حمزه سید الشهدا و حرم شریف آن حضرت

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسنده

رییس دانشگاه آزاد اسلامی خوی

چکیده

-

تازه های تحقیق

-


حمزه سیدّالشهدا و حرم شریف آن حضرت‏


یکى از شخصیت‏هاى بزرگ در تاریخ اسلام، که در راه قرآن و دفاع از اسلام فداکارى و ایثار را به حدّ اعلى رسانید و در شرایطى که توحید در مقابل شرک و خداپرستى در مقابل بت‏پرستى قرار گرفته بود و پیامبر اسلام به یاران صدیق و حامیان مخلص و دلسوز نیازمند بود، به یارى‏اش شتافت، جناب حمزةبن عبدالمطلب بود که مانند امیرمؤمنان، على علیه السلام در مقابل پرچم شرک، لواى توحید را برافراشت و تعهّد و ایمان خویش را در صحنه‏هاى جنگ متجلّى ساخت. او در سخت‏ترین و خطرناک‏ترین وضعیت جنگ، که حتى بعضى از یاران نزدیک پیامبر معرکه را ترک کرده، به قلّه کوه‏ها و شیار درّه‏ها پناه مى‏بردند، دلیرانه مقاومت نمود، نه با یک دست که با دو شمشیر و با هر دو دست از رسول خدا دفاع کرد و با سپر قرار دادن وجود خویش، حملات پیاپى دشمن را که متوجه جان آن حضرت بود، درهم شکست تا اینکه با فجیع‏ترین وضع به مقام ارجمند شهادت نایل شد و در تاریخ به عنوان یکى از بزرگترین سرداران و مجاهدى مقاوم از مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداى نامى اسلام و به‏صورت عالیترین الگو و سرمشق متجلّى گردید.

حمزه در قرآن مجید و در احادیث و روایات، مورد تقدیر و تجلیل فراوان قرار گرفته و مدال پرافتخار «سید الشهدا» از سوى رسول خدا نصیب او گردید و لقب‏

میقات حج، ج‏28، ص: 49

زیباى «اسداللَّه» و «اسدالرسول» بر او داده شد.

و ائمه هدى علیهم السلام با شخصیت و فداکارى او، در مقابل مخالفان مناظره و احتجاج و در میان پیروانشان مباهات و افتخار نموده‏اند و در اثر ترغیب و تشویق رسول‏خدا صلى الله علیه و آله بر زیارت قبر حضرت حمزه، قبر و حرم آن بزرگوار در طول تاریخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و زیارت او را مانند زیارت رسول‏خدا صلى الله علیه و آله برخود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روى قبر او، مانند حرم پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به‏همدیگر سبقت مى‏جستند و از این‏رو قبر شریف آن بزرگوار داراى مجموعه‏اى از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود که قدمت و پیشینه آن، به قرنهاى اول اسلام مى‏رسید ولى نزدیک به یکصد سال قبل، این حرم شریف مانند سایر بقاع و حرمها در مدینه و مکه، به‏وسیله وهابیان تخریب گردید و اینک از این بقعه پاک، بجز یک قبر خاکى و ساده چیزى باقى نیست.

حذف فرهنگى:

شخصیت بارز حضرت حمزه سیدالشهدا، مجاهدت و فداکارى و حضور حماسى او در صحنه‏هاى جنگ، حمایت و دفاع وى از مقام شامخ نبوت در سال‏هاى اول بعثت و پس از هجرت و شهادت مظلومانه و شجاعانه‏اش ایجاب مى‏کرد که یاد او و ذکر فضایل و معرفى شخصیت او، به صورت بزرگترین و زیباترین الگو و سرمشق در منابع اسلامى منعکس و در رأس بیان فضایل سایر شخصیت‏هاى اسلامى؛ از اقوام و عشیره و صحابه رسول خدا قرار گیرد. لیکن مراجعه به منابع حدیثى و مجموعه‏هاى اوّلیه اهل سنت نشانگر این است که متأسفانه همان سعى و تلاش که از سوى خلفاى اموى در کم رنگ کردن شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام و تحقیر ابوطالب و عقیل بکار گرفته شده به علل و انگیزه‏هاى خاصى، درباره حضرت حمزه عمیق‏تر و در حذف شخصیت او قوى‏تر گردیده است.

به‏طورى‏که در بخش آخر این بحث ملاحظه خواهید کرد، پس از گذشت چهل سال از جنگ احُد و در دوران خلافت معاویه و طبق دستور وى، تصمیم گرفته شد به بهانه حفر قنات در احد قبر حضرت حمزه را نبش و پیکر او را به نقطه دیگر منتقل نمایند و یاد و اثر او را به تدریج به فراموشى بسپارند ولى چون این تصمیم با شکست مواجه گردید، راه دیگرى را

میقات حج، ج‏28، ص: 50

برگزیدند؛ یعنى مصمّم به حذف فرهنگى آن بزرگوار از طریقِ به فراموشى سپردن فضایل او شدند و بدین‏وسیله هدف خویش را تأمین نمودند و بدینگونه، شخصیت آن بزرگوار در هاله‏اى از ابهام و در پشت ابرهاى تاریخ و حدیث قرار گرفت.

این حرکت را در منابع دست اول و در مجموعه‏هاى حدیثى که محصول همان سیاست‏ها است و در عین حال صحیح‏ترین منابع تلقّى مى‏شود، مى‏توان به وضوح مشاهده کرد و با مراجعه به صحاح و مسانید به این حقیقت تلخ پى برد:

براى نمونه دو کتاب مهم حدیثى «صحیح بخارى» و «صحیح مسلم» را، که در رأس همه منابع حدیثى قرار گرفته‏اند، مطرح مى‏کنیم:

بخشى از این دو کتاب را «کتاب الفضائل» و نقل مناقب اقوام و عشیره و اصحاب و یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله به خود اختصاص داده و براى ذکر فضایل تک‏تک آنان باب مستقلى عنوان گردیده است:

در باب فضایل اقوام پیامبر صلى الله علیه و آله فضایل «عباس‏بن عبدالمطلب»، «جعفربن ابى‏طالب»، «عبداللَّه‏بن جعفر» و فضایل «زبیر» پسر عمه رسول خدا صلى الله علیه و آله و «ابوالعاص» داماد آن حضرت که در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و پس از آزادى اسلام را (شاید هم براى دست‏یابى به همسرش زینب) پذیرفت، آمده است و باز در این بخش فضایل «سعدبن ابى وقّاص» به عنوان اینکه او از قبیله «آمنه» مادر رسول خدا صلى الله علیه و آله و از اخوال و دایى‏هاى «قبیله‏اى» پیامبر محسوب است، ذکر گردیده ولى از حضرت «حمزه» محبوب‏ترین عموى رسول‏اللَّه اسمى به‏میان نیامده است! و در بخش فضایل اصحاب براى بیان فضایل «عبداللَّه‏بن سلام»، «عبداللَّه‏بن عمر»، «ابوهریره»، «ابوموسى اشعرى» و بالأخره براى بیان فضایل «ابوسفیان» و «معاویه» باب مستقلى عنوان گردیده ولى از بزرگترین صحابه پیامبر، مهاجر الى‏اللَّه و مجاهد فى سبیل‏اللَّه «حمزه سید الشهدا» یاد نشده است، گویى پیامبر اسلام نه عمویى به نام «حمزه» داشته و نه صحابه‏اى به نام «ابو عماره»!

و سایر صحاح و سنن نیز از این رویه پیروى کرده و در این مسیر حرکت نموده‏اند و هلمّ جرّا ...!

و بدینگونه با یکى دیگر از مظلومان تاریخ و حدیث آشنا مى‏شویم که نه تنها

میقات حج، ج‏28، ص: 51

شخصیت او در حدّ شخصیت دشمنان درجه یک اسلام، سردمداران کفر والحاد و سلسله‏جنبانان بدر و احد معرفى نگردیده، بلکه براى موهون و مشوّه ساختن او، مطالب ناروا و نابجایى، که دون شأن و مقام آن بزرگوار است، به ساحت مقدّسش نسبت داده شده که متأسفانه گهگاهى به تألیفات خودى‏ها نیز راه یافته است.

