محل ولادت
نخستین کتابی که درباره زندگانی سلمان و پیشینه او در ایران آگاهیهای گرانقدری در اختیار مینهد، سیره ابن اسحاق است. گرچه در برخی کتب مقدّم بر ابن اسحاق؛ مثل کتاب سلیم بن قیس هلالی مطالبی درباره سلمان آمده و یا در تفسیر مجاهد به سلمان اشاره شده است. امّا ابن اسحاق در ذکر داستان زندگی و گرایش سلمان به اسلام، درباره محل زندگی و شیوه زندگانی خانواده سلمان، نکاتی را مطرح میکند که همان نکات، پنجره ورود ما به شناخت سیر زندگی و تحول اندیشه سلمان است.
ابن اسحاق به نقل از عاصم بن عمر، به نقل از محمود بن لُبید، از قول عبدالله بن عباس روایت میکند که سلمان برای عبدالله بن عباس گفته است: «من مردی فارسی (ایرانی) از اهالی اصفهان، از قریهای که نام آن جیّ بود میباشم. پدرم دهقان قریه بود.» (1) از آنجا که این نکته که «سلمان اهل کدام منطقه ایران بوده است»، در منابع بعدی مورد اختلاف و ابهام قرار گرفته، ضرورت دارد اهلیّت سلمان بررسی شود. قول ابن اسحاق مبنی بر این که سلمان اهل جَی اصفهان بوده، در منابع متعددی مطرح شده است. (2) تنوّع، تقدم و اهمیت منابعی که سلمان را اهل جی میدانند، بحدی است که نمیتوان پذیرفت که سلمان به منطقه دیگری تعلق داشته است. بویژه نکتهای که یاقوت از قول
1- ابن اسحاق، سیرةالنبی- ص- به تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید قاهره، مکتبة محمد علی صبیح، بی تا، ج 1، ص 139
2- ابن هشام، السیره، ج 1، ص 228؛ مافروخی، محاسن اصفهان، ص 23؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 7، ص 318؛ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج 4، ص 53؛ المقدسی، البداء و التاریخ، ج 5، ص 110؛ یاقوت، معجمالبلدان، ج 2، ص 270یاقوت از هبةالله بن عبدالوارث شیرازی نقل میکند: هنگامی که اصفهان توسط مسلمانان فتح شده بود، سلمان به اصفهان میرود و در آنجا مسجدی میسازد. مسجد سلمان در جی تا روزگار یاقوت معروف بوده است.
ابن کثیر، السیرة النبویه، ج 1، ص 296 و 297؛ ابی نعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء، ج 1، ص 190؛ ابی نعیم اصفهانی، دلائل النبوه، ج 1، ص 258؛ النووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج 1، ص 226؛ کازرونی، نهایة المسؤول فی روایة الرسول، ج 1، ص 364؛ ابی الشیخ الانصاری، طبقات المحدّثین باصبهان، ج 1، ص 209؛ البستی، مشاهیر علماء الامصار، ص 44 و کتاب الثقات همو ج 1، ص 249
1- احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، لیدن، بریل، 1931 م. ج 1، ص 116 و 117 و معجمالبلدان ج 2، ص 207
2- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 1
ابن قتیبه، المعارف، ص 270
ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 113
ابن حجر رامهرمز را بر اصفهان ترجیح میدهد، نوشته است: اصله من رام هرمز و قیل من اصفهان
ابن حجر عقلانی، فتح الباری، ج 7، ص 222
ابی عمرو خلیفة بن خیاط. الطبقات، ج 1، ص 16
ابن منجویه الاصبهانی، رجال صحیح مسلم، ج 1، ص 274
البسری، کتاب المعرفة و التاریخ، ج 2، ص 552
المزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 11، ص 245 تا 248
الذهبی، کتاب تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الاعلام، ج 2، ص 168
3- الصفدی، الوافی بالوفیات، ج 15، ص 309
4- تاریخ ابن عساکر، تهذیب ابن بوران، ج 6، ص 191
تاریخنامه طبری، گردانیده منسوب به بلعمی به تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، 1368 ش ج 1، ص 313
5- الطبری، التاریخ، ج 3، ص 171.
