکثر اعراب، نوعی شکل ابتدایی از توحید در میان آنها باقی بوده است. (Ibid, , vol. 4, pp. 253-261, 2004)
در مقالة بتپرستی و بتپرستان نیز از مکدونالد(Macdonald D. B., vol.1, pp. 302-11,2004) نقل میکند که: «دین مکه در زمان محمد9 از بتپرستیِ صرف فاصله داشت». وی در ادامه به نوعی به تبیین نظریة تکامل دینی میپردازد و اینکه اعراب در زمان پیامبر9 در حال گذار از مرحلة چند خدایی و بتپرستی و رسیدن به مرحلة دین توحیدی و یکتاپرستی بودهاند.(Hawting Gerald R, 2, pp. 475-80, 2002)
بررسی
در این تحقیق سعی شد تا آرا و دیدگاههای هاوتینگ که بنوعی نمایانگر آرای دیگر مستشرقان نیز هست، در موضوع حج، از آثار متعدد وی اصطیاد شده و اشکالات مطرحشده از سوی او و همفکرانش بیان گردد. در طرح این به اصطلاح اشکالات یا شبهات نیز از موارد جزئی شروع و در نهایت به رأی اصلی و نظریة هاوتینگ دربارة خاستگاه قرآن و اسلام رسیدیم که منشأ دیدگاه وی در حج نیز میباشد.
همانگونه که بیان شد هاوتینگ از شاگردان ونزبرو و برنارد لویس است که هر دو جزو منتقدان سرسخت قرآن و اسلام هستند؛ وی با ذهن نقادش و بهرهگیری از روشهای اساتیدش، بویژه روش تحلیل ادبی ونزبرو، تعالیم اسلامی را مورد تشکیک قرار میدهد. از نکات قوت تحقیق وی هدفمند و روشمند بودن آن و نیز تسلط نسبی وی بر منابع تاریخی، موضوعات و آیات قرآنی و نیز تفسیر قرآن و بهرهگیری از آنها در تحقیقاتش است.
شاید پرداختن به تک تک اشکالات و یافتن پاسخ آنها مفید باشد لیکن اولا نیاز به تفصیل دارد که از حد یک مقاله خارج است، ثانیاً: چیزی که مهم است، توجه به نظریة اصلی وی در باب خاستگاه قرآن و معارف اسلامی و نقد و بررسی آن است. بنابر این، ضمن بیان نکتههایی، به بررسی دیدگاه و آرای وی میپردازیم:
1) هاوتینگ با وجود اشکال بر معنای اسلامی حج، خود نیز معنای دقیق و روشنی را ارائه نکرده، و تنها به ذکر چند احتمال اکتفا میکند. علاوه بر این، حج دارای پیشینهای بس طولانی است و یک رسم یا عبادت کاملاً بدیع و تأسیسی از ناحیة اسلام نیست تا برایش نامی کاملاً عربی اسلامی بجوییم. تاریخ پیدایش مکه و شکل عبادی حج، در سنت اسلامی، طبق برخی روایات، به دوران حضرت آدم7 بازمیگردد؛ (صفری فروشانی، نعمتالله، ص13 به بعد، 1386ش)، قرآن به تعمیر آن توسط ابراهیم و اسماعیل8 تصریح میکند. (بقره: 127 و 125)
علاوه بر این، از کلمات معصومین: نیز قدمت کعبه و حج قابل تأیید است. امیر مؤمنان، علی7 در اینباره میفرماید: «آیا مشاهده نمىکنید که خداوند سبحان، انسانهاى پیشین؛ از آدم7 تا آیندگان این جهان را با سنگهایى در مکّه آزمایش کرد... سپس آدم7 و فرزندانش را فرمان داد که به سوى کعبه برگردند و آن را مرکز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند.» (نهجالبلاغه، ترجمه: محمد دشتی، خطبه 192)[10] بیانات امام علی7 در این خطبه، بهنوعی مبیّن بنای کعبه و قدمت آن، قبل از حضرت آدم7 و فرزندانش میباشد. در احادیث نیز آمده است که فرشتگان پس از حج آدم، به استقبال وی آمده و عرض کردند: (یا آدَم بَرِّ حَجّکَ، طِفْ، فَقَدْ طِفْنا بِأَلْفَی عامٍ)؛ «ای آدم، نیک و پذیرفته باد حج تو، طواف کن که ما نیز دو هزار سال پیش از تو طواف کردیم.» (کریمی واقف، رضا، ج 37، ص17، 1380)
2) دربارة بیان کلیات مسائل عبادی در قرآن و نپرداختن به جزئیات، نخست واضح است که لازمة جهانی و جاودانی بودن یک کتاب، طرح اصول اساسی و کلیات ضروری است و درگیر مسائل جزئی وابسته به شرایط و اقتضائات خاص شدن معقول به نظر نمیرسد. دوم اینکه منبع احکام عبادی اسلام تنها قرآن نیست بلکه سنتِ پیامبر9 بهعنوان مبین و مفسر قرآن[11] نیز یکی از منابع مهم در این زمینه است. سوم اینکه حج یک رسم یا عبادت کاملا بدیع و جدید نبود و چهارم اینکه پیامبر9 خودش حج صحیحِ اسلامی ـ ابراهیمی را آموزش داد و برخی از مستشرقان، از جمله آقای «دوین استوارت» در مقالة «حجة الوداع» به این مطلب تصریح دارد (Stewart, Devin J, vol. 2, pp. 178-180, 2002).
