نوع مقاله : فقه حج
نویسندگان
1 گروه معارف اسلامی / دانشگاه آزاد
2 فقه و مبانی حقوق اسلامی / دانشگاه آزاد
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدّمه
(إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمین * فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً ...).(آل عمران : 97 ـ 96)
«نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است و هر کس داخل آن [خانة خدا] شود در امان خواهد بود... .»
تمام احکام و دستورات الهی دارای مصالح و اهداف و نتایج قطعی و ارزشمند است. بر مبنای تفکر شیعی، هر حکمی، حکمت و علتی دارد و هر قانون الهی مصالح و منافعی را دنبال می کند.
براساس آنچه از روایات و تجارب محسوس و عینی استفاده میشود، حج اهداف عرفانی، عبادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی دارد.
تربیت عبادی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد. تحقیقات نشان میدهد بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات سستی از خود نشان میدهند، بیاعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند بلکه عواملی چون بیتوجهی و یا عدم تقلید کودکان در انجام عبادات در کودکی و ناآگاهی آنان از فلسفه و اهمیت عبادات و... در این زمینه نقش دارند.
از مهمترین ابعاد تربیت دینی در دورة کودکی، تربیتِ عبادی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بُعد معنوی و ایجاد زمینة ارتباط با خداوند است، بسیار مورد تأکید پیشوایان دین میباشد؛ به طور کلی، تربیت عبادی، بُعدی از تربیت دینی است که کودکان را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا و آنان را با انگیزة راسخ مکلف به انجام آن میکند. تربیت عبادی، دنباله و مکمّل تربیت اعتقادی است و تربیت اعتقادی بدون آن، بار ارزشی ندارد؛ زیرا لازمة شناخت یک دین عمل به آموزههای آن است.
در باب حج نیز پیشوایان دینی ما از به همراه بردن طفل به حج اعراض ننموده وحتی بهآن عمل هم کردهاند. در زمینة تشرف حضرت علی بن الحسین8 به حج، درحال کودکی، دو روایت وجود داردکه «ابراهیمبن ادهم» و«فتح الموصلی» این قضیه را نقل کردهاند (مجلسى اول، دوم،1414ق./ ج46، ح33 و ص91، ح 78 دوم، 1403ق.)
و جابربن عبدالله گوید:
«زنی در حج، فرزند خردسال خود را خدمت پیامبر9 بلند کرد و پرسید: یا رسول الله! آیا این هم حج دارد؟ فرمود: آری! و تو پاداش میبری.»
از این روایت استفاده میشود که همراه بردن کودک نه تنها اشکالی ندارد بلکه برای والدین او به سبب زحمت و مشقتی که برای حج طفل انجام میدهند، ثواب و پاداش از جانب حضرت حق در نظر گرفته شده است؛ زیرا کودکان در تقلید و یادگیری مفاهیم و مسائل دینی و عبادات، آمادگی بیشتری در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات دارند و به حتم، حج بردنِ طفل، اثرات روحی و روانی بسزایی در کودک بر جا می گذارد.
آموزش عبادات به فرزندان در سیره و کلام معصوم7
از مهمترین عواملِ بیتوجهی کودکان به تکالیف عبادی، افزون بر آگاهی نداشتن از فلسفه و اثرات عبادات، بیتوجهی و یا نبود تقید و اهتمامِ خودِ والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی است. با بررسی برخی از روایاتِ تربیتی، درمییابیم که اسلام به تربیت دینی فرزندان؛ بهویژه تربیت عبادی تأکید زیادی کرده است تا کودکان به مراحل عالی کمال راه یابند. برای تحقق این هدف و علاقهمند کردن کودکان به فراگیری و انجام تکالیف عبادی، باید اقدامهای لازم و مقتضی را از همان دوران کودکی به عمل آورید. به این ترتیب، با برنامهریزی دقیق سعی شود مطالب دینی و عبادی مورد نیاز و ضروری را به صورت ساده و قابل فهم به کودکان آموزش داد و آنان را به انجام اعمال و پایبندی به آن تشویق کرد.
آموزش عبادات واجب (همچون نمـاز، روزه و حـج) برای کـودک از ظرافـت ها و پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. اگر چه کودکان در سنین شش تا نُه سالگی به حد تکلیف نرسیدهاند و چیزی بر آنها واجب یا حرام نیست ولی اسلام برای آشنایی و انس با عبادت و احکام و مراسم مذهبی و آگاهی از شیوههای بندگی به پدران و مادران دستور داده که فرزندان خود را به عبادت وادارند. هدف ائمه: این نیست که این عمل با خشونت باشد بلکه باید این کار از راه تشویق و راههای دیگر صورت بگیرد؛ زیرا کودک بهطور فطری خدا را دوست دارد. دنیای او دنیای عشق و محبت به خداوند سبحان است. دنیای احترام به خدا و ستایش و نیایش است. کودک دوست دارد نماز بخواند، روزه بگیرد، حتی دوست دارد خدا را ببیند؛ زیرا او خداوند بزرگ را مانند پدر و مادر خود تصور میکند. کودکان همواره در جستجوی خدا هستند و این فطرت پاک و بیدار کودک، فرصت خوبی است برای عبور و ورود به دنیای عبادت.
امیر مؤمنان7 خطاب به امام حسن مجتبی فرمود:
«قلب جوان همچون زمین خالی است، هر بذری در آن پاشیده شود، میپذیرد. بنابراین، من پیش از آن که قلب تو سخت شود و عقل و فکرت به امور دیگر مشغول گردد، در تعلیم و ادبت مبادرت ورزیدم.» (نهجالبلاغه، ص337 ؛ حرّعاملی، ج21، ص478، چاپ اول، 1409ق.)
واجبات
عبادت و بندگی هدف آفرینش و مایة کمال انسانی است. در این میان، واجبات مهمترین و اصلیترین راه رسیدن به کمالاند؛ بهگونهای که به دلیل وجود مصلحت فراوان، به هیچ روی ترک آن جایز نیست. بنابراین، آموزش آن به انسان در سنین کودکی ضروری است. از میان واجبات به عباداتی میپردازیم که معصومان انجام آنها را به کودکان نیز سفارش کردهاند؛ مانند: نماز، روزه و حج.
علی7 فرمود: «عَلِّمُوا صِبْیَانَکُمُ الصَّلَاة»؛ نماز را به کودکان بیاموزید.» (حرّعاملی، ج15، ص97، چاپ اول، 1409ق.)
نماز
یکی از وظایف اصلی پدر و مادر اهمیت دادن به نماز فرزند است. آنان موظفاند که فرزندان خود را از دوران کودکی با نماز آشنا کنند و به آنان بیاموزند که نماز یاد خدا و کلید بهشت است. پیامبر خدا9 نماز را وجه دین معرفی کرده، سفارش میکنند: «مواظب باشید کسی از شما آبروی دینش را ضایع نکند!» «نویسندة کتاب «الجعفریات» مینویسد:
«محمد به نقل از موسی و او به نقل از ابوعبدالله و ایشان نیز به نقل از پدر و پدر به نقل از جدّ خود، جعفر بن محمد و وی به روایت از جدش علی بن الحسین8 از پدرش و ایشان نیز به نقل از علی بن ابیطالب7 گفت: رسول الله9 فرمودند: «هر چیزی وجهی و صورتی دارد و وجه دین شما نماز است. پس هیچ یک از شما چهرة دین را زشت و خدشهدار نسازد و هر چیزی شروعی دارد، و شروع نماز تکبیر است. (نوری طبرسی، مستدرکالوسائل، 1408ق. ج3، ص26؛ ابن اشعث، ص39، اول، بیتا ؛ حرّعاملی، ج4، ص24و ج6 ، ص12).
