نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسندگان
1 کارشناسی ارشد، آموزش و پرورش
2 دکترای تخصصی، دانشگاه پیام نور
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
تاریخنگاری سیاسی ـ نظامی، تاریخنگاری غالب تاریخ اسلام بوده و کمتر به نقش و خدمات علمی مسلمانان در پیشبرد فرهنگ و تمدن بشری توجه نموده است. از جمله مسائلی که کمتر مورد توجه بوده پرداختن به مقام و جایگاه علمی ائمه معصومین است. هدف اصلی پیامبران و امامان رساندن انسان به کمال بوده و برای این امر نهضتی به وجود آوردهاند که در طول زمان رو به پیشرفت بوده و تا به حال ادامه دارد. ازاینرو لازم است به آن جنبه از فعالیتهای آنها که برای پیشبرد این نهضت انجام دادهاند، پرداخته شود.
اوضاع سیاسی ـ اجتماعی جامعه، بعد از شهادت امام علی7به گونهای پیش میرود که نتیجه آن پذیرش صلح با معاویه از طرف امام حسن7بود. در این مقاله ضمن بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام حسن7 ،به اقدامات علمی و فرهنگی ایشان برای حفظ و بقای اسلام و همچنین گسترش آن پرداخته میشود.
نگارش تاریخ اجتماعی امامان با توجه به جوّ غالب و حاکم بر آن زمان، که اجازه نگارش در مورد آنان را به شیعیان نمیداد، کاری بس مشکل است. به همین جهت ما در نگارش این مقاله با مشکلاتی مواجه گردیدیم و با بررسی منابع مختلف، گزینش و انتخاب مطالب مورد نظر با استفاده از روش کتابخانهای به نگارش آن در حد امکان پرداخته ایم. توضیح این مطلب ضروری است که هدف ما نقل وقایع تاریخی نیست. تکیه این مقاله بر اقدامات فرهنگی امام، تلاشی برای خنثاسازی برنامههای حاکمیت اموی است.
اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام حسن7
پس از رحلت پیامبر در سال 11قمری، شرایط به گونهای رقم خورد که رسالت و آرمان اصلی دین اسلام در حاشیه قرار گرفت. اختلافات قومی و قبیلهای که در دوران پیامبر کمرنگ شده بود ـ دوباره خود را نشان داد. در دوران خلافت شیخین تلاش فراوانی برای حفظ این آرمان انجام شد؛ اما با روی کار آمدن عثمان، اوضاع دگرگون شد. روی کار آمدن افرادی که از دشمنان سرسخت اسلام بودند، سرازیر شدن غنائم به مرکز خلافت و منصبگیری مطرودان پیامبر، اصول و ارزشهای اسلامی را در حاشیه قرار داد. این امر موجب اعتراض افرادی شد که دغدغه دین داشتند. از جمله آنها میتوان به ابوذر غفاری اشاره کرد که نظام اشرافی جدید نهتنها مجالی برای اینگونه افراد باقی نگذاشت، بلکه آنها را در نطفه خفه میکرد. حتی عثمان قربانی درگیری بین اشرافیت جدید و کسانی که خواهان حفظ سنت و آیین پیامبر بودند، شد.
در این شرایط امام علی7 قدرت را به درخواست مردم در دست گرفت. ایشان تمام تلاش خود را به کار بست تا از اسلام نبوی، روایتی علوی ارائه دهد. اما پذیرش این امر از سوی اشرافیت جدید غیر ممکن بود و به بروز شرایط جنگی ـ که عواقب آن تا چندین نسل ادامه داشت ـ انجامید.
در جنگ جمل بسیاری از صحابه در دو جبهه مقابل هم قرار گرفتند و برای آنان غیر قابل فهم بود که چه کسی به حق است. این سؤال و تحلیلهای متفاوت از آن، اولین جریانهای سیاسی مشخص را در جهان اسلام به وجود آورد و جریان علوی و عثمانی را شکل داد. اشرافیت جدید به رهبری معاویه، پرچم خونخواهی عثمان را علیه امام علی7 بلند کرد و بسیاری از مردم و صحابه سستعنصر را با خود همراه ساخت که نتیجه آن جنگ صفین بود. تحمیل حکمیت به امام از سوی عدهای که برداشت ناقصی از اسلام و شرایط اجتماعی زمانه داشتند، باعث شکاف در میان سپاه امام گردید. در مقابل معاویه توانست مشروعیت نسبی برای خود کسب کند.
اشرافیت جدید که توانسته بود قدرت حاکمه را وادار به پذیرش حکمیت کند، منتظر فرصتی برای به دست آوردن کامل قدرت بود که زمینه این امر را خوارج به وجود آوردند. جنگ با خوارج، قدرت نظامی امام را تحلیل داد و در نهایت شهادت امام، تمام شرایط را برای معاویه فراهم کرد. امام حسن7 میراثدار چنین اوضاعی بود. جامعه عراق نیز تحمل جنگ دیگری را نداشت. در این مدت معاویه بدون هیچ مزاحمتی مشغول یارگیری و تثبیت قدرت خود بود و وقتی امام7 خود را در مقابل معاویه دید، چارهای جز صلح نداشت.
