نوع مقاله : اسرار و معارف حج
نویسنده
سطح 4 حوزه علمیه، مدیر گروه اخلاق پژوهشکده حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
حج، مجموعهای از اعمال عبادی است که با احرام آغاز میشود. این عمل که از ارکان حج است، تصرفات عجیبی در مُحرم ایجاد میکند و اختیارات زیادی را که پیشتر داشت، از او میگیرد و مجموعهای از بایدهای فقهی را بر حجگزار و عمرهگزار واجب میکند. با احرام، اموری بر مُحرم حرام میشود که ارتکاب آنها میتواند فرد را دچار مشکل کند، حج فرد را بر هم بزند و یا او را به پرداخت کفاره ملزم، و در بعضی موارد به انجام دوبارة حج مجبور کند. سؤال اساسی در این عرصه این است که فلسفة حرمت این محرمات چیست؟ آیا اصل در حرمت این محرمات تعبد صرف است یا اینکه هر یک از محرمات احرام یا مجموعة آنها میتواند نقش تربیتی و تزکیهای در حجگزار داشته باشد؟
اصل مسلّم این است که محرمات احرام تنها امر تعبدی نیستند؛ بلکه در ورای این محرمات، اهداف ارزشمند و معقول تربیتی و اصلاحی نهفته است. اگر چه در این عرصه، روایات خاص این موضوع بسیار کم است، ولی با توجه به عمومات اخبار
و روایاتی که در فلسفه و اسرار مناسک حج وارد شده، میتوان گفت ترک محرمات احرام میتواند در کنترل و تربیت قوا و غرایز انسان نقش موثری داشته باشد.
در این مقاله برآنیم با روش تحلیل محتوایی، به بررسی فلسفه و اسرار محرمات احرام
و نقش آنها در تربیت و کنترل قوا و غرایز حجگزار بپردازیم؛ تحلیل محتوا، فن پژوهشی برای ربط دادن دادهها به مضمون آن، به گونهای معتبر است (قائدی
و گلشنی، 1395ش، ص73) و هدف آن شناخت محتوای متن و پیام، استنباط مفاهیم
و برداشت مخاطبان از پیام و پیشبینی آثار محتوا بر مخاطبان است (همانجا).
بر اساس بررسیها، پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته است؛ اگر چه در عرصه اسرار حج آثار مختلفی به رشته تألیف در آمده که به اسرار حج پرداختهاند و در ضمن آنها به اسرار محرمات احرام به صورت کلی اشارة بسیار مختصری شده است، اما بررسی هر یک از محرمات احرام و تحلیل محتوای آنها و تأثیر تربیتی و کنترلی آنها بر حجگزار بررسی نشده است. ما در این مقاله این مهم را مورد مداقه قرار میدهیم.
یافتههای این پژوهش باعث آگاهی به فلسفه و اسرار حج؛ بهویژه درک فلسفة محرمات احرام میشود و ذهن انسانهای پرسشگر را متقاعد میسازد و حجگزاران را با معرفت کامل به ادای مناسک دعوت میکند.
مفهومشناسی اِحْرام
«اِحْرام» (به کسر همزه) مصدرِ «اَحْرَمَ، یحْرِمُ، اِحراماً» (ابن منظور، 1414ق، ج12، ص120؛ زبیدی، 1414ق، ج16، ص136)، در لغت به معانی مختلف آمده است.
بعضی احرام را به معنای «منع» (همانجا) و برخی دیگر به معنای «دخول در حرم»، «دخول در شهر مکه» یا «دخول در حرمتی که هتک آن روا نیست» دانستهاند (ابن منظور، 1414ق، ج12، ص120).
احرام در اصطلاح به گونههای مختلفی تعریف شده است؛ بعضی از فقها، احرام را مرکب از نیت، تلبیه و پوشیدن لباس دانستهاند (علامه حلّی، 1413ق، ج4، صص70ـ69 ؛ نجفی، 1410ق، ج18، صص230ـ199). عدهای دیگر احرام را همان تلبیه و نیت شمردهاند (ابن البراج، 1410ق، ج7، ص257).
قول دیگر احرام را همان نیت میداند (طوسی، 1387ق، ج١، صص 308ـ307 ؛ شهید اول، 1414ق، ج1، ص388 ؛ شهید ثانی، بیتا، ج1، ص105؛ خوئی، 1410ق،
ج2، ص478).
یکی از مهمترین اقوال در تعریف احرام، قول به تحقق احرام با ترک محرمات است (شهید اول، 1414ق، ص389 ؛ حکیم، 1416ق، ج11، صص 360ـ 358 ؛ فاضل هندی، 1416ق، ج1، ص312).