از اینرو، نماز باید در سنین کودکی به فرزندان آموزش داده شود تا در هنگام تکلیف کاملاً آمادة اقامة آن باشند.
روزه
روزه، از عبادات مهمی است که خداوند آن را برای پالایش بدن، احساس گرسنگی و تشنگی و جلوگیری از شهوتها و خواهشهای نفسانی و پرورش اراده واجب ساخته است.
امام باقر7 نیز در همین مضمون میفرمایند: «ما کودکان خود را، وقتی پنج سالهاند، به نماز امر میکنیم؛ ولی شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدند، به نماز میخوانید. ما کودکان خود را وقتی هفت سالهاند به روزه وامیداریم، به اندازهایکه توان دارند؛ نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر، وقتی تشنگی و گرسنگی به آنها چیره شد، افطار میکنند تا این که به روزه عادت کنند و توان آن بیابند. ولی شما کودکانتان را وقتی نه ساله شدند به اندازهای که توان دارند، به روزه وادارید و وقتی تشنگی بر آنان چیره شد، افطار کنند. (مازندرانی، اول، 1429ق./ ج4، ص125 ؛ طوسی، ج1، ص409، اول، 1390)
حج
در خصوص فضیلت بردنِ کودکان به حج، جابربن عبدالله روایت میکند: «زنی در حج فرزند خردسال خود را خدمت پیامبر9 بلند کرد و پرسید یا رسول الله این هم حج دارد؟ فرمود: آری و تو پاداش میبری.»
«زراره از امام باقر یا امام صادق8 روایت میکند: «هرگاه کسی کودک خردسال خود را به حج آورد، به او دستور دهد که لبیک گوید و حج را واجب کند. اگر خوب نتوانست لبیک بگوید: از طرف او لبیک گوید و او را طواف دهد و از طرف او نماز بخواند. گفتم چیزی ندارد که قربانی کنند. فرمود: از جانب کودکان قربانی کنند و بزرگترها روزه بگیرند و کودک را از آنچه بر محرم حرام است، از لباس و بوی خوش پرهیز دهند و اگر صیدی را کشت کفارهاش بر پدر است.(محمدی ریشهری، ص314، اول، قم، 1428ق.)
عبدالرحمان بن حجاج گوید:
«درآن سال ما مجاور مکه بودیم و روز ترویه (هشتم ذیحجه خواستیم احرام ببندیم) از امام صادق7 پرسیدم: همراه ما فرزند خردسالی است، حضرت فرمود به مادرش بگویید با حمیده (همسر حضرت) دیدار کند و از او بپرسید که با کودکانش چه کند. آن زن رفت و از حمیده پرسید. حمیده پاسخ داد: چون روز ترویه شد کودک را عریان کنید. غسلش دهید؛ همانگونه که محرم عریان میشود. پس، از طرف او احرام ببندید. او را در موقفها وقوف دهید. روز عید قربان از طرف او به جمرات سنگ بزنید و سرش را بتراشید. پس او را به زیارت خانة خدا ببرید و به خدمتکار بگویید او را در خانة خدا، بین صفا و مروه طواف دهند.» (محمدی ریشهری، ص315، اول، 1428ق./ طوسی، ج5، ص410، ح1425، چهارم، 1407ق.)
دیدگاه فقهای امامیه در خصوص حج کودکان
فقیهان عالیقدر شیعه در این باره سه نظریة مهم آوردهاندکه عبارتاند از:
1. عبادات کودک مشروعیت دارد؛
2. عبادات کودک حالت تمرینی دارد؛
3. عباداتش صحیح است اما مشروعیت ندارد.
دیدگاه اول؛ انجام عبادات از سوی کودکان نابالغ مشروع است؛ البته الزامی به انجام واجبات یا ترک محرمات از سوی مولی نیست. پس در نتیجه باید بگوییم در حق ایشان، همچون مندوبات است و محرمات نیز در خصوص ایشان همچون مکروهات میباشد؛ به عبارات دیگر، احکام تکلیفی در خصوص کودکان نابالغ به سه دسته تقسیم میشود: واجبات، مستحبات که مندوبات هستند و محرمات و مکروهات که برای کودک نابالغ جزو مکروهات هستند؛ زیرا هیچگونه وجوب و یا حرمتی در حق کودکان نیست و اما در خصوص مباح، که برای این کودکان همچنان بر اباحة خود باقی است. بنابراین، تکالیف منحصر در حق ایشان در سه دسته است: مستحب، مکروه و مباح. (مدنی کاشانی، ج 1، ص55 ، سوم، 1411ق.)
دیدگاه دوم؛ عبادات در مورد کودکان صرفاً جنبة تمرینی داشته و دارای هیچ مشروعیـت یا استحبابی نیست که در این صورت کودک در قبـال انجـام عبادات، پاداش و ثوابی دریافت نمیکنـد؛ به عبارت دیگر، خطابی از طـرف مولا متوجه ایشان نیست؛ نه وجوبی است، نه مستحبی، نه تحریمی و نه تنزیهی وکودک نابالغ ممیز که برخودار از شعور و ادراک است، حال و شرایطش از این جهت شبیه حال کودک غیر ممیز است و اما خطابهایی که متوجه اولیای این کودکان است، در خصوص دستور دادن این کودکان به اقامه نماز و گرفتن روزه است قبل از این که به سن بلوغ شرعی برسند و این تنها برای تمرین است نه اینکه والدین و اولیای کودکـان به آنها دستور بدهند که نماز بخواننـد و روزه و سایر اعمال عبادی را مثلاً به خاطر مصلحتی که در نفس نماز یا آن محل عبادی دیگر وجود دارد انجام دهند، بلکه به آنها (والدین و اولیا) دستور داده شده که کودکان را امر به خواندن و اقامة نماز و گرفتن روزه و سایر اعمال عبادی کنند تا تمرین نمایند و عادت کنند که پس از رسیدن به سن بلوغ شرعی، ارائه و انجام این اعمال عبادی بر ایشان سخت و دشوار نباشد. پس اینگونه نیست که امر و دستور دادن اولیا به کودکان نابالغ جهت انجام اعمال عبادی قبل از رسیدن به بلوغ شرعی، داخل در این مسأله باشد که «إنّ الأمر بالأمر بالشیء» باشد؛ یعنی از بالا دستور گرفتهاند که به آنها دستور بدهند، کار عبادی انجام دهند.