سستی در باورهای دینی، جهل و نادانی، دنیاپرستی، دوری از حقمداری و زیادهخواهی از بیتالمال بیانگر آشفتگی اوضاع فرهنگی دوران امام7 بود و نتیجه آن، سستی در جنگ با معاویه بود. آنها وضع معاویه و حکمرانی او را میدیدند و زرق و برق حکومت او را بر حکمرانی پیشوای معصوم ترجیح میدادند؛ به گونهای که نوشتهاند امام حسن7با دیدن چنین وضعی در میان یارانش همواره زیر لباس خود، زره بر تن میکرد و حتی از ناحیه خوارج مورد حمله قرار گرفت (دینوری، 1384، ص264؛ زریاب خویی، 1376، ص251).
در آن روزگار مردم به دنیا و دنیاپرستی روی آورده بودند؛ به گونهای که با دیدن درخشش سکهها، دست از هرگونه واقعیتی بر میداشتند. در کتاب مروج الذهب مسعودی به خوبی این امر فهمیده میشود؛ جایی که مینویسد:
روزی در زمان علی7 مردی کوفی سوار بر شتر نر وارد دمشق شد. مردی شامی او را دید و افسار شترش را گرفت، گفت: «این شتر ماده از آن من است که در صفین او را از من گرفتی و باید پس بدهی». میان آنها درگیری روی داد و نزد معاویه رفتند تا اختلافشان را حل کنند. معاویه گفت: «این شتر ماده از آن مرد شامی است!» مرد کوفی گفت: «ولی این شتر نر است؛ نه ماده». آنگاه معاویه رو به حاضران، که نزدیک پنجاه نفر بودند، کرده، پرسید: «این شتر نر است یا ماده»؟ همه در پاسخ معاویه گفتند: «شتر ماده است.» شگفتی مرد کوفی بیشتر شد؛ ولی به ناچار سخن خلاف واقع را پذیرفت. پس از پایان جلسه و تحویل شتر نر به مرد شامی، معاویه دو برابر قیمت شتر را به مرد کوفی داد و به او گفت: «به نزد علی7برو و بگو معاویه با صد هزار مرد جنگی به سوی تو میآید که هیچ یک فرقی بین شتر نر و ماده نمیدانند» (مسعودی، 1374، ج2، ص36).
پس از جنگ صفین و پیامد آن، یعنی ماجرای حکمیت، عملاً معاویه خود را خلیفه مسلمانان معرفی کرد. او برای مشروعیتبخشی به حکومت خود، نیازمند یک پایگاه قدرتمند سیاسی و اجتماعی بود. برای همین امر، دست به کار شد. او استحقاقی برای داشتن اقتدار معنوی در خود نمیدید. او و جانشینانش سعی کردند مخالفان خود، بهخصوص وارثان اقتدار دینی کاریسماتیک پیامبر را با توسل به حیله و تزویر به شهادت برسانند و با ایجاد جوّ رعب، وحشت و اختناق حکومت خود را استقرار بخشند. معاویه برای موجه جلوه دادن شخصیت خود به تبلیغات علیه اهل بیت7 دست یازید. این فعالیتها در بیشتر دوران امویان ادامه یافت. در ادامه به شرح مهم ترین این فعالیتها میپردازیم.
اقدامات معاویه علیه شیعیان
1. تلاش برای حذف جایگاه اهل بیت در بین مردم
سب علی7در خطبههای رسمی حکومتی، مانند خطبههای نماز جمعه، یکی از مهمترین سیاستهای فرهنگی معاویه بود. او به تمامی خطبای جمعه و فرماندارن خود دستور داده بود تا در هیچ مناسبتی از دشنام دادن به علی فروگذار نباشند. گفتهاند: «خود او (معاویه) بعد از نماز، علی و ابن عباس و حسن و حسین و مالک اشتر را لعنت میکرد» (مستوفی، 1364، ص195) معاویه برای حکامش نوشته بود: «امان، از کسی که در فضائل ابوتراب و خاندانش حدیثی نقل کند، برداشته است» (ابن ابیالحدید، 1404ق، ص56).
معاویه پس از صلح به شام برگشت. مردم در اطراف او جمع شدند و پیروزیاش را تبریک گفتند. او گفت: «ای مردم، رسول خدا به من فرمود: تو پس از من به خلافت دست خواهی یافت. پس سرزمین مقدس را برگزین؛ زیرا مردان خدا در آن جمع هستند و من شما را برگزیدم. پس ابوتراب را لعن کنید». مردم نیز به دشنامگویی علی7پرداختند (الحسنی، 1373، ص594).