محتوای محرمات احرام
1. کنترل و تربیت غریزة جنسی
یکی از مهمترین غرایز انسان که لازمة ساختمان روح اوست، غریزة جنسی است. این غریزه، به خودی خود، نه ارزش اخلاقی مثبت دارد و نه ارزش اخلاقی منفی. وجود این میل و کشش، نه خوب است و نه بد؛ به عبارت دیگر، ارزش اخلاقی ندارد (مصباح یزدی، 1393ش، ص265).آنچه در محدودة اخلاق قرار میگیرد و بار ارزشی خواهد داشت، کیفیت و کمیت ارضای این میل است؛ یعنی اینکه انسان این میل را چگونه، چه مقدار و با چه نیتی ارضا کند؟
بر اساس آیات قرآن و روایات اهلبیت: اگر ارضای این غریزه بهطور صحیح و مطابق دستور خداوند انجام گیرد، دارای ارزش اخلاقی مثبت خواهد بود. قرآن کریم از وجود این میل در انسان یاد کرده، فرموده است:
محبت امور مادی، از [قبیل] زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره
و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است [تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی] اینها وسایل گذران زندگی دنیاست
[و هدف نهایی نیست]، و سرانجام نیک [و زندگی والا و جاویدان]، نزد خداست
(آلعمران، 14).[1]
تعبیر (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ) میرساند، میل به کامجویی و لذتطلبی از غرایز انسان است و شهوت جنسی، از میل به لذتطلبی سرچشمه میگیرد و از غرایز انسان است. این غریزه به دنبال جلب مشتهیات نفس است و آنچه را برای نفس لذتآفرین است، دنبال میکند، ولی این میل قابل هدایت و تربیت است و میتواند تحت کنترل عقل و شرع قرار گیرد؛ از اینرو، بلافاصله در آیة بعد میفرماید:
بگو: آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این [سرمایههای مادی]، بهتر است؟ برای کسانیکه پرهیزکاری پیشینه کردهاند، [و از این سرمایهها، در راه مشروع استفاده
میکنند] در نزد پروردگارشان، باغهایی بهشتی است که نهرها از درختانش
میگذرد. جاودانه در آن خواهند بود و همسرانی پاکیزه، و خشنودی خداوند [نصیب آنهاست]؛ و خدا به [اعمال] بندگان با ایمان، بیناست (آلعمران : 15).[2]
از عباداتی که در کنترل و تربیت غریزة جنسی میتواند نقش ایفا کند، حج خانة خداست. حجگزار با احرام، بهرهبریهای جنسی را که برای او مباح بود، بر خود حرام میکند. فلسفة این تحریم را باید در بُعد تربیتی آن جستوجو کرد.
محمدبن سنان از امام هشتم، علی بن موسی8 دربارة علت حج پرسید، حضرت فرمود: «علت حج، میهمانی به سوی خداوند... و باز داشتن نفس از شهوتها و لذتها...
و باز داشتن نفس از فساد است» (شیخ صدوق، 1386ق، ج2، ص404).[3]
در این روایت، امام هشتم7 فلسفة حج و حرام کردن بعضی امور را نقش بازدارندگی و کنترل میل به کامجویی بیان کرده و نتیجه، آن را حفظ نفس انسان از افتادن در فساد شمردهاند.
یکی از محرمات احرام، هرگونه روابط جنسی حتی با همسر است که قرآن کریم
از آن با عنوان «رفث» یاد کرده است: (فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ) (بقره : 197).
علاوه بر این آیه، صحیحة معاویة بن عمار (کلینی، 1407ق، ج4، ص338)[4]
و اجماع فقهای امامیه بر حرمت آن دلالت دارد (طوسی، 1387ق، ج1، ص317 ؛ مفید، 1415ق، ص225ـ 224 ؛ علامه حلّی، 1414ق، ج8 ، ص40 ؛ ابن براج، 1406ق، ج1، ص222).
کنترل غریزة جنسی و شهوتگرایی یکی از محوریترین اهداف محرمات احرام است؛ بهگونهای که برای جلوگیری از تداعی روابط جنسی، اتفاق افتاده در حال احرام، دستور ویژه صادر شده است.
علی بن ابیحمزه از امام کاظم7 در مورد فردی که در حال احرام با همسر خود نزدیکی کرده، سؤال میکند که تکلیف او چیست؟ حضرت بعد از بیان کفاره این عمل در جهت بازداری و کنترل غریزة جنسی آنها میفرماید:
از مکانی که این عمل اتفاق افتاده، جدا میشوند تا به مکه برسند و اعمال خود را تکمیل کنند و سال بعد حج خود را اعاده کنند». علی بن ابیحمزه سؤال
میکند: «آیا وقتی به مکه رسیدند آن زن همسر اوست، مانند قبل؟» حضرت فرمود: «بله، اما اگر به مکانی که این عمل از آنان صادر شد (همین سال و در سال بعد) باز گردند، باید از هم جدا شوند تا از احرام خارج گردند. پدرم اینگونه میفرمود. (کلینى، 1407ق، ج4، ص374).[5]
اما اگر در سال دوم از مسیری رفتند که به محلی که مرتکب حرام شده بودند برخورد نکردند، جدایی لازم نیست (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص329)
بسیاری از فقها به وجوب این افتراق فتوا دادهاند (علامه حلی، 1413ق، ج4، ص150؛ محقق حلی، 1408ق، ج1، ص294). بعضی از فقها در هر دو حج؛ چه حج امسال و چه آینده که باید حج خود را تکرار کنند، افتراق را لازم شمردهاند (علامه حلّی، 1413ق، ج4، ص150 ؛ صاحب ریاض، 1418ق، ج7، ص372). از فحوای روایت
و کلام فقها چنین بر میآید که افتراق زوجین محرم برای بر طرف کردن زمینة تداعی کامجویی و کنترل غریزة جنسی است.
