جواز و عبور انسانها به سوی خیر محض و منبع کمال است. او که همه خیرات از او و همه شرور از او منصرف است. و به دهها و صدها آیتی که آن جمال مطلق، خود را در آنها به انسان مینمایاند.
با ایجاد علاقه و شوق نسبت به سفر و زدودن غم و اندوهِ سختیهای راه و نظایر آن اراده را در قدم نهادن به میدان حج استوار و عزم در وادی لقاء را مصممتر مینماید، آنگونه که عاشق در راه نیل به معشوق، همه سختیها را با اراده، آسان و تمامی صعوبتها را با اهرم عشق نرم میکند.
ب: از عمدهترین عواملی که شعله ارادت و لهیب عشق به این سفر را همچنان فروزان و افروخته نگاه میدارد، یاد فضیلت حج و ذکر عظمت آن است. یعنی انسان متذکّر این معنا باشد که حج گذشته از آنکه عبادت جامعی است، ظرف عبادتهای دیگر همانند صلاة است، از آنها نیز برتر است؛ زیرا رسول اکرم- ص- در خصوص فضیلت حج میفرماید:
و این حاکی از جامعیّت این فریضه است.
کما این که امام صادق- ع- طیّ حدیث شریفی از رسول اکرم اسلام- ص- به فضیلت آن نسبت به سایر عبادات، از نقطه نظر دیگر نیز اشعار میدهد که: «مصلّی در حال صلاة دقایقی از خود و خاندانش دوری گزیده است و همچنین صائم به اندازه روشنایی یک شبانهروز از خود و اهلش جدا گشته است و لیکن این حاجی است که بدن خود را به تعب و رنج وادار میکند، جانش را به سختی میکشاند، مالش را انفاق میکند و از اهلش غیبت طولانی دارد. در حالی که در این سفر امیدی به بهره مالی ندارد، و به تجارتی هم نمیاندیشد.» در اینجا امام صادق از قول پدر بزرگوار خود امام باقر- علیهما السلام- نقل میفرماید: که حضرتشان فرمودند:
ص: 57
در حالی که مردم در سرزمین عرفات هستند او و اهلش خدای متعال را میخوانند»
(1).
رسول اکرم- ص- پذیرش سختیها و مشکلات سفر حج و انجام مناسک آنرا با بیان قرآنی تبیین فرمودند که:
«و تحمل اثقالکم الی بلد لم تکونوا بالغیه الّا بِشِقّ الأنفُسِ».
(2)«جز از طریق به زحمت انداختن جان، پا به بلدِ امن اله نهادن و به قربش بار یافتن، میسور نیست.»
ج: از امور دیگری که زبانههای محبّت و شرارههای عشق به این «فرار الی الله» را در ژرفای جان آدمی زنده و مشتاق میدارد. آن است که بداند مواقف و مکانهایی که در آن پا مینهد، از جمله شریفترین و مقدّسترین امکنه است که نمونههای انسانیّت و ثمرات باغ هستی؛ یعنی انبیاء و اولیای الهی در طول تاریخ به دیده احترام به آن نگریسته و خاطرههای ارزندهای برای بشریّت به یادگار نهادهاند و یا در کنار آن آرمیدهاند. اساساً جای جای این وادی مقدس در نقطه نقطه این صحرای لمیزرع
(3)کهاکنون بهاینصورت درآمده، ازطریقفرشتهوحی؛ جبرئیل امین نشانهگذاری شده و انبیای الهی از آدم تا خاتم مأمورند از خط ترسیم شدهای که معلّم حقیقی به وسیله ملک مقرّبش بر صفحه زمین نقش بسته است پیروی کنند تا با گذر از هر موقفی، پلهای از نردبان کمال، زیر پا قرار گیرد.
د: زنده نگهداشتن این واقعیّت که اجر و ثواب اخروی حجِّ مقبول، طبق بیانات مکرر اولیای الهی زاید الوصف و بیرون از حدّ اندازهگیری است، بدون غفلت از این معنا که این اجر جزیل و پردامنه مناسب و در مقابل مجموعه حج است و برای هر عمل و عبادتی، پاداش همگون مقرّر است.
بدیهی است که اگر سخن از پاداش و جزای الهی مطرح است هرگز با امور مادی و پاداشهای دنیایی قابل مقایسه نیست و نمیتوان تبشیر الهی را با
1- همان مصدرٰ ح 2.
2- نحل: 7.
3- ابراهیم: 37.
