نوع مقاله : اماکن و آثار
نویسندگان
کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی / دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
محراب شریف نبوی:
محراب، از نظر واژگانی، به معنای صدر مجلس و مکانی رفیع و بلند در خانه است، (لسان العرب مادة «حرب»). معنای اصطلاحی آن را نیز از دومین معنای واژگانی آن گرفتهاند.
محراب در اصطلاح به معنای مکان ویژه در مسجد است که به ایستادن امام جماعت در هنگام نماز اختصاص یافته است.
در زمان پیامبر گرامی اسلام9 محراب سازهای نداشت که آن را از دیگر اجزای مسجد متمایز کند، بلکه هر مکانی را که حضرت به طور مداوم برای نماز در آنجا میایستاد و مسلمانان به ایشان اقتدا میکردند، میتوان به عنوان محراب دانست و دربارة آن چنین گفت: این مکان، محراب پیامبرخدا9 یا محراب شریف نبوی است.[1]
طبق این تعریف از محراب، پیامبر گرامی9 در مسجد شریف نبوی سه محراب داشتند:
محراب نخست؛ همان محرابی است که پیامبر9 به جانب بیت المقدس به نماز میایستادنـد و مسلمانان به ایشان اقتدا میکردند. بخاری در صحیح از براء بن عازب نقل کرده است که:
«کَانَ رَسُولُ اللهِ ـ صَلّى اللهُ عَلَیهِ] وَ آلِهِ[ وسلّم ـ صَلَّى نَحْوَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ سِتَّةَ عَشَرَ أَوْ سَبْعَةَ عَشَرَ شَهْرًا ، وَکَان رَسُولُ الله ـ صلّى الله عَلَیهِ] وَ آلِهِ[ وسلّم ـ یُحِبُّ أَنْ یُوَجَّهَ إِلَى الْکَعْبَةِ، فَأَنْزَلَ اللهُ (قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِى السَّمَاءِ) (بقره : 144) فَتَوَجَّهَ نَحْوَ الْکَعْبَةِ...» [2]
«پیامبر گرامی اسلام9 شانزده یا هفده ماه به سمت بیت المقدس نماز گزارد، در حالی که ایشان دوست داشت به سمت کعبه نماز بخواند. خداوند نیز این آیه را نازل کرد: «پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن!» بعد از آن پیامبر9 رو به سوی کعبه نماز خواند.»
این محراب به اندازة محراب کنونی، کانون توجه مسلمانان قرار نگرفت و مکان آن را با هیچگونه علامتی تعیین نکردند. بهترین دلیلی که میتوان برای استناد به مکان این محراب از آن استفاده کرد، روایت ابن زباله به نقل از ابو هریره است:
«کانت قِبْلَة النبی ـ صَلّى اللهُ عَلَیهِ] وَ آلِهِ[ وسلّم ـ الشام، وکان مصلاَّه الذی یصلِّی فیه بالناس إلى الشام فی مسجده؛ أن تضع موضع الأسطوان المخلَّق الیوم خلف ظهرک، ثم تمشی إلى الشام، حتى إذا کنت یمنى باب آل عثمان کانت قِبْلَته ذلک الموضع». (ابن زباله، ص 86 ، اول، 1424ق./ سمهودی، ج2، ص85 ، اول، 1422ق. )
«قبلة پیامبر9 به سوی شام بود و محل نماز خواندن ایشان برای مردم در مسجد (به سوی شام) اینگونه تعیین میشود که اگر اکنون پشت به ستون مخلّقه بایستی و به سمت شام حرکت کنی تا به سمت راست باب آل عثمان برسی، همانجا محل نماز خواندن و محراب ایشان بوده است.»
تعبیر مطری از محل محراب اینگونه است: «به سمت شام، تا آنجا پیش میروی که در موازات باب عثمان، معروف به باب جبرئیل7 برسی و در حالی که هنوز در صحن مسجد هستی، این باب در شانة راست تو قرار گیرد، محراب پیامبر9 در همان مکان واقع شده است.» (مطری ، ص 88 ، قرن هشتم) اما همانطور که آشکار است این تعیینِ محلِ محراب تقریبی است.
مطری با اطمینان میگوید: «منظور از ستون مخلّقه در روایتِ سابق از ابو هریره همان ستون عایشه است.» (همان.) سمهودی نیز به قرینة نظر مطری، در خصوص اعطای صفتِ مخلّقه به این ستون در روایت ابو هریره ـ که پیشتر از آن یاد کردیم ـ نظر ابن زباله را معتبر دانسته است.
ابن زباله در این باره میگوید: «پیامبر9 بین سیزده تا نوزده روز بعد از تغییر قبله، نمازهای واجب خود را در کنار همین ستون میخواند و سپس به محل نماز خواندنشان که در موازات (در حوالی) محراب واقع شده، پیش آمد.» (ابن زباله، ص86 ، اول، 1424ق.). اما سمهودی دوباره از نظر خویش بازگشت و از علما روایت را نقل میکند که در آن تأکید شده، منظور از ستون مخلّقه ـ به طور مطلق ـ همان ستونی است که نزدیک محراب کنونی پیامبر9 واقع شده است و اکنون به عنوان اسم عَلَمی برای مصلاّی شریفِ ایشان معروف شده است. حال اگرچه برای ستون عایشه نام مخلّقه را بهکار بردهاند اما این نامگذاری، کلی و عمومی نیست.
سمهودی میگوید: «تا پیش از مطری سابقه نداشت که کسی ستون عایشه را به اسم مخلّقه بنامد، اما بعد از وی، دیگران نیز به پیروی از او، این کار را کردند، تا آنجا که این ستون با این نام مشهور شد. ظاهراً هنگامی که به طور مطلق سخن از مخلّقه برود، معنای علم آن؛ یعنی مصلای شریف نبوی مدّ نظر است. همانطورکه مالک میگوید: بهترین مکان خواندن نمازهای نافله در مسجد رسول الله9 مصلای ایشان است؛ یعنی همان جایی که ستون مخلّقه واقع شده است».
اما بسیاری از مورّخان و پژوهشگران ستون مخلقه را در روایتی که ابن زباله به نقل از ابوهریره نقل کرده، همان ستون عایشه میدانند؛ به همین سبب تعیینِ محلِ محرابی که پیامبر9 در آن به سمت بیت المقدس نماز میخوانده، با نظر سمهودی در این خصوص در تعارض است. در ادامه و در هنگام سخن از ستونها، نظر سمهودی، (بَرْزَنْجی، ص143، بیتا.). را نقل خواهیم کرد و خواهیم گفت که نظر وی خالی از اشکال نیست.
بر اساس توضیحات مطری، منظور از باب عثمان، همان باب جبرئیل است و آن، در موازات دری است که اکنون به باب جبرئیل معروف شده است. (مطری ، ص104، قرن هشتم) مراغی گوید: این در، هنگام ساخت دیوار شرقی مسجد شریف نبوی، به مقابل باب اول منتقل شد و از جهتِ محلِ اصلی خود منحرف نشده است. (المراغی، ص118 ، 1401ق.)
ذهبی نوشته است: «هنگامیکه قبله جا به جا شد، دیوار قبلة نخست، در محل اهل صفّه باقی ماند» (سمهودی، تحقیق: قاسم السامرائی، ج2، ص85 ، اول، 1422ق.). پس از آن پیامبر9 نزد ستونی رفتکه به ستون عایشه معروف شد و سیزده تا نوزده روز درآنجا نماز گزارد. (ابن زباله، ص86 ، اول، 1424ق.) این محل همان محراب دوم از مجموعه محرابهای پیامبر9 است.
بهخلاف آنچه از سخن ابن نجار میفهمیم؛ که «پیامبر9 پشت به آن ستون میایستاد» (ابن نجار بغدادی، ص169، اول، 1417ق.)، میتوان گفت که ایشان در هنگام خواندن نماز، بهگونهای میایستادند که این ستون به عنوان یک پوشش یا پرده در مقابلشان قرار گیرد. البته سمهودی مینویسد: «منظور از سخن ابن نجار این بوده که آن حضرت به هنگام نشستن در آن مکان، به ستون تکیه میداده نه آنکه هنگام خواندنِ نماز پشت به این ستون میایستاده است!»
این محراب نیز مانند محراب اول، بنای خاص یا نشانهای، به جز ستون عایشه، نداشته تا موقعیت دقیق آن را مشخص کند. این ستون نیز اکنون در وسط روضة شریفه قرار گرفته و سومین ستون از منبر، سومین ستون از سمت قبر شریف و همچنین سومین ستون از سمت قبله است که روی آن نوشته شده: «هذه أسطوانة السیدة عائشة».
بعد از گذشت سیزده تا نوزده روزی که پیامبر9 روبهروی ستون عایشه نماز خواند، به محل نماز خواندن خود که اکنون به عنوان محراب شناخته میشود، آمدند. این مکان در نزدیکی ستون مخلّقه قرار گرفته است. بین این محل و منبر شریف نبوی ده ذراع و یک وجب فاصله است. فاصلة آن تا اتاق شریف پیامبر9 سی و هشت ذراع است. بین این محراب، به عنوان سومین محراب از محرابهای ایشان و دیوار قبله نیز محل عبور عابرین پیاده است.
این محراب در عصر پیامبرخدا9 نیز سازهای نداشت که آن را از دیگر اجزای مسجد متمایز کند، اما پیامبر9 تا هنگام رحلت، همواره مداومت داشتند که در این مکان ایستاده و امام جماعت مسلمانان باشند و دیوار مسجد نبوی مانند پوشش یا پرده استفاده میشود.»[3]
در طول مدت حیات رسول الله9 و ابو بکر شرایط بر همین منوال پیش رفت و در زمان خلیفة دوم، مسجد شریف نبوی از سه جهتِ غربی، شمالی و جنوبی توسعه یافت. در پی این توسعه دیوار جنوبی مسجد ویران شد و تقریباً به میزان ده ذراع یا یک رواق کامل به سمت قبله توسعه پیدا کرد. (سمهودی، ج2، ص239، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)[4]
با انجام این توسعه، امام جماعت در رواق جدید و جلوتر از محراب شریف نبوی نماز میخواند. هنگامی که مسجد شریف نبوی در زمان خلیفة سوم، به سمت قبله توسعه یافت، فاصلة میانِ محلِ نمازِ امامِ جماعت در توسعه جدید و محراب شریف نبوی هجده ذراع (حدود نه متر) شد. (صالح لمعی مصطفى، ص65 ، 1981م.)
منبر شریف نبوی نیز در طول این مدت در محل خویش باقی مانده و به اجماع همة مسلمانان هیچ تغییری نکرده است.
در زمان ولید بن عبد الملک، مسجد شریف نبوی از سه جهتِ شرقی، غربی و شمالی توسعه یافت و محراب عثمان در محل خود در سمت جنوب باقی ماند. اما طبق گفتة مورخان، (سمهودی، ج2، ص277 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.). در این توسعه و برای نخستین بار محراب مجوّف[5] احداث شد. عمر بن عبد العزیز بزرگان و سرشناسان مدینه را فراخواند و به آنان گفت: «بیایید و در ساخت قبلة خود حضور داشته باشید تا بعدها نگویید که عمر قبلة ما را تغییر داد. بدین ترتیب عمر هر سنگی که از منبر بر میداشت به جای آن سنگ دیگری میگذاشت» (ابن زباله، ص120، اول، 1424ق. / سمهودی، تحقیق: قاسم السامرائی، ج2، ص271، اول، 1422ق.) تا اینکه ساخت منبر به پایان رسید. از آن پس محراب شریف نبوی با بنایی اسطوانهای شکل و توخالی[6] که امام جماعت برای نماز در آن میایستاد، شناخته شد تا این که معنای نخست آن کاملاً فراموش شد یا به فراموشی گرایید.[7]
برخی از تاریخ نگاران؛ از جمله البرزنجی، (ص51). ابراهیم پاشا، (ص 468)[8] (صبری پاشا، ج3، ص199، اول، 1890). محمد الیاس، (محمد إلیاس، ص104، 1418) و... تصور میکردند محرابی که عمر بن عبد العزیز در طرح توسعة خود احداث کرده، در همان محلی احداث شده که مقام پیامبرخدا9 بوده است. اما در واقع عمربن عبد العزیز این محراب را در محل مصلای عثمان بنا کرد نه در مصلای پیامبر9 . اعتقاد برزنجی و دیگران به چند دلیل صحیح نیست:
نقدی بر باور برزنجی و...