دیدگاه سوم؛ شارع مقدس کودکان نابالغ را هم مانند افراد بالغ به این عبادات دستور داده است، اما امر و دستورش نسبت به انجام این عبادات به خاطر مصلحتی است که در خود آن عبادات برای کودک وجود دارد و به همین خاطر اگر کودکِ نابالغِ مستطیع حج به جا آورد، از حَجة الاسلام کفایت نمیکند و این نیست جز به خاطر عدم مصلحت در حج او. بلکه خداوند به ایشان دستور داده است که در خصوص کودکان نابالغ حج فقط نوعی تمرین باشد. ولی همین تمرین دارای پاداش خواهد بود. بنابراین، مستحب بر این کودکان نابالغ، همان تمرین دادن بر عبادات است.
تطبیق دیدگاههای سهگانه در خصوص وضعیت عبادات کودکان نابالغ(صبی)
در مقایسة بین دیدگاه اول و دوم، این نتیجه به دست میآیدکه: بنابر قول و دیدگاه اول، جایز است کودک نابالغ در عمل عبادیاش برای شخص دیگر اجیر شود و مزد بگیرد یا این که عمل عبادی را بدون اجرت انجام دهد تا نوعی تبرع برای او باشد؛ چرا که عمل او واجد مصلحت تامه بوده و بدون هیچگونه نقص و ایراد میباشد. نهایت امر، شارع مقدس به طور مطلق الزام را به خاطر لطف و رحمت بر ایشان و از باب رفق و امتنان به آنها از این کودکان نابالغ ساقط نموده و رفع کرده است. بنابراین، رفع تکلیف الزامی از ایشان همانند رفع، در باب حرج است. بنابراین، اگر این عمل عبادی را انجام دهد و حرج و سختی آن را تحمل کند، عملش صحیح بوده و در نزد صاحبان این قول و نظریه، عمل او مجزی میباشد و اما بنابراین قول، صحیح نیست که کودک از سوی شخص دیگری نایب گرفته شود نه با اجرت وکارمزد و نه بدون اجرت؛ زیرا عمل او فقط به حسب شکل ظاهری عبادت محسوب می شود، در حالی که روح عمل وجود ندارد. بنابراین، جایز نیست که این قبیل کودکان نابالغ برای انجام عمل عبادی اجاره شوند و نیز ذمه و دین عبادی یک میت در خصوص اعمالی که از او فوت شده و باید قضا شود، به واسطة اجاره یا نیابت یک کودک نابالغ؛ خواه با مزد باشد خواه بدون مزد، بیفایده است و صحیح نمیباشد و انجام این اعمال فوت شده توسط کودکِ نابالغ، از عهدة میت ساقط نمیشود.
ازآنچه گفتیم، وجه افتراق میان قول اول و دوم آشکار میشود و بنابر قول دوم، به طریق اولی صحیح نیست که کودک نابالغ، نایب از شخص دیگر شود؛ زیرا بنابر قول سوم، برای عمل عبادی او مصلحتِ تمرین وجود دارد و هرچند که در خود عبادتش از نمازش و روزهاش و حجش اصلاً مصلحت و ملاکی موجود نبوده است.
و اما بنا بر قول دوم، نه خطاب و نه ملاکی، حتی ملاک تمرین موجود نیست. اما تفاوت بین قول دوم وسوم در این است که بنابر قول دوم، مصلحت تمرین در متعلق امر اولیا است. پس شارع مقدس آنها را دستور داده است که نسبت به تمرین فرزندانشان اقدام کنند. بنابراین، ثواب و پاداش این تمرین، برای ایشان؛ یعنی اولیای کودک نابالغ است؛ زیرا این اعمال عبادی برای کودکانشان مستحب است و نه ربط و نه ملاک و نه خطابی برای کودکان نابالغ در شرع مقدس وارد نشده است؛ زیرا خطاب شارع مقدس به اولیای آنها بوده است و خطابی به خود کودکان در قرآن نیست. (مدنی کاشانی، سوم، 1411ق./ ج 1، ص 57).
و اما بنابر قول سوم، مراد خداوند کودکان نابالغ است، البته نه به ملاک در عبادات ایشان بلکه ملاک در عادت دادن ایشان به انجام عبادات است وگر نه نفس عبادتی که آن را انجام می دهند صرفاً صوری است و فقط شکل عبادت را دارد.(فاقد روح عبادی است)
اما دیدگاه سوم که قول و دیدگاه مختار و برگزیدة همان قول اول است در بین فقهای امامیه قول مشهور شمرده شده است. شیخ طوسی در المبسوط آورده است: «هرگاه کودک نیت روزه کند، روزة او صحیح است و روزة او روزة کامل شرعی خواهد بود. (طوسی، ج 1، ص 278، بیتا، 1387) و نیز در کتاب نهایه میفرماید: مستحب است که کودکان به روزه گرفتن وادار شوند، اگر کودک به نُه سال رسید و طاقت روزه گرفتن داشت، گر چه روزه گرفتن بر او واجب نیست. (طوسی، ص149، بیتا).
در کتاب تذکره نیز آمده است: نماز کودکان مشروعیت دارد و مشهور همین نظریه را اختیار کردهاند. (علامه حلی، ج2، ص331، اول، 1416ق.). در بخش صوم (روزه) میفرماید: هیچ خلافی بین علما، در مشروعیت روزة کودکان وجود ندارد. سپس میفرماید: قول بهتر آن است که روزة کودکان مشروعیت دارد و از نظر شرعی صحیح است و نیت روزه از طرف آنان صحیح است البته باید نیت استحباب کند. (علامه حلی، ج2، ص331، اول، 1416ق.).
محقق حلّی مینویسد: نیت کودک ممیز صحیح است و روزة او مشروعیت دارد. (محقق حلی، ج 1، ص 188، دوم، 1409ق.) شهید اول نیز در کتابهای خود مشروعیت روزة کودک را پذیرفته و آن را مستحق ثواب و پاداش دانسته است. (شهید اول، ص 26، اول، 1411ق./ شهید اول، ج1، ص 268، بیتا) صاحب حدائق نیز نیت کودک ممیز را صحیح و عبادت او را شرعی میداند. (بحرانی، ج 13، ص 53، تحقیق: محمدتقی ایروانی، بیتا).
شهید ثانی مشروعیت نماز کودک را پذیرفته و نیت او مبنی بر وجوب یا استحباب، به انتخاب خودش دانسته است. (شهید ثانی، ج1، ص57 ، اول، 1410ق.) همچنین در باب روزة کودک میفرماید: روزة کودک ممیز شرعی است، دروس نیز بر همین مطلب تصریح کرده است؛ زیرا صحت به معنای تمامیت عمل بر وفق امر شرعی است. بنابراین، مشروعیت نیز دارد. (شهید ثانی، ج2، ص102ـ 101، اول 1410ق.) البته خود شهید ثانی سپس در مشروعیت روزة کودک تردید کرده و قول بر عدم مشروعیت را بیان کرده است. (شهید ثانی، ج2، ص102ـ 101، اول 1410ق.).