3) در مورد استفادة قرآن از واژة «بکّه» برای اشاره به مکه نیز باید گفت در منابع اسلامی حدود هشتاد نام برای مکه ذکر شده که این حاکی از اهمیت آن نزد عربهاست. (صفری فروشانی، همان، صص24ـ 18) البته عالمان و مفسران مسلمان برای هرکدام از این نامها حکمتها یا مناسبتهایی را ذکر کردهاند که صحت یا عدم صحت این نسبتها دخلی به واقعیت انتسابشان به مکه نداشته و یا موجد اشکالی نسبت به مناسک حج نمیشود. (طباطبایى، محمدحسین، تفسیر، چ2، ج3، ص350، 1390ق؛ زمخشری، محمودبن عمر، چ 3، ج1، ص 387، 1407 ق)، علاوه بر این، باید متذکر شد که استفادة قرآن از واژة «بکّه»، اشارهای پرمعنی به قدمت و عظمت مکه و آیین حجّ ابراهیمی در میان ادیان سابق است؛ چنانکه در عهد عتیق، در باب 84 مزامیر داوود، عنوان «بکه» آمده است که اشاره به مکة امروزی بعنوان یکی از عبادتگاههای یهودیان است که توسط جدشان ابراهیم7 بنا شده است. (لینگز، مارتین، ص 18، 29 و 30، 1395ش).
بنابر این، اشکال هاوتینگ به استعمال واژة «بکه» در قرآن و مبهم خواندن آن، فقط بهدلیل حاشیهنگاریهای برخی از مفسران و لغتشناسان در باب معنای بکه
و ارتباط احتمالی آن با مکه، بیش از آنکه یک اشکال علمی جدی باشد، نوعی اشکالتراشی و تقویت در ایجاد تردید به نظر میرسد.
4) در مورد «حج اکبر»، تا حدی حق با هاوتینگ است؛ زیرا میان مفسران، هم دربارة روز «حج اکبر» و هم در مورد سال آن، گفتگو و بحث مطرح است. (مکارم شیرازى، ناصر، چاپ10، ج7، ص288به بعد،1371ش) اما نظر غالب و آنچه از روایات متعددِ نقلشده از طرق اهل بیت و اهل سنت برمیآید این است که منظور از آن روز دهم ذى الحجه، روز عید قربان، و به تعبیر دیگر «یوم النحر» است. (مقاتل بن سلیمان، ج2، ص156، 1423 ق؛ قمى، على بن ابراهیم، چ3، ج1، ص282، 1363ش)
علامه طباطبایی= ، ضمن یادآوری آرای مختلف مفسران در اینباره، مینویسد: «زیرا با وجود تفاسیر گوناگون، وضع روز دهم بهگونهای است که آیة شریفه را به سوى خود منصرف مىسازد و از شنیدن کلمه «روز حج اکبر» آن روز خاص به ذهن تبادر میکند، چون تنها روزى که عموم زوار حج را در خود فرا گرفته باشد و اعلام برائت نیز به گوش همه برسد، همان روز دهم است، و وجود چنین روزى در میان روزهاى حج، نمىگذارد کلمة «یوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» سایر ایام را نیز شامل شود، چون در سایر ایام زوار اجتماع آن روز را ندارند.» (طباطبایى، محمدحسین، همان، ج9، ص149 به بعد).