دستگاه حکومت چنان تبلیغاتی کرده بود که نماز جمعه شخصی، بدون
دشنام دادن به علی7کامل نمیشود. عبارتی که در بیشتر خطبههای نماز جمعه تکرار میشد این بود: «پروردگارا، ابوتراب از دین تو سرپیچی کرده و از راه تو کناره گرفته است. پس او را نفرین کن و عذاب دردناکی بر او نازل فرما» (همان، 1373، ص595).
خطبههایی که خوانده میشد، تنها برای آگاهسازی و جهتدهی به افکار عمومی بود. همین مسئله سبب شد که مردم برداشتهایی جهتدار از سوی دستگاه حکومت در مورد امام علی7داشته باشند (هادیمنش، 1387ش، ص100) این تبلیغات تا جایی مؤثر بود که وقتی خبر شهادت امام7 در محراب مسجد به گوش مردم رسید، همگی گفتند: «مگر نماز هم میخواند»؟ انگیزه اصلی معاویه از دشنام به علی7این بود که میدانست آنها مدافعان واقعی اسلام هستند و از تحریف دین ممانعت میکنند. لذا باید با بدنامسازی اهل بیت پیامبر، راه را برای خود هموار میساخت (همان، 1387، ص100). بنیامیه سب علی را به کودکان میآموختند و دشمنی و کینه از علی را در قلب و روح آنان جای میدادند.
2. جعل حدیث برای کسب مشروعیت توسط معاویه
معاویه راویان و محدثانی استخدام کرد تا روایات و اخباری را در منقبت معاویه و امویان جعل کنند. مؤلف تبصرة العوام مینویسد:
جماعتی را زر میدادند تا وضع احادیث میکردند در حق بنیامیه و مناقبی که حضرت رسول در حق ایشان گفته بود و مناقب اهل بیت، بدل میکردند و آنها بنوشتند و به شهر فرستادند و عمّال را بفرمودند تا معلمان را زر میدادند و ایشان را بفرمود تا لوح کودکان از روی قرآن مینوشتند و احادیث دروغ تعلیم میدادند... و نودو سه سال که ملک بنیامیه بود، بدین طریق روایت میکردند و در دنیا پراکنده کردند و املا میکردند و میخواندند (ابن داعی، 1313، ص231).
برای نمونه، معاویه یکصد هزار دینار به «سمرة بن جندب» داد تا این آیات را درباره علی7روایت کند:
از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به شگفت وا میدارد و خدا را بر آنچه از دل دارد، گواه میگیرد و حال آنکه او سختترین دشمنان است و چون برگردد، میکوشد که در زمین فساد کند و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند تبهکاری را دوست ندارد (بقره: 205-204).
سمرة بن جندب ابتدا از پذیرش انجام این خیانت سر باز زد؛ ولی معاویه با استفاده از شگرد خویش، بر مبلغ یاد شده افزود. سمرة بن جندب باز نپذیرفت و معاویه مبلغ را تا سیصد هزار درهم و سرانجام به چهارصد هزار درهم افزایش داد تا او این کار را انجام دهد (ابن ابیالحدید، بیتا، ج4، ص73).
3. کشتار طرفداران اهل بیت
در این میان، مردم شیعه و طرفداران خاندان علی7 بیشتر از هر کس در تنگنا بودند؛ از جمله مردم کوفه و بصره. وقتی بُسر بن ارطاة، حاکم معاویه، حضرت علی7 را بر سر منبر دشنام داد، یکی از یاران علی7 فریاد زد: «به خدا ما تو را جز دروغگو نمیدانیم» (ابن اثیر، 1371، ج10، ص263) بُسر دستور قتل او را صادر کرد؛ اما مردم از آن جلوگیری کردند.
حمایت مردم از فرد معترض به حاکم خلیفه، نشاندهنده شدت علاقه مردم به خاندان امامت است. مقدسی نیز آورده است که معاویه بر شیعه علی چشم دوخته بود که ایشان را هر کجا بیابد، به قتل برساند (مقدسی، 1417ق، ج6، ص5) نقطه اوج این تعرضات را میتوان در مسموم کردن خود امام حسن7 توسط معاویه مشاهده کرد. در زمان بنیامیه اگر کسی به طور مستقیم یا غیر مستقیم، نشانههایی از هواداری ائمه و شیعیان را آشکار میکرد، محکوم به مرگ بود. حجربن عدی به خاطر اعتراض به حاکم کوفه و نهی از آنان از سب آل علی، کشته شد.