فروعات فقهی حج کودکان
الف: حج ممیز
آیات فراوانی دربارة شرایط اعمال و احکام حج وجود دارد. آیات حج را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1. اصل وجوب حج؛ آلعمران: 97ـ96؛ حج: 27ـ 25
2. افعال حج؛ بقره : 125، 128، 156 و 203-196؛ فتح: 27
3. احکام و توابع؛ مائده : 2، 97ـ94؛ حج: 30ـ20؛ بقره: 128ـ126 که اطلاق برخی از آنها شامل صبی نیز میشود. (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً). (آلعمران، 97) اطلاق وجوب در این آیه علاوه بر مکلفین، شامل افراد نابالغ هم میشود و روایتی نیز بر این مطلب دلالت میکند: «الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِیعاً، کِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِم...». (حرّعاملی، ابواب وجوب حج، باب2، اول، 1409ق.) ولی اگر قائل به عدم مشروعیت عبادات صبی شویم، هیچ یک از اعمال حج بر او مستحب نیست.
اما به دلایل خاص؛ از جمله شرطیت بلوغ در وجوب تکلیفِ افراد نابالغ، از اطلاق آیه و حدیث خارج میشوند و اجماع علما و فقها مؤید این مطلب است.
فاضل هندی میگوید: «چون صبی هنوز بالغ نشده، لذا حج بر او واجب نیست و اگر حجی هم به جا آورد، از باب تمرین خواهد بود و بر این سخن دو دلیل اقامه میکند: یکی اجماع علما و دیگری روایات.» (فاضل هندی، ج5، ص72. 149، اول، 1416ق.)
مرحوم نراقی گفته است: «یکی از شرایط وجوب حج، بلوغ و عقل است. پس بر صبی حج واجب نیست.» ایشان به اجماع و حدیث رفع القلم تمسک جسته است.
شهید اول هم بر این مطلب تأکید ورزیده که چون صبی شرط وجوب حج؛ یعنی بلوغ را ندارد، پس حج بر او واجب نیست. (عاملی (شهید اول)، کتاب الدروس، ج1، ص306)
شیخ طوسی نیز گفته است: «الصبی الذی لم یبلغ، قد بیّنا أنّه لا حج علیه، و لا ینعقد». (طوسی، ج1، ص328، سوم، 1387ق.)
و در حدیث موثق از اسحاق منقول است که گفت: از حضرت امام موسی کاظم7 پرسیدم از پسر ده ساله، که حج میتواند کرد؟ فرمود: در این سن حج بکند، حَجةالاسلام بر او واجب میشود، بعد از آن که محتلم شود و همچنین اگر دختری پیش از بلوغ حج کرده باشد، بعد از آن که حایض شود و بالغ شود حجةالاسلام می کند هرگاه مستطیع باشد یا مستطیع شود. (مجلسی اول، ج8 ، ص 117، دوم، 1414ق.)
و چنانچه کودک غیر ممیز باشد در این صورت کودک در هر عملی از اعمال حج و عمره که انجام میدهد، اگر قادر به ارائه و انجام آن باشد باید انجام دهد و در مواردی که قادر نیست به شکل مستقل آن مناسک را انجام دهد، باید با یاری و کمک گرفتن از ولی خود آن عمل عبادی را به جای آورد. (کلینی، ج4، ص 276، چهارم، 1407ق.)
ب: حج صبی صحیح است.
علما بر این نظرند که حجّ صبی صحیح است و حتی گروهی ادعای اجماع کردهاند. علامة حلّی در «منتهی» و «تذکره» آورده: «احرام صبی صحیح است.» (اسدی حلی، ج10، ص54 ، اول، 1412ق.)
ملاّ احمد نراقی نیز قائل به صحت و حتی استحباب حج است. وی در مقایسة حج صبیه و صبی مینویسد:
«کان حجّ الصبیة بنفسها کحجّ الصبی مستحباً».(نراقی، ج2، ص155، اول، 1418ق.)
و نیز می گوید: کسی که دارای یکی از شرایط حج نیست ولی مانعی هم از انجام حج ندارد؛ مانند عبد مأذون و فقیر و صبیّ ممیز، مستحب است که به حج برود. روشن است که استحباب ملازم با صحّت است. وقتی عملی استحباب داشته و ثواب بر آن مترتب شود، به یقین صحیح خواهد بود. ایشان سه دلیل برای صحتِ حجّ صبی اقامه میکنند:
الف) اجماع ب) عمومات الحجّ و أفعاله فإنّها شاملة الصبی أیضاً ج) روایات. (نراقی، ج11، ص 15و157، اول، 1418ق.)
بنابراین، بر بچة ممیز مستحب است حج رفتن و حج او صحیح است.
زنی از پیامبر خدا9 دربارة حجّ صبی پرسید که آیا او میتواند حج بهجا آورد یا میتوان برای او حج انجام داد؟ حضرت فرمودند: بله و برای تو نیز پاداشی هست. (طوسی، ج2، ص147، اول، 1390ق.)
در این روایت برای مادر بچه ثواب مقرر شده و این بیانگر آن است که حجّ صبی صحیح است وگرنه ترتّب ثواب برای عمل غیر صحیح معنا ندارد. از سوی دیگر این عمل در منظر پیامبر خدا9 و با امر ایشان انجام شده است که خود دلالت بر صحت این عمل میکند، (محسن اراکی، میقات الحج، ش2، ص 197).
در روایتی تظلیل برای کودکان و زنها در حال احرام جایز شمرده شده است؛ «عن ابی عبدالله7 قال: «لَا بَأْسَ بِالْقُبَّةِ عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ وَ هُمْ مُحْرِمُونَ». (صدوق، ج2، ص226 دوم، 1404ق./ طوسی، ج5 ، ص312، چهارم، 1407ق./ حرّعاملی، اول، 1409ق./ ، ج12، باب 65).
این روایت میگوید: احرام بچه صحیح است وگرنه سؤال از تظلیل در اینجا لغو خواهد بود.
نتیجه اینکه بر صبی جایز است که احرام ببندد و حج وی مشروع و صحیح می باشد.
پ: میقات صبی
«عَنْ أَیُّوبَ أَخِی أُدَیْمٍ، قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ الله7 مِنْ أَیْنَ یُجَرَّدُ الصِّبْیَانُ؟ فَقَالَ: کَانَ أَبِی یُجَرِّدُهُمْ مِنْ فَخٍّ».(صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق.)
منقول است از ایوب بن حر، برادر ادیم بن حر،که گفت: از امام جعفر صادق7 پرسیدند: اطفال را از کجا برهنه باید کرد و جامة احرام پوشانید؟ حضرت فرمودند: پدرم اطفال را از چاه فخ که آن، در یک فرسخی مکه است از راه مدینة مشرفه برهنه میکردند و جامة احرام میپوشاندند.
زراره به نقل از امام باقر یا امام صادق8 روایتی آورده است که فرمودهاند:
«هرگاه شخصی فرزند خردسال و نا بالغ خود را به حج برد، باید به او دستور دهد که لبیک بگوید و نیت حج کند. پس اگر او به نیکی و درستی لبیک نگفت، پدرش به نیابت از او و از جانب وی لبیک بگوید و او را طواف دهد و به جایش نماز (نماز طواف) به جا آورد. عرض کردم این کودک استقلال مالی (و استطاعت) ندارد تا قربانی کند و پدر و مادرش نیز استطاعت ندارند تا برای کودک خردسالشان قربانی کنند، حکم چیست؟ حضرت فرمودند: اگر والدین استطاعت مالی ندارند که به نیابت از آنها قربانی کنند، یک روز تمام، بزرگان آنها (ولی آنها) به جایشان روزه بگیرند (که این کفایت از قربانی حج میکند) و نیز ولیّ آنها باید تمام اعمال و پرهیزها و ملاحظاتی را که یک حاجی محرم بالغ انجام میدهد، برای این کودکان کم سن و سال و نابالغ رعایت کند؛ از عدم استفاده از بوی خوش، لباسها... و اگر هم کودک خردسال صیدی را بکشد، کفاره بر عهدة ولی او می باشد.» (صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق./ صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق. ؛ موسوی عاملی، ج7، ص24، اول، 1411ق. ؛ مجلسى اول، ج8 ، ص112، دوم، 1414ق.)