این نوع بینش و حق‏کشى براى ما، هم تکلیف‏آور است و هم مشکل‏زا!

تکلیف‏آور از آن جهت که این عملکرد ما را موظف مى‏سازد براى دفاع از مظلومى بپا خیزیم و در کنار زدن پرده‏هاى تعصب و زدودن غبارهاى ضخیم، که قرنها بر آن گذشته است، تلاش کنیم و آن چهره تابناک و مظلوم را از پشت ابرهاى تیره و تار به جامعه اسلامى‏مان بنمایانیم.

و اما مشکل‏زا است؛ زیرا که این حرکت موجب شده است که حقایق فراوانى در معرفى شخصیت آن حضرت از دسترس خارج و در لابلاى حوادث تاریخى دفن شود و طبعاً در بدست آوردن بقایاى ناچیز هم با مشکل مواجه گردیم و در نیل به مطلبى به‏جاى مراجعه به مظان و جایگاه خود، به منابع دیگر و فصول مختلف مراجعه کنیم.

ولى در عین حال مى‏توان با مراجعه به متون تفسیرى و حدیثى و تاریخى، به مطالب ارزشمند و بجاى مانده درباره آن حضرت دست یافت که خوانندگان ارجمند را با بخشى از فضایل آن بزرگوار آشنا و راه را براى کسانى که فرصت پیگیرى و تحقیق بیشترى در این زمینه دارند هموار مى‏سازد.

با این مقدمه لازم است در این مختصر چهار موضوع به ترتیب زیر بحث و بررسى شود:

1- حضرت حمزه از دیدگاه قرآن‏

2- حضرت حمزه در کلام رسول خدا صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام‏

3- حضرت حمزه در جنگ‏ها

4- حرم حضرت حمزه در بستر تاریخ‏

نگاهى کوتاه به دوران زندگى حضرت حمزه علیه السلام‏

حمزةبن عبدالمطلب ملقّب به «سیدالشهدا»، «اسداللَّه» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلى است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دختر عموى «آمنه» بنت وهب، مادر رسول‏خدا صلى الله علیه و آله است.

حضرت حمزه عموى پیامبر اسلام و برادر رضاعى او است؛ زیرا هر دو از پستان مادرى بنام ثُوَیْبه شیر خورده‏اند.

میقات حج، ج‏28، ص: 52

حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود و بنا به گفته مشهور مورّخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است.

بنا به نقل ابن اثیر و گروهى از مورّخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام داراى مدافع قوى گردیده است و با گرویدن وى به اسلام، از طرحها و نقشه‏هاى زیادى‏که بر علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.

حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اوّلین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوى رسول خدا در رأس گروهى از مسلمانان براى پاسخ‏گویى به حمله مشرکان، به محلّى بنام «سیف البحر» اعزام گردید.

در جنگهاى متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختى را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبةبن ربیعه و طُعَیمةبن عدى را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکى دیگر از مشرکان نامى؛ یعنى «عتبةبن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست.

شجاعت حضرت حمزه در جنگ‏ها زبانرد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و احُد وى با هر دو دست و با دو شمشیر مى‏جنگید.

حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغى» به سینه‏اش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکى از سران دشمن پس از آنکه به اسارت مسلمانان در آمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزةبن عبدالمطلب. وى با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند!

حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از کشتن سى و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.

نگاهى از افق دیگر

خداوند متعال مجد و شرف نسب، توأم با عزّت ایمان و دفاع از حریم اسلام را براى حمزه سید الشهدا برگزیده است؛ زیرا او فرزند بزرگترین شخصیت جزیرة العرب و رییس مکّه و قریش؛ یعنى عبدالمطلب‏[1] بن هاشم بن عبد مناف بن قصى است و

______________________________
(1)- عبدالمطلب ملقّب به شیبة الحمد، مردى عظیم و رفیع متصف به اوصاف حمیده و افعال پسندیده نصیح‏و ینبع بود قوم قریش او را قبول و با وجودش مباهات نمودند او کلیددارى خانه کعبه و پرده‏دارى کعبه را هر دو که بزرگترین سمت در اسلام و قبل از اسلام به شمار مى‏آورند بوده داشته، پاسخ صریح عبدالمطلب به فرمانده لشکر ابرهه به هنگام تهاجم به مکّه و نذر او در قربانى کردن یکى از فرزندانش همانند حضرت ابراهیم و کشف چاه زمزم و ... بیانگر عظمت روح و ارتباط وى با عالم معنویات در سطحى فوق العاده و خارج از متعارف است.

میقات حج، ج‏28، ص: 53

نسب حمزه نسب خاتم پیامبران است.

حمزه سیدالشهدا هم شریف است هم شرافت و کرامت را از پدر و اجداد خویش به ارث برده است. مادر حمزه، دختر عموى «آمنه» مادر رسول خدا است و او از طرف مادر نیز داراى نسبى است والا و شریف که پیامبر خاتم نشأت گرفته از نسب والا و خاندان اصیل است.

شرافتى دیگر: او هم عموى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله است هم برادر رضاعى او و پیامبر در میان او و زید بن حارثه‏[2] پیمان اخوّت بست.

و حمزه سید الشهدا از جهات متعدد بر دیگران تفوّق یافت و صفات عالیه و اخلاق حسنه را از آن شجره اصیل و خاندان شریف به ارث برد.

و از جهت ایمان، او جزو سابقین در اسلام است و آنگاه به رسول خدا ایمان آورده است که فقط یکسال و اندى از بعثت آن حضرت مى‏گذشت و تعداد مسلمانان از سى و نه مرد و بیست و سه زن تجاوز نمى‏کرد و آن روز اسلام داراى هیچ نفع مادى و دنیوى نبود. هر چه در باره اسلام پیش‏بینى مى‏شد فشار و شکنجه بود و تحمل استهزا و آزار مشرکان، ولى براى حمزه در مقابل این آزارها و شکنجه‏ها جز براى حق و دفاع از حریم اسلام نمى‏اندیشید. ... یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً ...[3].

وقبل از اسلام: حمزه از دوران کودکى براى پیامبر اسلام علاوه بر قرابت نزدیک و اینکه رسول خدا فرزند برادر حمزه بود، با آن حضرت صمیمى و رفیق شفیق و برادرى دلسوز و مهربان به شمار مى‏آمد؛ زیرا پیامبر خدا متولّد گردید، عبدالمطلب بانویى به نام «ثویبه» را احضار کرد و بدو دستور داد همانگونه که به حمزه شیر داده است به محمّد نیز شیر دهد و بدینگونه آن دو، با هم برادر رضاعى شدند.

حمزه و محمّد دوران طفولیت را در خانه شیبة الحمد، عبدالمطلب سپرى کردند و در میان این دو طفل الفت و صمیمیّت عمیق حاکم گردید و محمّد صلى الله علیه و آله در این دوران و دورانهاى بعد به حمزه، نه تنها به عنوان عمو و عضوى از اعضاى خانواده عبدالمطلب، بلکه به عنوان برادرى که از یک پدر و مادر متولّد شده‏اند مى‏نگریست؛ زیرا پیامبر که در دوران جنینى پدر را از دست داده بود و همانند حمزه تحت کفالت و قیمومیّت عبدالمطلب قرار گرفت و از این پس محمّد و حمزه در زیر یک سقف و در کنار یک سفره و به صورت دو عضد و دو

______________________________
(1)- زید بن حارثه از نزدکیترین و صمیمى‏ترین اصحاب پیامبر است که او را به پسرخواندگى خویش‏پذیرفت و در جنگ موته فرماندهى لشکر را به او محول نمود و او در بین جنگ به شهادت رسید.

(2)- حشر: 8

میقات حج، ج‏28، ص: 54

برادر در یک خانواده زندگى را ادامه دادند، اخوّت رضاعى، قرابت ذاتى، هم سن بودن، در کنار هم زیستن و از عواطف عبدالمطلب یکسان برخوردار بودن و ... عواملى بود که علاقه و الفت آنها را نسبت به هم، روز به روز عمیق‏تر و صمیمیت متقابل در میان آنها را براى همیشه پى‏ریزى کرد.