همچنین در اکثر روایات در مورد لمس، تقبیل و نگاه به همسر، قید «بشهوة» آورده شده است. مانند روایت معاویة بن عمار از امام صادق7 :
از حضرت در مورد مُحرمی سؤال کردم که به همسرش نگاه کرده و انزال صورت گرفته و یا مذی از او خارج شده؟ فرمود: «چیزی بر او نیست...»، و اگر او را حمل کرده، بدون قصد شهوت انزال صورت گرفته و یا مذی از او خارج شده؟ حضرت فرمود: «چیزی بر او نیست و اگر او را حمل کرده و یا مس کرده، همراه با شهوت پس از او منی یا مذی خارج شده، باید قربانی کند.» گفت: محرم به همسرش نگاه با شهوت میکند و انزال صورت میگیرد تکلیف او چیست؟ فرمود: «بر او قربانی است.» (کلینی، 1407ق، ج4، ص375).[6]
روایات زیادی در این زمینه وارد شده که نگاه کردن، لمس کردن و بوسیدن در حال احرام را مقید به همراه بودن با شهوت کردهاند (کلینی، 1407ق، ج4، ص377 ـ 375). اما در صورتی که همراه با شهوت نباشند، حتی اگر منجر به خروج منی هم شود، کفارهای بر عهدة محرم نیست. از تحلیل محتوای این احکام میتوان گفت یکی از ابعاد تربیتی بعضی از محرمات احرام، تسلط بر رفتارها و حتی تصورات جنسی زائر برای کنترل لذتطلبی انسان و تربیت غریزة جنسی است.
2. کنترل و تربیت غریزة خشم و قوة غضب
یکی دیگر از اموری که در انسان وجود دارد، قوة غضبیه و غریزة خشم است. اگرچه این قوه و غریزه، به خودی خود مذموم نیست، اما کنترل نکردن آنها مذموم و ناپسند است
و انسان را به شقاوت ابدی میکشاند (نراقی، بیتا، ج2، ص288). روایات زیادی از معصومین: در مذمت غضب و کنترل نکردن غریزة خشم نقل شده است. در احادیث
و روایات، غضب به عنوان کلید هر شرّ. (کلینی، 1407ق، ج2، ص305)، میرانندة قلب (کلینی، 1407ق، ج2، ص302) و فاسدکننده ایمان بیان شده است (کلینی، 1407ق، ج2، ص302).
از منظر محقق نراقی، نتیجة غضب، گشوده شدن زبان به فحش، ناسزا، سب، سرزنش و تمسخر دیگران است (نراقی، بیتا، ج2، ص291).
این قوه و غریزه میتواند مورد تربیت قرار گیرد و به حد اعتدال برسد. حج و بعضی از محرمات احرام؛ مانند ترک جدال، ترک فسق، ترک صید و ترک حمل سلاح، میتوانند در کنترل و تربیت غریزة خشم و قوة غضبیه مؤثر باشند.
قرآن کریم میفرماید: (وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ) (بقره : 197). فسوق صیغة مبالغة فسق، به معنای خارج شدن از اطاعت خداوند است. وقتی خرما از غلاف و جلد خود خارج میشود، گفته میشود «فسق الرطب عن حشره»؛ مانند اینکه فاسق از طاعت خدا خارج میگردد (سبحانی، 1385ش، ج3، ص339).
در اینکه حقیقت «فسوق» چیست چند قول وجود دارد: شیخ صدوق و پدرش مراد گفتهاند: مراد از فسوق کذب است (شیخ صدوق، 1415ق، ص222 ؛ علوی عاملی، 1110ق، ج3، ص423) ابن جنید و سید مرتضی کذب و سب را از فسوق شمردهاند (ابن براج، 1406ق، ج1، ص221 ؛ علوی عاملی، 1110ق، ج3، ص423) علامه حلی دروغ، سب
و مفاخره را فسوق میداند (علوی عاملی، 1110ق، ج3، ص423) و ابن عقیل هر لفظ قبیح را فسق دانسته است (علامه حلی، 1413ق، ج4، ص85 ؛ علوی عاملی، 1110ق، ج3، ص423).
در روایات هم دلالت فسوق بر اقوالی که ذکر شد، وجود دارد (کلینی، 1407ق، ج4، ص338 ؛ شیخ صدوق، 1413ق، ج4، ص338).
