نوع مقاله : تاریخ و رجال
نویسندگان
چکیده
موضوعات
مکّه مکرمه از جنبه فرهنگی:
مکه در گذشته و حال همواره محل اجتماع و گردآمدن مسلمانان سراسر جهان بوده است و در نتیجه از مهمترین و قویترین مراکز نشر فرهنگ میان سرزمینهای مسلماننشین و حلقه اتصال میان عالمان شرق و غرب و شمال و جنوب عالم اسلامی در ادوار گوناگون بوده و هست.
با انتقال مرکز خلافت از شبهجزیره، در نیمه دوم سده اول هجری، بطور طبیعی مرکز جدید خلافت مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و عالمان راهی آن دیار شدند؛ زیرا چشمها هماره متوجه حکمران و پایتخت است وبا آنهاست که امنیت و آرامش حاصل میشود. با این همه، مکه مکرمه موقعیت و منزلت دینی و آیینی خود را در دل مسلمانان حفظ کرد و آنان- تا هنگامی که مسلمان هستند- همواره رو به آن دارند و کعبه آمالشان در آن جا قرار دارد. نه تنها برای ادای فریضه حج- که بر هر مسلمان بالغ و توانایی واجب است- قصد آن شهر را کند، آنجا مرکز گردآمدن مسلمانان از تمامی نقاط جهان اسلام است، و از زمان ظهور اسلام تاکنون مکه مرکز فرهنگ اسلامی و عربی بوده و هیچ شهر دیگری شاهد چنین تجمع سالیانه عالمان در خود نیست.
عالمان از روزگاران نخست، از سرزمینهای گوناگون اسلامی راهی مکه میشدند تا علاوه بر ادای فریضه حج نیازهای دیگر خود را که مهمترین آنها افزایش توان علمی و بهرهوری علمی و بهرهوری علمی بوده برآورده سازند. این چنین است که میبینیم دانشمندی از دورترین نقاط شرق یا غرب راهی مکه میشود تا در آنجا با همتای خود که از مکان دور دیگری عازم مکه شده است، دیدار و مبادله علمی کند و با این کار تفاهم و وحدت و نزدیکی، بهرهوری علمی، استمرار پیوندهای معرفتی و انتشار افکار و اندیشهها در کشورهای مختلف اسلامی حاصل شود. با این تصور بود که عالمان اندلسی، تنها برای بجا آوردن فریضه حج راهی مکه نمیشدند. بلکه میرفتند تا دانش گستری کنند و ظرفیت علمی خود را افزایش دهند و حلقه اتصال علمی و فرهنگی میان شرق و غرب جهان اسلام باشند.
اگر پژوهشگر یامحققی برآن شود تادست به تحقیق و تألیفی در باره ارتباط اندلیسها با مکه در بعد فرهنگی بزند، متوجه میشود که مطلب گستردهتر از آنست که در آغاز پنداشته بود. ما به اختصار و گذرا نگاهی میکنیم به دوکتاب تا برخی از عالمانی را که طی قرنهای سوم تا هفتم هجری از اندلس راهی مکه شدهاند، بشناسیم:
اولین کتاب «نفح الطیب» نوشته مقّری است و دومین کتاب «فهرست مارواه ابوبکر محمدبن خیرالاشبیلی» میباشد.
این عالمان در حقیقت پیکهای دانش و حاملان فرهنگ و معرفت بودهاند. کتابهای مذکور برخی از این عالمان را در قرن سوم چنین نام میبرد:
1- یحیی بن یحیی لیثی (234 ق) راوی موطّأ مالک.
او در مکه از محضر سفیان بن عینیه و دیگران بهره برد و نزد آنان دانش آموخت.
2- ثابت بن حزم سرقسطی و پسرش قاسم که سال 288 ق به بعد در مکه به بهرهگیری علمی و تلقّی حدیث مشغول بودند.
3- زکریابن خطاب تطیلی. در سال 295 ق از اندلس راهی مکه شد و در آن جا کتاب «النسب» نوشته دانشمند حجازی زبیربن بکار (متوفای سال 256) را از زبان جرجانی که آن را از علیبن عبدالعزیز از مؤلف کتاب، روایت میکرد شنید (1) و فرا گرفت. همچنین او در مکه کتاب موطّأ مالک را از ابراهیم بن سعید حذّاء شنید و فرا گرفت.
