اندیشه سیاسی مالک‌بن انس اندیشه سیاسی مالک‌بن انس در حمایت از قیام نفس زکیه

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسندگان

دکترای تخصصی، دانشگاه پیام نور

چکیده

مالک‌بن انس (179-93/ 95r) یکی از امامان اهل سنت و جماعت، با روحیه‌ای علمی و آزادمنشی در مدینه به «امام دارالهجره» معروف بود. وی بر خلاف روحیه محافظه‌کارانه‌ای که داشت از پند و اندرز حاکمان اجتناب نمی­کرد و آنان را به رعایت عدالت و سنت پیامبر9 توصیه می­کرد. یکی از نقاط عطف زندگی او حمایت غیر مستقیم او از قیام محمد نفس زکیه است. با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با روش جمع‌آوری اسناد کتابخانه‌ای به این پرسش پاسخ می‌گوید که مبانی و اندیشة سیاسی مالک‌بن انس چه تأثیری در حمایت او از قیام نفس زکیه داشته است؟ بعد از بررسی منابع، نتایج پژوهش نشان می‌دهد که مبانی اندیشه سیاسی مالک مانند جمهور اهل سنتِ حجاز بر محافظه‌کاری است. شالوده‌های عقد امامت که نظر مالک نسبت به عثمان قابل توجه است، عدم سب صحابه، مشروعیت حکومت را در قرآن، سنت و عدالت می‌داند، و به دلایل حضور برخی اساتید وی در قیام نفس زکیه و روحیه عدالت‌گرای مالک از این قیام حمایت کرد.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

جایگاه فقهای بزرگ در تاریخ اسلام و ائمه اهل سنت بسیار حائز اهمیت است. تعامل آنان با مردم، حکومت و به ویژه اهل بیت7 و نقش آنان در وحدت امت اسلامی بسیار جالب توجه بوده است؛ چنانچه برخی حوادث مهم سیاسی، اجتماعی و مذهبی در طول تاریخ اسلام تحت تأثیر بنیان­های فکری ایشان رقم خورده است. فقهای مسلمان تنها به بیان و تشریح بایدها و نبایدهای دینی نمی­پرداختند؛ بلکه در برخی برهه­ها می‌کوشیدند تا احوالات و مسائل گوناگون را بررسی کرده و پاسخی اقناع کننده در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی، اقتصادی، تاریخی ، نظامی و مهم­تر از همه سیاسی جامعه خویش ارائه دهند. بدیهی است که این رابطه فقها با مسائل سیاسی و قیام­های احتمالی که صورت می­گرفت، بستگی به ماهیت حکومت­های دایر، ماهیت قیام شکل گرفته و مهم­تر از آن دو، نظام فکری حاکم بر آن فقیه داشت و الزاما همیشه فقها از گروه غالب (حکومت) یا طرف معارض آن حمایت نمی­کردند. بی‌تردید اصلی حیاتی و مهم در جهت‌گیری­های سیاسی و اجتماعی فقها، اشتراکات و تفاوت­های مذهبی بوده و عموما فقها از گروه مذهبی همسو با نگاه دینی خود حمایت می­کردند و این دقیقاض همان چیزی بود که جامعه و پیروان ایشان از این طبقه انتظار داشتند.

مالک‌بن انس‌بن مالک‌بن ابی عامر از بزرگ‌ترین فقهای جهان اسلام و از بنیانگذاران مذاهب چهارگانه اهل سنت به­شمار می­رود که ، فقه مالکی منسوب به اوست. اگرچه شهرت وی بیشتر به‌دلیل توانمندی فقهی و آرای مذهبی است، اما نمی­توان ارتباطات وی با خلفا و بزرگان سیاسی عصرش را نادیده گرفت که نمونه آن اعتراض او
به برخی از کارگزاران بنی‌امیه به‌خاطر بدرفتاری با عالمان و قضّات مدینه است. (ابو نعیم اصفهانی، بی­تا، ج2، ص220 ؛ وکیع، بی­تا، ج1، ص145).

همچنین وی با جعفر‌بن سلیمان، که او را آزار می‌داد والی عباسی شهر مدینه ناسازگاری داشت. ( ابن خلکان، 1978م، ج4، ص137)

در راستای پژوهش پیش‌رو مقاله مستقلی که انگیزه­های حمایت مالک‌بن انس از قیام نفس زکیه را مورد بررسی قرار دهد تدوین نشده است.  مقاله «الامام مالک‌بن انس» اثر احمد محمد مصطفی السفارینی در سال 1392قمری در مجله الوعی الاسلامی منتشر شده که به تعامل مالک‌بن انس با حکام به اختصار اشاره کرده است و به نقش او در قیام محمد نفس زکیه اشاره‌ای نشده است.

 مقاله دیگر تحت عنوان «ثوره محمد النفس زکیه» به قلم جمیل حسین الطایی در سال 1390 در نشریه البلاغ منتشر شده است. بسیار کوتاه به علت حمایت مالک‌بن انس از قیام نفس زکیه اشاره می‌کند. و آن اینکه مالک بیعت مردم با منصور را بر اساس اختناق و زور می‌داند و انگیزه حمایت او از قیام را با این جمله تبیین می­کند.

مهم­ترین اثری که به اندیشه سیاسی مالک‌بن انس پرداخته و در ضمن آن تنها اندکی به رابطه وی با قیام محمد نفس زکیه اشاره کرده مقالة «مالک» اثر احمد پاکتچی است که در جلد اول کتاب اندیشه سیاسی متفکران مسلمان گردآوری شده است. این مقاله به علل حمایت مالک از قیام نفس زکیه اشاره‌ای نکرده است.