1. هریک از علماییکه محلِ مقامِ رسولِ الله9 در مصلای ایشان را تعیین کردهاند، به اعتبار مسافت میان مقام و منبر از یک سو و بین مصلا و حجرة شریف نبوی از سوی دیگر بوده است. گاهی نیز محلِ مقام از قرینة ستون مخلقه و صندوق[9] و در مواردی نیز به نشانة دستگیرة منبر شریف نبوی و محراب عثمانی شناخته شده است.
ابن زباله میگوید : «فاصلة میان منبر و مقام پیامبر9 که در آن تا پایان عمر شریفشان نماز میخواندند، چهارده ذراع و یک وجب است.»، (ابن زباله، ص 84 ، اول، 1424ق.).
وی همچنین میافزاید: «اگر از ستونی که صندوق در کنار آن قرار گرفته، اندکی منحرف شوی، به اندازهای که جزعة مقام[10] در برابر چشمانت قرار بگیرد و دستگیرة منبر در راستای گوش تو واقع شود، اکنون در مقام پیامبر9 ایستادهای.»، (ابن زباله، ص84 ، اول، 1424ق. / سمهودی، تحقیق: قاسم السامرائی، ج2، ص91، اول، 1422ق.).
ابن زباله در جای دیگری مینویسد: «فاصلة مصلای پیامبر از نخستین محل نماز خود تا ستون توبه، هفده ذراع است.»، (ابن زباله، ص84 ، اول، 1424ق. / سمهودی، تحقیق: قاسم السامرائی، ج2، ص93، اول، 1422ق.).
محرابیکه عمر بن عبد العزیز آن را ساخته، اگر در مکانی بود که پیامبر9 در آن برای مردم نماز میگزارد، باز هم نیازی نبود که مکان آن را به این شیوه تعیین کنند. یا حداقل نیازی نبود به وجود این محراب اشاره نمایند.
2. غزالی و دیگر علما، هنگامی که مقام پیامبر9 معین گردید، اینگونه گفتهاند: «اگر ستون منبر در موازات شانة راست انسان قرار گیرد و رو به ستونی بایستد که صندوق در کنار آن قرار گرفته، و دایرهای[11] که در قبلة مسجد قرار دارد، در برابر چشمان وی قرار گیرد، این مکان، همان مقام رسول الله9 قبل از تغییر مسجد است.» (غزالی، ج1، ص259، 1409ق.).
سمهودی مینویسد: «اما در مورد جزعه، مطری گوید که جزعه در محراب جنوبی (در امتداد قبله) که در مقابل مصلای شریف نبوی بوده، واقع است و در سال 701 ق. از آنجا برداشته شده است.» (سمهودی، ج2، ص91، 92، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
اکنون سؤالیکه مطرح میشود این استکه: چگونه است مقام پیامبر9 محرابی ساخته شده داشته و با این حال در پی تعیین مکان آن بودهاند؟ و چگونه این محراب ساخته شده بوده و در عین حال انسان برای ایستادن در آن باید در برابر جزعهای که در قبلة محراب عثمانی قرار داشت بایستد و به آن نگاه کند تا دقیقاً در مکان محراب شریف نبوی قرار بگیرد؟ اینجاست که مطری گوید: «آنچه غزالی دربارة مصلای شریف نبویگفته، مربوط به قبلازآتشسوزی مسجد بوده، پیش از آنکه این تابلو در قبلة مصلای پیامبر9 نصب شود.» (مطری ، ص94، قرن هشتم.)
سمهودی در توضیح سخن مطری میگوید: «یعنی آنچه در محراب جنوبی قرار داشت، از دیدهها پنهان شده بود.»، (سمهودی، ج2، ص92، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
مطری مینویسد: «این اتفاق بعد از آتش سوزی مسجد رخ داده بود.» (مطری، ص94، بیتا.)
با استناد به این دو دلیل و دلایلی دیگر، نویسندة مقاله معتقد است محراب مجوّف (توخالی) که عمربن عبد العزیز آن را در هنگام بازسازی ولید بنا کرد، در مکانی ساخته شد که امام جماعت آن زمان؛ یعنی عثمان بن عفان در آنجا به نماز میایستاد. اما مقام پیامبر9 تا زمان ابن نجار به حال خود باقی ماند.
ابن نجار گوید: شکل و ساختار مقام پیامبر9 به دلیل سنگفرش کردن کف مسجد با سنگ مرمر و انباشت شنی که کف روضه را با آن مفروش کردند، تغییر کرده و به شکل گودال یا حوض کوچک و پایینتر از مکان ایستادنِ مردم درآمده است. ارتفاع این گودال چیزی حدود یک ذراع است. گویا هنگامی که کف روضه را با شن فرش کردند، قصد داشتند سطح مصلاّ را در همان سطحیکه در زمان پیامبر9 بوده، باقی بگذارند. به همین دلیل کف آن را فرش کردهاند و بر این اثر مکان مصلای حضرت از دیگر بخشها پایینتر باقی مانده است. سمهودی این نظر را قویتر میداند که پایینتر ماندن سطح مصلای شریف از اطراف خود بعد از آتش سوزی اول نیز وجود داشت. (سمهودی، ج2، ص96، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) همانطورکه پیشتر هم گفته شد، این معنا از سخنان ابن نجار هم فهمیده میشود.[12]
این گودال یا حوضیکه علامت محراب پیامبر9 بود، تا زمان سمهودی نیز وجود داشت. اما میزان عمق آن نسبت به کف روضه، از قبل بیشتر شده بود. سمهودی گوید:
«این حفره هم اکنون شبیه حوضی مربع شکل است که تا کف آن یک پله میخورد. طول آن دو ذراع و نیم، به اضافة یک هشتم ذراع، عرض آن دو ذراع و نیم، بهعلاوة یک شانزدهم ذراع است. اما در نوسازی بعد از آتشسوزی بیش از یک شانزدهم ذراع به طول آن و به همین اندازه به عرض آن اضافه کردند.» (سمهودی، ج2، ص94، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
سمهودی از فحوای سخن ابن زباله در تعیین مکان محراب و فاصلة بین محراب و منبر شریف، یا فاصلة میان محراب و ستون عایشه یا فاصلة بین محراب و ستون توبه، که بیانش گذشت، برداشت کرده است که بخش غربیِ حفره، همان محدودة اصلی مصلاّی شریف نبوی است. از این رو، به اندازه گیری فاصلة منبر و حفره و اندازه گیری فاصلة بین اتاق پیامبر9 و حفره اقدام کرده است. نتایج نشان داده که سمت غربی آن حفره، در واقع با آنچه ابن زباله و دیگران در مورد مکان مصلاّی شریف نبوی گفتهاند، مطابقت دارد. (سمهودی، ج2، ص94، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
برای سمهودی روشن استکه حوض یا گودالیکه در مکان مصلاّی پیامبر9 ـ در هنگام امامت مسلمانان ـ قراردارد، از محل ایستادن حضرت رسول9 در زمان حیات خود ایشان مرتفعتر است؛ زیرا سطح زمین بالا آمده است. اما سطح آن گودال به سطح مصلای شریف پیامبر9 در زمان ساخت نزدیک تر است. والله اَعلم. (سمهودی، ج2، ص96، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)[13]
طبق گفتة بدر بن فرحون، (بدر بن فرحون، ص28، بیتا.) برخی از علما و دانشمندان از این که در این مکان به امامت جماعت مسلمانان بپردازند، پرهیز داشتند و دلیل آن کراهتی بود که فقها برای عدم تساوی مکان امام و مأمومین قائل بودند.
ابن فرحون گوید:
«... محل ایستادن پیامبر9 در نماز، از مأموم پایینتر نبود و بالاتر هم نبود. بلکه ایشان با اصحاب در یک سطح مساوی میایستادند. هرکس از روی هوای نفس با سنت پیامبر9 مخالفت کند، گمراه است.» (بدر بن فرحون، ص29، بیتا. / سمهودی، ج2، ص95 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
پس از نخستین آتش سوزی که در ماه رمضان سال 654 ق. در مسجد شریف نبوی به وقوع پیوست، الظاهر بیبرس به این مسجد شریف عنایت زیادی نشان داد و به مصلاّی پیامبر9 اهتمام ویژهای گماشت. وی برای مصلاّ محرابی چوبی بنا کرد که سمهودی آن را اینگونه توصیف میکند: «در قبلة مصلاّی شریف نبوی، صندوق چوبیِ بسیار خوش ساخت و بدیع قرار داشت و بر روی آن محراب واقع شده بود که سازندگان آن، هنر بدیع نجاری را در آن به نمایش گذاشته بودند. اما محراب مذکور مانند دروازهای مقوس و پلگونه برای مکانی لطیف بود که بر بالای آن صندوق قرار داشت. در داخل آن و روبهروی ورودیاش بعد از «بسم الله الرحمن الرحیم»، آیة الکرسی و روی درب مقوس بعد از بسمالله، آیة شریفة (قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُون) (بقره : 144) نوشته شده بود.»
به نظر میرسد این محراب همان محرابی است که مطری با تابلویی که پیشتر ذکر کردیم به آن اشاره کرده است. این محراب چوبی در دومین آتش سوزی که در سال 886 ق. و در عهد سلطان قایتبای مملوکی در مسجد شریف نبوی رخ داد، به طور کامل سوخت.
هنگامی که در سال 888 ق. دوباره به بازسازی مسجد شریف نبوی اقدام شد، «مسؤول بازسازی مسجد تصمیم گرفت ارتفاع سطح مسجد را کاهش دهد تا با مصلاّی شریف نبوی هم سطح شود. به این منظور حدود یک ذراع از کف مسجد را کندند. در این میان با طبقهای از خاک مواجه شدند که زیر آن لایهای از شن و ماسه بود. بعد از این دو لایه به سطح مساوی با مصلاّی شریف نبوی رسیدند. با این اقدامِ مسؤولِ بازسازی مسجد، بحمد الله این بدعت نیز از میان برچیده شد.» (سمهودی، ج2، ص96، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
به جای محرابی که در آتش سوخته بود، محرابی زیبا و ستودنی از سنگ مرمرِ رنگین ساخته شد. در ساخت این محراب از آب طلا و... استفاده شده بود؛ بهگونهای که از محـراب قبـل بسیـار زیباتـر و با شکوهتر شد.
سمهودی مینویسد: «کف محراب یاد شده را نسبت به مصلاّی شریف با ارتفاعی بیشتر ساختند؛ زیرا محراب در محل صندوقی ساخته شده بود که مقابل مصلاّ قرار داشت. البته این نکته جای تأمل و توجه دارد. والله العالم». (سمهودی، ج2، ص98، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
تاریخ بازسازی مسجد در لوحی مرمرین، در پشت محراب شریف نبوی، نقش بسته است. بر روی این لوح با خطی برجسته پنج سطر زیر را نگاشتهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم وصلَّى الله على سیّدنا محمد
بهنام خداوند بخشندة مهربان و درود او بر سیّد و سرور ما [حضرت] محمّد[9]
أمر بعمارة هذا المحراب النبوی الشریف، العبد الفقیر المعترف بالتقصیر مولانا السلطان الملک الأشرف
به بازسازی این محراب شریف نبوی دستور داد، بندة فقیرِ مقرّ به تقصیر؛ مولانا سلطان ملک اشرف.
أبو النصر قایتبای خلد الله ملکه بتاریخ
ابو نصر قایتبای ـ که خداوند سلطنت وی را جاودانه گرداند! به تاریخ
شهر ذی الحجة الحرام سنة ثمان وثمانین وثمانمائة من الهجرة النبویة.
ماه ذی حجة الحرام، سال 888 پس از هجرت پیامبر9 . (الشهری، صص342 و 343 بیتا. / صالح لمعی مصطفی، ص120، 1981م.)
بر روی کلید طاق محراب این جمله نقش بسته است:
هذا محراب رسول الله صلى الله علیه وسلم.
