تحلیل روایت کعبه در قرآن و حدیث با تکیه بر آیة «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ...»

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسنده

عضو هیات علمی/ دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

روایت گفتار و عمل زبانی با هدف انتقال معناست. یکی از اهداف قرآن، معرفی الگوها
و حقایق در حوزه‌های تربیتی و دینی است. از این رو، روایت‌ها و قصص قرآنی به نحو واقعی، و بدون تخیل و دروغ و مبالغه، در خدمت بیان اهداف تربیتی و هدایتی قرآن است. در قرآن خانه کعبه که نام دیگرش «بیت اللَّه» هست به عنوان خانه مردم معرفی شده، و این تعبیر بیان کننده این حقیقت است که آنچه بنام خدا و برای خدا است باید در خدمت مردم و بندگان او باشد، و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا است برای خدا محسوب می‏شود. در روایت قرآن کعبه مبارک و مرکز هدایت است. کعبه هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی مبارک است ؛ برکات معنوی این سرزمین و جذبه‏های الهی و تحرک و جنبش و وحدتی که در پرتو آن مخصوصا در مراسم حج به وجود می‏آید، مبرهن و آشکار است.کعبه، هدایت به سوی سعادت دنیا و آخرت است و هدایت آن فراگیر می‏باشد ؛ کعبه به تمامی مراتب هدایت از خطور ذهنی گرفته تا انقطاع تام از دنیا و اتصال کامل به عالم معنا، و به تمام معنا هدایت است.همچنین کعبه عالم اسلام را به وحدت کلمه، و ائتلاف امت و شهادت منافع خود، و عالم غیر اسلام را هم هدایت می‏کند به اینکه از خواب غفلت بیدار شوند و به ثمرات این وحدت توجه کنند و ببینند که چگونه اسلام قوای مختلفه و سلیقه‏های متشتت و نژادهای گوناگون را با هم متفق و برادر کرده است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ توصیفی و بر اساس آیه 96 و 97 سوره آل عمران اهداف روایت کعبه در قرآن را بررسی می‌نماید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه:

مسألة این پژوهش، تحلیل اهداف تاریخی و تربیتی قرآن در تأسیس و معرفی کعبه به عنوان مرکز توحید است. روش این پژوهش هم تحلیل و توصیف روایت قرآن،
به خصوص آیات 96 و 97 آل عمران (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ  * فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ)؛ «در آن خانه آیاتی روشن و مقام ابراهیم هست و هرکس داخل آن شود، ایمن است و بر هر کس که مستطیع باشد، زیارت آن خانه واجب است و هر کس به این حکم خدا کفر بورزد، خدا از همة عالم بی‏نیاز است.»

نسبت به پیشینة موضوع هم مطالب فراوان در کتب تفسیری، حدیثی و تاریخی وجود دارد، ولی به صورت مقالة علمی‌کار قابل توجهی صورت نگرفته است. براساس این روایت، نخستین خانه‏ای که برای مردم بنا شده، در مکه است. این خانه برای جهانیان مایة برکت و هدایت است. در این خانه، آیات روشن و مقام ابراهیم قرار دارد و هر کس بدان داخل شود ایمن است. برای خدا، حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. و هر کس راه کفر در پیش بگیرد، بداند که خداوند از جهانیان بی‏نیاز است. این خانه‏ نشانه‏های روشن دارد؛  ازجمله‏ مقام ابراهیم، و هرکس داخل آن شود
در امان خواهد بود و بر مردم است که آهنگ خانة او کنند؛ آنانکه استطاعت دارند.

ضرورت این تحقیق از این جهت است که مکه از جامعیت خاصی برخوردار است و مرکز و محل عبادت است؛ «و مرکز سیاست و برائت از مشرکان است، (توبه: 1).

مرکز دوری از شهوت و معصیت است، (بقره: 197). مرکز تجلّی عدالت و فضیلت است، (حج: 25) و ده‌ها آثار و برکات دیگر که در متن مقاله به آن‌ها اشاره خواهد شد.

بنا بر این، مکه سرزمین وحی است و همه ساله، دل میلیون‌ها آرزومند عاشق و عارف را از اقصی نقاط عالم به سوی خود متوجه می‌ساخته و آن‌ها را لبیک گویان بر گرد وجود خود حیات الهی و ملکوتی می‌بخشد. از این رو، شایسته است برای پاسداری از این تعالیم و فرهنگ اسلامی، مرکز این تعالیم مبارک، مکه و خانة عتیق را باز یابیم، بشناسیم و بشناسانیم.

شرف تقدم کعبه بر بیت المقدس

آیات 96 و 97 سورة آل عمران، به یکی از شبهات یهود پاسخ می‏دهد. آن شبهه در مسألة قبله و برگشتن آن از مسجد الاقصی به مسجد الحرام پیش آمد (بقر: 144). تغییر قبله‏ یکی از امور مهمی بود که تأثیرهای عمیقی ـ  هم مادی و هم معنوی ـ در زندگی اهل کتاب و مخصوصاً یهود گذاشت (مکارم، 1371، ج1، ص330). تغییر قبله از بیت المقدس، با عقیدة آنان به محال بودن نسخ سازگار نبود، به خاطر همین جهات، بعد از آمدن حکم قبله و برگشتن آن به طرف مکه تا مدتهای مدید مشاجره و بگو مگوهای آنان با مسلمین به درازا کشید.

یهودیان در القای شبهه، هم شبهة نسخ را پیش کشیده بودند و هم شبهة انتساب حکم به ملت ابراهیم را. در نتیجه حاصل شبهة آنان این می‏شود که چگونه ممکن است، در ملت ابراهیم مکه قبله شود با اینکه خدای تعالی در این ملت، بیت المقدس را قبله کرده و آیا این سخن غیر از نسخ چیز دیگری است؟ با اینکه نسخ در ملت حقة ابراهیم محال و باطل است.

درپاسخ آن شبهه، آیة فوق می‏گوید: اگر کعبه بعنوان قبلة مسلمانان انتخاب شده، جای تعجب نیست؛ زیرا این نخستین خانة توحید است و باسابقه‏ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد. هیچ مرکزی پیش از آن، مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده؛ خانه‏ای است که برای مردم و به­ سود جامعة بشریت در نقطه‏ای که مرکز اجتماع و محلی پربرکت است، ساخته شده (همان، ج‏3، ص10).

کعبه با این سابقه مقدس و مبارک بر بیت المقدس شرف تقدم یافت. شاید از این منظر باشد که کعبه را بیت العتیق نیز گفته­اند. عتیق به چیزی اطلاق می‌شود که قدیم
و نفیس باشد. عتیق باید هم قدمت داشته باشد و مبارکی و قداست. این دو شرط را اختصاصاً کعبه دارد. هستند اماکنی که قدیمی­اند ولی قداست ندارند و مشاهدی که قداست دارند اما عتیق و قدیم نیستند. بنا بر این، شایسته نیستند قبلة انسان‌ها باشند؛ تنها کعبة مطهر، خانه‌ای است که برای مردم بنیان نهاده شده و قبله آنان است (جوادی آملی، 1371ش، ص55).

تاریخ و منابع اسلامی هم به ما می‏گوید:  خانة کعبه به دست آدم7 ساخته‏ شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیلة ابراهیم خلیل تجدید بنا شد (ابن خلدون، 1408ق،
ج2، ص691).

بنا براین، انتخاب پرسابقه‏ترین خانة توحید برای قبله از هر نقطة دیگری شایسته‏تر است. جالب توجه اینکه در این آیه، خانة کعبه که نام دیگرش «بیت اللَّه» است، به­عنوان خانة مردم معرفی گردیده، و این تعبیر بیان کنندة این حقیقت است که آنچه بنام خدا و برای خدا است، باید در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا است برای خدا محسوب می‏شود.

