حرم جناب ابراهیم فرزند رسول خدا- ص-

نوع مقاله : اماکن و آثار

موضوعات


از جمله بقعه‌ها و گنبد و بارگاهها که در داخل بقیع به وسیله وهابیان منهدم گردیده است، ساختمان بقعه وحرم متعلق به جناب ابراهیم فرزند رسول خدا- ص- می‌باشد. و از این جهت که پیکر جناب ابراهیم در کنار قبر عثمان بن مظعون صحابه جلیل القدر رسول خدا- ص- به خاک سپرده شده و هر دو قبر در کنار هم قرار گرفته‌اند. این بقعه همانگونه که به بقعه جناب ابراهیم مشهور شده است، گاهی به عثمان بن مظعون هم نسبت داده می‌شود.
چگونگی حرم و ضریح جناب ابراهیم
وضعیت حرم جناب ابراهیم در کتب تاریخ و مدینه‌شناسی، از اوایل قرن هفتم مطرح و در مقاطع مختلف از آن سخن گفته شده است ولی قبل از تاریخ یاد شده، آیا این بقعه به چه شکل بوده و اصلًا دارای ساختمان بوده است یا نه، در این مورد مطلبی بدست نیامده است ولی آنچه مسلم است و با اهمیتی که رسول خدا- ص- به هنگام دفن این دو بزرگوار، برای حفظ و بقای قبر آنان قائل بوده است، این دو قبر در میان مسلمانان در طول تاریخ مشخص و دارای احترام و از قبوری بوده که مسلمانان زیارت این دو قبر را همانند قبور سایر شخصیتهای مذهبی از اعمال مستحب و جزء وظائف مهم می‌دانستند و طبعاً در حفظ اصل قبرها و در ایجاد سقف و سایه‌بان در روی آنها تلاش می‌نمودند.
ابن جبیر (متوفای 614) در مورد این بقعه می‌گوید: «و أَمامَهُ قَبْر

ص: 135
السّلالة الطاهرة ابراهیم بن النبی- ص- و علیه قبة بیضاء» (1) در مقابل قبر مالک بن انس قبر سلاله رسول خدا است و در روی این قبر گنبدی است سفید رنگ. مشابه همین جمله را ابن بطوطه جهانگرد دیگر (756) ذکر نموده است. (2)
ابن جبیر در مورد ضریح جناب ابراهیم پس از آن که زیبایی و استحکام ضریح ائمه بقیع را با این بیان توصیف می‌کند که: اصل این ضریح از چوب اما بدیعترین و زیباترین نمونه‌ای است از نظر فن و ظرافت و نقاشی. برجسته از جنس مس بر آن ترسیم و میخکوبی‌هایی به جالبترین شکل در آن تعبیه شده که نمای آن‌را هرچه زیباتر و جالبتر نموده است.
می‌گوید: «و علی هذا الشکل قبر ابراهیم بن النبی». (3)
«قبر ابراهیم فرزند پیامبر نیز به همین شکل است.»
پس از ابن جبیر، ابن نجار مدینه شناس (متوفای 643) نیز از بقعه و ضریح جناب ابراهیم یاد نموده و چنین می‌گوید:
«و قبر ابراهیم بن النبی و علیه قبة و ملبن ساج». (4)
«قبر ابراهیم فرزند پیامبر دارای گنبد و ضریحی از چوب ساج می‌باشد».
محمد بن احمد مطری (متوفای 741 ه) در کیفیت ساختمان این بقعه می‌گوید: «و علیه قبة فیها شباک من جهة القبلة و هو مدفون عند جنب عثمان بن مظعون رضی اللّه عنه». (5)
«در روی بقعه ابراهیم گنبدی است و در دیوار سمت جنوبی این بقعه، شبکه‌هایی وجود دارد و او در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن شده است».
از گفتار سمهودی (متوفای 911) معلوم می‌شود که این بقعه و ضریح در زمان وی نیز به همان شکلی بوده که مطری و دیگر مدینه


1- رحله ابن جبیر، ص 144.
2- رحله ابن بطوطه، ص 119.
3- رحله، ابن جبیر، ص 144.
4- اخبار المدینه، ص 155.
5- التعریف بما انسته الهجرة من معالم دار الهجرة، چاپ قاهره، ص 46.

ص: 136
شناسان قبل از وی یاد نموده‌اند؛ زیرا او می‌گوید:
«و قبره علی نعت قبر الحسن و العباس و هو ملصق الی جدار المشهد القبلی و فی هذا الجدار شباک». (1)
(ضریح) ابراهیم همانند (ضریح) حسن- ع- و عباس است و این ضریح چسبیده به دیوار جنوبی حرم و در این دیوار شبکه‌هایی وجود دارد.
سید اسماعیل مرندی که در سال 1255 هجری مدینه را زیارت نموده و در کتاب خود از این بقعه چنین یاد می‌کند و دیگر قبه حضرت ابراهیم پسر حضرت رسول خدا است که یک ضریح دارد. (2)
نایب الصدر شیرازی هم که در سال 1305 ه. سفر حج نموده است، در شمار بقعه‌های موجود در بقیع می‌گوید: و بقعه ابراهیم بن النبی- ص- بر سر در آن چند شعر ترکی است و یک مصرع آن که فارسی است نقل می‌شود: «شهزاده سلطان رسل ابراهیم». (3)
ابراهیم رفعت پاشا که برای آخرین بار در سال 1325 و تقریباً بیست سال قبل از تخریب آثار مذهبی در حجاز، بقیع را زیارت نموده، از این بقعه چنین نام می‌برد: «گنبد و بارگاه عباس و حسین بن علی- علیه السلام- از همه گنبد و بارگاههای موجود در بقیع؛ مانند گنبد ابراهیم و ... بزرگتر و مرتفع‌تر است.» (4)
خلاصه: آنچه از گفتار این مورخان و نویسندگان از قرن هفتم تا قرن چهاردهم هجری بدست آمد، این است که قبر شریف جناب ابراهیم سلاله پاک رسول خدا- ص- و جناب عثمان بن مظعون یکی از باوفاترین صحابه‌ها و یاران آن حضرت؛ همانند سایر قبور اقوام پیامبر اسلام- ص- در بقیع دارای بقعه و گنبد و بارگاه بوده است و قبر جناب ابراهیم که دارای زیباترین ضریح همانند ضریح ائمه بقیع- علیهم السلام- و در سمت جنوبی این بقعه و متصل به دیوار قرار گرفته و در این سمت از دیوار شبکه‌هایی نیز


1- وفاء الوفا، ج 3، ص 918.
2- توصیف مدینه به نقل فصلنامه میقات حج، شماره 5، ص 118.
3- سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص 230.
4- مرآت الحرمین، ج 1، ص 426.

