تأثیرات جنبش سنوسیه در حجاز (مطالعه موردی شیخ فالح الظاهری)

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای تصوف و عرفان اسلامی، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران

2 جامعة الملک عبدالعزیز، قسم التاریخ، جده، السعودی

چکیده

سنوسیه یکی از جنبش‌های تأثیرگذار اسلامی است ‌که به ایجاد یک جامعه انسانی با مؤلفه‌های فرهنگی و اقتصادی با توجه به توانایی‌ها و امکانات در دسترس، اهتمام ورزید. این حرکت، جنبشی محلی نبود؛ بلکه موسس آن، محمد بن علی السنوسی، به گونه‌ای عمل کرد‌که جنبشی عربی و با نفوذ گسترده باشد. این پژوهش سعی دارد یک دوره مهم از تاریخ جنبش سنوسی در حجاز را بررسی، و تأثیرات مذهبی و فرهنگی آن را بر جامعه حجاز آشکار کند.
منطقة حجاز، به دلیل اهمیت مذهبی، در تاریخ جنبش سنوسی از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است؛ در واقع دعوت سنوسی از حجاز آغاز شد. اولین زاویه (خانقاه) سنوسی در حجاز و در کوه ابی‌قبیس، و سپس تعداد زیادی از زاویه‌های سنوسی در حجاز
و سایر بلاد اسلامی ایجاد شد‌که مورد استقبال عده کثیری از اهل حجاز واقع شد.
شیخ فالح الظاهری یکی از برجسته ترین شاگردان زاویه سنوسی بود که بعداً یکی از شیوخ برجسته آن شد و شهرت وی در افق‌ها گسترش یافت. وی به مقام علمی برجسته‌ای دست یافت‌که شایسته تدریس در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی شد؛ تا جایی‌که سلطان عبدالحمید از وی برای تدریس در استانبول دعوت کرد و عده‌ای از طلاب به دست او تربیت شدند‌ و پرچم علم را در جهان اسلام برافراشتند.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

جهان اسلام در طول قرن سیزدهم هجری (قرن نوزدهم میلادی) شاهد وخامت زیادی در جنبه‌های مختلف زندگی سیاسی، مذهبی و فرهنگی بود. دولت عثمانی‌ ـ که بر مشرق عربی حاکمیت داشت ـ دچار ضعف سیاسی و اداری زیادی بود و متحمل شکست‌های پی در پی نظامی شده بود. امپراتوری عثمانی، مانند «انسان بیماری» شده بود‌ و اروپایی‌ها آن را طعمه‌ای آسان دیدند که سرزمین‌های آن میان کشورهای اروپایی قابل تقسیم است. نتیجه این ضعف منجر به عقب ماندگی در جنبه‌های فرهنگی و اقتصادی شد و جهان اسلام در بند جهل و چرخه فقر قرار گرفت.

همان زمان، اروپا شروع به برداشت ثمرات انقلاب صنعتی و شکوفایی تمدنی
و صنعتی پس از آن، کرد و به دنبال آن طمع کشورهای اروپایی به سرزمین‌های عربی افزایش یافت و دشمنی و تجاوز نسبت به موجودیت عثمانی شدت گرفت. فرانسه، مصر را در سال 1212 قمری / 1798 میلادی اشغال کرد و به دنبال آن، رقابت استعماری بین فرانسه و بریتانیا در مناطق تحت نفوذ، در جهان اسلام شدت گرفت. لشکرکشی فرانسه تأثیر بسزایی در آن دسته از اعراب داشت که شاهد ناتوانی امپراتوری عثمانی در محافظت از سرزمین‌های خود بودند و اعتماد به توانایی سیاسی
و نظامی عثمانی را از دست داده بودند.

این شرایط دشوار با ظهور عده‌ای از مصلحانی همراه شد‌که تلاش کردند مردم را به بازگشت به مبادی اسلام فرا بخوانند و خواستار اصلاح اوضاع رو به زوال اجتماعی و سیاسی شدند؛ و از جمله این مصلحان محمد بن علی السنوسی، بنیانگذار جنبش سنوسی، بود.

سنوسی بر این عقیده بود‌که هر دعوت اصلاحی ضد حاکمیت و اقتدار امپراطوری عثمانی، موجب ضعف امپراتوری عثمانی و طمع‌ورزی کشورهای خارجی نسبت به آن می‌شود. بنابراین وی از برخورد و تقابل با عمال حاکم خودداری کرد تا ثبات و تداوم جنبش سنوسی و موفقیت در دستیابی به اهداف آن را تضمین می‌کند.

سنوسی دعوت خود را در اقطار کشورهای اسلامی گسترش داد و حرکت خود را روی ساخت و سازماندهی زوایا متمرکز کرد؛ چرا که این رویکرد مزایای مذهبی، اجتماعی و فرهنگی زیادی در بر داشت.

حجاز، به دلیل مذهبی بودن آن دیار، از موقعیت برجسته‌ای در تاریخ جنبش سنوسی برخوردار است؛ در واقع دعوت سنوسی از حجاز آغاز شد. اولین زاویه[1] سنوسی در حجاز و در کوه ابوقبیس[2] ایجاد شد و سپس دیگر زاویه‌های سنوسی در دیگر نقاط حجاز و برخی کشورهای اسلامی؛ مانند لیبی، الجزایر، مصر، سودان و... برپا گردید.

جنبش سنوسی در تاریخ منطقة حجاز نقش داشته است. بنابراین، از آنجا‌ که محققان به این موضوع توجه نکرده­اند، بر آن ‌شدیم تا مطالعة تاریخ جنبش سنوسی در حجاز را مورد توجه قرار دهیم. گفتنی است، در برخی از نوشته‌های اخیر، جنبش سنوسی تحریف گردیده، تا از اهمیت و نقش تاریخی آن کاسته و اهداف سیاسی­اش کمرنگ شود.

در این تحقیق به این سؤالات پاسخ داده خواهد شد:

ـ چگونه جنبش سنوسی در حجاز پدید آمد؟

ـ ویژگی‌های کلی زوایای سنوسی حجاز چیست؟

ـ مشهورترین مریدان سنوسی در حجاز چه کسانی بودند؟

این مقاله در یک مقدمه و چهار بخش و یک نتیجه سامان یافته است.

اول: ظهور جنبش سنوسی

جنبش سنوسی به محمد بن علی ابوعبدالله بن العربی بن محمد بن عبدالقادر بن شهیده الخطابی الحسینی الادریسی السنوسی منتسب است[3] و سنوس، یکی از قبایل تلمسان[4] الجزایر است. سنوسی، 12 ربیع‌الاول 1202 قمری / 22 دسامبر 1787 میلادی در شهر مستغانم الجزایر، در خانواده‌ای‌که به علم و دین مشهور بود، به دنیا آمد[5] و در یک محیط علمی بزرگ شد‌که او را به کسب علم و دانش تشویق می‌کرد و این بیشترین تأثیر را در دلبستگی سنوسی به علم داشت. همچنین وی از لحاظ هوش و ذکاوت، متماز بود. (سنوسی (ب)، ١٩٦٨م)

سنوسی از سوء مدیریت عثمانی در کشورش متأثر بود. همین امر موجب اعتراضات زیاد مردم علیه آنها شد. همچنین مداخله و رقابت دول اروپایی در کشورش و ناتوانی عثمانی‌ها در محافظت از دولت اسلامی را شاهد بود.

علاوه بر این، او تحت تأثیر تعدادی از علمای کشورش بود‌که از اوضاع و فساد حاکمان در کشورش ناراضی بودند. از مهم‌ترین استادان او ـ ‌که خواستار اصلاح عملکرد حاکمان ترک بود ـ ابوعبدالله سیدی محمد بن القوندوز بود‌که در سال 1245 قمری/ 1829 میلادی توسط حاکم ترک، حسن بک (دجانی، 1967م، ص36ـ42)، او را هنگامی‌که تهدیدی برای حکومت خود یافت، کشت. مجموعه عوامل و شرایط مورد اشاره، منجر به شکل‌گیری اندیشه اصلاحی سنوسی بدون ایجاد تقابل با حکومت عثمانی شد.

سنوسی تا بیست سالگی در زادگاه خود به تحصیل دانش ادامه داد و سپس تصمیم گرفت برای تحصیل به خارج از مستغانم سفر کند و شهر فاس را انتخاب کرد. فاس در آن زمان مرکز علما و دانشمندان و محل حضور طلاب و دانشجویانی بود‌که از کشورهای مختلف اسلامی سرگرم تحصیل در دانشگاه مشهور آن، با عنوان «جامعه القرویین»،[6] بودند.

سنوسی از سال 1237 تا 1244 قمری / 1822 تا 1829 میلادی، به مدت هفت سال در فاس اقامت گزید و نزد علمای آنجا تحصیل کرد. طی اقامت وی در فاس، اندیشه‌های اصلاحی در شخصیتش ظاهر شد، ایده‌های او در دعوت تعریف شد و ویژگی‌های آن مشخص شد.

