خاندان ابوسعد ورامینی و تلاش برای آبادانی حرمین شریفین

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسنده

سمت

چکیده

ندارد

کلیدواژه‌ها

موضوعات


همراه با کاروان ابراهیم خلیل (ع)، در کنار حریم یار و در میان خیل عاشقان و مشتاقانی که به زیارت بیت‌اللَّه‌الحرام آمده بودند تا پروانه‌وار برگرد خانه محبوب و معبود خویش طواف کنند، دیداری دوستانه و صمیمی و مصاحبه‌ای کوتاه با شاعر معاصر، و نویسنده متعهد و گرانقدر، آقای سیدعلی موسوی گرمارودی داشتیم که ضمن تشکر از ایشان ذیلًا توجه خوانندگان عزیز را به این مصاحبه جلب می‌نمائیم:
میقات- جناب آقای موسوی! با توجه به نقش مهم حج در هدایت جامعه
اسلامی به سوی یک جامعه نمونه انسانی و قرآنی لطفاً بفرمائید:
برای گسترش فرهنگ حجّ در سطح افکار عموم مردم و اتّخاذ روشی که

ص: 152
عنوان «حاجی» در جامعه، یک ارزش تلقّی گردد، چه باید کرد؟
بسم‌اللَّه الرحمن‌الرحیم، طیّ شصت- هفتاد سال اخیر، در جامعه ما، از سوی عوامل تهاجم فرهنگی داخلی و خارجی، اقداماتی عموماً در راستای اسلام زدایی و خصوصاً در تخفیف و کوچک شماری حجّ، صورت می‌گرفت. به دو سه نمونه آن می‌توان اشاره کرد:
نخست کتاب «حاجی آقا»، نوشته صادق هدایت که با نثری شیرین و استوار و طیّ داستانی پرکشش و همراه با طنزی گزنده و مؤثّر، چهره‌ای کریه از «تیپ حاجی» در جامعه ما بدست می‌دهد و می‌توان آن را مؤثرترین اقدامی دانست که در اقشار باسواد کشور، تا مدّتها، [شاید تا کنون نیز در گوشه و کنار] تأثیر منفی داشته است.
دو دیگر، فیلمی سینمایی بود که در ایّام طاغوت با نام «محلّل» روی پرده سینماها رفت و از سوی اردوی‌الحادی روشنفکران نیز جانبداری شد [و تنها کسی که با آن به مبارزه مؤثّر از طریق یکی از رسانه‌ها، پرداخت شهید آگاه بزرگوار استاد مطهّری بود]. منظور اصلی این فیلم، اگر چه به مسخره گرفتن حکمی دیگر از احکام اسلامی بود ولی در آن هم، اگر درست به یادم مانده باشد، کسی که «قهرمان منفی» داستان است یک «حاجی آقا» ست.
سه دیگر: موردی است که ضمن مجموعه‌ای، از تلویزیون پخش شد به نامِ «مَثَل آباد». در یکی از بخشهای آن مجموعه، داستانِ مردی به تصویر در می‌آید که «کربلائی» بوده است و سپس حجّ می‌گزارد و «حاجی» می‌شود؛ امّا تمام همّ و غم او این است که پس از ادای حج، او را «حاجی‌علی» صدا کنند و نه «کربلائی‌علی» ... بعدهم، به صورت
نمایشنامه رادیویی، از رادیو پخش شد (آنهم در بخش اطفال و نوجوانان).
راه حل به نظر من این است که با ارائه متونی در جهت عکس آن اقدامات و تهاجمات؛ اقدام گردد امّا حتماً باید با همان قوّت، بلکه قوی‌تر، ارائه شود تا شکوه حجّ و جنبه‌های روحانی آن، از طرق گوناگون، در ذهنِ مردم، جای آن تصویرهای منفی قبلی را بگیرد.
ص: 153
یکی از بهترین اقدام‌ها شاید این باشد که وسائلی فراهم آید تا اقشار خلّاق و هنرمند جامعه، هر ساله در حجّ حضور یابند (هر سال یکدسته)، تا در بازگشت، از طریق هنرهای خویش اعّم از نثر، شعر داستان، گرافیک، نقّاشی، سرود و ... آنرا به جامعه باز تابند.
میقات- جایگاه زیارت و توسّل به پیامبراکرم (ص) و اهل بیت علیهم‌السّلام را در اسلام و تأثیر آنرا در ایجاد تحوّل روحی و معنوی، بیان فرمایید.
جایگاه بلند دعا و مناجات با دوستِ اعلی و درگاه ربوبی، در قرآن کریم و نیز جایگاه والای زیارت و توسّل به ائمه اطهار در متون روایی ما، بر هیچ مسلمانِ فرهیخته‌ای، پوشیده نیست. دعا ویژه ارتباطهای درونی انسان با خداست یعنی همان غایةالقُصوایِ آفرینشِ ما که «خداگون شدن» باشد.
این حدیث قدسیِ زیبا را لابد شنیده‌اید که می‌گوید: در بهشت، نخستین چیزی که از سوی خداوند به مؤمن، می‌رسد نامه‌ای است که عنوان آن مطرّز و مزیّن به این نوازش رحمت الهی است:
«مِنَ الملک الحیّ الذی لا یموت، الی الملک الحیّ الذی لا یموت» (1).
«از پادشاه زنده نامیرا به پادشاه زنده نامیرا. و این سند خداگون شدن آدمی در بهشت است.»
تنها راهی که آدمی را به این مقصودِ متعالی، رهنمون می‌تواند شد،
ارتباط معنوی او با خدا، از طریق دعاست زیرا فطرت او (اگر دست مالی نشود) راهبر او به همین سو است و از درون او راهی به دوست اعلی هماره گشوده است؛ به قول غزالی مشهدی:
من دانم و من، که چیست در سینه من (2).
اغلب متون و آثار بر جسته در سخنان اهل بیت علیهم‌السلام، در بخش‌های دعاست، از کمیل امیر سخنوران علی (ع)، تا عرفه سیّد عارفان حسین (ع) تا صحیفه صفحه‌آرای کتابِ دل عابدان، سجّاد (ع) ذوالثفنات و ...