در ضمن از این آیه اهمیت سابقه داشتن در مسیرهای الهی و سازنده، روشن می‏شود
و لذا در آیة فوق نخستین فضیلتی که برای خانة کعبه ذکر شده، همان سابقة ممتد
و طولانی آن است و از اینجا پاسخ ایرادی که در مورد احترام «حجر الاسود» می‏شود نیز روشن می‏گردد؛  زیرا عده‏ای می‏گویند یک قطعه سنگ چه ارزش و اهمیتی دارد که همه سال میلیونها مردم برای استلام آن (دست گذاشتن بر آن) بر یکدیگر پیشی بگیرند
و بعنوان یک مستحبّ مؤکد در برنامه زائران خانه خدا گنجانیده شود؟

ولی توجه به تاریخچة این سنگِ مخصوص نشان می‏دهد که امتیازی در آن است که در هیچ سنگ دیگری در جهان نمی­توان یافت و آن این­که پرسابقه‏ترین چیزی است که بعنوان مصالح ساختمان، در یک مرکز عبادت و پرستش خداوند، بکار رفته؛ زیرا می‏دانیم تمام معابد روی زمین و حتی کعبه که نخستین پرستشگاه است، بارها تجدید بنا شده و مصالحی که در ساختمان آنها بکار رفته، تغییر یافته است. تنها همین قطعه سنگ است که با مرور هزاران سال هنوز به­عنوان مصالح ثابت در این معبد پر سابقه پا بر جا مانده است. بنا بر این، اهمیت آن در واقع همان سابقه داشتن در مسیر خدا و خدمت به مردم است (واقدی، 1374، ج1، ص134).

افزون بر این، این سنگ تاریخ خاموشی از نسلهای فراوان مؤمنان در قرون و اعصار مختلف است. این سنگ زنده کنندة خاطرة استلام انبیای بزرگ و بندگان خاص خدا است که در کنار آن به نیایش پروردگار برخاستند. در برخی روایات آمده است که سنگ سیاه (حجر الأسود) از سنگهای زمینی‏ نیست‏ (بهشتی است) (کلینی، 1363ش، ج‏3، ص220).

موضوع دیگری که توجه به آن در اینجا لازم است، این است که آیة فوق می‏گوید: این نخستین خانه‏ای بود که برای مردم ساخته شد. روشن است که منظور «نخستین خانة عبادت و پرستش» است. بنا بر این، هیچ مانعی ندارد که قبل از آن خانه‏های مسکونی دیگر در روی زمین وجود داشته و این تعبیر، پاسخ روشنی است به آنها (مانند نویسنده تفسیر المنار) که می‏گویند خانة کعبه نخستین بار بدست ابراهیم ساخته شد و ساخته شدن آن را به­دست آدم در ردیف افسانه‏ها قلمداد می‏کنند (رشید رضا، 1414ق، ج‏4 ، ص7).

در حالی که به­طور مسلم، قبل از ابراهیم معبد و پرستشگاه در جهان وجود داشته و انبیای پیشین همچون نوح از آن استفاده می‏کردند. بنا بر این، این خانه پیش از حضرت ابراهیم7  ساخته شده بود، اما در اثر گذر زمان دچار خرابی و کهنگی شده بود که ایشان آن را باز سازی کردند.

نام‌های مکه

یکی از نام‌های مکه «بکّه» است. بکه، در اصل از مادة «بک» (بر وزن فک) به معنای ازدحام و اجتماع است و این­که به خانة کعبه، یا زمینی که خانه کعبه در آن ساخته شده است «بکه» گفته‏اند به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آنجا است (بن عباد، 1414ق، ج‏6 ، ص15) و بعید نیست که این اسم از آغاز روی آن نبوده و پس از رسمیت یافتن برای عبادت روی آن گذاشته شده باشد.

در روایتی از امام صادق7 نقل شده که «مکه» نام مجموع شهر است و «بکه» نام محلی است که خانة کعبه در آنجا بنا شده است. (عیاشی، 1380ش، ج‏1، ص40) بعضی از مفسران نیز احتمال داده‏اند که بکه همان مکه باشد که «م» در آن تبدیل به  «ب» شده است؛ نظیر «لازم» و «لازب» که هر دو در لغت عرب به ـ یک معنی است (مکارم، 1371ش، ج‏3، ص12) .

برای نامگذاری خانة کعبه و محل آن به «بکه» وجه دیگری نیز گفته‏اند و آن این که ماده مزبور به معنی از بین بردن نخوت و غرور آمده است و چون در این مرکز بزرگ، همه تبعیضات برچیده می‏شود و گردنکشان و مغروران همانند مردم عادی باید به نیایش برخیزند و غرور آنها به این وسیله درهم شکسته می‌شود به آن بکه گفته شده (راغب، 1412ق، ص140).

به هرحال، بکه غیر مکه است. مکه نام شهر است، ولی بکه، نام حرم است. بعضی دیگر گفته‏اند: نام مسجد الحرام است و بعضی دیگر گفته‏اند: نام خصوص محل طواف است (مقدسی، 1361ش، ج1، ص44 ؛  ابن بابویه، 1382ش، ج1، ص309).

به هر حال، «بیت» معنایش معروف است و مراد از «وضع بیت» برای مردم، ساختن و معین کردن آن برای عبادت مردم است، برای اینکه مردم آن را وسیله‏ای قرار دهند برای پرستش خدای سبحان و از دور و نزدیک به همین منظور به طرف آن روان شوند و یا به طرف آن عبادت کنند و آثاری دیگر بر آن مترتب سازند. همة اینها از تعبیر به «بکه» استفاده می‏شود و می‏فهماند که مردم برای طواف و نماز و سایر عبادات و مناسک، پیرامون این خانه ازدحام می‏کنند و اما اینکه این اولین خانه‏ای باشد که بر روی زمین برای انتفاع مردم ساخته شده باشد لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، و نمی‏رساند که قبل از مکه، هیچ خانه‏ای ساخته نشده بود.

مبارکو هدایت بودن کعبه

«مبارک» به معنای پر برکت و پر فایده است و کعبه از این جهت مبارک است که هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی، در یکی از پربرکت‏ترین سرزمینهای جهان است. برکات معنوی این سرزمین و جذبه‏های الهی و تحرک و جنبش و وحدتی که در پرتو آن مخصوصا در مراسم حج به وجود می‏آید، بر هیچکس پوشیده نیست، و اگر تنها به جنبه‏های صوری مراسم حج اکتفا نشود و روح و فلسفه آن زنده گردد آن گاه برکت واقعی آن آشکارتر خواهد بود.

از نظر مادی با اینکه سرزمین خشک و بی آب و علفی است و به هیچ وجه از نظر طبیعی مناسب شرایط زندگی نیست، این شهر در طول تاریخ همواره یکی از شهرهای آباد و پر تحرک و یک مرکز آماده برای زندگی و حتی برای تجارت بوده است.

کلمة «مبارک» از مصدر «مبارکه» باب مفاعله از ثلاثی مجرد «برکت» است
و برکت به معنای خیر بسیار، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر بدانجا افاضه می‏شود. (طباطبائی، 1390ق، ج‏3، ص364) و این کلمه هر چند در برکات دنیوی و اخروی (هر دو) استعمال می‏شوند، الاّ اینکه از ظاهر مقابل قرار گرفتنش با جمله‏ «هُدی لِلْعالَمِینَ» بر می‏آید که: مراد از آن، افاضة برکات دنیوی است که عمده آن وفور ارزاق
و بسیار شدن انگیزه‏ها برای عمران و آباد کردن آن، با حضور و تجمع در آن برای زیارت و عبادت و نیز انگیزه‏ها برای احترام آن است.

معنای این آیه، با آیة شریفة زیر نیز مورد تأکید قرار گرفته است:

(رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ) (ابراهیم: 37).

حاصل مفاد هر دو آیه این است که هدف از تأسیس کعبه، انجام مناسک و هدایت انسان‌هاست و از ذیل آیة دوم هم استفاده می‌شود که میان امور دینی و دنیوی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. در خانة خدا، مرکز توحید، علاوه بر انجام مناسک عبادی، باید نخبگان و رهبران دینی امت‌ها برای رفع مشکلات جوامع مسلمین باهم تبادل نظر و چاره سازی کنند.

 ‏کعبه مایة هدایت جهانیان است و مردم از نقاط دور و نزدیک، صفحات خشکی
و دریا را زیر پا می­گذارند و به این عبادتگاه بزرگ جلب می‏شوند و در مراسم با شکوه حج که از زمان ابراهیم7 هم­چنان رایج بوده، شرکت می‏کنند؛ حتی عرب جاهلی
نیز کعبه را گرامی می‏داشت و مراسم حج را به عنوان اینکه آیین ابراهیم است با اینکه با خرافات آمیخته شده بود، انجام می‏داد و در پرتو همان مراسم ناقص خود تا حدود زیادی از کارهای نادرست خود موقتا دست برمیداشت و به این ترتیب همگان حتی بت‏پرستان
از هدایت این خانة بزرگ بهره‏مند می‏شدند، جاذبه معنوی این سرزمین و این خانة
مقدس چنان است که همه را بی اختیار تحت تأثیر خود قرار می‏دهد (مکارم شیرازی، 1371ش، ج‏3، ص14).