مقالات و آثار دیگر دربارة امام مالک نیز عمدتاً توانمندی‌های فقهی و ویژگی­های اخلاقی او را مورد توجه قرار داده­اند و به رابطه ایشان با محمد نفس زکیه اشاره‌ای نکرده­اند.

در مورد قیام حسنیان و خصوصا نفس زکیه آثار زیادی نوشته شده که از جمله آنها می­توان به مقاله واکاوی دلایل حمایت، همراهی و همگرایی فکری اصحاب مذاهب اسلامی؛ زیدیه، معتزله و مرجعه با نخستین قیام‌های سادات حسنی تا سال 145 هجری» اثر لیلا نجفیان رضوی اشاره کرد؛ اما در این مقاله به رابطة قیام مذکور و مالک‌بن انس پرداخته نشده است.

 کتاب «جنبش حسنیان:  ماهیت فکری و تکاپوی سیاسی»  اثر محمدحسن الهی زاده نیز فقط اشاره بسیار کوتاهی به این رابطه داشته و آن را مورد مداقه قرار نداده است
و تنها علت حمایت مالک از قیام را در بیعت اجباری منصور می‌داند.

 در مقاله دیگر با عنوان «تعاملات سیاسی زیدیان و حسنیان» (در قیام­های مشترک 145تا176ق /762 تا 792م.) اثر حسین حسینیان مقدم و روح الله توحیدی نیا نیز
به ذکر حمایت مالک‌بن انس در کنار ابوحنیفه بسنده شده و هیچ توضیحی در این خصوص ارائه نشده است.

تعریف مفاهیم

تقریب

تقریب از واژه «قُرب» که ضد «بُعد» است و نزدیکی زمانی و مکانی را می‌رساند گرفته شده است و به معنای «نزدیک‌کردن» آمده است. (ابن منظور، 1416ق، ج11، ص82) اما در اصطلاح تقریب به معنای «تقریب مذاهب اسلامی» می‌باشد و نکاتی از آن استخراج می‌شود: تقریب به معنای نزدیک‌شدن و نزدیک‌سازی پیروان مذاهب اسلامی به منظور آشنایی با یکدیگر از طریق تحقق همدلی و برادری دینی بر پایة اصول مشترک و مسلم اسلامی است. (نخی، 1395ش، ج1، ص31) علامه محمدتقی قمی، از بنیانگذاران تقریب در دورة معاصر، تقریب را اینگونه تعریف می‌کند: «هدف ما اندماج مذاهب فقهی در یکدیگر نیست؛ زیرا اختلاف امری است طبیعی ... و در این‌گونه اختلافات، زیانی نبوده بلکه موجب توسعه‌ی فکری و فراهم آمدن تسهیلات و گشایش رحمت الهی خواهد بود.» (تهوری، 1382ش،  ص66).

محافظه‌کاری

اصطلاح محافظه‌کاری در معانی مختلفی به کار رفته است؛ چه بسا این اصطلاح به عافیت‌طلبی، تمکین در برابر قدرت، فقدان مسئولیت اجتماعی ملی و نداشتن آرمانی جزء حفظ منافع شخصی، سازشکاری، مماشات با جباریت، دوری جستن از نوآوری و تغییر، فقدان روحیه خطرپذیری و نفی آرمان‌گرایی و از این قبیل اطلاق می‌شود. گاه از شیوه محافظه‌کاری در برابر شیوة انقلابی نام برده می‌شود؛ اما در دانشِ سیاسی به ایدئولوژی مشخص سیاسی اطلاق می‌شود که الزاماً دربردارندة صفات فوق نمی‌باشد. هرچند ممکن است در برخی متون سیاسی واژة محافظه‌کاری با تساهل
در برخی معانی فوق به کار رود. محافظه‌کاری که پدیده‌ای تاریخی و مقارن با انقلاب فرانسه است، در برابر آموزه­های روشنگری و تحولات انقلاب صنعتی در وضع تاریخی ـ اجتماعی مشخص پدید آمده است. (بشیریه، 1378ش، ج2، ص175)

مالک از تولد تا وفات

ابوعبدالله، مالک‌بن انس‌بن مالک‌بن ابی عامر اضبحی حمیری (179-93/ 95ق) که نسبت وی به ملوک حمیری جنوب عربستان بازمی­گردد، (ابن خلکان، 1420ق،  ج8، ص137؛ المبرد، 1417ق، ج3، ص158) در مدینه و در محلة «ذومره» (مصطفی السفارینی، 1392ق، ص64) در خانواده­ای اهل دانش متولد شد. (ابن ندیم، 1366ش، ص367؛ یافعی، 1417ق، ج1، ص291) ابوعامر‌بن عمرو، از اجداد مالک‌بن انس از صحابة پیامبر اسلام9 بوده و در تمام غزوات (به جز غزوه بدر) شرکت داشته است. (توکلی، 1377ش، ص59) ابوزهره ضمن نقل صحابی‌بودن ابوعامر روایتی دارد که او بعد از وفات پیامبر9 وارد مدینه شد و صحابة ایشان را درک کرده است. (ابوزهره، 1365ش، ص28) اما از روایات استنباط می­شود ابوعامر یکی از بزرگان صدر اسلام
و مورد احترام حجازیان بود. پدران او اهل یمن و از خاندانی متمول بودند. (ابن ندیم، 1366ش، ص368؛ ابن خلکان،1420ق، ج4، ص136)