1- البته عنایت دارید که این تعبیر زیبا نشانه خداگون شدن اوست و بس و آدمی همچنان بنده می‌ماند زیرا که اگر چه ابدی شده است اما ازلی نبوده است.
2- تمام رباعی غزالی چنین است:
سلطان گوید که: نقدی گنجینه من صوفی گوید که: دلقی پشمینه من
عاشق گوید که داغ دیرینه من من دانم و من که چیست در سینه من

ص: 154
تمام این بزرگواران، جدّی‌ترین و پربارترین بخشهای زندگی خود را در راز و نیاز و توسّل و اشک در درگاه الهی گذرانده‌اند.
خوشا کسانی که شیوه بشکوه و بلند آنان را همان از ایام جوانی سرمشق خود قرار می‌دهند که بقول میرابوطالب ترشیزی:
آنکس که همیشه دیده تر دارداز خرمن عمر بیشتر بردارد
از گریه ایّام جوانی مگذربارانِ بهار، فیض دیگر دارد.
بقول صائب:
به‌ذوق مطرب و می، روزها به‌شب کردی‌شبی به ذوق مناجات کردگار مَخْسب
میقات- شاعران و نویسندگان و هنرمندان چه رسالتی در گسترش فرهنگ حج دارند و به طور کلّی جنابعالی سیمای حج را در ادبیات فارسی تا کنون، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
باید عرض کنم که در ادبیّات گذشته ما، شعرهایی وجود دارد که یا گویندگان آنها خود، به پیروی از اباحیگری و با روحیّه «صلح کل»، نسبت
به واجبات از جمله حجّ کم توجّهی بلکه بی‌لطفی کرده‌اند و یا خوانندگان چنین برداشتهایی از آن اشعار می‌کنند.
در دسته اوّل باید شعرهایی نظیر این شعر سحابی استرآبادی را نام برد:
هر چیز که جز خدای، نامی چند است‌نامی چند است و بهر عامی چند است
تکلیف و نماز و حجّ و هر چیز که هست‌جوشی ز پیِ پختن خامی چند است
از دسته دوّم، می‌توان مثال‌های بیشتری ذکر کرد؛ گویندگان آنها هم، عرفا یا دانشمندان بزرگ بوده‌اند و مقصود آنان از شعری هم که سروده‌اند، با مقصود شعرهایی که در دسته اول ذکر کردیم، فرق ماهوی دارد؛ امّا در نزد برخی پخته‌خواران و خام فکران، برداشتِ نادرست می‌تواند داشت؛
ص: 155
از این جمله است شعر یقینی لاهیجی:
در مذهب ما، سبحه و زنّار یکی است‌بتخانه و کعبه، مست و هشیار، یکی‌است
گر همچو «یقینی» زخودی باز رهی‌دانی‌که دراین‌چمن، گُل‌وخار، یکی‌است
یا این شعر خواجه نصیر طوسی:
گر چشم یقین تو نه کج مج باشدترسا به کلیسیا رود، حج باشد
هر چیز که هست آنچنان می‌بایدابروی تو گر راست بود، کج باشد
و یا این رباعی از خواجه عبداللَّه انصاری:
مست توام، از باده و جام آزادم‌مرغ توام از دانه و دام، آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه، توئی‌ورنه من از این هر دو مقام، آزادم
[که شیخ بهایی نیز در شعر مشهور خود: «مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه»، متأثّر از همین رباعی خواجه عبداللَّه است].
گذشته از آنچه ذکر شد، البته مواردی داریم که شعرای ما گاه با لحنی خطابی و پندآموز و گاه با تأثری عمیق و شاعرانه، از حجّ یا از زیارت حرم رسول‌اللَّه، سخن گفته‌اند که برای دسته اوّل، بهترین نمونه قصیده مشهور ناصر خسرو و علوی قبادیانی است و برای دسته دوّم، قصائد پرشور خاقانی، ابن حُسام خُوسْفی و ...
ص: 156

 

از همان راه‌که رسول خدا از مدینه به تبوک رفت‌

محمد حسین مشایخ فریدنی
روز چهار شنبه 25/ 3/ 45، که هوای حجاز در بحبوحه گرما بود، برای استفاده از مرخصی و برای تقدیم گزارشهای مأموریت، عازم تهران شدم. منتهی این بار تصمیم گرفتم راه عراق را با اتومبیل طی کنم و از همان راه که رسول خدا از مدینه به تبوک رفته است یا همان راه که «ابو عبیدة جراح» برای فتح شام، با سپاهیان مجاهد اسلام رفته است، بروم.
بعد از غروب آفتاب، همراه با یکی از همکارانم با اتومبیل شخصی از جده به سوی مدینه به راه افتادیم، حدود پنجاه فرسنگ راه جده به مدینه، در مدت چهار ساعت طی شد.
راه بسیار خوب و آباد بود. نزدیک ساعت 23 وارد مدینه شده و شب را در مهمانخانه «تیسیر» گذراندیم. از اطاق خود که در طبقه دوم مهمانخانه بود کوه احد را هنگام طلوع صبح و روشن شدن هوا دیدم و همه خاطرات تاریخی و یاد مجاهدان اولیه اسلام که همه مانند همان کوه محکم و پا برجا بودند، در