تاریخنامه طبری، گردانیده منسوب به بلعمی به تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، 1368 خورشیدی ج 1، ص 313
6- بحارالانوار، ج 22، ص 355
شیخ صدوق، اکمال الدین و اتمام النعمه، ص 162
7- The Encyc lopediaofislam, vol: IIP: 811 Leiden, Brill, 1983-
تعیین دقیق زمان ولادت سلمان کار دشواری است. لیکن میتوان با بررسی سالهای زندگانی او و توجه به سال درگذشت سلمان، حدود سال ولادت او را معین کرد. از آنجا که برخی داستانهای شگفتِ افسانهآمیز درباره سلمان، در بحث طول عمر او مطرح میشود، ضرورت دارد که این مقدمه نیز پژوهش گردد و زندگانی سلمان از لحاظ طول عمر او، از پرده ابهام خارج شود.
الف: تقریباً اکثر منابع درجه اوّل باور دارند که سلمان در دوران خلافت عثمان در مدائن درگذشته، با توجه به این که عثمان در ذی الحجّه سال 35 هجری قمری فوت کرده است.(1) لزوماً درگذشت، سال پیش از این تاریخ بوده است، گرچه برخی مثل ابن قتیبه وفات سلمان را در اوّل یا اوایل خلافت عثمان میدانند. (2) نکته قابل توجهی که دلالت میکند سلمان در دوران خلافت عثمان و در اواخر دوران، درگذشته است، این است که به روایت ابن حجر عسقلانی و نیز المزّی، هنگام فوت سلمان، عبدالله بن مسعود در کنار بستر سلمان حضور داشته است. از آنجا که عبدالله بن مسعود خود در سال 34 ه. ق. درگذشته، بدیهی است که سال درگذشت سلمان نمیتواند پس از سال 34 ه. باشد. (3) در یک کلام سال درگذشت سلمان را میتوان سال 33 ه. دانست که مورد پذیرش اکثریت منابع معتبر است. (4)
ب: طول عمر سلمان است که اگر بتوانیم رقم قابل قبولی برای طول عمر سلمان جستجو کنیم، میتوان سال ولادت او را به تقریب دریافت.
اکثر منابع تاریخی و رجالی، از طول عمر سلمان سخن گفتهاند. ابن قتیبه در المعارف گرچه برای سلمان و طول عمر او عدد معیّن را ذکر نکرده است اما به صراحت میگوید که سلمان عمری طولانی داشته است. (5) منابع دیگر معمولًا عدد 250 تا 350 سال را برای سلمان ذکر کردهاند.
به عنوان نمونه، خطیب بغدادی و ابن عساکر و ابن اثیر و المزّی و کازرونی و حافظ ابی نعیم اصفهانی، همگی نوشتهاند که عمر سلمان را 350 سال گفتهاند، لیکن رقمی که کسی در آن تردید نمیکند 250 سال است. (6) ابن اثیر نیز رقم 250 را حدّ اقلی که گفته شده میداند. (7) مقدسی در البداء و التاریخ میگوید: عدهای پنداشتهاند که سلمان متجاوز از 4200 سال عمر
1- مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 331
2- ابن قتیبه، المعارف، ص 271
3- ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 113 و 114؛ المزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ص 255 و 256، المزّی نیز سال 33 ه. را ترجیح میدهد
4- ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 10، ص 56؛ ابن جوزی، صفة الصفوة، ج 1، ص 555؛ ابی الشیخ الانصاری، طبقات المحدّثین باصبهان، ج 1، ص 230؛ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج 4، ص 27؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 16 و 17
5- ابن قتیبه، المعارف، ص 271
6- تاریخ بغداد، ج 1، ص 164 و تاریخ دمشق، ج 10، ص 56؛ اسدالغابه، ج 2، ص 332 و تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ص 254، 255؛ نهایة المسؤول فی روایة الرسول، ج 1، ص 372 و ذکر اخبار اصفهان، ج 1، ص 48
7- الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 287
1- البداء و التاریخ، ج 5، ص 113
2- الذهبی، کتاب دول اسلام، ج 1، ص 36
3- الذهبی، الکاشف، ص 383
4- الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 113 و 114؛ تهذیب التهذیب، ج 4، ص 139
5- امتاع الاسماع، ص 221 و 417
6- صفةالصفوه، ج 1، ص 555
7- اکمال الدین و اتمام النعمه، ص 164
شناخت دهقانان و نقش آنان به عنوان یک طبقه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی در ایران دوره ساسانی بویژه در دوران انوشیروان به ما کمک میکند که دقیقاً بدانیم سلمان در کدام دوره و یا دههها زندگی میکرده است.