ت: احرام صبی
محرم کردن طفل و بردن او برای عمره، مستحب است. بنابراین، افرادی که کودکان خود را برای زیارت همراه میبرند، اگر بخواهند آنان را محرم کنند باید کمال دقت را داشته باشند تا تمامی اعمالشان را به طور صحیح انجام دهند و با ناقص بودن اعمال مشکلی در آینده برای آنان پیش نیاید.
در شرح فروع کافی نیز در مورد احرام صبیان چنین آمده است:
«کودک ممیز خودش مُحرم میشود و تلبیه را می گوید و دوری می کند از محرمات احرام؛ مانند دیگران و انجام میدهد دیگر افعال را که به او تعلیم داده شده است به اذن ولیاش و غیر ممیز را ولیاش مُحرم می کند و تلبیه را به او امر میکند تا بگوید و دیگر افعال را تا جایی که بتواند انجام دهد ولی اگر نتوانست، ولیّ طفل، خود تلبیه را به نیابت از کودک میگوید و طواف میکند برای او و کودک را از محرمات باز میدارد». (مازندرانی، ج4، ص 571 ، شرح فروع کافی، اول، 1429ق.)
بر ولی مستحب است که کودک را حج بدهد و از محمد بن فضیل نیز روایتی است که گفت: «از ابا جعفر7 پرسیدم: دربارة کودک که چه وقت محرم میشود؟ حضرت فرمودند: هرگاه دندان شیری اش بریزد و دندان تازه و دائمی درآورد.» (صدوق، ج2، ص453، دوم، 1404ق. ؛ مجلسی اول، ج 5، ص41، دوم، 1406ق.).
و این کار همچنان که در عرف عام معمول است، در هفت سالگی اتفاق میافتد و نیز حضرت علی7 فرمودهاند: کودک در هفت سالگی دندان تازه در میآورد و در نُه سالگی سفارش و دستور به نماز میشود و در ده سالگی بستر و خوابگاهش از کودکان دیگر جدا میشود. (مجلسی دوم، ج 15، ص63 ، اول، 1406؛ ملاذالاخیار، ج 15، ص63؛ طوسی، ج9، ص183، چهارم، 1407ق). در نظـریة استحبـابِ به حج بردن کودکِ نابالـغ، اختـلاف نظر و آراء وجود دارد؛ شاید سرمنشأ این اختلاف نظریه آن است که لفظ احرام در برخی از روایات با حرف جر «ب» که برای متعدّی کردن فعل لازم است، آمده و در برخی دیگر از روایات این لفظ با حرف جر «عن» به کار رفته است؛ مثلاً در برخی روایات آمده است: «یحرم عنه»، که مقصود و مراد از آن، این است که ولی کودک به جای او و به نیابت از او مُحرم شود و در برخی روایات عبارت «یحرم به» آوردهاند؛ یعنی به خودِ کودک آموزش داده شود تا با تلقین و آموزشِ ولیّ احرام ببندد و برای این احرام بستن به شکل مطلق، حد و حدودی وجود دارد، در غیر این صورت، باید خودِ ولی به نیابت از کودک خردسال احرام ببندد. (مدنی کاشانی، ج1، ص32 سوم،1411ق.).
خلاصة بحث در اینجا این شد که مسلماً بعد از رسیدن به سن اثغار (سن ریزش دندان شیری) کودک خردسال خودش قادر به احرام بستنِ خود است؛ هر چند که این احرام بستن، به تلقین و آموزش ولی باشد و در سن قبل از اثغار (یعنی قبل از هفت سال) بنا به فرمایش امام علی7 در اغلب موارد خودش قادر به احرام بستن خودش نیست، پس ولی کودک یا نایب او، به نیابت از کودک خردسال احرام میبندد. (مدنی کاشانی، ج1، ص32 سوم،1411ق.).
چ: طـواف
ولیّ طفل باید کودک را طواف دهد. یکی از شرایط صحتِ طواف، وضو داشتن است. پس، هرگاه ولی خواست بچه را طواف دهد، صورت وضویی به بچه بدهد و او را به طواف وادارد که خود بچه طواف کند، هر چند واداشتن بر راه رفتن باشد؛ یعنی بچه را امر به طواف کند و به آن وادارد، هرچند به عنوان راه رفتن باشد؛ یعنی یک وقت بچه را امر به طواف میکند و میگوید: طواف کن، در صورتیکه بچه معنای طواف را میفهمد تا خودش طواف کند و یک وقت بچه را امر می کند به راه رفتن و میگوید راه برو، در صورتی که بچه معنای طواف را نمیفهمد. خلاصه اینکه لااقل او را وادارد به راه رفتن که صورت طواف است. تا به این عنوان او را حرکت دهد برای طواف؛ زیرا بچه بدون تحریکِ ولی، حرکت برای طواف نمیکند و این مقدار که صورت طواف باشد کفایت میکند و دیگر لازم نیست ملاحظة سایر کیفیات طواف را برای بچه بکند، همانطور که صورت وضو دادن برای بچه کفایت میکند و لازم نیست سایر خصوصیات و کیفیات وضو را برای او ملاحظه کند؛ زیرا بچه بدون تحریک ولی حرکت نمیکند و یا اینکه براند بچه را و این دو گونه است:
1. عقب بچه را بگیرد و طوافش دهد.
2. سوار بر مرکبش کند و آن را براند یا اینکه بچه را بکشد و این هم دو نوع است:
الف) دست بچه را بگیرد و بکشد و طوافش دهد.
ب) سوار بر مرکبش کند و طواف دهد و یا برایش نایب بگیرد و یا خودِ ولیّ به نیابت از بچه طواف کند. (قاروبی تبریزی، ج6 ، ص19، اول، 1409ق.).
در حال طواف باید بدن و لباس کودک پاک باشد.
اگر بچههای کوچک در حال طواف یا سعی به خواب روند و یا در قنداقة خود بول کنند، حج آنها صحیح است. در طواف دادن کودک به طواف واجب، مراعات طهارت از حدث و خبث اعتبار ندارد، لیکن همانطورکه در مناسک آمده، وقتی که میخواهند طفل را طواف دهند واجب است او را وضو دهند.(تبریزی، استفتائات جدید حج، ص14)
پرسشی که در اینجا پیش میآید این است: آیا کسیکه طفل را طواف میدهد، باید اول طواف او را انجام دهد و بعد طواف خودش را یا با هم نیز میشود؛ یعنی تداخل؟
آقا یا خانمیکه حج بهجا میآورد، هنگام احرام، هم برای خود نیت میکند هم برای بچه و لازم نیست بهطور مستقل برای بچه باشد و بعد خودش محرم شود و یا اول خودش محرم شود و بعد بچه را محرم کند. همینکه بچه همراه اوست و نیتش هم نیتِ دوگانه و نیتِ تداخلی، میگوییم این حجِّ با نیت، هم حج خودش میشود هم حج بچهاش و میتواند بچه را محرم کند. البته محرم تداخلی؛ یعنی در حال واحد، هم خودش محرم میشود و هم بچه را محرم میکند و این طواف، طوافِ تداخلی است.