در ازدواج رسول خدا: پیامبر صلى الله علیه و آله وقتى قدم به بیست و پنج سالگى گذاشت، تصمیم گرفت با «خدیجه بنت خویلد» آن بانوى عاقله ازدواج کند، اینجا است که حمزه به همراه برادرش ابوطالب‏[4] به سوى خانه «خویلد» حرکت مى‏کند و در این وصلت مبارک و ازدواج تاریخى جهان بشریت، نقش خواستگارى را به عهده مى‏گیرد و در ایجاد شجره طیّبه‏اى‏که حاصل ازدواج رسول خدا با خدیجه است، قدمهاى اوّلیه را برمى‏دارد.

این بود دورنمایى از بخشى ارتباط که در میان حمزه و رسول خدا بود و در قسم سوم این بحث، با بخش دیگرى از ارتباط و علاقه در میان آنان آشنا خواهیم شد.

حضرت حمزه از دیدگاه قرآن:

در قرآن مجید چون به آیاتى مانند آیه شریفه‏ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ‏[5] مى‏رسیم، حمزة بن عبدالمطلب را در رأس این مؤمنان حقیقى مشاهده مى‏کنیم:

ایمان آوردن در وضعیت سخت، یارى کردن و پناه دادن به رسول خدا در مقابل دشمنان، آنگاه که همه مشرکان و دشمنان بر علیه او بسیج شده بودند.

و باز چون به آیه شریفه‏ لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا ...[6] مى‏رسیم حضرت حمزه را در اوّل این صف از مؤمنان مى‏بینیم که قبل از فتح، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خیل اوّلین شهداى اسلام پیوست؛ قتال و شهادتى که با مثله و قطعه قطعه شدن اعضاى بدنش توأم گشت و علفهاى بیابان بر پیکر خونینش کفن گردید.

و آیات متعدد دیگرى که سیدالشهدا، حمزه علیه السلام مصداق روشن و نمودار بارزى از این آیات است.

ولى در قرآن مجید آیات متعدد دیگرى وجود دارد که طبق نظر مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روایات از

______________________________
(1)- بر خلاف طبقات ابن سعد و کامل ابن اثیر و طبرى فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفى مى‏کندولى با توجه به اینکه همه مورخان نوشته‏اند که خطبه عقد به وسیله ابوطالب ایراد گردیده و متن خطبه نیز در منابع منعکس شده است. معلوم مى‏گردد او نیز به همراه حمزه در امر ازدواج پیامبر دخیل بوده است.

(2)- «وآنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقى‏اند، براى آنها آموزش «رحمت خدا» و روزى شایسته‏اى است.» انفال: 74

(3)- «کسانى که قبل از پیروزى انفاق کردند و جنگیدند با کسانى که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند، یکسان نیستند، آنها بلند مقام‏تر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند.» حدید: 10

میقات حج، ج‏28، ص: 55

ائمه هدى علیهم السلام بخصوص درباره حضرت حمزه سیدالشهدا نازل شده و خداوند سبحان در این سند آسمانى و از طریق وحى بر ایمان و پایدارى او در دفاع از اسلام مهر تأیید زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است که در این زمینه به نقل شش آیه بسنده مى‏کنیم:

1- هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ‏[7]

«اینان دو گروهند که در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، کسانى که کافر شدند، لباسهایى از آتش براى آنها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته مى‏شود.»

در صحیح بخارى‏[8] و صحیح مسلم‏[9] و سنن ترمذى‏[10] و ابن ماجه‏[11] و منابع دیگر از اهل سنت و شیعه‏[12] آمده که حضرت ابوذر رحمه الله فرموده است: این آیه در باره دو گروه؛ گروهى حامى و مدافع سرسخت اسلام و گروه دیگر دشمن کینه‏توز و سرسخت اسلام نازل گردیده است. گروه اوّل امیرمؤمنان و حمزه و عبیده‏[13] و گروه دوم ولید، عتبه و شیبه از سران قریش مى‏باشند که در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.

در تفسیر فرات کوفى نزول آیه شریفه را از طریق سُدىّ از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل و اضافه مى‏کند که رسول خدا پس از نزول این آیه فرموده است:

«هؤلاء الثلاثة یوم القیامة کواسطة القلادة فی المؤمنین و هؤلاء الثلاثة کواسطة القلادة فی الکفّار.»[14]

«در روز قیامت این سه تن در میان مؤمنان همانند مهره درشت گردن‏بند خواهند درخشید، همانگونه که این سه تن دیگر در میان کفّار و مشرکین مانند مهره درشت گردن‏بند خواهند بود.»

2- مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.[15]

«در میان مؤمنان مردانى هستندکه بر عهدى‏که با خدا بسته‏اند، صادقانه ایستاده‏اند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند.»

______________________________
(1)- حجّ: 19

(2)- ج 4، تفسیر سوره حج‏

(3)- به تفسیر الدر المنثور و المیزان، تفسیر سوره حج مراجعه شود.

(4)- همان.

(5)- همان.

(6)- همان.

(7)- عبیدةبن حرث بن عبدالمطلب، پسر عموى رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام‏بود که در جنگ بدر به شهادت رسید.

(8)- تفسیر فرات کوفى، ص 271

(9)- احزاب: 23

میقات حج، ج‏28، ص: 56

در تفسیر قمى ابن ابى‏الجارود از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که این آیه در باره حمزه و جعفر و على علیهم السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَى‏ نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» على‏بن ابى‏طالب است.[16]

ابن حجر مکى نقل مى‏کند امیرمؤمنان علیه السلام در کوفه بر فراز منبر بود که از ایشان درباره این آیه پرسیدند. حضرت فرمود: «أللّهمَّ غُفْراً» این آیه در باره من و عمویم حمزه و پسر عمویم عُبیده نازل شده است که عبیده در بدر و حمزه در احد به شهادت رسیدند و اما من منتظر شقى‏ترین این امّتم تا محاسنم را از خون سرم خضاب کند. این پیمانى است که حبیبم ابوالقاسم صلى الله علیه و آله از آن خبر داده است.[17]

3- أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ.[18]

«آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم یا پرهیزکاران را همچون کافران؟!»

در تفسیر فرات کوفى از ابن عباس نقل مى‏کند که این آیه در باره سه تن از مؤمنان متقى که عمل صالح انجام داده بودند؛ على‏بن ابى‏طالب و حمزه و عبیده و سه نفر مشرک مفسد؛ عتبه و شیبه و ولیدبن عتبه نازل گردیده است. ابن عباس اضافه مى‏کند این دو گروه بودند که در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند؛ على علیه السلام ولید را کشت، حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.[19]

4- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏[20]

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.»

مرحوم طبرسى در باره مصداق «صادقین» که در پایان آیه شریفه آمده است، چند احتمال ذکر نموده و مى‏گوید: و گفته شده است که منظور از صادقین در این آیه همان افرادى است که خداوند در آیه دیگر از آنها یاد کرده و فرموده است: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ ... یعنى حمزةبن عبدالمطلب و جعفربن ابى‏طالب و «وَ مِنْهُم مَنْ یَنْتَظِرُ» یعنى على‏بن ابى‏طالب علیه السلام.[21]

5- وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ‏

______________________________
(1)- تفسیر قمى، ج 2، ص 188

(2)- صوائق محرقه، ص 80

(3)- ص: 28

(4)- تفسیر فرات کوفى، ص 359، چاپ سال 1410 ه. تهران.

(5)- توبه: 119

(6)- مجمع البیان، ج 3، ص 81، چاپ صیدا.

میقات حج، ج‏28، ص: 57

وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً.[22]

«و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیق‏هاى خوبى هستند.»