1- سیرةالنبی، ج 1، ص 145 و 146؛ السیرة النبوی، ابن هشام، ج 1، ص 236؛ شهابالدین احمد نویری، نهایة الارب، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی تهران، امیرکبیر، 1364 ج 1، ص 139 و 140
2- آقای احمد شاملو در کتاب کوچه، دچار چنین شتابزدگی شدهاند. ایشان ضمن داوری نادرست درباره مهاجرت سلمان درباره طول عمر او نوشتهاند: زندگی او را شاید عمداً به افسانههای بی سر و ته آمیختهاند و از آن جمله در باب طول عمر وی نوشتهاند که روزگاری عیسی بن مریم را دریافته بود.
نگاه کنید به: احمد شاملو، کتاب کوچه تهران: مازیار، 1372 ج 7، ص 1146- 1145
1- دلائل النبوه، ج 1، ص 258
البستی، کتاب الثقات، ج 1، ص 249
ابن کثیر، السیرة النبویه، ج 1، ص 296 و 297
المقدسی، البداء و التاریخ، ج 5، ص 110
ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج 4، ص 53، و الطبقات الکبری، ج 7، ص 318
ابن هشام، سیرة النبی، ج 1، ص 228
ابن جوزی، صفة الصفوه، ج 1، ص 523
بحار الانوار، ج 22، ص 355
ذهبی، تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الاعلام، ج 2، ص 158
شیخ صدوق، اکمال الدین و اتمام النعمه، ص 162
2- استیعاب، ج 2، ص 634.
3- کنز العمّال، ج 13، ص 422
4- نفس الرحمان، ص 28
5- داستان رستم و سهراب، به تصحیح و توضیح، مجتبی مینوی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369 ص ه- و
6- مجملالتواریخ و القصص، به تصحیح ملکالشعراء بهار، تهران، کلاله خاور، بیتا ص 420.
7- همان، ص 191.
1- الانساب، ج 2، ص 516
2- لسان العرب، ج 4، ص 428
3- آرتور، کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی تهران، دنیای کتاب، 1370 ص 169
4- دیوان ابی نواس، به تحقیق الاستاذ علی فاعور، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1987 م. ص 29
5- بحارالانوار، ج 2، ص 108 و ج 72، ص 190 و ج 73، ص 233 و 252 و 289 و ج 75، ص 75
6- یاقوت حموی، مهروذ را در قلمرو بغداد در جهت شرق استان شادقباد میداند. نگاه کنید به: معجمالبلدان، ج 5، ص 233 و 234
1- تاریخ الطبری، ج 3، ص 134 در ذیل سال 16 ه. ق.، یاقوت فرمانده مسلمانان را هاشم بن عتبة بن ابی وقّاص ذکرکرده است. نگاه کنید به معجمالبلدان ج 5، ص 233 و 234
2- بلاذری، فتوحالبلدان، ترجمه دکتر محمد توکل تهران، نشر نقره، 1367، ص 378
3- همان، ص 379
4- همان، ص 443 و داستان رستم و سهراب، مقدمه مینوی، ص ز
5- یوزف مارکوارت، ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، ترجمه دکتر مریم میر احمدی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1372 ص 68
در مورد آشنایی با سلمان دو نکته وجود دارد. هر دو نکته به ما کمک میکند زمان آشنایی با او را به تقریب دریابیم. بدیهی است که مقوله اصلی گرایش سلمان به مسیحیت و مهاجرت او را بعداً بررسی مینمایم. فعلًا نکته مورد نظر، شناسایی زمان ولادت سلمان است. مطابق روایت سیره ابن اسحاق، سلمان روزی برای سرکشی املاک پدر خود از خانه بیرون میرود، به عبادتگاه مسیحیان- کنیسه نصاری- نزدیک میشود. صدای آنان را میشنود که به نماز ایستاده بودند. شیفته نماز آنان میشود و میپندارد که نماز و دین آنان از دین او- آئین زردشت- بهتر است. وقتی این واقعه را برای پدرش میگوید، پدر سلمان او را در خانه زندانی میکند. (1) وجود کنیسه یا صومعه؛ یعنی عبادتگاه مسیحیان در جی اصفهان، رفت و آمد آزادانه سلمان به کنیسه و حتّی گفتگوی او به تعبیر کتاب: مجمعالزوائد و منبعالفوائد با اسقف کنیسه (2) و گرایش سلمان به مسیحیّت و گفتگوی او در این مورد با پدرش نشان میدهد که:
1- شرایطی وجود داشته که مسیحیان در جی کنیسه داشتهاند و میتوانستهاند بر سلمان اثر بگذارند.