4- یحییبن عبدالعزیز قرطبی (295 ق) در مکه از علیبن عبدالعزیز علم آموخت و ازاو حدیث شنید.
5- قاسمبن اصبغ (حدود 247/ 324 ق). از نامدارترین علماست که در مکه نزد محمدبن اسماعیل الصائغ و علیبن عبدالعزیز تلمذ کرد و علم آموخت.
6- محمدبن عبدالله خولانی (متوفای 295 ق) در مکه نزد علیبن عبدالعزیز و دیگران تلمّذ کرد و دانش فرا گرفت.
* در قرن چهارم از جمله عالمانی که از اندلس راهی مکه شدهاند. میتوان اینان را نام برد:
1- محمدبن عبدالله بن یحیی (284- 339)، از علمای بزرگوار اندلس و قاضیان بزرگ آن خطه و از کسانی است که در مکه، نزد ابن المنذر، عقیلی و ابن الاعرابی، تلمذ کرده است.
2- محمدبن احمد بن مفرج: در مکه به سال 237 ق نزد ابن الاعرابی و دیگران تلمذ کرد و در جده و مدینه منوره نیز به تعلّم و دانش آموزی پرداخت.
3- عمربن عبدالملک بن سلیمان خولانی. ابن خیر در کتابش (الفهرست) نقل میکند که سنن ابیداوود را به سند خود از عمر روایت میکند و او نیز در مکه طی سالهای 339 و 340 ق ازابن الاعرابی روایت کرده و اخذ نموده است.
4- عبدالرحمان بن خلف اقلیشی. در سال 349 راهی مکه گشت و در آن جا نزد ابوبکر آجری و ابوحفصی جمحی به تلمذ و کسب علم پرداخت.
5- منذربن سعید بلوطی (متوفای سال 355 ق). در مکه نزد محمدبن المنذر نیشابوری اخذ علم و به سندش از او کتاب «الاشراف» در اختلاف علما را روایت نمود.
6- همچنین ابن خیر کتاب صحیح بخاری را روایت میکند و سند خود را به محمدبن احمد مروزی در مکه به سال 353 ق میرساند و این یک نیز سند خود را به بخاری متصل میکند.
7- ابن خیر کتاب «تاریخ البرقی فی رجال الموطأ» را به سند خود از علیبن احمدبن شعیب در مکه به سال 389 روایت میکند و او نیز سند خود را به مؤلف نسبت میدهد.
* در قرن پنجم نیز برخی از عالمان اندلسی که راهی مکه شدهاند بدین قرارند.
1- عبدالوهاب بن محمد قرطبی مقَّری. (403- 461) در مکه نزد ابوالعباس کازرینی، علم آموخت.
2- عمربن محمد سجزی که ابن خیر صحیح مسلم را از او روایت میکند و تاریخ این اخذ و نقل 403 هجری و محل آن مکهاست.
3- ابن خیر اشبیلی کتاب «سیرة النبی- صلیالله علیه و آل و سلم- نوشته ابن طرخان تیمی را به سند خود از محمدبن احمدبن عیسی بن منظور روایت میکند و ابن منظور نیز این کتاب را در مسجدالحرام در کنار «باب الندوه» به سال 431 ق، نزد ابوذر عبدابن احمد هروی قرائت کرده است.
4- همچنین ابن خیر «سنن ترمذی» را به سند خود از محمدبن احمد اردستانی که به سال 455 نزد او خوانده است روایت میکند و سند آن را به مؤلف میرساند.
5- باز این خیر کتاب «التلخیص فی القراءات الثمان» نوشته عبدالکریمبن عبدالصمد طبری مکّی را به سند خود از احمدبن شعبان مُصّری از مؤلف آن روایت میکند. وی این کتاب را در سال 473 در مکه نزد شیخ خود قرائت کرده و اجازه روایت آن را گرفته است.
6- محمدبن عبدالرحمان اشبیلی (متوفای حدود سال 450 ق) در مکه نزد رزین بن معاویه پیشوای مالکیان، به اخذ علم پرداخت.
7- عمربن حسن هوزنی (متوفای 460 ق) در راه خود به سوی مکه کتاب صحیح بخاری» را استماع کرد و روایت او را بسیاری از علمای اندلسی نقل و ضبط کردند.