ص: 137
تعبیه شده بود که ارتباط زایرین با داخل حرم بوسیله این شبکه حفظ می‌گردد.
و بالأخره توجه زائرین و حجاج که در طول تاریخ از نقاط مختلف جهان به مدینه منورّه مشرف می‌شدند، به این بقعه شریف و قبر مبارک منعطف می‌گشت و اگر در اثر کثرت و ازدحام زائرین، امکان وارد شدن به داخل این حرم وجود نداشت، طبعاً از بیرون حرم و از مقابل شبکه، قبر فرزند رسول خدا را زیارت و در این محل به دعا و راز و نیاز با خداوند متعال می‌پرداختند.
و اینک در مورد این حرم شریف تذکر دو موضوع ضروری به نظر می‌رسد: یکی معرفی سایر مدفونین در این محل و دومی بیان تاریخ بنای این بقعه و بارگاه.
سایر مدفونین در بقعه ابراهیم
بطوری که در گفتار بعضی از مورخان و مدینه‌شناسان ملاحظه فرمودید و در آینده نیز به آن خواهیم رسید، قبر جناب ابراهیم در کنار قبر عثمان بن مظعون و هر دو زیر یک گنبد قرار داشتند. ولی بعضی از مورّخان علاوه بر قبر عثمان بن مظعون وجود قبر تعدادی دیگر از صحابه را نیز در این بقعه گزارش کرده‌اند؛ از جمله قبر عبدالرّحمان بن عوف.
ابن نجار در ضمن روایتی می‌گوید: «عایشه در آخرین روزهای زندگی عبدالرحمان بن عوف، بر وی پیام داد که در صورت تمایل می‌تواند وصیّت کند در داخل حرم پیامبر دفن شود، ابن عوف در پاسخ این پیام گفت:
«گذشته از این که نمی‌خواهم خانه رسول خدا و محل زندگی عایشه را بوسیله دفن شدن، در مضیقه قرار دهم من با عثمان بن مظعون پیمانی دارم که هر یک از ما جلوتر از دنیا رود، دوّمی هم در جوار او به خاک سپرده شود.
ص: 138
ابن نجار پس از نقل این روایت می‌گوید: «بنابر این، قبر ابن عوف هم مانند ابن مظعون در کنار قبر ابراهیم در داخل بقعه او قرار دارد». (1) قبر اسعد بن زراره
عباسی از علمای قرن یازدهم پس از اشاره به بقعه جناب ابراهیم و عثمان بن مظعون می‌گوید: «و نقل می‌کنند در این بقعه غیر از قبر این دو شخصیت، قبر چند تن دیگر از صحابه واقع شده است. یکی از آنها اسعد بن زراره و دیگری سعد بن ابی‌وقاص که در عقیق بدرود حیات گفت و جنازه‌اش به مدینه منتقل و در این محل بخاک سپرده شد و همچنین قبر عبدالرحمن بن عوف و عبداللَّه بن مسعود و خنیس بن حذافه سهمی در داخل حرم جناب ابراهیم واقع گردیده است». (2)
علی حافظ (3) از مؤلفان قرن اخیر پس از ذکر افراد پنجگانه یاد شده، می‌گوید: «و بنابر تأیید بعضی از مورّخان، قبر فاطمه بنت اسد نیز در این محل و در داخل حرم ابراهیم واقع شده است». (4)
سمهودی مدینه‌شناس معروف که یک قرن قبل از عباسی می‌زیسته است می‌گوید: «در طرف شمال قبر جناب ابراهیم و در داخل حرم او، شکل دو قبر جدید به چشم می‌خورد که نه ابن نجار و نه هیچیک از مدینه‌شناسان بعد از وی از این دو قبر یاد ننموده‌اند».
سمهودی اضافه می‌کند: «همانگونه که قبلًا اشاره نمودیم، مورّخان می‌گویند: قبر ابراهیم در کنار قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته و عبدالرّحمان بن عوف هم طبق وصیت خود در این مکان بخاک سپرده شده است و لذا مناسب است این دو صحابه نیز مانند ابراهیم در این محل زیارت شوند». (5)
از گفتار سمهودی ظاهر می‌شود که به عقیده وی، بجز ابن مظعون و


1- اخبار مدینة الرسول، ص 156.
2- عمدة الاخبار فی مدینة المختار، ص 152.
3- فصول من تاریخ المدینة المنوره، ص 169.
4- در بحث تاریخ حرم ائمه بقیع، مردود بودن این احتمال را توضیح داده‌ایم مراجعه شود.
5- وفاء الوفا، ج 3، ص 919.

ص: 139
ابن عوف، از صحابه کسی در داخل بقعه ابراهیم دفن نشده است و چند تن از صحابه که بعضی از مورّخان از آنها یاد نموده‌اند، که در مجاورت ابراهیم و در داخل بقعه او بخاک سپرده شده‌اند، قبر آنان در مجاورت او ولی در خارج بقعه، و نه در داخل آن، قرار دارد».
و اما تاریخ بنای این بقعه و ضریح
همانگونه که قبلًا آوردیم، ساختمان حرم و ضریح جناب ابراهیم از اوایل قرن هفتم و به وسیله ابن جبیر مطرح شده است و او هم از وضع موجود این حرم و ضریح و از آنچه خود شاهد آن بوده یاد نموده است اما آیا همان بقعه و ضریح در چه تاریخ و به وسیله چه کسی ساخته شده و همچنین این حرم قبل از این بنا و در طول قرنهای اول به چه شکل بوده، در گفتار نویسندگان و مورخان در این مورد مطلب صریحی وجود ندارد و لیکن از شواهد و قرائن موجود در گفتار آنان و تصریح بعضی از بزرگان شیعه می‌توان در مورد تاریخ تقریبی و نسبت به بانی این بقعه و ضریح اظهار نظر نمود.
مرحوم علامه قاضی نوراللّه شوشتری پس از آنکه مجد الملک را بانی ساختمان حرم ائمه بقیع معرفی می‌کند، می‌گوید: «و چهار طاق عثمان بن مظعون را که اهل سنت چنین پندارند، که مقام عثمان بن عفان است، او بنا کرده است و مشهد امام موسای کاظم و امام محمد تقی در مقابر قریش در بغداد را هم او بنا نموده است و مشهد سید عبدالعظیم حسنی در ری و غیر آن از مشاهیر سادات علوی و اشراف فاطمی- علیهم السلام- از آثار او است». (1)


1- مجالس المؤمنین، ج 2، ص 458.