اقدامات فرهنگی امام حسن7
1. صلح امام و ابعاد فرهنگی آن
معاویه نقشه صلح را هنگامى که هنوز طرفین براى جنگ، در شور و التهاب بودند، طرح کرد و فعالیت خود را بیش از آنچه براى تنظیم اردوگاه و تدبیر امور جنگ به کار میبرد. براى تأمین این منظور پیش از هر چیز لازم بود که در جبهه امام حسن7وضعى به وجود آید که خود به خود مردم را به فکر صلح اندازد. بر اساس این نقشه، ناگهان سیل شایعات دروغین به سوى اردوگاه امام سرازیر شد. بازار رشوه رونق گرفت. در ستون وعدههایى که هوش از سر بسیارى از فرماندهان یا داعیهداران فرماندهى مىربود، اینگونه وعدههایى دیده مىشد: فرماندهى یک لشکر، حکومت یک ناحیه، ازدواج با یک شاهزاده خانم اموى! و در رشوههاى نقدى رقم یک میلیون دیده مىشد! (یعقوبی، 1382، ج2، ص141؛ محمدجعفری، 1384، صص175-168).
معاویه براى پیاده کردن این نقشه همه نیرو، هوش، استعداد و تجربیات خود را به کار بست. بسیارى از وجدانفروشهایى که به ظاهر امام حسن7را ترک نگفته بودند نیز در باطن مزدور و آلت دست او به شمار مىرفتند و در دستگاه حسن بن على براى او جاسوسى مىکردند و هیچگونه امکانى را براى ترویج هدفهاى او از دست نمیدادند. لشکرها، سلاحها و عملیات سوقالجیشى نیز وسائل دیگر او براى عملى کردن نقشه صلح بودند.
معاویه مایل نبود که نخستین بار به عراق حمله کند؛ زیرا نمیخواست با بودن راه چارهاى دیگر، با امام حسن وارد جنگ شود و البته راه چاره از نظر معاویه با راه چاره از نظر مردم یا دین، بسى تفاوت داشت. باید پذیرفت وسائلى که معاویه در این مورد برانگیخت، همه ابتکارى و حسابشده و طبق روشهاى دقیق تنظیم شده بود
و مىتوانست نظر و هدف خاص او ـ یعنى ایجاد زمینهاى که رقیب را به فکر صلح بیندازد ـ را به طور کامل تأمین کند.
با ملحق شدن فرمانده لشکر به سپاهیان معاویه و فراگیر شدن شایعات در سپاه امام، ایشان در وضعى قرار گرفت که امکان هیچگونه اقدام مناسبی براى او باقى نماند و حتى نتوانست در برابر توده سپاهیانش ظاهر گردد. در چنین موقعیت آشفته و اوضاع نابسامانى آیا راه چارهای جز تن دادن به صلح به نظرش مىرسید؟ امام با تغییر استراتژیک، میدان نظامی را به میدان فرهنگی تبدیل کرد و به بهترین نحو موفق شد به اهداف الهی خود دست پیدا کند.
برای روشن شدن شرایطی که امام در پی آن صلح را پذیرفتند، چند روایت را ذکر میکنیم. دقت در آنچه ذکر شد، نشان میدهد که امام اگرچه به صلح مجبور بود، اما این امر را با یک دوراندیشی عاقلانه پذیرفت. صلح امام در وهله اول موجب شد تا از همان لحظه صلح تا امروز یک چرا در ذهن همگان باقی بماند و این چرا یعنی نقطه شروع تفکر، تعقل و تدبر. این خود اولین بازخورد فرهنگی صلح امام حسن7 است. در دورانی که در سایه اقدامات بنیامیه و به خصوص معاویه، تمامی ارزشهای اسلامی در حال رنگ باختن بود، این صلح، دعوتی به تفکر و تدبر و در پی آن، دعوتی به شناخت اسلام بود.
بُعد فرهنگی صلح امام حسن7 از آن جهت برجسته است که صلح، جریان اسلام ارزشی و اسلام قرآنی را حفظ کرد و ادامه داد. اگر امام این صلح را نمیپذیرفت، از اسلام چیزی باقی نمیماند. امام در برابر اعتراضها و گلایههایی که با این اقدام به او میشد، (دینوری، 1384، ص268) سخنی ابراز داشتهاند که بُعد فرهنگی دیگری را برای ما آشکار میسازد؛ بعدی که امروزه و در جامعه داخلی و جهانی خودمان نیز بارها میتوانیم از آن درس بگیریم. ایشان میفرمایند: «ما تدری لعله فتنه لکم و متاع الی حین»؛ «چه میدانی و از کجا میدانی؛ شاید این یک آزمونی برای شماست و شاید یک متاع و بهرهای است برای معاویه تا زمانی محدود» (مجلسی، 1402ق، ج44، ص56)
تحلیل شرایطی که امام حسن7 در آن قرار داشت و به صلح منجر شد، درسهایی مهم و حیاتی برای ماست. ما آن را تقدم ارزشها و اصول اسلامی ـ الهی بر منافع شخصی، گروهی و حزبی مینامیم؛ کاری که پدر بزرگوار ایشان امام علی7 بعد از ماجرای سقیفه انجام دادند.