شیخ طوسى از انس‏بن مالک نقل مى‏کند که روزى با رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز صبح را بجاى آوردیم، آن حضرت پس از نماز رو به ما نشست، من عرض کردم: اى فرستاده خدا، اگر صلاح بدانید تفسیر این آیه‏ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ ... را بیان کنید. پیامبر فرمود: مصداق «نبِیِّینَ» من هستم و مصداق «صِدِّیقِینَ» برادرم على است و مصداق «شهداء» عمویم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین مى‏باشند.[23]

6- مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ* وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ ....[24]

«کسانى که امید به دیدار و لقاى پروردگار و رستاخیز دارند، (در اطاعت او مى‏کوشند) زیرا سر آمدى‏که خدا تعیین کرده، فرا مى‏رسد. و کسى که (در راه خدا) جهاد و تلاش مى‏کند براى خود جهاد مى‏کند.»

حسین‏بن سعید از ابن عباس نقل مى‏کند که این آیه در باره بنى‏هاشم نازل گردیده که از آنها است حمزةبن عبدالمطلب و عبیدة بن حارث. ابن عباس مى‏افزاید: درباره آنها این آیه نیز نازل گردیده است؛ وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ ...[25]

حضرت حمزه در حدیث رسول خدا صلى الله علیه و آله‏

اینک به بیان بخشى از فضایل حضرت حمزه مى‏پردازیم که از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده و به دست ما رسیده است، و با بخشى دیگر، در صفحات آینده و به مناسبتهاى مختلف آشنا خواهیم شد.

1- حمزه، سیّد همه شهدا، جز انبیا و اوصیا است:

شیخ المحدّثین صدوق رحمه الله در ضمن حدیث مفصّلى، با اسناد به حضرت سلمان، نقل مى‏کند:

«در ایام مریضى رسول خدا صلى الله علیه و آله که به ارتحال آن بزرگوار منتهى گردید، در کنار بستر آن حضرت بودم که فاطمه زهرا علیها السلام‏

______________________________
(1)- نساء: 69

(2)- کنزالفوائد، به نقل بحارالأنوار، ج 24، ص 31

(3)- عنکبوت: 5 و 6

(4)- تفسیر فرات کوفى.

میقات حج، ج‏28، ص: 58

وارد شد، وقتى ضعف شدید را در پدر بزرگوارش دید، اشک به صورتش جارى گردید. رسول خدا براى تسلّى و آرامش دخترش، از عنایات و برکات خداوند بر اهل‏بیت سخن گفت و بخشى از نعمت‏هاى خدا را، که بر این خاندان ارزانى داشته است، بر شمرد تا بدینجا رسید که: ... دخترم! ما اهل بیتى هستیم که خداوند شش صفت و ویژگى را بر ما عطا کرده است که بر هیچیک از گذشتگان و آیندگان عطا ننموده است؛ زیرا پیامبر ما سیّد انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصىّ ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموى پدر تو است.

فاطمه علیها السلام گفت: اى فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانى است که با وى به شهادت رسیده‏اند؟

پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهداى اوّلین و آخرین، بجز انبیا و اوصیا است.»[26]

با توجه به مضمون این حدیث، معلوم مى‏شود که هم حضرت حمزه و هم حضرت حسین‏بن على علیهما السلام براى همیشه، از افتخار «سید الشهدا» بودن برخوردارند. و این لقب براى همیشه به آن دو بزرگوار اطلاق مى‏گردد؛ با این تفاوت که حسین بن على حتى نسبت به حضرت حمزه هم سید و سرور است ولى حضرت حمزه سید است نسبت به سایر شهدا.

2- حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است:

شیخ صدوق همچنین از انس‏بن مالک نقل مى‏کند که: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول‏اللَّه، حمزه سید الشهدا، جعفر ذوالجناحین، على، فاطمه، حسن، حسین و مهدى علیهم السلام.[27]

3- حضرت حمزه، محبوب‏ترین عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله:

صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام وآن بزرگوار از جدّش رسول خدا نقل مى‏کند که فرمود:

«احَبّ اخوانی الَىَّ علّى‏بن أبی‏طالب و أحَبّ أعْمامی الىَّ حَمْزَة».[28]

«محبوب‏ترین برادرانم على‏بن ابى‏طالب و محبوب‏ترینِ عموهایم حمزه است.»

4- حمزه محبوب‏ترین نامها در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله:

کلینى رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده‏

______________________________
(1)- «قالت یا رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله هو سیّد الشهداء الذین قُتِلوا معه؟ قال بل سید شهداء الأوّلین و الآخرین، ما خلا الأنبیاء و الأوصیاء». مشروح و متن این حدیث را در اکمال‏الدین، ج 1، صص 264- 263، چاپ دارالکتب الاسلامیه ملاحظه کنید.

(2)- «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول‏اللَّه و حمزة سیدالشهداء ...». امالى صدوق، مجلس هفتاد و دوم.

(3)- امالى صدوق، مجلس هشتاد و دوّم، عمده ابن عقدة 281

میقات حج، ج‏28، ص: 59

است که:

«جاءَ رَجلٌ الَى النّبىّ صلى الله علیه و آله فقال یا رَسُول‏اللَّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ‏بأحَبِّ الأسماء الىّ؛ حَمْزة».[29]

«شخصى محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: اى فرستاده خدا، فرزند ذکورى برایم متولّد شده است، چه نامى بر وى نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‏ترین نامها در نزد من است.»

5- حمزه یکى از چهار راکب در قیامت:

مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى‏کند:

«و ما فی القیامة راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام الَیه العَبّاس‏بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول‏اللَّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلى البراق ... و عَمّی حمزةبن عبدالمطلب اسداللَّه و اسد رسوله سید الشهداء عَلى ناقتی الغضباء ... و أخی علیّ، عَلى‏ ناقة من نوق الجنّة».[30]

«در قیامت همه پیاده هستند بجز ما چهار تن. عباس‏بن عبدالمطلب عرض کرد: اى رسول خدا، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود ... و عمویم حمزةبن عبدالمطلب اسداللَّه و اسد رسول و سید شهدا بر شتر غضباى من سوار خواهد شد. و برادرم على بر شترى از شتران بهشتى.»

6- حضرت حمزه انجام دهنده نیکى‏ها و بجا آورنده صله رحم:

ابن حجر عسقلانى نقل مى‏کند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وى چنین فرمود:

«رَحِمکَ‏اللَّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولًا لِلرَّحِمِ فَعُولًا لِلْخیرات».[31]

«اى عمو! خداى رحمت کند تو را، که در صله رحم و انجام دادن کارهاى نیک فعّال و کوشا بودى.»

و این توصیف از زبان رسول خدا و معرفى حضرت حمزه به عنوان «وَصُول رَحِم» و «فَعول خیرات» امتیازى است که اختصاص به آن حضرت دارد.

7- حضرت حمزه شفیع در روز قیامت:

در حدیث مفصّلى که امیر مؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت،

______________________________
(1)- کافى کتاب العقیقة باب الأسما و الکنى.

(2)- خصال باب الأربعة.

(3)- اصابة، ج 1، ص 354

میقات حج، ج‏28، ص: 60

درباره حضرت حمزه مى‏فرماید:

«اما انّ حمزة عمّی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه».[32]

«همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد.»

8- در پایه عرش نوشته شده است: «حمزه اسداللَّه» و ...

در بصائرالدرجات در حدیثى از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت در باره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و اینکه هر پیامبرى داراى وصى بوده، سخن گفته و آنگاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره مى‏کند و در ضمن آن مى‏فرماید:

«وَعَلى‏ قائمة العرش مکتوبٌ: حمزة اسداللَّه و اسد رسوله و سیّد الشهداء».[33]

9- حضرت حمزه در دعاى رسول خدا صلى الله علیه و آله:

ابن ابى الحدید نقل مى‏کند[34] که در جنگ خندق چون امیرمؤمنان علیه السلام با عمروبن عبدوَدّ مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گردید، پیامبر صلى الله علیه و آله رو به آسمان کرد و دستانش را بالا گرفت و این دعا را مکرّر خواند:

«أللّهمّ انّکَ اخَذْتَ مِنّی عُبیدة یومَ بَدر وَ حمزة یَوْمَ احُد فَاحْفَظ عَلَىَّ الیومَ علیّاً

... رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ‏[35]».

«خدایا! پسر عمویم عبیده را در جنگ بدر و عمویم حمزه را در جنگ احد از من گرفتى پس امروز على را برایم نگهدار! خدایا! مرا تنها نگذار، وَ انْتَ خَیْرالْوارثین.»