ص: 140
و اما در مورد ضریح جناب ابراهیم
بطوری که ملاحظه فرمودید، ابن جبیر جهانگرد معروف و سمهودی مدینه‌شناس مشهور، در ضمن توصیف از ضریح ائمه بقیع و معرفی ضریح ابراهیم به مشابهت و هم‌قرین بودن آن دو، تکیه و تأکید نموده‌اند و این گفتار و تشبیه، که نشانگر شباهت تام از نظر فنی و مواد اولیه و استحکام و ظرافت و نقوش و خطوط موجود در این دو ضریح است طبعاً گویای این حقیقت هم می‌باشد که آنها در یک زمان و در زیر نظر یک صنعتکار و به دست یک استاد کار ساخته شده‌اند.
بطور خلاصه در ارتباط با ساختمان حرم و ضریح جناب ابراهیم سه موضوع قابل توجه است:
1- ایجاد گنبد و بارگاه و ساخته شدن ضریح ائمه بقیع به وسیله مجد الملک بوده که در محل خود توضیح داده شد.
2- قاضی نوراللّه شوشتری تصریح می‌کند که حرم جناب ابراهیم نیز به وسیله مجد الملک ساخته شده است.
3- و بالأخره شباهت‌هایی که در میان دو ضریح وجود داشته است.
و از مجموع این سه مطلب می‌توان چنین نتیجه گیری نمود که بانی ضریح جناب ابراهیم، مانند حرم او و مانند حرم و ضریح ائمه بقیع، مجد الملک براوستانی است که در اواخر قرن پنجم هجری ساخته شده است.
سنت رسول اللّه- ص- در تدفین ابن مظعون و ابراهیم- ع-
این بود آنچه در مورد تاریخ بقعه و بارگاه و قبر جناب ابراهیم و عثمان بن مظعون بدست ما رسیده است و در اختیار خوانندگان ارجمند قرار دادیم.
ص: 141
ولی در مورد این دو شخصیت، موضوع مهم و نکته حساس و جالبتر، از جنبه تاریخ، توجّه به سنّت رسول خدا و توجه به روش آن حضرت در کیفیت تشییع و تدفین آنها و فراگرفتن احکام اسلامی در اجرای سنت عملی آن بزرگوار در مورد تدفین و مراسم پس از آن، نسبت به همه مسلمانان مخصوصاً آنان که از قداست و معنویت بیشتری برخوردارند و با رسول خدا پیوند خانوادگی و یا افتخار صحابگی آن حضرت را دارند و همچنین کسانی که دارای خدمات ارزنده به اسلام و قرآن می‌باشند.
زیرا مسلّم است که مراسم تشییع و تدفین ابن مظعون و ابراهیم بدستور مستقیم و به مباشرت شخص رسول خدا انجام گرفته و در حقیقت آن حضرت این بخش از دستورات آیین خویش را عملًا بعنوان درس و برنامه همگانی در این دو مراسم تعلیم فرموده است و تمام مسلمانان موظّفند این درس را همانند سایر برنامه‌های دینی فرا گیرند و از سنت رسول خدا- ص- پیروی و دستور او را اجرا و عملی سازند که «ما آتاکُم الرَّسُول فَخُذُوه و مانهاکم عَنْهُ فَانْتَهُوا».
بیان این برنامه عملی و توضیح این سنت جاودانی ایجاب می‌کند که مروری داشته باشیم به بیوگرافی ابن مظعون و جناب ابراهیم و نگاهی بر مراسم تشییع و تدفین پیکر پاک این دو شخصیت بزرگوار؛ آنچنان که در منابع حدیثی و تاریخی نقل گردیده است.
عثمان بن مظعون در مکه
صحابه بزرگ؛ عثمان بن مظعون، کنیه‌اش ابوسائب از سابقین در اسلام و چهاردهمین فرد است که در مکه به ندای توحید پیامبر- ص- لبیک گفته و اسلام را پذیرفته است و یکی از مسلمانان مجاهد و مبارز و از کسانی بوده است که دفاع از حریم اسلام و فداکاری در حمایت از شخص
ص: 142
رسول خدا- ص- را در رأس وظایف و برنامه‌های زندگی خویش قرار داده است.
بنا به گفته بعضی از مورخان، وی افتخار اخوّت و برادری رضاعی با رسول خدا- ص را هم داشته است و او از آن عده از مسلمانها است که (هاجر الهجرتین) در اثر فشار مشرکین مکه، هم در هجرت به حبشه شرکت نمود و هم جزء مهاجرین به مدینه بود. و طبق گفتار بعضی از مورّخان سرپرستی مهاجرین حبشه از طرف رسول خدا- ص- بر وی محول شده بود.
ابن مظعون و ردّ پناهندگی مشرکان
عثمان بن مظعون در مراجعت ازحبشه با این که در جوار و پناه ولید بن مغیره یکی از سرشناسان مشرک مکه قرار گرفت و از ایذاء و اذیت مشرکان در امان بود اما برای هماهنگی با سایر مسلمانان و اعلان استقلال و عظمت اسلام و تحقیر شرک و بت‌پرستی جوار او را مردود اعلان نمود و تمام عواقب و آثار خطرناک آن را جانانه پذیرا گردید و به ولید چنین گفت:
«من اینک از جوار تو خارج می‌گردم؛ زیرا دوست دارم همانند پیامبر و مسلمانان دیگر، بجز خدا، در پناه کسی نباشم و از ولید خواست که این موضوع در میان مردم مکه اعلان شود، از این رو به همراه وی وارد مسجد الحرام گردید و در میان سران قریش خارج شدن خویش را از پناه ولید اعلان نمود. (1) عثمان بن مظعون در مدینه‌ابن مظعون پس از هجرت به مدینه، گذشته از این که یکی از یاران عابد و زاهد رسول خدا- ص- بحساب می‌آمد یکی از چند نفر از صحابه بود



1- طبقات ابن سعد 3 ق، ج 1، ص 286؛ اصابه، ج 2، ص 464؛ استیعاب، ج 3، ص 85؛ تاریخ الإسلام ذهبی، حوادث سال دوم هجرت.

ص: 143
که از دیگر یاران آن حضرت نسبت به احکام آشناتر و از این لحاظ در میان سایرین معروفتر بودند.
ابن مظعون در زهد و دوری از لذائذ زندگی، به اینجا رسید که تصمیم گرفت حتّی بعضی از مباحات را نیز ترک کند، از این رو از معاشرت با همسرش نیز خودداری ورزید. همسر او شکایت به نزد رسول خدا برد، آن حضرت او را از این عمل منع و به انجام وظایف نسبت به زن و فرزند تشویق فرمود.
ابن مظعون جزء کسانی بود که در دوران جاهلی نیز لب به شراب نمی‌زد و شعارش این بود: «شخص عاقل هیچگاه به چیزی که عقل را زایل و موجب تمسخر دیگران می‌گردد نزدیک نمی‌شود».
و او جزء چند تن از صحابه است که تصمیم گرفتند برای مبارزه با گناه و دوری از معصیت، خود را «اخصاء» و غریزه جنسی خود را بطور کلّی از بین ببرند و در این مورد نیز با مخالفت رسول خدا مواجه گردیدند و رسول خدا فرمود: «یا ابن مظعون علیک بالصّوم فانّها مجفرة»؛ «بر تو باد روزه گرفتن که شکننده غریزه جنسی است».
ابن مظعون جزء بدریون از یکصد و سیزده نفر صحابه است که در جنگ بدر شرکت جسته و این افتخار و از خودگذشتگی را بر افتخارات دیگرش افزوده است.
بهرحال، وی معیار و الگوی فضیلت و زهد و تقوا و از خودگذشتگی معرفی شده است و لذا در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عثمان بن امیرالمؤمنین سمّی عثمان به مظعون». (1) گریه رسول خدا در مرگ عثمان بن مظعون عثمان بن مظعون در ذی حجه سال دوم هجرت، پس از آن که در


1- تلخیص از اسدالغابه، ج 3، ص 386؛ اصابه، ج 2، ص 464؛ استیعاب، ج 3، ص 87؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 249؛ فروع کافی، ج 2، ص 56، 57.