این محراب پیامبرخدا ـ صلی الله علیه]و آله[ و سلم ـ است.
در اطراف طاق محراب آیاتی از قرآن کریم نوشته شده است.
آیة زیر را در وسط محراب و زیر پایة طاق نوشتهاند:
(اَلتّٰائِبُونَ اَلْعٰابِدُونَ اَلْحٰامِدُونَ اَلسّٰائِحُونَ اَلرّٰاکِعُونَ اَلسّٰاجِدُونَ اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنّٰاهُونَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْحٰافِظُونَ لِحُدُودِ اَللِه وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ) (توبه : 112).
«توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجدهآوران، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود (و مرزهای) الهی، (مؤمنان حقیقیاند)؛ و بشارت ده به (اینگونه) مؤمنان!»
بر روی شانة راست محراب و پایین پای یکی از طاقها این جمله نوشته شده است:
هذا مصلى رسول الله9 ؛ «اینجا مصلاّی پیامبرخدا9 است.»
بر روی شانة چپ محراب و پایین پای طاقی این جمله از حدیث پیامبر گرامی9 نوشته شده است: الصلاة عماد الدین؛ [نماز ستون دین است]. (صالح لمعی مصطفی، صص119و120، 1981م.)
این محراب تاکنون پا برجا مانده است. اما در طول دورههای متمادی، اصلاحات زیادی روی آن انجام دادهاند. برای نمونه: در عصر سلطان عبد المجید، در سال 1266ق. تذهیب و تزیین آن بازسازی و مرمت شد. و بالای آن با تاجی مخروطی شکل از جنس چوب مزّین گردید. افزون بر این، در دو طرف آن پلههایی از برنز برای روشن کردن شمع بزرگ، نصب شد. (بَرْزَنْجی، ج2، ص39، بیتا. / الشهری، محمد هزاع، ص65 بیتا.)
در سال 1336ق. محراب شریف نبوی به دستور استاندار مدینة منوره، فخری پاشا باز سازی شد. (صالح لمعی مصطفى، ص99 ، 1981م.) در سال 1392ق. دولت عربستان سعودی به ترمیم و تزیین محراب اقدام کرد و در سال 1404ق. اصلاحات عمدهای روی آن انجام گردید که عمدهترین آن عبارتاند از:
* استحکام بخشیِ آن، از داخل، با شبکة بتن مسلح.
* نماکاری نمای خارجی محراب، با سنگ مرمرین، هماهنگ با نقوش و تزیینات قدیمی و بدون هیچ نوع تغییر.
* تعویض ستونهای جلوی محراب با دو ستون از جنس مرمر اونیکس پاکستانی.
* تعویض سنگنوشتة موجود در پشت محراب نبوی با اضافه کردن تاریخ بازسازی جدید. (محمد إلیاس، ص105، 1418).
مکان ایستادن پیامبر خدا9 در محراب:
پژوهشگرانِ حوزة تاریخ و بازسازی مسجد شریف نبوی در دورة کهن و دورة معاصر، به تعیین محل ایستادن پیامبر9 در محراب نبوی همت گماردهاند؛ برخی در پی تعیین مکان سجود و محل قدمهای شریف ایشان بودهاند. سمهودی در کتاب الخلاصهاش مینویسد:
«هر کسی که به دقت در کنار این محراب و به موازات آن بایستد، مصلاّی شریف نبوی در سمت راست وی قرار میگیرد. پس باید در سمتی از حوض مذکور بایستد که بعد از منبر قرار میگیرد.»، (بَرْزَنْجی، ج2، ص39، بیتا.)
بسیاری از پژوهشگران و تاریخنگاران، از این سخن سمهودی اینگونه فهمیدهاند که هنگام تلاش برای ایستادن در مکان مصلاّی رسول الله9 باید از فضای محراب به طور کلی خارج شده و در سمت راست محراب و در کنار عبارت «هذا مصلَّى رسول الله9» بایستد.
برزنجی در کتاب نزهة الناظرین مینویسد: «هرکس بخواهد در این مکان شریف بایستد، باید به دقت در سمت غربی محل گود و توخالی بایستد، بهگونهای که گودی آن در سمت چپ وی قرار گیرد. این قسمت، همان محل مبارک ایستادن پیامبر9 است.»، (بَرْزَنْجی، ص140، بیتا.).
محمد الیاس عبد الغنی درکتاب تاریخ المسجد النبوی آورده است: «هرکس به دقت در کنار این محراب و به موازات آن بایستد، مصلاّی شریف نبوی در سمت راست وی قرار میگیرد. پس باید درکنارة غربی آن گود بایستد؛ بهگونهای که گودی آن در سمت چپ او قرار گیرد. اینجا همان مکان ایستادن حضرت رسول9 برای نماز است.»، (محمد إلیاس، ص104، 1418).
امروزه میگویند نمازگزاران در محراب شریف نبوی، پیشانی خویش را در مکانِ قدمهای پیامبرِ گرامی9 قرار میدهند؛ زیرا مکانِ تعیین شده توسط پژوهشگران و علمای یاد شده، به عنوانِ مکانِ ایستادنِ حضرت رسول9 مکانی است که هم اکنون کنارة راستِ محراب روی آن ساخته شده و نمازگزاران نمیتوانند دقیقاً در همان مکان ایستادنِ پیامبر9 بایستند و نماز بخوانند.
اما با دقت بیشتر در سخنِ سمهودی، دانسته میشود که منظور او از این چیزی که پژوهشگران از سخن وی فهمیدهاند، متفاوت بوده است؛ زیرا در کلام سمهودی هیچ نشانهای وجود نداردکه جملة اضافه شده در کتابهای پژوهشگران را تأییدکند. جملة اضافه شده عبارت است از: «بحیث یصیر التجویف عن یساره»؛ «بهگونهایکه گودی آن در سمت چپ او قرارگیرد.»
چگونه میتوان باور کرد که طی قرون متمادی، مسلمانان مکان مصلاّی پیامبر9 را حفظ کردهاند؛ اما ناگهان یکی از پژوهشگران متوجه شده که این مکان، همان مکان مورد نظر نیست؟ یا چگونه میتوان تصور کرد که مسلمانان برای تعیین جایگاه آن محرابی ساخته باشند؛ اما بعدها مشخص شود که این محراب در محل اصلی خود ساخته نشده است؟ آیا افراد عادی و عوام الناس متولی ساخت و بازسازی مسجد شریف نبوی بودهاند؟ آیا در آن زمان دانشمندانی وجود نداشتهاند که برای ساخت چنین اماکن مهمّی به آنها مراجعه شود؟ آیا خود سمهودی برای ساخت این محراب حضور نداشته است؟ آیا ابن نجار از اجماع همة دانشمندان مسلمان، مبنی بر عدم تغییر مکان مصلاّی شریف خبر نداده است؟ آیا فیروزآبادی آن را در کتاب المغانم (فیروز آبادی، ج1، ص496، اول، 1423ق.). نقل نکرده است؟ آیا خود سمهودی این سخن ابن نجار را تأیید نکرده است؟ (سمهودی، ج2، ص94، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) چگونه همة مسلمانان در یک موضوع اجماع میکنند؛ اما صرفاً با تکیه بر برداشتی که از سخن یکی از علما داشتهایم و نمیدانیم تا چه اندازه صحیح است، با این اجماع مخالفت میکنیم؟
جمع این سؤالات و قرینههای دیگر، همه حاکی از آن است که منظور سمهودی از این سخن، چیزی غیر از برداشت این علما؛ یعنی جدا بودن محل محراب شریف نبوی و مصلاّی پیامبر9 بوده است. اکنون به یکی از نشانههای اثبات فهم اشتباه این عده از علما اشاره میکنیم:
اگر کسی در مکانی که این علما تصور میکنند مصلاّی پیامبر9 است بایستد، در موازات ستون مخلقه قرار خواهد گرفت. همانطور که میدانید و خود سمهودی نیز آن را به اثبات رسانده، (سمهودی، ج2، ص91، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) این ستون در سمت راست کسی قرار میگیرد که در محراب نبوی میایستد، نه در موازات وی. در بخش مختص به ستونها این نکته را به تفصیل بیان میکنیم.
چگونه ادعای این افراد میتواند صحیح باشد، در حالیکه خود سمهودی در کتاب الخلاصه مینویسد: «پیامبر9 بین سیزده تا نوزده روز بعد از تغییر قبله، نمازهای واجب خود را در کنار همین ستون میخواند و سپس به محل نمازش که در موازات (در حوالی) محراب و در رواق اول واقع شده، پیش آمد.»
همة هدف سمهودی از ایراد این سخن، تأکید براین نکته استکه گودی مصلاّی پیامبر9 ـ که پیش از این به آن پرداختیم ـ پس از نخستین آتشسوزی در مسجد، از جهت طول حدود 6 سانتی متر و از جهت عرض نیز تقریباً معادل همین اندازه اضافه شده است. (سمهودی، ج2، ص94، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
سمهودی در ادامه، فاصلهای که این دانشمندان بین محراب نبوی و ستون توبه تعیین کرده بودند را بار دیگر اندازه گیری میکند. از رهگذر این اندازهگیری مجدّد، مشخص میشود که افزایش فضای عرض حوض، از سمت شرق حوض رخ داده، اما محدودة غربی حوض به دقت حفظ شده است. تنها هدف سمهودی این بوده که خواسته به این نکته گوشزد کند که اگر نمازگزار قصد ایستادن دقیق در همان مکانی را دارد که پیامبر9 در آن میایستادند، باید کمی به سمت راست قبله متمایل شود. عبارت سمهودی چنین است:
«فعلمنا بذلک أن المصلى الشریف فی جانب الحفرة الغربی، وأن ما یلی المشرق منها لیس منه». (سمهودی، ج2، ص93، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
«بدین ترتیب دانستیم که مصلاّی شریف نبوی، در سمت غربی گودال واقع شده و آن قسمتی که در سمت مشرق اضافه شده، جزو مصلاّ به شمار نمیرود.»
زمانی که محراب کنونی را جلوی آن ساختند، به موازات عرض کامل این حوض، آن را بنا کردند. با این وجود کسی که بخواهد در محل مصلاّی حضرت رسول9 بایستد، باید در سمت راست محراب و در داخل حوض بایستد نه خارج از آن؛ بدین ترتیب، سوء برداشت برخی از مورخان از سخن سمهودی آشکار شد. همچنین مشخص گردید کسانی که معتقدند سجده کننده در این مکان، پیشانی خود را در قدمگاه پیامبر گرامی میگذارد، کاملاً دچار اشتباه شدهاند.
ستونها (أسطوانات ـ أساطین):
أسطوانات یا أساطین؛ جمع أسطوانه یا أسطوان و معنای آن عبارت است از ستونیکه بر روی آن سقف، ساختمان بنا شود. تفاوت اسطوانه و عمود در این است که معمولاً اسطوانهها با مصالح ساخته میشوند اما جنس عمود از سنگ است.[14] عربزبانان به عمود، «لائطه» نیز میگویند. وجه تسمیة آن نیز فرورفتن بخشی از آن در زمین است. این واژه در حدیث معاویة بن قرّه نیز ذکر شده است:
«ما یسرنی أنی طلبت المال خلف هذه اللائطة وأن لی الدنیا».[15]
«آنچه مرا خشنود میکند این است که من پشت این ستون مال را طلب کردم و اکنون دنیا را دارم.»
در دوران حیات پیامبرخدا9 در مسجد النبی و در سمت قبله، 27 ستون وجود داشت. جنس همة این ستونها از تنة نخل بود. این ستونها تا زمان توسعة عثمان بن عفان به همان شکل باقی ماند. عثمان این ستونها را به ستونهای سنگی حجّاری شده تبدیل کرد.