سنوسی به مطالعه دروس فقهی و به ‌طور خاص فقه مالکی‌ ـ که در مغرب رایج است ـ علاقه داشت. علی‌رغم اینکه سنوسی مالکی‌مذهب بود، ولی در بعضی مسائل، نظرش بر خلاف نظر مالکیه بود. این مسئله در کتابش با عنوان شفاء الصدر باری المسائل العشر آشکارا دیده می‌شود (سنوسی(ج)، 1968م، ص26)

همچنین سنوسی با طریقه‌های صوفیانه زیادی در فاس آشنا شد؛ زیرا فاس در آن زمان مرکز بسیاری از طریقه‌های صوفیه قلمداد می‌شد؛ چرا که بای سلیمان به برخی از فرقه‌ها اجازه اقامت در فاس داد و امنیت آنها برای زندگی را فراهم کرد و آنها در بیان عقاید خود، آزادی مطلق به دست آوردند. سنوسی نیز در فاس طریقت خاص خود را پایه‌گذاری کرد‌ که به نام او شناخته می‌شد. وی در توصیف آن کتابی با عنوان السلسبیل المعین فی الطرائق الاربعین، تألیف کرد (ناصری، 1956م، ج8، ص‌105)

سنوسی در فاس اقداماتی با هدف اصلاح شرایط بد کشور و اصلاح انحراف حاکمان آغاز کرد. وی در فاس از جایگاه علمی ممتازی بهره‌مند شد و شهرت برجسته‌ای کسب کرد و پس از کسب اجازه از استاتید، به تدریس روی آورد و به عنوان مدرس در جامع کبیر شهر فاس منصوب شد و طلاب از مناطق مختلف به سمت وی روی آوردند. (شکری، 2005م، ص31ـ32)

سنوسی پس از اقامت هفت ساله در فاس، تصمیم گرفت آنجا را ترک کند. در تعیین تاریخ عزیمت وی از فاس اختلاف نظر وجود دارد. نظر صحیح درباره تاریخ عزیمت وی، سال 1235 قمری / 1820 میلادی است؛ زیرا با تاریخ بقیه سفرهایش همخوانی بیشتری دارد. (سنوسی (الف)، 1968م، ص‌8)

سنوسی هنگام خروج از فاس، توصیه اساتیدش برای سفر به حجاز را به یاد آورد تا بتواند دانش علمای مشرق و مغرب را فراگیرد و همزمان با اوضاع ملل شرق و مسلمانان آنجا آشنا شود. ملک محمد ادریسی در این باره می‌گوید:

هنگامی‌که او سرشار از دانش و فضل شد، برخی از بزرگان شیوخ به او امر کردند تا با سفر به مشرق، موفقیتش را با حضور در سرزمین وحی و بهره‌گیری از انوار سیدالثقلین کامل کند. (دجانی، 1967م، ص‌56)

از دلایل عزیمت وی از فاس این است‌که وقتی امام سنوسی در فاس اقامت گزید و مشغول تدریس شد، مردم جذب وی ‌شدند و قلوب ایشان تحت تأثیر اندیشه و دعوت او قرار گرفت. همین امر، مقامات را بر آن داشت تا از ترس اینکه مبادا نفوذ وی فراتر از جنبه‌های مذهبی برود و حتی جنبه‌های سیاسی را نیز در بر گیرد، وی را تحت فشار قرار دهند. همچنین در مورد او شایع شده بود‌که تمایل به قدرت دارد و همین باعث شد‌که توجه حاکم فاس را برانگیزد؛ ازاین‌رو سنوسی دریافت‌که اقامت وی در آنجا با خطرات زیادی همراه است و به اهداف اصلاحی و دعوت خود دست نخواهد یافت. بنابراین تصمیم گرفت‌که آنجا را ترک کند. (صلابی، 1999م، ص34ـ35)

از دیگر دلایل سفر وی می‌توان به آشفتگی شرایط در فاس و وقوع انقلابات در آنجا در طول اقامت سنوسی اشاره کرد؛ آن‌چنان‌که زندگی علمی و فرهنگی را آشفته کرده بود. سال 1234 قمری / 1820 میلادی مردم فاس علیه حاکم خود قیام کردند. همچنین سال 1235 قمری/ 1820میلادی هرج و مرج درگیری آغاز شد تا اینکه آشوب در سراسر فاس حاکم شد. شورشی دیگر به دلیل اختلاف بین قاضی و مفتی رخ داد‌که آنها مسئله خود را نزد سلطان مطرح کردند. وی، مفتی را از فتوا عزل کرد. این امر به خروج گروهی از طلاب علیه سلطان سلیمان قانونی منجر شد. (ناصری، 1956م، ج8، ص‌143)

سرانجام سنوسی از سیره علمای پیشین پیروی کرد؛ زیرا سفر، یکی از ویژگی‌های برجسته در زندگی اصلاح‌طلبان مسلمان بود؛ همان‌طور‌که جمال‌الدین افغانی، شیخ محمد بن عبد الوهاب و... چنین کردند و شکی نیست‌که این سفرها دانش و تجربیات بسیاری به آنها آموخته و روش اصلاحی آنها را بهبود بخشیده است.

دوم: سفرهای سنوسی به حجاز

سنوسی به مشرق و به سمت حجاز حرکت کرد و در مسیر خود، از تونس
و طرابلس عبور کرد و در ادامه وارد مصر شد و در دوره حکومت محمدعلی پاشا (1239ق/1824م) به قاهره رسید. وی در آنجا با علمای الازهر ـ مانند شیخ الصاوی، القویسنی و... ـ ملاقات کرد و از فضای علمی الازهر بهره‌مند شد؛ جایی‌که طلاب
و دانشجویان زیادی را از اطراف و اکناف جهان اسلام در خود گرد آورده است. وی در آنجا به آموختن مشغول شد و پس از آنکه از علوم آنجا به قدر کافی بهره‌مند شد،
به تدریس پرداخت. طرح ایده‌های اصلاح‌طلبانه و جسارت او در شیوه پرداختن به مسائل فقهی، موجب شد دانشجویان و طلاب زیادی در اطراف او جمع شوند و پیروان و مریدانش زیاد شدند. (دجانی، 1967م، ص61)

با این حال، سنوسی پس از مدتی با علمای الازهر در برخی از مسائل دچار اختلاف نظر، و با آنها درگیر شد؛ ازاین‌رو تصمیم به ترک مصر گرفت. همچنین سیاست استبدادی محمدعلی پاشا و اقتدارگرایی او‌ ـ که علمای الازهر را نیز در بر گرفته بود ـ میل او برای ترک قاهره را افزایش داد. افزون بر آن، سنوسی قصد نداشت برای مدت طولانی در قاهره بماند؛ زیرا‌ مقصد او حجاز بود. بنابراین قاهره را ـ پس از یک سال اقامت در آنجا ـ ترک کرد و برای کسب دانش بیشتر و انجام فریضه حج به حجاز رفت. او همچنین اشتیاق دیدار شیخ احمد بن ادریس،[7] از علمای آن عصر، را داشت‌. سنوسی سال 1240 قمری / 1825 میلادی به مکه رسید. مکه در آن زمان تحت سلطه محمدعلی پاشا بود. پسر وی، ابراهیم پاشا، سال 1233 قمری / 1818 میلادی دولت اول سعودی را شکست داد و از حجاز اخراج کرد. وی شریف یحیی بن سرور[8] را والی حجاز کرد و سپس او را عزل، و شریف محمد بن عون را منصوب کرد.[9]

سنوسی وقتی به مکه رسید، به تحصیل علوم و کسب معارف مذاهب مختلف اسلامی مشغول شد؛ زیرا آن موقع تعدادی از علمای مسلمان از شرق و غرب جهان اسلام در مکه حضور داشتند‌که نماینده این مذاهب مختلف بودند و هدف سنوسی آشنایی با این مذاهب و فهم اصول آنها بود تا از این طریق بتواند پیروانشان را به پذیرفتن اندیشه و دعوت خود متقاعد کند. (اللجنه العلیا، 1956م، ص‌13)

سنوسی در مکه با شیخ و مراد اخود ابوالعباس احمد بن ادریس ملاقات کرد و (در آنجا ملازم وی شد و رابطه محکمی با او برقرار ساخت. او حدیث و سنت را از استاد خود فراگرفت و با بعضی از طرق صوفیانه آشنا شد و در تفسیر برخی احکام شرعی به اجتهاد پرداخت. سپس با کسب اجازه از استادش مشغول تدریس شد. پس از مدتی استاد او، ادریسی، مجبور به ترک حجاز شد؛ زیرا از طرفی تحت فشار مقامات حاکم بود و از طرفی برخی از علمای حجاز با نظراتش مخالف بودند. بنابراین ادریسی به شهر صبیا[10] رفت. سنوسی نیز به دنبال او رفت و تا زمان مرگ استادش در سال 1835 میلادی (شریف، 1999م، ص279) در آنجا ماند و سپس به مکه بازگشت‌. وی پیش از مرگ استادش اولین زاویه را به سال 1242قمری / 1827میلادی در کوه ابوقبیس برای نشر دعوت خود تأسیس کرده بود. اشاره شده است که شریف مکه، محمد بن عون، از ساختن آن ممانعت کرد؛ زیرا ارتفاع آن یک طبقه بالاتر از کعبه بود. اما سنوسی موفق به متقاعد کردن شریف شد. بنابراین شریف با درخواست او موافقت کرد و به او پیشنهاد کمک داد؛‌اما سنوسی تنها به اجازه او اکتفا کرد و زاویه خود را‌ ـ که شامل یک مسجد، مدرسه و خوابگاه برای طلاب‌ بود ـ بنا ساخت. وی در همین زاویه اقامت داشت و مشغول تدریس و نشر افکار و ایده‌های خود شد ‌که در نتیجه، طلاب و مریدان وی فزونی یافتند. (صباغ، 2011م، ص‌16)

پس از تأسیس زاویه ابوقبیس، سنوسی قادر به اقامت در حجاز برای مدت طولانی نبود؛ زیرا چندین عامل[11] در کنار هم، وی را وادار به ترک مکه در سال 1255قمری / 1839میلادی، و بازگشت به برقه (سیرنائیکا) کرد. از جمله این عوامل می‌توان به مرگ استادش، ادریسی، اشاره کرد‌که به دلیل دلبستگی سنوسی به وی از مسئله متأثر شده بود. همچنین نظرات اجتهادی سنوسی و جمع شدن مریدانش در اطراف وی، خشم علمای مکه را به دلیل مخالفت با نظرات آنها برانگیخت. افزون بر این، مریدان مغربی سنوسی او را به ترک و بازگشت به لیبی تشویق کردند تا از دانش و فقاهت وی بهره‌مند شوند. این موارد با تمایل و اشتیاق سنوسی برای بازگشت به وطن و زادگاهش همراه بود. (ارسلان، 1973م، ج2، ص399)

سنوسی تا رسیدن به سیرنائیکا از مناطق مختلفی عبور کرد و مریدانش سال 1259قمری / 1843 میلادی در جبل‌الاخضر، زاویه البیضا را تأسیس کردند‌که دومین زاویه سنوسی پس از زاویه ابوقوبیس است. زاویه البیضا از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین زاویه‌های سنوسی است؛‌ زیرا موقعیت استراتژیک آن، دفاع و محافظت از آن را تضمین می‌کند و مانع حمله به آن می‌شود. همچنین تأسیس آن، آغاز جنبش سازمان‌یافته سنوسی محسوب می‌گردد. (شریف، 1999م، ص279)

سنوسی، سیرنائیکا (برقه) را به عنوان مرکز جنبش خود در مغرب عربی انتخاب کرد[12] و در آنجا با مریدان خود در زاویه البیضا اقامت گزید. وی درآنجا با دختر شیخ‌احمد بن فرج‌الله الفیتوری ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر (امام محمد المهدی و محمد الشریف) شد. (شکری، 2005م، ص‌61)

امام سنوسی چندین سال در سیرنائیکا اقامت گزید و پس از آنکه از استقرار و ثبات جنبش خود اطمینان حاصل کرد، در سال 1262قمری / 1846میلادی قصد به عزیمت و بازگشت به حجاز کرد. هیچ تردیدی نیست‌که اجتماع مسلمانان در مکه برای انجام مناسک حج، به سنوسی اجازه می‌داد با تعداد بیشتری از مسلمانان ارتباط گیرد و دعوت خود را به آنها عرضه کند.

