الاقصی بگذرد؛ آن استلام حجر کند و این اشتقاق قمر؛ آن را کوه صفاست و این را روح صفا؛ سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این، یک مرّه در کشور هستی؛ آن هروله میکند و این پرواز؛ آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم؛ آن آب زمزم نوشد او این آب حیات؛ آن عرفات بیند و این عرصات؛ آن را یک روز وقوف است و این را همه روز؛ آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر؛ آن رمی جمرات کند و این رجم همزات؛ آن حلق رأس کند و این ترک سر؛ آن را «لافسوق و لاجدال فی الحج» است و این را «فی العُمر»؛ آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین؛ لاجرم آن حاجی شود و این ناجی؛ خنک آن حاجی که ناجی است؛ الهی توانگران را به دیدن خانه خواندهای و درویشان را به دیدار خداوندِخانه؛ آنان سنگ و گل دارند و اینان جانودل؛ آنان سرگرم درصورتندو اینانمحو در معنا؛ خوشا آن توانگری که درویش است.
ص: 201
جذبه مهر تو
جواد محدّثی
جذبه مهر تو آورد مرا بار دگرغیر عشق تو نبوده است مرا کار دگر
هر که را نیست به دل شور ولایت، برودبفروشد دلِ بیمهر، به بازار دگر
این دل سوخته و دیده گریانِ مرانیست جز دست کریم تو خریدارِ دگر
یا رسولالله! ای مرقد تو کعبه عشقبر لبم نیست بجز یاد تو گفتار دگر
منکهعمریاست بهدرگاه تو سرمیسایمنروم از درِ این خانه به دربار دگر
زائر کوی رسولیم، خدایا مپسنددر ره عشق، گزینیم جز او یار دگر
یا بقیة اللّه
«مؤیّد» مشهدی
ای حریم کعبه محرِم بر طوافِ کوی تومن به گِرد کعبه میگردم به یاد روی تو
ما ودل، ایمهدی دین برنماز استادهایممن به پیشِ کعبه، دل در قبله ابروی تو
گرچه بر مُحرِم بود بوییدن گلها حرامزندهام من ای گل زهرا به فیض بوی تو
بهر قربانی نه جان دارم که قربانی کنمموقع احرام اگر چشمم فتد بر روی تو
دست ما افتادگان را هم در این وادی بگیرایکهمِهر از مُهر «جاءالحق» بودبازویتو
فرستنده: سید جواد میر احمدی