10- حضرت حمزه افضل شهدا است:

شیخ مفید از ابو ایّوب انصارى نقل مى‏کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله خطاب به حضرت فاطمه علیها السلام چنین فرمود:

«شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل‏اللَّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکة وَ هُوَ ابنُ عَمّکَ».[36]

«شهید ما أفضل شهدا است و آن عموى تو و از خاندان ما است؛ کسى که خداوند بر وى دو بال عنایت فرموده که در میان فرشتگان پرواز مى‏کند و آن پسر عموى تو است.»

______________________________
(1)- تفسیر امام حسن عسکرى، ص 176، چاپ 1314

(2)- بصائر الدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7

(3)- شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 61

(4)- انبیاء: 49

(5)- امالى شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273

میقات حج، ج‏28، ص: 61

حضرت حمزه در گفتار ائمه علیهم السلام‏

اینک به نقل و بیان گفتار ائمه هدى‏ علیهم السلام در این زمینه مى‏پردازیم و سخن آن بزرگواران را که همانند حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله در بیان شخصیت حضرت حمزه به عنوان یکى از افتخارات از خاندان نبوت و در کنار شخصیت وجود مقدس رسول‏اللَّه و امیرمؤمنان و حسنین و حضرت مهدى علیهم السلام عنوان گردیده است، در اختیار خواننده ارجمند قرار مى‏دهیم:

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام‏

1- حمیرى‏[37] در قرب الإسناد آورده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«منّا سبعةٌ خَلَقَهم‏اللَّه عزّ و جلّ لم یخلق فی الأرض مثلهم؛ مِنّا رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله سیّد الأوّلین و الآخرین، خاتم النّبیّین و وصیّه خیر الوصیّین و سبطاه خیر الأسباط؛ حَسَناً و حُسَیناً و سیّد الشهداء حمزة عمّه و من قد کان مع الملائکة جعفر و القائم عجّ».[38]

«خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روى زمین مانند آنها را نیافریده است. آنگاه در معرفى این هفت تن چنین فرمود: از ما است رسول خدا که سیّد اوّلین و آخرین و خاتم پیامبران است. و از ما است وصىّ او که بهترین اوصیا است و دو سبطش حسن و حسین که بهترین اسباطند و عمویش سید الشهدا و جعفر که به همراه فرشتگان پرواز مى‏کند و قائم عجّ.»

2- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در شوراى شش نفرى:

عمربن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شوراى شش نفرى، متشکّل از امیرمؤمنان، عثمان‏بن عفّان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان عوف و سعدبن ابى وقّاص محوّل نمود و دستور داد پس از مرگ وى این شش نفر در خانه‏اى براى تعیین خلیفه جمع شوند و با وى بیعت کنند، به طورى‏که اگر چهار نفر با یکى از آنان بیعت کرد و تنها یک نفر امتناع ورزید، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع کرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمینه را طورى فراهم نمود که با عثمان‏بن عفان بیعت نمودند. در این جلسه امیرمؤمنان سخنانى ایراد کرد و خصوصیات خانواده‏اش را براى اتمام حجّت برشمرد تا

______________________________
(1)- وى از اصحاب امام حسن عسکرى است. و کتابش، قرب الاسناد، از منابع حدیثى شیعه مى‏باشد.

(2)- قرب الإسناد، چاپ کوشانفر، ص 39

میقات حج، ج‏28، ص: 62

اینکه فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم آیا در میان شما بجز من کسى هست که عمویش سید الشهدا باشد؟ گفتند: نه. (نشدتکم باللَّه هَلْ فیکُم احَدٌ عَمُّهُ سیّد الشهداء غیری؟! قالوا: لا).[39]

3- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در بصره:

مرحوم کلینى‏[40] از اصبغ‏بن نباته نقل مى‏کند: روزى‏که در بصره امیرمؤمنان علیه السلام بر لشگر طلحه و زبیر پیروز گردید، در حالى‏که به شتر مخصوص رسول‏خدا صلى الله علیه و آله سوار بود در معرفى خود و خاندانش خطاب به مردم چنین فرمود:

«آیا مى‏خواهید بهترین خلق در قیامت را براى شما معرفى کنم؟ ابوایوب انصارى گفت: آرى، اى امیر مؤمنان معرفى کن، زیرا تو همیشه شاهد و حاضر بودى و ما غایب. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: بهترین مردم در روز قیامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود که انکار نمى‏کند فضیلت آنها را مگر کافر. در اینجا عمّار عرض کرد: اى امیرمؤمنان، آنها را بنام معرفى کن، فرمود: روزى‏که خدا مردم را در یک وادى جمع مى‏کند، بهترین آنها پیامبرانند و افضل پیامبران محمد صلى الله علیه و آله است و بهترین هر امّت پس از پیامبرشان وصىّ آن پیامبر است تا پیامبر دیگرى مبعوث شود، پس بهترین همه اوصیا وصىّ محمد است (علیه و آله السلام). آنگاه فرمود: آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزةبن عبدالمطلب و جعفربن ابى‏طالب است که داراى دو بال رنگین است. و این دو بال از این امت به کسى جز وى داده نشد و خداوند به وسیله او به محمد کرامت و شرافت بخشید و دیگر دو سبط پیامبر حسن و حسین و دیگرى مهدى است که او را از خاندان ما انتخاب مى‏کند. آنگاه این آیه را خواند: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً* ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ عَلِیماً.[41]

امیر مؤمنان علیه السلام در این بیان، حضرت حمزه را در فضیلت و منزلت در روز قیامت در ردیف پیامبر و امیر مؤمنان و حسنین و حضرت مهدى (عجّ) قرار داده و با خواندن آیه شریفه «وَ مَنْ یُطِعْ اللَّهَ ...» او را از مصادیق شهدایى که قرآن مجید از آنان یاد نموده، معرفى کرده است.[42]

______________________________
(1)- مشروح این سخنرانى در احتجاج طبرسى، ج 1، صص 188- 210 آمده است.

(2)- کافى، ج 1، ص 450

(3)- نساء: 70- 69

(4)- عن الأصبغ‏بن نباتة قال رأیت امیرالمؤمنین یوم افتتح البصرة و رکب بَغْلَةَ رسول‏اللَّه (ثم) قال ایّها النّاس الا اخبرکم بخیر الخلق یوم یجمعهم اللَّه؟ فقام الیه ابو ایّوب الأنصارى فقال یا امیر المؤمنین، حدّ ثنا فانّک کنت تشهد و نغیب فقال انّ خیر الخلق یوم یجمعهم‏اللَّه، سبعة مِنْ وُلْدِ عبدالمطلب لا ینکر فَضلَهُم الّا کافر و لا یجحد به الّا جاحد، فقام عمّاربن یاسر رحمه الله فقال یا امیرالمؤمنین، سِمْهم لنا لنعرفهم، فقال: انّ خیر الخلق یوم یجمعهم‏اللَّه الرسل و انّ افضل الرّسل محمد صلى الله علیه و آله و ان افضل کلّ أحد بعد نبیّها وصىّ نبیّها حتّى‏ یدرکه نبىّ الا وَ انّ أفضل الأوصیاء وصىّ محمد صلى الله علیه و آله الا و انّ أفضل الخلق بعد الأوصیاء الشهداء، الا و انّ افضل الشهداء حمزةبن عبدالمطلب و جعفربن ابى‏طالب لَه جناحان خضیبان یطیر بهما فى الجنّة لم یُنْحَل احَدٌ من هذه الأمّة جناحان غیره شى‏ء، کرّم‏اللَّه به محمداً و شرّفه و السبطان الحسن و الحسین و المهدى یجعله‏اللَّه من شاء منّا اهْل البیت ثمّ تَلا هذه الآیة وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً* ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ عَلِیماً

میقات حج، ج‏28، ص: 63

4- حضرت حمزه در احتجاج امیر مؤمنان علیه السلام با معاویه:

امیر مؤمنان علیه السلام در پاسخ نامه‏اى که معاویه به آن حضرت نوشته بود، در معرفى خاندان خود و بیان نقاط ضعف خاندان معاویه، به نکاتى اشاره مى‏کند و حضرت حمزه را همانند حسنین، «سیّدَى شباب اهْل الجنّة»، از امتیازات این خاندان مى‏شمارد و مى‏فرماید:

«أَلا تَرَى‏ غَیْرَ مُخْبِرٍ لَکَ، وَلکنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدوا فی سَبیلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ مِنَ المُهَاجِرِینَ وَ الأَنْصَارِ، وَلِکُلِّ فَضْلٌ، حَتَّى‏ إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا قیلَ: سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ، وَ خصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله بِسَبْعینَ تَکْبیرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَیْهِ ... وَ أَنَّى‏ یَکُونُ ذلکَ وَمِنَّا النَّبِىُّ وَ مِنْکُمُ الْمُکَذَّبُ، وَمِنَّا أَسَدُاللَّهِ وَمِنْکُمْ أَسَدُ الإَحْلافِ، وَمِنَّا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمِنْکُمْ صِبْیَةُ النَّارِ وَمِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمینِ، وَمِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ ...»[43]

«مگر نمى‏بینى- نه اینکه بخواهم خبرت دهم بلکه به عنوان شکر و سپاسگزارى نعمت خداوند مى‏گویم- جمعیتى از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند مى‏باشند، امّا هنگامى‏که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول‏اللَّه هنگام نماز بر وى (بجاى پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت ... چگونه این دو خاندان با هم برابر است در حالى‏که پیامبر (محمّد) از ما است و تکذیب کننده او (ابوجهل) از شما.

اسداللَّه (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف؛ یعنى ابوسفیان سرکرده و سامان دهنده احزاب براى جنگ با پیامبر از شما. دو سیّد و اقاى جوانان بهشت (حسن و حسین) از مایند و کودکان آتش (فرزندان مروان یا عقبةبن ابى معیط) از شما. بهترین زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما ...»

5- حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با دانشمند یهودى:

در روایت مشروحى که حضرت موسى‏بن جعفر علیه السلام از پدران خود از حضرت حسین‏بن على علیهما السلام نقل کرده، چنین آمده است:

یکى از دانشمندان یهود، پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه در جلسه‏اى که گروهى از صحابه؛ از جمله امیرمؤمنان علیه السلام‏

______________________________
(1)- نهج‏البلاغة، نامه 28

میقات حج، ج‏28، ص: 64

حضور داشتند، شرکت نمود و در تفضیل حضرت ابراهیم علیه السلام و بعضى انبیاى گذشته بر پیامبر اسلام، به صورت مناظره دلایلى ذکر کرد و امیر مؤمنان علیه السلام به یکایک دلایل او پاسخ گفت؛ از جمله مسائلى که آن دانشمند مطرح نمود این بود که:

«فانّ هذا ابراهیم قد اضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبین ...»

«این ابراهیم بود که فرزند خود اسماعیل را براى اجراى امر خداوند بر زمین انداخت و صورت دلبندش را به روى خاک گذاشت و آماده ذبح او گردید، ولى در پیامبر شما چنین حرکتى وجود نداشته است.»

امیر مؤمنان علیه السلام در پاسخ وى فرموده:

«لَقَدْ کانَ کَذلکَ وَ لَقَدْ اعْطىِ ابْراهیم بعد الأضجاع الفداء و محمد اصیب بأفجع منه فجیعة انّه وقف عَلى‏ عَمِّه حمزة اسداللَّه و اسدالرسول و ناصر دینه و قد فرّق بین روحه و جسده فلم یبیّن علیه حرقةً و لم یفضِ علیه عبرةً و لم ینظر الى موضعه من قلبه و قلوب اهل بیته لیرضى‏اللَّه عزّوجلّ بعبده و یَسْتَلِم لأمره فی جمیع الفعال و قال: لولا أن تحزن صفیّة لترکته حتّى یحشر من بطون السِّباع و حواصل الطّیر لولا أن یکون سنةً بعدی لفعلت ذلک».

«این مطلب را که در باره حضرت ابراهیم گفتى صحیح است، ولى خداوند براى جبران این ناراحتى، بلافاصله فدیه و عوض (گوسفند بهشتى) را بر وى فرو فرستاد. اما محمد صلى الله علیه و آله بر مصیبتى بالاتر از آن مبتلا گردید؛ زیرا در کنار جسد بى‏روح و مثله شده عمویش و ناصر و یاور دینش، حمزه اسداللَّه‏و اسدالرسول قرار گرفت ولى براى جلب رضاى خداوند و تسلیم امر او صبر و شکیبایى را در پیش گرفت، نه اظهار ناراحتى کرد و نه اشکى جارى ساخت و نه به جایگاه و محبوبیت حمزه که در دل پیامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجّه نمود و چنین فرمود: اگرنبود حزن و اندوه صفیه و اینکه پس از من مردم از این روش پیروى کنند، پیکر حمزه را دفن نمى‏کردم تا از شکم درندگان و پرندگان محشور شود.»[44]

حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبى علیه السلام:

شیخ طوسى رحمه الله از امام صادق از پدر ارجمندش امام باقر و او از امام سجّاد علیهم السلام‏

______________________________
(1)- مشروح این مناظره در احتجاج طبرسى، ج 1، صص 335- 318؛ بحار، ج 10 صص 17، 49، 51 و 298- 273

میقات حج، ج‏28، ص: 65

نقل مى‏کند که: امام حسن مجتبى علیه السلام در یک محاجّه و مناظره با معاویه چنین فرمود:

«... قال الحسن‏بن علی فیما احتجّ على‏ معاویة: و کان مِمَّن استجاب الرسول اللَّه صلى الله علیه و آله عمّه حمزة و ابن عمّه جعفر فقتلا شهیدین رضى‏اللَّه عنهما فی قتلى کثیرة معهما من اصحاب رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله فجعل اللَّه تعالى حمزة سید الشهداء من بینهم و جعل لجعفر جناحین یطیر بهما مع الملائکة کیف یشاء من بینهم و ذلک لمکانهما من رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله و منزلتهما و قرابتهما عند رسول‏اللَّه وصلّى‏ عَلى‏ حمزة سبعین صلاةً من بین الشهداء الذین استشهدوا معه».

«و از کسانى‏که دعوت رسول خدا را اجابت کردند، عمویش حمزه و پسر عمویش جعفر بود که هر دو به همراه گروهى از اصحاب پیامبر شربت شهادت نوشیدند اما خداوند از میان همه آنان حمزه را به عنوان «سیدالشهدا» معرفى کرد و براى جعفر دو بال عنایت فرمود که آزادانه در میان فرشتگان پرواز مى‏کند و این دو امتیاز براى این دو شهید به جهت موقعیت «معنوى» و قرابت آنها نسبت به رسول خدا بود و باز رسول خدا از میان همه شهدا که با حمزه به شهادت رسیده بودند، تنها بر پیکر او هفتاد بار نماز خواند.»[45]

حضرت حمزه در احتجاج حسین‏بن على علیهما السلام:

حسین‏بن على علیهما السلام در صبح عاشورا، پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صداى بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصّلى ایراد کرد و با آنان اتمام حجّت نمود و در ضمن این بیانات، چنین گفت:

«أیّها الناس أنسبونی من انا ثمّ ارجعوا إلى انفسکم و عاتبوها و انظروا هل یحلّ لکم قتلی و انتهاک حرمتی؟! الَستُ ابن بنت نبیّکم و ابن وصیّه و ابن عمّه و اوّل المؤمنین باللَّه و المصدّق لرسوله بما جاء من عند ربّه؟ أوَلَیس حمزة سید الشهداء عمَّ أَبی أوَلَیس حعفر الطیّار عمّی أوَلَم یبلغکم قول رسول اللَّه لی ولِأخی هذان شباب اهل الجنّة ...».[46]

«مردم! بگویید من چه کسى هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت‏

______________________________
(1)- مجالس طوسى به نقل بحارالأنوار، ج 22، ص 283

(2)- این سخنرانى با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبرى، ج 7، ص 328؛ کامل ابن اثیر ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 234؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 253 و طبقات ابن سعد آمده است.