5) در بحث ادعای وجود برخی تناقضاتِ احتمالی در برخی از آیات قرآن، باید توجه داشت که این مسأله اغلب به مبانی نظری مستشرقان در مورد قرآن و پیشفرضهای علمی آنان بازمیگردد. اندیشمندان مسلمان در نقد این ادعا، هم بهصورت موردی کار کردهاند و آیات به اصطلاح متناقض را بررسی نموده و پاسخ دادهاند و هم اقدام به نقد و بررسی مبانی نظری اشکالکنندگان نمودهاند (رضایی اصفهانی، محمدعلی، و حلیماف، محمدالله، ج6، صص105ـ 135، 1388ش).
علاوه براین، اکثر موارد تناقضات ادعایی، از باب اختلاف تفسیری است که خود هاوتینگ به برخی از آنها اشاره کرده است. در واقع، اگر اختلاف و یا تناقضی هم باشد در تفسیرهای مفسران است نه اینکه آیات قرآن تناقض داشته باشد.
6) در مورد «احصار» و «صدّ» و احکام فقهی مربوط به هریک از آنها، میان مذاهب اسلامی تفاوت نگرش وجود دارد. در کنار برخی اختلاف نگرش میان مذاهب اهلسنت، گروهی از فقهای امامیه نیز میان دو اصطلاح «احصار» و «صدّ» قائل به تفکیک شدهاند؛ آنان با استناد به برخی روایات که در آنها به تفاوت میان محصور و مصدود تصریح شده، احصار را در خصوص مانع درونی، مانند بیماری و صدّ را در خصوص موانع بیرونی، مانند ممانعت دشمن بهکار میبرند؛ (نجفى، محمد حسن، چ7 ، ج20، ص111 به بعد، 1404ق) و در احکام میان آن دو فرق نیز گذاشتهاند. (موسوى گلپایگانى، سید محمدرضا، 1413ق).
7) شاید بتوان گفت که مهمترین نکته و موضوع اصلی و قابلتوجه در مباحث هاوتینگ، نظریة تطور و تکامل دین است که مکرر، با ارجاع و استناد به اقوال دیگر مستشرقانِ همسو با وی، در تقابل با دیدگاه اسلامی تکرار و تبیین شده است. طبق این نظریه، در بحث پرستش، جوامع بشری دارای یک سیر طبیعی از چند خدایی و بتپرستی تا رسیدن به توحید و یکتاپرستی است؛ این سیر در عربستانِ زمان پیامبر9 ، از مرحلة بتپرستی فاصله گرفته و به طور طبیعی به مرحلة یکتاپرستی رسیده بود. بنابر این، ظهور یکتاپرستی در عربستان بنام اسلام، ربطی به وحی نداشته بلکه نتیجة سیر طبیعی تکامل پرستش در جوامع، در اینجا جامعة عرب، بوده است. (Hawting, Gerald, vol., pp. 555-7, 2006)
در مقام نقد این دیدگاه باید چند نکته را یادآور شویم:
نخست اینکه؛ این دیدگاه از قدیم مطرح بوده و در تقابل با جهانبینی قرآنی مبتنی بر خداپرستی فطری انسان است.
دوم؛ این دیدگاه در میان خودِ غربیها نیز مخالفانی دارد؛ شهید مطهری= گوید:
«بسیاری از فرنگیها مینویسند که پرستش در بشر ابتدا از پرستش همین بت شروع شد تا رسید به خدای خانواده و سپس رسید به خدای قبیله، از خدای قبیله رسید به خدای مملکت... تا رسیدن به خدایان آسمانی و در این سیر تصاعدی در نهایت به خدای یگانه رسید. قرآن همیشه عکس مطلب را میگوید. قرآن میگوید اول پرستش خدای یگانه بوده، انحراف از پرستش خدای یگانه منجر به بت پرستیها شده است. این، دو نوع تاریخ دین بر ضد یکدیگر است. در میان فرنگیها هم عدهای؛ از جمله ماکس مولر آلمانی که نظریهاش معروف است و بعد افراد دیگ هم تابع این نظریه شدند. آنها هم فعلا این نظر قرآن را قبول کردهاند که اول توحید بوده و بعد بتپرستی پدیدار شده است». ( مطهرى، مرتضی، ج26، ص598 به بعد، 1429 ق) .