از روایات هم که فرمودهاند: «میتوانی بچهات را محرم کنی» به خوبی استفاده میشود در حالیکه خودت محرم میشوی، بچهات هم همراهت محرم شود و فقط نیت کند.
ختنه در مردان یکی از شرایط صحت طواف است و همچنین است پسر بچة نابالغ؛ خواه ممیز باشد، یعنی خوب و بد را تشخیص دهد و خود محرم شود یا غیر ممیزکه به خاطر کوچکی او را محرم کنند.
امام خمینی در این مورد چنین میفرمایند: «طواف کننده باید ختنه شده باشد و احتیاط آن است که اطفال نیز آن را رعایت کنند. بنابراین، اگر طفل ختنه نشدهای به امر ولی خود محرم شود و یا ولی او محرمش کند، احرامش صحیح است ولی طوافش بنا بر احتیاط صحیح نیست. پس اگر به احرام حج محرم شده، بنا بر احتیاط زنها بر او حراماند وقتی حلال میشوند که طواف نساء را ختنه شده انجام دهد و یا شخص را برای طوافش نایب بگیرد و اگر طفلی ختنه شده به دنیا آمده باشد طوافش صحیح است. (خمینی، روح الله، ج2، ص227، چهارم،1403ق.).
ح: نماز طواف
در صورتی که سن بچه کمتر از شش سال باشد ولی دو رکعت نماز طواف را عوض بچه بخواند و اگر سن بچه شش سال و بیشتر بود، به خودِ بچه امر کند که نماز را بخواند و چون در این صورت قدرت بر انجام نماز را دارد و فقها گفتهاند مستحب است بچة شش ساله را تمرین بر نماز دهند و اگر بچه کمتر از شش ساله را امر کند بر اینکه صورت نمازی را بهجا آورد، گرچه بدون نیت باشد، نیکوست. (قاروبی تبریزی، ج6، ص19، اول، 1409ق.).
آیت الله فاضل: در اعمالی که نیاز به وضو دارد، احتیاطاً طفل را وضو بدهد و خودش هم وضو بگیرد. (همان.)
خ: طواف نساء
از اعمال و مناسک مهم در حج، طواف نساء است. اهمیت آن به قدری است که در صورت بهجا نیاوردن، حاجی دیگر نمیتواند ازدواج کند و اگر همسر داشته باشد، همسرش بر او حرام خواهد شد و تا زمانیکه آن را به جا نیاورد این حکم همچنان باقی خواهد ماند.
در این میان، آنچه مهم است حجّ صبی است. با این که انجام اعمال حج بر صبی مستحب است، آیا طواف نساء بر او واجب است؟ و آیا او نیز همچون افراد بالغ، باید تمام اعمال حج را انجام دهد؟
در مورد وجوب طواف نساء بر صبی، همة علما (غیر از یک نفر) اتفاق نظر دارند.
شهید اول در دروس گفته است: «طواف نساء واجب است ولی با ترک آن حج باطل نمیشود اما زن هم بر او حلال نمیگردد و حکم خصی و خنثی و صبی نیز چنین است؛ «وَ یلزم به الصبی الممیز، و یطوف الولی بغیر الممیز، و لو ترکاه وجب قضاؤه کما یجب على غیرهما، و یحرم علیهما النساء بعد البلوغ و یمنعان من الاستمتاع بالحلائل قبل البلوغ». (شهید اول، ج1، ص404، دوم، 1417 ق. / سبحانی، ج5، ص 315، اول، 1424ق.)
صاحب جواهر می نویسد: عدهای تصریح کردهاند اگر صبی طواف نساء را ترک کند، زن بر او بعد از بلوغش حرام خواهد شد؛ چرا که احرام بستن سبب حرمت زنان میشود و این حکمی وضعی است و احکام وضعیه تنها اختصاص به مکلفین ندارد بلکه شامل غیرمکلفین هم میشود، پس همانطورکه احرام سبب حرمت میشود، طواف نساء نیز سبب حلّیت میگردد. ایشان در ادامه چنین توضیح میدهند. حدیث رفع تنها حکم تکلیفی را برمیدارد و کار به حکم وضعی ندارد. همچنین حرمت نساء از آثار حکم وضعی ترک طواف النساء است، لذا رفع نمیشود. (نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام، ج 19، ص 260، بیتا.).
ایشان نظر نهایی خود را اینگونه بیان میکند: «و کیف کان فهو أی طواف النساء لازم للرجال و النساء و الصبیان و الخصیان و الخناثى بلا خلاف معتد به أجده فیه...». (نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام، ج 19، ص410، بیتا.)
اما در میان فقهای معاصر تنها مرحوم آیت الله خویی به مخالفت برخاسته و قول عدم وجوب طواف نساء بر صبی را ترجیح داده است. ایشان میگوید: ظاهر آن است که با ترک طواف نساء زن بر او حرام نمیشود؛ زیرا دو نوع حکم بر احرام بار میشود:
1. حکم وضعی؛ مانند بطلان عقد در حال احرام: از شرایط عقد آن است که در حال احرام عقد بسته نشود، لذا از این جهت فرقی میان بالغ و غیربالغ وجود ندارد؛ زیرا احکام وضعیه تنها به بالغین اختصاص ندارد پس اگر صبی در حال احرام عقد نکاح ببندد صحیح نخواهد بود.
2. حکم تکلیفی؛ مانند ترک تقبیل و ترک لمس با شهوت: اینها احکام تکلیفی محض هستند و این نوع احکام از آغاز در حق صبی ثابت نیست تا اینکه گفته شود با طواف نساء این محذورات نیز برطرف میشود؛ چون شرط حکم تکلیفی بلوغ است. پس، وقتی محرم مکلف نباشد در واقع چیزی بر او حرام نخواهد بود. پس وی میتواند مرتکب آنها شود. بنابراین، حرمت ترک طواف نساء، از احکام مختص بالغین بوده، لذا صبی با ترک آن حجش صحیح است و زن بر او حرام نمیشود. (خویی، ج 29، ص 361، اول، 1418ق.)
بنابراین، اگر کودک ممیز اعمال حج را انجام دهد ولی سهواً یا جهلاً طواف نساء را به جا نیاورد و آنگاه بخواهد بعد از بلوغ ازدواج کند، زنان بر او حلال نبوده و حتی عقد کردن آنها نیز حلال نیست مگر اینکه خود یا نایبش انجام دهد. (موسوی شاهرودی، ج1، سوم، 1428ق.).