ص: 157
قلبم زنده شد. وقتی در کنار پنجره به آن منظره می‌نگریستم، مسلمانان مدینه را هم دیدم، در همان تاریک روشن، به سوی مسجد نبوی روانند تا فریضه را به جماعت در آن حرم مقدس بگزارند. وه که چه خوب است ایمان! و چقدر انسان را آرام و قلب را استوار و زندگی را شیرین و پرامید می‌سازد.
من هم وضو ساختم و رهسپار مسجد شدم.
اینقدر این تنهایی و خاطرات مدینه در من اثر کرده بود که به راستی در حال جذبه و خود باختگی فرو رفته بودم. اگر ایمان نباشد و اگر این کیفیات معنوی نباشد، زندگی مادیِ یکنواخت و اسیر بودن در دست غریزه و کوشش مدام، برای ارضای آن چه فایده دارد؟
تا طلوع آفتاب در مسجد نبوی بودم و از اینکه کسی مرا نمی‌شناخت و از تعارفات دیپلماتیک خبری نبود، لذت می‌بردم.
ساعت ده روز پنجشنبه 26/ 3/ 45 با «شیخ عبدالعزیز بن باز» رئیس دانشگاه اسلامی مدینه دیدار کردم و یک جلد قرآن به وسیله او به آن جامعه اهداء نمودم. «بن باز» که امروز مفتی بزرگ سعودی است کور مادر زاد است. «شیخ محمد بن ابراهیم» مفتی آن روز سعودی هم کور بود. این هر دو از اعقاب «شیخ محمد بن عبدالوهاب» امام عقیدت وهابی هستند که خانواده او تا امروز زعامت امور علمی و دینی را در دست دارند و «آل شیخ» خوانده می‌شوند. «بن باز» با من دم از دوستی می‌زد و سؤالات بسیاری درباره مذهب تشیع داشت که هیچ یک از جوابهای مرا قبول نکرد. حتی بعضی کتابهای تشیع مانند «تجریدالعقاید» و شرح تجرید و نیز «مختلف» علامه را که از من گرفت و برایش خواندند مسخره می‌کرد و جز مذهب حنبلی سایر مذاهب را باطل و کفر می‌دانست. مفتی اعظم، شیخ محمد بن ابراهیم نیز همین عقیده را داشت. از او استفتاء کرده بودند که آیا دزدیدن اموال شیعیان جایز است؟ گفته بود:
«اینها همه چیزشان بر مسلمانان حلال است اما در حجاز که برای حج می‌آیند مهمان ما هستند و حدیث پیغمبر است که مهمان را بزرگ بدارید و محبت کنید گرچه کافر باشد، در این جا کاری به آنها نداشته باشید اما در خارج عربستان هر کار می‌خواهید بکنید!»
ساعت چهار صبح روز جمعه 27 خرداد در حالی که سر را با «یاشماق» (کوفیّه) سرخ رنگ به رسم عربهای اردنی پیچیده بودم به خدا توکل کرده سر در بیابان عربستان نهادیم و به سوی شام راهِ شمالی مدینه را در پیش گرفتیم.
بین مدینه و قلاع خیبر حدود 250 کیلومتر است که طی سه ساعت پیموده شد و حوالی هفت صبح بود که به خیبر رسیدیم.
ص: 158
چند قلعه کوچک خیبر را بازسازی کرده‌اند و خانه‌ها گلی است، قلعه «قموص» دری سنگی دارد که در خیبر است؛ روز فتح خیبر علی (ع) آن را از جای کنده و به منزله سپر در دست می‌گرداند.
منطقه خیبر و فدک، خوش آب و هوا و کوهستانی و پر از سبزه و درخت است. مرا به یاد «خوانسار» انداخت با همان چشمه‌سارها و همان سبزه زارها و همان نسیم خنکی که از لابلای درختها و جویبارها به مشام می‌خورد و آدم را تر و تازه می‌کند.
چندی در آن قلاع گشتم. مسکون نیست و قصبه خیبر در جایی دورتر از قلعه‌ها ساخته شده است.
همه یهودیان را پیغمبر (ص) بعد از فتح خیبر در سال هفتم از خیبر بیرون کرد و بعدها از عربستان نیز بیرون رانده شدند. «فرانکلین روزولت» با «عبدالعزیز» مذاکره کرد که این ناحیه را به مبلغ 20 میلیون پوند استرلینگ به خاطر همسرش «النور» که یهودی است بخرد ولی آن ملک مسلمان با کمال نیازی که آن زمان (قبل از کشف نفت ظهران) به پول داشت حاضر به این معامله نشد.
باری صبحانه را در خیبر خوردیم و به سوی «تیماء» رهسپار شدیم. «تیماء» تا مدینه 400 کیلومتر مسافت دارد. از قدیم محل تجمع اعراب بادیه در فصل تابستان و ییلاق ایشان بوده که در اشعار خود از آن بسیار یاد کرده‌اند؛ مخصوصاً مجنون عامری آنجا را میعاد عشاق یاد کرده است.
در «تیماء» آثار ویرانه‌ای هست که گویند باقی مانده قلعه «ابلق سموئل» است.
این قلعه در دامنه کوهی بسیار کوتاه و تپه مانند واقع است. «سَمَوْئل بن عادیا» شاعر یهودی عصر جاهلی به این کوه بسیار می‌نازد و می‌گوید:
«لنا جَبَلٌ یَحتلّه من نجیُرهُ.»
«ما کوهی داریم که هر کس را بخواهیم در آن پناه می‌دهیم.»
«منیع یَرِّدُ الطرفَ وَ هوَ کلیل.»
«این کوه آنقدر بلند است که نگاه را از خود خسته باز می‌گرداند.»
و در حقیقت این کوهی را که شاعر با این عظمت از آن یاد کرده، تپه کم ارتفاعی بیش نیست ...