دومین حضور سنوسی در حجاز با دعوت پرشور او همراه شد. او در حجاز به تأسیس زاویه‌های سنوسی پرداخت و طلاب و مریدان زیادی در آنها حضور یافتند. زوایه‌های سنوسی مورد استقبال بعضی از قبایل حجازی، از جمله قبیله حرب، قرار گرفت و برخی از شاخه‌های آن قبیله‌ ـ که بین مکه و مدینه حضور داشتند ـ به زاویه سنوسی پیوستند.

سنوسی‌ها نیز به نوبه خود به دنبال جذب مردم این قبیله به جهت موقعیت و نفوذ آنها در آن مناطق بودند. کاروان حج سنوسی با عنوان «رکب الاخوان»، هرساله در محدوده قبیله حرب، بین مکه و مدینه، به صورت مسالمت‌آمیز تردد می‌کرد و از حمایت آنها نیز برخودار بود. عده‌ای از قبیله بنی‌حارث نیز به این زاویه‌ها پیوستند.

علاوه بر زاویه ابی‌قبیس در مکه، سنوسی‌ها زاویه‌های دیگری را در بقیه مناطق حجاز تأسیس کردند. دومین زاویه حجاز‌ ـ که پس از زاویه ابی‌قبیس تأسیس شد ـ زاویه طائف بود‌که امام سنوسی آن را بین سال‌های 1254 تا 1255 و در طول مدت اقامت تابستانی خود در آنجا، در دامنه کوه «ابن مندیل»[13] تأسیس کرد. بسیاری از مردم طائف به آنجا آمدند
و از علوم و معارف آن بهره‌مند شدند. از مهم‌ترین شاگردان سنوسی در آن زاویه، شیخ‌محمد البکری و برادرش احمد بن صدیق البکری و شیخ‌حامد بن محمد غانم خیره بودند. همچنین وی سال 1266قمری / 1850میلادی زاویه‌های دیگری در مدینه در مناطق الکتابیه، جده،[14] ینبع البحر و ینبع النخل[15]  بنیاد نهاد. زاویه‌های سنوسی در بقیه مناطق حجاز نیز ایجاد شدند که از شور و نشاط زیادی بهره‌مند بودند؛‌ مانند: زاویه ضبا[16] و زاویه بدر به سرپرستی محمد الغماری، زاویه الصفرا،[17] زاویه الحمرا، زاویه رابغ،[18] زاویه العیص[19] و زاویه صبح.[20] (ارسلان، 1973م، ج٢، ص‌141 و 407)

آنچه باعث رونق جنبش سنوسی و زوایای مختلف آن در حجاز شد، حضور شریف عبدالمطلب بن غالب در مسند امارت مکه بود. این امر به علت رابطه خوب شریف با امام محمد سنوسی بود. وی پیش از انتساب به امارت مکه، در بعضی از مجالس علمی سنوسیه شرکت می‌کرد و هنگامی‌که امارت را به دست گرفت مساعدت‌های آشکاری به آنها کرد؛ چنان‌که ‌یک قطعه زمین بزرگ در مجاورت زاویه ابوقبیس به آنها اختصاص داد و زمین‌هایی را نیز در مناطق مدینه، جده و طائف وقف زاویه‌های سنوسی کرد. همچنین وی به دنبال دریافت معافیت‌های مالیاتی برای زوایه‌های سنوسی از جانب سلطان عثمانی، عبدالمجید بن محمود، بود و موفق به دریافت فرمانی از طرف سلطان عثمانی شد. (عبدالعزیز، 2007م، قسم اول، جزء 12)

فعالیت امام سنوسی در حجاز، تنها محدود به ایجاد زوایا و آموزش نبود؛ بلکه کتاب‌هایی در موضوع فقه تألیف کرد؛ از جمله: بغیة القاصد و خلاصة الراصد معروف به المسائل العشر، السلسبیل المعین و الدرر السنیة فی اخبار السلالة الادریسیة. همچنین وی هر سال در طول اقامت خود در حجاز، در مراسم حج شرکت می‌کرد تا بدین وسیله با زائرانی‌که از مناطق مختلف جهان اسلام می‌آمدند، دیدار، و افکار و اندیشه‌های خود را به آنها عرضه کند. (دجانی، 1967م، ص86 ـ87)

سنوسی هشت سال در حجاز ماند و سپس سال 1270قمری / 1854میلادی به سیرنائیکا بازگشت. وی علت عزیمت خود را رابطه بد شریف مکه، عبدالمطلب بن غالب، با امپراتوری عثمانی و عدم تسلیم وی در برابر دستورات مقامات عثمانی و تلاش او برای استقلال از آن عنوان کرد. در عین حال سنوسی روابط خوبی با شریف داشت. بنابراین سنوسی به این نتیجه رسید‌که مناسب‌تر است ـ به دلیل رابطه خوبی‌که با شریف داشت ـ حجاز را ترک کند تا بین او و مقامات عثمانی درگیری پیش نیاید. او به دنبال جلوگیری از هرگونه برخورد با نیروهای سیاسی بود؛ زیرا می‌دانست‌که این امر باعث ایجاد مشکلات زیادی برای وی و دعوتش خواهد شد. همچنین دوری او از لیبی طولانی‌مدت، و دلتنگ مردم خود شده بود. گروه‌های متعددی نیز از لیبی به حجاز رفتند تا سنوسی را متقاعد کنند‌که با آنها برگردد. در این شرایط بود‌که سنوسی پس از اینکه محمد بن ابراهیم الغماری را به نائب خود قرار داد، حجاز را ترک کرد. (دحلان، 1305ق، ص317ـ318)

سنوسی در زاویه جغبوب اقامت گزید ‌که به اولین مقر سنوسی در لیبی تبدیل شد. پس از مدتی، نشانه‌های بیماری در وی ظاهر شد تا اینکه در ماه صفر سال 1276قمری / 1859میلادی درگذشت. (شریف، 1999م، ص‌285)

سوم: اهمیت و نقش زوایای حجازی سنوسیه

زاویه‌های سنوسی، ابزاری عملی برای دعوت سنوسی محسوب می‌شدند. شایان ذکر است‌که ساختاری با عنوان زاویه توسط جنبش سنوسی ایجاد نشده؛ بلکه از قبل وجود داشته است و طریقت‌های صوفیه از آن استفاده می‌کردند. زاویه صوفیه، مکانی است‌که مریدان صوفیه در آن عزلت‌گزینی می‌کنند و با عبادت شبانه‌روزی به خدا تقرب می‌جویند، از مردم دوری می‌کنند و برای امرار معاش به خدا توکل می‌کنند. زوایای سنوسی، از نظر سازمان و کارکرد، تفاوت‌هایی با دیگر زوایا داشته‌اند. (صلابی، 1999م، ص121ـ123)

زاویه‌های سنوسی، همان‌طور‌که ریچارد ایوانز در کتاب سنوسیو برقه توصیف کرده، عبارت بوده است از: مدرسه، کاروانسرا، مرکز تجاری، مرکز اجتماعی، قلعه‌، دادگاه، صرافی، انبار کالا، پناهگاه فقرا، بیمارستان و آرامگاه مردگان. (پریچارد، 1948م، ص29ـ30)

زاویه‌های سنوسیه در حجاز مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است؛ چنان‌که اطلاعات مکتوب شده در مورد آنها، ناچیز است و تصویر کاملی از نقش فرهنگی و اجتماعی زوایا در تاریخ حجاز در آن بازه زمانی ارائه نمی‌دهد. بنابراین تصمیم گرفتیم فعالیت و اهداف زاویه‌های سنوسیه در مغرب را مورد بررسی قرار دهیم و با تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود، آنها را با زوایای سنوسیه در حجاز مقایسه کنیم.