بخاری از نافع روایت میکند که ابن عمر، مسجد النبی در عصر حضرت رسول9 را برای او اینگونه توصیف کرده است:
«مَبْنِیًّا بِاللَّبِنِ وَسَقْفُهُ الْجَرِیدُ وَعُمُدهُ خَشَبُ النَّخْلِ فَلَمْ یَزِدْ فِیهِ أَبُو بَکْرٍ شَیْئًا وَزَادَ فِیهِ عُمَرُ وَبَنَاهُ عَلَى بُنْیَانِهِ فِی عَهْدِ رَسُولِ الله9 بِاللَّبِنِ وَالْجَرِیدِ وَأَعَادَ عُمُدهُ خَشَبًا ثُمَّ غَیَّرَهُ عُثْمَانُ فَزَادَ فِیهِ زِیَادَةً کَثِیرَةً وَبَنَى جِدَارَهُ بِالْحِجَارَةِ الْمَنْقُوشَةِ وَالْقَصَّةِ وَجَعَلَ عُمُدَهُ مِنْ حِجَارَةٍ مَنْقُوشَةٍ وَسَقَفَهُ بِالسَّاجِ». (بخاری، ج1، ص171، شماره: 435، دوم، 1407ق.).
«مسجد النبی در زمان پیامبرخدا9 از خشت ساخته شده بود. در بنای سقف آن از لیف نخل و برای ستونهای آن از چوب نخل استفاده شده بود. ابوبکر به آن چیزی اضافه نکرد. عمر آن را توسعه داد و در بازسازیاش از همان مصالح زمان رسول الله؛ یعنی خشت، لیف نخل و چوب نخل استفاده کرد. بعد از وی عثمان مصالح مسجد را تغییر داد و توسعة وسیعی در آن ایجاد کرد. دیوار آن را با سنگ حجاری شده بازسازی کرد و ستونهای آن را با ستونهایی از جنس سنگ حکاکی شده تعویض کرد و سقف مسجد را با چوب درخت ساج پوشاند.»
ستونهای مسجد شریف نبوی در طول تاریخ و در گذر توسعههای پی در پی، از عصر پیامبر9 تا دورة معاصر، موقعیت مکانی خود را حفظ کردهاند. کسانی که به توسعه و بازسازی این مسجد شریف پرداختهاند کمال دقت را در حفظ موقعیت ستونها داشتهاند؛ به ویژه موقعیت مکانی ستونهای مشهور که در روضة شریفه واقع شدهاند. ستونهایی که نام هریک از آنها، با کرامتی ثبت شده در کتابهای حدیثی و تاریخی، پیوندی وثیق خورده است. مشهورترین این ستونها عبارتاند از:
1. ستون مخلّقه[16]:
این ستون در قبلة محراب شریف نبوی و جلوی آن قرار دارد و به گودی محراب از سمت راست چسبیده است.
سمهودی مینویسد: «موقعیت اصلی این ستون در سمت راست محراب شریف نبوی است و در محل صندلیِ شمع که در سمت راست امام جماعت در مصلاّی شریف واقع شده، قرار دارد.»[17] این ستون در یکی از بازسازیهای مسجد نبوی به اندازة دو ذراع از محل اصلی خود و به سمت قبله جلو برده شد. البته زمان این تغییر مشخص نشده است.
از ابن نجار نقل شده که این ستون در مکان تنة نخلی ساخته شد که در فراق پیامبر9 ناله و مویه کرد. اما وی از سال ساخت چیزی نگفته است.
آنچه برای ما مسلم است ـ والعلم عند الله ـ این است که ستون مخلّقه در عصر پیامبر9 ، نه در زمان ساختِ اولیة مسجد، هنگامی که قبلة مسلمانان بیت المقدس بود و نه در زمانِ تغییرِ قبله و نه حتی در زمان توسعة مسجد توسط خود پیامبر9 در سال هفتم هجرت وجود نداشت؛ زیرا مکان این ستون در آن زمان، همانطور که در این شکل مشخص شده، دیوار جنوبی مسجد بوده است. واضح است که پیامبرخدا9 مسجد را از سمت قبله توسعه ندادهاند. افزون بر این، به اعتقاد نویسندة مقاله، ساخت ستون در دیوار از روشهای رایج ساختوساز در آن دوره و در دورههای بعد هم نبوده؛ زیرا کاری بیهوده به شمار میرفته است.
برخی مانند ابن نجار این فرضیه را مطرح میکنند که این ستون برای تعیین مکانِ تنة نخلی بنا شده که از دوری پیامبر9 ناله کرد.
بهنظر نویسندة مقاله، حتی یک دلیل هم در روایات صحیح و یا سخن علمای بزرگ پیش از وی وجود ندارد که این فرضیة ابن نجار را تأیید کند. اگر چنین اتفاقی افتاده باشد و صحابه برای تعیین مکان آن تنة نخل، ستون مخلقه را بنا کرده باشند، حداقل این ستون، بین متخصصان در این حوزه، به «ستون تنة نخل» یا اسمی دیگر شناخته میشد. یا حداقل به این موضوع معروف میگردید. به همین دلیل مطری معتقد نیست که ستون مخلقه در محل آن تنة نخل ساخته شده باشد. وی میگوید: «ستونی که در جلوی صندلی شمع وجود دارد، از محل تنة نخل جلوتر است. بنا براین، به گفتة کسانی که این ستون را در محل تنة نخل میدانند، هیچ اعتمادی نیست.»[18]
مطری برای اثبات این موضوع، به سخنی که ابن زباله از عبد العزیز بن محمد، در تعیین مکان تنة درخت نقل کرده، استناد میکند؛ «این ستون که یک سوم یا تقریباً همین مقدار از آن با عطر و بوی خوش آغشته شده بود، در محلِ تنة درختی نصب شده که پیامبر9 در کنار آن خطبه میخواندند.»
این نکته، از اسرار عدم ذکر این ستون توسط بیشتر مورخان قبل از سمهودی، در میان ستونهای مشهور روضة شریفه پرده بر میدارد.
به نظر میرسد این ستون در زمان توسعة مسجد نبوی در عصر عمربن خطاب ساخته شده باشد. عمربن خطاب نخستین دیوار جنوبی مسجد را ویران کرد و آن را به میزان پنج متر جلوتر آورد ویک رواق جدید ساخت. این ستون نیز در میان ستونهای رواقی بودکه عمر به مسجد اضافه کرد. این ستون همانطورکه در شکل صفحة قبل موجود است، در ردیف دیگر ستونهای رواق است.
براساس آنچه گفته شد، نویسندة مقاله، به هیچ سندی دست نیافته که دال بر صحّت سخن سمهودی باشد مبنی بر این که این ستون از محل اصلی خود به میزان دو ذراع جلو کشیده شد است. شاید این نظر، اجتهاد خودِ وی برای هماهنگی بین نظر ابن نجار ـ قرارگرفتن ستون در محل تنة نخل ـ و مطری بوده که رد نظریة ابن نجار است. البته تا زمانی که دلایلی محکم و صریح نداشته باشیم که ثابت کند این ستون در محل تنة نخل بنا شده، هیچ نیازی به ایجاد این هماهنگی نیز احساس نمیشود.
از آنجا که ستون مخلقه نزدیکترین ستون به مصلاّی شریف نبوی است، به عنوان نمادی برای مصلاّ شناخته شده است؛ از طرفی، چون قرآنِ ارسال شده از طرف حجّاج بن یوسف در کنار این ستون قرار داده شده، به «ستون مصحف» نیز معروف است. (ابن عساکر، ص130، تحقیق: د.مصطفی عمار منلا، اول، 1426ق.) مالک در این خصوص میگوید: «حجاج بن یوسف قرآنهایی را به شهرهای بزرگ و مهم فرستاد؛ یکی از این قرآنها را که قرآنِ بزرگی نیز بود، به مدینة منوره ارسال کرد. این قرآن در یک صندوق و در سمت راست ستونی قرار گرفت که به مقام پیامبر گرامی9 معروف شده بود.»، (ابن نجار، ص329 ، 1401ق.).
این ستون امروزه با نام «ستون مخلقه» شناخته میشود؛ زیرا با عطر و بوی خوش آغشته شده بود. بر بالای ستون نوشته شده: «هذه اُسطوانة المخلقة». البته تنها اسمِ این ستون نیست که بر روی آن نوشته شده، بلکه بر روی دیگر ستونها مانند ستون عایشه (مهاجران) و ستون توبه نیز، اسم آنها نوشته شده است، (المراغی، ص93 ، 1401ق.).
هیچ مدرک و سند محکمی وجود ندارد که به تاریخ و سابقة این نامگذاری اشاره کرده باشد، حتی غیر از سمهودی و دیگرانی که بعد از او این ستون را به نام مخلقه معرفی کردهاند، شخص دیگری نیستکه این ستون را با این نام خوانده باشد. همةآثار ومدارکیکه دربارة معطر کردن مسجد شریف نبوی یا بخشی از آن، در زمان حیات پیامبر9 ، خلفا وپس از آن در دورة اموی به دست ما رسیده است، هیچ یک به معطر کردن یا نکردن این ستون اشاره نکردهاند. حتی ابن زباله از ابن عجلان نقل میکند که: عمـربن عبد العزیز نامـهای به فرماندار خود در مدینه نوشت و به او دستور دادکه غیر از قبله، هیچ مکانی را معطر نکرده وستونها را فقط شستوشو دهند.
کهنترین سندی که دربارة معطر کردن این ستون بدان دست یافتیم، همان روایتی است که اندکی پیشتر، از ابن زباله نقل شد که خیزران امّ موسی در سال 170ق. به مدینة منوره آمد و دستور داد تا مسجد النبی را با عطر شست وشو دهند. مسؤولیت این کار را ندیمة او که نامش مؤنسه بود، به عهده گرفت. ابراهیم بن فضل بن عبید الله، دوست و شریک هشام بن اسماعیل نزد امّ موسی آمد و به او گفت: «آیا میخواهید کاری انجام دهید که بر آیندگان پیشی بگیرید؟ کاری که پیشینیان نیز آن را انجام ندادهاند؟ مؤنسه پرسید: چه کاری؟ ابراهیم بن فضل گفت: همة قبر پیامبرخدا9 را با عطر شست وشو دهید. آنان از این پیشنهاد استقبال کرده و آن را انجام دادند. پیش از این تنها یک سوم از قبر یا کمتر از آن با عطر شست وشو شده بود.[19] آنها با راهنمایی ابراهیم بن فضل و پیشنهاد وی، ستون توبه و ستونی را که نزدیک مصلاّی پیامبر9 قرارداشت نیز، از با لا تا پایین، با عطر آغشته کردند». (سمهودی، ج2، ص88 ،350، 449 تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
علیرغم اینکه سمهودی برای شست وشوی این ستون با عطر، به این سند استدلال میکند؛ اما احتمال دارد که منظورِ سند، ستون عایشه باشد؛ زیرا این ستون نیز، همانطور که پیشتر در بخشِ محراب شریف نبوی گفتیم، در واقع نزدیک مصلاّی نخستِ پیامبر9 است.
ابن عساکر در کتاب اتحاف الزائر دربارة این ستون میگوید: «الأسطوان التی کان رسول الله9 یصلّی إلیها»؛ «ستونی که پیامبر9 به سمت آن نماز میخواند.» (ابن عساکر، ص126، تحقیق: د.مصطفی عمار منلا، اول، 1426ق.)
این ستون به مخلقه نیز مشهور است. شاید شهرت آن به مخلقه، بهویژه در دورة قبل از سمهودی، بسیار بیشتر از این باشد؛ چرا که مطری (مطری ، ص91، قرن هشتم.) نیز در بهکار بردن صفت مخلقه، بیشتر روی این ستون تأکید داشته تا ستونهای دیگر و این صفت را منحصراً برای این ستون به کار برده است. وی در کتاب خود مینویسد:
«ستونهای معروف در روضة شریفه عبارتاند از: ستون مخلّقه که پیامبرخدا9 بعد از تغییر قبله، به مدت سیزده تا نوزده روز نمازهای واجب را در کنار این ستون به پا میداشت و بعد از این، به مصلاّی خود رفت.»
مراغی (متولد 816 ق.) نیز در کتاب تحقیق النصرة (مراغی، ص91، 1401ق.) شیوة مطری را در پیش گرفته است. وی میگوید: «... چهارم: ستونهای موجود در روضة شریف نبوی، تنة درخت نخل و منبر شریف را ذکر میکنیم: از جملة این ستونها: ستون مخلقه است که پیامبرخدا9 بعد از تغییر قبله، به مدت سیزده تا نوزده روز نمازهای واجب را در کنار این ستون به پا میداشت و بعد از این، به مصلاّیی رفت که امروزه برای ما شناخته شده است.»