این بود معنای مبارک بودن بیت و اما هدایت بودنش به این است که خدای تعالی با تأسیس آن و تشریع عباداتی در آن، سعادت آخرتی مردم را به ایشان نشان دهد و علاوه برآن، ایشان را به کرامت و قرب خدا برساند و بیت الحرام از روزی که به دست ابراهیم ساخته شد، این خاصیت هدایت را داشته و همواره مقصد قاصدان و معبد عابدان بوده است.

قرآن کریم نیز دلالت می‏کند بر اینکه حج و مراسمش برای اولین بار در زمان ابراهیم7 و بعد از فراغتش از بنای آن تشریع شد و خدای تعالی در این باره فرمود:

(وَ عَهِدْنا إِلی‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ). (بقره: 125).

و نیز در خطاب به ابراهیم می‏فرماید: (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ).

این آیه، به طوری­که ملاحظه می‏کنید دلالت دارد بر اینکه این اعلام و دعوت با اجابت عموم مردم، چه نزدیکان و چه مردم دور از عشایر و قبایل روبرو خواهد شد و نیز قرآن دلالت می‏کند بر اینکه این شعار الهی تا زمان شعیب، بر استقرار و معروفیتش در بین مردم باقی بوده است. برای اینکه در گفت و گویی که از موسی و شعیب حکایت می‏کند، از قول شعیب می‏فرماید: (إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ‌هاتَیْنِ عَلی‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشـْراً فَمِنْ عِنْدِکَ)، « [شعیب‏] گفت: من می‏خواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده می‏کنی‏] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است...» (قصص: 27).

در این آیه، منظور حجّ یک سال است و این نیست مگر به خاطر اینکه در آن تاریخ سالها به وسیلة حج شمرده می‏شده و با تکرر حج، مکرر می‏شده است (طباطبایی، 1390ش، ج‏3، ص351).

و همچنین در دعوت ابراهیم، ادلة زیادی به چشم می‏خورد که دلالت می‏کند بر اینکه کعبه همواره معمور به عبادت و آیتی در هدایت بوده است و در جاهلیت عرب هم کعبه
مورد احترام و تعظیم بوده و به عنوان اینکه حج، جزو شرع ابراهیم است، به زیارت حج می‏آمدند
و تاریخ گویای این است که این معنا اختصاص به عرب جاهلیت نداشته بلکه سایر مردم نیز کعبه را محترم می‏دانستند و این خود فی نفسه هدایتی است برای اینکه باعث توجه مردم به خدا
و ذکر اوست.

و اما بعد از ظهور اسلام که امر واضح‏تر است؛ چون نام کعبه از آن روز همه مشارق و مغارب جهان را پرکرد، و کعبه یا با خودش و از نزدیک و یا با ذکر خیرش از دور خود را بر فهم و قلب مردم عرضه نمود و مردم را در عبادات مسلمین و اطاعاتشان و قیام و قعودشان (و حتی هنگام خوابیدنشان) و سر بریدن حیواناتشان و سایر شئونشان متوجه
خود ساخت.

کعبه، هدایت به سوی سعادت دنیا و آخرت است و هدایت آن فراگیر می‏باشد؛ کعبه به تمامی مراتب هدایت از خطور ذهنی گرفته تا انقطاع تام از دنیا و اتصال کامل به عالم معنا و به تمام معنا هدایت است و حق است اگر بگوییم که مس نمی‏کنند آن را مگر بندگان مخلص خدا.

علاوه بر این، کعبه عالم اسلام را به سعادت دنیایی­شان نیز هدایت می‏کند و این سعادت عبارت است از وحدت کلمه و ائتلاف امت و شهادت منافع خود، و عالم غیر اسلام را هم هدایت می‏کند به اینکه از خواب غفلت بیدار شوند و به ثمرات این وحدت توجه کنند و ببینند که چگونه اسلام قوای مختلفه و سلیقه‏های متشتت و نژادهای گوناگون را با هم متفق و برادر کرده است. از اینجا دو نکته روشن می‏شود:

الف) کعبه هدایت به سوی سعادت دنیا و آخرت است؛ هم­چنان که به جمیع مراتب هدایت است. در حقیقت هدایت مطلقه است.

ب )نه تنها برای جماعتی خاص، بلکه برای همه عالم هدایت است؛ مثلا: آل ابراهیم، و یا عرب، و یا مسلمین. برای اینکه هدایت کعبه دامنه‏اش وسیع است (طباطبایی، 1390ش، ص545).

نشانه‌های خانة خدا

(فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ)، کلمة «آیات» هر چند به صفت «بینات» متصف شده،
و این اتصاف تخصصی در موصوف «آیات» را می‏رساند، الا اینکه این مقدار تخصص
و تعین، ابهام آن را برطرف نمی‏سازد و چون مقام، مقام بیان مزایای بیت است
و می‏خواهد مفاخری را از بیت بشمارد که به خاطر آن شرافت بیشتری از سایر بناها دارد، مناسب آن است بیانی بیاورد که هیچ ابهامی باقی نگذارد و اوصافی را بشمارد که غبار و ابهام و اجمال در آن نباشد و همین خود یک شاهدی است بر اینکه جملات بعدی؛ یعنی جملة:
(وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) و جمله‏ (وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ...) و سایر جملات تا آخر آیه، همه بیان است برای جملة‏ (آیاتٌ بَیِّناتٌ).

پس آیات عبارت است از اینکه:

ـ مقام ابراهیم است

ـ هرکس داخل آن شود، امنیت دارد

ـ حج و زیارتش بر مردم مستطیع واجب است.

البته ما نمی‏خواهیم توجیهی را که در کلام بعضی از مفسران آمده، بیان کنیم. آن مفسر گفته است: جمله‏های سه‏گانه، عطف بیان و یا بدل است از کلمه «آیات»؛ چون این گفتار صحیح نیست، زیرا در این صورت باید هر طور که شده، جمله‏ها را؛ چه خبری­اش و چه انشائی­اش را به صورت مفرد در آورد؛ مثلاً بگوییم در این «بیت» آیاتی است؛ یکی مقام ابراهیم و دیگر امنیت برای هر کس که داخلش شود، و سومی وجوب حجش برای هر کس که دسترسی به آن دارد، و برای این کار باید حرف «ان» را در تقدیر بگیریم، و جملة انشائیه‏ «وَ لِله عَلَی النَّاسِ...» را هم به جملة خبریه برگردانیم و آن وقت، آن را عطف به ما قبل نموده و یا به وسیلة عطف مفردش کنیم و یا آنکه در آن نیز حرف «ان» را تقدیر بگیریم و در نتیجه آیه را به این صورت درآوریم: «فیه آیات بیّنات» و «فیه مقام ابراهیم» و «فیه الأمن لمن دخله» و «وجوب حجّه لمن استطاع»... تا سخن آن مفسر درست شده، جملات سه‏گانه با عطف بیان و یا بدل شود و این آیة شریفه به هیچ وجه مساعد با آن نیست.

بلکه این سه جمله هر یک به غرضی خاص آورده شده؛ یکی خبر می­دهد که مقام ابراهیم در این مکان است. یکی دیگر، انشاء حکم وجوب حج است. از آن­جا که هر سه بیانگر آیات نیز هست، فایدة بیان را در بر دارد. نه اینکه از نظر ادبی عطف بیان باشند.

مثل اینکه خود ما به یکدیگر بگوییم: فلانی مرد شریفی است، او پسر فلان شخص است، میهمان‏نواز است، و بر ما واجب است که مثل او باشیم که خوانندة عزیز به روشنی می‏داند، این چند جمله نه می‏توانند بدل از جملة اول باشند و نه عطف بیان برای آن.
مقام ابراهیم سنگی است که جای پای ابراهیم7 در آن نقش بسته است (طباطبایی، 1390ش، ص546).