  1. جایگاه زاویه‌های سنوسیه

زوایه‌های سنوسی از لحاظ سیاسی، تجاری و استراتژیک در محدود کشورهای مغرب عربی برجسته شده است. از نظر سیاسی، متوجه می‌شویم‌که زاویه‌ها عمدتاً در مناطق داخلی گسترش یافته‌اند تا در نوار ساحلی، و این بدان جهت است‌که توجه و نفوذ عثمانی عمدتاً بر مناطق ساحلی تمرکز یافته است. علت استقرار این زاویه‌ها در مناطق داخلی، برای جلوگیری از هرگونه درگیری احتمالی بین مقامات عثمانی و سنوسیه بوده است. موقعیت مکانی این زاویه‌ها با دقت انتخاب می‌شده است؛ معمولاً در مناطق مرتفع بنا می‌شده تا هنگام مواجهه با خطر خارجی، به ساکنان آنها این امکان را بدهد تا از آنها دفاع کنند. زاویه‌ها، پشت سر هم و در یک فاصله مشخص ساخته می‌شدند تا اگر به زاویه جلو حمله شود، ساکنان خود را به زاویه‌های عقب برسانند. این سازمان، آنها را به خطوط دفاعی متوالی تبدیل می‌کرد. (شریف، 1999م، ص285)

همچنین موقعیت استقرار آنها از اهمیت تجاری و استراتژیک نیز برخوردار بود؛ زیرا در مسیرهای معروف تجاریِ آن زمان قرار داشتند همین امر منجر به احیای رونق تجارت شده بود؛ به‌گونه‌ای‌که زوایا نیز از منافع اقتصادی بهره‌مند می‌شدند. همچنین زاویه نیز نقش مهمی در تشویق تجارت کاروان‌ها داشت‌که ستون فقرات اقتصادیِ آن دوره محسوب می‌شدند. این مطلب بدان معنا نیست‌که زاویه‌ها کار تجاری انجام می‌دادند؛ بلکه کاروانسرایی برای بازرگانانی‌که از شمال آفریقا به جنوب می‌رفتند، و همچنین مکانی برای مراودات تجار بود.[21]

از تجزیه و تحلیل این اطلاعات و مقایسه آنها با زاویه‌های سنوسی حجاز، متوجه خواهید شد‌که از نظر موقعیت به دو قسم تقسیم می‌شده‌اند: دسته اول، زاویه‌هایی‌ است که در مهم‌ترین شهرهای حجاز ـ مانند مکه مکرمه، مدینه، طائف و جده ـ تأسیس شده‌اند. سنوسی در ساخت زوایای خود در مغرب از ایجاد اصطکاک با نیروهای عثمانی اجتناب می‌کرد؛ ولی در حجاز، زوایه‌ها را در قلب شهرها می‌ساخت. دلیل این امر آن است‌که وی به‌طور کلی رابطه خوبی با اشراف حجاز داشت و از شریف مکه، محمد بن عون، اجازه ساخت زاویه‌های سنوسی را گرفته بود.

دسته دوم، زاویه‌هایی است که در مسیر حج و در امتداد نوار ساحلی ساخته شده‌اند؛ مانند: ضبا، املج، الوجه، رابغ، اللیث و ینبع؛ چرا که این شهرها توقفگاه‌های‌ مهمی برای کاروان‌های حج محسوب می‌شده‌اند و فرصت ارتباط و انتشار عقاید سنوسی را در میان عده کثیری از مسلمانانی‌که به اماکن مقدسه می‌آمده‌اند، فراهم می‌کردند.

شایان ذکر است‌که موقعیت زوایه‌ها، این فرصت را به سنوسی داده است تا ایده‌های خود را میان طوائف بزرگ حجازی گسترش دهد‌. این طوائف شامل دو دسته می‌شده‌اند:

دسته اول: ساکنان محلی حجاز، شامل مردم شهرها و بادیه‌نشین‌ها؛

دسته دوم: همسایگان و مهاجرانی که از کشورهای مختلف اسلامی جهت کسب دانش و مجاورت در حرمین شریفین به منطقه حجاز می‌آمدند.

علاوه بر اینها، حجاز سالانه پذیرای حجاج و عمره‌گزارانی است‌که برای انجام مناسک می‌آمدند و پس از مدتی به میهن خود بازمی‌گشتند. اگر زاویه‌های سنوسی آنها جذب می‌کردند، آنها در وطن خود، مبلغانی برای سنوسیه می‌شدند.

همان‌طور‌که مشخص است، منطقه حجاز به علت در برگرفتن حرمین شریفین مکه
و مدینه و ورود کاروان‌های زائران حج به آن از فعالیت تجاری خوبی برخوردار است
و درآمد خوبی را برای آن به همراه داشته است و پوشیده نیست‌که زوایه‌های سنوسی واقع در مسیر حج یا واقع در شهرهای مهم حجاز، از این مزایای اقتصادی بهره‌مند می‌شده‌اند.

  1. کارکردهای زاویه‌های سنوسیه

زاویای سنوسی وظایف مختلف مذهبی، آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی بر عهده داشته‌اند؛ اما ماهیت دینی آن حول اجرای عملی احکام و مبانی اسلام شکل گرفته است. همچنین در این زوایا قرآن کریم و علوم دینی و معنوی را تدریس می‌کرده‌اند. این زوایا، به دلیل حضور تعداد زیادی از علما و مفتی‌ها در آن، مراکزی برای صدور فتوا محسوب می‌شدند. همچنین مهمانسرا برای مسافران و مکانی برای حل اختلافات بین مردم بودند. (رفعت پاشا، 1925م، ج2، ص‌382)

از طرفی دیگر، زاویه‌ها وظایف تربیتی و اجتماعی نیز بر عهده داشته‌اند؛ به ‌طوری‌که آنها را به مدارس و مراکز اجتماعی شبیه کرده است. علاوه بر آن، اطفال در زاویه‌ها قرائت قرآن و حساب می‌آموختند. کودکان به محض اینکه قوه تمیز پیدا می‌کردند، خانواده آنها را به زاویه‌های بزرگ‌تر ـ مانند زاویه البیضا و زاویه جغبوب ـ می‌فرستادند تا علوم دینی گوناگون ـ مانند تفسیر، حدیث، فقه و اصول، توحید، صرف و نحو، بلاغت و ادبیات
ـ و همچنین حرفه و صنعتی ـ  مانند آهنگری، نجاری و کشاورزی ـ را بیاموزند. سنوسی‌ها همچنین برای رفع اختلافات و قضاوت بین قبایل ـ ‌که به ایجاد امنیت در زاویه و اطراف آن کمک می‌کرد ـ تلاش می‌کردند. (حبیب، 1981م، ص‌67)

زاویه‌های حجاز نیز عهده‌دارچنین وظایفی بودند و هر زاویه، فعالیت واضح و روشنی داشت. بارزترین نمونه آن، زاویه ابوقبیس است‌که سنوسی در آن مسجد و مسکن برای زائران و مسافران، و یک مدرسه برای آموزش بنا کرد. سنوسی در این زاویه، در آغاز کار، متولی آموزش بود و تعداد زیادی از طلاب نزد وی گرد آمدند که بخشی از آنها مبتدی بودند و قرآن کریم، خواندن و حساب می‌آموختند و بخشی دیگر، به دنبال آموختن علوم دینی بودند.

فعالیت‌های زوایا در حجاز فقط در آموزش متمرکز نبوده؛ بلکه به آموزش حرفه و صنعت جهت تضمین درآمد اقتصادی و ثبات اجتماعی افراد توجه داشت. سنوسی پس از پایان تحصیل افراد، به آنها ضرورت یادگیری کار و حرفه برای امرار معاش و عدم بیکاری و بطالت را متذکر می‌شد؛ به‌گونه‌ای‌که زاویه ابوقبیس و دیگر زاویه‌های حجاز به مراکز دانش و صنعت تبدیل شده بودند.

در موسم حج تعداد مراجعات زوایا بیشتر می‌شد؛ زیرا این زوایا مکان‌هایی برای پذیرایی از مسافران و حجاج نیز بود؛ برای مثال، مأموریت اصلی زاویه جده، پذیرایی از افرادی بود‌که وارد حجاز می‌شدند (از سنوسی‌ها و غیره). این زاویه به ‌طور رایگان برای آنها مسکن و غذا فراهم می‌کرد. (ارسلان، 1973م، ج2، ص‌141)

قابل توجه است‌که زاویه‌های سنوسی در مغرب به مریدان خود ـ به منظور آماده بودن در برابر دشمن خارجی ـ مهارت‌های رزمی، سوارکاری و ساخت سلاح و مهمات نیز آموزش می‌دادند. این زوایا موفق شدند با تهدید رو به رشد فرانسه نسبت به لیبی مقابله کنند و پیروز شوند. در برابر اشغال سرزمین‌های لیبی توسط ایتالیا نیز مقاومت زیادی کردند؛ از این رو استواری سنوسی‌ها در بیش از بیست سال مبارزه (پریچارد، 1948م، صص32ـ31) علیه اشغال، دلیلی بر موفقیت نظامی آنهاست.

اطلاعاتی در مورد فعالیت نظامی در زاویه‌های حجاز به دست نیامد و این ممکن است به دلیل ثبات شرایط سیاسی در حجاز و فقدان جاه‌طلبی‌های خارجی نسبت آن باشد. بنابراین آموزش مهارت‌های نظامی به مردم منطقه توسط سنوسی‌ها ضرورتی نداشت.

  1. سازمان اداری زاویه‌های سنوسی حجاز

سازمان اداری در زاویای سنوسی با ساختار سلسله‌مراتبی و یک سازمان دقیق مشخص می‌شود. رهبری به عهده شیخ زاویه است‌که «مقدم» نامیده می‌شود و متولی امور جماعت مستقر در زاویه است. وی اختلافات و خصومت‌ها را فیصله می‌دهد و نماز جمعه را اقامه می‌کند. برای او وکیلی است‌که مسئول امور داخلی و خارجی زاویه است؛ مانند: نظارت بر امور اقتصادی، جمع‌آوری زکات، امامت جماعت مسجد، ازدواج و نکاح
و مسئولیت امور آموزشی. (ستودارد، 1972م، ج1، صص298ـ 297).

شیخ‌عبدالله التواتی، پس از سنوسی، اولین نفری بود‌که تولیت زاویه ابوقبیس را
بر عهده داشت. همچنین مصطفی الغماری، حامد غانم المکاوی، علی حامد، الشارف حامد
و الصادق السنوسی حامد (ارسلان، 1973م، ج2، ص141) نیز عهده‌داراین مسئولیت بوده‌اند.

زاویه مدینه منوره، سال 1266قمری/1850 میلادی تأسیس شد و اولین شیخ آن، علامه محمد الشفیع بود و علامه مصطفی الغماری، محمد عبدالله الزوی و عبدالله فرکاس از دیگر مشایخ آن بودند.