مالک ابتدا کار غنا را در پیش گرفت؛ اما با توصیه مادر آن را رها کرد و به کسب دانش پرداخت. (مصطفی السفارینی، 1392ق، ص65) مادرش نقش بسزایی در تربیت علمی و اخلاقی او داشت. لباس علما را بر او می‌پوشاند و می‌گفت: «به نزد ربیعه برو و قبل از علم از او ادب بیاموز». مالک به سفارش مادرش عمل می‌کرد،
تا جایی که ابن‌وهب گفته است: «ما از مالک ادب را بیشتر از علم آموختیم». (جلالی‌زاده، 1397ش، ص553)

مالک علوم مقدماتی و اولیه را نزد پدر خود فرا گرفت و در نوجوانی نزد افرادی مانند ابوبکر عبدالله‌بن یزید معروف به «ابن هرمز»، نافع مولای ابن عمر، سعید مقبری، عامر‌بن عبدالله‌بن زبیر، محمد‌بن شهاب زهری، ربیعة الرای و امام جعفر‌بن محمد صادق7شاگردی کرد (مالک‌بن انس، 1997م، ص13-14؛ موسوی خوانساری، 1392ق، ج7، ص225 ؛ صفدی،1420ق، ج21، ص439) و به سرعت مدارج علمی را طی کرد
تا اینکه اعتبار مکتب او در عصر خلافت هارون‌الرشید به اوج خود رسید. (مالک‌بن انس، 1997م، ص16؛ پاکتچی، 1390ش، ج1، ص84 ) از مهم­ترین شاگردان او می­توان به محمد‌بن ادریس شافعی ـ پیشوای مذهب شافعیان جهان ـ اشهب‌بن عبدالعزیز، ابوداود طیالسی و ... اشاره کرد. (ذهبی، 1419ق؛ ج8، ص52-54).

ابن قتیبه یادآوری می­کند که وی بدون آنکه از سلطنت بهره داشته باشد، عزت و احترام داشت و دستوراتش اطاعت می‌شد. (ابن قتیبه، 1925م، ج1، ص294) مالک پس از سال­ها کسب دانش و تربیت شاگردان در سال 173ق. در مدینه از دنیا رفت
و در جوار قبر ابراهیم، فرزند رسول خدا9، دفن شد. (ابن‌سعد، 1410ق، ج5 ، ص469؛ ابن‌خلکان، 1420ق، ج4، ص138).

شرایط سیاسی حجاز معاصر با مالک‌بن انس

تولد مالک با سال‌های پایانی خلافت ولید‌بن عبدالملک اموی مصادف بود. سلیمان‌بن عبدالملک (96-99 ق) والیان مکه و مدینه یعنی خالد‌بن عبدالله و عثمان‌بن حیان را عزل و به ترتیب طلحةبن داود حضرمی و ابوبکر‌بن محمد‌بن عمرو را جانشینان آنان قرار داد. (یعقوبی، 1419ق، ج2، ص206). در هجده سالگی مالک، عمربن عبدالعزیز که به عنوان شخصیتی دادگر در تاریخ اسلام شناخته شده است ـ خلیفه مسلمین شد. به همین دلیل مورد ستایش مالک قرار داشت. (ابوزهره، 1365ق، ص64) اوضاع مردم حجاز در عصر خلافت عمر‌بن عبدالعزیز (99-101ق) با دادگری­های خلیفه مانند بازگرداندن فدک به فرزندان حضرت زهرا3 رو به بهبودی نهاد که البته دوامی نیافت و در عصر خلافت یزید‌بن عبدالملک (101-105ق) به روال قبل بازگشت. ولید‌بن یزید اموی، ابراهیم‌بن هشام‌بن اسماعیل مخزومی را از حکومت حرمین شریفین عزل و دایی خود، یوسف‌بن محمدثقفی را جانشین او کرد. (یعقوبی، 1419ق، ج2، ص231) دوران خلافت هشام‌بن عبدالملک (105-125ق) برای تاریخ اسلام سرنوشت ساز بود. تقریباً منطقه حجاز در این عهد، دوران توأم با آرامشی را پشت سر گذاشت. در سال (129ق) خوارج یمن به رهبری ابوحمزه و بلخ ازدی وارد حرمین شریفین شدند و برای ابوعبدالله یحیی کندی و با لقب «طالب حق» از مردم بیعت گرفتند. سرانجام مروان دوم، خلیفه اموی، طی چندین نبرد بر آنان غلبه کرد. (مسعودی، (؟) ج2، ص246) این درگیری­ها در نوع نگاه فقهای حجاز و به ویژه دو شهر مکه و مدینه تأثیر شگرفی گذاشت و آنان را به یک انزوای سیاسی سوق داد.