ص: 144
جنگ بدر شرکت نمود، بدرود حیات گفت و او اوّل کسی است از مهاجرین، که در بقیع بخاک سپرده شد. (1)
مورّخان و شرح حال نویسان از جمله ابن عبدالبر (متوفای 463) و ابن اثیر (متوفای 630) از ابن عباس نقل نموده‌اند که رسول خدا- ص- به هنگام مرگ عثمان بن مظعون، در بالین وی نشسته بود، صورت به صورت او گذاشت، چون سر برداشت اشک در دیدگان آن حضرت حلقه زده بود و دوّمین بار صورت به صورت او گذاشت چون سر برداشت اشک و اندوه آن حضرت برای همه حاضرین مشهود بود و سوّمین بار صدای ناله و شیونِ آن حضرت بلند گردید و حاضرین با دیدن این منظره گریه و شیون سر دادند. (2) بوسه رسول خدا بر پیشانی ابن مظعون
در منابع شیعه از امام صادق- ع- (3) و در منابع اهل سنت از عایشه (4) روایت شده است که رسول خدا- ص- پس از تغسیل و تکفین ابن مظعون، در حالی که اشک می‌ریخت بر پیشانی او بوسه زد «فلما غسل و کفن قَبَّله رسول اللّه بین عینیه» (5) در مسند احمد بن حنبل و طبقات گفتار عایشه چنین نقل شده است: «انّ رسول اللّه قَبَّل عثمان بن مظعون و هو میت، قال فرأیت دموع النبی تسیل علی خدّ عثمان بن مظعون». (6)
و همچنین این نکته از گفتار محدّثان و مورّخان به وضوح بدست می‌آید که رسول خدا- ص- بهنگام مرگ و دفن پیکر ابن مظعون و بعدها تا آن حضرت زنده بود، با قول و عملش و با گفتار و کردارش بر حفظ اثر قبر و ابقاء نام این صحابه جلیل القدر توصیه و تأکید می‌فرمود و بر سر تربت وی حاضر می‌گردید و یاد او را زنده و برای وی از خداوند متعال اعلای درجه و نزول رحمت درخواست می‌نمود.


1- و اولین کسی که از انصار در بقیع دفن شده است اسعد بن زراره می‌باشد.
2- استیعاب، ج 3، ص 87؛ اسد الغایة، ج 3، ص 383.
3- من لایحضره الفقیه، ج 1، احکام الاموات؛ فروع کافی، ج 1، ص 72 و 73؛ تنقیح‌المقال، ج 2، ص 249.
4- سنن ترمذی کتاب الجنائز، ح 994؛ استیعاب، ج 3، ص 85.
5- سنن ابی‌داود، ج 2، ص 179؛ تاریخ المدینه ابن شبه، ج 1، ص 100؛ اسدالغابه، ج 3، ص 387؛ استیعاب، ج 3، ص 85؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 249.
6- مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 55 و 56 و 206؛ طبقات، ج 3، ق 1، ص 288.

ص: 145
نمونه‌هایی از گفتار و عمل رسول خدا- ص- در این مورد
پیامبر اسلام- ص- بهنگام مرگ ابن مظعون، چنین فرمود: «ادفنوا عثمان بن مظعون بالبقیع یکن لنا سلفاً فنعم السلف سلفنا عثمان بن مظعون». (1)
و این جمله را بهنگام دفن پیکر او نیز تکرار نمود: «نعم السلف الصالح عثمان بن مظعون». (2)
و بهنگام مرگ فرزند عزیزش ابراهیم فرمود: «الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون». (3)
بکار گیری و تکرار کلمه «سلف صالح» مخصوصاً بهنگام دفن ابراهیم و پس از گذشت هشت سال از وفات ابن مظعون تأکید بر این است که باید یاد ابن مظعون بعنوان یادگاری از گذشتگان صالح و نمونه‌ای از صحابه فداکار رسول خدا زنده و جاوید بماند و نام و خاطره او از خاطره‌ها محو نگردد.
نصب سنگ بر قبر ابن مظعون
پس از این که پیکر عثمان بن مظعون دفن گردید، رسول خدا- ص- با دست مبارکش قطعه سنگی را بعنوان نشانه و علامت بر قبر وی نصب و با این عمل خویش نیز همانند گفتارش یاد او را زنده و قبر او را برای همیشه مشخص فرمود.
ابن عبدالبر می‌گوید: «و اعلم النّبی- ص- قبره بحجر و کان یزوره». (4) رسول خدا قبر عثمان را با قطعه سنگی مشخص فرمود و همیشه این قبر را زیارت می‌نمود. و هم او از عبیداللَّه بن رافع چنین نقل می‌کند:
«فوضع رسول اللّه حجراً عند رأسه و قال هذا فرطنا». (5) همین جمله را ابن سعد در طبقات هم نقل نموده است. (6)


1- تاریخ المدینه، ج 1، ص 100؛ استیعاب، ج 3، ص 85؛ اسدالغابه، ج 3، ص 387؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 249.
2- همان.
3- همان.
4- استیعاب، ج 3، ص 85.
5- همان.
6- طبقات، ج 3، ق 1، ص 289.

ص: 146
در دعائم الإسلام از امیرالمؤمنین نقل می‌کند: «انّ رسول اللّه- ص- لما دفن عثمان بن مظعون دعا بحجر فوضعه عند رأس قبره و قال یکون عَلَماً لیدفن الیه قرابتی». (1)
در تاریخ الکامل می‌گوید: «و جعل رسول اللّه- ص- علی رأس قبره حجراً علامةً لقبره». (2)
سمهودی در ضمن نقل اصل موضوع و این که رسول خدا- ص- قطعه سنگی را بر روی قبر ابن مظعون نصب نمود به کیفیت این سنگ، به قبر نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «این قطعه سنگ نه قطعه سنگ معمولی بلکه قسمت پایین یک هاون سنگی بود که پس از شکسته شدن و غیر قابل استفاده بودن، رسول خدا- ص- آن را بر قبر عثمان بن مظعون نصب نمود «فجعل رسول اللّه- ص- اسفل مهراس علامة علی قبره» آنگاه فرمود: «لأجعلنک للمتّقین اماماً». (3) سرگذشت این سنگ قبر
این بود گفتار رسول خدا- ص- در مورد عثمان بن مظعون و این بود عملکرد آن حضرت در مراسم تدفین وی و نصب نمودن سنگ قبر بر روی قبر او تا علامتی بر آن قبر باشد و آیندگان آن را بشناسند و نسبت به صاحبش عرض ادب و احترام نمایند و خاطره او را بعنوان سرمشق زنده بدارند.
و این قطعه سنگ تا دوران خلافت معاویة بن ابی سفیان در روی این قبر قرار داشت و صحابه رسول خدا و مسلمانان طبق دستور و ارشاد رسول خدا- ص- به وسیله این علامت، قبر ابن مظعون را می‌شناختند و مانند خود آن حضرت به زیارتش می‌شتافتند ولی در دوران معاویه که مروان بن حکم امارت مدینه را به دست گرفت، دستور داد این علامت و این قطعه


1- بحار الانوار، ج 82، ص 22.
2- الکامل، ج 2، ص 97 و 98.
3- وفاء الوفا، ج 3، ص 914.