اخبار زیادی وجود داردکه دلالت می­کند: سنگ اصلی که ابراهیم بر روی آن می‏ایستاد تا دیوار کعبه را بالا ببرد، در زیر زمین، در همین مکانی که فعلا مقامش می‏نامند دفن شده و مقام ابراهیم کنار مطاف، روبه­روی ضلع ملتزم قرار دارد و ابو طالب عموی پیامبرخدا9 در قصیدة لامیة خود از این معنا خبر داده و می‏گوید:

وموطئ ابراهیم فی الصخر رطبة

 

علی قدمیه حافیاً غیر ناعل
 

 «جای پای ابراهیم در صخره نرم شد و پاهای برهنه و بدون نعلینش در آن فرو رفت.»

در این خانه نشانه‏های روشنی از خدا پرستی و توحید و معنویت به چشم می‏خورد، و دوام و بقای آن در طول تاریخ در برابر دشمنان نیرومندی که قصد نابود ساختن آن را داشتند، یکی از این نشانه‏ها است؛ آثاری که از پیامبر بزرگی همچون ابراهیم7 در کنار آن باقی ماند؛ مانند زمزم، صفا و مروه.

ـ  رکن‏؛ هر یک از جوانب چهارگانة کعبه را رکن ‏نامند.

ـ  حطیم، «به فاصلة میان حجر الاسود و در خانة کعبه گفته می‏شود؛ به این جهت آن را حطیم نامند که ازدحام در آنجا بسیار شدید است و محل توبة آدم بوده است.

ـ  حجر الاسود،

ـ  حِجر اسماعیل، محل خاصی است که آن را به صورت یک قوس در ضلع شمال غربی کعبه ساخته­اند.

هرکدام اینها تاریخ مجسمی است از قرون و اعصار گذشته و بیانگر خاطره‏های عظیم و جاویدان (مکارم شیرازی، 1371ش، ج3، ص15).

از میان این نشانه‏های روشن، از مقام ابراهیم نام برده شده؛ زیرا که آن، جایگاه ابراهیم است؛ محلی که ابراهیم به خاطر بنای کعبه آنجا ایستاد و یا برای انجام مراسم حج و دعوت عموم مردم برای انجام این مراسم بزرگ، بر فراز آن رفت.  در هر حال، مقام ابراهیم از مهمترین آیات است و خاطرات بی‏نظیری از فداکاری­ها، اخلاص­ها، و اجتماع­ها را زنده می‏کند.

حال آیا منظور از «مَقامُ إِبْراهِیمَ» آن نقطه‏ای است که هم اکنون سنگ برآن نمایان است؛ همان سنگی که اثر پای ابراهیم بر آن نقش بسته، یا منظور از آن، تمام «حرم مکه» و یا «تمام مواقف حج» است؟ در میان مفسران در این زمینه بحثهایی طرح گردیده، ولی در روایتی که از امام صادق7 در کتاب کافی نقل شده، اشاره به همان احتمال اول شده است (کلینی، 1429ق، ج‏4، ص223).

 امنیت واردین مسجد الحرام

ابراهیم7 بعد از بنای خانه، امنیت شهر مکه را از خداوند خواست و گفت: (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً) (ابراهیم: 35) ؛ «خداوندا! این سرزمین را امن قرار ده.» خدای متعال دعای ابراهیم را اجابت کرد و آن را مرکزی امن قرار داد که هم مایة آرامش روح و امنیت اجتماع مردمی است که به آن‏ می‏آیند و از آن الهام می‏گیرند و هم از نظر قوانین مذهبی، امنیت آن، چنان محترم شمرده شده که هرگونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است.

به خصوص در اسلام «کعبه» به عنوان یک مأمن و پناهگاه شناخته شده و حتی حیوانات در این سرزمین، از هر نظر باید در امنیت باشند و کسی مزاحم آنها نشود. افراد انسانی که به آن پناه می‏برند نیز در امان هستند. حتی اگر قاتل و جانی باشند نمی‏توان متعرض آنها شد، ولی برای این­که این احترام خاص کعبه مورد سوء استفاده قرار نگیرد، و حق مظلومان پایمال نگردد، اگر افراد جنایتکار و مجرمی به آن پناهنده شوند دستور داده شده آنها را از نظر آب و غذا در مضیقه قرار دهند تا مجبور گردند آنجا را ترک کنند و آنها را به کیفر برسانند.

پس حق مطلب این است که بگوییم: (وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) حکمی تشریعی را بیان می­کند، نه یک خاصیت تکوینی را. اگر خاصیت تکوینی مسجد الحرام این بود که هر کس داخل آن شود، امنیت می­یابد، طاغیانی چون یزید بن معاویه نمی‏توانستند مخالف و دشمن خود، عبد اللَّه بن زبیر را در خانة خدا از بین ببرند، بلکه به بلای ابرهه و لشکریانش دچار می‏شدند (موسوی، 1374ش، ج‏3، ص550). البته از این جمله که خبری است، می‏توان استفاده کرد که قبل از اسلام هم حکم امنیت این خانه تشریع شده بود؛  چه بسا بتوان این معنا را از دعای ابراهیم که در دو سورة «ابراهیم» و «بقره» نقل شده، استفاده کرد؛ مؤید این برداشت و استفاده این است که قبل از بعثت هم اعراب جاهلی این حق را برای بیت محفوظ می­شمردند. معلوم می‏شود این رسم در زمان ابراهیم7  نیز بوده و از جعلیات عرب جاهلیت نبوده است.

شاید بعضی احتمال دهند که مراد از آیة مورد بحث این باشد که به عنوان خبر غیبی بفرماید: فتنه‏ها و حوادث هولناک و سالب امنیت در این خانه رخ نمی‏دهد و در هر جای دنیا هر حادثه‏ای پیش آید، دامنه‏اش بدانجا کشیده نمی‏شود، دلیلش جنگها و کشتارها
و ناامنی‏هایی است که در طول تاریخ، پیرامون این مکان مقدس پیش آمده است؛
به خصوص حوادثی که قبل از نزول این آیه در آنجا رخ داده و آیة شریفه: (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ) (عنکبوت: 67) بیش از این دلالت ندارد که امنیت در این مکان استقرار و استمرار می‏یابد، از این جهت که مردم این مکان را مقدس و واجب الاحترام می‏دانند؛ چون وجوب تعظیم آن در شریعت ابراهیم ثابت شده است. شریعت ابراهیم هم در آخر به تشریع خدا منتهی می‏شود نه به تکوین او (طباطبایی، 1390ق، ج‏3، ص355).

همن­گونه است حال آیه‏ای که دعای ابراهیم را حکایت نموده و می‏فرماید: (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً)؛ «پروردگارا! این شهر را مکان امن و امان قرار ده.» (ابراهیم: 35). و نیز می‏فرماید: (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً) (بقره: 126) که از خدای تعالی درخواست می‏کند مکه را بلد امن قرار دهد و خدای تعالی به زبان تشریع دعایش را مستجاب می‏کند و همواره دلهای بشر را به قبول این امنیت سوق می‏دهد.

شاید رمزِ «تفاوتِ تعبیر» در دو آیة (رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً) و (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)، این باشد که آنها در دو زمان و وقت متفاوت بیان شده­اند؛ یکی پیش از تحقق یافتن بَلَد و بنای مکه و دیگری پس از بنای مکه و تحقق یافتن بَلَد (جوادی آملی، 1371ش، ص62).

کعبه،قیام برای مردم

حیات کعبه، حیات دین است و با حیات دین مردم زنده­اند و با ترک کعبه و کم اهمیت شدن آن، دین می‌میرد و با مرگ دین، مردم نیز خواهند مرد. این جاست که خداوند متعال می‌فرماید:

(جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاس‏ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلائِدَ
ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللهَ بِکُلِّ
شَیْ‏ءٍ عَلیم‏) (مائده : 97).

«خداوند [زیارت‏] کعبه، بیت الحرام را، وسیله‏ای برای سامان بخشیدن به کار مردم
قرار داد. همچنین ماه حرام و قربانی‏های بی‏نشان و نشاندار را [نیز به همین منظور مقرر فرمود‏]. این‏گونه احکام [حساب شده و دقیق‏] به خاطر آن است که بدانید خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است می‏داند و خداوند به هر چیزی دانا است.»