* در قرن ششم نیز عالمان بسیاری از اندلس راهی مکه مکرمه شدند که برخی از آنان عبارتند از:
1- محمدبن حسین میورقی. در مکه به سال 517 ق نزد عبدالله بن محمد بیضاوی و عبدالملک بن ابی مسلم نهاوندی به دانش آموزی پرداخت.
2- محمدبن یوسف مرسی، در مکه به سال 521 ق از رزینبن معاویه کسب علم و تلقی حدیث نمود.
3- محمدبن عبدالله بن العربی (468- 543). پیشوای بزرگوار مالکیان و دارای تألیفات بسیار در علم حدیث و جز آن، در مکهاز حسین طبری و ابن طلحه و ابن بندار علم و حدیث فرا گرفت و سفرنامهای به شرق نیز دارد که ابن رشید فهری و دیگران از آن نقل قول کردهاند.
بخشی از آن را نیز استاد دکتر احسان عباسی حدود سه سال قبل در مجله «الابحاث» منتشر کرده است که با بخشی که کتانی آن را یاد کرده و در کتابخانهاش در «خزانةالرباط» موجود است، چندان تفاوتی ندارد.
4- احمدبن عیسی، در مکه به سال 547 ق «جامع ترمذی» را نزد ابوالفتح کرخی فرا گرفت و از او استماع کرد.
5- طارق بن موسی بن یعیش (متوفای سال 549 ق) در مکه از حسین بن علی طبری و عبدالباقی زهری، کسب علم و حدیث کرد و از او کتاب «الاحیاء» را که از مؤلفش غزالی روایت میکرد، فرا گرفت و استماع کرد.
6- خلف بن فرج بن خلف، در مکه رزینبن معاویه اندلسی مکی را به سال 505 ملاقات کرد و از او کتابش «تجرید الصحاح» را نقل نمود.
7- حسین بن محمد بن حسن انصاری (متوفای سال 585 ق). در مکه صحیح بخاری را به سند خود از علیبن حمید طرابلسی، روایت نمود.
8- مساعدبن احمدبن مساعد اصبحی (468- 545)، در مکه با ابوعبدالله طبری دیدار و از او صحیح مسلم را روایت کرد. همچنین او با ابومحمدبن العرجاء، ابوبکربن الولید طرطوشی و یاران امام محمد غزّالی دیدار کرد و از جمله کسانی است که با زنی به نام «صَباح» کنار «باب الصفا» ملاقات نمود و نزد او برخی متون تفاسیر را قرائت کرد. روزی به شعری که به عنوان شاهد در تفسیر آمده بود برخوردند. صباح پرسید گوینده این شعر کیست؟ از ابومحمدبن العرجاء پرسیدند و او اظهار بیخبری کرد و گفت سراینده آن را نمیشناسد. صباح بداهتاً قطعه زیر را سرود:
«خورشید دو ستارت شبانگاه طلوع کرد و پرتوافشانی نمود و خورشیدی که بیغروب است. خورشید روز در شب غروب میکند و خورشید دلها همیشه تابان و بدون غروب است.
9- محمدبن جبیر (540- 599) نویسنده سفرنامه معروف است. از اشعار زیبا و لطیفش قطعه ذیل است:
«نشانههای خانه هدایت در مکه در حالی که نور برآن پرتو افکنده بود، برمن آشکار شد و من با عشق و شوق احرام بستم و قلبم را به عنوان قربانی هدیه کردم.
ابن جبیر در سفرنامهاش از مکه و علمای آن سخن میگوید.
10- ابراهیمبن منبه غافقی به سال 555 ق در مکه صحیح بخاری را از سلطانبن ابراهیم مقدسی به روایت زنی به نام کریمه مروزی استماع کرد و فرا گرفت. از ابوذر هروی که از علمای مکه است. منقول است که میگفت:
«بر شما باد روایت «کریمه»؛ زیرا او صحیح بخاری را از طریق ابوالهیثم نقل میکند.» مراد او آن بود که این زن صحیح بخاری را با اسنادی عالی و خدشه ناپذیر روایت میکند.