فیروزآبادی در کتاب المغانم (فیروز آبادی، ج1، ص400، اول، 1423ق.) مینویسد: «نام این ستون، ستون عایشه بوده ...که اکنون به ستون مخلقه معروف گردیده است.»[20]
فضیلت ستون مخلقه
بدیهی است وقتی معلوم شد این ستون در زمان حیات پیامبر9 وجود نداشته، طبعاً هیچ سندی هم بر فضیلت آن، به طور خاص، وجود نخواهد داشت. اما بخاری (بخاری، ج1، ص189، شماره: 481، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا ، اول، 1407ق.) از انس بن مالک اینگونه نقل کرده است: «انس گفت: بزرگترین اصحاب پیامبرخدا9 را دیدم که هنگام نماز مغرب، به سمت ستونهای مسجد النبی9 میشتافتند.»
ابن نجارگوید: «طبق این نقل، نماز خواندن در کنار همة ستونهای مسجد النبی مستحب است؛ زیرا صحابة بزرگِ پیامبر9 در آنجا نماز خواندهاند.»
منظور ابن نجار از «مسجد النبی»، مسجدی نیست که در زمان حیات پیامبر ساخته شده، بلکه توصیفات وی با اضافات و توسعههایی که خلفا در این مسجد ایجاد کردهاند، مطابقت دارد؛ زیرا صحابه، در عهد خلفا بسیار زیاد بودند.»
اما علما دربارة مصداقِ ستونِ مصحف در حدیثِ یزید بن ابو عبید که بخاری آن را در صحیح خود نقل کرده،[21] اختلاف نظر دارند. حدیث چنین است:
«کُنْتُ آتِى مَعَ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ فَیُصَلِّى عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِى عِنْدَ الْمُصْحَفِ. فَقُلْتُ: یَا أَبَا مُسْلِمٍ أَرَاکَ تَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَ هَذِهِ الأُسْطُوَانَةِ. قَالَ فَإِنِّى رَأَیْتُ النَّبِىَّ ـ صلَّى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَهَا».
«نزد سملة بن اکوع آمدم. وی در کنار ستونی که در جوار قرآن قرار دارد، مشغول خواندن نماز بود. به وی گفتم: ای ابا مسلم، میبینم که به شدت به نماز خواندن کنار این ستون اهتمام میورزی؟ وی گفت: زیرا دیدم که پیامبر گرای اسلام9 به نماز خواندن کنار این ستون اهتمام فراوان داشت.»
بیهقی در کتاب سنن، فیروزآبادی در المغانم و عباسی در کتاب عمدة الأخبار، معتقدند که ستونِ مورد نظر در حدیث، همان ستون توبه بوده است. البته این نکته از آن جهت قابل اثبات است که بیهقی حدیث فوق را در بابی به اسم «باب فی أسطوانة التوبة» (بیهقی، ج5 ، ص247، 1414ق.). ذکر کرده است. افزون بر این، فیروزآبادی و عباسی نیز این حدیث را در سیاق سخن از ستون توبه ذکر کردهاند، (فیروز آبادی، ج1، ص401، اول، 1423ق.).
اما از طرفی دو تن از حافظان حدیث؛ یعنی ابن حجر و العینی معتقدند: منظور از ستون در این حدیث، ستونِ عایشه است. ابن حجر در کتاب فتح الباری، (عسقلانی، ج1، ص577 ، 1379) مینویسد: «این نشان میدهد که قرآن در کنارِ این ستون، جایگاه ویژه و مخصوصی داشته است. مسلم از آن، با عبارت «یصلی وراء الصندوق»[22] یاد میکند. گویا مصحف مذکور صندوقی داشته که آن را داخل صندوق میگذاشتند. برخی از اساتید ما اثبات کردهاند که این ستون، همان ستونِ میانی در روضة شریفة نبوی است. یکی از نامهای دیگر این ستون که بدان مشهور است، «ستون مهاجرین» است. ابن حجر ادامه میدهد: «از عایشه روایت شده که وی میگفت: اگر مردم فضیلت این ستون را میدانستند، برای نماز خواندن در کنار آن، قرعه کشی [رقابت] میکردند. عایشه این حدیث را مخفیانه و در قالب یک راز، تنها به ابن زبیر گفت. وی نیز در کنار این ستون، بسیار نماز میخواند. بعد از آن، این موضوع را در کتاب تاریخ المدینه نوشتة ابن نجار یافتم. ابن نجار عبارت «مهاجران از قبیلة قریش در کنار این ستون گرد هم میآمدند» را به حدیث اضافه کرده بود. محمد بن الحسن نیز قبل از ابن نجار این سخن را در کتاب اخبار المدینه ذکر کرده بود». پایان سخن ابن حجر حافظ.
ابن رجب معتقد است، ستونی که سلمة بن اکوع به نماز خواندن کنار آن اهتمام داشت، یکی از ستونهای روضة شریفه بوده است. وی میگوید: «به نظر میرسد این ستون یکی از ستونهای مسجد قدیم است که به آن روضه میگفتند. در روضه دو ستون وجود دارد؛ دربارة هر دو ستون گفته شده که: «پیامبر9 در کنار آن نماز میخواند». یکی از این ستونها مخلقه نام دارد که به ستون مهاجران نیز معروف است؛ زیرا بزرگان مهاجر کنار این ستون مینشستند و نماز میخواندند. افزون بر این به نامهایی چون ستون عایشه ... و ستون توبه نیز شناخته شده است؛ زیرا این همان ستونی است که ابو لبابه خود را به آن بست تا خداوند توبة او را پذیرفت.»
سمهودی در مورد اعتقادی که العینی و ابن حجر داشتند، تردید میکند و دربارة آن به تحقیق میپردازد و مینویسد: «گروهی تصور کردند که منظور از سخن ابن القاسم و آنچه که از مالک نقل کرده، همان ستونی است که امروزه به ستون مخلقه معروف است. ستونی که در میان روضة شریف قرار دارد. البته تصور این گروه اشتباه است؛ زیرا ستون مورد نظر، به اجماع همة مسلمانان، به عنوان نمادی برای مصلاّی رسول الله9 شناخته نمیشود. منشأ این توهم، توصیف این ستون به مخلقه است.» (سمهودی، ج2، ص88 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) سمهودی نوشته است: «از جمله افرادی که به این موضوع اعتقاد دارند، ابن حجر حافظ است.» سپس سخن وی را بدون کم و کاست نقل میکند.
سمهودی با این سخن به موضوعی اشاره میکند که از مالک و دیگران نقل شده است؛ موضوعی که بر اساس آن، مصحفِ ارسال شده از جانب حجاج بن یوسف در صندوقی نزدیک ستونی نگهداری شده که آن ستون به عنوان نماد و نشانة مصلاّی شریف نبوی شناخته میشده است و از آنجاکه به نظر سمهودی با اتفاقِ نظر همة علما، ستون عایشه نمادی برای مصلاّی شریف نبوی نیست، تصور ابن حجر و العینی، تصوری باطل به شمار میرود.
سمهودی در ادامه مشخص میکند که منظور از این ستون، همان ستون چسبیده به تورفتگی محراب شریف نبوی است که در سمت قبله و کمی متمایل به غرب است. وی معتقد است مکان اولیة این ستون سمت راست محراب و در کنار صندلی شمع بوده که بعدها به جلو؛ یعنی مکان امروزی خود منتقل شده است. تنها دلیل او برای این اعتقاد، قرار داشتن مصحفِ اشاره شده در حدیثِ سمله، در کنار این ستون است. این ستون به اعتبار سخنی که از مالک و دیگران نقل شده، نماد و نشانهای برای مصلاّی پیامبرخدا9 بوده است.
اما با تأمل بیشتر متوجه میشویم آنچه که سمهودی به آن اعتقاد دارد، بسیار بعید به نظر میرسد. این ستون، همانطور که پیشتر برای ما روشن شد و دربارة آن سخن گفتیم، در زمان حیات حضرت رسول9 وجود خارجی نداشته است، تا آن حضرت9 به نماز خواندن در کنار آن اهتمام بورزند. حتی به فرض وجود این ستون در زمان پیامبر، باز هم اهتمام ایشان به نماز خواندن در کنار این ستون بعید به نظر میرسد؛ زیرا این ستون، چسبیده به محراب شریف ایشان است؛ از طرفی سمهودی چگونه میتواند این سخن خود را ثابت کند که «با اتفاقِ نظر همة علما، ستون عایشه نمادی برای مصلاّی شریف نبوی نیست؟» آیا این ستون، از ستونهایی نبوده که پیامبر9 هنگام تغییر قبله به عنوان مصلاّی خود انتخاب کرده است؟ از طرفی نظر ابن حجر و العینی و دیگران دلیلی برای نقض این اتفاق نظر و اجماعِ نقل شده توسط سمهودی است. البته اگر نگوییم که نظر این دو، دلیلی است بر ترجیح ستون عایشه به عنوان نماد و نشانة مصلاّی شریف نبوی؛ زیرا منظور حدیث هم ستون عایشه بوده است.
موضوعی که سمهودی آن را نقل میکند؛ یعنی اجماعِ علما در مورد قرارگرفتن صندوقِ مذکور در حدیث سلمة بن اکوع در نزدیکی ستونی که نماد مصلاّی شریف نبوی است، قابل پذیرش نیست؛ چرا که پذیرش این نظر سمهودی به منزلة نادیده انگاشتن نظر تمام علمایی است که با نظر سمهودی در این زمینه مخالفت کردهاند. حال آنکه در میان این علما، تاریخنگاران بزرگ و راویان حدیث سرشناسی وجود دارند. از طرفی هیچ کس قبل از سمهودی، دربارة این اجماع سخن نگفته است. بیشتر منابع تاریخی و حدیثی قبل از سمهودی، حدیث سلمه را ذکر کردهاند، اما هیچیک از آنان به نظر سمهودی نپرداختهاند. حتی اگر بپذیریم که این اجماع وجود داشته، باز هم برای او مسلّم نیست که منظور از ستونِ یاد شده در حدیث سلمه، همان ستون مخلقه است؛ چرا که نام ستون به صراحت در متن این احادیث ذکر نشده است. در صحیح بخاری(بخاری، ج1، ص189) و صحیح مسلم(نیسابوری، ج1، ص364). و همچنین کتاب سنن بیهقی (ج2 ، ص271، 1414ق.). لفظ حدیث به شکل زیر است:
«...فَیُصَلِّی عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِی عِنْدَ الْمُصْحَفِ...»؛ «پیامبر9 در کنار ستونی نماز میخواند که کنار مصحف بود.»
در روایتی از مسلم(نیسابوری، ج1، ص364). لفظ حدیث اینگونه آمده است:
«...أَنَّهُ کَانَ یَتَحَرَّى مَوْضِعَ مَکَانِ الْمُصْحَفِ یُسَبِّحُ فِیهِ...»؛ «پیامبر9 به محل قرار گرفتن قرآن بسیار اهتمام میورزید و در آنجا تسبیح میگفت.»
ابن ماجه و ابن حبان نیز متن حدیث مذکور را اینگونه نقل کردهاند:
«...فَیَعْمِدُ إِلَى الأُسْطُوَانَةِ دُونَ الْمُصْحَفِ فَیُصَلِّى قَرِیبًا مِنْهَا...». «پیامبر9 نزد ستونی میرفت که در کنار مصحف بود و نزدیک آن نماز میخواند.»
با وجود این الفاظ مختلف، احتمال این که منظور از ستون مذکور در حدیث، چند ستون متفاوت بوده باشد، تقویت میشود. به همین دلیل ابن نجار پای خویش را از ورطة این اختلاف کنار میکشد و حدیث مذکور را در باب دیگری تحت عنوان «ذکر فضیلة الصلاة الی أساطین المسجد» وارد میکند. سپس حدیث سلمه را ذکر میکند و از موقعیت ستون مذکور هیچ سخنی به زبان نمیآورد.