2. تدوین نقشه با توجه به شرایط زمانه
ائمه اطهار برای پیشبرد اهداف علمی و عملی خود، دو رویکرد در پیش گرفتند: اول ایجاد پایگاهی مردمی برای نفوذ در میان توده مردم و دوم اقدام در به جنبش درآوردن امت اسلامی از لحاظ وجدان اجتماعی تا آنها را به لحاظ عمل، تشویق
و ترغیب کند.. فرهنگسازى براى تودۀ مردم و بیدار کردن آنان نسبت به حوادثى که در پیرامونشان واقع مىشود و همچنین وظایفى که بر عهدۀ آنان است، اولین پایۀ مبارزه با نظامهاى فاسدى است که در طول تاریخ در جهت دور نگاه داشتن مردم از حق و آموزههاى اصیل، تلاش کردهاند.
یکی از محوریترین فعالیتهای فرهنگی ائمه، همانطور که اشاره شد، مربوط به حوزه علم و اندیشه بود. بعد از امامت و حکومت حضرت علی7 و در دوران امام حسن7، به تدریج فعالیتهای سیاسی امام محدودتر شد. با این اتفاق و همچنین بدعتهایی که حکومت اموی در حوزه دین و اندیشه ایجاد کرد، فعالیت امام بیشتر بر روشنگری و آگاه نمودن مردم نسبت به فتنهها و بدعتها متمرکز شد. از طرف دیگر گشوده شدن مرزهاى فرهنگى اسلام بر روی دیگر اقوام و فرهنگها، چنین اقتضا
مىکرد که ایشان، بنا به مسئولیتى که بر عهده داشتند، از سقوط و فروپاشى مکتب
و امت اسلامى جلوگیرى، و امت و جامعه را با اندوختۀ علمى و فرهنگى خود مجهز کنند تا در نهایت، در برابر بدعتها و کجرویها هشیار و آگاه گردند و در مسیر الهی قدم بردارند. تحت چنین شرایطی و در این راستا، امام اقدامهای متعددی داشتند که مهمترین آنها در این موارد خلاصه میشود:
الف) پاسخ به مسائل فقهى، مباحث و مناظرات علمى؛
ب) برخورد با مفاهیم تحریف شده، انحرافات و فتنههای زمانه؛
ج) سنگ بناى تأسیس حوزههای علمیه و بزرگداشت دانشمندان.
فن احتجاج و مناظره علمى، فن بسیار بزرگى است و براى کسب مهارت و غلبه کردن بر خصم، محتاج توانایى علمى، احاطه، دقت و شایستگى ادبى است.
3. ارزش سنت از نگاه امام حسن7
اولین اقدام امام7در راه حفظ نهضتی که پیامبر شروع کرده بود و پدر بزرگوارشان جان خود را در راه احیای آن نهاد، در متن صلحنامه با معاویه نمود یافت و آن شرطی بود که امام پیش پای معاویه نهاد؛ یعنی عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر. امام تمام زندگی خود را وقف این کار کردند. در زمان حیات پدر، همواره در رکاب ایشان بود. بعد از شهادت پدر، ایشان در رأس امور قرار گرفتند. اما اوضاع نامناسب سیاسی و اجتماعی باعث شد دوره زمامداری امام بسیار کوتاه باشد.
با نگاهی به مفاد صلحنامه، به راحتی میتوان فهمید امام در حفظ اصول به هیچ وجه عقبنشینی نکردند. مهمترین و در واقع بارزترین نکته در صلحنامه، شرطی است که امام برای معاویه تعیین کرد، که همان عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر است. در واقع امام هدف خود را به عنوان پیششرط به معاویه تحمیل میکند. اصرار چنین موضعی از سوی امام بدان دلیل بود که معاویه به هر صورت در چهارچوبهای محدود شود. آن حضرت پس از آمدن معاویه به کوفه نیز، ضمن سخنانی که بر فراز منبر کوفه ایراد کردند، همین نکته را به این عبارت بیان فرمود:
«إنما الخلیفة من سار بسیرة رسول الله و عمل بطاعته و لیس الخلیفة نم دان بالجور و عطًل السنن و اتخذ الدنیا أباً و اَماً».
«خلیفه کسی است که به سنت پیامبر عمل کرده و از او اطاعت کند. خلیفگی به این نیست که خلیفه سنتگری ورزیده، سنت پیامبر را رها نماید و دنیا را به عنوان پدر و مادر خود بگیرد.»
در ادامه فرمود: «إن أدری لعله فتنة لکم و متاع إلی حین»؛ «و چه میدانیم، شاید این آزمایشی برای شما و متاعی اندک [برای معاویه] باشد.» امام در همین خطبه بود که فرمود: «معاویه در حقی با من به نزاع برخاست که از آن من بود، اما من به خاطر صلاح امت و جلوگیری از خونریزی آن را ترک کردم» (دینوری، 1384، ص267؛ اربلی، 1426ق، ج2، ص382).