چاهی نیز در این محل هست که منسوب به سموئل است و بسیار بزرگ و پرآب و به نام «چاه سموئل» معروف است. خود سموئل درباره آن چاه و قلعه تیماء گفته است:
«و فیتُ بادرع الکندی انی.»
«به زره‌های «امرؤالقیس» کندی وفا کردم.»
«اذا ما خان اقوام وفیت.»
«اگر اقوام دیگری خیانت کردند من به عهد
ص: 159
خود وفا کردم.»
«بنی لی عادیا حصناً حصیناً.»
« (پدر بزرگم) عادیا برای من قلعه محکمی بنا کرد.»
«و بئراً کلما شئت استقیت.»
«و چاهی که هر وقت می‌خواستم از آن آب برمی‌داشتم.»
«و اوصی عادیا یوماً بان لا تهدّم یا سموئل ما بنیت.»
«و عادیا روزی وصیت کرد که ای سموئل:
آنچه را من ساخته‌ام تو ویران مکن.»
«چاه سموئل» سه دهانه دارد «هدّاج»، «ودّاج» و «وَجَّد».
این راهم بگویم که سموئل در زبان عرب به «وفا» مثل است- «اوفی من سموئل»-.
گویند امرؤالقیس بن حجر کندی زره‌ها و بعض افراد خانواده و اموال خود را در قلعه سموئل به امانت نهاده بود. دشمنان امرؤالقیس آنها را از سموئل خواستند، او نداد. پسرش را به گروگان گرفتند و گفتند اگر آن زره‌ها و اموال را ندهی این پسر را می‌کشیم. ولی او حفظ امانت را بر جان پسر مقدم دانست. آنجا بود که سه بیت فوق را سرود.
در تاریخ ادبیات عرب درباره مذهب سموئل و صحت انتساب اشعار او سخن بسیار رفته است. دیوان کوچکی هم از اشعار منسوب به او به چاپ رسیده است.
آن روزناهار را در کنار چاه سموئل خوردیم. شتر چران فاضلی از اعراب آن روز ناهار با ما همراهی کرد و قصه‌های جالبی نقل کرد، وی گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت، اشعاری را حفظ داشت.
از «تیماء» رو به سوی شمال به طرف تبوک حرکت کردیم. این راه 700 کیلومتریِ مدینه به تبوک پیوسته مرا در یاد سفر رسول خدا هنگام هجرت از مدینه به تبوک می‌انداخت. از بیست مسجدی که آن حضرت در منازل بین راه بنیاد گذاشتند و در آنجاها- از منزل اولی یعنی «ثنیةالوداع» تا منزل آخر یعنی تبوک، لااقل در بیست منزل نماز گزاردند و لااقل بیست شبانه روز درین راه بودند- نشانی به دست نیاوردم. لابد اسمها عوض شده یا تحقیق من ناقص و عجولانه بود.
در کنار مداین صالح؛ یعنی شهر صالح پیامبر که کافران عرب، ناقه او را آب ندادند و پی زدند، انسان حیرت می‌کند که صنعت سنگ‌تراشی در قدیم، تا چه حد ترقی داشته است. یادم آمد که رسول‌خدا، در سفر تبوک، وقتی به این محل که «حِجر» نام داشته رسید به مجاهدان اسلام دستور فرمود از آب چاه این محل نیاشامند و در خمیر و غذا به کار نبرند و خود شتر را به تندی از آنجا راند و رد
ص: 160
شد و با جامه سر و روی خود را پوشانید چون این سرزمین شهر عاد و ثمود و شهری عذاب زده و طوفان زده بود. به مسلمانان فرمود زودتر باید از این محل گذشت. البته با اتومبیل از این محل از آن سریعتر که به تصور کسی در عهد رسول ممکن بود برسد، گذشتیم. ولی بسیار آرزو داشتم وقت می‌کردم و در ویرانه‌های مداین صالح، تحقیق می‌کردم. اگر کسی بخواهد در این باره اطلاع مبسوطی پیدا کند بهتر است به کتاب سودمند دوست بغدادی من دکتر جواد علی به نام «تاریخ‌العرب» مراجعه کند. که هفت جلد مربوط به قبل از اسلام این کتاب را فرهنگستان عراق به این جانب هدیه کرده است.
کلمه «حجر» و «پترا» هر دو به معنای سنگ و دنیای سنگی است؛ وجوه اشتراک و شباهت بین این دو محل، که یکی در سعودی و دیگری در اردن است، از لحاظ کلمه نیز معلوم می‌گردد.
بهر تقدیر مسافتی که رسول‌خدا و سپاهیانش لااقل ظرف بیست روز پیمودند به برکت؛ جاده عالی آسفالته و اتومبیل سریع‌السیر یکروزه طی کردیم و هنوز آفتاب غروب نکرده بود که وارد شهر تبوک شدیم.
شهری کوچک و با ساختمانهای محقر و خیابانهای باریک ولی خوش آب و هوا.
جمعه شب را در تبوک ماندیم.
روز بعد اتومبیل را در کامیونی گذاردیم، چند لحاف نیز خریداری شد و به دیواره کامیون چسباندند که اتومبیل خراش برندارد و از «نفوذ» و «وادی الغول» آن را سالم به اردن و به جاده آسفالته برسانیم. بعد از اطمینان از دقت و محکم‌کاری در بستن اتومبیل، بغل دست راننده نشستیم و کامیون به راه افتاد.