تعلیق کلام به کعبه و سپس توصیف آن به بیت الحرام، و همچنین توصیف ماه به حرام و سپس ذکر هَدی و قلائد ـ که از شؤون حرمت کعبه هستند ـ همگی دلالت دارند بر اینکه ملاک در آیه همانا احترام است. قوام و قیام چیزی است که انسان یا هر چیز دیگری به­وسیلة آن بر پا می‏شود و قیام و قوام هر دو اسم‏اند برای چند چیز؛ مانند ستون و تکیه‏گاه، و به همین معنا است قیامی که در این آیه است: (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللهُ لَکُمْ قِیاماً»؛ «اموال خود را به دست سفیهان ندهید، چون خداوند مال را مایة قوام و امساک شما قرار داده و سفیه آن را ضایع می‏سازد.» و همچنین است قیامی‌که در آیة (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ) آمده، یعنی خداوند کعبه را بیت الحرام و مایة قوام شما قرار داد؛ چون دنیا و آخرت آنان قوامش به کعبه بود (راغب، 1412ق، ص691)‏.

خداوند متعال در این آیه اموری را هم که مناسب با حرمت است؛ مانند هدی و قلائد، جعل کرد و غرض از همة آنها این بود که کعبه را پایة حیات اجتماعی سعادتمند برای مردم قرار دهد و آن را قبله‏گاه مردم کند، تا در نماز، دل و روی خود را متوجه آن کنند و اموات
و ذبیحه‏های­ خود را سوی آن قرار دهند و در هر حال احترامش نمایند و در نتیجه جمعیت واحده‏ای را تشکیل داده و جمعشان جمع و دینشان زنده و پایدار گردد. از اقطار مختلف گیتی
و نقاط دور در آنجا گرد هم آیند و همه قسم طریق عبادت را بپیمایند و منافعی را که این قسم عبادت برای آنان دارد، به چشم خود دیده، استیفا کنند و نیز اهل عالم به­شنیدن اسم آن و به گفتگو از آن و رفته رفته نزدیک شدن و دیدن آن و توجه به­سوی آن هدایت شوند (طباطبایی، 1390ش، ج‏6 ، ص143).

 خدای تعالی قریب به این وجه را در آیة‏ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمِینَ) (آل عمران: 96) هم ذکر فرموده است.

آیة «قِیاماً لِلنَّاس» حاکی است که رونق و عمران کعبه با گزاردن حج است و قبله قرار دادنش در امور عبادی و... .  حج، عاملی است مهم برای قیام مردم.

همچنین این آیه دلالت دارد­که ویرانی و مهجور ساختن کعبه با ترک مناسک و قبله قرار ندادن آن در امور عبادی و غیر آن است. و این موجب قعود مردم و ناتوانی آن‌ها در دفع هواها و دشمنان دین است (با ایده گرفتن از جوادی آملی،1371ش، ص66).

اهمیت حج

(وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا) در این بخش از آیه، دستور حج­گزاری به همة مردم داده شده و از آن، تعبیر به «یک بدهی و دَین الهی» شده که
بر ذمة عموم مردم است؛ زیرا فرموده است: (وَ لِله عَلَی النَّاسِ‏)؛ «برای خدا بر مردم است...»

همچنین، این آیه بیانگر تشریع حج است، البته نه تشریع ابتدایی، بلکه تشریع امضایی نسبت به تشریع قبلی ابراهیم7 ؛ زیرا که این مراسم در زمان ابراهیم7 تشریع شد و آیة: (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ...) (حج: 27)، از آن تشریع خبر ‏داد و از اینجا روشن می‏شود که آیة: (وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ...) هماهنگ آیة زیر است که از تشریع قبلی خبر می‏دهد؛ (وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً)، هرچندکه ممکن است انشایی به نحو امضا باشد و لیکن ظاهرتر از سیاق همین است که خبر داده باشد و این بر خواننده مخفی نیست.

واژة «حج»، در اصل به معنای قصد است و به همین جهت به جاده و راه «محجة» (بر وزن مودة) گفته می‏شود؛ زیرا انسان را به مقصد می‏رساند و به دلیل و برهان، حجت می‏گویند؛ زیرا مقصود را در بحث روشن می‏سازد، و اما این­که این مراسم مخصوص را حج نامیده‏اند، برای این است که به هنگام حرکت برای شرکت در این مراسم، قصد زیارت خانة خدا می‏کنند
و به همین دلیل در آیة فوق، اضافه بر بیت (خانة کعبه) شده است.

همانطور که پیشتر اشاره شد، مراسم زیارت خانة کعبه نخستین بار در زمان ابراهیم7 رسمیت یافت و آنگاه به صورت یک سنت، حتی در زمان عرب جاهلی، ادامه یافت و در اسلام به صورت کاملتر و خالی از هرگونه خرافة دوران جاهلی تشریع‏گردید (البته از نهج البلاغه، خطبه قاصعه و بعضی از روایات به­خوبی استفاده می­شود که فریضة حج از زمان آدم7 تشریع شده بود، ولی رسمیت یافتن آن بیشتر مربوط به زمان ابراهیم7 است) (مکارم، 1371ش، ج‏3، ص 17)

حج بر هر انسانی­که توانایی داشته باشد، در عمر تنها یک بار واجب می‏شود و از آیة فوق نیز بیش از این برداشت نمی­شود؛ زیرا حکم مطلق است و با یک بار انجام دادن امتثال حاصل می‏شود.

تنها شرطی­که در آیه برای وجوب حج ذکر شده، مسئله استطاعت است که با تعبیر (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا) بیان شده است.

البته در روایات و کتب فقهی، استطاعت به معنای داشتن زاد و توشه و مرکب و توانایی جسمی و باز بودن راه و توانایی بر ادارة زندگی به هنگام بازگشت از حج تفسیر شده است، ولی در حقیقت همة اینها در آیة فوق مندرج است؛ زیرا استطاعت در اصل به معنای توانایی است که شامل تمام این امور می‏شود.

همچنین از آیة یاد شده استفاده می‏شود که این قانون مانند دیگر قوانین اسلامی، اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند آن را انجام دهند و با قاعدة معروف «الکفّار مکلّفون بالفروع، کما أنّهم مکلّفون بالاصول» آیة فوق و مانند آن تأیید می‏شود، گرچه شرط صحیح بودن این­گونه اعمال و عبادات این است که نخست اسلام را بپذیرند و سپس آنها را انجام دهند ولی باید توجه داشت که عدم قبول‏ اسلام، مسئولیت آنها را در برابر اینگونه وظائف از بین نمی‏برد (همان، ص18).

ترک حج مساوی با کفر

 (وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ) ؛ کلمة «کفر» در اینجا به معنای کفر در اصول دین نیست، بلکه منظور کفر به فروع است؛ نظیر کفر به نماز و زکات؛ یعنی ترک آن دو. پس مراد از کفر همان ترک است و کلام از قبیل به کار بردن مسبب و یا اثر در جای سبب و یا منشأ اثر است، هم­چنان که جملة: «فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ...» از قبیل به کار بردن علت در جای معلول است و تقدیر کلام: «و من ترک الحج فلا یضـر اللهَ شیئاً فان اللهَ غنی عن العالمین» است؛ یعنی هرکس حج را ترک کند، ضرری به خدا نمی‏رساند، چون خداوند غنی از همة عالمیان است.

واژة «کفر» در اصل به معنای پوشانیدن است و از نظر اصطلاح دینی معنای وسیعی دارد و هرگونه مخالفتی را با حق، چه در مرحلة اصولی، و چه در مرحلة دستورات فرعی باشد، شامل می‏شود، و اگر مشاهده می‏کنیم که «کفر» غالباً در مخالفت با اصول استعمال می‏شود دلیل بر این نیست که منحصراً به همان معنی باشد، به همین دلیل در آیة بالا در مورد «ترک حج» به­کار رفته است. لذا در روایتی از امام صادق7 نقل شده که «کفر» را در آیه به معنای «ترک» تفسیر فرموده است‏ (طوسی، 1407، ج‏5 ، ص19).

و به عبارت دیگر، کفر و فاصله گرفتن از حق ـ همانند ایمان و توجه به­حق ـ مراحل و درجاتی دارد که هرکدام برای خود دارای احکام مخصوصی است و با توجه به این حقیقت، بسیاری از مشکلات که در معنای آیات و روایات مربوط به کفر و ایمان پیش می‏آید، حل می‏شود، بنا بر این، اگر در مورد رباخواران (بقره: 275) و همچنین در مورد ساحران (بقره: 102) تعبیر به کفر شده، به همین منظور است.