د: قربانی کردن برای بچه
معاویة بن عمار از ابو عبدالله7 نقل کرده که فرمود: «حضرت سیدالساجدین7 چاقو را به دست کودک میدادند و دست خود را بر بالای دست کودک گذاشته و حیوان را سر میبریدند.» (صدوق، ج2، ص434 دوم، 1404ق.).
و نقل است در موثق، از سماعه که گفت: «از آن حضرت در مورد شخصی پرسیدم که غلامان خود را امر کند که حج تمتع کنند. حضرت فرمودند: بر او لازم است که هدی به ایشان دهد تا بکشند. عرض کردم: به ایشان دراهم داد که گوسفند بخرند و بکشند؛ بعضی قربانی کردند و بعضی زر را نگاه داشتند و روزه گرفتند. حضرت فرمودند: از ایشان روزه مجزی است و اگر همه را بدل از هدی میفرمود که روزه بگیرند، از ایشان مجزی بود و از آخر حدیث ظاهر شد که به هدی بر سبیل استحباب است و در موثق کالصحیح و قوی کالصحیح علی بن ابی حمزه امر به ذبح از ایشان شده است و بر سبیل استحباب مؤکد است و احوط آن است که قربانی را ترک نکنند.» (علامه حلی، محقق: مجمع البحوث الاسلامیه الفقه، ج10، ص58 ، اول، 1412ق./ مجلسی اول، ج 5، ص41، دوم، 1406ق.)
گوسفند قربانی بر عهدة ولی طفل است.آیت الله فاضل: اگر تمکن نداشت از طرف طفل روزه بگیرد؛ چنانچه خود ولی نیز حج تمتع انجام داده و فقط تمکن از یک قربانی دارد آن را برای طفل قربانی کند... (مناسک محشی، پاورقی، ص28)
بنابراین، هزینة قربانی کودک بر عهدة ولی اوست ولی این حکم برای کودکی که بدون اجازه و اذن ولی خود به حج رفته، شامل نمیشود.
ذ: بلوغ جنسی قبل از احدالموقفین
در برخی روایات، در خصوص عبد و مملوک آمده است: اگر قبل از وقوف به مشعر یا عرفات آزاد شود، در این صورت حج او کفایت از حجّةالاسلام کرده و لازم نیست بعداً حَجّةالاسلام به جا آورد.
«دربارة بندهای که در روز عرفه آزاد میگردد، حکم چیست؟ حضرت فرمود: هرگاه یکی از دو موقف را درک کند، حج را درک کرده است.» (حرّعاملی، ج11، ص52 ، چاپ اول، 1409ق./ حرّعاملی، ج5 ، ص19، اول، 1412ق./ مجلسی اول، ج 5 ، ص37، دوم، 1406ق.)
و نیز در روایتی به طور مطلق بیان شده است: اگر کسی مشعر را درک کند، حج را درک کرده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ الله7 مَنْ أَدْرَکَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَکَ الْحَجَّ». (بروجردی (بحرالعلوم)، ج1، ص188، اول، 1427ق./ حرّعاملی، ج14، ص42 ، چاپ اول، 1409ق.)
در اینجا این سؤال به ذهن میرسدکه اگر صبی نیز همچون مملوک، قبل از احدالموقفین بالغ شود، آیا حج وی کفایت از حَجةالاسلام میکند (با توجه به اینکه حج او هنگام شروع، ندبی بوده است) و آیا «مَنْ أَدْرَکَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَکَ الْحَجَّ...» شامل صبی میشود و میتوان صبی را به مملوک ملحق کرد و از مملوک الغاء خصوصیت نمود و حکم مملوک را بر صبی نیز جاری ساخت؟
فقها در این مسأله با هم همداستان نیستند و چند قول از سوی آنان مطرح شده است عدهای چنین حجی را کافی می دانند. گروهی نیز راه احتیاط را پیش گرفته و قائل به اعادة حج گشتهاند و گروه سوم در تردید ماندهاند.
مرحوم علامة حلی در تحریرالاحکام بعد از مشروط کردن احرام صبی به اذن ولی میگوید اگر او قبل از احدالموقفین کامل و بالغ گردد این حج وی کفایت از حجةالاسلام میکند (علامه حلی، ج1، ص125، محقق: بهادری، 1378) و در تذکره نیز بر این امر تأکید کرده است. (علامه حلی، ج7، ص421، چاپ اول،1416ق.)
شیخ طوسی، صاحب جواهر، شهید اول، حکیم و نیز امام راحل5 همین قول را پذیرفته و تصریح کردهاندکه بلوغ قبل از احدالموقفین سبب اجزای حج صبی است و کفایت از حَجةالاسلام میکند و وجوب حجةالاسلام از ذمه و عهدة وی برداشته میشود. (طوسی، ج1، ص 297، 1387ش./ نجفی، جواهرالکلام، ج7، ص234، بیتا./ طباطبایی، ج10، ص29، مستمسک عروة الوثقی، بیتا./ خمینی، روح الله، ج1، ص348، چهارم،1403ق.) اما گروهی دچار تردید شده نتوانستهاند موضوع مشخصی اتخاذ کنند. شهید ثانی میگوید این که حج چنین فردی کفایت از حجةالاسلام کند محل تردید است. (شهید ثانی، ج 2، ص 123، اول، 1413ق.) همچنین مرحوم علامه در منتهی، ادعای تردید کرده گرچه در نهایت قول اجزاء را پذیرفته است. (علامه حلی، ج10، ص59 ، محقق: مجمع البحوث الاسلامیه الفقه، بیتا.) گروهی دیگر قائل به احتیاط شده و اعادة آن را لازم دانستهاند.
صاحب ریاض میگوید: حجت و دلیلی که قابل اعتنا باشد نیافتم. پس احوط آن است که بعد از استطاعت اعاده کند. (طباطبایی، ج 6 ، ص 22، اول، 1412ق.) نراقی نیز میگوید احوط بلکه اظهر آن است که اعاده نماید. (نراقی، ج 11، ص 22، اول، 1418ق.) حکیم هم بعداز این که به جواب از ادله اجزاء پرداخته، گفته است: احوط بلکه قول قوی آن است که بعد از مستطیع شدن اعاده کرده دوباره حج بجا آورد. (طباطبایی، ج10، ص29، مستمسک عروة الوثقی، بیتا.)
دلایل قول به اجزاء و کفایت
کسانیکه حج چنین فردی را مجزی میدانند و قائل شدهاند که حج وجوبی از گردن وی ساقط میشود به دلایل ذیل تمسک کردهاند:
1. روایاتی را که در خصوص عبد و مملوک وارد شده، الغای خصوصیت کرده، آن را سرایت به هر فردی میدهند که قبل از احدالموقفین کامل میشود. (نجفی، جواهرالکلام، ج17، ص230، بیتا.) به این صورت که ملاک در اجزای کمال قبل از رسیدن به احدالموقفین است و فرقی نمیکند که این کمال با بلوغ حاصل شود یا با عتق و حریت، لذا صبی را نیز شامل شده و حج او مجزی از حجةالاسلام خواهد بود. (طباطبایی، ج10، ص29؛ مستمسک عروة الوثقی، بیتا ؛ خویی، ج26، ص32، اول، 1418ق.)