اکنون ستونی را که منظور حدیث سلمه بوده تعیین میکنیم. به نظر نویسندة مقاله و با استناد به دلایل زیر، منظور از ستون در حدیث فوق، «ستونِ توبه» بوده است.
به استناد روایاتی که دربارة خواندنِ نمازِ نافله توسط پیامبر9 در کنار این ستون نقل شده است.
ابن زباله ازعمربن عبد الله بن مهاجر به نقل از محمّد بنکعب نقل میکند که: « أنّ النبیّ ـ صلّى الله علیه ]و آله[ وسلّم ـ کان یصلّی نوافله إلى أسطوانة التوبة» (ابن زباله، ص101، اول، 1424ق. / ابن نجار، ص 168، 1401ق.)؛ «پیامبر9 نوافل خود را در کنار ستون توبه میخواند.»
در روایت دیگری از ابن زباله به نقل از عمر بن عبد الله، که در آن اسم ابن کعب ذکر نشده، دربارة ستون توبه اینگونه گفته شده است:
«کان أکثر نافلة النبی ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ إلیها، وکان إذا صلّى الصبح انصرف إلیها و قد سبق إلیها الضعفاء، والمساکین، وأهل الضر، وضیفان النبی ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ والمؤلفة قلوبهم، و من لا مبیت له إلاّ المسجد، قال: وقد تحلَّقوا حولها حلقاً بعضها دون بعض، فینصرف إلیهم من مصلاَّه...».
«پیامبر گرامی اسلام9 بیشترین نمازهای نافلة خود را در کنار این ستون به جا میآوردند. ایشان هنگامی که نماز صبح را به اتمام میرساندند، به سمت این ستون میرفتند. مستضعفان، بینوایان، مسکینان، درماندگان، میهمانان پیامبر9 ، مؤلّفة قلوبهم و بیخانمانانی که جز مسجد، جایی برای گذران شبها نداشتند، برای رسیدن به ایشان از یکدیگر سبقت میگرفتند. وی میگوید: گرد ایشان حلقههایی پشت سر هم تشکیل میشد. پیامبر9 نیز از مصلاّی خویش به سمت ایشان میرفت.»
این روایات اگر چه ضعیف هستند؛ لیکن احتمال صحتِ نظرِ نگارندة مقاله را تقویت میکنند، به ویژه که توسط افرادی نقل شده که همگی متخصصان تاریخ مدینة منوره بودهاند. و الله العالم.
2. ستون عایشه
این ستون با نامهای دیگری چون ستون قرعه، ستون مهاجران و ستون مخلقه نیز شناخته میشود. (فیروز آبادی، ج1، ص400، اول، 1423ق./ سمهودی، ج2، ص175، ایوب صبری پاشا، ج3، ص231، الشهری، محمد هزاع، ص65 بیتا.) وجه تسمیة این ستون به نامهای فوق از خلال احادیث نقل شده دربارة فضیلتش آشکار میشود.
این ستون در وسط روضة شریفه قرار گرفته و ستون سوم از سمت منبر و ستون سوم از قبر شریف نبوی و همچنین ستون سوم از جهت قبله است. (ابن زباله، ص100، اول، 1424ق. / سمهودی، ج2، ص177، ایوب صبری پاشا، ج3، ص231) بالای این ستون از سمت شمال، با خط برجسته این عبارت نوشته شده است: «هذه أسطوانة السیدة عائشة».
پیش از این، هنگامی که از محراب شریف نبوی سخن میگفتیم توضیحاتی دربارة این ستون ارائه کردیم. این ستون همان ستونی است که پیشتر دربارة آن گفتیم پیامبر9 بعد از تغییر قبله، سیزده تا نوزده شب در کنار آن نماز خواند و سپس به مصلاّی معروف خود رفت.
احادیث نقل شده در فضیلت ستون عایشه:
هنگام پرداختن به ستون مخلقه، به اختلاف علما در حدیث سلمة بن اکوع اشاره کردیم و گفتیم که برخی از علما و حافظان حدیث؛ مانند ابن حجر و العینی معتقدند که منظور از ستونِ یاد شده در حدیث، همین ستونِ عایشه است.
طبرانی در الأوسط از طریق احمد بن یحیی الحلوانی اینگونه نقل میکند: «عتیق بن یعقوب از دو پسر منذر؛ یعنی عبد الله و محمد و آن دو از هشام بن عروه و هشام بن عروه از پدر خود و او نیز از عایشه نقل میکند که پیامبر گرامی9 فرمود:
«إِنَّ فِی الْمَسْجِدِ لَبُقْعَةً قَبْلَ هَذِهِ الْأُسْطُوَانَةِ، لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا صَلَّوْا فِیهَا إِلَّا أَنْ یُطَیَّرَ لَهُمْ فِیهَا قُرْعَةٌ». (طبرانی، ج1، ص264، محقق: طارق الحسینی، بی تا.)
«در مسجد النبی9 و در کنار این ستون بقعهای است که اگر مردم آن را میشناختند، تنها با انداختن قرعه میتوانستند در آن نماز بخوانند.»
در آن هنگام تعدادی از اصحاب و فرزندان مهاجران نزد عایشه حضور داشتند.[23] آنها از عایشه محل این بقعه را پرسیدند. وی به آنها جواب صریحی نداد. آنان ساعتی پیشِ او درنگ کردند و سپس خارج شدند. عبد الله بن زبیر نزد وی ماند. آنان پیش خود گفتند: عایشه، عبد الله بن زبیر را از محل این بقعه آگاه میسازد. به همین دلیل وی را دنبال کردند تا ببینند او در کجای مسجد نماز میخواند. عبد الله بن زبیر بعد از ساعتی خارج شد و در کنار همان ستونی که فرزندش عامر بن عبد الله بن زبیر نماز خوانده بود، به نماز ایستاد. از آن پس به این ستون، ستون قرعه گفته شد. (طبرانی، ج1، ص264، رقم: 862 ، محقق: طارق الحسینی، بی تا.)
سمهودی گوید: در کتاب ابن زباله به نقل از اسماعیل بن عبد الله، از پدرش روایت شده که: «عبد الله بن زبیر و مروان بن حکم و شخصِ سومی که با آن دو بود، نزد عایشه رفتند و دربارة مسجد به گفتگو پرداختند. عایشه گفت: «من ستونی از ستونهای مسجد را میشناسم که اگر مردم فضیلتِ نماز در کنار آن را بدانند، برای نماز خواندن کنار آن قرعه کشی میکنند.» سپس دو نفر از آنها خارج شدند و ابن زبیر نزد عایشه باقی ماند. آن دو مرد با یکدیگر گفتند: بیشک طولی نمیکشد که عبدالله بن زبیر از عایشه دربارة ستون سؤال میکند. عایشه جوابش را میدهد. ابن زبیر اگر از اسم ستون آگاه شود، نام آن را برای ما فاش نخواهد کرد. اگر عایشه نام ستون را به وی گفته باشد، بعد از بیرون آمدن قصد مسجد و نماز خواندن کنار آن ستون را میکند. بنابراین ما باید در گوشهای بنشینیم که او را ببینیم، در عین حال، ما از دید وی مخفی بمانیم واین کار را انجام دادند. طولی نکشید که عبد الله بن زبیر با سرعت خارج شد و نزد آن ستون رفت و در سمت راست آن ستون به نماز ایستاد. آن دو مرد فهمیدند که این ستون، همان ستونِ مورد نظر عایشه است. به همین دلیل نیز این ستون به ستونِ عایشه معروف شده است و برای ما نقل شده که دعا نزد این ستون مستجاب میشود.» (ابن زباله، ص100، اول، 1424ق.)
ابن زباله گوید: چندین نفر از اهل علم؛ از جمله زبیر بن حبیب این حدیث را برایم نقل کردهاند:
«...أنّ النبی ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ صلَّى إلیها بضع عشرة المکتوبة، ثمّ تقدَّم إلى مصلاّه الذی وجاه المحراب فی الصف الأوسط، أی: الرواق الأوسط، وأن أبابکر وعمر والزبیر بن العوام وعامر بن عبد الله کانوا یصلُّون إلیها، وأن المهاجرین من قریش کانوا یجتمعون عندها، وکان یقال لذلک المجلس مجلس المهاجرین».
«پیامبر9 بین سیزده تا نوزده روز بعد از تغییر قبله، نمازهای واجب خود را در کنار همین ستون میخواند و سپس به محل نماز خواندنشان که در موازات محراب در صف میانی؛ یعنی همان رواق میانی واقع شده، پیش آمد. ابو بکر، عمر، زبیر بن عوام و عامر بن عبد الله نیز در کنار این ستون نماز میخواندند. مهاجران قریش نیز نزد این ستون گرد هم میآمدند. به محل نشستن آنها نیز مجلس المهاجرین میگفتند.» (ابن زباله، ص101، اول، 1424ق.)[24]
3. ستون توبه
این ستون به دلیل انتسابش به ابولبابه، بشیر بن عبد المنذر[25] الأنصاری، به نام ستون ابو لبابه نیز شناخته میشود. دلیل این نامگذاری را در ادامه و در ضمن ذکر احادیث نقل شده دربارة فضیلت آن، خواهیم گفت.
این ستون در وسط روضة شریفه و در شرق ستون عایشه و در کنار آن قرار دارد. این ستون از منبر پیامبرخدا9 چهارمین ستون و از سمت قبر شریف نبوی، ستون دوم و از جهت قبله ستون سوم است. (ابن زباله، ص100، اول، 1424ق. / سمهودی، ج2، ص177، ایوب صبری پاشا، ج3، ص231، اول، 1890). میان این ستون و قبر شریف نبوی، تنها بیست ذراع فاصله است. در میان این ستون و مصلاّی پیامبر9 هفده ذراع فاصله وجود دارد، (ابن زباله، ص84 و 102، اول، 1424ق. / سمهودی، ج2، ص93، 182، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.). در بالای آن، از جهت شمال با خط برجسته این عبارت نوشته شده است: «هذه أسطوانة التوبة»
ابن فرحون از این سخن ابن زباله که از ابن عمر نقل کرده، اینگونه فهمیده است که:
«این ستون از سمت قبر، دومین ستون و به پنجرة حجرة پیامبر9 چسبیده است.»
بدین ترتیب، ستون چسبیده به دیوارِ قبرِ شریف را که عمر بن عبد العزیز هنگام ساخت حجرة شریف نبوی اضافه کرده بود، به عنوان ستون اول به حساب آورده است. در صورتی که ابن عمر اصلاً این موضوع را درک نکرده و آن ستون را به شمار نیاورده است. از سخن آنان دربارة ستون توبه به نظر میرسد که آنها، هنگامی که میگویند: «ستون توبه از سمت منبر سومین ستون و از سمت قبر نیز سومین ستون است»، ستون چسبیده به دیوارة قبر را در نظر نگرفتهاند. در صورتی که اگر این ستون را محاسبه میکردند، ستون توبه، چهارمین ستون از سمت قبر میشد.
سمهودی مینویسد: «شکل این ستون امروزه به شکل محرابی از جنس گچ است که آن را با سایر ستونها متمایز میکند. اما در آتش سوزی دوم در مسجد شریف نبوی، شکل خود را از دست داده است.» (سمهودی، ج2، ص181، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
احادیث نقل شده در فضیلت ستون توبه:
در بخشیکه از ستون مخلقه صحبت به میان آمد، به اختلاف علما دربارة حدیث سلمة بن اکوع اشاره کردیم.
برخی از علما از جمله بیهقی و فیروزآبادی معتقد بودند که مصداق ستون ذکر شده در حدیث سلمه همان ستون توبه است. همچنین در آنجا دلایل خود را برای ترجیح این نظر ذکر کردیم.
از ابن عمر دربارة پیامبر9 اینگونه نقل شده است که:
«أَنَّهُ کَانَ إِذَا اعْتَکَفَ طُرِحَ لَهُ فِرَاشُهُ أَوْ یُوضَعُ لَهُ سَرِیرُهُ وَرَاءَ أُسْطُوَانَةِ التَّوْبَةِ».[26]
«پیامبرخدا9 هنگامی که در مسجد اعتکاف میکردند، رختخواب یا تخت ایشان پشت ستون توبه قرار داده میشد.»