زندگی امام، الگویی علمی - عملی
1. تکیه بر قرآن و اهمیت علمآموزی
بعد از اینکه مردم با امام حسن7 بیعت کردند، ایشان اینگونه آنان را مورد خطاب قرار داد:
ما از حزب خدائیم که پیروز مىباشیم و از خاندان و نزدیکان پیامبر هستیم. مائیم اهل بیت پاک و پاکیزه رسول خدا و یکى از دو یادگار گرانبهایى که او از خود به جاى گذاشت. ما یادگار رسول خدا بعد از کتاب خدائیم که بیان هر چیز در آن است و باطل از پیش و پس، در آن داخل نشده و همه چیز به آن باز مىگردد. پس تفسیر قرآن در اختیار ماست. ما هرگز در بیان مفاهیم قرآن اشتباه نمىکنیم؛ بلکه حقائق آن را آشکار مىسازیم. پس از ما فرمان برید که فرمانبرى از ما بر شما واجب است؛ زیرا به اطاعت خدا و پیامبرش مقرون مىباشد (اربلی، 1426ق، ج2، ص353؛ مجلسی، بیتا، ج43، صص360ـ359).
دیلمی میگوید:
حسن فرمود: در دنیا به جز قرآن، چیزی باقی نمانده است. پس آن را أمام خود قرار دهید تا شما را به هدایت (فطرتتان) راهنمایی کند. سزاوارترین و [نزدیکترین] مردم به قرآن، کسی است که به آن عمل کند؛ هرچند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین مردم از قرآن، کسی است که به آن عمل نمیکند؛ هرچند آن را بخواند (اربلی، 1426ق، ج2، ص397).
میان دانشمندان از صحابه و تابعین، درباره کتابت و نوشتن علم دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. بسیاری از آنها این امر را ناپسند، و گروهی آن را روا میدانستند و در انجام آن میکوشیدند. از کسانی که نگارش علم را نوعی فضیلت و نیکو میپنداشتند، علی و حسن بودند (امین، 1376، ص65) یا حدیثی دیگر که آن را پیامبر و امام حسن نقل کردهاند که سؤال خوب نصف علم است (بیهقی، 1423ق، ج10، ص405) او که با آن همه مراتب دانش، رسالت هدایت و ارشاد امت را داشت، از گاه نماز پگاه تا بر آمدن آفتاب با نشستن در مسجد رسول خدا در مدینه به امر آموزش و پاسخ به پرسشهای مردم میپرداخت (کسایی، 1383، ص125). در کتاب کشف الغمه آمده است: مردی داخل مسجدالنبی شد، دید مردم گرد شخصی را گرفتهاند و از او حدیث میشنوند. من رفتم نزد جوانی که گویی روی او به طلایی احمر میماند، او از رسول خدا روایت میکرد از او در مورد شاهد و مشهود سؤال کردم، گفت شاهد محمد9 و مشهود روز قیامت است (اربلی، بیتا، ج2، ص118).
2. اهل بیت از منظر امام حسن7
امام حسن7، پس از جریان صلح و سکونت در مدینه، با تکیه بر مقام اهل بیت و معرفی آن برای مسلمانان و تعیین مصداق آن به عنوان مرجعیت سیاسی و دینی، این نقش خود را به درستی ایفا کردند. ایشان فرمودند:
هر جا در کتاب خدای سبحان «إنّ الأبرار» آمده است، سوگند به خدا، از آنها جز علی بن ابیطالب7 و فاطمه3 و من و حسین7 را اراده نکرده است؛ زیرا ما به سبب پدران و مادران خود، ابراریم و دلهای ما با عبادات و نیکیها [به سوی خدا] بالا رفته و از دنیا و حب آن بیزار گشته است و ما در همه فرائض الهی، از او اطاعت کنیم و به وحدانیت او ایمان داریم و پیامبرش را تصدیق کنیم (شهرآشوب، 1379ق، ج4، ص2).
یا در جای دیگر امام فرمودند:
هر که در قلب خود ما را دوست بدارد و با زبان و دست خود ما یاری کند، با ما در آن منزلت بهشتی که هستیم، خواهد بود. هر کس در قلب خود ما را دوست بدارد و با زبان خود یاری کند، او یک درجه پایینتر خواهد بود. هر کس در قلب خود ما را دوست بدارد و دست و زبان خود را [از آزار ما] باز دارد، او در بهشت خواهد بود (مفید، 1403ق، ص33، ح 8).
3. بهرهگیری از سنت حج
رسانه حج یکی از پرظرفیتترین مناسک و مناسبتهای جمعی اسلام است که نقش بسیار مهم و ارزندهای در تحکیم و تألیف قلوب مسلمانان و تحقق وحدت و همگرایی جهان اسلام دارد. این حرکت دینی، افزون بر استحکام شبکه ارتباطات اجتماعی مسلمانان به عنوان مانوری تبلیغاتی، همواره موجب چشم زدن دشمنان بوده، زمینه پایداری مسلمانان و قوام دین را فراهم میکند. ارتباطات نمادین در رسانه حج در قالب پوشش حاجیان، رمی جمرات، قربانی کردن و... موج میزند و هر یک از این مناسک حج، گواه حقایق ناب اسلامی و حکایتگر اندیشههای الهامبخش دینی هستند.