بعضی از فقها در جمع بین اخبار، معتقدند فسوق عبارت است از دروغ، سب و مفاخره (سبحانی، 1385ش، ج3، ص345).
بنابراین، «ولا فسوق» یعنی هرگونه طغیانگری از دستورهای الهی و تجاوز
به مرزهای الهی؛ مانند دروغ، دشنام دادن و پرخاشگری به دیگران در حال
احرام، حرام است؛ به عبارت دیگر میتوان گفت صیانت از زبان، پیام اصلی این بخش از آیه برای حجگزار است؛ همانطور که امام صادق7 فرمود: «إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَیْکَ بِتَقْوَى اللهِ... فَإِنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ یَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ» (کلینی،
1407ق، ج4، ص338).
همچنین ترک جدال میتواند در جهت کنترل غریزة خشم مؤثر باشد {وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ} (بقره : 197)؛ یعنی حجگزار نباید با دیگران برای اثبات عقیده و سخن خود پرخاشگری و دشمنی کند و قسم بخورد؛ زیرا چنین عملی باعث خروج از طاعت خدا میشود؛ به قرینة روایت ابوبصیرکه در آن آمده است:
«إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ مَا کَانَ فِیهِ مَعْصِیَةٌ» (حرّ عاملى، 1412ق، ج12، ص466).
«جدال حرام در جایی است که معصیت خداوند باشد.»
ظاهر آیه، عمومیت جدال است و هر مخاصمهای را شامل میشود؛ اما در روایات معصومان: به نزاع همراه با قسم به «لا والله» و «بلی والله» مقید شده است (حر عاملى، 1412ق، ج12، ص466). البته بعضی از فقها قسم به سایر اسمای مقدس پروردگار را هم مشمول همین حکم میدانند (سبحانی، 1385ش، ج3، ص371).
بنابراین، خداوند برای قطع ریشة پرخاشگری و نزاع، به انسانهایی که برای تمرین بندگی خدا مُحرم میشوند، دستور میدهد باید برای کنترل قوة غضبیة خود ترک جدال و فسوق را در فرصت حج تمرین کنند تا بتوانند در سایر اوقات زندگی
بر خشم خود مسلط شوند؛ همانطور که در حدیث شِبلی، امام سجاد7 فرمود:
هنگامی که لبیک گفتی [و به احرام در آمدی] نیت کردی که برای اطاعت خدای سبحان سخن بگویی و از هر گناه و معصیتی سکوت کنی؟ (نوری، 1408ق، ج10، صص167 ـ 166).[7]
از دیگر محرمات احرام، حمل سلاح، جز در موارد ضروری است (طوسی، 1387ق، ج1، ص322 ؛ ابن براج، 1406ق، ج1، ص221 ؛ علامه حلی، 1414ق، ج7، ص397 ؛
ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص548)؛ همانطور که روایات بر این موضوع تصریح دارند (حرّ عاملى، 1412ق، ج12، ص504).
از آنجا که از نظر روانی، انسان مسلح احساس قدرت میکند و این امر زمینهساز تحریک قوة غضبیه و غریزة پرخاشگری اوست، مسلح بودن در حال احرام زیبنده کسی نیست که به حرم امن الهی پا میگذارد. در حال احرام باید تکیه به سلاح و ابزار مادی قطع شود؛ چنانکه امام صادق7 فرمود: «و بر زاد، مرکب، یاران، قدرت و جوانی و مالت اعتماد نکن؛ زیرا ممکن است همة اینها تبدیل به دشمن و وبال تو شوند.» (جعفربن محمد8 ، 1400ق، ص47).[8]
3. کنترل و تربیت میل به خودنمایی و زینتگرایی
یکی از گرایشها و تمایلات انسان، گرایش به زیبایی است که از نیازهای دیگر انسان مستقل است؛ هر چند که غالباً با آنها توأم است.
استفاده از بوی خوش یا دیدن رنگ زیبا یا تصویر چشمنواز و یا درک جمالهای معنوی و زیباییهای ادبی، در زمره نیازهای طبیعی انسان نیستند. اینگونه لذتها تحت عنوان زینت کردن و تجمل میگنجند (مصباح یزدی، 1393ش، ص275). البته بین زینت و جمال تفاوت ظریفی وجود دارد. زینت از امور عرضی است، ولی جمال از ذات شیء است.
قرآن کریم به این میل فطری توجه کرده و ملاک حسن استفاده از زینتها را ارتباط دادن آنها با خدا و مبدأ و معاد شمرده است (کهف : 7 ؛ ملک : 5).
اما از آنجاکه طبیعت انسان بر خودنمایی و نمایش دادن زینتهاست و اغلب موارد هم در غیر از مسیر مرضی الهی است، در بعضی موقعیتها استفاده از آن زینتها برای او حرام گردیده است. این امر بدان جهت است که گرایش فطری انسان هدایت شود؛ هم در جهت «ارتباط در نتیجه» و هم در جهت «ارتباط در انگیزة عمل».