در هر حال از آیة فوق دو مطلب استفاده می‏شود:

نخست؛ اهمیت فوق العادة حج است که از ترک آن، تعبیر به کفر شده است. مرحوم صدوق در «کتاب من لا یحضره الفقیه» (صدوق، 1413ق، ج‏4، ص368) نقل می‏کند که پیامبرخدا9 به علی7 فرمودند:

«یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ، یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: (وَ لِله عَلَی النّٰاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعٰالَمِینَ)‏، یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّی یَمُوتَ بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً».

دوم؛ انجام این فریضة مهم؛ مانند همة فرایض و برنامه‏های دینی، به­سود مردم و برای تربیت آنها است و هیچ تأثیری برای خداوند، که از همگان بی نیاز است، نخواهد داشت.

شگفتی اسلوب قرآن در بیان ویژگی‌های حج

از آیة (فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ‏ إِبْراهِیمَ‏ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا...) می‌توان فهمید که خود خانه مقام ابراهیم است و یا اینکه در این خانه جای معیّنی بوده که ابراهیم در آن مکان مخصوص، به عبادت خدای سبحان می‏ایستاده است.

و ممکن است بگوییم تقدیر کلام «هی مقام ابراهیم و الأمن و الحج» بوده آنگاه دو جملة «وَ مَنْ دَخَلَهُ» و «وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ» که دو جملة انشائی است به جای دو جمله خبری قرار گرفته‏اند. و این خود از اعجوبه‏های اسلوب قرآن است که کلامی را که به منظور غرضی آورده، در غرض دیگر نیز استخدام می‏کند و این را به جای آن می‏آورد تا شنونده از شنیدن این، به آن غرض هم منتقل شود و گوینده با کوتاهترین کلام، دو جور استفاده کند و هر دو جهت را حفظ نماید؛ نظیر مواردی که گوینده می‏خواهد از کسی خبری را بدهد، عین کلام او را بیاورد (طباطبایی، 1374ش، ج‏3، ص547). استخدام از فنون علوم قرآنی است که متکلم دو معنای مورد نیاز را در یک واژه می‌گنجاند و هر دو معنی را قصد می‌کند؛ مانند آیة شریفة: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ مَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‏) (نساء: 43). در این آیه همانند آیة قبل، ممکن است از «الصَّلاةَ» دو معنا اراده شود؛ فعل نماز ویا موضع نماز. لفظ نماز برای این دو معنا استخدام شده است. قرینة معنای دوم، این قسمت آیه است: «إِلّٰا عابِرِی سَبِیلٍ» و قرینه معنی اول هم این قسمت آیه است: «حَتّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ». به این طریق، بیان معانی کثیر در واژه‌های کم، از ویژگی‌ها و اسلوب معجزه آسای قرآن است.

بنای کعبه و توسعة مسجد الحرام از نگاه روایات

از زمان پیامبرخدا به بعد، هر چه بر تعداد مسلمانان افزوده می­شد، زائران خانة خدا نیز رو به فزونی و ازدحام می­گذاشت و در چنین وضعی، مسجد الحرام از سوی خلفای وقت توسعه داده می‏شد.

تفسیر عیاشی می­نویسد: در زمان منصور، خلیفة عباسی، بر اثر کثرت حجاج می‏خواستند مسجد الحرام را بار دیگر توسعه دهند، منصور مردمی را که در اطراف مسجد خانه داشتند به حضور خواست تا خانة آنها را خریداری کند لیکن آنها به هیچ قیمتی حاضر به فروش نشدند. منصور در بن‏بست سختی قرار گرفته بود (زیرا از یک سو نمی‏خواست با اعمال زور خانه‏های آنها را خراب کند، برای اینکه انعکاس خوبی نداشت و از سوی دیگر، آنها هم حاضر به واگذاری خانة خود نبودند) در این باره از امام صادق7 سؤال کردند، حضرت فرمودند: غمناک مباش در این باره دلیل روشنی است که می‏توانی با آن استدلال کنی. پرسید: کدام دلیل؟ فرمود: کتاب خدا. پرسید: با کدام آیه؟ فرمود: آیة: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً) خداوند فرموده است: «نخستین خانه‏ای که برای مردمان ساخته شد، خانة کعبه بود» بنا بر این، اگر آنها پیش از بنای کعبه خانه ساخته بودند، اطراف کعبه از آنِ آنها بود، ولی اگر کعبه مقدم بوده، این حریم (تا آنجا که مورد نیاز زائران خانة خداست) متعلق به کعبه است! منصور دستور داد آنها را حاضر کردند و به همین سخن در برابر آنها استدلال نمود. آنان در پاسخ فرو ماندند و گفتند: هر طور مایل باشی موافق خواهیم بود (عیاشی، 1380ش، ج‏1، ص186).

باز در همان تفسیر نقل شده که نظیر این حادثه در زمان مهدی عباسی‏تکرار شد. مهدی از فقهای وقت سؤال کرد، همه گفتند: اگر مالکان خانه‏ها راضی نباشند ملک غصبی را نمی‏توان داخل مسجد الحرام کرد. علی بن یقطین اجازه خواست تا این مسئله را از موسی بن جعفر8 بپرسد، مهدی به والی مدینه نوشت تا حل این مشکل را از امام موسی بن جعفر8 بخواهد، حضرت فرمود:

بنویس‏ «بسم الله الرحمن الرحیم‏، اگر کعبه اول بنا شده و مردم پس از آن، در پیرامونش فرود آمده‏اند، فضای اطراف آن متعلق به خانة خدا است و اگر سکونت مردم در آنجا مقدم بر خانة کعبه بوده آنها سزاوارترند.»

چون پاسخ به «مهدی عباسی» رسید، بقدری خوشحال شد که نامه را گرفت و بوسید، سپس دستور داد خانه‏ها را خراب کردند. صاحبان خانه خدمت امام  موسی بن جعفر8 رفتند و تقاضا کردند نامه‏ای در این باب به مهدی بنویسد تا قیمت خانه‏های آنها را بپردازد. حضرت در نامه­اش به مهدی عباسی نوشتند: چیزی به آنان عطا شود و او صاحبان خانه­ها را راضی کرد (همان).

این دو روایت «استدلال لطیفی» در بر دارد که با موازین متداول حقوقی نیز کاملاً قابل تطبیق است و آن اینکه: معبدی همچون خانة خدا به هنگامی که در زمین بکری ساخته شود، تا شعاع احتیاجات خود نسبت به آن زمین اولویت دارد، البته تا آن روز که این احتیاج جنبة ضرورت پیدا نکرده دیگران هم می‏توانند از حریم آن استفاده کنند، اما آن روز که نیاز مبرم پیدا شد، از حق اولویت نخستین می‏توان استفاده کرد.

ابن شهرآشوب، از امیر مؤمنان7 در معنای آیة‏ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ...) نقل می­کند به مردی که پرسید: آیا راستی کعبه اولین بیت است؟ فرمود: ابن شهرآشوب گوید: مردی از امیر المؤمنین7 در معنای آیة‏ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ...) پرسید و گفت: آیا کعبه نخستین بیتی است که بنا شده؟ حضرت فرمودند: «خیر، قبل از کعبه خانه‏های دیگری نیز بوده است، لیکن کعبه نخستین خانة مبارکی است که برای مردم بنا نهاده شد؛ خانه‏ای که در آن هدایت و رحمت و برکت است و اولین کسی که آن را بنا نهاد ابراهیم7 بود و بعد از او، قومی از عرب جرهم آن را بنا کردند و باز گذشتِ روزگار آن را ویران کرد، عمالقه برای بار سوم بنایش کردند، و برای نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند.» (بحرانی، 1415ق، ج‏1، ص661).

درّ الدر المنثور نیز آورده  است که ابن منذر و ابن ابی حاتم از طریق شعبی از علی بن ابی طالب7 نقل کرده­اند که در معنای آیة: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ...) فرمود: «معنایش این نیست که قبل از کعبه هیچ خانه‏ای نبوده، بلکه منظور این است که کعبه اولین خانه برای عبادت خدا بود.» (سیوطی، 1404ق، ج‏2، صص52 و53).