از تبوک تا شهر «معان» که اول خاک اردن است همه‌اش رمل است و صحرا و ریگ روان و تپه و ماهور و دست‌انداز، نه آبست و نه آبادانی. بعد از تبوک چاه آبی است و قلعه‌ای که «بئرالهرماس»؛ یعنی چشمه شیر نام دارد و مرز سعودی است. بعد از آن محل دیگری است به نام «المدوَّره» که تعلق به اردن دارد. در وادی شام در عهد سلطنت هاشمی در حجاز راه آهن کشیده بودند ولی بعد از آمدن سعودیها به حجاز آن راه آهن تعطیل شده است. راه شوسه هم ندارد و ریگ روان هر اثری را در ظرف چند ساعت می‌پوشاند. مدتی است که سعودی و اردن و سوریه مذاکره می‌کنند بلکه راه آهن حجاز را دوباره بکار اندازند.
در «مدوّره» مُهر ورودی اردن به گذرنامه‌ها زدند چنانکه در «بئرهراس» مهر خروجی زده بودند. گردبادهای راه، باران و
ص: 161
ابر غبار، مناظر مهیب صحرای بی‌فریاد و نبودن هیچ گونه راه و علامت در راه و افق خون آلود و درختان خار یا نخلهای سه شاخه و دو شاخه و بریدگیهای وحشت آوری که در تپه‌های دور دست «دهناء» و «وادی‌الغول» دیده می‌شد، واقعاً خوفناک یا لااقل تماشایی بود. بین تبوک و «معان» 240 کیلومتر راهست که تمام روز مشغول به پیمودن این راه بودیم و راننده کامیون راه را با هوش خود و علائمی که می‌شناخت می‌پیمود. در این راه این شعر عربی را که در کودکی در «شرح نظّام» خوانده بودم مکرراً زمزمه می‌کردم:
«کانّ هَجَّرالرامات ذیولَها.»
«گویی دامن کشی بادهای سخت.»
«علیه قضیمٌ عقّتد الصوانع.»
«بر این صحرا آن را به شکل پارچه‌ای چند رنگ، که زنان هنرمند بافته باشند در آورده است.»
نزدیک غروب به معان رسیدیم. کرایه کامیون را پرداخته اتومبیل خود را سوار شدم و به سوی عَمّان به راه افتادیم (از چند سال پیش نام این شهر را در فارسی «امان» می‌نویسند که غلط است). شب را در عمان ماندیم که خوش نگذشت چون در مهمانخانه‌های خوب شهر جایی نیافتیم و در یک مهمانخانه غیر مجهزی بیتوته کردیم.
روز یکشنبه 29 خرداد در شهر قدس یا اورشلیم بودیم و ناهار را در رَمله یا «رام‌اللَّه» صرف کردیم. چند ساعتی که در بازار اورشلیم و در مسجدالاقصی و در مسجد صخره گذشت برای من بسیار جالب و گیرنده بود. بازار قدس را باب زوار مسیحی آراسته‌اند و قدمگاهها و منازل مسیح و آنجا که آن حضرت عشاء ربانی صرف کرده و آنجا که او را از بین حواریین گرفتند و آنجا که او را محاکمه کردند و آنجا که او را به صلیب کشیدند و آنجا که به زعم مسیحی‌ها او را دفن کردند و بعد از سه روز از گور به آسمان رفت و آنجا که باز به زمین آمد ... همه را با تابلوهای راهنما معین کرده‌اند. کلیسای «قیامه» که قبر و یا محل صلیب و رفع عیسی بوده در جنب مسجد عمر واقع است، اینجا قدیمترین و معتبرترین معابد مسیحی است.
در قدس، دیوار ندبه بود که قسمت اردنی را از قسمت اسرائیلی جدا می‌کرد و یهود همیشه در پشت این دیوار گریه می‌کردند.
این مکان از نقاط مقدس یهود است. امروز که یهود پایتخت خود را به اورشلیم برده و تمام بیت‌المقدس از جمله مسجدالاقصی و کلیسای قیامه (یا قمامه) هم در اختیار ایشان است دیگر شاید بهانه‌ای برای ندبه و زاری نداشته باشند چون گریه برای تأسف از دوری از هیکل و مسجدالاقصی بود.
وقت غروب که نسیم ملایم صحرا وزیدن
ص: 162
گرفته بود از قدس به سوی بغداد عزیمت کردیم. در «مفرق» که مرز بین اردن و سوریه و عراق است اندکی توقف کردیم و شام خوردیم. بعد از کنار لوله‌های نفت عراق از جاده معروف «تاپ لاین» عازم بغداد گشتیم.
هر چه از صافی آسمان صحرا و امنیت جاده‌ها و آبادی ایستگاهها بگویم کم گفته‌ام.
تمام شب را در راه بودیم گویی آسمان نزدیک زمین بود و با دست می‌شد ستاره‌ها را لمس کرد و نسیم بهشت می‌وزید ... یاد ایام نیک گذشته بخیر باد.
[روز دوشنبه 30 خرداد ساعت 30/ 4 به اولین شهر عراق «رُطبَه» رسیدیم. منتظر من بودند و مقامات پلیس و امنیت عراقی از تأخیر ما اظهار ناراحتی می‌کردند. در مهمانخانه دولتی از ما پذیرایی کردند. بعد از ظهر به راه ادامه دادیم و اول شب به «رمادی» رسیدیم و در آنجا هم مأموران عراقی استقبال و پذیرایی کردند. بعد از رفع خستگی رهسپار بغداد گشتیم و حدود ساعت 20 به هتل بغداد رسیدیم.]
افسوس می‌خورم که چرا یک روز وقت برای زیارت عتبات عالیات صرف نکردم و فقط به زیارت کاظمین (علیهماالسلام) بسنده نمودم. خیال می‌کردم همیشه می‌توان از این فرصتها برخوردار شوم ولی تا کنون که نزدیک پانزده سال می‌گذرد هنوز این توفیق نصیب نگردیده است.
روز سه شنبه 31 خرداد از بغداد راهی تهران شدم. سفر بسیار خوش گذشت.
جاهایی که از صمیم قلب دوست داشتم دیدم و خاطراتی اندوختم که همیشه مرا شاد و خشنود می‌دارند.
ص: 163