2. اطلاق روایت «مَنْ أَدْرَکَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَکَ الْحَجَّ» شامل صبی نیز میشود. (نجفی، جواهرالکلام، ج17، ص230، بیتا.)
3. بر اجزای چنین حجی اجماع شده است؛ علامه در تذکره ادعای اجماع نموده، گوید:
«هرگاه کودک نابالغ قبل از وقوف به مشعر به بلوغ رسد و در آنجا وقوف کند یا در عرفه، در حالی که آزاد شده است و بقیة ارکان حجش را انجام داده باشد، در این صورت حجش کفایت از حجةالاسلام میکند.» (حلی، ج7، ص38، چاپ اول، 1416ق./ فرطوسی حویزی، ص59 ، دوم، 1416ق.)
4. همانطورکه اگر صبی بعد از نماز ظهر بالغ شود، اقوی این است که اعاده بر او واجب نیست، در حج نیز اینگونه است و همانگونه که ماهیت نماز ظهر قبل از بلوغ یکسان است، در حج نیز چنین است. ماهیت حج ندبی صبی قبل از بلوغ با حج واجب او بعد از بلوغ فرقی با هم ندارد و این که گفته شده: مستحب، مجزی از واجب نیست، در جایی است که این دو، از لحاظ ماهیت با هم متفاوت باشند. (طباطبایی، ج2، ص455، مستمسک عروة الوثقی، بیتا.)
5 . قول به اجزاء، فتوایی است که مشهور به آن قائل شده است. (شهید ثانی، ج2، ص124، اول،1413ق.).
نتیجهگیری
هرچند در بین اعمال عبادی کودکان، به نماز و روزه بیشتر توجه شده و سیرة پیامبر9 و اهل بیت: خود شاهدی بر این مدعاست اما حج کودکان مسألهای است که کمتر به آن توجه شده است.
با این حال، در خصوص حج کودک سه دیدگاه وجود دارد:
الف) عبادات کودک مشروعیت دارد.
ب) عبادات کودک حالت تمرینی دارد.
ج) عبادات کودک صحیح است، اما مشروعیت ندارد.
با توجه به استدلالهای مطرح شده، نظریة مشهور فقهای شیعه، مبنی بر مشروعیت داشتن عبادات کودکان و ثبوت استحباب شرعی برای این عبادات، قابل قبول است؛ زیرا:
1. عمومات و اطلاقات تکلیف شامل کسانی که به حد بلوغ نرسیدهاند نیز میشود و تخصص یا تقییدی در این عمومات و اطلاقات نسبت به بالغین ثابت نیست، البته تخصص در تکالیفِ الزامی نسبت به بالغین وجود دارد اما تکالیف استحبابی مختص به بالغین نبوده و کودکان را نیز شامل میشود.
2. عمومات و اطلاقات غیر تکلیفی و مواردی که دلالت بر ترتب ثواب دارند و مواردی که مستقیماً دلالت بر امر کردن کودکان به نماز و روزه دارند و... تأیید میکند که عبادات کودکان دارای امر شرعی بوده و مشروعیت و استحباب برای آن ثابت است.
3. برخی روایات مستقیماً به مشروعیت و استحباب عبادات کودک اشاره دارند. این دسته روایات و روایات دیگری که مستقیماً در آنها به کودک اشاره شده و گونهای قویتر و محکمتر مشروعیت عبادات کودک را ثابت میکنند؛ زیرا این دسته از روایات دقیقاً به موضوع کودک پرداخته و در همین رابطه صادر شده و در آنها نیاز به اثبات تخصص یا عدم تخصص به بالغین مانند موارد قبلی نیست؛ از جمله این روایات روایت جواز امامت جماعت کودک و نیز امر به اتیان نماز و روزه دربارة کودکان میباشد.
4. پذیرفته شدن عبادات کودکان و مشروعیت آنها مطابق با قاعدة لطف و مورد پذیرش عقل بوده و برعکس پذیرفته نشدن و عدم مشروعیت خلاف لطف و امتنان است و مستلزم این است که سعی و تلاش کودکان ضایع شده و آنها هیچ پاداشی در این باره دریافت نکنند این مطالب نیز خلاف صریح آیات قرآن و روایات میباشند.
5 . همانگونه که برخی امور حقوقی کودک؛ مانند صدقه، هبه، وقف و... در مورد کودکان پذیرفته شده و صحیح واقع میشود، میتوان گفت با توجه به دلالت دلایل ذکر شده، عبادات کودکان نیز مورد قبول واقع شده و مشروعیت دارد. قطعاً مکروهات نیز همچون مستحبات از عهدة کودک نابالغ ساقط نمیشود. پس در خصوص او نیز همچون افراد بالغ اعمال مکروه مکروه است، مگر اینکه موردی وجود داشته باشدکه دلیل کراهتش فقط و فقط ویژة افراد بالغ است؛ مثل عشقبازی و ملاعبه با همسر در حالت روزهداری به خاطر ترس از انزال، که این مورد کراهتی، حکمش فقط اختصاص به افراد بالغ دارد و کودک نا بالغ را شامل نمیشود.
6 . درخصوص حاجی نمودن کودک، باید گفت که استحباب حاجی نمودن او ثابت نشده است اما به نیت رجا جایز است و چنانچه ولیّ کودک میتواند قربانی کند یا روزه بگیرد، حاجی نمودن طفل مستحب است.
7. در خصوص بلوغ جنسی کودک قبل از احدالموقفین و اینکه آیا حج وی کفایت از حَجّةالاسلام وی می کند یا خیر، نیز با بررسی آرای فقهای متقدم، متأخر و معاصر امامیه و روایات و احادیث وارده در این خصوص، این نتیجه حاصل شدکه در این مسأله میان فقها اتفاق وجود ندارد؛ چرا که گروهی از ایشان چنین حجی را کافی میدانند؛ مانند شیخ طوسی و صاحب جواهر. گروه دیگری چون علامه حلی نیز راه احتیاط را پیش گرفتهاند و قائل به اعادة حج شدهاند و گروه سوم، نظیر شهید ثانی در تردید ماندهاند و هریک برای این قول و نظر خود، دلایلی را آوردهاند که بهطور مفصل در فصل چهارم این نوشتار به آن پردختهایم. فقط آنچه سبب تردید شده، این است که احرام صبی، امری ندبی و مستحبی است. بنابراین، نمیتواند تبدیل به فرض واجب شود.
8 . در خصوص احرام کودک باید گفت که محرم نمودن طفل و بردن او به عمره، امری مستحب است ولی واجب نمیباشد. درخصوص احرام اثغار (کودکان زیر هفت سال) چنانچه کودک بتواند خودش احرام ببندد، خود این کار را انجام میدهد و در غیر این صورت، ولیّ کودک مکلف است که او را احرام ببندد. اما در خصوص احرام طفل ممیّز ، با بررسی روایات وارده، این نتیجه حاصل شد که برای کودک ممیز مستحب است که در عمرة مفرده، احرام ببندد و عمرة او صحیح است اما بعد از آنکه طفل محرم شد یا او را محرم کردند، باید ولیّ او، او را از محرمات احرام بازدارد و اگر ممیز نیست خود ولی او را از محرمات حفظ کند.