شیخ‌ابراهیم الغماری عهده‌دار اداره زاویه طائف بود و پس از مرگ وی، شیخ‌حامد بن محمد خیره مدیریت زاویه را بر عهده گرفت و تا زمان مرگ سنوسی به تولیت خود ادامه داد. سپس محمد المهدی او را به عنوان مسئول زاویه ابوقبیس منصوب کرد و تا زمان مرگ (1303ق/1886م) در سمت خود باقی ماند و سپس پسرش، محمد، جانشین وی شد. محمد بن حامد، معروف به محمد السنوسی، در توسعه زاویه‌های سینوس در حجاز تلاش زیادی کرد و تعداد موقوفات زاویه‌ها را در جده، مکه و طائف افزایش داد. عبدالملک الرسی السنوسی نیز ریاست زاویه طائف را بر داشت. (غازی، 2009م، ج6، ص422 و ص485ـ486)

واضح است‌که زاویه‌های سنوسی، سازمان‌یافته و منسجم و دارای یک مرکزیت و رهبری مستقل بوده و این ساختار و نحوه سازمانی، نشان‌دهنده ‌اندیشه و توانی است‌که از زمانه خود بسیار جلوتر بوده است.

قابل توجه است‌که زاویه‌های سنوسیه در حجاز از جایگاه ممتازی میان حجازی‌ها برخوردار بودند و قدردانی آنها از سنوسی، حتی پس از مرگ وی نیز ادامه داشت. حجازی‌ها مقید بودند در مراسم سالانه‌ای‌که زاویه ابی‌قبیس برای بزرگداشت مرگ بنیانگذار سنوسیه در شب دوازدهم ماه رجب برگزار می‌کرد، شرکت کنند. مراسم
با قرائت اذکار و خواندن شرح حال پیر سنوسیه شروع می‌شد و صبح‌هنگام با قربانی کردن گوسفند برای حاضران، ضیافت برگزار می‌کردند. این احترام و تکریم در حجازی‌ها تا دهه‌های بعدی ادامه داشته است. (هورخرونیه، 1999م، ج2، ص374ـ375)

سنوسیه در حجاز به رشد و شکوفایی رسید و مریدان آن ـ حتی در آغاز قرن چهاردهم هجری / اواخر قرن نوزدهم میلادی ـ به‌ طور مداوم افزایش یافتند و عده زیادی در مکه و اطراف به آن ملحق شدند (صادق پاشا، 1999م، ص‌180)

از مشهورترین افرادی‌که در زوایای سنوسی حجاز پرورش یافت، شیخ فالح الظاهری است‌که بعداً به یکی از مشهورترین شیوخ حجازی سنوسیه تبدیل شد.

چهارم: شیخ‌فالح الظاهری (نمونه) از تعلیم‌دیدگان زوایای سنوسیه در حجاز

  1. نسب و خاندان

زوایای سنوسیه در حجاز جماعتی از طلاب را آموزش داد‌که از مشهورترین آنها می‌توان به عالم محدث شیخ‌فالح بن محمد بن عبدالله بن فالح بن عبدالله الظاهری، ملقب به ابی‌النجاة و ابی‌الیسر، اشاره کرد. وی از مردم بادیه‌نشین قبیله الظواهر (شاخه‌ای از قبیله حرب) در حجاز است. (م. الظاهری،[22] مصاحبه شخصی، صفر 1439ق.) ایشان در وادی الصفراء به تاریخ هفتم ماه رجب 1258ق/ 1842م متولد شد. (همان)

پدرش قبلاً در بازارهای مدینه، اجناس تهیه شده در بادیه ـ مانند روغن، زغال، پوست و... ـ می‌فروخت و به تقوا و درستکاری معروف بود. وی همواره به تلاوت قرآن کریم مشغول بود و مشتاق یادگیری علوم شرعی توسط فرزندش بود. به محض اینکه فالح به سن تحصیل رسید، پدرش او را به زاویه سنوسی در شهر رابغ برد ‌که نزدیک محل سکونت آنها بود. (کتانی، 1982م، ج2، ص‌895)

شیخ‌فالح الظاهری در آن زاویه مشغول به حفظ قرآن و متون دیگر شد و مبادی و مقدمات بعضی از علوم را آموخت و دانش خود را افزایش داد. وی سال 1268قمری / 1852میلادی به مدینه نقل مکان کرد و به حلقه‌های علمی در مسجدالنبی پیوست و از علمای برجسته مدینه بهره‌مند شد. الظاهری درمدینه با استاد خود، امام محمد بن علی السنوسی، ملاقات کرد.[23] سنوسی به هوش و ذکات و نجابت وی پی برد و او را در کنار خود نگه داشت. الظاهری از آن زمان به مدت هفت سال ملازم و همراه استادش بود؛ چنان‌که سه مرتبه همراه وی حج گزارد، در محضر او علوم عقلیه و نقلیه را آموخت و کتب الموطاء مالک و صحاح سته و کتب حدیثی را استماع کرد. الظاهری از صوت خوشی برخوردار بود؛ ازاین‌رو سنوسی از او با صرار دعوت می‌کرد در محافل و حلقات شرکت کند و نوای زیبای وی را در خواندن تحسین می‌کرد. چنانچه الظاهری در یک جلسه درس غیبت می‌کرد، جویای احوال وی از دیگران می‌شد و کسی را نزد پدرش می‌فرستاد تا علت غیبتش را بپرسد. (ظاهری، 1408ق، ص‌76)

سنوسی همواره شاگردش را تکریم می‌کرد و به او «عرقچین» بخشید و امر کرد‌که به طلاب قرآن بیاموزد. سنوسی اغلب او را در مجالس ستایش، و محبت خود را به او میان مریدان اظهار، و او را فرزند و عزیز خود خطاب می‌کرد و این‌چنین بیان می‌داشت: «ولـدی ولـدی ولـدی، عزیز علی». (انصاری، 1961، ص391ـ393)

شیخ ظاهری نزد برجسته‌ترین علمای زمان دانش آموخت؛ و از جمله: شیخ عمر الیاصلی، شیخ‌محمد الطاهر الغاثی و شیخ‌ابی‌الحلم عبدالرحیم بن احمد الزموری البرقی که نزد شخص اخیر، شعر و بلاغت فراگرفت. همچنین نزد استاد ابی‌علی العدوی الحمزاوی و شیخ عبدالغنی الدهلوی صاحب الیانع الجنی و شیخ عبدالرحمن الاهدل الیمنی به تحصیل علوم پرداخت و از جانب ایشان اجازات عامه در علوم مختلف گرفت و متبحر شد و صلاحیت تدریس در مسجدالنبی را کسب کرد. (ظاهری، 1408ق، ص72ـ73)

الظاهری چندین بار به مصر سفر کرد‌که اولین بار آن سال 1271قمری/ 1854میلادی بود. در مصر، نزد تعداد زیادی از علما به کسب علوم مختلف پرداخت و از ایشان اجازه دریافت کرد. از اساتید وی می‌توان به شیخ‌علیش، شیخ‌ابوعلی الحسن العدوی، محمد الشریف الدمیاتی و... اشاره کرد. سفرهای او به مصر ادامه داشت تا اینکه آخرین مورد آن سال 1313قمری / 1895میلادی بود. (همان)

  1. مقام علمی الظاهری

الظاهری نزد دانشمندان و علمای برجسته تحصیل کرد و دانش فراوانی به‌ دست آورد و از آنها اجازات عامه گرفت و عالم مشهور متبحری در علم الحدیث، فقه، معانی الاثار و... شد. وی بهره وافری از علوم ادبی و لغوی داشت؛ به نحوی‌که نویسندگان تراجم، او را با عنوان «المحدث الحافظ الفقیه الاصولی اللغوی» توصیف می‌کردند. معاصرانش وی را با القابی مانند شیخ المشایخ، حجة عصره، السند الحافظ الثقة المنطوق، صاحب الید الطولی فی العلوم و الفنون توصیف کرده‌اند. شیخ الظاهری، به حق، شایسته لقب «عالم المدینه و محدثها و مسندها...» است. (کتانی، 1982م، ج2، ص895)

شیخ الظاهری، شاعر نیز بود و در رأس شاعران سنوسی قرار داشت و حتی به عنوان پیشوای آنان در عرصه شعر شناخته شده بود. وی به عنوان شاعری بلندمرتبه مطرح بود‌که شعر وی به سبب نیکویی سخن و استواری کلام متمایز بود. او دیباچه‌هایی داشت که از لحاظ فنون بلاغت ـ مانند ترصیع، تجنیس و توریه ـ برجسته بود؛ به نحوی‌که با عنوان «امام البلاغه» توصیف شده است. الظاهری تحت تأثیر شعرای گذشته بود. کم شعر می‌گفت و بیشتر آنچه او نوشته، از دست رفته است. چند نمونه از اشعار وی در برخی از کتاب‌ها موجود است‌که شامل قصیده‌های مدح، رثا و... است؛ برای نمونه قصیده «حریم الغرام» (حاجری، 1983م، ص307ـ309) اینجا آورده شده است:

قـد بـات دمعک فـی الآمـاق مـنضودا

 مـن شـادن خـالف الإعـلان مـوعودا

یسـامـر َ النجـم َّ مـا تـمضی أجنتُه

ویمتـری أن یکون ِ الغمض مـوجودا

وللغرام حریق فی جوانحه

أعـیـا الـعـواذل إخـفـاء وتخمیدا

مـا للصـبـابه أمست لا تفارقه

والشوق عـن غـیره قـد بات مطرودا
 

همچنین:

نشدتک الله یـا من لست ُ أذکره

إلا وظلت بنـار الشـوق مـوقودا

إلا تعـمدت وصلـی إن وصلک لی

سری یجاری فواداً فیک معموداً

ان زرت ً أحـیـیـت نفساً حرةً اتخذت

محـمداً شـافعاً والله معبوداً

هنگامی‌که سنوسی در پی آخرین سفر خودب از حجاز خارج شد، الظاهری او را در سفر به سیرنائیکا همراهی کرد و از سال 1271قمری/ 1854میلادی در آنجا اقامت داشت. در همان دوران، در سال 1273قمری / 1856میلادی، زاویه جغبوب ساخته شد. وی از اولین کسانی بود‌که در آن زاویه تدریس را آغاز کرد. این زوایه به اولین مقر سنوسیه در لیبی تبدیل شد. (حاجری، 1983م، ص‌309)

شیخ‌فالح الظاهری در زاویه جغبوب با دختر استادش، سنوسی، ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام‌های علی و حفصه شد‌که در واحه جغبوب متولد شدند. دختر دیگر سنوسی با پدر عمر مختار ازدواج کرد. (م. الظاهری، مصاحبه شخصی، صفر 1439ق.) شیخ‌فالح در واحه جغبوب برای تعداد زیادی از شاگردان تدریس کرد. از جمله مشهورترین شاگردانی‌که به این زاویه پیوستند، عمر مختار بود‌که به مدت هشت سال نزد وی تحصیل کرد. (حاجری، 1983م، ص‌309).

