آوازه اسلام از شبه جزیره فراتر رفته بود. مشتاقان از هرسو برای درک اسلام به مدینه میآمدند؛ «جُوَیْبِرْ» نیز از جمله شیفتگان اسلام بود که با شنیدن آوازه پیامبر- ص- در طلب اسلام از «یَمامَه» (1) به سوی مدینه شتافت و خدمت آن حضرت رسید.
او اسلام اختیار کرد و در دین خود فردی ثابت قدم و پایدار شد. جویبرمردی کوتاهقد، سیه چهره نازیبا، فقیر و برهنه بود.
پیامبر ص-، این یاور تازه وارد را به گرمی پذیرفت، و چون فردی تهی دست و بیچیز بود، برایش جیرهای از غذا که شامل مقداری خرما بود قرار داد. دو دست لباس هم برایش تهیه کرد و او را در مسجد خود جای داد. جویبر شبها هم در مسجد پیامبر- ص- میخوابید.
مدتی اینچنین سپری شد، کمکم تعداد غریبها و مساکین روبه فزونی گذاشت و فضای محدود مسجد برآنها تنگ شد.
پیک وحی فرا رسید، و پیامبر ص- مأمور شد که مسجد را از وجود این افراد خالی کند، و همه دربهایی را که از خانههای انصار به مسجد باز میشد ببندد، مگر درب خانه حضرت علی- علیهالسلام- (2) و بیت حضرت فاطمه- سلاماللَّه علیها- را و از آن تاریخ به بعد قرار شد نه فرد جنب از مسجد عبور کند و نه غریبی در مسجد بخوابد.
پیامبر ص- دستور داد جایگاهی سقفدار در کنار مسجد ساختند که بعدها آن جایگاه به «صُفَّه» (3) معروف شد. غریبها و فقرا را در آنجا مسکن داد، تا روزها در سایه آن بیاسایند و شبها هم، همانجا بخوابند. کسانی که در آنجا زندگی میکردند «اصحاب صفَّه» نام گرفتند.
پیامبر ص- خود، از خرما و کشمش و گندم و جو سهمی برای آنها معین کرده بود، بقیه مسلمانان هم به پیروی از پیامبر ص-، آنها را در غذای خود شریک ساختند و زکات و صدقات خود را هم به آنان میدادند.
وجود نازنین پیامبر ص- همواره ایشان را مورد تفقد قرار میداد، او درجمعشان حضور پیدا میکرد و با آنان انس و مجالست داشت. (4)
روزی در حالی که با نگاه شفقتآمیز خود به جویبر مینگریست، با عطوفت او را مورد خطاب قرار داده، فرمود:
جویبر! تو نمیخواهی ازدواج کنی؟
اگر همسری انتخاب کنی، هم خود را از لغزش و گناه حفظ کردهای و هم او تو را در دین و دنیا یاور خواهد بود.
جویبر با لبخندی که حاکی از رضایت باطنی او بود پاسخ داد:
پدر و مادرم فدای شما باد، چه کسی حاضر است با من ازدواج کند؟!
به خدا سوگند من نه حَسَبی دارم نه نَسَبی، نه مالی و نه جمالی، کدام زن حاضر است همسر چون منی بشود؟!
پیامبر ص- فرمود: کسانی که در جاهلیت از اشراف بودند و اسلام نیاوردند پست شدند، و کسانی که پست بودند با قبول اسلام شریف و عزیز شدند. اسلام کبر وتفاخر جاهلیت را نابود کرد و امروز همه مردم، چه سیاه و چه سفید، چه عرب و چه عجم، قُرَشی و غیر قُرَشی همه با هم برابرند. هیچ کس را بر دیگری فضیلتی نیست؛ زیرا همه از آدم هستند و آدم از خاک. بهترین و محبوبترین مردم نزد خداوند در روز قیامت، مطیعترین و باتقواترین آنان است.
جویبر، هیچ کس از تو برتر نیست، مگر اینکه از تو باتقواتر باشد.
آنگاه پیامبر ص- فرمود: میروی پیش «زیادبن لَبیْد» (5) او از نظر خانوادگی شریف ترین فرد قبیله «بنیبیاضة» است و از قول من به او میگویی که: دخترش «ذَلْفاء» را به عقد ازدواج تو در آورد.
جویبر به نزد زیادبن لبید رفت.
زیاد با جمعی از میهمانانش در منزل نشسته بود.
جویبر برای زیاد پیغام داد که: من فرستاده رسول خدایم و حامل پیامی از جانب او هستم.
به او اذن دخول دادند، جویبر داخل شد، سلام کرد، همه نگاهها متوجه او شد.