ص: 58
بشارتهای انسانی نظیر دانست؛ کما این که انذار الهی را نمیتوان با تنذیر انسانی برابر گرفت. بعنوان نمونه به قسمتی از حدیثی که از امام رضا- ع- در ارتباط با ثواب و اجر انجام حج رسیده است اشاره میکنیم که حضرتشان فرمودند:
«... و ما من احد یکثر الحج الّا نبی الله- عزّ وجلّ- له بکل حجة مدینةً فی الجنّة فیها غرف ...»
(1)«در مقابل هر حجّی خداوند متعال مدینه و شهری در بهشت با غُرفهها و خانههای متعدد بنا نموده و برای سالکان کویش آسایش تمام فراهم کرده است».
لازم به توضیح نیست که همه اینگونه واژهها، از باب تشبیه و تمثیل و تقریب به ذهن بیان شده و باید امورات عالم غیب را بر اساس معیارهای دیگری محاسبه نمود.
امر دوّم/ نزاهت نفس از شوب گناه
راهیِ این راه و مسافرِ این سفر، بعد از شناخت موقعیّت و تأثیر والای حج و ایجاد شوق و اراده، به اوّلین نکتهای که عملًا باید بپردازد. همانا «ازاله رجس» و «هجرت از رجز» است که در طول مدت زندگی عالمانه یا غیر عالمانه، بر جانش نشانده، آری «من کسب سیّئةً و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار.»
(2)زیرا بعد از علم به آنکه حج، هجرت الی الله است. مقدّمه آن که کوچ کردن از پلیدی و تباهی است ضرورت پیدا میکند. بگونهای که بدون آن حقیقت سفر تحقّق نیافته؛ زیرا همانطوریکه نماز که قربان و عامل تقرّب متّقی است. یک طهارت ظاهری بنام وضو و یک طهارت باطنی بنام استغفار و توبه لازم دارد، در مورد حج نیز مسأله اینچنین است هم استطاعت
1- محجة البیضاء، ج 2، ص 15.
2- بقره: 81.
ص: 59
مالی میطلبد و هم استطاعت معنوی، که اوّلی به شرط طهارت در مال و دوّمی به شرط تهذیب جان حاصل میشود.
واضح است که در ظلمتکده دل، زمانی نور میتابد که حجب انداخته شود، و در مَهد دل زمانی فرشته در میآید که دیو برون رود و قرب به حق زمانی عاید میشود که بُعد از باطل نصیب گردد.
مکانت سبّوحی و قدّوسی حق، اقتضا میکند که انسان غیر منزّه در آن راه نیابد و اوّل شرط ورود در حریم پاک یار، طهارت منظر نظر او که روح انسانی است میباشد.
امر سوّم/ انصراف جان از غیر خدا
از جمله ارکان این سفر، منصرف کردن اندیشه و قلب از تمامی اموری است که غیر خدا و دستور او میباشد. این مسأله غیر از نزاهت و طهارت نفس است. مفاد این ادب آن است که در این سفر آهنگی در دل و نغمهای در اندیشه، جز نوای دلنشین «اذان ابراهیمی» نواخته نشود. نه قصد تفرّج باشد، نه میل تجارت، نه طلب حاجت و نه اهداف دیگر.
خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود حدیثی را از طریق اهلبیت- علیهم السلام- نقل مینماید که مرحوم فیض آنرا در محجة البیضاء ذکر میفرماید، و آن اینکه:
«اذا کان آخر الزمان خرج النّاس للحج أربعة اصناف، سلاطینهم للنزهة و اغنیاؤهم للتجارة، و فقراؤُهم للمسألة و قُرّاؤهم للسُمعة.»
(1)و لذا حتّی کسانی که حج نیابی میپذیرند تا از این طریق دنیای خود را تأمین کنند، اگرچه تکلیف از منوب عنه ساقط است، عملی مکروه و کاری ناستوده دارند. البته، اگر قصد در این نیابت، روشن کردن چشم سر و دل به جمال مظهر جمیل مطلق کعبه مکرّمه است، فعلی ممدوح و سعیی مشکور
1- محجة البیضاء، ج 2، ص 189.
ص: 60
خواهد بود. در این مورد است که عمل چنین شخصی در روایات ما تشبیه به کار مادر موسی شده که هم به فرزند خود شیر میداد و هم در مقابل آن اجرت میگرفت (مثل الّذی یغزو فی سبیل الله و یأخذ اجراً مثل ام موسی ترضع ولدها و اخذ اجرها)
(1).
و لذا قطع علایق و دوری از محبوبها در این سیر الیالله، یک امر اجتناب ناپذیر است.
امر عدم اشتغال فکری و روحی، یک اصل فراگیر است، هم نسبت به آینده سفر خود، اندیشهای غیر از انجام فریضه حج نباشد و هم نسبت به گذشته و ...