2- پدر سلمان به عنوان مجازات به زندانی کردن سلمان بسنده میکند. این دو ویژگی را میتوان به احتمال زیاد مربوط به دوران انوشیروان دانست. گرچه اشاره هیثمی به اسقف کلیسای منطقه، گرچه او نیز سلمان را اهل جی اصفهان میداند، اما این نکته قابل تأمّل است که موسی خورنی، رامهرمز را در حدود سالهای (577 تا 588 م.) اسقفنشین ذکر کرده است. (3) نکته قابل توجه دیگر، تساهل نسبت به مسیحیت و مسیحیان است. نولوکه در حاشیه ترجمه طبری، به افسانهای اشاره میکند که به موجب آن خسرو انوشیروان پیش از مرگ خود به مسیحیّت گروید و غسل تعمید داد. (4) چنانکه نولوکه میگوید پذیرش آیین مسیحیت توسط خسرو انوشیروان به
1- ابن اسحاق، سیرة النبی، ج 1، ص 139 و 140 و ابن هشام، ج 1، ص 229 و الطبقات الکبیر، ج 4، ص 53 و کتاب الثقات، ج 1، ص 249 و 250 و طبقات المحدثین باصبهان، ج 1، ص 210 تا 212 و اکمالالدین و اتمام النعمه، ص 160 این نکته قابل توجه است که اکمال الدین نوعی مکاشفه را در صومعه مسیحیان به سلمان نسبت میدهد. که سلمان در صومعه آوازی شنید که بر وحدانیت خداوند و پیامبری عیسی، و محمد- ص- گواهی میداد. این نکته نیز قابل توجه است که در اکمالالدین برخلاف تمامی منابع پیشین از لفظ صومعه استفاده شده است و نه کنیسه.
کنیسه به تعبیر قاموس به عنوان هم عبادتگاه یهود بکار میرفته و هم مسیحیان و هم کفّار. در واقع اسم عامی برای عبادتگاه غیرمسلمانان بوده است. نگاه کنید به القاموس المحیط، ج 2، ص 360، ابن منظور کنیسه را تعرب کُنِشت به معنای عبادتگاه یهودیان میداند که عبادتگاه مسیحیان نیز کنیسه خوانده میشده است. نگاه کنید به: لسان العرب، ج 12، ص 167؛ دلائل النبوه، ج 1، ص 258 و 259 حافظ ابی نعیم اصفهانی؛ البداء و التاریخ، ج 5، ص 110؛ صفة الصفوه، ج 1، ص 524 و 525؛ اسدالغابه، ج 2، ص 328 و 329؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج 1، ص 297 و 298؛ غایة المسئوول فی روایة الرسول، ج 1، ص 365.