از مهم­ترین حوادث سیاسی اوایل عصر عباسی، ماجرای نامه‌نگاری ابوسلمه خلال، وزیر آل محمد به جعفر‌بن محمد7و عبدالله‌بن حسن پدر نفس زکیه برای پذیرش خلافت بود. مالک‌بن انس پس از سقوط بنی‌امیه در سال 132تا سال 145ق. حضور فعالی در عرصه سیاست نداشت. او در دوران ولایتداری جعفر‌بن سلیمان
بر مدینه در عصر خلافت ابوجعفر منصور عباسی بر اثر سعایت بدخواهان مبنی بر اینکه حکومت عباسیان را مشروع نمی­داند و افرادی را به حضور در قیام نفس زکیه تشویق کرده است، مورد بازخواست قرار گرفت و 70 ضربه تاریانه خورد که بر اثر این ضربات دستش از جا در رفت و دچار محنت شد و بعد از آن قدر و منزلتش بالا گرفت. (ابن‌ندیم، 1366ش،  ص368 ؛ ابن‌قتیبه دینوری، 1422ق، ج2، ص321 ؛ ابن‌سعد،1410ق، ج5 ، ص468 ) روابط مالک با منصور دوانیقی چندان خوب نبود؛ (ابن‌تغری بردی، 1963م، ج2، ص97) حتی روایت شده است خلیفه بعد از ضرب و شتم مالک، او را به بغداد دعوت کرد که با پاسخ منفی مالک مواجه شد (ابن قتیبه دینوری، 1422ق، ج2، ص322 ) او همچنین راوی برخی اخباری است که در مقام نقدِ عملکرد منصور می‌باشد. (پاکتچی، 1390ش، ج1، ص90)

مهدی عباسی به مانند پدر، سعی کرد با مالک روابط خوبی برقرار کند؛ چنانچه خلیفه در موسم حج به دیدار مالک می­رفت. نقل شده مهدی عباسی در یکی از سفرهای خود به مدینه برای اینکه فرزندان خود، هارون و موسی را از علم مالک بهره‌مند سازد، وی را به اقامتگاه خود دعوت کرد که با مخالفت فقیه مدینه مواجه شد و گفت: «علم را حرمتی است و آن کس که به دنبال علم است او باید به دنبال علم بیاید». پس فرزندان خلیفه نزد مالک آمدند و چند صباحی از او درس گرفتند. (ذهبی، 1419ق، ج8 ، ص63) مهم‌ترین حادثة سیاسی عصر هادی عباسی، قیام حسین‌بن علی صاحب فخ در نزدیکی مکه بود که به شکست منجر شد و جسد یارانش در صحرا طعمه حیوانات و پرندگان صحرا شد (ابوالفرج اصفهانی، 1389ش، ص414).

اندیشه و مواضع سیاسی مالک ابن انس

 ـ محافظه کاری

مردم حجاز بعد از قیام کربلا و حادثة حره رویه محافظه‌کارانه‌ای پیشه کردند. البته این امر به خاطر روحیة مردم این منطقه و همچنین حوادث و اتفاقاتی که بر آنان گذشت، دور از انتظار نبود. از این رو شهرهای حجاز ـ مانند مکه و مدینه ـ جایگاه شعرا، زهاد، فقها و محدثان گردید. البته تدابیر امویان مانند دورنگه داشتن آنان از سیاست
و سرگرم‌کردن به لهو و لعب را نباید در سیاست‌گریزی مردم حجاز از نظر دور داشت.
به استثنای افراد معدودی مانند ربیعة الرای و ابن هرمز، دیگر شخصیت­های علمی که مالک یکی از سرآمدان آنها بود، سیاست دوری از مداخله در امور سیاسی را پیشة خود کردند و حداکثر وظیفة عالم نصیحت حاکمان بود.

اندیشة سیاسی مالک بر این گمان استوار بود که می­بایست خداوند خود از حاکمان ستمگر انتقام بگیرد و مردم نباید برخورد خشونت‌آمیزی با حکومت داشته باشند. مالک‌بن انس وظیفه عالم را در حضور خلیفه برای امر به خیر، نهی از شر و اندرز او می­دانست. از او پرسیدند چرا با وجود ظلم و جور سلاطین با آنها پی‌درپی ملاقات­ می‌کنید؟ پاسخ داد: «هدف تکلم به حق نزد آنان است.» (ابی‌حاتم،1952م، ج1، ص30) هنگامی که نظر او را در مورد شورش بر خلیفه وقت جویا شدند، پاسخ داد: در صورتی که خلیفه‌ای مانند عمر‌بن عبدالعزیز عادل و مجری احکام دین باشد می­بایست با شورشیان جنگید؛ اما در صورتی که خلیفه­ای مانند او نباشد باید آنها را رها کرد تا خداوند انتقام ظالم را به کمک ظالم دیگری بستاند (قاضی عیاض، بی‌تا، ج1، ص208ـ 215). همچنین عقیده داشت قدم اول در اصلاح حاکمان، اصلاح مردم است. به دیگر سخن، از نظر مالک، فرهنگ و ارزش­های دینی زیربنای جامعة سالم است تا آن اصلاح نشود، دیگر ابعاد جامعه نیز اصلاح نمی‌شود.

از منظر مالک غایت اندیشه اصلاح‌طلبی و وظایف علمای دین، ضروت نصیحت حاکمان و اصلاح آنان با موعظة حسنه و اصلاح مردم و عناصر تحت حکومت به قصد اصلاح حاکمان و حکومت می­باشد (ابوزهره، 1365ق، 61).

 بنابراین مالک آرمان‌گرایی را فدای مصلحت‌گرایی کرد و عقیده داشت
که سکوت و سکون بهتر از خروج علیه حاکم ستمگر است (ابوزهره، 1996م،
ج2، ص 412).