ص: 147
سنگ را از قبر عثمان بن مظعون برداشتند و در روی قبر عثمان بن عفان نصب نمودند. مروان می‌گفت: «واللّه لایکون علی قبر عثمان بن مظعون حجر یعرف به»؛ «بخدا سوگند برای من قابل قبول نیست که در قبر عثمان بن مظعون علامتی باشد و با آن شناخته شود».
و این عمل از نظر افکار عمومی آنچنان زننده و مورد اعتراض بود که افراد سرشناس از بنی‌امیه نیز اظهار مخالفت نمودند و به مروان گفتند: «چرا قطعه سنگی را که با دست رسول خدا نصب شده بود، بجای دیگر منتقل نمودی» ولی مروان به این اعتراضها توجهی نکرد و در پاسخ آنان گفت:
عثمان فعثمان! چه فرق می‌کند آن عثمان یا این عثمان و گاهی چنین گفت: «اما واللَّه اذ رمیت فلا یرد» به خدا سوگند پس از این تغییر مکان قابل برگشت نیست. (1) ابراهیم از تولد تا وفات
این بود اجمالی از تاریخ زندگی عثمان بن مظعون و نکات برجسته‌ای از زهد و عبادت و مبارزه و استقامت او در برابر کفر و شرک و همچنین نکاتی درباره مرگ و مراسم تدفین و احترام و تجلیل رسول خدا- ص- از این صحابه جلیل و گریه آن بزرگوار در کنار پیکر او.
و اینک اجمالی از بیوگرافی جناب فرزند رسول خدا و نکاتی از تولد و عاطفه و محبت رسول خدا- ص- نسبت به این فرزند عزیزش و چگونگی انتقال و تدفین این طفل شانزده ماهه و گریه رسول خدا و سایرین در کنار پیکر و بهنگام دفن این دُردانه پیامبر- ص-.
مراسم تولد
رسول خدا- ص- در ذیقعده سال ششم هجری که از جنگ حدیبیه


1- اسد الغابه، ج 3، ص 387؛ تاریخ المدینه ابن زباله به نقل وفاء الوفا، ج 3، ص 894 و 914؛ تاریخ المدینه ابن شبه، ج 1، ص 102؛ عمدة الاخبار، ص 152.

ص: 148
مراجعت فرمود، نامه‌ای به وسیله یکی از اصحابش به نام حاطب بن ابی بلتعه به مقوقس پادشاه اسکندریه ارسال داشت که رسول خدا- ص- در این نامه او را به توحید و قبول اسلام فراخوانده بود. مقوقس گرچه اسلام را نپذیرفت ولی احترام و ادب کامل را نسبت به نامه رسول خدا و پیک آن حضرت مراعات نمود و هنگام دریافت نامه گفت از این پیام عطر خیر و نیکی استشمام می‌شود و دستور داد نامه رسول خدا در میان صندوقی از عاج محفوظ بماند و به همراه پاسخ این نامه دو کنیز به نام ماریه و سیرین که هر دو خواهر و از زیبایی برخوردار بودند با هدایای دیگر به محضر رسول خدا- ص- ارسال نمود. این دو خواهر پس از ورود به مدینه طبق دعوت و هدایت شخص رسول خدا به آیین اسلام گرویدند و در تاریخ جزء زنان مؤمنه و بافضیلت شناخته می‌شوند. رسول خدا ماریه را برای خود نگهداشت و سیرین را به حسان بن ثابت شاعر معروف اهدا نمود. حسان از سیرین دارای فرزندی شد به نام عبدالرّحمان که با ابراهیم فرزند پیامبر پسرخاله می‌باشند. (1) انتقال ماریه به خارج از مدینه
از روزهای اول ورود ماریه به خانه رسول خدا- ص- بعضی از همسران آن حضرت به وی با چشم حسادت نگاه می‌کردند و تحمل این بانوی جوان و تازه وارد برای آنان سخت می‌نمود با ظاهر شدن اثر حمل در وی، این حالت شدیدتر و اظهار ناراحتی بیشتر گردید؛ بطوری‌که رسول خدا- ص- برای حفظ توازن در میان همسران و در داخل زندگیش مصلحت را در این دیدند که ماریه را علی‌رغم علاقه و محبت فوق‌العاده‌ای که به وی داشتند به خارج مدینه منتقل و از سایر همسرانش جدا سازند، از این رو ماریه در میان بستانی که متعلق به پیامبر و در میان قبیله بنی‌مازن و در


1- طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 86؛ اسد الغابه، ج 1، ص 38؛ البدایة و النهایه، ج 5، ص 307.

ص: 149
نزدیکی مسجد قبا قرار داشت اسکان داده شد که این محل بعدها به نام مشربه ام ابراهیم (1) مشهور گردید و پس از چند ماه ابراهیم در این محل متولّد شد.
انتقال ماریه به خارج از مدینه را مورّخان چنین نقل نموده‌اند:
«و غار نساء رسول‌اللّه، واشتدّ علیهن حین رزق منها الولد»؛ (2) بعضی از همسران پیامبر نسبت به ماریه حسد ورزیدند مخصوصاً آنگاه که دارای فرزند شد.
و صاحب طبقات نقل می‌کند: «پیامبر خدا ماریه را از محیط زندگیش دور ساخت؛ زیرا تحمّل وی برای همسران آن حضرت سخت بود و آنان حسد ورزیدند اما نه مثل عایشه. (3)
و باز در طبقات و سایر کتب تاریخ، از خود عایشه نقل شده است که رسول خدا- ص- یک روز ابراهیم را به نزد من آورده، فرمود: «عایشه ببین این طفل چقدر به من شبیه است» گفتم هیچ شباهتی به تو ندارد، فرمود:
چقدر سفید (مانند من) و چاق است» گفتم طفلی که شیر گوسفند بخورد چاق و سفید می‌شود. (4)
بهرحال ابراهیم در میان قبیله بنی‌مازن و در محل مشربه متولد گردید و سلمی همسر ابو رافع مامایی او را به عهده گرفت و لذا اولین کسی‌که مژده ولادت ابراهیم را به رسول خدا رسانید ابو رافع بود و آن حضرت غلامی بعنوان مژدگانی بر وی هدیه فرمود. رسول خدا- ص- در روز هفتم ولادت ابراهیم گوسفندی عقیقه نمود و شخصی به نام ابوهند موی سر وی را تراشید و بدستور پیامبر به وزن موها نقره به مساکین داده شد. سپس در داخل خاک دفن گردید. و در همین روز پیامبر خدا این فرزند را ابراهیم نامید و فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: السلام علیک یا ابا ابراهیم و من هم نام جدم ابراهیم را بر وی انتخاب نمودم. (5)