بیشتر منابع مشخص نکرده‌اند‌که الظاهری چه مدت در جغبوب اقامت داشته؛ هرچند اشاره شده که وی مدت طولانی در آنجا بوده است. الظاهری می‌گوید من در دوره جوانی، مدتی را در طرابلس غرب[24] گذراندم. ما متوجه شدیم‌که الحاجری تنها کسی است‌که در کتاب خود بیان کرده الظاهری مدت چهل سال در آنجا سکونت داشته است؛ (همان) به عبارت دیگر وی از سال 1271قمری/ 1854میلادی تا 1309قمری/ 1891میلادی در طرابلس غرب اقامت داشته است؛ زیرا سلطان عبدالحمید سال 1309قمری/ 1891میلادی از وی برای تدریس در استانبول دعوت کرد. بنابراین به ‌طور تقریبی متوجه می‌شویم‌که شیخ به همان اندازه در طرابلس اقامت داشته و وقتی به استانبول رفته، مقیم لیبی بوده است؛ نه حجاز.

همان‌طور که گذشت، شیخ فالح الظاهری در زمان خود فخر علم و دانش بود و شهرت وی تا زمان احضار سلطان عبدالحمید عثمانی به استانبول در سال 1309قمری/ 1891میلادی در بلاد اسلامی گسترش یافته بود. به دستور سلطان، مدرسی را در کاخ سلطنتی معین کردند تا در آنجا به قرائت حدیث شریف نبوی بپردازد. شیخ حدود شش سال در استانبول ماند و در این مدت با تعدادی از دانشمندان و علما ملاقات کرد. از مشهورترین آنها مورخی به نام احمد النواب الانصاری الطرابلسی بود‌که نویسنده کتاب المنهل العذب فی تاریخ طرابلس الغرب است. وی از شیخ الظاهری درخواست کرد‌که برای کتابش مقدمه‌ای بنویسد. همچنین شیخ با محمد بشیر ظافر المدنی مورخ و صاحب کتاب الیواقیت الثمینة فی أعیان مذهب عالم المدینة دیدار داشت. (مصراتی، 2002م، ص281ـ283)

شیخ ظاهری نمی‌خواست برای مدت طولانی در استانبول بماند؛ زیرا به تجملات و زندگی در کاخ رغبتی نداشت؛ بلکه به زندگی آزاد در بادیه تمایل داشت. مشتاق و دلتنگ حجاز شده بود؛ زیرا مدت‌ها از آنجا دور بود. بنابراین از مفتی درخواست کرد‌که نزد سلطان واسطه شود و از او بخواهد‌که این منصب را واگذار کند و اجازه دهد‌که به مدینه منوره بازگردد. سلطان با درخواست وی موافقت کرد و او را سال 1314قمری/ 1896میلادی به همراه فرمان سلطنتی به مدینه بازگرداند. فرمان داده شده بود‌که وی در مسجدالنبی به تعلیم حدیث نبوی مشغول شود. حقوق و همچنین سالیانه مقداری گندم برای وی مقرر کرد. (صلابی، 1999م، ص‌96)

هنگامی‌که وی به مدینه بازگشت، مردم مدینه با گرمی از او استقبال کردند. شیخ‌عبدالجلیل براده با حضور تعدادی از علمای مدینه و افراد برجسته، مراسم استقبال از وی را برگزار، و با اشعاری از او تجلیل کردند: (کتبی، 1437ق، ص446ـ448)

یوم لطیبه من ایام ماضیها

لما حدا بورود البشر حادیها

قد فوه السعد و الاقبال مرتجلا

بعوده العالم النحریر تنویها
 

قدوم یمن علی دارالرسول بدا

بفالح الظاهری الفذ یرضها

شیخ ظاهری پس از اقامت در مدینه، به تدریس در مسجدالنبی پرداخت و علما
و طلاب گرد او جمع شدند و از علم و ادب او بهره بردند؛ به نحوی‌که حلقه درسی او از بزرگ‌ترین جلسات درسی مسجدالنبی شد و طلاب از شرق و غرب عالم اسلامی حول او جمع شدند. از شاگردان او می‌توان به شیخ‌ابراهیم بری، شیخ‌زکی برزنجی، شیخ‌خلیفة بن حمد النبهانی، شیخ‌محمد عبدالباقی اللکنوی، شیخ‌عبدالحی الکتانی، محمد جعفر الکتانی
و شیخ‌عبدالحفیظ فارسی و... (ظاهری، 1408ق، ص82) اشاره کرد.

شیخ در مدینه منوره، با مریم بنت عبدالرحمان البوسعادی‌ ـ که الجزائری و مقیم مدینه بود ـ ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی به نام بکر[25] شد. فرزند بزرگ او، علی،[26] با فاطمه البوسعادی، خواهر همسرش، ازدواج کرد.[27]

شیخ ظاهری ارتباطش را با برادران سنوسی در لیبی حفظ کرد و برای آنها قصیده‌هایی با مضمون دلتنگی و آرزوی دیدار می‌فرستاد. قصیده «سری طیفکم» یکی از آنهاست‌که مطلعش چنین است: (حاجری، 1983م، ص309)

سری طیفکـم لیلا فـمـا تـاه فـی المسری

 علی بعد ما بین الجغابیب و الحمرا

شیخ‌فالح، مدتی پس از بازگشت از استانبول، به هند سفر کرد و آنجا مشغول تدریس شد. وی در نامه‌ای‌که برای دوست خود، شیخ‌احمد الریفی، ارسال کرده، چنین گفته است:

بعد از بازگشت از بلاد روم، آن‌چنان غرق در مطالعه و آموختن شدم‌که در اثر نشستن طولانی‌مدت. اعضای بدنم دچار مشکل شد؛ اما خدا را شکر‌که تبلیغ علم برای اهلش حاصل شد... و کشوری باقی نماند جز اینکه از جانب من دفتری از شیخ و استادمان ارسال شد. این نهایت آرزویم بود‌که آوازه شیخ ما به خاور و باختر حتی به هند و سند رسید. (صلابی،2001م، ص76ـ77).

محقق از تأمل در این متن، نشانه صریحی پیدا نمی‌کند‌که شیخ خودش به هند سفر کرده باشد. بنابراین احتمالاً مقصود، انتقال عقاید و افکار شیخ به هند است.

شیخ‌فالح الظاهری تعدادی تألیف و تصنیف داشته که گواهی بر میزان علم و دانش وی در زمینه تعلیم و تألیف است؛ از جمله: حواشی صحیح البخاری و موطأ مالک در چند مجلد، منظومه فی مصطلح الحدیث، حسن الوفا لاخوان الصفا، صحائف العامل بالشرع الکامل و کتاب أنجح المساعی فی الجمع بـین صـفتی السـامع والـواعی شـیم البـارق مـن دیـم المهـارق و تعلیقات بر المنهـل العـذب فـی تـاریخ طرابلس الغرب (فاسی، 2003م، ص234)

  1. وفات

شیخ‌فالح الظاهری در طول زندگی خود، تنها مشغول یادگیری علم بود. وی فردی خوش‌فکر، پاک‌نفس، بلند‌همت، فروتن، عاشق شاگردان و طلاب، و همواره مشغول عبادت و تلاوت قرآن کریم بود. عمری سرشار از کوشش و پشتکار را در راه خدمت به علم و دین گذراند تا اینکه در ماه شوال سال 1328قمری/ 1910میلادی در مدینه و در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (زرکلی، 1999م، ج6، ص‌326)

نتیجهگیری

جنبش سنوسی در نتیجه اقتضائات و شرایط جهان اسلام در آن دوران به‌ وجود آمد و بدین وسیله در تاریخ اسلام به عنوان یکی از اصلی‌ترین جنبش‌های تأثیرگذار شناخته، و با توجه به قابلیت‌های موجود‌ ـ که مطابق با امکانات آن دوران بود ـ در ساختن یک جامعه انسانی‌که دارای مؤلفه‌های فرهنگی و اقتصادی بود، سهیم شد.

سنوسیه یک جنبش محلی و محدود نبود؛ بلکه بنیانگذار آن، محمد بن علی السنوسی، آن را به یک جنبش عربی با نفوذ گسترده تبدیل کرد‌که بر جنبش‌های اسلامی در کشورهای مختلف تأثیر گذاشت.

این مطالعه سعی داشت برهه مهمی از تاریخ جنبش سنوسی را در حجاز بررسی، و نقش و تأثیر آن را در جامعه حجازی آشکار کند.

* یکی از مهم‌ترین مبانی فکری‌که جنبش سنوسی بر آن تکیه می‌کند، ویژگی جامع بودن آن است؛ به این معنا‌که این جنبشی یکپارچه است‌که به اصلاحات کلی در سطح دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اهتمام دارد و در عین حال دارای ویژگی‌های فراگیر و عام برای همه مسلمانان است و دامنه گفتمان آن محدود نیست. امام محمد بن علی السنوسی گسترش این جنبش را در همه کشورهای اسلامی ضروری می‌دانست.