سوم؛ اشکال اصلی در اینجا متوجه پیشفرض هاوتینگ مبنی بر عدم رسالت پیامبر9 و نیز عدم وحیانیت قرآن است که منتج به طرح نظریههای مختلف
و گاهی متضاد از سوی وی شده است. بدلیل همین پیشفرض است که وی از سویی بر ظهور اسلام در عربستان، البته در فرایند تکامل طبیعی دین در جوامع انسانی، اصرار دارد و لذا برای اثبات وجود بارقههایی از یکتاپرستی در آن مکان تلاش میکند. وی در این راستا به مواردی؛ از جمله مورد «حنفاء» استناد میکند. از سوی دیگر، در پی تأیید و همراهی با دیدگاه استادش، ونزبرو، مبنی بر پیدایش اسلام در محیطی توحیدی خارج از عربستانِ بتپرست است. (پویازاده، اعظم؛ و پیروان، مریم، ج 3، صص60 ـ33، 1393Ibid,)
8) نکتة دیگری که درباب دیدگاه مستشرقان راجع به مصادر یا منابع قرآن قابل ذکر است، تشتت آرای آنها در این زمینه است. اتهام بشری و غیر وحیانی بودن قرآن از همان صدر اسلام، از سوی معاندان این دین الهی، مطرح شد. تعابیر گوناگون مخالفان اسلام در مورد پیامبر9 و قرآن کریم، خود نشان از نوعی تشویش، پراکندهگویی و سردرگمی، در مقابله با قرآن دارد؛ حالتی که خداوند از آن به
«أَمْرٍ مَرِیجٍ» تعبیر نموده است. (ق : 5)؛ «بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فی أَمْرٍ مَریجٍ»، آنها حقّ را هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!)
مریج، به معنای آمیخته، مختلط و مضطرب است و دلیل توصیف آنها به این صفت، عدم ثبات رأی آنهاست؛ زیرا آنها گاهی پیامبر را مجنون، گاه شاعر و زمانی ساحر نامیدند. (طبرسى، فضل بن حسن، چ3، ج9، ص212، 1372ش) درست همان چیزی که در آرای مستشرقانِ شکگرای در مصدر قرآن مشاهده میشود؛ خود هاوتینگ نیز در مقالة «عربستان پیش از اسلام»، ضمن برشمردن آرای مختلف دربارة ظهور اسلام، بنوعی به وجود این اختلاف و تشتتِ رأی اذعان میکند. (Hawting, Geraldvol. 4, pp. 253-261, 2004)
به نظر میرسد ریشة این تحیّر و تشتت آرای مستشرقان، پیشفرض آنها مبنی بر غیر وحیانی بودن قرآن باشد. ماکسیم رودنسون (Maxim Rodinson (1915-2004) خاورشناس روسیتبار فرانسوی، مینویسد:
«مسألة عدم اصالت اسلام و تکیة آن بر سایر ادیان، موضوعی مشترک میان تمامی خاورشناسان است.» (شاکر، و فیاض، ج1، ص122، ١٣٨٩ش.)
فضای بدبینی و دشمنی نسبت به اسلام، در طول چند قرن گذشته در غرب، و نیز وجود چنین پیشفرضهایی، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه، بر فعالیتهای علمی نیز تأثیر گذاشته و در حقیقت، تمامی تلاشها برای اثبات اینگونه پیشفرضهایی انجام پذیرفته است. (همان، صص 138 ـ 118) این پیشفرض غیرقابل تغییر مبنی بر غیر وحیانی بودن قرآن و اقتباس آن از دیگر منابع است که اغلب مستشرقان؛ از جمله هاوتینگ را وادار به اتخاذ آرای مختلف و گاه متضاد دربارة مصدر اسلام و قرآن، و در نتیجه مصدر آموزههای آن نموده است؛ بگونهای که گاه یهودیت، گاه مسیحیت، باری ادیان غیرتوحیدی و حتی آیین مشرکان، و یا حتی تکامل طبیعی دین را مطرح کرده و برایش دلیل تدارک میبینند ولی باز به رغم عدم موفقیت، وحیانیت آن را محتمل نمیدانند.