او زیادبن لبید را مخاطب قرار داد و گفت:
پیامبر ص-، مرا برای رساندن پیامی فرستاده، آیا آشکارا و بلند بگویم، یا در خلوت و آهسته به خود شما؟
زیاد در پاسخ گفت: نه بلند بگو و در حضور، این برای من شرف و افتخار است.
جویبر اظهار داشت؛ یبامبر ص- فرموده که: دخترت ذلفاء را به عقد ازدواج من درآوری.
زیاد که انتظار شنیدن چنین سخنی را از مثل جویبر نداشت، یکباره رنگ چهرهاش تغییر کرد، و با تعجب پرسید:
راستی پیامبر ص- تو را برای چنین امری فرستاده؟
جویبر در پاسخ گفت: بله، من هرگز بنا ندارم بر پیامبر ص- دروغ ببندم.
زیاد که به اندازه کافی از شنیدن این سخن عصبانی شده بود، در حالی که سعی میکرد خود را کنترل کند، ادامه داد:
ما دخترانمان را به افراد هم شأن خود از انصار میدهیم، تو برگرد تا من خودم پیامبر ص- را ملاقات کنم و عذرم را به او بگویم.
1- «یَمامه» نام منطقهای است در وسط جزیرةالعرب بین نجد و یمن که از شرق به بحرین متصل است و از غرب به حجاز. امروز نام این منطقه «عارض» است؛ اما شهر «یمامه» در جنوب غربی احساء که یکی از مناطق سه گانه عربستان است میباشد.
«یمامه» شهری بزرگ و آباد و حاصلخیز است مسلیمه کذاب در آنجا بوده. این شهر از شمال نزدیک ریاض پایتخت فعلی عربستان است. دائرة المعارف فرید و جدی، ج 10 ص 954. و تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 22.
2- در چهار طرف مسجد النبی درب ها و پنجرههایی از خانههای مجاور مسجد رو به مسجد گشوده شده بود، از جمله آن دربها، درب خانه ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه و عباس عموهای پیامبر ص- و حضرت علی علیهالسلام- بود که پیامبر ص- به فرمان خداوند مأمور شد همه دربها و پنجرهها بجز درب خانه حضرت علی علیهالسلام- را ببندد. این مطلب در کتب معتبر شیعه و در منابع و مصادر اهل سنت با سندهای بسیار محکم نقل شده است نگاه کنید به: «القول المسدّد» تألیف: ابن حجر عسقلانی چاپ مؤسسه یمامه بیروت، صفحات: 58- 52. و «وفاء الوفاء»، ج 2، صفحات: 480- 475. و «امالی شیخ صدوق» چاپ مؤسسه اعلمی بیروت، ص 273 و 274. و «عیون اخبار الرضا» ج 1، ص 232 و 233.
بطوری که از قرائن و شواهد تاریخی به دست میآید، از جمله: وجود حمزه در زمان بستن دربها و به شهادت رسیدن او در پایان سال سوم هجری در جنگ احد، مسأله سد ابواب در سال سوم هجرت پیامبر- ص- به مدینه اتفاق افتاده است.
3- «صُفَّه» در لغت به معنای ایوان یا جای سقف دار و سایهدار است. این مکان به دستور پیامبر ص- در کنار مسجد النبی برای استراحت مهاجران و میهمانان اسلام که خانه و کاشانه و همسر و اولادی نداشتند ساخته شد. و اکنون به صورت سکویی که قریب نیم متر از زمین مرتفعتر است در قسمت شمالی مسجد روبروی محراب تهجد پیامبر ص- و مقابل ضریح حجره حضرت فاطمه سلاماللَّه علیها- میباشد که با توسعه مسجدالنبی در داخل آن قرار گرفته.
طول این سکو 12 متر و عرض آن 8 متر و مساحت آن 96 متر میباشد.
مورخین تعداد افرادی را که در این مکان استراحت میکردهاند و همواره در اثر ازدواج و یا موت و مسافرت کم و زیاد میشدهاند تا 92 نفر نوشتهاند. مدینه شناسی، ج 1، ص 109 و 110.
4- «دلائل النبوة» تألیف: احمدابن حسین بیهقی، چاپ دارالکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 351.
5- «زیادبن لَبید» از افراد قبیله خزرج مدینه است که قبل از هجرت پیامبر ص-، به مکه رفته و مدتی در آنجا اقامت گزیده، سپس با پیامبر ص- به مدینه هجرت کرده است.
او در بیعت عقبه و در جنگ بدر و احد و خندق و بقیه غزوات پیامبر ص- حضور داشته. پیامبر ص- مدتی او را برای ولایت به حضرموت در یمن اعزام نمود. او در سال 41 هجری وفات کرد.
«اسد الغابه»، ج 2، ص 217. و «تهذیب الکمال» ج 9، ص 508- 506.