* جنبش سنوسی نه‌تنها یک جنبش مذهبی، بلکه یک حرکت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با تأثیرات گسترده بود.

* سیاست عدم مقابله با روندها و جریانات اسلامی و پرهیز از مجادلات فقهی و اعتقادی با مخالفان، از ویژگی‌های جنبش سنوسی است. سنوسی سعی داشت از درگیری وتعارض با علمای مصر و حجاز جلوگیری کند؛ چرا که این امر به گسترش جنبش کمک می‌کرد.

* سنوسی مشتاق بود دعوت خود را در سراسر جهان اسلام انتشار دهد. بنابراین او به ایجاد زاویه‌های سنوسی در مناطق مختلف حجاز، مصر، مغرب عربی، سودان و دیگر مناطق آفریقایی اقدام. و مریدان خود را به گسترش و شمولیت و عدم محدودیت مکانی توصیه کرد.

* سنوسی توانست مفهوم زاویه را توسعه دهد؛ به گونه‌ای‌که از نظر شکل و محتوا متفاوت باشد. بنابراین زوایای سنوسیه به نظامی اجتماعی تبدیل شد‌که دارای اقتدار سیاسی و قوانین است و توسط یک رهبر هدایت می‌شود‌که وظایفی دارد و از حقوقی برخوردار است. همچنین زاویه‌های سنوسیه برای ساکنانش خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ارائه می‌کرده است.

* سرزمین حجاز به دلیل اهمیت مذهبی، از موقعیت برجسته‌ای در تاریخ جنبش سنوسی برخوردار بود. در واقع دعوت سنوسیه از حجاز شروع، و در آنجا اولین زاویه سنوسیه در کوه ابوقبیس بنا نهاده شد. پس از آن، زوایای دیگر سنوسیه در حجاز و دیگر کشورهای اسلامی ساخته شد.

* زاویه‌های سنوسیه در حجاز مورد استقبال گسترده ساکنان شهرها و بادیه قرار گرفت و عده کثیری از افراد قبائل حجازی‌ ـ که در رأس آنها قبیله حرب بود ـ در آنجا حاضر شدند.

* زاویه‌های سنوسی در حجاز در معرض هیچ ممانعت سیاسی نبودند؛ بلکه مورد قبول و حمایت شرفای مکه بودند‌ و آنان نیز در ایجاد زاویه‌های سنوسیه در بسیاری از روستاها و شهرهای حجاز سهیم بودند.

* جنبش سنوسیه نقش آشکاری در تاریخ منطقه حجاز داشت؛ زیرا سعی در پیشرفت حجازی‌ها و گسترش تعلیمات دینی به صورت ویژه بین قبایل داشت و هدف آن صرفاً دینی و مذهبی نبود. سنوسی‌ها به آموزش خواندن، نوشتن و حساب و... اقدام، و از سویی افراد را به کار و آموزش حرفه و پیشه تشویق می‌کردند‌. این امر به ثبات اقتصادی و اجتماعی آنها کمک می‌کرد؛ ازاین‌رو زاویه‌های سنوسیه به مراکزی برای دانش و کار تبدیل شد.

* شیخ‌فالح الظاهری، یکی از برجسته‌ترین شاگردان زوایای سنوسیه است ‌که بعداً یکی از برجسته‌ترین شیوخ آن شد و شهرت او در آفاق پیچید. او دارای موقعیت علمی برجسته‌ای بود‌که وی را قادر ساخت در بسیاری از مناطق اسلامی به تدریس مشغول گردد؛ به گونه‌ای‌که سلطان عبدالحمید، وی را برای تدریس به استانبول فراخواند و تعدادی از طلاب و دانشجویان‌که از پرچمداران علم در جهان اسلام شدند، نزد وی دانش آموختند.

 

[1]. زاویه، مکانی برای اجتماع صوفیان جهت برپایی شعائر اسلامی ـ مانند نماز، روزه، تلاوت قرآن ـ و انجام مناسک صوفیانه ـ مانند مجالس ذکر، تهجد، تفکر، استغفار، کسب معرفت، انقطاع از خلق به سوی حق، شهود و وصل الی الله و فنای در حبّ خدا و رسول ـ است. همچنین با اسامی رباط، خانقاه، تکیه نیز نامیده شده است (عجم، 1999م، ص 435).

[2]. کوه ابوقبیس در شمال شرقی مسجدالحرام و مشرف بر آن است و شعب ابیطالب از آنجا آغاز میشود. به گفته ناصرخسرو کوه، گنبدیشکل بوده است، ولی امروزه آن را تراشیدهاند. (ناصری، 1392، ج1، ص510)

[3]. خاندان سنوسی از دودمان ادریس اول، بنیانگذار سلسله ادریسیان، هستند. ادریسیان یا آل ادریس، سلسلهای شیعیمذهب منسوب به ادریس بن عبدالله، نواده حسن بن علی7 ، هستند که از سال 172 تا 375قمری / 789تا 985 میلادی در مغرب اقصی (مراکش و بخشی از الجزایر) حکومت داشتند.(سجادی، 1369، ج1، ص561)

[4]. نام شهر و استانی در شمال غربی الجزایر است که به لحاظ علمی و فرهنگی موقعیتی درخشان داشت و همواره پایگاه محدثان و فقهای مالکی بود. (جمشید نژاد اول، 1387، ج16، ص122ـ123)

[5]. پدرش، علی السنوسی، به دانش، درستکاری و شجاعت شناخته میشود. او در جوانی و در سن 25 سالگی درگذشت؛ درحالیکه فرزندش، محمد، در آن زمان حدود دو سال داشت. پس از مرگ پدر، عمهاش، فاطمهکه از زنان فاضله و دانشمند زمان خود بود، عهدهدارسرپرستی وی شد و به تعلیم و تربیت وی همت گمارد. ایشان در سال 1212قمری/ 1797میلادی، زمانیکه محمد ده ساله بود، از دنیا رفت. پس از آن پسر عمویش، شریف محمد السنوسی،که مردی صاحب علم و فضل بود، سرپرست وی شد و فقه، حدیث و قرآن شریف و همچنین زبان عربی را به او آموخت. (سنوسی(الف)، 1968م، ص7)

[6]. این دانشگاه یکی از قدیمیترین و مشهورترین دانشگاههای جهان است که در قرن سوم هجری (245ق/859م) در دوران ادریسیان تأسیس شد.

[7] ابوالعباس احمدبن ادریس، از نوادگان امام ادریسبن عبدالله الحسنی، بنیانگذار دولت ادریسیان مراکش، در شهر عرائش در ساحل اقیانوس اطلس 1172 ق ـ1758 م به دنیا آمد. او در فاس تحصیل کرد و به تصوف گرایش پیدا کرد و از بزرگان زمان کسب علم کرد، سپس در سال 1214 هجری قمری ـ1799 م به مکه رفته و در آنجا اقامت گزید، و مورد توجه قرار گرفت سپس مکه را ترک گفته و در منطقه صبیا سکونت گزید. از سید احمدبن ادریس مجموعه از اوراد و ادعیه به جا مانده است مانند «روح السنة وروع النفوس المطمئنة» و «السلوک» و...، (بستانی، ١٩٦٩م، ج.8، ص 167) با اینکه طریقه اصلی او«شاذلیه» بود، خود طریقهای را پایه گذاری کردکه به «احمدیه» یا «ادریسیه» شهرت یافت. برخی از صوفیان بنام مغرب و یمن در سده 13ق/19م از آرای او بسیار تاثیر پذیرفتند. (یوسفی اشکوری، 1370)

[8]. محمدعلی پاشا وی را بهجای عموی خود، غالب بن مساعد، در سال 1229 قمری / 1814 میلادی به عنوان امیر مکه منصوب کرد؛ اما وی با تعدادی از اشراف ـ که در رأس آنها شریف شنبر بن مبارک بود ـ اختلاف پیدا کرد و شنبر بن مبارک را کشت؛ از این رو وی از امارت مکه در سال 1242 قمری / 1827 میلادی عزل شد. (جارشلی، ٢٠٠٣م، ص158ـ160)

[9]. پس از برکناری شریف یحیی بن سرور، شریف عبدالمطلب بن غالب امور را به دست گرفت؛ اما مقامات عثمانی، حکم امارت را بدون نام وی برای فرماندار مصر، محمدعلی پاشا، فرستادند و انتخاب را به وی واگذار کردند. والی مصر متوجه شدکه شریف محمد بن عون ـ که در آن زمان، مقیم مصر بود ـ شایستهتر است. بنابراین او را با حکمی به مکه فرستاد. این اقدام، شریف عبدالمطلب را خشمگین کرد و در نبردی که در آن مغلوب شد، با حریفش درگیر شد. شریف محمد بن عون به مدت 25 سال امیر مکه ماند. (جارشلی، ٢٠٠٣م، صص167ـ164)

[10]. صبیا، شهری در منطقه جازان عربستان است.

[11]. برخی منابع اشاره میکنندکه سنوسی در مکه با بعضی از پیروان وهابیت ملاقات کرد و از خلوص این دعوت و اینکه از نقص و خرافات شرعی مبرا، و پیرو سلف صالح هستند، تحت تأثیر قرار گرفت. این امر، مقامات عثمانی در حجاز را علیه او برانگیخت، اولین دولت سعودی، سال 1233 قمری/ 1818 میلادی سقوط کرده بود؛ اما اندیشههای اصلاحطلبانه سلفی در منطقه باقی مانده بود و تعدادی همچنان به آن وفادار ماندند و بدین ترتیب بعداً دولت دوم سعودی تأسیس شد.

[12]. دلیل این امر آن استکه سیرنائیکا، از نظر سیاسی، اجتماعی و استراتژیک از شرایط مناسبی برای موفقیت جنبش برخودار بود:

ـ از نظر سیاسی، تأثیر و نفوذ عثمانی در آن محدود بود. اهتمام عثمانی برای محافظت از نفوذ خود در سواحل لیبی و عدم توجه به مناطق داخلی، به سنوسی آزادی کافی میداد تا با هیچگونه ممانعت سیاسی باز سوی مقامات عثمانی روبهرو شود.