 ـ امامت

در اندیشه مالک‌بن انس امامت به دو نوع امام لازم‌الاتباع و غیر لازم‌الاتباع تقسیم‌بندی می­شود. او خلافت شیخین را لازم‌الاتباع و مشروع می­داند؛ اما آنچه درخور توجه است مالک از مطلق‌کردن شخصیت آنان پرهیز دارد و بر افضلیت آنان و «عدالت» تأکید می‌کند. در اندیشة سیاسی او مفهوم عدالت به عنوان مفهومی اساسی است؛
تا آنجا که از بین خلفای اموی عمر‌بن عبدالعزیز شخصیت مورد علاقه مالک بود. (قاضی عیاض، بی‌تا، ج1، ص33)

نگاه مالک نسبت به عثمان متفاوت از شیخین است؛ او به حکومت خلیفه سوم در خصوص تبعید ابوذر غفاری و والیان خلیفه نقدهایی وارد کرده است. این نوع نگاه مالک نسبت به خلیفه سوم و همچنین برخی نحله‌های سیاسی و اعتقادی هم‌عصر و پس از او مانند خوارج و معتزله نشان می­دهد که رویکرد قاطبة اهل حدیث نسبت به عثمان یکسان و همسو نبوده است. موضع او نسبت به خلافت علی7 بسیار محترمانه است
و علی7را بدان جهت که از سابقون است و احادیث بسیاری در فضایل او روایت شده، محترم می­داند. همین نگاه در دوره عباسیان و به خصوص عصر اول عباسی منجر به خلق ایده «تربیع» توسط احمد‌بن حنبل و پذیرش آن در گفتمانی وسیع بود.

 ـ صحابه

عصر مالک، عصر تنش‌های سیاسی و عقیدتی بسیاری بود و وی در صدد کاهش تنش­ بین مسلمانان بود. او اعتقاد داشت هرکس که صحابه را دشمن بدارد و دشنام دهد از بیت‌المال حقی ندارد و نیز اقامت در سرزمینی را که در آن اصحاب پیامبر9 سب می­شوند، جایز ندانسته است. (ابن عبدالبر، بی‌تا، ج1، ص36) همچنین اعتقاد داشت اقامت در سرزمینی که حکومتش ستمکار و به سلف صالح دشنام داده شود جایز نیست. (حواری 2006م، ص176)

 ـ مشروعیت حکومت

مشروعیت حکومت از نظر مالک مبتنی بر عملکرد حاکم بر اساس قرآن، سنت و عدالت بود. مالک با نقل نامه ابن عمر به عبدالملک‌ بن مروان بر این نکته تأکید کرده است: «اینکه بیعت اگر در سوی بیعت‌کننده تعهد به سمع و طاعت است،
در سوی حاکم بیعت‌شونده تعهد به پیروی از دستور خدا و سنت پیامبر اوست». (ابوزهره، 1365ق، ص207) آنچه مالک را نسبت به برخی فقها و بزرگان هم‌عصر خود متمایز می‌کند، تأکید او بر «عدالت» به عنوان یکی از ارکان مهم و اساسی مشروعیت حکومت است.

ـ عدالت

مالک، امامی را که عادل باشد در خور «ستایش» می­داند. ارزشمندترین مجلس از آن امامی است که اقامه‌کننده قسط باشد. (پاکتچی، 1390ش، ج1، ص101) او خروج امام عادل از مسیر عدالت را بسیار پر خطر می­داند و معتقد است در این زمان دعای مظلوم سریع اجابت می­شود. (مالک، الموطا،1997م، ج1 ، ص60) به احتمال قوی منظور مالک از عدالت: «مرتکب‌نشدن گناه کبیره و عدم اصرار بر گناه صغیره باشد» که این خود به نوعی تداعی‌کنندة قراردادن هر چیز سرجای خود و اعطای حق و به ذی‌حق می‌باشد. (لنگرودی، 1385ش، ص89) مالک در نامه­های خود خطاب به خلفا از ستایش و تمجید آنان پرهیز می­کرد و آنها را از گوش‌دادن به مدح و ثنای دیگران نسبت
به خودشان نهی می­کرد و ستایشگران را هم از ثناگویی برحذر می‌داشت. (الشرباصی، بی‌تا، ص85)

 ـ شالوده عقد امامت

مالک‌بن انس اجماع، استخلاف و اصحاب حل و عقد را از شروط عقد امامت می­داند. (ابوزهره، 1365ق، ص206) او معرفی جانشین را از طرف خلیفه جایز می‌دانست: چنانکه ابوبکر، عمر را به جانشینی خود انتخاب کرد. نکته جالب توجه در اندیشه مالک آن است که او معرفی جانشین را کافی نمی­داند، بلکه بیعت مسلمانان را نیز لازم می­داند. (الشرباصی، بی‌تا، ص87) به نوعی بیعت مردم را مقبولیت خلیفه می‌داند. محدوده بیعت را نیز اهالی حرمین شریفین می­داند و می­گوید: «هرگاه اهل دو حرم ـ مکه و مدینه ـ بیعت کنند، این بیعت برای تمام اهل اسلام الزام‌آور و معتبر است». (ابوزهره، 1384ش، ص147ـ148) شاید علت اینکه مالک شالوده عقد خلافت را در اصحاب اهل حل و عقد می­داند ناشی از نرفتن به دیگر بلاد و ماندن در حجاز باشد، که نوعی مدینه‌گرایی در فقه و بالطبع اندیشة سیاسی وی متبلور است. مالک عمر‌بن عبدالعزیز را نمونه والای خلافت می­دانست؛ در حالی که انتخاب او بر اساس شورا نبود، ولی بعد از روی کارآمدن، عدالت را پیشه خود ساخت و حق مظلومان را به آنان بازگرداند. از نظر مالک. حاکم باید رضایت مردم را به دست آورد و عدالت بر پا کند.