منظور از ارتباط با خدا در نتیجة عمل، این است که در ترک زینتها برای انسان تحول مثبت ایجاد شود و اما منظور از ارتباط در انگیزة عمل این است که انگیزة انسان در ترک زینتها، پیروی از دستورات الهی و آداب اخلاقی باشد (مصباح یزدی، 1393ش، ص277). پس حرمت سرمه کشیدن و نگاه کردن درآینه (کلینى، 1407ق، ج4، ص356)، حرمت زینت کردن زنان، (طوسی، 1400ق، ص218 ؛ ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص544)، حرمت پوشیدن زیور و انگشتر برای زینت (محقق حلی، 1408ق، ج1، ص250)، حرمت استفاده کردن از بوی خوش، حرمت خوردن غذای معطر، حرمت روغنمالی به بدن (کلینى، 1407ق، ج4، ص353) و... در حال احرام؛
اولاً: برای جهت دادن به ارتباط در نتیجه است تا تحولات مثبتی در حالات حجگزار ایجاد کند،
ثانیاً: برای هدایت انگیزة انسان در عمل است تا از حرمت چند روزه این امور در حال احرام یاد بگیرد که این زینتها تبدیل به جمال شود و استفاده از این موارد را چنان بر اساس دستورهای الهی و اخلاق جهت دهد که از عرضی به ذاتی تبدیل شوند.
حرمت چند روزة بعضی امور که از زینتها محسوب میشوند، به حجگزار میآموزند که این زینتها در مرحلة اول باید به جمال و کمال نفس تبدیل شوند و از ظاهر به باطن نفوذ کنند. همچنین این درس را برای حجگزار دارد که گرایشهای انسان نیاز به تربیت و هدایت در جهت صحیح دارند و اگر این هدایت صورت نگیرد، به انحراف کشیده میشوند و در مسیر غیر مرضی پروردگار مصرف میشوند.
4. کنترل گرایش تشخصطلبی
پوشیدن لباس دوخته و گذاشتن کلاه بر سر برای مردان، از ویژگیهای تشخصی است. لباس به انسان شخصیت میدهد و او را از دیگران متمایز میسازد.
یکی از آثار لباس، پاسخگویی به نیاز آدمی به آراستگی و تشخص است. لباس فرد را از سایر افراد متمایز میسازد و معرف شخصیت اوست. هر صنفی لباس مخصوصی از جهت رنگ و فرم برای خود انتخاب میکند که معرف افراد آن صنف است. در همان صنف هم افراد بر اساس سلیقة خود، ویژگیهایی را برای لباس خود در نظر میگیرند که آنها را از سایر همصنفان متمایز کند و آنان را به «من» تبدیل نماید. اینها همه دال بر تأثیر لباس بر تشخّص انسانهاست و لباس میتواند حس تشخصطلبی انسانها را ارضا کند. اما در حج، لباس احرام، افراد را از «من» خارج، و به «ما» تبدیل میکند.
حجگزار باید از ظاهر خود آغاز کند؛ لباسی را که عمری به آن عادت کرده و با آن تشخص یافته، از تن بیرون بیاورد و از تشخص خود جدا شود.
کلاه و سرپوش، یکی دیگر از تشخصهای انسان است که با احرام باید آن را از سر بر گیرد. باید از لباس ظاهر بگذرد تا به لباس باطن که تقواست، برسد: «ای فرزندان آدم، لباسی برای شما آفریدیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما جامة پرهیزکاری بهتر است.» (اعراف : 26).[9]
دکتر شریعتی دربارة «درهم ریختن تشخص با لباس احرام» میگوید:
باید لباس عوض کنی. لباس! کفن پوش. رنگها را همه بشوی!
سپید بپوش، سپید کن، به رنگ همه شو، همه شو، همچون ماری که پوست بیندازد، از«من بودن» خویش بدرآی، مردم شو. ذرهای شو، در آمیز با ذرهها، قطرهای گم در دریا؛ «نه کسی باش که به میعاد آمدهای»، «خسی شو که به میقات آمدهای»، «بمیر پیش از آنکه بمیری»، جامة زندگیت را بدرآور، جامه مرگ بر تن کن، اینجا میقات است... (تحلیلی از مناسک حج، 1396ش، ص37)
این لباسی که عیوب ظاهری او را میپوشاند و در همه عمر فرد را به خود مشغول کرده و چه بسا لباس ریا و نفاق شده است، باید از تن حجگزار بیرون شود. امام صادق7 میفرماید:
بهترین لباس تو لباسی است که تو را از یاد خدا باز ندارد. بلکه تو را به یاد خدا و شکر خدا و طاعت خدا نزدیک کند و تو را به عجب، ریا و تجملگرایی و تفاخر سوق ندهد که این امور از آفات دین و بر جای گذارنده قساوت قلب است (جعفر بن محمد8، 1400ق، ص31).[10]
5. آموزش پاسداشت طبیعت و حیوانات
از محرمات احرام صید حیوانات خشکی و کندن گیاهان حرم است. اگر برای دین پوسته و هستهای قائل شویم، بیگمان ترک آزار و اذیت سایر موجودات جزو هسته دین به شمار میآید. استاد شهید مطهری میگوید:
ترک آزار و اذیت جاندارها و تحمل آزار و بالاخره سلم بودن در مقابل جاندارها و حرب نبودن و اعلام سلام و امن بودن، از فلسفههای اجتماعی و اخلاقی احرام میباشد (مطهری، 1384ش، ص124).