نکته قابل توجه در این کتاب این است که از واژه کلیسا استفاده شده است: «سلمان گوید من به توجّه ملک پدر آمدم، به کلیسایی برگذشتم آواز نصاری شنیدم درآمدم تا چه میکنند؟»
واژه کلیسا از واژه یونانی ekklesia که در پهلوی killsylak آمده است. نگاه کنید به حاشیه برهان قاطع، ج 3 ص 1688
2- الهیثمی، مجمعالزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 333
3- مارکوارت، ایرانشهر، ص 65
4- تئودور نولوکه، تاریخ ایرانیان و عربها، ترجمه عباس زریاب، تهران: انجمن آثار ملّی، ص 312
نکته سوّمی که به ما کمک میکند تاریخ تولد سلمان را به تقریب دریابیم این مطلب است که او در جوانی از خانه میگریزد. او اشاره میکند که پدرش از شدت علاقه، او را در خانه محبوس کرده بود، یا این که اجازه نمیداد او به تنهایی از خانه خارج شود. (3) با توجه به این که سلمان در سال 33 ه. ق. (653 م.) درگذشته است، میتوان با توجه به نکات گفته شده، سال تولد سلمان را در دهه سوّم تا دهه هفتم قرن ششم تخمین بزنیم؛ یعنی سالهای مابین 520 تا 570 م. در این صورت حداکثر عمر سلمان 133 سال میشود و حداقل حدود 83 سال، توانایی و کارآیی او در جنگ خندق و شکست حصار طائف و
1- نامه تنسر به کشنسب. به تصحیح مجتبی مینوی تهران: خوارزمی، 1354 ص 62
2- ایران در زمان ساسانیان، ص 50
3- نگاه کنید به منابع یادداشت 43
نام سلمان در مراحل گونهگون زندگی او، تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. بسیاری از منابع مطلقاً اشارهای به نام سابق او ندارند. چنانکه ابن اسحاق در سیره خود، و نیز ابن هشام پس از او هیچگونه اشارهای به سابقه نام سلمان ندارند. علاوه بر آنان، در منابع الطبقات الکبیر و الطبقات الکبری، و طبقات خلیفة بن خیاط و در المعارفِ ابن قتیبه، در مروجالذهب مسعودی، در تاریخ بغداد خطیب بغدادی، در استیعاب، در البداء و التاریخ، در صفة الصفوة در السیرة النبویه ابن کثیر اشاره به نام سابق سلمان نشده است.
در دائرةالمعارف شیعه، در مجموعه عظیم بحارالانوار، که بیش از هزار بار نام سلمان در روایات مختلف ذکر شده است، هیچگونه اشارهای به نام سلمان نشده، تنها در جلد 22 این روایت نقل شده است که: پیامبر- ص- سلمان را در آغوش گرفت و او را سلمان نامید. (1) منابعی که در آنها نام نخست سلمان آمده است به قرار ذیلاند:
1- در تاریخ طبری، نام سلمان مابه بن بوذخشان بن ده دیده ذکر شده است، (2) این نکته قابل توجه است که در تاریخ بلعمی آمده است که: ونامش به عجم اندر فیروزان بود. (3)معلوم نیست چگونه در ترجمه نام، نام سلمان دگرگون شده است.
2- در اکمالالدین و اتمام النعمه، ابن بابویه از قول و مسؤولیت خود به عنوان نویسنده میگوید: «نام سلمان روزبه بن خشبوذان بوده است». (4)3- حافظ ابونعیم اصفهانی، در کتاب ذکر اخبار اصبهان میگوید:
نام سلمان ماهویه یامابه بن بدخشان بن آذر جشنس از فرزندان منوچهر و یا بهبود بن رُخشان گفته شده است. (5) قابل توجه است که حافظ ابونعیم در سایر کتب خود مثل حلیة الاولیاء و دلائل النبوه اشارهای به نام سلمان نمیکند.
4- مافروخی در کتاب محاسن اصفهان نام سلمان را روزبه بن و هامان نقل
1- بحارالانوار، ج 22، ص 359
برای بررسی مجموعه روایاتی که نام سلمان در آنها آمده است نگاه کنید به: المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، زیر نظر علی رضا برازش، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373 ج 14، ص 10288 تا 10295
2- تاریخ الطبری، ج 3، ص 171
3- تاریخنامه طبری و بلعمی، ج 1، ص 313
4- اکمالالدین و اتمام النعمه، ج 1، ص 165
5- ذکر اخبار اصفهان، ج 1، ص 48
1- مافروخی، کتاب محاسن اصفهان، ص 23
2- ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 328
3- ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 113
4- حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، تهران: امیرکبیر، 1362 ص 228 و 229
5- حاج میرزا حسین نوری طبرسی، نفس الرحمان فی فضائل سلمان، ص 27
6- 3. 1 p, Salmanpak, Louismassgnon
شخصیات قلقه فی الاسلام، ص 13
7- Encyc lopaediaof IsIam, Leiden, 1987, vol: 7. p: 116-