 

مسائل اجرایی حج‌

به منظور آگاهی و اطلاع بیشتر خوانندگان عزیز از دستگاه اجرائی سازمان حج و زیارت، مصاحبه‌ای را با برادر محمد حسین رضائی مسئول محترم سازمان حج و زیارت، ترتیب دادیم که ذیلًا از نظرتان می‌گذرد:
س: با تشکر از جنابعالی که در این مصاحبه شرکت نمودید، لطفاً درباره وظایف اصلی سازمان حج توضیحاتی بفرمایید.
ج: بسم‌اللَّه الرحمن الرحیم، وظایف اصلی سازمان حج و زیارت عبارت است از:
نظارت و هدایت و اداره امور مربوط به حج و تورهای زیارتی و خروجی و هیئتهای سرپرستی و راهنمایان، ایجاد تأسیسات و ارائه خدمات در جهت تأمین رفاه زائران خانه خدا، اعتاب مقدسه، اماکن مذهبیِ داخل و خارج کشور. توجه به روابط مذهبی با سایر کشورهای مسلمان و مجامع اسلامی و بین‌المللی از طریق برنامه ریزیهای لازم و تحکیم مبانی ارزشهای اسلامی و شناساندن تحولات ناشی از انقلاب اسلامی ایران.

ص: 164
برنامه‌ریزی میان مدت و بلند مدت در زمینه ثبت نام، انتخاب، اعزام، تغذیه اسکان و تهیه و تأمین سایر امور رفاهی و بهداشتی و خدماتی داوطلبان عزیمت به حج عمره، عتبات مقدسه در کشورهای عراق، سوریه و دیگر کشورهای اسلامی.
برنامه‌ریزی و پیش‌بینی‌های لازم در خصوص تشویق و ترغیب و نظارت بر ایجاد زائر سرا و هتل در شهرهای مبادی ورودی و خروجی حجاج و زائران و همچنین فراهم نمودن کلیه امکانات رفاهی و خدماتی در اماکن مذکور.
ایجاد دفاتر نمایندگی امور حج و زیارت در سایر کشورهای اسلامی به منظور بر قراری ارتباط و تبادل نظر و همفکری و همکاری با واحدهای حج و زیارت آن کشورها به منظور دستیابی به اهداف و نظرات مشترک در امور اجرایی مراسم عبادی- سیاسی حج و همچنین بررسی و مطالعه و گسترش فعالیتهای برون مرزی و جلب مسلمانان سایر کشورهای اسلامی جهت زیارت و دیدار از اماکن مقدسه و متبرکه در کشور جمهوری اسلامی ایران از طریق برقراری و اجرای تورهای زیارتی در ایران.
به کارگیری منابع مالیِ سازمان حج و زیارت در زمینه تهیه و اجرای طرحها و پروژه‌های اقتصادی از طریق مشارکت و سرمایه‌گذاری در احداث و یا خرید هتل زائر سرا و مهمانسرا در شهرهای داخل و خارج کشور که اماکن زیارتی دارند. مطالعه و بررسی و ایجاد سرویس حمل و نقل زمینی و هوایی و خرید وسایل ترابری مورد نیاز و همچنین مشارکت در امور با زرگانی مربوط به تهیه و تأمین ابزار و وسایل و مواد غذایی مورد نیاز اداره امور زائران ایرانی در خارج از کشور و زوّار سایر کشورهای اسلامی در ایران.
گسترش فعالیتهای صندوق رفاه حجاج و زائران در زمینه خدمات رفاهی، بهداشتی، درمانی، انواع بیمه و گسترش سایر تسهیلات لازم برای حجاج و زائران.
ایجاد و راه اندازی و بهره‌برداری از سیستم کامپیوتری در جهت بالا بردن سطح کارآیی و سرعت بخشیدن به کلیه امور مربوط به حج و زیارت.
بررسی و تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات لازم در مورد سرپرستان کاروانهای حج و زیارت و انتخاب افراد واجد شرایط جهت سرپرستی امور حجاج و زائران.
صدور اجازه‌نامه، جهت مدیران و سرپرستان کاروانهای حج، عمره و اعتاب مقدسه زیارتی و نظارت دقیق بر فعالیت آنها.
ایجاد هماهنگی در برنامه‌های مربوطه
ص: 165
به منظور حسن انجام وظایف محوله با سایر سازمانهایی که فعالیت آنان بنحوی مربوط به حج و زیارت می‌شود.
نظارت بر انجام امور مربوط به وصول و ایصال ماترک زائران متوفی در خارج از کشور.
س: انگیزه تفکیک سازمان حج از سازمان اوقاف چه بود و روندکار پس از تفکیک به نظر شما چگونه بوده است.
ج: نگاه اجمالی به تاریخچه سازمان حج و زیارت مشخص می‌کند که تاکنون جایگاه اجرایی آن چند نوبت تغییر کرده است، زمانی وابسته به شهربانی، زمانی به وزارت کشور و مدتی نخست‌وزیری و بالاخره اوقاف و وزارت ارشاد بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به حساسیت و توجه خاصی که برای امر حج مطرح بوده است گستردگی کار و کثرت داوطلبان سفرهای زیارتی بخصوص حج، لازم بود که جهت برنامه‌ریزی و بررسی و نظارت بر حسن اجرای امور ارگانی خاصی مسؤولیت آن را به عهده می‌گرفت. هم اکنون کلیه این وظایف به عهده سازمان حج و زیارت محول گردیده است که به علت خاص بودن وظایف دستورالعملهای آن، به صورت مستقل اجرای امور را به عهده دارد.