در روایت دیگری آمده است: «مِمَّا یَلِى الْقِبْلَةَ یَسْتَنِدُ إِلَیْهَا»؛ «پیامبر9 از همان جهتی که رو به قبله بود، به این ستون تکیه میداد.» (بیهقی، ج5 ، ص247، 1414ق. / الطبرانی، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ج12، ص385، دوم، 1404).
در صحیح مسلم از قول نافع آمده است: «عبد الله بن عمر محلی از مسجد را که پیامبر خدا9 در آنجا اعتکاف میکردند به من نشان داد.» (قشیری نیسابوری، ج2، ص803 ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی).
ابن زباله از عمربن عبدالله بن المهاجر از محمد بنکعب نقل میکندکه پیامبرخدا9 :
«کان یصلّی نوافله إلى أسطوان التوبة»؛ «نوافل خود را در کنار ستون توبه میخواند». (ابن زباله، ص101، اول، 1424ق./ ابن نجار بغدادی، ص168، تحقیق: حسین شکری ، اول، 1417ق.)
در روایتی از ابن زباله، از عمر بن عبد الله ـ که در آن ابن کعب ذکر نشده ـ اینگونه آمده است: عمر بن عبد الله گفت:
«پیامبرخدا9 بیشترین نمازهای نافلة خود را در کنار این ستون به جا میآورد. ایشان هنگامی که نماز صبح را به اتمام میرساند، به سمت این ستون میرفت. مستضعفان، بینوایان، مسکینان، درماندگان، میهمانان پیامبر9 ، مؤلفة قلوبهم و بیخانمانانی که جز مسجد، جایی برای گذران شبها نداشتند، برای رسیدن به ایشان از یکدیگر سبقت میگرفتند.»
وی میگوید: گرد ایشان حلقههایی پشت سر هم تشکیل میشد. پیامبر9 نیز از مصلاّی خویش که نماز صبح را در آنجا خوانده بود، به سمت ایشان میرفت و برای آنان آیاتی از قرآن را تلاوت میکرد؛ آیاتی که خداوند همان شب بر ایشان نازل کرده بود. پیامبر9 با آنها به گفتگو میپرداخت و آنان نیز با وی سخن میگفتند تا زمانی که خورشید طلوع میکرد و ثروتمندان، بزرگان و بی نیازان به مسجد میآمدند و در کنار ایشان جایی برای نشستن نمییافتند. آنها برای نشستن کنار پیامبر9 بسیار مشتاق بودند و پیامبر9 نیز این اشتیاق را داشتند. به همین دلیل خداوند متعال این آیات را (تا پایان آیة 29) نازل کرد:
(وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ...ُ) (کهف : 28).
«با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند و تنها رضای او را میطلبند!»
هنگامی که این آیه دربارة آنان نازل شد، گفتند: ای فرستادة خدا! آنان را از ما دور کن! ما خود همنشین و برادر شما میشویم و از شما جدا نخواهیم شد. پس از این سخن، خداوند آیات زیر را (تا پایان آیة 53) نازل کرد:
(وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ...ُ) (انعام : 52).
«و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن!»
4. ستون سریر:
این ستون داخل مقصوره است؛ (همان ضریحی که اطراف حجرة شریفه ساختهاند)، چسبیده به پنجرة حجرة پیامبر9 و در سمت شرقی ستون توبه است. وجه تسمیة این ستون، قرار گرفتن تخت پیامبر9 در این مکان در طول مدت اعتکاف ایشان در مسجد بوده است. (سمهودی، ج2، ص184 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
این ستون با ستونِ برجستهایکه در دیوار مقصوره قرار دارد و روی آن عبارت: «هذه أسطوانة السریر» نوشته شده، متفاوت است. این ستون (که عبارت فوق روی آن حک شده)، ستون نیمهای است که در زمان سلطان اشرف قایتبای و برای ساخت گنبدی بزرگ بر روی حجرة شریف پیامبر9 در مسجد ساخته شد.
این عبارت نیز تنها به خاطر اینکه نزدیک به ستون سریر قرار گرفته، روی آن نوشته شده است. (بَرْزَنْجی، ص61 ، بیتا./ سمهودی، ج2، ص392 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
احادیث نقل شده دربارة ستون سریر:
ابن زباله و یحیی از محمد بن ایوب اینگونه نقل کردهاند:
««أنه کان للنبیّ ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ سریر من جرید فیه سَعَفه یوضع بین الأسطوان التی تجاه القبر و بین القنادیل، کان یضطجع علیه رسول الله ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ ». (ابن زباله، ص103، اول، 1424ق./ سمهودی، ج2، ص183، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
«پیامبر9 تختی از جنس چوب نخل داشتند که لیف نخل هم به آن چسبیده بود. این تخت بین ستونی که در برابر قبر قرار داشت و بین چراغهای مسجد گذاشته میشد. پیامبر9 بر روی این تخت دراز میکشیدند.»
به سند صحیح از ابن عمر روایت شده که:
«أنّ النبی ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ کان إذا اعتکف یطرح له وسادة، ویوضع له سریر من جرید فیه سَعَفه، یوضع له فیما بین الأسطوان التی وجاه القبر الشریف و بین القنادیل، وکان رسول الله ـ صلى الله علیه ]و آله[ وسلم ـ یضطجع علیه».
« پیامبر9 هنگامی که در مسجد معتکف میشدند، برای ایشان رختخواب یا تختی از جنس چوب نخل که لیف نخل هم به آن چسبیده بود، قرار داده میشد. این تخت بین ستونی که در برابر قبر شریف بود و بین چراغهای مسجد قرار میگرفت. رسول خدا9 بر روی این تخت دراز میکشیدند». (بدر بن فرحون، ص16، نصیحة المشاور، بیتا. / سمهودی، ج2، ص184 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
پیشتر گفته بودیم که تخت پیامبر9 پشتِ ستون توبه قرار میگرفته است. شاید بتوان این اختلاف را اینگونه توجیه کرد که گاهی پشت ستون توبه و زمانی کنار ستون سریر قرار داده میشده است. (سمهودی، ج2، ص184 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) یا میتوان گفت که تخت مذکور قبل از توسعة مسجد، پشت ستون توبه گذاشته میشد؛ اما بعد از توسعة مسجد شریف نبوی به این محل منتقل گردیده است. (سمهودی، ص 65، 1403ق. / بَرْزَنْجی، ص61 ، بیتا.)
حتی شاید تخت ایشان بین دو ستون قرار میگرفت؛ بدین ترتیب صاحبان هر دو نظر در گفتة خود صادق بودهاند. (السید الوکیل، ص54 ، 1409ق.).
5 . ستون محرس:
این ستون، به ستون علی بن ابی طالب7 نیز معروف شده و پشت ستون توبه از سمت شمال واقع است. ستون محرس روبهروی لنگة در کوچکی است که پیامبر9 هنگامی که در خانة عایشه بودند، برای ورود به روضة شریفه و ادای نماز از آن خارج میشدند. (فیروز آبادی، ج1، ص402، اول، 1423ق./ سمهودی، ج2، ص185 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
وجه تسمیة این ستون، روایتی است که یحیی آن را اینگونه نقل کرده است:
«موسی بن سلمه میگوید: از جعفر بن عبید الله بن حسین دربارة ستون علی بن ابی طالب7 پرسیدم. وی پاسخ داد: این ستون محل نگهبانی بوده است. علی بن ابی طالب7 در جهتی مینشست که به سمت قبر و نیز جلوی باب رسول الله9 بود و از آن حضرت پاسداری و حفاظت میکرد.» (فیروز آبادی، ج1، ص402، اول، 1423ق./ سمهودی، ج2، ص184، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
6 . ستون وفود:
این ستون، پشتِ ستونِ حرس [محرس] از جانب شمال واقع شده و آخرین ستون از ستونهای روضة شریف نبوی است که به صحن ختم میشوند. روی این ستون عبارت «هذه أسطوانة الوفود» نقش بسته است، (سمهودی، ج2، ص449 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
وجه تسمیة ستون وفود آن است که پیامبرخدا9 هنگام ملاقات با فرستادههای قبایل عرب، کنار این ستون مینشست، (همان).
افزون بر این، ستون وفود با نام «مجلس القلاده» نیز شناخته میشود؛ زیرا صحابی بزرگوار و فاضلی از میا صحابة پیامبر9 در کنار این ستون مینشستند، (همان).
بنا بر آنچه تا کنون گفته شد، مشخص میشود که ستون محرس از جهت شمال و بدون فاصله، بعد از ستون توبه قرار گرفته است. پشتِ آن (ستون محرس) نیز ستون وفود قرار دارد. این در حالی است که اسم این دو ستون بر روی دو ستون موازی که در سمتِ شرقی آنها هستند، نوشته شده است. البرزنجی در کتاب نزهة الناظرین (بَرْزَنْجی، صص162 ـ 164، بیتا.)[27] توضیح میدهد که این کار اشتباه بوده است. وی معتقد است این اشتباه در سدة دهم، در عصر سلطان سلیم رخ داده است. هنگامیکه او دستور داد ستونهای مسجد را سنگ مرمر کنند.
شاید به گفتة برزنجی، این اشتباه از نظر ابن فرحون نشأت گرفته باشد. وی معتقد بود ستون توبه همان ستونی است که به پنجرة حجره چسبیده است و طبیعی است که ستون محرس و وفود نیز باید پشت ستون توبه از جانب شمال قرار میگرفتند. به همین دلیل و با این تصور که گفتة ابن فرحون صحیح است، روی این دو ستون که پشت آنها به پنجره چسبیده، این نامها نوشته شده است. برزنجی تلاش کرد تا در نوسازی مجیدیه که در سال 1277ق. رخ داد، مسؤولین نوسازی را قانع کند تا محل صحیح این دو ستون را تعیین کنند، اما علی رغم اینکه نظر وی با دلایل و براهین محکمی نیز همراه بود، مورد قبول مسؤولان بازسازی حرم قرار نگرفت. هرچند بسیاری از اهالی مدینه در آن زمان، به درستیِ نظر وی اقرارکردند. (شهری، صص63 و 64 ، 2001م.)
7. ستون مربّعة القبر:
این ستون به نام مقام جبرئیل7 نیز معروف است. (سمهودی، ج2، ص186 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.) و در حائز عمر بن عبد العزیز و در محل تلاقی دیوار غربی حائز، از جهت شمال در ردیف ستون وفود قرار گرفته است.
بین این دو ستون (ستون وفود و ستون مربّعة القبر)، ستونی چسبیده به پنجره در داخل مقصوره قرار داردکه در شرق ستون وفود است. (سمهودی، ج2، ص186 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
این ستون در سال 887 ق. در عهد قایتبای در داخل مقصورة مشبّکی قرار گرفت که گرد حجرة شریف نبوی کشیده شد. (سمهودی، ج2، ص178 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
احادیث نقل شده دربارة ستون مربعة القبر:
ابن زباله و یحیی به سند سلیمان بن سالم از مسلم بن ابی مریم و دیگران نقل میکند:
درب خانة فاطمه زهرا3 در مقصورهای استکه در اطراف قبر قرارگرفته است. سلیمان میگوید: مسلم به من گفت:
نماز در این مکان را از دست مده که این مکان باب فاطمة زهرا3 است. دری که حضرت علی7 از آن وارد میشد و نزد ایشان میرفت. (ابن زباله، ص103، اول، 1424ق./ سمهودی، ج2، ص186 ، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.).
یحیی به سند ابی حمراء نقل میکند:
«رَأَیْتُ رَسُولَ الله9 یَأْتِی بَابَ عَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ فَیَقُولُ: ... إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (الأحزاب : 33)
پیامبرخدا9 را میدیدم که شش ماه نزد درِ خانة علی و فاطمه8 میآمد و آیة 33 سورة احزاب را میخواند: «...خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
از انس بن مالک نقل شده که:
«أَنَّ رَسُولَ الله9 کَانَ یَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلاةِ الْفَجْرِ یَقُولُ الصَّلاةَ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ ... إِنَّمٰا یُرِیدُ اَللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب : 33)
«پیامبرخدا9 شش ماه هر روز صبح، به هنگام خروج از خانه برای ادای نماز صبح از درِ خانة فاطمه عبور میکرد و میگفت: درود بر اهل بیت! ... خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»[28]
[1]. براین اساس، منظور سمهودی و دیگران از واژه «محراب» در این سخن، که: «در زمان پیامبر9 و خلفا، مسجد شریف نبوی محراب نداشته است»، همان سازة توخالی و گودی بوده که عمربن عبد العزیز آن را در مسجد نبوی و در زمان توسعة ولید احداث کرد و همانطور که در ادامه خواهیم گفت، از آن زمان به بعد، این نوع سازه به محراب معروف شد.