حرمت شکستن درخت یا کندن هر گیاهی که در حرم روییده، قداست نباتات را برای حاجی مجسم میسازد و او را با گیاهان، صلح و آشتی میدهد و بدینگونه نباتات را از دست یازیدن هوسبازانة وی ایمن میدارد. در حقیقت، تحریم صید و قطع گیاه حرم، تمرینی برای تربیت حجگزار است تا با طبیعت، که ملک خداست، رفتاری مهربانانه داشته باشد و محیط زیست خود و منابع طبیعی جهان و کشور خود را نابود نسازد و همان طور که حضرت علی7 فرموده است: «در میان بندگان خدا
و سر زمینهای خدا تقوا را رعایت کنید. شما مورد سؤال قرار خواهید گرفت، حتی از مکانها و حیوانات» (سید رضی، بیتا، ص242).[11]
قرآن کریم در آیة 95 سورة مائده، از مؤمنان میخواهد که در حال احرام از صید بپرهیزند و هرکس عمداً مرتکب چنین عملی شود، باید این عمل خود را جبران کند و با هدیه قربانی به کعبه، سزای عمل زشت خود را ببیند و چنانچه این عمل را تکرار کند، از او انتقام گرفته میشود. این حکم هم از نظر کمی و همچنین از نظر کیفی، به موضوع حمایت از محیط زیست توجه داده است.
6. مبارزه با ناز پروردگی
از دیگر محرمات احرام، سایه گرفتن بر سر (استظلال) برای مردان است (طوسی، 1407ق، ج2، ص318 ؛ علامه حلی، 1414ق، ج7، ص340). از فلسفههای حرمتِ در سایه بودن به هنگام احرام برای مردان، رهایی از نازپروردگی و ریاضت نفس است و حس مقاومت در برابرسختیها را در انسان تقویت میکند (مطهری، 1384ش، ص88) حضرت علی7 دربارة تربیت نفس به وسیله تحمل سختیها میفرماید:
من نفس خود را با پرهیزگاری میپرورانم تا در قیامت که هراسناکترین روزهاست، در امان، و در لغزشگاههای آن ثابتقدم باشد (سید رضی،
بیتا، ص417).[12]
غزالی، حج و ترک محرمات آن را ریاضت نفس شمرده، میگوید: «اما طبیعت نفس اماره راحت طلبیدن است، و ریاضت وی گرسنگی، بیداری و تحمل سختیها است و اینها در سفر حج بسیار است» (غزالی، 1380ش، ج1، ص235).
در روایات، تحمل گرما توسط حجگزار سبب پاک شدن گناهان معرفی شده است. عبدالله بن مغیره به امام هشتم7 عرض کرد:
«من گرمایی هستم و تحمل گرما برای من سخت است. آیا جایز است سایه بر سر بگیرم؟» امام هشتم7 فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الشَّمْسَ تَغْرُبُ بِذُنُوبِ الْمُحْرِمِینَ» (کلینی، 1407ق، ج4، ص350).
از اینرو، حج و محرمات آن را ریاضت انتخابی شمردهاند. مقام معظم رهبری در باره نقش حج و محرمات آن میگوید:
آدم وقتی در روایات و اعمال حج نگاه می کند، می بیند اصلا برای این است که انسان برود آنجا ریاضت بکشد. اصلا حج جای خوشگذرانی نیست... آنجا باید مُغبرّالوجه و مغبرّالشَّعر باشد. آفتاب روی انسان را بسوزاند و موهایش را ژولیده کند... (خامنهای، 1387ش، صص 173 ـ 172).
از این روست که خداوند همه تکالیف را در حج جمع کرده است.