س: مشکلات عمده حج از لحاظ انتقال زوار از ایران به مکه و مدینه و نیز تدارکات و خدمات رفاهی در عربستان تاکنون چه بوده است و برای آنها چه اقداماتی صورت گرفته است.
ج: در خصوص تدارکات حج در گذشته، مواد غذائی و مصرفی حجاج به وسیله خود مدیران کاروانها تهیه می‌شد؛ این کار دو اشکال اساسی داشت: اول اینکه موادِ تهیه شده در کاروان‌ها از نظر کمی و کیفی اختلاف فاحشی داشت. ثانیاً چون خرید توسط مسؤولین کاروان‌ها به صورت روزانه انجام می‌شد مبالغ هنگفتی بابت کالاهای خریداری شده پرداخت می‌گردید لذا سازمان تصمیم گرفت تهیه ما یحتاج کاروانها را به صورت کلان و یکجا از بین بهترین مواد موجود تأمین و به صورت مساوی بین کاروانها تقسیم کند. که در نتیجه این اقدام، ضمن صرفه جویی فراوان ارزی، پذیرایی در کاروان‌ها با مواد غذایی یکسان انجام می‌گیرد.
مسکن حجاج هم وضعی شبیه تدارکات مواد غذایی و مصرفی داشت؛ در گذشته تعدادزیادی از مسؤولین کاروانها، جهت اجاره محل اقامت زائرین، به عربستان می‌رفتند و بطور همزمان وارد بازار استیجار منازل می‌شدند و با ایجاد رقابت موجب بالا رفتن قیمت‌ها می‌شدند و بسیار اتفاق
ص: 166
می‌افتاد که یک ساختمان، چند بار توسط واسطه‌ها دست به دست می‌گردید و در نهایت با مبلغ گزافی توسط مسؤولین کاروانهای ایرانی اجاره می‌شد. و از طرف دیگر در خیلی از منازل استیجاری، حداقل امکانات لازم را جهت اقامت زائرین نداشت علی‌رغم پرداخت هزینه سنگین ساختمانهای نا مطلوبی را اجاره می‌کردند.
سازمان به منظور حل این معضل، از اجاره فردی ساختمانها جلوگیری کرد و هیئتهایی را جهت اجاره منازل در مکه معظمه و مدینه منوره از بین افراد مجرب انتخاب کرد و با صدور دستورالعمل‌های لازم و تعیین حداقل استانداردهای مورد قبول، جهت اجاره ساختمان‌های مورد نیاز زائرین ایرانی به عربستان اعزام نمود. هیئت‌های مذکور همه ساله ضمن رعایت دقیق ضوابط تعیین شده، بهترین منازل موجود را با حداقل قیمت، اجاره کردند. که در اثر اجرای این برنامه، ضمن صرفه جوییِ مبالغ هنگفتی ارز، در بهبود کیفی منازل حجاج اثرات مطلوبی داشته است.
سازمان به منظور ارائه خدمات درمانی و بهداشتی مطلوب به زائران، سالیانه اقدام به اعزام 750 نفر نیروی متخصص و تأسیس 4 بیمارستان و 28 در مانگاه مجهز در مدینه، مکه عرفات و منی می‌کند که علاوه بر زائران ایرانی در مراسم حج، تعداد قابل توجهی از زائران سایر کشورهای مسلمان به مراکز درمانی ایران مراجعه می‌نمایند.
همچنین سازمان حج و زیارت به منظور جلوگیری از گم شدن زائرین و نیز راهنمایی زائران گمشده به کاروانهای خود در مکه، مدینه، عرفات، مشعر و منی، گروه امداد گمشدگان- که آموزشهای لازم را می‌بینند- تشکیل داده و در طول شبانه روز آماده کمک به هموطنان زائر خود می‌باشند.
سازمان، جهت راهنمایی زائران، اقدام به تهیه تابلوهای راهنما و پرچم جمهوری اسلامی ایران و آرم پشت چادری خواهران کرده است که وسایل مذکور، به مدیران تحویل می‌گردد تا پس از ثبت مشخصات کاروانِ خود، مورد استفاده قرار دهند.
چون در دوران فترت سه ساله حج، اغلب تشکها و بالشهای کاروان‌ها فرسوده وغیر بهداشتی شده بود سازمان در سال جاری به تعداد زائران، پتو و بالش از کارخانجات داخلی تهیه کرده و جهت استفاده زائران در اختیار کاروانها قرار داده است. علاوه بر اقلام فوق، سازمان در سال جاری مانند سنوات گذشته به هر یک از زائرین یک عدد ساک دستی اهداء کرد.
عمده مشکلات حمل و نقل حجاج از ایران به عربستان به شرح زیر است:
ص: 167
1- کمبود امکانات ترابری هوایی، مخصوصاً هواپیماهای بدنه وسیع که عامل مؤثری در تسریع و کاهش طول سفر حجاج از ایران به عربستان خواهد بود.
2- کمبود فرودگاههای بین‌المللی و قابل استفاده هواپیماهای بدنه وسیع و کمبود نیروی انسانی متخصص و سالن و وسایل و امکانات فرودگاهی جهت توسعه و افزایش مراکز انتقال حجاج از ایران به عربستان که در حال حاضر از 6 مرکز تهران، مشهد، شیراز اصفهان، تبریز و کرمان این انتقال انجام می‌شود.