1- مشربه ام ابراهیم در دو کیلومتری سمت شرقی مسجد قبا واقع است. به مناسبت نماز خواندن رسول خدا- ص- در این محل تبدیل به مسجد گردیده و مورّخان این مسجد را جزء مساجد اطراف مدینه معرفی نموده‌اند و اینک این مسجد و محوطه متعلق به آن، تخریب و به صورت گورستانی جهت ساکنین آن منطقه درآمده، با دیواری مرتفع و قفل بزرگی بر درب آهنی آن که هیچ زائری نتواند وارد این محوطه شود. این وضع را اینجانب در ذیقعده 1413 ه. مشاهده نمودم.
2- طبقات، ج 1، ق 1، ص 68؛ البدایه و النهایه، ج 5، ص 304؛ یعقوبی، ج 2، ص 87؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 186.
3- «ان رسول‌اللَّه جحب ماریه وقد ثقلت علی نساء النبی- ص- و عزن علیها ولامثل عایشه» طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 86.
4- «فقال انظری الی شبهه بی فقلت ما أری شبهاً فقال الا ترین الی بیاضه و لحمه قلت من سقی البان اضأن سمن و ابیضّ. طبقات، ج 1، ق 1، ص 86؛ البدایه و النهایه، ج 5، ص 305؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 87.
5- طبقات، ج 1، ق 1، ص 87.

ص: 150
پس از تولد ابراهیم هر یک از همسران انصار درخواست نمودند که رسول خدا وظیفه پرستاری و شیر دادن به ابراهیم را بر وی محول نماید و در این مورد به همدیگر سبقت می‌جستند، بالأخره این افتخار نصیب بانویی به نام امّ برده همسر ابوسیف گردید. خانه ابویوسف که شغل آهنگری داشت در همان محله بنی‌مازن و در نزدیکی مشربه ام ابراهیم قرار گرفته بود و ام ابراهیم را به نزد ماریه در مشربه و به حضور رسول خدا- ص- در مدینه می‌برد و پس از دیدار آنان به خانه‌اش برمی‌گرداند و گاهی رسول خدا شخصاً برای دیدن فرزندش به خانه امّ برده می‌رفت. (1) محبت پیامبر نسبت به ابراهیم
انس بن مالک خدمتگزار رسول خدا- ص- می‌گوید: «من نسبت به فرزند مهربانتر از رسول خدا کسی را ندیده‌ام؛ زیرا به هنگامی‌که ام برده ابراهیم را پرستاری می‌نمود، گاهی رسول خدا- ص- با این فاصله دور، به خانه او می‌رفت و ابراهیم را در بغل می‌گرفت و او را می‌بوسید، سپس به دایه‌اش تحویل می‌داد و یک روز که رسول خدا- ص- باز قصد خانه امّ برده را داشت، من نیز به همراه او حرکت کردم، چون به خانه ابویوسف رسیدیم، دیدم خانه او پر از دود است. من به سرعت وارد خانه شدم واو را از ورود رسول خدا مطلع ساختم، او هم با عجله دست از کار کشید و کوره آهنگری را تعطیل نمود تا دود فضای خانه، آن حضرت را آزرده نسازد ولی رسول خدا- ص- با همین وضع وارد گردید و فرزندش را در بغل گرفت و به سینه چسبانید.
گریه رسول خدا و ماریه در کنار بستر ابراهیم
ابراهیم در خانه امّ برده مریض شد و در روز سه‌شنبه یازدهم


1- طبقات، ج 1، ق 1، ص 87؛ استیعاب، ج 1، ص 43؛ اسدالغابه، ج 1، ص 39.

ص: 151
ربیع‌الاول سال دهم هجری که هیجده ماهه و بنا به قولی شانزده ماهه بود، از دنیا رفت. در منابع حدیثی متعدد نقل شده است: در دقایق آخر عمر وی و آنگاه که در حال نزع بود، رسول خدا- ص- در کنار بسترش نشسته بود و در حالی‌که اشگش بصورتش جاری می‌گردید چنین فرمود:
«تدمع العین و یحزن القلب و لانقول الّا ما یرضی الرّب و انا بک یا ابراهیم لمحزونون»؛ «قلبم اندوهناک و چشم گریان است و چیزی بجز رضای حق نمی‌گویم ای ابراهیم اینک در فراقت شدیداً اندوهناکیم.» (1)
و در حدیث دیگری آمده است که آن حضرت پس از آن که فرمود:
«تدمع العین ...» این جمله را هم اضافه نمود: «و لو لا انّه وعد صادق و وعد جامع و ان الآخر لاحق بالاوّل لوجدنا علیک یا ابراهیم اشد من وجدنا و انابک لمحزونون»؛ «اگر مرگ وعده حق و همگانی نبود و اگر قرار نبود پسینیان به پیشینیان ملحق شوند، اندوه ما در فراقت، بیش از این می‌شد و در عین حال در فراقت شدیداً اندوهناکیم.» (2)
و باز در حدیث دیگری که ابی داود متن آن را نقل نموده، چنین آمده است: «ففاضت عینا رسول اللّه- ص- فقال له سعد ما هذا؟ قال- ص- انّها رحمة وضعها اللّه فی قلوب من یشاء و انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء»؛ (3) چون اشک پیامبر- ص- جاری شد، سعد عرض کرد: یا رسول‌اللّه این گریه چرا؟ فرمود این رحمت و عاطفه است که خداوند در دل کسانی که می‌خواهد قرار می‌دهد و خداوند از بندگان خویش بر آنها رحم می‌کند که در دلشان رحم باشد.»
عبدالرحمان بن حسان بن ثابت از مادرش سیرین نقل می‌کند که به هنگام مرگ ابراهیم من و خواهرم ماریه در کنارش بودیم با اینکه با ناله و شیون گریه می‌کردیم اما از سوی رسول خدا- ص- مخالفت به عمل نمی‌آمد ولی پس از مرگ او از شیون و فریاد کردن نهی نمود. (کلّما صحت انا


1- این دو حدیث از منابع حدیثی در صحیح بخاری ج 1، کتاب الجنائز، حدیث 1241؛ صحیح مسلم، ج 2؛ کتاب الفضائل، ح 2315؛ سنن ابن ماجه، ج 1، کتاب الجنائز، ح 1589؛ سنن ابی داود، ج 2 کتاب الجنائز، باب البکاء علی المیّت، مسند احمد، ج 3، ص 194. و از منابع تاریخی و رجالی استیعاب، ج 1، ص 44؛ اسدالغابه، ج 1، ص 39 نقل شده و در طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 88 و 89 در طی ده روایت با مضامین متعدد نقل گردیده است.
2- طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 92؛ اسدالغابه، ج 1، ص 39؛ استیعاب، ج 1، ص 24.
3- سنن ابی داود، کتاب الجنائز باب البکاء علی المیت.