جصاص در «احکام القرآن» می­نویسد: از مجاهد و قتاده ذیل آیة (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمِینَ) نقل شده که منظور آیه این است: پیش از کعبه روی زمین خانه‌ای ساخته نشده. همچنین وی می‌گوید: از حضرت علی و امام حسن8 روایت شده که خانة کعبه نخستین خانه‌ای است که برای عبادت ساخته شده است (جصاص، 1405ق، ج2، ص303).

طبری در تفسیر (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ...) می­نویسد: اهل تأویل در تأویل این آیه اختلاف دارند؛ بعضی معتقدند: منظور این است که اولین خانه‌ای که با برکت و هدایت برای عبادت ساخته شده، در مکه است.‏ همچنین طبری توسط خالد بن عرعر از علی7 نقل می‌کند که حضرت فرمودند: کعبه نخستین خانه در زمین نیست، پیش از آن خانه‌های زیادی بوده است؛ بلکه نخستین خانه‌ای بود که برای مردم مبارک و هدایت قرار داده شد (طبری، 1412ق، ج4، صص6 و7).

و در علل از امام صادق7 روایت شده که فرمود: کلمة «بکه» قطعه زمینی است که کعبه در آن واقع شده و کلمة «مکه» به معنای شهر مکه است. و باز در همان کتاب است که آن حضرت فرمود: «اگر مکه را بکه گفتند، برای این است که مردم در این محل بک (یعنی ازدحام) می‏کنند» (ابن بابویه، 1385ق، ج2، ص‏398).

و در همان کتاب، از امام باقر7 روایت شده که فرمود:

«اگر مکه را بکه خواندند، برای این بود که در آن زن و مرد مخلوط و درهمند، می‏بینی زنی پیش رویت و زنی دیگر طرف راستت، و زنی طرف چپت مشغول نمازند و تو شانه به شانة زنی نماز می‏خوانی و هیچ عیبی هم ندارد، در حالی که این کار در سایر نقاط کراهت دارد.» (همان).

و باز در همان کتاب است که امام باقر7 فرمود: خدای تعالی وقتی ‏خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد تا به شکم آب بزنند و آب را به موج در آورند. آبها در اثر طوفان کف کرد، همة کفها یک جا جمع شد، که همان محل فعلی کعبه است، آن­گاه آن را به صورت کوهی از کف در آورد، زمین را از زیر (دامنة) آن کوه بگسترانید و آیة شریفة: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً... ) بیانگر همین مطلب است (همان).

پس نخستین بقعه‏ای که خدا از زمین آفرید کعبه بود و سایر نقاط از ناحیة کعبه گسترده شد. اخبار در مسألة «دحو الارض» و کشیده شدن آن از زیر کعبه، فراوان است؛ این اخبار نه مخالفتی با کتاب خدا دارد و نه برهانی عقلی آن را رد می‏کند. تنها حرفی که هست این است که طبیعی‏دانان قدیم معتقد بودند زمین عنصری است بسیط و قدیم، و این نظریه با روایات یاد شده که آن را حادث و پدید آمده از کف آب می‏داند، سازگار نیست. لیکن بطلان اعتقاد آنان روشن شده و احتیاجی به بیان ندارد (طباطبایی، 1390ق، ج‏3، ص359).

این است آن تفسیری که در روایات برای آیة: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ...» وارد شده و در آن کلمة «بیت» به بقعه‏ای از زمین تفسیر شده است. هر چند دو روایت اول با ظاهر آیه بهتر می‏سازد.

در کافی (کلینی، 1429ق، ج‏8 ، ص105) و تفسیر عیاشی (عیاشی، 1380ش، ج‏1، ص188) از امام صادق7 در تفسیر جملة: «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ» آمده است که شخصی از امام صادق7 پرسید: آیات بینات چیست؟ فرمود: یکی مقام ابراهیم است که ابراهیم بر بالای آن ایستاد و جای پایش در سنگ نشست، و دیگر حجر الاسود، و سوم منزل اسماعیل است و در این معنا روایاتی دیگر نیز هست و بعید نیست که ذکر این امور از باب شمردن آیات بینات باشد. هر چند که نام آنها در آیه نیامده است.

از امام صادق7 روایت شده که در تفسیر آیة: (وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ...) فرمودند: حج و عمره ـ هر دو ـ است؛ چون هر دو واجب است. این روایت را عیاشی هم در تفسیر خود آورده و در آن حج را به معنای لغوی­اش؛ یعنی «قصد» تفسیر کرده است. (عیاشی، 1380ش، ج‏1، ص192)

و در کافی از علی بن جعفر، از برادرش موسی بن جعفر8 روایت کرده که در حدیثی راوی گفت: از آن جناب پرسیدم: پس اگر کسی از ما مسلمانان حج نکند کافر می‏شود؟ فرمود: نه، لیکن اگر کسی بگوید: مراسم حج اینطور نیست کافر است (کلینی، 1408ق، ج‏4، ص266).

روایات در این معانی بسیار است و «کفر» در روایت بالا به معنای «رد» تفسیر شده، آیه هم با آن سازگاری ندارد. پس کفر در روایت به معنای لغوی­اش؛ یعنی پوشاندن حق. و این کلمه بر حسب موارد، مصادیقی برایش معین می‏شود.

این معنا، متواتر و قطعی است که بانی کعبه ابراهیم خلیل بوده و ساکنان اطراف کعبه بعد از بنای آن، تنها فرزندش اسماعیل و قومی از قبایل یمن به­نام جرهم بوده‏اند. (ابن اثیر، 1371ش، ج‏2، ص35 ؛  هیکل، بی­تا، صص98 ـ 91) و کعبه تقریباً ساختمانی به صورت مربع بنا شده که هر ضلع آن به سمت یکی از جهات چهارگانه؛ شمال، جنوب، مشرق و مغرب بوده و بدین جهت اینطور بنا شده که بادها هر قدر هم که شدید باشد، با رسیدن به آن، شکسته شود و نتواند آن را خراب کند (حموی، 1995م، ج‏4، صص467 ـ 464).

و این بنای ابراهیم7 ، هم­چنان پا بر جا بود تا آنکه یک بار عمالقه آن را تجدید بنا کردند و بار دیگر قوم جرهم (و یا اول جرهم بعد عمالقه، همچنان که در روایت وارده از امیر مؤمنان اینگونه آمده بود.) (بحرانی، 1415ق، ج1، ص301، ح36). و آنگاه، وقتی زمام امر کعبه به دست قصی بن کلاب؛ یکی از اجداد پیامبرخدا9 افتاد (یعنی قرن دوم قبل از هجرت) قصی آن را خراب کرد و از نو با استحکامی بیشتر بنا نمود و با چوب دوم (درختی شبیه به نخل) و کنده‏های نخل آن را پوشانید، و در کنار آن بنایی دیگر نهاد
به نام دارالندوه، که در حقیقت مرکز حکومت و شورای وی با اصحابش بود. آنگاه امور کعبه را بین طوایف قریش تقسیم نمود که هر طایفه‏ای خانه‏های خود را بر لبة مطاف پیرامون کعبه بنا کردند و درِ خانه‏های خود را به سوی مطاف گشودند (هیکل، بی­تا، ص93).

بعضی گفته‏اند: پنج سال قبل از بعثت نیز کعبه به وسیلة سیل منهدم شد و طوایف قریش عمل ساختمان آن را در بین خود تقسیم کردند و بنّایی که آن را می‏ساخت، مردی رومی به­نام «یاقوم» بود و نجاری مصری او را کمک می‏کرد و چون به محلی رسیدند که باید حجرالأسود را کار بگذارند، در بین خود نزاع کردند، که این شرافت نصیب کدامیک از طوایف باشد؟ در آخر، همگی توافق کردند که محمد9 را که در آن روز سی و پنج‏ساله بود بین خود حَکَم قرار دهند؛ چون به وفورِ عقل و سدادِ رأی او آگاهی داشتند.آن جناب دستور داد تا ردایی بیاورند و حجر الأسود را در آن نهاده و به قبایل دستور داد تا اطراف آن را گرفته و بلند کنند و حَجَر را در محل نصب؛ یعنی رکن شرقی بالا بیاورند. آنگاه خودش سنگ را برداشت و در جایی که می‏بایست باشد، قرار داد (طباطبایی، 1390ق، ج‏3، ص359).