شهر مکه از دیرباز بین مردم شبه جزیره، جایگاه و اهمیت خاصی داشت. سنن ابراهیمی همچنان در این شهر، هرچند به شکل تحریف شده، اجرا میشد. با ظهور اسلام، اهمیت شهر مکه دو چندان شد و همواره به عنوان حرم امن الهی شناخته میشد. حضور بسیاری از صحابه در این شهر باعث میشد هرکسی به راحتی نتواند ظواهر اسلام را زیر پا بگذارد و یا به دیگران تعرض کند. این مسئله فرصتی را برای کسانی که مورد حمله حاکمان قرار میگرفتند، فراهم آورد. امام حسن7به خوبی از این ظرفیت استفاده کردند.
استفاده از حج صرفاً منحصر به پیامرسانی از طریق این جایگاه نبود؛ بلکه علاوه بر ابلاغ رسالت الهی، باید از این جایگاه در برابر سوءاستفادههای دشمنان نیز محافظت میشد. ائمه نیز جهت آگاهی دادن مردم، از موسم حج بهره گرفتند و آنچه را که در جای دیگر ابلاغش میسّر نبود، از کنار خانه خدا به گوش مسلمانان رساندند. سفرهای متعدد امام و خطبه و سخنرانیهای آنها در مواضع مختلف حج، گویای حساسیت ایشان بر مسئله حج است.
امام حسن7در طول دوران حیات، پانزده بار پای پیاده به حج رفتند (یعقوبی،1382، ج2، ص156). هرچند دربارة تعداد این سفرها بین منابع اختلاف است، ولی در مورد آنکه تمام سفرهای امام با پای پیاده انجام شده، وحدت نظر وجود دارد. آمده است که امام فرمودند: «إنی لأستحی من ربی أن ألقاه و لم أمش إلی بیته، فمشی عشرین مرة من المدینة علی رجلیه»؛ «من شرم دارم که خداوند را ملاقات کنم درحالیکه پیاده به خانه او نرفته باشم.»
در یکی از این سفرها که ایشان به اتفاق امام حسین7 پیاده به حج میرفتند، جمعیت زیادی به احترام آن دو بزرگوار از مرکبها پیاده شدند و آنها را مشایعت کردند تا اینکه در ادامه راه برخی خسته شدند. سعد بن ابیوقاص به امام حسن7عرض کرد: «اگر سوار شوی دیگران هم سوار میشوند؛ چون پیادهروی برای آنان مشکل است». امام فرمودند:
«لا نرکب قد جعلنا علی أنفسنا المشی الی بیت الله الحرام علی أقدامنا و لکنا نتنکب عن الطریق».
«ما سوار نمیشویم. ما بر خود فرض کردهایم که پیاده به بیتالله الحرام برویم. اینک که معلوم میشود عدهای از پیادهروی به ستوه آمدهاند، چارهای نداریم مراعات حال آنها را کرده و از بیراهه حرکت کنیم» (مفید، 1376، ص486).
مسافرتهای متعدد ائمه7 در طول سالیان متمادی تبلیغ عملی مؤثر برای انجام مراسم حج بود. افزون بر این امام با داشتن مرکب مناسب و امکانات، این مسیر را پیاده میپیمودند تا ثواب و پاداش و اهمیت این عمل را نزد ما مجسم کنند. آنها از هر فرصت مناسب در مسجدالحرام و عرفات برای تشکیل جلسه و ایراد سخنرانی استفاده میکردند.
در کتاب کشف الغمه آمده است:
حسن بن علی یک سالی بیرون رفت به جانب مکه معظمه به پای پیاده و قدمهای مبارکش ورم کرد. یکی از ملازمان او گفت: «چه شود اگر سوار شوی آن مقدار که این تورم تو تسکینی بیابد»؟! فرمود که: «سوار نمیشوم، اما به این منزل که میرویم اسودنامی در پیش روی تو خواهد آمد و با او روغن هست؛ از او بخر و مضایقه مکن با وی». گفت: «بابی انت و امی، ما به منزلی نمیرسیم در این راه که در آنجا کسی باشد این دوا را فروشد». فرمود که: «او در پیش توست؛ نه در منزل». پس چند میل که رفتند ناگاه به این سوار رسیدند. امام حسن فرمود به ملازمش که: «اینک این مرد نزد توست. از او روغن را بستان و قیمت آن را به وی بده». اسود پرسید از ملازم که روغن از برای که میخواهی؟ گفت: «از برای حسن بن علی». گفت: «مرا به خدمت وی برسان». چون آوردش، گفت: «بابی انت و امی، من نمیدانستم که تو احتیاج به این روغن داری. من قیمت آن را نمیستانم. من بنده و مولای توام، ولیکن میخواهم که دعا کنی که روزی گرداند مرا حق تعالی فرزند نرینه تمامالخلقه که از دوستان شما اهل بیت باشد که من زن خود را به درد زادن گذاشته بودم». فرمود آن حضرت که: «برو به منزل خود که حق سبحانه و تعالی عطا فرمود به تو فرزند نرینه تمامالخلقه که او از شیعه ما خواهد بود» (الاربلی، بیتا، ج2، صص130-131).