9) در مورد روش تحقیق هاوتینگ نیز شایان ذکر است که وی متأثر از استادش، ونزبرو، در بررسی آیات قرآنی متمسک به روش تحلیل ادبی میشود و از این رهگذر استنتاج تاریخی میکند. در اینکه آیا با استناد به تحلیل ادبی صرف میتوان نتایج ملموس تاریخی بهدست آورد یا نه، اشکال وجود دارد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی این قابلیت را دارند که با توجه به پیشفرضهای فرد، بگونههای مختلف و متفاوتی تعبیر و تفسیر شوند. درست از همین جهت است که این روش و استنتاجهای تاریخی برآمده از این روش، از سوی برخی از دیگر مستشرقان نیز مورد نقادی قرار گرفته است. بهعنوان نمونه، ویلیام گراهام (William Graham)، در بررسی و نقد کتاب «مطالعات قرآنی» ونزبرو، بر این نکته تأکید میورزد که استنتاجات تاریخی وی نمیتواند نتیجة منطقی تحلیل ادبی او از متون اسلامی باشد. (نیلساز، نصرت، صص65 ـ 60 ، 1393ش؛ پویازاده، اعظم، و پیروان، مریم، همان، صص 7-56)[12]
نتیجه گیری
در این مقاله سعی شد نگاهی به آرا و نظرات مستشرقان در باب «حج» داشته باشیم؛ از آنجا که تأکید و تمرکز ما بر «دائرةالمعارف قرآنِ لایدن» بود و تألیف غالب مدخلهای مربوط به این موضوع را آقای «جرالد هاوتینگ» برعهده داشت؛ بگونهای طبیعی بحث ما نیز متمرکز بر آرای وی، به نمایندگی از مستشرقان شد. در طرح آرای وی نیز از موارد جزئی شروع و در نهایت به رأی اصلی و نظریة هاوتینگ دربارة خاستگاه قرآن و اسلام رسیدیم که منشأ دیدگاه وی در حج نیز هست.
تحقیقات هاوتینگ، بهرغم بهرهگیری از شواهد متنوع تاریخی، قرآنی و تفسیری و نیز روش تحلیل ادبی متون دینی، بهدلیل اتخاذ مبانیای مانند عدم وحیانیت قرآن، منشأ طبیعی داشتنِ دین و تطور و تکامل طبیعی دین توحیدی اسلام و... ، منتج به ارائة دیدگاهی مخالفِ دیدگاه اسلامی شده است. تشکیک وی در برخی از مناسک حج و یا پندار تناقض در آیات حج نیز ناشی از همین مبنا و پیشفرض خاصِ وی است. علاوه بر این، تحقیقات وی، هم از جهت انتخاب روش، یعنی روش تحلیل ادبی برای حصول نتایج تاریخی، هم بهلحاظ منبعشناسی؛ یعنی توجه به منبعی خاص مثل تاریخ یا تفسیر طبری و تعمیم آن به تمام مذاهب اسلامی، قابل نقد و بررسی است.
همانگونه که بیان شد هاوتینگ از شاگردان ونزبرو و برنارد لویس است که هر دو جزو منتقدان سرسخت قرآن و اسلام هستند؛ وی با ذهن نقادش و بهرهگیری از روشهای اساتیدش، بهویژه روش تحلیل ادبی ونزبرو، تعالیم اسلامی را مورد تشکیک قرار میدهد. از نکات قوت تحقیق وی، هدفمند و روشمند بودن آن و نیز تسلط نسبی وی بر منابع تاریخی، موضوعات و آیات قرآنی و نیز تفسیر قرآن و بهرهگیری از آنها در تحقیقاتش میباشد.
[1]. در واقع نخستین خانه (و پرستشگاهى) که براى مردم نهاده شد، آن (است) که در مکّه است؛ که خجسته، و براى جهانیان (مایة) هدایت است.
[2]. و (این آیات) اعلامى است از طرف خدا و فرستادهاش به مردم، در روزِ [عید قربان] حج بزرگ [به] اینکه: خدا و فرستادهاش نسبت به مشرکان تعهّدى ندارند! و اگر توبه کنید، پس آن براى شما بهتر است؛ و اگر روى برتابید، پس بدانید که شما عاجز کنندة خدا نیستید؛ و کسانى را که کفر ورزیدند، به عذابى دردناک مژده ده!
[3]. براستى که (کوه)» صفا «و» مَروه «از نشانههاى خداست؛ پس کسى که خانه [خدا] را، حج کند یا عمره به جا آورد، پس هیچ گناهى بر او نیست، که به [میان] آن دو، سعى (رفت و آمد) کند؛ و کسى که [فرمان خدا را در انجام کار] نیک بپذیرد، پس در حقیقت خدا، سپاسگزارى داناست.
[4]. در آن، نشانههاى روشن (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس در آن داخل شود، در امان خواهد بود؛ و براى خدا، بر [عهده] مردم است که آهنگ (حج) خانه (او) کنند، (همان) کسى که بتواند به سوى آن راهى بیابد. و هر کس کفر ورزد، (و حج را ترک کند؛) پس در حقیقت خدا از جهانیان، بىنیاز است.