* برخی از مشهورترین عالمان قرن هفتم که به مکه سفر کردهاند، عبارتند از:
1- محمدبن عمربن محمد معروف به ابن رُشَید (657- 721). او از نامدارترین علمای اندلس است و سفری به سرزمینهای شرق داشت و بسیاری از دیدهها و مشاهدات خود را در کتابی نوشت و آن را «ملء العیبة» نام گذاشت. این کتاب در پنج بخش است که چهار بخش آن به خط خود مؤلف موجود است. او بخشی از این کتاب را به حجاز اختصاص داده و در آن مسائل بسیاری از احوال و وضعیت آن جا را بازگو نموده است و همچنین عالمانی را که در آن خطه دیدار نموده. ذکر کرده است. ما این بخش را در جلد سوم از مجله «العرب» چاپ و منتشر کردهایم.
2- محمدبن ابراهیم بن غصن اشبیلی (631- 723) از علمای بزرگ اندلس بود. برای ادای فریضه حج عازم مکه شد و درآن جا به تعلیم پرداخت و قرآن کریم را آموزش داد و از کسانی که نزد او به تعلّم پرداختند، شیخ خلیل پیشوای مالکیان و شهابالدین طبری پیشوای حنفیان را میتوان نام برد.
اینها نمونههای گذرایی بودند از ارتباط علمای دورترین نقاط جهان اسلام به مکه مکرمه. تا چه رسد به ارتباط جاهای نزدیکتر. چه بسا سؤال شود که عالمان عراق، شام ومصر، تا چه حدی با مکه ارتباط داشتند؟ پاسخ آنست که ارتباط این سرزمینها با «ام القری قابل بیان در صفحات معدودی نیست، بلکه نیاز به مجلدات جداگانهای دارد. در این جا ناچاریم هرچند به اختصار از ارتباط این سرزمینهای سهگانه که در بردارنده عالمان بسیار و امتحانات زندگی راحت و آرامی برای آنان بود سخن بگوییم. آنان راه دیگری پیش گرفتند که تفصیل آن نیاز به مجال دیگری دارد.
در جنوب شبهجزیره که از نظر شیوه زندگی اجتماعی به ساکنان حرمین شریفین، نزدیک بود و این نزدیکی در شیوه زندگی همواره از وسائل نزدیکی اندیشه و افکار است، چه اثری حاصل شد؟
پاسخ آنست که در قرنهای سوم و چهارم در یمن علامه و دانشمند بزرگواری پدیدار شد که کشورش را ترک نگفت. با این حال تألیفاتش در زمان حیاتش به اندلس رسید، او حسنبن احمد همدانی است. (2)
در مؤلفاتش اشاراتی دارد که پرده از روی فعالیت و حیات فرهنگی در مکه برمیدارد. همدانی «السیره النبویة» تألیف محمدبن اسحاق را از عالمی مکی به نام خضربن محمدبن داوود، روایت نمود. در مشرق سیره نبویه محمدبن اسحاق به روایت عبدالملکبن هشام از بکائی از مؤلف معروف است و در مغرب این سیره به روایت ابن بکیر شناخته شده است. لیکن تا آن جا که میدانم روایت مکیّان و نقل خضر را تنها همدانی روایت کرده است. البته آنان روایت یا روایات دیگری نیز دارند که در کتابهای ازرقی و فاکهی در باره مکه به آنها اشاراتی شده است.
در این جا مسأله بسیار با اهمیتی در حفظ و نشر فرهنگ اسلامی وجود دارد که ندیدهام هیچ یک از پژوهشگران به آن پرداخته باشند، و آن نقشی است که علمای اندلس در حفظ بخش بزرگی از میراث فرهنگ اسلامی ایفا کردهاند. آنان در سفرهایشان به مکه مطالبی را فرا گرفتند و با عالمانی دیدار کردند و در بازگشتشان آنها را ثبت و منتشر کردند و بعدها جهان اسلام تنها از این طریق توانست این مواریث را بازشناسد و حفظ کند. برای مثال به سه تن از علمای شبهجزیره اشاره میکنم که عالمان اندلسی آنان را شناختند و آثارشان را نقل کردند و عالمان مشرق زمین تنها از طریق این عالمان بودند که آنان را شناختند. این سه تن عبارتند از محمدبن اسحاق فاکهی (3) مورّخ اهل مکه، ابوعلی، هارونبن زکریا هَجَری (4) و حسنبن احمد همدانی، مورّخ و عالم یمنی.