ـ نصیحت خلفا

مالک در موارد متعددی به نصیحت خلفا می­پرداخت و آن‌ها را در مورد عواقب برخی امور تذکر می­داد و به تقوا و رسیدگی به امور رعیت سفارش می‌کرد؛ چنانچه به یکی از والیان گفته است: از امور رعیت خویش تفقد کن؛ زیرا تو در مورد آنان مسئول هستی. عمر‌بن خطاب گفت: به کسی که جان من در دست اوست قسم، اگر شتری در شط فرات تلف شود گمان می­کنم که خداوند روز قیامت از من سؤال کند. (ضمیری، 1384ش، ص266؛ قاضی عیاض، بی‌تا، ج1، ص208)

مالک‌بن انس و قیام محمد نفس زکیه

قیام محمد‌بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» اولین قیام علوی بود که در زمان خلافت منصور دوانیقی در سال (145 هجری) در مدینه اتفاق افتاد. فرجام این قیام نیز مانند دیگر قیام‌ها به شکست منجر شد. با وجود آنکه مالک‌بن انس به طور مستقیم از قیام نفس زکیه دفاع نکرد، اما موضع‌گیری مهمی در حمایت از آن داشت. او در پاسخ به افرادی که از او در خصوص پیوستن به قیام می­پرسیدند می­گفت:

«شما از سر اجبار تن به بیعت او دادید، و آن عهدی که توأم با زور باشد تعهدآور نیست» (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص402 ؛ طبری، 1384ق، ج7، ص560؛ مختار اللیثی، 1384ش، ص279) .

محمد ‌بن عبدالله ‌بن حسن ‌بن حسن‌ بن علی7 در سال (100ق) در مدینه زاده شد و به خاطر آنکه هیچ یک از مادرانش کنیز نبودند به «صریح قریش» معروف بود
و نیز به (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص342) «نفس زکیه» شهرت داشت.

مسعودی در کتاب مروج الذهب وجه تسمیه این لقب را در کثرت عبادت
و زهد او می­داند. (مسعودی، 1404ق، ج3، ص306) منصور عباسی با محمد نفس زکیه رابطه دوستی داشته است؛ نقل شده که لباس او را بر زین اسب مرتب می­کرد و به او احترام می­گذاشت و وی را «مهدی اهل بیت» می­خواند. (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص343).

منصور در زمان خلافت امویان در مدح نفس زکیه در جمع یاران سخنی بدین مضمون گفته است:

«در خاندان محمد9 فردی یافت نمی­شود که از محمد‌بن عبدالله داناتر به دین خدا
و شایسته‌تر به خلافت باشد». سپس با او بیعت کرد (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص362) در جمع شیعیان و مردم مدینه این طور شایع شده بود که محمد‌بن عبدالله همان «مهدی موعود» است البته نتیجة قیام او این پندار را خنثی کرد.

عبدالله‌ بن حسن ـ پدر محمد ـ در اواخر خلافت امویان بنی‌هاشم را به بیعت نفس زکیه ترغیب و تشویق می­کرد که اکثراً بیعت کردند؛ ولی جعفر‌بن محمد7 از بیعت امتناع کرد و در جمع حاضر خلافت بعد از امویان را نصیب ابوالعباس سفاح و خاندان او خواند (همان، ج1، ص364).

در عصر مروانیان شخصی به مروان دوم ـ آخرین خلیفه اموی ـ گفت: چرا محمد‌بن عبدالله را دستگیر نمی­کنی؟ زیرا او ادعای حکومت دارد و خود را مهدی می­نامد. مروان جواب داد او مهدی نیست؛ زیرا مهدی کنیززاده است و مرا با او کاری نیست (همان، ج1، ص355).

نفس زکیه بعد از سرنگونی خلافت امویان و آغاز خلافت عباسیان در عصر ابوالعباس سفاح، دعوت به خود را ادامه داد؛ اما سفاح برخورد جدی با او نکرد؛ سرگرمی سفاح برای تثبیت پایه‌های قدرت خود و سرکوبی شورشیان و همچنین شروع‌نکردن قیام از علل این اقدام می­باشد و تنها به سرزنش او اکتفا می­کرد.
با خلافت منصور قیام نفس زکیه علنی و وارد مرحله جدی خود شد. جالب توجه است که یاران او علاوه بر فرزندان آل هاشم، فرزندانی از خلیفه دوم، عمر‌بن خطاب و آل زبیر نیز بودند (مسعودی، 1404ق،  ج2، ص298).

باتوجه به تاریخ‌نگاری اسلامی که دوران رسیدگی و پختگی آن به عصر عباسیان برمی­گردد و آنان به دنبال تخطئه شخصیت و فضایل آل ابی طالب بودند
و علاوه بر آنان، خاندان­ها و افرادی که چهره خوبی بین مسلمانان نداشتند را نیز به روش‌های گوناگون تخریب می­کردند. شرکت فرزندان آل زبیر در این قیام را می­توان با این نگاه و رویکرد ملاحظه کرد تا اینگونه تبلیغ شود که نفس زکیه برای پیشبرد اهداف خود از فرزندان زبیری که مقابل علی7 صف‌آرایی کردند، استفاده می­کند. یا می‌توان شرکت آل زبیر در قیام را نتیجه سرخوردگی آنان از خاندان اموی و جاه‌طلبی در این دوره محسوب کرد.