ص: 152
و اختی ما ینهانا فلما مات نهانا عن الصیاح). (1) انتقال پیکر ابراهیم پس از مرگ ابراهیم که در محله بنی مازن در خارج مدینه بوقوع پیوست، به رسول‌خدا- ص- عرض کردند اینَ نَدْفَنُهُ؟؛ در کجا به خاکش بسپاریم؟ آن حضرت فرمود: «الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون (2) طبق این دستور پیکر طفل شانزده ماهه برای خاکسپاری در بقیع به مدینه منتقل گردید.
کیفیت انتقال جسد ابراهیم را در طبقات بدینگونه نقل می‌کند: «و حمل من بیت امّ برده علی سریر صغیر»؛ (3) و از خانه امّ برده در میان تابوت کوچکی به مدینه حمل شد.
و در استیعاب نیز مشابه همین جمله را نقل نموده است: «و حمل علی سریر صغیر و صلّی علیه رسول‌اللّه- ص-» (4) ولی ابن کثیر مفسر و مورخ معروف به جزئیاتی از نقل و تشییع جنازه ابراهیم اشاره دارد، او می‌گوید: «لما توفی ابراهیم ابن رسول‌اللّه- ص- بعث علی بن ابی طالب الی امّه ماریة القبطیة و هی فی مشربة فحمله علی فی سفط و حمله بین یدیه علی الفرس ثم جاء به الی رسول‌اللّه- ص-». (5)
بنابراین، انتقال جسد ابراهیم در میان صندوقچه‌ای چوبین (تابوت صغیر) و بوسیله امیر مؤمنان- ع- در حالی‌که سوار بر اسب بوده، انجام گرفته است.
غسل پیکر ابراهیم
بنا به نقل ابن عبدالبر، پیکر ابراهیم را مرضعه و پرستارش امّ برده غسل داد. (6) ولی مشهور این است که مراسم غسل وی به وسیله فضل بن


1- طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 92؛ اسدالغابه، ج 1، ص 39؛ استیعاب، ج 1، ص 24.
2- تاریخ المدینه ابن شبه، ص 100؛ استیعاب، ج 3، ص 85؛ اسدالغابه، ج 3، ص 387؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 249.
3- طبقات، ج 1، ق 1، ص 92.
4- استیعاب، ج 1، ص 43.
5- البدایه و النهایه، ج 45، ص 311.
6- استیعاب، ج 1، ص 43.

ص: 153
عباس انجام گرفته است. و در این مراسم رسول خدا- ص- و عمویش عباس در گوشه‌ای نشسته بودند و چگونگی آن را نظاره می‌کردند «غسله فضل بن عباس و رسول اللّه و العباس جالسان». (1) گریه رسول خدا- ص- به هنگام تکفین ابراهیم
در سنن ابن ماجه از انس بن مالک نقل می‌کند چون ابراهیم از دنیا رفت رسول خدا- ص- به هنگام کفن کردن جسد وی فرمود: «بر کفن نپیچید تا برای آخرین بار او را ببینم، آنگاه در کنار او نشست‌و روی‌جنازه‌خم‌شد وگریه نمود (لاتدرجوه فی‌اکفانه حتی‌انظرالیه فأتاه فأنکب علیه وبکی). (2)
این گریه رسول خدا در تاریخ ابن کثیر با توضیح جالبتری نقل شده است؛ زیرا او این جمله را نیز اضافه نموده است: «فبکی حتّی اضطرب لحیاه و جنباه»؛ (3) رسول خدا آن چنان گریه می‌نمود که چانه و شانه‌های آن حضرت از شدت گریه تکان می‌خورد.»
تشییع جنازه
ابن کثیر در ضمن جمله‌ای به تشییع جنازه ابراهیم اشاره می‌کند و می‌گوید: «فغسله و کفنه و خرج به و خرج معه النّاس» (4) این جمله نشانگر این است که پس از مراسم تغسیل و تکفین آنگاه که جسد را به سوی بقیع حرکت داده‌اند مردم نیز در پشت سر جنازه به همراه رسول خدا- ص- به حرکت درآمده و همانند خود آن حضرت در تشییع جنازه ابراهیم شرکت نموده‌اند.
نماز رسول خدا بر ابراهیم
روایتی که در سنن ابو داود از عایشه نقل شده، می‌گوید: «رسول خدا


1- طبقات، ج 1، ق 1، ص 92؛ اسدالغابه، ج 1، ص 40.
2- سنن ابن ماجه، کتاب الجنائز، ح 1475.
3- البدایة و النهایة، ج 5، ص 310.
4- البدایة و النهایة، ج 5، ص 311.

ص: 154
بر جنازه ابراهیم نماز نخوانده است.» (1) ولی مضمون روایات دیگری که خود ابوداود و سایر محدثان و مورخان و در منابع حدیثی و تاریخی آورده‌اند، این است که پیامبر اکرم- ص- بر پیکر فرزند صغیرش ابراهیم همانند اشخاص بزرگ نماز میت بجای آورده و سپس به خاک سپرده است. (2)
در سنن ابن ماجه این حدیث چنین نقل شده است: «لما مات ابراهیم ابن رسول‌اللّه صلّی علیه رسول‌اللّه و قال ان له مرضعاً فی الجنة».
در ضمن حدیثی در سنن ابی داود، محل اقامه این نماز نیز تعیین گردیده است: «لما مات ابراهیم ابن النبی- ص- صَلّی عَلَیْهِ رسول‌اللّه فی المقاعد». (3)
ابن کثیر از مسند ابویعلی از ابن ابی اوفی نقل می‌کند که «صلّی رسول‌اللّه- ص- علی ابنه وصلیت خلفه و کبر علیه اربعاً». (4) کیفیت دفن ابن کثیر می‌گوید به هنگام دفن ابراهیم امیر مؤمنان- ع- وارد قبر شد و کف قبر را آماده و جسد را دفن نمود. «فَدَخل علّیٌ فی قبره حتی سوی علیه و دفنه.» (5)
ولی به نقل دیگری که در طبقات و استیعاب آمده است، فضل بن عباس و اسامة بن زید با هم وارد قبر شده‌اند: «قیل ان الفضل بن عباس غسل ابراهیم و دخل فی قبره هو و اسامة بن زید». (6)
به نظر می‌رسد هر دو مطلب درست باشد که در مرحله اوّل فضل بن عباس با همکاری اسامه و در مرحله آخر امیر مؤمنان شخصاً در آماده سازی قبر و دفن جسد ابراهیم اقدام نموده‌اند. و نقل ابن کثیر مؤید مطلبی است که در بعضی از منابع شیعه نقل شده که رسول خدا به امیر مؤمنان- ع- دستور داده است صورت ابراهیم را او به خاک بگذارد.