[2]. بخاری آن را در صحیح خود، ج1، ص155، شماره 390، باب «التوجه نحو القِبْلَة» ذکر کرده است. مسلم نیز در صحیح خود، ج1، ص374، شماره525، باب «تحویل القِبْلَة من القدس إلى الکعبة» و با شک بین شانزده ماه یا هفده ماه نقل کرده است. در روایتی دیگر از مسلم، ج1، ص374 در همان باب سابق، و از ابن خزیمه، ج1، ص226 زمان آن بدون هیچ تردیدی شانزده ماه ذکر شده است. همچنین در روایتی از احمد، ج1، ص250 شماره 2252 به نقل از ابن عباس و با سندی صحیح. همچنین در روایتی دیگر از بزار، ج8 ، ص324 شماره3399، و طبرانی در المعجم الکبیر، ج17، ص18 به نقل از حدیث عمرو بن عوف، مدت زمان آن هفده ماه ذکر شده است. در روایتی از طبرانی، ج11، صص67 و 285 به نقل از ابن عباس، بدون هیچ تردیدی در زمان آن ذکر شده است. وی بین همة این نظرات جمع کرده و میگوید: کسانی که به طور قطعی معتقدند 16 ماه بوده، ماه رسیدن و ماه تغییر قبله را یک ماه به حساب آوردهاند و روزهای اضافه را نادیده گرفتهاند اما آن دسته که معتقد به هفده ماه بودن آن هستند، دو ماه را با هم به شمار آوردهاند. اما دسته سوم که با شک و تردید روایت کردهاند، در این کار تردید داشتهاند؛ زیرا زمان رسیدن حضرت، بدون تردید در ربیع الأول بوده و ماه تغییر قبله در نیمه رجب سال دوم بوده است. همة دانشمندان نیـز به این نظر اخیر اعتقـاد واثـق دارند. حـاکم آن را در، ج2ص226 و 227 با سند صحیح به نقل از ابن عباس نقل میکند. ابن حبان در صحیح خود، ج4، ص618 مینویسد: این مدت زمان هفده ماه و سه روز بوده است بر این اساس که ورود حضرت در دوازدهم ربیع الأول باشد. ابن حجر حافظ حدیث این نکته را در کتاب الفتح، ج1، ص96 ذکر کرده و سمهودی آن را در الخلاصه صص27 و 28 عیناً نقل میکند. همچنین رجوع کنید به وفاء الوفا ، ج2، ص81
[3]. در مورد مقدار مسافتی که بین مقام پیامبرخدا9 در هنگام نماز و بین دیوار قبله وجود دارد، اختلاف نظر است. بخاری در صحیح (ج1، ص188) به نقل از سهل بن سعد مینویسد: «کان بین مصلَّى رسول الله9 و بین الجدار ممرّ الشاة»؛ یعنی در میان مصلای رسول الله و دیوار قبله محل عبور عابرین بوده است. ابن بطال میگوید: «هذا أقلّ ما یکون بین المصلِّی وسترته» این کمترین فاصله بین دیوار و مصلا بوده است. همچنین بر اساس حدیث بلال در صحیح، گفته شده که کمترین فاصلة آن سه ذراع بوده است؛ «أن النَّبی9 صلَّى فی الکعبة وبینه وبین الجدار ثلاثة أذرع)؛ یعنی پیامبرخدا9 در کعبه نماز خواندند، در حالی که میان ایشان و دیوار سه ذراع فاصله بود. داودی میان این دو قول به این طریق جمع کرده که: کمترین فاصله آن به اندازة عبور عابرین و بیشترین فاصله به اندازة سه ذراع بوده است. برخی دیگر نیز این اختلاف را اینگونه تفسیر کرده اند که: فاصلة نخست هنگام قیام و قعود نماز صحیح است و فاصلة دوم هنگام رکوع و سجود البته این نظر الحافظ ابن حجر در فتح الباری، ج1، ص575 است.
سمهودی مینویسد: «ویلزمه التأخر عن موقفه الأول عندهما ـ کما قدمناه ـ وهو متعیّن؛ إذ لا یتأتى السجود فی أقلّ من ثلاثة أذرع، ولهذا کان حریم المصلی الذی یکون بینه وبین سترته ثلاثة أذرع عندنا». (سمهودی، ج2، ص100، تحقیق: قاسم السامرائی، اول، 1422ق.)
[4] . همچنین صالح لمعی مصطفی ـ از معاصران ـ معتقد است که افزایش مساحت مسجد از سمت قبله حدود ده ذراع بوده است. (4.48م). کتاب المدینة المنوره تطورها العمرانی، ص62
[5] . واژة مجوف در فرهنگهای لغت به «توخالی»، «درون تهی»، «گود»، «عمیق»، «مقعر» و «اسطوانهای» ترجمه شده است. (مترجم).
[6] . برخی از مورخان به بررسی ایدة اولیة محرابی پرداختند که عمر بن عبد العزیز آن را در مسجد شریف نبوی احداث کرده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که محراب مجوف قبل از مسیحیت و اسلام نیز وجود داشته است. اما نخستین محراب مجوفی که در مسجد شریف نبوی ساخته شده، در هنگام بازسازی مسجد توسط عمر بن عبد العزیز بوده است. رجوع کنید به المدینة المنوره تطوّرها العمرانی صص75 ـ 73 . سیوطی رسالة کوتاهی دارد با عنوان: «إعلام الأدیب بحدوث بدعة المحاریب» که در آن توضیح داده، ساختِ محراب از سنتهای نصاری بوده و پیامبر9 از ساخت آن نهی کرده است. اما به نظر نویسندة مقاله: اجماع امت اسلامی بر ساخت آن از زمان عمر بن عبد العزیز تا کنون برای جایز بودن ساخت آن کافی است. والله العالم.
[7] . از این رو، مورخان، آنگونه که در خلال پژوهش از عباراتشان برداشت میشود، محراب نخست پیامبرخدا9 را با عنوان مصلی یا مقام، نامگذاری کردهاند.
[8] . اما وی در احداث محراب مجوف در زمان ولید بن عبد الملک تردید دارد.
[9] . منظور از صندوق همان صندوق چوبی بوده که حجاج بن یوسف ثقفی، قرآنی را در آن قرار داد و به سوی مدینه فرستاد و آن را در برابر مصلای نبوی شریف قرار داد. ن.ک. اخبار المدینة ابن زباله، ص124
[10] . منظور وی مقام امام جماعت در محراب عثمانی است که در مقابل مقام پیامبر9 و در نهایت دقت ساخته شده است.
[11] . ابن زباله از این دایره به جزعه (علامت یا تابلو) تعبیر کرده است.
[12]. وبهذا یعلم أن ما قاله الشهری من أنهم کانوا یکتفون للدلالة على موضع المصلَّى الشریف بالمحافظة على المستوى الذی کان علیه المصلَّى فی عهد رسول الله9 حتى تشکّل من ذلک شبه حوض مربَّع مرخَّم... غیر دقیق والله أعلم. ن.ک: عمارة المسجد النبوی للشهری، ص 227
[13]. وی در این باره کتابی نوشته و نام آن را «کشف الجلباب والحجاب عن القدوة فی الشباک والرحاب». گذاشته که تا کنون به دست ما نرسیده است.
[14] . الصحاح جوهری ماده «سرى»، لسان العرب ماده «سطن» وماده «عمد»، تاج العروس ماده «عمد».
[15] . در کتاب النهایه فی غریب الحدیث، ج4، ص286، ولسان العرب ماده «لیط» ذکر شده اما من آن را نیافتم.
[16] . با تشدید و فتح لام. به معنای آغشته شده به عطر و بوی خوش.
[17] . روایاتیکه موقعیت این ستون را درسمت چپ محراب معرفی میکنند از اعتبار واهمیت چندانی برخوردار نیستند؛ چون طبق گفته سمهودی در کتاب الخلاصه ج2، ص 49 بسیار نادر هستند.
[19]. شاید منظور از قبر همان دیواری بوده که بر روی قبور شریفه بنا شده بود؛ زیرا شست وشو و معطر کردن خود قبر شریف، با وجود دیوار پنج ضلعی که عمر بن عبد العزیز روی قبر بنا کرده بود، بعید به نظر میرسد.
[20] . سخن ابن عساکر واضح نیست. وی حدیث سلمة بن الأکوع را ذیل عنوان ستون مصحف ذکر کرده است، اما بر طبق عادت خود در تعیین مکان ستونهای دیگری که قبلا ذکر کرده بود، مکان این ستون را نیز تعیین نکرده است. وی هنگام سخن از مکان تنه نخل میگوید: «تنه نخل در مکان ستون مخلقه بوده است. ستونی که در سمت راست محل ایستادن پیامبر9 برای نماز و در کنار صندوق است.» (ابن عساکر، صص115 و130، تحقیق: د.مصطفی عمار منلا، اول، 1426ق.)
[21] . بخاری، ج1، ص189، شماره 480 ، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا ، اول، 1407ق. ، مسلم نیز آن را در صحیح خود، ج1، ص364 ، شماره: 509، باب «دنوّ المصلِّی من الستره» نقل کرده است.
[22] . این عبارت را در کتاب صحیح مسلم و یا دیگر کتب مشهور اهل سنت نیافتم. شاید این واژه در یکی از نسخههای صحیح مسلم که در اختیار حافظ ابن حجر بوده، نوشته شده است. ناگفته نماند که ابن بطه در کتاب الإبانة الکبری این عبارت را با همین لفظ آورده است.
[23] . طبرانی هم به همین شکل این حدیث را نقل کرده است. در برخی منابع عبارت «من أبناء الصحابة» ذکر شده است. رجوع شود به: فضائل المدینة رفاعی، ص486
[24] . و ابن النجار نیز در کتاب «الدرة الثمینة» ص 169 آن را ذکر کرده است.
[25] . او بَشِیر بن عبد المنذر الأنصاری المدنی یکی از نقبا بود. با کنیة ابولبابه شهرت داشت. گفته شده که او جنگ بدر و عقبه را درک کرده و در زمان خلافت حضرت علی7 وفات نمود. گویند: وفاتش بعد از پنجاه سالگی بوده است. تهذیب التهذیب، ج12، ص192
[26] . ابن ماجه در سنن (ج1، ص564، شماره1774) بیهقی نیز در سنن خود (ج5، ص247، شماره10064) ، و طبرانی در المعجم الکبیر (ج12، ص385، شماره13424) ذکر کردهاند. همین حدیث را الحافظ ابن حجر در فتح الباری موقوف به ابن عمر نقل کرده و درباره آن سکوت نموده است. شوکانی در کتاب نیل الأوطار، ج4، ص356 مینویسد: «رجال اسناد این حدیث در کتاب سنن ابن ماجه ثقه هستند. و همچنین الحَافظ در کتاب فَتْحِ الباری از نَافِعٍ نقل میکند که: «أَنَّ ابْنَ عُمَرَ کَانَ إذَا اعْتَکَفَ...» و به مرفوع بودن حدیث هیچ اشارهای نمیکند.»
[27]. این موضوع را ایوب صبری پاشا نیز در «موسوعة مرآة الحرمین الشریفین» از وی نقل کرده است.
[28]. ترمذی این حدیث را در در سنن خود، (ج5 ، ص352، شماره 3206) نقل میکند و میگوید:
این حدیث حسن و غریب است. این افراد نیز آن را آوردهاند: احمد در المسند، ج3 ، ص285، شماره 14072. ابن ابی شیبه در مصنف ابن ابی شیبه، ج6 ، ص388، شماره 32272 . طبرانی در المعجم الکبیر، ج3 ، ص56 ، شماره 2671