محمد‌بن عبدالله بعد از دستگیری موسی ـ برادر خود ـ توسط ریاح‌بن عثمان، حاکم مدینه در 28 جمادی الثانی سال 145ق. دست به قیام زد  (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص377؛ یعقوبی، 1419ق، ج2، ص263).

طبری می­نویسد: «حتی زنان مدینه برای حمایت از این قیام، طلاهای خود را فروختند» (طبری، 1384ق، ج7، ص552).

محمد نفس زکیه بعد از دستگیری ریاح و ابن مسلم، بر منبر پیامبر9 در مسجد مدینه رفت و ضمن برشمردن ظلم و ستم ابوجعفر منصور هدف قیام خود را احقاق حق مسلمانان و احیای دین نامید. (ابن‌جوزی، 1412ق، ج8 ، ص63) منصور بعد از شنیدن خبر قیام نفس زکیه، ریاح‌بن عثمان‌بن حیان مری را به ولایتداری مدینه گماشت. او در مدینه خطبه معروف خود را ایراد کرد و مردم را از همراهی نفس زکیه هراساند و خود را «افعی فرزند افعی» نامید (یعقوبی، 1419ق، ج2، ص262) مردم مدینه به سخنان او گوش ندادند و نهایتاً شهر به دست نفس زکیه افتاد. منصور دوانیقی، عیسی‌بن موسی، برادرزاده خود و حمید‌بن قحطبه طایی را با چهار هزار نفر برای سرکوبی او فرستاد. سرانجام نیمة رمضان همان سال، قیام نفس زکیه سرکوب شد و او به قتل رسید. در ادامه به دلایل حمایت مالک از این قیام می­پردازیم.

از دلایل حمایت مالک ‌بن انس از قیام نفس زکیه می­توان به حضور برخی اساتید او مانند «ابن هرمز و ربیعة الرای» در این قیام اشاره کرد. ابن هرمز به علت بیماری یا پیری نمی­توانست راه برود، در نتیجه بر تختی نشسته و همراه نفس زکیه حرکت ­کرد. ابن هرمز در این حالت به مردم می­­گفت: «از من کار جنگی ساخته نیست، ولی می­خواهم مردم مرا ببینند و از من تقلید کنند». (ابوالفرج اصفهانی، 1387ش، ج1، ص399 ؛ طبری، 1384ق، ج7، ص559)

از دلایل دیگر می­توان به پیوند مالک‌بن انس با امامان صادقین7 اشاره کرد. چنانکه در پیش‌تر اشاره شد او درس امام صادق7 را درک کرد. مالک می­گوید: «من نزد جعفر‌بن محمد می‌آمدم، او شخصی بسیار شوخ‌طبع بود و هرگاه نام پیامبر پیش او برده می‌شد رنگش به زردی می­گرائید و من زمان‌های زیادی با او در ارتباط بودم و پیوسته او را در یکی از این سه حالت مشاهده کردم: یا در حال نماز بود، یا روزه بود یا قرآن می‌خواندند». (شرقاوی، 1406ق، ص87) حال این پرسش مطرح می‌شود که علی‌رغم پیوندی که بین مالک و صادق7 برقرار بود چرا امام7 در این قیام شرکت نکردند، ولی مالک از آن حمایت کرد؟ در پاسخ باید گفت: درست است که امام7 شرکت نداشته، ولی این قیام را نیز رد نکردند؛ تنها امیدی به فرجام آن نداشتند که در آن شرکت کنند. از مالک نقل شده که برتر از جعفر‌بن محمد7 در علم، تقوا و ورع، نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه به قلب فردی خطور کرده است. (ابن شهر آشوب، 1379ش، ج4، ص248) همچنین در فضایل علی‌ بن ابی‌طالب7 احادیثی مانند حدیث رایت نقل کرده است. (پاکتچی، 1390ش، ج1، ص96) چنانکه پیش‌تر گفته شد شرکت‌نکردن مستقیم مالک در این قیام را می­توان در حوادث سیاسی حجاز و به ویژه مدینه در سال­های قبل از شروع قیام و آن هم حملة حمزه خارجی در سال (129ق) به مدینه و قتل‌عام مردم شهر دانست. (یعقوبی، 1419ق، ج2، ص236) این حوادث در روحیه مردم مدینه، یعنی سیاست‌گریزی آنان نقش مهم و اساسی داشت.

نتیجه‌گیری

دستاوردهای پژوهش حاضر حاکی از آن است که:

1. مالک‌بن انس، یکی از بزرگان جهان اسلام و رئیس مذهب مالکیان جهان دارای اندیشه‌های تقریبی و دور از تنش­های مذهبی بود.

2. با توجه به اینکه شرایط تاریخی و اجتماعی بر خلق ایده و افکار سیاسی، اجتماعی تأثیرگذار است؛ محیط حجاز به ویژه حرمین شریفین ـ بر افکار سیاسی مالک‌ بن انس تأثیر شگرفی داشته است و تا حدودی محافظه‌کاری وی حاصل همین محیط بود.

3. برخلاف نظر برخی که مالک را مطیع حاکمان قلمداد کرده‌اند و به نوعی صحه‌گذار سیاست‌های خلفا و والیان وقت دانسته‌اند، اما او قیام علیه حاکمی که به زور بر تخت سلطنت نشسته است و به عدالت حکم نمی­کند را جایز می‌داند.