علمای مغرب در نوشتن سفرنامههای خود بر دیگران پیشی گرفتند و زبانزد این کار گشتند. شاید علت آن، دوربودن آن سرزمین از مراکز فرهنگی و محافل علمی در حجاز و شام و عراق در دوران نخستین و مصر و استانبول در دوران اخیر بوده باشد. در این مراکز و محافل بود که فرهنگ اسلامی نخست ریشه دوانید و پاگرفت و گسترش یافت و به همه جا منتشر گشت. سرزمین مغرب بزرگ باتمامی کشورهای آن از جمله اندلس، هرچند در دوران شکوفایی خود به رود پرخروش فرهنگ اسلامی پیوستند و بر شتاب آن افزودند؛ لیکن علمای آن به این مراکز بویژه مکه و مدینه به چشم دیگری مینگریستند و آن جاها را محط رجال و غایت آمال و کعبه مقصود خود میشناختند و تنها برای برآوردن فریضه حج عازم آن خطه نمیشدند. که آن سرزمین را محلی برای دانش اندوزی، برآوردن نیازهای معنوی و شرکت در بزرگترین گردهمآیی و دیدار با عالمان میدانستند.
برای گفتگو از توجه عالمان مغربی به تدوین مشاهدات سفرهایشان به مجال بیشتری نیاز است. لیکن کافی است بدین مناسبت اشاره کوتاهی به یکی از این سفرنامهها کنم.
پژوهشگر تاریخ فرهنگ، هنگام تحقیق متوجه میشود که از قرن یازدهم هجری تا پایان قرن سیزدهم که جمود و درجازدن برتمام جنبههای فرهنگ حاکم شده بود، ادبیات سفرنامهنویسی شکوفا میگردد.
گمان نمیکنم سخنی را که در «نشست مورّخ اندلسی، ابن حیان» که در رباط آخرماه محرم همین امسال (1402 ق) برگزار شده بود. به زبان آوردم دور از حقیقت باشد:
«سفرنامههای ابن بطوطه و ابن جبیر- با تمام ارزشمندی که دارند- نمیتوانند آینه تمامنمای دیگر سفرنامههای علمای مغرب باشند و پژوهشگران در هریک ازآنها با اطلاعاتی جدید و خاص و کامل در باره شبهجزیره و احوال آن روبرو میشوند.»
مبالغه نیست اگر گفته شود در سفرنامههای ابن رُشَید فهری، تحیببی، عبدری، عیاشی، احمدبن ناصر دَرعی و محمدبن عبدالسلام دَرعی و کسان دیگری که تا پایان قرن سیزدهم دست به نوشتن سفرنامه زدند، دقیقترین، کاملترین، و معتبرترین منابع برای بررسی شهرهای ارجمند مکه و مدینه، از جهات اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی به شمار میروند و تاکنون به پژوهشگری برنخوردهام که به این سفرنامهها به عنوان فراگردی که در موضوع خود رو به تکامل است و به کمال نزدیکتر میشود بنگرد.
معروفترین سفرنامههای حج
تنها مجال آن باقی است تا به ذکر مهمترین سفرنامههای حج که امکان دانستن آن برای هر محققی ممکن است بپردازیم. مطالب بسیاری از این سفرنامهها که مربوط به حج است به صورت خلاصه در مجله «العرب» به چاپ رسیده و منتشر شده است.
سفرنامه ابن جبیر
محمدبن احمدبن جبیر کنانی اندلسی (528- 670 ق) مشاهدات و دیدههای خود را در سفری که سالهای 578- 581 ق) داشته خود- و به قولی یکی از شاگردانش- نوشت و این سفرنامه همان رحلهابن جبیر» معروف است. این سفرنامه بارها چاپ شد و مورد بررسی برخی پژوهشگران از جمله استاد عبدالقدوس انصاری قرار گرفت. نامبرده تحقیق خود را به نام «معابن جبیر» فی رحلته» منتشر کرده است.
1- واژه «شنید» یا «سَمِع» در اصطلاح محدّثان گویای آنست که فردی گفتههای استادش و نقل قول او را از کتاب روایت آن را میشنود و درمییابد و ضبط میکند.
2- برای زندگینامهاش رجوع کنید به مقدمه کتاب «صفة جزیرة العرب منتشر شده توسط دارالیمامة.
3- نگاه کنید به مجله «العرب» ص 843 سطر 8.
4- ر. ک. «ابوعلی الهَجَری» ص 10، 69، 96.
1- ر. ک. ص 21 مقدمه «صفة جزیرة العرب» انتشارات دارالیمامه.