و پس از آنکه عبد الملک مروان متولی امر خلافت شد، حَجّاج بن یوسف به فرمانده لشکر خود دستور داد تا به جنگ عبد اللَّه بن زبیر برود که لشکر حجاج بر عبداللَّه غلبه کرد و او را شکست داد و عبد الملک را بدانچه ابن زبیر کرده بود، خبر داد. عبدالملک دستور داد، خانه‏ای را که عبد اللَّه ساخته بود خراب نموده به شکل قبلی‏اش برگرداند (جعفریان، 1382ش، ص52).

گفتنی است کعبه در طول تاریخ پس از بنای اولیه به دست آدم7 ، بار‌ها باز سازی شد که برخی از آن‌ها عبارتند از: حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل7 ؛ قصیّ ابن کِلاب؛ قریش؛ عبدالله ابن زبیر؛ حَجّاج ابن یوسف؛ سلطان مراد عثمانی؛ سعودی‌ها. در حال حاضر ابعاد کعبه عبارت است از: ارتفاع 14 متر، طول آن از سمت ملتزم (سمت حجر الأسود) 84/12 متر، طول از سمت حجر اسماعیل 28/12 متر، بین رکن یمانی
و حجر اسماعیل؛ یعنی عرض11/12 متر،  و میان دو رکن دیگر52/11 متر است (قائدان، 1390ش، ص57).

 اولین و آخرین سخن در این نوشته: نخستین خانه‏ای که برای مردم بنا شد، در مکه است. این خانه برای جهانیان مایة برکت و هدایت است. از این رو، شایسته است برای پاسداری از این تعالیم و فرهنگ اسلامی، مرکز این تعالیم مبارک، مکه و خانة عتیق را باز یابیم، بشناسیم و بشناسانیم؛ (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلَی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق‏ * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ الله‏...) ، و مردم را دعوت عمومی به حجّ کن تا پیاده و سواره بر مرکب‏های لاغر، از هر راه دور (به سوی خانة خدا) بیایند. تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامة حیات‏بخش) باشند و نام خدا را ببرند (حج: 27 و28)

نتیجه گیری

در این پژوهش که براساس تحلیل آیات قرآن و احادیث تاریخی، پیرامون کعبه انجام گرفته، نتایج زیر به دست آمده است:

1.  قرآن پیش از هر چیز، کتاب هدایت و تربیت است.

2.  روایت‌های قرآنی، در خدمت اهداف تربیتی و توحیدی است.

3.  همة اجزای روایت در قرآن و احادیث قطعی و متواتر، حقیقی است و در آن‌ها خبری از جعل، کذب و مبالغه نیست.

4.  نخستین خانه‏ای که برای مردم بنا شده، در مکه است. این خانه برای جهانیان مایة برکت و هدایت است.

5 . اگر کعبه به عنوان قبلة مسلمانان انتخاب شده، جای تعجب نیست؛ زیرا این نخستین خانة توحید است و باسابقه‏ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد. هیچ مرکزی پیش از آن، مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده؛ خانه‏ای است که برای مردم و به سود جامعة بشری در نقطه‏ای که مرکز اجتماع و محلی پربرکت است ساخته شده است.

6 . خانة کعبه به دست آدم7 ساخته‏ شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیلة ابراهیم خلیل تجدید بنا شد.

 7.  خانة کعبه که نام دیگرش «بیت اللَّه» است به عنوان خانة مردم معرفی شده و این تعبیر بیان کنندة این حقیقت است که آنچه به نام خدا و برای خدا است، باید در خدمت مردم و بندگان او باشد.

8 . کعبه از این جهت مبارک است که هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی در یکی از پر برکت‏ترین سرزمین­های جهان ساخته شده است. هدایت بودن کعبه به این است که خدای تعالی با تأسیس آن و تشریع عباداتی در آن، سعادت آخرتی مردم را به ایشان نشان دهد و علاوه بر آن، ایشان را به کرامت و قرب خدا برساند و بیت الحرام از روزی که به دست ابراهیم ساخته شد، این خاصیت هدایت را داشته و همواره مقصد قاصدان و معبد عابدان بوده است.کعبه به تمامی مراتب هدایت از خطور ذهنی گرفته تا انقطاع تام از دنیا و اتصال کامل به عالم معنا و به تمام معنا هدایت است.

9.  علاوه بر این، کعبه عالم اسلام را به سعادت دنیایی­شان نیز هدایت می‏کند و این سعادت عبارت است از وحدت کلمه، و ائتلاف امت و شهادت منافع خود
و عالم غیر اسلام را هم هدایت می‏کند به اینکه از خواب غفلت بیدار شوند و به ثمرات این وحدت توجه کنند و ببینند که چگونه اسلام قوای مختلفه
و سلیقه‏های متشتت و نژادهای گوناگون را با هم متفق و برادر کرده است.

  قرآن.
1.  ابن اثیر، عز الدین علی، 1371ش، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران،  ترجمه: ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسة مطبوعاتی علمی.
2.  ابن بابویه، محمد بن علی، 1382ش،  الخصال ‏، ترجمة یعقوب جعفری‏، قم، نسیم کوثر.
3.  ابن بابویه، محمد بن علی‏، 1385ش، علل الشرائع‏، قم، کتاب فروشی داوری‏.
4.  ابن بابویه، محمد بن علی، 1413ق‏، کتاب من لا یحضره الفقیه‏، مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
5.  ابن خلدون، محمد، 1408ق/1988م، تاریخ ابن خلدون، ‏ تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر.
6.  ابن عباد صاحب، إسماعیل بن عباد، 1414ق،المحیط فی اللغة، تصحیح: آل­یاسین، محمد حسن، بیروت‏، عالم الکتاب.‏
7.  بحرانی،‌ هاشم بن سلیمان‏، 1415ق، البرهان فی تفسیر القرآن‏، تحقیق، بنیاد بعثت، واحد تحقیقات اسلامی‏، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة.
8.  جصاص، احمد بن علی، 1405ق،احکام القرآن (جصاص)، 5 جلد، دار إحیاء التراث العربی  ـ لبنان ـ بیروت، چاپ 1
9.  جعفریان، رسول، 1382ش، آثار اسلامی‌مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر.
10.  جوادی آملی، 1371ش، جرعه‌ای از بیکران زمزم، تحقیق علی حجتی کرمانی، تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج.
11.  حموی، شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبد الله الحموی، 1995م، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم.
12.  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن‏، محقق/ مصحح: داودی، صفوان عدنان‏، ناشر: دار القلم، الدار الشامیة، مکان چاپ بیروت، دمشق.
13.  رشید رضا، محمد، 1414ق، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر  بتفسیر المنار، لبنان، بیروت‏
14.  سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‏بکر، 1404ق، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور‏، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی=
15.  طباطبایی، محمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمی‌للمطبوعات، لبنان، بیروت، چاپ 2
16.  طبری، محمدبن جریر، 1412ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، 30 جلد، دارالمعرفة، لبنان، بیروت، چاپ 1
17.  طوسی، محمد بن الحسن، 1407ق‏،  تهذیب الأحکام تحقیق، حسن الموسوی، خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
18.  عیاشی، محمد بن مسعود، 1380ق، تفسیر العیاشی‏، تحقیق: رسولی، ‌هاشم، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة.
19.  قائدان، اصغر، 1390ش، تاریخ و آثار اسلامی‌مکة مکرمه و مدینة منوره، تهران، مؤسسة فرهنگی هنری مشعر.
20. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق،  1429ق، کافی، تصحیح: دار الحدیث، قم، دار الحدیث.
21. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، 1407ق، الکافی ( چاپ، الإسلامیة)، محقق/  مصحح: غفاری علی، اکبر و آخوندی، محمد، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة.
22.  مقدسی ابو عبد الله محمد بن احمد، 1361ش،احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم ترجمه، علی نقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ اول.
23.  مکارم شیرازی، ناصر، 1371ش، تفسیر نمونه، 28جلد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ10
24.  موسوی، محمد باقر، 1374ش،ترجمه المیزان، ج3 قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی.
25.  واقدی، محمد بن سعد کاتب، 1374ش، الطبقات الکبری، ترجمه‏، محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه.
26.  هیکل، حسنین، بی­تا، حیات محمد9، بی­جا، چاپ 13