1- سنن ابی داود، ج 2، باب الصلاة علی الطفل.
2- سنن ابن ماجه، ج 1، کتاب الجنائز باب «جاء فی الصلاة علی ابن رسول‌اللّه، ح 1511؛ سنن ابی داود، ج 2 کتاب الجنائز باب فی الصلاة علی الطفل، المصنف، ج 3، ص 532؛ طبقات ابن سعد، ج 1، ق 1، ص 9؛ استیعاب، ج 1، ص 45؛ اسدالغابة، ج 1، ص 40.
3- از گفتار یاقوت حموی در معجم‌البلدان معلوم می‌شود که در مدینه چند محل بعنوان «مقاعد» یعنی میدان و محل نشست عمومی شناخته می‌شد و معروفترین آنها مقاعدی بود که در مقابل دکانهایی در نزدیکی خانه عثمان بن عفان واقع شده است.
4- البدایة و النهایة، ج 5، ص 310.
5- البدایة و النهایة ج 5، ص 311.
6- طبقات، ج 1، ق 1، ص 92؛ استیعاب، ج 1، ص 46.

ص: 155
گریه رسول خدا- ص- و مسلمانان در کنار قبر
در تاریخ ابن کثیر در ضمن بیان مراسم دفن ابراهیم از سومین گریه رسول خدا سخن به میان آمده است که در این مرحله، حزن و اندوه وگریه آن بزرگوار موجب اندوه شدید مسلمانان شرکت کننده در مراسم دفن گردیده و در کنار قبر با صدای بلند گریه نموده‌اند و آن حضرت مجدداً فرموده است:
«چشممان گریان و قلبمان محزون ولی چیزی‌که موجب خشم خداست بر زبان نمی‌آوریم و اینک ای ابراهیم در فراقت شدیداً محزون هستیم» (بکی رسول‌اللّه و بکی المسلمون حوله حتی ارتفع الصوت ثم قال تدمع العین و یحزن القلب و لانقول ما یغضب الرب و انّا علیک یا ابراهیم لمحزونون). (1)
عبدالرّحمان حسان بن ثابت هم نقل می‌کند که مادرم سیرین (خواهر ماریه) می‌گفت به هنگام دفن ابراهیم من در کنار قبر بودم وگریه می‌کردم و کسی هم از گریه من ممانعت نمی‌نمود: (و انا ابکی عنده قبره و لاینهانی احد). (2) نصب سنگ و ریختن آب بر قبر ابراهیم
رسول خدا- ص- به هنگام دفن ابراهیم در میان خشتها که در داخل قبر چیده می‌شود شکافی مشاهده فرمود و شخصاً قطعه کلوخی به جفار داد که در میان آن خشتها قرار بدهد، آنگاه فرمود: «انّها لاتضرّ لاتنفع ولکنّها تقر عین الحی» و پس از پوشانیدن قبر در گوشه‌ای از آن، قطعه سنگی دید آن را برداشت و با دست مبارکش خاک قبر را تسطیح و هموار نمود و چنین فرمود: «اذا اعمل احدکم عملًا فلیتقنه فانّه مما یسلی نفس المصاب.
آنگاه دستور داد مشک آبی آوردند و بر روی قبر ریختند و سپس


1- البدایة و النهایة، ج 5، ص 311.
2- طبقات، ج 1، ق 1، ص 92.

ص: 156
سنگی بعنوان علامت بر بالای قبر ابراهیم نصب نمود.
صاحب طبقات نقل می‌کند: «امر رسول‌اللّه- ص- بحجر فوضع عند قبره ورش علی قبره الماء». (1)
در مورد ریختن آب در جای دیگر چنین نقل می‌کند: به هنگام دفن ابراهیم رسول خدا خطاب به شرکت کنندگان در این مراسم فرمود: «کسی هست یک مشک آب بیاورد؟» یکی از انصار مشک آبی حاضر نمد، آن حضرت فرمود: «بریز روی قبر ابراهیم» (قال- ص- من أحد یأتی بقبره ماء فاتی رجل من الأنصار بقبره ماء فقال رشها علی قبر ابراهیم.) (2)
صاحب استیعاب و اسدالغابه از زبیر بن بکار نقل می‌کنند که:
«ورش علی قبره ماء و علم علی قبره بعلامة و هو اول قبر رش علیه الماء.» (3) جلوگیری رسول خدا- ص- از نفوذ بدآموزیهای فکری- عقیدتی
در همان روزی‌که ابراهیم از دنیا رفت اتفاقاً کسوف آفتاب هم بوقوع پیوست یک عده از افراد بی‌اطلاع این موضوع را با حادثه فوت او مرتبط دانسته و در میان خود مطرح نمودند که این کسوف به جهت مرگ ابراهیم و در اثر این مصیبت بزرگ که متوجه رسول خدا- ص- و مسلمانان گردیده به وجود آمده است، چون این مطلب به سمع مبارک رسول خدا- ص- رسید پس از اقامه نماز آیات در میان مسجد سخنرانی نمود و این موضوع بی‌اساس و این فکر انحرافی و موهوم را تخطئه و مورد انتقاد قرار داد و از این طریق از نفوذ بدآموزیهای فکری عقیدتی جلوگیری فرمود و در ضمن مطالبی در این زمینه چنین اظهار داشت: «آفتاب و ماه از آیات خداوند هستند و کسوف و خسوف در آنها هم روی حساب و نظم دقیق است»


1- طبقات، ج 1، ق 1، ص 91.
2- طبقات، ج 1، ق 1، ص 91.
3- استیعاب، ج 1، ص 46، اسدالغابة، ج 1، ص 40.

ص: 157
هیچگاه در اثر مرگ و زندگی اشخاص ولو شخصیتهای بزرگ واقع نمی‌گردد و نباید مسلمانان این تصور باطل و این انحراف فکری را ولو در حق ابراهیم فرزند عزیز پیامبر خدا- ص- و دُردانه آن حضرت به خود راه دهند.
این گفتار و هدایت رسول‌اللّه با مضامین و با اسناد مختلف در منابع حدیثی و تاریخی نقل شده است. در متن یک حدیث چنین آمده است:
«کسفت الشمس علی عهد رسول اللّه یوم مات ابراهیم فقال الناس کسفت الشمس لموت ابراهیم فقال رسول‌اللّه- ص- ان الشّمس و القمر لایخسفان لموت أحد و لا لحیاته و لکنّهما آیتان من آیات اللّه فاذا رأیتموها فصلّوا. (1)
و در متن حدیث دیگری به سخنرانی عمومی آن حضرت در این مورد اشاره شده و چنین آمده است: «قم قام فخطب النّاس فاثنی علی اللّه بما هو أهله ثم قال ان الشمس و القمر آیتان من آیات اللّه لایخسفان لموت أحد و لا لحیاته فاذا رأیتموها فافزعوا للصّلوة.» (2) پی‌نوشت‌ها:


1- صحیح بخاری، ج 1، ح 995 و 996؛ صحیح مسلم، ج 2، ح 911، 914 و 915؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ح 1261؛ طبقات ج 1، ق 1، ص 92.
2- صحیح مسلم، ج 2، ح 901 موطأ مالک ج 1، ص 150؛ اسدالغابة ج 1، ص 39؛ استیعاب، ج 1، ص 35؛ البدایة و النهایة ج 5، ص 311.