4. نقل حدیث از بزرگان تشیع مانند علی‌بن ابی‌طالب7، امامین7 صادقین و حضور در محضر درس امامان شیعه و به خصوص جعفر‌بن محمد7 ، حضور برخی استادان مالک در قیام نفس زکیه در دادن فتوای تاریخیِ شرکت در قیام محمد نفس زکیه، نقش بسزایی داشته است.

. ابن انس، مالک (1997م). الموطا، حققه علی نسختین عبدالمجید ترکی، بیروت، دارالغرب الاسلامی.
2. ابن تغری بردی، جمال الدین ابوالمحاسن یوسف (1963م). النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، مصر، وزارة الثقافه.
3. ابن جوزی، لابی الفرج عبدالرحمن‌بن علی‌بن محمد (1412ق). المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، بیروت، دارالکتب العلمیه.
4. ابن خلکان، ابی العباس شمس الدین احمد‌بن محمد (1420ق). وفیات الاعیان و انباء الزمان، بیروت، دار صادر.
5. ابن سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع الهاشمی البصری (1410ق). طبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
6. ابن شهر آشوب، محمد‌بن علی (1379ش). مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه.
7. ابن قتیبه دینوری، ابی محمد عبدالله‌بن مسلم (1343ق/1925م). عیون الاخبار، بیروت، دار الکتاب العربی.
8. ابن قتیبه دینوری، ابی محمد عبدالله‌بن مسلم (1422ق)، الامامة و السیاسة، علق علیه و وضع حواشیه خلیل المنصور، بیروت، دارالکتب العلمیه.
9. ابن منظور (1416ق) لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
10. ابن ندیم، محمد‌بن اسحاق (1366ش) الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران، انتشارات امیرکبیر.
11. ابوزهره، محمد (1384ش). تاریخ مذاهب فقهی، ترجمه علیرضا ایمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
12. ابوزهره، محمد (1365ق). مالک‌بن انس، بی‌جا، دارالفکر العربی.
13. ابونعیم اصفهانی، احمد (بی‌تا). ذکر اخبار اصبهان، بی‌جا، دارالکتاب الاسلامی.
14. ابی‌حاتم، محمد‌بن ادریس‌بن المنذر، (1371ق/1952م). الجرح و التعدیل، عبدالرحمن‌بن یحی المعلمی الیمانی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
15. اصفهانی، ابوالفرج (1387ش). مقاتل الطالبیین، ترجمه بهراد جعفری، تهران، نشر جعفری راد.
16. بشیریه، حسین (1378ش). لیبرالیسم و محافظه‌کاری، تهران، نشر نی.
17. پاکتچی، احمد (1390ش). مالک: اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، زیر نظر علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
18. تهوری، مسلم (1383ش). علامه محمدتقی قمی مؤسس دارالتقریب مصر، زاهـدان، نهـاد نمـایندگی مقـام معظـم رهبری در امـور اهـل سنـت سیستـان
و بلوچستان.
19. توکلی، محمد رئوف (1377ش). چهار امام اهل سنت و جماعت، چاپ ششم، تهران، انتشارات توکلی.
20. جعفری لنگرودی، (1385ش). الفارق، تهران، گنج دانش.
21. جلالی‌زاده، جلال (1397ش). تاریخ فقه و فقها، تهران، نشر احسان.
22. ذهبی، شمس‌الدین محمد‌بن احمد (1419ق). سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله.
23. سفارینی، احمد محمد مصطفی (1392ق). «مالک‌بن انس» (بی‌جا)، مجلّة الوعی الاسلامی.
24. شرقاوی، عبدالرحمن (1406 ق). ائمة الفقهه التسعة، بیروت، العصر الحدیث.
25. صفدی، صلاح الدین خلیل‌بن آیبک (1420ق). الوافی بالوفیات، تحقیق احمد الارناووط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
26. ضمیری، محمدرضا (1384ش). جستاری در اندیشه فقهی مذاهب، قم، انتشارات گلستان معرفت.
27. طبری، محمد‌بن جریر (1384ق). تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالمعارف.
28. عبدالبر، یوسف (بی‌تا). الانتفاء من فضایل الثلاثة الائمة الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
29. عیاض، ابوالفضل عیاض‌بن موسی‌بن عیاض (بی‌تا). ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، تحقیق احمد بکیر محمود، طرابلس، دارالمکتبه الفکر.
30. مبرد، ابی العباس محمدبن یزید (1417ق/1997م). الکامل فی اللغة و الادب، چاپ سوم، تعلیق محمد ابوالفضل ابراعیم، قاهره، دارالفکر العربی.
31. محمد حواری، محمد‌بن حامد (2006م). سیر ائمة الشریعة الاسلامیه، دمشق، دارالبلخی.
32. مختاراللیثی، سمیره (1384ش). جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ترجمه محمد حاجی‌تقی، تهران، مؤسسه شیعه‌شناسی.
33. موسوی خوانساری، محمد (1392ش). روضات الجنات فی احوال العلماء
و السادات
، قم، مکتبة اسماعیلیان.
34. نخی، محمد (1395ش). فرهنگ تقریب، به اهتمام عباس برومند اعلم، تهران: دانشگاه مذاهب اسلامی.
35. وکیع، محمد‌بن خلف‌بن حیان (بی­تا). اخبار القضاة، بیروت، عالم الکتب.
36. یعقوبی، احمد‌بن اسحاق‌بن جعفر‌بن وهب‌ ابن واضح، (1419ق)، تاریخ الیعقوبی، علق علیه و وضع حواشیه خلیل المنصور، بیروت، دارالکتب العلمیه.