مزیت استراتژیک آن، موقعیت آن در مناطق داخلی استکه به سنوسی امکان محافظت و دفاع را میداد. همچنین موقعیت مرکزی آن در داخل کشور، آن را به یک محل عبور مهم تبدیل کرده بود و در عین حال، شامل منطقه بیابانی وسیعی میشدکه به سنوسی اجازه میداد تا جنبش خود را بدون هیچ مانعی به سمت جنوب گسترش دهد.

ـ تأثیر محیط اجتماعی نیز در سیرنائیکا و نقش آن در حمایت از جنبش سنوسی و همچنین عناصر بادیهنشین ساکن در سیرنائیکا و ماهیت ساده آنها و فراوانی جهل بین آنها، باعث میشد آنها بهراحتی پذیرای جنبش باشند و هدایت آنها راحتتر باشد. (دجانی، 1967م، ص86ـ87)

[13]. امروزه با عنوان مسجدالسنوسی و مسجدالریع شناخته میشود و اخیراً تجدید بنا شده است.

[14]. زاویه و مسجد سنوسی در جده، در حارة الیمن، نزدیک بیمارستان عمومی بودندکه در طرح توسعه شهری این منطقه به همراه چندین خانه از بین رفتند.

[15]. شهر «یَنبُع» از شهرهای ساحلی کرانه دریای سرخ، و یکی از بنادر مهم عربستان سعودی در ساحل دریای سرخ پس از بندر جده است. به دلیل وجود چشمههای بسیاری در آن، ینبع نامیده میشود. گفته شده استکه 170 چشمه در آن وجود داشته است. بخشیکه در خط ساحلی دریای سرخ واقع شده، «ینبع البحر» نام دارد که بندر نیز در آنجا قرار گرفته است و بخشیکه در قسمت داخلی و در شرق آن واقع شده، به دلیل فراوانی درختان خرما و مزارع و چشمههای زیاد، «ینبع النخل» نامیده شده است.

[16]. ضبا: شهری در استان تبوک

[17]. الصفرا: روستایی استکه امروزه به نام الواسطه شناخته میشود.

[18]. رابغ: شهری در استان مکه.

[19]. العیص: منطقهای بین مدینه منوره و دریای سرخ.

[20]. صبح: شهری در استان مکه.

[21]. برای اطلاعات بیشتر درباره منازل کاروانهای حج ر.ک: محمد صادق باشا، الرحلات الحجازیه، ص، ١٥5ـ١٥7، 353 و 354.

[22]. ماجده بنت إبراهیم علی فالح الظاهری از نوادگان شیخفالح الظاهری است.

[23].  صلابی ذکر میکندکه الظاهری سال 1243 در مکه با سنوسی ملاقات کرده است؛ اما تاریخ صحیح آن را خود شیخ ظاهری در مقدمه کتاب المنهل العذب آورده است. (انصاری، 1961م، ص391)

[24]. منطقه ساحلی در لیبی کنونی که بین سالهای ۱۵۵۱ تا ۱۹۱۱ توسط امپراتوری عثمانی اداره میشد.

[25]. بکر بن فالح در سن شانزده سالگی از حجاز خارج شد. بعضی گفتهاند که به مصر، و بعضی دیگرگفتهاند که به مراکش رفته است.

[26]. علی بن فالح الظاهری یکی از مشهورترین دانشمندان زمان خود بود. وپدرش علاقهمند به آموزش و تعلیم علوم شرعی به او و حفظ قرآن کریم بود. وی به استنساخ بعضی کتب علمای بزرگ حرمین اقدام کرد و سال 1364 قمری در مکه مکرمه درگذشت. (م. الظاهری، مصاحبه شخصی، صفر 1439ق.)

[27]. فاطمه البوسعادی پسری بهنام محمد و شش دختر به دنیا آورد. علی پس از مرگ او با منی، دختر مهنا الظاهری، ازدواج کرد و از او صاحب پسری بهنام ابراهیم و دو دختر شد. (م. الظاهری، مصاحبه شخصی، صفر، 1439ق.).

  1. منابع

    1. ارسلان، شکیب (1973م.)، حاضر العالم الإسلامی، بیروت، دارالفکر.
    2. انصاری، احمد بک (1961م.)، المنهل العذب فی تاریخ طرابلس الغرب، لیبیا، مکتبه الفرجانی.
    3. بریتشارد، ایفانز(1948م.)، سنوسیو برقه، ترجمه عمر الدیراوی أبوحجلة، لیبیا، مکتبة الفرجانی.
    4. بستانی، فواد (١٩٦٩م.)، دائرة المعارف، بیروت.
    5. جارشلی، اسماعیل حقی (٢٠٠٣م.)، أشراف مکة وأمراؤها فی العهد العثمانی، بیروت، الدار العربیة للموسوعات.
    6. جمشیدنژاد اول، غلامرضا (1387)، «تلمسان»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی.
    7. حاجری، محمدطه (١٩٨٣م.)، دراسات و صور من تاریخ الحیاة الادبیة فی المغرب العربی، بیروت، دارالنهضة العربیة.
    8. حبیب، هنری (١٩٨١م.)، لیبیا بین الماضی والحاضر، ترجمه شاکر إبراهیم، لیبیا، المنشأة الشعبیة للنشر والتوزیع والمطابع.
    9. دجانی، أحمد صدقی(١٩٦٧م.)، الحرکة السنوسیة نشأتها ونموها فی القرن العشرین، بیروت، دارلبنان.
    10. رفعت باشا، ابراهیم(١٩٢٥م.)، مرآة الحرمین أو الرحلات الحجازیة والحج ومشاعره الدینیه، قاهره، مطبعة دارالکتب المصری.
    11. ستودارد، لوثروپ (1972م.)، حاضر العالم الإسلامی، بیروت، دارالفکر.
    12. سجادی، صادق (1369)، «آل ادریس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی.
    13. سنوسی، محمد بن علی(الف)(1968م.)، إیقاظ الوسنان فی العمل بالحدیث والقرآن، المجموعة المختارة لمؤلفات الأستاذ الأعظم محمد بن علی السنوسی، لیبیا، وزارة الأعلام والثقافة.
    14. سنوسی، محمد بن علی (ب) (١٩٦٨م.)، الدرر السنیة فی اخبار السلالة الادریسیه، لیبیا، وزارة الأعلام والثقافة.
    15. سنوسی، محمد بن علی(ج) (١٩٦٨م.)، شفاء الصدر بأریِ العشر، لیبیا، وزارة الإعلام والثـقافة.
    16. شریف، ناصرالدین (١٩٩٩م.)، الجواهر الإکلیلیة فی أعیان علماء لیبیا من المالکیة، الأردن، دارالبیارق.
    17. شکری، محمدفؤاد (٢٠٠٥م.)، السنوسیه دین و دوله، اکسفورد، مرکز الدراسات اللیبیه.
    18. صادق پاشا، محمد (1999م.)، الرحلات الحجازیه، بیروت، بدر للنشر و التوزیع.
    19. صباغ، محمود عبدالغنی وآخرون (٢٠١١م.)، التصوف فی السعودیة والخلیج، دبی، مرکز المسبار للدراسات والبحوث، چاپ دوم.
    20. صلابی، علی‌محمد (2001م.)، الثمار الزکیة للحرکة السنوسیة فی لیبیا، الإمارات، مکتبة الصحابة الشارقة، قاهره، مکتبة التابعین.
    21. صلابی، علی‌محمد (١٩٩٩م.)، الحرکة السنوسیة فی لیبیا، اردن، دارالبیارق.
    22. ظاهری، محمد فالح (1408ق.)، حسن الوفا لاخوان الصفاء، بیروت، دارالبشائر الاسلامیه.
    23. عبدالعزیز، صلاح (2007م.)، مختصر(الفوائد الجلیة فی تاریخ العائلة السنوسیة الحاکمة فی لیبیا).
    24. عجم، رفیق (1999م.)، موسوعة المصطلحات التصوف الاسلامی، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون.
    25. غازی، عبدالله (٢٠٠٩م.)، إفادة الأنام بذکر أخبار بلد الله الحرام، تحقیق عبدالملک، دهیش، مکة المکرمة، مکتبة الاسدی.
    26. فاسی، عبدالحفیظ محمد الطاهر (٢٠٠٣م.)، معجم الشیوخ المسمی ریاض الجنة او المدهش المطرب، بیروت، دارالکتب العلمیة.
    27. کتانی، عبدالحی بن عبدالکبیر(١٩٨٢م.)، فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمشیخات والمسلسلات، بیروت، دارالغرب الإسلامی.
    28. کتبی، انس یعقوب (١٤٣٧ق.)، اعلام من ارض النبوة، المدینة المنورة، الخزانة الکتبیة الحسنیة الخاصة.
    29. اللجنة العلیا لإحیاء الذکری المئویة لوفاة المصلح الکبیر الإمام السید محمدبن علی السنوسی «الإمام محمد بن علی السنوسی فی ذکراه المئویة» (١٩٥٦م.)، طرابلس الغرب، المطبعة الحکومیة.
    30. مصراتی، علی مصطفی (٢٠٠٢م.)، مؤرخون من لیبیا مؤلفاتهم ومناهجهم، لیبیا، الدار الجماهیریه، چاپ دوم.
    31. ناصری، أحمد بن خالد (١٩٥٦م.)، الاستقصا لأخبار دول المغرب الأقصی (الدولة العلویة)، تحقیق ولدی المؤلف: جعفر ومحمد الناصری، الدارالبیضاء، دارالکتاب.
    32. ناصری، مسلم (1392)، «ابوقبیس»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری مشعر.
    33. هورخرونیه‌، سنوک (1999م.)، صفحات من تاریخ مکة المکرمة، ترجمه علی عوده، ریاض، داره الملک عبدالعزیز.
    34. یوسفی اشکوری، حسن (1370)، «ابن ادریس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.