از این متن چنین برداشت میشود که اولاً امام پای پیاده به سفر حج میرفتند؛ ثانیاً در مسیر راه برای ایشان حوادثی رخ میداد که از آنها برای تبلیغ و تشویق اسلام نبوی سود میجستند.
در جای دیگر از همین کتاب نقل شده است که روزی امام حسن به همراه امام حسین و عبدالله بن جعفر در سفر حج، شتر آنها از بین رفت. آنان خسته و گرسنه به خیمه زنی رسیدند و از او تقاضای آب و غذا کردند. آن پیرزن گوسفندی برای آنها کشت و آنان از آن خوردند و به پیرزن وعده پذیرایی دادند. همسر آن پیرزن بعد از برگشت و اطلاع از قضیه با ناراحتی پاسخ داد که برای چه برای جماعتی که نمیشناسی گوسفند را کشتی. بعد از مدتی آنان برای احتیاجی به مدینه رفتند. ناگاه امام حسن آن زن را دید و شناخت و به او گفت: «آیا من را میشناسی»؟ زن گفت: «نه، نمیشناسم». امام فرمود: «من مهمان تو بودم در فلان روز». زن گفت: «بابی انت
و امّی». آن حضرت هزار گوسفند از گوسفندهای صدقه، برای او خرید و هزار دینار اشرفی دیگر به وی داد. امام حسین نیز به همین مقدار، ولی عبدالله بن جعفر دو برابر آنچه امام به آنها داده بود به او داد (الاربلی، بیتا، ج2، ص133-134).
امام بعد از صلح با معاویه به مدینه آمد و تا زمان شهادت در آنجا ساکن شد. در موسوم حج با مردمی که برای اجرای مناسک حج به حجاز میآمدند، دیدار میکرد. ایشان بعد از صلح، در مدتی که در مدینه حضور داشتند، مرتب با شیعیانی که به حج
میآمدند، تماس داشتند (ابن قتیبه دینوری، بیتا، ج1، 163) این میرساند که صحنه رویارویی امام با شیعیان بعد از صلح با معاویه، در موسم حج بوده است و امام به نحو احسن از این فرصت برای تبلیغ و تشریح مبانی اسلامی استفاده میکردند. امام عبادت را به سه نوع بدنیه، مالیه و مرکب تقسیم میکند. عبادت بدنیه را مثل نماز و روزه و تلاوت قرآن، عبادت مالیه را در صدقات و مبرات، و عبادت مرکب را در حج و جهاد میداند (اربلی، بیتا، ج2، ص129).
نتیجهگیری
بعد از رحلت پیامبر9، وظیفه حفاظت و تفسیر دین اسلام بر عهده امامان معصوم7قرار گرفت. اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران حیات امام حسن7 به گونهای رقم میخورد که معاویه در رأس قدرت قرار میگیرد. او از اسلام فقط ظواهر را حفظ میکند و در خفا به دنبال برچیدن دین اسلام است. تلاش برای تضعیف جایگاه اهل بیت در بین مردم، کشتار کسانی که علیه اقدامات ضد دینی او موضع
میگرفتند، جعل حدیث و تحریف سنت پیامبر و در آخر به کار گماردن افراد معارض دین اسلام، از جمله اقدامات معاویه در جهت از بین بردن اصول و ارزشهای اسلامی بود. از طرف دیگر عامه مردم به دلیل وقوع جنگهای داخلی متعدد، تمایلی به شرکت در فعالیتهای علمی و فرهنگی نداشتند و کمتر به فکر حراست از اصول دین بودند. بنابراین تقریباً تمام تلاشهای امام7 در جهت حفظ و بقای دین اسلام صرف میشود و زمان کافی برای تفسیر و تبیین مسائل دینی برای او وجود داشت. امام7 در گام اول با پذیرش صلح با معاویه، از کشتار مسلمانان راستین جلوگیری کرد و مبارزه با اقدامات دین ستیزان را از میدان جنگ به میدان علم و فرهنگ کشاند. اما شرایط به گونهای بود که در این عرصه نیز نمیتوانست به راحتی سیاستهای خود را پیش ببرد. بنابراین برای بررسی نهضت علمی (نهضت حفظ و گسترش دین) آن امام باید به سراغ سیره و سبک زندگی ایشان رفت. امام7 از هر فرصتی برای احیا و تبلیغ دین راستین استفاده میکردند. حضور مستمر در مناسک حج، به عنوان عمومیترین پایگاه تبلیغاتی، از مهمترین اقدامات فرهنگی ایشان بود.