3- عدم قبول مقامات عربستان سعودی در ورود و خروج هواپیماهای حجاج در فرودگاه مدینه منوره که در صورت قبول از دوباره کاری و خستگی سفر زمینی حجاج مخصوصاً حجاج کهنسال ما جلوگیری می‌کرد.
4- قدیمی بودن مدل اتوبوسهای سرباز (بدون سقف) و اتوبوسهای مسقف بعضی از شرکتهای اتوبوسرانی عربستان سعودی که مجموعه آنها تحت عنوان «نقابه» سرویس می‌دهند.
اهم اقدامات رفاهی و رفع مشکلات حمل و نقل هوایی و زمینی به شرح زیر است:
1- تلاش و همکاری با هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران در فراهم آوردن زمینه حداقل اجاره هواپیماهای بدنه وسیع و افزایش ناوگان هوایی عملیات حج.
2- کمک و همیاری با سازمان هواپیمایی کشوری در ساختن ترمینالهای مخصوص حجاج در کنار ترمینالهای موجود و برگزاری جلسات هماهنگی در ایجاد امکانات لازم برای توسعه فرودگاههای کشور تا ان شاءاللَّه در آینده تعداد مراکز انتقال حجاج افزایش یابد.
3- مذاکرات و مکاتبات مکرر با مقامات سیاسی و کشوری و هواپیمایی عربستان سعودی در راه رفع مشکلات فرودگاه بین‌المللی مدینه برای پذیرش و اعزام حجاج ایران.
4- پافشاری و اصرار در حذف اتوبوسهای قدیمی و جایگزینی اتوبوسهای نو و آخرین سیستم توسط شرکتهای اتوبوسرانی طرف قرارداد ما در عربستان سعودی.
5- فراهم کردن امکانات تغذیه و استراحت موقت در فرودگاه جده در هنگام ورود و خروج حجاج محترم.
6- فراهم کردن امکانات رفاهی و پزشکی و حمل و نقل شهری در مراکز انتقال حجاج با کمک عزیزان سازمان هواپیمایی کشوری وهواپیمایی جمهوری اسلامی و کلیه
ص: 168
ارگانهای مستقر در فرودگاههای بین‌المللی که در حال حاضر مرکز انتقال حجاج هستند.
س: با توجه به کثرت متقاضیان زیارت بیت‌اللَّه‌الحرام چه اقداماتی برای افزایش تعداد حجاج ایرانی انجام گرفته است و آیا امکان افزایش آن در سالهای آینده وجود دارد.
ج: همان طوری که می‌دانید چندین سال است که عربستان، محدودیتی را از نظر تعداد حجاج قائل شده است و علت را طرح توسعه حرمین شریفین اعلام کرده است و چنین اظهار می‌دارد: چون تعداد بیشماری از منازل اطراف حرمین خراب شده است لذا منزل کافی برای اسکان زائران در شهرهای مکه و مدینه وجود ندارد و احتیاج به زمان است که به جای ساختمانهای قدیمی در مناطق جدیدتر و مقداری دورتر از حرم ساختمان جدید ایجاد شود.
در این رابطه یک مهلت 5 ساله را تعیین کرد که در سال جاری این مهلت خاتمه یافت، لیکن عربستان به قول خود وفا نکرد، در این باره چندین مذاکره طولانی با وزیر حج عربستان داشتم و در نهایت منجر به آن شده که طی نامه‌ای، تعداد حجاج باقیمانده ایرانی و اینکه چند سال در نوبت انتظار می‌کشند و در خواست ایران در رابطه تعداد سهمیه هر سال به وزیر حج منعکس شود تا عیناً به شاه سعودی (ملک فهد) ارائه دهد
نامه‌ای از طرف ما طی شماره 26958/ 500 مورخ 29/ 11/ 70 به وزیر حج سعودی منعکس شد که در این نامه به موارد زیر اشاره شده است:
1- 700 هزار نفر زائر ایرانی که در سال 63 ثبت نام کرده‌اند همچنان در انتظار نوبت هستند.
2- از سال 63 تاکنون هیچ گونه در خواست جدیدی نپذیرفته‌ایم، مضافاً اینکه جمعیت ایران با ضریب رشد بالایی که دارد حدود شصت میلیون نفر است.
3- بیشترین سرمایه‌گذاری نیروی انسانی برای زائران از طرف کشور ما انجام می‌شود که به تعداد بسیار زیادی از مشکلات شما را کم می‌کند، به طوری که زائر ایرانی هیچ گونه مراجعه‌ای به واحدهای شما ندارد؛ یعنی هیچ گونه نیرویی برای سرویس دهی به زائر ایرانی صرف نمی‌کنید، این نیروها که عبارتند از:
نیروهای ستادهای جده، مکه و مدینه، امدادگران گروه پزشکی و درمانی، مدیران، معاونین، آشپزها، آبدارچی، مأمور پذیرائی، روحانی و ... که حدود 15 درصد سهمیه 115 هزار نفری سال جاری ما را نیروهای خدماتی تشکیل می‌دادند، بنابراین ما فقط یکصدهزار نفر زائر به عربستان می‌فرستیم.
اما تاکنون هیچ گونه پاسخ مثبتی به خواسته‌های ما نداده‌اند و نمایندگی ما در جده شدیداً پی‌گیرِ این موضوع است و از طریق وزارت خارجه هم اقداماتی صورت گرفته است.
ص: 169