7. تربیت حس مالکیتجویی و تصرف مطلق
از گرایشهای ریشهدار در وجود انسان، حس تملک و تصاحب اشیا و امور برای خود است. او میخواهد حس سیریناپذیر خود را با تصاحب قدرت، ثروت و مالکیت ارضا کند (مصباح یزدی، 1393، صص285 ـ 284). روشن است که این گرایش نیز به کنترل و تربیت نیاز دارد. برای هدایت و کنترل حس مالکیتطلبی و تصرف
بیقید و شرط، اموری در حال احرام حرام شده تا به انسانها گوشزد کند که تصرفات تو بیحساب و مطلق نیست، حتی تصرف انسان در بدن خودش نیز مطلق نیست. کندن مو از بدن، (طوسی، 1400ق، ص220 ؛ علامه حلی، 1414ق، ج7، ص345)، خون در آوردن از بدن (علامه حلی، 1413ق، ج4، صص80 ـ 78)، گرفتن ناخن (طوسی، 1400ق، ص221 ؛ محقق حلی، 1408ق، ج1، ص251 ؛ علامه حلی، 1414ق، ج7، ص355) و کندن دندان (طوسی، 1400ق، ص235 ؛ حلبی، 1403ق، ص204 ؛ ابن براج، 1406ق، ج1، ص224) در حال احرام حرام است.
همانگونه که روزه دار به هنگام روزه، از خوردن چیزهایی که در تملّک او است، پرهیز میکند تا نفس خود را تمرین دهد که از خوردن مال دیگران بپرهیزد، حجگزار نیز باید تمرین کند که از تصرف، حتی در بدن خود، بدون اذن الهی خودداری نماید، در وجود خود هم با یاد خدا و اجازة پروردگار تصرف کند. نگاهش به اعضا و جوارح خویش نیز نگاه به ملک خدا باشد. در این صورت احرام واقعی محقق شده است. ازاینرو، میتوان گفت احرام دوگونه است: احرام حاضر و احرام غایب. کسیکه در لباس احرام، مالکیت خدا را بر هستی باور نکرده، او محرم غایب است؛ اما آنکه عالم را محضر خدا، و همه هستی را ملک خدا بداند، ولو بیرون از احرام باشد، او احرام حضور بسته است (فعالی، 1383ش، ص307).
8. خود مهارگری جهت تربیت نفس
اصطلاح خود مهارگری، در متون دینی، «تقوا و خویشتنداری» یا «کنترل نفس» نامیده میشود. این اصل نه تنها در متون دینی عامل مهمی در تضمین سعادت انسان دانسته شده، بلکه در علم روانشناسی نیز «خود مهارگری»[13] در آیندة فرد، عاملی
سرنوشتساز شمرده شده است. محقق نراقی گوید:
هر نفسی در مبادی آفرینش، از جمیع صفات و ملکات خالی است؛ مانند صفحهای که ساده از نقش و صورت باشد و حصول ملکات و تحقق صفات به واسطه تکرار اعمال و افعال مقتضیه آنهاست و هر عملی یک مرتبه سر زد، اثری از آن در دل حاصل، و در مرتبه دوم، آن اثر بیشتر میشود تا بعد از تکرار عمل، اثر مستحکم و ثابت میگردد (نراقی، 1379ش، ص22).
در روایات معصومان: خود مهارگری جایگاه ویژهای دارد. امام صادق7 فرموده است: «هرکس هنگام رغبت، ترس، علاقه، خشم و خشنودی نفس خود را کنترل کند، خداوند آتش دوزخ را بر جسم او حرام خواهد کرد.» (شیخ صدوق، 1413ق، ج4، ص400).[14]
یکی از راههای خود مهارگری، کنترل نگاه است. در حج، این کنترل نگاه در مردان بسیار جدیتر مطرح گردیده است؛ زیرا خداوند در غیر حج به زنان سفارش میکند که صورت و کفین خود را هم از نامحرم بپوشانید، اما در حال احرام، پوشاندن قرص صورت برای زنان (علامه حلی، 1412ق، ج2، ص790 ؛ محقق حلی، 1408ق، ج1، ص251). همچنین پوشاندن دستها به وسیلة دستکش حرام است (ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص544 ؛ علامه حلی، 1414ق، ج7، ص302). در حال احرام مردان باید خود مهارگری بیشتری داشته باشند؛ زیرا زمینة نگاه فراهمتر است و پوشش قبل وجود ندارد و جاذبه برای نگاه بیشتر میشود. بنابراین، مردان باید با مهار نگاههای خود، نفس خویش را کنترل و تربیت کنند. پس در حال احرام خطاب (قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ) (نور : 30) اهمیت بیشتری دارد.
استاد شهید مطهری میگوید: «بخشی از فلسفة محرمات؛ مانند ترک لذت، برای درک لذت [بالاتر و متعالی] و ترک لذت، همان هجرت از لذات بدنی است» (مطهری، 1384ش، صص124 ـ 123).
اگر لذت ترکِ لذت بدانی |
شهوت نفس لذت نخوانی |
(سعدی، 1375ش، ص742).
در راه عشق به خدا باید از دیگر عشقها گذشت. شهوت با دلدادگی به خدا قابل جمع نیست. از هر چیزِ یادآورِ شهوت باید گذشت.
هر که را ذوق دیـن پدیـد آید |
شهد دنیاش کی لذیذ آید |
(مولانا، 1384ش، ص299).