میقات حج، ج‏28، ص: 66

کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم براى شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصىّ و پسر عموى پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسى نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟

آنگاه فرمود: آیا حمزه سید الشهدا عموى پدر من نیست؟ آیا جعفر طیّار عموى من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیده‏اید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟ ...»

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج على‏بن الحسین علیهما السلام:

1- صدوق رحمه الله از ثابت‏بن ابى صفیه نقل مى‏کند:

«نَظر علىّ‏بن الحسین سیّد العابدین علیهما السلام الى عبیداللَّه‏بن عبّاس‏بن علیّ‏بن ابى‏طالب علیه السلام فاستعبر ثمّ قال: ما مِنْ یوم اشَدّ على رسول‏اللَّه مِنْ یوم احُد قُتِلَ فیه عمّه حمزةبن عبدالمطلب اسداللَّه و اسد رسوله و بعده یوم موته قتل فیه ابن عمّه جعفربن ابى‏طالب، ثمّ قال و لا یوم لیوم الحسین علیه السلام اذ دلف الیه ثلثون ألف رجل یزعمون انّهم من هذه الأمّة کلٌ یتقرّب الى‏اللَّه عزّ و جلّ بدمه ...»

«روزى‏على‏بن‏الحسین علیهما السلام عبیداللَّه فرزند عباس‏بن على را دید و اشک در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: براى پیامبر روزى سخت‏تر از جنگ احد پیش نیامد؛ زیرا در آن روز بود که عمویش حمزةبن عبدالمطلب، اسداللَّه و اسدالرسول شربت شهادت نوشید و پس از احد سخت‏ترین روز براى آن حضرت جنگ موته بود که پسر عمویش جعفربن ابى‏طالب را شهید کردند. و سخت‏تر از روز حسین علیه السلام پیش نیامده؛ زیرا سى‏هزار نفر آن بزرگوار را احاطه کرده بودند که همه آنها خود را جزو امّت پیامبر صلى الله علیه و آله تصور مى‏کردند و همه آنها با ریختن خون فرزند همان پیامبر به پیشگاه خدا تفرّب مى‏جستند ...»[47]

2- تعصّبیکه پاداش آن بهشت است:

کلینى رحمه الله از حبیب‏بن ثابت نقل مى‏کند که امام سجاد علیه السلام فرمود:

«لم یدخل الجنّة حَمیّة غیر حمیّة حمزه‏بن عبدالمطلب و ذلک حین اسلم غضباً للنّبی فی حدیث السلا

______________________________
(1)- امالى صدوق، ص 277؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 274 و ج 44، ص 298

میقات حج، ج‏28، ص: 67

الّذی القی على النبى صلى الله علیه و آله».[48]

«هیچ تعصبى صاحب خود را داخل بهشت نکرد، جز تعصب حمزةبن عبدالمطلب، آنگاه که بچه‏دان شترى به وسیله مشرکین مکه به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه براى دفاع ازآن حضرت و دفع شرّ دشمنان، اسلام را پذیرفت.»

مشروح این جریان در بخش آینده، از نظر خوانندگان خواهد گذشت.

3- حضرت حمزه در محاجّه امام سجاد علیه السلام:

یکى از خطبه‏هاى تاریخى و مهیّج و انقلابى که به وسیله امام سجاد علیه السلام ایراد گردیده و در منابع تاریخى ثبت شده است، خطبه‏اى است که آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله در شام و در مسجد جامع این شهر ایراد کرد؛ جلسه‏اى که انبوه شرکت کنندگان در نماز جمعه و از جمله شخص یزیدبن معاویه و درباریان وى، در آن شرکت داشتند.

در این مقاله، به نقل یک فراز از آن خطبه مهم، که محل شاهد ما است بسنده مى‏کنیم و آن را از مقتل خوارزمى (متوفاى 568) مى‏آوریم:

وى مى‏نویسد: در این مجلس حسّاس، پس از آنکه على‏بن الحسین بر عرشه منبر قرار گرفت و حمد و ثناى پروردگار را بجاى آورد، چنین فرمود:

«أیّها الناس اعْطینا ستّاً و فضلنا بسبع، اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبّة فی قلوب المؤمنین و فضّلنا بأن منّا النّبىّ المختار محمداً صلى الله علیه و آله و منّا الصدیق و منّا الطیّار و منّا اسداللَّه و اسدالرسول و منّا سیّدة نساء العالمین فاطمة البتول‏[49] و منّا سبطا هذه الأمّة و سیّدا شباب أهل الجنّة ...»[50]

حضرت حمزه در کلام امام صادق علیه السلام:

عیاشى از حسین‏بن حمزه نقل مى‏کند که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود: چون رسول خدا صلى الله علیه و آله در کنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت، چنین گفت:

«أللّهمّ لک الحمد و الیک المشتکى‏ و أنت المستعان عَلى‏ ما أرى‏».

سپس فرمود: اگر من هم پیروز شوم از مشرکان چند برابر مثله خواهم کرد! در

______________________________
(1)- کافى، ج 2، ص 308

(2)- در کامل بهایى، که نفس المهموم هم از وى نقل کرده است، به جاى «حضرت فاطمه» آمده است و «المهدى الّذی یقتل الدّجال».

(3)- مقتل خوارزمى، ج 2، ص 69

میقات حج، ج‏28، ص: 68

اینجا بود که این آیه شریفه نازل شد: وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ‏.[51]

امام صادق فرمود پیامبر صلى الله علیه و آله با نزول این آیه فرمود: «اصْبِرُ، اصْبرُ»؛ «من هم صبر خواهم کرد.»[52]

حضرت حمزه در احتجاج محمد حنفیه:

صدوق رحمه الله از زرّین نقل مى‏کند که از محمدبن حنفیه رضى الله عنه شنیدم که چنین مى‏گفت:

«فینا ستّ خصال، لم تکن فی أحد ممّن کان قبلنا و لا تکون فی أحدٍ بعدنا، مِنّا محمّد سیّد المرسلین و علىّ سیّد الوصیّین و حمزة سیّد الشهداء و الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّة و جعفربن أبی‏طالب المزیّن بالجناحین یَطِیرُ بِهِما فی الجنّة حیث یشاء و مهدىّ هذه الأمّة الّذی یصلّی خَلْفَه عیسى‏بن مریم».[53]

حضرت حمزه در احتجاج شیخ مفید رحمه الله‏

شیخ مفید رحمه الله مى‏گوید: گروهى از جوانان شیعه براى تعلّم و فرا گیرى مطالب کلامى، در پاى درس من حاضر مى‏شدند، روزى یکى از آنها گفت: حضرت استاد! روز گذشته در جلسه‏اى بودم که طبرانى، دانشمند زیدى مذهب نیز حضور داشت. او در چند مطلب بر ما شیعه اشکال و اعتراض کرد که من پاسخ قانع کننده‏اى نداشتم؛ از جمله اشکالات وى این بود که: شما شیعیان به بعضى از عقاید و اعمالى‏که سنّى‏هاى حنبلى مذهب دارند انتقاد و اعتراض مى‏کنید، در حالى‏که در موارد متعدد با آنان هم عقیده بوده و مانند آنان عمل مى‏کنید. و چند مورد را اینگونه برشمرد: زیارت قبور اولیا، عبادت کردن در نزد آن قبور و ....

شیخ مفید مى‏فرماید: به آن شاگرد گفتم: نزد طبرانى برو و پاسخ پرسشهاى او را همانگونه که من توضیح مى‏دهم با او درمیان بگذار.

شیخ مفید به یکایک پرسشهاى طبرانى پاسخ مشروح داد تا به پرسش در باره زیارت قبور اولیا رسید و گفت:

به طبرانى بگو که رسول خدا صلى الله علیه و آله در حال حیات خویش، هم به مسلمانان دستور داد که قبر حضرت حمزه را زیارت کنند و هم خود به زیارت قبر عمویش و سایر شهدا مى‏پرداخت و همچنین دخترش فاطمه زهرا علیها السلام نیز مکرّر به زیارت قبر عمویش‏

______________________________
(1)- نحل: 125

(2)- تفسیر عیاشى، ج 2، ص 274

(3)- خصال، ابواب السّتة

میقات حج، ج‏28، ص: 69

حمزه مى‏رفتند. پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و طبق روش آن حضرت مسلمانان هم به زیارت قبر او مى‏رفتند و در کنار این قبر به زیارت و عبادت مى‏پرداختند.