[5]. و حج و عمره را براى خدا به اتمام رسانید. و اگر بازداشته شدید، پس آنچه از قربانى فراهم شود (قربانى کنید). و سرهایتان را مَتراشید، تا قربانى به محلش برسد. و هر کس از شما بیمار بود، و یا برایش ناراحتى از ناحیه سرش رسید، (و ناچار شود در احرام سر بتراشد،) پس تاوانى از [قبیل] روزه یا بخششى صادقانه یا قربانى [بدهد]. و هنگامى که ایمنى یافتید، پس هر کس با عمره از حج بهره مند شود، (و حج تمتّع نماید،) پس آنچه از قربانى براى او فراهم شود، (قربانى کند) و هر کس نیافت، پس سه روز در [موسم] حج، و هفت [روز] هنگامى که بازگشتید، روزه بدارد. این، ده [روز] کامل است. این [حج تمتّع] براى کسى است که خانوادهاش، ساکن [اطراف] مسجد الحرام نباشد. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید، و بدانید که خدا سخت کیفر است.
[6]. معنای اصلی حصر، تنگی و تضییق است؛ حصر و احصار بمعنى منع از طریق بیت (کعبه) است. احصار در منع ظاهر مثل دشمن و منع باطن مثل مرض هر دو گفته میشود ولى حصر فقط در منع باطن است.
[7]. و حج و عمره را براى خدا به اتمام رسانید. و اگر بازداشته شدید، پس آنچه از قربانى فراهم شود (قربانى کنید). و سرهایتان را مَتراشید، تا قربانى به محلش برسد. و هر کس از شما بیمار بود، و یا برایش ناراحتى از ناحیه سرش رسید، (و ناچار شود در احرام سر بتراشد،) پس تاوانى از [قبیل] روزه یا بخششى صادقانه یا قربانى [بدهد]. و هنگامى که ایمنى یافتید، پس هر کس با عمره از حج بهرمند شود، (و حج تمتّع نماید،) پس آنچه از قربانى براى او فراهم شود، (قربانى کند،) و هر کس نیافت، پس سه روز در [موسم] حج، و هفت [روز] هنگامى که بازگشتید، روزه بدارد. این ده [روز] کامل است. این [حج تمتّع] براى کسى است که خانوادهاش، ساکن [اطراف] مسجد الحرام نباشد. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید، و بدانید که خدا سخت کیفر است.
[8]. و زنان شوهردار (نیز بر شما حرام است؛) مگر آنچه (از کنیزان) که مالک شدهاید. (این احکامى است که) خدا بر شما مقرّر داشته است. و غیر از این (زنانِ نامبرده)، براى شما حلال است، که با اموالتان آنان را طلب کنید؛ در حالى که پاکدامنانِ غیر زشتکار (غیر زناکار) باشید. و کسانى از زنان را که (با مُتعه و ازدواج موقت) از او بهره مىبرید، پس مَهرشان را، در حالى که واجب شده، به آنان بدهید. و هیچ گناهى بر شما نیست در آنچه، بعد از وجوب (مَهر)، با یکدیگر در موردش توافق کردید؛ براستى که خدا، داناى فرزانه است. بهرغم مخالفت برخی صحابه امثال خلیفة دوم، عمر، با این دو متعه، اهل سنت با شیعیان در متعهالحج همراهی کردند ولی در متعهالنساء از در مخالفت وارد شدند.
[9]. براستى که (کوه)» صفا «و» مَروه «از نشانههاى خداست؛ پس کسى که خانه [خدا] را، حج کند یا عمره به جا آورد، پس هیچ گناهى بر او نیست، که به [میان] آن دو، سعى (رفت و آمد) کند؛ و کسى که [فرمان خدا را در انجام کار] نیک بپذیرد، پس در حقیقت خدا، سپاسگزارى داناست.
[10]. «أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ9 إِلَى الْآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ... ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ7 وَ وَلَدَهُ أَنْ یثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَه فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِم وَ غَایةً لِمُلْقَى رِحَالِهِم»)
[11]. (نحل : 44) «وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ»؛ و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى.
[12]. نیلساز، نصرت، خاورشناسان و ابن عباس: تحلیل انتقادی دیدگاههای خاورشناسان دربارۀ آثار تفسیری منسوب به ابن عباس، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1393ش، صص60-65؛ پویازاده، اعظم، و پیروان، مریم، همان، صص 7-56