9. تمرین خضوع، تواضع و شکستهنفسی
مراد از انکسار نفس و خودشکنی این است که انسان بدون اینکه خود را با دیگران مقایسه کند، خود را کوچک و پایین بشمارد و خودپسند و از خود راضی نباشد (نراقی، بیتا، ج1، ص343). خودشکنی، منشأ و مبنای تواضع است و بدون آن، تواضع محقق نمیشود. بنابراین، آنچه در باب فضیلت و منزلت تواضع بیان شده، همگی بر فضیلت خودشکنی نیز دلالت دارد و شاید به همین دلیل است که در آیات و روایات، بیشتر بر «تواضع» تأکید شده است و از انکسار نفس و کوچک شمردن خود کمتر سخن به میان آمده است (نراقی، بیتا، ج1، ص343)؛ زیرا انکسار نفس، مقدمه لازم برای رسیدن به تواضع است، ولی در منابع به ذیالمقدمه پرداختهاند.
وقتی فرد به ذیالمقدمه میرسد، مقدمه را هم تحصیل کرده است.
علی7 در خطبة متقین، یکی از صفات انسانهای متقی را انکسار نفس نزد پروردگار، و سپس تواضع نزد بندگان خدا بیان کرده و فرموده است:
برای خدا به اعمال پاکیزه اقدام میکنند و نزد خدا از اعمال کمِ خود راضی نمیشوند؛ اعمال خوب خود را زیاد نمیشمارند؛ نفس خود را متهم میدانند و از اعمال خود ترسانند. اگرکسی از آنان تمجید کند، از آنچه دربارة او میگویند میهراسد و دربارة خویش میگوید: «من نسبت به خودم از دیگران آگاهترم و خداوند از من به من آگاهتر است. خدایا! مرا به آنچه میگویند مؤاخذه نکن و مرا بهتر از آنچه میگویند قرار ده!» (ابن شعبة حرانی، بیتا، ص159 ؛ سید رضی، بیتا، ص303، خطبة 193).
یکی دیگر از محرمات احرام، پوشیدن کفشی است که روی پا را بپوشاند. مرد حجگزار با پوشیدن احرام، کفش و چیزی را که پای او را بپوشاند، بر خود حرام میکند؛ پابرهنه میشود؛ زیرا پابرهنگی نزدیکترین حالت به تواضع و انکسار نفس است. از این روست که معصومین: هنگام ورود به حرم امن الهی پابرهنه میشدند (کلینی، 1407ق، ج4، ص398 ؛ شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص46).
حجگزار با تمرین پابرهنگی، میکوشد نفس خود را تربیت کند تا ملکة تواضع در او ایجاد شود، در مقابل پروردگار عالم خضوع و خشوع پیدا کند و با بندگان خدا از در صدق و صفا وارد شود.
امام سجاد7 به شبلی فرمود: «هنگامی که لباس دوخته از تن در آوردی، نیت کردی که از ریا و نفاق و وارد شدن در شبهات جدا شوی؟» (نوری، 1408ق، ج12، ص211).[15]
نتیجهگیری
از آنچه ارائه شد، میتوان به این نتیجه دست یافت که گرچه تعبد در احکام
و مناسک حج یکی از اهداف خداوند است تا بدینوسیله بندگان خود را امتحان کند. اما بُعد تربیتی و مهارگری حج و مناسک آن، بهویژه محرمات احرام نباید مورد غفلت قرار گیرند. بدیهی است، هر یک از محرمات احرام نقش تربیتی و کنترلی بر نفس حجگزار دارند و در یک عرصه ریاضت انتخابی او را آب دیده میکنند تا بعد از حج بتواند با ثمرات حاصل شده با هر نوع وسوسه مبارزه کند؛ چنان که در روایات علامت قبولی حج را دوری از آنچه قبل از حج مرتکب میشد بیان کردهاند.
[1]. (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ ...)
[2]. (قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ...)
[3]. «أن علة الحج الوفادة إلى الله تعالى و...».
[4]. «إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَیْکَ بِتَقْوَى الله و...».
[5].«وَ یَفْتَرِقَانِ مِنَ الْمَکَانِ الَّذِی کَانَ فِیهِ مَا کَانَ حَتَّى یَنْتَهِیَا إِلَى مَکَّةَ وَ عَلَیْهِمَا الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ لَا بُدَّ مِنْهُ
قَالَ: ...».
[6]. «سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى وَ ...».
[7]. «فَحِینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ نَطَقْتَ لِلِه سُبْحَانَهُ ...».
[8]. «وَ لَا تَعْتَمِدْ عَلَى زَادِکَ وَ رَاحِلَتِکَ وَ أَصْحَابِکَ وَ...».
[9]. «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری...».
[10]. «وَ خَیْرُ لِبَاسِکَ مَا لَا یَشْغَلُکَ عَنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ یُقَرِّبُکَ مِنْ ذِکْرِهِ وَ...».
[11]. «اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ».
[12]. «إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ...».
[13].self ـ control
[14]. «مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَى وَ...».
[15]. «فَحِینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیَابِکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّیَاءِ وَ ...».