بنابراین اگر عمل شیعه در باره زیارت مشاهد ائمه و پیشوایان، دور از عقل و عملى حنبلى! باشد پس این، اسلام و رسول خدا است که راه خلاف عقل را پیش پاى مسلمانان قرار داده و آنان را بکار ناروایى واداشته است. مسلم است که چنین گفتارى ناشى از ضعف ایمان و عدم بصیرت در دین است.[54]

این بود، از گفتار معصومان و بزرگان دین درباره عظمت و شخصیت حضرت حمزه که ما به دست آوردیم.

______________________________
(1)- الفصول المختاره، ج 1، ص 84 و بحارالأنوار، ج 10، ص 442



[1] - عبدالمطلب ملقّب به شیبة الحمد، مردى عظیم و رفیع متصف به اوصاف حمیده و افعال پسندیده نصیح‏و ینبع بود قوم قریش او را قبول و با وجودش مباهات نمودند او کلیددارى خانه کعبه و پرده‏دارى کعبه را هر دو که بزرگترین سمت در اسلام و قبل از اسلام به شمار مى‏آورند بوده داشته، پاسخ صریح عبدالمطلب به فرمانده لشکر ابرهه به هنگام تهاجم به مکّه و نذر او در قربانى کردن یکى از فرزندانش همانند حضرت ابراهیم و کشف چاه زمزم و ... بیانگر عظمت روح و ارتباط وى با عالم معنویات در سطحى فوق العاده و خارج از متعارف است.

[2] - زید بن حارثه از نزدکیترین و صمیمى‏ترین اصحاب پیامبر است که او را به پسرخواندگى خویش‏پذیرفت و در جنگ موته فرماندهى لشکر را به او محول نمود و او در بین جنگ به شهادت رسید.

[3] - حشر: 8

[4] - بر خلاف طبقات ابن سعد و کامل ابن اثیر و طبرى فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفى مى‏کندولى با توجه به اینکه همه مورخان نوشته‏اند که خطبه عقد به وسیله ابوطالب ایراد گردیده و متن خطبه نیز در منابع منعکس شده است. معلوم مى‏گردد او نیز به همراه حمزه در امر ازدواج پیامبر دخیل بوده است.

[5] -« وآنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقى‏اند، براى آنها آموزش« رحمت خدا» و روزى شایسته‏اى است.» انفال: 74

[6] -« کسانى که قبل از پیروزى انفاق کردند و جنگیدند با کسانى که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند، یکسان نیستند، آنها بلند مقام‏تر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند.» حدید: 10

[7] - حجّ: 19

[8] - ج 4، تفسیر سوره حج

[9] - به تفسیر الدر المنثور و المیزان، تفسیر سوره حج مراجعه شود.

[10] - همان.

[11] - همان.

[12] - همان.

[13] - عبیدةبن حرث بن عبدالمطلب، پسر عموى رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام‏بود که در جنگ بدر به شهادت رسید.

[14] - تفسیر فرات کوفى، ص 271

[15] - احزاب: 23

[16] - تفسیر قمى، ج 2، ص 188

[17] - صوائق محرقه، ص 80

[18] - ص: 28

[19] - تفسیر فرات کوفى، ص 359، چاپ سال 1410 ه. تهران.

[20] - توبه: 119

[21] - مجمع البیان، ج 3، ص 81، چاپ صیدا.

[22] - نساء: 69

[23] - کنزالفوائد، به نقل بحارالأنوار، ج 24، ص 31

[24] - عنکبوت: 5 و 6

[25] - تفسیر فرات کوفى.

[26] -« قالت یا رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله هو سیّد الشهداء الذین قُتِلوا معه؟ قال بل سید شهداء الأوّلین و الآخرین، ما خلا الأنبیاء و الأوصیاء». مشروح و متن این حدیث را در اکمال‏الدین، ج 1، صص 264- 263، چاپ دارالکتب الاسلامیه ملاحظه کنید.

[27] -« نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول‏اللَّه و حمزة سیدالشهداء ...». امالى صدوق، مجلس هفتاد و دوم.

[28] - امالى صدوق، مجلس هشتاد و دوّم، عمده ابن عقدة 281

[29] - کافى کتاب العقیقة باب الأسما و الکنى.

[30] - خصال باب الأربعة.

[31] - اصابة، ج 1، ص 354

[32] - تفسیر امام حسن عسکرى، ص 176، چاپ 1314

[33] - بصائر الدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7

[34] - شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 61

[35] - انبیاء: 49

[36] - امالى شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273

[37] - وى از اصحاب امام حسن عسکرى است. و کتابش، قرب الاسناد، از منابع حدیثى شیعه مى‏باشد.

[38] - قرب الإسناد، چاپ کوشانفر، ص 39

[39] - مشروح این سخنرانى در احتجاج طبرسى، ج 1، صص 188- 210 آمده است.

[40] - کافى، ج 1، ص 450

[41] - نساء: 70- 69

[42] - عن الأصبغ‏بن نباتة قال رأیت امیرالمؤمنین یوم افتتح البصرة و رکب بَغْلَةَ رسول‏اللَّه( ثم) قال ایّها النّاس الا اخبرکم بخیر الخلق یوم یجمعهم اللَّه؟ فقام الیه ابو ایّوب الأنصارى فقال یا امیر المؤمنین، حدّ ثنا فانّک کنت تشهد و نغیب فقال انّ خیر الخلق یوم یجمعهم‏اللَّه، سبعة مِنْ وُلْدِ عبدالمطلب لا ینکر فَضلَهُم الّا کافر و لا یجحد به الّا جاحد، فقام عمّاربن یاسر رحمه الله فقال یا امیرالمؤمنین، سِمْهم لنا لنعرفهم، فقال: انّ خیر الخلق یوم یجمعهم‏اللَّه الرسل و انّ افضل الرّسل محمد صلى الله علیه و آله و ان افضل کلّ أحد بعد نبیّها وصىّ نبیّها حتّى‏ یدرکه نبىّ الا وَ انّ أفضل الأوصیاء وصىّ محمد صلى الله علیه و آله الا و انّ أفضل الخلق بعد الأوصیاء الشهداء، الا و انّ افضل الشهداء حمزةبن عبدالمطلب و جعفربن ابى‏طالب لَه جناحان خضیبان یطیر بهما فى الجنّة لم یُنْحَل احَدٌ من هذه الأمّة جناحان غیره شى‏ء، کرّم‏اللَّه به محمداً و شرّفه و السبطان الحسن و الحسین و المهدى یجعله‏اللَّه من شاء منّا اهْل البیت ثمّ تَلا هذه الآیة وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً* ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ عَلِیماً

[43] - نهج‏البلاغة، نامه 28

[44] - مشروح این مناظره در احتجاج طبرسى، ج 1، صص 335- 318؛ بحار، ج 10 صص 17، 49، 51 و 298- 273

[45] - مجالس طوسى به نقل بحارالأنوار، ج 22، ص 283

[46] - این سخنرانى با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبرى، ج 7، ص 328؛ کامل ابن اثیر ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 234؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 253 و طبقات ابن سعد آمده است.

[47] - امالى صدوق، ص 277؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 274 و ج 44، ص 298

[48] - کافى، ج 2، ص 308

[49] - در کامل بهایى، که نفس المهموم هم از وى نقل کرده است، به جاى« حضرت فاطمه» آمده است و« المهدى الّذی یقتل الدّجال».

[50] - مقتل خوارزمى، ج 2، ص 69

[51] - نحل: 125

[52] - تفسیر عیاشى، ج 2، ص 274

[53] - خصال، ابواب السّتة

[54] - الفصول المختاره، ج 1، ص 84 و بحارالأنوار، ج 10، ص 442